انجمن
منتقدان فیلم نیویورک، فهرست برندگان ۲۰۱۹ خود را با اعطای چهار جایزه
اصلی از جمله بهترین فیلم و کارگردانی به «اَنگل» ساخته «بونگ جون هو»
اعلام کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از ددلاین، «اَنگل» به کارگردانی «بونگ جون هو» که پیش از این از سوی انجمن منتقدان لسآنجلس و تورنتو به عنوان بهترین سال انتخاب شده بود، از سوی انجمن منتقدان فیلم شیکاگو نیز برگزیده شد و چهار جایزه اصلی بهترین فیلم، کارگردانی، بهترین فیلم خارجی و فیلمنامه اصلی این جوایز را به خود اختصاص داد.
«اَنگل» ساخته «بونگ جون-هو» که اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره کن امسال تجربه کرد و توانست نخل طلای بهترین فیلم را کسب کند، تاکنون از سوی حلقه منتقدان فیلم نیویورک و هیات ملی نقد فیلم آمریکا نیز به عنوان بهترین فیلم خارجی سال ۲۰۱۹ معرفی شده است.
این فیلم که نماینده سینمای کرهجنوبی در شاخه بهترین فیلم بینالمللی اسکار ۲۰۲۰ است، در سه شاخه بهترین فیلم خارجی، کارگردانی و فیلمنامه جوایز گلدن گلوب نیز نامزد کسب جایزه معرفی شده است.
در سایر بخشها جوایز سالانه انجمن منتقدان شیکاگو، «آدام درایور» و «لوپیتو نیونگو» به ترتیب برای بازی در فیلمهای «داستان ازدواج» و «ما»، بهترین بازیگر مرد و زن این رویداد نام گرفتند و جایزه نقش مکمل مرد و زن نیز به ترتیب به «برد پیت» (روزی روزگاری در هالیوود) و «فلورنس پو» (زنان کوچک) رسید.
در شاخه بهترین فیلمنامه اقتباسی نیز «گرتا گرویگ» برای فیلم «زنان کوچک» برنده شد و «آپولو ۱۱» نیز جایزه بهترین مستند سال را به خود اختصاص داد و جایزه بهترین انیمیشن نیز به «داستان اسباببازی ۴» رسید.
«راجر دیکینز» برای درام جنگی «۱۹۱۷» برنده شاخه بهترین فیلمبرداری شد و جایزه بهترین تدوین نیز به «تلما شونمیکر» برای فیلم «مرد ایرلندی» رسید.
عصر ایران؛ محسن ظهوری - او یکی از ترسناکترین چهرههای آمریکا بود؛ مردی که ۵۰ سال پس از جنایاتش، داستانش دستمایه فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» ساخته «کوئنتین تارانتینو» قرار گرفته. «چارلز منسن» که او را در فارسی «چارلز منسون» هم میگویند، رهبر یک گروه بیرحم بود که نیم قرن پیش شوک بزرگی به مردم آمریکا وارد کرد.
بیشتر بخوانید:
منفورترین چهره تاریخ آمریکا (+عکس)
«تارانتینو» از دهمین و آخرین فیلمش گفت
سال ۱۹۶۹ میلادی؛ در فاصله زمانی کوتاهی جسد ۹ نفر در کالیفرنیا پیدا شد که با گلوله و ضربات چاقو کشته شده بودند. مشهورترین آنها «شارون تیت» بازیگر و همسر «رومن پولانسکی» فیلمساز پرآوازه بود که او را در حالی با چاقو دریده بودند که فرزندش را هشتماهه باردار بود. ضربات ممتد چاقو بر بدن جنازهها نشان میداد این کار برای ایجاد رعب و وحشت صورت گرفته. روی دیوارها کلمه «خوکها» و «مرگ بر خوکها» با خون نوشته شده بود که توجه پلیس را به گروه سیاهپوستان «بلک پانتر» جلب کرد؛ گروهی که پلیسها را بهخاطر رفتار بد با سیاهپوستان، خوک خطاب میکرد. اما برای پلیس مشخص بود که این گروه نقشی در قتلها ندارد.
ماهها گذشت تا سرانجام یکزن باعث لو رفتن قاتلان شد؛ «سوزان اتکینز» که برای سرقت به زندان افتاده بود، برای همبند خود از گروهی گفت که زنان اعضای آن هستند و از فردی پیروی میکنند که به آنها آموزشهای خاص میدهد. «اتکینز» گفته بود که آنها به دستور این فرد به خانه هالیوودیها رفته و آنها را کشتهاند. او نام این فرد را هم برد؛ «چارلز منسن».
پلیس از این طریق توانست به «منسن» ۳۵ ساله برسد. کسی که در اوج دهه شصت و رواج هیپیگری در آمریکا، برای خود گروهی شکل داده بود که گوش به فرمانش بودند. «منسن» خود را مسیح موعود میدانست و از نبردی صحبت میکرد که به زودی رخ میدهد و آمریکا را نابود میکند. او فرقه خود را «هِلتر اِسکِلتر» به معنای «هرجومرج» نامیده و به آنها وعده پیروزی در پایان نبرد داده بود. اعضای این گروه که خود را «خانواده منسن» مینامیدند، در حومه شهر لسآنجلس در کانتینرها زندگی میکردند و از راه سرقت و فروش مواد مخدر روزگار میگذراندند. «تارانتینو» در بخشی از فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» نحوه زندگی آنها را بازسازی کرده و یکی از کارهای آنان را راهنمایی گردشگران در منطقه نشان داده.
دستگیری «چارلز منسن» و برخی اعضای گروه او، آمریکا را بهتزده کرد. فرقهای که در زندان به تبعیت از رهبر خود علامت نازیها را بر پیشانی خود حک کردند و طرفدارانشان در بیرون محوطه دادگاه در دفاع از این قتلها دورهم جمع میشدند. آنها به قدری تحتتأثیر «منسن» بودند که همه رفتارهای او را درست میدانستند.
«منسن» با تشکیل این گروه توانسته بود برای خود خانوادهای درست کند. او از کودکی کنار مادری زندگی میکرد که اعتیاد شدید به الکل داشت و به جرم دزدی زندانی شده بود. «چارلز» هم راه او را رفت و در اوایل نوجوانی به جرم سرقت بازداشت شد. او تا ۳۰ سالگی، نیمی از عمر خود را در دارالتأدیبها و زندانها گذرانده بود و حالا توانسته بود با حرفهایش زیر تأثیر مواد مخدر، گروهی بیرحم بسازد که هرکاری او بگوید انجام دهند. پس «منسن» به آنها ماموریت قتل داد.
آنطور که «سوزان اتکینز» گفته، آنها شبانه به خانه «رومن پولانسکی» و «شارون تیت» میروند. پولانسکی در آمریکا نبود و همسرش در خانه مهمان داشت. در فیلم تارانتینو حرکت دسته سه نفری قاتلان به خانه هالیوودیها بازسازی شده. سه قاتلی که طبق دستور «منسن» وارد خانه آنها میشوند و همه را میکشند. گرچه، «تارانتینو» در روایت این ماجرا، شوخطبعی مخصوص به خودش را به کار برده که بهتر است فیلم را ببینید تا بفهمید.
«منسن» و همراهانش در طول محاکمه خبر اول تمام رسانههای آمریکا بودند. آنها نظم دادگاه را به هم میریختند و رفتارشان قابل کنترل نبود. در جریان دادگاه، قانون اعدام در کالیفرنیا حذف شد و به همین دلیل هم «منسن» و سه قاتل گروه با حکم حبس ابد به زندان رفتند. سالها گذشت تا زنان این گروه توانستند از زیر بار تأثیر منسن خارج شوند و پی به حرفهای جنونآمیزش ببرند. اما نام «منسن» همچنان با مصاحبههایش در صدر اخبار ماند و طرفداران زیادی میان نژادپرستان پیدا کرد.
«منسن» در میان دوستداران موسیقی راک هم طرفدارانی داشت؛ او نوازنده گیتار و موسیقیدان بود و در طول دوره زندان چند آلبوم ضبط و منتشر کرد که همه آنها بسیار مشهور شدند. شعرهای او را کسانی چون «مرلین منسن» و «گانزز روزز» هم خواندهاند.
«چارلز منسن» تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۷ در زندان ماند و با وجود درخواستهای مکرری که برای عفو داده بود، نتوانست حبس ابد خود را بشکند. دو سال پس از مرگ او، «تارانتینو» تصمیم گرفت تا فیلمی درباره آن قتلها بسازد؛ البته فیلمی به سبک و سیاق خودش و برای گرفتن انتقام از «منسن»، نه روایت واقعی آنچه رخ داده است.
بیشتر ببینید:
راز ترور کندی در «مرد ایرلندی» / فیلم مافیایی اسکورسیزی درباره قتلهای مرموز است (فیلم)
In January of this year, DeepMind announced it had hit a milestone in its quest for artificial general intelligence. It had designed an AI system, called AlphaStar, that beat two professional players at StarCraft II, a popular video game about galactic warfare. This was quite a feat. StarCaft II is highly complex, with 1026 choices for every move. It’s also a game of imperfect information—and there are no definitive strategies for winning. The achievement marked a new level of machine intelligence.
Now DeepMind, an Alphabet subsidiary, is releasing an update. AlphaStar now outranks the vast majority of active StarCraft players, demonstrating a much more robust and repeatable ability to strategize on the fly than before. The results, published in Nature today, could have important implications for applications ranging from machine translation to digital assistants or even military planning.
StarCraft II is a real-time strategy game, most often played one on one. A player must choose one of three human or alien races—Protoss, Terran, or Zerg—and alternate between gathering resources, building infrastructure and weapons, and attacking the opponent to win the game. Every race has unique skill sets and limitations that affect the winning strategy, so players commonly pick and master playing with one.
AlphaStar used reinforcement learning, where an algorithm learns through trial and error, to master playing with all the races. “This is really important because it means that the same type of methods can in principle be applied to other domains,” said David Silver, DeepMind’s principal research scientist, on a press call. The AI also reached a rank above 99.8% of the active players in the official online league.
In order to attain such flexibility, the DeepMind team modified a commonly used technique known as self-play, in which a reinforcement-learning algorithm plays against itself to learn faster. DeepMind famously used this technique to train AlphaGo Zero, the program that taught itself without any human input to beat the best players in the ancient game of Go. The lab also used it in the preliminary version of AlphaStar.
Conventionally in self-play, both versions of the algorithm are programmed to maximize their chances of winning. But the researchers discovered that that didn’t necessarily result in the most robust algorithms. For such an open-ended game, it risked pigeon-holing the algorithm into specific strategies that would only work under certain conditions.
Taking inspiration from the way pro StarCraft II players train with one another, the researchers instead programmed one of the algorithms to expose the flaws of the other rather than maximize its own chance of winning. “That’s kind of [like] asking a friend to play against you,” said Oriol Vinyals, the lead researcher on the project, on the call. “These friends should show you what your weaknesses are, so then eventually you can become stronger.” The method produced much more generalizable algorithms that could adapt to a broader range of game scenarios.
The researchers believe AlphaStar’s strategy development and coordination skills could be applied to many other problems. “We chose StarCraft [...] because we felt it mirrored a lot of challenges that actually come up in real-world applications,” said Silver. These applications could include digital assistants, self-driving cars, or other machines that have to interact with humans, he said.
“The complexity [of StarCraft] is much more reminiscent of the scales that we’re seeing in the real world,” said Silver.
But AlphaStar demonstrates AI’s significant limitations, too. For example, it still needs orders of magnitude more training data than a human player to attain the same level of skill. Such learning software is also still a long way off from being translated into sophisticated robotics or real-world applications.«مارتین اسکورسیزی» به پیشنهاد برخی برای تبدیل فیلم ۲۰۹ دقیقهای «مرد ایرلندی» به یک مینیسریال پاسخ داد.
به گزارش ایسنا، فیلم «مرد ایلندی» جدیدترین ساخته «مارتین اسکورسیزی» پس از چند روز نمایش محدود در سینماها از روز چهارشنبه صورت رسمی از سوی نتفلیکس عرضه شد و در حالی که بخشی از مخاطبان آن را یک شاهکار سینمایی میدانند عدهای دیگر نیز آن را به سبب مدت زمان طولانی سه و ساعت و نیمه اثری کسلکننده توصیف کردهاند و در این میان برخی نیز پیشنهاد دادهاند بهتر بود این فیلم در قالب یک مینیسریال عرضه میشد.
اما «مارتین اسکورسیزی» در گفتگو با نشریه «انترتینمنت ویکلی» گفت که با تبدیل این فیلم بلند سینمایی به یک مینیسریال کاملا مخالف است و تاکنون هرگز به آن فکر نکرده است چرا که نکته فیلم در تماشای آن با مجموع جزئیات است. سریال فوقالعاده است و شما فرصت بیشتری برای توسعه طرح داستان و شخصیتها دارید اما این برای فیلم «مرد ایرلندی» مناسب نیست.
همچنین احتمال ساخت یک مینیسریال با بودجه ۱۷۵ میلیون دلاری بسیار غیرمحتمل است و بخش زیادی از این هزینه صرف فرآیند جوانسازی «رابرت دنیرو» و «آل پاچپنو» در فیلم شده است.
«اسکورسیزی» پیش از این و در گفتگویی با ورایتی عنوان کرده بود تمامی مضامین و پرسشهایی که در تمام زندگیام برایم دغدغه بود در فیلم «مرد ایرلندی» وجود دارد و این فرصت را به من و «دنیرو» داد تا ساختههای قبلی را به نوعی ادامه دهیم و در برههای متفاوت در زندگیمان همکاری کنیم.
«مرد ایرلندی» روایتگر داستان یک قاتل تبهکار اهل فیلادلفیا به نام «فرانک شیرن» (مرد ایرلندی) و نقش مرموز او در قتل «جیمی هوفا» رهبر اتحادیه کارگران آمریکا در سال ۱۹۷۵ است. «استیو زایلیان» که پیش از این در فیلم «دار و دستههای نیویورکی» با «اسکورسیزی» همکاری داشته، فیلمنامه «مرد ایرلندی» را با اقتباس از رمان پرفروش «شنیدم خانهها را رنگ کردی» نوشته «چالز برنت» نوشته است.
فیلم
«مرد ایرلندی» با واکنشهای مثبت اکثر قریب به اتفاق منتقدانی همراه شده
است که آن را شاهکار «اسکورسیزی» و بهترین فیلم در ژانر آثار مافیایی تاریخ
سینما میدانند.
به گزارش ایسنا، فیلم «مرد ایلندی» جدیدترین ساخته «مارتین اسکورسیزی» پس از چند روز نمایش محدود در سینماها از روز چهارشنبه به صورت رسمی از سوی نتفلیکس عرضه شد و تاکنون واکنشهای بسیار مثبتی را برانگیخته است، هر چند برخی به مدت زمان بسیار طولانی این فیلم انتقاد داشتند.
این فیلم سینمایی در سایت متاکریتیک توانسته از میان ۵۴ نقد سینمایی نمره بالای ۹۴ را از آن خود کند و کابران سایت معروف «IMDb» نیز نمره ۸.۴ از ۱۰ را به این فیلم اختصاص دادهاند. پایگاه «روتن تومیتوز» که نقدهای مرتبط با آثار سینمایی را منتشر میکند نیز امتیاز چشمگیر ۹۶ درصد را بر اساس نظرات ۳۲۳ منتقد را به «مرد ایرلندی» داده است.
«کنت توران» از نشریه لسانجلس تایمز درباره « مرد ایلندی» نوشته است: «مرد ایرلندی» فیلمی الهامبخش و بهترین فیلمی است که سال به خود دیده است و به «اسکورسیزی» اجازه داده تا تسلط مورد انتظار خود بر تمامی عناصر سینما را در این فیلم به حد اعلای خود برساند.
تلگراف: رابرت دنیرو در فیلم تاریخساز اسکورسیزی که یک شاهکار مافیایی است، بازی فوقالعادهای داشته است.
امپایر: البته که اسکورسیزی یک فیلم گانگستری درخشان ساخته اما این فیلم درواقع چیزی فراتر از آن است. طعم تک تک ۲۰۹ دقیقه آن را مزه کنید و مطمئنا پشیمان نخواهید شد.
گاردین: هیچکس به جز اسکورسیزی و تیم درخشان بازیگری او نمیتوانستند فیلمی چنین غنی و قدرتمند بسازند و همه ما را متقاعد میکند که همه تصاویر آن هنوز زنده هستند.
تایم: در دو ساعت و نیم ابتدایی، «مرد ایرلندی» فیلمی هوشمندانه و سرگرمکننده است و گمان میکنید تا انتهای فیلم به همین روال ادامه میدهد. اما نیم ساعت پایانی فیلم به شدت تکاندهنده است به طوری که در مخاطب میتند و آنگاه متوجه میشوند که اسکورسیزی برای رسیدن به همه آنها کار کرده است.
ورایتی: «مرد ایرلندی» فیلمی است که فکر میکنم بسیاری از ما دوست داشتیم از اسکورسیزی ببینیم: فیلمی باشکوه، شوم و نفسگیر که بازتابی از ساختههای مافیایی قبلی اسکورسیزی است و در عین حال جایگاه نو و برجستهای به خود اختصاص داده است.
بوستون گلوب: این فیلم شاهکاری است که توسط مردی ساخته شده که همه سالهای حضور خود در سینما را چون دانههای تسبیح مرور کرده است.
شیکاگو سانتایمز: «مرد ایرلندی» بهترین فیلم سال و یکی از بهترین فیلمهای دهه اخیر سینماست.
هالیوود ریپورتر: تصمیم اسکورسیزی برای ساخت یک فیلم بلند سینمایی و عدم تبدیل آن به یک مینیسریال تا حدودی گیجکننده به نظر میرسد و کسانی که امیدوار به پویایی پیشران فیلمهایی چون «رفقای خوب» و «کازینو» هستند ممکن است با دیدن «مرد ایرلندی» ناامید شوند. اما این فیلم از جهات بسیاری قطعهای زیبا و خوشساخت در سینمای برتر محسوب میشود.
«مرد ایرلندی» داستان یک قاتل تبهکار اهل فیلادلفیا به نام «فرانک شیرن» (مرد ایرلندی) و نقش مرموز او در قتل «جیمی هوفا» رهبر اتحادیه کارگران آمریکا در سال ۱۹۷۵ را روایت میکند. «استیو زایلیان» که پیش از این در فیلم «دار و دستههای نیویورکی» با «اسکورسیزی» همکاری داشته، فیلمنامه «مرد ایرلندی» را با اقتباس از رمان پرفروش «شنیدم خانهها را رنگ کردی» نوشته «چالز برنت» نوشته است.
«مرد ایرلندی» که با هزینه ۱۶۰ میلیون دلاری ساخته شده است، یکی از امیدهای اصلی کمپانی نتفلیکس در جوایز اسکار ۲۰۲۰ محسوب میشود.
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ
مافیاییها پس از سالها دوباره دور هم جمع شدهاند؛ «مارتین اسکورسیزی»،
«رابرت دنیرو»، «آل پاچینو»، «جو پشی» و «هاروی کایتل». یک جمع شناختهشده و
پرآوازه، دوباره ما را با «مرد ایرلندی» وارد دنیایی کردهاند که مدتها
فراموش شده بود. دنیایی که با فیلم «پدخوانده» در سال ۱۹۷۲ میلادی به اوج
رسید؛ فیلمی که مافیا را در سینمای جهان پرآوازه کرد. و نه فقط مافیا که
«آل پاچینو» و «رابرت دنیرو» هم آغاز محبوبیتشان را با سری «پدرخوانده»
کلید زدند. دو بازیگری که به سختی نقشهای خود را در این فیلم به دست آورده
بودند.
«پاچینو»ی جوان را گرچه در تئاتر میشناختند، اما در سینما
تازهکار بود. تهیهکننده برای نقش «مایکل» پسر کوچک «دون ویتو کورلئونه»
بازیگری معروف میخواست و «پاچینو» به اصرار «فورد کاپولا» کارگردان
«پدرخوانده» این نقش را گرفت. او در این فیلم درخشید و نامزد جایزه اسکار
شد. «رابرت دنیرو» هم برای بازی در نقش «سانی» پسر بزرگ «کورلئونه» تست
داده بود، اما حریف رقیبش «جیمز کان» نشد. بازی درخشان او در یاد «فورد
کاپولا» ماند تا دو سال بعدش نقش جوانی «ویتو کورلئونه» را در «پدرخوانده
۲» به او بدهد. این نخستین همکاری دو بازیگر مهم سینما در یک فیلم شد که
برای «دنیرو» یک اسکار به ارمغان آورد و برای «پاچینو» یک نامزدی دیگر در
این جایزه.
بیشتر بخوانید:
پاسخ اسکورسیزی به برخی انتقادات درباره «مرد ایرلندی»
درخواست اسکورسیزی از تماشاگران آخرین فیلمش: از طریق تلفن همراه تماشا نکنید
حالا پس از ۴۵ سال دوباره این دو بازیگر کنار هم قرار گرفتهاند؛ در
فیلمی مافیایی به کارگردانی فیلمسازی که مثل دوستش «فورد کاپولا»ی سازنده
«پدرخوانده»ها، فیلمهای ماندگار مافیایی ساخته. «مارتین اسکورسیزی» از
مهمترین فیلمسازان جهان است و فیلمهایش در رده بهترینهای تاریخ هستند.
او حالا در «مرد ایرلندی» داستانی واقعی از مافیای دهه هفتاد روایت کرده؛
بهخصوص روایتی از زندگی و مرگ «جیمی هوفا» که هنوز هم یک معماست. مردی که
پیشتر، زندگی او در فیلم «هوفا» با بازی به یادماندنی «جک نیکلسن» بر پرده
سینماها رفته بود.
«هوفا» از رهبران اتحادیههای کارگری در آمریکا بود
که در دادوستد با مافیا به چهرهای قدرتمند تبدیل شد. او سال ۱۹۷۵ ناپدید
میشود و تا امروز هیچ نشانی از او به دست نیامده. چند سال پیش «ماروین
اِلکایند» راننده یکی از سردستههای مافیای دیترویت، درباره چگونگی مرگ و
محل جنازه «جیمی هوفا» گفت، اما منبع «اسکورسیزی» برای فیلم این مرد نیست،
او رمان «شنیدهام خانهها را رنگ میکنی» نوشته «چارلز بِرَنت» را به فیلم
تبدیل کرده و روایت متفاوتی از «هوفا» ارائه داده که خودتان باید ببینید.
«هوفا»
بیشترین شهرتش را در جدال با «کندی»ها به دست آورد. وقتی «جان اف کندی» به
ریاستجمهوری رسید، برادرش «رابرت» را به سمت دادستان کل ایالات متحده
منصوب کرد و او هم دستگیری «جیمی هوفا» را در رأس کارهایش گذاشت.
«اسکورسیزی» در فیلم «مرد ایرلندی» نکات مهمی درباره این دوره تاریخی به ما
میگوید. اینکه مافیا چه نقشی در انتخاب «کندی» به ریاستجمهوری داشته و
چرا در زمان او ارتشی از چریکهای کوبایی به کاسترو حمله میکنند.
«اسکورسیزی»
به ترور قتل کندی هم در این فیلم اشاره میکند؛ یکی از رازآمیزترین
اتفاقات تاریخ آمریکا که هنوز هم درباره آن تئوریهای مختلفی گفته میشود.
مثل این فیلم از «اولیور استون» که قتل او را کار دستگاههای امنیتی و
اطلاعاتی خود امریکا نشان میدهد. گرچه اشاره «اسکورسیزی» به کسانی که
احتمالا رئیسجمهور آمریکا را ترور کردهاند، باورپذیرتر از چیزی است که
«استون» گفته. «اسکورسیزی» مافیا را از مهمترین متهمان قتل کندی معرفی
کرده و به رابطه آنها با پدر کندی اشاره میکند.
بیشتر بخوانید:
چه کسی «جان اف کندی» را کشت؟
تاکید ترامپ بر انتشار اسناد محرمانه درباره ترور «جان اف کندی»
همین موارد است که «مرد ایرلندی» را به یکی از مهمترین فیلمهای امسال
تبدیل کرده. «اسکورسیزی» در این فیلم دست به یک تاریخنگاری منحصربهفرد در
سینما زده و با انتخاب «رابرت دنیرو» در نقش یک مافیایی کارراهانداز به
عنوان راوی قصه و «آل پاچینو» برای ایفای نقش «جیمی هوفا» یکی از بهترین
بازیهای این دو را در سینما پدید آورده. دو ستاره مشهور سینما که پس از
قسمت دوم «پدرخوانده»، تنها در دو فیلم دیگر کنار هم حضور داشتند؛ در
«مخمصه» ساخته «مایکل مان» که رودرروی هم قرار گرفتند و درامی جنایی و
پرکشش را جلو بردند. و در «قتل عادلانه» ساخته «جان اَوْنِت» که همکار هم
هستند ولی در آخر مجبور میشوند رودرروی هم قرار گیرند.
حالا «مرد ایرلندی» دوباره این دو ستاره بزرگ را کنار هم گذاشته. آن هم در فیلمی جذاب و پر از سکانسهای درخشان و به یادماندنی.
مارتین اسکورسیزی در ویکیپدیا
عصر ایران ؛ نهال موسوی - فیلم «جوکر» (Joker) با ادامه اکران موفق خود توانست مجموع فروش جهانی خود را پس از ۱۲ روز اکران به بیش از 556 میلیون دلار برساند.«جوکر» یک فیلم کاملا غیرتجاری است که به احتمال زیاد اگر از اسم جوکر بهره نمیبرد توسط مردم نادیده گرفته میشود، اما اسم جوکر، این فیلم کاملا غیرتجاری را در مرکز یک برند کاملا تجاری قرار داده است.
«جوکر» در سادهترین تعریف ممکن یک «درام» است. اما این درام قرار است درآمدی در حد بلاکباسترها داشته باشد. چرا که این درام حول و حوش بزرگترین دشمن بتمن جریان دارد. «جوکر» حکم یک درام تماما مارتین اسکورسیزیوار را دارد؛ نمونهای از یک فیلم کامیکبوکی است که در یک ژانر عمیقا غیرتجاری به موفقیتی در حد فیلمهای کامیکبوکی مرسوم دست پیدا میکند.
پس از رونمایی از فیلم «جوکر» در جشنواره فیلم ونیز که با کسب جایزه شیر
طلای بهترین فیلم این رویداد سینمایی همراه شد، به تدریج نگرانیهایی
درباره این فیلم به سبب مضمونهای پوچگرایانه و همچنین خشونت فراوان آن
ایجاد شد و به همین دلیل سینماهای آمریکا تدابیر ویژهای اتخاذ کردند که
شامل ممنوعیت استفاده از ماسک و لباسهای خاص، رنگ کردن صورت و استفاده
ازاسلحه یا شیء میشود که موجب ناراحتی حاضرین در سالن نمایش شود.
همچنین پلیس آمریکا پیش از ورود مخاطبان با سالنهای سینما کارتهای شناسایی آنها را بررسی میکند و در عین حال تاکید میکند که درجه سنی این فیلم (R=محدود) است و افراد پائین ۱۷ سال برای نمایش این فیلم باید با والدین خود همراهی شوند.
پس از نگرانیهایی که از بروز خشونت پس از نمایش فیلم جدید «جوکر» ایجاد شده است، سینماهای زنجیرهای مهم در آمریکا استفاده از هر گونه ماسک، پوششی و اسلحه اسباب بازی که موجب ناراحتی سایر مخاطبان در حین نمایش فیلم شود را ممنوع اعلام کردند.
داستان فیلم در سال ۱۹۸۱ و شهر گاتهام سیتی رخ میدهد و درباره شخصیت شکستخوردهای به نام «آرتور فلک» است که پس از تجربههای تلخ فراوان تبدیل به یک دلقک قاتل و پوچگرای خشن میشود. «خواکین فینیکس» پس از «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جارد تلو»، چهارمین فردی است که در یک فیلم بلند سینمایی در نقش جوکر بازی میکند. رابرت دنیرو، زازی بیتز، فرانسیس کانروی و مارک مارون دیگر بازیگران فیلم هستند.
بحث ساخت فیلم مستقلی بر پایه شخصیت جوکر از سال ۲۰۱۶ آغاز شد. بعد از آنکه در اوت ۲۰۱۷، برادران وارنر و دیسی فیلمز برای خلق یک دنیای مشترک سینمایی به نتیجه رسیدند، فیلیپس برای هدایت پروژه انتخاب شد. فیلیپس علاقهمند بود که فیلم به فضای آثار کلاسیک مارتین اسکورسیزی نزدیک باشد و برای همین از آثاری همچون راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱۹۸۰) و سلطان کمدی (۱۹۸۳) برای نوشتن متن الهام گرفت.
طرح اصلی داستان که ریشه شخصیت جوکر را به تصویر میکشد نیز از کتاب مصور بتمن: شوخی مرگبار اقتباس شد. فینیکس ابتدا نسبت به پذیرفتن نقش تردید داشت اما در نهایت در فوریه ۲۰۱۸ به پروژه پیوست. کار انتخاب بازیگران مکمل از ژوئیه تا اوت ۲۰۱۸ به طول انجامید. فیلمبرداری از سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد و در اواخر دسامبر به پایان رسید. جوکر به صورت گسترده در نیویورک و سپس جرزی سیتی و نیوآرک جلوی دوربین رفت.
فیلم اکران گسترده خود را از تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۹ آغاز کرد که با تحسین منتقدان همراه بود و در زمینه فیلمنامه، کارگردانی و اجرای فینیکس مورد ستایش قرار گرفت. جوکر تاکنون ۵۵۶ میلیون دلار در سرار جهان فروش کرده در حالی که بودجه ساخت آن ۵۵ میلیون دلار است که آن را به دهمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۹ تبدیل میکند.
فیلم Joker (جوکر) با افتتاحیه ۹۶.۲ میلیون دلار کار خود را در گیشه آغاز کرد تا هم رکورد افتتاحیه ماه اکتبر را بشکند و هم یکی از بهترین افتتاحیههای فیلمهای با درجه سنی بزرگسال (R) را به نام خود ثبت کند. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، تازه واردان گیشه نتوانستند ترمز قطار پر سرعت فیلم جوکر را بکشند.
طبق خبری که ددلاین منتشر کرده، فیلم جوکر در سه روز دومین پایان هفته اکرانش موفق شد حدود ۵۵ میلیون دلار دیگر فروش کند تا رکورد دومین هفته اکران یک فیلم در ماه اکتبر را که تا پیش از این به فیلم Gravity (جاذبه) با فروش ۴۳.۱ میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ تعلق داشت، بهنام خود ثبت کند.
این فیلم در واقع تنها افت فروش ۴۲.۸ درصدی را تجربه کرده و توانست بهراحتی فیلم Gemini Man (جمینی من) و انیمیشن The Addams Family (خانواده آدامز) را در این هفته شکست دهد.
اکنون در سال ۲۰۱۹، در دورانی هستیم که مخلوط عناصر دیگر ژانرها با
چارچوب سینمای ابرقهرمانی حسابی روی بورس است و رعایت کردن یا نکردن این
نکته، مشخصکنندهی موفقیت یا شکست این فیلمها در گیشه خواهد بود.
وقتی
مردم در قالب فیلمهای ابرقهرمانی هر چیزی که لازم دارند را به دست
میآورند، چگونه میتوانی مردم را برای دیدن فیلمهای ژانر غیرابرقهرمانی و
فیلمهای مستقل جذب کنی؟ «جوکر» جواب این سؤال است. «جوکر» حتی بیشتر از
«شوالیهی تاریکی» یا «لوگان»، حکم یک درام متعلق به دنیای کلاسیک را دارد
که از قضا یکی از محبوبترین کاراکترهای مدیوم کامیکبوک، شخصیت اصلیاش
است.
این فیلم با کمترین مقدار اکشنهای مرسوم، جلوههای کامپیوتری یا داستانگویی دنبالهپسند ساخته شده است. چیزی که «جوکر» بهعنوان دوران بعدی سینمای ابرقهرمانی معرفی میکند این است: بهجای اینکه شاهد فیلمهایی باشیم که از عناصر دیگر ژانرها (وسترن، تریلر جاسوسی، سرقت و غیره) قرض میگیرند، شاهد فیلمهای ابرقهرمانیای خواهند بودند که به قرض گرفتنهای جسته و گریخته بسنده نمیکنند، بلکه لباس ژانر مقصد را کاملا به تن میکنند. با «جوکر» اولویتها تغییر خواهد کرد.
اگر فیلمهای تیر و طایفهی «جوکر» بتوانند بودجههایشان را پایین نگه
دارند و جای صحنههای اکشن و جلوههای کامپیوتری زیاد، روی ارزش بصریشان
سرمایهگذاری کنند، شاید آنها شانسی برای فراگیر شدن و دست یافتن به
درآمدهای نه چندان بالا اما سودآور داشته باشند.