واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

درباره شناخت نفاق و منافق

نفاقذخیره مقاله با فرمت پی دی اف


8216379818
کلمات کلیدی: قرآن، نفاق، دوروئی، انحراف.


"منافق" واژه ای است قرآنی که از ماده نفق و نفاق گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است.

معنای اصطلاحی منافق

[ویرایش]


در اصطلاح کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است. [۱]
« یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ » [۲]؛ «میگویند آنچه را که در دلهایشان نیست ».

وجه تسمیه منافق

[ویرایش]


وجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج میشود. [۳]

اهمیت مطرح موضوع نفاق

[ویرایش]


در قرآن کریم آیات فراوانی به موضوع منافقین میپردازد تا آنجا که سوره ای مستقل نیز در شرح حال آنها به نام منافقون نازل شده و این مطلب بیان کننده اهمیت موضوع است.

سرچشمه نفاق

[ویرایش]


سرچشمه نفاق
مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایه‏ های اسلام قوی و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه می‏خواستند آشکارا بر ضد اسلام می‏گفتند و انجام می‏دادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود، لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامه ‏های تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه می‏دادند.

اوصاف منافقین

[ویرایش]


اوصاف عمومی و جامع منافقان

← در سوره منافقون


از مجموع آیات سوره منافقون، نشانه ‏های متعددی برای این گروه، استفاده می‏شود که در یک جمع‏بندی می‏توان، آن را در ده نشانه و پیام خلاصه کرد:
۱- دروغگویی صریح و آشکار:
« وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ » [۴]«خداوند شهادت می‏دهد که منافقان دروغگو هستند.»
۲- استفاده از سوگندهای دروغین برای گمراه ساختن مردم:
« اتَّخَذُوا أَیمانَهُمْ جُنَّةً » [۵]«آنها سوگندهایشان را سپر ساخته ‏اند».
۳- عدم درک واقعیات، بر اثر رها کردن آئین حق:
« لا یفْقَهُونَ » [۶]«حقیقت را درک نمی‏کنند».
۴- داشتن ظاهری آراسته و زبانی چرب:
« وَ إِذا رَأَیتَهُمْ تُعْجِبُک أَجْسامُهُمْ » [۷]«هنگامی که آنها را می‏بینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‏برد! ».
۵- بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق، همچون یک قطعه چوب خشک:
« کأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَة ٌ» [۸]«گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده ‏اند».
۶- بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن:
« یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ » [۹]«هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می ‏پندارند».
۷- حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن:
« لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ » [۱۰]«سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می‏دهند! ».
۸- فسق و گناه:
« إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ » [۱۱]« خداوند قوم فاسق را هدایت نمی‏کند! ».
۹- خود را مالک همه چیز دانستن، و دیگران را محتاج به خود پنداشتن:
«هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی ینْفَضُّوا » [۱۲]« آنها کسانی هستند که می‏گویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند ».
۱۰- خود را عزیز و دیگران را ذلیل، تصور کردن:
« لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ » [۱۳]« عزیزان ذلیلان را بیرون می‏کنند ». [۱۴]
بدون شک نشانه‏ های منافق منحصر به اینها نیست، و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامی و نهج البلاغه نیز نشانه ‏های متعدد دیگری برای آنها استفاده می‏شود، حتی در معاشرتهای روزمره می‏توان به اوصاف و ویژگیهای دیگری از آنها پی‏ برد، ولی آنچه در آیات این سوره آمده، قسمت مهم و قابل توجهی از این اوصاف است.

← در سوره توبه


در سوره توبه نیز پنج صفت دیگر زنان و مردان منافق بیان شده است که عبارتند از:
۱- دعوت مردم به منکرات:
« یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ ».
۲- باز داشتن مردم از نیکی ها:
« وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ».
۳- خودداری از انفاق:
« وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ ».
یعنی اصطلاحا "دستهایشان را می‏ بندند" نه در راه خدا انفاق می‏کنند، نه به کمک محرومان می‏شتابند.
۴- فراموشی خدا:
« نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ ».
تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان می‏دهد که "آنها خدا را فراموش کرده ‏اند" و نیز وضع زندگی آنها نشان می‏دهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است و آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنان آشکار است.
۵- فسق منافقان:
« إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ ». [۱۵]
یعنی منافقان بیرون از دائره اطاعت فرمان خدایند و بدیهی است در این صورت، تمامی آثار فسق نیز بر آنان منطبق میشود. [۱۶]

اقسام نفاق

[ویرایش]


اقسام نفاق

← نفاق در عقیده


۱.نفاق در عقیده:
یعنی اینکه در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولی در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولی اظهار تشیع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنی، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختیها که دامنگیر مسلمانان شده از قبل اینگونه افراد بوده است.
و از این جهت خداوند در قرآن سخت‏ترین عذاب و درکات دوزخ را برای آنان مقرر داشته و فرموده: « إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار» [۱۷]«منافقان در پایین‏ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!».

← نفاق در اخلاق


۲.نفاق در اخلاق:
یعنی باطنا متخلّق باخلاق حمیده نباشد ولی در ظاهر چنین نمایش دهد که دارای اخلاق حمیده است مثل اینکه در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولی در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخی و متوکل و خاشع و نظائر اینها نشان میدهد ولی اگر در باطن دارای اخلاق رذیله باشد ولی در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمیباشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر به این قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است.

← نفاق در اعمال


۳.نفاق در اعمال:
یعنی خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکارای او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقی ناس معرّفی کند ولی در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخباری است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است. [۱۸]

نفاق یک جریان همیشگی

[ویرایش]


همانگونه که گذشت نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر می‏گیرد به همین علت هر فرد دو رو را در هر مقوله ای میتوان منافق نامید.
با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است.
اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کرده اند.

ارکان نفاق

[ویرایش]


ارکان نفاق :
علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه [۱۹]، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بی میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است. [۲۰]« وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کسالی‏ وَ لا ینْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ »«هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی‏آورند جز با کسالت، و انفاق نمی‏کنند مگر با کراهت!»

عوامل نفاق

[ویرایش]


عوامل انحراف منافقین از زبان مومنین:
در آیه ۱۴ سوره حدید [۲۱]گفتگوی جالبی را که در قیامت میان مومنین و منافقان اتفاق میافتد را بازگو میکند، در این گفت و شنود، مومنین عوامل انحراف منافقین را چنین بیان میکنند:
۱. شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید:
« وَ لکنَّکمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکمْ »؛ «ولی شما خود را به هلاکت افکندید».
۲. پیوسته در انتظار [۱۹]     پیامبر (ص) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید؛ یعنی همواره بدخواه پیامبر و مسلمانان بودید و برای نابودی اسلام لحظه شماری میکردید:
« وَ تَرَبَّصْتُمْ ِ»؛ «انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید».
۳. پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید داشتید به عبارت روشنتر هیچ گاه به ضروریات دین یقین نداشتید:
« وَ ارْتَبْتُمْ »؛ «و (در همه چیز) شک و تردید داشتید».
۴. همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهایی که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا بر مرگتان فرا رسید:
« وَ غَرَّتْکمُ الْأَمانِی حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ »؛ « وآرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید».
۵. از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد و شما نیز به خاطر پوشالی بودن ایمانتان همواره فریب خورده و منحرف می شدید:
« وَ غَرَّکمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ». [۲۲]«شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد». [۲۳]

عوامل اصلاح منافقین

[ویرایش]


عوامل اصلاح منافقین
در تفسیر منیر برای اصلاح منافقین مراحل سه گانه ای را ذیل آیه ۶۳ سوره نساء [۲۴]بیان میکند که عبارتند از:
الف) روگرفتن از آنها، قبول نکردن عذر خواهی شان و اینکه هرگز با آنها از راه گشاده رویی و احترام برخورد نکردن (روشن است که همه این مسائل به خاطر نفاق آنهاست نه مسئله دیگری).
ب) پند و اندرز، بیم دادن و نصیحت دلسوزانه به گونه ایکه آنها را به تامل وادارد و دلهایشان را نرم گرداند تا شاید با اندکی تفکر به اشتباه خود پی برده از روی حقیقت ایمان بیاورند.
ج) ترساندن شدید، تا آنجا که اگر در نفاقشان اصرار نمایند به ایشان وعده مرگ داده شود و به آنها فهمانده شود که بدتر از کفارند. [۲۵]

جایگاه منافقین در آخرت

[ویرایش]


جایگاه منافقین در جهنم:
« إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً » [۲۶]؛ «منافقان در پایین‏ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت! (بنا بر این، از طرح دوستی با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!».
از این آیه به خوبی استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترینِ انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتی که از ناحیه منافقان به جوامع انسانی میرسد با هیچ خطری قابل مقایسه نیست. [۲۷]

منافقین در روایات

[ویرایش]


منافقان در روایات:
در رابطه با مفهوم نفاق، صفات منافقین، چگونگی برخورد با آنها و مسائل مرتبط با نفاق و منافقین ( در اصول کافی باب مستقلی با عنوان صفات منافقین وجود دارد) [۲۸]
احادیث فراوانی نقل شده که ما در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا میکنیم:
امام صادق (ع) میفرمایند: چهار چیز از علامات نفاق میباشد؛ « قساوت قلب، خشکی چشم، اصرار بر گناه، حرص دنیا [۲۹]

پانویس

[ویرایش]

 
۱. قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ه.ش، نوبت ششم، ج۷، ص۹۸ قرشی، سید علی اکبر.
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۷.    
۳. قاموس قرآن، ج‏۷، ص۹۹.
۴. منافقون/سوره۶۳، آیه۱.    
۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۲.    
۶. منافقون/سوره۶۳، آیه۳.    
۷. منافقون/سوره۶۳، آیه۴.    
۸. منافقون/سوره۶۳، آیه۴.    
۹. منافقون/سوره۶۳، آیه۴.    
۱۰. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۱۱. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.    
۱۲. منافقون/سوره۶۳، آیه۷.    
۱۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۸.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ه.ش، نوبت اول، ج‌۲۴، ص۱۶۴.    
۱۵. توبه/سوره۹، آیه۶۷.    
۱۶. تفسرنمونه، ج۸، ص۳۱-۳۰.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۱۸. طیب، سید عبد الحسین؛ ‏اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، ‏تهران، ۱۳۷۸ ش، ‏ چاپ دوم، جلد۱، ص۳۰۴.
۱۹. توبه/سوره۹، آیه۵۴.    
۲۰. موسوی همدانی، سیدمحمد باقر؛ ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ه.ش، نوبت پنجم، ج۹، ص۴۱۴.    
۲۱. حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.    
۲۲. حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.    
۲۳. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۳۳.    
۲۴. نساء/سوره۴، آیه۶۳.    
۲۵. زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ تفسیر المنیر، دار الفکر المعاصر، بیروت دمشق، ۱۴۱۸ه.ق، نوبت دوم، ج۵، ص۱۳۶.
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۲۷. تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۸۰.    
۲۸. الکافی، ج۲، ص۴۱۲.    
۲۹. ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، عطاردی عزیزالله، انتشارات عطارد، تهران، ۱۳۷۸ نوبت اول، ج۲، ص۴۲۲.    

رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | رذائل اخلاقی | نفاق





نفاق

احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند.

 

حدیث (1) امام على علیه السلام :

مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهى عَنِ المُنکَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ و َأَمِنَ کَیدَهُ؛
هر کس امر به معروف کند به مؤمن نیرو مى بخشد و هر کس نهى از منکر نماید بینى منافق را به خاک مالیده و از مکر او در امان مى ماند.

کافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص51

حدیث (2) امام صادق علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ و َلا یَحسُدُ و َالمُنافِقُ یَحسُدُ و َلا َیغبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
(غبطه آن است که آرزو کنى آنچه دیگرى دارد، داشته باشى بدون اینکه آرزوى نابودى نعمت دیگرى را داشته باشى و حسد آن است که بخواهى نعمتى را که دیگرى دارد، نداشته باشد).

 کافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص307، ح7

حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ وَ المِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق.

من لا یحضر الفقیه ، ج3 ،ص 444 -  نهج الفصاحه ، ص587 ، ح 2045

حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلمُؤمِنُ یَأکُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ یَأکُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛
مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل مى کند.

کافى(ط-الاسلامیه)، ج4، ص12، ح6

حدیث (5) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛
مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.

تحف العقول، ص 496

حدیث (6) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ و نِیَّةُ المُنافِقِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ؛

نیّت مؤمن بهتر از عمل او و نیت منافق بدتر از عمل اوست.

مستدرک الوسائل و مستنبط المسایل، ج 1، ص 91

حدیث (7) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

عَلیٌّ یَعسوبُ المُؤمِنینَ وَ المالُ یَعسوبُ المُنافِقینَ؛

على پیشواى مؤمنان و ثروت پیشواى منافقان است.

امالى (طوسى) ص 355

حدیث (8) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

اَلمُؤمِنُ یَاکُلُ فی مِعاءٍ واحِدَةٍ وَ المُنافِقُ یَاکُلُ فی سَبعَةِ أمعاءٍ؛

مؤمن کم خوراک است و منافق پرخور.

وسائل الشیعه ج 24، ص 241

حدیث (9) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِی الصَّلاةِ وَالصِّیامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِی الطَّعامِ وَالشَّرابِ کَالبَهیمَةِ؛

همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.

تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ،ج1، ص 99

حدیث (10) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

مَثَلُ المُؤمِنِ کَمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ تُکفِئُهَا الرِّیاحُ کَذا و کَذا وکَذلِکَ المُؤمِنُ تُکفِئُهُ الوجاعُ وَالمراضُ و مَثَلُ المُنافِقِ کَمَثَلِ الرزَبَّةِ المُستَقیمَةِ الَّتی لایُصِیبُها شَیءٌ حَتّى یَتیهِ المَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصفا؛

مَثَل مؤمن مانند ساقه کاشته است که بادها آن را به این سو و آن سو خم مى کند هم چنین مؤمن را دردها و بیماریها خم مى کند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است که چیزى به او نمى رسد تا اینکه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شکند.

الکافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص 258

حدیث (11) پیامبر صلى  الله  علیه  و  آله :

إنَّ لِسانَ المُؤمِنَ وَراءَ قَلبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن یَتَکَلَّمَ بِشَیءٍ یُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ المُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَیءٍ أمضاهُ بِلِسانِهِ وَلَم یَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛

زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن مى اندیشد و سپس آن را مى گوید اما زبان منافق جلوى دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان مى آورد و درباره آن نمى اندیشد.

تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام)، ج1، ص 106

حدیث (12) امام على علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ إذَا استَغنى شَکَرَ... وَ المُنافِقُ إِذَا استَغنى طَغى؛

مؤمن هنگام بى نیازى شکر مى گزارد و منافق هرگاه بى نیاز شود طغیان مى کند.

تحف العقول، ص212

حدیث (13) امام على علیه السلام :

إنَّ المُؤمِنَ إذا تَکَلَّمَ ذَکَّرَ... والمُنافِقُ إذا تَکَلَّمَ لَغا؛

مؤمن هرگاه سخن گوید یاد (خدا) مى کند و منافق هرگاه سخن گوید بیهوده گویى مى کند.

تحف العقول، ص212

حدیث (14) امام على علیه السلام :

إنَّ المُؤمِنَ مَن یُرى یَقینُهُ فی عَمَلِهِ، وَ المُنافِقُ مَن یُرى شَکُّهُ فی عَمَلِهِ؛

در عمل مؤمن یقین دیده مى شود و در عمل منافق شک.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج2 ، ص 544 ، ح3551

حدیث (15) امام على علیه السلام :

شُکرُ المُنافِقِ لا یَتَجاوَزُ لِسانَهُ؛

سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج4 ، ص 159 ، ح3551

حدیث (16) امام على علیه السلام :

عَلى لِسانِ المُؤمِنِ نُورٌ یَسطَعُ وَعلى لِسانِ المُنافِقِ شَیطانٌ یَنطِقُ؛

بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شیطانى است که سخن مى گوید.

شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحدید، ج20، ص280، ح 218

حدیث (17) امام على علیه السلام :

إنَّ کَثرَةَ المالِ عَدُوٌّ لِلمُؤمِنینَ و یَعسُوبُ المُنافِقینَ؛

ثروت فراوان، دشمن مؤمنان و پیشواى منافقان است.

التمحیص، ص48

حدیث (18) امام على علیه السلام :

اَلمُنافِقُ مَکُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ؛

منافق، نیرنگباز، زیانبار و شکّاک است.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 1 ، ص340 ، ح 1289

حدیث (19) امام على علیه السلام :

المُنافِقُ وَقِحٌ غَبىٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقىٌّ؛

منافق، بى شرم، کودن، چاپلوس و بدبخت است.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 2 ، ص65 ، ح 1853

حدیث (20) امام على علیه السلام :

وَرَعُ المُنافِقِ لایَظهَرُ إلاّ عَلى لِسانِهِ؛

پرهیزکارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى شود.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 6 ، ص241 ، ح 10130

حدیث (21) امام على علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ إِذا نَظَرَ اعتَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا نَظَرَ لَها؛

نگاه مؤمن عبرت آمیز و نگاه منافق سرگرمى است.

تحف العقول، ص212

حدیث (22) امام على علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ... إذا سَکَتَ فَکَّرَ... وَالمُنافِقُ إِذا سَکَتَ سَها؛

سکوت مؤمن تفکر و سکوت منافق غفلت است.

تحف العقول، ص212

حدیث (23) امام على علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ... إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا؛

مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.

تحف العقول، ص212

حدیث (24) امام على علیه السلام :

عِلمُ المُنافِقِ فی لِسانِهِ وَعِلمُ المُؤمِنِ فی عَمَلِهِ؛

دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 4 ، ص 350، ح 6288 و ح 6289

حدیث (25) امام على علیه السلام :

 إِنَّ المُنافِقَ إذا مَرِضَ ثُمَّ اُعفِی کانَ کَالبَعیرِ، عَقَلَهُ أهلُهُ ثُمَّ أَرسَلُوهُ فَلَم یَدرِ لِمَ عَقَلُوهُ و لِمَ أَرسَلُوهُ؛

منافق هرگاه مریض شود سپس سلامت یابد، مانند شترى است که صاحبش او را بسته است و سپس رهایش کرده اند او نمى داند براى چه او را بسته اند و براى چه رهایش کرده اند.

النهایهفی غریب الحدیث و الاثر ، ج3 ، ص 266

حدیث (26) امام على علیه السلام :

لَو ضَرَبتُ خَیشُومَ المُؤمِنِ بِسَیفی هذا عَلى أن یُبغِضَنی ما أبغَضَنی ولَو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَى المُنافِقِ عَلى أن یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی؛

اگر با این شمشیرم بر بینى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى کند و اگر همه دنیا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هیچگاه دوستم نخواهد داشت.

نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص 477 ، حکمت 45

حدیث (27) امام على علیه السلام :

اَلمُؤمِنُ فَهُوَ قَرِیبُ الرِّضى بَعیدُ السَّخَطِ... و َالمُنافِقُ فَهُوَ قَریبُ السَّخَطِ بَعیدُ الرِّضى؛

مؤمن زود خشنود و دیر ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دیر خشنود مى گردد.

تحف العقول، ص212

حدیث (28) امام على علیه السلام :

اَلمُؤمِنُ یُرضِیهِ عَلَى اللّه  الیَسیرُ و لا یُسخِطُهُ الکَثیرُ... وَ المُنافِقُ یُسخِطُهُ عَلَى اللّه  الیَسیرُ و لا یُرضِیهِ الکَثیرُ؛

مؤمن از اندک خدا خشنود مى شود و بسیارش او را ناراحت نمى کند و منافق از اندک خدا ناخشنود مى شود و بسیارش هم او را خشنود نمى سازد.

تحف العقول، ص212

حدیث (29) امام حسین علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ لا یُسیى ءُ و لا یَعتَذِرُ، وَ المُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیى ءُ و َیَعتَذِرُ؛

مؤمن نه بدى مى کند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى کند و معذرت مى خواهد.

تحف العقول، ص 248

حدیث (30) امام صادق علیه السلام :

إِنَّ المُنافِقَ لا یَرغَبُ فِیما قَد سَعِدَ بِهِ المُؤمِنونَ وَ السَّعیدُ یَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقوى وَ إن کانَ یُرادُ بِالمَوعِظَةِ غَیرُهُ؛

منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى شوند، میلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تقوا را مى پذیرد هر چَند مخاطب موعظه، کس دیگرى باشد.

الکافى(ط-الاسلامیه)، ج8 ، ص151، ح132

حدیث (31) امام صادق علیه السلام :

إنَّ الحِکمَةَ لَتَکُونُ فی قَلبِ المُنافِقِ فَتُجَلجِلُ فی صَدرِهِ حَتّى یُخرِجَها فَیُوعِیَهَا المُؤمِنُ وَتَکُونُ کَلِمةُ المُنافِقِ فى صَدرِ المُؤمِنِ فَتُجَلجِلُ فی صَدرِهِ حَتّى یُخرِجَها فَیَعِیَهَا المُنافِقُ؛

به راستى حکمتى که در قلب منافق جا مى گیرد، در سینه اش بى قرارى مى کند تا از آن بیرون آید و مؤمن آن را بر گیرد و سخن منافقانه (لغو و بیهوده) در سینه مؤمن بى قرارى مى کند تا از آن بیرون برود و منافق آن را برگیرد.

بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج2، ص 94، ح28

حدیث (32) امام کاظم علیه السلام :

اَلمُؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثیرُ العَمَلِ، وَ المُنافِقُ کَثیرُ الکَلامِ قَلیلُ العَمَلِ؛

مؤمن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 9 ، ص 18 - تحف العقول، ص397

حدیث (33) امام رضا علیه السلام :

إِنَّ اللّه  یُؤَخِّرُ إِجابَةَ المُؤمِنِ شَوقا إلى دُعائِهِ وَیَقُولُ: صَوتٌ اُحِبُّ أَن أَسمَعَهُ، وَیُعَجِّلُ إجابَةَ دُعاءِ المُنافِقِ وَیَقُولُ: صَوتٌ أَکرَهُ سَماعَهُ؛

خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنیدن) دعایش به تأخیر مى اندازد و مى گوید: «صدایى است که دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى منافق عجله مى کند و مى گوید: صدایى است که از شنیدنش بدم مى آید.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج 5 ، ص 194 - فقه الرضا علیه السلام ، ص 345

حدیث (34) امام هادى علیه السلام :

[اَلمُؤمِنُ] یُحسِنُ وَیَبکی کَما أَنَّ المُنافِقُ یُسیى ءُ وَ یَضحَکُ؛

مؤمن خوبى مى کند و مى گرید، ولى منافق بدى مى کند و مى خندد.

ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی )ج1 ص 135

حدیث (35) امام عسکرى علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ نَعرِفُهُ بِسیماهُ، وَ نَعرِفُ المُنافِقَ بِمیسَمِهِ؛

مؤمن را از سیمایش مى شناسیم و منافق را از نشانه هایش.

الخرائج والجرائح، ج2، ص 737، ح50

حدیث (36) امام صادق علیه السلام :

اَلمُؤمِنُ لا یُخلَقُ عَلَى الکِذبِ و َلا عَلَى الخیانَةِ وَ خِصلَتانِ لا یَجتَمِعانِ فِى المُنافِقِ، سَمتٌ حَسَنٌ وَ فِقهٌ فِى السُّنَّةِ؛

مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست و دو صفت است که در منافق جمع نگردد: سیرت نیکو و دین شناسى.

تحف العقول، ص367

حدیث (37) لقمان حکیم علیه السلام :

عَلَیکَ بِقَبُولِ المَوعِظَةِ و َالعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ المُؤمِنِ أَحلى مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ و عَلَى المُنافِقِ أَثقَلُ مِن صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَى الشَّیخِ الکَبیرِ؛

موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.

اعلام الدین فی صفات المومنین، ص93

حدیث (38) امام موسى کاظم علیه ‏السلام :

اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدقُ یَجلِبانِ الرِّزقَ، وَالخیانَةُ وَالکَذِبُ یَجلِبانِ الفَقرَ وَ النِّفاقَ؛

اداى امانت و راستگویى روزى را زیاد مى‏کند و خیانت و دروغگویى باعث فقر و نفاق مى‏شود.

تحف العقول ، ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 75، ص 327

حدیث (39) رسول اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛

سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید.

نهج الفصاحه ، ص422 ،ح 1280

حدیث (40) امام على علیه‏ السلام :

اِنَّ لِسانَ المُؤمِنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ وَ اِنَّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ، لاَنَّ المُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَن یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفسِهِ، فَاِن کانَ خَیرا اَبداهُ وَ اِن کانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ المُنافِقَ یَتَکَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا یَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَیهِ؛

زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگوید، ابتدا درباره آن مى‏ اندیشد، اگر خوب بود اظهارش مى‏ کند و اگر بد بود آن را پنهان مى‏ دارد. اما منافق هر چه به زبانش آید مى‏ گوید، بى آن‏که بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زیان اوست.

نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 176 ، ص 253

حدیث (41) امام صادق علیه السلام :

الغِناءُ یورِثُ النِّفاقَ.
غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.

وسایل الشیعه ، ج17 ، ص309 - کافی (ط-دارالحدیث) ،ج12 ،ص 780 - بحار الانوار(ط-بیروت) ، ج76 ، ص 241


8216379818

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد