واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

«تواضع فکری»؛ نادانی خود را بپذیریم/ پذیرش نادانی چه فوایدی دارد؟

تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، ببینیم آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند. با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می‌شود
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی- چارلز داروین در سال 1871 نوشت: "نادانی، بیشتر از دانش، اعتماد به نفس می‌آورد." 
تا به حال این سوالات را از خود پرسیده‌اید:
چه زمان به اشتباه خود اقرار می کنید؟
چه زمان حتی با وجود مدارکی واضح دال بر اشتباهتان آن را انکار می‌کنید؟
چه موقع در برابر ایراد دیگران موضع تدافعی می گیرید؟
چه زمان به خود می‌گویید «من هرچیزی را که باید، درباره‌ی این موضوع می دانم»؛ یا «من هم به اندازه‌ی او می‌دانم. فکر می کند کیست که عقیده اش را به من تحمیل می‌کند؟»

تواضع فکری

چرا متواضع باشیم؟ 
نقل است از ارسطو که گفته است: «انسان ذاتاً تمایل به دانستن دارد.» تواضع فکری نمونه‌ی کم‌نظیری از تواضع است، زیرا آدم ممکن است از جهات بسیاری فروتن باشد ولی همچنان محدودیت‌های ذهنی‌اش را نپذیرد. تواضع فکری یعنی تشخیص دادن این که ما همه چیز را نمی‌دانیم. به جای آن، باید بپذیریم که شاید در مورد این که چقدر می‌فهمیم تعصب داریم، و به دنبال منابعی برای رفع کمبودهای معرفتیِ خود باشیم.

امروزه رسانه‌های اینترنتی و دیجیتالی این تصور را به وجود آورده‌اند که دانش نامحدود به راحتی در دسترس ما قرار دارد؛ اما این رسانه‌ها با تنبل کردن ما، فضایی برای رشد نادانی به وجود آورده‌اند. تانیا لومبروزو، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، در مورد این که چگونه فن‌آوری توهم عقلانیت ما را دامن می‌زند توضیح می‌دهد. او توضیح می‌دهد روشی که ما با آن در مورد یک موضوع کسب اطلاع می‌کنیم نقش مهمی در فهم ما دارد. ما هرچه راحت‌تر تصویر یا جمله‌ای را به یاد آوریم، بیشتر فکر می‌کنیم که در یادگیری آن موفق بوده‌ایم، و بنابراین از فرایندهای شناختیِ پرزحمت پرهیز می‌کنیم. برای مثال، معماهای استدلالی که با حروف نأمانوس ارائه می‌شوند، بیشتر شخص را تشویق می‌کنند که برای حل آن‌ها تلاش کند. اما این رویکرد خلاف طراحی‌های روشن برنامک‌‌ها (اَپ‌ها) و وب‌سایت‌هایی است که صفحات گوشی همراه ما را پر کرده‌اند. در آن‌جا روند بازپردازی اطلاعات در مغز ما به شکل فریبنده‌ای نرم و روان است.

چرا پذیرش نادانی بسیار دشوار است؟ 
جولیا روهرر روانشناس شخصیت در انستیتوی توسعه انسانی ماکس پلانک چند سال پیش تلاش کرد همسالان خود -دانشمندان علوم اجتماعی را وادار کند که وقتی اشتباه می کنند به طور علنی و با کمال میل آن را بپذیرند.برای این کار ، او به همراه برخی از همکارانش سایتی را به نام "پروژه از دست دادن اعتماد به نفس" راه انداختند. این سایت  به گونه ای طراحی شد که محققان می توانستند در آن اعلام کنند که دیگر به صحت یکی از یافته های قبلی خود اعتقاد ندارند. 

 روهرر می گوید: "من فکر می کنم این یک مسئله فرهنگی است که مردم تمایلی ندارند که اشتباه خود را بپذیرند در حالی که امری عادی و طبیعی است و انتظار می رود محققان نیز اشتباهات گذشته را بپذیرند و به دلیل آن جریمه نشوند".
انجام این پروژه بی دلیل نبود زیرا تعداد زیادی از یافته های علمی در سال های اخیر رد شده اند. بر اساس نتایج یکی از مطالعات در بررسی مجدد 100 آزمایش روانشناختی، تنها در 40 درصد آنها نتایج قبل تکرار شد. این دوره ای دردناک برای دانشمندان علوم اجتماعی بوده است چرا که " ندانستنِ دامنه ناآگاهی، خودْ بخشی از شرایط انسانی است".
تلاش برای درک نادانیِ خود، تواضع فکری است و این ابزاری حیاتی برای یادگیری است، به ویژه در دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است. اکنون  که فناوری،  دروغ گفتن و انتشار اطلاعات نادرست را به سرعت باورنکردنی آسان کرده است، ما به افرادی نیاز داریم که از نظر فکری فروتن و کنجکاو باشند.

با تاکید بر این که پرورش تواضع فکری بسیار دشوار است، در این درس سه راه اصلی به سمت تواضع فکری نشان داده می شود:

1. برای اینکه تواضع فکری بیشتری کسب کنیم، همه ما، حتی باهوش ترین مان، باید نقاط کور شناختی خود را بهتر بشناسیم. ذهن ما ناقص تر و نادرست تر از آن است که اغلب دوست داریم بپذیریم. جهل ما می تواند نامرئی باشد.
2. حتی وقتی که بر این چالش بزرگ غلبه کردیم و خطاهای خود را کشف کردیم، باید به خاطر داشته باشیم که لزوماً به دلیل گفتن "اشتباه کردم" مجازات نخواهیم شد. پس باید در گفتن اشتباهات و خطاهایمان شجاع تر باشیم. ما به فرهنگی نیاز داریم که پذیرشِ اشتباه را جشن بگیرد.
3. ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. بنابراین عقایدمان را باید متفکرانه انتخاب کنیم.
همه اینها برای گفتن این است: فروتنی فکری آسان نیست؛ اما فضیلتی است که ارزش تلاشش را دارد.

تواضع فکری چیست؟
تواضع فکری نقطه‌ی مقابل خودبزرگ‌بینی فکری است. شاید ساده‌ترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنی‌های زیادی هستند که ما آنها را نمی‌دانیم.
تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیت‌های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و، از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش می‌آید باید به‌دقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیش‌داوری، و محدودیت‌های نظرگاهی باشیم که از آن به امور می‌نگریم.
لازمه‌ی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً می‌داند ادعا کند. 
همانطور که مارک لیری، روانشناس اجتماعی و شخصیت در دانشگاه دوک می گوید: فروتنی فکری به سادگی "تشخیص این است که اعتقادات شما ممکن است غلط باشد".تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.1

مثال ایده‌آلْ روشی است، که در آن یک دانشمند فعالانه فرضیه خود را زیر سوال می برد و تلاش می‌کند قبل از هر گونه نتیجه گیری هر توضیح ممکن دیگری را برای یک پدیده ببیند و بیان کند. تواضع فکری این سوال است: اینجا چه چیزی کم است؟. 
 تنله پورتر روانشناسی که روی فروتنی فکری مطالعه کرده است، می گوید: "نمی‌دانم آیا می‌توانم به شما بگویم که فروتنی شما را از تکبر دور می‎کند". فروتنیِ معرفتی، فضیلتی فکری است. این واقعیتی اساسی است که دانش ما همیشه موقتی، مشروط و ناقص است - و با هر مدرک جدیدی باید در آن تجدید نظر کرد. البته، نباید دچار افراط شد: لازم نیست در مورد اعتقاد خود به اینکه جهان گرد است فروتن باشید.  

 مایکل لینچ، استاد فلسفه  می گوید: پرسش شخصی و بنیادی که من و شما و هر انسانی متفکری با آن روبرو است، این است که، چگونه نسبت به دیگران ذهنیتی باز داشته باشیم و در عین حال، عقاید اخلاقی خود را محکم حفظ کنیم؟" لینچ می گوید "این مسئله ای برای همه ما است."
فروتن بودن به معنی دست کشیدن از ایده هایی نیست که دوستشان داریم و به آنها اعتقاد داریم؛ بلکه  با این معنی است که در انتخاب عقاید خود متفکر باشیم، آماده وفق دادن آنها باشیم، عیب هایشان را جستجو کنیم، و کنجکاو نباشیم که چرا به اعتقاداتمان، باور داریم. 
تواضع فکری به ضریب هوشی بالا یا مجموعه مهارت خاصی نیاز ندارد. با این حال، ما باید عادت کنیم که به محدودیت های خود بیندیشیم. کاری که می تواند رنج آور باشد. لیری می گوید: "این فرآیند نظارت بر اعتماد به نفس شماست".
تواضع فکری چگونه به ما کمک می‌کند؟
برخلاف فروتنی کلی - که مشخصه آن صداقت ، اخلاص و از خودگذشتگی است - فروتنی فکری در مورد کنجکاوی وسواس گونه است. شما همه چیز را به چالش می کشید - حتی آنچه را فکر می کنید درست است. این مسئله به دلیل عدم اعتماد به نفس یا تغییر دائمی نظر شما نیست بلکه تصمیم شما برای کشف نقاط کور است. تنوع اندیشه برای یافتن بهترین راه حل ها ضروری است. تکبر، کوری فکری است.
تواضع فکری یکی از ویژگی های کلیدی است که غول های بزرگ تجاری مانند گوگل در استخدام های جدید مد نظر قرار می دهند. رهبران خردمند وانمود نمی کنند که همه پاسخ ها را دارند - آنها به جای راه حل با سوال رهبری می کنند. کار آنها این است که بهترین ایده ها را از تیم های خود بگیرند. این مستلزم کنار گذاشتن منیّت و کنار گذاشتن نیاز به همیشه درست بودن است. 
یافته های یک مطالعه نشان داد که مدیران عامل متواضع تأثیر مثبتی در اطراف خود ایجاد می کنند: تیم های آنها از همکاری، شفافیت و اشتیاق بیشتری برای یادگیری برخوردار هستند. 

ادگار شاین در کتاب خود "فروتنانه" سه شکل مختلف فروتنی را مشخص می کند:

 1- فروتنی که در پیرامون بزرگان احساس می کنیم - که بخشی اساسی از زندگی اجتماعی بزرگان است.
 2- فروتنی که در حضور کسانی احساس می کنیم که با موفقیت های خود - که بخشی منظم از زندگی حرفه ای آنها است - ما را حیرت زده می کنند. 

3- "فروتنی اینجا و اکنون" بیشتر مربوط به کسانی است که می خواهند به کارهای بزرگ دست بزنند. "اینجا و اکنون" بازی معمولِ قدرت را به چالش می‌کشد.  دانش بیش از اختیارات رسمی مهم است. 

چه طور شروع کنیم

 1. نقاط کور را بشناسید 
همانطور که به درستی می گویند: "اشتباهات بزرگ از خطاهای کوچک ناشی می شوند". بیاموزید که به کوچکترین جزئیاتی که شما را به عنوان یک حرفه ای نگران می کند توجه کنید. دریابید که نادانی شما قابل مشاهده نیست. عنوان خود را رها کنید. تصمیمات باید مبتنی بر حقایق باشد. نگذارید خودخواهی شما را کور کند.

 2. به اشتباه خود اعتراف کنید
برخلاف تصور عمومی، مردم با کسانی که به اشتباهشان اعتراف می کنند سختگیری نمی کنند. متواضعان فکری در جمع دوستانه تر دیده می شوند - مردم رهبری را که به اشتباه و خطای خود اعتراف می کند به یک رهبر متکبر ترجیح می دهند. از همه مهمتر ، رهبران متواضع فکری مایلند به اشتباه خود اعتراف کنند - آنها اشتباهات خود را می پذیرند و از آنها می آموزند.

3- با بی باکی از منیّت خود بگذرید
بعضی از افراد با تظاهر به این که همیشه کار درست را انجام میدهند مشهور می شوند - آنها معتقدند تصدیق اشتباهاتشان به چهره آنها آسیب می رساند. دفاع از شهرت خود به هر قیمتی بی معنی است. به جای آن انرژی را برای یافتن حقیقت صرف کنید و فراموش نکنید که تواضع فکری ترس از مجازات را برطرف کرده و مردم را به گفتگو و بیان دیدگاه های جایگزین دعوت می کند. همکار خود را تشویق کنید تا وضعیت موجود و دیدگاه های شما را به چالش بکشد. یک فرهنگ منحط از این که مردم به اشتباهات خود اعتراف کنند احساس خطر می کند.

 4- به خرد پاداش دهید و ایده ها را ادغام کنید 
آیا آنقدر اعتماد به نفس دارید که بفهمید همه جوابها را ندارید؟ آیا حاضرید از دیگران یاد بگیرید؟ گفتگوهای سازنده به دلسوزی، همدلی و گوش دادن فعال نیاز دارد. شما باید یاد بگیرید که واقعیت را از چشم دیگران ببینید. خلاقیت از وفور، تغذیه می کند نه از کمبود. به جای گفتن "نه" از اصل "بله " استفاده کنید. 
ما هرگز به تواضع ذهنی کامل نخواهیم رسید. توسعه خودآگاهی یک سفر مادام العمر است. یافتن بهترین راه حل مهمتر از پیروزی در یک بحث است. بخاطر بسپارید که همیشه عاقل بودن بهتر از تصور زرنگ بودن است. 

1-  برگرفته از کتاب «مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه» نوشته‌ی ریچارد پل و لیندا الدر بازنویسی مهدی خسروانی ناشر: نشر نو صفحه‌ی 37

کانال سواد زندگی در تلگرام:savadzendegi@







_____________________

درس های دیگری در سواد زندگی
مدرسه آموزش‌های دانش پایه و کاربردی عصر ایران

پنج قانونِ دستیابی به خرسندی، رضایت و تندرستی (توصیه‌هایی برای آرامش درونی)

شش دلیلی که نمی‌گذارد مردم تغییر کنند (+"چه‌بایدکرد"‌های عملی)

چگونه با دیگران ارتباط موثر داشته باشیم (+ نکات کاربردی و توصیه‌های عملی)

پرورش تفکر انتقادی در کودکان: چرا باید پرسش‌های بچه‌ها را جدی بگیریم؟

آیا شما خودتان هستید؟! توصیه‌هایی برای "خودبودن" و زندگی اصیل

چگونه "سرسخت" شویم؛ 10 توصیه برای تاب‌آوری در بحران

فرمول ساده "عزت نفس" و 4 راه عملی برای افزایش آن (+ پرسشنامه سنجش عزت نفس)

سیمپسون‌ها چطور آینده را پیشگویی می کنند

آل جین، یکی از نویسندگان اصلی سریال از سال ۱۹۹۸، به نیویورک‌تایمز می‌گوید: «آینده را می‌توان بهتر از کسی پیش‌بینی کرد که فکر می‌کند آینده را پیش‌بینی می‌کند.»

۲۰ سال پیش، در یکی از اپیزود‌های انیمیشن محبوب سیمپسون‌ها، دونالد ترامپ تاجر مشهور عرصه مستغلات درمقام رئیس‌جمهور آمریکا رویت می‌شود.

به گزارش فرهیختگان با روی کار آمدن ترامپ، ناگهان فضای مجازی پر می‌شود از سکانس مذکور، زمانی که ترامپ درحال سخنرانی است و شخصیت اصلی سریال، هومر توسط نیرو‌های امنیتی دستگیر شده است. همین مساله باعث می‌شود خالقان سیمپسون‌ها را همچون نوستراداموس قرن ۲۱ بدانند.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

در سال ۲۰۱۸ مایا سلام، نویسنده مشهور نیویورک‌تایمز سراغ این موضوع می‌رود. او در یادداشتی با عنوان «سیمپسون‌ها بسیاری را پیش‌بینی کرده‌اند، بیشترشان قابل‌ توضیحند» تفسیری غیرزرد از ماجرا می‌دهد. این روزنامه‌نگار تاکید می‌کند در اتاق نویسندگان سیمپسون‌ها خبری از گوی بلورین جهان‌بین نیست و به‌واقع نویسندگان این سریال باهوش‌ترین نویسندگان جهان نیستند. آل جین، یکی از نویسندگان اصلی سریال از سال ۱۹۹۸، به نیویورک‌تایمز می‌گوید: «آینده را می‌توان بهتر از کسی پیش‌بینی کرد که فکر می‌کند آینده را پیش‌بینی می‌کند.»

اپیزود‌های سیمپسون‌ها یک‌سال پس از تولید روی آنتن می‌رود و جین می‌گوید بنابراین «این فقط نوعی از قاب ذهن است که فکر می‌کنیم در یک‌سال آینده پیش‌رو داریم... من پیش‌بینی می‌کنم مردم بیش از حد پیش‌بینی‌های بزرگ ما را بزرگ می‌کنند.»

با این‌حال تنها مردم نیستند که سیمپسون‌ها را بزرگ می‌کنند، نخبگان هم مشتاقانه این سریال را دنبال می‌کنند و درباره‌اش می‌نویسند، مانند ویلیام ایروین که کتابی باعنوان «سیمپسون‌ها و فلسفه» نگاشته و سال‌هاست آن را به‌عنوان کورس دانشگاهی در دانشگاه کالیفرنیا تدریس می‌کند. جالب است بدانید ایروین مدیرگروه فلسفه کالج کینگ در ویلکزبار است. پس با یک آدم معمولی عاشق شایعات فضای مجازی روبه‌رو نیستیم.

او بر این باور است که در سریال نویسندگان بر «سیمپسون‌ها» حکومت می‌کنند، نه بازیگران. نتیجه نمایشی است بسته‌بندی‌شده با ارجاع‌هایی به هنر، ادبیات، فرهنگ پاپ، سیاست و علم. او می‌گوید: «وقتی بسیاری از افراد باهوش نمایشی تلویزیونی تولید می‌کنند، الزامی بر پیش‌بینی‌های شگفت‌انگیز فراهم می‌شود.»

یکی دیگر از فاکتور‌های ممکن «قانون اعداد واقعا بزرگ»، یک مفهوم ارائه‌شده توسط فردریک ماستلر و پرسی دیاکونیز ریاضیدانان دانشگاه هاروارد است که در سال ۱۹۸۹ در مقاله‌ای باعنوان «روش‌هایی برای انطباقات مطالعاتی» ارائه دادند. این قانون بیان می‌کند «با یک نمونه کافی بزرگ، هرچیز نامعقولی برای رخ دادن مستعد است.»

برنارد بیتمن، نویسنده کتاب «ارتباط با همزمانی»، وجود «حوزه خودآگاهی» فضای ذهنی ما را پیش می‌کشد که اساسا «خودآگاهی جمعی در کار» است. او می‌گوید: «درشرایط مناسب، ما می‌توانیم چیز‌هایی را بدانیم که نمی‌دانیم می‌دانیم و گاهی اوقات می‌توانیم رویداد‌هایی را پیش‌بینی کنیم یا آنچه را فکر می‌کنیم جذب کنیم.»

استفانی، نویسنده سریال گفته است: «ما آینده‌نگارانی هستیم که ۱۰ ماه پیش‌رو را می‌نویسیم، بنابراین می‌خواهیم حدس بزنیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد.»

مجله اینسایدر، درهمان روز‌های نخست ریاست‌جمهوری ترامپ سراغ جان دونالدسون، استاد فلسفه دانشگاه گلاسگو می‌رود. این استاد فلسفه بر این باور است که وجه ماجرا در فلسفه است و سریال مقدمه‌ای است بر فلسفه. باور این فیلسوف آن است که «سریال سیمپسون‌ها نمایشی درباره زندگی است و با موقعیت‌هایی سروکار دارد که به زندگی ما نزدیک است و بر موضوعاتی دست می‌گذارد که در زندگی روزمره با آن‌ها سروکار داریم؛ پس چندان هم عجیب نیست برخی مسائل به واقعیت تبدیل شوند.» شاید واقعیت همین باشد، شاید دور شدن مخاطبان سریال از واقعیت خویش، بازنمایی واقعیت روز را برایشان عجیب‌وغریب کرده است. شاید اگر ما نیز، چون آل جین پیش‌بینی‌هایمان را روی کاغذ بیاوریم، درنهایت به یک پیشگو بدل شویم؛ امری که حداقل عموم طرفداران سیمپسون‌ها از آن طفره می‌روند.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

پیشگویی‌های کارتون سیمپسون‌ها

اگر در فضای مجازی به‌دنبال پیش‌بینی‌های سیمپسون‌ها بگردید با انبوهی از مطالب مختلف روبه‌رو می‌شوید. طرفداران سریال مشهور کمپانی فاکس تا توانسته‌اند در این باره تولید محتوا کرده‌اند. یکی از بهترین فهرست‌ها متعلق به سایت مشهور Business Insider است که در آن شرح مبسوطی از مهم‌ترین پیش‌بینی‌های این شخصیت‌های زردرنگ کرده است:

۱- ماهی سه‌چشم (فصل دوم، اپیزود۴)

در این اپیزود در سال ۱۹۹۰، بارت یک ماهی سه‌چشم به نام Blinky در رودخانه کنار نیروگاه هسته‌ای صید می‌کند که خبرساز می‌شود. بیش از یک دهه بعد، یک ماهی سه‌چشم در آرژانتین، در یک مخزن آب رویت می‌شود که از آبی متصل به نیروگاه برق هسته‌ای تغذیه می‌کرده است.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

۲- سانسور داوودِ میکل‌آنژ (فصل دوم، اپیزود۶)

در سال ۱۹۹۰ اهالی اسپرینگفیلدی علیه به نمایش گذاشته شدن مجسمه داوودِ میکل آنژ در موزه محلی اعتراض می‌کنند و این اثر هنری را به خاطر برهنه بودنش، موهن می‌دانند. سانسور مجسمه در جولای۲۰۱۶ رخ می‌دهد، زمانی که گروهی از فعالان روس کمپینی برای پوشاندن یک مجسمه دوره رنسانس در مرکز سنت‌پترزبورگ راه‌اندازی می‌کنند.

۳- نامه‌ای از گروه بیتلز (فصل دوم، اپیزود ۱۸)

در سال ۱۹۹۱، شخصیت کارتونی رینگو استار، عضو گروه بیتلز به نامه یکی از طرفدارانش پاسخ می‌دهد که دهه‌ها قبل نوشته شده است. در سپتامبر ۲۰۱۳، دو طرفدار بیتلز از اسکس، از جانب پل مک‌کارتنی پاسخ نامه خود را پس از ۵۰ سال دریافت کردند. این پیام صوتی به سالن نمایشی در لندن ارسال شده بود که قرار بود گروه بیتلز در آن اجرا کند؛ اما سال‌ها بعد توسط یک مورخ در یک حراج پیدا می‌شود. در سال ۲۰۱۳، این دو در برنامه The One Show شبکه بی‌بی‌سی حضور یافته و نامه آنان همراه با پاسخ مک کارتنی به نمایش در می‌آید.

۴- حمله ببری سیگفرید و روی (فصل پنجم، اپیزود۱۰)

در سال ۱۹۹۳  سیمپسون‌ها برنامه شعبده‌بازی مشهور سیگفرید و روی را هجو می‌کنند. در آن هجو، شعبده‌بازان به شکل بی‌رحمانه‌ای توسط یک ببر سفید مورد حمله قرار می‌گیرند. در سال ۲۰۱۳، روی هورن، عضو گروه در جریان یک نمایش زنده مورد حمله یکی از ببر‌های سفید قرار می‌گیرد، هرچند هورن از این حمله جان سالم به در می‌برد.

۵- رسوایی گوشت اسب (فصل پنجم، اپیزود۱۹)

در سال ۱۹۹۴، دوریس، شخصیت رستوران‌دار کارتون از گوشت اسب برای پختن نهار برای دانش‌آموزان مدرسه ابتدایی اسپرینگفیلد استفاده می‌کند. ۹ سال بعد، اداره امنیت غذایی ایرلند در بیش از یک‌سوم نمونه همبرگر‌های گوشتی سوپرمارکت‌ها و رستوران‌ها دی‌ان‌ای اسب می‌یابد؛ درحالی که این عدد در مورد گوشت خوک ۸۵ درصد بود.

۶- تصحیح خودکار (فصل ششم، اپیزود۸)

در ۱۹۹۴ دو شخصیت کیرنی و دولف، قلدر‌های مدرسه در دستگاه نیوتن می‌نویسند «کتک زدن مارتین». این یادداشت خیلی زود به «خوردن مارتا» تغییر پیدا می‌کند که می‌توان آن را به پیشگویی دخالت تصحیح خودکار دانست. در این اپیزود دستگاه نیوتن با برندی شبیه برند کمپانی اپل نمایش داده می‌شود. نیتین گاناترا، رئیس سابق بخش مهندسی اپلیکیشن‌های iOS اپل گفته بود که این اپیزود انتقادی نقش مهمی در تصحیح کیبورد آیفون‌ها داشته است.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

۷- ساعت‌های هوشمند (فصل ششم، اپیزود۱۹)

ایده استفاده از ساعت به جای تلفن در سال ۱۹۹۵ نمایش داده می‌شود، نزدیک به ۲۰ سال پیش از معرفی اولین ساعت هوشمند اپل.

۸- ساخت برج The Shard (فصل ششم، اپیزود۱۹)

در ۱۹۹۵ پیش‌بینی‌های غیرمنتظره‌ای در اپیزود «عروسی لیزا» به چشم می‌خورد. در جریان سفر لیزا به لندن، پشت برج موسوم به Tower Bridge یک آسمانخراش دیده می‌شود که شباهت بسیار عجیبی به برج The Shard دارد و درست در نقطه‌ای که بعد‌ها این برج ساخته شد نیز قرار دارد. ساخت این برج در سال ۲۰۰۹ و ۱۴ سال پس از انتشار فصل ششم آغاز شد.

۹- کتابداران رباتیک (فصل ششم، اپیزود۱۹)

در اپیزود «عروسی لیزا» ربات‌ها جایگزین کتابدار‌ها شده‌اند. بیش از ۲۰ سال بعد، دانشجویان رباتیک دانشگاه ابریستویث نمونه اولیه از ربات کتابدار را می‌سازند؛ درحالی که محققان سنگاپوری شروع به آزمایش ربات‌های کتابدار خود کرده بودند.

۱۰- کشف معادله بوزون هیگز (فصل هشتم، اپیزود اول)

درسال ۱۹۹۸ در اپیزودی با عنوان «جادوگر تراس همیشه سبز»، هومر سیمپسون مخترع می‌شود و در مقابل یک معادله بسیار پیچیده بر تخته سیاه دیده می‌شود. به گفته سایمون سینگ، نویسنده کتاب «سیمپسون‌ها و اسرار ریاضیاتی آنان»، این معادله یک پیشگویی باورنکردنی از جرم ذره بوزون هیگز است. این معادله در ابتدا توسط پروفسور پیتر هیگز و پنج فیزیکدان دیگر در سال ۱۹۶۴ مطرح شد؛ اما در ۲۰۱۳ دانشمندان توانستند این معادله را در یک آزمایش ۱۳میلیارد دلاری به اثبات برسانند.

۱۱- شیوع ابولا (فصل نهم، اپیزود۳)

۱۷ سال پیش از شیوع ابولا، در یکی از سکانس‌های اپیزود «ساکسیفون لیزا»، مارژ به بارت بیمار توصیه می‌کند کتابی با عنوان «جرج کنجکاو و ویروس ابولا» را بخواند. این ویروس در دهه ۱۹۹۰ شیوع خاصی نداشت؛ اما چند سال بعد به صدر اخبار جهان می‌رسد. ابولا اولین‌بار در ۱۹۷۶ کشف شد و با وجود مرگبارترین شیوع آن در زمان حال، در ۱۹۹۵ باعث مرگ ۲۵۴ نفر در کنگو و ۲۲۴ نفر در اوگاندا در سال ۲۰۰۰ شده بود.

۱۲- خرید کمپانی فاکس قرن بیستم توسط دیزنی (فصل دهم، اپیزود۵)

در سال ۱۹۹۸، در اپیزود «وقتی یک ستاره پیش می‌کشی» ران هاوارد و برایان گریزر سناریویی برای هومر می‌نویسند. این سناریو در کمپانی فاکس قرن بیستم تولید شده و تابلوی نصب‌شده بر سردر دفتر مرکزی استودیو نشان می‌دهد این استودیو بخشی از کمپانی والت‌دیزنی است. در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۷، دیزنی با رقم ۴/۵۲ میلیارد دلار استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم را خریداری می‌کند. بدین‌ترتیب کنترل بسیاری از تولیدات تلویزیونی و سینمایی آن زمان مانند «مردان ایکس»، «آواتار» و حتی خود کارتون سیمپسون‌ها نیز به‌دست دیزنی می‌افتد.

۱۳- تولید گیاه توماکو (فصل یازدهم، اپیزود۵)

در سال ۱۹۹۹ هومر از انرژی هسته‌ای برای تولید یک گونه گیاهی هیبریدی متشکل از گوجه‌فرنگی و تنباکو استفاده می‌کند و آن را توماکو می‌نامد. این موضوع الهام‌بخش یکی از طرفداران سریال سیمپسون‌ها به نام راب باور برای تولید گیاه خاص خود می‌شود. در سال ۲۰۰۳، باور توانست از ریشه تنباکو و ساقه گوجه‌فرنگی گیاه جدید توماکو را بیافریند. نویسندگان کارتون متحیر از این ابداع باور و خانواده‌اش را به دفتر خود دعوت کردند و مزه میوه توماکو را چشیدند.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

۱۴- نقص دستگاه‌های رای‌گیری (فصل بیستم، اپیزود۴)

در سال ۲۰۰۸، هومر را می‌بینیم که سعی دارد در انتخابات عمومی ایالات متحده به باراک اوباما رأی دهد؛ اما دستگاه رای‌گیری معیوب، رای او را تغییر می‌دهد. چهار سال بعد، پس از آنکه یک دستگاه رای‌گیری در پنسیلوانیا بسیاری از آرای ماخوذه برای اوباما را به حساب رقیب جمهوری خواهش، میت رامنی، به ثبت می‌رساند، مقامات ناچار به برداشتن آن می‌شوند.

۱۵- پیروزی ایالات متحده بر سوئد در مسابقات المپیک کرلینگ (فصل بیست‌ویکم، اپیزود۱۲)

در یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات المپیک زمستانی۲۰۱۸، تیم ایالات‌متحده در مسابقه فینال کرلینگ تیم سوئد را شکست می‌دهد و مدال طلا را به‌دست می‌آورد. این پیروزی تاریخی در اپیزود «پسر کرل را ملاقات می‌کند» پیش‌بینی شده بود. در این اپیزود، مارژ و هومر سیمپسون در مسابقات المپیک ونکوور در تیم کرلینگ ایالات‌متحده حضور دارند که در آنجا تیم سوئد را شکست می‌دهند. در دنیای واقعی، تیم کرلینگ مردان ایالات‌متحده بعد از شکست تیم سوئد و در شرایطی که از حریف عقب بود به مدال طلای المپیک ۲۰۱۸ دست یافت، همان اتفاقی که دقیقا در سیمپسون‌ها به تصویر کشیده شده بود. این پیروزی دومین مدال تیم ملی کرلینگ ایالات‌متحده در تاریخ این ورزش بود.

۱۶- برنده جایزه نوبل (فصل بیست‌ودوم، اپیزود اول)

بنگت هولمشتروم استاد دانشگاه ام‌آی‌تی در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد، ۶ سال بعد از آنکه نام وی در میان شانس‌های دریافت جایزه نوبل اقتصاد در کارتون سیمپسون‌ها دیده شد، نام این استاد برجسته در جریان شرط‌بندی مارتین، لیزا، دیتابیش و میلهاوس در مورد برندگان جایزه نوبل روی کارت شرط‌بندی دیده می‌شود.

۱۷- پیچش داستانی بزرگ دنریس تارگرین در سریال بازی تاج و تخت (فصل بیست‌ونهم، اپیزود اول)

در اپیزود ماقبل آخر فصل هشتم و پایانی سریال بازی تاج و تخت که سال گذشته منتشر شد، دنریس تارگرین با سوزاندن شهر از قبل تسلیم شده کینگز لندینگ توسط اژدهایان خود و کشتن هزاران نفر از ساکنان شهر، مخاطبان سریال را شوکه می‌کند. در سال ۲۰۱۷ در اپیزود «رعیت‌زادگان» سیمپسون‌ها سریال بازی تاج و تخت را حسابی هجو می‌کنند، برای مثال هومر اژد‌هایی را به زندگی باز می‌گرداند که در ادامه یک روستا را به خاکستر تبدیل می‌کند.

راز نوستراداموس‌طور بودن انیمیشنی که به پیشگویی معروف است

۱۸- پیش‌بینی ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ (فصل یازدهم، اپیزود۱۷)

در اپیزود «بارت به سوی آینده» در سال ۲۰۰۰ لیزا در آینده به‌عنوان ریاست‌جمهوری ایالات متحده انتخاب می‌شود. وی در دفتر کار خود خطاب به اعضای دولتش چنین می‌گوید: «همان‌طور که می‌دانید ما بودجه بسیار اندک از رئیس‌جمهور ترامپ به ارث برده‌ایم» و در ادامه توسط میلهاوس ون هوتن که وزیر امور خارجه است، از ورشکستگی کشورش مطلع می‌شود. ۶ سال بعد دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید ایالات‌متحده سوگند یاد کرد و اگرچه در سومین سال حضور او در کاخ سفید، کشورش هنوز ورشکسته نشده؛ اما شیوع ویروس کرونا ضربه‌ای بی‌سابقه به اقتصاد این کشور وارد کرده است.

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-13

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-13
مازیار با خودش گفت: اصلاً چرا بهش پیشنهاد دادم؟ جوری خودش رو گرفته بود انگار جنیفر لوپزه!

در مسیر زندگی روایتی است واقعی از عباس پازوکی نویسنده و روانشناس که تلاش کرده با تغییر نام مراجعین اش، داستان های واقعی زندگی مردان و زنان این سرزمین را از بیرون زندگی آنان و بدون قضاوت برای "عصرایران" بنویسد. روایت هایی که شاید بتوانند به اصلاح اشتباهات و بهبود زندگی خیلی ها کمک کنند.

مهری و مازیار: استخدام منشی خانم با روابط عمومی بالا !

گفت و گوی مازیار و نازنین، اصلا آن طور که مازیار می خواست و پیش بینی کرده بود،  پیش نرفت و مازیار که پیش خودش جور دیگری درباره ی نازنین فکر می کرد، کمی نا امید شد و با دلخوری گفت: باشه، هر جور شما صلاح می دونید. نمیشه تو این جور چیزا اصرار کرد. بازم شما فکراتون رو بکنید و خبرم کنید.

نازنین هم که از قیافه ی عبوس و ناراحت مازیار ناراحت شده بود، گفت: شما مرد محترمی هستید و امیدوارم همکاری خوبی با هم داشته باشیم. اما درباره ی ماجرای امروز خیالتون راحت باشه. بین خودمون می مونه و کسی متوجه نمیشه. منم سعی می کنم امروز رو فراموش کنم. فقط دوست دارم یک چیزی بگم تا توی دلم نمونه. من اگر قبول کردم با شما همکاری کنم، واقعا به خاطر اینه که یک عمره تو کار اقتصادی هستم و اهل کسب و کارم. دو دوتا چهارتا کردم و دیدم برام خوبه و وارد شدم. با خیلی از مردها هم کار کردم و گاهی هم مهمونی رفتم و مهمونی دعوتشون کردم. امیدوارم از اینکه دعوت شما رو قبول کردم، برداشت بدی نداشته باشید.

مازیار هم با ناراحتی بیشتر و قیافه ای حق به جانب گفت: مهم نیست، کارمون رو بکنیم و به قول شما امروز رو فراموش کنیم.

مازیار و نازنین دقایقی بعد در حالی که سعی می کردند ظاهر خودشان را حفظ کنند، با لبخند ظاهری اما ناراحتی باطنی از هم خداحافظی کردند. مازیار خیلی از دست  خودش ناراحت بود و با خودش گفت: عجب آدم احمقی هستم من! اصلا چرا بهش پیشنهاد دادم؟ که چی بشه؟ جوری خودش رو گرفته بود انگار جنیفر لوپزه.

در واقع مازیار شخصیتی دارد که اگر کسی پیشنهادش را رد کند، احساس تحقیر می کند. او هرگز دوست ندارد کسی خودش را از او بالاتر بداند. مازیار احساس می کند مرد خوش تیپ، موفق و تحصیل کرده ای است که هر زنی باید آرزویش باشد دوست یا همسرش باشد.

اما خوب، این فقط دیدگاه مازیار و یا شاید نیاز مازیار است. احتمالا ریشه ی این نگاه مازیار به دوران کودکی او و روابطش با پدر و مادرش بر می گردد. به عقیده ی برخی روانشناسان، "خودشیفتگی" در فرزندان خانواده های سرد و بی عاطفه رخ می دهد. خانواده هایی که نسبت به کودک و نیازش به دیده شدن و تشویق شدن بی توجه هستند، متهم اصلی در زمینه ی رشد خودشیفتگی در افراد هستند.

وقتی پدر و مادر کودک، موفقیت های او را نمی بینند و او را مورد تمجید و تشویق قرار نمی دهند، کودک احساس بی ارزشی می کند و برای مقابله با این احساس سعی می کند از روش های دیگری ثابت کند که آدم با ارزشی است. در واقع چنین فرزندانی فاقد اعتماد به نفس هستند و درباره ی موفقیت های خود دائم به دنبال جلب توجه می گردند.

خودشیفته ها وقتی از کسی بی توجهی ببیند، به شدت ناراحت می شوند و تلاش می کنند یک ناکامی را فورا با یک کامیابی دیگر جبران کنند. مازیار نیز از این قاعده مستثنا نیست. او با شنیدن پاسخ های نازنین، سر راهش به منزل به یک گل فروشی رفت و یک دسته گل زیبا برای مهری خرید. وقتی وارد خانه شد و گل را به مهری داد، مهری بسیارخوشحال شد.
حالا مازیار یک حس دو گانه ای داشت، از یک سو از نازنین به خاطر پاسخ هایش ناراحت بود و از سوی دیگر خوشحال بود که مهری چنین خوشحال شده است. مهری هم از آن دست زن هایی است که وقتی خوشحال باشد، حسابی از شوهرش تعریف و تمجید می کند. امروز هم با دیدن دسته گل به این زیبایی در دستان مازیار، خیلی خوشحال بود و کلی از مازیار تعریف کرد.

وقتی مهری از مازیار تعریف و تمجید می کرد و او را مردی، خانواده دوست می دانست و می گفت که به او افتخار می کند، مازیار توی ذهنش می گفت: ای کاش همیشه همین جور حرف بزنی. نه اینکه وقتی به مشکل می خوریم، هر نسبتی به من بدهی.

اما مهری که نمی شنید در ذهن مازیار چه می گذرد، یک چای داغ برای مازیار و ریخت و جلوی او گذاشت. مازیار هم نگاهی به دور و اطرافش انداخت و دید، مهری خانه را کاملا مرتب و تمیز کرده و همه چیز کاملا دلگرم کننده و عالی است.

غروب که شد، مهری از مازیار خواست تا با هم به یک مرکز خرید بروند تا خریدهایش را انجام دهد، اما مازیار، خستگی را بهانه کرد و گفت حوصله ی خرید و مرکز خرید را ندارد. مهری هم که امروز از آن روزهای خوب و خوشش بود با یکی از دوستانش قرار گذاشت که به یک مال بروند. ساعتی بعد مهری از مازیار خداحافظی کرد و رفت.

چند دقیقه ای نگذشته بود که نازنین برای مازیار پیام فرستاد:" لطفا در صورت امکان فردا بازدیدی از پروژه داشته باشیم." مازیار که انگار فرصت را برای جبران اتفاق ظهر فراهم می دید، جواب داد: " هر وقت خواستید بازدید کنید، با مهندس بهمنی هماهنگ می کنم، تشریف ببرید."

نازنین: یعنی شما خودتون تشریف نمیارید؟

مازیار: خیر، من فردا کارای زیادی دارم که باید انجام بدم.

نازنین: اگر خود شما باشید خیلی بهتره. می خواستم زمانی باشه که شما هم باشید.

مازیار: لزومی نداره، من حتما در این بازدیدها باشم.

نازنین: عجب! نه به اینکه تا دیروز می خواستید با شریکتون قلیون بکشید نه به اینکه لزومی نمی بینید بازدید هم تشریف بیارید.

مازیار: ماجرای دیروز متعلق به اشتباهی در گذشته است. امروز ماجرا فرق می کند. ما فقط همکاریم.

نازنین: اشتباه برداشت نکنید، منم نگفتم بریم کافی شاپ. گفتم بریم از پروژه ی کاریمون بازدید کنیم.

مازیار: منم پاسخ دادم.

نازنین که از تغییر رفتار مازیار در چند ساعت گذشته به شدت ناراحت شده بود نوشت: هر جور راحتید و امیدوارم در همه ی کارهاتون موفق باشید. اما یک مرد عاقل و بزرگ مثل بچه ها رفتار نمی کنه و کار و مسائل شخصی رو با هم قاطی نمی کنه . اگر از جای دیگری ناراحت هستید، دلیلی نداره تو مسائل کاری این طور رفتار کنید.

مازیار هم که حالا فرصت را برای انتقام مناسب دیده بود نوشت: خانم محترم! من چیزی رو قاطی نکردم. شما داری قاطی می کنی. من فقط گفتم مایل نیستم تو بازدیدی که از پروژه دارید همراهی تون کنم، همین. موفق باشید، خدا نگهدار.

یک حسی در درون نازنین داشت به او می گفت: شراکت با مازیار اشتباه است. چون همین اول کار، او با شنیدن پاسخ منفی، رفتارش تغییر کرده بود. به هر حال اما چاره ای نبود و نازنین تصمیم گرفت برای اینکه همه چیز طبق قرارداد پیش برود، از این به بعد کاری را مستقیما با مازیار هماهنگ نکند، بلکه کارها را از طریق همکارانش پیش ببرد.

مازیار اما احساس می کرد، رویای پیدا کردن شریک عاطفی و دوستی با نازنین به پایانش رسیده و در این کار شکست خورده است. او اصلا دوست نداشت که این شکست و این پاسخ منفی ذهنش را مشغول کند، بنابراین یک آگهی در یک سایت استخدامی با این مضمون سفارش داد:به یک منشی خانم با روابط عمومی قوی، با حقوق عالی و بیمه نیازمندیم.

از دقایقی بعد تلگرام مازیار پر شد از درخواست های استخدام از سوی  خانم هایی که مایل بودند در شرکت مازیار استخدام شوند. اما مازیار بیش از اینکه به مهارت ها توجه کند، به عکس پروفایل ها توجه می کرد. بنابراین حتی رزومه ی خیلی ها را نخواند و در نهایت با چند نفر از متقاضیان قرار گذاشت.

شب از ساعت ده گذشته بود که مهری به خانه برگشت، در حالی که یک ظرف پاستا و سالاد سزار هم همراهش بود. او به مازیار گفت با فرشته شام خورده و برای مازیار هم یک پرس پاستا و سالاد سزار خریده. مازیار از اینکه مهری به فکر شامش بوده خوشحال بود و آن شب مهری و مازیار شب خوبی را با هم گذراندند.

صبح مهری و مازیار خوشحال و سرحال و با محبت از هم خداحافظی کردند. ساعت ده مازیار دفتر شرکتش بود و ساعت ده و نیم اولین قرار کاری با متقاضیان استخدام بود. او با چند نفر از کسانی که قبلا از روی عکس پروفایل، آنها را پسندیده بود صحبت کرد. مازیار برای جبران شکست های دیروزش عجله داشت و می خواست هر طور شده امروز یک منشی خوشگل استخدام کند. اما خوشگلی تنها شرط او برای استخدام منشی نبود.  بلکه شروط دیگری داشت که برخی از داوطلبان استخدام با شنیدن آنها به شدت ناراحت و از دفترش خارج می شدند. اما به هر حال بودند کسانی که به دلیل مشکلات مالی حاضر باشند به خواسته های مازیار تن دهند.

بالاخره مازیار با دختری به نام سارا به توافق رسید و قرار شد که از همین امروز کارشان را شروع کنند. چند ساعتی پس از استخدام سارا و آموزش کارهای لازم، اولین ماموریت سارا تماس با نازنین بود. او باید به نازنین می گفت: من دستیار مهندس هستم و جهت بازدید یا هر اقدام کاری دیگری لطفا با من هماهنگ کنید.

هر چند نازنین سعی کرد اصلا به روی خودش نیاورد که از این رفتار مازیار به شدت ناراحت شده است، اما او هم متقابلا منشی خودش را جهت هماهنگی امور معرفی کرد و شماره اش را به سارا داد. حالا مازیار احساس می کرد، پاسخ منفی دیروز نازنین را جبران کرده است. هم منشی جدیدی استخدام کرده بود، هم منشی جدید دختری سر و زبان دار بود که از همان روز اول کلی از مازیار تعریف و تمجید می کرد و هم این دختر را به رخ نازنین کشیده بود.

مازیار امروز احساس برنده بودن داشت و این او را خیلی خوشحال می کرد. امروز بیش از روزهای قبل در دفتر شرکت ماند و دیر وقت به سمت منزل راه افتاد. وقتی به خانه رسید، بوی قرمه سبزی که مهری درست کرده بود در آپارتمان پیچیده بود. در خانه را که باز کرد، گفت: به به! عجب بویی! تا سر کوچه بوی قرمه سبزیت میاد.

مهری هم با عشوه و ناز گفت: برای شوهر عزیزم درست کردم. تا بری لباساتو عوض کنی، میزو می چینم.

مازیار که رفت لباسش را عوض کند و آبی به سر و رویش بزند، روی صفحه ی گوشی مازیار که روی میز بود، یک پیام ظاهر شد: "سلام عزیزم. رسیدی خونه؟ با اینکه روز اولیه که می شناسمت اما دلم برات تنگ شده. خدا کنه زودتر صبح بشه."

مهری که از روی کنجکاوی و با غیبت لحظه ای مازیار این پیام را دیده بود، رنگ از رخش پرید و حالش دگرگون شد. اما سعی کرد تا بعد از شام چیزی به روی مازیار نیاورد، هر چند کار خیلی سختی بود.

مازیار که از اتاق برگشت، متوجه پیام روی صفحه گوشی اش شد و فورا پیام را پاک کرد. اما شک داشت که مهری دیده یا نه. اما سکوت مهری نگرانش می کرد. مهری که تا چند دقیقه پیش کلی خوشحال بود و ناز و عشوه داشت، حالا در سکوت فرو رفته بود . مازیار سعی کرد سر حرف را باز کند و گفت: چه خبر؟

مهری: خبری نیست، خبرا دست شماست.

مازیار: من که هیچ خبر. کار و گرفتاری و بدبختی های کار.

مهری هم با حالتی متلک وار گفت: بله، سختی های کار خیلی زیاده. می فهمم.

مازیار ترجیح داد دیگر سکوت کند. اما نگران بود که مهری پیام را دیده باشد و این تغییر حالت ناشی از همین پیام باشد. مهری اما در سکوتی عمیق فرو رفته بود، هر چند رنگ و روی او نشان می داد که اتفاقی افتاده است.

در طول زمانی که مهری و مازیار سر میز شام بودند، مازیار با اشتها شامش را خورد تا مهری متوجه نگرانی اش نشود و نشان دهد همه چیز عادی است، اما مهری با غذا بازی می کرد و به نوعی می خواست نشان دهد که هیچ چیز عادی نیست.

این هم از تفاوت های زنان و مردان در موقع آغاز یک بحران خانوادگی است. زنان می خواهند ناراحتی شان دیده شود و مردان می خواهند کسی متوجه نشود. شاید همین تفاوت بود که باعث می شد مهری بیشتر در ذهنش عصبی شود . او توی ذهنش می گفت: با اینکه خودش می داند چه گندی زده است و می بیند من ناراحتم یک کلمه از من نمی پرسد که چرا ناراحتی و در عوض با اشتها نشسته داره غذاشو می خوره.

از سوی دیگر مازیار دیگر مطمئن شده بود، مهری پیام را دیده و در حین غذا خوردن، مشغول این بود که چطور این پیام را توجیه کند. سناریوهای مختلفی را در ذهنش می چید، مثل اشتباهی بودن پیام و یا ... ذهنش خیلی درگیر و کلافه بود و واقعا نمی توانست سناریوی بکری طراحی کند!

مهری اما دیگر طاقتش تمام شد و قاشق را روی میز گذاشت و خیره شد به مازیار.


ادامه دارد...

مهری و مازیار/1 : محاکمه ذهنیمهری و مازیار/2 : چت شبانهمهری و مازیار/3 : خاطرات خانم خلیلیمهری و مازیار/4 : داماد معتاد بود...!مهری و مازیار/5 : پایان زندگی مشترک نازنین و امیرعلیمهری و مازیار/6 : نیت خوانی های آقای مدیر!مهری و مازیار/7 : کیک تولد با تصویر شرک و فیونا!مهری و مازیار/8: جشن تولد با طعم بدگمانی!مهری و مازیار/9: جنگ و صلحمهری و مازیار/10: یک اتهام سنگینمهری و مازیار/11: از بی اعتنایی همسر تا قلیان در آلاچیقمهری و مازیار/12: شرط نازنین برای ازدواج موقت***
از همین نویسنده:

نبرد سخت(1): مهران و مادر بزرگنبرد سخت(2): اول گوشی خاموش شدنبرد سخت(3): کاش دکترش کمی گوش می کرد!نبرد سخت(4): شد، آنچه نباید می شد...نبرد سخت(5): غریبانه ترین مراسم تدفیننبرد سخت(6): نخستین علائم کرونا، آن هم با اکسیژن نرمال و بدون تب!نبرد سخت(7): تو کرونا نداری اما ...نبرد سخت(8): کاهش 15 درصدی لنفوسیت/ تو کرونا مثبت هستی!نبرد سخت(9): مطمئن شدم قرنطینه در منزل بهتر از بستری شدن در بیمارستان استنبرد سخت(10): با تمرینات ذهن آگاهی بر تنفس و اکسیژن رسانی به بدنم متمرکز شدم (+فایل صوتی آرامش)نبرد سخت (قسمت آخر): پیروزی


متن کامل 40 هزار پایان‌نامه ارشد و دکتری در سایت کتابخانه دانشگاه تهران

متن کامل بیش از ۴۱ هزار پایان‌نامه ارشد و رساله دکتری روی وب سایت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران قرار گرفت.

در آستانه عید مبارک فطر، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اقدام به ارائه متن کامل بیش از ۴۱ هزار رساله دکتری و پایان‌نامه‌های ارشد روی وب سایت خود کرده است. این مجموعه به مرور کامل خواهد شد.

براساس مصوبه هیئت رئیسه دانشگاه، پایان‌نامه‌هایی عرضه خواهد که دو سال از دفاع آن‌ها گذشته باشد.
در همین وب سایت تصاویر ۱۲ هزار و ۱۰۶ نسخه خطی نیز قرار داده شده که صرفا از طریق شماره نسخه قابل جستجو و دستیابی است.

در حال حاضر، استفاده از متن کامل، در قبال وجهی است که از متقاضیان دریافت شده و نسخه کامل برای آن‌ها ارسال خواهد گردید.

لینک کتابخانه دیجیتال: http://utdlib.ut.ac.ir/