واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

درسی از مارتین هایدگر ؛ چگونه در جهانِ نااصیل «اصالت» داشته باشیم؟

مقدمه واحد برای نوشتارها، مباحث و مطالب معرفتی


درسی از مارتین هایدگر ؛ چگونه در جهانِ نااصیل «اصالت» داشته باشیم؟
برای یکی از مهم‌ترین فیلسوفان قرن بیستم، یعنی مارتین هایدگر ، یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که ما به عنوان انسان با آن روبرو هستیم، این است که در جهانی که دائماً سعی دارد ما را به چیز دیگری تبدیل کند، «خودمان» باشیم.
هایدگر مانند سایر فیلسوفانی که اغلب از آن‌ها با عنوان «اگزیستانسیالیست» یاد می‌شود، از ارزش «اصالت» دفاع می‌کند: یعنی اینکه مسیر خود را در زندگی بسازیم و بر اساس اصولی زندگی کنیم که خودمان به آنها اعتقاد داریم.
 
به گزارش فرادید؛ با این حال، به نظر می‌رسد اینکه کسی بتواند همیشه یک فرد کاملاً «غیرهمرنگ جماعت» و «اصیل» باشد، آرمانی غیر واقعی و دست‌نیافتنی باشد و هایدگر هم با این موضوع موافق است.
هایدگر در کتاب «هستی و زمان» استدلال می‌کند که با توجه به اینکه ما به درون دنیایی از پس‌زمینه‌های فرهنگی و معانی مشترک میان انسان‌ها «افکنده شده‌ایم»، کاملاً اجتناب‌ناپذیر است که در نهایت با ارزش‌های زندگی عمومی همرنگ شویم و نسبت به چگونگی زندگی خود نوعی از رضایت را داشته باشیم که مبتنی بر فهم و ارزش‌های عمومی است.
 
به هر حال، ایفای یک نقش پذیرفته‌شده به لحاظ اجتماعی ممکن است زندگی را آسان‌تر کند و مطابقت با ارزش‌ها یا عرف‌های خاص، برای زندگی بدون دردسر در برخی فرهنگ‌ها و جوامع ضروری باشد.
 
با این حال، با وجود چنین راحتی‌هایی، باید مراقب باشیم که خود را به کلی و تماماً در آنچه که هایدگر آن را «آنها» یا «همه» می‌نامد، گم نکنیم؛ منظور هایدگر از «همه» همان عرف و ارزش‌هایی هستد که انگار «همه‌کس» آن‌ها را قبول دارد و تک تک افراد جامعه سعی می‌کنند بر طبق آن زندگی کنند. یعنی آدم‌ها سعی می‌کنند در هر موقعیتی همان کاری را بکنند که «همه» در چنین موقعیتی می‌کنند. این وضعیتی است که در آن «همه، دیگری هستند و هیچکس خود واقعی‌اش نیست.»

«روزمرّگی» و «همه»

هایدگر می‌نویسد: «ما همانطور که «همه» لذت می‌برند، لذت می‌بریم و خودمان را سرگرم می‌کنیم. همانطور که «همه» می‌بینند و قضاوت می‌کنند، ما هم کتاب، فیلم و هنر را می‌خوانیم، می‌بینیم و در موردشان قضاوت می‌کنیم. و حتی هرآنچه را که «همه» شوکه‌کننده می‌دانند، ما هم شوکه‌کننده می‌دانیم.»
 
«آنها» یا «همه» شیوه‌ی زندگی در حالت روزمرّگی را تجویز می‌کنند.
 
رها شدن از «روزمرّگی» و «همه» کار آسانی نیست، اما گاهی فرصت‌هایی برای رها شدن از «همه» برای ما پیش می‌آید؛ این فرصت‌ها از نظر هایدگر در لحظات اضطراب، عدم قطعیت، غم، ناامیدی، یا زمانی که ندای وجدان را می‌شنویم، رخ می‌نمایند.
 
چنین لحظاتی زنجیرۀ به هم پیوسته و ظاهرا سفت و سخت معانی و ارزش‌های فرهنگی مشترک را می‌شکنند و ما این زنجیره را چنان می‌بینیم که گویی برای اولین بار داریم آن را می‌بینیم و درک می‌کنیم. زمانی را تصور کنید که در اعماق حالتی شبیه به افسردگی فرورفته‌اید؛ یا لحظاتی که تحت تاثیر یک اندوه عمیق، دارید به کل زندگی به شکل تازه‌ای نگاه می‌کنید. در چنین لحظاتی انگار برای نخستین‌بار از خود می‌پرسید که «رفتار کردن به فلان شکل خاص یا زیستن به فلان شیوۀ خاص چه دلیل و توجیهی دارد؟ چرا نباید طور دیگری بود؟»
 
اگرچه چنین لحظاتی لزوماً خوشایند نیستند (این‌ها ممکن است از دست دادن شغل، پایان یک رابطه یا حتی رسیدن به سن خاصی باشد)، اما نشان‌دهنده فرصت‌هایی برای توقف و ارزیابی وضعیت خود، بررسی شبکه‌های معنایی‌ای که در آن قرار داریم و رهایی از هر الگوی غیر اصیل زندگی هستند.
بنابراین برای هایدگر اصالت نیازمند فروپاشی‌ها، فوریت‌ها یا بحران‌های زندگی است که به ما فرصت‌هایی برای پرورش نوعی «آزادی» را به ما می‌دهد؛ آزادی از توهمات «همه» که ما را احاطه کرده است.
 
از نظر هایدگر یکی از بنیادی‌ترین تجربه‌هایی که می‌تواند ما را به این آزادی برساند، تامل واقعی و عمیق دربارۀ «مرگ» است؛ اندیشیدن به مرگ از نظر هایدگر برای ما مثل امکانی است که می‌تواند باعث شود زندگی خود را دوباره ارزیابی کنیم و بتوانیم به چیزی که خودمان می‌خواهیم تبدیل شویم نه آن چیزی تمام جنبه‌های زندگی‌اش را «همه» تعیین می‌کنند.

اصیل بودن واقعاً به چه معناست؟

کلمه‌ای که هایدگر در «هستی و زمان» ارائه می‌دهد Eigentlichkeit است، یک اصطلاح ابداعی مبتنی بر اصطلاح رایج eigentlich که از ریشۀ eigen به معنی «خود» یا «مناسب» می‌آید. بنابراین، ترجمه تحت‌اللفظی‌تر اصطلاح ابداعی هایدگر که اغلب آن را به «اصالت» ترجمه می‌کنیم می‌تواند «خود بودن» یا «مخصوصِ خود بودن» باشد. این شاید بینشی عمیق‌تر نسبت به آنچه هایدگر واقعاً از «اصالت» در نظر دارد ارائه بدهد.
 
اصالت به برقراری ارتباط با احساسات یا خواسته‌های یک خودِ درونیِ ایستا مربوط نمی‌شود؛ اصالت فرو رفتن در خود نیست بلکه بیشتر به معنی به عهده گرفتن مسئولیتِ زندگی خویشتن و ساختن شخصیت مخصوص خودمان است.
 
اصالت یعنی بدون فکر و با کمترین مقاومت با شرایط پیرامون خودمان همرنگ نشویم یا تلاش نکنیم که بدون کمترین زحمتی «از مسیر زندگی عبور کنیم». اصالت یعنی بکوشیم تا ارزش‌هایی را که می‌خواهیم بر اساس آن‌ها زندگی کنیم در هر لحظه مورد بررسی و شناسایی قرار دهیم و آن‌ها را با اراده و آگاهی خودمان انتخاب کنیم.
 
بنابراین، برای هایدگر، اصالت به معنای بی‌قید و بند بودن نیست؛ به معنای خودخواه یا آشتی‌ناپذیر بودن نیست، بلکه به معنای پیش بردن مسیر خود در زندگی بر اساس ارزش‌هایی است که دائماً آنها را تجزیه و تحلیل و تأیید می‌کنیم؛ به معنای پرورش حس ثبات قدم، صداقت و مسئولیت است؛ به معنای پذیرش مسئولیت آن کسی که هستیم و آن کارهایی که می‌کنیم.

مرتبط:

8334840968

درباره "نهضت ملی یا حتی جهانی پرورش سگ و گربه"!

بسمه تعالی

چند وقتی است که غذا دادن به سگ و گربه های خانگی یا غیرخانگی میان بخش بزرگی از مردم کشور ما ایران گسترش یافته است و کاری معمول و مرسوم شده است. برخی که از دید(نظر) مالی تواناتر هستند و حیوان خانگی سگ یا گربه دارند، برای حیوان خود غذاهای گوشتی ویژه مانند مرغ و ... درست می کنند به گونه ای که ترکیب ویژه ای دارد زیرا چشایی آن حیوان (بخاطر عادت) شکل دیگر گوشت و غذا را نمی پسندد! وقتی را صرف آشپزی می کنند و گوشتی را به حیوان می دهند که بسیاری خانواده های مستضعف (ضعیف نگاه داشته شده یا به ضعف افکنده شده) توان خرید و خوردن آن را حتی در یک ماه ندارند، خانواده هایی که بچه های در سن رشد دارند و نیاز به مواد غذایی گوناگون از جمله انواع گوشت دارند. یا بیمار دارند و نیاز به تقویت او هست. به حیوانی گوشتِ با کیفیت می دهند که به گونه ای ساخته (خلق) شده است که آشغال گوشت و استخوان را می تواند به آسانی بخورد و گوارش (هضم) کند و بیمار هم نشود حتی اگر خام و کثیف بخورد. چه اندازه پول هزینه می شود برای خوراک سگ و گربه، ولی بسیاری از همین آدمها هنگامی که نیازمندی از ایشان درخواست کمک می کند دریغ می کنند. البته برخی از ایشان، مهربان هستند هم نسبت به انسانها و هم حیوانات و این خوب است.

پرسش من اینجاست که آیا برای مهربان بودن با حیوانات نیاز است به آنها بهترین و گرانترین غذای انسان را بدهیم تا برای انسانهای دیگر در رقابتِ بازار، قیمت آن خوراکها بالا برود و چه بسا از دسترس آنها دور شود؟ یا می توان به حیوان گوشتخوار، ضایعات گوشتی و استخوانی داد و خوراک خوب را برای انسانها نگاه داشت؟

همچنین آیا نمی توان همین پولهای هدر شونده برای پرداخت قیمت گوشت گران برای حیوانات اینچنینی را به کارهای بهتری داد تا رشدی فرهنگی و عقلی (خردی) و علمی (دانشی) در جامعه ایجاد کند؟ مثلا کمک به مدارس، انتشار سایتها و کتابهای خوب یا کمک به سازمانهای مردم نهاد خیریه واقعی، یا رساندن به نیازمندان از راه آشنایان قابل اعتماد؟

ممکن است برخی انسانهای خوب این کارها را نیز می کنند ولی در همان حال برای حیوانات نیز غذای گران فراهم می کنند. خوب آیا نمی توانند همین بخش را نیز به آن بخش بدهند و خوراک ارزان را جایگزین کنند. به نظرم می رسد خود آن حیوانات هم اگر ازشان بپرسیم احتمالا حاضر به این فداکاری هستند!

در خیابان و بوستان (پارک) ها که گام برمی داریم گربه های چاق و چله با چندین مامان (!) (یعنی خانمهایی که قربون صدقه آنها می روند و گربه ها و یا سگ خانگی خویش را مامان صدا می زنند گویی بچه ایشان است) می بینیم. و این یک جَوّ شده است و بسیاری از مردم هم به دنبال گرفتن آن جَوّ رایج.

درست است که بسیار پولها بدست دستهای گوناگون بد هزینه می شود و نابود می شود ولی آیا هر یک از ما هم باید چنین کنیم (هدر دادن پول و مال و امکانات و وقت و انرژی و دغدغه و اعصاب. یعنی اسراف و تبذیر) یا ما باید خرد بیشتری داشته باشیم از کسانی که از دید ما نادرست کار می کنند.

باید بدانیم که خداوند اسراف و تبذیر کنندگان، یعنی زیاده روان و دور ریزندگان، را دوست ندارد، و انتظار دارد نعمتهایی که به افراد یا مردمی داده است را به درستی مصرف و بهره برداری کنند. خداوند مهربانی را ارزشمند می داند و خود را مهربان  معرفی می کند، و در آموزه های دینی خویش همیشه انسان را به مهربانی به هم نوع یا دیگر انواع و آفریده ها سفارش فرموده است، ولی همچنین فرموده است که هر کاری راهی دارد و هرچیزی جایگاهی دارد که باید در جایگاه خویش گذاشته شود و باشد (تعریف عدالت) و برون رفتِ یک چیز از جایگاهش ستم (ظلم) است زیرا خراب می کند آن نظم کلی حکیمانه را.

امیدوارم مردم ما راههای بهتری برای هزینه و سرمایه گذاری امکانات خویش؛ امکانات وجودی خویش یا در اختیار خویش، جستجو کنند و بیابند و در کار بگیرند (عمل کنند).


8333679968

تقویم سال 1403 هجری خورشیدی

روزهای تعطیل در سال 1403 (اینفوگرافی)
مناسبت های تعطیل در سال ۱۴۰۳ در تقویم مشخص شدند.

مناسبت های تعطیل در سال ۱۴۰۳ را در این اینفوگرافی ببینید:

روزهای تعطیل در سال 1403 (اینفوگرافی)

منبع: همشهری



عکس تقویم ۱۴۰۳


نوشته ای درباره اینکه چگونه متفاوت و خاص زندگی کنیم ؟

متفاوت فکر کردن مستلزم آموزش ذهن به سمت رویکردی تأثیرپذیرتر، منعطف تر و خلاقانه تر است. در حقیقت تفکر با چنین ذهنیتی به شما امکان می دهد تا تغییرات و چالش های روزمره را بهتر برتابید و هر کدام را تبدیل به فرصتی برای ارتقای موقعیت خود سازید. البته مثل هر چیز مهم دیگری، رسیدن به چنین رویکردی تعهد و ارده ای آهنین می طلبد.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی؛ مریم طرزی - متفاوت که فکر کنید، متفاوت هم زندگی خواهید کرد. اغلب مردم دورتا دور خودشان سنگری از افکار متصلب و پولادین می کشند و همچون سربازانی سرسخت و انعطاف ناپذیر در این سنگر پناه می گیرند. در نتیجه، بدون اینکه اصلا متوجه باشند، در رویارویی (مواجهه) با چالش های زندگی از یافتن راه حلی مناسب برای مشکلات، پیداکردن چاره ای برای ناامیدی ها و نیز ایده و دیدگاهی برای رفع موانع عاجز می مانند.

بله متفاوت فکر کردن آسان نیست، اما می تواند مرز بین رنج بردن و رهایی از رنج باشد.

واقعا چه چیز سبب می شود که ما از درست و به جا فکر کردن، سریع و صحیح تصمیم گرفتن و جسور بودن در تفکری متفاوت باز بمانیم. یکی از مطرح ترین چهره های روانشناسی ، آبراهام لوچینز، به بررسی و پژوهش در این مورد پرداخته است.

دکتر لوچینز در سال 1942 آزمایشی را منتشر کرد با نام " مشکل کوزه آب" که در آن بسیار مستدل و روشن اثبات می کند که بسیاری از مشکلات اساسی ما آدم ها به دلیل تصلب ساختارهای ذهنی، تعصب و ترس مان است.

انسان ها از نوآوری می ترسند. وقتی صحبت از تغییر رفتار و آوردن روال های تازه به زندگی روزمره می شود، بلافاصله احساس ناامنی می کنند. اما نفع آنها در این است که رویکردهای فکری خود را ارزیابی کنند و در الگوهای فکری قدیم به ارث رسیده از گذشته تجدید نظر کنند. در همین راستا لازم است که آن سیستم های دفاعی را که اجازه چنین عملی را نمی دهد، و خود نیز از آن آگاه نیستند، شناسایی کنند.

 بنا به گفته لوچینز استراتژی بهبود چنین روندی در تلاش برای فکر کردنی قابل انعطاف نهفته است. برای سازگار شدن با محیط پیرامون مان که مدام در حال تغییر است، چاره ای نداریم جز منعطف بودن در فکر کردن و اندیشیدنی عاری از هر گونه تعصب.

با متفاوت فکر کردن  متفاوت زندگی کنید

متفاوت فکر کردن برای متفاوت زندگی کردن؛ اما چگونه این کار را انجام دهیم؟

بسیاری از مردم در درک چیزهای اطراف شان و تصوری که از آن دارند مثل همند. مثلا می فهمند که طوفان دارد نزدیک می شود، بوی خاک باران خورده را تشخیص می دهند، صدای  باران بر شیشه پنجره را می شناسند، و درک و دریافت هایی از این دست.

حال به رغم اینکه همه ما این محرک ها را می شناسیم و درک می کنیم، اما هرکدام مان تفسیر شخصی و واکنش شخصی خودمان را از آن داریم. شخصیت ما، تحصیلات، محیطی که در آن قرار گرفته ایم، خلق و خوی مان، علاقمندی ها و ترجیحات مان همگی بر تفسیرما از این موارد اثر می گذارند.

مثلا ممکن است با درک اینکه طوفان دارد نزدیک می شود، یکی مضطرب شود و فرار کند، یکی دیگر از دیدن آن لذت ببرد، و عکاسی کند. هر فردی بنا بر ویژگی های شخصی که دارد، واقعیت را یک طور درک و فیلتر می کند.

مسئله اصلی این جاست که گاهی شیوه خاص  پردازش آنچه که ما را احاطه کرده است ، و آنچه اتفاق می افتد از راه ورود به لایه های یک ذهن بی دفاع و بسته صورت می گیرد. انگار که فرایند پردازش، از راه تونل بتونی یک ذهن بسته صورت می گیرد که راه به تاریکی می برد.

پس چه کنیم تا این شیوه پردازش را تغییر دهیم وقتی افکار به طور خودکار وارد این تونل های ذهنی می شوند و با احساساتی از همین دست روبرو (مواجه) می شوند؟ با ما همراه باشید.

ذهن منعطف و تأثیرپذیر

دکتر لوچینز در دهه ی 1940 نیاز مبرم به ایجاد و توسعه یک رویکرد ذهنی با عنوان رویکرد ذهن انعطاف پذیر را برای متفاوت فکر کردن پیش بینی کرده بود. افرادی با این رویکرد ذهنی می توانند در یک محیط سرشار از تغییر و محرک دوام بیاورند و موفق زندگی کنند.

به علاوه در همان زمان یک ریاضیدان و فیزیکدان مشهور با نام دکتر لئوناردو ملودینو این مفهوم را وارد حوزه روان شناسی کرده بود که بسیار مورد علاقه لوچینز قرار گرفت.

دکتر ملودینو که در چندین پروژه مهم علمی با استیون هاوکینگ همکاری نزدیکی داشته است و هنوز هم از اشاعه دهندگان تاثیرگذار علمی است، معتقد است یک ذهن منعطف و تاثیرپذیر که متفاوت فکر کردن را آموخته است، بهتر فکر می کند و بهتر زندگی می کند. بهتر فکر کردن به ارتقای کیفیت سطح زندگی در جامعه و نیز به گسترش شادی در جامعه کمک می کند.

این ایده بر ارکان زیر استوار است:

. پدیده ها و چیزهای اطراف تان را بدیهی ندانید. ایده های راحت و دردسترس بی حس کننده اند . با یک دید انتقادی به اطراف تان نگاه کنید. دنبال پاسخ های ساده نباشید.

. وقت آن رسیده است که کاری را شروع کنید که کمی سخت است و هر کسی از پسش برنمی آید: زود اعتماد نکنید،  ابهام را تحمل کنید؛ تضادها را تشخیص بدهید.

. از آن ذهنیت مرسوم و معمول همیشگی فراتر روید.

. در نهایت هم به منطق و هم به افکار جانبی آن اعتماد کنید ، 

همین روند شما را به نوآوری دعوت می کند.

ذهنیت منعطف از تغییر نمی ترسد. نبود (عدم) ثبات و اطمینان را می پذیرد. از تغییرات استقبال می کند و می داند زندگی در حال تغییر مداوم است. فقط خودش را با تغییرات وفق نمی دهد، بلکه از آن ها استفاده می کند.

متفاوت فکر کردن شما را وامی دارد تا افکار پوچ و بی فایده را بشناسید و با چشمانی باز به اطراف تان نگاه کنید.

اگر انعطاف پذیر باشید. راحت تر چالش های زندگی را تاب می آورید  و از موانع عبور می کنید.

با متفاوت فکر کردن  متفاوت زندگی کنید

همه ما دوست داریم که متفاوت فکر کنیم و ذهن منعطفی داشته باشیم تا با جسارت به استقبال آینده و اتفاقات پیش رو برویم. در این شکی نیست. اما یک نکته مهم دیگری وجود دارد که توجه به آن اساسی است:

افکار مزاحم، بی فایده ، مضر و سمی

افکاری که بی وقفه در ذهن ما می چرخند. افکار بازدارنده ای که غافل که بشویم ما را اسیر می کنند. همان افکاری که به تو می گویند: " تو از پس این کار برنمی آیی." " بشین سرجات، اوضاع را از این که هست بدتر نکن." " ارزش ریسک کردن ندارد، در نقطه امن خودت باقی بمان".

این گفت و گوی ذهنی و درونی را قطع کنید. نوبتی هم که باشد نوبت پاکسازی ذهن از افکار بازدارنده ای است که همواره بر ترس ما دامن می زنند. برای متفاوت فکر کردن باید که مکالمه ذهنی تان را متوقف کنید.

تنها با قطع مکالمه ذهنی است که به ذهن منعطف مجال عرض اندام و رشد می دهید.

متفاوت که فکر کنید، فرصت های ارزشمندی پیش روی شما قرار می گیرند. عجله نکنید باید به ذهن و مغزتان زمان بدهید. باید که تصمیم بگیرید و به تصمیم تان متعهد باشید.

 

کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@