واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

تحلیل «فارن افرز» از آینده نظام بین‌الملل؛ احتمال توفان جهانی

تحلیل «فارن افرز» از آینده نظام بین‌الملل
توفان جهانی در راه است
جهان را خطر افول شدید نظم تهدید می‌کند؛ آن هم به‌دلیل جنبه‌های ژئوپلیتیک سنتی شامل رقابت قدرت‌های بزرگ، جاه‌طلبی‌های امپراتوری‌مآبانه و نزاع بر سر منابع و همچنین مواجهه با چالش‌های جدیدی چون تغییرات آب و هوایی، همه‌گیری‌ها و اشاعه هسته‌ای.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در مجله فارن‌افرز نوشت که جهان و سیاست بین‌الملل با یک دهه خطرناک مواجه است؛ بازه زمانی که می‌تواند به اندازه یک قرن در آن اتفاقات جدیدی رخ دهد.
 
به گزارش دنیای اقتصاد؛ به اعتقاد این پژوهشگر ارشد مسائل بین‌الملل، جهان را خطر افول شدید نظم تهدید می‌کند؛ آن هم به‌دلیل جنبه‌های ژئوپلیتیک سنتی شامل رقابت قدرت‌های بزرگ، جاه‌طلبی‌های امپراتوری‌مآبانه و نزاع بر سر منابع و همچنین مواجهه با چالش‌های جدیدی چون تغییرات آب و هوایی، همه‌گیری‌ها و اشاعه هسته‌ای.
 
«دهه‌هایی هستند که هیچ اتفاقی در آن‌ها نمی‌‌افتد و هفته‌هایی هستند که به اندازه دهه‌ها در آنها اتفاقاتی می‌‌افتد. » این سخنان به‌طور غیرمنتظره‌ای به ولادیمیر لنین نسبت داده می‌شود که به فروپاشی سریع روسیه تزاری در بیش از ۱۰۰سال پیش اشاره دارد. اگر این سخنان به راستی متعلق به او هستند، لنین باید این را هم اضافه می‌کرد که دهه‌هایی نیز وجود دارد که در آنها به اندازه چند قرن اتفاقاتی می‌افتد. ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در مقاله‌ای در شماره سپتامبر- اکتبر ۲۰۲۲ در فارن‌افرز نوشت: جهان در میانه چنین دهه‌ای قرار دارد.  همچون دیگر نقطه عطف‌های تاریخی، خطر امروز از افول شدید نظم جهانی ناشی می‌شود. اما بیش از هر لحظه اخیر دیگری، این افول به‌دلیل همزمانی تهدیدهای قدیمی و جدید با هم تلاقی یافته و شدیدتر شده است آن هم در لحظه‌ای که ایالات متحده در موقعیت مناسبی برای مقابله با آنها قرار ندارد.
 
از یکسو، جهان شاهد احیای برخی از بدترین جنبه‌های ژئوپلیتیک سنتی است: رقابت قدرت‌های بزرگ، جاه‌طلبی‌های امپراتوری‌مآبانه و نزاع بر سر منابع.  امروز، روسیه از سوی فردی به نام ولادیمیر پوتین رهبری می‌شود که در آرزوی بازآفرینی حوزه نفوذ روسیه و شاید حتی یک امپراتوری روسی است.
 
پوتین مایل است تقریبا هر کاری برای رسیدن به این هدف انجام دهد و می‌‌تواند هر طور که می‌‌خواهد عمل کند؛ زیرا محدودیت‌‌های داخلی بر رژیم او عمدتا از بین رفته است. در همین حال، در دوران ریاست‌جمهوری شی جین پینگ، چین تلاش برای برتری منطقه‌ای و برتری بالقوه جهانی را آغاز کرده است و خود را در مسیری قرار می‌دهد که منجر به افزایش رقابت یا حتی رویارویی با ایالات متحده می‌شود.
 
اما این همه چیز نیست. این خطرات ژئوپلیتیک در حال برخورد با چالش‌‌های پیچیده جدیدی هستند که برای روزگار معاصر ما مهم هستند، مانند تغییرات آب و هوایی، همه‌‌گیری‌‌ها و اشاعه هسته‌‌ای. جای تعجب نیست که پیامدهای دیپلماتیک ناشی از رقابت‌‌های فزاینده، همکاری قدرت‌های بزرگ در چالش‌‌های منطقه‌‌ای و بین‌‌المللی را تقریبا غیرممکن کرده است، حتی اگر این همکاری به نفع آنها باشد. تصویر پیچیده‌‌تر این واقعیت است که دموکراسی و انسجام سیاسی آمریکا به اندازه‌ای در خطر است که از اواسط قرن نوزدهم دیده نشده است. این مهم است؛ زیرا ایالات متحده تنها یک کشور در میان بسیاری از کشورها نیست: رهبری ایالات متحده پشتیبان نظمی است که در ۷۵سال گذشته در جهان وجود داشته است و امروز هم چنان است و از اهمیت آن کاسته نشده است.
 
با این حال، ایالات متحده‌ای که از درون دچار مشکل و نقار و بحران شده باشد، تمایل و توانایی کمتری برای رهبری در صحنه بین‌المللی خواهد داشت. این شرایط یک دور باطل را به راه انداخته است: تشدید رقابت ژئوپلیتیک، همکاری مورد نیاز برای مشکلات جدید جهانی را دشوارتر می‌‌کند و محیط رو به وخامت بین‌‌المللی به تنش‌‌های ژئوپلیتیک بیشتری دامن می‌‌زند؛ همه اینها در زمانی است که ایالات متحده ضعیف شده و حواسش پرت شده است. شکاف وحشتناک بین چالش‌‌های جهانی و واکنش‌‌های جهانی، افزایش چشم‌‌انداز جنگ‌‌های قدرت‌های بزرگ در اروپا و هند وپاسیفیک و پتانسیل فزاینده برخی بازیگران منطقه‌ای برای ایجاد بی‌‌ثباتی در خاورمیانه در کنار هم قرار گرفته‌‌ تا خطرناک‌‌ترین لحظه را از جنگ جهانی دوم تا کنون رقم بزنند.
 
خواه آن را یک توفان کامل - یا دقیق‌تر، یک توفان ناقص- بنامید یا خیر. هشدار دادن نسبت به این خطر به معنای پیش‌بینی آینده نیست. در حالت ایده‌آل، همه چیز به سمت بهتر شدن پیش خواهد رفت. اما چیزهای خوب به ندرت به خودی خود اتفاق می‌افتند. برعکس، اگر سیستم‌ها به حال خود رها شوند، وضعشان بدتر می‌شود. بنابراین وظیفه سیاستگذاران ایالات متحده، کشف مجدد اصول و عملکرد حکومت‌داری است: هدایت قدرت ملی و اقدام جمعی علیه گرایش به بی‌نظمی. هدف باید مدیریت برخورد ژئوپلیتیک قدیم و چالش‌‌های جدید، اقدام منضبط در آنچه دنبال می‌شود و ایجاد ترتیبات یا - بهتر است بگوییم- نهادهایی باشد که در آنها اجماع کافی وجود دارد. برای انجام همه این کارها، واشنگتن باید برقراری نظم را بر تقویت دموکراسی در خارج [از کشور] اولویت دهد و همزمان برای تقویت دموکراسی در داخل تلاش کند.
 
بی نظمی در حال افزایش است
در اوت۱۹۹۰، عراق به قصد فتح سرزمینی، به همسایه کوچک‌تر خود کویت حمله کرد. جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده گفت: «این امر پابرجا نخواهد ماند.» حق با او بود. ظرف چند هفته، واشنگتن حمایت بین‌المللی گسترده‌ای را برای مداخله نظامی حول هدف محدود بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت سازماندهی کرد. مشخصه جنگ ۱۹۹۰-۱۹۹۱ خلیج‌فارس همکاری گسترده‌ای - از جمله همکاری چین و روسیه- بود که با رهبری ایالات متحده تحت حمایت سازمان ملل تقویت شد. در عرض چند ماه، این پاسخ هماهنگ با موفقیت قابل توجهی روبه‌رو شد؛ تجاوز عراق معکوس شد و استقلال کویت با حداقل هزینه احیا شد. قدرت‌های بزرگ از این هنجار حمایت کردند که نمی‌‌توان از زور برای تغییر مرزها، عنصر اساسی نظم بین‌‌المللی، استفاده کرد.
 
هیچ اتفاقی از این نوع در جهان امروز نمی‌تواند رخ دهد- همان‌طور که بحران اوکراین کاملا روشن کرده است- و این واقعیت که روسیه کشوری بسیار قدرتمندتر و تاثیرگذارتر از عراق در سال ۱۹۹۰ است، تنها تا حدی تفاوت را توضیح می‌دهد. اگرچه تهاجم روسیه حس همبستگی و سطوح چشمگیر هماهنگی را در میان کشورهای غربی برانگیخته است، اما نکته این است که جنگ در اوکراین نتوانست چیزی شبیه به استقبال تقریبا جهانی از اهداف و نهادهای نظمِ آمریکایی که در دوران جنگ خلیج‌فارس شکل گرفت، به دست بیاورد. در عوض، پکن خود را با مسکو همسو کرد و بسیاری از کشورهای جهان از امضا والبته همراهی با تحریم‌های اعمال‌شده علیه روسیه توسط واشنگتن و شرکای آن خودداری کرده‌اند. با تخلف آشکار یکی از اعضای دائم شورای امنیت از قوانین بین‌‌المللی و این اصل که نمی‌‌توان مرزها را از طریق زور تغییر داد، سازمان ملل عمدتا حاشیه‌نشین شد.
 
به یک معنا، این دو جنگ به منزله تکیه‌گاهی برای صلح آمریکاییِ (Pax Americana) پسا جنگ سرد هستند. تسلط و برتری ایالات متحده بر قدرت، نه به‌دلیل افول آمریکا بلکه به‌دلیل آنچه فرید زکریا آن را «ظهور دیگران» نامید - یعنی توسعه اقتصادی و نظامی سایر کشورها و نهادها و ظهور جهانی که با توزیع بسیار گسترده‌تر قدرت تعریف می‌شود- در شُرف کاهش قرار گرفته است. ایالات متحده با کارهایی که در داخل و در جهان انجام داد و نداد، بسیاری از میراث دوران پساجنگ سرد خود را هدر داد و نتوانست برتری خود را به نظمی پایدار تبدیل کند. وقتی پای روسیه به میان می‌آید، این شکست به‌ویژه قابل توجه می‌شود.
 
در سال‌های بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کنار هم قرار گرفتن قدرت گسترده آمریکا و ضعف سرسام‌آور روسیه، این چشم‌انداز را بعید ساخت که سه دهه بعد، امور جهانی بار دیگر تحت سلطه خصومت کرملین و پایتخت‌های غربی قرار گیرد. بحث‌ها درباره چگونگی وقوع این اتفاق، با اختلاف نظرهای عمیق درباره اینکه چقدر آمریکا مستحق سرزنش است و چقدر باید به پوتین یا فرهنگ سیاسی روسیه نسبت داده شود، ادامه دارد. اما علت هرچه که باشد، انکار این دشوار است که شش دولت و رئیس جمهور در ایالات متحده چیز زیادی در چنته ندارند تا درباره تلاش‌های خود برای ایجاد رابطه موفق پس از جنگ سرد با روسیه نشان دهند.
 
امروزه، در دوران پوتین، رفتار روسیه به شکل بنیادین با اساسی‌ترین اصول نظم بین‌المللی در تضاد است. پوتین هیچ علاقه‌ای به ادغام روسیه در نظم حاکم نشان نمی‌دهد، بلکه بیشتر به دنبال نادیده گرفتن آن در زمانی است که می‌تواند و زمانی هم که نتواند، آن را تضعیف می‌کند یا کنار می‌زند. او بارها تمایل خود را برای به‌کارگیری نیروی نظامی خشونت‌بار علیه غیرنظامیان در اروپا و خاورمیانه نشان داده است. رژیم پوتین به مرزها و حاکمیت سایر کشورها احترام نمی‌گذارد، همان‌طور که در تهاجم مداوم او به اوکراین و تلاش برای ضمیمه کردن بخش‌هایی از این کشور شاهد بودیم.
 
تجاوز روسیه بسیاری از مفروضات را که بر تفکر درباره روابط بین‌‌الملل در دوران پسا جنگ سرد تاثیر گذاشته بود، برهم زد. این امر تعطیلات تاریخی را که بر اساس آن جنگ بین کشورها نادر بود، به پایان رساند. رویکرد روسیه در حمله به اوکراین «هنجار» علیه تصاحب سرزمینی و قلمرو کشورها با زور را از بین برده است. این حمله نشان داده است که وابستگی متقابل اقتصادی سدی در برابر تهدیدات علیه نظم جهانی نیست. بسیاری بر این باور بودند که اتکای روسیه به بازارهای اروپای غربی برای صادرات انرژی خود باعث ایجاد محدودیت - یا در بهترین حالت خویشتن‌داری- می‌‌شود.
 
در واقع، چنین روابطی همان‌گونه که نتوانست از آغاز جنگ جهانی جلوگیری کند، در تعدیل رفتار روسیه هم ناکام ماند. بدتر اینکه، وابستگی متقابل، محدودیت بر کشورهای دیگری بود که به روسیه وابستگی یافته بودند (مهم‌تر از همه آلمان) تا خود روسیه. به عبارت دیگر، این وابستگی، بیشتر به ضرر کسانی (و نه روسیه) تمام شد که به روسیه وابستگی داشتند. با تمام این تفاصیل، روسیه از دل جنگ اوکراین که طولانی خواهد شد، ضعیف بیرون خواهد آمد. بر خلاف اتحاد شوروی، روسیه هر چیزی هست جز یک ابرقدرت. حتی قبل از اینکه کشورهای غربی، روسیه را در پاسخ به حمله این کشور به اوکراین تحریم کنند، اقتصاد روسیه از نظر تولید ناخالص داخلی جزو ده اقتصاد بزرگ جهان هم نبود. حداقل تا حدی به دلیل آن تحریم‌ها، انتظار می‌رود که اقتصاد این کشور در سال۲۰۲۲ تا ۱۰درصد کوچک‌تر شود.
 
اقتصاد روسیه همچنان به‌شدت به تولید انرژی وابسته است؛ نیروهای مسلح این کشور نشان دادند که رهبری و سازمان‌دهی ضعیفی دارند و با ناتو همخوانی ندارند [و اصلا در حد و اندازه ناتو هم نیست]. با این حال، باز هم این ضعف روسیه است که در مقابل تمایل و توانایی پوتین برای انجام اقدامات بی‌پروایانه با قدرت نظامی و هسته‌ای که دارد، روسیه را به چنین خطری تبدیل می‌کند.
 
روسیه یک مشکل حاد و کوتاه‌مدت برای ایالات متحده است. در مقابل، چین چالش میان‌مدت و بلندمدت بسیار جدی‌تری را ایجاد می‌کند. این قول که ادغام چین در اقتصاد جهانی این کشور را از نظر سیاسی بازتر، بازارگراتر و در سیاست خارجی معتدل‌تر می‌کند، جواب نداد و حتی نتیجه معکوس داشته است. امروز، چین در داخل سرکوب‌گرتر است و از زمان حکمرانی مائوتسه تونگ به این سو، قدرت بیشتری را در دستان یک فرد [شی جین پینگ] قرار داده است. شرکت‌های دولتی در همه جا حضور دارند؛ درحالی‌که دولت به دنبال محدود کردن صنعت خصوصی است. چین مرتبا دارایی‌های معنوی دیگران را دزدیده و آن را دستکاری کرده است. توان نظامی متعارف و هسته‌ای آن کشور به‌طور قابل توجهی افزایش یافته است. این کشور دریای چین جنوبی را نظامی کرده، همسایگان خود را از نظر اقتصادی تحت فشار قرار داده، وارد درگیری مرزی با هند شده، دموکراسی را در هنگ‌کنگ تار و مار کرده است و همچنان به افزایش فشار بر تایوان ادامه می‌دهد.
 
با این حال، چین نیز ضعف‌های داخلی قابل توجهی دارد. پس از دهه‌ها شکوفایی، اقتصاد کشور اکنون شروع به توقف کرده و منبع اصلی مشروعیت رژیم را کمرنگ کرده است. مشخص نیست که چگونه حزب کمونیست چین می‌تواند رشد اقتصادی قوی را - با توجه به محدودیت‌های سیاسی این کشور- احیا کند که [این کند شدن سرعت رشد اقتصادی ] مانع نوآوری و واقعیت‌های جمعیتی، از جمله کاهش نیروی کار می‌شود. در همین حال، سیاست خارجی تهاجمی چین، باعث دوری بسیاری از همسایگان از این کشور می‌شود و موجب بیگانگی آنها از چین شده است. چین تقریبا در دهه آینده با یک انتقال رهبری دشوار روبه‌رو خواهد شد. شی نیز مانند پوتین، قدرت را در دستان خود تثبیت کرده که هرگونه جانشینی را پیچیده کرده و شاید منجر به جنگ قدرت شود. پیش‌‌بینی نتیجه دشوار است: یک نزاع داخلی می‌‌تواند منجر به کاهش کنشگری بین‌‌المللی چین یا ظهور رهبران معتدل‌تر شود؛ اما همچنین می‌‌تواند منجر به سیاست‌‌های خارجی ملی‌‌گرایانه‌‌تر شود که برای جلب حمایت یا منحرف کردن توجه عمومی طراحی شده‌‌اند.
 
آنچه مسلم است این است که شی و دیگر رهبران چین تصور می‌‌کنند که چین برای رفتار تهاجمی خود، با توجه به اینکه دیگران بیش از حد به صادرات آن یا دسترسی به بازارش وابسته هستند، هزینه کمی خواهد پرداخت. تا حال این فرض به اثبات رسیده است. با این حال، درگیری بین ایالات متحده و چین دیگر یک احتمال دور به نظر نمی‌رسد. در همین حال، با تشدید بحران در روابط واشنگتن با مسکو و پکن، روسیه و چین نزدیک‌‌تر می‌‌شوند. آنها با یک سیستم بین المللی تحت رهبری ایالات متحده دشمنی مشترک دارند؛ سیستمی که برای نظام‌های سیاسی آنها در داخل و جاه‌طلبی‌های خارجی‌شان ناسازگار است. آنها به‌طور فزاینده‌ای مایلند به اعتراضات خود عمل کنند و این کار را به‌صورت متوالی انجام می‌دهند. بر خلاف ۴۰ یا ۵۰سال پیش، این ایالات متحده است که اکنون خود را موجود عجیبی در رابطه با دیپلماسی مثلثی می‌بیند.
 
مراقب شکاف باشید
با تیره شدن تصویر ژئوپلیتیک در میان قدرت‌های بزرگ، شکافی بین چالش‌های جهانی و ابزارهای مقابله با آنها باز شده است. بهداشت جهانی را در نظر بگیرید؛
همه‌گیری کووید محدودیت‌های سازمان بهداشت جهانی و عدم تمایل یا ناتوانی حتی کشورهای ثروتمند و توسعه‌یافته را برای پاسخ به بحرانی که آنها دلایل زیادی برای پیش‌بینی آن داشتند، آشکار کرد. حدود ۱۵ تا ۱۸میلیون نفر در سراسر جهان تاکنون در نتیجه این بیماری جان خود را از دست داده‌اند که میلیون‌ها نفر از آنها در حقیقت به شکلی غیرضروری تلف شدند.
 
تقریبا سه سال پس از شروع همه‌‌گیری، امتناع چین از همکاری با یک تحقیق مستقل به این معنی است که جهان هنوز نمی‌‌داند منشأ ویروس کجاست و در ابتدا چگونه گسترش یافته است و همین مساله، جلوگیری از شیوع بعدی را دشوارتر می‌‌کند و این البته نمونه‌‌ای بارز از ناکارآمدی‌های قدیمی ژئوپلیتیک آشنا را به‌دست می‌دهد که با مشکلات جدیدی آمیخته شده است. 
 
در میان دیگر چالش‌‌های جهانی، تغییرات اقلیمی مسلما بیشترین توجه بین‌‌المللی را به خود جلب کرده است، و به درستی هم چنین است. تا زمانی که جهان در این دهه پیشرفت سریعی در کاهش انتشار گازهای گلخانه‌‌ای نداشته باشد، حفظ و حفاظت از حیات آن‌گونه که می‌‌شناسیم و می‌دانیم، در این سیاره بسیار دشوارتر خواهد شد. اما تلاش‌های دیپلماتیک کم است و هیچ نشانه‌ای از بهبود نشان نمی‌دهد. هریک از کشورها اهداف اقلیمی خود را تعیین می‌‌کنند و هیچ هزینه‌‌ای برای نرسیدن به این اهداف تا نصفه و نیمه رسیدن تعیین نشده است. ایجاد رشد اقتصادی پس از همه‌‌گیری و گرفتار شدن در کمبود عرضه انرژی - نگرانی‌‌ای که با جنگ در اوکراین و اختلالاتی که در بخش انرژی ایجاد شده، تشدید یافته است - تمرکز کشورها را بر امنیت انرژی به بهای ملاحظات آب و هوایی افزایش داده است.
 
یک‌بار دیگر، یک نگرانی سنتی ژئوپلیتیک با یک مشکل جدید برخورد کرده است و مبارزه با هر یک را دشوارتر می‌کند. وقتی صحبت از گسترش (اشاعه) هسته‌ای می‌شود، واقعیت پیچیده‌تر است. برخی از محققان پیش‌بینی کرده‌اند که ده‌ها کشور تا کنون سلاح‌های هسته‌ای ساخته‌اند. در واقع، تنها ۹ کشور برنامه‌های تمام‌عیاری را در همین رابطه توسعه داده‌اند. بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی که می‌توانند تسلیحات هسته‌ای تولید کنند، ترجیح داده‌اند این کار را نکنند. از زمانی که ایالات متحده در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم چنین کرد، هیچ‌کس از سلاح هسته‌ای استفاده نکرده و هیچ گروه تروریستی هم به آن دسترسی پیدا نکرده است.
 
اما ظواهر می‌تواند فریبنده باشد: در غیاب گسترش (اشاعه)، سلاح‌های هسته‌ای ارزش جدیدی پیدا کرده‌اند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین از سلاح‌های هسته‌ای شوروی که در قلمرو آن باقی مانده بود، دست کشید. از آن زمان تاکنون، دو بار توسط روسیه مورد تهاجم قرار گرفته است؛ نتیجه‌ای که ممکن است دیگران را متقاعد کند که دست کشیدن از سلاح‌های هسته‌ای امنیت یک کشور را کاهش یا در معرض خطر قرار می‌دهد. رژیم‌‌های عراق و لیبی پس از کنار گذاشتن برنامه‌های تسلیحات هسته‌‌ای خود سرنگون شدند؛ امری که می‌‌توانست رهبران دیگر کشورها را در انجام این کار مردد کند یا آنها را تشویق کند که مزایای توسعه یا دستیابی به قابلیت‌‌های هسته‌‌ای را در نظر بگیرند.
 
کره‌شمالی درحالی‌که به گسترش زرادخانه هسته‌‌ای خود و ابزارهای به‌کارگیری آن ادامه می‌‌دهد، امن و ایمن باقی مانده است. به نظر می‌رسد روسیه نیز به نوبه خود، جایگاه بالایی برای تسلیحات هسته‌ای در موضع دفاعی‌اش اختصاص داده است. تصمیم ایالات متحده برای رد دخالت مستقیم نظامی در اوکراین به‌دلیل ترس از اینکه اعزام نیرو یا ایجاد منطقه پرواز ممنوع می‌تواند منجر به جنگ جهانی سوم هسته‌ای شود، از سوی چین و دیگران به‌عنوان مدرکی تلقی خواهد شد که نشان می‌دهد داشتن یک زرادخانه هسته‌ای قابل توجه می‌تواند واشنگتن را بازدارد یا حداقل این کشور را به خویشتن‌داری بیشتری وادار کند. در صورتی که در خاورمیانه کشوری بتواند به این تسلیحات دست یابد، ممکن است این منطقه که کم‌ثبات‌ترین منطقه در جهان است در آستانه دوران خطرناک تری قرار گیرد.
 
مشکل در داخل
همان‌طور که مشکلات جدید و قدیمی با هم برخورد می‌کنند و نظم تحت رهبری ایالات متحده را به چالش می‌کشند، شاید نگران‌کننده‌ترین تغییرات در داخل خود ایالات متحده رخ دهد. این کشور نقاط قوت بسیاری دارد. اما برخی از مزایایش - حاکمیت قانون، انتقال منظم قدرت، توانایی جذب و حفظ مهاجران با استعداد در مقیاس بزرگ، تحرک اجتماعی و اقتصادی - اکنون نسبت به گذشته قطعیت کمتری دارد و مشکلاتی مانند خشونت با اسلحه، جرم و جنایت در مناطق شهری، سوء‌مصرف مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی بارزتر شده است. علاوه بر این، شکاف‌های سیاسی هم این کشور را عقب نگه داشته است.
 
امتناع گسترده جمهوری‌خواهان از پذیرش نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، که منجر به حمله به ساختمان کنگره در ۶ژانویه۲۰۲۱ شد، احتمال ظهور «مشکلاتی» از نوع ایرلند شمالی اما با نسخه آمریکایی را نشان می‌دهد.
 
خشونت محلی با انگیزه‌های سیاسی ممکن است در ایالات متحده امری عادی شود. تصمیمات اخیر دیوان عالی و واکنش‌های متفاوت داخلی به آنها، تصور و برداشت از «ایالات متفرقه آمریکا» را تقویت کرده است. در نتیجه، مدل سیاسی آمریکا جذابیت کمتری پیدا کرده و عقب‌‌نشینی دموکراتیک در ایالات متحده به عقب‌‌نشینی در جاهای دیگر هم کمک کرده است.
 
آنچه وضعیت را بدتر می‌کند سوءمدیریت اقتصادی ایالات متحده است که منجر به بحران مالی جهانی در سال۲۰۰۸ شد و اقدامات اشتباه اخیر باعث افزایش سرسام‌‌آور تورم می‌شود و به شهرت و اعتبار این کشور لطمه می‌‌زند.  شاید نگران‌کننده‌ترین مساله، از بین رفتن ایمان به ثبات اساسی واشنگتن باشد.
 
بدون اجماع بین آمریکایی‌ها درباره نقش مناسب کشورشان در جهان، نوسانات وحشتناکی در سیاست خارجی ایالات متحده - از نفوذ فاجعه‌بار دولت جورج بوش در عراق، تا ضعف موکد دولت اوباما در خاورمیانه و جاهای دیگر و تا بی‌‌کفایتی و معامله‌‌گرایی دولت ترامپ، که بسیاری را به شک انداخت که آیا تعهدات قبلی یا ثابت دیگر در واشنگتن اهمیت دارد یا خیر - رخ داده است.
 
دولت بایدن کارهای زیادی برای اولویت دادن به ائتلاف‌‌ها و مشارکت‌‌ها انجام داده است، اما در برخی مواقع تردیدها را درباره استواری و شایستگی آمریکا، به‌‌ویژه در جریان خروج هرج‌‌ومرج وار نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال گذشته، تقویت کرده است. این واقعیت که نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه‌کسی در آینده دفتر بیضی شکل را اشغال خواهد کرد، چیز جدیدی نیست.
 
چیزی که جدید است این است که نمی‌توان درباره این مساله زیاد به حدس وگمان پرداخت که این شخص چگونه به رابطه ایالات متحده با جهان رسیدگی خواهد کرد. نتیجه این است که متحدان و شرکای ایالات متحده به‌طور فزاینده‌ای چاره ای ندارند جز اینکه اتکای مستمر به واشنگتن را در مقابل گزینه‌های دیگر، مانند خودکفایی بیشتر یا احترام به همسایگان قدرتمند، بسنجند. یک خطر دیگر این است که توانایی واشنگتن برای بازدارندگی رقبا کاهش می‌یابد؛ زیرا دشمنانش ایالات متحده را بسیار متفرق و نامنسجم دیده یا می‌بینند که این کشور تمایلی به اقدام ندارد.
 
در رویارویی با هیاهوهای ژئوپلیتیک و چالش‌‌های جهانی که به نظر می‌‌رسد مشخصه این دهه است، هیچ دکترین یا ساختار فراگیری برای سیاست خارجی آمریکا نمی‌‌تواند نقشی را ایفا کند که «مهار» طی دوران جنگ سرد ایفا کرد، زمانی که این مفهوم از میزان مناسبی از وضوح و اجماع برخوردار بود. چنین ساختارهایی برای هدایت سیاستگذاران، توضیح سیاست‌‌ها به مردم، اطمینان بخشی به متحدان و علامت دادن به دشمنان مفید هستند. اما دنیای معاصر به کار چنین چارچوب ساده‌ای نمی‌آید: امروزه، چالش‌های بسیار زیادی از انواع مختلف وجود دارد که در یک ساختار واحد قرار نمی‌گیرند. واقعیت این است که دیگر نمی‌توان از نظم جهانی به‌عنوان یک پدیده واحد صحبت کرد: نظم ژئوپلیتیک سنتی‌ای وجود دارد که منعکس‌کننده توازن قدرت و میزان اشتراک هنجارها است و چیزی وجود دارد که می‌توان آن را «نظم جهانی شدن» نامید که منعکس‌کننده وسعت و عمق تلاش مشترک برای رویارویی با چالش‌هایی مانند تغییرات آب و هوا و بیماری‌های همه‌گیر است. نظم جهانی (یا فقدان آن) به‌طور فزاینده‌ای مجموع این دو است.
 
این به آن معنا نیست که ایالات متحده باید به سادگی از آن دفاع کند و هر موضوع سیاست خارجی را به‌صورت جداگانه یا در انزوا بررسی کند. اما به جای یک ایده بزرگِ واحد، واشنگتن باید از تعدادی اصول و شیوه‌ها برای هدایت سیاست خارجی خود استفاده کند و خطر ایجاد فاجعه در دهه آینده را کاهش دهد. این تغییر به یک سیاست خارجی‌ای تبدیل می‌شود که عمدتا مبتنی بر ائتلاف برای جلوگیری از تجاوز روسیه و چین و مشارکت انتخابی همفکران برای رسیدگی به چالش‌های جهانی است که ایالات متحده نمی‌تواند به تنهایی از آنها چشم‌پوشی کند یا از عهده آنها برآید. علاوه بر این، ترویج دموکراسی در داخل به جای خارج باید در کانون توجه ایالات متحده باشد؛ زیرا در صورت شکست تلاش، چیزهای بیشتری برای ساختن و از دست دادن بیشتر وجود دارد.
 
بزرگ‌ترین تهدید فوری برای نظم جهانی از تجاوز روسیه به اوکراین نشأت می‌گیرد. مدیریت صحیح جنگ مستلزم تعادلی ظریف است، تعادلی که عزم را با واقع‌گرایی در هم می‌آمیزد. غرب باید حمایت نظامی و اقتصادی گسترده‌‌ای از اوکراین به عمل آورد تا از ادامه حیات این کشور به‌عنوان یک کشور مستقل اطمینان حاصل کند و مانع از کنترل روسیه بر سرزمین‌‌هایی بیشتر از آنچه هم اکنون در اختیار دارد شود، اما غرب نیز باید بپذیرد که نیروی نظامی به تنهایی نمی‌‌تواند به اشغال روسیه پایان دهد. این نتیجه مستلزم تغییر سیاسی در مسکو و ورود رهبری است که مایل به کاهش یا پایان دادن به حضور روسیه در اوکراین در ازای لغو تحریم‌ها باشد. پوتین هرگز چنین توافقی را نخواهد پذیرفت. واشنگتن و شرکای آن برای ارائه یک مصالحه ارزشمند برای رژیم آینده فرضی در مسکو، باید تحریم‌‌های شدیدتری را بر تمام صادرات انرژی روسیه وضع کنند؛ مهم‌تر از همه، ممنوعیت صادرات گاز طبیعی به اروپا.
 
درباره چین، ایالات متحده نیز به تقویت پایه‌های نظم منطقه‌ای نیاز دارد. این به معنای اولویت دادن به اتحاد این کشور با ژاپن، گروه کواد (استرالیا، هند، ژاپن، و ایالات متحده) و گروه آکوس (استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده) است. ایالات متحده با استفاده از درس‌‌هایی که از تماشای رقص ناخوشایند اروپا با روسیه به دست آمده است، باید وابستگی متقابل خود به چین را کاهش دهد که در بسیاری از موارد، بسیار شبیه به وابستگی به روسیه است. این به معنای کاهش روابط اقتصادی است؛ به‌طوری‌که واردات از چین و صادرات به آن برای سلامت اقتصادی ایالات متحده و شرکای آن ضرورت کمتری داشته باشد که در صورت امکان، ایستادگی در برابر چین یا حتی تحریم آن را آسان‌تر می‌کند؛ البته اگر نیاز شود. ایالات متحده و سایر کشورهای غربی باید انعطاف‌‌پذیری زنجیره‌های تامین در مواد حیاتی را از طریق ترکیبی از تنوع و افزونگی، ذخیره‌‌سازی، ترتیبات ادغام و در صورت لزوم افزایش تولید داخلی تقویت کنند. این «جداسازی» اقتصادی نیست، بلکه بیشتر «فاصله»‌گذاری اقتصادی است.
 
اگر چین علیه تایوان دست به اقدامی بزند، واشنگتن و شرکای آن نیز باید با قاطعیت پاسخ دهند. اجازه دادن به چین برای تصرف این جزیره عواقب عظیمی در پی خواهد داشت: تمام متحدان و شرکای آمریکا وابستگی امنیتی خود به ایالات متحده را مورد تجدید نظر قرار می‌دهند و یا مماشات با چین یا نوعی خودمختاری استراتژیک را انتخاب می‌کند که احتمالا مستلزم دستیابی به سلاح هسته‌ای است. درگیری بر سر تایوان همچنین به‌دلیل نقش مسلط تایوان در تولید نیمه هادی‌های پیشرفته، به یک شوک اقتصادی عمیق جهانی منجر می‌شود. جلوگیری از چنین سناریویی - یا در صورت لزوم، دفاع در برابر حمله چین - واشنگتن را ملزم می‌دارد که موضعی شفاف و راهبردی درباره تایوان اتخاذ کند و شکی باقی نگذارد که ایالات متحده برای حفاظت از این جزیره مداخله نظامی خواهد کرد و ابزارهای اقتصادی و امنیتی را برای پشتیبانی از این تعهد به‌کار خواهد گرفت. مشارکت بین‌المللی بیشتر مورد نیاز خواهد بود که حداقل مستلزم هماهنگی یک بسته تحریمی قوی با متحدان اروپایی و آسیایی است.

در آمریکا: خانه ارزان از پلاستیک بازیافتی (+عکس)

در آمریکا: خانه ارزان از پلاستیک بازیافتی اما شیک و مدرن! (+عکس)
این شرکت خانه هایی ارزان را با استفاده از پلاستیک بازیافتی در چاپ سه بعدی سقف، کف و دیوار می سازد.

عصر ایران - یک شرکت نوپا در تلاش برای مقابله با مشکل کمبود مسکن، خانه های چاپ سه بعدی شده با مواد ارزان قیمت را معرفی کرده است.

استارت آپ اژر پرینتد هومز (Azure Printed Homes) مستقر در لس آنجلس، آمریکا فعالیت خود را از سال 2019 آغاز کرده است.

این شرکت خانه هایی ارزان را با استفاده از پلاستیک بازیافتی در چاپ سه بعدی سقف، کف و دیوار می سازد. بخش هایی از خانه که با استفاده از فناوری چاپ سه بعدی قابل ساخت نیستند نیز در کارخانه کالور سیتی این شرکت تولید می شوند.

راس مگوایر و جین ایدلمن، بنیانگذاران شرکت اژر پرینتد هومز، یک هدف در ذهن خود داشته و آن توسعه سریع تر، اقتصادی تر و با تاثیرات بسیار کمتر زیست محیطی خانه ها بوده است.

نخستین مجموعه از خانه های اژر پرینتد هومز در حال توسعه هستند و قیمت آنها از 39900 دلار برای یک واحد استودیویی آغاز می شود.

این در شرایطی است که خانه های چاپ شده اژر در اندازه های مختلف شامل استودیو، تک خوابه یا دو خوابه قابل سفارش هستند. این واحدها از 180 فوت مربع تا 900 فوت مربع (17 متر مربع تا 84 متر مربع) مساحت دارند.  

چگونه کار می کند؟

یک چاپگر سه بعدی می تواند کف، سقف و دو دیوار یک خانه را تنها در یک روز چاپ کند. همچنین، چاپگر توانایی ایجاد کانال هایی برای لوله کشی و سیم کشی را دارد.

در همین حال، دو دیوار دیگر که چاپ سه بعدی نمی شوند شامل پنل های از پیش مهندسی شده همراه با درها و پنجره ها می شوند.

در شرایطی که طی روز نخست بدنه خانه شکل می گیرد، در روز دوم نیز سیم کشی ها و لوله کشی ها درون این بدنه انجام می شوند.

برخلاف خانه های چاپ سه بعدی شده دیگر که با بتن ساخته می شوند، این چاپگر سه بعدی از پلاستیک برای ایجاد ساختار خانه های شرکت اژر پرینتد هومز استفاده می کند.

این به شرکت اژر پرینتد هومز اجازه می دهد تا از قدرت پلیمرهای پلاستیک بازیافتی استفاده کرده و خانه ها را 70 درصد سریع‌تر و 20 تا 30 درصد ارزان‌تر از روش های ساخت و ساز موجود، شکل دهد.

اژر پرینتد هومز مفتخر است که به عنوان نخستین شرکت در زمینه چاپ سه بعدی ساختارهای کامل با استفاده از مواد پلیمری پلاستیکی بازیافتی فعالیت می کند و همچنین در زمینه ارائه روشی پایدار برای ساخت و ساز مسئولانه برای نسل های آینده پیشگام است.

 مشکل کمبود خانه

بنابر گزارشی که به تازگی منتشر شده است، کمبود نزدیک به یک میلیون واحد مسکونی در ایالت کالیفرنیای آمریکا وجود دارد. این واقعیت همراه با افزایش قیمت خانه به ایجاد مشکل گسترده بی خانمانی در شهرهایی مانند لس آنجلس و سن فرانسیسکو منجر شده است.

شرکت اژر پرینتد هومز برای یکی از نخستین پروژه های خود بحث در مورد توسعه خانه های کوچک برای افراد بی خانمان را دنبال می کند.

۱۰ عادت برخی ثروتمندان که از دید خودشان کارکرد خوب داشته است

۱۰ قانون ساده برای ثروتمندتر شدن در جوانی
"جف بزوس" مدیر عامل آمازون گفته بود که هشت ساعت خوابیدن برای او "تفاوت بزرگ" ایجاد می‌کند. بزوس در این باره افزوده بود: "من خیلی تلاش می‌کنم تا خواب را در اولویت قرار دهم. برای من، این مقدار خوابیدن به منظور داشتن احساس انرژی و هیجان لازم است".

"کوری آرنولد" میلیونر بیش از ۴۰ هزار دنبال کننده در توئیتر دارد. او مدعی شده که در سن ۴۱ سالگی میلیونر شده است. او در توئیتر نوشته بود: "اگر این ۱۰ عادت را زودتر در پیش گرفته بودم می‌توانستم تا ۳۴ سالگی میلیونر شوم".

 او به فهرستی ده گانه از قوانین و عادت‌هایی که باید برای ثروتمند شدن از آن پیروی کنید اشاره کرده است:

۱- خواندن
او می‌گوید ۸۸ درصد افرادی که از نظر مالی موفق شده‌اند دست کم ۳۰ دقیقه در روز مطالعه می‌کنند. "مارک کیوبن" سرمایه‌دار امریکایی گفته که بیش از سه ساعت در روز مطالعه می‌کند و "بیل گیتس" طبق گزارش‌ها حدود ۵۰ کتاب در سال می‌خواند.

۲- اهداف خود را یادداشت کنید
آرنولد هم چنین توصیه می‌کند که افراد اهداف خود را بنویسند. او می‌نویسد: "احتمال دستیابی به اهداف مکتوب ۴۲ درصد بیش‌تر است".

نتیجه مطالعه‌ای انجام شده توسط دکتر "گیل متیوز" استاد روانشناسی دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا نیز با این آمار همخوانی دارد. متیوز مردان و زنان ۲۳ تا ۷۲ ساله را از سراسر جهان و با پیشینه‌ها و حرفه‌های مختلف مورد مطالعه قرار داد و آنان را به دو گروه تقسیم کرد. یک گروه اهداف خود را یادداشت کردند و گروه دیگر اهداف‌شان را یادداشت نکرده بودند. یافته‌های او نشان داد شرکت کنندگانی که اهداف خود را یادداشت کردند به خواسته‌های شان در سطح قابل توجهی بیش از کسانی که این کار را نکرده بودند دست یافتند.

۳-زود از خواب بیدار شوید
به گفته آرنولد، ۵۰ درصد از میلیونر‌ها سه ساعت پیش از شروع روز کاری خود از خواب بیدار می‌شوند. نتیجه پژوهشی صورت گرفته توسط "سی کورلی" که در آن ۱۷۷ میلیونر خودساخته را در بازه زمانی ۵ ساله مورد ارزیابی قرار داده بود با این آمار همخوانی دارد. کورلی دریافت که تقریبا ۵۰ درصد از آنان تقریبا سه ساعت پیش از آغاز روز کاری از خواب بیدار می‌شدند.

۴-خواب
آرنولد می‌گوید خواب کلید موفقیت است. اکثریت قریب به اتفاق میلیونر‌ها حداقل ۷ ساعت در شب می‌خوابند.

به گفته موسسه ملی سلامت در حالی که افراد معمولی در خواب پول در نمی‌آورند استراحت کافی به حافظه، خلاقیت و تصمیم گیری کمک می‌کند.

"جف بزوس" مدیر عامل آمازون گفته بود که هشت ساعت خوابیدن برای او "تفاوت بزرگ" ایجاد می‌کند. بزوس در این باره افزوده بود: "من خیلی تلاش می‌کنم تا خواب را در اولویت قرار دهم. برای من، این مقدار خوابیدن به منظور داشتن احساس انرژی و هیجان لازم است".

پیدا کردن بهترین برنامه خواب برای خود بسیار مهم است کم خوابی می‌تواند منجر به عادت‌های ناسالم شود، اما خواب بیش از اندازه بدون دلیل موجه نیز می‌تواند به عنوان تنبلی قلمداد شود.

۵-ورزش
آرنولد می‌گوید ورزش راهی عالی برای حفظ سلامت ذهن و بدن شما است. ۷۶ درصد از میلیونر‌ها دست کم ۳۰ دقیقه در روز ورزش می‌کنند.

"ریچارد برانسون" بنیانگذار گروه ویرجین گفته که تردید دارد اگر همواره به سلامت و تناسب اندام‌اش اهمیت نمی‌داد می‌توانست در زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش موفق شود. برانسون از بازی تنیس، دوچرخه سواری، دویدن و موج سواری با کایت لذت می‌برد.

او گفته بود: "من قطعا می‌توانم با حفظ تناسب اندام دو برابر بیش‌تر پول در بیاورم. حفظ تناسب اندام مغز را به خوبی حفظ می‌کند".

در یک پرسش و پاسخ در فیس بوک نیز "مارک زاکربرگ" بنیانگذار آن گفته بود که خوش اندام بودن "بسیار مهم" است.

او گفته بود: "انجام هر کاری به خوبی نیاز به انرژی دارد و زمانیکه تناسب اندام دارید انرژی بسیار بیش تری خواهید داشت."

۶-از بدهی بد اجتناب کنید
آرنولد می‌گوید میلیونر‌ها می‌دانند که هزینه‌های بهره اتلاف پول است. او "بدهی بد" را وام خودرو و کارت اعتباری و وام دانشجویی توصیف می‌کند. او می‌گوید: "من از کارت اعتباری استفاده می‌کنم. با این وجود، من ماهانه پرداخت می‌کنم. نکته کلیدی این است که میزان بهره‌ای را که پرداخت می‌کنید به حداقل برسانید".

راه‌های دیگر برای جلوگیری از بدهی بد، تعیین محدودیت‌های اعتباری واقع بینانه و مستند سازی مناسب همه تراکنش‌ها هستند.

۷- سرمایه‌گذاری
اگر به دنبال سرمایه گذاری هستید به خاطر داشته باشید که تضمینی برای کسب درآمد نیست و ارزش دارایی‌های شما ممکن است کاهش یابد. این بدان معناست که مهم است که هرگز بیش از آن چه که می‌توانید از دست بدهید سرمایه گذاری نکنید.

۸-جریان‌های متعدد درآمد
هشتمین نکته آرنولد ایجاد چندین راه درآمد بود و ادعا می‌کرد که میلیونر‌ها معمولا هفت منبع درآمد دارند. سود سهام، چک حقوق، درآمد اجاره، حق امتیاز، سود حاصل از فروش دارایی‌ها، سود حاصل از کسب و کار و علاقه به پس انداز برخی از راه‌هایی هستند که آرنولد می‌گوید که او از طریق آن پول به دست آورده است.

۹-ریسک کن
آرنولد می‌گوید: "میلیونر‌ها برای موفقیت وارد میدان می‌شوند و از شکست نمی‌ترسند".

گزارش "بیزینس اینسایدر" نشان می‌دهد که میلیونر‌های خودساخته تحمل بیشتری در برابر ریسک دارند. افراد ثروتمند در مقایسه با افرادی که ثروتمند نیستند از سطوح بالاتری از تحمل ریسک، برون گرایی و آگاهی برخوردارند.

به همین دلیل، افراد ثروتمند معمولا تاثیر قابل توجهی بر جامعه می‌گذارند. هنگامی که یک تصمیم گیرنده مهم با قابلیت تحمل ریسک بالا برنامه‌هایی را اجرا می‌کند که ممکن است مفید، اما بسیار پر ریسک باشند. این تصمیم گیری مستعد خطر ممکن است به ضرر سایر افراد ریسک گریزتر تمام شود.

۱۰- به دنبال مشاوره باشید
به گفته آرنولد، مشاوره خواستن کلید موفقیت است. او می‌گوید: "میلیونر‌ها کارشناسان و مربیان را کنار خود دارند".

منبع: نشریه سان/فرارو


دیدگاه رییس جهاد دانشگاهی درباره شرکت‌های دانش‌بنیان و زنجیره تولید ارزش و ثروت

رییس جهاد دانشگاهی: از مهاجرت نخبگان به مهاجرت شرکت‌های دانش‌بنیان رسیده‌ایم / برخی بی‌اطلاع می‌گویند شرکت های دانش بنیان باید افزایش یابد
دهقانی فیروزآبادی: علت مهاجرت شرکت‌های دانش‌بنیان مشخص است چراکه دانش بنیان های ما فناوری هایی تولید می کنند که در کشورمان مشتری ندارد.

رییس سازمان جهاد دانشگاهی با انتقاد از روند رو به رشد مهاجرت نخبگان، اعلام کرد این رویه اکنون در سایه حمایت‌هایی که از شرکت‌های دانش‌بنیان در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه و عربی می‌شود و در غفلت مسوولان، به مهاجرت دسته‌جمعی نخبگان در قالب شرکت‌های دانش‌بنیان رسیده است.

روح الله دهقانی فیروزآبادی رییس جدید سازمان جهاد دانشگاهی که معتقد است مسیر زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل مسیر و سیکل تولید اندیشه، تولید دانش، تولید فناوری، تولید نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار در ایران بخوبی کار نمی کند و دو حلقه آن شامل تولید اندیشه و همچنین تولید نوآوری از فناوری است معیوب و حتی غیرفعال است.

وی معتقد است کشورمان نیازمند شکل گیری یک نظام تولید ارزش و ثروت و قرار گرفتن هر یک از اجزای این زنجیره سرجای خود است و می گوید: در حال حاضر در کشورمان همه اجزای یک زنجیره تولید ارزش شامل اندیشکده، کرسی آزاداندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار وجود دارند اما اینها به شکل منظم پشت سر یکدیگر قرار نگرفته اند.

در حال حاضر معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به صورت محوری و همچنین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و سازمان جهاد دانشگاهی به عنوان دو نهاد فعال و مهم در این حوزه، تولید علم و تبدیل روان آن به فناوری و ثروت در جامعه را مدیریت می کنند.

وقتی یکدفعه گفته می‌شود شرکت‌های دانش بنیان باید افزایش یابند!

رییس جهاد دانشگاهی در این میزگرد با تاکید براینکه، در کشورمان باید در ابتدا چرخه تولید ارزش و ثروت به شکل صحیح تعریف، ایجاد و بر اساس آن حرکت کنیم، افزود: این در حالی است که متاسفانه برخی بدون توجه به مسیر زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه می گویند که تعداد شرکت های دانش بنیان باید افزایش یابد.

دهقانی فیروزآبادی با یادآوری سیکل و زنجیره اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار اذعان داشت: متاسفانه در حال حاضر در این زنجیره در کشورمان اتصال اندیشه به علم و همچنین اتصال فناوری به نوآوری فعال نیست و کار نمی کند. لذا با افزایش شرکت های دانش بنیان تنها افزایش فناوری هایی را خواهیم داشت که به نوآوری یا محصول آماده مصرف تبدیل نشده اند و به فروش نمی رسند.

وی افزود:البته در زنجیره تولید ارزش بخش علم به فناوری، بخش نوآوری به تجاری سازی و تولید و بخش تولید به بازار و فروش به شکل مناسب فعال است اما در این زنجیره بخش فناوری به نوآوری فعال نیست.



وی معتقد است: هنوز نتوانسته ایم نظامی را وسط بگذاریم که فناوری هایی را که دانش بنیان ها و آزمایشگاه ها و پژوهشگاه های کاربردی تولید می کنند، به هم بچسبانیم و به یک محصول نوآورانه دارای نقشه و آماده تولید و دارای استانداردهای کیفی(QC) تبدیل کنیم.


افزایش جوانان تحصیلکرده و غیرفعال بودن اتصال فناوری به نوآوری فاجعه است

رییس سازمان جهاد دانشگاهی در ادامه با یادآوری آنکه در دوره ای در دهه های گذشته و هنگامی که آمار بچه دبیرستانی ها بالا بود، برای جلوگیری از ایجاد مشکلات اجتماعی بعدی و مهاجرت، بنگاه های تولید علم مثل دانشگاه ها افزایش یافت و کلی دانشگاه در کشور راه اندازی کردیم افزود:خروجی این اقدام در حال حاضر بسیاری از فارغ التحصیلانی هستند که عده ای مشغول بکار شده اند و برای عده زیادی نیز شغلی نداشته ایم که بخشی از آنها شروع به مهاجرت به خارج از کشور کردند.

دهقانی فیروزآبادی افزود: بعد از این مشکل یکسری مسوولان مربوطه نزد رهبر معظم انقلاب رفتند و برای جلوگیری از خروج نخبگان از کشور درخواست راه اندازی بنیادی تحت عنوان بنیاد نخبگان کردند.

وی اضافه کرد: به دنبال آن نیز معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری برای جلوگیری از هدررفت دانشمندان یا همان فارغ التحصیلان به عنوان محصول خروجی خط نخست تولید زنجیره تولید ارزش و ثروت، یک زیرساخت برای اتصال فارغ التحصیلان دانشگاهی در قالب شرکت های دانش بنیان و فناور به یکدیگر به منظور تولید فناوری راه اندازی کرد.

عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف درادامه تاکید کرد: البته با وجود رشد مناسب شرکت های دانش بنیان و فناور و فعالیت نخبگان در کشورمان اتصال فناوری به نوآوری در ایران لنگ می زند و در صورتی که پازل زنجیره تولید ارزش به شکل کاملی مورد توجه قرار نگیرد، با اَشکال دیگر مهاجرت و البته فاجعه مواجه خواهیم شد.


از مهاجرت نخبگان به مهاجرت شرکت‌های دانش‌بنیان رسیده‌ایم

ریس جهاد دانشگاهی با بیان اینکه در حال حاضر کشورمان پر شده از شرکت های دانش بنیان اسمی و غیراسمی افزود: البته زیاد به کلمه اسمی اعتقاد ندارم، چراکه تعداد زیادی شرکت دانش بنیان در حال تولید فناوری هستند و شاید عنوان دانش بنیانی هم نداشته باشند.

دهقانی فیروزآبادی با یادآوری زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار تاکید کرد: حالا اینجا اگر به زنجیره مابین تبدیل فناوری به نوآوری طراحی و فکری نداشته باشیم با مشکل مواجه می شویم چراکه در این مرحله دانشمندانی (فارغ التحصیلان دانشگاهی) تربیت کرده ایم که در شرکت های دانش بنیان و فناور در حال تولید فناوری هستند اما در همین جا درجا می زنند.

وی افزود: چراکه فناوری های تولیدی آنها باید برای استفاده، تبدیل به نوآوری شود و به دلیل همین مشکل، اتفاقی مانند آنچه که درحال رخ دادن است، خواهد افتاد؛ به طوری که حالا نه مهاجرت نخبگان بلکه با معضل مهاجرت شرکت های دانش بنیان روبرو شده ایم.

فیروزآبادی تصریح کرد: درحال حاضر کشوری مانند امارات ۱۰۰ هزار ویزای طلایی به فناوران می دهد و ترکیه و کشورهای دورتر جوانان ما را جذب می کنند. سال های پیش هنگامی که یک جوان نخبه تحصیلات خود را به پایان می رساند، به یکی از کشورهای پیشرفته مهاجرت می کرد و ممکن بود در این بین چند دوست خود را نیز برای مهاجرت تشویق کند اما هم اکنون یک شرکت دانش بنیان به ترکیه یا امارات مهاجرت می کند و این مساله بسیار جای تامل دارد چراکه ممکن است شرکت های دانش بنیان دیگر را تشویق به مهاجرت کند.

رییس سازمان جهاد دانشگاهی ادامه داد: علت بروز این مساله نیز مشخص است چراکه دانش بنیان های ما فناوری هایی تولید می کنند که در کشورمان مشتری ندارد.

معاون سابق تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی گفت: درحال حاضر اگر حواسمان به این خانه خالی که همان اتصال فناوری به نوآوری است، نباشد و پیش از این که این خانه خالی را پر کنیم، فشار بیاوریم برای افزایش و توسعه شرکت های دانش بنیان در واقع آب در آسیاب دشمن ریخته ایم.

نیازمند یک نظام منسجم برای تولید نوآوری از فناوری هستیم

این عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف گفت: آمریکایی ها حدود چهاردهه پیش مکانی به نام پارک های علم و فناوری راه اندازی کرده اند، دلیل این کار نیز این بود که آمریکا درگیر جنگ سرد با شوروی بود و تمام آزمایشگاه ها و پژوهشگاه ها و مراکز صنعتی و دکترین علم در اختیار بخش دفاعی این کشور بود و وضع اقتصاد عمومی این کشور ۳۵ سال پیش درخشان نبود. در واقع سایه جنگ سرد همه جا گسترده شده و تمام علم در اختیار دفاع بود.

دهقانی فیروزآبادی افزود: هنگامی که ۳۰ سال پیش شوروی فروپاشید و سایه جنگ سرد برداشته شد، صداهای اقتصادی در جامعه آمریکا بلند شد و بهانه ای هم مثل شوروی و بمب اتم وجود نداشت لذا دکترین آمریکا تغییر کرد و از علم برای دفاع، به علم برای اقتصاد تغییر رویکرد داد.

لذا آمریکایی ها با دو شاخصه اقتصاد خصوصی و نظام سرمایه داری و همچنین نداشتن قیود ایدئولوژیک مراکزی تحت عنوان تکنولوژی سنترها مانند «سیلیکون ولی» (Silicon Valley) در کنار دانشگاه ها راه اندازی کردند و دلیل اینکه اسم آنجا را پارک گذاشتند این بود که در واقع این مراکز محلی برای آشنایی و گپ و گفت و دورهمی های فناوران و نخبگان دانشگاهی با یکدیگر برای ملاقات فناوران برای تولید نوآوری از فناوری بود.

لذا موسسات و صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه داران بزرگ نیز در این تکنولوژی پارک دعوت شدند.

معاون سابق تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی افزود: این درحالی است که ما آمده ایم فرمول پارک های فناوری مربوط به آمریکایی ها را که برای اقتصاد خصوصی غیرایدئولوژیک آنها طراحی شده است، اینجا و در ایران کپی کرده ایم. سوال اینجاست که انصافا چقدر پارک های علم و فناوری موفق بوده اند؟

وی در ادامه با یادآوری آنکه، زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار است، تاکید کرد: در این مسیر هر کسی باید سرجای خود باشد اگر همه سرجای خود باشند و کار به شکل صحیحی انجام شود، به این مجموعه نظام ملی نوآوری یا نظام خلق ارزش گفته می شود.

رییس جهاد دانشگاهی با ذکر مثالی ادامه داد: این زنجیره مانند اجزای یک کامپیوتر است که هر کدام باید سرجای خود قرار گرفته و برای بهره برداری توسط کاربر به صورت صحیح به یکدیگر متصل شوند.

وی با تاکید بر اینکه، کشورمان نیازمند شکل گیری یک نظام تولید ارزش و ثروت و قرار گرفتن هر یک سرجای خود است، اذعان کرد: درحال حاضر ما در کشورمان همه اجزای یک زنجیره تولید ارزش شامل اندیشکده، کرسی آزاد اندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار وجود دارند اما اینها به شکل منظم پشت سر یکدیگر قرار نگرفته اند.


دانش‌بنیان‌ها و پژوهشکده‌های کاربردی مشتری مقالات دانشگاه‌ها

رییس جهاد دانشگاهی در ادامه با بیان اینکه، دانشگاه ها در دنیا مشتری خروجی های اندیشکده ها شامل تئوری یا فرضیات هستند، افزود: دانشگاه ها این تئوری ها و فرضیات را تبدیل به مقالات علمی می کنند. مشتری مقالات علمی که اعلام می شوند و دانلود هر مقاله امروز ۳۰ تا ۴۰ دلار است نیز مراکز علمی و تحقیقاتی و دانش بنیان ها هستند. پس مشتری علم دانشگاه ها برای تولید فناوری، پژوهشکده های کاربردی و مراکز فناوری و دانش بنیان ها بوده اند.

دهقانی فیروزآبادی با بیان اینکه، مراکز نوآوری خریدار فناوری هستند، افزود: به عنوان مثال کار مراکزی همچون مرکز نوآوری اپل، مرکز نوآوری سامسونگ و مرکز نوآوری تسلا خرید فناوری است. این مراکز به عنوان مراکز نوآوری خصوصی یا مراکز نوآوری صنعتی در واقع مشتری دانش بنیان ها و پژوهشگاه های کاربردی هستند و هیچ شرکت دانش بنیانی در دنیا فناوری خود را نمی برد در بازار بفروشد؛ بنابراین تولیدکننده نیز مثل خودروساز می رود به مراکز نوآوری مثل شرکت هایما و نوآوری مربوط به خودرو را پس از بررسی لازم خریداری کرده و در ادامه در کارخانه خود اقدام به تولید خودرو می کند.

جهاد دانشگاهی چه اقدام اساسی می تواند در اصلاح ساختار نظام نوآوری ایران انجام دهد؟

رییس جهاد دانشگاهی در ادامه با اشاره به اجزا یک زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه که شامل اندیشکده، کرسی آزاد اندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار هستند تاکید کرد: در ایران در بحث بنگاه های تولیدی علم ما بسیار خوب کار کرده ایم به طوریکه دانشگاه های کشورمان بسیار توسعه یافته اند و همچنین در بنگاه های تولید فناوری نیز بسیار خوب عمل کرده ایم به طوریکه در حال حاضربسیار از شرکت های دانش بنیان و آزمایشگاه های کاربردی در کشور در حال توسعه فناوری هستند.

فیروزآبادی افزود: البته در همه دنیا تجارت در حوزه فناوران و دانش بنیان ها به شکل B۲B تعریف شده است یعنی باید یک زنجیره بعدی باشد که فناوری را خریداری و تبدیل به نوآوری کند.

وی با اشاره به اینکه، نوآوری در ایران نیز خریدار و مشتری دارد، با ذکر مثالی ادامه داد: اگر در حال حاضر خط تولید استاندارد شده ای به ایران خودرو ارائه شود به طور حتم آنها بعنوان تولید کننده سریع استقبال خواهند کرد و مشکلی ندارند.

عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در پاسخ به این سوال که بعضا گفته می شود که طرح های مناسبی به شرکت های خودرو ساز برای تولید محصولات جدید ارائه شده اما استقبال نکرده اند، به سابقه ۴ سال خدمت خود در یکی از شرکت های خودروسازی اشاره کرد و افزود: اینکه یک جوانی عکس یک خودرو را در اینستاگرام طراحی و ادعا می کند خودرویی طراحی کرده است و شرکت خودروساز ایرانی از آن استقبال نکرده پذیرفتنی نیست.

فیروزآبادی با تاکید براینکه، طراحی عکس خودرو به هیچ وجه به معنی نوآوری نیست گفت: در واقع نوآوری در صنعت خودرو شامل نقشه، طراحی، ساخت نمونه اولیه، راه اندازی ماشین آلات تولید و پرس، بهترین اتاق رنگ و خطوط تولید و مونتاژ و طی کردن تمامی مراحل تست های فنی و اخذ استانداردهای کیفی (QC) است.

ببینید| وقتی در لبنان بنزین گران و برق قطع است/ تغییر خودروی بنزینی به خورشیدی

ببینید| وقتی در لبنان بنزین گران و برق قطع است/ تغییر خودروی بنزینی به خورشیدی
این مرد جوان لبنانی با 6 باتری معمولی موتورسیکلت خودروی خود را به یک مدل الکتریکی با قابلیت شارژ خورشیدی تبدیل کرده است.
یک تعمیرکار لبنانی خودروی بنزین‌سوز خود را به یک مدل الکتریکی- خورشیدی تبدیل کرده است.

به گزارش عصرایران به نقل از اسکای نیوز عربی، "احمد الصفدی" شهروند جوان صیدا در جنوب لبنان به دلیل قطع مکرر و طولانی برق در لبنان با مشکلات زیادی در کار خود مواجه است. کار او  تعمیر و نگهداری است.


بیشتر مناطق لبنان تنها 2 ساعت در شبانه روز برق دارند.

لبنان با بحران اقتصادی بی سابقه روبرو است. بنزین و سوخت خودرو  بسیار گران و کمیاب است. ایستگاه‌های پمپ بنزین لبنان مرتبا با کمبود بنزین مواجه هستند.

اینک "الصفدی" با روش خود به مقابله با چالش بنزین و گرانی رفته و با 6 باتری معمولی موتورسیکلت خودروی خود را به یک مدل الکتریکی با قابلیت شارژ خورشیدی تبدیل کرده است.

او با نصب پنل‌های خورشیدی روی سقف دیگر نیازی به ژنراتور خصوصی و میزان برق وزرات نیروی این کشور ندارد.

این تعمیرکار در حین کار برق تولیدی خودروی خود را به کارگاه خود وصل می کند تا ابزار صنعتی با انرژی حاصل از خودرواش کار کنند.