واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

داستانی در بیان نسبیت دید برای تفسیر موقعیتها و مفاهیم

بدبختی یا خوشبختی

روزگاری در دهکده ای دور پیر مردی با پسر جوانش زندگی می کردند. این پیر مرد اسبی داشت که پسرش با آن اسب به زمین هایشان رسیدگی می کرد و مردم روستا همیشه حسرت خوشبختی آنها را می کشیدند که اینها غمی در زندگی ندارند. روزی اسب پیر مرد رم کرد و از دهکده گریخت و گم شد. مردم روستا بخاطر سختی هایی که پسر جوان در نبودن اسب متحمل میشد به حال پسر و پیر مرد ترحم میکردند که چقدر زندگی اینها سخت میگذرد. روزی از روزها اسب پیرمرد با دو اسب دیگر وارد دهکده شد و همه به خاطر شانس خوب پیرمرد حسرت زندگی خوشبخت او را میکشیدند. چند روز بعد پسر جوان وقتی داشت اسب ها را آموزش میداد از اسب افتاد و پایش شکست و خانه نشین شد. مردم روستا دلشان به حال و روز پیرمرد میسوخت که هم باید به کار زمین برسد و هم از پسرش نگهداری کند. جنگی در کشور براه افتاد و سربازان تمام جوانان دهکده را جمع کردند و برای جنگ بردند بغیر از پسر آن مرد پیر چون توان راه رفتن نداشت. و پس از دو هفته پسر پایش خوب شد و دوباره مردم دهکده حسرت زندگی خوشبخت آنها را می کشیدند.

این داستان به اصل "نقشه سرزمین نیست" در ان ال پی می پردازد. این اصل یکی از ستون اصلی ان ال پی است

داستانی از باورهای محدودکننده

مسئله ای حل نشدنی در ریاضی

دانشجوی جوانی که در دوره های تخصصی ریاضی و آمار سخت تلاش میکرد و درس میخواند شبی  تا دیر وقت بیدار ماند تا برای امتحان فردا آماده شود. به دلیل دیر خوابیدن نتوانست سر وقت به کلاس برسد و با ده دقیقه تاخیر وارد کلاس شد. در این زمان استاد سه مسئله ی آمار در تخته نوشته بود تا دانشجویان حل کنند.

بلافاصله پس از نشستن در صندلی مسئله ها را مرور کرد و متوجه شد دو مسئله ی اول بسیار ساده است ولی مسئله ی سوم پیچیده و بغرنج است. به همین دلیل ابتدا روی مسئله ی سوم تمرکز کرد و وقتی مسئله را حل کرد که دیگر وقت امتحان تمام شده بود.

فردای آن روز استاد به او زنگ زد و با داد و بیداد که چطور مسئله ی سوم را حل کردی این مسئله اصلا جزو امتحان نبود و بعنوان مثالی از مسئله هایی که تاکنون دانشمندان  ریاضی نتوانستند حل کنند به بچه ها توضیح داده بودم.

چون این دانشجو چنین پیش فرضی برای خود نداشته که این مسئله حل شدنی نیست و جزو تکلیف امتحان میدانست که باید حل کند. لذا توانسته بود در مهلت زمان امتحان مسئله ای را حل کند که دانشمندان دیگر نتوانسته بودند.

این اتفاق برای جورج برنارد دانزیگ 1939 افتاده است.

http://en.wikipedia.org/wiki/George_Dantzig

ان ال پی بر گرفته از استراتژی نبوغ اینشتین و بحث متامدل یا فرامدل پیش فرض ها را به چالش می کشد. این داستان نمونه ای از باورهای محدود کننده است که بحث جادوی بیان در ان ال پی این باورها را مو شکافی می کند

همکاری جمعی و دیگرخواهی کلید بهشت و جهنم جامعه

داستان بهشت و جهنم

زنی که در تمام عمرش کارهای نیک انجام میداد روزی آرزو کرد و دست به دعا برداشت و از خدا خواست قبل از مردن بهشت و جهنم را ببیند.

هنوز دعایش تمام نشده بود که فرشته ای از طرف خداوند آمد و گفت من مامورم بهشت و جهنم را بتو نشان دهم کدام را میخواهی اول ببینی؛ زن گفت میخواهم اول جهنم را ببینم؛ فرشته او را به کنار تپه ای زیبا برد ولی از پشت تپه صدای آه و ناله و فریاد از گشنگی بلند بود وقتی به بالای تپه رسیدند در کمال تعجب دید در وسط میزی بسیار بزرگ و پهن غذاهای بسیار لذیذی چیده شده است و افراد بدبختی دور آن جمع شده اند که از گشنگی در حال تلف شدن هستند. زن از فرشته احوال آنها را پرسید , فرشته در جواب گفت قاشق آنها را ببین؛ دسته قاشق آنها به قدری بزرگ است که نمی توانند غذا را در دهان خود بگذارند.
زن گفت مرا از اینجا ببر به بهشت و فرشته در چشم بهم زدنی او را به بهشت رسانید زن با تعجب دید همان مدل میز با همان غذا ها چیده شده ولی افرادی که دور میز هستند بسیار خندان و شاد هستند و به یکدیگر عشق می ورزند و وقتی بیشتر دقت کرد دید همان قاشق ها دست اینها هم هست فقط تفاوت این است که از قاشق ها برای غذا دادن به یکدیگر استفاده می کنند

این داستان به بحث بهره بری یا یوتیلایزیشن در ان ال پی اشاره دارد. یکی از نکات مهمی که ان ال پی به دنبال آن است استفاده بهینه از وضعیت موجود به منظور رسیدن به وضعیت مطلوب است.

از سایت sleightofmouth.ir


 

چرا «دیگرخواهی» در جامعه کم شده است؟

عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام گفت: دولت با مهندسی اجتماعی می‌تواند احساس مسئولیت اجتماعی را بهبود بخشد و لازمه این امر توسعه‌ی حوزه عمومی به عنوان بحثی تخصصی است.

به گزارش ایسنا، دکتر «یارمحمد قاسمی» در نشست تخصصی «مددکاری و مسئولیت اجتماعی» که به همت انجمن مددکاران اجتماعی استان برگزار شد، اظهار کرد: بی‌خبری افراد از یکدیگر باعث دوری افراد جامعه و حتی اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود که در این وضعیت «چیستی مسئولیت اجتماعی» مطرح می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام گفت: ارزش محوری اجتماع در دهه‌های گذشته بر محور دوستی و دگرخواهی می‌چرخید قبایل همدیگر را درک می‌کردند و به تبع همکاری داشتند اما زندگی اجتماعی کنونی به سمت «عقلانیت ابزاری» تغییر شکل داده و دیگرخواهی به خانواده هسته‌ای افراد محدود شده است.

قاسمی ادامه داد: یکی از دیدگاه‌های که برای اجتماع مطرح می‌شود «زیست جهان» است که طوائف و قبایلی دهه‌های گذشته استان شامل این تفکر بودند و بزرگ قبیله حکم پدر را بر افراد طائفه داشت اما بعد از سال‌های جنگ تحمیلی این زیست جهان تخریب شد و روابط اجتماعی تحت‌تأثیر «عقلانیت ابزاری» قرار گرفت. که قسمت بیشتر این تغییرات برخاسته از نظام سرمایه‌داری بود و فضاها را به محیط خاصی محدود کرد.

وی با بیان اینکه «ناامیدی اجتماعی» در جامعه کنونی خود را نشان می‌دهد، تصریح کرد: وقتی دولت پهناور باشد این مشکلات بیشتر می‌شود اما دولت کوچک توان حل مشکلات اجتماعی را دارد با این وصف چون مردم از دولت انتظار کمک دارند و دولت نیز توان برطرف کردن مشکل را ندارد جدایی دولت از ملت پیش می‌آید.

این دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه خاطر نشان کرد: دیدگاه «توسعه بی‌قواره» زمانی رخ می‌دهد که بخشی از جامعه می‌توانند با توسعه همراه شوند و بخش دیگر نه. که در چنین توسعه‌ای زیرساخت‌های مادی قوی می‌شوند اما زیرساخت‌های معنوی و اجتماعی پیشرفت نمی‌کنند در این وضعیت افراد فارغ از محیط پیرامون و خانواده به‌دنبال کسب تکنولوژی و استفاده از فناوری است و تعامل با دیگران را قطع می‌کند و کاهش سطح معنویات بیشتر در حوزه اخلاقیات روی می‌دهد.

قاسمی با تأکید بر این‌که پند و موعظه راه‌حل مشکلات اجتماع نیست، ادامه داد: دولت با مهندسی اجتماعی می‌تواند بی‌مسئولیتی را بهبود ببخشد لازمه امر این است که حوزه عمومی به عنوان بحثی تخصصی توسعه‌یافته شود و در این راه به‌دنبال گسترش NGOها بود که باحساسیت‌زایی گفتمان‌های اجتماع را مطرح کرده و در برطرف کردن مشکل کمک کنند.

وی با اشاره به این‌که مددکاری اجتماعی جلوه‌ای از مسئولیت و مشارکت اجتماعی است، تصریح کرد: اگر مددکاری اجتماعی بتواند گفتمان‌ها را مطرح کند  خودبخود به نظرات مردم اهمیت داده شده است و یقیناً حوزه‌های اجتماعی گسترش پیدا می‌کنند.

عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام گفت: دولت باید نیازهای اساسی مردم را رفع کند و ضمن تقویت نهادهای خصوصی از انباشت سرمایه‌ها جلوگیری کند تا  عدالت اجتماعی برقرار شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام یادآوری کرد: با مهندسی اجتماعی می‌توان سبک زندگی اجتماعی را مطرح کرد که توسعه و گسترش آن بر عهده‌ی نخبگان و رسانه‌ها است که اگر این عمل‌ها انجام شود مسیرهای فردی حذف خواهد شد و نقش اطرافیان و همشهریان بارز و منجر به تعریف ارتباط‌های جدیدتر می‌شود در نتیجه اشخاص می‌توانند آزادانه نظر بدهند و مسئولیت اجتماعی را دنبال کرد.

اخلاق انسانی را دریابیم

کادر پزشکی در ایران کمتر اشتباهات را گزارش می‌دهد؛

اخلاق پزشکی و مهندسی نداریم، اخلاق انسانی را دریابیم

 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۴
همه ما در طول زندگی بارها به پزشکان متخصص و غیر متخصص مراجعه کرده‌ایم و بسیاری از ما طعم تجربه تلخ اشتباهات پزشکی، دارویی و یا قصور پرسنل درمان را تجربه کرده‌ایم.
اخلاق پزشکی و مهندسی نداریم، اخلاق انسانی را دریابیم
 
 ایران خبر- همه ما در طول زندگی بارها به پزشکان متخصص و غیر متخصص مراجعه کرده‌ایم و بسیاری از ما طعم تجربه تلخ اشتباهات پزشکی، دارویی و یا قصور پرسنل درمان را تجربه کرده‌ایم. شاید پزشکان زیادی نیز باشند که روزانه صد‌ها بیمار را ویزیت می‌کنند که با استفاده نا‌به جا از دارو و یا اشتباهات ناشی از کم سوادی روند درمان را مختل می ‌کنند. اما آنچه امروزه افکار عمومی را ملتهب کرده است انتقاداتی است که به جامعه پزشکی وارد می‌شود.

وقایعی نظیر فوت عباس کیارستمی، ویزیت بیمار توسط نگهبان یک مجموعه در مرزن آباد ،جراحی اشتباه بر روی پای سالم بیمار و… که ذهن بسیاری از افراد جامعه را به خود درگیر کرده است و همین امر باعث شده خدمات بسیاری از پزشکان و پرستاران دلسوز نیز نادیده گرفته شود هر چند پزشکان بسیاری نیز هستند که دلسوز و متخصص و مشغول انجام وظیفه مهم شان می باشد و البته چند قصور و سهل انگاری را نمی توان به پای یک قشر گذاشت اما با گسترش فضای ارتباطی و شبکه های اجتماعی یک قصور کوچک هم کافی است تا جامعه ای را برآشفته کند. به راستی چگونه می توان خطاها و اشتباهات را مبری از یک قشر تلقی کرد و این خطاها نیز هر چند کوچک کمتر در جامعه پزشکی ما شاهدش باشیم؟!

به همین دلیل به سراغ دکتر حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا رفته‌و با او گفت‌و گویی انجام داده ایم که مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید:

*به طور کلی اخلاق پزشکی به چه معناست و مصادیق آن چیست؟

کرمانپور: هر شغلی مواد و وسایل مورد نیاز خود را لازم دارد به طور مثال مهندسی که در ساختمان کار می‌کند به سنگ، آهن و سیمان احتیاج دارد و کسی که در تعمیرکار خودرو است به خودرو و قطعات یدکی نیاز دارد، اگر از ابزارهای مادی فراتر رویم کسی که در زمینه دامپزشکی فعالیت می‌کند مواد لازمش حیوانات است که موجوداتی هستند که به طور طبیعی ذره‌ای به انسان نزدیکتر می‌شوند؛ اگر اتفاقی برای آنها رخ دهد ترحم برانگیزتر است. حالا به سراغ کادر پزشکی برویم که با انسان یعنی همان اشرف مخلوقات سرو کار دارد. بنابراین حساسیت روز افزون و ویژه ای در این زمینه ایجاد می‌شود و هر اتفاقی رخ دهد به گسترده‌ترین حالت خودش را نشان می‌دهد.

اگر دوباره به آن مهندس ساختمان و سازه برگردیم می‌بینیم کارشان کمتر از یک پزشک نیست، چون یک پزشک در لحظه با یک بیمار و انسان مواجه است، اما مهندس ساختمان اگر مواد نامرغوب در ساختمان به کار ببرد به طور غیر مستقیم جان ده‌ها انسان را به مخاطره انداخته است. یا آن تعمیرکار خودرو اگر سیستم ترمز خودرویی را به درستی تعمیر نکند ممکن است جان یک خانواده در خطر باشد. خداوند در آیه ۳۲ سوره مائده می فرماید« أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ»(اگر شما یک نفر را زنده کنید گویا یک جامعه را زنده کردید و اگر یک نفر را بکشید گویا یک جامعه را به قتل رسانده اید.) پس اگر با نگاه ریز بینانه و انسان‌مدار نگاه کنیم همه ما با انسان سر و کار داریم. پزشک در لحظه با یک انسان سر و کار دارد اما مهندس ساختمان با ده‌ها انسان مواجه است و حساسیت شغل او کمتر از یک پزشک نیست بلکه بیشتر هم هست. اما چون پزشک به طور مستقیم با جان انسان در ارتباط است همه افراد در درجه اول پزشک را می‌بینند بنابراین کوچکترین خطا و اشتباهی زودتر خودش را نشان می دهد.

به دلیل اینکه ما همه در یک جامعه زندگی می‌کنیم اخلاق پزشکی، کارگری و مهندسی نداریم و باید اخلاق انسانی را مورد توجه قرار دهیم. حالا اگر یک رییس جمهور اشتباهی انجام دهد و کشور او وارد جنگ شود جان هزاران انسان را به مخاطره انداخته است.

حال به اخلاق پزشکی بپردازیم، منظور از اخلاق پزشکی همان اخلاق حرفه‌ای است. اخلاق به صورت بخشنامه و سوگندنامه تزریق نمی شود. در جامعه بشری تا انسان تغییر نکند جامعه هم تغییر پیدا نمی کند خداوند در سوره رعد آیه ۱۱ می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» (خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند) و اگر کسی به قرآن عمل کرد حوزه خود را سالم سازی می‌کند.

ما یک اخلاق فردی و یک اخلاق اجتماعی داریم. امروزه در تمام رسانه‌ها مشاهده می‌کنیم که در جامعه ایرانی به اخلاق انسانی خدشه وارد شده است. عدم ترحم، عدم ارتباطات درست و مهارت های ارتباطی ما به حداقل رسیده است. اخلاق فردی که از بدو تولد یا به عبارتی دیگر از لحظه بسته شدن نطفه شروع می شود تا طی کردن تمام دوره‌های زندگی ادامه دارد. پس همه انسان‌ها باید دارای یک اخلاق پایه به نام اخلاق انسانی باشند.

زمانی که اخلاق پزشکی مطرح می‌شود منظور اخلاق حرفه‌ای است که هم شامل پزشکان و هم شامل مشاغل دیگر می‌شود. در هیچ رشته‌ای سراغ ندارم که اخلاق را در طول دوره تحصیل به شما یاد بدهند. البته دو واحد درسی به صورت صوری هست. این دو واحد هم به این خاطر است که مدیران نظام آموزشی بگویند که این درس را هم در برنامه آموزشی وجود دارد. اما مگر اخلاق را با درس یاد می گیریم. بسیاری از ما در اخلاق فردی مشکل داریم اما با این وجود نمی‌توان همه را با یک نگاه قضاوت کرد.

اما اخلاق حرفه ای؛ در تمام حرفه‌های که می شناسم، اخلاق باید به صورت الگو، منش و چهره به چهره یاد گرفته شود نه با کتاب و جزوه. چه بسا بسیاری از ما کتاب‌های که خوانده‌ایم را یاد نگرفته‌ایم. یعنی برای ما مهارت نشده است. در طول هفت سالی که یک پزشک مشغول تحصیل است باید دوره‌های الگوسازی را نیز طی کند تا فرق پزشک اخلاق مدار و پزشک بی‌اخلاق مشخص شود. در گذشته اساتیدی داشتیم که زمانی رفتار آن استاد با بیمار را می‌دیدیم چطور با بیمار برخورد می‌کند و مراحل درمان او چگونه طی می‌شود، ما هم یاد می گرفتیم که چطور باید عمل کنیم. اما الان این اتفاق به ندرت اتفاق می‌افتد و دلایل آن را می‌توان به شرح زیر خلاصه کرد: 

رفتند کیان و دین پرستان/ ماندند جهان به زیر دستان

این قوم کیان و آن کیانند/ بر جای کیان نگر کیانند

امروزه شاید به جرات بتوان گفت که الگو‌های پزشکی در جامعه بسیار اندک هستند و نمی‌توان گفت بسیاری از بیماران به پزشکشان علاقمندند. به دلیل پیشرفت تکنولوژی نقش انسان در درمان کاهش پیدا کرده است و اگر شما از در اورژانس وارد شوید باید عکس و آزمایش‌های متعددی داشته باشید. در گذشته انسان بوده است و دست، گوش، چشم و لمس. پزشک تشخیص می‌داد که راه درمان چیست. علاوه بر این انسان با انسان خیلی ارتباط داشت. کثرت بیمار و این که بیمار به پزشک مراجعه می‌کند پزشک رادیولوژی و آزمایش‌های را برای بیمار می‌نویسد، طبیعتا بیمار هم از پزشک فاصله می‌گیرد و این نزدیکی دیگر وجود ندارد. آنقدر که دستگاه‌ها بیماران را لمس می‌کنند، انسان‌ها انسان‌ها را لمس نمی‌کنند. پس ما روز به روز در حال از دست دادن و انقراض نسل الگو در تمام حرفه‌ها به خصوص پزشکی هستیم.

مشکل دوم این است که ورود ما به حرفه پزشکی و سایر حرفه‌ها با انتخاب خودمان نیست. در زمان‌های گذشته از دوران کودکی به شغل آینده خود فکر می‌کردیم که می‌خواهم روزی پزشک شوم. مانند دکتر قریب، شاید خانواده هم اصرار داشتند که او مثلا کاسب شود، اما او نگاهش یک نگاه انسان محور و از ابتدا به فکر طبابت بوده است. اگر کسی با عشق و علاقه سراغ پزشکی بیاید همه مشکلاتش را به جان می‌خرد. اما وقتی پدر و مادر بخواهند و به خاطر پز دادن باشد دیگر خدمتی در کار نیست، این وسط پزی در کار است. جامعه امروز ما جامعه انتخاب مشاغل بر اساس چهار واژه است: پدر و مادر یا از روی اجبار، یا از سر درآمد چهارمی هم که خیلی کم اتفاق می‌افتد از سر عشق و علاقه.

الان به طور مثال هنرمند شدن هم دچار چشم و هم چشمی شده است. در این مسیر که تو انتخاب نمی‌کنی بلکه انتخابت می‌کنند، ممکن است شما به اخلاق حرفه‌ای پایبند نباشی. یکی از جدی‌ترین مشکلات ما این مسئله است که آموزش و پرورش به شدت به این مسئله دامن زده است. آموزش و پرورش باید بستری را فراهم کند که همه مطابق با علایق‌شان وارد مشاغل شوند آن وقت می‌بینید جامعه درست می‌شود و همه طبق علایق خودشان مشغول کار هستند.

نکته سوم که امروزه گریبان‌گیر جامعه ما شده است، آن هم کاپیتالیسم و پولدار شدن است.جامعه ما به سمت پولدارتر شدن برای زندگی آرامتر پیش می‌رود.

* در واقع معتقدید امروزه کسب درآمد بیشتر چقدر جای اخلاق و تعهد را در پزشکی گرفته است؟

کرمانپور: به طور مثال اگر مردم دکتری را در وضع رفاهی بالا مشاهده نکنند و سوار یک ماشین آخرین سیستم نباشد آن دکتر محکوم به شکست است. چه کسی این اخلاق را در جامعه تزریق کرده است؟ پزشکان؟

به نظرم باسوادترین و اخلاق‌مدارترین انسان ها باید در کلاس اول ابتدایی تدریس کنند. آنجایی که مشغول انسان سازی هستند، دست اشخاص دیگری است.

همه انسان‌ها به دنبال یک ریال بیشتر هستند و دغدغه آینده دارند. حتی شما که بیمه دارید باز هم نگرانی دارید. در حالی که کشورهایی که به حدی از انسانیت رسیده‌اند همه در حال زندگی می کنند و برای آینده غصه‌ای نمی‌خورند چون می‌دانند که آینده همین چیزی است که الان هست. الان پزشکان جامعه ما نگران خود و خانواده‌هایشان هستند. پزشک دیروز ما به سمت خدمت بیشتر می‌رفت و پزشک امروز ما به سمت پولدارتر شدن پیش می‌رود.

*هجمه‌ها و انتقاداتی که به جامعه پزشکی می‌شود را چقدر وارد می دانید؟

کرمانپور: پزشکان مقصر هجمه به جامعه پزشکی ایران هستند. خود بنده مقصر هستم. وقتی می‌بنیم اقشار مختلف جامعه نسبت به جامعه پزشکی هجمه‌هایی دارند گاهی حق با آنهاست،آقای مهرجویی می‌تواند انتقاد کند؛ تا زمانی که من کارم را درست انجام دهم کسی نمی تواند من را آلوده کند. اگر ضربه‌ای به جامعه پزشکی ایران زده می‌شود توسط جامعه پزشکی ایران است.

اگر شهروندان ایران دارای علم، شغل و رفاه باشند کسی می‌تواند ایران را تهدید کند؟ آقای مهرجویی نسبت به دوست و همکار خودش احساسات داشته و آقای کیارستمی انسان ارزشمندی است. در شبکه های اجتماعی خیلی از اشخاصی که برای مرحوم کیارستمی مطلب منتشر کردند پزشک هستند، چطور می شود پزشکان علاقه‌مند به هنر را از دست داد به خاطر«اگر» و در یک جنجال رسانه‌ای جملاتی را به کار ببریم که اصلا شایسته ایشان، جامعه هنری و جامعه پزشکی نیست. متاسفانه مردم کشور ما دچار هیجان اولیه رسانه ایی می‌شوند. در حالی که اطلاعات درست و موثق را باید از رسانه‌های رسمی دریافت کنیم نه شبکه‌های اجتماعی. نه تنها آقای مهرجویی، بلکه ما هم دچار این مشکل می‌شویم و به اخباری که در شبکه های اجتماعی دست به دست می‌شود اعتماد می‌کنیم. در قضیه آقای کیارستمی به عنوان یک پزشک می‌گویم، قطعا یک جایی اتفاق و اشتباه پزشکی رخ داده است.

* یعنی به نظر شما مردم و بیماران در این خصوص حق دارند که گله مند باشند؟

کرمانپور: بله قطعا. در سراسر جهان خطای پزشکی مطرح است و به عنوان «مدیکال ارور» یاد می‌شود و سایت رسمی دارد. منتهی در ایران خطای پزشکی، مچ‌گیری و انتقام‌کشی است. مدیکال ارور به چند دلیل اتفاق می‌افتد: برخی از داروها هم شکل و هم صدا هستند یعنی ظاهر هم شکلی دارند ولی در درمان اثر کاملا متفاوتی دارند پزشک یا پرستار به علت خستگی، حواس پرتی یا دو شیفت بودن اشتباه می‌کند.

در کشورهای دیگر گزارش دادن مدیکال ارور جایزه دارد. اگر در بیمارستانی مدیکال ارور اتفاق افتاد باید گزارش شود و در آن بیمارستان اطلاع‌رسانی شود و آن پزشک توبیخ هم بشود. البته در همه جا به این صورت است که مدیکال ارور را تصحیح کنند تا تکرار نشود. در ایران به علت ترس پزشکان و پرستاران مدیکال ارور را گزارش نمی‌کنند و با پیگیری اعضای خانواده بیمار متوجه مدیکال ارور می‌شوند.

*پزشکان چه اندازه در مقابل خطاهای پزشکی توسط مسئولان حمایت می شوند؟

کرمانپور: اکثر پزشکان بیمه مسئولیت دارند، منتهی یک مسئله بیمه است که باید پول بدهیم و یکی هم شانیت ماست، که نابود می‌شویم. بیمه در قبال این نابودی راه کاری ندارد. شما تا دیروز یک پزشک بسیار زبده بودید امروز با یک خطا کارتان تمام است. پزشکی داشتیم که در هنگام آمدن به بیمارستان با موتور تصادف می‌کند و مچ‌اش می‌شکند، این آقا چون جراح بود تمام کارش با مچ بوده است شدیدا نگران بود که مچش به حالت طبیعی برگردد که اگر به حالت طبیعی برنگردد هستی او بر باد رفته است. این حرفه از لحاظ حساسیت فوق العاده است.

پزشکی فضای بسیار دلچسبی است. هنر، لطافت، انسانیت، معرفت، تعهد، تخصص و اسلامیت در پزشکی قرار دارد و هیچ رشته‌ای در این زمینه‌ها به پای پزشکی نمی‌رسد. این که یک انسان با بیماری به شما مراجعه می‌کند و با حال خوب می‌رود، بسیار لذت‌بخش است و با هیچ‌چیز قابل قیاس نیست. به این خاطر که پزشک با جان انسان مواجه است بسیار حساس‌تر می‌شود. به طور مثال روزی یک خانواده را به اورژانس آوردند که پدر به مادر چاقو زده بود، مادر به پدر و یکی از این‌ها هم نوزادشان را سپر بلای خودش کرده بود و نوزاد هم چاقو خورده بود هر سه نفر ICU نیاز داشتند ما هم یک تخت ICU بیشتر نداشتیم کدام رشته است که می‌تواند در این لحظه تصمیم‌گیری کند. یک پزشک اخلاق‌مدار خیلی فشار را تحمل می‌کند تا در این لحظه تصمیم می‌گیرد.

پزشک اگر قرار است بیماری را درمان کند دردها را به جان می‌خرد و سلامتی پزشک در مخاطره است تا بتواند درمان ایجاد کند. اولین موج بیماری‌های ویروسی برای پزشکان به وجود می‌آید، مثلا ویروس‌هایی که حجاج از عربستان سعودی می‌آورند ابتدا سراغ پزشکان می آید. این موارد را هم باید دید در کنار اشتباهات پزشکان  و باید کاری کرد که عشق به پزشکی بازگردد.

امیدوارم روزی برسد که پزشکان هیچ ارتباط مالی با بیمار نداشته باشند اگر کسی توانست این کار که نظام سلامت هیچ ارتباط مالی با بیمار نداشته باشد را انجام دهد باید به او مدال داد.

*صداقت با بیمار چقدر در اخلاق پزشکی جا دارد و شما چقدر با بیماران خودتان صادق هستید؟

کرمانپور: پزشک در دنیای فعلی مثل سابق نیست که همه چیز را بداند. پزشکانی که در صد سال قبل پزشک می‌شدند خیلی چیزها را می دانستند و اشراف کاملی روی انسان داشتند امروزه پزشکی دارای تخصص های زیادی شده است اما دیدگاه مردم دیدگاهی است که آقای دکتر باید همه چیز را بداند بنابراین وقتی بیماری به ما مراجعه می کند ممکن است پاسخ های غیر متخصصانه و غیر حرفه‌ای دریافت کند. پزشک اگر نمی‌تواند بیماری را درمان کند باید دکتر مربوط را معرفی کند تا مریض بهبود یابد، نه این که پزشک بگوید شما بیماری ندارید و خوب می‌شوید. این جملات ممکن است زندگی بیمار را به خطر بیاندازد. صداقت در پزشکی تا این حد مشکل پیدا کرده است.

*بیمار و پزشک چه حقوقی نسبت به همدیگر دارند؟

کرمانپور: زمانی که بحث حقوق می‌شود حقوق متقابل است. پزشک هیچ حقوقی نسبت به هیچ کسی ندارد. اما وقتی جامعه، جامعه حقوقی شود همه در مقابل هم به حد توان و علم پاسخگو هستند و باید رعایت حقوق یکدیگر را بکنند. بیماران به این دلیل که علم به حقوقشان ندارند چیزهایی مطالبه می‌کنند که بیش از حد است و پزشکان هم به این توجه ندارند که رشته ایی را انتخاب کرده‌اند که با انسان مواجه است با تمام خصوصیات یک انسان. ممکن است بیماری خیلی مودب و با وقار و بیماری هم خیلی پرخاشگر باشد. همه این ها در قبال درمان یک حقوق دارند و پزشکان موظف هستند که به کار این بیماران رسیدگی کنند.

*در زندگی بیماران کیفیت مهم‌تر است یا کمیت؟

کرمانپور: بستگی دارد که بیمار بداند یا نداند. بیماری‌های که می دانند کیفیت مهمتر است، بیمارانی که نمی‌دانند شما با خانواده بیمار طرف هستید. باید واقعیت را مطرح کنیم و سبک زندگی بیمار را دچار خدشه نکنیم. به طور مثال یک بیمار سرطانی که دارو مصرف می‌کند درد شدیدی دارد و ما می‌دانیم که مُسکن و مُرفین برای بیمار خوب نیست و می‌دانیم که شش ماه دیگر بیشتر زنده نیست، علم پزشکی توصیه می‌کند که کیفیت زندگی بیمار را برهم نزنیم. بنابراین کیفیت زندگی مهم‌تر است. اینکه شما ۱۰ سال زنده باشید ولی هم خودت و هم اطرافیان زجر بکشید. هر میزان که بیمار قرار است زنده بماند سبک زندگی و کیفیت مهم‌تر است.

*آیا توضیح در خصوص زمان زنده ماندن بیمار از حقوق بیمار است یا پزشک می تواند اعلام نکند؟

کرمانپور: بله، شرایط دارد. مریض های خودباخته داریم و مریض های مسلط. مریض‌های که خودباخته هستند باید تحت شرایطی به آنها گفته شود و این از هنر پزشکان است که به کدام بیمار بگوید و به کدام بیمار نگوید.

باید طبیب بود تا بیمار درد دلش را برای شما بگوید و آنگاه تشخیص دهیم که باید زمان زنده ماندن بیمار را گفت یا خیر. اما با این پزشکی امروز نه، نمی توان تشخیص داد. در حالی که پشت مطب شما ده ها نفر نشسته اند و پزشک هم زمان کوتاهی برای معاینه کردن دارد نمی شود تشخیص داد. در زمان‌های قبل بیماران زمانی که به دکتر مراجعه می‌کردند بدون دارو خوب می‌شدند به این خاطر که با پزشک صحبت می‌کردند و اکثر مشکلات بیمار هم مشکلات روانی است و با گفتنش بیمار آرام می شود. پزشکی که می‌خواهد ده‌ها بیمار را در زمان کوتاهی معاینه کند طبیعتا تشخیص اشتباه خواهد داشت. علم پزشکی می‌گوید: »شما خوب به حرف های مریض گوش بدهید تشخیص را بیمار به شما خواهد گفت» اصلا نیاز نیست که پزشک تشخیص دهد. بنابراین بستگی به بیمار دارد و یا این که یکی از اطرافیان بیمار بیاید و توضیح دهد که بیمار ظرفیت بالایی دارد یا خیر.

زمانی علم، احساس و انسانیت در سه محور موازی کنار انسان قرار می‌گرفتند که اسمش طبیب بود. ” طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ ” این طبیب همیشه به دنبال مریض می‌گشت با این سه محور احساس، انسانیت و علم. الان انسان‌های متعددی به دنبال این پزشک هستند. در گذشته طبیبی بوده است که به خانه‌ها می‌رفت و به بیماران سر می‌زد. حال پزشک است که می نشیند و همه به سراغش می آیند. بنابراین ممکن است علم رشد خوبی داشته باشد و احساس عقب مانده باشد و انسانیت در حد متوسطی باشد. در حالی که در پزشکی این سه فاکتور باید در کنار هم باشند.