عصرایران- روزنامه «همشهری» نوشت: اینجا محله هرندی است در جنوب پایتخت؛ همانجا که به چرکیشدن زخمهای اعتیاد شهرت دارد. خیابانهای شوش، علیزاده و محمدی از جمله معابر آن است که در بوستانها و پلاکهای متروکهشان معتادان، کارتنخوابها و ... جمع میشوند تا در کنار استعمال گروهی موادمخدر با قمار روی کودکان معتادشان، خود را سرگرم کنند. گویا محله هرندی هویتش با زایش هرروزه هزاران آسیب گره خورده و این روزها نوع جدیدی از کودکآزاری و قمار را نیز تجربه میکند.
دنیای افیونی
وارد کوچه باریکی از فرعیهای خیابان علیزاده در محله هرندی میشوم. اغلب خانهها فرسوده یا متروکهاند. نایی حتی به آجر و سیمانهایشان نمانده است. جلوتر یک دوراهی مقابلم پدیدار میشود. سمت چپ، همانجایی است که من را به مقصد اصلی میرساند. پیش که میروم صداهایی نامفهوم به گوش میرسد. عابران اغلب ظاهری ژولیده و کثیف دارند و همه زندگیشان را در کیسه سیاهی جمع کردهاند و به دوش میکشند. حالا صداها واضحتر شنیده میشود.
انتهای کوچه باریک یک فرورفتگی است. ناگهان در یکی از خانههای به ظاهر خالی از سکنه باز میشود و چند کودک و نوجوان تلوتلوخوران بیرون رانده میشوند. تعدادی مرد هم در همان فرورفتگی نمایان میشوند. «اصغر» یکی از نوجوانهایی است که بهواسطه مصرف مشروب و استعمال کمی مواد دستساز قرار است میان گود برود و با پسر همسایه که او نیز شرایط مشابه دارد زورآزمایی کند. ۱۳ بهار را دیده است. پدر و مادرش معتادند و خواهر کوچکش را یک سالی میشود که ندیده است.
شرط ببند و بجنگد
میان فرورفتگی را خلوت میکنند تا اصغر و پسر همسایه مانند خروسهای لاری (جنگی) به جان هم بیفتند و سور و سات جنگ برای تماشاچیان فراهم شود. آنها به حاشیه دیوار خزیدهاند و آرام به شیوه خودشان تشویق میکنند.
بساط تزریق و دود هم مهیاست. گلادیاتورهای کوچک یکی دو دور میچرخند و کری میخوانند. نخستین مشت و لگدها از دستان و پاهای کوچک ولی محکم نثار هم میشود.
اصغر بعد از چند ضربهای که به سر و صورتش میخورد روی زمین پخش میشود. رد خون در بخشهایی از صورتش دیده میشود و نفسهایش گویی به شماره افتاده است. مواد و مشروب از یک طرف جانش را کاسته و ضربهها هم از طرفی دیگر توانش را بردهاند. با آن همه زخم و سرریز خون که صورتش و چشمهای نسبتا درشتش را پنهان کرده مدام و دیوانهوار میخندد و بعد از لحظهای درنگ، بهآرامی از جایش بلند میشود. انگشت اشارهاش را به سمت پسر همسایه میگیرد و میگوید: «خب، بازی بسه. حالا نوبت توئه که کتک بخوری ... پس بگیر ... نوش جونت ...»
اصغر همه قدرتش را توی مشتهایش میریزد و یکی پس از دیگری بر سر و صورت رقیب میکوبد. یکی از مردها که جوانتر بهنظر میرسد و انگار در این قمار سهمی دارد، با دیدن این صحنه کمی نیمخیز میشود و فریاد میزند: «دِ بزن پسر احمق ... بزن تا بدبختم نکردی ...» اصغر انگار که جان گرفته است، پیدرپی حمله میکند و ضربه میزند.
اینجا در این گودهای مبارزه، جنگ تنبهتن این گلادیاتورهای کوچک، تکراندی است. پسر همسایه رمقی برایش نمانده؛ بنابراین پیروزی اصغر نزدیک است. البته بخش مهمی از تماشاچیان این نبرد (بهجز آنها که قمار کردهاند) یا خمارند یا نشئه. بعضی خوابشان برده و تعدادی هم در دنیای افیونی خود چیزهایی زمزمه میکنند. «لیلا ساقی» هم مشغول فروش بستههای ۳ گرمی و ۵ گرمی تریاک بین برخی از تماشاچیانی است که مشخص نیست در خماری چه چیز از این نبرد را نظاره میکنند و چه تصویری در ذهن دارند اما در میان گود، جدال خونین کودکان همچنان پابرجاست.
صدای مشت و لگدها و نفسنفسزدنهای کودکانه که حالا با فحش و کری و خشم همراه شده، تمامی ندارد. هرکدام از این کودکان به پیروزی فکر میکنند و آن مبلغ ناچیزی که قرار است مواد یک وعده مصرف خود یا پدر و مادرشان را جور کند.
اصغر میانه گود را در دست گرفته و مشتهای محکمش بهصورت پسر همسایه در یک لحظه او را جوری نقش زمین میکند که دیگر توان بلندشدن ندارد. اصغر با خشم چرخی دور بدن پهن زمینشده پسر میزند و دست خود را به نشانه پیروزی بالا میبرد.
اما برنده ماجرا در اصل مرد جوانی است که ۳۰ هزار تومان روی او شرط بسته. در سوی دیگر اما پسر همسایه روی زمین چمباتمه زده و از درد به خود میپیچد. پدرش آنجاست اما مشغول چانهزدن با مرد جوان است تا شاید بتواند از زیر بار پرداخت شرط بهنوعی شانه خالی کند.
مرد جوان کوتاه نمیآید و تهدید میکند اگر همین الان پولش را ندهد او را هم مثل سگ میزند. پدر، خود را که شکستخورده میبیند، نگاهی بیجان به پسرش میاندازد و با عصبانیت نعره میکشد: «گورتو گم کن، پسره بیعرضه ... نبینمت ...»
قمار نیست؛ کار است!
ساعتی میگذرد تا اصغر کمی به خودش بیاید. چیزی از آثار مواد و مشروب در حالات و رفتارش باقی نمانده. دستمالی به او میدهم و میپرسم: «چند وقته مواد مصرف میکنی؟» تلخ میخندد و میگوید: «خدا لعنت کنه بابامو ...»
مرد جوان با فریاد متوجهم میکند آنجا نایستم و بروم پی کارم. اصغر را به بهانه غذا دنبال خود میکشانم. او نیز آرام و خموده دنبالم میآید. میگوید: «آبجی غذا نمیخوام؛ یهکم پول بهم بده ...» میپرسم: «پول برای چی میخوای؟» اطرافش را نگاه میکند و میگوید: «باید تا شب نشده برای خودم و بابام شیشه جور کنم. امشب مهمون داریم، از این مسابقه که نشد چیز زیادی دربیارم. بیشرف سهمم رو بالا کشید. به من میگه سهمت همون مشروب و مواده که باهاش حال کردی. حسابش رو میرسم؛ صبر کن. حالا پول میدی یا نه؟»
میپرسم: «بساط قمارتون هر روز برپاست؟» اخم میکند و میگوید: «چه قماری؟! دارم نون درمیارم. پول مواد نداشته باشم باید برم دزدی. دزدی خوبه؟ هر هفته یه همچین مسابقهای رو راه میندازیم تا چند نفر به نون و نوایی برسن. چهارتا مشت و لگد هم میخوریم؛ هیچی نمیشه.»
با اینکه حسابی کلافه شده است باز میپرسم: «ماه پیش یکی از بچههای این محله بهخاطر مصرف همزمان مشروب و مواد مُرد!» ابرو بالا میاندازد و میگوید: «به تو چه آبجی؟ اینجا اینطوری زندگی میکنن. همه هم راضیان. اون خدابیامرز هم میخواست حواسش به اندازه مصرفش باشه. از تو به ما چیزی نمیرسه! ول کن آبجی ...»
خوشبختی یعنی یک میلیون!
کوچه پسکوچههای اطراف دوراهی را باز قدم میزنم. کنار حمام متروک چند نوجوان را با صورتهایی که خط چاقو بر آنها جا خوش کرده، میبینم. نزدیک میشوم. کمی خودشان را جمعوجور میکنند. یکیشان میپرسد: «چی میخوای؟» پاسخ میدهم: «دنبال جایی هستم که قمار و بزنبزن داشته باشه.» آنکه بهنظر کمسنوسال میآید میگوید: «همینجاست. خب؟!»
یکی دیگرشان ادامه میدهد: «زود اومدی. باید بعدازظهر ساعت ۵ بیای. امروز داشمیثم و رحیمکچل مسابقه دارن. بابای میثم روش ۲۰ هزار شرط بسته.» با تعجب میپرسم: «۲۰ هزار تومن؟» نفر اولی پاسخ میدهد: «پس چقدر؟ ۱۰۰ هزار تومن خوبه؟ اینجا برای خاطر هزار تومن همهچیزشان را میفروشند. این رقمها برای ما یعنی میلیون! یه وقتایی هم هست که آقنادر مهمون ویژه میاره که اون مهمون خیلی بیشتر از این حرفا شرط میبنده. رقمهایی مثل ۵۰۰ هزار تومن.»
میپرسم: «آقنادر کیه؟» جواب میدهد: «رئیس اینجاس. رئیس بچهجنگیها! برای این حموم متروک یه راه از پنجره درست کرده که همه از اونجا رفتوآمد میکنن. یه وقتایی پلیس میاد و پلمب میکنه و میره. خیلیها میگن آقنادر اصلا معتاد نیست، ادای معتادا رو درمیاره! موادی هم که به بچهها میده خودش درست میکنه.» سکوت کوتاهی میکند و ادامه میدهد: «این جمعها جای تو نیست آبجی! به درد اینجا نمیخوری، فیلم که نیست؛ واقعی واقعیه، برو.»
رواج نوع جدیدی از کودکآزاری
اعتیاد در محله هرندی ابعاد تازه و هولناکی بهخود گرفته است. لیلا ارشد، مدیر خانه خورشید که سالهاست بهعنوان فعال حوزه آسیبهای اجتماعی در این محله فعالیت میکند، با تأیید شرطبندی روی مبارزه کودکان میگوید: «متأسفانه مدتی است که شاهد رواج نوع جدیدی از کودکآزاری و قمار در پاتوقهای شناساییشده این محله هستیم. پسران ۸ تا ۱۵ سالهای که اغلب معتاد هستند و به اجبار همین اعتیاد و البته به خواست خانوادههایشان تن به مبارزههای عجیب و غریب میدهند که اساس آن شرطبندی است. مددکاران مؤسسه خانه خورشید در قالب اجرای طرح امدادرسانی محلی بسیار سعی کردهاند تا هم با آن کودکان و نوجوانان و هم با خانوادههایشان ارتباط بگیرند اما در ۸۰ درصد موارد موفق نشدهاند، چون معمولا تمایلی به تغییر وضعیت ندارند که آن نیز به سبب فقر آموزشی است.»
او ادامه میدهد: «باید تا قبل از اینکه حوادث ناگوار، آینده محله، جامعه و فرزندانمان را بیش از این تهدید کند بهجای پاککردن صورت مسئلهها و ابراز ایرادات غیرحرفهای، به فکر راهکارهای اصولی باشیم. اینکه نیروی انتظامی بیاید و بساط قماربازان را برای یکی دو روز بههم بزند فایدهای ندارد، یا اینکه فقط مددسرا راهاندازی کنیم بهخودی خود بیفایده است. ما اینجا به بسترسازی برای رونق اقتصادی، مهارتآموزی و توانمندسازی اهالی و ارائه آموزشهای تخصصی درباره آسیبها بیشتر نیازمندیم.»
او معتقد است که تعدد خردهفرهنگها در یک محله و مهاجرتپذیری بستر مناسبی را برای بروز انواع آسیب در آن بهوجود میآورد و میگوید: «تنوع بافت جمعیتی و فرهنگی، واحدهای مسکونی کوچک و فرسوده، کمبود سرانههای شهری، بهداشتی، درمانی و آموزشی به معضل اعتیاد در این محله دامن زده است.»
پلیس: گزارشی تاکنون دریافت نکردهایم
برای پیگیری برخورد پلیس در ارتباط با قمار روی مبارزه کودکان در منطقه هرندی با روابط عمومی نیروی انتظامی تهران بزرگ تماس گرفتیم که اعلام شد باید با سرهنگ عبدالوهاب حسنوند، رئیس اداره مبارزه با موادمخدر تهران گفتوگو شود.
سرهنگ حسنوند با رد دریافت گزارشهایی مبنی بر قمار با کودکان معتاد در محدوده محله هرندی به نیروی انتظامی میگوید: «پاکسازی محور شوش، هرندی و دروازهغار از اولویتهای نیروی انتظامی تهران است که در همه بخشهای آن از جمله ستاد مبارزه با موادمخدر، پیشگیری از جرایم، پلیس امنیت، سرکلانتریها و کلانتری محله بهطور مستمر پیگیری و اجرا میشود.
آنچه مهم است هماهنگی بین سازمانهای درگیر با این نوع از معضلات است. مثلا در طرح جمعآوری معتادان متجاهر تعداد زیادی به کمپها معرفی میشوند که با توجه به گستردگی گروه سنی آنها (کبر سن و صغر سن) نیاز است بهزستی شیوه و مکان درمانی خاصی در نظر بگیرد. بعداز آن هم سازمانهای دیگر به ماجرا ورود پیدا کنند تا زمینه مهارتآموزی، آگاهیبخشی و اشتغالزایی فراهم شود.»
حسنوند میافزاید: «متأسفانه بیشترین آسیب متوجه کودکان معتاد و کارتنخواب است که یا بدسرپرست یا رها شده و بیسرپرست هستند.»
تقویت همهجانبه انجمنهای مردمنهاد
اثربخشی فعالیت نهادهای دولتی و غیردولتی در قالب انجمنهای مردمنهاد مرتبط با معضلات افسارگسیخته محله هرندی زمانی نمایان میشود که پیوستهای کارشناسی در آن در نظر گرفته شود.
الهام فخاری، عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران ضمن بیان این موضوع میگوید: «معضلات محله هرندی از جمله معضلات میانبخشی است که نیاز به تعامل پویا و پایدار سازمانهایی مانند بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی و کمیته امداد دارد. اما آنچه تاکنون به تجربه اثبات شده، نقش پررنگ انجمنها و خیریهها در رفع آسیبهای ناشی از مصرف موادمخدر بهویژه در حوزه بانوان و کودکان است که ما میتوانیم با تقویت همهجانبه بستر امدادرسانی از سوی این انجمنها و خیریهها، به هدف که همان بهبود شرایط محله است حداقل نزدیک شویم. البته اصلاح زیرساختهای اقتصادی محله که طبق آمار غیررسمی بر پایه خرده و عمدهفروشی موادمخدر است نیز بسیار میتواند کارساز باشد.»
فخاری ادامه میدهد: «اگر در محله هرندی ظرفیتهای مثبت محلی آن مورد توجه قرار گیرد و برچسب آسیبهای متنوع از آن برداشته شود حتما شاهد توانافزایی و تغییرات مثبت در آن خواهیم بود. همچنان که باید بدانیم آسیبها در همه محلهها و اماکن حتی شمال شهر هم بروز میکنند اما طبیعی است که در محلهها و مناطق کمبرخوردار بهنوعی آشکارتر جولان بدهند.»
اعتیاد به استخوان اهالی رسیده
خیلی از اهالی محله هرندی از وضعیت نامناسب و روند افزایشی آسیبهای حاشیهای اعتیاد در محلهشان گلایه دارند.
یکی از اهالی قدیمی میگوید: «سال ۱۳۹۴ آمدند چند بوستان مثل میثاق در خیابان شوش ساختند اما چاره نشد و خیلی بدتر از قبل معتادان سروکلهشان پیدا شد. انگار با ساخت این بوستانها، پاتوق تازه و سرپناه نونوار پیدا کرده بودند. جایی در بوستان میثاق است که به گعدهنشینی معتادها تبدیل شده. قمار و فساد میکنند. بچههای خودشان را که اغلب معتادند آنجا به جان هم میاندازند. پلیس دائم اینجا طرحهای جمع آوری معتادان را اجرا میکند و آنها هم چند وقتی بازداشت یا در کوچههای اطراف گموگور میشوند ولی باز همه چیز از اول شروع میشود.»
نوعی جدیدی از کروناویروس (Coronavirus) در چین شناسایی و شایع شده و اکنون به چند کشور دیگر جهان نیز سرایت کرده است.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "لایو ساینس"، با توجه به روند افزایشی موارد تایید شده مرگ ناشی از این ویروس، مقامات رسمی بهداشت و سلامت تلاشی همه جانبه را برای آشنایی بیشتر با آن و انجام اقداماتی در راستای کاهش شیوع بیماری آغاز کرده اند. در ادامه با این ویروس که اکنون به نام 2019-nCoV شناخته می شود، بیشتر آشنا می شویم.
به گفته مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا، کروناویروس ها خانواده ای بزرگ از ویروس ها هستند که موجب بیماری های تنفسی مانند سرماخوردگی می شوند. بیشتر افراد در برهه ای از زندگی خود به کروناویروس ها آلوده می شوند اما شدت علائم بیماری معمولا خفیف تا متوسط هستند. در برخی موارد، ویروس ها می توانند موجب بیماری های دستگاه تنفسی تحتانی مانند ذات الریه و برونشیت شوند.
این ویروس ها در سراسر جهان بین حیوانات شایع هستند اما تنها تعداد معدودی از آنها بر انسان تاثیر می گذارند. کروناویروس ها به ندرت می توانند تکامل یافته و از حیوانات به انسان ها منتقل شوند. این شرایط درباره کروناویروس های مسبب سندرم تنفسی خاورمیانه (MERS-CoV) و سندرم حاد تنفسی شدید (SARS-CoV) رخ داد که هر دو مورد به واسطه علائم شدید خود شناخته شده هستند.
بنابر گزارش واشنگتن پست و تا بیست و چهارم ژانویه 2020، بیش از 830 مورد تایید شده ابتلا و 26 مورد مرگ ناشی از 2019-nCoV در چین گزارش شده اند.
نخستین موارد ویروس شبه ذات الریه در سی و یکم دسامبر 2019 در شهر ووهان، چین گزارش شد. از آن زمان تاکنون، ویروس به چند کشور دیگر در جهان از جمله تایلند، ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، تایوان، سنگاپور و آمریکا گسترش یافته است. همچنین، پژوهشگران در کشورهای دیگر از جمله مکزیک و عربستان در حال بررسی موارد احتمالی هستند.
نخستین مورد تایید شده در آمریکا در بیست و یکم ژانویه در ایالت واشنگتن گزارش شد که این فرد به تازگی به ووهان سفر کرده بود. در بیست و چهارم ژانویه، مقامات رسمی آمریکا دومین مورد را در یک زن در شیکاگو تایید کردند که وی نیز اخیرا به همان شهر چین سفر کرده بود. هر دو مورد در بیمارستان بستری شده اما به گفته مقامات رسمی روند درمان آنها به خوبی دنبال می شود.
از زمان اولین مشاهده در ووهان در افرادی که از بازار محلی غذای دریایی و حیوانات این شهر بازدید کرده بودند، مقامات رسمی تنها به این نکته اشاره داشته اند که احتمالا ویروس جدید از یک حیوان به انسان ها منتقل شده است. با این وجود، در یک مطالعه، پژوهشگران توالی ژن های 2019-nCoV را بررسی کرده و سپس آنها را با توالی های ژنتیکی بیش از 200 کروناویروس که حیوانات مختلف در جهان را آلوده می کنند، مقایسه کردند. نتایج این پژوهش که در نشریه Journal of Medical Virology منتشر شد، نشان داد که 2019-nCoV احتمالا از مارها سرچشمه می گیرد.
در مورد نوع مار، دانشمندان به این نکته اشاره داشتند که دو مار که بیشتر در جنوب شرق چین وجود دارند یعنی کریت چینی (Bungarus Multicinctus) و کبرای چینی (Naja Atra) منشا ویروس هستند.
با این وجود، برخی کارشناسان از این مطالعه انتقاد کرده و گفته اند که هنوز مشخص نیست که کروناویروس ها می توانند مارها را آلوده کنند یا خیر.
برخی ویروس ها به واسطه توانایی خود در انتقال به انسان ها شناخته شده هستند و این کروناویروس جدید یکی از آنها است. اما چگونه؟ مطالعه ای که در نشریه Journal of Medical Virology منتشر شد، نشان می دهد که احتمالا از مار میزبان و همچنین مشخص شده است که تغییری در یکی از پروتئین های ویروسی در 2019-nCoV به ویروس اجازه می دهد گیرنده هایی روی سلول هایی خاص در بدن میزبان را شناسایی و به آنها متصل شود. این توانایی گامی مهم برای ورود به سلول ها است و به گفته پژوهشگران تغییر در این پروتئین ویژه ممکن است به ویروس در انتقال به انسان کمک کرده باشد.
به گفته مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا، در موارد محدود پاسخ مثبت است اما به نظر می رسد حالت اصلی انتقال از حیوان به انسان است. در مورد این که یک نفر چگونه می تواند به ویروس مبتلا شود، مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا می گوید که کروناویروس های انسانی بین یک فرد آلوده و دیگران بیشتر از طرق زیر منتقل می شود:
- هوا (از ذرات حاوی ویروس ناشی از سرفه یا عطسه)
- تماس نزدیک (لمس یا دست دادن)
- تماس با یک شی یا سطح آلوده به ویروس (سپس لمس دهان، بینی یا چشم ها پیش از شستن دست ها)
- و در موارد نادر مدفوع آلوده
در مورد این ویروس جدید، یا هر ویروس دیگری، برای این که به همه گیری در انسان ها منجر شود، ویروس نیازمند انجام سه چیز است: انسان ها را به طور موثر آلوده کند، در بدن انسان ها تکثیر شود و سپس به راحتی بین انسان ها پخش شود. به گفته مراکز پیشگیری و کنترل بیماری آمریکا، ویروس در حال حاضر بین انسان ها به طور محدود انتقال می یابد اما بررسی ها در این زمینه همچنان ادامه دارد.
مرس و سارس هر دو به واسطه این که موجب بروز علائمی شدید در افراد مبتلا می شدند، شناخته شده هستند. این که ویروس جدید از نظر شدت چگونه با آنها مقایسه خواهد شد، نامشخص است، زیرا موجب علائم شدید و مرگ برخی از بیماران شده، در شرایطی که در افراد دیگر بیماری خفیف بوده است. هر سه کروناویروس مذکور می توانند از طریق تماس نزدیک بین انسان ها منتقل شوند.
مرس که به واسطه تماس با شترهای آلوده یا مصرف شیر یا گوشت این حیوان به انسان منتقل شده بود برای نخستین بار در سال 2012 در عربستان گزارش شد و بیشتر موارد بیماری در شبه جزیره عربستان دیده شد. نخستین مورد سارس در سال 2002 در جنوب چین گزارش شد و فرض بر این است که از خفاش های آلوده به انسان منتقل شد. از سال 2004 مورد جدیدی از سارس گزارش نشده است. کروناویروس جدید احتمالا از تماس یا خوردن یک حیوان آلوده در ووهان به انسان منتقل شده است که مار و خفاش دو گزینه اصلی محسوب می شوند.
طی دوره شیوع سارس، این ویروس جان تقریبا یک نفر از هر 10 نفر مبتلا به آن را گرفت. میزان مرگ و میر ناشی از 2019-nCoV همچنان نامشخص است، اگرچه بیشتر بیمارانی که جان خود را به واسطه این عفونت از دست داده اند بیشتر از 60 سال سن داشته و به بیماری های دیگر مبتلا بوده اند. با این وجود، مردی سالم و جوان نیز اخیرا در ووهان جان خود را از دست داده و نگرانی ها درباره خطرناکتر بودن ویروس نسبت به آنچه تصور می شود را افزایش داده است.
علائم کروناویروس جدید شامل تب، سرفه، و دشواری در تنفس می شوند. بنابر پژوهشی جدید که در نشریه The Lancet منتشر شد، این علائم مشابه با علائم سارس هستند.
به رغم مشترک بودن برخی علائم با سارس، برخی تفاوت های مهم مانند عدم وجود علائم دستگاه تنفسی فوقانی از جمله آبریزش بینی، عطسه و گلو درد و علائم گوارشی مانند اسهال، که 20 تا 25 درصد بیماران مبتلا به سارس را تحت تاثیر قرار داد، نیز وجود دارند.
به گفته مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا، روش های درمان خاصی برای عفونت های کروناویروس وجود ندارد و بیشتر افراد با گذشت زمان و به خودی خود بهبود می یابند. از این رو، گزینه های درمان شامل استراحت و مصرف دارو برای تسکین علائم می شوند. یک دستگاه رطوبتساز یا حمام داغ می تواند به تسکین گلو درد و سرفه کمک کند. اگر شدت بیماری خفیف است، فرد باید مایعات فراوان مصرف کرده و به میزان کافی استراحت کند اما اگر درباره علائم بیماری نگرانی وجود دارد، باید به پزشک مراجعه کرد. (این توصیه ها برای کلیه کروناویروس ها و نه به طور خاص ویروس جدید هستند).
واکسنی برای کروناویروس جدید وجود ندارد اما پژوهشگران در انستیتوی های ملی سلامت آمریکا تایید کردند که در مراحل اولیه توسعه یک واکسن هستند. افزون بر این، شرکت داروسازی ریجنرون (Regeneron) اعلام کرده است که در مراحل اولیه توسعه یک روش درمان برای این ویروس قرار دارد.
دولت چین بیشتر سفرها به و از ووهان و همچنین 12 شهر مجاور آن را متوقف کرده است. این قرنطینه حدود 35 میلیون نفر را درگیر کرده است.
فرودگاه های اصلی آمریکا و برخی کشورهای دیگر مانند سنگاپور غربالگری از مسافران ورودی را انجام می دهند تا از آلوده نبودن آنها به ویروس اطمینان حاصل شود. با این وجود، مقامات رسمی آمریکا روز بیست و چهارم ژانویه اعلام کردند که در حال ارزیابی مجدد کارایی این روش هستند.
همچنین، پرهیز از مسافرت های غیر ضروری به چین، به ویژه شهر ووهان، توصیه شده است.
با توجه به آنچه در مورد مرس و سارس رخ داد، احتمالا شیوع ویروس ناشی از تماس نزدیک بین انسان ها ادامه خواهد یافت. احتمالا طی روزهای آینده موارد بیشتری از ابتلا به ویروس تایید خواهند شد.
در صورت سفر به شهر ووهان و کشورهایی که حضور ویروس در انها گزارش شده است از تماس با افراد بیمار و حیوانات زنده و مرده، و حضور در بازارهای فروش حیوانات یا تماس با محصولات حیوانی مانند گوشت خام پرهیز کنید. شما باید به طور مرتب دست های خود را با آب و صابون حداقل به مدت 20 ثانیه بشویید. اگر به ویروس مبتلا شدید، می توانید اقداماتی را برای کمک به پیشگیری از انتقال بیماری به دیگران انجام دهید که از آن جمله می توان به ماندن در خانه، جدا کردن خود از افراد دیگر در خانه، پوشیدن ماسک صورت، پوشاندن دهان و بینی هنگام سرفه و عطسه و شستشوی منظم دست ها اشاره کرد.
ماسک هایی که می توانند از عبور ذرات ریز جلوگیری کنند بهترین گزینه هستند. ماسک های جراحی نیز گزینه های خوبی هستند زیرا آنها می توانند از پخش شدن قطرات پیشگیری کنند. ماسک باید محکم روی صورت قرار بگیرد و اگر شیشه عینک شما بخار می گیرد، نشانه ای از شل بودن ماسک است.
افرادی که به ووهان و کشورهایی که حضور ویروس جدید در آنها گزارش شده است سفر کرده و طی دو هفته پس از آن با تب، سرفه، یا دشواری در تنفس مواجه شده اند باید بلافاصله در پی دریافت کمک پزشکی باشند و کارکنان بیمارستان را از سفر خود آگاه سازند. ذرات معلق تولید شده در روند لوله گذاری برای بیماران مبتلا به ذات الریه بسیار مسری است، از این رو، کارکنان بیمارستان در معرض خطر بالای تماس با ویروس قرار دارند. دوره نهفتگی ویروس جدید دو هفته اعلام شده است.
-----------------------------
بیشتر بخوانید:
علایم بیماری مرگبار «مرس» را بشناسید
شیوع ویروس اسرارآمیز در چین/ 11 میلیون نفر در شهر ووهان قرنطینه شدند
روزنامه ایران- سعید معیدفر*
شاید
این پرسش دغدغه این روزهای بسیاری از اهالی فکر و حتی مردم باشد. اما در
کنار ضرورت طرح این پرسش، امروزه بسیاری از تحلیلگران اجتماعی از «تغییرات
مطالبات در ایران» سخن میگویند و میپرسند چه عواملی میتواند باعث تغییر
جنس مطالبات در یک جامعه شود؟ این در حالی است که من معتقدم نمیتوان گفت
که جنس و سطح مطالبات مردم در جامعه امروز ایران عوض شده است.
اما شاید بتوان اینگونه تحلیل کرد که
جامعه ما این روزها، با تغییرات جدی مواجه است و این تغییرات را باید پیامد
«تغییر کنشگران اجتماعی ایران» دانست. منظور از «کنشگران اجتماعی» آن بخشی
از جامعه است که پیش از این در روندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی
تعیینکننده و مؤثر بودند مثل «جامعه مدنی» و «طبقه متوسط».
اما به
نظر میرسد در جامعه امروز ما، کنشگران تغییر کردهاند و «گروههای
حاشیهای» به صف مقدم مطالبهگری وارد شدهاند و منازعه بین دو گروه «طبقات
پایین و حاشیهای» با «ساختار قدرت» شکل گرفته است که اتفاقاً هر دو نسبت
به «جامعه مدنی» و «طبقه متوسط» پتانسیل بیشتری برای ابراز خشونت دارند.
در
این فضا «جامعه مدنی» و «طبقه متوسط» از آنجا که تمایلی به خشونت ندارد،
سکوت پیشه کرده است. بنابراین، ما اکنون در وضعیتی قرار داریم که تنها دو
گروه اعم از گروه نخست؛ اقشار محروم، تهیدستان، حذفشدگان و آنان که به
لحاظ اقتصادی وضعیت بسیار بغرنجی دارند و گروه دوم؛ جریانی که سعی در به
حاشیه راندن این گروههای بیصدا دارد، در عرصه کشور بهطور عمده
نقشآفرینی میکنند.
در جریان غیبت «جامعه مدنی» نیروهای جدیدی وارد
عرصه تحولات جامعه شدهاند که همان طبقات محرومتر و حاشیهایتر جامعه
هستند که پیشتر نقش چندانی را در روندها نداشتند، اما از آنجا که امروز
درگیر مشکلات سخت معیشتی شدهاند و بیشتر از بقیه گروهها آسیبپذیر هستند،
نسبت به این اوضاع اقتصادی و معیشتی از خود عکسالعمل نشان میدهند.
اگر
تا پیش از این، جامعه مدنی، گروههای مرجع و طبقه متوسط میتوانستند در
روندهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مداخله کرده و اثرگذار باشند، پس از به
عقب رانده شدن این گروههای مؤثر اجتماعی، نوعی جابهجایی بین نیروهای
تأثیرگذار اتفاق افتاد. با عقبنشینی جامعه مدنی و طبقه متوسط، حالا این
اقشار محروم و گروههای به حاشیه رانده شده هستند که میدان مطالبهگری را
در جامعه امروز ایران بهدست گرفتهاند.
مشکل تأمین معیشت مردم در
همه گروههای مختلف اقتصادی، مشکل جدیدی در کشور ما نیست؛ بویژه اینکه ما
در چند دهه اخیر، با یک نظام برنامهریزی ناکارآمد اقتصادی مواجه بودهایم و
با توجه به روابط گسیخته ما با دنیا و تحریمهای پیدرپی، در یک حصر
اقتصادی قرار گرفتهایم. بنابراین نتوانستهایم با دنیا رابطه اقتصادی
پویایی داشته باشیم.
ما هیچگاه رشد اقتصادی مطلوب نداشتیم؛ هر چند
در دورههایی که تا حدی روابط مان با دنیا بهبود یافته بود تغییراتی در
شاخص اقتصادی ما به وجود آمد و افقهایی برای بهتر شدن اقتصاد ایجاد شد ولی
متأسفانه آن مسیر باز هم کور شد و در عرصه اقتصادی به وضعیت کنونی رسیدیم و
امروز که با تحریمهای شدیدتری هم مواجه هستیم، در عرصه اقتصادی با
چالشهای بیشتری هم مواجه شدهایم.
«طبقه متوسط» با وجود اینکه هر
روز خود را در وضعیت بغرنجتری در مقایسه با قبل میبیند و معیارهای معیشتی
و اقتصادیاش را از دست داده است اما همچنان نسبت به آرمانهایش متعهد
است. اینکه اکنون طبقات فرودست و پایین جامعه بیشتر در خط مقدم مطالبهگری و
کنشگری اجتماعی قرار گرفتهاند، بهدلیل مشکلات معیشتی گسترده طبقه متوسط
نیست بلکه مسأله نبود شرایط لازم برای کنشگری طبقه متوسط و جامعه مدنی است.
به
این اعتبار است که معتقدم «جنس» و «سطح» مطالبات در ایران امروز تغییر
نکرده است بلکه این کنشگران اجتماعی و بازیگران میدان مطالبهگری در ایران
هستند که تغییر کردهاند. از اینرو است که صدای گروههای طرد و به
حاشیهرانده شده را بیش از پیش و رساتر از گذشته میشنویم و «سکوت عمیق
طبقه متوسط» و «غیبت طولانی جامعه مدنی» را بیشتر از همیشه حس میکنیم.
*جامعهشناس و استاد دانشگاه
عصرایران؛ جعفر محمدی* -
امروز "رایان" را بسیاری از مردم می شناسند؛ او 13 سال دارد و فرزند
"منصور پور جم"، دندانپزشک ساکن شهر بارهاون کانادا که در سانحه سرنگونی
هواپیمای اوکراینی درگذشت.
رایان 13 ساله در مراسم یادبود پدرش در
دانشگاه "کارلتون" سخنرانی کوتاهی کرد که به سرعت در شبکه های اجتماعی دست
به دست شد و همه را به شگفتی و تحسین واداشت.
او با روحیه ای بالا، مرگ
آگاهی در عین امید به زندگی و مثبت نگری در میان بزرگ ترین فاجعه زندگی اش و
با دایره واژگانی قابل توجه در چند دقیقه کوتاه، یکی از تاثیر گذارترین
سخنرانی های حال حاضر را رقم زد.
This is a modal window.
او در فراز پایانی سخنانش درباره پدرش گفت: "منصور ؛ اگر بتونم اونو
توی یه کلمه توصیف کنم، آدمی قوی بود. او فاجعه پشت فاجعه، دیوار پشت
دیوار و اشتباه پشت اشتباه رو پشت سرگذاشته و در آخر قوی شده بود. او فوق
العاده بود و ما، عاشق هم بودیم. او حتما از تمام دوستانی که اینجا جمع
شدند ممنون است. او فوق العاده بود. من یک هفته است اینجا هستم بعد از اون
فاجعه وحشتناک، ولی هنوز نتونستم باورش کنم. من حسی دارم شبیه این که دارم
خواب می بینم ولی می دونم اگر خواب دیده بودم و اگر اون منو از خواب بیدار
می کرد، به من می گفت که همه چیز درست می شه و همین طور هم خواهد شد.
ممنونم."
انتشار ویدئوی سخنرانی رایان همزمان شده بود با نهایی شدن و نشر گزارش " U.S. News & World Report" درباره بهترین کشورهای دنیا برای رشد و تربیت فرزندان.
در
این گزارش، نام کانادا در میان 10 کشور جهان برای فرزند پروری آمده و در
آن شاخصه های برابری درآمدی، آموزش عمومی توسعهیافته، احترام به حقوق بشر،
برابری جنسیتی، نظام مراقبت بهداشتی پیشرفته، امنیت، روابط دوستانه
خانوادگی و شاخص شادی مورد بررسی قرار گرفته بود.
رایان
پورجم، به عنوان فرزندی که در کانادا رشد و تربیت یافته است، مهر تاییدی
است بر این رتبه بندی جهانی. این حد از اعتماد به نفس و آگاهی و احساسات
کنترل شده، تنها در یک جامعه و نظام آموزشی سالم شکل می گیرد و البته
رایان، تنها یکی از میلیون ها تربیت یافته نظام آموزشی کاناداست.
بار دیگر به شاخص های مورد بررسی نگاه کنید و بی هیچ تعصبی قضاوت کنید که فرزندان ما در چه فضایی تربیت می شوند و رشد می یابند؟!
جز
این است که فرزندان ما در نابرابری فاحش درآمدی، آموزش های رسمی بیهوده،
نابرابری جنسیتی، خانواده های عمدتاً متشتت و جامعه ای ناشاد و پر استرس
تربیت می شوند؟
بچه های ما در دل یک نظام آموزشی فشل اند که آن نظام
آموزشی نیز در دل یک جامعه بی قرار و پر اضطراب قرار دارد و معلوم است که
این ملغمۀ نابهنجار چه خروجی انسان سوزی دارد و خواهد داشت.
یک دقیقه به این فکر کنید که یک کودک یا نوجوان ایرانی در طول سال با چه رویدادها و افکاری مواجه است و همتای او در کانادا چطور؟ همین است که بسیاری از ایرانیانی که اصطلاحاً دست شان به دهان شان می رسد، در تکاپوی آنند که به کانادا یا جایی نظیر آن بروند یا دستکم فرزندان شان را به آنجا بفرستند و حق هم دارند چرا که دغدغه هر پدر و مادری، آینده فرزندانشان است.
*صاحب امتیاز و سردبیر عصرایران
بیشتر بخوانید:
عصر ایران - جعفر محمدی* -
این یادداشت را در سال 1388 نوشتم و منتشر کردم. وضعیت نامطلوب کشور،
همچنان نخبگان را از وطن می راند و آنچه "فرار مغزها" می خوانیم، نه تنها
متوقف نشده و افزایش یافته بلکه در طول این سال ها فرار چهره های ورزشی نیز
بدان افزوده شده و فرار سرمایه ها نیز افزون تر شده است.
با
این مقدمه که امروز - 29 دی 1398 - به یادداشت 10 سال قبلم افزودم، دعوت
تان می کنم به مطالعه آن که متاسفانه هنوز اعتبار دارد و بار دیگر به
مناسبت درگذشت جمعی از نخبگان مهاجر ایران در هواپیمای اوکراینی، در کانون
توجهات است:
روند خروج
نخبگان از کشور را چه "فرار مغزها" بنامیم ، چه "مهاجرت" و چه "رهایی" آنان
از برخی ناهنجاری های جهان سومی و ... تفاوتی در اصل ماجرا نمی کند و آن
چه مهم است این که این پدیده نه تنها واقعیت دارد ، بلکه در سال های اخیر
تشدید نیز شده است به گونه ای که برخی
دانشگاه های معتبر آمریکایی ، کانادایی و اروپایی با مسرت اعلام کرده اند
که میزان پذیرش دانشجویان ممتاز ایرانی آنها در مقاطع ارشد و دکتری ، به
طور ملموسی افزایش یافته و البته تجربه نیز ثابت کرده است که اکثریت
قریب به اتفاق آنان هرگز به ایران برنمی گردند و ثمره علم آنها عاید ملت
هایی می شود که بیشتر قدردان شان هستند و این، یک امر طبیعی است.
البته
باید گفت که خروج نخبگان از کشور فقط به دانشگاهیان منحصر نمی شود بلکه
نخبگان مالی نیز راه خروج از کشور را در پیش گرفته اند ، مخصوصاً با برنامه
های متنوعی که در برخی کشورها برای جذب سرمایه ها و سرمایه داران در حال
اجراست که طی آن کسانی که مبالغی از چند ده میلیون تومان تا چند صد میلیون
تومان را با خود به آن کشورها می برند و سرمایه گذاری می کنند ، اجازه
اقامت و حتی شهروندی می گیرند. (البته با توجه به افزایش قیمت دلار، امروز با چند ده میلیون تومان نمی توان اقامت و شهروندی گرفت.98/10/29)
در
این باب، البته بسیار گفته اند و نوشته اند و طبیعی است که تا شرایط داخل
کشور مهیای میزبانی مناسب مغزها و سرمایه ها نباشد این روند همچنان بی هیچ
تعارفی ادامه خواهد داشت و گنجینه کشور از اندیشه ها و سرمایه ها تهی خواهد
شد.
اما
در کنار آسیب های وضعیت موجود ، که بدان بسیار پرداخته شده است ، یک مصیبت
(و نه صرفاً آسیب) نیز وجود دارد که بدان کمتر توجه شده است.
می
دانیم که بسیاری از ویژگی های فردی از رنگ مو گرفته تا ویژگی های رفتاری
به صورت ژنتیکی از والدین و اجداد به فرزندان به ارث می رسد.
در
این میان، خصایص هوشی نیز از جمله مهم ترین محموله های ژنتیکی هستند که از
نسل های قبلی به ارث می رسد به طوری که فرزندان و نوادگان انسان های باهوش
، عمدتاً (و نه الزاماً) از ضریب هوشی بالاتری برخوردارند.
بدیهی است که بار توسعه و پیشرفت جوامع نیز بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعه ای است. حال
وقتی در یک جامعه شرایط به گونه ای باشد که نخبگان در گذر زمان آن را ترک
می کنند ، نه تنها خروج آنها، مستقیماً جامعه را متاثر می کند ، بلکه در
دراز مدت ، ذخیره ژنتیکی کشور را نیز فقیر تر می کند و در نسل های آتی، روند انتقال ضرائب بالای هوشی به "ایرانیان آینده" با اختلال مواجه می شود.
نتیجه طبیعی و علمی این پروسه نیز این می شود که در دراز مدت ، متوسط ضریب هوشی ایرانیان کاهش می یابد.
در
واقع ، یک نخبه علمی یا اقتصادی یا ورزشی که از کشور خارج می شود ، تنها
دانش و استعداد فردی یا مقداری ثروت مادی از کشور خارج نمی کند بلکه ژن های
نخبگی و کارآمدی را نیز را خود می برد تا نسل های بعدی او در خارج از
ایران از آن بهره مند شوند و جوامع میزبان شان را از آن بهره مند سازند.
نتیجه
کلام آن که وضعیت کنونی پیامدهای راهبردی بزرگی دارد و تاریخ آینده ایران
را به طور جدی تحت تاثیر قرار خواهد داد. بی گمان مسببان خروج مستمر
نخبگان از کشور ، نه تنها به ایران امروز ، که به آینده این سرزمین نیز
ستمی بسیار بزرگ و غیر قابل اندازه گیری روا می دارند.
*صاحب امتیاز و سردبیر عصرایران
بیشتر بخوانید: