از دهم شهریور هر سال، هفته بانکداری اسلامی هم میآید. یک روز هم کم بود که یک هفته برای آن در نظر گرفته شده است و نهاد بانک با صفت بانکداری اسلامی وجه حلال پیدا کرده است!
به گزارش ایسنا، «شهروند» با این مقدمه در ادامه نوشت: شاید بسیاری از جوانان ندانند که پیش از انقلاب افراد مقید و متشرع به استخدام بانک درنمیآمدند و اگر هم در آنجا شاغل میشدند برای تصرف در حقوق ماهانه خود از مراجع تقلیدشان اجازه میگرفتند و به قول معروف «دستگردان» میکردند، مثلا با دست چپ پول را میگرفتند و به نمایندگی از کسی که تقلید میکنند، آن را به دست راست که خودشان بود، میدادند، زیرا درآمد بانکها را ربا دانسته و حقوق و دستمزد چنین نهادی حرام محسوب میشد. به همین دلیل پس از انقلاب دو اقدام فوری درباره بانکها انجام شد. نخست اینکه همه بانکها ملی شد، علت نیز روشن بود. از یکسو اموال آنها نامشروع شناخته میشد و از سوی دیگر جزو نهادهایی بود که باید در اختیار دولت قرار میگرفت و در اصل ۴۴ این مسأله تصریح شده است. اقدام دیگر، حذف سود و ربا بود. برای سپردهها مبلغی بهعنوان تضمین پرداخت میشد و برای اعتبارات نیز کارمزد منظور شد و نخستین رئیسجمهوری ایران با همین ترفند توانست پول زیادی را با سود یا همان کارمزد ۴ درصد به برخی افراد بدهد که خانه بخرند، در حالی که تورم دورقمی بود!
چند سال طول کشید تا قانون جامع بانکداری بدون ربا یا همان بانکداری اسلامی تدوین و در مجلس تصویب شود و در نهایت در ۱۰ شهریور سال ۱۳۶۲ این قانون اجرایی شد و انتظار میرفت که قانون مزبور منشأ شکلگیری نظام بانکداری اسلامی شود و الگویی ویژه را به جهانیان عرضه کند ولی از همان هنگام تاکنون که ۳۳ سال میگذرد، یکی از پردردسرترین نهادهای رسمی بانکها بودهاند. همیشه و در همه حال نسبت به عملکرد آنها اعتراض وجود داشته است. در یک مقطع علیه سپردهگذاران عمل کردند و با پرداخت سودهای کمتر از نرخ تورم جیب آنها را خالی کردند. تورم ٢٥ درصد و بیشتر بود ولی سود سپردههای مردم زیر ١٠ درصد پرداخت میشد! در تمام این سالها نظام بانکی تبدیل شد به صندوقچه دولت برای اعتبارات تکلیفی و سپردههای مردم بهناحق و در مسیر غیراقتصادی مورد استفاده قرار گرفت. بانک که باید امین سپردههای مردم باشد، در عمل کارگزار دولت و مجلس شد. اعتبارات نیز بهدرستی تخصیص داده نمیشد و سرمایهگذاران نیز همیشه مینالیدند. به دلیل نرخ پایین بهره و نرخ بالای تورم، گرفتن وام ذاتاً سودآور شد، در نتیجه فساد کمکم تار و پود نظام بانکی را درنوردید و در سه دهه گذشته کمتر اختلاس و سوءاستفادهای است که انجام شود و یک طرف آن بانک نباشد. نخستین موردی که خیلی سروصدا کرد، قضیه بانک صادرات و اختلاس ۱۲۳ میلیاردی در سال ۱۳۷۴ بود که به اعدام یک نفر و حبس ابد برای برخی نزدیکان مسئولان وقت انجامید ولی آن اختلاس موجب نشد که اصلاح مهمی در عملکرد و ساز و کار بانکها ایجاد شود. اختلاس بانک سپه، شعبه پاریس هم پرونده بعدی بود.
کمکم و با تفسیر جدید از اصل ۴۴ قانون اساسی، بانکهای خصوصی وارد میدان شدند ولی دریغ از لفظ خصوصی که برای اینها در نظر گرفته شد. اینها همه وابسته به نهادها و شرکتهایی بودند که بهنحوی دولتی یا عمومی محسوب میشدند و در عرض ۵ سال از حدود سال ۱۳۸٠ به بعد، ۲۰ بانک خصوصی در برابر ٨ بانک دولتی قبلی تأسیس شد و در کنار آنها انواع و اقسام صندوقهای مثلا قرضالحسنه که از پیش بودند، قدرتمند شدند و موسسات بزرگی را که بیرون از نظام رسمی بانکی بودند، شکل دادند. شعب بانکهای جدید مثل قارچ در سراسر کشور افتتاح شد. چرا؟ برای اینکه بانک سودآورترین و نیز قدرتمندترین نهاد اقتصادی شده بود. بانکها در اصل در اختیار چند شرکت و در پی اهداف خاص خود بودند. خصوصیها پولهای مردم را جذب کردند و سود بهتری نسبت به دولتیها به مردم دادند، بهطوری که بهره وامهای دریافتی تا ۳۰ درصد و بیشتر هم میرسید. بانکها در مسیر دیگری افتادند و در جایگاه یک نهاد مورد اعتراض قرار گرفتند، سرمایه عظیمی را صرف تجهیز شعب و سایر امور کردند و در عین حال ارزش سهام آنها روزبهروز افزایش مییافت. بانک تبدیل شد به ابزار قدرت. نرخ بهره آن جزو بالاترین نرخها در جهان بود. حتی بسیاری از افراد برایشان صرف میکرد که از خارج ارز بگیرند، تبدیل به ریال کنند، در بانک داخلی پسانداز کنند و با سود آن زندگی خوبی داشته باشند، چرا که قیمت ارز نیز ثابت بود و از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۱ تغییر چندانی نکرده بود.
از همان روز نخست، بازی با کلمات و قانون بانکداری اسلامی آغاز شد ولی نظام بانکی دوباره به جایگاهی برگشت که قبلا بود، حتی به شکل بسیار بدتری. پرسشی که مطرح میشود این است که تا کی میخواهیم با اضافه کردن یک کلمه اسلامی مشکلات را دور بزنیم؟ اگر نمیتوانیم یک بانکداری به معنای مورد نظر فقه اسلامی داشته باشیم، چرا این را صریح نمیگوییم و اجازه میدهیم با اضافه شدن صفت اسلامی و پدیدهای عرفی، جامعه به این صفت بدبین شود و اگر میتوانیم چنین نظام بانکی داشته باشیم، چرا در ۳۵ سال گذشته آن را پیاده و اجرا نکردهایم؟
بانکداری اسلامی فقط یک نمونه است. در بسیاری از زمینهها همین نوع رفتار را داشتهایم و متاسفانه همچنان نیز به آن راه ادامه میدهیم.
تفنگها و مسلسلهای کنترل از راه دور به سلاحی قوی برای گروههای شورشی در عراق و سوریه از جمله داعش تبدیل شده که به این شبه نظامیان اجازه میدهد تا تنها با فشار یک دکمه دست به کشتار بزنند.
به گزارش ایسنا، به نقل از شبکه فاکس نیوز، سلاحهای کنترل از راه دور که در ارتش آمریکا رایج هستند توسط ارتش آزاد سوریه، شبه ناظمیان شیعه و شبه نظامیان کرد در عراق و همچنین گروههای افراط گرا همچون داعش استفاده میشوند.
وب سایت “WarIsboring.com با استفاده به گزارش ماه اوت دفتر مطالعات نظامی خارجی ارتش آمریکا مینویسد: 20 مدل مختلف از سلاحهای کنترل از راه دور در عراق و سوریه وجود دارد که میتوان رد آنها را در شاخههای مسلح ویژه گرفت.
از چنین تسلیحاتی توسط ارتش ها در کشورهای سراسر جهان همچون کره جنوبی استفاده شده است.
این وبلاگ در گزارش خود مینویسد: آمریکا که هزاران سلاح کنترل از راه دور سوار شده بر تانکها و خودروهایش دارد، در حال آزمایش یک ربات مسلسل جدید موسوم به “MAARS” است.
اما تعداد سلاحهای کنترل از راه دور در بین گروههای شورشی و مخالف که به دنبال راه سادهای برای استفاده از سلاحهای مرگبار با استفاده از دوربینها و کامپیوترهای شخصی هستند، رو به افزایش است.
رابرت بانکر و آلما کشاورز در گزارش خود مینویسند: این موارد و موارد ثبت نشده دیگر ثابت میکنند که تروریست ها و شورشیان برای حمایت و تقویت نیروهای خود در مبارزات به شدت به استفاده از سلاحهای کنترل از راه دور رو آوردهاند. یکی از موارد خاص در منطقه حلب سوریه است که به محل آزمایش این نوع سیستمها و تسلیحات تبدیل شده است.
آنها مینویسند: در بسیاری از موارد تروریستها و شورشیان از تکنسینها و مهندسین متخصص برای ساخت رباتهایی استفاده میکنند که به عنوان سلاحهای کنترل از راه دور عمل میکنند. حتی فکر کردن به این مساله که اگر تجهیزات بهتری داشتند، چقدر بهتر عمل میکردند، بسیار سخت و زجرآور است. با فکر کردن به این مساله احتمالا در مییابیم که اگر این فرصت را داشته باشند میتوانند تجهیزاتی بسازند که در واقع به پای سلاحهای ساخت آمریکا میرسند.
وضعیت فعلی آب ایران مرحله بحران را طی کرده و میتوان از این شرایط به عنوان فرابحران نام برد؛ در این بین شرایط آبخوانها بسیار ناگوار است. بر همین اساس برخی از کارشناسان حوزه آبی معتقدند که مرگ کامل آبخوانها بسیار نزدیک است.
داریوش مختاری، کارشناس آب در گفت و گو با ایسنا، با بیان اینکه اقدامات دولت و بهرهبرداران برای نجات بقایای آبخوانها کافی نیست، اظهار کرد: چنانچه بقایای آبخوانها نجات داده نشود، امکان جابجاییهای بزرگ جمعیتی در ایران دور از انتظار نیست.
به گفته وی از دیدگاه تاریخی، مساله کمآبی به نابودی کامل تمدنهای جیرفت کرمان و شهر سوخته سیستان انجامید و در همان حال در سال ۱۲۵۰ هجری شمسی از جمعیت ۱۰ میلیون نفری ایران، پنج میلیون نفر درگذشتند و در سال ۱۲۹۸ هجدی شمسی بحران بیآبی و خشکی، عملا شیرازه نظام سیاسی قاجار را متلاشی کرد و نیمی از جمعیت ۲۰ میلیونی ایران در گذشتند.
این کارشناس حوزه آب ادامه داد: اکنون با توجه به گسترش بیرویه کلان شهرها و تجمیع جمعیت در یک محدوده از زیستبومها، دامنه خطرات ناشی از کمبود آب به مراتب افزونتر از گذشته است. دست درازی بی حد و مرز به ذخایر راهبردی آبخوانها و منابع آبهای فسیلی، نشان از خالی از سکنه شدن زودهنگام مناطقی که به این منابع وابستهاند، دارد.
مختاری با بیان اینکه اکنون بحث نسلهای آینده در پرتو مباحث توسعه پایدار مطرح نیست گفت: خطر بیآبی، کمآبی و خشکی در یک قدمی ساکنان فعلی کشور است. در همین حال، اقدامات دولت و بهرهبرداران از نظر زمانی و منابع اعتباری برای نجات بقایای آبخوانها کافی نیست.
وی تصریح کرد: از دیدگاه راهکارها، تنها بسته جدی دولت برای نجات بقایای آبخوانها "پروژههای ۱۵ گانه طرح تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی" است که این طرح تنها به حل بخش جزیی از مساله بحران آب میانجامد. به ویژه آنکه زمان زیادی برای پیادهسازی این طرحها نیاز است.
به گفته این کارشناس حوزه آب، سازماندهی مالکان چاههای آب در قالب پروژه تشکلهای آببران بنا به اقدامات موجود دست کم به ۴۰ سال زمان نیاز دارد، مگر اینکه بودجه هنگفتی فقط برای این ردیف اعتباری تخصیص یابد. ظرف اعتباری موجود این طرح با آنچه برای نجات آبخوانها مورد نیاز است بسیار محدود است.
مختاری ادامه داد: افزون بر آن، بندهای ۱۵ گانه این طرحها، کل حل مساله را پوشش نمیدهد، به طوری که حذف زودهنگام کشاورزی در فضای باز و گسترش کشاورزی در فضای بسته (کشتهای گلخانهای) راهکاری است که به ظرف بازار مربوط میشود و متولی آن، مجموعه وزارت جهاد کشاورزی و بانک کشاورزی است که این دو دستگاه اجرایی، کماکان به همان روال پیش یعنی حمایتهای فنی و اعتباری از کشاورزی در فضای باز ادامه میدهند. برنامههای مربوط به توسعه مکانیزاسیون و خرید و واردات و توزیع ماشین آلات کشاورزی، از جمله اقدامات فعلی و فراگیر این دستگاهها است.
وی با بیان اینکه به طور مثال در استان فارس برای گذار از بحران آب و پیشگیری از خالی از سکنه شدن روستاها و شهرها و کلانشهر شیراز، در یک بازه زمانی بسیار کوتاه (پنج ساله) نیاز به یک بسته اعتباری معادل 6000 میلیارد تومان است، گفت:در همین استان، برابر محاسبات انجام شده برای گذار دشت ارسنجان فارس از بحران آب به تنهایی به ۱۲۵ میلیارد تومان اعتبار نیاز است.
به گفته این کارشناس برای نجات بقایای آبخوانهای دشتهای جم و ریز در استان بوشهر نیز به یک بسته اعتباری در حدود ۱۲۴ میلیارد تومان نیاز است. بخشی از این منابع اعتباری را میتوان از محل پس اندازهای جزیی بهره برداران و در ظرف بازار، تامین کرد و در همان حال، منابع اعتبار عمرانی و تسهیلات بانکی دولت خیلی زود میباید یاریگر جامعه بهره برداران برای ساماندهی بازار و گسترش کشاورزی در فضای بسته و اجرای بندهای ۱۵ گانه طرح تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی باشد.
روزی روزگاری یک گل رز به مدت طولانی منتظر پروانه بود. میدونید که میان گل و پروانه ارتباط عجیبی وجود دارد و داستان های عشق آن دو را همه می دانند. اگر چه او شب و روز در خواب و رویا پروانه می دید اما هیچ پروانه ای نمی آمد تا روی گلبرگ های او بنشیند. گل رز همچنان امیدوار بود و به رویاهای خود ادامه میداد با این امید که روزی پروانه ای روی گلبرگهای او خواهد نشست. آسمانی در رویا میدید که پر از پروانه های رنگارنگ است و این پروانه به سمت او می آیند و گلبرگ های او را می بوسند. شاید همین امید بود که باعث شده بود او تنها بازمانده گل رز در آن وقت سال باشد. با همین امید فردا صبح شکوفه ی زیبای خود را باز میکرد و منتظر می ماند.
یک شب ماه که از خیلی وقت پیش حال او را تماشا میکرد با او به سخن آمد و گفت: باید خیلی از این انتظار طولانی خسته شده باشی؟
گل رز جواب داد: آره من خیلی خسته و تنها هستم اما از تلاش خود دست نخواهم کشید.
ماه ریشخندی زد و گفت: چرا خودتو اینقدر اذیت می کنی؟
رز گفت: چونکه اگر شکوفه ام را باز نکنم به راحتی نابود خواهم شد.
این داستان به بحث ویژه ای در ان ال پی اشاره می کند که شاید به پیش خورد بتوان ترجمه کرد یعنی برخلاف بازخورد (feedback) در ان ال پی که از تجربه های گذشته استفاده می شود در این بحث از تجربه های آینده استفاده می شود واژه انگلیسی آن در ان ال پی، فیدفوروارد (feed forward) است.