واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نحوه معنای زندگی و رویدادهایش میزان رضایت را تعیین می کند

چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۱۶
Share/Save/Bookmark


ساعت 24-همه ما دوست داریم روی زندگی خودمان کنترل داشته باشیم و این کنترل و چیرگی به ما حس خوبی می‌دهد . اما زندگی می‌تواند از کنترل ما خارج شود .
وقتی زندگی از کنترل‌مان خارج می‌شود چه‌طور راضی بمانیم ؟!
 
وقتی شرایط زندگی ازکنترل خارج شده و به میل‌ ما نمی‌چرخد ، چه‌طور احساس رضایت و تسلط کنیم ؟ همه ما دوست داریم روی زندگی خودمان کنترل داشته باشیم و این کنترل و چیرگی به ما حس خوبی می‌دهد . اما زندگی می‌تواند از کنترل ما خارج شود . مهم نیست که چه‌قدر تلاش می‌کنیم ، بعضی چیزها تغییرشان دشوار است . تحقیقات جدید نشان می‌دهد پذیرش و انطباق با موقعیت‌ها و شرایطی که تغییر ناپذیرند ، باعث می‌شود احساسات منفی کمتری داشته باشیم .
دکتراریک جی هلزر ، یکی از این محققان می‌گوید : " به آهنگ قدیمی فرانک سیناترا " راه من " فکر کنید :
" مردی به گذشته زندگی‌اش نگاه می‌کند ، و احساس رضایت می‌کند از این‌که چه‌طور کارها انجام شده ، اما تمامش هم شادی نبوده " 
این ، اندیشه و برداشت ارزشمندی از این مفهوم است که خوب و کامل زندگی کردن یعنی چه " .
این عقیده باعث می‌شود تجربیات منفی زندگی کم اهمیت جلوه داده شوند و همچنین جور دیگری با زندگی سروکار خواهیم داشت بنابراین این ارزیابی و یادگیری دوباره می‌تواند منجر به رضایت و خشنودی بزرگتری شود .
دراین مطالعه ، اثرات دو نوع متفاوت از کنترل احساسات بررسی شد . کنترل اولیه ، تماما در مورد کنترل و خلق سرنوشت است ، در حالی‌که کنترل ثانویه بیشتر به پذیرش چیزهایی برمی‌گردد که تغییرناپذیرند .

دکتر هلزر می‌گوید :
" کنترل ثانویه به توانایی فرد برای متناسب کردن تجربیاتش با روایتی گسترده‌تر از زندگی مربوط می‌شود . به‌دست آوردن سلطه بر زندگی‌تان و احساس رضایت نباید در دامنه انحصاری کنترل اولیه باشد . به دست آوردن کنترل و تسلط روی شرایط بدون جنگ و غلبه بر آنها ، نکته مهمی است . کنترل ثانویه نباید منفعل ، دست دوم و یک استراتژی آخرین چاره باشد . "
در بررسی بیش از ۵۰۰ نفر ، محققان دریافتند هم کنترل اولیه وهم کنترل ثانویه به احساسات مثبت مربوط می‌شوند و تنها کنترل اولیه به احساسات منفی برمی‌گردد . و این احتمالا به این دلیل است که تلاش برای جنگیدن با چیزهایی که تغییرناپذیرند اغلب بدتر از پذیرفتن آنهاست . 
دکتر هلز می‌گوید :
" شما روی خیلی از شرایط کنترلی ندارید ، مثلا در محل کار یا هرجای دیگری در زندگی . اما روی واکنشی که به آن نشان می‌دهید کنترل دارید ، روی معنایی که برای آن حادثه درنظر می‌گیرید . گاهی باید از این عقیده دست بکشید که " من فقط می‌خواهم نشان بدهم که حق با من است . "
باید توجه کنید که کنترل ثانویه می‌تواند مانند کنترل اولیه فعال و سود بخش باشد .
Share/Save/Bookmark
 

تبدیل شدن نسل بعدی مدیران عامل به دانشمندان اطلاعاتی

تبدیل شدن نسل بعدی مدیران عامل به دانشمندان اطلاعاتی

رایورز - در حال حاضر ۳۸ درصد سازمان‌های بزرگ استرالیایی با بیش از ۲۰۰ کارمند تمام فعالیت‌های خود را مبتنی بر تحلیل داده‌ها انجام می‌دهند و مرکز تحقیقاتی Telsyte پیش‌بینی کرده است که این رقم در سال ۲۰۱۹ میلادی به بیش از ۷۰ درصد برسد.


 به گزارش رایورز به نقل از زد.دی.نت، گزارش منتشر شده از سوی این مرکز تحقیقاتی نشان می‌دهد که سیستم‌های تحلیل داده‌ها به سرعت در حال گسترش هستند و به عنوان بازوی تقویتی جدید در اختیار مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره قرار می‌گیرند.

 این اتفاق در حالی صورت می‌گیرد که فضای اطلاعاتی روش‌های سنتی تصمیم گیری در سازمان‌ها را کنار گذاشته و باعث شده است تا مدیران عامل با تکیه بر نوآوری‌ها گام‌های رو به جلو را بردارند.

 «شایوم رحیم» مدیر مرکز Telsyte پیش‌بینی کرد که طی چند سال آینده سازمان‌های استرالیایی در سطح ارشد خود دست‌کم یک مدیر اطلاعاتی در اختیار داشته باشند. بر این اساس پیش‌بینی می‌شود نیمی مدیران عامل سازما‌ن‌های استرالیایی در سال ۲۰۱۹ تخصص تحلیل داده‌ها را داشته باشند.

رحیم در این خصوص توضیح داد: «ما در حال مشاهده نسل جدید مدیران عامل هستیم. این افراد به حدس و گمان یا احساسات پیرامون خود برای مشخص کردن گام‌های بعدی تکیه نمی‌کنند و حرکت رو به جلوی سازمان را با این اتفاق مشخص نمی‌کنند. مدیران عامل متکی بر داده‌ها افرادی هستند که در آینده نزدیک بر تعدادشان افزوده می‌شود. این افراد فقط بر منابع اطلاعاتی و داده‌ها تاکید دارند و تمام تصمیمات خود را مبتنی بر آنها اتخاذ می‌کنند.»

این بررسی نشان داده است که سازمان‌های کنونی با تکیه بر تجارت الکترونیک، ابزارهای مدیریت ارتباط با مشتری(CRM) و داده‌های بازاریابی سعی می‌کنند به بهترین شکل تصمیمات خود را عملی کنند.

چند عادتی که منجر به تصمیمات فاجعه‌بار می‌شوند

۹ عادتی که منجر به تصمیمات فاجعه‌بار می‌شوند (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
نه عادتی که منجر به تصمیمات فاجعه‌بار می‌شوند

آدم‌ها تحت فشار شدید زمانی یا هنگامی که به اطلاعات لازم و کافی دسترسی نداشته‌باشند، تصمیمات ضعیفی می‌گیرند. برای یافتن علل ریشه‌ای تصمیم‌گیری‌های ضعیف، در یک پروژه‌ی تحقیقاتی در دانشگاه هاروارد ۳۶۰ بازخورد از بیش از ۵۰،۰۰۰ رهبران سازمانی مورد بررسی قرار گرفت و رفتار آن دسته از رهبران که از نظر دیگران تصمیمات ضعیف می‌گرفتند با کسانی که از نظر بقیه تصمیمات بسیار خوبی می‌گرفتند مقایسه شده‌است. ۹ فاکتور یا عادت مشترک که منجر به تصمیمات فاجعه‌بار می‌شدند پیدا شد. این ۹ عادت به ترتیب اهمیت در ادامه ارائه شده‌اند:

۱. تنبلی.

این فاکتور در پی کوتاهی در عواملی چون کنترل و بررسی واقعیات، داشتن ابتکار عمل، بررسی برای تائید یا رد فرضیات و گمانه‌ها و یا جمع‌آوری اطلاعات اضافه ظاهر شد. به‌طور کلی، افرادی که در کارشان شلخته و نامنظم هستند و تمایلی به حرکت و پویایی ندارند به تجارب گذشته اتکا می‌‍کنند و بعد توقع دارند نتایج جدید، به سادگی، مشابه نتایج قبل حاصل گردد.

۲. پیش‌بینی نکردن وقایع غیرمنتظره.

فکر کردن مدام به احتمال وقوع رخدادهای نامطلوب در زندگی دلسردکننده است، لذا آدم‌ها اکثراً فرض می‌کنند بدترین اتفاق هرگز روی نخواهد داد! متأسفانه، آن اتفاقات بد و نامطلوب کم و بیش زیاد رخ می‌دهند. آدم‌ها می‌میرند، طلاق می‌گیرند و دچار تصادف می‌شوند؛ بازار به هم می‌خورد، قیمت املاک پایین می‌آید و دوستان و شرکای تجاری نامطمئن از آب در می‌آیند. در این زمینه یک تحقیق بسیار خوب وجود دارد که نشان می‌دهد اگر مردم فقط برای فکرکردن به موضوعاتی که ممکن است خراب شوند وقت بگذارند، در پیش‌بینی مشکلات آتی خود بسیار خوب عمل خواهندکرد. اما بسیاری از افراد در زمان تصمیم‌گیری برای امور مهم آن‌قدر هیجانی می‌شوند که وقتی را برای انجام این کار ساده (پیش‌بینی وقایع غیرمنتظره) اختصاص نمی‌دهند.

۳. بی‌تصمیمی.

در کفه‌ی دیگر ترازو، در مواجهه با تصمیمی پیچیده که باید بر اساس داده‌هایی که دائماً در حال تغییراند گرفته شود، ادامه‌ی مطالعه‌ی داده‌ها، درخواست گزارش‌های بیشتر یا انجام تحلیل‌های اضافه‌ قبل از تصمیم‌گیری نهایی، کار آسانی است! وقتی گزارش‌‌ها و تحلیل‌ها بیش از آنچه انتظار می‌رود طول می‌کشند تصمیم‌گیران ِضعیف، کار را به تعویق می‌اندازند و فرصت از دست می‌رود. نگاه کردن به داده‌ها، فکرکردن ِمسئولانه به عواقب، و بعد حرکت رو به جلو شجاعت می‌خواهد. غالب اوقات بی‌تصمیمی بدتر از یک تصمیم اشتباه است. آن‌هایی که ترس بی‌حرکتشان کرده، همان‌هایی هستند که معتقدند یک اشتباه، شغل آنها را نابود می‌کند و کلاً از ریسک‌کردن می‌پرهیزند.

۴. گیرکردن در گذشته.

بعضی‌ها تصمیم‌های بدی می‌گیرند چون از داده‌ها یا فرآیندهای قدیمی‌شان استفاده می‌کنند. این آدم‌ها به روش‌هایی که در گذشته جواب می‌داده عادت کرده‌اند و تمایلی به جستجو برای یافتن روش‌هایی که امروز بهتر عمل می‌کنند ندارند و هم‌چنان روش‌های پیشین را بهتر می‌دانند. اما بسیاری از اوقات دلیل شکست یک تصمیم این است که فرضیاتی که مبنا و اساس فرآیندهای گذشته بوده دیگر برقرار نیست. کسانی که در تصمیم‌گیری ضعیف‌اند معمولاً این فرضیات و فرآیندهایی که دیگر وجود ندارند را از یاد می‌برند و به همین دلیل تصمیماتی فاجعه‌بار می‌گیرند.

۵. نداشتن برنامه‌ای استراتژیک.

تصمیمات بد، گاهی از کوتاهی در برقراری ارتباط میان یک مشکل و استراتژی کلی شرکت نشأت می‌گیرند. در نبود یک استراتژی مشخص، راه حل‌های زیادی منطقی به نظر می‌رسند. اما اگر یک برنامه استراتژیک مناسب در سازمان وجود داشته باشد، آن دسته از راه‌حل‌ها که ارتباط تنگاتنگی با استراتژی روشن و شفاف سازمان دارند، به سرعت به صدر لیست راه‌حل‌های موثر صعود می‌کنند.

۶. اتکای بیش از حد.

بعضی تصمیم‌ها هیچ‌گاه گرفته نمی‌شوند چون یک نفر منتظر نفر دیگری است که او هم به نوبه‌ی خود منتظر تصمیم یا اطلاعات فرد دیگری‌ست. تصمیم‌گیران کاربلد، در زمان لازم راهی برای انجام مستقل وظایف خود پیدا می‌کنند.

۷. انزوا.

بعضی از رهبران سازمان‌ها همیشه منتظر دریافت اطلاعات‌اند چون خود در زمان لازم برای به‌دست آوردن آن گام مناسبی برنداشته‌اند و یا روابطی که به آنها توانایی استفاده از تخصص دیگران را بدهد نیز ایجاد نکرده‌اند. تحقیق ما (و بقیه تحقیق‌ها) درباره‌ی تصمیم‌گیری مؤثر نشان می‌دهد که درگیرکردن اشخاص دیگری که دانش، تجربه و تخصص مرتبط دارند کیفیت تصمیم را بالا می‌برد. این خبر جدیدی نیست. سؤال این است که چرا اینگونه است؟ گاهی افراد مهارت‌های شبکه‌سازی لازم را برای دستیابی به اطلاعات درست را ندارند. ما فهمیده‌ایم که گاهی آدم‌ها دیگران را درگیر فرآیند تصمیم‌گیری نمی‌کنند چون می‌خواهند اعتبار یک تصمیم تنها به پای آنها نوشته شود. متأسفانه سرزنش تصمیم‌های بد هم به پای آنها خواهد بود.

۸. فقدان عمق تکنیکی.

امروزه بسیاری از سازمان‌ها بسیار پیچیده‌اند و حتی بهترین رهبران هم عمق تکنیکی کافی برای درک کامل مسائل چند وجهی را ندارند. اما وقتی تصمیم‌گیران بر روی دانش و تخصص دیگران بدون هیچ درکی از جانب خود تکیه می‌کنند، ادغام آن اطلاعات برای اخذ تصمیمی مؤثر دشوار خواهد بود. وقتی آن افراد حتی دانش و تخصص پایه را هم نداشته باشند هیچ راهی برای تمایز بین یک تصمیم عالی و تصمیمی فاجعه‌بار وجود ندارد. ما مکرر دیده‌ایم که بهترین مدیران اجرایی تخصصی عمیق دارند. و وقتی عمق تکنیکی کافی برای درک پیچیدگی‌های تصمیم پیش رو را نداشته باشند، یافتن استعدادی که برای کمک لازم دارند را در رأس کارهای خود قرار میدهند.

۹. کوتاهی در اطلاع‌رسانی درباره‌ی چه، کجا، کی و چگونگی تصمیم‌ها. بعضی تصمیم‌های خوب بد می‌شوند چون آدم‌ها آنها را نمی‌فهمند، یا حتی از آنها خبر ندارند. اطلاع‌رسانی درباره‌ی تصمیم، منطق و دلالت‌های آن، برای اجرای موفق یک تصمیم بسیار مهم است.

این ۹ عادت اشتباه در تصمیم‌گیری معمولاً دلایل اصلی تمامی تصمیمات اشتباه و فاجعه‌بار مدیران و تصمیم‌گیران است. اگر چه دلایل و عوامل دیگری هم بر روند تصمیم‌گیری افراد دخیل است. آیا می‌توانید به این لیست عوامل دیگری را اضافه کنید؟

منبع: بلاگ مجله کسب و کار هاروارد | ترجمه: روزآفرین

چرا باید از گوگل هراس داشت؟

چرا باید از گوگل هراس داشت؟ (از انسان شناسی و فرهنگ)

کریستین کردلان برگردان آریا نوری

google-puzzle.png

اخیراً در شهر سانفرانسیسکو، گروهی اقدام به تخریب اتوبوس‌های مخصوص شرکت گوگل کرده‌اند. ایشان چرخ‌های این اتوبوس‌ها را پنچر می‌کنند، مسیرهای آن‌ها را مسدود می‌کنند و ... ماشین‌های مخصوصی که شرکت گوگل به‌طور خاص برای جابه‌جایی کارکنان خود در سانفرانسیسکو استفاده می‌کند، به دشمن گروهی از مردم تبدیل‌شده چراکه نشان‌دهنده‌ی تسلط این ابر شرکت بر شهر هستند، شهری که مدت‌هاست اجاره‌بها در آن رشد چشمگیری داشته است.

در طول تنها ۱۵ سال، گوگل به قوی‌ترین شرکت جهان تبدیل‌شده و به‌تدریج تمامی صنعت‌های کلیدی قرن بیست و یکم را در دست خود می‌گیرد. در حال حاضر دلایل بسیاری را ذکر می‌کنند که به‌موجب آن‌ها باید از شرکت گوگل هراس داشت...

گوگل خود را یک قدرت متعالی می‌داند...

شرکت گوگل به دنبال تولید ابر انسان است و در این راستا سه بازار کلیدی را در دست خود گرفته است: در وهله‌ی اول جدال با مرگ (شاخه‌ی کالیکو[1]ی شرکت گوگل به‌تازگی اعلام کرده که تا سال ۲۰۱۵ میلادی متوسط طول عمر انسان را تا بیست سال افزایش خواهد داد)، در وهله‌ی دوم تولید و دست‌کاری DNA و درنهایت صنعت رباتیک (گوگل ۸ شرکت اصلی دنیا که در زمینه‌ی رباتیک فعالیت می‌کنند را خریداری کرده است).

همین حالا هم ماشین‌های هوشمند شرکت گوگل در خیابان‌های کالیفرنیا جولان می‌دهند. ری کورزوی[2]، سردمدار گذار از انسان باوری[3]، به‌تازگی به‌عنوان مدیر توسعه به شرکت گوگل پیوسته است. شرکت گوگل روزانه هزاران دلار صرف بخش توسعه‌ی خود می‌کند. لاری پیج[4]، رئیس این شرکت نیز به‌شدت به مکتب گذار از انسان باوری اعتقاد دارد. مسئولان گوگل دیگر به این مسئله که آیا تغییر در ساختار انسان ازنظر اخلاقی امری پذیرفته‌شدنی است یا خیر و یا اینکه تبدیل کردن انسان به موجوداتی شبه ربات در آینده موردقبول مردم است یا نه توجهی نشان نمی‌دهند.

 

گوگل می‌خواهد به‌جای مردم فکر کند...

شما از خواب بیدار شده‌اید، به تلفن هوشمند خود نگاه می‌کنید و از آن می‌پرسید: آیا باید الآن از تختم بیرون بیایم؟ تلفن نیز به شما پاسخ می‌دهد: خیر، شما می‌توانید ۱۵ دقیقه‌ی دیگر در تختتان بمانید، امروز در مسیر اداره ترافیک نیست! غروب موقع بازگشت به خانه، تلفن هوشمندتان به شما یادآوری می‌کند که باید سر راه پیتزا بخرید و درنهایت اگر کلید منزلتان را گم‌کرده باشید، آن را برای شما پیدا خواهد کرد. نسل جدید موتورهای جست‌وجو به‌زودی این امکان را پیدا خواهند کرد که به کاربر خود بگویند جه کاری را در چه زمانی باید انجام دهد، بدون آنکه نیازی باشد او به اینترنت متصل شود. گویا این موتورها فکر انسان را می‌خوانند!

گوگل مشتریان خود را به کالا تبدیل می‌کند...

قاعده‌ای کلی در دنیای فنّاوری می‌گوید: «اگر دیدید کالایی مجانی است، بدانید که کالا خود شما هستید!» شرکت گوگل با موتور جست‌وجوی معروف خود، در طی سال‌ها توانسته میلیون‌ها اطلاعات را در مورد هرکدام از ما ذخیره کند و بدون کوچک‌ترین احساس شرمی از آن استفاده می‌کند. هیچ‌کس جمله‌ی معروف اریک اشمیت[5]، یکی از موسسان شرکت گوگل را فراموش نمی‌کند: «اگر کاری هست که نمی‌خواهید دیگران از آن اطلاع پیدا کنند، بهتر است اصلاً آن را انجام ندهید.» در نظر اشمیت، تنها مجرمان هستند که به دنبال حفاظت از اطلاعات شخصی خود هستند! گوگل برخی از اطلاعاتی را که ذخیره می‌کند به فروش رسانده و بسیاری از آن‌ها نیز برای بهره‌وری در آینده ذخیره کرده و می‌کند.

گوگل برای کارکنان خود مسکن گروهی می‌سازد...

کارکنان شرکت گوگل در مراکز مختص به این شرکت کار می‌کنند. حتی تا به همین امروز هم کارکنان این شرکت آرایشگاه، بانک، جایگاه دوچرخه‌سواری و ... مخصوص به خود را دارند و پس از پایان ساعت کاری و در طول روز نیز در مراکز مخصوصی که توسط شرکت برای آن‌ها تعبیه‌شده زمان می‌گذرانند. مطابق پیش‌بینی‌ها، کلیه‌ی کارکنان این شرکت به‌زودی در کاشانه‌های مشترکی که در کنار محل کار ایشان ساخته خواهد شد و از بالاترین فناوری روز دنیا بهره می‌برد، مستقر خواهند شد.

گوگل خود را برتر از قانون فرض می‌کند...

مارگارت وستاژه،[6] کمیسر بخش رقابت اتحادیه‌ی اروپا به‌تازگی اعلام کرده که از شرکت گوگل به علت سو استفاده از جایگاه برتر خود شکایت خواهد کرد. در کنار تمامی فعالیت‌های این شرکت، گوگل به‌تازگی شروع به استفاده از سامانه‌ای کرده که به‌واسطه‌ی آن کاربر می‌تواند به مقایسه‌ی قیمت‌های مختلف توسط شرکت‌ها بپردازد، مسئله‌ای که برای بسیاری از شرکت‌های بزرگ و کوچک دردسرآفرین شده است.

گوگل نمی‌خواهد مالیات پرداخت کند...

گوگل هم درست مثل فیس‌بوک با توسل جستن به شیوه‌های خاصی تلاش می‌کند تا از پرداخت مالیات فرار کند، مسئله‌ای که غیراخلاقی به‌حساب می‌آید. متأسفانه کشورهای گوناگون هم به نظر نمی‌رسد که یارای مقابله با گوگل را داشته باشند و بعضاً ابراز ناتوانی می‌کنند! چه مسئله‌ای رخ خواهد داد اگر تمامی شرکت‌های دنیا بخواهند به این شیوه رفتار کنند؟

فناوری دنیا با سرعت بی‌نظیری جلو می‌رود. IBM پس از ۳۵ سال سلطنت بر بازار فناوری دنیا، جای خود را به شرکت مایکروسافت داد و حالا هم مایکروسافت جای خود را به گوگل داده است؛ اما آیا به‌راستی دیگرکسی یا شرکتی یارای برابری با گوگل را خواهد داشت؟ شرکتی که مسئولانش می‌خواهند در هرلحظه و در هر نقطه‌ای از دنیا حضورداشته باشند...

 

[1] Calico

[2] Ray Kurzweil

[3] Trasnshumanisme

[4] Larry Page

[5] Eric Schmidt

[6] Margareth Vestager

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940

۳ روش پیشنهادی وارن بافت برای بزرگ‌تر فکرکردن

۳ روش پیشنهادی وارن بافت برای بزرگ‌تر فکرکردن (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
3 روش پیشنهادی وارن بافت برای بزرگ‌تر فکرکردن

این مطلب مربوط به ماجرای کمک‌کردن وارن بافت مدیرعامل کمپانی Berkshire Hathaway به کارآفرینی است که توانست یک کسب و کار کوچک فروش لوازم‌جانبی موتورسیکلت را به شرکتی جهانی تبدیل کند.

کارآفرینانی که شانس شنیدن توصیه‌ها و نصایح وارن بافت درباره‌ی کسب و کار را داشته‌اند به‌خوبی می‌دانند که وقتی "پیشگوی اوماها" (لقبی که به‌دلیل پیش‌بینی‌های تجاری دقیق وارن بافت به او داده‌اند) صحبت می‌کند، باید به حرف‌های او دقت کرد؛ آدام خاویر یکی از این کارآفرینان است.

آدام خاویر، مدیرعامل و یکی‌ از بنیان‌گذاران شرکت ایمنی موتورسیکلت RoadLok است؛ کمپانی که محصول اصلی آن یک "سیستم ضدسرقت" است که چرخ‌ها را قفل می‌کند و دزدیدن موتور را برای سارقان دشوار می‌کند. این سیستم نسبت به دیگر سیستم‌های قفل چرخ، که اگر راننده فراموش کند آنها را غیرفعال کند حتی ممکن است باعث تصادف شوند، جایگزین مناسب‌تری است.

وقتی در سال ۲۰۰۵، خاویر در حال راه‌اندازی RoadLok بود، طرح کسب و کار خود را برای وارن بافت ارسال کرد. او امیدوار بود از وارن بافت، کارآفرین و مدیرعامل مشهور کمپانی Berkshire Hathaway، بازخوردی راجع به طرح کسب و کارش دریافت کند. حدود شش هفته بعد، وارن بافت طرح خاویر را به همراه توصیه‌هایی برای بهترشدن ایده و بزرگ‌تر فکرکردن او، با دست‌خط خودش برای او فرستاد. بافت پاسخ پیگیری تلفنی خاویر را نداده‌بود.

امروزه شرکت RoadLok، که در لس‌انجلس مستقر است، بیش از ۲۷،۰۰۰ واحد از محصول ثبت شده‌اش، با قیمتی بین ۲۴۰ تا ۳۰۰ دلار، را فروخته است. خاویر البته از اعلام درآمد سالانه‌ی کمپانی خود خودداری کرده‌است. شرکت او همچنین محصولاتش را به‌صورت جهانی و در نقاط مختلف دنیا توزیع می‌کند و با چندین کمپانی صاحب‌نام موتورسیکلت نیز قرارداد همکاری دارد.

این سه توصیه‌ی وارن بافت به موفقیت آدام خاویر و کمپانی RoadLok بسیار کمک کرد:

۱. تهدیدهای موجود را شناسایی کنید.

در طرح کسب و کاری که آدام خاویر برای وارن بافت فرستاده‌بود، نوشته‌بود که RoadLok در معرض هیچ تهدیدی نیست و علت آن ثبت تجاری محصول این کمپانی اعلام شده‌بود. حدس بزنید پاسخ وارن بافت چه بود؟

او نوشت: "هیچ سرمایه‌گذاری [با این طرح] موافقت نخواهدکرد". صرف اینکه شرکت شما ثبت تجاری دارد بدین معنی نیست که از سوی رقبا با چالش‌هایی مواجه نخواهیدشد؛ به‌خصوص وقتی کسب و کار شما به نقطه‌ای از رشد خود برسد که کارآفرینان دیگر آن حوزه شروع به دیدن شما بکنند. چه درسی از این بازخورد بافت می‌توان گرفت؟

به مشکلاتی فکر کنید که الان و در این لحظه با آن مواجه نیستید، ولی وقتی شروع به مقیاس‌دهی کسب و کارتان می‌کنید ممکن است با آن‌ها روبرو شوید.

۲. راهی برای کسب درآمد تکرارشونده پیدا کنید.

وقتی خاویر ایده و طرح کسب و کار شرکت خود را به وارن بافت ارائه کرد، مدل تجاری (مدل کسب و کار) او بدین‌شکل بود که مشتریان تنها یک‌بار برای محصول پرداخت می‌کردند. وارن بافت خاویر را تشویق کرد که به روش‌های مختلف و با بهره‌گیری از فرصت‌های بیمه و پیشنهادات دیگر از قبیل حق عضویت، وارد بازار بشود. اکنون کمپانی RoadLok علاوه بر محصول، بیمه‌ای ارائه می‌دهد که در صورت دزدیده شدن موتور علی‌رغم استفاده از RoadLok، تا ۵۵۰۰ دلار به مشتریان خسارت می‌دهد.

۳. شرکت خود را با یک نام‌تجاری بزرگ هم‌ردیف کنید.

وارن بافت بعد از خواندن طرح کسب و کار آدام خاویر به او توصیه کرد سراغ سازندگان اصلی قطعات برود تا شاید به‌دلیل اینکه قطعات تولیدی آن‌ها در محصولات Roadlok استفاده شده، قبول کنند و محصولات RoadLok را تحت نام و شهرت نام‌تجاری خودشان به‌فروش برسانند. در چند سال گذشته، RoadLok با نام‌های تجاری معروفی در صنعت موتورسیکلت‌سازی، مثل هارلی دیویدسون، کی‌تی‌ام و یاماها همراه شده است و با کمپانی دوکاتی (Ducati) نیز در حال مذاکره است. تمامی این شراکت‌های تجاری به کمپانی RoadLok کمک کرده است تا دامنه توزیع محصولات خود را وسیع‌تر کند.

وارن بافت علاوه بر کمک به خاویر در طرح کسب و کارش، او را به شرکت بیمه‌ی اتوموبیل GEICO معرفی کرد. این کمپانی بعداً در راستای یک طرح افزایش انگیزه با RoadLok شریک شد.

اگرچه آدام خاویر اعتراف می‌کند که در ماجرای دریافت‌کردن بازخورد وارن بافت، شانس نیز با او همراه بوده، ولی آقای بافت را هرگز تا به حال ملاقات نکرده‌است؛ خاویر می‌گوید برای موفقیت بلندمدت یک کارآفرین، نه شانس محض، که پافشاری و تلاش کلید موفقیت بلندمدت است.

آدام خاویر می‌گوید: "در کارآفرینی برای گرفتن یک جواب "آری" باید آمادگی شنیدن ۹۹ "نه" را داشته‌باشید."

منبع: Inc.‎ | ترجمه: روزآفرین

مرتبط: