نخستوزیر جوان و تازهکار فنلاند گفته است قصد دارد با هدف "زندگی بهتر برای کارگران و کارمندان"، ساعت کاری هفتگی را کاهش دهد.
به گزارش عصر ایران به نقل از "بیزینس فاکس"، خانم "سانا مارین" نخستوزیر 34 ساله فنلاند قصد دارد روزهای کاری در این کشور را از 5 روز به 4 روز برساند. مردم این کشور روزانه 7.5 ساعت و 5 روز در هفته کار میکنند.
او که از ماه دسامبر (ماه گذشته) به عنوان نخستوزیر این کشور انتخاب شده فکر میکند "مردم باید زمان بیشتری را در خانه بگذرانند و از زندگی لذت ببرند".
نخست وزیر فنلاند قصد دارد ساعات کاری در این کشور را کاهش دهد/ عکس: سیانبیسی نیوز
به گزارش "نیو یوروپ"، نخست وزیر نه تنها در فکر کاهش روزهای کاری است بلکه به کاهش ساعات کاری روزانه نیز فکر میکند. به اعتقاد وی کارگران باید 6 ساعت در روز کار کنند. به گزارش وبسایت انگلیسی زبان "اکونومیت" ساعات کاری روزانه در فنلاند حدود 7.5 ساعت است.
او در این باره گفت: من فکر میکنم مردم لیاقت دارند زمان بیشتری را با خانواده، دوستان و عزیزان خود بگذرانند. زمان بیشتری برای سرگرمیهای خود مانند امور فرهنگی داشته باشند. این موضوع میتواند قدم بعدی ما در برنامهریزی و زندگی کاری باشد.
پیش از این در برخی از کشورها و بنگاههای بزرگ تجاری نیز تصمیمات مشابهی مطرح یا اتخاذ شده بود.
براساس یافتههای شرکت مایکروسافت 4 روز کار در هفته به جای 5 روز نتایج بهتری برای کسب و کار دارد.
شرکت "شیک شک" از شرکتهای آمریکایی است که تعداد روزهای کاری خود را به 4 روز در هفته رسانده است/ عکس: فاکس بیزینس
پیش از این یک شرکت نیوزیلندی، 4 روز کاری در هفته را برای مدتی کوتاه آزمایش کرد. مقامات این شرکت پس از این دوره آزمایشی، طرح را به صورت رسمی در شرکت خود اجرایی کردند و نتایج آن را برای کسب و کار و کارمندان مفید خواندند.
شرکت "پریپچوال گاردین" نیوزیلند - شرکت برنامهریزی در زمینه املاک - در این دوره آزمایش دو ماهه حقوق و مزایای 5 روز کار در هفته را به کارمندان خود پرداخت کرد و تعداد روزهای کاری خود را از 5 به 4 روز در هفته رساند.
نتایج این طرح آزمایشی کاهش استرس کارمندان و توانمندی بیشتر آنها در راهبری، تعهد و انگیزه را ثابت کرد.
مدیرعامل این شرکت نیز دیگر کمپانیهای اقصادی را به الگو برداری از روش خود تشویق کرد.
مایکروسافت نیز در یکی از دفاتر خود در ژاپن و به صورت آزمایشی کار را از 5 روز به 4 روز در هفته کاهش داد. آنها پس از اجرای این طرح از افزایش بهره وری و کاهش هزینههای تجاری خبر دادند.
در سوئد نیز یک طرح آزمایشی 23 ماهه در میان پرستاران یک مرکز مراقبت از سالمندان از انرژی و بهره وری بیشتر پرستانی خبر داد که روزهای کمتری را در فضای کاری خود هستند.
______________________________________________
بیشتر بخوانید:
استاد
دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت:یافتههای مطالعه 1380 انستیتو تحقیقات
تغذیه نشان دهنده کم بودن دریافت چهار گروه غذایی از پنج گروه هرم غذایی
است.
دکتر احمدرضا درستی، امروز 12 دی ماه در سمینار آشنایی با مفاهیم امنیت غذایی و تغذیه که در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد برگزار شد، در خصوص نقش بهرهمندی بدن در امنیت غذا و تغذیه اظهار کرد: تعریف فائو از بهرهمندی بدن از غذا، توانمندی بدن برای هضم، متابولیزه کردن و بهرهمند شدن از غذای دریافتی است. این امر نیازمند بدن و محیط سالم است که از طریق رژیم غذایی کافی و مغذی،آب سالم، بهداشت محیط و مراقبتهای بهداشتی مناسب حاصل میشود.
وی افزود: لازم است مردم دانش و شرایط مناسب برای انتخاب، تدارک و توزیع غذای مناسب خود را داشته باشند تا نیازهای فیزیولوژیک آنان تامین شود. این موضوع، اهمیت نکات دیگر غیر از دریافت غذا را در امنیت غذایی مورد توجه قرار میدهد.
این متخصص تغذیه عنوان کرد: ذائقه و دانش تغذیهای خانوارها باید به گونهای باشد که با تخصیص بودجه سرانه کافی برای سبد غذایی خانوار ، تهیه غذای مناسب و کافی همراه با طبخ و توزیع مناسب باشد. این امر موجب میشود عناصر و مواد مغذی کافی و مناسب به سلولها و اندامهای بدن افراد برسد. یافتههای مطالعه 1380 انستیتو تحقیقات تغذیه نشان دهنده کم بودن دریافت چهار گروه غذایی از پنج گروه هرم است. تنها گروه نان و غلات، در حد بیش از کفایت دریافت شده و مصرف روغن و شکر از گروه متفرقه نیز بیش از نیاز بوده است.
وی بیان کرد: نیاز معمول افراد در روز به حداقل سه واحد سبزیجات است. هر واحد سبزیجات برابر 120 گرم بوده، لذا نیاز متوسط افراد جامعه حدود 350 گرم در روز است، در حالی که روزانه کمتر از 290 گرم دریافت وجود داشته است. نیاز معمول افراد در روز به حداقل دو واحد میوه است. هر واحد میوه برابر 170 گرم بوده و لذا نیاز متوسط افراد جامعه حدود 250 گرم در روز است. در حالی که روزانه حدود 200 گرم دریافت وجود داشته است.
درستی خاطرنشان کرد: نیاز معمول افراد در روز به حداقل دو واحد از گروه گوشتها است و هر واحد گوشت شقهای برابر 90 گرم بوده و لذا نیاز متوسط افراد جامعه حدود 180 گرم در روز است، در حالی که روزانه حدود 80 گرم دریافت وجود داشته است. همچنین نیاز معمول افراد در روز به حداقل دو واحد از گروه لبنیات است. هر واحد شیر و یا ماست در هرم، برابر 240 گرم بوده و لذا نیاز متوسط افراد جامعه حدود 500 گرم در روز است. در حالی که روزانه حدود 120 گرم دریافت وجود داشته است.
وی بیان کرد: به طور معمول افراد میتوانند حداکثر دو قاشق روغن مایع معادل 20 گرم در روز به غذای خود اضافه کنند. مصرف بیش از 20 گرم قند و شکر در روز نیز قابل توصیه نیست. در حالی که روزانه نزدیک 50 گرم روغن و نزدیک 60 گرم قند و شکر دریافت میشده است.
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: براساس بررسی مصرف سال 1380 در ایران 58 میلیون نفر کمبود کلسیم، 46 میلیون نفر کمبود آهن، 41 میلیون نفر کمبود ریبوفلاوین و 35 میلیون نفر کمبود ویتامین A ، و 15 میلیون نفر کمبود دریافت انرژی و 32 میلیون نفر اضافه دریافت انرژی دارند.
وی اضافه کرد: اگر به طور مداوم و هر روز تنها غذاهای خاصی از هر گروه مواد غذایی، مصرف شوند، تمام نیازهای غذایی فرد برآورده نمیشود بلکه باید انواع مختلفی از غذاهای هر چهار گروه مواد غذایی مصرف شوند. مواد مغذی موجود در غذاهای مربوط به هر گروه غذایی تفاوت زیادی دارند.
درستی عنوان کرد: با دریافت انواع مختلفی از غذاهای هر گروه مواد غذایی، احتمال دریافت سموم طبیعی کمتر میشود. افرادی که انواع متنوعتری از غذاها را مصرف میکنند، شانس کمتری برای دریافت مقادیر زیانآور سموم طبیعی موجود در بعضی از غذاها را دارند.
آب در سه مقوله آب آشامیدنی، آب کشاورزی و آب مصرفی کارخانهها قابل طرح است. وی افزود: خوشبختانه اغلب شهرها و روستاها دسترسی به آب لولهکشی سالم دارند. البته تهیه آب آشامیدنی برای بعضی نقاط ایران حداقل در بعضی فصول به یک معضل تبدیل میشود. در بعضی شهرهای جنوبی از رودخانه آب برداشت میشود و همزمان پساب و فاضلاب نیز به رود برگردانده میشود. در سیستان بلوچستان گاهی لازم میشود آب بطری به مردم ارائه شود.
این متخصص تغذیه افزود: در بعضی نقاط آب دارای املاح زیادی است که گرچه میزان کلسیم بالا برای سلامت قلب و عروق مناسب است اما طعم آن مورد پسند مردم نبوده و بر روی مقدار نمک مصرفی نیز تاثیر سوء دارد. آب کشاورزی ناکافی در ایران به عنوان یک مشکل جدی مطرح است، ضمنا مقدار قابل توجهی آب در کارخانهها به پساب تبدیل میشود.
به گزارش ایسنا، وی تصریح کرد: محیط سالم و بهداشتی شامل دفع مناسب فاضلاب و زباله، سلامت هوا، خاک و آب محل زندگی افراد است. آلودگی هوا نیاز به بعضی مواد مغذی از قبیل آنتی اکسیدانها و شیر را افزایش میدهد و بر اشتهای افراد تاثیر میگذارد. هنوز در بعضی نقاط روستایی، دفع فاضلاب و زباله با اشکالات بهداشتی توام است. در بعضی روستاهای دورافتاده هنگام برف و سرما دسترسی به غذا ممکن است محدود شود.
درستی اظهار کرد: زمانی که مقدار غذای مصرفی به اندازه نیاز فرد باشد، روش طبخ نامناسب میتواند مفید بودن آن را خدشهدار کند، به نحوی که نیاز فیزیولوژیک افراد تامین نگردد. سرخ کردن سبزی، مصرف گوشت پرچربی در خورشت و آبگوشت، آبکش کردن برنج، گوشت کوبیده پرچربی و کم کیفیت، مصرف فراوان نمک، شکر و روغن مثالهایی از خراب کردن غذای مصرفی است. این مثالها، نقش فرهنگ غذایی را ملموستر میکند.
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران خاطرنشان کرد: امروزه با عنوان کردن غذاهای تراریخته، برنج سمی، ماهی تیلاپیای نامناسب برای مصرف، مرغ هورمونی، سبزیجات آبیاری شده با فاضلاب، ماهی پرورش داده شده با کود شیمیایی، سبزیجات و میوههای آلوده به سموم، گوشت و شیر آلوده به آفلاتوکسین و ... مردم برای انتخاب غذای مناسب سردرگم میشوند. بعضی افراد از موقعیت استفاده میکنند و با عنوان کردن محصولات ارگانیک و مرغ بدون آنتی بیوتیک، محصولات را گرانتر به مردم میفروشند.
مهندسان
و فعالان عرصه گردشگری ایران با استفاده از لولههای بسیار بزرگ، اقدام به
ساخت اقامتگاه توریستی در منطقه نفتی عسلویه در جنوب این کشور کردهاند.
به گزارش آناتولی محمدمهدی ستوده، مدیر دهکده گردشگری «پازارلند» در شهر عسلویه از توابع استان بوشهر ایران در گفتگو با خبرنگار آناتولی اظهار داشت: اقامتگاه «ویولا» از یک لوله GRP به طول 12 متر و قطر 3 متر ساخته شده است.
وی افزود: «این لولهها در صنعت پتروشیمی از آنها برای انتقال آب استفاده میشود. آنها مقاومت بالایی در مقابل رطوبت دارند. از این رو در نزدیکترین فاصله به دریا قرار داده شدهاند».
ستوده در ادامه سخنانش همچنین تصریح کرد:
«داخل لولهها را با چوب طراحی و از کمترین فضا برای اقامت دو نفر
بهترین استفاده را کردیم. نیمکت داخل اتاق را برای گذاشتن وسایل مصرفی
مانند حوله به شکل جعبه ساختهایم.
تعداد 21 اتاق لولهای در این ساحل وجود دارد که هر کدام ظرفیت دو نفر را دارد. سرویس دهی در اتاق لوله ای در حد استاندارد هتل 4 ستاره است».
سحر یکی از مسافران مقیم در این اقامتگاه توریستی نیز به خبرنگار آناتولی گفت:
«وقتی وارد اتاق شدم از طراحی و شرایطی اینجا شگفت زده شدم. هرگز فکر
نمیکردم که میتوان در یک لوله اقامت داشت؛ آن هم لولهای رو به دریا. شب
هنگام خوابیدن میتوان صدای امواج خلیج فارس را شنید».
بیرون هتل، یک زمین تنیس شناور بود. این هتل چنان ابتکار نویی بود که بسیاری از ساکنان تاونزویل که سنشان قد میدهد، هنوز خاطرات آن را به خوبی به یاد دارند.
ایده این تفریحگاه چهارفصل زاده ذهن «دوگ تارکا» بود که قصد داشت هتلی روی دیواره بزرگ مرجانی بسازد که گردشگران همیشه به آن دسترسی داشته باشند. نقشه اصلی این بود که سه کشتی تفریحی به طور دائم در اطراف این دیواره مرجانی لنگر بیندازند، که غیرعملی به نظر میرسید. تا اینکه مواجهه اتفاقی با یک شرکت سوئدی که متخصص ساخت خوابگاههای شناور برای سکوهای نفتی بود، این ایده را به یک مرکز تفریحی شناور تغییر داد.
این هتل توسط یک شرکت سنگاپوری ساخته شد و چون قرار بود در جایی قرار بگیرد که از لحاظ محیط زیستی حساس بود، باید ویژگیهای زیادی را رعایت میکرد که مطابق با استانداردهای سختگیرانه پارک دریایی دیواره بزرگ مرجانی باشد. مثلا اینکه از هیچ رنگ سمی روی بدنه این هتل نباید استفاده میشد. هیچ زبالهای نباید در آبهای اطراف آن تخلیه میشد. فاضلاب و تمام زایدات مایع تصفیه شده و آب استریل حاصل، چندین کیلومتر دورتر از دیواره ریخته میشد. زبالهها هم به خشکی برده میشدند.
این هتل در سال ۱۹۸۷ با هزینه ۴۰میلیون دلار ساخته شد. اما اختلاف قراردادی با شرکت کشتیساز سنگاپوری تحویل آن را تا ژانویه سال بعد به تعویق انداخت. سپس هتل گرفتار یک گردباد شد که افتتاح آن را دوماه دیگر عقب انداخت. وقتی این هتل در نهایت در ماه مارس افتتاح شد، بازار گردشگری زمستانی نیمکره شمالی را از دست داده بود. این تاخیرها باعث شد میلیونها دلار از درآمد هتل از دست برود.
بیشتر بخوانید:
از همه سخت تر، گردشگران باید ۷۰ کیلومتر سوار تاکسیهای آبی میشدند تا به این هتل در وسط اقیانوس برسند. آب و هوای ناملایم اغلب ارتباط با خشکی را مختل میکرد و گردشگرانی که به آنجا میرسیدند، غالبا دریازده شده بودند. تا اینکه یکی از قایقهایی که برای انتقال بار و مسافر بین هتل و خشکی جابجا میشد، آتش گرفت. اگرچه هیچکس آسیب ندید، اما روی دید عموم از هتل تاثیر منفی گذاشت. این موضوع در کنار بازاریابی و مدیریت ضعیف، باعث رکود این هتل شد. در نهایت ادامه فعالیت هتل بسیار پرهزینه شد و حدود یک سال بعد از افتتاح آن، هتل شناور به یک شرکت ویتنامی فروخته شد.
در سال ۱۹۸۹، هتل را به سایگون، ۵۰۰۰ کیلومتر دورتر، انتقال دادند و در رودخانه سایگون متوقف شد. گردشگری در ویتنام بعد از جنگ رونق گرفته بود و نیاز زیادی به اقامتگاههای لوکس داشت. هتل شناور یک راه حل یک شبه عالی بود و جواب هم داد. این هتل بسیار محبوب شد. اما بار دیگر مشکلات مالی، صاحبان هتل را مجبور به تعطیل کردن آن کرد.
این بار هتل به کره شمالی فروخته و به منطقه توریستی کوه کومگانگ در مرز کره شمالی و جنوبی برده شد و در سال ۱۹۹۸ برای گردشگران جنوب افتتاح شد. ۱۰ سال بعد، وقتی یکی از سربازان کره شمالی به طور اتفاقی یک زن کره جنوبی را به قتل رساند، تورهای این منطقه تفریحی به حالت تعویق درآمدند.
این هتل در عرض ۳۰ سال بیش از ۱۴هزار کیلومتر سفر کرده و اکنون در کره شمالی است، اما بیش از ۱۰ سال است که تعطیل است. کیم جونگ اون دستور داد که همه امکانات کهنه و قدیمی از این منطقه گردشگری پاک شوند و اشاره کرد که این هتل ۳۰ ساله یا باید بازسازی شود یا از بین برود یا به یک توسعه دهنده دیگر فروخته شود.
منبع: برترینها
عصر ایران؛ جعفر محمدی* - جامعه یا جمعیت؟
این سوالی است که در بررسی وضعیت بحرانی ایران امروز نمی توان آن را
نادیده گرفت. در این نوشتار می خواهم به یکی از ریشه های بحرانی که درگیرش
هستیم اشاره کنم؛ موضوعی که می تواند بهای بسیار گزافی بر همه ما و فرزندان
مان تحمیل کند.
می کوشم ساده و مختصر بنویسم.
ساده ترین تعریف برای "جمعیت" این است: گروهی انسان که در یک سکونتگاه زندگی می کنند.
و
ساده ترین تعریف برای "جامعه": انسان هایی که در یک سکونتگاه زندگی می
کنند، دارای همبستگی هستند، رویکردها و منافع جمعی دارند و برای نیل به
اهداف مشترک، با همدیگر تعامل می کنند.
فاجعه عمیقی که درگیرش هستیم این است: "جامعه" ما به سرعت در حال تبدیل شدن به "جمعیت" است.
شعارها و تعارفات را کنار بگذارید و به این چند سؤال بیندیشید:
- همبستگی ما رو به استحکام است یا مدام در حال دور شدن از همدیگر
هستیم؟ یگانگی در میان ما ایرانیان بیشتر نمود دارد یا چندگانگی؟ روز به
روز با یکدیگر آشناتر و نزدیک تر می شویم یا مدام در حال دور شدن از همیم؟
- رویکردهایمان عمدتاً شبیه هم است یا هر کدام مان در سیاست و
اقتصاد و ایدئولوژی و اخلاقیات و ... ساز خودمان را می زنیم؟ اکثرمان به
منافع جمعی فکر می کنیم یا نفع شخصی مان را بر نفع عمومی ترجیح می دهیم و
پایش بیفتد نفع عمومی را قربانی سود شخصی می کنیم؟
- اهداف
مشترکی که تقریباً همه مردم بر آن اتفاق نظر داشته باشند داریم یا خیر و
اگر داریم آیا تعامل مستمر و نهادینه شده ای برای رسیده به آن اهداف جمعی
تردید ناپذیر داریم؟
پاسخ هایی که من به این پرسش ها دارم، به شدت
نگرانم می کند که ما در حال تبدیل شدن از "جامعه" به "جمعیت" هستیم، یعنی
تعدادی انسان که روز به روز مشترکات شان کم می شود و در نهایت آنچه می
ماند یک سکونتگاه مشترک است؛ سکونتگاهی که در فقدان همگرایی بین ساکنانش،
می تواند دچار از هم پاشیدگی نیز بشود.
این زنگ خطری است که اگر
بدان توجه جدی و عملی نشود، به زودی مهم ترین زیر ساخت مان، یعنی داشتن
"جامعه" را از دست خواهیم داد و فرو خواهیم ریخت.