در برابر سیلی پسامدرن هم غافلگیر شدیم
به گزارش عصر ایران، این استاد فلسفه دانشگاه، نخستین مواجهه ایرانیان با تمدن غرب را مربوط به جنگهای ایران و روس دانست که با ویران شدن برج و باروهای عالم سنت بر سر ایرانیان، اولین شکاف تمدنی را در ایران رقم زد و نیم قرن اخیر را زمان دومین شکاف تمدنی ما دانست که با انقلاب اسلامی نیز مصادف شده است.
وی تأکید کرد: سنت تاریخی و معنوی ایرانیان، با اسلام آغاز نشده؛ بلکه یک سنت چندهزارساله است که ایران را به یکی از مهم ترین کانونهای معنوی جهان تبدیل کرده است اما امروز جامعه ما با این سنت تاریخی و معنوی دچار شکاف شده و باید پرسید آینده سنت و تفکر معنوی و آینده تشیع و اسلام در ایران چگونه است؟
عبدالکریمی اضافه کرد: نوعی بیتفاوتی به شعائر در میان جوانان بسط یافته است. نه فقط در فضاهای روشنفکری که حتی در تکتک خانههای ما، شک جان گرفته و همه چیز پادرهواست. مناسبات اخلاقی و خانوادگی، روابط جنسی و روابط اجتماعی تغییریافته و حتی گاه میپرسند: چه کسی گفته قران کتاب خداست؟
نه قدرت سیاسی و نه اپوزیسیون درکی از دنیای جدید ندارند
او درباره تفاوت جهتگیریهای ضد سنت در مشروطه با امروز، گفت: گسست تاریخی ما معنای مضاعفی پیدا کرده که در هیچ دوره تاریخی شاهدش نبودیم. جامعه ایرانی در حال یک پوستاندازی عمیق تاریخی و فاصلهگیری از میراث تاریخی و اسلام و تشیع است و به عقلانیت جدید و سکولاریسم و نیهلیسم حاصل از آن روی میآورد.
این استاد فلسفه ابراز کرد: ما با سونامی جدیدی روبهرو هستیم. جهان اسلام و کشور ما هنوز از سیلی مدرنیته گیج و گنگ بود که سیلی پسامدرنیته بر گونههای ما نواخته شد. به دنبال سونامی مدرنیته، هنوز نتواتسته بودیم خانمانی برپا کنیم که سونامییی بمراتب قدرتمندتر، کاشانه فرهنگی ما را دارد همچون پر کاهی بازی میدهد
عبدالکریمی افزود: توفان، برخاسته و ما اصلا آماده مواجهه با آن نیستیم. روحانیت ما، قدرت سیاسی ما و گفتمان انقلاب ما، دانشگاهیان و روشنفکران ما هیچکدام آماده مواجهه با این سونامی نیستند. همه درگیر سیاستاند و به مسائل تمدنی و تاریخی و فرهنگی توجهی ندارند. گوشها کر است. ما در آینده با بحرانهای شدید هویتی، اجتماعی و تاریخی و حتی سیاسی و امنیتی مواجهیم.
عبدالکریمی با اشاره به مواجهه خود با دیدگاههای عجیب دانشجویانش گفت: نسل جدید میگوید تجزیه چه اشکالی دارد؟ مگر وطن یک کلمه مقدس است؟ اصلا چه ضرورتی دارد اخلاقی زندگی کنیم؟ چه کسی گفته خانواده مقدس است؟
این استاد فلسفه، تصریح کرد: بدترین خطا، برخورد پلیسی- امنیتی با این شکاف تمدنی است؛ اینکه فکر کنیم این یک مساله سطحی و لجبازی چند بچه است، یا یک مساله سیاسی است، یا حاصل تبلیغات رسانههای بیگانه است. نمیگویم اینها نیست، اما میگویم هسته مرکزی بحث را باید در جای دیگری جستوجو کرد.
وی با ابراز تاسف از عدم توجه به مواجهه فلسفی و پدیدارشناسانه با مسائل در کشور، گفت: گوش قدرت سیاسی ما و حتی اپوزیسیون ما نسبت به تفکر کر است و همه چیز را در سطح مبتذل بازی قدرت و مطالبات سیاسی میبینند. نگرانی من سیاسی نیست، یک نگرانی فرهنگی تمدنی است و نسبت به این روند نگرانم.
عبدالکریمی با انتقاد از کسانی که شعار وا اسلاما سر میدهند، گفت:من میخواهم در کنار حوزههای علمیه و گفتمان انقلاب اسلامی باشم. اما میگویم بدون فلسفه، نمیتوانیم شناخت درستی از مساله داشته باشیم.
وی همچنین با اشاره به کسانی که او را به محافظهکاری و باج دادن به حکومت متهم میکنند، گفت: اپوزیسیون ما درکی از نیهیلیسم و بیتاریخی و بیماوا و بیخانمانی یک ملت ندارد.
روحانیت و دانشگاه ما دچار تاخر تمدنی هستند
عبدالکریمی ادامه داد: همانطور که با ظهور مدرنیته، همه عوالم کهن به پایان رسید، با جهان پسامدرن هم، هرچه در جهان مدرن سفت و متصلب بود، دود شد و به هوا رفت. روند تکوین تاریخ واحد جهانی یا همان دهکده جهانی با مدرنیته شروع شد و در اتفاقات نیم قرن اخیر به شدت سرعت گرفته است. دیگرتاریخهای محلی بصورت مطلق نداریم و تاریخ واحد جهانی با هژمونی غرب در حال شکلگیری است.
عبدالکریمی، با اشاره به تفاوتهای مدرنتیه متقدم و متاخر، روحانیت و دانشگاهیان را دچار تأخر تمدنی خواند که هنوز به ارزشهای قرن 18 و 19 میاندیشند و اضافه کرد: احکام و قواعد مدرنیته متاخر با مدرنیته متقدم خیلی فرق دارد، اما متاسفانه هم حوزههای علمیه ما و هم دانشگاهیان و غالب طبقه متوسط و روشنفکران ما هنوز در عالم مدرنیته متقدم هستند. مثلا دنبال انقلاب سیاسی هستند، بیخبر از اینکه انقلاب سیاسی پدیدۀ دورۀ متقدم است و در شرایط پسامدرن، اصلا انقلاب معنا ندارد و هیچ زمینهای برای آن نیست.
این استاد فلسفه دانشگاه آزاد، با اشاره به شکست ایدئولوژی در فروپاشی شوروی گفت: امروز نیز، ظهور شبکه جهانی ارتباطات و اطلاعات، مفهوم زمان و مکان را کاملا از بین برد، مرزهای جغرافیایی فروریخت و همه مرجعیتهای دینی ناکارآمد شدند؛ حتی مرجعیت پدر و مادر و معلم و استاد.
عبدالکریمی با اشاره به عصر روشنگری و فروریختن الهیات مسیحی بر اثر جنایات کلیسا و روی آوردن بشر مدرن به عقل خودبنیاد، گفت: اما جهان در عصر ما بیمتافیزیک است. شأن و جایگاه انسان کجاست؟ نوعی بدبینی و ناباوری نسبت به آرمانهای سنت و مدرنیته شکل گرفته است. دیگرنه تنها روایت نظامهای الهیاتی که حتی روایت علم از انسان و جهان مطلق گرفته نمیشود. دیگر نه لیبرالیسم و دموکراسی، نه ناسیونالیسم یونانی و نصگرایی، نه سکولاریسم، نه قدسیاندیشی شرقی، هیچکدام دلهای ما را گرم نمیکند. توفانی از درهم شکستگی، بیریشگی و بیمعنایی در راه است.
تفسیر ایدئولوژیک از دین، گوساله سامری زمان ماست
این استاد دانشگاه، سخن از امر معنوی و دینی را برای نسلهای جدید بسیار دشوار خواند و گفت: روح فرهنگ به تفکر است و روح تفکر به پرسشهای بنیادین است، همان که در جامعه ما سرکوب میشود. روحانیت ما یک نهاد فرهنگی است که حافظ فرهنگ ماست و من دستشان را میبوسم که این خانه را برای ما نگه داشتند، اما این خانه تفکر ندارد. متاسفانه روحانیت ما فاقد فرهنگ و تفکر فلسفی و اسیر اخباریگری و ذاتاندیشی و فقهمحوری است. همین باعث شده فرهنگما رو به اضمحلال برود و توان مقاومت نداشته باشد. البته روشنفکران ما هم وضع بهتری ندارند و درگیر مقولات ایدئولوژیک و شبهایدئولوژیک و دانشگاههای ما هم مشغول بازیهای احمقانه صدور مدرکاند و از حکمت و فلسفه به دور.
عبدالکریمی ابراز کرد: روحانیت ما دچار تأخر تاریخی است و سوژه مدرن را درک نکرده و با یک پدیده آنتولوژیک مواجه است. با یک سطل ماست نمی شود با سونامی پسامدرن مقابله کند. با تازیانه و نهاد امر به معروف و نهی از منکر نمی توان با یک رویداد تاریخی مقابله کرد. این درد را به که بگوییم؟ سیستمی ساختهاند به نام دین و تمام هم و غم آن دفاع از این سیستم به نحو جدلی است.
به عقیده او، تفسیر ایدئولوژیک از دین، دین را در جامعه ما عرفی و دست مالی کرده و از آن اسب تروا ساخته است. وی در این باره ابراز عقید کرد تفسیر ایدئولوژیک از دین، قلعه ایمان را فتح میکند و به دشمن تحویل میدهد. گوساله سامری زمان ماست که ندای بشری را میخواهد جانشین لوگوس یا کلمه الله کند.
وی توضیح داد: در این جهان، حقیقتی هست که جان بشر به آن بسته است و این ندا از اعماق هستی ما را به خود فرامیخواند و دین یعنی شنیدن این ندا و همنوایی با آن. اما ما پارهای جهتگیریهای سیاسی اجتماعی یا نظامهای الهیاتی را که برساخت تاریخی است، میخواهیم جانشین این ندا کنیم.
وی با اشاره به دو رویکرد تن دادن به غربزدگی جهانی و نیهیلیسم عصر پسامدرن یا تن دادن به بنیادگرایی، گفت: کسانی که بخواهند در برابر این دو رویکرد بایستند، راه دشواری در پیش دارند. باید جبهه جدیدی گشود و به پارادایم دیگری اندیشید که نشان دهد واقعیت موجود تاریخی ما با سنت دینی و معنوی ما خیلی فاصله دارد و قصه پاپ و مسیح، یکی نیست.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: نباید به خاطر پیوند پاپ و قدرت، مسیح را قربانی کنیم.
دین مرجعیت محور پایان یافته است
وی در بیان دشواریهای دفاع از امر دینی در جهان جدید، گفت: در جهان جدید فراروایتها فروریخته و این تفسیر که اسلام یک فراروایت و یگانه روایت از جهان است نمیتواند در جهان پسامتافیزیک مخاطبی پیدا کند. دین مرجعیتمحور پایان یافته و جهان پسامدرن دوران آزادی سوژه از مرجعیتهاست. دیگر نمیتوان بر جایگاه مرجعیتهای کهن تکیه کرد. باید با زبان دیگری با این مخاطب برخورد کرد.
عبدالکریمی با بیان اینکه فردگرایی در دوران ما به اوج رسیده و انسانها اتمیزه شدهاند، ابراز کرد: دینی که دین هویتی و جمعی باشد جوابگو نیست. تعابیری مانند ما مسلمانها، ما مسیحیها، نشانه دین هویتی است. دین ترس دیگر جوابگو نیست و دین آینده باید مذهب عشق باشد. دینی که فرد در درون خود زیسته، نه دینی که نهادها و مرجعیتهای اجتماعی برایش تعیین کردند، دینی است که به انسان میآموزد بر خود متکی باشد. چقدر زشت است کسانی به زور شمشیر و ترس بخواهند دین را ترویج دهند؛ آن هم در جهانی که دموکراسی را تجربه کرده است.
این استاد دانشگاه، عصر کنونی را عصر تفسیر و هرمنوتیک خواند و
ابراز کرد: دین تجربه زیسته حاصل گفتوگوست و عصر منبر پایان یافته است. علم
جدید حادثهای یگانه و بزرگ در تاریخ بشری است. از سویی، بشر نمیتواند
نسبت به تجربیات زیسته خود بیتفاوت باشد. اگر جهان اسلام نتواند جایگاه
مشخصی برای علم جدید و تجربیات بشری در نظام معرفتی خود پیدا کند با
بحرانهای عدیده مواجه خواهد بود. فقهی که علم جدید در آن جایی ندارد، برای
جهان آینده حرفی برای گفتن ندارد. اگر امر دینی در عرف و فقه و
شریعت در برابر تجربیات بشری و عرف قرار گیرد، مخاطب مقاومت خواهد کرد.
گلدمن
ساکس، شرکت سرمایهگذاری آمریکایی، در یادداشتی تحلیلی از احتمال اثرگذاری
هوش مصنوعی بر ۳۰۰ میلیون شغل خبر داده است. مدیران گلدمن ساکس در
یادداشتی خطاببه سرمایهگذاران نوشتهاند اگر وعدههای مربوطبه هوش
مصنوعی مولد رنگ حقیقت به خود بگیرند، «اختلال قابلتوجه» در بازار نیروی
کار رخ خواهد داد. به گفتهی گلدمن ساکس، دوسوم از شغلهای آمریکا در معرض
تأثیرپذیری از سیستمهای خودکار مبتنیبر هوش مصنوعی هستند و وظایف کاری
بالغبر ۵۰ درصد از این شغلها را میتوان با هوش مصنوعی جایگزین کرد.
گلدمن ساکس، شرکت سرمایهگذاری آمریکایی، در یادداشتی تحلیلی از احتمال اثرگذاری هوش مصنوعی بر ۳۰۰ میلیون شغل خبر داده است.
پیشرفتهای اخیر در حوزهی هوش مصنوعی باعث شده مردم نگران امنیت شغلی خود شوند و آنطور که بهنظر میرسد، این نگرانی کاملا درست است. گلدمن ساکس، شرکت سرمایهگذاری بزرگ آمریکایی، در گزارشی جدید گفته است که فناوری هوش مصنوعی مولد بالغبر ۳۰۰ میلیون شغل را تحت تأثیر قرار میدهد.
مدیران گلدمن ساکس در یادداشتی خطاببه سرمایهگذاران نوشتهاند اگر وعدههای مربوطبه هوش مصنوعی مولد رنگ حقیقت به خود بگیرند، «اختلال قابلتوجه» در بازار نیروی کار رخ خواهد داد. به گفتهی گلدمن ساکس، دوسوم از شغلهای آمریکا در معرض تأثیرپذیری از سیستمهای خودکار مبتنیبر هوش مصنوعی هستند و وظایف کاری بالغبر ۵۰ درصد از این شغلها را میتوان با هوش مصنوعی جایگزین کرد.
تحلیلگران معتقدند با وجود آثار گستردهی هوش مصنوعی بر بازار نیروی کار، اکثر شغلها و صنایع تا حدی در معرض اتوماسیون قرار میگیرند، بههمیندلیل پیشبینی میشود که هوش مصنوعی بهجای جایگزینی، مکمل آنها شود.
ممکن است در نهایت هفت درصد از شغلهای آمریکا بهطور کامل با هوش مصنوعی جایگزین شوند، ۶۳ درصد از هوش مصنوعی بهعنوان مکمل بهره بگیرند و ۳۰ درصد از هوش مصنوعی متأثر نشوند.
گلدمن ساکس میگوید هوش مصنوعی مولد که توانایی تولید انواع محتوا را دارد، نمایانگر «پیشرفتی عظیم با آثار احتمالا بزرگ بر اقتصاد کلان» است. استفادهی گسترده از هوش مصنوعی ممکن است ارزش نهایی کالاها و خدمات سراسر دنیا را در ۱۰ سال آینده بهمیزان هفت درصد افزایش دهد.
فناوری هوش مصنوعی مولد از زمان انتشار عمومی ChatGPT در اواخر سال گذشتهی میلادی، بهشدت در معرض توجه قرار گرفته است. ChatGPT چتباتی قدرتمند است که میتواند متن و شعر و کد بنویسد. مایکروسافت از فناوری استفادهشده در ChatGPT برای تقویت برخی از سرویسهایش نظیر موتور جستوجوی بینگ استفاده کرده است.
رشد انفجاری ChatGPT باعث شده است شماری از بزرگترین شرکتهای حوزهی فناوری سرمایهگذاری سنگینی در این حوزه انجام دهند. مایکروسافت ۱۰ میلیارد دلار در شرکت خالق ChatGPT سرمایهگذاری کرد و گوگل پروژههای هوش مصنوعی را در بالاترین اولویت قرار داد.
گلدمن ساکس در یادداشت جدیدش به مطالعهای اشاره کرد که نشان میدهد ۶۰ درصد از شغلهای امروز در سال ۱۹۴۰ وجود نداشتند. این شرکت میگوید یکچهارم از تمامی وظایف کاری انجامشده در ایالات متحده و اروپا ممکن است به دست هوش مصنوعی بیفتد.
در آمریکا، مشاغل اداری و حقوقی و معماری و مهندسی در بیشترین خطر اتوماسیون هستند. شغلهایی که کمتر در معرض هوش مصنوعی قرار میگیرند شامل مواردی مثل نظافت، نصب و تعمیر محصولات و کارهای ساختمانی است.
منبع: زومیت
منبع: هیل
ترجمه: فرارو
آوی لوب، رئیس پروژه گالیله و مدیر موسس
ابتکار عمل سیاه چاله دانشگاه هاروارد و مدیر موسسه تئوری و محاسبات در
مرکز اخترفیزیک هاروارد -اسمیتسونین و رئیس سابق بخش نجوم در دانشگاه
هاروارد میباشد. او عضو سابق شورای مشاوران رئیس جمهور امریکا و رئیس سابق
هیئت فیزیک و نجوم آکادمیهای ملی بوده است.
پروفسور لوب نویسنده
کتاب "فراز زمینی: اولین نشانه حیات هوشمند فراتر از زمین" است که از
پرفروشترین کتابها بوده است. کتاب جدید او با عنوان "بین ستارهای" در
آگوست سال ۲۰۲۳ میلادی چاپ خواهد شد. پروژه گالیله تحت هدایت او به این
موضوع اختصاص دارد که انسانها دیگر نمیتوانند وجود احتمالی تمدنهای
فناوری فرازمینی را نادیده بگیرند و علم نباید به طور جزمی توضیحات بالقوه
فرازمینی را به دلیل انگ اجتماعی رد کند. برخلاف سایر پروژههای مشابه هدف
پروژه گالیله جستجوی اجسام فیزیکی و نه سیگنالهای الکترومغناطیسی مرتبط با
تجهیزات تکنولوژیکی فرازمینی است.
معنای انسان بودن اغلب با ویژگیهای متافیزیکی مانند "آگاه بودن"، داشتن "روح" و اعمال "اراده آزاد" همراه است. با این وجود، اگر یک سیستم هوش مصنوعی مانند نسخه بهبود یافته چت جی پی تی (Chat GPT) دارای ویژگیهای مشابهی در بازی تقلید "آلن تورینگ" ریاضیدان باشد آن گاه چیز جدیدی در مورد واقعیت خواهیم آموخت.
بدون فرصت گفتگو برای تمایز انسان از ماشین آشکار خواهد شد که کیفیتهای متافیزیکی پدیدههای نوظهوری هستند، زیرا ساختار پیچیده سیلیکون در رایانه میتواند ساختار پیچیدهای از مولکولهای آلی در مغز انسان را تقلید کند.
به عبارت دیگر، در آن صورت هیچ تفاوت اساسیای بین تعاملات "من – تو" و "من – آن" که یک قرن پیش توسط "مارتین بوبر" فیلسوف تعریف شده بود وجود نخواهد داشت. در آن صورت هر دو معادل تعاملات "من – هوش مصنوعی" و "هوش مصنوعی – هوش مصنوعی" خواهند بود، زیرا هوش مصنوعی صرفا از دنیای مادی ساخته شده است.
این بدان معناست که وقتی بدن ما میمیرد کل هویت ما میمیرد. به عبارت دیگر، مرگ مانند جدا کردن یک سیستم هوش مصنوعی از منبع تغذیه آن است. با این وجود، یک خبر خوب نیز وجود دارد. اگر یک سیستم هوش مصنوعی برای تقلید از ذهن ما ساخته شده باشد میتواند پس از مرگ مان به تعامل با عزیزان مان ادامه دهد. اگر پیشرفتهای آینده در زیست شناسی این امکان را فراهم سازد که بدن مان را ترمیم کنیم تا از پوسیدگی جلوگیری شود ما میتوانیم برای همیشه زندگی کنیم. اگر بتوانیم بدن خود را در دنیای واقعی که در حین زندگی ما را احاطه کرده است زنده کنیم چرا رویای بقای "روح" خود را در دنیای بعدی داشته باشیم؟
این درک هشیارانه در مورد مادی گرایی یک مزیت اضافی در آموزش فروتنی به ما دارد. به ارث بردن بدن مان از والدین مانند گرفتن خودرو از یک نمایندگی است. ما صرفا میتوانیم به نحوه استفاده از آن افتخار کنیم و نه به تواناییهای آن خودرو. هیچ مبنایی برای افتخار کردن به آی کیو یا ضریب هوشی مان وجود ندارد همان گونه که افتخار کردن به تعداد دور در دقیقهای که موتور خودروی خریداری شده مان نشان میدهد امری منطقی نیست.
تنها قضاوت ارزشی باید بر اساس این باشد که آیا انسانها تواناییهای خود را برای ترویج خیر یا شر به کار میگیرند؟ مشابه این که آیا افراد انرژی هستهای را برای منافع یا سرنوشت جامعه مهار میکنند؟
با در نظر گرفتن مرگ قریب الوقوع مان وجود ما شکلی گذرا از ماده است. با این وجود، اگر اصول راهنمای مان حفظ شود میتواند مهم باشد.
ارزش آن را دارد که بررسیهای علمی در این راستا صورت گیرند: اگر بشریت به جای صرف ۲ تریلیون دلار در سال برای هزینههای نظامی هزینه برای کاوش در فضا را انتخاب میکرد طول عمر بهتری داشتیم. همین بودجه به ما این امکان را میدهد که ظرف مدت کمتر از یک قرن به هر ستاره در کهکشان راه شیری یک کاوشگر بفرستیم که افزایشی یک میلیاردی در مقایسه با نرخ فعلی که با ارسال پنج کاوشگر بین ستارهای در طول پنج دهه از وویجر ۱ و ۲ گرفته تا پایونیر ۱۰ و ۱۱ و نیوهورایزنز نشان داده شده است.
اکثر ستارگان خورشید مانند میلیاردها سال پیش از خورشید شکل گرفته اند یک تاخیر زمانی بسیار بیشتر از زمانی که موشکهای شیمیایی برای عبور از دیسک راه شیری نیاز دارند. اگر تنها یکی از دهها میلیارد منظومه زمین - خورشید در کهکشان راه شیری باعث ایجاد یک تمدن فناوری صلح آمیز فضاپیمایی شود و اگر آن تمدن کاوشگرهایی را با هزینه سالانه ۲ تریلیون دلار به مدت یک میلیون سال به فضا پرتاب کند در آن صورت ۱۰۰۰۰ شئی از این تمدن دیدنی در منظومه شمسی وجود خواهد داشت.
دستگاههای کاربردی "بقای شایستهترین ها" را در فرآیند انتخاب داروینی بین ستارهای دنبال میکنند که ممکن است همان گونه که ریاضیدانانی، چون "جان فون نویمان" و "فریمن دایسون" پیش بینی کرده اند خود همانند سازی تکنولوژیکی باشد.
ماشینهای صلحجو احتمالا با مدت زمانی طولانیتر زنده میمانند، زیرا در مقایسه با انواع تهاجمی اغلب توسط درگیریهای فیزیکی آسیب نمیبینند. پیشرفت علمی آن را از زنجیره نفس انسانی رها خواهد ساخت که ترجیح میدهد وجود موجودات ذی شعور فرازمینی را ادعایی خارق العاده فرض کند.
دستگاههای بینستارهای کاربردی ممکن است حاوی مغزهای هوش مصنوعی باشند که فرستندههای خود را بازتاب میدهند. این سیستمهای هوش مصنوعی در تمثیل افلاطون از غار که در حدود ۳۸۰ قبل از میلاد مسیح در جمهوری نوشته شده است قرار میگیرند.
در این گفتگوی باستانی بین سقراط و برادر افلاطون آن فیلسوف یونانی گروهی از مردم را توصیف میکند که در طول زندگی خود به دیوار غار بسته شده اند مشابه روشی که ما توسط گرانش در سطح زمین محدود شده ایم. زندانیان سایههایی را تماشا میکنند که بر روی دیوار خالی از اشیا دیده میشوند. آنان هیچ گاه پشت سرشان را نگاه نکردند و پشت شان آتشی روشن است و در جلوی آتش مجسمههایی قرار دارند که هنگامی که حرکت میکنند سایه ٔشان بر دیوار رو به رو میافتد. این استعاره برای اوموآموا نخستین جرم میان ستارهای شناخته شدهای که مسیر حرکت آن از منظومه خورشیدی میگذرد و توسط خورشید روشن میشود کافیست. به گفته سقراط در این گفتگو فیلسوف به دنبال درک سطوح بالاتر واقعیت است. معادل مدرن آن دانشمندی است قصد دارد ماهیت اجرام بین ستارهای را دریابد همانند کاری که من در پروژه گالیله هاروارد انجام میدهم.
در عین حال، تمثیل افلاطون ادعا میکند که سایر زندانیان غار حتی تمایلی به ترک زندان خود ندارند، زیرا آنان زندگی بهتری را نمیشناسند. این نشان دهنده واکنش فعلی شکاکان به جستجوی علمی برای کشف اشیاء تکنولوژیکی فرازمینی است.
از آنجایی که علم و فناوری مدرن ما تنها یک قرن قدمت دارد این احتمال وجود دارد که کاوشگرهای هوش مصنوعی فرازمینی بسیار پیشرفتهتر از گجتهایی (یا ابزارک به وسایل الکترونیکی یا مکانیکی کوچکی گفته میشود که برای کاربردهای خاصی طراحی شده اند و به آسانتر شدن زندگی کمک میکنند) باشند که امروز میتوانیم بسازیم. برخورد ما با آن یک تجربه یادگیری خواهد بود و با احساس فروتنی مناسب به ما این امکان را میدهد که جهشی کوانتومی به سمت آینده تکنولوژیکی خود داشته باشیم.
علاقه دولت ایالات متحده به پدیدههای هوایی ناشناس (UAP) به عنوان یک موضوع امنیت ملی علاقه علمی به اجرام فرازمینی را تحسین میکند. با ساقط کردن بالنها یا پهپادهای کشورهای متخاصم دولت از شلوغی اشیاء ساخته شده توسط انسان در آسمان ما میکاهد و بررسی این که آیا کاوشگرهای فرازمینی در آنجا وجود دارد یا خیر را برای دانشمندان آسانتر میکند.
در مجموع، با فرض اینکه واقعیت فیزیکی شناخته شده تمام انواع هوش را به تصویر میکشد ما باید بتوانیم کاوشگرهای هوش مصنوعی فرازمینی را با استفاده از آشکارسازها بر اساس فیزیکی که میشناسیم شناسایی نماییم. دادههای پروژه گالیله که ما آپلود و تجزیه و تحلیل آن را آغاز کرده ایم در سالیان آینده در دسترس عموم قرار خواهد گرفت. منتظر نتایج باشید، زیرا ما "تمثیل غار" افلاطون را به واقعیت تبدیل میکنیم.
اگر فردی مبتلا به بیماری روانی هستید یا در تلاش برای مراقبت از فردی مبتلا به بیماری های روانی هستید، سردرگمی، ترس، و اضطراب می توانند شرایطی طاقت فرسا را ایجاد کنند.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "پاور آو پازیتیویتی"، بیماری روانی شرایطی گیج کننده را ایجاد می کند. در میان تلاش برای درک شرایط مبهم، ارزیابی گزینه های درمان، و تفکر درباره آینده فرد، تجربه احساس ناامیدی چندان غیر منتظره نخواهد بود.
اما همواره امید وجود دارد.
در شرایطی که بیماری روانی ممکن است تنها از راه تغییرات سبک زندگی قابل درمان یا غیر قابل درمان باشد، این قبیل تغییرات اغلب تعدادی از نشانه های مرتبط با بیماری را کاهش می دهند. در پیوند با یک برنامه درمانی زیر نظارت پزشک، تغییر عادات زندگی یک فرد می تواند آهنگ روند بهبودی را تسریع کند.
زندگی در شرایطی پایدار
زندگی در هر محیطی که به احساسات و عواطف آسیب وارد می کند - سوء استفاده، بحث و جدل های مداوم، مشکلات مالی، یا هر چیز دیگر - روند بهبود بیماری روانی را اگر غیر ممکن نسازد، هر چه بیشتر چالش برانگیز می کند.
سوء استفاده به هر نوعی - عاطفی، روانی یا جسمانی - یک کاتالیزور شایع برای ابتلا به مشکلات روانی است. کودکان آسیب پذیرترین افراد در این زمینه هستند و به طور ویژه مستعد تجربه پیامدهای شدید سوء استفاده هستند.
اگر در میان افرادی قرار دارید که از آنها سوء استفاده می شود یافتن راه گریز از این شرایط اهمیت دارد. افزون بر این، اگر فردی را می شناسید که قربانی سوء استفاده است، کار درست را انجام داده و آن را به مقامات مسئول گزارش دهید.
رژیم غذایی و تغذیه
هنگامی که درباره بیماری روانی فکر می کنید شاید رژیم غذایی و تغذیه نخستین چیزهایی نباشند که به ذهن می آید. با این وجود، رژیم غذایی و سلامت روانی حداقل به صورت غیر مستقیم با یکدیگر در ارتباط هستند.
رژیم غذایی به صورت سیستماتیک به واسطه تاثیر بر سلامت جسمانی بر سلامت روانی تاثیرگذار است. مواد غذایی فرآوری شده و غذاهایی که از ارزش غذایی پایین برخوردارند یا بدون ارزش هستند همگی به شکل گیری این اثر سیستماتیک منجر می شوند.
مواد غذایی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 و امگا-6 (به عنوان مثال، آووکادو و ماهی) می توانند به سلامت روانی کمک کنند و عملکردهای شناختی را بهبود ببخشند.
ورزش
سطوح کافی و مناسب ورزش نه تنها به سلامت جسمانی انسان کمک می کند، بلکه می تواند در از بین بردن نشانه های بیماری روانی نیز نقش داشته باشد. برخی پژوهش ها نشان داده اند که فعالیت جسمانی در بسیاری از بیماران حتی از داروهای ضد افسردگی نیز موثرتر عمل می کنند.
نیازی نیست وقت و تلاش فراوان برای انجام ورزش اختصاص دهید. پیاده روی سریع، دوچرخه سواری، یا پله نوردی همگی از جمله فعالیت هایی هستند که می توانند روتین ورزشی شما را شکل دهند.
خواب خوب
خواب خوب شبانه به مدت 7 تا 9 ساعت توصیه می شود. یک برنامه خواب منظم می تواند به نفع وضعیت روانی سالم باشد. حفظ یک برنامه خواب منظم به عادی سازی ریتم شبانه روزی بدن (به عوان مثال، چرخه خواب/بیداری) کمک می کند.
خواب کافی و پایبندی به روتین خواب منظم ممکن است به کسب نتایج سریعتر هنگام درمان بیماری روانی نیز منجر شود.
تمرینات مراقبه یا تن آرامی (مدیتیشن)
با گذشت زمان، متخصصان پزشکی بیشتری به پیوند بین تکنیک های مراقبه و تن آرامی و سلامت روانی اشاره می کنند. پژوهش های صورت گرفته توسط موسساتی مانند دانشگاه هاروارد یا دانشگاه استنفورد فواید سلامت روانی و جسمانی شیوه های مختلف مراقبه و تن آرامی را نشان داده اند.
نیازی نیست تا مدت زمان زیادی را روزانه به انجام برنامه ای خاص اختصاص دهید. تمرکز بر ذهن آگاهی به مدت 20 تا 30 دقیقه در روز نیز می تواند فواید سلامت قابل توجهی را موجب شود. از جمله تمرینات محبوب می توان به تنفس عمیق متفکرانه، مراقبه، یا تمرکز مبتنی بر ذهن آگاهی اشاره کرد.
ترک سیگار
همه ما از مضرات سیگار برای سلامت جسمانی بدن خود آگاه هستیم، اما استعمال دخانیات می تواند به شکل گیری یا تشدید مشکلات روانی نیز منجر شود. در حقیقت، ورود سموم متنوع به بدن از طریق سیگار کشیدن ممکن است به اختلالات خلقی آشکار منجر شود.
ترک یا کاهش چشمگیر مصرف نیکوتین - در هر شکلی - ممکن است یکی از بهترین اقداماتی باشد که در راستای حفظ و ارتقا سلامت روانی خود انجام می دهید.
سلامت جسمانی
بدن و ذهن با یکدیگر در ارتباط هستند و بر همین اساس سلامت جسمانی کلی بر سلامت روانی تاثیرگذار است. شرایطی مانند عفونت، سردردهای مزمن، یا فشار خون بالا تاثیر معکوسی بر توانایی مقابله با استرس می گذارند. البته، استرس مزمن می تواند به بیماری های روانی مختلفی از جمله اضطراب، افسردگی، و بی خوابی منجر شود. پیشگیری یا درمان سریع هر گونه بیماری جسمانی می تواند به پرهیز از بیماری های روانی بالقوه کمک کند.
جامعه و مشارکت اجتماعی
بارها گفته شده است که انسان موجودی اجتماعی است و پژوهش های انجام شده نیز این حقیقت را نشان داده اند.
دوستی یکی از بهترین پادزهرها برای پریشانی روانی است. حتی در ارتباط بودن با دوستان یا افرادی که به آنها علاقه دارید یک یا دو روز در هفته ممکن است برای بهبود شرایط در روزهای دیگر کافی باشد. این مفهوم درباره هر گونه مشارکت اجتماعی نیز صادق است.
روابط
هنگامی که موضوع سلامت روانی و روابط مطرح می شود، دو نظر متداول وجود دارند:
1. فرد باید پیش از آغاز یک رابطه روی سلامت روانی خود کار کند.
2. یک رابطه صمیمی و سالم می تواند به طور قابل توجهی وضعیت روانی فرد را بهبود ببخشد.
مطالعات جدید بیشتر با دیدگاه دوم موافق هستند. طی مطالعه ای که در دانشگاه ینا در آلمان انجام شد، شرکت کنندگانی در بازه سنی 18 تا 30 سال از همراهی پژوهشگران برخوردار بوده و هر سه ماه یک بار به صورت جداگانه با آنها مصاحبه می شد. آنهایی که در پرسشنامه روان رنجوری امتیازات بالایی در زمینه داشتن رابطه صمیمی و سالم کسب کرده بودند، بهبود هر چه بیشتر شرایط خود را نشان دادند.
اقتصاددان مشهور و استاد دانشگاه نیویورک معروف به "دکتر عذاب" طی اظهاراتی هشدار داد که جهان در سال ۲۰۲۳ با یک "طوفان کامل" از تورم بالا، افزایش نرخ بهره و رکود اقتصادی مواجه است.
به گزارش تسنیم، نوریل روبینی، اقتصاددان مشهور و استاد دانشگاه نیویورک، در گفتگو با شبکه ایبیسی استرالیا هشدار داد که جهان در سال 2023 با یک "طوفان کامل" از تورم بالا، افزایش نرخ بهره و رکود اقتصادی مواجه است و افرادی که در حال حاضر شاغل هستند احتمالاً بیشترین آسیب را از این بحران خواهند دید.
روبینی که توسط وال استریت به دلیل پیشبینیهای اقتصادی وحشتناکش "دکتر عذاب" نامیده میشود، یکی از اولین اقتصاددانانی بود که بحران مالی 09-2008 را پیشبینی کرده بود.
وی ماههاست که درباره یک بحران بدهی و رکود تورمی همزمان هشدار میدهد؛ بحرانی که ترکیب بدترین عوامل رکود تورمی دهه 1970 و بحران بدهی سال 2008 را با هم در خود دارد.
این اقتصاددان در ادامه به این موضوع اشاره کرد که نسبت بدهی در اقتصادهای پیشرفته در دهه 1970 تنها 100 درصد تولید ناخالص داخلی بود، در حالی که در حال حاضر 420 درصد تولید ناخالص داخلی در بخش خصوصی و دولتی است.
وی گفت: من معتقدم که امسال یک بحران بدهی همراه با رکود تورمی ظاهر خواهد شد.
روبینی افزود: بنابراین، در این مورد، اگر ما آن شوکها را مثلاً برای قیمت نفت داشته باشیم، نه تنها دچار تورم میشویم، نه تنها دچار رکود و رکود تورمی میشویم، بلکه چیزی را شاهد خواهیم بود که من آن را بحران بدهی رکود تورمی بزرگ مینامم زیرا با نرخ بهره بسیار بالا، نسبت (بدهی) ناپایدار خواهد شد.
روبینی پیشنهاد کرد که همه اینها فدرال رزرو و سایر بانکهای مرکزی در ایالات متحده را مجبور میکند تا نرخ بهره را تا زمانی که اقتصادشان وارد رکود شود ، افزایش دهند.
وی گفت: من فکر میکنم که نرخ وجوه فدرال رزرو باید حتماً بالای 6 درصد باشد تا به هدف تورم 2 درصدی دست یابد. اما اگر نرخ بهره را تا 6 درصد افزایش دهید، یک فرود واقعی سخت خواهید داشت.
به گفته این اقتصاددان، این امر منجر به اصلاح شدید در بازارهای سهام، افزایش بازده اوراق، افزایش اسپرد اعتبار برای بدهی بخش خصوصی و در نهایت منجر به مشکلات مالی شدید خواهد شد.
وی افزود: این مشکلات مالی رکود را شدیدتر میکند و رکود شدیدتر با کاهش درآمد و تولید، تعداد نکول بدهی خانوارها، مشاغل، شرکتها و حتی برخی مؤسسات مالی و برخی از دولتها در کشورهای فقیری که مشکلات جدی بدهی دارند، را افزایش میدهد.