واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

چگونه می توان ایران را قوی کرد؟ (قسمت دوم و سوم)

چگونه می توان ایران را قوی کرد؟ (قسمت دوم)
مانع اصلی در عدم موفقیت ایران در جذب گردشگر خارجی، یکی عدم شناخت کافی از جاذبه های گردشگری ایران و دیگری تصویر منفی است که از ایران در دنیا برساخته شده است.
عصر ایران؛ دکتر جلیل بیات*- در قسمت قبلی این یادداشت اشاره شد که برای قوی شدن یک کشور دو پیش شرط شامل اجماع در داخل و تنش زدایی در خارج لازم است. همچنین تاکید شد قدرتمند شدن باید به صورت همزمان در سه حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی انجام شود. حال در این نوشتار به سه اقدام برای توسعه اقتصادی ایران اشاره می شود.
 
باید اذعان کرد توسعه اقتصادی تا حدود زیادی در توسعه دو حوزه نظامی و فرهنگی نیز نقش دارد. کشوری که از منابع مالی بالایی برخوردار است امکان تحقیق و توسعه بیشتری در حوزه نظامی یا خرید ادوات تسلیحاتی پیشرفته خواهد داشت. 
 
سه اقدام برای توسعه اقتصادی و ثروتمند شدن ایران
 
همچنین اگر مردم را به عنوان سرمایه های اصلی یک کشور تلقی کنیم، هرچه درآمد بالاتری داشته باشند فرهنگ قوی تری خواهند داشت. البته این رابطه لزوما همیشه درست نیست، اما به هر حال وقتی نیازهای اولیه افراد مانند خوراک، پوشاک، مسکن و تشکیل خانواده رفع شده باشد، آنگاه آنها می توانند مطالعه کنند، سینما و تئاتر بروند، سفر کنند و به طور کلی بیشتر «فکر» کنند. جامعه ای که دغدغه ذهنی آن پرداخت اقساط، بدهی، اجاره و تامین مایحتاج اولیه زندگی باشد دیگر نیرویی برای «تفکر» ندارد، پس با کوچک ترین تهاجم فرهنگ های بیگانه فرو می پاشد.
لذا اهمیت تولید ثروت و درآمد در یک کشور کاملا بدیهی است و با این توضیحات اکنون باید دید در صورتی که دو پیش شرط اجماع در داخل و تنش زدایی در خارج در راستای هدف قوی شدن ایران انجام گرفته باشد، چگونه و از چه راههایی می توان به توسعه اقتصادی اقدام کرد.
 
شاید در شرایط مفروض گرفته شده، راههای بسیاری برای افزایش درآمد ملی وجود داشته باشد، اما این نوشتار به سه موضوعی اشاره می کند که به لحاظ جغرافیایی، مزیت نسبی سرزمین ایران محسوب شده، اما کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
 
1- صنعت گردشگری: صنعت گردشگری یکی از مزیت های اقتصادی بالقوه در ایران محسوب می شود که مورد غفلت قرار گرفته است. بر اساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، ایران رتبه دهم جاذبه‌های باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبه‌های طبیعی را در جهان دارا است، اما از نظر رقابت پذیری گردشگری در سال 2019 در رتبه 93 قرار گرفته است. 
 
مانع اصلی در عدم موفقیت ایران در جذب گردشگر خارجی، یکی عدم شناخت کافی از جاذبه های گردشگری ایران و دیگری تصویر منفی است که از ایران در دنیا برساخته شده است. این فرضیه که ایران کشوری ناامن است و گردشگران خارجی در ایران امنیت ندارند، باعث شده بسیاری از گردشگران علی رغم میل باطنی تمایلی به بازدید از ایران نداشته باشند. متاسفانه در طول چند دهه اخیر مسئولان کشور هم هیچ تلاشی برای تغییر این تصویر و در مقابل تبلیغات مثبت برای سفر مردم دنیا به ایران نداشته اند. 
 
اما چنانچه سیاست تنش زدایی در خارج صورت بگیرد، آنگاه امکان ارائه تصویری مثبت از ایران به افکار عمومی دنیا فراهم خواهد شد. نابخردی است اگر گمان کنیم گردشگر غربی برای دیسکو رفتن یا مشروب خوردن به ایران می آید. لذا می توان با رعایت قوانین فعلی کشور و صرفا با تغییر تصویر ایران در دنیا درآمد سرشاری از این صنعت کسب کرد. 
 
در این مسیر می توان با جذب سرمایه گذاری خارجی به تامین برخی زیرساخت های صنعت گردشگری همچون توسعه راهها و حمل و نقل، ساخت هتل و اماکن اقامتی - تفریحی و ... پرداخت. ضمن آنکه قطعا با کشف واکسن و داروهای درمان کرونا وضعیت صنعت گردشگری نسبت به شرایط کنونی تغییر خواهد کرد.
 
2- صنعت ترانزیت کالا: با رشد جمعیت جهان و نیاز به کالاهای مصرفی مختلف، یکی از صنایعی که جایگاه مهمی در اقتصاد بین الملل پیدا کرده صنعت ترانزیت کالا است. چین با درک اهمیت این موضوع در سال 2013 پروژه ساخت جاده ابریشم جدید را ارائه کرد.
 
قرارگیری ایران میان قاره‌های آسیا و اروپا، دسترسی به آب‌های بین‌المللی در جنوب، وسعت بالا و تعداد زیاد همسایگان، به لحاظ ترانزیت کالا مزیت‌هایی به ایران داده که کمتر کشوری از آن‌ها بهره‌مند است. ایران بهترین مسیر برای عبور کالا از کشورهای تولیدکننده در شرق جهان (چین و شبه قاره هند) به کشورهای مصرف کننده در اروپا است. ایران وضعیت مشابهی نیز در خلیج فارس و ورودی اقیانوس هند دارد که در میان کشورهای تولیدکننده نفت در غرب آسیا بی نظیر محسوب می شود. 
 
با این حال وجود موانع داخلی (سوءمدیریت) و خارجی (تحریم ها)، مانع از برخورداری از این مزیت خدادادی شده است. ناگفته نماند توسعه راهها و حمل و نقل می تواند علاوه بر رونق صنعت گردشگری در توسعه صنعت ترانزیت هم موثر باشد و از این لحاظ می توان با یک تیر دو هدف را نشانه گرفت.
 
3- صادرات برق خورشیدی: سومین مزیت طبیعی سرزمین ایران که می توان از آن تولید ثروت کرد، تولید برق از طریق انرژی های تجدیدپذیر از جمله انرژی خورشیدی است. در ایران به طور میانگین سالیانه بیش از ۲۸۰ روز آفتابی گزارش شده است که بسیار قابل توجه است. این میزان حتی در برخی نقاط کویری و بیابانی بسیار بیشتر است. 
 
انرژی خورشیدی بر خلاف انرژی هسته ای که تکنولوژیی قدیمی و مربوط به 70 سال پیش است، یک تکنولوژی روز محسوب می شود و البته حساسیت های انرژی هسته ای را هم ندارد. ضمن آنکه برخی سازمان های بین المللی به کشورهایی که در زمینه تولید برق خورشیدی فعالیت می کنند وام و تسهیلات نیز می دهند. همچنین طی سال های اخیر خارجی ها علاقه بسیاری برای سرمایه گذاری در این موضوع در ایران داشته اند.
 
با این حال در این حوزه نیز با توجه به ظرفیت های بالای طبیعی در ایران هنوز در ابتدای راه قرار داریم. این در حالی است که به گفته کارشناسان ایران در صورت تجهیز مساحت بیابانی خود به سامانه‌های دریافت انرژی خورشیدی می‌تواند انرژی مورد نیاز بسیاری از کشورهای منطقه را نیز تأمین و در زمینه صدور انرژی برق فعال شود.
 
راههای بسیار دیگری برای توسعه اقتصادی ایران وجود دارد که در اینجا صرفا به سه مورد که مزیت نسبی سرزمین ایران محسوب می شود اشاره شد. البته همانطور که قبلا گفته شد عملیاتی شدن هرکدام از اینها نیازمند اجرای دو پیش شرطی است که قبلا توضیح داده شد.
 
*پژوهشگر روابط بین الملل

الزامات قوی‌شدن ایران در جهانی آشفته

چگونه می‌توان ایران را قوی کرد؟ (قسمت اول)
"اجماع در داخل" و "تنش زدایی در خارج" برای قدرتمند شدن لازم است.

عصر ایران؛ دکتر جلیل بیات*- یکی از تاکیدات رهبر انقلاب در سال های اخیر و به خصوص بعد از اعمال سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ و شهادت سردار سلیمانی، لزوم قوی شدن ایران بوده است. در همین راستا رهبر انقلاب در سخنرانی  روز 13 آبان قوی شدن کشور را در سه حوزه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار دادند و از مسئولان خواستند با جدیت بیشتری در این سه حوزه کار کنند.

الزامات قوی‌شدن ایران در جهانی آشفته
در تایید این دیدگاه باید گفت اگر کشوری قصد دارد یک قدرت منطقه‌ای یا جهانی شود باید به صورت همزمان در این سه حوزه قدرتمند شود. اگر کشوری صرفا به فرهنگ توجه کند، سرنوشتی مشابه تمدن هند در 500 سال گذشته پیدا خواهد کرد که به علت غفلت از بُعد نظامی، مورد تهاجم کشورهای خارجی مختلف قرار گرفت. اگر کشوری صرفا به قدرت نظامی توجه کند، سرنوشتی مشابه شوروی سابق پیدا خواهد کرد که در برابر تهاجم فرهنگی و فشارهای اقتصادی از درون فرو پاشید. و در نهایت اگر کشوری بخواهد صرفا به توسعه اقتصادی توجه داشته باشد، سرنوشتی مشابه کره جنوبی خواهد یافت که امنیت خود را محتاج دیگران بوده و هیچ استقلالی در سیاست خارجی از خود ندارد.

لذا برای قدرتمند شدن لازم است هر سه حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی را به صورت متوازن توسعه داد. اما سوال اصلی این است که الزامات یا پیش‌شرط‌های قدرتمند‌شدن چیست؟ به نظر می رسد وجود حداقل دو پیش‌شرط شامل اجماع در داخل و تنش زدایی در خارج برای قدرتمند شدن لازم است.

در بُعد داخلی باید اجماع برای هدف اصلی کشور جهت قدرتمند شدن شکل گیرد که در این صورت منافع ملی اولویت اصلی همه گروهها، احزاب و جناح ها خواهد شد. در بُعد خارجی نیز به یک دلیل منطقی می باید لزوم تنش زدایی سرلوحه کار قرار گیرد و آن دلیل این است که زمانی که انواع تهدیدات از بیرون متوجه کشور است، بخشی از نیرو و سرمایه های کشور مورد آسیب مستقیم قرار می گیرد و بخشی دیگر را باید صرف مقابله با این تهدیدات کرد. بدین ترتیب همیشه بخش عمده ای از سرمایه های بالقوه و بالفعل کشور به جای به کارگیری در توسعه سه حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی، یا عملاً قابل دستیابی نخواهد بود یا بازدهی لازم را در راستای قوی شدن کشور نخواهد داشت.

بیان دو مثال تاریخی یکی از صدر اسلام و دیگری از دوره معاصر می تواند لزوم این دو پیش شرط برای تحقق قدرتمند شدن را بهتر تبیین کند.
 صلح حدیبیه: پیامبر اسلام (ص) پس از چندین جنگ با کفار مکه، به امر خداوند تصمیم به صلح گرفت. این تصمیم از سوی برخی مسلمانان مورد انتقاد واقع شد. اما بالاخره اجماع داخلی حاصل و قرارداد صلح امضا شد و خداوند در آیاتی از «صلح حدیبیه» با عنوان «فتح الفتوح» نام برد. با این صلح مسلمانان توانستند به بازسازی نیروهای خود پرداخته و ضمن تبلیغ دین اسلام در دیگر مناطق و افزایش پیروان اسلام (توسعه فرهنگی) به توسعه اقتصادی نیز بپردازند.

در تاریخ آمده که هنگام مذاکره برای صلح، نماینده کفار با خطاب قرار دادن پیامبر به عنوان رسول خدا در متن صلح نامه مخالفت کرد و گفت اگر ما خدای تو و اینکه تو فرستاده او هستی را قبول داشتیم که با هم وارد جنگ نمی شدیم. با این حال پیامبر کوتاه آمد و با این صلح عملا زمینه فتح مکه را در چند سال بعد فراهم کرد.

 توافق چین با امریکا: سفر ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری امریکا در 1972 به چین و دیدار با مائو و چوئن لای سرآغاز تحول در رابطه این دو کشور بود. این سفر که مقدمات آن از چند سال قبل فراهم شده بود، منجر به صدور اعلامیه شانگهای شد که زمینه را برای احیای روابط دیپلماتیک میان امریکا و چین فراهم کرد. البته تا برقراری روابط دیپلماتیک میان دو کشور در 1979 مخالفت های گسترده ای با این موضوع در چین و به خصوص بعد از مرگ مائو صورت گرفت. اما در نهایت اجماع برای قدرتمند شدن چین از طریق باز کردن درهای این کشور به سوی جهان صورت گرفت. در واقع رهبران چین به این نتیجه رسیده بودند که برای مقابله با تهدیدات شوروی از یکسو و توسعه اقتصادی از سوی دیگر، لازم است رابطه خصومت آمیز با امریکا تغییر کند.

در تاریخ آمده که هنگام مذاکره مائو با نیکسون یکی از موضوعات مهم مورد اختلاف مسئله تایوان بود. با این حال مائو با بیان این جمله که «بگذارید 100 سال دیگر درباره این موضوع تصمیم بگیریم» زمینه توافق را فراهم کرد. اکنون حدود 50 سال از آن رویداد می گذرد و چین دومین قدرت بزرگ دنیا است و کالاهای چینی عملا امریکا را فتح کرده اند و به گفته اکثر کارشناسان، چنانچه روند چند دهه اخیر ادامه یابد، هیچ بعید نیست چین در 50 سال آینده به قدرت اول دنیا تبدیل شود و شاید در آن زمان چنانکه مائو گفته بود مسئله تایوان را آنطور که چین می خواهد به سرانجام برساند.

این دو مثال تاریخی نشان می دهد آینده نگری و مصلحت سنجی لازمه سیاست و حکومت است و چنانچه کشوری قصد دارد به یک قدرت بزرگ تبدیل شود، ابتدا باید در داخل پیرامون این هدف و چگونگی دستیابی به آن اجماع شود و سپس تا آنجا که ممکن است به تنش زدایی در خارج بپردازد تا در غیاب هرگونه تهدید خارجی، به توسعه توان داخلی در سه حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی بپردازد.

در قسمت های بعدی این مقاله توضیح خواهم داد که ایران چگونه می تواند در این سه حوزه قدرتمند شود.

* پژوهشگر روابط بین الملل

رئیس نظام پزشکی: 20 درصد مبتلایان کرونا آزادانه در جامعه می‌چرخند/ این یعنی بمب ساعتی

شمار جان باختگان ما در زمرۀ آمارهای بالا در سطح جهان محسوب می شود... الان اگر در تهران یا شهرهای بزرگ بخواهید برای بیمار کرونایی پذیرش بگیرید بسیار کار سختی است.

ظفرقندیرییس سازمان نظام پزشکی با اعلام یا گله از این که خانوادۀ شهدای جامعۀ پزشکی هنوز مورد حمایت قرار نگرفته‌اند مشکل اساسی در کنترل ویروس کرونا را تصمیمات دیرهنگام و نداشتن یک برنامۀ از پیش تعیین‌شده و منسجم دانست.

به گزارش عصر ایران، دکتر ظفرقندی  که در برنامۀ تلویزیونی «طبیب» حاضر شده بود، با ابراز تأسف از آمار بالای مرگ‌ومیر شیوع بیماری کرونا  گفت: شمار جان باختگان ما در زمرۀ آمارهای بالا در سطح جهان محسوب می شود لذا باید به تجارب علمی و موفق جهان برگردیم و اینکه به موقع تصمیم بگیریم چراکه تصمیمات دیرهنگام در بسیاری از مواقع، کمکی نمی‌کند.

 وی افزود: طبق آمار دیروز 459 فوتی ثبت شده داشتیم حال آن که تعداد واقعی بیش از این است. اما نباید نگران نشان دادن امار بالای ابتلا باشیم و یکی از پیشنهادهای قطعی ما این است که تست بیشتری انجام دهیم چرا که یکی از راهکارهای علمی قطعی است. تعداد تست باید افزایش پیدا کند تا شناسایی بیماران و درمان زودتر انجام پذیرد و بار بیماران در بیمارستان‌ها کمتر شود. یک دلیل آمار بالای مرگ‌ومیر همین است که بیماران در شرایط نامناسب و پیشرفته به بیمارستان‌ها ارجاع می‌شوند.

وی با اشاره به اینکه بیمارستان‌ها دیگر برای پذیرش بیمار جا ندارند، گفت:  6200 تخت آی‌سی‌یو ما در کشور در اشغال بیماران مبتلاست، 220 مورد از اینها با دستگاه نفس می‌کشند و 90 درصد این افراد فوت می‌کنند و این آمار خوبی نیست. چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون پیش‌گیری اتفاق نیفتاده، نباید بگذاریم کار به این مراحل برسد. متأسفانه 20 درصد افرادی که مبتلا هستند آزادانه در جامعه می‌چرخند یعنی مثل یک بمب ساعتی در جامعه آزاد هستند در حالیکه توصیه این است که برای شناسایی بیماران باید تست را بالا ببریم و در کشور ما این تعداد 25 هزار تست روزانه بوده و قرار است به 40 هزار برسد در حالیکه باید به 100 هزار برسد، این کف انتظار و استاندارد بین‌المللی است، قاعده جهانی در کشورهایی که موفق بودند این است.

این پزشک متخصص همچنین یادآور شد: درگیری بیماری در همه جای دنیا هست، اما مهم تعداد فوتی‌هاست لذا هرچه تست‌ها را بیشتر کنیم قاعدتا تعداد ابتلاها هم بیشتر مشخص می‌شود و اگر این را بفهمیم و افراد مبتلا و 10 نفر از افرادی که با او تماس داشتند پیدا کرده و قرنطینه کنیم بیماری کنترل می‌شود، این کاری است که در جهان انجام می‌شود اگر نکردیم می‌رسیم به این پیک که دیگر کنترلش با کنترل‌های معمولی به دست نمی‌آید.

ظفرقندی با تأکید بر اینکه واقعیت این است که تحریم‌ها ما را در حوزه بهداشت و درمان اذیت کرده، گفت: اما یک عزم ملی داخلی هم در کنترل بیماری نیاز است، وزارت بهداشت یک بخشی از کار است، همه دستگاه‌ها مسؤولند، یک مسئله دیگر هم تفکر اشتباه است اینکه فکر می‌کنیم اگر همین‌طور جلو برویم اقتصادمان کمتر آسیب می‌بیند در حالی که اگر این مسیر در مدت کوتاه‌تری کنترل شود آسیب اقتصادی به کشور کمتر خواهد شد، ممکن است در دو هفته آسیب‌هایی وارد شود اما در طولانی‌مدت شرایط بهتری خواهیم داشت. خوب است در این کارها به مبانی علمی رجوع کنیم چون این روش‌ها در دنیا تجربه پس داده، توصیه سازمان بهداشت جهانی این است که اگر به حدی از پیک بیماری رسیدید قاعده این است که دو هفته، سه هفته و حتی یک ماه همه فعالیت‌ها به جز صنوف خاص تعطیل شود، تا هم شدت و گسترش بیماری کاهش پیدا کند و هم بیمارستان‌ها بتوانند فضای پذیرش را بیشتر کرده و تنفسی پیدا کنند.

وی ادامه داد: الان اگر در تهران یا شهرهای بزرگ بخواهید برای بیمار کرونایی پذیرش بگیرید بسیار کار سختی است، حتی این زمان برای نفس تازه کردن کادر درمان لازم است الان یک روزنامه دستم بود عکس تعداد زیادی از شهدای کادر درمان را انداخته بود، حداقل چند صد برابر تعداد شهدا در جامعه پزشکی افراد مبتلا داریم که این تعداد از حوزه کار خارج می‌شوند.

در زمان جنگ یادم هست که بسیاری از مجروحان بعد از بهبودی مختصر هم که شده به جبهه باز می‌گشتند تا اینکه شیمیایی‌ها شروع شد و دیگر مجروحان شیمیایی توان برگشت را نداشتند، امروز هم با همین مسئله مواجهیم و متأسفانه کادری که مبتلا می‌شوند توان و پتانسیل ندارند، حالا چه حجمی مبتلا شده و طبیعتا زمین‌گیر شده و متأسفانه جبران هم نمی‌شوند و از آن طرف تسهیلات و مشوق‌های لازم هم در نظر گرفته نمی‌شود.

رئیس سازمان نظام پزشکی کشور در ادامه تأکید کرد: متأسفانه هنوز از خانواده‌های شهدای جامعه پزشکی حمایت نشده، پس انگیزه چه می‌شود؟ خانواده چطور باید زندگی‌اش بگذرد، می‌گویند بستگان و فامیل به ما کمک می‌کنند، ما حمایت لازم را نکردیم و این از چیزهایی است که نیازمند برنامه جامع است، هنوز دستوری که این افراد شهید محسوب شوند و کمکی باشد تا زندگی‌شان بگذرد هم دیده نشد، همه مسؤلند و اگر همه دست به دست هم دهند این کارها حل می‌شود، چون وقتی کادر درمان این چیزها را می‌بیند انگیزه‌اش را از دست می‌دهد، لذا باید خیلی احتیاط کنیم.

ظفرقندی با ابراز تأسف از نبود برنامه جامع و مدون در دوران کرونا گفت: استراتژی‌های برخورد با کرونا در کشورهای مختلف بسته به توان اقتصادی و اینکه تحریم دارند یا نه متفاوت است و تجربه به قدر کافی هست، در کشورهایی مثل چین، کره و ژاپن که از صاحبان مشاغل حمایت می‌کنند و با روش‌های سرکوب و دیسیپلین نظامی سفت کار را جلو می‌برند. کشورهایی که به لحاظ اقتصادی یا اجتماعی این امکان را ندارند می‌آیند پله پله برنامه تعریف می‌کنند، یک اشکالی که در ایران وجود دارد این است که ما برنامه مدون قطعی برای مقابله با کرونا نداریم، یعنی اینکه ما اگر به چه تعداد مرگ‌ومیر رسیدیدم برویم به فاز تعطیلی و چه مقدار شیب‌مان نزولی شد بازگشایی کنیم، ما نباید روز به روز برنامه بگذاریم، باید برنامه از پیش تعیین‌شده منسجم و استراتژی راهبردی مشخص داشته باشم که اگر به این تعداد رسیدیم باید این تعطیلی انجام شود و اگر اینجا شیب نزولی شد به سراغ آزاد کردن می‌رویم، این برنامه بسته به منحنی باید مدون باشد اما مشکل این است که این برنامه مدون را نداریم.

وی در پاسخ به این سؤال که پس در جلسات ستاد کرونا چه صحبت‌هایی مطرح می‌شود، یادآور شد: بالاخره در این ستاد در سطح بالای اقتصادی تصمیم‌گیری می‌شود که ما جزء آن نیستیم، چیزی که ما می‌گوئیم این است که صاحبان فرآیند و کسانی که با جامعه پزشکی سروکار دارند هم باید در این تصمیم‌گیری‌ها شرکت کرده و نظرات‌شان اعمال شود، در آن ستاد ملی کمیته امنیتی و اقتصادی حضور دارند که ما عضو نیستیم اما مرتب نظرات‌مان را منتقل می‌کنیم.

رئیس سازمان نظام پزشکی در پایان عنوان کرد: خواهش من این است که در این بحث دو نکته‌ای که اهمیت دارد این است که اولویت سلامت به طور واقع نگاه شود و حفظ جان مردم مهمترین قسمت است و اینکه کادر درمان و جامعه پزشکی برای ارائه خدمت نیاز به حمایت دارند، درباره تسهیلات و نیازها مرتب مکاتبه کردیم ولی هنوز نتیجه ملموس و عملیاتی حاصل نشده، لذا پیشنهادم این است که الان به ویژه در تهران و شهرهای بزرگ که آمار مرگ‌ومیر بالاست تصمیم جدی ولی مقطعی با توجه به شریط اقتصادی گرفته شود، پیشنهاد ستاد تهران و بررسی‌های علمی هم این است که یک تعطیلی کوتاه داشته باشیم که قابل تحمل و اقتصادی باشد تا بعد با شرایط بهتری بتوانیم ادامه دهیم.

کرونا و خطر وقوع جنگ جهانی سوم/هشدار رئیس ستاد نیروهای مسلح بریتانیا

وقوع جنگ جهانی سوم یک خطر جدی و واقعی است که همه‌گان باید از سطح بالای این خطر و پیامدهای ناگوار آن آگاه باشند.
نیکلاس پاتریک کارتر، رئیس ستاد نیروهای مسلح بریتانیا هشدار داد که بلاتلکیفی و اضطراب جهانی ناشی از تبعات اقتصادی شیوع ویروس کرونا می‌تواند به وقوع یک جنگ جهانی سوم منجر شود.
گرامیداشت یاد جانباختگان جنگ در بریتانیا/عکس  AP 
جانباختگان جنگ دوم جهانی
 
 به گزارش یورو نیوز؛ کارتر در مصاحبه‌ای که روز یکشنبه و همزمان با سالروز گرامیداشت جانباختگان و جانبازان جنگ با شبکه اسکای نیوز انجام داد، گفت: «تشدید تنش‌های منطقه‌ای و برداشت‌های غلط در نهایت می‌تواند منجر به وقوع درگیری نظامی گسترده شود».

رئیس ستاد نیروهای مسلح بریتانیا افزود:«من فکر می‌کنم ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که جهان به مکانی بسیار ناامن و پراضطراب بدل شده و با وجود این که رقابت جهانی از ویژگی‌های زندگی عصر ماست ولی بسیاری از منازعات منطقه‌ای موجود، احتمال رخداد محاسبه‌های غلط و رخداد درگیری‌های نظامی را بیش از پیش افزایش داده است.»

 کارتر در ادامه این مصاحبه اذعان کرد که وقوع جنگ جهانی سوم یک خطر جدی و واقعی است که همه‌گان باید از سطح بالای این خطر و پیامدهای ناگوار آن آگاه باشند.

او که از سال ۲۰۱۸ تا کنون ریاست ستاد نیروهای مسلح بریتانیا بر عهده دارد، گرامیداشت یاد و خاطره تمامی کسانی که در جنگ‌های گذشته جان خود را از دست داده‌ و یا متحمل معلولیت جسمی شده‌اند، در واقع یادآوری تبعات غیرقابل جبران هر جنگی و تلاش برای عدم تکرار اشتباه‌های گذشته است.

 کارتر خاطر نشان کرد که اگر وحشت از جنگ فراموش شود ممکن است مردم دچار خطا شوند و رفتن به جنگ را امری منطقی تلقی کنند.

رئیس ستاد نیروهای مسلح بریتانیا در پایان تاکید کرد که ما باید به یاد داشته باشیم که اگر چه ممکن است تاریخ تکرار نشود ولی دارای ضرب‌آهنگی است که وقوع جنگ را در شرایط بلاتلکیفی، اضطراب جهانی و بروز برداشت‌های غلط ممکن می‌سازد.

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی: از "ارج" تا "تولی پرس"

زمانی در خانه هر ایرانی حداقل یک محصول پارس وجود داشت. از تلویزیون‌های سیاه و سفید نقلی‌اش گرفته تا باتری‌هایی که قدیمی‌ها به آن قوه می‌گفتند.

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی




هرکدام از ما نام برندها و محصولاتی را به یاد داریم که اکنون خبری از آن‌ها نیست. یا در خبرها گفته می‌شود این برندها فعال هستند ولی در عمل هیچ محصولی از آن‌ها در بازار نمی‌بینیم. تا همین چند سال پیش هم آگهی‌های تلویزیونی پر بود از نام‌های آشنایی که همه به یاد داشتیم و با تبلیغات‌شان سرگرم می‌شدیم، ولی امروزه دیگر یادی از آن‌ها نمی‌شود و در بیشتر موارد آن برند و کارخانه، عمدتا به دلیل سیاست‌های غلط خصوصی‌سازی و واردات بی‌رویه تعطیل شده است.

«خراسان» در ادامه نوشت: سراغ چند نام تجاری معروف رفته‌ایم تا ببینیم چه بر سرشان آمده و سرنوشت آن برند و محصولاتش چه شده است؟ از ارج بگیرید تا آزمایش و پارس‌الکتریک، تولی‌پرس و ... . البته در بین برندهایی که در تاریخ محو شدند، نام‌هایی هم وجود دارد که گفته می‌شود خوشبختانه بعد از سال‌ها رکود و نداشتن فعالیت، دوباره تولید را از سر گرفته‌اند که امیدواریم فقط در حد خبر روی کاغذ نباشد.

قدیمی‌ترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران

نام برند: ارج

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

«ارج؛ نامی که می‌شناسید و به آن اطمینان دارید» تبلیغی بود که شاید هنوز در گوش خیلی‌ها مانده باشد. ارج یک سازنده بزرگ محصولات لوازم خانگی در کشور بود. این شرکت از سال ۱۳۱۶ با هشت کارگر ساده مشغول تولید شد و با قدمتی ۷۹ ساله، قدیمی‌ترین سازنده لوازم خانگی ایران لقب گرفت.

در آغاز، کارهای آهنگری، ریخته‌گری و جوشکاری انجام می‌داد و همچنین صندلی‌های تاشو نیز تولید می‌کرد. در دهه ۱۳۵۰ فعالیتش گسترش یافت و به تولید لوازم خانگی از جمله یخچال، بخاری، ماشین لباس‌شویی و کولر نیز روی آورد.

انتخاب نام ارج برای قدیمی‌ترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران، علاوه بر اینکه از اول نام خانوادگی خلیل ارجمند، بنیان‌گذارش گرفته شده بود، اختصار سه واژه آهنگری، ریخته‌گری و جوشکاری است.

کارخانه ارج با شروع نهضت صنعتی‌شدن شروع به تولید یخچال برقی کرد. تولید یخچال در سال ۱۳۴۱ کاملا تصادفی رخ داد. در مسافرتی که مدیر شرکت به دانمارک کرد هدفش بازدید از کارخانه‌ای برای تولید ظرف‌شویی بود و به توافق نهایی هم نزدیک شده بودند اما با بازدید از کارخانه یخچال‌سازی نظرش عوض شد و ساخت یخچال را آغاز کرد. یک سال بعد آبگرمکن برقی ۵۰ گالنی ساخت ارج به بازار آمد. تولید آن توسط ارج به توسعه بهداشت شخصی مردم و افول خزینه و حمام‌های عمومی که عامل شیوع بسیاری بیماری‌ها بود کمک شایانی کرد. طی واگذاری‌ها، این کارخانه و دارایی‌های آن که به گفته هاشمی (مدیر کل دفتر صنایع فلزی و لوازم خانگی وزارت صنعت) فقط زمین و سوله کارخانه بود، واگذار شد.

گفته می‌شود این شرکت در دهه ۷۰ با یک اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی هم مواجه شد. در پی مشکلات مالی، کارخانه ارج رو به سقوط گذاشت تا سرانجام در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضایی انبار ارج، پس از ۷۹ سال به طوررسمی تعطیل شد. گفته می‌شود شرکت ارج بعد از واگذاری در حال مذاکره با تولیدکنندگان لوازم خانگی خارجی برای شروع مجدد تولید است.

افول گرما و سرمای ایرانی

نام برند: آزمایش

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

کارخانه آزمایش در سال ۱۳۳۷ بنا شد. هنوز هم در خانه بسیاری از ایرانی‌ها حداقل یک محصول از کارخانه آزمایش وجود دارد، محصولات کارخانه‌ای که روزگاری به واسطه تولید وسایل گرمایشی و سرمایشی و به دلیل ایرانی بودن و تولید داخل کشور، با استقبال زیادی همراه بودند.

آزمایش که توسط محسن آزمایش بنیان گذاشته شد، در ابتدا کارگاهی برای ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات بود. روزگاری که گازکشی‌ها در تهران و چند شهر دیگر پا گرفته بود و بخاری‌های کپسولی در بورس بودند، آزمایش نیز به سرعت مدل‌های متنوع خود را به بازار عرضه می‌کرد. بخاری، کولر و یخچال که از عمده تولیدات آزمایش به شمار می‌رفتند در آن روزها حرف اول را در هر خانه‌ای می‌زدند و فروش قابل توجهی داشتند.

بسیاری از کارشناسان و فعالان صنعت لوازم خانگی بر این باورند که یکی از دلایل افول آزمایش، نبود مدیریت مناسب این شرکت بود، چرا که نه تنها آمار بلکه سرمایه این شرکت نیز گویای توانایی تولید محصولات ایرانی است. سرمایه این شرکت که در روزهای ابتدای کارش ۳۰ میلیون ریال بود پس از ۱۰ سال به ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یافت و روزهای شکوفایی آزمایش رقم خورد.

هنگامی که مدیریت این شرکت، رشد و توسعه آزمایش را به چشم دید، با پیش‌بینی تولید سالانه یک میلیارد ریال،‌ زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰ جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری و کارخانه‌ای دیگر بنا کرد. این بار محصولات نسبت به گذشته با تنوع بیشتری همراه بود، چندین نوع یخچال، کولر، آب‌گرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز نیز در کنار محصولات قبلی افزوده شد، اما فروش دیگر مانند گذشته نبود. فعالیت‌های تولیدی شرکت تا اوایل سال ۱۳۸۰ تا حدی رونق داشت و کالاهای جدیدی مانند یخچال سایدبای‌ساید و فریزر بدون برفک به محصولات شرکت اضافه شد، اما بازار محصولات خارجی با این برند ایرانی یار نبود و آزمایش را به تعطیلی کشاند.

در همین سال‌ها مجموعه آزمایش از طریق بورس به بخش خصوصی واگذار شد. در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهی‌های فراوان، تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد. اما اکنون خبری از تولید کارخانه آزمایش نیست، چرا که متاسفانه دیگر برند ایرانی آزمایش در میان تعداد زیادی از محصولات لوازم خانگی مرده است.

از باتری قلمی تا لپ‌تاپی که تولید نشد

نام برند: پارس الکتریک

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

زمانی در خانه هر ایرانی حداقل یک محصول پارس وجود داشت. از تلویزیون‌های سیاه و سفید نقلی‌اش گرفته تا باتری‌هایی که قدیمی‌ها به آن قوه می‌گفتند! کارخانه‌های پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی دیگر توسط محمدهاشم برخوردار از سال ۱۳۴۱ بنیان‌گذاری شدند تا هشت هزار نفر در این کارخانه‌ها مشغول کار شوند.

این مجموعه بعدا دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارس‌الکتریک به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد. از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار می‌آمد، با این شرکت همکاری‌اش را ادامه داد. گروندیگ چند سال پیش برای همیشه تعطیل شد و پارس الکتریک نتوانست این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند. از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانه‌های کره‌ای دراز کرد تا با یکی از قدیمی‌ترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند.

پارس الکتریک در حالی که می‌رفت علاوه بر تولید تلویزیون‌های ال‌سی‌دی، لپ‌تاپ ایرانی را هم وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل چند برند دیگر با آینده‌ای نامعلوم روبه‌رو شود. کارخانجات پارس الکتریک سال‌ها متروکه مانده بود ولی گویا مدتی است دوباره فعالیتش را از سر گرفته است.

شیرهای دوقلوی خسته از واردات

نام برند: کفش بلّا

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

اگر سن و سالی ازتان گذشته باشد و دوران جوانی را پشت سر گذاشته باشید، حتما شمایل دو شیر که یک آرم بلا را در بر گرفته‌اند به یاد دارید. کفش بلا، به نوعی دومین برند معروف کفش ایرانی بود، پس از کفش ملی. رقابت این دو کفش و در بازه‌ای، کفش وین، زبانزد خریداران کفش در ایران بود.

کفش بلا، تولدش را وامدار خانواده عمیدحضور است. پدر و پسرانی که از کاشان به تهران کوچ و پس از مدتی با خرید یک زیرپله در بازار، فروش کیف و کفش را آغاز کردند. همین موضوع مقدمه‌ای شد تا خشت اول بنای «بلا» را بگذارند.

سیستم توزیع به تدریج کفش بلا را از تولید و تجارت ملی مبدل به یک شرکت بزرگ برای برندسازی و مارکتینگ صنعتی در ابعاد ملی کرد. تولیدات بلا کفش‌های مختلفی مثل پوتین، کفش‌های مجلسی، ورزشی و دمپایی را در بر می‌گرفت.

با وقوع جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی و نابه سامانی مالکان این برند، بلا در مسیر نزولی قرار گرفت. پس از مدتی به دلایل مختلف از قبیل رکود بازار، واردات کفش‌های بی‌کیفیت و ارزان خارجی و مدیریت ناموفق، بلا نیز به سرنوشت دیگر برندهای خاطره‌انگیزی که از بین رفتند، مبتلا شد. خط تولید این کارخانه، قطعه قطعه و به بخش خصوصی واگذار شد.

مدیریت این برند اکنون در دست یک بانک است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاه‌های بلا در کل کشور کفش‌هایی را از دیگر تولیدکنندگان عرضه می‌کند. این سرنوشت تا بیخ گوش کفش ملی هم نزدیک شد ولی خوشبختانه به طور کامل این دیگر برند محبوب را از پا درنیاورد. بلایی که بر سر کفش وین، سومین تولیدی بزرگ دوران دور صنعت کفش ایران آمد.

سرگذشت تلخ یک چرخه ریسندگی

نام برند: نساجی مازندران

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

در کنار فروشگاه‌های کفش ملی، فروشگاه‌های نساجی مازندران حتی در دورافتاده‌ترین شهرستان‌های کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاه‌های کفش ملی و بلا در شهرستان‌ها زنده مانده‌اند اما نمایندگی‌های فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازه‌ها تقریبا از بین رفته‌اند.

کارخانه نساجی قائمشهر که با نام نساجی مازندران هم شناخته می‌شود، از نخستین واحدهای صنعتی بزرگ کشور محسوب می‌شد که کلنگ آن در سال ۱۳۰۷ به زمین زده شد و سال ۱۳۱۳ به بهره‌برداری رسید. بعدها تعداد کارخانه نساجی در قائمشهر به سه واحد رسید تا چرخه ریسندگی کامل شود.

نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی ۱۰۰ متری در قائمشهر، شعبه دیگری در کشور نداشت. نساجی مازندران از سه کارخانه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیت‌سازی بود. در شماره دو منسوجات پرده‌ای، ملحفه‌ای، پیراهنی، فاستونی و... به تولید می‌رسید و کارخانه شماره سه که در سال ۱۳۵۶ از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهره‌برداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد.

نساجی مازندران، قائمشهر را تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانی‌ها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورند و به برکت وجود این کارخانه کسب روزی کنند. گذشت زمان و تغییراتی از کاهش کشت پنبه در مازندران گرفته تا فرسودگی ماشین‌آلات و سنگینی بوروکراسی ناشی از مالکیت دولتی سبب شد تا مشکلات کارخانه‌های نساجی از سال ۷۲ با واگذاری آن به یک بانک بیرونی پیدا کند.

مشکلات واحدهای باقی‌مانده نساجی قائمشهر از دهه ۸۰ با واگذاری‌های مختلف و نسخه‌هایی که با تغییر هر دولت، وزیر و استاندار پیچیده می‌شد، به کلاف سردرگم تبدیل شد. روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونه‌ای بود که با فرسودگی ماشین‌آلات، بخش‌های مختلف این سه کارخانه تعطیل شد.

هرچند سال گذشته خبرهایی منتشر شد مبنی بر حمایت‌های دولتی و نهادها از این کارخانه‌ها تا دوباره به روزهای اوج‌شان بازگردند و مدیر عامل نساجی هم در مصاحبه با ایرنا خبر از روغن‌کاری چرخ‌های این کارخانه داد، ولی با مراجعه به وب‌سایت شرکت متوجه می‌شویم که از زمستان سال گذشته هنوز به‌روز نشده و خبری از محصولاتش در بازار نیست.

نشانه پاکیزگی که دیگر نیست

نام برند: تولی‌پرس

سرنوشت تلخ ۶ کارخانه مشهور ایرانی

یکی از معروف‌ترین آگهی‌هایی که سال‌ها پیش در رادیو و مخصوصا تلویزیون به‌طور مداوم پخش می‌شد، مربوط به محصولات شرکت تولی‌پرس بود.

شرکت تولیددارو با تأسیس واحدی با نام واحد دترجنت، پودر لباس‌شویی «دریا» را در سال ۱۳۴۳ تولید و اولین محموله از آن با عنوان «کاروان دریا» را روانه بازار کرد. با گسترش تقاضای بازار و لزوم افزایش ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده، واحد دترجنت تولید دارو، با عنوان شرکت تولی‌پرس با ظرفیت سالانه ۷۵ هزار تن انواع پودر لباس‌شویی، به ثبت رسید و در سال ۱۳۵۲ به شهر صنعتی البرز در قزوین، انتقال یافت و با تولید محصولاتی از جمله پودر لباس‌شویی دریا و تک، پودر ماشین لباس‌شویی شوما، مایع ظرف‌شویی جام و آبشار، مایع نرم‌کننده لباس هاله و سفیدکننده زدا، شروع به فعالیت کرد.

در ابتدای دهه ۶۰ و متعاقب تقاضای بالای بازار، شرکت تولی‌پرس اقدام به افزایش ظرفیت کرد و در سال ۱۳۷۹ از سهامی خاص، به سهامی عام تبدیل شد. کارخانه تولی‌پرس از ۲۷ مرداد ۹۷ به دلیل مشکل در تهیه مواد اولیه تعطیل شد. پس از آن کارخانه در ۱۴ مهر ۱۳۹۷ بازگشایی شده بود که در ۲۸ مهر، تعطیلی دوباره آن اعلام شد.

سال گذشته خانم زرآبادی نماینده مردم قزوین، آبیک و البرز در مجلس در گفت‌وگو با خبرگزاری خانه ملت درباره وضعیت شرکت تولی پرس، گفته بود: «شرکت تولی‌پرس تولیدکننده و توزیع‌کننده مواد شیمیایی، دارویی و آرایشی است که تا پایان سال مالی ۱۳۸۹ متعلق به گروه سرمایه‌گذاری البرز بوده و در سال مالی ۱۳۹۰ به بخش خصوصی واگذار شد. در شهریور ۹۷ شرکت تولی‌پرس اعلام کرد به دلیل نداشتن مواد اولیه، کارخانه تعطیل می‌شود. پس از بازدید انجام گرفته مشخص شد مواد اولیه به میزان کافی در کارخانه موجود است و شرایط شرکت نیازی به «اورهال» ندارد، اما خطوط تولید به حال خود رها شده است. پس از دو هفته تعطیلی کارخانه، موضوع تعطیلی تولی‌پرس مجدد مطرح شد. شرکت تولی‌پرس پس از واگذاری با مشکلات بسیار روبه‌رو شد اما به دلیل استفاده از نام تجاری این مشکلات آشکار نشد.»

با توجه به وب‌سایت شرکت، تولی‌پرس هنوز فعال است و تکذیبیه‌ تعطیلی هم در آن قرار گرفته ولی هم سایت مشکل بارگذاری دارد و هم مثل گذشته خبری از محصولات آن در بازار نیست.