روزی پدری یک کیسه میخ به پسر بداخلاقش داد و گفت هر زمان که بداخلاقی کردی با چکش یک میخ به نرده های مزرعه بزن, پسر پذیرفت روز اول تقریبا 37 عدد میخ به نرده ها زده بود و پسر از دیدن این وضعیت از خودش خجالت کشید به مرور زمان تعداد میخ هایی که به نرده میزد را کم کرد تا اینکه روزی هیچ میخی به نرده ها نزد.پسر از این اتفاق خیلی خوشحال شد به طوری که نمی توانست صبر کند و دوان دوان پیش پدر رفت و این خبر را به او داد پدر به اوگفت حالا که می توانی خودت را کنترل کنی و بداخلاقی نکنی هر روز که بد اخلاقی نکردی یک میخ از نرده ها دربیار
روزها گذست تا اینکه روزی دیگر میخی در نرده ها نمانده بود و پسر این خبر را به پدر داد که دیگر هیچ میخی در نرده ها نمانده است.
پدر دست پسر را گرفت او را پیش نرده ها برد و جای میخ ها را به او نشان داد و گفت
ببین جای میخ ها چگونه در نرده ها باقی مانده است
پس از آنکه بداخلاقی کردی هر چقدر هم عذر خواهی کنی جای آن در دلها خواهد ماند
ان ال پی تجربه های زندگی گذشته را در شکل گیری باورها و اثر باورها را در شخصیت دخیل می داند مهمترین بحث های ان ال پی در این زمینه مربوط به مطالعه نبوغ فروید بزرگ است در کتاب استراتژی نبوغ جلد سوم (با عنوان مهارت های ذهنی فروید) آمده است