واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

شبکه های مجازی ؛ رهایی بخش یا وهمناک

(از وبلاگ استاد مقصود فراستخواه)


 (تأملی در تأثیر اجتماعی تکنولوژی های نوین)

 

مقصود فراستخواه

منتشر شده در مهرنامه،سال پنجم، شماره 36، تیر 1393، ص124

 

یک.مقدمه و طرح مسأله

  حدود نیم قرن پیش،در دهه های 60 و 70 قرن بیستم و مقارن  به عرصه آمدن نخستین نسل های کامپیوتر در آمریکا، الوین تافلر از « شوک آینده» خبر داد و توضیح داد که مردم جهان باید خود را برای درک تغییراتی بی سابقه ونوپدید آماده کنند. دهه هشتاد که شد نسل «پی سی» ها آمدند. تافلر این بار از «موج سوم» تمدن بشری و سپس «جابجایی در قدرت»[1] بحث کرد. فناوری اطلاعات وارتباطات،  منشأ ومبنای قدرت هایی تازه در جامعه بشری شد(تافلر، ترجمه 1370،1383 و1385).

نویسنده در تاریخ دانشکده فنی دانشگاه تهران کار تحلیل محتوا وتحلیل رِوایی انجام داده است و تحقیقاً به این نتیجه رسیده است که در دهه 50 شمسی(مقارن همان ایام ظهور نسل کامپیوترهای پی سی به جای مین فریم ها) وقتی پای این کامپیوترها برای اولین بار به دانشکده رسید، سرمشق های درس دادن و درس خواندن  وکار کردن و حتی فرهنگ در دانشکده عمیقا متحول شد.  

 تکنولوژی فقط یک ابزار فنی ساده به دست ما نمی دهد بلکه چه بسا  نگاه ها و ارزشها و عادتواره های ما را واصولا مدل ذهنی ما نیز از این حال به آن حال بکند. شاید اگر گوتنبرگ آن دستگاه کوچک چاپ را اختراع نکرده بود، جنبش اصلاح دین و پروتستانتیزم نیز در اروپا روی نمی داد. آدام شاف، بحث کرده است که چگونه انقلاب میکروالکترونیکی ، به انقلاب انفورماسیون (اطلاعاتی شدن) و رقم خوردن جامعۀ پسا نوین اطلاعاتی انجامید(شاف،ترجمه 1375). جهانی شدن از پدیده های فناوری اطلاعات وارتباطات بود. گیدنز جهانی شدن را بسط اجتناب ناپذیر تجدّد در گسترۀ بین المللی دید(Giddens,1990) و آلبرو آن را پنجمین مرحله جامعه شناسی دانست(Albrow,1990). مانوئل کاستلز، با شرح تازه تر و مشروحتر این تحولات، از  شکل گیری «جامعۀ شبکه ای» بحث کرد که جامعه ای متفاوت است ،نه تنها از جامعه سنتی بلکه نیز از جامعه صنعتی( کاستلز،ترجمه 1380).

اینترنت، فیس بوک، تویتر، لینکدن و مانند آنها به همراه وسایل سبک داخل کیف و توی جیب مردم مثل آی پد، تبلت ، فبلت، و انواع اسمارت فونها و گالاکسی ها وسیستم های اندروید، همه دست به دست هم می دهند و مدل ذهنیت اجتماعی ما را روز به روز متحوّل می کنند. اما یک سؤال بزرگ همچنان به قوت خود باقی است. در بحث حاضر، نویسنده با این پرسش درگیر است که آیا شبکه های مجازی اجتماعی یکسره رهایی بخش اند و الگوی آگاهی جامعه و مدل ذهنیت اجتماعی وارتباطی را توسعه می دهند یا محدودیتها و کژتابی های وهمناکی نیز با خود به همراه دارند؟ 

دو. زمینۀ نظری

ذهن بشر و مدل آگاهی آدمی  پابه پای وسائل وترتیبات ارتباطی او تطور یافته است. از نخستین ساز وکارهای ارتباطی بشر، زبان گفتاری و سپس به طور خاص زبان نوشتاری بود. قبل از اینکه زبان انسان توسعه پیدا بکند، ذهن او نیز در سطح ساده ای کار می کرد. تنها با اختراع خط و زبان نوشتاری است که هم زبان گفتاری وهم به طور خاص ذهن انسان، سیستماتیک تر شده است. قدمت این موضوع در مجموع سیارۀ ما به هزاره های چهارم تا دوم پیش از میلاد برمی گردد و در این مدت نیز همه جوامع همزمان از زبان نوشتاری برخوردار نشدند. تمدن چینی؛  زبان نوشتاری خود را با تصویر نگاری وایده نگاری  سامان داد. مصریان از هزاره سوم وچهارم از این دو مرحلۀ زبان نوشتاری استفاده کردند؛  هیروگلیف در انحصار کاهنان بود، هیراتیک برای یک سطح رسمی وخاص دیگر به کار می رفت  ودیموتیک در سطحی عمومی تر رواج داشت. در غرب آسیا(سومر ومیان رودان و...)ایده نگاری به صورت خط میخی در همان هزاره های سوم وچهارم به وجود آمد و همین تجربه در هزاره های دوم وسوم به میان عیلامی های واقع در جنوب غربی فلات ایران  وآکدی های بابل اشاعه یافت. از طریق عیلامی ها وبابلی ها و بویژه بعدها از طریق آرامی  های جنوب میان رودان است که زبان نوشتاری به ایرانیان هم رسید والبته مثل بسیاری جاهای دیگر بیشتر در انحصار دبیران بود. 

شواهد قدیمی از کمال یافته ترین صورت زبان نوشتاری به صورت آوایی والفبایی در میان فنیقیان یافته شده است؛ آن هم در هزارۀ دوم پیش از میلاد. این تجربه بود که در هزارۀ نخست پیش از میلاد به مناطق مختلف مثل یونان وهند واقوام آرامی(خاورمیانه) کم وبیش انتقال یافت ودر یونان وسپس روم گسترش پیداکرد. زبانهای نوشتاری عبری وسریانی وکوفی،  بعدها از طریق آرامی ها در مناطقی مثل عراق و عربستان  در سده های پیش وپس از میلاد گسترش یافت( برای تفصیل بحث بنگرید به  فراستخواه، 1391).[2]

می توان از تطور  نوع آگاهی در تاریخ بشر سخن گفت: 1.آگاهی تمدنی، 2. آگاهی مدرن، 3. آگاهی انبوه، 4. آگاهی شبکه ای:

1.آگاهی تمدنی

با اختراع خط و الفبا و زبان نوشتاری، شاهد ظهور «ذهن الفبایی» و «فرهنگ کتبی» هستیم. تا بشر خط را و این ذهن الفبایی را نداشت، نتوانست آنچه را تاریخ تمدّن شناخته شده بشری می گوییم به وجود بیاورد. پس آگاهی تمدنی به این شکل وشمائل  خود تنها در پرتو ذهن الفبایی و هردونیز به برکت ساز وکار ارتباطی از نوع کتبی امکان پذیر شد.

2. آگاهی مدرن

در  سدۀ پانزده میلادی اتفاق تازه ای روی داد و آن اختراع چاپ و انقلاب گوتنبرگی (1454) بود . در اینجا نیز بار دیگر تحول در ساز کار وترتیبات ارتباطی بشر  به تحول مدل ذهنی انجامید و نظام تازه ای از آگاهی جامعه مدرن به وجود آمد. «ذهن مطبوعاتی» و خرد به عرصه آمد که از مقدّمات رنسانس و پیش درآمد رفورم مذهبی و  انقلابهای فکری، علمی، سیاسی و صنعتی بود.

3.آگاهی انبوه

در دو سه دهۀ آخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با اختراع وسائل ارتباطی تازه تر یعنی تلفن (بل، 1876)، ضبط صوت (ادیسون،1878)، رادیو (مارکونی،1989) و تلویزیون (1928) ذهن الفبایی و مطبوعاتی به «ذهن منتشر» و «سرمشق محیط رسانه ای» تغییر یافت.

4.آگاهی شبکه ای

سرانجام از نیمه دوم قرن بیستم، اختراع نسل های اولیه ی کامیپوتر، ماهواره (1965) و نهایتا اینترنت، مدل نوپدیدی از  ذهنیت را در دنیا به وجود آورد و آن « ذهن مُشبّک » و «سرمشق همکنشی در مقیاس جهانی» بود (کاستلز،1999). در جدول زیر تطور تأثیرات تکنیک بر تفکر بشر  نشان داده شده است:


سه. بحث

نگاه اول: شبکه های مجازی اجتماعی؛ آگاهی ناک،  آزادیبخش،  مشارکت ساز و پلورال هستند

 با ظهور شبکه های مجازی اجتماعی، اکوسیستم آگاهی جامعه متحول شده است. در فیس بوک همانطور که نظریه کنشگر شبکه آن را توضیح می دهد، سه امر مهم در هم تنیده می شوند. «امر تکنیکی»، «امر اجتماعی» و «امر معنایی گفتمانی» با هم عمل می کنند. شاکلۀ ذهن اجتماعی و پدیدایی آگاهی در این شبکه روز به روز  اصرار دارد ونشان هم می دهد که می خواهد به طرزی عمیق متفاوت از آگاهی متعارف تمدنی، متفاوت از آگاهی مدرن  وحتی متفاوت از آگاهی انبوه سرمایه داری صنعتی  باشد. برخی از صفات مشخصۀ ذهن مشبّک و منبسط در این فضا چنین است:

1.ذهن شهروندان ازمدارهای عمودی و حصارهای هرمی بیرون می زند. روابط «میان ذهنی» گروه های اجتماعی در شبکۀ افقی مرزناشناسی گسترش می یابد.

2. معنا ها با هم ساخته می شود و محتویاتی بغایت کثیر وهزار رنگ وهزار نقش، به طرزی ناهمگن ونامتجانس، تولید ومبادله می شوند.

3.ذهن بشر، بیش از هر دوران، واجد سرشتی ارتباطی می شود. موجودیت هر تکه از آگاهی که در این شبکه بر می جهد واز این شبکه پرتاب می شود، موجودیتی تعاملی است.

4.در شبکه های مجازی اجتماعی، فضای آگاهی وفضای زبان هردو کمتر نخبه گرایانه وکمتر سلسله مراتبی اند. زمینه ای موزاییکی از آگاهی مسطح اجتماعی در حال شکل گیری است.

5. یادگیری غیر قابل پیش بینی و برنامه ریزی نشده ای موازی با آموزش وپرورش رسمی و  بیرون از رسانه های رسمی و بیرون از مدیریت های رسمی آگاهی، به راه می افتد.

6. جریان مبادلۀ اطلاعات و پیام ها ومتن ها وتصویر ها وصدا ها ونشانه ها همه وهمه کم وبیش و دیر یا زود از چارچوبهای تعیین شده، بیرون می زند.

7.قابلیت تحرک و جابجایی در فوتون های آگاهی سیال جامعه افزایش می یابد.

8.سرعت وسهولت انواع فعالیت های فکری ومعنایی و کنش های گفتمانی وارتباطی بیشتر می شود.

9.قدرت تسهیم افراد در آگاهی اجتماعی، یعنی سهیم شدن در خرد ارتباطی فزونی می گیرد. فضا بنابه سرشت خویش میل به شراکتی شدن دارد.

10. شبکه های اجتماعی مجازی، گویا می خواهند پلورالیسم معرفتی را صورت بندی فنی وارتباطی بکنند. تنوع  وتکثر صورت و محتوا  و انبوهگی آن روز بروز هر چه بیشتر  افزایش می یابد.

11. قابلیتهای تولید و توزیع آگاهی خیلی بالاست و تجدید شونده وتکرار شونده هم هست.

12. مسیرهای آگاهی بیش از هر زمان قبلی ، ناخطی است. از زیر تعریف می لغزد. غیر قابل پیش بینی است.

نگاه دوم. شبکه های مجازی اجتماعی؛ سرگرم کننده،  وهمناک، فریبنده و  وانمود شونده اند

شبکه های مجازی اجتماعی سویۀ دیگر و به کلی متفاوتی هم دارد که کار توصیف وارزیابی آن را دشوار می کند. این نیز فقط ناشی از  شکاف دیجیتالی و فاصلۀ دهشتناک دسترسی به اینترنت در میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای فقر زده و قحطی زده واستبداد زده نیست. مسأله تنها این نیست که بسیاری از گروه های اجتماعی همچون کم درآمدها، آواره ها، بی خانمانها، حاشیه شده ها وحتی اغلب شهروندان در نظامهای توتالیتر، اصولا فرصت و امکان استفاده از این شبکه را ندارند. موضوع فقط محدودیتهای قانونی شده و نهادینه و فیلترینگ سیاسی وایدئولوژیک دولتها نیست. شاخصهای پایین زیر ساخت فناوری، پهنای باند وضریب نفوذ اینترنت نیست. موانع فنی مانند قطع اتصال یا مسألۀ امنیت و حریم خصوصی و قابلیت اعتماد و ویروس ها وبدافزارها هم  نیست. فقدان پروتکل های حرفه ای وحقوقی و مالکیت معنوی نیست. اینها هم هستند ومعضلاتی جدی هستند اما مشکل بزرگتری نیز، در خود شبکه اجتماعی مجازی کمین کرده است و آن درهم آمیختن وحشتناک صدف وخزف در انبوهگی این فضا از یک سو با  وسوسه انگیزی های سرگرم کنندۀ  وهمناک آن از سوی دیگر است.

شبحی از دنیای مجازی شبیه سازی شده و وانموده شده[3] در این فضا به وجود می آید وبر اذهان وعادتواره ها سایه  می اندازد که ربط طبیعی میان کاربران وواژه های شان را با اشیا و پدیده های واقعی جهان مخدوش ومبهم می سازد. بسیاری از مردم در اینجا چیزهایی می خوانند و می دانند اما چنان زیاد و سریع که شاید هیچ  نمی خوانند و هیچ نمی دانند. لشگر گزینه ها در صفحاتی بی سر وته از پیش چشمان آنها رژه می رود و شخصیتی کاذب از یک سردار خیالی در آنها به وجود می اورد که دارند از لشکرشان سان می بینند. اطلاعات وپیام های متنی وصدایی را که مرورگرهای پیشرفته پیش می کشند، چنان توده و  انبوهه شده اند که  گویا از یک چشم کاربران نگونبخت می آیند واز چشم دیگر به در می روند، از این گوش به آن گوش تنها همهمه ای مبهم برجای می ماند. همه چیز وهیچ چیز. خیلی باخبر وبی خبر. بسیار پر اطلاعات ولی تهی از آگاهی اصیل. دوستان زیاد ولی ناشناس. دنیایی بزرگ ولی توخالی.

اطلاعات آن چنان زیاد است که فرصت استقرار آنها در سطوح پایدار آگاهی نیست.  شهروند فکر می کند از همه چیز مطلع است ولی حقیقتا نیست. دانشجو می گوید صدها  مقاله دیده وذخیره کرده است ولی به ندرت آنها را چنان خوانده است که قبلا می گفتیم من این کتاب ومقاله را خوانده ام. محققانی که  فایلهایشان زیاد است ولی از حسّ حیرت و کنجکاوی واز حس ورق زدن کتابها و  تجربه کاوش و اکتشاف سرشار نیستند. کودکان ساعتها  با پیشرفته ترین نرم افزار ها بازی می کنند ولی از ابتدایی ترین توانمندی ها برای زیستن در دنیایی واقعی محروم می مانند. حوزه عمومی در عین ازدحام خالی از چیزی است.

 نتیجه گیری. شبکه اجتماعی مجازی، راه حلی برای رهایی ما هستند اما خود نیز بخشی از مسأله اند

 با ظهور شبکه های مجازی اجتماعی، موجودیت ذهن وآگاهی جامعه، کم وبیش دچار  نوعی بحران می شود. این شبکه ها در همان حال که رهایی بخش اند، کژتابی ها وغلط اندازی ها، وسوسه انگیزی  وفریبندگی های تازه ای نیز به همراه دارند. با آنها درجه آزادی وافق انتخابهای مان بیشتر می شود، اما  گم گشتگی در کمین است. در این فضا  انتظار یک وضعیت ایده آل خود به خود کم می شود. وضعیتی اگر هست بیشتر «رئال» است و بیش از هرزمان قبلی، عاجل واقتضایی (پراگماتیستی) است. انتظاری اگر هست نوعا به امری نامنتظر است. تنها امر پایدار، ناپایداری است، تنها تعیّن ، «بی تعینی» است وبیشترین اطمینان به عدم اطمینان است. این ذهن مشبّک بیش از هر زمان دیگر،  از خود صفتی میان ذهنی وچند ذهنی وچند صدایی  نشان می دهد ، غالبا چیزهای زیادی نشان می دهد، ولی چه بسا  هیچ چیز نیز نشان ندهد.

در این فضا به نظر می رسد که ذهن و آگاهی ما ممکن است سخت مرعوب سیطرۀ تکنولوژیک مصرف گرایانه و بازیگوشانه بشود. مطمئنا ظرفیتهایی آزادیبخش که بعضی را برشمردم، در فضای اجتماعی مجازی هست اما این ظرفیتها در دنیایی است که  محدودیتهایش را چه بسا از چشم کاربرانش پنهان می کند. این دنیای پرطمطراق  به تعبیر بودریار (Baudrillard, 1994 )وانمود می کند واقعی تر از دنیای طبیعی وواقعی ماست ولی حقیقتا نیست و بر ما سیطره پیدا  می کند. آیا راهی برای برون شدن از این تناقض نما هست؟


منابع

§         تافلر، الوین ، موج سوم، ترجمه شهین دخت خوارزمی، تهران، انتشارات علم، 1385

§         تافلر، الوین ، شوک آینده، ترجمه حشمت الله کامرانی، تهران، انتشارات علم، 1383

§         تافلر الوین، جابجایی در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمی، انتشارات علم ، 1370

§         شاف آدام، جهان به کجا می رود، ترجمه فریدون نوایی، آگه، 1375

§         کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، «اقتصاد، جامعه و فرهنگ».  ترجمه حسن چاوشیان وهمکاران ، طرح نو، 3 جلد، 1380

§         فراستخواه، مقصود ،شمه ای از مراحل اولیه تحول ذهن و زبان بشر، درس گفتارهای فراستخواه در باب ذهن، 1391 

http://hamandishi90.blogfa.com/post/20


  • Albrow, M.  Globalization, Knowledge & Society. London 1990.
  • Giddens,  A.The Consequences of Modernity, Stanford University, 1990
  • Baudrillard,J. Simularca and Simulations. Ann Arbor, U of Michigan Press, 1994

 

 

 فایل پی دی اف مقاله

 



[1] Power- Shift

 [2] شمه ای از مراحل اولیه تحول ذهن و زبان بشر، درس گفتارهای ذهن ، فراستخواه، 1391 


http://hamandishi90.blogfa.com/post/20

 

[3] Simulated and simulacrum

تاریخ ارسال: چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 04:16 ب.ظ | نویسنده: م فراستخواه | چاپ مطلب5 نقد

تحلیل دکتر محمود سریع القلم از مهم‌ترین مشکل کشور

دکتر محمود سریع القلم
عصرایران - مهم ترین مشکل کشور چیست؟ این موضوعی است که دکتر محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی برای عصرایران بدان پرداخته است که در زیر می آید:مهم‌ترین مشکل کشور چیست؟

به سه مورد زیر، توجه فرمایید:

 .کشورهای عربی حوزة خلیج فارس حدود 2 تریلیون دلار صندوق دخیرة ارزی (خارج از بودجه جاری خود) دارند که در سال چند صد میلیارد دلار از طریق سرمایه‌گذاری در غرب و آسیا، برای این کشورها و نسل‌های آتی آنها سود حاصل می‌کند؛

.2 منطقه سی لی کان ولی (Silicon Valley) که مهم‌ترین منطقه فن‌آوری جهان در شمال کالیفرنیاست با جمعیتی معادل 6.828.617 نفر در ماه جاری، درآمد سرانة 63.288 دلار که جزء بالاترین در جهان است را رقم زد؛

.3 چینی‌ها اخیراً موشک زمین به دریای 1100 کیلومتری (DF-21D) با هزینة 11 میلیون دلار با موفقیت آزمایش کردند.

معانی صریح و تلویحی این تحولات عظیم در سطح همسایه‌های ما و در مقیاس جهانی چیست؟ همة کشورها به فکر توسعه و افزایش توان‌مندی هستند حتی قطر با جمعیت 250 هزار نفری معادل یک محلة تهران. اعراب جنوب خلیج فارس به‌تدریج در حال خرید روزافزون سهام شرکت‌های نفتی بزرگ جهان هستند و اگر ما در آینده بخواهیم به‌منظور دستیابی به فن‌آوری نفت و گاز، با شرکت‌های بزرگ جهان همکاری کنیم چه‌ بسا با دستور کار سیاسی همسایگان سهامدار خود نیز روبرو شویم. آیا می‌توان عنصر فن‌آوری و تکنیک را از فرآیند تولید ثروت و قدرت نادیده گرفت؟ چینی‌ها به دو دلیل وارد عرصة جهانی شده‌اند: اول فروش کالا و خدمات و دسترسی به پول و ثروت و دوم همکاری‌های مربوط به دستیابی فن‌آوری. از قدیم روس‌ها و چینی‌ها علاقة وافری به منطقة سی‌لی‌کان‌ولی داشته‌اند به‌طوریکه آمریکا، این منطقه را از مناطق کلیدی امنیت ملی خود تلقی می‌کند.

آیا می‌توان به جز افزایش توان‌مندی‌های اقتصادی، تولیدی، مالی و فن‌آوری هدف دیگری برای یک کشور در این منظومة موجود جهانی تصور کرد؟ هر هدف سیاسی و هر افق فرهنگی که یک کشور برای خود درنظر بگیرد، تابع تولید امکانات و ثروت است. وقتی روزنامه‌ها و رسانه‌ها را مطالعه می‌کنیم، هر فردی، هر نهادی و هر جمعیتی، اشکالات کشور را از زاویه دید و منافع خود می‌بیند:‌ یکی می‌گوید مهمترین مشکل، آلودگی هوای تهران است. دیگری اظهار می‌دارد بالا بودن تعداد سارقان و معتادان مسئله اصلی ماست.

باز دیگری تصور می‌کند که مسئله اصلی ما ایرانیان، تحولات عراق است. آن طرف‌تر، مطرح می شود هدف اصلی زندگی ما ایرانیان تغییر جهت و ماهیت نظام بین المللی است. همینطور مسایل دیگر: فساد، رانت‌خواری، فرسوده بودن ناوگان هوایی، بوروکراسی ناکارآمد، جاده‌های ناامن، بنزین ناسالم، لبنیات آلوده، بحران کمبود آب، تعداد پرونده‌های قضایی، نبود امکانات برای عامه مردم برای رسیدگی به بهداشت دندان، رسانه‌های ضعیف و عمدتاً تبلیغاتی و غیره
.

آیا با وجود صدها مؤسسه تحقیقاتی و هزاران محقق در کشور، تا بحال "درخت مسائل و مشکلات کشور" را ترسیم کرده‌ایم؟ آیا نباید تقدم و تأخر مشکلات را طراحی کنیم؟ اگر افزایش توان‌مندی را به‌عنوان کلیدی‌ترین هدف کشور بپذیریم، مشکلات و موانع تحقق چنین هدف کانونی کدام است؟ امروز چینی ها در بازارهای مالی آمریکا حضوری فعال دارند. امروز تحولات سیاسی خاورمیانه به سمتی می‌رود که سرنوشت جریان‌ها و کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه و حتی پاکستان و افغانستان با امکانات مالی کشورهای عربی خلیج فارس تعیین خواهدشد. قدرت و تأثیرگذاری وزارت خزانه‌داری آمریکا امروز با وزارت دفاع آن کشور هم‌طرازی می‌کند. در تحولات اخیر مربوط به اوکراین، ظرفیت‌های فکری و سیاسی خانم مرکل صدراعظم آلمان نه تنها 6200 شرکت آلمانی بلکه مجموعه اتحادیه اروپا را در رابطه با تحریم‌های روسیه، اقناع کرد. در جهان امروز، اقناع سیاسی و اقناع فرهنگی، به پشتوانه قدرت اقتصادی نیاز دارد.

در کشور ما، تعداد همایش‌ها بسیار فراوان است. معمولاً، مسئولان در دو ـ سه ساعت اول حضور دارند. همایش‌ها بعضاً دو روز و حتی سه روز برگزار می‌شوند. اگر بخاطر بیاوریم در اواخر دهة 60 و اوایل 70، تنها یک فصلنامه تخصصی در متون سیاسی و اقتصادی در کشور وجود داشت. اما امروز نزدیک به سیصد فصلنامه در این موضوعات در کشور تولید و منتشر می‌شود. علی رغم رشد کمی در این‌گونه ادبیات و متون، آیا ما هرم علت و معلولی مشکلات کشور را توانسته‌ایم طراحی کنیم؟ 

مشکل 1 و 2 و 3 کشور کدامند؟ طبعاً نمی‌توان گفت کشور 245 مشکل دارد زیرا که مجموعه مشکلات در یک شبکة علت و معلولی معنا پیدا می‌کنند. نمی‌توان در هر سخنرانی، مشکل یک کشور را تغییر داد و یا به تناسب مخاطبان، اولویت‌های جامعه را تنظیم نمود. منطقی نخواهد بود که بعضی معلول‌ها را مشکلات اصلی بدانیم و یا 20 اولویت مساوی داشته باشیم. کشورداری و حکمرانی مطلوب به یک نظام فهم دقیق مسایل، علت‌ها و معلول‌ها، هرم مشکلات و طراحی درخت اولویت‌ها نیاز دارد. اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ بخشی دیدن مسایل کشور، غرق شدن در حل و فصل مسایل یک سازمان و نادیده‌گرفتن کل سیستم اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی ـ خارجی، ما را همچنان مشغول بحث‌های بدیهی، کلی با حواشی فراوان کرده و خواهد کرد. اگر با نگاه سیستمی و منظومه‌وار به کل مسایل ایران ننگریم، نمی‌توانیم مشکلات را و 1 و 2 و 3 کشور را تشخیص دهیم
.

اگر مجموعة مشکلات کشور را یکجا ببینیم، بنظر می‌رسد کانون ماهوی این مسایل در ناکارآمدی است. از خراب‌شدن آسفالت یک هفته پس از تکمیل گرفته تا تأخیر پروازها، از نرخ دو رقمی تورم گرفته تا اول بودن ایران در فرار مغزها، از کشته شدن 22 هزار نفر در جاده‌ها گرفته تا وضعیت دریاچه ارومیه و سایر تالاب ها و رودخانه ها از رتبه بسیار پایین فضای کسب و کار در ایران گرفته تا بیکاری 65 درصد از زنان تحصیل‌کرده، از سقوط مکرر هواپیماها گرفته تا تعداد محدودروز های هوای پاک در شهر ها. مجدداً تکرار می‌کنم: اتاق فکر بررسی ماتریس مسایل کشور کجاست؟ آیا ما در مدیریت کشور به تئوری سیستم‌ها قائل هستیم؟ هر چند تمامی خلقت تابع تئوری سیستم‌هاست. 

بر اساس همین منطق، اگر ریشه مشکلات را در ناکارآمدی بدانیم که صدها مصداق می‌توانیم برای آن مطرح کنیم، پس باید بپرسیم علت‌العلل ناکارآمدی ایران در کدام عنصر و عامل قابل جستجوست؟ علمی و منطقی است که در اتاق فکر کانونی کشور، پاسخ‌های متعددی به این سئوال داده شود. طی 26 سال گذشته، به یک پاسخ در رابطه با این سئوال، پایبندی علمی و استدلالی داشته‌ام: علت‌العلل ناکارآمدی در ایران، فقدان ارتباطات بین‌المللی است.
اگر ما در حد ترکیه با جهان ارتباط داشتیم، تخصص را گرامی می‌داشتیم و به یک نفر، بیش از ده حکم اجرایی نمی‌دادیم. 
اگر ارتباطات جدی بین‌المللی داشتیم، سریع آلودگی هوای تهران، ایمنی جاده‌ها، ترافیک شهری، نظام اداری و دهها مورد را مجبور می‌شدیم حل و فصل کنیم.
اگر ارتباطات وسیع بین‌المللی داشتیم، نمی‌توانستیم نرخ دو رقمی تورم را برای دهه‌ها حفظ کنیم.
اگر بین‌المللی بودیم، در دانشگاههای ما، از اساتید کره ای و ژاپنی گرفته تا محققان مصری و برزیلی حضور پیدا می‌کردند، تدریس می‌کردند، آموزش می‌دادند و می‌آموختند و افراد دانشگاهی در داخل کشور، خود را محک می‌زدند. 
اگر بین‌المللی بودیم، قبول نمی‌کردیم درصد قابل توجهی از مردم ایران از اتومبیل پراید استفاده کنند. 
اگر بین‌المللی عمل می‌کردیم، روبروی شاخص ارزی ایران در صرافی‌های خارجی، معادل های بسیار ضعیف را نمی‌دیدیم
.

منظور از بین‌المللی‌شدن چیست؟ سه اصل است:‌ رقابت، کیفیت و استاندارد. تصور نکنید که مقصود تعامل صرفاً با غرب است. یکی از بهترین مصادیق برای فهم بین‌المللی‌شدن، کشور کره جنوبی است. هم پیشرفت خارق‌العاده‌ای کرده‌اند و بدون منابع طبیعی نزدیک به یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارند. هم زبان و فرهنگ و ادبیات خود را حفظ کرده‌اند و هم می‌توانند با سیستمی رقابتی و جهانی که بپا کرده‌اند، همسایة شمالی خود را تهدید اقتصادی کنند. کرة شمالی نگران بازشدن است چون تضادهای درونی آن برملا می‌شود و نظمی که ایجاد کرده‌اند را متزلزل می‌کند. 

آیا من و شما می‌توانیم سه نفر از مقامات کره جنوبی را نام ببریم. احتمالاً خیر. چون کره جنوبی سیستم است و نه فرد. اما همین که در جهان گفته می‌شد ونزوئلا یا لیبی، همه می‌دانستند نام کدام افراد را باید مطرح کنند. اول شرط توسعه‌یافتگی این است که همه بپذیرند، سیستم‌سازی مبنای تحول است و افراد صرفاً سیستم را مدیریت می‌کنند. مبانی پیشرفت و فرآیندهای تحول کیفی در حد عمومی و سهل‌الوصول شده‌اند و مصادیق آن در آسیا و آمریکای لاتین پیدا می‌شود که می‌شود آنها را در گوگل جستجو کرد و نیازی به این همه جلسه، همایش، سخنرانی، میزگرد، صدها سایت و جدول‌های نافرجام نیست. بنظر می‌رسد از اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تاکنون در کشور ما بحث می‌شود که پیشرفت خوب است یا بد.

اعتقاد به کشور و آینده کشور و آینده مردم ایران باعث خواهد شد تا از مباحث نظری عبور کرده و به راهبردها و سیاست‌های جهان‌شمول و محک‌خورده جهانی روی‌ آوریم و مانع از بروز بحران‌های جدید شویم. اگر این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها و چرخش‌ها صورت نپذیرد، متأسفانه با قواعد علمی می‌توان نتیجه گرفت ایران با یک فرآیند افول پایدار روبرو خواهدشد. مسئله ما ناکارآمدی است و راه‌حل آن بین‌المللی‌شدن است. سیستم، ترتب، تخصص، کیفیت، رقابت و استاندارد منحصراً در سایه روابط گسترده بین‌المللی قابل تحقق است. ملتی که ثروت دارد، می‌تواند فرهنگ و ارزش‌های خود را نیز حفظ کند. ملتی که ثروت دارد می‌تواند استقلال و حاکمیت سیاسی خود را حفظ کند و حکومتی که تولید ثروت را برای عامه مردم خود تسهیل می‌کند به مهم‌ترین منبع مشروعیت‌یابی سیاسی نیز دسترسی پیدا می‌کند
.

در برابر هر آنچه گفته شد اما یک نقطه باقی ماند. در کشور ما بیش از صدها سایت و تنها در شهر تهران 37 روزنامه به اطلاع‌رسانی، تحلیل و تبلیغ مشغولند. در این آشفته بازار خبر و تحلیل و تبلیغ، فهم دقیق، علمی، سیستماتیک و منصفانه مسایل ایران کار سهلی نیست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، کینه‌توزی، تحریف، بزرگ‌نمایی، سیاه‌نمایی در خبر و تحلیل و تبلیغ و ترویج همه در هم مطرح می‌شوند. تمیز صواب از ناصواب بسیار مشکل است. تمیز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته می شوند، کار هر کسی نیست. بدون تردید هستند روزنامه‌ها و سایت‌هایی که دغدغة کشور و مردم ایران را دارند و به جامعه معیار و آگاهی می‌دهند. در عین حال، خلأ تحلیل علمی، بی‌طرف، سیستم‌وار و آینده‌نگرانه مشاهده می‌شود. 

در متدلوژی علوم انسانی، کارآمدترین و دقیق‌ترین روش فهم یک پدیده، مقایسة آن با پدیده‌های مشابه است. شاید برای دستیابی به یک تحلیل علمی، سیستماتیک، واقع‌بینانه و منصفانه از مسایل کشور، مقایسه آن با شاخص‌های کشورهایی مانند ترکیه، امارات، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی و اندونزی مناسب‌ترین روش باشد
.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
Bookmark and Share
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۳۱
در انتظار بررسی: ۱۵۸
انتشار یافته: ۲۶۸
وفایی یگانه
|IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF|
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
 استاد بسیار عالی بود،به نظرم فوق العاده جامع و مانع به آسیب شناسی پیشرفت در ایران پرداخته‌اید. تنها یک نکته جای بحث دارد و بنده به نوعی با آن مخالفم، آن هم پاراگراف آخرتان که اجمالاً کاملترین متدولوژی علوم انسانی را مقایسه دانستید. بنده درس متدولوژی (روش تحقیق)را در دانشگاهها تدریس می کنم مقایسه، یکی از روش‌های آسان و کم هزینه علمی است ولی پرخطاترین و محدودترین روش نیز هست. به نظرم این بخش بحثتان با سایر بیانات شیرینتان همخوانی ندارد. یکبار دیگر این پاراگراف آخر را مطالعه فرمایید شاید به نتیجه دیگری از این عبارت هم برسید. ایمیلم در احتیار عصر ایران هست اگر مایل بودید می‌توانیم در این مورد با هم بحث کنیم. به هر حال ممنون عصر ایران و استاد عزیز هستم

بدترین وضعیت آبی در تاریخ هزاران ساله ایران

چاره چیست؟!
عصرایران ؛ جعفر محمدی - در تاریخ هزاران ساله ایران و حتی در دوره های خشکسالی، این سرزمین هیچگاه تا بدین اندازه دچار کم آبی نبوده است.

اوضاع واقعاً وحشتناک است؛ نه تعارفی در کار است و نه مبالغه ای. آب برخی سدها کاملاً ته کشیده، بقیه هم آب اندکی در بساط دارند. از بارندگی قریب الوقوع هم نشانه ای در دست نیست.

بدتر از وضعیت آب سدها - که مقابل چشم اند و دیده می شوند - وضعیت آب های زیر زمینی است که روز به روز ته می کشند و پایین تر می روند. آب های زیر زمینی دو نوع اند: "ذخایر استاتیک و ذخایر دینامیک." ذخایر استاتیک ،آب هایی هستند که در دل زمین طی سالیان دراز جمع می شوند و پشتوانه آبی کشورند (مانند ذخایر طلا که پشتوانه پول ملی هستند) و ذخایر دینامیک، آب هایی هستند که هر ساله جمع و مصرف می شوند.

بدترین وضعیت آبی در تاریخ هزاران ساله ایران / چاره چیست؟!
کم آبی و خطر قحطی - کاریکاتور از میهن کده

خبر بدی که در تاریخ کشور سابقه نداشته این است که برداشت از منابع زیر زمینی به ذخایر استاتیک رسیده است. این مانند آن است که کشوری به حدی فقیر شود که گنجینه های ملی و پشتوانه های پولی اش را بفروشد.

یک خبر بسیار بد دیگر نیز این است که همزمان با تغییرات آب و هوایی در جهان ، کشور ایران به سرعت در حال تبدیل شدن به یک منطقه گرم و خشک است و متوسط بارندگی از میزان کنونی هم کمتر خواهد شد. این تغییرات به حدی سریع است که نسل حاضر آن را خواهد دید.

در چنین شرایط اسفناکی که زندگی جمعی همه ما در خطر است، اتخاذ سیاست آبی مناسب با وضعیت اضطراری کنونی ، از الزامات حیاتی است.
به نظر می رسد قوای حکومتی و مشخصاً دولت باید یک راهبرد ملی مبتنی بر چند اصل زیر را مد نظر قرار دهد چرا که بی آبی و تشنگی عمومی به سرعت پیش می آید:

1 - انتقال هر چه سریع تر صنایع آب بر از مناطق مرکزی و کم آب کشور به سواحل جنوب ، یکی از مهم ترین کارهایی است که باید انجام شود. به عنوان مثال هم اکنون مردم استان های مرکزی کشور درگیر مشکل کم آبی هستند و بحث انتقال آب از استان های دیگر به این مناطق، محل یک منازعه ملی است و حتی نمایندگان استان های مختلف در مجلس را نیز رو در روی هم قرار داده است. 
حال چه نیازی است که صنایعی مانند فولاد که آب بسیاری مصرف می کنند در نقاط کویری و کم آب کشور باشند؟ شاید گفته شود که اشتغالزایی دارد ولی واقعیت این است که بیش از اشتغالزایی، اشتغال زدایی دارند زیرا با مصرف بی رویه منابع آب ، کشاورزی و دامپروری منطقه را به خطر می اندازند و مشاغل بسیاری رادر این حوزه از بین می برند. 

گزارش های متعددی وجود دارد که برای این که برخی صنایع کار کنند، دهها چاه عمیق اختصاصی برایشان حفر شده است و این چاه ها ، آب منطقه را می خورند و کشاورزان را به خاک سیاه می نشانند.

اساساً با توجه به این که ایران کشور کم آبی است ، راه اندازی صنایع آب بر توجیه اقتصادی ندارد مگر این که در مجاورت آب های آزاد باشد که البته آن هم مسائل و هزینه های خاص خود - از جمله شیرین سازی صنعتی آب دریا - را دارد. در ضمن می توان با فناوری های بازگردانی آب مصرفی، بخشی از نیاز صنایع را از فاضلاب های تجدید پذیر تأمین کرد که با توجه به این که این فناوری در ایران جدی گرفته نشده است، این قضیه هم عملاً منتفی است.

2 - پیشتر نیز گفته ایم که متأسفانه سیستم آبیاری کشاورزی در ایران امروز ، با روش دوران مادها تفاوت چندانی نکرده است. همان طور که اجداد ما به روش غرقابی آبیاری می کردند، امروز نیز که در هزاره سوم هستیم ، بخش عمده ای از کشاورزی ایران به روش غرقابی است؛ این یعنی مصرف سه تا پنج برابری آب در بخش کشاورزی و البته بازده کمتر در محصول!

این در حالی است که با یک برنامه ریزی جدی می توان به کشاورزان کمک کرد که در یک دوره زمانی کوتاه مدت، مزارع و باغ های خود را مجهز به سیستم های نوینی مانند آبیاری قطره ای کنند و بدین ترتیب، منابع آب زیرزمینی را از مصرف بی رویه برهانند. بدیهی است که این کار باید با ارائه کمک های مالی ، فنی و آموزشی به کشاورزان صورت گیرد و الّا آنها نمی توانند رأساً این پروژه ملی را عهده دار شوند.

گذشته از این، بخش بزرگی از کشاورزی ایران را محصولاتی تشکیل می دهند که آب فراوانی را مصرف می کنند و جالب این که صادر هم می شوند. این در حالی است که اگر به جای آن محصولات - مثلاً هندوانه - آب مصرف شده ، صادر می شد سود بیشتری عاید کشور می شد هر چند که سود اصلی در ذخیره آب های زیر زمینی است و نه حتی در صادرات پردر آمد آب بسته بندی شده.

بنابراین باید هر چه سریع تر "نقشه بروز ملی راهنمای کشت" تهیه شود و کاشت محصولاتی که آب بری فراوان دارند، محدود شود زیرا می توان از صدور برخی میوه ها صرف نظر کرد و حتی می توان در صورت لزوم ، برخی میوه ها را وارد نمود ولی نمی توان آب های زیر زمینی را با مصوبه و واردات تجدید کرد.

3 - در بخش آب شرب نیز ، استاندارهای مصرف بهینه آب باید برای ساخت و سازهای شهری و روستایی الزامی شود، مثلاً الزام به تعبیه شیرهای آب مجهز به چشم الکترونیک ، استفاده از دوش های آبی که با اختلاط هوا در آب ، فشار آن را زیاد می کنند ولی آب کمتری را مصرف می کنند، استفاده از فلاش تانک های کم مصرف و ... .
درست است که هر کدام از این اقدامات به تنهایی اندکی از مصرف آب می کاهند ولی با ضرب کردن همین میزان در میلیون ها خانه کشور ، می توان دریافت که چه حجم بزرگی با همین کارهای ساده صرفه جویی و ذخیره می شود.

4 - شهرداری ها، از پر مصرف ترین های کشور در عرصه آب هستند. به ویژه از زمانی که زیباسازی شهرها به عنوان یک ارزش قلمداد شده است - که واقعاً این گونه هم هست - کاشت انواع گیاهان در شهرها افزایش داشته است که این امر به نوبه خود افزایش مصرف آب در شهرها را به دنبال داشته است.

آنچه در این عرصه عمدتاً مغفول مانده، انتخاب نوع گیاهانی است که باید در هر شهر بسته به اقلیم آن کاشته شود. متأسفانه بسیار دیده می شود که در شهرهای کم آب، گیاهان و درختانی کاشته می شود که آب زیادی مصرف می کنند. به عنوان مثال در سال های گذشته در تهران درختان بید پرشماری کاشتند که هر چند زیباست ولی در قیاس با درختان مناسب با این اقلیم مانند چنار، کاج، سرو نقره ای چندین برابر آب مصرف می کند و عمر کمتری هم دارد. چمن هم زیباست ولی مدام باید آبیاری شود در حالی که می توان کاشت آن را محدود به فضاهایی مانند پارک ها کرد و در حاشیه معابر و جاهای دیگر ، از روش های دیگری برای زیباسازی معابر استفاده کرد، از سنگ های تزئینی گرفته تا گیاه پاپیتال و ... .

آنچه در چهار بند فوق آمد، مهم ترین راهکارهای برون رفت از وضعیت فعلی است تا بتوانیم مصرف آب در کشور را مدیریت و فاجعه پیش رو را کنترل کنیم. هر روز هم که می گذرد، کار سخت تر می شود و تشنگی نزدیک تر.

رای مثبت مجلس ترکیه به ورود ارتش به مناقشه داعش

مخالفان حکومت ترکیه می گویند در این لایحه اختیارات گسترده ای به ارتش ترکیه برای اقدامات نظامی در خاک عراق و سوریه داده شده است.
مجلس ترکیه پس از یک روز بحث و بررسی در نهایت با 298 رای موافق لایحه پیشنهادی دولت ترکیه برای مداخله نظامی احتمالی در عراق و سوریه علیه گروه داعش را تصویب کرد.رای مثبت مجلس ترکیه به ورود ترکیه به مناقشه داعش

به گزارش عصر ایران به نقل از خبرگزاری آناتولی ترکیه در این رای گیری 396 نماینده مجلس ترکیه شرکت کردند که در نهایت با 298 رای مثبت و 98 رای منفی این لایحه به تصویب رسید.

به موجب این مجوز قانونی، ارتش ترکیه می تواند در صورت لزوم از نیروی نظامی برای مقابله با داعش در خاک عراق و سوریه استفاده کند.

همزمان با تصویب این لایحه امشب جلسه شورای امنیت ملی ترکیه به ریاست اردوغان و با حضور نخست وزیر ، وزرای دفاع ، خارجه ، کشور و رییس سازمان اطلاعات ترکیه (میت) و فرماندهان نظامی ترکیه ، در کاخ چانکایا (مقر رییس جمهور ترکیه در آنکارا) برگزار شد.

مخالفان حزب حاکم عدالت و توسعه در پارلمان به ویژه حزب جمهوریخواه خلق به این لایحه رای منفی دادند. رهبر حزب جمهوریخواه خلق روز گذشته گفته بود این لایحه بهانه ای برای دولت اردوغان برای مداخله نظامی در سوریه است.

مخالفان حکومت ترکیه می گویند در این لایحه اختیارات گسترده ای به ارتش ترکیه برای اقدامات نظامی در خاک عراق و سوریه داده شده است. از جمله انتقادات مخالفان این است که در متن لایحه هیچ اشاره مستقیمی به نام داعش نشده و آمده است : ارتش ترکیه می تواند علیه گروه هایی که امنیت ملی ترکیه را به خطر می اندازند از جمله پ.ک.ک و دیگر گروه های تروریستی در بیرون از خاک ترکیه وارد عمل شود.

دولت ترکیه پس از آزادی 49 گروگان خود از دست داعش در دو هفته گذشته که 101 روز به طول انجامید، این لایحه را در هفته جاری تقدیم پارلمان کرد.

به موجب لایحه جدید، ارتش ترکیه می تواند در صورت لزوم نیروهای خود را برای مقابله با داعش وارد عراق و سوریه کند. همچنین خاک ترکیه در قالب ائتلاف ضد داعش می تواند پذیرای نیروهای خارجی عضو ائتلاف برای حمله نظامی به این گروه در عراق و سوریه شود.

مخالفان حزب حاکم عدالت و توسعه می گویند دولت ترکیه از این لایحه به منظور مشروعیت بخشیدن به اقدامات نظامی احتمالی علیه سوریه استفاده خواهد کرد.
دولت اردوغان در ماه های گذشته از سوی محافل مخالف داخلی و برخی رسانه های خارجی به همکاری و حمایت از گروه داعش متهم شده است؛ اتهامی که دولت ترکیه آن را رد کرده است.

دولت اردوغان می گوید خطر داعش به نزدیک ترین نقاط در مناطق مرزی این کشور با سوریه رسیده است و مقبره" شاه سلیمان" جد بنیانگذار سلسله عثمانی که در خاک سوریه واقع شده است، در خطر حمله و نابودی از سوی داعش است.

رییس ستاد مشترک ارتش ترکیه امروز هشدار داد به محض نزدیک شدن داعش به این مقبره ، نیروهای نظامی ترکیه برای مقابله وارد عمل خواهند شد.

شادی از دید و بیان حجت الاسلام قرائتی

3

استاد قرائتی در تبئین شادی حلال:

اگر حزن آدمی بر شادی‌اش غلبه بکند عقد‌ه‌ای می‌شود


جنجال آنلاین - برخی افراد روز‌ها و مناسبت‌های عزاداری در تقویم را می‌شمارند و نتیجه می‌گیرند که ما ایرانی‌‌ها بیشتر در حزن و غم به‌سر می‌بریم؛ این در حالی است که شمار روز‌های تعزیه حتی به یک‌سوم کل تعطیلات سال هم نمی‌رسد.

همین که تعداد این روز‌‌ها به چشم برخی‌‌ها بیشتر می‌آید، نشان می‌دهد که به مسئله شادی و نشاط در مقابل غم و اندوه آنچنان که شاید و باید نپرداخته‌ایم. تا به حال برایتان پیش آمده که فکر کنید شادی در دین‌مان چه تعریفی دارد؟ اصلا جایگاه خنده و سرور در زندگی‌مان کجاست؟ یا اینکه پیامبران و امامان ‌ما در مورد خنده و شادی چه دستوراتی داشته‌اند؟

اصلا خودشان چقدر اهل بگو و بخند بوده‌اند و چقدر اهل تلخ رویی؟ یا چرا وقتی که امامان‌مان فرمود‌ه‌اند در شادی‌های ما شاد باشید ما به این شادی خیلی توجه نمی‌کنیم؟ بعضی وقت‌ها هم که شادی‌‌هایمان از راه شرعی نیست. شما هم دید‌ه‌اید کسانی را که با مسخره‌کردن دیگران و شوخی‌های بیجا دلشان را شاد می‌کنند! آیا این یک امر حرام از نظر اسلام نیست؟

در این روز‌‌ها که روز‌های جشن و شادی و سرور است برای اینکه بتوانیم به پاسخی قانع‌کننده و البته مطمئن برای این سؤال‌‌ها برسیم سراغ حجت‌الاسلام محسن قرائتی رفته‌ایم؛ روحانی و معلم معروفی که نیاز به معرفی ندارد و ویژگی‌اش این است که از روز تاسیس کلاس‌های قرآنی و دینی‌اش، خنده و شادی را هم چاشنی کلاس‌‌هایش کرده است. او همیشه حرف‌های جالب و خاطرات شنیدنی فراوانی دارد. حالا شما هم می‌توانید نظر این استاد و معلم قرآن را در مورد شادی حلال و تعریف شادی و خنده در اسلام بخوانید.

    برخی معتقدند که مردم کشور ما به‌خاطر اعتقادات مذهبی‌ای که دارند، بسیار محزون هستند و در مقابل، مردم دیگر کشور‌‌ها شاد و خندانند. واقعا دین و دینداری در اسلام، آدم را غمگین می‌کند؟

به هیچ‌وجه اینطور نیست! اتفاقا در دین‌ ما بر شادی و نشاط بسیار تأکید شده است. فقط کافی است به رهنمود‌های دین‌مان در این موضوع توجه کنیم. اینطور هم نیست که دیگران از ما شاد‌تر باشند. بعضی‌‌ها می‌گویند خوشا به حال فلانی که شاد است ولی پیامبر عزیز ما می‌فرماید در لذتی که بعد از آن آتش باشد، خیری نیست.

ما باید شادی‌های حلال را بشناسیم. حدود و ثغور را رعایت کنیم تا هم زندگی شاد و مفرحی داشته باشیم و هم اینکه در دام گناه و نافرمانی از دین نیفتیم؛ یعنی باید حد میانه و تعادل را نگه داریم.

تعادل بین حزن و شادی بسیار مهم است. اگر حزن آدمی بر شاد ی‌اش غلبه بکند عقد‌ه‌ای، بدبین و گرفته می‌شود و نشاط ندارد. در جامعه‌ای که حزن بر شادی پیروز شود انسان و جامعه فلج می‌شود. در مقابل اگر شادی پیروز شود انسان عیاش می‌شود، هوس‌بازی می‌کند و دنبال لهو و لعب می‌رود.

امام علی(ع) می‌فرماید: «اوقات سرور، فرصت است». مسلمانان هم باید از اوقات شادی که فرصتی مغتنم است بهره ببرند و برای خوشبختی و سعادت خود استفاده کنند.

    اشاره کردید که دین ما بین شادی و حزن تعادلی برقرار کرده است ولی تاکنون جنبه‌های شادی دین‌مان کمترگفته شده است. اهمیت شادی در دین اسلام چقدر است؟

امام رضا(ع) در حدیثی می‌فرمایند: سعی کنید اوقات خود را به 4 قسمت تقسیم کنید؛ بخشی را به راز و نیاز با خدای بی‌نیاز و مناجات کوچک‌ترین با بزرگ‌ترین قرار دهید. قسمتی را برای کسب و کار و تلاش و پیدا کردن خرجی حلال برای اداره زندگی و بخشی هم برای رفت‌وآمد و نشست و برخاست با افراد مومن و مطمئن. در ‌‌نهایت نیز زمانی برای تفریحات سالم و لذت‌های حلال و گردش و ورزش و استراحت.» جالب است که امام رضا(ع) در ادامه می‌فرمایند اگر می‌خواهید به آن 3مورد برسید باید اول به این مورد توجه کنید که تا لذت و تفریحی نباشد، نشاطی در دیگر کار‌‌ها نخواهد بود. این حدیث دلیل اهمیت تفریح است. برادران یوسف وقتی خواستند او را از حضرت یعقوب بگیرند گفتند که می‌خواهند او را به تفریح و ورزش ببرند. حضرت یعقوب هم نگفت که ورزش لازم نیست؛ یعنی نیاز به ورزش و تفریح چنان قوی است که نتوانست پیشنهاد برادران یوسف را رد کند.

یا اینکه امام باقر(ع) می‌فرمایند: «اگر کسی نیت روزه مستحبی کند و دوستش از او بخواهد که روز‌ه‌اش را باز کند، شایسته است که این روزه را باز کند تا دوستش خوشحال شود زیرا برای او ثواب 10روز نوشته خواهد شد. این است سخن خداوند بزرگ که فرمود: هر کسی کار نیکویی کند پاداش 10برابر برای او خواهد بود.

    اما برای شادی باید بهانه‌ای باشد. امروزه بیشتر مردم با هم از درد‌‌ها و مشکلات زندگی‌شان می‌گویند. واقعیت این است که خندیدن و خنداندن کمی مشکل شده؛ اسلام درباره خنداندن مردم چه می‌گوید؟

اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید. امروزه دیگر خنداندن به قولی از مد افتاده است، درصورتی که امام کاظم(ع) می‌فرماید: کسی که مومنی را شاد کند اول خدا را شاد کرده؛ دوم رسول خدا و سوم ما اهل‌بیت را شاد کرده است.

باید توجه کنیم که خنداندن دیگران بسیار مهم است. نباید داغ بر داغ مردم اضافه کنیم. خاطرم آمد امام صادق(ع) درخصوص همین سؤالی که شما پرسیدید فرموده کسی که دوستش را تشویق کرده و به او آفرین بگوید تا قیامت برای او آفرین ثبت می‌شود. بله این دنیا بازار است، مواظب باشید که لحظه به لحظه می‌توانید با لبخندتان، با برخوردتان و با کمکتان سود به‌دست آورید.

پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود‌ه‌اند: «هر کس مومنی را شاد کند مرا شاد کرده است و هر کس مرا شاد کند برای خود نزد خدا حسابی باز کرده و در قیامت در آسایش خواهد بود.

    اما بعضی‌ها می‌گویند مناسبات زندگی امروزی دیگر با چند قرن پیش بسیار فرق کرده است و امروز برای شاد کردن دیگران و یا کمک‌کردنشان آفرین گفتن و تشویق‌کردن نمی‌تواند نقش پول را ایفا کند؛ به‌عبارتی برای شاد کردن مردم امروز پول لازم است.

به‌نظر من این غلط است که فکر کنیم دوای همه درد‌‌ها پول است. در حدیثی می‌خوانیم اگر مومنی از گرفتاری مومنی که به سختی افتاده گره گشایی کند خداوند کار‌های او را تسهیل می‌کند، چه در دنیا و چه در آخرت. این گره‌گشایی همیشه با پول نیست؛ چه‌بسا مشکل مومنی با یک راهنمایی، وساطت یا یک لبخند و یا حتی با یک طنز برطرف شود.

امام باقر(ع) می‌فرماید: «با روی گشاده و خندان با برادرت دیدار کن».

در ادامه حضرت فرموده: می‌دانید خدا در روز قیامت چه‌کسی را نمی‌سوزاند؟! پاسخ دادند: نه. فرمود: آدم‌هایی که خوش برخورد و نرم هستند؛ با مردم مانوس می‌شوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.

    سیره خود پیامبر(ص) و امامانمان(ع) در خندیدن و شادکردن مردم چطور بود‌ه است؟

علامه مجلسی در بحارالانوار و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورد‌ه‌اند که رسول خدا هنگام خنده با مردم می‌خندیدند و هنگام تعجب و تحسین هم با آنها همراهی می‌کردند. حتی آورد‌ه‌اند که پیامبر لب به سخن نمی‌گشود مگر اینکه لبخند می‌زد.

اهمیت شادی و شوخ طبعی بین شیعیان تا به انداز‌ه‌ای بالاست و خود معصومین به این موضوع چنان توجه داشته‌اند که یک‌بار امام صادق(ع) از یونس شبانی پرسید: شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ یونس جواب دادکه اندک است.

امام در ادامه فرمودند: اینگونه نباشید زیرا شوخی از خوش خلقی است، چراکه بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور می‌کنی و بدان رسول خدا با دیگران شوخی می‌کرد و می‌خواست که آنها را شاد و مسرور کند.

حسین بن زید روایت می‌کند از امام صادق(ع) پرسیدم که آیا پیامبر با کسی مزاح می‌کرد؟ که امام صادق در پاسخ فرمود: «پیامبر کسی است که خداوند او را به داشتن خلق عظیم تعریف کرده است. آن حضرت را همراه رحمت و رافت کامل برانگیخته است. آن حضرت با اصحاب خود مزاح می‌کرد تا عظمت و بزرگی‌اش دل آنان را نگیرد؛ بتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را باز گویند.

پدر بزرگوارم از پدران گرامی‌اش روایت کرده رسول خدا هنگامی که یکی از اصحاب را غصه‌دار و مغموم می‌دید، با مزاح کردن او را مسرور می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند کسی را که با برادرانش به ترشرویی روبه‌رو شود دشمن دارد».

    روایتی از شوخی‌هایی که پیامبر می‌کرد هم نقل شده است؟

بله. روایت‌های فراوانی هم از پیامبر(ص) و هم از دیگر امامانمان داریم. یک‌بار پیرزنی از انصار به رسول خدا عرض کرد: دعا بفرمایید من به بهشت بروم. حضرت فرمود: پیرزن که به بهشت نمی‌رود. پیرزن شروع کرد به گریه‌کردن.

پیامبر خندید و فرمود: مگر نشنید‌ه‌ای که خداوند در قرآن می‌فرماید ما آنان را آفرینشی نو بخشیم و همه را دوشیزه قرار دهیم؟! یا در ماجرای دیگری، چشم پیامبر به زنی افتاد که هردو چشمش مجروح و بسته بود.

پیامبر فرمود: کسی که هردوچشمش مجروح و شبیه نابینایان باشد داخل بهشت نمی‌شود. زن به گریه افتاد و گفت:‌‌ ای رسول خدا پس من داخل دوزخ می‌روم؟

حضرت فرمود: نه. منظورم این است با چنین شکلی وارد بهشت نمی‌شوی زیرا افراد در بهشت سالم و جوان خواهند بود».

    در مورد خود خندیدن که چه خند‌ه‌ای خوب است و چه خند‌ه‌ای نه، چه نظری دارید؟

پیامبر اعظم فرمود: «خنده بر 2 قسم است: خند‌ه‌ای که خدا آن را دوست دارد و خند‌ه‌ای که خدا آن را دشمن دارد. اما خند‌ه‌ای که خدا آن را دوست دارد، لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش می‌زند. خند‌ه‌ای که خدای تعالی آن را دشمن دارد. این است که مرد برای خندیدن یا خنداندن دیگران سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن در جهنم سرنگون می‌شود».

از معمر بن خلاد هم روایت داریم که می‌گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: «قربانت گردم مردی در میان جمعی است و سخنی به میان‌ آید و شوخی کنند، بخندد؟»

امام پاسخ دادند: «باکی نیست تا آنجا که به فحش و هرزه‌گویی نکشد.»

سپس فرمود: «همانا رسول خدا اینگونه بود که عرب بیابانی نزدش آمد و هدیه‌ای برایش آورد و همان‌جا می‌گفت بهای هدیه ما را بده. پس رسول خدا خندید و هر زمان که اندوهگین می‌شد می‌فرمود ‌ای کاش آن عرب بیابانی نزد ما می‌آمد». از اینگونه روایات که مرز خنده حلال را تعیین می‌کند بسیار آورد‌ه‌اند.

    در مورد خنده‌هایی که پرهیز از آن سفارش شده است، چطور؟ ائمه(ع) در این خصوص چه فرمود‌ه‌اند؟

بله در این خصوص هم احادیث فراوانی داریم. مثلا اینکه مومن را از بسیار خندیدن منع کرد‌ه‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمودند که خنده بسیار، دل را می‌میراند. یا اینکه فرمودند خنده بسیار دین را آب می‌کند همانطور که آب، نمک را. البته در نوع خندیدن هم باید دقت کرد. نباید قهقهه زد، چرا که آورد‌ه‌اند افراد کم ظرفیت جاهل هستند و وقتی خنده‌شان می‌گیرد قهقهه می‌زنند و وقتی هم گریه می‌کنند جیغ می‌کشند.

در خود خندیدن هم باید مراعات کنیم. نباید با صدای بلند بخندیم. سیره پیامبر هم‌چنین بود. ایشان لبخند می‌زدند و همیشه تبسم داشتند. یا اینکه نباید به عیب‌های مردم خندید که این کار بسیار اشتباه است و ائمه(ع)، شیعیان را از این کار منع کرد‌ه‌اند. یکی چاق است، یکی لاغر؛ این مسائل نباید مایه تفریح مردم باشد.

یا اینکه یکی از نظر مالی ضعیف است، این موضوع دلیل بر خنده نیست و خدا هر کسی را که دیگران را تمسخر می‌کند، بازخواست خواهد کرد. معنی تفریح و شادی غیر اینهاست. در سوره مومنون سخن از مجازات سخت دوزخیان است و گوشه‌ای از گفت‌وگوی خدا با آنها را بازگو می‌کند.

خداوند با این سخن عتاب‌آمیز آنها را مخاطب می‌سازد: «آیا فراموش کرد‌ه‌اید گروهی از بندگان خاص من می‌گفتند پروردگارا ما ایمان آوردیم ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحم‌کنندگانی؟! و اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و آنقدر در این کار اصرار کردید که استهزا کردن آنها شما را از یاد من غافل کرد؟

و شما پیوسته بر آنها می‌خندیدید و بر سخن و رفتار و کردارشان پوزخند می‌زدید. امروز به‌خاطر آن صبر و استقامت و پایمردی در مقابل آن همه استهزا آنها را پاداش دادم و آنها رستگار شدند و اما شما در بد‌ترین حالات و دردناک‌ترین عذاب گرفتارید و کسی به فریادتان نمی‌رسد. باید هم اینگونه باشد که مستحق این کیفرید.»

با توجه به این گفت‌وگو پی می‌بریم که نباید مردم را به‌دلیل رفتار و ایمانشان مسخره کنیم. خدا حامی کسانی است که مورد مسخره قرار می‌گیرند و واقعا ارزش هم ندارد آدم برای چند دقیقه شادی، دین و ایمانش را به باد بدهد.

نزدیک بود صندلی شهید مطهری بیفتد

حجت‌الاسلام قرائتی در زمان جوانی، حتی در خدمت بزرگانی چون مقام معظم رهبری و شهیدان بهشتی و مطهری هم سخنرانی کرده و آنها را هم خندانده است. این معلم قرآنی تعریف می‌کند: «سال‌های قبل از انقلاب که تازه برای جوانان کلاس شروع کرده و در کاشان جلسه داشتم، به قصد زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفتم.

در حرم به امام، عرض کردم: چه خوب بود، این چند روزی که اینجا هستم جلسه و کلاسی داشتم‌.

در همین حال یکی از روحانیون آشنا پیش من آمد و گفت: آقای قرائتی دبیران تعلیمات دینی جلسه‌ای دارند، شما نیز با ما بیا. با هم رفتیم. دیدم جلسه‌ای است با عظمت که افرادی مثل آیت‌الله خامنه‌ای و شهیدان بزرگوار مطهری، باهنر و بهشتی نیز تشریف دارند.

من اصرار کردم که 5 دقیقه‌ای صحبت کنم که اجازه دادند. همینطور شد که مطالبی را با مثال بیان کردم. خیلی پسندیدند. حتی موقع سخنرانی من، آنقدر شهید مطهری خندید که نزدیک بود صندلی‌اش بیفتد.

شهید بهشتی فرمود: من خیلی وقت بود فکر می‌کردم که می‌شود که دین را همراه با مثل و خنده به مردم منتقل کرد که امروز دیدم.»

با خنداندن از آیت‌الله گلپایگانی حجره گرفتم

استاد محسن قرائتی همواره از خاطرات شیرنی که در زندگی با آنها مواجه شد‌ه‌اند یاد می‌کنند. مثلا اینکه چطور توانسته‌اند با استفاده از توانایی خنداندن دیگران مشکلاتشان را حل و فصل کنند؛ «سال‌های اول طلبگی‌ام در قم خواستم در حوزه آیت‌الله گلپایگانی حجره بگیرم و درس بخوانم اما گفتند به کسانی که لباس روحانیت ندارند حجره نمی‌دهند. خودم خدمت ایشان رسیدم.

فرمودند: شما که لباس ندارید. معلوم است که کم درس خواند‌ه‌اید. عرض کردم گرچه به من حجره نمی‌دهید ولی اجازه بفرمایید یک مثال بزنم.

ایشان اجازه فرمودند. عرض کردم: می‌گویند مردی در کاشان به حمام رفت. وقتی لباس‌‌هایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه اَه. چه آدم کثیفی. وقتی این برخورد را دید دوباره لباس‌‌هایش را پوشید تا از حمام بیرون برود. گفتند کجا می‌روی. گفت می‌روم حمام تا بیایم حمام! حال حکایت شماست که می‌فرمایید برو درس بخوان بعد بیا اینجا درس بخوان. برو روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو.

وقتی این مثال را زدم ایشان خیلی خندیدند و فرمودند: به شما حجره می‌دهیم. شما اینجا بمانید.»

مراقب شادی‌های فتنه‌انگیز باشید

حجت‌الاسلام قرائتی نکته‌ای را گوشزد می‌کنند که بسیار مهم است. اینکه این معلم قرآن در لابه‌لای سخنانش از اعتدال در خنده و شادی سخن می‌گفت دلیل داشته که توضیح می‌دهد: «امیرالمومنین(ع) می‌فرماید چه بسا شادی‌هایی که آخرش به جنگ کشیده شود»؛ یعنی‌‌ همان امیرالمومنین(ع) که از ضرورت شادی و تفریح سخن گفته بود این را می‌گوید؛ یعنی شوخی شوخی جدی می‌شود، چه بسا لذت‌هایی که آخرش آتش است.

همانطور که پیامبر(ص) فرمود در لذت‌هایی که آخرش آتش جهنم است خیری نیست. امروز یک تلفن به شما می‌شود. یک لبخند به شما می‌زنند. نامه می‌نویسند. تبریک می‌گویند. گل می‌آورند.

با یک برخورد‌هایی دل آدم را می‌برند اما فردا می‌بینی آبروریزی شد. گناه و توطئه و فساد شد. برخی اوقات آدم را برای خودش نمی‌خواهند. خیانت می‌کنند؛ یعنی باید در طرب‌‌ها و شادی‌‌ها عاقبت‌اندیشی کنیم. شرایط را بسنجیم. به قول سعدی این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند دور شیرینی. بسیاری از فریبکاری‌‌ها در جامعه امروز که دختران و پسران به سوی اعتیاد و قتل و… کشیده می‌شوند آغازی این‌چنین دارند و از یک برنامه شاد شروع می‌شوند».