به گزارش مهر به نقل از راشاتودی، به علت بحران اقتصادی به وجود آمده از پاندمی کرونا، نزدیک به ۲ میلیارد نفر یا بیش از نیمی از جمعیت کارگر جهان، در سال ۲۰۲۰ با ریسک از دست دادن شغل خود یا تبدیل کار تمام وقت به پارهوقت روبرو میشوند.
مجله ریا نووستی این خبر را با اشاره به تحقیقات گروه مشاوران باستن (بیسیجی) منتشر کرده است.
در گزارش این مجله آمده است: تخمین تغییرات رادیکالی (شدید) نیروی کار جهان به علت بحران اقتصادی به وجود آمده با شیوع کووید ۱۹ بسیار دشوار است، اما باید به تخمینهای سازمان بینالمللی کار اشاره کرد که اعلام کرده است کل درآمد از دست رفته کارگران در سال جاری بالغ بر ۳.۴ تریلیون دلار خواهد شد.
این گزارش مینویسد: در ۲ تا ۳ ماه آینده از هر ۶ نفر روی کره زمین ۱ نفر شغل خود را از دست میدهد و نرخ بیکاری از ۱۷ درصد فراتر میرود.
طبق تحلیلهای بیسیجی، تأثیر پاندمی کرونا بر بازار کار بسته به نوع صنایع بسیار متفاوت است و صنایعی که مستقیماً از محدودیتهای قرنطینهای آسیب دیدند، بیشتر از همه خسارت خواهند دید. بیش از ۸۰ درصد کل اخراجهای در صنایع خردهفروشی غیرغذایی، توریسم، تولید، هتل و رستوران داری، رخ خواهد داد.
این مطالعات همچنین تاکید کرد که احتمالاً بعد از پاندمی ۱۰ درصد از نیروی کار جهان به طور دائم به دورکاری خود ادامه خواهند داد که این رقم در بخش کارهای دفتری و ادارات به ۳۰ درصد خواهد رسید.
پژوهشگران "دانشگاه سینسیناتی" (University of Cincinnati) آمریکا در مطالعه اخیرشان اظهار کردهاند "وضعیت روانی تغییریافته" و "سکته مغزی" شایعترین علائم عصبی در بیماران مبتلا به کووید-۱۹ است.
به گزارش ایسنا و به نقل از تک اکسپلوریست، این مطالعه جدید که توسط دانشمندان دانشگاه سینسیناتی آمریکا و چهار موسسه ایتالیایی در مورد تصویربرداری عصبی و علائم عصبی در بیماران مبتلا به کووید-۱۹ انجام شده است، ممکن است تأثیر جدی ویروس کرونا بر روی سیستم عصبی مرکزی را آشکار کند.
این الگوهای تازه کشف شده میتوانند به پزشکان کمک کنند تا بهتر و زودتر ارتباط برخی علائم با بیماری کووید-۱۹ را درک کرده و تشخیص دهند.
بنابر مطالعات، تعداد اندکی از مبتلایان دارای علائم عصبی بودهاند. طی این مطالعه دانشمندان علائم عصبی و یافتههای تصویربرداری بیماران مبتلا به کووید-۱۹ سه مؤسسه اصلی در ایتالیا یعنی "دانشگاه برشا"، "دانشگاه پیمونت شرقی نوارا" و "دانشگاه ساساری" را مورد بررسی قرار دادند.
این مطالعه شامل بررسی تصاویر مربوط به ۷۲۵ بیمار بستری مبتلا به بیماری کووید-۱۹ بین ۲۹ فوریه و ۴ آوریل بود. از این تعداد، ۱۰۸ مورد (۱۵درصد) دارای علائم عصبی شدید بودند و تصویربرداری از مغز یا ستون فقرات بر روی آنها انجام شده بود. از مغز بیشتر بیماران (۹۹درصد) سی تی اسکن گرفته شده بود، در حالی که در ۱۶درصد از بیماران سی تی اسکن سر و گردن و در ۱۸ درصد از بیماران ام.آر.آی مغز انجام شده بود.
دانشمندان دریافتند که ۵۹ درصد از بیماران دارای علائمی مانند وضعیت روانی تغییریافته بودند و ۳۱درصد نیز دچار سکته مغزی شدهاند که این مورد شایعترین علامت عصبی این بیماری است. محققان اظهار کردند از دیگر علائم این بیماری که در بیماران مشاهده شد، میتوان به سردرد (۱۲درصد از بیماران)، تشنج (۹درصد ازبیماران) و سرگیجه (۴درصد ازبیماران) اشاره کرد.
"عبدالقادر محمدی" (Abdelkader Mahammedi)، استاد رادیولوژی و یکی از محققان این مطالعه گفت: از این ۱۰۸ بیمار، ۲۹ یا ۳۱ درصد هیچ تاریخچه/ شرح حال پزشکی نداشتند. از این تعداد ما در ۱۰ نفر از بیماران ۱۶ تا ۶۲ سال شاهد سکته مغزی بودیم و دو نفر نیز خونریزی مغزی داشتند. در ۶۶ یا ۷۱ درصد از سیتی اسکن این بیماران هیچ گونه علائمی نمایان نبود؛ از این تعداد با مشاهده ام.آر.آی در ۷ مورد (۳۵درصد) شاهد ناهنجاریهایی در مغز بودیم.
وی افزود: وضعیت روانی تغییریافته در بزرگسالان بیشتر دیده میشود. اگرچه این مطالعه بیشتر روشن میکند که ویژگیهای عصبی در بیماران مبتلا به کووید-۱۹ متفاوت است و وضعیت روانی تغییریافته و سکته مغزی شایعترین علائم در بیماران است، اما هنوز تحقیقات بیشتری در این زمینه لازم است.
امید خزانی
دخترک و همراه جوانش در حاشیۀ کمعمق
رودخانه هوس میکنند پایی به آب بزنند یا دستی بشویند اما دخترک سُر
میخورد و رودخانۀ کمعمق ولی خروشان او را با خود میبرد. همراه جوانش خود
را به آب میزند اما از پس آب بر نمیآید و هر دو را بی جان کیلومترها
دورتر مییابند.
این حکایت تلخ ما آدمها هم هست در جامعۀ کنونی که
خروش و سرعت آن بر درک ما از عمق آن چیره شده و ما آدمهای معمولی حتی اگر
اهل شنا و تفرج هم نباشیم با اندک حاجتی سُر میخوریم در بستر خروشان
انحطاطی که در کمین است.
ما محصول محیط و پیرامونمان هستیم . ما آدمهای معمولی بیآنکه مثل خواص، رمان " انسان وحشی"
امیل زولا را خوانده باشیم خود را در هیأت همان انسان وحشی مییابیم که
جامعۀ پرشتاب، بقایش را در بیرحمی، کمفروشی و حرص ترسیم کرده است.
معمولیهایمان
در صف دلار و بورس و خودرو و سکه در تقلا و تنازعی بیپایاناند و
معمولیترهایمان که همیشه میدوند و نمیرسند و دست آخر انبانشان را پر
میبینند از تنفر انباشته از نابرابری و تبدیل میشوند به شعلهای متحرک از
خشم و پرخاش و تنفر که جلوۀ هر روز شهرمان را با نزاعهای خیابانی و
فریادهایی از عمق وجودشان سیاهتر میکنند.
برای ما که آدمهای
معمولی هستیم اخلاق و اخلاقیات الزاماً از نوع مکارم اخلاقی نیستند. خیلی
از ما فارغ از سطح تحصیلات وشغل و منصبی که داریم آدم هایی معمولی هستیم با
آستانۀ فشار و تحمل معمولی.
برخیمان خیلی معمولی هستیم بعضی کمتر
معمولی. شاید خیلی از ما مادام که در خلوت خود و در اتاق شیشهای افکارمان
هستیم قبول نداشته باشیم سوپرمن اخلاق و معرفت نیستیم ولی تا پایمان را به
جامعه بگذاریم که متلاطم است درک میکنیم که معمولی هستیم.
تفاوت
نمیکند پزشک باشیم یا معلم، کشاورز باشیم یا مهندس، راننده باشیم یا
استاد دانشگاه. غالب ما آدمهایی معمولی هستیم با ظرفیتی محدود از
اخلاقمداری در وجود خود.
ما آدممعمولیها ملغمهای از عواطف و
احساسات و عقلانیت و محاسباتایم و جامعۀ پیرامونمان، ما را به شکل خودش
درمیآورد. اگر بیثبات و متلاطم باشد ما را نیز آشفته و بیثبات میکند و
امان از روزی که این محاسبات ولو از نوع دراز مدت بر مسیر اخلاق نخواند.
ما
آدمهای معمولی در مناسبت ها دعا میکنیم و مطالب اخلاقی برای هم
میفرستیم. از سرنوشت شوم شخصیتهای حریص و زیادهخواه و مغرور و کینهجوی
سریالهای تلویزیونی متاثر میشویم و گاهی برای پایان تلخ شأن اشک میریزیم
اما همین که از فضای درام به فضای جامعۀ پرتلاطم پای مینهیم ناخودآگاه
تبدیل میشویم به یکی از آن کاراکترها که بر پایان غمنگیزش اشک ریخته
بودیم. میشویم والتر وایت سریال بریکینگ بد!
از آدم معمولیها که سرعت افزایش نرخ رهن منزلشان دهها برابر نرخ رشد درآمدشان است چه انتظاری باید داشت؟
از فرزندانی که بارها تحقیر پدرشان را در جامعۀ پرشتاب کنونی دیدهاند آیا میشود حرکت بر مدار اخلاق انتظار داشت؟
از آدم معمولیهایی که با پسران و دختران پا به سن گذاشتهشان در آپارتمانی کوچک سر میکنند چه انتظاری میشود داشت؟
از کسی که هر سال از جوانک املاکی عبارت "برو پایین پایین ها دنبال خانه بگرد" را میشنود چه انتظاری است؟
چندین
سال پیش که هنوز جامعه در شکاف معیشتی عمیق فرو نرفته بود؛ آدمربایی سه
جوان که همگی دانش آموختۀ مقطع فوق لیسانس دانشگاههای معتبر بودند همگان
را متحیر کرده بود. اما آن جوانها جامعه را متهم میکردند مثل " من متهم
میکنم " امیل زولا! و واقعا جامعه هم دستکم به اندازۀ خود آنها متهم بود و هست.
ساختارجوامع بشری را قاطبۀ انسان های معمولی تشکیل میدهند و در این ساختار اندکی خواص شرور و اندکی خواص و از ابرار هستند.
جامعۀ سالم جامعهای است که مراقب آدمهای معمولی خود باشد و بستری فراهم نکند که آدمهای معمولی اش سُر بخورند.
دست کم استاد و هنرمند و فرهیخته اش نباید در صف دلار و خودرو باشند و کودکانش با تلاطم های ارزی آشفته شوند!
نبی رحمت فرمود که "کاد الفقر ان یکون کفرا" . پس اگر تنگنای اقتصادی میتواند نور ایمان را خاموش کند قطعا ریشه مرام و مروت و معرفت و اخلاق و راستی و انسانیت را برخواهد کند. بزرگان و خواصی که دغدغۀ اخلاق و سلامت جامعه را دارند تذکار نبی رحمت را به یاد آورند که در تنگنای معیشت نه ایمان خواهد بود و نه اخلاق، نه هنر و نه انسانیت.
دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی دنیای غرب شاهد یک تحول بزرگ فرهنگی، به خصوص در امور جنسی بود. عوامل مختلفی در این تحول نقش داشتند، از جمله علم مدرن روانشناسی که فروید آن را متحول کرده بود. تاکید بیحد و حساب فروید روی غریزه جنسی نقش بسیار زیادی در تحول نگاه انسانها به این مقوله داشت.
همان زمان در دانشگاه بسیار معتبر جان هاپکینز در آمریکا، روانشناسی نسبتاً مشهور تدریس و تحقیق میکرد. نامش دکتر جان مانی ( Dr. John Money) بود و نظریهای در مورد جنسیت داشت که در جو غالب آن زمان بسیار مورد توجه قرار گرفته بود. او معتقد بود که جنسیت یک تلقین و ساختار اجتماعی است! به عبارت دیگر، زمینههای تربیتی اجتماعی است که موجب تفاوت رفتاری مرد و زن میشود و نه تفاوت بیولوژیک.
به گزارش خرد جنسی؛ عقل و تجربه روزمره انسان معمولی، تجربه انسانی از دنیای حیوانات، و منطق پیش و پا افتاده انسانی حکم به خطا بودن چنین چیزی میکند، ولی جان مانی توانست بسیاری را متقاعد کند که نظریهاش درست است. جو حاکم آن زمان، ظهور فیمینیسم، و نیز پرستیژِ استادیِ دانشگاه جان هاپکینز، به این امر کمک زیادی کرد. به هر حال، مخالفتهای زیادی هم با نظرات او بود، تا آنکه در ۱۹۶۷ یک فرصت طلایی برای دکتر جان مانی پیش آمد تا به همگان درست بودن ادعایش را اثبات کند.
در آن سال یک پدر و مادر کانادایی با نام خانوادگی رایمر Reimer به او مراجعه کردند. آنها دو پسر دوقلوی همسان، به نامهای بروس و برایان داشتند که در آن زمان هنوز دو سالشان کامل نشده بود. یکی از دوقلوها، بروس، در جریان یک عمل ختنه (که به دلیلی پزشکی و به توصیه پزشکان انجام شده بود)، اندام جنسیاش آسیب دیده بود. والدین مستاصل، در همان زمان، تصادفی یک مصاحبه تلویزیونی دکتر مانی را دیده بودند و تصمیم گرفتند با او مشورت کنند.
دکتر مانی پیشنهاد کرد که کلاً اندام جنسی بروس را قطع کنند و تغییر جنسیتش دهند و او را مثل یک دختر بزرگ کنند. او توصیه کرد که به هیچ وجه به او و برادرش حقیقت را نگویند، و به آنها اطمینان داد که بروس، که از آن زمان به بعد با نام دخترانه برندا نامیده میشد، مثل یک دختر معمولی بزرگ خواهد شد.
این واقعاً فرصتی طلایی برای جان مانی بود. دو دوقلوی همسان، که حالا یکی از آنها به عنوان پسر و دیگری به عنوان دختر بزرگ میشدند، و میشد نشان داد که چگونه جنسیتهای بدو تولد آنها نقش چندانی در تعیین جنسیت آنها نداشتهاند. یک بار و برای همیشه ثابت میشد که این جامعه است، و نه بیولوژی، که جنسیت را القاء و آن را تحمیل میکند.
برندا حالا دیگر دختربچهای بود که لباس دخترانه و عروسک برایش میخریدند، و موهایش را بلند میگذاشتند. نه خودش و نه برادرش، و نه بعداً که به مدرسه رفتند کسی در مدرسه، از واقعیت امر خبر نداشت. دوقلوها را مرتب به نزد دکتر مانی میبردند تا از لحاظ روانی و فیزیکی آنها را زیر نظر داشته باشد. دکتر مانی این مورد دوقلوها و پیشرفت کار را مرتب در ژورنالهای پزشکی و روانشناسی به عنوان یک مورد موفق گزارش میکرد (البته با نام مستعار برای بچهها تا هویتشان فاش نشود). بعدها معلوم شد که دکتر مانی، در این جلسات مشاوره که فقط خود او و بچهها حضور داشتند، بچهها را وامیداشت که حالتهایی شبیه به حالات جنسی بزرگسالان بگیرند، ایدهای که روانشناسی فرویدی به او داده بود! اگر چه این آزمایشی برای اثبات اولویت ساختاردهی جامعه بر امر بیولوژیک در ساختار جنسی بود، با این وجود سن برندا کمی بالاتر که رفت شروع به تزریق هورمونهای زنانه به او کردند (یعنی کاری بیولوژیک!) تا پستانهای زنانه پیدا کند. حالا برندا یک دختر تمام عیار بود.
ولی برندا نمیتوانست یک دختر تمام عیار باشد! اگرچه خود فکر میکرد دختر است، ولی تمام کارهای پسرها را تقلید میکرد. به جای دامن دوست داشت شلوار بپوشد، بازیهای پسرانه کند، و حتی ایستاده ادرار کند. هویت جعلی دخترانه او را به شدت عصبی و پرخاشگر کرده بود و پدر و مادر بیچارهاش نمیدانستند چه کار کنند. دکتر مانی مرتب به آنها اطمینان میداد که همه چیز خوب است، و البته در گزارشات علمی خود نیز کماکان بر موفق بودن این آزمایش بزرگ تاکید میکرد. ولی بچهها هیچکدام دوست نداشتند دیگر به مطب دکتر مانی بروند. در ۱۳ سالگی برندا تهدید کرد که اگر بار دیگر بخواهند او را نزد دکتر مانی ببرند خودکشی خواهد کرد، و بنابراین ویزیت کردن دکتر مانی قطع شد. بالاخره در ۱۴ سالگی، احوال برندا آن قدر بد بود که لاجرم والدینش چارهای ندیدند جز اینکه حقیقت را به او بگویند.
برندا بلافاصله تصمیم گرفت که دوباره به جنسیت طبیعیاش برگردد. نام دیوید را برای خود انتخاب کرد، هورمونهای مردانه دریافت کرد و چند بار دوباره عمل جراحی شد. با اینکه قادر به عمل جنسی نبود، در ۲۵ سالگی، در ۱۹۹۰، ازدواج کرد. دکتر مانی، علیرغم خبردار بودنش از تمام ای
نها، هیچگاه حقیقت مسئله را فاش نکرد! برای او و نظریهاش در باره جنسیت موفقیت این مورد خیلی بیشتر اهمیت داشت تا حقیقت. پس به دروغگویی خود ادامه داد! در حقیقت، تا حد زیادی بر اساس موفقیت ادعایی این تجربه، بیمارستانِ دانشگاه جان هاپکینز به یک مرکز تغییر جنسیت بدل شده بود و در آن سالها تعداد زیادی کودک را در آنجا با جراحی تغییر جنسیت دادند. این بیمارستان الان نیز یکی از فعالترین بیمارستانها در این زمینه است.
اما تمام آنچه بر سر دو برادر رفت اثر روانی عمیق و مخربی روی آنها گذاشت. در سال ۱۹۹۷ یک خبرنگار آمریکایی داستان را کشف کرد و متعاقب آن، دو برادر دریافتند که مورد آنها هنوز به عنوان یک مورد موفق گزارش میشود! در سال ۲۰۰۰ آنها داستان خود را در اختیار عموم مردم گذاشتند.
برایان در ۲۰۰۲ به دلیل مصرف زیاد داروهای ضد افسردگی فوت کرد، و دو سال بعد، دیوید (بروس یا برندا!) خودکشی کرد. این بود پایان فاجعه بار این داستان.
این داستان تمام شد، ولی داستان حماقت آمیخته با خباثت ایدئولوژی جنسیتی ادامه پیدا کرد و همین الان با شدت و حدت حتی بیشتر ادامه دارد. الان در آمریکا و خیلی از کشورهای اروپایی این ایدئولوژی با قدرت متکی به رسانهها، دانشگاهها، روشنفکران و دولتها تبلیغ میشود، و اگر کسی بخواهد علناً با آن مخالفت کند، به تعصب و جهل متهم میشود. کار به جایی رسیده که بعضی جاها، اگر پدر و مادرِ بچهای از تزریق هورمونهای جنس مخالف به بچهشان خودداری کنند، متهم به سوء پرورشِ بچه میشوند.
این ایدئولوژی، و ایدئولوژی خواهرش یعنی فیمینیسم (که برعکس ادعایش واقعاً در مورد حقوق زنان نیست، بلکه در مورد قدرت است)، و نیز آزادیهای جنسی ملهم از دهه ۱۹۶۰، دارند بنیادهای طبیعی خانواده را ویران میکنند. و خانواده آخرین سنگر انسان مدرن است در برابر آنهایی که میخواهند او را کنترل کنند.
یک پزشک متخصص چینی هشدار داده رفتار ویروس کرونا در منطقه شمال شرق چین که کانون جدید شیوع این ویروس در چین است، تغییر کرده است.
به گزارش عصرایران به نقل از خبرگزاری "بلومبرگ"، دکتر "کیو هایبو" پزشک کارشناس دارویی عضو کمیسیون بهداشت ملی چین در مصاحبهای با تلویزیون دولتی چین از رفتار متفاوت و خطرناک ویروس کرونا در منطقه شمال شرق چین خبر داده و گفته بیماران مبتلا به کرونا در این منطقه از چین دوره نهفتگی و زمان بیماری طولانیتری را در مقایسه با موج نخست اپیدمی و بیماران شهر ووهان چین، تجربه میکنند.
دکتر "کیو هایبو" متخصص بخش مراقبت های ویژه بیمارستان "ژونگدا" در شهر "نانجینگ" چین/عکس: توییتر
به گفته این پزشک چینی دوره طولانیتر نهفتگی که تا حدود 3 هفته است، خطر شیوع بیشتر ویروس و ابتلای خوشهای خانوادهها را به دنبال دارد، چون فرد ناقل بدون داشتن علامت و بدون اینکه احساس بیماری کند، ویروس را برای مدت زمانی طولانیتر در دوره نهفتگی در محیط اطراف خود پخش میکند.
او همچنین از ابتلای طولانیتر بیماران دو استان شمال شرقی "جیلین" و "هیلونگجیانگ" به ویروس خبر داده و گفته بیماران کرونایی در این 2 استان شمال شرقی چین ویروس را برای مدت زمان طولانیتری حمل میکنند و بهبودی آنها مدت زمان بیشتری میطلبد.
همچنین به گفته این پزشک متخصص چینی مبتلایان به ویروس کرونا در این منطقه از چین همگی تنها دارای علایم تنفسی هستند و دیگر علایم از قبیل قلبی، کلیوی و گوارشی در آنها دیده نشده است.
دکتر هایبو که پیشتر به عنوان پزشک متخصص برای مهار اپیدمی کرونا به شهر ووهان اعزام شده بود، گفت: " در طول دو هفته گذشته 46 مورد جدید در این 2 استان گزارش شده است که در سه شهر " شولان"، "جیلین" و "شنگ یانگ" در دو استان گسترش یافته است."
دولت چین از زمان شیوع موج جدیدی از ابتلا به ویروس کرونا این 2 استان را با جمعیتی بالغ بر 100 میلیون نفر در قرنطینه قرار داده است.
همچنین گزارشهای اولیه حاکی است نخستین ناقلان جدید ویروس کرونا در این منطقه از چین از کشور روسیه به این 2 استان چین آمدهاند.
تردد در خیابان های شهر پکن/18 می2020/ بلومبرگ
مساله جهش ویروس کرونا و رفتار متفاوت و متغیر این ویروس در کشورها و مناطق مختلف دنیا یکی از چالشهای بزرگ متخصصان و کارشناسان تولید واکسن در سرتاسر دنیاست. هم اکنون بیش از 80 تیم کاری در کشورهای مختلف دنیا مشغول تحقیق برای ساخت واکسن کرونا هستند، اما به گفته کارشناسان جهشهای احتمالی ویروس میتواند کار تیمهای ساخت واکسن را مشکل و پیچیدهتر و یا حتی غیرممکن کند.
بیشتر بخوانید:
محققانی چینی دارویی برای کوتاه کردن دوره درمان کرونا تولید کردند
دانشمندان چینی 2 نوع ویروس کرونا کشف کردند