فرد زود رنج در مقابل یکسری برخوردها که با روحیات و شخصیت آن سازگار نیستند، آزرده خاطر می شود
واژه ی زود رنج در فرهنگ لغات فارسی به معنی کسی که زود برنجد و آزرده شود و نازک دل بکار باشد ، برده می شود. اما از این منظر می توان فرد زودرنج را کسی برشمرد که زود آزرده می شود و یا به کسی گفته می شود که بر اثر کنشی منطقی ویا غیر منطقی آزرده خاطر می شود و یا می توان گفت فرد زود رنج کسی است که در مقابل یکسری رفتارو برخوردها که با روحیات و شخصیت آن سازگار نیستند،آزرده خاطر می شود .
علت زودرنج بودن:
برخی افراد زود رنج و حساس هستند. افراد در برابر مشکل و ناراحتی واکنشهای مختلفی را بروز می دهند. به عنوان مثال برخی پرخاش کرده، بعضی به گریه می افتند و افرادی هم قهر می کنند و بروز این عکس العملها در افراد با هم فرق دارد و به شخصیت فرد بستگی دارد.وی تصریح کرد: افرادی هستند که حساس بوده و زودرنج هستند و عواطفشان رقیق تر بوده که در برابر مشکل و ناراحتی بسیار زود ناراحت می شوند و از خود نمی توانند دفاع کنند.صادقی در مورد علت بسیار حساس بودن برخی افراد بیان کرد: علت ایجاد این حساسیت های زیاد و زود رنج بودن به شخصیت فرد، ژنتیک، یادگیری و تربیت فرد در دوران کودکی باز گشت می کند.
بعضی افراد بیش از حد حساس و زودرنج این ویژگی ها را دارند:
- میتوانند اطلاعات را عمیقاً پردازش کنند.
- می توانند خیلی عمیق روی چیزی تمرکز کنند.
- در کارهایی که نیازمند دقت، سرعت و جزئیات است مهارت دارند.
- شدیداً وظیفه شناس هستند.
خصوصیات ظاهری افراد بیش از حد حساس:
- در اعمال حرکاتی مهارت دارند.
- بیشتر تحت تاثیر کافئین هستند.
- در ثابت ماندن مهارت دارند.
- نیمکره راست مغزشان قوی تر است: خلاق تر هستند.
- کندتر از محرک های شدید ریکاور می شوند.
درمان حساسیت وزود رنجی شدید
اعتماد به نفس پایین و حساسیت بیش از حد
پایین بودن اعتماد به نفس ، فرد را حساس و زود رنج می کند
افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند، معمولا زندگی بهتری را هم تجربه می کنند و در زندگی شرایط مناسب تری خواهند داشت. این شرایط تا جایی پیش می رود که به گفته دکتر ناظمی کمبود اعتماد به نفس حتی می تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود.
پایین بودن میزان اعتماد به نفس، یکی از مهم ترین دلایلی است که می تواند فرد را حساس و زود رنج کند. نباید فراموش کنیم حساسیت بیش از حد افراد، به اعتماد به نفس آنها بستگی دارد. به این معنی که این افراد چون نسبت به نوع زندگی و شرایطی که دارند، حساس هستند و خودشان را پایین تر از دیگران می دانند، نمی توانند حرف ها و نظرات دیگران را تحمل کنند و چنین رفتارهایی را از خود نشان می دهند.
حساس ها مراقب باشند
دوست ندارد این طور باشد، اما کاری هم از دستش برنمی آید. حساس است و خیلی زود از حرف های دیگران ناراحت می شود. تصمیم می گیرد رفت و آمدهایش را کم کند، روابط اجتماعی اش را حذف می کند و در خانه می ماند تا نه از حرفی ناراحت شود و نه کسی را ناراحت کند. غافل از این که این کناره گیری کردن فقط شرایطش را بدتر می کند و موجب تشدید حساسیت هایش می شود. البته خیلی وقت ها هم دست به کار می شود و سعی می کند رفتارهای اشتباهش را تغییر دهد ولی چون این کار برایش سخت است، در همان ابتدای کار، پشیمان می شود و دوباره به همان روال قبل برمی گردد؛ یعنی حساسیت و ناراحت شدن، بعد تنهایی و فرار از موقعیت برای کم شدن این همه ناراحتی و پس از آن هم تشدید مشکل و بدتر شدن شرایط.
آن طور که این روان شناس توصیه می کند این افراد در اولین قدم باید اعتماد به نفس شان را تقویت کنند و هر کاری از دست شان برمی آید ـ مانند خود گویی های مثبت ـ برای تقویت اعتماد به نفس انجام دهند. همچنین خوب است برای تقویت اعتماد به نفس، به خود آگاهی رسیده و شناخت دقیقی از نقاط ضعف و قوت شان پیدا کنند.
از جمع فرار نکنید
کسانی که حساس هستند، معمولا خیلی دوست ندارند در جمع حاضر شوند و ترجیح می دهند تنها بمانند. گروهی از این افراد هم هستند که همیشه از دیگران ناراحتند و برای همین هنگامی که در جمع هستند، احساس خیلی بدی را تجربه خواهند کرد. در نتیجه طبیعی است این افراد کم کم از جمع دور شوند و تنهایی را ترجیح دهند، اما وقتی آنها از دیگران فاصله می گیرند، طرز فکر و نگرش منفی که نسبت به جمع و دیگران دارند نیز تقویت می شود و در نتیجه نمی توانند با شرایط و موقعیت های جدید هماهنگ شوند.
بنابراین گاهی افراد حساس تصمیم می گیرند به جای حل مساله و ایجاد توانایی برای برطرف کردن این مشکل، از جمع فرار کنند و همین دوری از گروه باعث تشدید مشکلات شان می شود.
اولین و یکی از بهترین کارهایی که می توان برای این گروه از افراد انجام داد، مواجه شدن با موقعیت است. به این معنی که قرار نیست زمانی که احساس می کنید از قرار گرفتن در جمع ناراحت می شوید یا از حرف ها و نظرات دیگران احساس خوبی ندارید، رفت و آمدهایتان را قطع کنید. بلکه توصیه می شود روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید، اما قبل از این مرحله، خودتان را بهتر بشناسید و اعتماد به نفس تان را تقویت کنید و پس از آن مهارت های ارتباطی را بیاموزید و بدانید در هر رابطه ای چطور باید برخورد کرد. وی ادامه می دهد: افرادی که حساسیت بیش از حد دارند، معمولا از کمبود قدرت ابراز وجود هم رنج می برند و نمی توانند حرف ها و نظرات شان را بدرستی مطرح کنند. برای همین هم احساسات منفی شان بیشتر می شود و همین می تواند شرایط آنها را بدتر کند. همچنین به این موضوع هم توجه داشته باشید که تمام رفتارها و حرف های دیگران را به خودتان نسبت ندهید و بدانید خیلی از حرف ها و رفتارها به شما ارتباطی پیدا نمی کند.
دیگران هم باید به آنها کمک کنید
کسانی که با فردی حساس و زودرنج زندگی می کنند، معمولا نمی دانند چطور باید با او برخورد کرد؛ اگر خیلی سخت بگیرند، او را ناراحت کرده اند و اگر خیلی کاری به کارش نداشته باشند، این خصوصیت اخلاقی را تشدید کرده اند. پس چه کاری بهترین است و برای کمک به این افراد چه کار باید کرد؟
لحن و نوع کلام و همین طور زبان بدن ما باید متناسب با نیازها و شخصیت فرد باشد، اما با همین حرف ها باید به او کمک کنید رفتارش را تغییر دهد و در موقعیت مناسب قرار بگیرد.
اگر می خواهید به فردی که حساس است کمک کنید رفتارش را تغییر دهد، او را در موقعیت قرار دهید و پس از آن کمکش کنید موقعیتی را که در آن قرار گرفته، بخوبی درک کند و پذیرش بیشتری داشته باشد. همچنین باید این فرصت را در اختیار آنها بگذارید تا اعتماد به نفس شان را تقویت کنند و وضع بهتری داشته باشند.
بچه ها را درست تربیت کنیم
همان طور که گفته شد شیوه تربیتی پدر و مادر هم در ایجاد این حساسیت ها موثر است و می تواند آن را تقویت کرده یا برای حل مشکل کمک کند. دکتر ناظمی هم در این زمینه به والدین توصیه می کند فرزندان شان را طوری تربیت کنند که آمادگی رویارویی با فراز و نشیب های زندگی را داشته و واقع نگر باشند. به این معنی که بچه ها باید در شرایط اجتماعی طبیعی و عادی قرار بگیرند و این طور نیست که در محیطی بسته آنها را پرورش دهیم و انتظار داشته باشیم در آینده هم زندگی اجتماعی موفقی داشته باشند.
گردآوری:بخش روانشناسی پارس20
منابع:
namnak.com
mscenter.ir
mardoman.net
من فکر می کنم مهمترین مساله در اصلاح این مشکل این هست که فرد حاضر بشه مساله داشتن خودش و ریشه های مساله را بپذیره. تا وقتی قبول نکند که مشکلی در رفتار و تفکر خودش هست دیگران هیچ چور نمی توانند به این افراد کمک کنند مخصوصا وقتی که کودک نیستند و فرد بالغ و بزرگی هستند
نظر شما خواننده محترم محترم است. از نظر من روانشناسی موجود یک مقوله آماری است و پیشفرض آن بر حقانیت جمع و تعدادِ بیشتر، نسبت به فرد و تعداد کمتر است. بنابراین همیشه رفتارهای اکثریت را معتبر و مرجع ارزیابی فرض می کند و اصالت را با انطباق با جمع فرض می کند. زودرنجی را می توان تعبیر مشترکی برای نوعی واکنش اقلیت در مقابل جمع و اکثریت دانست که به دلایل مختلف بروز کند که مخلوطی از حق و غیرحق در آن باشد. مثلا یک فرد می تواند به دلیل ضایع شدن حق خود درمیان جمعی نامیزان از آن جمع رنجیده شود و از طرف آن جمع به زودرنجی نسبت داده شود و روانشناسی مرسوم او را توصیه به انطباق با آن جمع می کند، که این غلط است. یا مثلا یک فرد به دلیل توقع بالا (پرتوقعی) از جمعی برنجد و زودرنج ارزیابی شود که اینجا حق با این فرد نیست ولی دلیل رنجش او هم زودرنجی نیست، و حالتهای زیاد دیگری هم می توان مثال زد که همه در ارزیابی جمعی و روانشناسیِ کیلوییِ موجود زودرنجی نام می گیرند و توصیه به انطباق با جمع می شوند. آوردن مطلب در اینجا برای اطلاع از زاویه نگاه نویسنده و گوینده است ولی عموم مطالب از افکار و گویندگان و نویسندگان به قدر کافی دقیق و جامع صادر نمی شوند. قضاوت شما هم به نظر من قضاوتی ساده بر مطلبی کلی و نادقیق است.
اگر ملاک را حق بگذاریم، یعنی ملاک ما تعداد نفرات و اکثریت نباشد، موارد زیادی هست که حق با یک نفر هست که دارای فهم و درک و علم بیشتر هست ولی در برابر یک یا چند نفر که به اکثریت شبیه تر هستند قرار می گیرد، و آن افراد کم فهمتر و نادانتر باعث رنجش و تضییع حق او می شوند درحالیکه نمی فهمند و گمان می کنند حق با خودشان است، اینجا مطلب چطور است؟ اگر ناظر بیرونی بخواهد قضاوت کند باید به علم و فهم کافی مجهز باشد تا حق را بشناسد و معمولا چنین فردی در دسترس نیست. توصیه به فرد چیست؟ همان توصیه قرآن که می فرماید آنها کاظمین غیظ و عافین عن الناس باید باشند، یعنی با علم به حقانیت خود در مواردی که اهمیت بالایی ندارد گذشت کنند و خشم خود را فروبرند و شرایط و روابط را به گونه ای مدیریت کنند که میزانی از حق با هزینه مناسب بدست آید، چرا که نمی توان به بسیاری از عوام الناس نادان بسیاری مطالب را فهماند و از توان و صرفه خارج است. همیشه نادانان و کم فهمها موجب رنجش و آزار انسانهای فهیم بوده اند و خود در راحتی خیال لحظه ای به سر می برده اند تا زمانی که البته با نتایج حماقتهای رایج خود روبرو شده و توسط آن نتایج و واقعیتهای محیطی ناشی از سوءعملکرد خودشان، آزار شوند. آنچه می توان به فرزند یا فرد دارای فهم و علم توصیه کرد و آموزش داد ابتدا سعی کافی در شناخت حق، با انصاف در قضاوت است سپس اگر تشخیص داده شد که واقعاً (با درصد قابل قبولی از صحتِ نظری که بارها سنجیده و از نظر استدلالی و انطباق با واقعیت قابل دفاع است) حق با اوست، سپس داشتن صبر در مقابل نادان و کم فهم است و سعی در مدیریت کلی شرایط به سمت حقِ به صرفه. و موارد دیگری هم که فرد دچار رنجش می شود و ناشی از مشکلات درونی خودش هست باید به رفع آن مشکلات بپردازد تا منشأ مشکل رفع شود، یعنی مهم است که فرد دچار "خود حق پنداری" نباشد و نشود و خود را مبدأ سنجش حق قرار ندهد (آن خودپسندی و خودپرستی است) بلکه حق را فارغ از خود و منافع مادیش و میلش بسنجد و بشناسد سپس خود و دیگری را با آن ملاک ارزیابی کند. این خود مستلزم عدم قضاوت عجولانه و همچنین پیگیری مستمر شناخت حق با کمک تفکر و مطالعه و سعی در انصاف در زمان طولانی در زندگی است.اگر فرصت ما برای تشخیص موضعی از حق ناقص بوده و علم ما ناقص است به همان نسبت باید محتاطتر باشیم تا مبادا به خطا حکم کرده، عمل کنیم. پس همیشه منشأ مشکل یک جا نیست (فرد دچار رنجش) که بخواهیم با یک نسخه و خواستنِ تغییر در او مشکل حل شود، بلکه حق و انطباق با آن تعیین کننده است و سپس صبر در مواجهه با شرایط و آدمها. امیدوارم این پاسخ دریچه ای از نگاه جدید برای شما و همچنین تکمیلی بر مطلب بالا باشد.
رئیس واحد. ویرایش مجدد 941212