واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

ادعای نگرانی «یوشکا فیشر» از آینده خاورمیانه


روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4099 تاریخ چاپ:1396/05/01 
نگرانی «یوشکا فیشر» از آینده خاورمیانه
عکس: AFP

یوشکا فیشر، وزیر خارجه اسبق آلمان در مقاله‌‌ای از سمت‌و‌سوی تحولات در خاورمیانه ابراز نگرانی کرد و نوشت که نابودی داعش به هیچ وجه صلح را به خاورمیانه باز‌نمی‌گرداند و حتی منجر به پایانی برای تراژدی سوریه نخواهد شد، بلکه در واقع آینده جدیدی را رقم خواهد زد؛ آینده‌ای که بی‌تردید شامل هر چیزی خواهد بود جز صلح و ثبات.

 

با بازپس‌گیری موصل در شمال عراق، داعش به زودی می‌تواند به پدید‌ه‌‌ای مربوط به گذشته تبدیل شود؛ اما نابودی داعش و از میان رفتن خلیفه خودخوانده این گروه در عراق و سوریه، به هیچ‌وجه صلح را به خاورمیانه بازنمی‌گرداند و حتی منجر به پایانی برای تراژدی سوریه نخواهد شد، بلکه فصل جدیدی در تاریخ پرآشوب و هرج‌ومرج و خونین این منطقه باز خواهد کرد؛ فصلی که کمتر از فصل قبلی تاریخ این منطقه بعد از سقوط امپراتوری عثمانی در پایان جنگ اول جهانی خطرناک نیست. به گزارش «تابناک»؛ یوشکا فیشر، وزیرخارجه اسبق آلمان که از مخالفان جدی جنگ در عراق بود، در یادداشتی برای مجله «پراجکت سیندیکیت» نوشت: تداوم این الگوی خشونت در منطقه خاورمیانه به‌نظر تقریبا قطعی است زیرا این منطقه توان حل‌وفصل تعارضات داخلی خود یا ایجاد چارچوبی عملگرا برای ایجاد صلح را ندارد. در واقع خاورمیانه در جایی میان قرون 19 و 20 در تله افتاده است. در این شرایط، قدرت‌های غربی نیز تا حد زیادی برای خشونت و دشمنی که در خاورمیانه وجود دارد، مقصر هستند. هر نوع اشاره‌ای به قرارداد سایکس‌پیکو که طی آن فرانسه و بریتانیا قلمروها و مرزهای پساعثمانی را رسم و وضع کردند، هنوز چنان طغیان و خشمی را در جهان عرب بر می‌انگیزد که گویا این قرارداد که «سری» در سال 1916 تدوین شده، همین دیروز به نتیجه رسیده‌است. همچنین به هیچ‌وجه نباید نقش روسیه تزاری در شرایط امروز این منطقه را نادیده گرفت. پس از جنگ‌دوم‌جهانی، حکومت جانشین روسیه تزاری، یعنی اتحاد شوروی و رقیب جنگ سرد آن، ایالات‌متحده دخالت‌های چندگانه خود در این منطقه را آغاز کردند.

در واقع ایالات‌متحده آمریکا بیشترین نقش و تاثیر را در آشوب‌های امروز خاورمیانه داشته است. علاقه شدید آمریکا به خاورمیانه از اساس در نیاز این کشور به نفت بوده است؛ اما با آغاز جنگ سرد، منافع اقتصادی به سرعت جای خود را به منافع استراتژیک برای مقابله با شوروی و به‌وجود آمدن دولت‌های دوست شوروی و ضدغربی در این منطقه داد. بعد از آن تلاش‌های آمریکا برای تثبیت نقش و نفوذ خود در خاورمیانه با اتحاد این کشور با اسرائیل تکمیل شد و در نهایت ادامه آن با دو دخالت نظامی بزرگ در دو جنگ خلیج‌فارس در عراق همراه شد.

همچنین دخالت آمریکا در افغانستان نیز انعکاس و واکنش شدیدی در خاورمیانه داشته است. شورش مورد حمایت آمریکا در افغانستان در دهه 1980 ـ که تحت عنوان جهاد علیه اشغالگری شوروی شروع شد ـ دو تن از متحدان استراتژیک آمریکا یعنی عربستان و پاکستان را به تهدیدات استراتژیک تبدیل کرد. این مساله خود را به خوبی در ماجرای 11 سپتامبر نشان داده که در آن 15 تن از 19 تروریستی که القاعده مامور کرده بود، از شهروندان عربستان بودند و این پاکستان بود که طالبان را ساخته و پرداخته کرد که بستری برای القاعده شد تا تخم دشمنی خود علیه غرب و آمریکا را در آن بذرافشانی کند.

موفقیت نخستین جنگ خلیج‌فارس که در سال 1991 توسط جورج بوش پدر آغاز شد، به شکلی اساسی، دوازده سال بعد توسط پسرش به‌شدت زیرسوال رفت زیرا جنگ خلیج‌فارس به رهبری جورج بوش پسر، منجر به فاجعه‌ای شد که تا به امروز ادامه دارد. درحالی‌که جورج بوش پدر تنها آزادی کویت را بدون تغییر رژیم عراق در دستور کار داشت، بلندپروازی‌های جورج بوش پسر بسیار فراتر از آن بود. ایده این بود که با سرنگونی صدام حسین، یک عراق دموکراتیک پدید آید که تغییرات اساسی و بنیادین را در خاورمیانه تسریع و آن را به منطقه‌ای دموکراتیک و دوستدار غرب تبدیل کند. در دوران بوش پسر، امپریالیسم ایده‌آلیستی جای واقع‌گرایی سفت و سخت را گرفت که نتیجه آن بی‌ثباتی مداوم خاورمیانه در کلیت آن بود و به ایران اجازه داد تا حوزه نفوذ خود را گسترده کند.

 

بعد از نابودی داعش، فصل بعدی تاریخ خاورمیانه را رقابت آشکار و مستقیم بین عربستان سعودی سنی و ایران شیعه برای تسلط بر خاورمیانه رقم خواهد زد. تا‌کنون این رقابت خاموش و تعارض پنهان، تنها تحت‌پوشش و توسط نایبان رخ داده است. دو قدرت بزرگ جهانی که اکنون در منطقه فعال هستند، آشکارا جایگاه خود را در این تعارض مشخص کرده‌اند: ایالات‌متحده در سمت عربستان سعودی و روسیه با ایران. در آینده، جنگ فعلی علیه تروریسم، جای خود را به این تعارض برای هژمونی منطقه‌ای خواهد داد. با توجه به منزوی ساختن قطر از سوی عربستان سعودی و چهار کشور متحد سنی آن که بخشی از آن به‌خاطر نزدیکی قطر به ایران بوده، این تعارض به اولین مرحله حساس خود در قلب خاورمیانه رسیده است: خلیج‌فارس.

هر نوع تعارض و درگیری نظامی با ایران، منطقه را به آتش خواهد کشید و دامنه آن بسیار فراتر از هر تعارض و درگیری قبلی خواهد رفت. به علاوه درحالی‌که هنوز آتش جنگ در سوریه روشن است و عراق به‌خاطر رقابت‌های فرقه‌ای بر سر قدرت، به‌شدت تضعیف شده، داعش یا هر نوع دیگری از شاخه‌های آن ممکن است همچنان فعال بمانند. فاکتور دیگری که در بی‌ثباتی خاورمیانه موثر است، بازشدن دوباره مساله کردهاست.کردها نشان داده‌اند در برابر داعش نیروی قابل اتکایی هستند و اکنون از این دستاویز سیاسی و نظامی خود برای حرکت به سمت خودمختاری یا ایجاد یک دولت مستقل استفاده می‌کنند. برای دولت‌هایی که از این امر متاثر می‌شوند ـ اول و بیشتر از همه ترکیه ـ این درخواست غیرقابل قبول است زیرا منجر به متاثر شدن یکپارچگی درونی و داخلی آنها خواهد شد. با توجه به‌وجود این مسائل حل نشده و گسترده شدن تعارض هژمونیک میان ایران و عربستان، فصل بعدی در تاریخ منطقه خاورمیانه هر چیز می‌تواند باشد، غیر از صلح و ثبات. البته که ایالات‌متحده به خوبی از فاجعه عراق آموخته‌است که نمی‌تواند در خاورمیانه، به‌رغم قدرت برتر نظامی خود، یک جنگ زمینی را برنده شود.

باراک اوباما به فکر خروج نیروهای نظامی آمریکا از این منطقه بود که رسیدن به این هدف به لحاظ سیاسی و نظامی مشکل از آب درآمد. به همین دلیل بود که او هرگونه مداخله نظامی در سوریه – حتی با استفاده از حمله هوایی – را رد کرد و خلأیی به‌وجود آورد که به سرعت توسط روسیه پر شد و نتیجه آن را می‌بینیم. جانشین اوباما، دونالد ترامپ نیز در کمپین‌های انتخاباتی خود وعده خروج از خاورمیانه را داد. از زمان انتخابات به بعد، او دست به حمله موشکی به سوریه زده است، وارد تعهدات بیشتری در قبال عربستان سعودی و متحدان آن شده و درگیری‌های لفظی و تعارض لفظی علیه ایران را گسترش داده است. فیشر در پایان مقاله خود نتیجه‌گیری کرده است، ترامپ بدون‌شک و به‌وضوح در یک سراشیبی تند به لحاظ آموزشی در مورد خاورمیانه قرار دارد؛ منطقه‌ای که به هیچ‌وجه منتظر نمی‌ماند تا ترامپ در رابطه با آن به آموزش کامل برسد. به این ترتیب دلیلی برای خوش‌بینی به آینده خاورمیانه وجود ندارد.

قتل زن جوان پس از مخالفت با سوارشدن به خودرویی در اندرزگو تهران (+عکس)

معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری چهارپسر که پس از ناکامی در سوارکردن دختری جوان در خیابان اندرزگو او را با ضربات چاقو به قتل رسانده بودند، خبر داد.

قتل زن جوان پس از مخالفت با سوارشدن به خودرویی در اندرزگو تهران (+عکس)به گزارش ایسنا، در ساعت 23:45 جمعه گذشته از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری منجر به جرح در منطقه اندرزگو، خیابان وطن پور به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با حضور نزدیک ترین واحد گشت کلانتری در محل و در بررسی اظهارات شاهدان صحنه درگیری، مشخص شد که سرنشینان یک دستگاه خودرو پژو 206 سفید رنگ اقدام به ضرب و جرح خانمی 35ساله کرده و بلافاصله از محل متواری شده اند.

دقایقی بعد و در نخستین ساعات بامداد روز شنبه این هفته از طریق تیم پزشکی بیمارستان به کلانتری 101 تجریش اعلام شد که با وجود تمامی اقدامات به عمل آمده ، مجروح صحنه ضرب و جرح به دلیل شدت جراحات وارده شده ناشی از اصابت جسم تیز فوت کرده است.

باتشکیل پرونده مقدماتی باموضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی باحضور در صحنه جنایت به تحقیق از شاهدان صحنه درگیری منجر به جنایت پرداختند. شاهدان در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 سفید رنگ قصد سوار کردن مقتوله را داشتند که مقتول با آنها درگیر شده و در ادامه سرنشینان پژو 206 او را با ضربات متعدد چاقو مجروح و نهایتا از محل متواری شده اند.

یکی از شاهدان صحنه درگیری مقتول با سرنشینان پژو 206 در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: حوالی ساعت 23:30 جمعه شب صدای کمک خواستن خانمی از داخل خیابان را شنیدم، زمانیکه از پنجره طبقه سوم به داخل خیابان نگاه کردم، خانم جوانی را دیدم که با سرنشینان یک دستگاه خودرو 206 درگیر شده بود، بلافاصله به قصد کمک کردن به این خانم از ساختمان بیرون آمدیم؛ اما سرنشینان 206 از محل متواری شده بودند و خانم جوان غرق در خون ، در کنار خیابان افتاده بود که بلافاصله موضوع را به پلیس و اورژانس اطلاع دادیم.

با آغاز تحقیقات پلیسی، کارآگاهان با بررسی اموال مقتوله اطمینان پیدا کردند که سرنشیان پژو 206 به قصد سرقت با مقتوله درگیر نشده‌اند، در ادامه اقدامات پلیسی و با شناسایی دوربین های مداربسته محدوده درگیری، کارآگاهان با بهره‌گیری از تصاویر به دست آمده از دوربین‌های مداربسته موفق به شناسایی پژو 206 سفید رنگ متواری شده از صحنه جنایت به شماره انتظامی معلوم شدند.

قتل زن جوان پس از مخالفت با سوارشدن به خودرویی در اندرزگو تهران (+عکس)

باشناسایی مالک خودرو پژو 206 در شهرستان ورامین به‌نام غلامرضا . ت متولد 1375 وی روز گذشته در حین تردد در محدوده جنوب شرق تهران دستگیر و در همان تحقیقات اولیه اعتراف کرد که به‌همراه سه تن از دوستانش به نام های مبین ، مهدی و مسعود قصد سوار کردن مقتوله به ماشین را داشتند که مقتوله در برابرشان مقاومت کرده و در ادامه وی را با ضربات متعدد چاقو از ناحیه ران پا و دست مجروح ، با توجه به حضور مردم و اهالی در محل به سرعت از محل متواری شدند.

با اعتراف صریح غلامرضا ، مبین، مهدی و مسعود نیز در سه عملیات جداگانه دستگیر  و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شده و همگی اظهارات غلامرضا را تأیید کردند .

بر اساس اعلام مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه حمید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : تحقیقات پلیسی در این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و متهمین پرونده صبح امروز برای صدور قرار قانونی به شعبه دوم بازپرسی دادسرای امور جنایی اعزام و قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده برای آنها صادر شده و دوباره برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
منبع: ایسنا

ایندیپندنت: کره شمالی تا سال دیگر قادر به حمله هسته‌ای علیه آمریکا است

روزنامه ایندیپندنت به نقل از مقامات پنتاگون نوشت که کره شمالی تا سال آینده قادر است تا یک موشک بالستیک را با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای پرتاب کند.

به گزارش ایسنا، به نقل از ایندیپندنت این ارزیابی جدید که بازه زمانی را دو سال نسبت به ارزیابی قدیمی کوتاه‌تر کرده است از سوی آژانس اطلاعات دفاعی اعلام شده است.

روزنامه واشنگتن پست گزارش داد که تاریخ جدید اعلام شده بر پایه دستاوردها و پیشرفت‌های جدیدی که پیونگ یانگ در آزمایش موشکی بالستیک اخیر خود به دست آورده است، اعلام شد که می‌تواند احتمالا آمریکای شمالی (آلاسکا یا هاوایی) را مورد اصابت قرار دهد.

برخی منابع آگاه با این ارزیابی محرمانه در این‌باره به واشنگتن پست گفتند که کیم جون اون، رهبر کره شمالی ظرف چند ماه آینده قادر به در اختیار داشتن یک موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای است.

برخی مقامات اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که کره شمالی هنوز در توانایی ساخت کلاهک هسته‌ای که در جریان عبور در اتمسفر با صدمه‌ای مواجه نشود یکی از مشکل‌های اصلی پیونگ یانگ است.

به گزارش ایسنا، کره شمالی روز سه‌شنبه اعلام کرد، در صورتی که آمریکا برای تغییر رژیم در این کشور تلاش کند، قلب آمریکا را با موشک هسته‌ای مورد هدف قرار خواهد داد.

پیونگ یانگ که در سال 2005 از معاهده منع اشاعه تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج شد،‌ در سال‌های 2006، 2009، 2013 و 2016 پنج آزمایش هسته‌ای را انجام داده است.
منبع: ایسنا

گزارشی از فقر و نتایج ناگوارش

به خاطر تامین زندگی روزانه‌اش بچه‌اش را زیر ماشین‌های گذری در خیابان‌ها می‌انداخت تا به خاطر آن پول دیه بگیرد و با آن زندگی‌اش را بگذراند.
روز گذشته خبری مبنی بر انداختن پسربچه‌ای به دست پدرش از روی عمد مقابل خودروی یکی از شهروندان در سایت موسسه حقوقی داتیکان منتشر شد که خبرگزاری ایسنا هم آن را منتشر کرد.

به گزارش عصرایران، روزنامه اعتماد در پیگیری این خبر با راننده خودرویی که کودک مقابل آن انداخته شده بود، صحبت کرد.

چطور این اتفاق افتاد؟

هفته پیش نزدیکی‌های غروب در خیابانی خلوت مشغول رانندگی بودم. به نزدیکی‌های چهارراهی رسیدم که چراغ راهنمایی آن در حال قرمز شدن بود. می‌خواستم با شتاب قبل از قرمز شدن چراغ از چهارراه عبورکنم که ناگهان متوجه شدم شخصی می‌خواهد پسربچه ٦ ساله‌اش را به خیابان پرتاب کند. از آنجا که فاصله‌مان صدمتر بیشتر نبود نتوانستم ماشینم را کنترل کنم و با او برخورد کردم. سریع با اورژانس تماس گرفتم تا بچه را به بیمارستان ببرند.

وقتی ماجرا را برای پلیس تعریف کردید چه اتفاقی افتاد؟

آنها بازداشتم کردند. من به بازپرس گفتم که آن پدر بچه‌اش را جلوی ماشین من انداخت. آن وقت غروب کسی در خیابان نبود و من نتوانستم این ماجرا را ثابت کنم. قاضی گفت باید برای ثابت کردن ادعایم تصاویر دوربین‌های مداربسته محل را بررسی کنند. برای اینکه از زندان بیرون بیایم یک وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی گذاشتم و همان روز آزاد شدم. روز بعد بازپرس پرونده به من گفت که ماشین شما بیمه دارد، خودتان هم که گواهینامه دارید پس مشکلی وجود ندارد. ولی چون این اتفاق بسیار زیاد ناراحتم کرده بود می‌خواستم مطمئن شوم که واقعا این اتفاق افتاده یا نه. می‌خواستم کاری کنم که دیگر پدر این کودک از فرزندانش سوءاستفاده نکند.

موضوع را چگونه ثابت کردید؟

بازپرس گفت خودم باید این موضوع را ثابت کنم. همان موقع به محل تصادف رفتم و متوجه شدم دوربین بانک و طلافروشی در همان محل، به شکلی قرار داده شده که به احتمال زیاد صحنه تصادف را ضبط کرده است. روز شنبه دوباره به همان مکان رفتم و برای گرفتن حکم بررسی دوربین بانک به دادگاه رفتم. حکم را گرفتم و دوباره به بانک رفتم. در بانک فیلم را دیدم و بعد آن را برای ارایه به دادگاه بردم. همانجا بود که مشخص شد ادعای من درست است و بازپرس پرونده هم مطمئن شد که آن پدر به عمد بچه‌اش را به خیابان پرتاب کرد.

چطور از حال آن کودک باخبر شدید؟

روز جمعه به بیمارستانی که کودک را به آنجا برده بودند مراجعه کردم و متاسفانه از پرستارهای آنجا شنیدم که آن کودک فوت شده. وقتی موضوع را شنیدم مصمم شدم تا پدر این کودک را پیدا کنم و با او در این باره حرف بزنم تا مانع این شوم که همین بلا را سر بچه‌های دیگرش هم بیاورد. روز دوشنبه دوباره به اداره پلیس رفتم و همراه با آنها به منزل پدر مجرم رفتیم. آنها مشغول انجام مراسم تدفین پسربچه شان بودند. پلیس همانجا پدر خطاکار را بازداشت کرد. اما چیزی که من را بیشتر از همه رنجاند این بود که این پدر یک بچه دیگر داشت که دست و پایش شکسته بود. حدس زدم شاید این بچه هم به خاطر همین موضوع دست و پایش شکسته باشد.

وضعیت زندگی آنها چگونه بود؟

آنها زندگی فقیرانه‌ای داشتند ومعلوم بود که این مرد نیز نه شغل درست و حسابی ندارد و نه اینکه می‌تواند زندگی‌اش را تامین کند. به خاطر تامین زندگی روزانه‌اش بچه‌اش را زیر ماشین‌های گذری در خیابان‌ها می‌انداخت تا به خاطر آن پول دیه بگیرد و با آن زندگی‌اش را بگذراند. در خانه این خانواده حتی امکانات اولیه زندگی وجود نداشت. آنها حتی پولی برای برگزاری مراسم ترحیم پسرشان هم نداشتند و مراسمی که گرفته بودند اصلا شبیه به مراسم ختم نبود. خانه‌ای که در آن عده زیادی آدم در کنار هم زندگی می‌کردند و هیچ کدام شغلی نداشتند.

تحلیلی بر احساس التهاب جهانی

التهاب جهانی و موقعیت شیعیان

یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶


شخصیت‌های مهم‌ و تأثیرگذار حاضر در این کنفرانس، سعی در اذعان و اعتراف به این امر مهم در جغرافیای سیاسی، اجتماعی عصر حاضر داشتند که: جهان امروز و ساکنان امروز جهان در حال تجربه نقطه‌عطفی مهم و تأثیرگذارند؛ فرآیندی که نظم فراهم آمده طیّ بیش از دویست سال اخیر را در هم ریخته و شرایط را برای فراهم آمدن نظمی دیگرگون در جهان و مدیریت جهانی مهیّا ساخته است.

 

موقعیت کنونی جهان معاصر از دو منظر
1. عصر پس از غرب و موقعیت مستضعفان
سیاست‌مداران متخصّص در امور امنیتی و از جمله جمعی از وزیران امور خارجه و دفاع از کشورها‌ی مختلف، یکبار دیگر در همایش امنیتی «مونیخ» گردهم آمدند تا درباره مهم‌ترین موضوعات و چالش‌های امنیت بین‌المللی به بحث و گفت‌وگو بپردازند. شایان ذکر است که این همایش همه ساله در ماه فوریه و در هتل «بایریشر هوف مونیخ آلمان» برگزار می‌شود و از اوّلین سال تأسیس، یعنی 1962م. تا به امروز، توسط بخش خصوصی و با حمایت‌های مالی نهادی دولتی آلمان، شرکت‌های تولید کننده صنایع نظامی، بانک آلمان و... به اجرا درآمده است. سه حرف اختصاری MSC حک شده بر پوسترها و دیوار سالن برگزاری جلسات، نماینده عبارت Munich Security Conference (کمیسیون امنیتی مونیخ) است.
پنجاه و سومین نشست MSC روز جمعه 29 اسفند ماه، با شرکت 10 رئیس جمهوری، معاون رئیس جمهور آمریکا، هشت نخست وزیر، وزیران امور خارجه 30 کشور، وزیران دفاع حدود 20 کشور و مقامات بین‌المللی دیگر، همچون دبیر کلّ سازمان ملل متّحد، دبیر کلّ ناتو، دبیر کل‌های سازمان‌های همکاری اسلامی، اتّحادیه عرب، سازمان‌ شانگهای و... آغاز و در روز یکشنبه اوّل اسفند ماه به کار خود خاتمه داد.
مهم‌ترین موضوعات این اجلاس، ناتو، نظم نوین جهانی، تروریسم، افراط‌گرایی و سایر مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی بود. سخنان بسیاری درباره موضوعات یادشده توسط مقامات شرکت کننده در کنفرانس، مطرح و در مقابل عکس‌العمل‌های مختلفی نیز از سوی حاضران در جلسات، درباره آن سخنان بروز کرد؛ امّا شاخص‌ترین مطالب و مواضع ارائه شده توسط مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی غرب و شرق، حول چند عنوان می‌چرخید و ذهن هر ناظری را با خود درگیر می‌ساخت:
• عصر پس از غرب و نظم جهانیِ بهم‌خورده؛
• کاهش نقش و نفوذ اروپا و آمریکا در مدیریت جهانی؛
• نقش‌آفرینی ایران در منطقه.
به عبارت دیگر، شخصیت‌های مهم‌ و تأثیرگذار حاضر در این کنفرانس، سعی در اذعان و اعتراف به این امر مهم در جغرافیای سیاسی، اجتماعی عصر حاضر داشتند که: جهان امروز و ساکنان امروز جهان در حال تجربه نقطه‌عطفی مهم و تأثیرگذارند؛ فرآیندی که نظم فراهم آمده طیّ بیش از دویست سال اخیر را در هم ریخته و شرایط را برای فراهم آمدن نظمی دیگرگون در جهان و مدیریت جهانی مهیّا ساخته است.
در همین کنفرانس؛ (به نقل از «رادیو فرانسه»)
• وزیر خارجه «روسیه» در مونیخ، خواستار ایجاد نظم «پساغربی» در جهان شد؛ او اعلام کرد که: «نظم جهانی لیبرال» که طرح آن از سوی چندین کشور برگزیده غربی با رویکرد تسلّط‌گرایانه ایجاد شده، به پایان خود رسیده است.
در همین راستا، رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ نیز اعلام کرد:
جهان در حالی در آستانه ورود به عصر پس از غرب است که کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده است تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند.
• خانم فدریکا موگرینی، رئیس «دیپلماسی اتّحادیه اروپا» در خصوص نتایج سفر خود به «واشینگتن» بیان داشت که ایالات متّحده ممکن است نقش ریاست جهانی خود را از دست بدهد.
• صدر اعظم آلمان، خانم مرکل نیز طیّ سخنان خود در کنفرانس مونیخ، اعلام داشت: نظم جهانی بهم خورده است.
گویی همه اینان بر قول وزیر امور خارجه روسیه، آقای لابروف صحّه می‌گذاشتند که اعلام کرد:
دوران پسا جنگ سرد به پایان رسیده و جهان در گذرگاه تاریخی قرار گرفته است.
حسب تجربه‌های وحشتناک دو جنگ اوّل و دوم جهانی، هر زمان که موضوع «مدیریت جهانی» و «موقعیت مدّعیان برتری و قدرت» مبتلای بحران و ضعف گشته و احتمال می‌دهند سررشته امور از دستشان خارج شود، زمینه‌های واقعه‌ای دهشتناک، همچون «جنگ جهانی» فراهم می‌آید تا طیّ آن و پس از همآوردطلبی‌ها، جهان و ساکنان جهان در جغرافیای سیاسی و خاکی جدیدی و البتّه پس از جابه‌جایی‌ قدرت‌ها، سکنا گزیده و به حیات خود ادامه دهند. این احتمال، چنان‌که بعد از این خواهد آمد، دور نیست که ممکن است جریاناتی خاص در پس سلطه‌جویی تامّ و تمام بر همه مقدورات و مقدّرات ساکنان جهان، طیّ توطئه‌ای سازمان یافته، جهان را بر لبه «پرتگاه تغییر و تبدیل» هدایت نموده‌اند تا پس از تجربه بحرانی کمرشکن، نظم دلخواه خود را بر ساکنان جهان تحمیل نمایند.
احتمال اوّلی، حاصل سیر تدریجی و طبیعی معاملات و معادلات سیاسی، اقتصادی میان کشورهای جهان است و احتمال دومی، حاصل توطئه و برنامه‌ای دست‌ساز است. به هر روی، نتایج هر دو، چیزی جز بحران فراگیر و مصیبت خانمان‌سوز برای جهان مستضعف نیست.
درباره فرض اوّل، یعنی قرار گرفتن جهان در موقعیتی بحرانی آن هم در اثر سیرتدریجی معادلات سیاسی و اقتصادی در ابعاد جهانی، می‌توان گفت:
• اوّلاً پس از جنگ فراگیر و جهانی دوم و طیّ مدّت قریب به 72 سال، به رغم سلطه غرب بر امر مدیریت جهانی، به تدریج مدّعیان جدیدی سربرآورده و با گذار از موقعیت «سیاسی، اقتصادی و نظامی» منطقه‌ای، خود را در ابعاد جهانی مطرح کردند و مدّعی نقش‌آفرینی در مدیریت بین‌المللی و سهم‌خواهی از غرب شده‌اند. «چین» و روسیه شناخته‌شده‌ترین این مدّعیانند؛
• ثانیاً تنزّل ارزش‌های لیبرال سرمایه‌داری، ابتلای این نظام به بحران و ظهور نوعی خودباوری و میل به عرض اندام در میان سایر اقوام، عامل دیگری برای واقع شدن جهان و ساکنانش در این شرایط بحرانی، قابل شناسایی است.
• ثالثاً سربرآوردن نوعی بنیادگرایی در شرق اسلامی و جوانه زدن نهال معنویت‌خواهی و تمایلات مذهبی در میان ساکنان اروپای غربی و آمریکا و سرانجام ناکامی لیبرال سرمایه‌داری در اطفای عطش عدالت‌خواهی و برخورداری مادّی، در زمره عواملی قابل‌شناسایی‌اند که سبب بروز بحران در ارکان نظام لیبرال سرمایه‌داری شده است.
و سرانجام آنکه، تجربه پایان تاریخ غربی و ظهور ترَک بر همه دیواره‌های حوزه فرهنگی و تمدّنی مدرن، چنان‌که بسیاری از متفکّران غربی درباره آن اعتراف دارند، خود عامل دیگری است که سبب درک موقعیت پساغربی به شکل عمومی و اعتراف آن از سوی سیاست‌مداران نام‌آور این عصر شده است.
کنفرانس مونیخ در سال جاری و اظهارات ارائه شده از سوی مقامات عالی رتبه سیاسی غربی و روسیه، در واقع به منزله «اعلام عمومی و علنی ناامنی و بحران فراگیر در ابعاد جهانی» است.
امری که ده‌ها سال پیش از این، متفکّران غربی درباره‌اش هشدار داده بودند.

همه مهیّای جنگ می‌شوند
طبیعی می‌نماید در چنین شرایطی که وزیر امور خارجه روسیه از آن به عنوان «گذرگاه تاریخی» یاد می‌کند و پررنگ شدن احساس ناامنی در ساحت‌های «سیاسی، اقتصادی و نظامی» عموم دولت‌ها و به ویژه ضعیف نگه داشته شدگان، همگان را ناگزیر و متمایل به کسب تسلیحات نظامی بیشتر و عرض اندام در برابر رقیبان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای می‌سازد.
روزنامه «ارتش آزادی‌بخش خلق چین» در گزارشی که به نوعی، هشدار علیه دولت آمریکا به حساب می آید، اعلام کرد:
نیروهای مسلّح این کشور برای نبرد با شیاطین و نیروهای خصم از هر نظر، آماده است.
این روزنامه که به عنوان ارگان ارتش این کشور است. طیّ گزارش خود، توانمندی‌های موشک‌های بالستیکی «دونگ فانگ» را به رخ غربیان کشیده است.
این همآوردجویی چین در حالی اتّفاق افتاده است که بسیاری از صاحب‌نظران از افول قدرت آمریکا و ناتوانی آن در اعمال مدیریت، در ابعاد جهانی سخن به میان آورده‌اند. این دسته از کارشناسان، ترامپ را همچون گورباچف به مثابه شخصی می‌شناسند که موجبات فروپاشی آمریکا را رقم خواهد زد؛ از آن جمله، جامعه شناس مشهور نروژی، یوهان کالتونگ، که فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی را به درستی پیش‌بینی کرده بود، درباره کاهش شدید قدرت در جهان هشدار داده و اعلام نموده است: در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، آمریکا از ابرقدرتی ساقط و به سرنوشت شوروی سابق دچار می‌شود.
این پروفسور نروژی سال 2020م. را سال فروپاشی آمریکا پیش بینی کرده است.1
آزمایش‌های موشکی کره شمالی و انعقاد پی‌در پی قراردادهای خرید تسلیحات نظامی از سوی دولت‌های حاشیه‌نشین «خلیج فارس» و حتّی تلاش «ایران» برای حفظ امکانات نظامی خود و ارتقای توان نظامی (بازدارنده) را نیز در همین مسیر باید ارزیابی کرد.

وحشت از آینده
مؤسّسه بین‌المللی تحقیقات صلح «استکهلم» اعلام داشته است که تجارت جهانی تسلیحات در پنج سال گذشته، به بالاترین سطح رسیده و علّت آن افزایش تقاضا از سوی کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) و آسیا بوده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از استکهلم، براساس تحقیقات انجام شده، بین‌ سال‌های 2012 تا 2016م. واردات تسلیحات توسط کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه از لحاظ حجم 43% واردات جهان بوده است که افزایشی 7/7درصدی را در مقایسه با دوره پنج ساله قبل نشان می‌دهد.
سهم کشورهای منطقه خاورمیانه و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس از 17% به 29% افزایش یافته است.
به گزارش همین مؤسّسه، عربستان سعودی پس از هند، دومین وارد کننده تسلیحات در جهان بوده است. به همین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که تولید کنندگان و صادرکنندگان تسلیحات نیز سهم بسیار بالایی از این بازار را به خود اختصاص داده‌اند، آمریکا و روسیه طیّ یک دوره پنج ساله، همچنان در زمره بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات در جهان شناسایی می‌شوند.
«ویتنام» نیز که تا پیش از این، در فهرست واردکنندگان سلاح واجد رتبه 29 بوده در فهرست ده وارد کننده اصلی سلاح قرار گرفته است.
کشور کوچکی چون قطر در خاورمیانه، سهم خود را 245% برای واردات سلاح افزایش داده است. این‌همه در حالی است که طیّ همین‌ سال‌ها، قیمت جهانی نفت  به شدّت کاهش یافته است.2
این احساس ناامنی و حرص جمع‌آوری تسلیحات بیشتر برای دفع خطرات احتمالی، تنها شامل کشورهای آسیایی نمی‌شود.
وزارت دفاع آلمان در حالی از افزایش تعداد نیروهای نظامی‌اش خبر داد که مایک پنس، معاون رئیس جمهور آمریکا، از متّحدان اروپایی واشینگتن خواسته بود تا هزینه‌های دفاعی‌شان را افزایش دهند.
به اعلام این وزارتخانه، ارتش آلمان قرار است با افزایش 20هزار نفری شمار سربازان خود، تعداد کلّ نیروهایش در سال 2024م. را به 198 هزار نیروی نظامی افزایش دهد.
اورزولا فون ‌در لاین وزیر دفاع آلمان گفت: افزایش تعداد نیروهای ارتش آلمان به ندرت، مانند الآن ضروری می‌شود.3
سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه، روز سه‌شنبه 21 فوریه در سخنرانی خود در مرکز روابط بین‌المللی وزارت خارجه روسیه از استقرار سامانه‌ای وابسته به سپر موشکی آمریکا در «رومانی» در سال 2016م. خبر داد و گفت: سپر موشکی آمریکا در اروپا در حالت آماده باش اوّلیه برای حالت جنگی قرار گرفته است. وی همچنین اشاره کرد که بودجه نظامی کشورهای عضو ناتو به 900 میلیارد دلار می‌رسد که ده‌ها برابر بیشتر از بودجه نظامی روسیه است.
گفتنی است پرواز هواپیماهای ردیابی ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه، طیّ ده سال گذشته، سه برابر و نزدیک مرزهای جنوب غربی این کشور، به هشت برابر افزایش یافته است.4
موج فراگیر ناامنی (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) در گستره جهانی، فرزند بلافصل عصر پسامدرن، مورد تردید واقع شدن صلاحیت غرب در «مدیریت جهان» و سرانجام پایان تاریخ غربی است؛ همان انحطاط و پایانی که سال‌ها پیش از این، توسط فلاسفه تاریخ غربی و از جمله اسوالد اشپنگلر پیش‌بینی شده بود.
این فیلسوف آلمانی الاصل (1880- 1936م.) با نگارش کتاب «انحطاط تمدّن غرب»5 ضمن انتقاد از تمدّن غربی و پرسش از مبانی فرهنگی آن، تمدّن غربی را در آخرین مرحله از سیر تکوینی و بالندگی‌اش، محکوم به فساد و انحطاط شناخت و آن را اعلام داشت.
عموم مردم جهان، با مشاهده این شرایط و از روی صرافت طبع، وقوع جنگی جهانی را در آینده‌ای نزدیک دریافته‌اند؛ چنان‌که طیّ نظرسنجی انجام شده توسط «مؤسّسه ارزیابی و داده‌سنجی یوگاو» که در آن، از نه هزار نفر در نه کشور سؤال پرسیده شده است، اکثریت پاسخ‌دهندگان باور داشته‌اند که سیاره ما از امکان برقراری صلحی جهانی دورتر می‌شود.
نظرسنجی تازه‌ای در کشورهای غربی نشان می‌دهد که اکثریت شرکت‌کنندگان معتقدند که احتمال وقوع جنگ جهانی سوم بسیار زیاد است. بخش قابل توجّهی از ساکنان کشورهای غربی آینده‌ای غم‌انگیز و همراه با جنگ فراگیر را برای جهان قابل تصوّر می‌دانند.
روزنامه ایندیپندنت، با انتشار نتایج این نظرسنجی می‌نویسد:
هم‌زمان با قرارگرفتن روابط آمریکا و روسیه در بدترین شرایط ممکن از زمان جنگ سرد به این سو، پیش‌بینی‌های اکثر پاسخ‌دهندگان در فرانسه، آلمان و بریتانیا نشان می‌دهد که نسبت به آینده و تحوّلات جهانی بدبین هستند. 64% از پاسخ‌دهندگان آمریکایی گفته‌اند که فکر می‌کنند جهان در آستانه وقوع یک جنگ بزرگ قرار دارد.  61% از بریتانیایی‌ها نیز وقوع جنگ جهانی را محتمل می‌دانند.5
شاید این گمان پیش آید که تولیدکنندگان و صادرکنندگان تسلیحات نظامی، معرکه را داغ کرده‌اند تا از آب گل‌آلود، ماهی صیدکنند؛ امّا ابعاد جهانی بحران‌های سیاسی و اقتصادی و ناامنی‌های بزرگ در ابعاد جهانی، محصول این قبیل حیله‌های صاحبات صنایع نظامی نیستند؛ هرچند که دلّالان اسلحه از این میانه، به سود هنگفتی نیز دست می‌یابند.
به دلایل مختلف، غرب به پایان تاریخ خود رسیده و افول در ساحت‌های فکری و فرهنگی را به تجربه نشسته است، اگرچه در ساحت مادّی و تمدّنی و در خلجان و هیجان تکنولوژی و سلطه‌جویی سیاسی و نظامی، سعی در ادامه حیات مذبوحانه دارد. نزد اهل نظر، یک حوزه فرهنگی و تمدّنی، با پشت سر گذاردن عصر بالندگی و پس از فروپاشی و انحطاط در ساحت نظری و فرهنگی به محتضری می‌ماند که آخرین نفس‌ها را می‌کشد و بدین سبب حتّی با پذیرفتن ریسک جنگ جهانی نیز قادر به بازگشت به عصر جوانی و بالندگی و احیای مبانی نظری و فرهنگی مورد پرسش واقع شده، نیست. سر و صدای سیاست‌مداران و غوغای ماشین‌های جنگی، تنها برای مدّتی، مجال ماندن این حوزه فرهنگی و تمدّنی منسوخ را آن هم در میانه بحران فراگیر، ممکن می‌سازد.
مهم‌ترین دلیل فروپاشی را باید در از دست رفتن حیثیت مبانی نظری لیبرال سرمایه‌داری این تمدّن سکولار و مورد پرسش واقع‌شدن ارزش‌های فرهنگی آن شناسایی کرد. این همان از هم‌پاشیدگی و تلاشی از درون است.
بدیهی می‌نماید که طوفان ناامنی اتّفاق افتاده، محصول طبیعی و ثمره نظر و عمل خود بشر است.
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون‏؛6
به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا [سزایِ‏] بعضی از آنچه را که کرده‏اند، به آنان بچشاند. باشد که بازگردند.»
و از آن نیز گریزی نیست؛ امّا همواره از میان برف و یخبندان زمستان، جوانه بهاری آرام قد می‌کشد و تولّد خود را به رخ زمستان می‌کشد.
این تحلیل به این معنا نیست که طیّ یکی دو سال آینده، دست و پای این حوزه فراخ و فرهنگی و تمدّنی مدرن که در همه ساحات حیات مادّی و فرهنگی ساکنان جهان رسوخ کرده است، جمع شده و مسند آن به دیگران سپرده می شود.
طیّ دویست سال اخیر، تمامی حوزه‌های فرهنگی و تمدّنی غیرغربی و کهن، در ساحات سه‌گانه «نظری، فرهنگی و تمدّنی»، در سایه تاریخ غربی و حوزه فرهنگی و تمدّنی‌اش فرورفته‌اند؛ برخی مضمحل و برخی مستحیل و برخی تا بن دندان آلوده شده‌اند. به دلیل سرآمدن عمر تاریخ غربی، ضرورتاً نزول مرحله به مرحله غرب تا فروپاشی تمام عیار ادامه می‌یابد و به دلیل از دست رفتن قدرت یکپارچه مدیریت جهانی (آمریکایی، اروپایی) غوغا و آشوب جای نظم جهانی موجود را گرفته و صورت تمدّنی غرب (سیاست، اقتصاد) بیش از پیش درهم‌ریخته و از هم می‌پاشد.
از هم‌اکنون، موج بزرگ اعتراض عمومی ساکنان آمریکا و اروپا را می‌توان دید. اعتراض به فرمان‌های خام دونالد ترامپ در سراسر آمریکا و اروپا، بحران مالی فراگیر در اروپا و پس از آن، در آسیا و آمریکا، موج اعتراضی مردم فرانسه، «سوئد»، «یونان» و ... علیه فساد اقتصادی فراگیر در کشورشان، شکل‌گیری اتّحادیه‌های ناپایدار منطقه‌ای در شرق و غرب و چنگ و دندان نشان دادن دولت‌ها به همسایه‌های خود، در زمره مصادیق و نشانه‌های شکل‌گیری «آشوب جهانی» و از هم پاشیدگی «نظم پیشین» است.

خیزش مستضعفان
در چنین موقعیتی، هیچیک از جوامع مستضعفین، از تندباد این آشوب جهانی مصون نمی‌مانند، ضعف بنیه اقتصادی و ناپایداری نظام‌های سیاسی اجتماعی، گسل‌های وحشتناک قومی و قبیله‌ای و سرانجام منازعات منطقه‌ای، بیش از هر زمان، این جوامع را در معرض آسیب و بحران قرار می‌دهد.
خیزش مستضعفان علیه ثروتمندان و صاحبان قدرت، محتمل‌ترین واقعه، طیّ سال‌های آتی و در میان ساکنان همه کشورها و در میان همه قارّه‌ها خواهد بود.
وقتی که مردم سوئد، به رغم همه برخورداری‌ها در اعتراض به وضع موجود برای غارت اموال به فروشگاه‌ها هجوم آورده و اتومبیل‌ها را به آتش می‌کشند، تکلیف جمعیت یکصد میلیون نفری «اندونزی» که با درآمد روزانه کمتر از سه دلار، چشم به ثروت‌های انبوه جمعیتی قلیل داشته و حقّ خود را پایمان شده می‌یابند، روشن است.
به گزارش مؤسّسه «آکسفام»، چهار نفر از ثروتمندترین افراد اندونزی، دارایی‌هایی بیش از یکصد میلیون نفر جمعیت این کشور دارند.
امّا آنچه بیش از همه، امید دست‌یابی به «نظمی پساغربی» را از بین می‌برد، «فقدان رویکردی واحد و مقبول در ابعاد جهانی به هستی» در میان مردم جهان و در مقابل رویکرد دنیامدارانه «سکولار غربی در حال فروپاشی» است.
درک مشترک و عمومی ساکنان جهان، «استضعاف» در مقابل «استکبار» و ناگزیری مستضعفان از مقابله با مستکبران و نومیدی از وضع موجود است.
خرده فرهنگ‌های منتشر در میان عموم اقوام و مذاهب محرّف و منزوی شرق و غرب، هیچ‌کدام از استعداد، حیثیّت و استحقاق لازم برای مطرح و مقبول واقع شدن در ابعاد جهانی ندارند. همگی آنان فاقد طرحی منسجم برای مدیریت جوامع (خلاف آنچه که در غرب می‌پیمود) و تأسیس حوزه فرهنگی و تمدّنی‌اند.
تجربه حوزه فرهنگی و تمدّنی دنیامدار در میان همه معاملات فردی و جمعی و نظام اجتماعی سیاسی ظالمانه برخاسته از آن، در خود، زمینه‌های بازگشت به «معنویت» و «دینداری» را دارد. طیّ نیم قرن اخیر، رگه‌های این بازگشت در شرق و غرب جهان نمودار شده است؛ امّا برکشیده شدن نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متّکی به دین و مدیریت یکپارچه جهانی، در گرو استقرار دین کامل است. در حالی‌که این دین، (با همه ساحات معرفتی، فرهنگی و مدنی‌اش)، مورد توافق و تمایل عمومی جمعیت بزرگ هفت میلیاردی عصر حاضر نیست، در مقابل، در مجموعه فرق و مذاهب منتشر در میان اقوام مختلف و قبایل نیز استعداد و ظرفیت کامل و مورد نیاز برای ظاهر شدن در ابعاد جهانی مشاهده نمی‌شود.
مذاهب منتشر و نحله‌های شبه مذهبی، در چنین شرایطی تنها، پاسخگوی نیاز روانی و شخصی مردمند.
تجربه خیزش اجتماعی پیروان مذاهب اسلامی (اهل سنّت)، در هیئت ایدئولوژی‌ها و مرام‌های سیاسی اجتماعی، طیّ سه دهه اخیر نشان داد که این جریانات مذهبی، از چنان ضعفی در بنیادهای نظری و از چنان نقصانی در شیوه‌های عملی رنج می‌برند که در عمل جز به حجم بحران نمی‌افزایند و چنان‌که مجال حضور و عمل مناسبات سیاسی، اجتماعی بیابند، دانسته و نادانسته مؤیّد و مقوّم حوزه فرهنگی و تمدّنی سکولار و همسو با نظام سیاسی‌ اجتماعی صلیبی و صهیونی می‌شوند.
سلفی‌گری خشن، منتهی الیه ارتفاع خیزش اجتماعی این جریانات مذهبی اسلامی، سال‌های اخیر است.
بدین سبب است که عرض می‌کنم، پس از فروپاشی قریب الوقوع نظم جهانی سکولار، نظم جهانی دیگری، جایگزین آن نخواهد شد. به عبارت دیگر، نظم پساغرب، عین بی‌نظمی و شورش است. از میان همین موقعیت، طلب و تقاضای عمومی ساکنان زمین، برای دست یافتن به منجی موعود و «نجات»، بسان جوانه‌ای سبز در یخبندان زمین سربرآورد.
آنچه در این موقعیت، مستضعفان را در میانه این همه بحران سرپا نگه می‌دارد، تفکّر آماده‌گر و انتظار مقدّس منجی موعود است:
«السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّامِ.»
ورنه طوفان همه را از پای می افکند و امواج یأس همگان را در کام خود می‌کشد.
باید خود و همگان را متذکّر صبحی شد که از راه می رسد. تاریخ فردا که به نام مهدی موعود، عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و برای ایشان رقم خواهد خورد. «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏.»
باید از «ایمان به دمیدن صبح صادق»، «هم‌نوایی در نظر و عمل با خورشید امامت» و «پرهیزگاری»، قلعه‌ای محکم ساخت و از پیروان و مؤمنان دین کامل محافظت کرد تا طوفان بگذرد.
والسّلام
سردبیر



پی‌نوشت:
1. روزنامه کیهان، سرویس اخبار، 24 بهمن ماه 1395. www.kayhan.ir
2. پرس تی‌وی فارسی، دوشنبه 2 اسفند ماه 1395.
3. پرس‌تی‌وی فارسی: سه شنبه 3 اسفند 1395.
4. شبکه العالم، سه شنبه 3 اسفند 1395.
5. The Decline of the West
6. سوره روم، آیه 41.


مجموعه مربوطه سخن سردبیر
برچسب ها