دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستیفزا
دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسنالقضا
دیده بگشا ازکرم، رنجورِ دردستان، علی
بحر مروارید غم، گنجورِ مردستان، علی
دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه
کبر پستان بین و جام جهل و فرجام گناه
شمعِ شبهای دژم، ماه غریبستان، علی
دیده بگشا نقش انسان ماند با جامی تهی
سوخت لاله، مرد لیلی، خشک شد سرو سهی
ز آگهیمان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم! ای ساقی مستان، علی
***
شاعر: آقای علی معلم دامغانی
آهنگ با صدای آقای محمد اصفهانی