آخرین گزارش های سازمان های مردم نهاد نشان می دهد که اروپا در ده سال اخیر شاهد افزایش بی سابقه و فاجعه بار تعداد افراد بی خانمان بوده است. در بسیاری از کشورها افزایش تعداد افراد بی خانمان بیش از ۱۵۰ درصد بوده است.
به گزارش یورونیوز در این میان تنها کشوری که موفق شده است با رشد منفی تعداد بی خانمان ها روبرو شود فنلاند است. به گفته سازمان های مردم نهاد که سالهاست در زمینه امداد به بی خانمان های اروپایی کار می کنند دولت فنلاند استثنای اروپایی است که موفق شده تعداد بی خانمان ها را به صفر برساند.
همکاری شهرداری ها با دولت فنلاند اجازه داده است که تعداد ۳۰ هزار بی خانمان این کشور در ۳۰ سال به صفر نزدیک شود.
این کشور اسکاندیناو در عین شگفتی از یک مدل آمریکایی الهام گرفته است. نام آن این پروژه «اول خانه» است. طی این طرح دولت موظف می شود محل اسکان افرادی را تامین کند که مدت زیادی است بی خانمان هستند. خانه هایی که بصورت مجانی در اختیار این شهروندان قرارمی گیرد. فرد بی خانمان در مقابل تحویل خانه متعهد می شود کارهای پیشنهادی دولت را بپذیرد.
به این ترتیب او هم هزینه زندگی را تهیه می کند و هم صاحب خانه می شود. همچنین دولت در قبال کار این افراد متعهد می شود تا هزینه های بیمه تامین اجتماعی و درمانی این افراد نیز مهیا باشد. این طرح در برخی از ایالت های آمریکا بطور موقت به اجرا گذاشته شد اما بدلیل شکایت های متعدد سیاستمداران جمهوریخواه متوقف شد.
برنامه اسکان بی خانمان ها در فنلاند از سال ۱۹۸۷ آغاز شد. در سال ۲۰۰۸ دولت فنلاند طی پروژه ای دست بکار بزرگی زد و اعلام کرد تا سال ۲۰۱۵ تعداد بی خانمان ها در این کشور را به صفر می رساند. هرچند این موضوع در این سال عملی نشد اما در سال ۲۰۱۸ آمارها نشان می دهند که برخلاف اغلب کشورهای اروپایی، این کشور اسکاندیناو موفق شده است معضل کارتن خوابی و بی خانمانان را رفع کند.
طى یکى دو سال اخیر، بارها موضوع «خودکشى » برخى مردان و زنان، در صدر اخبار حوادث جامعه شهرى نشسته و ذهن و زبان مردم را به خود مشغول داشته است. واقعه وقتى دردناک و اسفبار مى شود که خبر خودکشى دختران یا پسرانى جوان منتشر شده یا فیلم گفت وگوى آنان، پیش از پرتابشان از بلنداى پلى در یک بزرگراه شهرى بر صفحه تلفن هاى همراه، دست به دست شود.
“It’s 2017, I mean, we should have a lunar base by now,” he said during his IAC presentation. “What the hell is going on?”
ما در برابر چه چیز مسئولیت داریم؟ در برابر خودمان و تصمیمها و انتخابهایمان؟ یا در برابر خانواده و محله و کشورمان؟ پاسخی که به این سؤال میدهیم، اثر مهمی در نحوۀ نگاه ما به مسائل سیاسی دارد. وقتی فرد را مسئول تمام اشتباهاتش بدانیم، هر گونه کمک یا حمایتی به او را نفی میکنیم و وقتی دولت را مسئول مشکلات مردم بدانیم، عاملیت آنها را نادیده گرفتهایم
به گزارش عصر ایران، کتابی با عنوان « عصر مسئولیت» تلاش کرده به سوالهای بالا پاسخ دهد. «شان ایلینگ»، خبرنگار سایت ووکس و استاد سیاست و فلسفه، گفتوگوی با نویسنده این کتاب یعنی « یاشا مونک» که استاد نظریههای سیاسی در دانشگاه هاروارد آمریکا است انجام داده که در ادامه آن را میخوانید.
این گفتوگو توسط سایت ترجمان علوم انسانی ترجمه شده است.
شان ایلینگ: شاید برای شروع بهتر باشد از تو بخواهم تعریف خودت از مسئولیت و افکارت دربارۀ آن را شرح بدهی.
یاشا مونک: نحوۀ تفکر ما دربارۀ مسئولیت در طول زمان تغییر کرده است. بخشی از مشکل این است که بهمرور زمان این اندیشه واقعاً محدود شده است. وقتی به این فکر میکنی که در دهههای ۵۰ یا ۶۰، کلمۀ مسئولیت چه چیزهایی را برای مردم تداعی میکرده، بهنظرم اغلب فکرشان بهسمت وظایفی میرفته که نسبت به دیگران داریم. در این سخن مشهور جان اف. کندی که «نپرسید کشورتان برای شما چهکار کرده؛ بپرسید شما برای کشورتان چه کار کردهاید»، کلمۀ «مسئولیت» نیست، اما شیوهای برای اندیشیدن به مسئولیت وجود دارد: مسئولیتی ورای خودتان، مسئولیت شهر، اجتماع، خانواده و کشورتان.
ایلینگ: چگونه مفهوم مسئولیت به مرور زمان محدود شده؟
مونک: منظور ما از مسئولیت تغییر کرده، طوری که اکنون وقتی دربارۀ مسئولیت حرف میزنیم، منظورمان این است که شما بهنوعی مجبورید در قبال اعمالتان پاسخگو باشید. قبلاً اینطور بود که «ببین، تو نسبت به غیر از خودت مسئولی»، و الآن اینطور است که «بسیار خب، ببین، تو باید از پس نیازهای خودت بربیایی. باید مطمئن باشی پول کافی برای غذاخوردن داری و بهخاطر بعضی از انتخابهای بدت یا بهخاطر شکست در کار، از دولت یا بقیه چیزی نمیخواهی». مسئولیت تبدیل به ایدهای محدود و تنبیهی شده؛ ایدهای دربارۀ آنچه تو به دیگران بدهکاری نیست، بلکه برای شیرفهمشدن توست دربارۀ اینکه دیگران هیچ دینی به تو ندارند.
بنابراین، اکنون وقتی دربارۀ مسئولیت حرف میزنیم، تمایل داریم وظایفی که هر فرد در قبال کلیت جامعه دارد را کنار بگذاریم. وقتی از عصر مسئولیت میگویم، حرفم کمابیش همین است. امروز عصری است که در آن مسئولیت به جایی رسیده که منظور از آن صرفاً مسئولیت شخصی است.
ایلینگ: بهنظرم بخش بزرگی از این ماجرا به مشکلی محوری در لیبرتارینیسم یا لیبرالیسم کلاسیک برمیگردد: این مکتبها فلسفۀ حقها هستند، به ما زبانی برای بیان حقها میدهند اما زبانی برای بیان وظایف و تعهدات نمیدهند. همهاش دربارۀ کارهایی است که دولت حق ندارد با ما بکند (که بهوضوح اهمیت دارند)، اما چیزی دربارۀ بدهی ما به اجتماع خود، به همسایههای خود و غیره، نمیگوید.
مونک: بله، بهنظرم درست است. روشی برای اندیشیدن به مسئولیتها و تعهدات وجود دارد که همهاش دربارۀ این است که «خب، آیا تو انسان خوبی هستی؟ انتخابهای درستی کردهای یا نه؟ آیا تقصیر خودت است که نیازمند شدهای؟» واقعاً هیچ تفکری دربارۀ اهدافمان از آنچه تلاش میکنیم در مقام یک جامعه به آن برسیم، یا اشتراکاتمان در آن نیست.
وقتی به سؤالات اساسیتر سیاست اقتصادی فکر میکنید، درواقع نتیجه میگیرید که کاملاً به نفع همه است که قسمتهایی از شهرها را احیا کنیم، یا تضمین کنیم افرادی که در گذشته انتخابهای بدی داشتهاند، بتوانند وارد نیروی کار شده و اعضای مولدی برای جامعه باشند.
چیزی که همگی باید بتوانیم دربارهاش توافق کنیم این است که این برداشت بسیار بسیار محدود از مسئولیت و از حقوقمان، باعث شده تمام آن ملاحظات مهم دربارۀ سیاست عمومی از دیدمان دور بمانند.
بعد بهنوعی سؤالی عمیقتر وجود دارد که داشتی مطرح میکردی: دربارۀ اینکه حقوقمان چیست و وظایفمان کدام است چگونه فکر کنیم؟ دربارۀ نهادهایمان چگونه فکر کنیم؟
ایلینگ: بهگمانم این باعث مطرحشدن سؤالی بدیهی میشود: چطور میتوانیم کاری کنیم که نهادهایمان دیدگاهی دربارۀ مسئولیت را بازتاب دهند که ما را متعهد میکند تا نهفقط به خودمان، بلکه به سایر افراد نیز اهمیت بدهیم؟
مونک: کاری که میخواستم در این کتاب بکنم این بود که بگویم «چگونه دربارۀ چیزی مثل قوانین دولتی فکر میکنیم؟» درحالحاضر، ما از حقها و وظیفهها برداشتی پیشاسیاسی داریم. این برداشت میگوید «بسیار خب، اگر نیاز تو بهدلایلی ورای کنترل خودت است -مثلاً بهایندلیل است که تصادف کردهای یا بهاینخاطر است که نقص مادرزاد داری- آنگاه چیزی به تو بدهکاریم. اما از طرف دیگر، اگر نیازمندیات بهخاطر انتخابهایی است که کردهای، آنوقت ما هیچ دینی به تو نداریم». درنتیجه، ایدهمان این میشود که بنانهادن یک دولت رفاه قرار است همان مجموعۀ ایدههای ازپیشموجود و پیشاسیاسی دربارۀ کیستی شما، شخصیت شما و انتخابهایی که کردهاید را دنبال کند.
بهنظرم این برعکس آن چیزی است که لازم داریم. فکر میکنم مقاصد سیاسیای وجود دارند که با هم، در مقام یک جامعه، آنها را دنبال میکنیم و باید نهادهای دولت رفاه را بهمنظور خدمت به این مقاصد برپا کنیم.
ایلینگ: دولت رفاهی که بهدرستی سازمان یافته چه شکلی است؟ اصول راهنمای آن چه هستند؟
مونک: فکر کنم دراینصورت وارد بحث پیچیدهای میشویم که در آن کوتاهآمدنهای زیادی وجود دارد، اما این برای من تصویری از حقیقت موضوع ترسیم میکند. نمیتوانم بگویم «این تنها اصل کاربردی است و سایر چیزها اهمیتی ندارند». اما درحالحاضر اینطور به موضوع فکر میکنیم. تمایل داریم به این موضوع در رابطه با قصور و خطا فکر کنیم. میگوییم «خب، به اینکه تقصیر خودت باشد یا نه بستگی دارد. اگر تقصیر خودت نیست، پس چیزکی به تو بدهکاریم. اگر تقصیر خودت است، پس دندهات نرم».
درعوض، بهنظرم باید بگوییم نه، ما دولت رفاهی میخواهیم که به ما اجازه بدهد به جامعهای از شهروندان آزاد و برابر تبدیل شویم که در آن، همه یکاندازه پول نداریم، اما هرکدام از ما میتواند در سپهر عمومی همچون شرکتکنندهای برابر در نظام سیاسی و در دموکراسیمان ظاهر شود. جامعهای که در آن با احترام به همدیگر فکر کنیم و همدیگر را از لحاظ اجتماعی برابر بدانیم، جاییکه هیچکس آنقدر فقیر نیست که طرز راهرفتنش در خیابانها به او داغ فرودستبودن بزند. برای شخص من این ارزشی بااهمیت است.
ارزشهای دیگری هم وجود دارند که بسیار مهماند. ما همچنین اقتصادی شکوفا میخواهیم. همینطور اقتصادی پویا. و دوست داریم رنجکشیدن را، رنج بیفایده را، کاهش دهیم. این یکی از اهداف مهم دولت رفاه است. گاهی این چیزها مقاصد متضاد خواهند بود. گاهی ممکن است مجبور شویم اندکی از پویایی اقتصادی را فدای خیر اخلاقی بزرگتر کنیم. همیشه کوتاهآمدن و ملاحظاتی وجود خواهند داشت.
ایلینگ: برداشت تو از مسئولیت چه کمکی به درک بهتر برخی از موضوعات مورد مناقشۀ فعلی میکند؟ بهطور مشخص منظورم مباحث سلامت همگانی است که توسط برداشتهای ناهمگون از مسئولیت شخصی زمینگیر شده است.
مونک: سلامت همگانی مصداق بسیار خوبی است از اینکه چگونه وسوسۀ مسئولیت شخصی مباحثۀ سیاسیمان را مسموم میکند. جمهوریخواهان میگویند افراد مسئول برآوردن نیازهای خود هستند؛ اگر افراد سالم موفق نشوند خود را بیمۀ سلامت کنند و بعد بیمار شوند، این مشکل خودشان است. پاسخ دموکراتها این است که ما به مردم، بدون توجه به انتخابهایی که کردهاند، سلامت همگانی را بدهکاریم.
حال، من از قضا دراینباره با دموکراتها موافقم، اما واقعاً فکر میکنم این شکل از چارچوببندی سؤال بسیار محدود است؛ هم از چشماندازی فلسفی و هم در رابطه با پیروزی صرف در مباحثه. زیرا مسئله این است که آمریکا برای سلامت همگانی، از سایر کشورهای صنعتی پول بسیار بیشتری میپردازد و، با این همه پول، نتایج بدتری برای ما میآورد. بنابراین اگر ما بهجای جزئیاتِ اینکه چه کسی چه انتخابی کرد و چه کسی بدهکار دیگری است، روی این سؤال مربوط به سیستم تمرکز کنیم، آنگاه همزمان هم به موضوعات اساسیتری پرداختهایم، هم بهنحوی متناقض، ممکن است شانس بیشتری برای دیدن اشتراکات داشته باشیم.
ایلینگ: در این نکته پراگماتیسمی هست که بسیاری از آنچه در کتاب نوشتهای را پشتیبانی میکند. تو مشخصاً در جناح چپی، اما این تحلیلی بسیار منصفانه است. تو در کتاب استدلال میکنی که هم چپ و هم راست دربارۀ مسئولیت، هرچند بهسیاقی متفاوت، اشتباه میکنند. راست در باتلاق چارچوب تنبیهی فرو رفته، و جناح چپ، به نظر تو، میخواهد کلاً منکر پاسخگویی شود.
مونک: داستان در جناح راست ساده است، و بهنوعی فهم اشتباهبودن آن هم ساده است. جناح راست میپرسد «بسیار خب، آیا تقصیر خودت است که نیازمندی؟ اگر تقصیر خودت است، چشمت کور. ما هیچچیز بدهکارت نیستیم». حتی اگر رنج زیادی میبری، حتی اگر بتوانیم بهسادگی درد تو را چاره کنیم، حتی اگر ممکن باشد که کمک ما به تو پیامدهای ساختاری خوبی داشته باشد، انجام آن وظیفۀ ما نیست. ممکن است کسی بخواهد از روی خیرخواهی این کار را انجام دهد، اما قطعاً دولت نباید این کار را بکند. بهنظر من این کوتهبینانه و غیرمولد است و تصور جذابی از جامعهای که میخواهیم باشیم نیست.
حال، آنچه در جناح چپ رخ داده واقعاً جالب است. بسیاری از افراد در جناح چپ این گزارۀ رفتاری اساسی را در نظر گرفتهاند که جناح راست در عصر مسئولیت پیشرفت کرده است. آنها به این توافق رسیدهاند که «بله، انتخابهایی که در گذشته کردهای باید تأثیری روی آنچه امروز به تو بدهکاریم داشته باشد. انتخابهای بدی کردهای، کمتر به تو بدهکاریم». اما باوجوداین هنوز درنهایت بهنفع یک دولت رفاه کامل استدلال میکنند، و این کار را با دلیلآوردن علیه نسبتدادنهای تجربیِ مسئولیت انجام میدهند.
ایلینگ: برای روشنشدن قضیه، وقتی میگویی «دلیلآوردن علیه نسبتدادن تجربی مسئولیت»، آیا به معنای انکار این است که مردم میتوانند و باید مسئول آن «انتخابهای بدی» که کردهاند قلمداد شوند؟
مونک: بله، اساساً. آنچه در جناح چپ میشنوی این است که افراد ممکن است در عملکردن به مسئولیتهای شخصیشان شکست خورده باشند، اما این بههیچوجه تقصیر خودشان نیست. همه قربانی ساختارند، قربانی نیروهایی ورای خودشان، و دلیل اینکه چرا نمیتوانیم افراد را بههیچوجه مسئول قلمداد کنیم این است که عاملیتی ندارند.
حال، من درک میکنم چرا مردم سعی دارند اینگونه استدلال کنند. جذابیت آن را درک میکنم، اما فکر میکنم که معلوم شده این واقعاً ازلحاظ سیاسی بیاثر است.
ایلینگ: بیاثر به این دلیل که اساساً استدلالی نامنسجم است یا به این دلیل که ازلحاظ سیاسی قانعکننده نیست؟
مونک: احتمالاً هر دو. فقط میدانم که در عمل جواب نداده است. وقتی دائم بگویید «ببین، بله، آدمهای این جامعه فقیرند، اما دلیلش این است که قربانی همهچیزند، پس باید برایشان دل بسوزانیم»، اثربخش نیست. افراد جناح مقابل این استدلال به کتشان نمیرود. بنابراین اگر میخواهید دولت رفاه را حفظ یا تقویت کنید، این راهش نیست.
عقیده من این است که اکثر آدمها میتوانند عاملیت داشته باشند، و اکثر مردم میخواهند مسئولیت زندگیشان را به عهده بگیرند. میخواهند مسئولیت عزیزانشان، جوامعشان و انواع و اقسام چیزها را به عهده بگیرند. بنابراین باید این را بازاندیشی کنیم که چگونه میتوانیم درعمل افرادی را توانمند کنیم که از بهعهدهگرفتن مسئولیت محروم شدهاند؛ و دربارۀ منظورمان از گفتن مسئولیت، بهجای پاسخ غریزی چپها، که صرفاً انکار عاملیت نیازمندان است، ایدۀ مثبتتری پیدا کنیم.
ایلینگ: بسیار خب، این به نظر من تاحدودی کاریکاتوری است از استدلالهای هوشمندانهتر جناح چپ، اما احتمالاً بحث دربارۀ آن اینجا بیفایده است. بگذار این را بپرسم: چه میگویی به کسی که مستقیماً استدلال هنجاری لیبرتارینی میکند که اگر کسی آگاهانه تصمیمهای بدی بگیرد، یا اگر بهسادگی از سخت کارکردن سر باز بزند، باید بهایی برای آن بپردازد، و درواقع اگر بهای آن را نپردازد، انگیزۀ سایر افراد برای سخت کارکردن و انطباق را کمتر میکند؟
مونک: فکر میکنم این استدلالی کاملاً پراگماتیک است. تکرار میکنم، بهعقیدۀ من قرار است کوتاهآمدنی در کار باشد میان داشتن یک دولت رفاهِ حقیقتاً سخاوتمند که بیتوجه به شرایط به مردم کمک میکند، که میکوشد رنجها را کاهش دهد، و دولت رفاهی که تضمین میکند به اندازۀ کافی پول برای یک دولت رفاه پایدار داشته باشیم، که تضمین میکند اقتصاد پویایی داشته باشیم. این چیزها ممکن است در تضاد باشند و من این را انکار نمیکنم.
ایلینگ: خب، دلیل اینکه درنهایت به مشکلی رامنشدنی در حیطۀ ارزش برمیخوریم همین است. درنهایت مردم مجبورند این استدلال اخلاقی را بپذیرند که کاهش رنج، بیتوجه به مزایا و مخارجش، حرکتی انسانی و عادلانه است.
مونک: قطعاً همین است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، دلایل عملی هم برای اهمیتدادن به این چیزها هست، اما قطعاً این استدلال بُعدی اخلاقی دارد. بخش زیادی از آن به زمینه نیز وابسته است. شاید در بعضی از کشورها، فرهنگ بهگونهای است که کار ارزش بیشتری دارد و مردم بههرحال میل بیشتری به کارکردن دارند، پس انگیزه اهمیت کمتری دارد. شاید در بعضی از کشورها، صرفاً پول بیشتری برای مصرفکردن در دولت رفاه وجود دارد، درنتیجه رقابت کمتری با دیگر انواع خیر سیاسی که ممکن است از مصرف آن پول به دست آید در جریان است. بسته به شرایط تجربی و ارزشهای یک جمعیت یا فرهنگ، طیفی از نتایج گوناگون به دست خواهد آمد.
ایلینگ: کتاب تو بهنوعی تعادلی را میان استدلال اخلاقی و استدلال فایدهگرایانه نگه میدارد.
مونک: من دلیلی اخلاقی میآوردم مبنیبراینکه برداشت تنبیهی از مسئولیت شخصی نسبتبه مردم بیرحم است، واقعاً در بسیاری از شرایط نسبتبه آنها بیانصاف است. همچنین استدلالی پراگماتیک میکنم، بهخصوص برای چپها، مبنی بر اینکه شیوۀ مورد علاقۀ ما برای حرفزدن و اندیشیدن به مسئولیت، شیوۀ مورد علاقۀ ما برای دفاع درمقابل این برداشت دست راستی از مسئولیت شخصی، کاراییِ بالایی ندارد. اگر ما واقعاً میخواهیم گفتوگویی مولد دربارۀ آیندۀ کار، دربارۀ آینده دولت رفاه یا امتیازات اجتماعی داشته باشیم، و اگر میخواهیم برندۀ انتخابات باشیم، باید به مسئولیت بهشیوههای بسیار متفاوتی بیندیشیم. باید فکر کنیم به اینکه چگونه میتوان افراد را ازطریق تواناکردنشان به عاملیت واقعی توانمند کرد، نه اینکه با گفتن اینکه آنها قربانی ساختارند، برایشان بهانهتراشی کنیم.
ایلینگ: من بیشتر علاقهمند به دلیل پراگماتیکی هستم که برای فردی در جناح راست میآوری، زیرا درنهایت این همان کسی است که سعی داری مجابش کنی. چپها هر استدلالی بهنفع یک دولت رفاه سخاوتمندتر را خواهند پذیرفت، اما راستها باید مجاب شوند که انجام این کار جامعه را ازلحاظ مادی تقویت خواهد کرد.
مونک: باشد، بیا این مثال را در نظر بگیریم: رفتار ما با کسی که شغلش را بهخاطر قصور خودش از دست داده چگونه باید باشد؟ بارها و بارها دیر سر کار حاضر شده و اکنون در محلهای بسیار فقیر، بسیار دور از فرصتهای شغلی گیر کرده است. یک سؤال این است که آیا ما در زمینۀ حملونقل به او کمکی بدهکاریم؟ میتوانیم دیدگاه مسئولیت شخصی را اتخاذ کنیم و بگوییم «نه، ما این را به او بدهکار نیستیم چون او انتخابهای بدی داشته و دلیل ازدستدادن شغلش همین است، پس به ما چه ربطی دارد؟»
حال، میتوانیم اینجا دیدگاهی پراگماتیکتر اتخاذ کنیم و بگوییم، «خب، ببین، آن شخص عملاً باید ماشین داشته باشد تا بتواند شغل بعدی را به دست آورد، و واقعاً میخواهد شغلی داشته باشد، بنابراین به نفع ماست که به او کمک کنیم تا به آن حملونقل دسترسی پیدا کند، زیرا معنیاش این است که پول در خواهد آورد، مالیات خواهد داد و به جامعه کمک خواهد کرد؛ درغیراینصورت بیشتر در افسردگی یا جرم یا مواد مخدر یا هرچیز دیگری غرق میشود. اگر این اتفاق بیفتد، درنهایت این جامعه است که هزینۀ آن را میپردازد». پس اینها ملاحظاتی واقعبینانهاند که افراد جناح راست باید بتوانند آنها را بفهمند.
ایلینگ: درک من این است که تمام استدلالهای هنجاری و فلسفی دربارۀ مسئولیت، برای خلوچلهایی مثل ما که علاقهمند به این جور چیزها هستیم، فوقالعاده جذاب است، اما برای اکثر مردم کوچکترین اهمیتی ندارد. اگر قرار است دلیلی ازلحاظ سیاسی قانعکننده بهنفع جامعهای سخاوتمندتر بیاوریم، باید کمتر انتزاعی و بیشتر انضمامی باشد.
مونک: کاملاً موافقم. ببین، تو یا میتوانی این مباحثۀ بسیار پیچیده و جذاب را داشته باشی که فلاسفه عملاً هزاران سال داشتهاند و درنهایت به سؤالاتی رامنشدنی برسی مثل اینکه آیا انسانها دارای اختیارند یا نه، یا میتوانی تشخیص بدهی که تقریباً همۀ آدمها میخواهند زندگیای داشته باشند که در آن خود را مسئول اعمال خود بدانند. اکثر مردم میخواهند ادارۀ زندگیشان را به دست بگیرند، میخواهند مسئولیت دیگران را بپذیرند. ما نیاز داریم دراینباره فکر کنیم که چطور میشود به آنها در این راه کمک کرد.
بنابراین به یکی از جناح راستیها که میگوید «من تنها مسئول خودم و اعمال خودم هستم و به سرنوشت دیگران کاری ندارم»، نمیتوانی با گفتن این پاسخ بدهی که «اینجا یک نکتۀ اخلاقی انتزاعی هست که من ازطریق منطقی شگفتانگیز به آن رسیدهام و تو تنها درصورتی آن را خواهی فهمید که مثل من ۲۰ سال فلسفه بخوانی». اولاً فکر نمیکنم ازلحاظ فلسفی کارایی داشته باشد و ثانیاً در عمل نیز بههرحال کارایی ندارد. چیزی که میتوانی بگویی این است که «وقتی تو واقعاً فکر میکنی ما مطلقاً هیچ تعهدی نسبت به دیگران نداریم، دنیا چه شکلی خواهد داشت؟ قرار است وارد چه نوع جهان سیاسی و اخلاقی شوی، و آیا این واقعاً جهانی است که میخواهی در آن زندگی کنی؟»
بهنظر من برای اکثر مردم، اگر واقعاً دربارهاش فکر کنند، جواب منفی خواهد بود
پروفیل یک کلمه لاتین است که در ساختمان سازی و صنعت به وفور شنیده شده و مورد استفاده قرار می گیرد.معنی لغوی این کلمه، مقطعی است که در طول معین به یک شکل است. به عبارتی پروفیل به قطعات با مقطع ثابت گفته می شود .
پروفیل ها از پرکاربردترین مصالح ساختمانی و صنعتی هستند که متناسب با آلیاژ ، استحکام و شکل ظاهری در دسته بندی های مختلف قرار میگیرد به عنوان مثال :
بر اساس شکل ظاهری به ۲ دسته کلی باز و بسته طبقه بندی میشوند : این پروفیل ها اغلب به شکلهای باز (Z ،U ، C ، L ، V ) و همچنین به شکلهای بسته مربع و مستطیل که اصطلاحا قوطی نام دارند تولید میشود.
بر اساس کاربرد به ۲ دسته صنعتی و ساختمانی طبقه بندی میشوند : که پروفیل های صنعتی در حالت کلی به ۲ دسته پروفیل های توپر و توخالی طبقه بندی می شوند.
کاربرد پروفیل ها :
پروفیل های ساختمانی : این نوع پروفیل ها به دو بخش پروفیل های باز و پروفیل های بسته تقسیم میشوند که در ساخت در، پنجره ، اتصال پانل ها و نمای ساختمان مورد استفاده قرار میگیرند.
پروفیل های صنعتی : پروفیل های صنعتی به آن دسته از پروفیل ها گفته میشود که با استفاده از ویژگی های مکانیکی و الکتریکی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند که در صنایع ساختمانی و صنعتی مانند خودروسازی ، نظامی ، کشتی سازی و … به عنوان قطعات و متعلقات صنعتی مورد استفاده قرار میگیرند.
پروفیل بسته (در ایران به زبان عامیانه به آن قوطی یا باکس گفته میشود) به دو دسته ساختمانی و صنعتی تقسیم می شود.
در ایران در زبان عامیانه منظور از پروفیل ، قوطی می باشد و سایر پروفیل ها با نام خودشان نامیده می شوند.
پروفیل زد ( Z )
این نوع پروفیل جزو دسته بندی پروفیل های باز قرار میگیرند که در روند تولید با استفاده از فرایند نورد سرد و با استفاده دستگاه های رولفرم در سایزهای مختلف برای مصارف ساختمانی و صنعتی تولید میگردد.
اغلب استفاده این پروفیل ها در سقف ساختمان های صنعتی نظیر سوله های صنعتی ، پارکینگ ، انباری ، سالن های ورزشی مورد استفاده قرار میگیرد.
پایه اصلی تولید این محصول از استنلس استیل (فولاد ضد زنگ) می باشد که یکی از پرکاربردترین مواد (متریال ها) در ساخت سازه ها ، مصارف دکوراتیو و صنایع غذایی میباشد.
استاندارد معمول این نوع پروفیل ها معمولا از گروه ۳۰۰ میباشد.
اصطلاح فولاد (Steel) برای آلیاژهای آهن که تا حدود 1،5 درصد کربن دارند و غالبا با فلزهای دیگر همراهند، بکار میرود. خواص فولاد به درصد کربن موجود در آن ، عملیات حرارتی انجام شده بر روی آن و فلزهای آلیاژ دهنده موجود در آن بستگی دارد.
اطلاعات اولیه :
محصول کوره ذوب آهن ، چدن است که معمولا دارای ناخالصی کربن و مقادیر جزئی ناخالصیهای دیگر است که به نوع سنگ معدن و ناخالصیهای همراه آن و همچنین به چگونگی کار کوره بلند ذوب آهن بستگی دارد. از آنجایی که مصرف عمده آهن در صنعت بصورت فولاد است، از این رو ، باید به روش مناسب چدن را به فولاد تبدیل کرد که در این عمل ناخالصیهای کربن و دیگر ناخالصیها به مقدار ممکن کاهش یابند
روشهای تهیه فولاد:
از سه روش برای تهیه فولاد استفاده میشود
روش
بسمه: در این روش ، ناخالصیهای موجود در چدن مذاب را به کمک سوزاندن در
اکسیژن کاهش
داده ، آن را به فولاد تبدیل میکنند. پوشش جدار داخلی کوره بسمه از سیلیس
یا اکسید منیزیم و گنجایش آن در حدود 15 تن است. نحوه کار کوره به این
ترتیب است که جریانی از هوا را به داخل چدن مذاب هدایت میکنند تا
ناخالصیهای کربن و گوگرد بهصورت گازهای SO2 و CO2 از محیط خارج شود و
ناخالصیهای فسفر و سیلیس موجود در چدن مذاب در واکنش با اکسیژن موجود در
هوا بهصورت اکسیدهای غیر فرار P4O10 و SiO2 جذب جدارهای داخلی کوره شوند و
به ترکیبات زودگداز MgSiO3 و Mg3(PO4)2 تبدیل و سپس بهصورت سرباره خارج شوند . سرعت
عمل این روش زیاد است، به همین دلیل کنترل مقدار اکسیژن مورد نیاز برای
حذف دلخواه ناخالصیهای چدن غیرممکن است و در نتیجه فولاد با کیفیت مطلوب و
دلخواه را نمیتوان به این روش بدست آورد .
روش کوره باز - یا روش مارتن
روش الکتریکی:
از
این روش در تهیه فولادهای ویژهای که برای مصارف علمی وصنعتی بسیار دقیق
لازم است، استفاده میشود که در کوره الکتریکی با الکترودهای گرافیت صورت
میگیرد. از ویژگیهای این روش این است که احتیاج به ماده سوختنی و اکسیژن
ندارد ودمارا میتوان نسبت به دو روش قبلی ، بالاتر برد. این روش برای
تصفیه مجدد فولادی که از روش بسمه و یا روش کوره باز بدست آمده است، به
منظور تبدیل آن به محصول مرغوب تر،بکار میرود. برای این کار مقدار محاسبه
شده ای از زنگ آهن را به فولاد بدست آمده از روشهای دیگر، در کوره الکتریکی
اضافه کرده و حرارت میدهند. در این روش ، برای جذب و حذف گوگرد موجود در
فولاد مقدار محاسبه شدهای اکسید کلسیم و برای جذب اکسیژن محلول در فولاد
مقدار محاسبه شده ای آلیاژ فروسیلیسیم (آلیاژ آهن و سیلیسیم) اضافه می
کنند.
انواع فولاد و کاربرد آنها:
از نظر محتوای کربن، فولاد به سه نوع تقسیم میشود :
فولاد نرم
این
نوع فولاد کمتر از 0,2 درصد کربن دارد و بیشتر در تهیه پیچ و مهره ، سیم
خاردار و چرخ دنده ساعت، سیم ، لوله و ورق فولاد ... بکار میرود .
فولاد متوسط
این فولاد بین 0,2 تا 0,6 درصد کربن دارد و برای ریل راه آهن و ، دیگ بخار و قطعات (مصالح) ساختمانی مانند تیرآهن بکار میرود .
فولاد سخت
فولاد
سخت بین 0,6 تا 1,6 درصد کربن دارد که قابل آب دادن است و برای تهیه
ساختن ابزارآلات ، کارد و چنگال، فنرهای فولادی ، تیر ، وسایل جراحی ، مته و ... بکار میرود .
ناخالصیهای آهن و تولید فولاد:
آهنی
که از کوره بلند خارج میشود، چدن نامیده میشود که دارای مقادیری کربن ،
گوگرد ، فسفر ، سیلیسیم ، منگنز و ناخالصیهای دیگر است. در تولید فولاد ،
دو هدف دنبال میشود :
1-سوزاندن ناخالصیهای چدن
2-افزودن مقادیر معین از مواد آلیاژ دهنده به آهن
منگنز
، فسفر و سیلیسیم در چدن مذاب توسط هوا یا اکسیژن به اکسید تبدیل میشوند و
با کمک ذوب مناسبی ترکیب شده ، به صورت سرباره خارج میشوند . گوگرد به
صورت سولفید وارد سرباره میشود و کربن هم میسوزد و منوکسید کربن (CO) یا
دیاکسید کربن (CO2) در میآید. چنانچه ناخالصی اصلی ، منگنز باشد، یک کمک
ذوب اسیدی که معمولا دیاکسید سیلسیم (SiO2) است، بکار میبرند :
(MnO
+ SiO2 -------> MnSiO3(lو چنانچه ناخالصی اصلی ، سیلسیم یا فسفر باشد
(و معمولا چنین است)، یک کمک ذوب بازی که معمولا اکسید منیزیم (MgO) یا
اکسید کلسیم (CaO) است، اضافه میکنند :
(MgO + SiO2 -------> MgSiO2(l
(6MgO + P4O10 -------> 2Mg3(PO4)2(l
کوره تولید فولاد و جدا کردن ناخالصیها:
معمولا
جداره داخلی کوره ای را که برای تولید فولاد بکار میرود، توسط آجرهایی که
از ماده کمک ذوب ساخته شدهاند، میپوشانند. این پوشش ، مقداری از
اکسیدهایی را که باید خارج شوند، به خود جذب میکند. برای جدا کردن
ناخالصیها ، معمولا از روش کوره باز استفاده میکنند. این کوره یک ظرف
بشقاب مانند دارد که در آن 100 تا 200 تن آهن مذاب جای میگیرد . بالای این
ظرف ، یک سقف مقعر قرار دارد که گرما را روی سطح فلز مذاب منعکس میکند.
جریان شدیدی از اکسیژن را
از روی فلز مذاب عبور میدهند تا ناخالصیهای موجود در آن بسوزند. در این
روش ناخالصیها در اثر انتقال گرما در مایع و عمل پخش به سطح مایع میآیند و
عمل تصفیه ، چند ساعت طول میکشد. البته مقداری از آهن ، اکسید میشود که
آن را جمعآوری کرده ، به کوره بلند باز میگردانند .
روش دیگر جدا کردن ناخالصیها از آهن:
در
روش دیگری که از همین اصول شیمیایی برای جدا کردن ناخالصیها از آهن
استفاده میشود، آهن مذاب را همراه آهنقراضه و کمکذوب در کورهای بشکه
مانند که گنجایش 300 تن بار را دارد، میریزند. جریان شدیدی از اکسیژن خالص
را با سرعت مافوق صوت بر سطح فلز مذاب هدایت میکنند وبا کج کردن و
چرخاندن بشکه ، همواره سطح تازهای از فلز مذاب را در معرض اکسیژن قرار
میدهند.
اکسایش ناخالصیها بسیار سریع صورت میگیرد و وقتی محصولات گازی مانندCO2
رها میشوند، توده مذاب را به هم میزنند، بطوری که آهن ته ظرف،رو
میآید. دمای توده مذاب ، بی آنکه از گرمای خارجی استفاده شود، تقریبا به
دمای جوش آهن میرسد و درچنین دمایی ، واکنش ها فوق العاده سریع بوده ،
تمامی این فرایند ، در مدت یک ساعت یا کمتر کامل میشود و معمولاً محصولی
یکنواخت و دارای کیفیت خوب بدست می آید.
تبدیل آهن به فولاد:
آهن مذاب تصفیه شده را با افزودن مقدار معین کربن و
فلزهای آلیاژ دهنده مثل وانادیم ، کروم ، تیتانیم ، منگنز و نیکل به فولاد
تبدیل میکنند. فولادهای ویژه ممکن است مولیبدن ، تنگستن یا
فلزهای دیگر داشته باشند. این نوع فولادها برای مصارف خاصی مورد استفاده
قرار میگیرند.
در دمای زیاد ، آهن و کربن با یکدیگر متحد شده ، کربید آهن (Fe3C) به نام «سمانتیت » تشکیل میدهند. این واکنش ، برگشتپذیر و گرماگیر است :
Fe3C <------- گرما + 3Fe + C
هرگاه
فولادی که دارای سمانتیت است، بهکندی سردشود، تعادل فوق به سمت تشکیل آهن
و کربن ، جابجا شده ،کربن بهصورت پولکهای گرافیت جدامیشود و به فلز ، رنگ
خاکستری میدهد. برعکس ، اگر فولاد به سرعت سرد شود، کربن عمدتا به شکل
سمانتیت که رنگ روشنی دارد، باقی میماند. تجزیه سمانتیت در دمای معمولی به
اندازهای کند است که عملا انجام نمیگیرد. فولادی که دارای سمانتیت است، از
فولادی که دارای گرافیت است، سختتر و خیلی شکنندهتر است. در هریک از این
دو نوع فولاد ، مقدار کربن را میتوان در محدوده نسبتا وسیعی تنظیم کرد.
همچنین ، میتوان مقدار کل کربن را در قسمتهای مختلف یک قطعه فولاد تغییر
داد و خواص آن را بهتر کرد. مثلا بلبرینگ از فولاد متوسط ساخته شده است تا
سختی و استحکام داشته باشد و لیکن سطح آن را در بستری از کربن حرارت
میدهند تا لایه نازکی ازسمانتیت روی آن تشکیل گردد و بر سختی آن افزوده
شود.
مقدمه
فولادها ازنظرعناصرتشکیل دهنده ، به دونوع فولادغیرآلیاژی وآلیاژی تقسیم می شوند.
فولادهای غیرآلیاژی : این فولادها از ۰٫۰۶ تا ۱٫۵ درصدکربن دارند.
عناصردیگری نیز با آنها همراه است که درهرحال مقدارآن ها نباید از حد معینی
(۰٫۵ درصدسیلیسیم ، ۰٫۸ درصدگوگرد و منگنز ، ۰٫۵ درصدآلومینیم یا تیتان ،
۰٫۲۵ درصدمس ) بیشترباشد.
درفولادهای غیرآلیاژی ، کربن نقش تعیین کننده را دارد ،به همین دلیل ،این فولادها به فولادهای کربنی نیزمعروف هستند.
فولادهای آلیاژی : اگرفولاد را برای افزایش و تامین خواص مورد نظر با فلزاتی
مانند کرم ، نیکل ، ولفرام ، کبالت ، مولیبدن ، منگنز ، وانادیم و … آلیاژ
کنند ، فولادهای آلیاژی به دست می آید .چنانچه مجموع درصد وزنی عناصر موجود
در فولاد آلیاژی از ۵ درصد کمتر باشد، آن را فولاد «کم آلیاژ» و چنانچه
از۵ درصد بیشتر باشد، «فولاد پرآلیاژ» می نامند. فولادها را از نظر کاربرد
به دو نوع فولادهای ساختمانی و فولادهای ابزارسازی (صنعتی) تقسیم می کنند.
فولادهای ساختمانی
به فولاد هایی می گویند که از آنها می توان به عنوان مواد اولیه برای
ساختمان اسکلت های فلزی ، اسکلت پل ها و همچنین برای ساختن قطعات وسایل
نقلیه ، دستگاهها ، ماشین آلات ، اجزای ماشین (پیچ ومهره ، میله ومحور،
یاتاقان غلتشی و … ) استفاده کرد .
فولادهای ساختمانی معمولی : این فولادها جزء فولادهای غیرآلیاژی هستند و
چون درانتخاب آن ها استحکام کششی نقشی تعیین کننده دارد ، آن ها را برحسب
استحکام کششی شان طبقه بندی می کنند . استحکام کششی این فولادها متناسب با
درصدکربن موجود در آنها افزایش می یابد و برعکس ، انبساط (کش آمدن ) آنها
کاهش می یابد، به عبارت دیگر، با افزایش کربن ، شکنندگی فولاد بیشتر می شود
. همچنین ازدیاد کربن قابلیت تغییر فرم درحالت سرد یا گرم ، قابلیت جوشکاری ، و
براده برداری فولاد را کاهش می دهد.
این فولادها از ۰٫۱۲ تا ۰٫۶ درصد کربن داشته و آنها رادرسه گروه با درجه مرغوبیت ۱ و ۲ و ۳ تولید و به بازار عرضه می کنند.
فولادهای دانه ریزمخصوص جوشکاری : این فولادها قابلیت جوشکاری خوبی دارند.
فولادهای سختکاری شونده (کربوریزه ) : ازاین فولادها برای ساختن قطعاتی استفاده میشود که باید دارای رویه (سطح) خارجی سخت و بخش درونی (مغز ) نرم باشند. همچنین رویه آنها درمقابل سایش مقاوم بوده و بخش درونی آنها قابلیت تحمل خود را درمقابل ضربه حفظ کند و شکننده نباشد. برای این منظور، ابتدا کربن سطح خارجی آن ها رابا روش های مختلف افزایش می دهند وسپس سختکاری می کنند . برای اینکه قسمت داخلی این فولادها پس ازسختکاری ، نرم باقی بماند ، باید مقداردرصد کربن آن ها از0.2 درصد کمترباشد
فولادهای بهسازی شونده : این فولادها جزء فولادهای ساختمانی هستند و 0.2 تا 0.6 درصد کربن دارند . استحکام کششی و مقاومت این فولادها را می توان به وسیله بهسازی ( سخت کردن و برگشت دادن تا درجه حرارت ۵۰۰ تا ۷۰۰ سا نتیگراد) افزایش داد فولادهای بهسازی شونده برای ساخت قطعاتی به کار می رود که درمعرض ضربه وبرخورد قراردارند، مانند میل لنگ ها ، محورلنگ پرس های ضربه ای و محور وسایل نقلیه.
فولادهای ازته شدنی (نیتروژه ) :
این فولادها قابلیت جذب ازت را دارند و به همین دلیل می توان سطح آ ن ها راپس از بهسازی به وسیله ی جذب سطحی ازت سخت کرد . این فولادها جزء فولادهای آلیاژی هستند وممکن است حاوی فلزاتی مانند کرم ، مولیبدن ، وانادیم ، نیکل وآلومینیوم باشند . وجود فلزاتی مانند کرم ، مولیبدن و آلومینیم قابلیت جذب ازت را درفولاد افزایش می دهند . ازاین فولادها درساخت قطعاتی استفاده می شود که نباید هنگام عملیات حرارتی پیچیدگی پیدا شود .
فولادهای اتومات :
این فولادها که به آنها « فولادهای خوش تراش » نیز می گویند ، جزء فولادهای ساختمانی هستند . استحکام این فولادها برحسب درصد عناصر موجود در آن ها متفاوت است . در هنگام براده برداری از این فولادها ، براده های کوتاهی جدا می شوند وسطح خوبی را به دست می دهند . این ویژگی بیشتراز همه مرهون وجود گوگرد (s) است که مقدار آن در این گونه فولادها به 0.18 تا 0.4 درصد می رسد . وجود گوگرد باعث می شود که فولاد گرم شده ، شکننده شود و هنگام براده برداری براده های کوتاهی به وجود آید . به همین دلیل درماشینهای اتومات که براده های بلند اختلالات فراوانی ( مانند پیچیدن براده به دور ابزار و کار ، ساییدگی وکم شدن دوام ابزار ) را به وجود می آورند ، از فولادهای اتومات استفاده شود . شایان توجه است که وجود گوگرد زیاد در این فولادها، استحکام آنها را در برابر ضربه کاهش می دهد . از دیگر معایب فولادهای اتومات عدم قابلیت جوشکاری وتغییر فرم سرد آن ها است. فولادهای اتومات ( بجزگوگرد ) دارای 0.6 تا 1.5 درصد منگنز 0.05 تا 0.4 درصد سیلیسیم هستند ودرصورتی که شکنندگی بیشتر براده وسطح مرغوبتر مورد نظر باشد ،0.15 تا0.3 درصد سرب نیز به آن می افزایند.
فولادهای فنر :
فولادهای فنر علاوه بر استحکام کششی زیاد ، باید خاصیت الاستیسیته خوبی داشته و دربرابر سایش و ارتعاش نیز مقاوم باشند . وجود سیلیسیم در فولاد فنر خاصیت الا ستیسیته و وجود کرم استحکام و مقاومت دربرابر خوردگی را افزایش می دهد . این ویژگی ها تنها به درصد عناصر موجود در فولاد بستگی ندارد بلکه با وجود آن ها می توان به وسیله ی عملیات حرارتی و تغییر فرم درحالت سرد ، خواص آن را تغییر داده و ویژگی های مورد نظر را به دست آورد. فولادهای کربنی با 0.5 تا ۱ درصد کربن ،0.3 تا 0.4 درصد منگنز و حداکثر 0.04 درصد گوگرد و فسفر درساخت فنرها کاربرد زیادی دارند . برای ساخت فنرهای تخت یا مارپیچی که پس از ساخت تحت عملیات حرارتی قرار نمی گیرد ، فولادهای سخت کشیده یا نورد شده به کار می رود . از فولادهای کرم و وانادیم دار ، درساخت فنرهای بزرگ اتومبیل و لکوموتیو استفاده می شود . فولادهای سیلیسیم دار نیز در ساخت فنرهایی کاربرد دارند که استحکام و مقاومت ضربه ای زیاد از آن ها انتظار می رود . این فولادها به طور متوسط 0.4 درصد کربن ، 0.75 درصد سیلیسیم، 0.95 درصد منگنز با مس یا بدون مس دارند ولی مقدار سیلیسیم آن ها ممکن است تا ۲ درصد نیز برسد . فولادهای منگنز دار مخصوص ساخت فنر خودروها محتوی 1.25 تا 2 درصد منگنز و 0.4 تا 0.45 درصد کربن هستند . استحکام کششی این فولادها به شرط انجام عملیات حرارتی تا ۱۴۰۰ نیوتن برمیلیمتر مربع افزایش می یابد . فولادهای سیلیسیم منگنز دار دارای استحکام کششی زیاد تا حدود ۱۸۵۰ نیوتن بر میلیمتر مربع هستند . نوعی از این فولاد که کرم نیکل مولیبدن منگنز سیلیسیم مس و کربن دارد ، درساخت فنر موتورهای جت و سایر مواردی که مقاومت در مقابل گرمای زیاد مورد نیاز است ، به کار می روند . نوع دیگری از فولاد فنر با کبالت کربن کرم ولفرام نیکل است که در دمای ۷۶۰ درجه سانتیگراد ویژگی های خود را حفظ می کند .
فولادهای مخصوص : دامنه ی فولادهای مخصوص به قدری وسیع است که نمی توان درباره ی ویژگی های همه ی آن ها سخن گفت . این فولادها را به سه گروه : فولادهای نسوز ، فولادهای ضد زنگ و فولادهای ضد مغناطیس ، تقسیم کرده ایم و هریک از آن ها را شرح می دهیم .
فولادهای نسوز ( مقاوم درمقابل حرارت وگداختگی )
استحکام این فولادها تا دمای ۶۰۰ درجه سانتیگراد تضمین شده است و تا دمای
۸۰۰ درجه سانتیگراد نیز نمی سوزند. شایان توجه است که درمورد گداختگی
و سوختن فولادها دو مطلب مهم مورد نظر است.
الف – مقاومت در مقابل تاثیر گاز هایی مانند اکسیژن و اکسیدهای کربن ، بخار آب و گازهای گوگرد دار در دماهای بالا.
ب – حفظ خواص مکانیکی در دماهای بالا ، این ویژگی ها بیشتر مرهون کرم موجود
درآنها بوده و هر چه دمای کاری آن ها بیشتر باشد ، باید مقدار کرم بیشتری
با آن ها آلیا ژ شود تا از سوختن (درشت دانه شدن ) فولاد جلوگیری کند . از
این فولادها برای تهیه ورق ، لوله های تاسیسات دیگ های بخار ، پره های
توربین های گازی و بخاری ، سوپاپ دود موتورهای احتراقی و … استفاده می شود .
فولادهای ضد زنگ (stainless steel)
در این فولادها کرم و نیکل نقشی تعیین کننده دارد و مقدارکرم موجود در آن ها نباید از ۱۳ درصد کمتر باشد . این فولادها درمقابل خوردگی ، رطوبت هوا و اغلب اسیدها و بازها مقاوم هستند و برای تهیه ظروف و لوله های صنایع غذایی ، شیمیایی و شیرینی پزی مورد استفاده قرارمی گیرند . در فولادهای ضد زنگی که برای تهیه ظروف و لوله های حاوی موادغذایی از آن ها استفاده می شود ، به مقدار ۲٫۰ تا ۴٫۰ درصد مس نیز با آن آ لیاژ می کنند تا از تاثیر بوی بد فولاد روی مواد غذایی جلوگیری شود . این فولادها رامی توان از طریق براده برداری یا روش بدون براده برداری تغییر فرم داد و بخوبی جوشکاری کرد فولادهای ضد زنگ را می توان به وسیله پولیش دادن صیقل داد وکاملا پرداخت کرد.
فولادهای ضد مغناطیس
این فولادها دارای منگنز زیادی هستند (مانند فولاد X 50 Mn Cr 18 )
فولادهای ضد مغناطیس را می توان درحالت سرد بخوبی فرم داد و چنانچه تغییرفرم
زیاد در آن ها مورد نیاز باشد ، باید عملیات تابانیدن روی آن ها انجام گیرد
. عمل تابانیدن این فولادها به این ترتیب است که ابتدا آن ها را تا ۱۰۰۰
درجه سانتیگراد گرم کرده وسپس در آب خنک سرد می کنند . این عمل باعث می شود
که فولاد نرم و سمج شود . فولادهای ضد مغناطیس قابلیت براده برداری خوبی
ندارد . ازاین گونه فولادها می توان X 8 Cr Ni 12 12 را نام برد که فولادی
ضد زنگ ، ضد مغناطیس ، قابل کشش عمیق ( درقالب های کششی ) است و بخوبی صیقل
می پذیرد . این فولادها برای تهیه قاب ساعت ، محفظه قطب نما کارد و چنگال
و ظروف تزیینی مورد استفاده قرارمی گیرند.
فولادهای ورق :
فولادهای ورق را در گروه های خیلی ظریف ، سفید و همچنین ظریف ، متوسط ، خشن و ورق دیگ سازی تولید می کنند . ورق های خیلی ظریف وسفید را از فولادهای غیر آلیاژی نرم با ضخامت های کمتر از ۰٫۵ میلیمتر تولید می کنند . چربی سطح خارجی این فولادها را پس از تولید از بین می برند ، به همین دلیل می توان روی آن ها بخوبی رنگ کاری کرد وعملیات چاپ را انجام داد . ورق های سفیدی که درایران به حلبی معروفند ، قشر نازکی از قلع دارند.
ورق های ظریف برای کارهایی مانند کشش عمیق یا ایجاد نقش برجسته مناسب است وسطح خارجی آن را می توان بخوبی گالوانیزه یا رنگ کرد . درجه خوبی این ورق ها رابرحسب اعدادی از ۱۰ تا ۱۴ نرم بندی کرده اند ، به عنوان مثال ، علامت St 10 برای ورق های با قابلیت کشش عمیق وSt 14 برای ورق هایی که قابلیت کشش خیلی خوبی دارند ، انتخاب کرده اند . برای نشان دادن عملیاتی که پس از نوردکاری روی ورق ها انجام می شود، ازعددهای ، ۰۲،۰۳،۰۴،۰۵ ،۰۱ استفاده می شود . انواع ورق های ظریف ، درحالت های سرد و گرم شکننده نیستند و مقدار کربن آن ها از 0.1 تا 0.15 درصد است . این فولادها می توانند تغییر شکل دهند و قابلیت جوش ذوبی دارند . انواع ۰۳،۰۴،۰۵ برای جوش نقطه ای ودرزی مناسب است. ورق های متوسط و خشن را معمولا از فولادهای ساختمانی معمولی وهمچنین از فولادهای بهسازی شونده و سختکاری شونده سطحی تهیه می کنند . مخزن ها و لوله های تحت فشاری را که لازم است قابلیت جوش ذوبی داشته باشند ، ازفولادهای غیرآ لیاژِ می سازند . علائم مشخصه این فولادها HIV, HIII, HII, HI است . هرچه عددهای به کاررفته درعلامت اختصاری بزرگتر باشد ، نشان دهنده ی افزایش درصد کربن و استحکام کششی آنها ست . این ورق ها به « ورق های دیگ سازی» معروف هستند.
فولادهای ابزارسازی
فولادهای ابزارسازی به فولادهایی می گویند که از آن ها درساختن ابزارهای
براده برداری وبرش ( مانند چکش ، تیغه های دستگاه خم کن ، سنبه های خم و کشش
، قالب های کوره کاری ، قالب های ریخته گری … ) استفاده می شود . درانتخاب
فولادهای ابزار سازی استحکام کششی و انبساط چندان مورد توجه نیست بلکه
قابلیت برش و سختی آنها بیشترمطرح است . این فولادها رابرحسب درصد عناصر
موجود در آنها به فولادهای ابزارسازی غیرآلیاژی، کم آلیاژ و پرآلیاژ
تقسیم می کنند . فولادهای ابزارسازی را همچنین برحسب مورد استفاده ( دمای
کاری ) به فولادهای سردکار و گرمکار و برحسب موادخنک کننده ای که درهنگام
سختکاری آنها به کارمی رود به فولادهای آبی ،روغنی و هوایی تقسیم می کنند.
فولادهای ابزارسازی غیرآ لیاژی و کم آ لیاژ دارای 0.5 تا 1.5 درصدکربن هستند .
میزان کربن فولادهای ابزارسازی پرآلیاژ تا ۲/۲ درصد است . همه ی این
فولادها (حتی آنها که غیر آلیاژی هستند ) جزء فولادها ی نجیب به حساب می
آیند، زیرا درجه خلوص بالایی دارند . فولادهای سردکارسماجت خوبی دارند
و مقاومت آنها درمقابل ضربه ، فشار و ساییدگی زیاد است . با این فولادها
می توان مواد کار را با یکی از روش های براده برداری یا بدون براده برداری
تغییرفرم داد . فولادهای گرمکار دردماهای بالا دارای استحکام مکانیکی ،
و دوام برندگی زیادی هستند و برای تهیه قالب های کوره کاری ، ماتریس مخصوص
تهیه نیمه ساخته ها و… به کارمیروند . بااین فولادها می توان قطعات فولادی ،
فلزات سبک و سنگین را درحالت گرم تغییرفرم داد.
فولاد ابزارسازی غیرآ لیاژِی :
دراین فولادها مقدارکربن ( 0.5 تا 1.5 درصد ) نقش تعیین کننده درمورد
استفاده آنها دارد و هرچه مقدارآنها بیشتر باشد ، به همان نسبت سختی آنها
افزایش می یابد . درجه حرارت سختکاری این فولادها از ۷۶۰ تا ۸۵۰ درجه
سانتیگراد است . و پس از سردکردن در آب ، آنها را در دمای ۲۰۰ تا ۳۰۰ درجه
سانتیگراد برگشت میدهند . دمای کاری این فولادها کمتراز ۲۰۰ درجه سانتیگراد است و در۲۰۰ درجه سانتیگراد سختی خود را از دست می دهند به عنوان
مثال فولاد ابزارسازی غیرآ لیاژی C150 W1 پس از سختکاری ، از فولادهای آ
لیاژی نیز سخت ترمیشود ولی دردرجه حرارت حدود ۲۰۰ درجه سانتیگراد سختی
خود را از دست می دهد فولاد ابزارسازی غیرآلیاژی را می توان دردمای ۸۰۰ تا ۱۰۰۰
درجه سا نتیگراد کوره کاری کرد .
فولاد ابزارسازی کم آلیاژ : برای افزایش دوام برش و استحکام درحالت گرم ،
فولادهای ابزارسازی را با عناصری مانند کرم ، ولفرام ، نیکل ، منگنز
،مولیبدن و وانادیم آلیاژ می کنند . مجموع درصد عناصر آ لیا ژی درفولادهای
ابزارسازی کم آ لیاژ از ۵ درصد کمتر است . براده برداری با این فولادها
نسبت به فولادهای ابزار سازی غیرآلیاژی با سرعت برشی بیشتری امکان پذیر است
و سختی و قابلیت برش خود را تا ۴۰۰ درجه سانتیگراد حفظ میکنند . این فولادها
رامی توان دردرجه حرارت های ۹۰۰ تا ۱۱۰۰ درجه سانتیگراد سختکاری کرد .
درهر حال ، بایدتوجه داشت که شرایط سختکاری ، کوره کاری و عملیا ت دیگری که
روی آنها انجام خواهد گرفت ، ازطرف کارخانه های تولیدکننده داده می شود
و لازم است که شرایط مربوط بدقت رعایت شود .
فولادهای ابزارسازی پرآلیاژ : فولادهای ابزارسازی پرآلیاژ را می توان به سه گروه : فولادهای سردکار، گرم کار و تندبرتقسیم کرد. این فولادها به دلیل داشتن عناصری مانند ولفرام ،مولیبدن ، وانادیم و کبالت ، درمقابل سایش، سختی و مقاومت خوبی دارند ومخصوصا وجود ولفرام باعث می شود که بتوانند سختی خود را تا دمای ۵۵۰ درجه سانتیگراد حفظ کند. این فولادها می توانند تا ۲٫۲ درصد کربن داشته باشند. ومجموع سایر عناصرآلیاژی درآنها باید از۵ درصد بیشتر باشد. به نوعی از این فولادها که برای ساختن ابزارهای براده برداری به کارمی روند ، « فولادتندبر » می گویند . با این فولادها می توان با سرعت برشی بیشتر از فولادهای ابزارسازی کم آلیاژ براده برداری کرد . درجه حرارت سختکاری این فولادها را می توان برحسب کاربرد و درصد عناصر موجود درآنها از ۹۲۰ تا ۱۳۲۰ درجه سانتیگراد انتخاب کرد و آنها را در روغن یا هوا سرد نمود ودر دمای ۱۰۰ تا ۶۷۰ درجه سانتیگراد برگشت داد. از آنجا که قیمت این فولادها گران است، دربعضی موارد برای صرفه جویی ، آنها را به صورت قطعاتی کوچک به بازارعرضه می کنند و از آنها تنها برای تامین لبه های برنده ابزاراستفاده می نمایند .
سخت کاری تحت خلاء فولاد:
عملیات حرارتی سخت کاری تحت خلاء به فرایندی گفته می شود که در آن گرم کردن
( آستنیته کردن ) فولاد تحت خلاء و سرد کردن ( کوئنچ) آن با گاز خنثی مانند
نیتروژن یا آرگون انجام می شود.
در کوره خلاء دو محفظه ای پس از آستنیته شدن فولاد، قطعات به صورت خودکار
به قسمت خنک کننده (cooling) منتقل شده و عملیات کوئنچ در محفظه جداگانه
انجام می شود.
فولاد هایی که امکان سخت کاری تحت خلاء را دارند.
فولادهای ابزار سردکار : K105,K107,K110-1
فولادهای ابزار گرم کار : W300,W302,W320,W360-2
فولادهای تندبر( خشکه هوایی )HSS-3
چه چیز عملیات حرارتی تحت خلاء فولادها را از روش های سنتی متمایز می کند؟
۱- دمای واقعی آستنیتی کردن
دمای مورد نیاز برای آستنیتی کردن فولادهای ابزار سردکار ۹۸۰ تا ۱۰۲۰ درجه سانتیگراد و برای فولادهای گرم کار ۱۰۲۰ تا ۱۰۵۰ درجه سانتیگراد و برای فولاد های تندبر HSS (خشکه هوایی ) ۱۲۰۰ تا ۱۲۵۰ درجه سانتیگراد می باشد. در اغلب کوره های سنتی ( به ویژه نمکی ) امکان حصول دمایی بیشتر از ۹۷۰ وجود ندارد.
۲-عدم وجود کاربید های حل نشده و آستنیت باقی مانده
به دلیل واقعی بودن دمای آستنیت کلیه کاربید ها حل شده و به دلیل بالا بودن سختی پذیری فولاد آستنیت باقی مانده به شدت کاهش می یابد. حال آنکه به دلیل آستنیته شدن ناقص فولاد در روش های سنتی، برخی کاربیدها حل نمیشود و به دلیل عدم انحلال عناصر آلیاژی مانند W,NI,MO,V,Cr در زمینه و کاهش سختی پذیری فولاد، آستنیت باقی مانده افزایش می یابد.
۳-یکنواختی سختی از سطح به مغز
به دلیل واقعی بودن دمای آستنیته کردن سختی پذیری فولاد بالاست و حین کوئنچ مغز قطعه نیز به دلیل ثابت ماندن دمای محیط کوئنچ ( گاز نیتروژن) سختی مشابه سطح قطعه را خواهد داشت
۴-کاهش شدید تنش پسماند حاصل از عملیات حرارتی
به دلیل جابجایی بدون تنش قطعات حین کوئنچ تنش حاصل از عملیات حرارتی به حداقل مقدار خود میرسد.
۵-کاهش شدید اعوجاج
به دلیل چیدمان صحیح قطعات، اعوجاج در قطعات به حداقل مقدار خود می رسد و در اغلب موارد قابل اغماض است
۶-افزایش چقرمگی
به دلیل یکنواختی ریز ساختار و نبود تنش پسماند در قطعات و انجام صحیح سیکل های تمپر، پس از عملیات، چقرمگی به شدت افزایش می یابد
ا ستفاده از لیزر در سخت کاری سطحی فولادهای متوسط کربن ۱٫۱۱۸۶ و۱٫۶۵۸۲
عملیات حرارتی سطحی فولادهای با کربن متوسط برای ایجاد یک لایه سخت شده
همراه با تافنس مغز در مهندسی سطح توسعه یافته است، به طوری که امروزه از
منابع مختلف انرژی نظیر حرارت دهی شعله ای و القایی برای دستیابی به این
مهم بهره گرفته می شود. در این میان استفاده از انرژی لیزر نیز بعنوان یکی
از منابع حرارتی سودمند در این زمینه در حال تحقیق و گسترش است. از جمله
مزایای استفاده از لیزر در عملیات حرارتی سطحی فلزات می توان به امکان
حرارت دهی موضعی، عدم ایجاد اعوجاج، قابلیت عملیات حرارتی نواحی خاص و کاهش
زمان عملیات اشاره نمود. برای این کار تا کنون از لیزرهای مختلفی نظیر
Nd:YAG ، CO2 و لیزرهای پرقدرت اگزایمر استفاده شده است. در این تحقیق
تاثیر انرژی لیزر Nd:YAG و سرعت روبش آن بر روی سختی سطح دو نوع فولاد
ساختمانی ۱٫۱۱۸۶ و ۱٫۶۵۸۲ که هر دو دارای میزان کربن مساوی (0.4 درصد) و
منگنز مساوی (0.8 درصد) بوده اما فولاد ۱٫۶۵۸۲ دارای عناصر آلیاژی نیکل،
کرم و مولیبدن است، بررسی شده است. انرژی لیزر در محدوده ۲۰۰ تا ۶۰۰ میلی
ژول انتخاب و با سرعت های روبش سطحی بین ۱۰ تا ۱۵۰ میلی متر بر دقیقه، بر
روی سطح فولاد اعمال شد. آزمون های میکروسختی سنجی افزایش سختی سطوح عملیات
لیزری شده را نشان داد که حاکی از تغییرات ریز ساختاری در این سطوح است.
این میزان سختی و همچنین عمق سخت شده بسته به انرژی و سرعت روبش متفاوت
بود. عمق سختی در هر دو نوع فولاد ساده و آلیاژی بیشتر از 0.7 میلی متر
مشاهده شد.
مرتبط:
- عملیات حرارتی فلزات، سرامیکها و آلیاژها