براساس تحقیقات انجام شده از ۱۰۰ چالش آینده ایران ۵۲ چالش در زمینه اجتماعی است که رقم قابل توجهی است. این در حالی است که مهمترین چالشهای اجتماعی آینده ایران شامل کاهش امید به آینده، بیاعتمادی اجتماعی، بیتفاوتی اجتماعی و کاهش شعور اجتماعی خواهد بود. رویکردی که نیاز به مطالعات دقیق در تاریخ اجتماعی ایران به خصوص پس از انقلاب اسلامی دارد.
به گزارش عصرایران، روزنامه آرمان نوشت: این در حالی است که براساس اظهار نظر برخی کارشناسان، جامعه ایران مدتهاست با امر سیاسی دست و پنجه نرم میکند. به همین دلیل با دکتر تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفتوگو کردیم.
دکتر آزاد ارمکی معتقد است: «مشکلات اجتماعی ایران به دلیل توجه بیش از اندازه به «امر سیاسی» در لایههای نهان جامعه پنهان شده بودند که با ضعف و خستگی امر سیاسی قدرت بروز و ظهور پیدا کردهاند و امروز خود را به شکل چالش و بحران اجتماعی نشان میدهند. ایشان همچنین جامعه ایران را در حال یک دگردیسی بزرگ ارزیابی میکند و معتقد است: «مهمترین دگردیسیهای جامعه ایران در سه ساحت خانواده، دین و سیاست صورت خواهد گرفت».
آزاد ارمکی همچنین دوران کنونی را دوران طلایی و بهترین دوران جمهوری
اسلامی تلقی میکند و تصریح میکند: «جمهوری اسلامی باید نشان بدهد که
توانایی حل این بحرانها و چالشهای اجتماعی را دارد و من این توانایی را
در جمهوری اسلامی مشاهده میکنم». در ادامه متن گفتوگوی «آرمان» با دکتر
آزاد ارمکی را از نظر میگذرانید.
براساس تحقیقات انجام شده از 100 چالش مهم آینده ایران52 چالش اجتماعی است. چرا چالشهای اجتماعی در ایران در حال افزایش است؟
هرچه توجه به جامعه بیشتر میشود و بازیگران اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا میکنند وقوع چالشها وبحرانهای اجتماعی اجتناب ناپذیر خواهد بود. پس از انقلاب اسلامی روشنفکران، متفکران و سیاستمداران وضعیت جامعه را سیاسی تعریف کردند.
به همین دلیل نیز ما از ایران یک تصویر سیاسی به محیط پیرامون ارائه دادیم. این در حالی است که این تصویر میتوانست اجتماعی یا فرهنگی باشد. در نتیجه پس از انقلاب اسلامی به دلایل مختلف تفسیری سیاسی از وضعیت کشور ارائه شد که در حالت رادیکال شکل ایدئولوژیک به خود میگیرد و در این صورت جامعه و مسائل آن به درستی دیده نمیشود. در کنار مدیران جامعه، روشنفکران نیز به جامعه توجه نکرده و همواره از دولت و نظام سیاسی سخن گفتهاند.
به همین دلیل نیز در گذشته پدیده «امپریالیسم»، «استقلال» و تعارض گروههای سیاسی دارای اهمیت بوده است. در شرایط کنونی نیز مسأله جهانی شدن، مدرنیته و ملی گرایی برای روشنفکران دارای اهمیت است و توجهی به جامعه نمیکنند. به همین دلیل نیز روشنفکران و متفکران فهمی از جامعه و مشکلات آن نداشتهاند.
در نتیجه در چهار دهه گذشته در پارادایم غالب جامعه، امر سیاسی بر مسائل اجتماعی غلبه داشته است. به عنوان مثال میزان کشتهها در جادههای ما بسیار بالاست. با این وجود همه، ریشه مشکلات را در نوع سیاستگذاری دولت و تصمیمگیران در زمینه تولید خودرو میدانند و کمتر کسی به مولفههای اجتماعی تأثیرگذار در زمینه تلفات رانندگی توجه کرده است.
چرا مسائل سیاسی در جامعه ما از مسائل اجتماعی مهمتر شده در حالی که در کشورهای توسعه یافته مسائل سیاسی اهمیت کمتری برای مردم دارد؟
دلیل اصلی این مسأله این است که نیروهای سازنده و مولد «اندیشه»، خود سیاسی هستند و مسائل را از منظر سیاسی نگاه میکنند. در ایران متفکران و روشنفکران قبل از اینکه متفکر و روشنفکر باشند نماینده گروههای سیاسی هستند. به همین دلیل نیز روشنفکران بیش از آنکه به دنبال تولید اندیشه و پالایش فرهنگی و اجتماعی باشند دغدغههای سیاسی گروه خود را پیش میبرند.
در نتیجه در شرایط کنونی ما با وضعیتی مواجه شدهایم که روشنفکران، روشنفکری نمیکنند، دانشمندان، دانشمندی نمیکنند، سیاستمداران، سیاستمداری نمیکنند و بلکه همه کار سیاسی میکنند. نکته قابل تأمل این است که همه هم دوست دارند رئیسجمهور یا وزیر شوند. این وضعیت در بین دانشگاهیان از بقیه اقشار جامعه شدیدتر است.
این در حالی است که هیچ کدام حاضر نیستند با تعهد و دقت در زمینه تخصصی خود فعالیت کند که دستاورد مثبتی برای جامعه به همراه خواهد داشت. روشنفکران ما نیز به جای اینکه نقش روشنگری ایفا کنند، نقش ایدئولوگ را بازی میکنند. بزرگترین متفکر زمانه ما دکتر شریعتی است. با این وجود ایشان نیز بیش از آنکه اندیشه دینی تولید کند، ایدئولوژی تولید میکند. نکته جالب این است که منتقد شریعتی نیز به سمت تولید ایدئولوژی حرکت میکند. جلال آل احمد و برخی روشنفکران دینی نیز به سمت تولید ایدئولوژی حرکت کردند.
در این شرایط ما فاقد روشنفکران و متفکرانی هستیم که تصویر دقیقی از آنچه در جامعه میگذرد به ما ارائه بدهند. در نتیجه «جامعه» در اندیشه ما غایب بوده و به همین دلیل بازیگری بازیگران اجتماعی دیده نشده و یا «امر سیاسی» اجازه نداده که دیده شود. با این وجود «امر سیاسی» در یک دهه اخیر دچار فروپاشی شده است. به همین دلیل نیز مشکلات اجتماعی که تا دیروز پنهان بود به یکباره آشکار شده است.
آیا بالا رفتن آگاهی جامعه سبب این فروپاشی بوده و یا اینکه «امرسیاسی» دچار ضعف شده است؟
به نظر من این موضوع ناشی از ضعف است. در دهههای گذشته امر سیاسی خسته، در خود، برای خود و گرفتار هزاران حادثه شده است. امروز روشنفکران ما از مبارزه و گروههای سیاسی از رویکرد تکراری که مدتها قبل باید دچار دگردیسی میشده خسته شدهاند. در نتیجه امر سیاسی از دیدن واقعیتهای اجتماعی ناتوان شده است. از سوی دیگر جامعه که در گذشته دیده نمیشده، امروز خود را تقویت کرده و در جای خود قرار گرفته است.
اگر به جامعه شناسی تاریخی ایران نگاه کنیم متوجه میشویم که جامعه ایران در گذشته و قبل از انقلاب و حتی در دوران قاجار نیز تحت سیطره امر سیاسی قرار داشته است. آیا غلبه امر سیاسی بر مسائل اجتماعی ریشه در جامعه شناسی تاریخی ایران دارد؟
جامعه ایران دارای یک گفتمان فرهنگی بوده و همواره دغدغه فرهنگی داشته است. گفتمان مردم ایران از گذشته تاکنون همواره به دنبال هویت سازی، افتخارات فرهنگی و توسعه بوده است. به همین دلیل نیز دولتها در ایران عمر کوتاهی داشتهاند. اگر چنین رویکردی در جامعه ایران وجود نداشت ما تا «ابد» تن به «استبداد» میدادیم.
اگر قرار بود جامعه ایران به استبداد تن بدهد که این همه برای «آموزش» هزینه نمیداد. در نتیجه جامعهای که برای آموزش در زمینههای مختلف هزینه پرداخت میکند جامعهای پویا و روبهجلو بوده است. البته پس از انقلاب ما در مقوله آموزش با تقسیم غنائم مواجه شدهایم و به همین دلیل مسأله آموزش نیز با چالشهای مهمی مواجه بوده است. تشکیل دانشگاههای غیر انتفاعی، دانشگاه آزاد و دانشگاههای خصوصی در کنار دانشگاههای دولتی نوعی تقسیم غنائم در زمینه آموزش بوده است.
چرا امر سیاسی در ایران احساس خستگی میکند؟
امر سیاسی در ایران اشباع شده و قدرت تولید خود را از دست داده است. امر سیاسی در ایران چه چیزی را میخواسته که موفق نشده به دست بیاورد؟ بدون شک هر چیزی که خواسته به دست آورده است. امرسیاسی به دلیل اشباع از آن چیزی که قصد داشته به دست بیاورد و به دست آورده خسته شده است. امر سیاسی در ایران به دلیل اینکه زیاده خواهی و پرخوری کرده دچار معده درد شده است. نکته دیگر اینکه امر سیاسی در ایران از بازتولید خود ناتوان بوده و موفق نشده خود را بازتولید کند.
امروز جریان راست و چپ در ایران پیر و فرتوت شده است. در شرایط کنونی فاصله بین روحانیون امروزی و روحانیون ابتدای انقلاب زیاد شده است. از سوی دیگر جایگزین مناسبی برای رهبران کلیدی نظام سیاسی وجود ندارد. به عنوان مثال پس از درگذشت آیتا... هاشمی هنوز هیچ جایگزین مناسبی برای ایشان پیدا نشده که قابلیتهای ایشان را داشته باشد. جریان اصولگرا و اصلاحطلب دچار پیری مفرط شده و نتوانسته گفتمان خود را بازتولید کند و به جامعه متصل شود. در نتیجه امروز با دو جریان سیاسی مواجه هستیم که از جامعه منفک شده است و قدرت درک واقعیتهای جامعه را از دست داده است. به همین دلیل نیز جامعه خود را به درو دیوار میزند.
در نتیجه صدای شکسته شدن استخوانهای جامعه شنیده میشود. جامعه به بلوغ رسیده و به همین دلیل تلاش میکند خود را جلو ببرد. در نتیجه خود را به درودیوار میکوبد تا بتواند مسیر جدیدی را پیش روی خود باز کند. شاید برخی نام این را چالش و حادثه اجتماعی بگذارند اما به نظر من این یک رویکرد مثبت برای جامعه خواهد بود.
جامعهای که خود را به درو دیوار میزند در نهایت چه مسیری را انتخاب خواهد کرد؟
چنین جامعهای در نهایت پوست اندازی کرده و راه را باز خواهد کرد. برای مثال در موضوع خانواده میتوان نگاه دیگری به طلاق داشت. هنگامی که زن و مرد نمیتوانند با هم زندگی کنند، طلاق راه حل تلقی میشود. مشکل اصلی خانوادهها در جامعه ازدواج است. به همین دلیل نیز تا زمانی که ازدواجهای ما وضعیت مناسبی به خود نگیرد آمار طلاق در جامعه ما بالا خواهد بود.
آیا این دگردیسی اجتماعی که شما عنوان میکنید با کاهش امید اجتماعی همراه خواهد بود؟ چرا میزان امید به آینده در جامعه ما کاهش پیدا کرده به شکلی که پس از بحران آب و بیکاری سومین چالش مهم جامعه ایران در آینده کاهش امید به آینده خواهد بود؟
این مسأله ریشه در رویکرد مدیران جامعه دارد که به جای اینکه بحرانها را حل کنند خود به شکلهای مختلف بحران تولید میکنند. امروز برخی از مدیران هرچیزی که به مردم میگویند مردم رویکرد دیگری در پیش میگیرند. این مسأله نشان میدهد که مردم اعتماد خود را نسبت به این مدیران از دست دادهاند. در نتیجه چنین مدیرانی باید رویکرد خود را اصلاح کنند.
هنگامی که مدیران جامعه رویکرد خود را تغییر دهند و براساس دغدغههای مردم رفتار کنند اعتماد مردم نسبت به آنها بالا خواهد رفت و در نتیجه جامعه وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد. بنده با افرادی که عنوان میکنند جامعه ایران در حال میرایی و مرگ است موافق نیستم و بلکه معتقدم جامعه ایران در حال یک دگردیسی بنیادین است.
به نظر من اتفاقات بزرگی در جامعه ایران در حال رخ دادن است که ریشه یکی از این اتفاقات در خانواده ایرانی است. امروز دیگر دختران و پسران جامعه ایران مانند گذشته دغدغه ازدواج ندارند و به همین دلیل نیز مسائلی مانند ازدواج سفید در جامعه رایج شده است. ساحت دیگر به حوزه معرفت مربوط میشود. امروز شاید بسیاری از جوانان یک قرائت بهخصوص را نپذیرند اما هیچ گاه از مسائل معرفتی و دین عبور نکرده و بلکه همچنان خود را معتقد و پایبند میدانند.
با این وجود قرائتهای مختلفی از دین در جامعه به وجود آمده که جوانان براساس دغدغههای خود به این قرائتها گرایش پیدا میکنند. جوان امروزی از حیطه عبادت خارج نشده است. به عبارت دیگر قرائتهای سختگیرانه جای خود را به قرائت اجتماعی از مفاهیم معرفتی خواهد داد. ساحت دیگری که دچار دگردیسی شده ساحت سیاسی است. امروز از نظر مردم، جریانهای چپ و راست برای مردم مبارزه نمیکنند و بلکه برای اهداف خود مبارزه میکنند.
به نظر من درصد بزرگی از مردم، از جریانهای سیاسی بریدهاند و امید خود را نسبت به آنها از دست دادهاند. به همین دلیل نیز به یک رئیسجمهور رأی میدهند اما خیلی زود پشیمان میشوند. گاهی جامعه با بلوغی که به دست میآورد نسبت به امر سیاسی بیاعتنا میشود. به نظر میرسد جامعه حوزه سیاسی را از زندگی خود بیرون کرده است. به همین دلیل نیز اغلب چهرههای راست و چپ سیاسی منتقد وضعیت موجود جامعه شدهاند. نکته جالب این است که متدینترین افراد جامعه نیز نسبت به وضعیت جامعه انتقاد و اعتراض دارند.
آیا بیاعتمادی جامعه به امر سیاسی به بیاعتمادی بین افراد جامعه نیز سرایت کرده است؟ چراجامعه ما با نوعی بیاعتمادی اجتماعی در ساحتهای مختلف مواجه شده است؟
ما دیروز جامعه را نادیده گرفتیم و بیشتر انرژی خود را معطوف به امر سیاسی کردیم. با این وجود امروز جامعه خود را پیدا کرده و از لایههای پنهان بیرون آمده و خود را آشکار کرده است. جامعه ما انقلاب کرد که مشکلات پنهان جامعه بیرون بیاید تا بتواند آن را اصلاح کند. با این وجود پس از انقلاب دوباره مشکلات جامعه به لایههای پنهان و پستوها رانده شد. ما دیروز تعارضهای قومیتی را پنهان کردیم، نابرابری اجتماعی و تفاوتهای فرهنگی را پنهان کردیم، جهل و خرافهها و فسادها را پنهان کردیم.
این در حالی است که امروز همه این مسائل از پستوها و لایههای پنهان بیرون آمده و خود را آشکار کرده است. به همین دلیل نیز امروز جامعه ما نیاز به رهبری و مدیریت دارد. امروز که مشکلات از لایههای پنهان بیرون آمده ما باید برای آن راه چاره پیدا کنیم. به نظرمن امروز دوران طلایی و بهترین دوران جمهوری اسلامی خواهد بود اگر بتواند این مشکلات را حل کند. جمهوری اسلامی باید توانایی خود را برای مدیریت این بحرانها نشان بدهد و به نظر من این توانایی در جمهوری اسلامی وجود دارد.
سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا در حساب توییتر خود از اثربخشی بهتر برخی داروها بر درمان بیماران کووید۱۹ خبر داد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم؛ دکتر کیانوش جهانپور در پیامی توییتری نوشت: بر خلاف هیاهوی اولیه، یافتههای محققان ایرانی حاکی از آن است که فاویپیراویر تاثیر چندانی در درمان کووید19 ندارد. استفاده از هپارینها از برخی مرگهای بیماران کرونا در ICU جلوگیری میکند.
فعلاً بهترین اثر درمانی در بیماران کرونا را داروی آزیترومایسین داشته است!
در جلسه هیات دولت که بعدازظهر امروز به ریاست حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رییس جمهوری برگزار شد، وزیر بهداشت با اعلام اینکه در حال حاضر از مرحله مدیریت و کنترل بیماری کرونا عبور کرده و به سمت مهار کرونا در اکثر نقاط کشور حرکت کرده ایم، خاطرنشان کرد که درعین حال در برخی نقاط کشور به دلیل عدم توجه به دستورالعمل های بهداشتی، وضعیت مناسبی وجود ندارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر هیات دولت، در این جلسه همچنین وزیر آموزش و پرورش از بازگشایی مدارس و حضور همه مدیران مدارس در محل کار و نیز شکوفایی جریان فراگیر آموزش مجازی در مدارس سراسر کشور خبر داد و گفت: این جریان موجب افزایش سهم دانش آموزان و سهم خانواده ها در فرآیند آموزش شده است.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات هم از نقش مثبت و سازنده الکترونیکی شدن دولت و بخش خصوصی در ایام درگیری کشور با بیماری کرونا گزارش داد.
در ادامه جلسه، رییس جمهوری ضمن تقدیر از کادر پزشکی، توسعه و تعمیق دولت الکترونیک را از سیاست های اساسی این دولت عنوان کرد که خوشبختانه اکنون یکی از ثمرات آن را در آموزش فراگیر مجازی در آموزش و پرورش و دانشگاه های کشور مشاهده می کنیم.
روحانی ادامه داد: اگر این امکان در کشور نبود، آموزش باید بطور مطلق تعطیل می شد، در حالی که اکنون مدارس و دانشگاه ها گرچه تعطیل هستند اما آموزش تعطیل نشده و فقط تغییر شکل داده است.
رییس جمهوری در پایان، از همه دستگاه ها خواست تا پروژه های الکترونیکی حوزه خود را هرچه سریع تر به پایان برسانند.
محققان
موسسه ملی تحقیقات سلامت و دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران
میگویند با توجه به راههای اصلی انتقال بیماری کووید 19 از فرد مبتلا،
احتمال انتقال ویروس کرونا از طریق صحبت کردن با فرد ناقل در فاصله فیزیکی
نزدیک وجود دارد.
به گزارش ایسنا، محققان موسسه ملی تحقیقات سلامت و دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران بر اساس شواهد موجود و نتایج پژوهشها، با انتشار مطلبی به این سوال پاسخ دادهاند که آیا صحبت کردن با فرد ناقل و بدون علامت کووید-۱۹ موجب انتقال ویروس خواهد شد یا نه.
در این مطلب آمده است: شواهد حاکی از آن است که افراد ناقل (از نظر بیماری کرونا) که علائمی ندارند، میتوانند ویروس را منتقل کنند؛ اما این که چگونه ویروس را به دیگران منتقل میکنند، دقیقا مشخص نیست.
تقریبا ۸۰ درصد موارد ابتلا به کووید-۱۹ موارد خفیف بوده و برخی از کارشناسان تخمین میزنند که تا ۵۰ درصد از مبتلایان ممکن است ناقلان بدون علامت باشند. نتایج حاکی از یک مطالعه نشان میدهد یک ناقل بدون علامت ممکن است تا ۵ نفر را مبتلا کند. اهمیت ناقل بدون علامت به عنوان منبع عفونت، بستگی به پراکندگی آن در جمعیت، میزان و مدت انتشار ویروس از فرد، شغل فرد، عادات رفتاری، عادات زندگی، طیف وسیعی از فعالیتها و اقدامات بهداشتی دارد، اما تماسهای نزدیک و از جمله تماس در منزل، شانس بیشتری برای آلوده شدن نسبت به جمعیت عمومی را به دنبال دارد.
نتایج برخی مطالعات نشان دادهاند که فرد ناقل، در زمان صحبت، عطسه یا سرفه میتواند ویروس را در هوا منتشر کند؛ بنابراین در تماسهای نزدیک و از جمله تماس در منزل در زمان صحبت کردن فرد ناقل، احتمال انتقال ویروس به دیگران وجود دارد.
با توجه به راههای اصلی انتقال بیماری از فرد مبتلا، احتمال انتقال ویروس از طریق صحبت کردن با فرد ناقل در فاصله فیزیکی نزدیک وجود دارد؛ بنابراین توصیه میشود افرادی که به مناطق پرخطر از لحاظ شیوع ویروس کرونا رفتوآمد دارند و یا کارکنان بهداشت و درمانی که با بیماران مبتلا به کووید-۱۹ در تماس بوده و احتمال ناقل بودن آنان وجود دارد، فاصله فیزیکی خود را در منزل با سایر اعضای خانواده رعایت کنند.
با زلزله اخیر تهران موج دوباره ای از اظهار نظرهای مسوولان مرتبط در گفتگو با رسانه ها آغاز شده و اغلب این اظهار نظرها معطوف به توصیف شرایط ناگوار تهران درصوت وقوع زلزله است.
به عنوان نمونه رئیس سازمان مدیریت بحران شهر تهران در گفتوگو با خبرگزاری فارس تاکید کرده است که تهران با زلزله بیش از ۶ و نیم ریشتری زیر و رو می شود .
طبیعتا این اظهار نظرها وحساسیت ها باید معطوف به یک تصمیم عاجل و بزرگ در زمینه مقابله با زلزله شود. اما اگر انتظار دارید که علیرغم هشدارهای طبیعت به پایتخت نشینان و علیرغم توصیفات بعضا وحشتناک کارشناسان و مسوولان بحران تهران اقداماتی متناسب نیز برای مقابله با آن صورت گرفته باشد سخت در اشتباهید.
به طور طبیعی شهری که بر روی گسل ها بنا شده و بیش از یک و نیم قرن از آخرین زلزله بزرگ در آن می گذرد یک شهر در معرض خطر دایمی است و با توجه به ویژگی های خاص شهر تهران از لحاظ جمعیتی و حساسیتهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن می طلبد که توجه به این موضوع در زمره اولویت های همیشگی تصمیم سازان باشد اما به نظر نمی رسد تصمیمات مهم و تعیین کننده ای در این باره گرفته شده باشد. گاهی از تغییر پایتخت سخن رانده شده گاهی از مقاوم سازی اما همه اینها در حال حاضر در حد حرف باقی مانده .
یکی از مهمترین تصمیات لازم در این زمینه افزایش مقامت ساختمان ها در تهران از طریق نظارت سختگیرانه بر ساخت و ساز و رعایت اصول دقیق مهندسی در این زمینه است اما با کمال تعجب می بینیم که این مهم دستکم سه دهه است که با بی توجهی کامل مواجه است و ساخت و ساز در کشورعملا به دست غیر متخصصان آن هم با انگیزه های تماما سوداگرانه سپرده شده. نکته ای که در کمتر کشور در حال توسعه یافته یا در حال توسعه به چشم می خورد.
در تام این سال ها شاهد روی آوردن عموم مردم از هر قشری و با هر تجربه ای به آپارتمان سازی بوده ایم. آپارتمان هایی که از نظارت مهندسی دقیق نیز محرومند و عمر مفید آن ها به زیر ۲۰ سال سقوط کرده. قطعا اگر امر مقاوم سازی و رعایت اصول دقیق مهندسی در ساخت سازهای کشور از دو یا سه دهه قبل صورت می گرفت امروز دغدغه کمتری نسبت به زلزله در میان مردم و مسوولان وجود می داشت.
با این حال تصمیمات کوتاه مدت و توجه به اقدامات ابتکاری برای کاستن از تلفات زلزله نیز چندان مورد توجه مسوولان امر نبوده و معدود خلاقیت های به خرج داده شده نیز با بی مهری مواجه شده ند در حالی که ضرورت مبرم و فوری دارند.
یک متخصص زلزلهشناسی گفت که ۸۳درصد کشورمان در معرض خطر بالای وقوع زلزله قرار دارد.
به گزارش ایسنا، پروفسور بهرام عکاشه در باره مخاطرات زلزله برای ایران گفت: کشورما در منطقه فعال زمینساختی قرار گرفته و زلزله خیز است. این موضوع را هم باید بپذیریم چرا که اساسا این موضوع دست ما نیست و ساختمان زمین به این شکل است.
وی ادامه داد:از دیدگاه مطالعات تاریخی و زلزلهنگاری جدید نیز ما در گذشته شاهد زلزلههای قوی در کشورمان بودهایم. بهطوریکه ۸۳ درصد ایران در معرض خطر زیاد و خیلی زیاد زلزله قرار دارد و ۹۹ درصد شهرها نیز در معرض خطر زلزله هستند.
این متخصص زلزلهشناسی که در یک برنامه زنده رادیویی صحبت میکرد با اشاره به مسائل مطرح شده درباره تغییر پایتخت به دلیل خطر وقوع زلزله گفت: باید جایی باشد زلزله خیزیاش خیلی کم است و آنجا را میتوان به عنوان پایتخت انتخاب کرد البته پایتخت باید جایی باشد که صدماتش حداقل باشد.
عکاشه با اشاره به سابقه پایتخت بودن تهران گفت: در ۱۱ جمادی الثانی سال ۱۲۸۰ قمری همزمان با عید نوروز آغا محمد خان تاجگذاری و تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد؛ درست مکانی در دامنه جنوبی البرز مرکزی زلزله خیز که روی گسلهای قوی و خطرآفرین واقع است. در سال ۱۳۷۶ کمیته امنیت داخلی شورای عالی امنیت ملی از من خواست تمامی اطلاعات در مورد زلزلهخیزی تهران را به دبیرخانه شورای عالی اعلام کنم. در مهرماه همان سال ضمن ارسال تمامی مستندات مصوب، پیشنهاداتی را هم ارائه کردم. یکی از پیشنهاداتم این بود که منازل و محل کار مقامات کلیدی کشور مقاوم و مدیریت بحران برای شهر تهران تشکیل شود. مطالعه در مورد تغییر محل پایتخت انجام شد و پس از دو هفته فتوکپی دستور رئیس جمهوری وقت به چند وزیر برای من فرستاده شد.