واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

پیامبر نیکی و نیکان

فرزاد جهان‌بین

قرآن کریم از پیامبر اعظم(ص) به عنوان «اسوه حسنه» یاد می کند (احزاب/۲۱) و از این رو ضروری است که به ابعاد آن شخصیت عالی قدر، آشنایی بیشتری بیابیم تا تاسی دقیقتر و کاملتری به حضرتش داشته باشیم. علی(ع) که همواره قرین پیامبر(ص) بوده و از همان اوان شیر خوارگى تحت تربیت مخصوص پیامبر قرار گرفته و صبح و شبش را با ایشان به سر کرده است به نحوی که پیامبر اسلام لقمه می جویده و در دهان ایشان می گذاشته و هر روز پرچمى از اخلاق خود برای وی بر مى افراخت(نهج البلاغه، خ۱۹۲) تا آنگاه که رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ در حالى که سرش روى سینه علی(ع) بود قبض روح شد (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸) بهترین کسی است که دقیقترین و عالی ترین توصیف ها را از شخصیت نبی مکرم اسلام ارائه داده است.

مولودی به غایت مبارک

علی(ع) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (ص) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید: فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامه الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجره التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر (نهج البلاغه، خطبه۹۴).

خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکان‌ها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان‌اند.

تربیت یافته ویژه الهی

علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید: لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲).

از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: در کودکی چند بار اتفاقاتی برایم افتاد که احساس کردم نیروی غیبی و مأمور درونی مراقب من است تا مرتکب بعضی کارها نشوم، از جمله اینکه وقتی بچه بودم و با کودکان بازی می‏کردم، روزی یکی از بزرگان قریش ساختمانی می‏ساخت و کودکان بنا بر عادت کودکی سنگ‏ها را در دامن لباس می‏ریختند و لباس را بالا می‏زدند من هم یک سنگ در دامن گذاشتم. تا خواستم دامنم را بالا بزنم، گویی کسی با دست زد و لباس مرا پایین انداخت. بار دیگر خواستم این کار را بکنم، که همین عمل تکرار شد. فهمیدم نباید این کار را انجام دهم.(ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه)

موعود تمام انبیا‌‌

علی(ع) در این باره می فرمایند: الی ان بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (ص) لانجاز عدته و انتمام نبوته مأخوذاً علی النبیین میثاقه، مشهوره سماته (نهج البلاغه، خطبه اول).

تا اینکه خداوند محمد رسول الله(ص) را برای وفای به عهد خویش و کامل کردن نبوتش مبعوث ساخت و این در حالی بود که از همه پیامبران درباره او پیمان گرفته شده و نشانه هایش مشهور بود.

پیامبری با برها‌ن‌های آشکار

ارسله بوجوب الحجج و ظهور الفلج و ایضاح المنهج، فبلغ الرساله صادعاًبها و حمل علی المحجه دالاعلیهاو اقام اعلام الاهتداء و منار الضیاء، و جعهل امراس الاسلام ومتینه و عری الایمان وثیقه (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵).

پیامبر اکرم (ص) را با برهان‌هایی روشن و پیروزی بر کفر و شرک و آشکار نمودن راه راست گسیل داشت و پیامبر نیز رسالت حق را آشکارا ابلاغ نمود و انسانها را به جاده حق رهنمون شد. پرچم‌های هدایت را برافراشت و نشانه‌های روشن را برقرار ساخت. رشته‌های اسلام را محکم و دستگیره‌های ایمان را استوار گردانید.

پیامبری که از نیکان، دلبری می کرد

علی(ع) در بیان عظمت پیامبر(ص) می فرمایند: قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنبت الیه ازمه الابصار دفن الله به الضغائن و اطفأبه الثوائر الف به اخواناً و فرق به اقراناً اعزبه الذله و اذل به العزه (نهج البلاغه، خطبه۹۶).

دلهای نیکوکاران، شیفته پیامبر اکرم (ص) گشت و چشم‌های حق جویان به سوی او متوجه شد و به برکت وجودش کینه ها را مدفون ساخت و آتش دشمنیها را فرو نشاند. افراد دور افتاده را به واسطه او به هم نزدیک ساخت و نزدیکانی که در ایمان و هدف هم آهنگ نبودند از هم دور نمود. ذلیلان محروم در پرتو وجود او عزت یافتند و عزیزان خودخواه ذلیل شدند.

ملاک ارزش‌ها و اسوه حسنه

علی(ع) شیوه زندگی آن نبی اعظم را به عنوان ملاک ارزش‌ها معرفی می‌نماید و می‌فرماید:‌ و لقد کان فی رسولالله (ص) کاف لک فی الاسوه و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثره مخازیها و مساویها؛ اذ قبضت عنه اطرافها و طئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها… و لقد کان فی رسولالله (ص)مایدک علی مساوی الدنیا و عیوبها اذجاع فیها مع خاصته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته فلینظر ناظر بعقله اکرم الله محمداً بذلک ام اهانه فان قال: أهانه فقد کذب والله العظیم بالافک العظیم و ان قال: اکرم فلیعلم أن الله اهان غیره حیث بسط الدنیا و زواها عن اقراب الناس منه(نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰)

کافی است که پیامبر خدا (ص) را سرمشق خود قرار دهی و او سرمشق توست در بی ارزش بودن دنیا و رسواییها و بدیهایش، زیرا دنیا از او گرفته شد اما برای دیگران مهیا گردید. از نوشیدن شیر دنیا وی را جدا ساختند و از زخارف و زیباییهای آن برکنار داشتند… در زندگی رسول خدا (ص) اموری است که تو را بر عیوب دنیا واقف می سازد، زیرا او و نزدیکانش در دنیا گرسنه بودند و با اینکه منزلت و مقامی عظیم در پیشگاه خداوند داشت، زینتهای دنیا را از او دریغ داشت. بنابراین، هر کس با عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند این کار پیامبرش را گرامی داشته یا به او اهانت کرده است. اگر کسی بگوید به او اهانت کرده به خدا سوگند این دروغ محض است و اگر بگوید او را گرامی داشته باید بداند خداوند دیگران را که زینتهای دنیا به آنها داده گرامی نداشته است، زیرا دنیا را برای آنها گسترده و از مقرب ترین افراد به خودش دریغ داشته است.

مظهر شجاعت

امام(ع) در باره شجاعت پیامبر اسلام می فرماید: کنا اذا احمر البأس اتقینا برسول الله (ص) فلم یکن احد منا اقرب الی العدو منه (نهج البلاغه، غریب کلمه۹).

هرگاه جنگ شعله ور و سخت می شد ما به رسول خدا پناه می بردیم و هیچ یک از ما به دشمن، نزدیک تر از او نبود.

مظهر ایثار

و کان رسول الله (ص) اذا احمر البأس و احجم الناس قدم اهل بیته، فوقی بهم اصحابه حر السیوف و الاسنه فقتل عبیده بن الحارث یوم بدر و قتل حمزه یوم احد و قتل جعفر یوم موته و اراد من لو شئت ذکرت اسمه مثل الذی ارادوا من الشهاده و لکن آجالهم عجلت و منیته اجلت (نهج البلاغه، نامه ۹).

هرگاه آتش جنگ شعله می کشید و حمله شدید دشمن باعث عقب نشینی سپاه می شد، پیامبر خدا (ص) اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار می داد تا اصحابش از آتش شمشیر و نیزه مصون بمانند. لذا پسر عموی پیامبر عبیده بن حارث روز بدر و حمزه عموی پیامبر روز احد و جعفر پسرعموی آن حضرت روز جنگ موته کشته و شهید شدند و کسانی هم بودند که اگر می خواستم نامشان را می بردم که دوست داشتند همانند آنان شهادت نصیبشان گردد اما مقدور بود زنده بمانند و مرگشان به تأخیر افتد.

پدر و مادر علی(ع)، فدای او باد

علی(ع) هنگام وداع با پیامبر اعظم (ص)، آن گاه که آن حضرت را غسل می داد، عرضه داشت: بابی انت و امی لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوه والأنباء و اخبار السما (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵).

پدرم و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگران قطع نشد و آن نبوت و اطلاع رسانی از عالم غیب و اخبار آسمانی بود.

برترین درودها نصیب او باد

علی(ع) در ضمن تعلیم درود فرستادن بر نبی گرامی اسلام (ص) می فرمایند: اجعل شرائف صلواتک و نوامی برکاتک علی محمد عبدک و رسولک الخاتم لما سبق والفاتح لما انغلق والمعلن بالحق والدافع جیشات الاباطیل و الدامغ. صولات الاضالیل، کما حمل فا ضطلع قائماً بامرک مستوفزاً فی مرضاتک غیر ناکل من قدم و لا واه فی عزم واعیاً لوحیک حافظاً لعهدک ماضیاً علی نفاذ امرک حتی اوری قبس القابس و اضاء الطریق للخابط و هدیت به القلوب بعد خوضات الفتن والاثام و اقام بموضحات الاعلام و نیرات الاحکام (نهج البلاغه، خطبه ۷۲).

خداوندا، گرامی ترین درودها و افزون‌ترین برکات خود را بر محمد(ص) بنده و فرستاده ات قرار ده. همان فرستاده ای که ختم کننده وحی و رسالت بود و بازکننده راه بسته سعادت بشری و آشکار کننده دین حق به وسیله حق و برهان و بازدارنده جنب و جوش‌های باطل و شکننده و از میان برنده هجومهای گمراهان. همان گونه که سنگینی بار رسالت بر عهده او قرار داده شد با تمام قدرت به انجام آن پرداخت و به فرمانت قیام کرد و به سرعت در راه رضا و خشنودی ات گام برداشت و حتی یک قدم هم عقب گرد نکرد و اراده محکمش سست نشد. وحی و رسالت تو را به خوبی دریافت و پیمان رسالتت را حافظ و نگه دار بود. آن چنان در اجرای فرمانت کوشش کرد که شعله فروزان حق را آشکار و راه را برای جاهلان و گمراهان روشن ساخت و دلهایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند به واسطه او هدایت گردیدند. پرچم‌های حق را برافراشت و احکام زنده اسلام را برپا نمود.

دعای روز سوم شعبان

دعای روز سوم شعبان


و روز سوم ماه شعبان روز بسیار مبارکى است و موافق مشهور، روز ولادت حضرت امام حسین علیه السّلام است و از حضرت صاحب الامر علیه السّلام فرمانى بیرون آمد که روز سوم ماه شعبان روز ولادت حضرت امام حسین علیه السّلام است، پس روزه بدارید و این دعا را بخوانید:

اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ المولود فی هذا الیوم الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته بکته السّماء و من فیها و الأرض و من علیها و لمّا یطأ [یطأ]لابتیها قتیل العبرة و سیّد الأسرة الممدود بالنّصرة یوم الکرّة المعوّض من قتله أنّ الأئمّة من نسله و الشّفاء فی تربته و الفوز معه فی أوبته و الأوصیاء من عترته بعد قائمهم و غیبته حتّى یدرکوا الأوتار و یثأروا الثّار و یرضوا الجبّار و یکونوا خیر أنصار صلّى اللّه علیهم مع اختلاف اللّیل و النّهار.

اللّهمّ فبحقّهم إلیک أتوسّل و أسأل سؤال مقترف و معترف مسیء إلى نفسه ممّا فرّط فی یومه و أمسه یسألک العصمة إلى محلّ رمسه.

اللّهمّ فصلّ على محمّد و عترته و احشرنا فی زمرته و بوّئنا معه دار الکرامة و محلّ الإقامة اللّهمّ و کما أکرمتنا بمعرفته فأکرمنا بزلفته و ارزقنا مرافقته و سابقته و اجعلنا ممّن یسلّم لأمره و یکثر الصّلاة علیه عند ذکره و على جمیع أوصیائه و أهل أصفیائه الممدودین منک بالعدد الاثنی عشر النّجوم الزّهر و الحجج على جمیع البشر.

اللّهمّ وهب لنا فی هذا الیوم خیر موهبة و أنجح لنا فیه کلّ طلبة کما وهبت الحسین لمحمّد جدّه صلّى اللّه علیه و آله و عاذ فطرس بمهده فنحن عائذون بقبره من بعده نشهد تربته و ننتظر أوبته آمین ربّ العالمین .





[1]

اى خدا! از تو درخواست مى‌کنم به حقّ مولود در این روز (حضرت حسین «ع») که پیش از آن‌که متولد شود به یکتایى تو گواهى داد و هنوز قدم به سنگلاخ دنیا نگذارده آسمان و زمین و هرچه در اوست به مظلومى‌اش گریست. کشته‌ى اشک‌ها و سید قبیله آن‌که به انتقام خون پاکش در رجعت ظفر و نصرت پایدار خواهد یافت و امامان و پیشوایان دین از نسل پاک اویند و شفاى هرمرض در تربت اوست و هرکه را محبت اوست در رجعتش پس از قائم آل محمد علیه السّلام و طول غیبت فیروز خواهد بود تا آن‌که به خون‌خواهى او برخیزند و خدا را خوشنود سازند و بهترین یاران دین خدا باشند درود خدا بر آنان تا روز و شب در جهان برقرار است.

بار الها! به حقّ آنها به درگاه تو توسل مى‌جویم و درخواست مى‌کنم مانند گناهکارى که معترف به گناه خود است و از افراطکارى روزوشب بر خویش ستم کرده از تو درخواست مى‌کند که ایمانش را تا وقت مرگ محفوظ دارى.

بار الها درود فرست بر محمد صلّى اللّه علیه و آله و عترت پاکش و ما را در زمرۀ آن بزرگوار محشور گردان و در دار کرامتت بهشت و محل اقامت ابد با او قرین ساز. خدایا چنان‌که به ما معرفتش را عطا فرمودى تقرب و رفاقت با سبقت حضرتش را نیز عطا فرما و ما را از آنان قرار ده که تسلیم فرمان اویند و درود بر او چون نامش یاد شود بسیار فرستند و هم درود بر جمیع اوصیا و جانشینانش و اهل برگزیده‌اش که تو آنان را دوازده نفر در شمار آوردى که آنها ستارگان روشن و حجت‌هاى تو بر جمیع بشرند.

خدایا در این روز به ما بهترین موهبت را عطا فرما و کلیه‌ى حوایج ما را برآور چنانچه حسین علیه السّلام را به جدش محمد صلّى اللّه علیه و آله عطا فرمودى و فطرس ملک به گهواره‌ى او پناه برد و ما پناه‌جویندگان به قبر مطهرش هستیم پس از شهادتش و بر تربت پاکش حضور یافته و رجعت آن بزرگوار را منتظریم. این دعاى ما را اجابت کن اى پروردگار عالم.


[1] ) اقبال الأعمال ص  ۶٨٩ ؛ مفاتیح الجنان، ج  ١ ، ص  ١۶۴ .


زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه با ترجمه مقابل متن

_________________________________________________________

أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ،

سلام بر  آدم  یارِ مخلص  خدا  از  بینِ  آفریدگانش ، 

أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ،

درود  بر  شیث  ولىّ خدا  و بهترینِ  بندگانش ، 

أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ،

سلام  بر  ادریس  که  براى خدا حجّتِ  او را  بپا داشت ،

أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ،

درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ  اجابـت بود ،

أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ،

سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود،

أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ،

درود  بر  صـالح که  خـداوند  تاج کـرامت بر سـرش نهاد ،

أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ،

سـلام بر ابراهـیم  که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت را به او عـطا نمود،

أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ،

درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم  از  بهشت  را فـداىِ او نمود

أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ،

سـلام بر اسحـاق که  خـداوند پیامبرى را در  نسـل او  قـرار داد ،

أَلسَّـلامُ  عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ،

درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند،

أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ،

سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید،

أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ،

درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت،  

أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ،

سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ،

أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ،

درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ،

أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ،

سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ،

أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ،

درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ،  

أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ،

سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ،

أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ،

درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ،

أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ،

سلام بر عُزَیر  که خداوند  او را پس از  مرگش به  حیات  بازگردانید ،  

أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ،

درود بر زکریّا  که در  رنج و بَلا شکیبا بود ،

أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،

سلام بر یحیى  که خداوند  به  سبب شهادت مقام  و منزلتِ او را بالا برد ،

أَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ اللهِ وَ کَلِمَتِهِ،

درود بر عیسى روح خدا و کلمه او ،

أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ،

سلام بر محمّد محبوبِ خدا و یار مخلص او ،

أَلسَّلامُ عَلى  أَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ أَبی طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ،

درود بر فرمانرواى مؤمنان على بن ابیطالب ، که برادرىِ رسول خدا به وى اختصاص یافت،

أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ،

سلام بر فاطمه زهراء دختر رسول الله ،  

أَلسَّلامُ عَلى أَبی مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبیهِ وَ خَلیفَتِهِ ،

درود بر حسن بن على وصىّ و جانشین پدرش ،

أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ،

سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ،

سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ،

سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ،

سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ،

سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ،

سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ،

سلام بر فرزند سرور جانشینان ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ،

سلام بر فرزند فاطمه زهراء ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى،

سلام بر فرزند خدیجه کبرى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى،

سلام بر فرزند سدرة المنتهى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى،

سلام بر فرزند جنّة المأوى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا،

سلام بر فرزند زمزم و صفا ،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ،

سلام بر آن آغشته به خون ،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ،

سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ،

أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ،

سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء ،

أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ،

سلام بر غریبِ غریبان،

أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ،

سلام بر شهیدِ شهیدان ،

أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ،

سلام بر مقتولِ دشمنان ،

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ،

سلام بر ساکنِ کربلاء ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ،

سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ،

سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند،

أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ،

سلام بر پیشواى دین ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ،

سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، 

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ،

درود بر آن پیشوایانِ سَروَر،

أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ،

سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ،

سلام بر آن لب هاى خشکیده،

أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ،

سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ،

 سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ،

سلام بر آن جسـدهاى برهـنه )بر خاک)،

أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ،

سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ،

أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ،

سلام بر آن خون هاى جارى ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ،

سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،

سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،

أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ،

سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)،

أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،

سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان، 

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ،

سلام برتو (اى حسین بن على) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ،

سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ،

سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى)،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ،

سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت،

أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ   الْمَظْلُومِ،

سلام بر آن کشته مظلوم،

أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ،

سلام بر برادرِ مسمومش،

أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ،

سلام بر على اکبر،

أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ،

سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک،

أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ،

سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ،

سلام بر آن خانواده اى که نزدیک (و همراه سَروَرشان) بودند،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ،

سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها،

أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ،

سلام بر آن  دور افتادگان از وطن ها،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ،

سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن،

أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ،

سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ،

سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیبا،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،

سلام بر آن مظلومِ بى یاور،

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ،

سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک،

أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ،

سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ،

سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید،  

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،

سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،

سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ،

سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،

سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،

سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،

سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ

سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ،

سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،

سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،      

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،

سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،

سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،

سلام بر آن مدافعِ بى یاور،

أَلسَّلامُ  عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،

سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،

سلام بر آن گونه خاک آلوده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،

سلام بر آن بدنِ برهنه ،

أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،

سلام بر آن دندانِ چوب خورده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،

سلام برآن  سرِ بالاى نیزه رفته،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،

سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء)

تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ،

گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ  وَ  عَلَى  الْمَلآ ئِکَةِ  الْمُرَفْرِفینَ  حَوْلَ  قُبَّتِک َ ،

سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند،

الْحافّینَ  بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ،

و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند،

 الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ،

و براى زیارت تو وارد مى شوند،  

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ،

سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام، وبه رستگارى درپیشگاه توامیدبسته ام،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ،

سلام برتو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ توآشنا و در ولایت تو مُخلص و بى ریا است،

الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ،

وبه سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و ازدشمنانت بیزاراست،

سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ،

 سلام کسیکه قلبش ازمصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یادتو جارى است،

سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ،

سلام کسیکه دردناک وغمگین وشیفته وفروتن است،  

سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ،  لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ،

سلام کسیکه اگرباتو درکربلا مى بود، باجانش دربرابر تیزىِ شمشیرها ازتو محافظت مى نمود،

وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ،

و نیمه جانش رابه خاطرتوبدست مرگ مى سپرد، و در رکاب تو جهاد میکرد،

وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ،

و تورابرعلیه ستمکاران یارى داده، جان وتن ومال وفرزندش رافداى تو مى نمود،

وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ،

و جانش فداى جان تو، و خانواده اش سپربلاىِ اهل بیت تومى بود،

فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ،

اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت،

وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً،

ونبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانیکه با تو دشمنى کردند خصومت نمایم،

فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،

(درعوض) صبح وشام برتومویِه میکنم، و به جاى اشک براى توخون گریه میکنم،  

حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ،

از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبت هائى که برتو واردشد،

حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ  الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ،

تا جائى که ازفرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،

أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوةَ ، وَ اتَیْتَ الزَّکوةَ ،

گواهى میدهم که تو نماز رابپاداشتى، وزکات دادى،

وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ،

وامر به معروف کردى، واز منکر و عداوت نَهى نمودى،

وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ ،

و اطاعتِ خداکردى و نافرمانى وى ننمودى،

 وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ،

و به خدا وریسمان اوچنگ زدى تا وى  را راضى  نمودى،

وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ،

و از وى درخوف و خشیَت بوده نظاره گر ِاو بودى، واو را اجابت نمودى،

وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ،

وسنّتهاى نیکو بوجود آوردى، وآتشهاى فتنه را خاموش نمودى،

وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ،

ودعوت به هدایت و استقامت کردى،و راههاى صواب و حقّ را روشن و واضح گرداندى،

وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ،

ودرراه خدا بحقّ جهاد نمودى،

وَ کُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً ،

      وفرمانبردارِخداوند، و پیرو جدّت محمّدبن عبدالله بودى،

وَ لِقَوْلِ أَبـیک َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِیَّةِ أَخیک َ مُسارِعاً ،

و شنواى کلام پدرت على بودى، به(انجامِ) سفارش برادرت امام حسن جدیت نمودى،

وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً ، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً ، وَ لِلطُّغاةِ مُقـارِعاً ،

ورفعت دهنده پایه دین، و سرکوب کننده طاغوت، وکوبنده سرکشان بودى،

 وَ لِلاُْ مَّةِ ناصِحاً ، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً ،

وخیرخواه و نصیحت گر ِاُمّت بودى درهنگامى که در شدائدِ مرگ دست وپا میزدى،

وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً ، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً ،

و مبارزه کننده با فاسقان و بر پا کننده حُجَج و براهین الهى بودى،  

وَ لِـلاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً ، وَ لِلْحَقِّ ناصِراً ، وَ عِنْدَ الْبَلآءِ صابِراً ،

وترحُّم کننده بر اسلام ومسلمین بودى،  یارى گرِ حق بودى، در هنگام بلاء شکیبا و صابر،

وَ لِلدّینِ کالِئاً ، وَ عَنْ حَوْزَتِهِ مُرامِیاً ، تَحُوطُ الْهُدى وَ تَنْصُرُهُ،

حافظ و مراقب دین، و مدافع حریم آن بودى، (طریقِ) هدایت را حفظ و یارى  می نمودى،

وَ تَبْسُطُ الْعَدْلَ وَ تَنْشُرُهُ ،

عدل و داد را گسترش  داده و وسعت مى بخشیدى،

وَ تَنْصُرُ الدّینَ وَ تُظْهِرُهُ ،

دین و آئینِ الهى رایارى نموده آشکارمى نمودى،

وَ تَکُفُّ الْعابِثَ وَ تَزْجُرُهُ ،

یاوه گویان را (ازادامه راه) بازداشته جلوگیرى می کردى،

وَ تَأْخُذُ لِلدَّنِىِّ مِنَ الشَّریفِ ، وَ تُساوی فِى الْحُکْمِ بَیْنَ الْقَوِىِّ وَ الضَّعیفِ،

حقّ ضعیف را از قوى می ستاندى، و در داورى بین ضعیف و قوى برابر حُکم  می نمودى،

کُنْتَ رَبیعَ الاَْیْتامِ ،

تو بهار ِسر سبز ِیتیمان  بودى،

وَ عِصْمَةَ الاَْ نامِ ، وَ عِزَّ الاِْسْلامِ ، وَ مَعْدِنَ الاَْحْکامِ ،

نگاهبان و حافظ  مردم  بودى، مایه  عـزّت و سرافرازى  اسلام، معدنِ  احکام  الهى،

وَ حَلیفَ الاِْنْعامِ،

هم پیمان  نیکى و احسان بودى،

سالِکاً طَرآئِقَ جَدِّک َ وَ أَبیک َ، مُشْبِهاً فِى الْوَصِیَّةِ لاَِخیـکَ،

پوینده طریقه جدّ و پدرت و در سفارشات و وصایا همسانِ  برادرت بودى،

وَفِىَّ الذِّمَـمِ ، رَضِىَّ الشِّیَمِ ، ظاهِرَ الْکَرَمِ ،

وفادار به پیمانها، داراى سجایاىِ پسندیده، با جود  و کَرَمِ  آشکار بودى،

مُتَهَجِّداً فِى الظُّلَمِ،

شب  زنده دار (به عبادت) در دلِ  شبهاىِ تاریک،

قَویمَ الطَّرآئِقِ ، کَریمَ الْخَلائِقِ ،

عتدل و میانه رو در روشها، باسجایا و اخلاقِ کریمانه،

عَظیمَ السَّوابِقِ ، شَریفَ النَّسَبِ ، مُنیفَ الْحَسَبِ ،

داراى سوابقِ با عظمت و ارزشمند، داراى نَسَبِ شریف، وحَسَبِ والا،

رَفیعَ الرُّتَبِ ، کَثیرَ الْمَناقِبِ ، مَحْمُودَ الضَّرآئِبِ ،

با درجاتِ رفیع و عالى، مناقب و فضائلِ بسیار، سِرِشتها و طبیعتهاى  مورد ستایش،

جَزیلَ الْمَواهِبِ ، حَلیمٌ رَشیدٌ مُنیبٌ ،

و با عطایا و مواهبِ بزرگ بودى، صبور، رشد یافته، بسیار متوجه بسوى خدا،

جَوادٌ عَلیمٌ شَدیدٌ ،

باجود و سخاوت، دانا، توانا و قاطع بودى،

 إِمامٌ شَهیدٌ، أَوّاهٌ مُنیبٌ ، حَبیبٌ مَهیبٌ ،

پیشواى شهید،بسیار گریان در پیشگاه خداوند، محبوب و با هیبت بودى،

کُنْتَ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَلَداً ، وَ لِلْقُرْءانِ سَنَداً

تو براى  پیامبر که درودخدابراووآل اوباد فرزند، و براى قرآن پشتوانه بودى ،

وَ لِلاُْ مَّةِ  عَضُداً ، وَ فِى الطّاعَةِ مُجْتَهِداً،

و براى  امّتِ  اسلام  بازوى توانا، و درطاعتِ  حقّ کوشا بودى،

حافِظاً لِلْعَهْدِ وَالْمیثاقِ ، ناکِباً عَنْ سُبُلِ الْفُسّاقِ 

توحافظِ عهد وپیمانِ الهى، دورى کننده ازطُرُقِ فاسقان بودى،

باذِلاً لِلْمَجْهُودِ ،

تو آنچه درتوان  داشتى (براى اِعلاءِکلمه حقّ) بذل نمودى،

طَویلَ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ ،

داراى رکوع و سجود طولانى بودى،

زاهِداً فِى الدُّنْیا زُهْدَ الرّاحِلِ عَنْها ،

تو مانند کسیکه  ازدنیا رخت برخواهد بست ازآن روگردان بودى،

ناظِراً إِلَیْها بِعَیْنِ الْمُسْتَوْحِشینَ مِنْها ،

و مانندکسانیکه ازدنیادروحشت وهراس بسر میبرند به آن نگاه میکردى،

امالُک َ عَنْها مَکْفُوفَةٌ ، وَ هِمَّتُک َ عَنْ زینَتِها مَصْرُوفَةٌ ،

آرزوهایت از (تعلّق به) دنیا بازداشته شده، وهمّت وکوششت از زیو ردنیا رو گردانده بود،

وَ أَلْحاظُک َ عَنْ بَهْجَتِها مَطْرُوفَةٌ ، وَ رَغْبَتُک َ فِى الاْخِرَةِ  مَعْرُوفَةٌ ،

دیدگانت ازبهجت و سروردنیابربسته، و اشتیاق و مِیلَت به آخرت شهره آفاق است،

حَتّـى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ باعَهُ ، وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِناعَهُ،

تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود، وظلم وسرکشى نقاب از چهره برکشید،

وَ دَعَا الْغَىُّ أَتْباعَهُ ،

و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند،

وَ أَنْتَ فی حَرَمِ جَدِّک َ  قاطِنٌ ، وَ لِلظّـالِمینَ مُبایِنٌ ،

با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى، و از ستمکاران فاصله گرفته بودى،

جَلیسُ الْبَیْتِ وَ الْمِحْـرابِ ،

و مُلازمِ منزل ومحرابِ عبادت بوده،

مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّـذّاتِ وَ الشَّـهَواتِ ،

و از لذّتها وشهوات دنیوى کناره گیربودى،

تُنْکِـرُ الْمُنْکَـرَ بِقَلْبِـک وَلِسانِک، عَلى حَسَبِ طاقَتِـک وَ إِمْکانِـک،

وبرحسب طاقت وتَوانَت مُنکَر را با قلب وزبانت انکارمى نمودى،

ثُمَّ اقْتَضاک َ الْعِلْمُ  لِـلاِْنْکارِ،

پس ازآن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکارنمود،

وَ لَزِمَک َ أَنْ  تُـجـاهِدَ الْـفُجّـارَ ،

و برتو لازم گشت با بدکاران رویاروى و جهادکنى،

فَـسِـرْتَ فـی أَوْلادِکَ وَ أَهـالیـکَ ، وَ شیعَـتِک َ وَ مَوالیک

بنابراین درمیان فرزندان و خانواده ات، وپیروان ودوستانت روانه شدى،

وَ صَدَعْتَ بِالْحَـقِّ وَ الْبَـیّـِنَـةِ ،

وحقّ و برهان را  آشکار نمودى،

وَ دَعَوْتَ إِلَى اللهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ،

وباحکمت وپند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فراخواندى،

وَ أَمَرْتَ بِإِقامَةِ الْحُدُودِ ، وَ الطّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ،

وبه برپادارىِ حدودِ الهى ، و طاعتِ معبود امر نمودى ،

وَ نَهَیْتَ عَنِ الْخَبآئِثِ وَ الطُّـغْیانِ،

و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى،

وَ واجَهُـوک َ بِالظُّـلْمِ وَ الْعُـدْوانِ،

ولى آنهابه ستم ودشمنى رویاروىِ تو قرار گرفتند،

فَجاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الاْیعازِ لَهُمْ،

پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس ازآنکه(حقّ را)به آنان گوشزد نمودى،

وَ تَأْکیدِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ ،

و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى،

فَنَکَثُوا ذِمامَک َ وَ بَیْعَتَک َ ، وَ أَسْخَطُوا رَبَّک َ وَ جَدَّ ک،

ولى عهد و پیمان وبیعت تو را شکستند،و پروردگارت و جدّت را بخشم آوردند،

وَ بَدَؤُوک َ بِالْحَرْبِ ، فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ ،

و با تو ستیز آغازیدند، پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى،

وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُـجّارِ ، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ ،

ولشکریان  فاجر راخورد و آسیا نمودى، ودرگَرد وغُبار ِنبرد فرو رفتى،

 مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ،

وچنان  با ذوالفقار جنگیدى، که  گویا علىّ مرتضى هستى،

فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ،

پس چون تورابا قلبى  مطمئن، بدون  ترس وهراس یافتند،

نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ ، وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ،

شرورِمکروحیله شان رابرتوبرافراشتندوازدرِنیـرنگ وفسادباتو قتال نمودند،

وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ،

وآن ملعون لشکریانش رافرمان داد، تا تو را ازآب واستفاده آن منع نمودند،

وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ،

وباتوقتال نمودند، وبه جنگ ومبارزه باتوشتافتند، وتیرهاوخدنگهابسوى توپرتاب نمودند،

وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ،

وبراى  استیصال وناچار نمودن تو دست دراز کردند،

وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً،

و حُرمتى براى تومراعات نکردند، وازهیچ گناهى درموردتوخوددارى ننمودند،

فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ ،

چه درکشتن آنهادوستانت را، و چه درغارت اثاثیه خیمه هایت،

وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ ،

(بارى)تودرگَرد وغُبارهاى جنگ پیش تاختى، وآزارواذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى،

قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ،

آنچنانکه  فرشتگانِ  آسمانها ازصبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند،

فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ،

پس دشمنان ازهمه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا بسبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند،

وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ ،

و راه خلاص و رفتن  برتو  بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند،

وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ،

ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا)و صبوربودى،

تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ،

اززنان وفرزندانت دفاع وحمایت مینمودى،

حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ، فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ،

تاآنکه تورااز اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، پس با بدن مجروح برزمین سقوط کردى،

تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها،

درحالیکه اسبها تورا با سُم هاى خویش کوبیدند،

وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ،

وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند،

قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ،

پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد،

وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ ،

ودستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ،

 تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ ،

پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى،

وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک َ وَ أَهالیک َ ،

در حالیکه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى،

وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً ،

اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت، شیـهه کشان بجانبِ خیمه ها رو نمود،

فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ،

پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیزپایت را خوار و زبون بدیدند، و زینِ را براو واژگونه یافتند،

بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ،

ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند، درحالیکه  گیسوان برگونه ها پراکنده نمودند،

لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ،

بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب ازچهره ها افکنده بودند،

وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلات،

و بصداى  بلندشیون میزدند،وازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،

وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات،

وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،

وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،

درحالیکه شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته، وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب  مینمود،

قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِه ، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ،

با دستى  مَحاسنِ شریفت را درمُشت می فِشرد،(و بادستی) با تیغِ سر ازبدنت جدا مى کرد،

قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،

تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد، نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،

 وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ،

وسرِمقدّست برنیزه بالارفت،

وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ،

اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، ودرغُل وزنجیرآهنین برفراز ِشتران دربند شدند،

تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ،

گرماى (آفتابِ) چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده می شدند،

أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ،

دستانشان به گَردَنها زنجیرشده، درمیان بازارها گردانده می شدند،

 

فَالْوَیْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الاِْسْلامَ ،

اى واى براین سرکشان گناهکار!، چه اینکه باکُشتنِ تواسلام را کُشتند،

وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّیامَ ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْکامَ،

ونماز و روزه(خدا) را رهانمودند، وسُنّتها واحکام (دین) راازبین بردند،

وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْیمانِ، وَ حَرَّفُوا ایاتِ الْقُرْءانِ ،

و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، و آیاتِ قرآن را تحریف کرده،

وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ،

در (وادىِ)جنایت وعداوت پیش تاختند،

 لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ مَوْتُوراً ،

براستى رسولِ خدا «که درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنها ماند!

وَ عادَ کِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ،

کتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروک گردید،

وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ،

و آنگاه که تومقهورومغلوب گشتى، حقّ وحقیقت موردِخیانت واقع شد،

وَ فُقِدَ بِفَقْدِکَ التَّکْبیرُ وَالتَّهْلیلُ ، وَالتَّحْریمُ وَالتَّحْلیلُ ، وَالتَّنْزیلُ وَالتَّأْویلُ ،

و با فقدانِ تو تکبیرِخدا وکلمه توحید، حرام وحلالِ دین، تنزیل و تأویلِ قرآن جملگى ازبین رفت،

وَ ظَهَرَ بَعْدَکَ التَّغْییرُ وَالتَّبْدیلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطیلُ ،

و پس ازتو تغییرو تبدیلِ (احکام)، کفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دین،

وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضالیلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطیلُ،

هوى وهوس هاوگمراهی ها، فتنه ها و باطلها جملگى (برصفحه روزگار) ظاهرشد،

فَقامَ ناعیک َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّک َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ،

پس پیکِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «که رحمتِ خدا براووآلِ اوباد» ایستاد،

فَنَعاک َ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ،

وبا اشکِ  ریزان خبر ِمرگِ تورا به وى داد،

قآئِلا یا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُک َ وَ فَتاک َ، وَ اسْتُبیحَ أَهْلُک َ وَ حِماک َ،

و گفت: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهید شد، خاندان وحَریمَت مُباح گردید،

وَ سُبِیَتْ بَعْدَک َ ذَراریک َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِک َ وَ ذَویک،

پس ازتو فرزندانت به اسیرى رفتند، و وقایع ناگوارى به عترت وخانواده ات واردشد،

 فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَکى قَلْبُهُ الْمَهُولُ،

پس(از شنیدنِ این خبر) رسول خدا پریشان گردید، و قلبش مضطرب بگریست،

وَ عَزّاهُ بِک َ الْمَلآئِکَةُ وَ الاَْنْبِیآءُ، وَ فُجِعَتْ بِک َ اُمُّک َ الزَّهْرآءُ،

وفرشتگان وانبیاء او را تعـزیت گفـتند، و مادرت زهـراء (از مصیبتِ تو) اندوهِناک شد،

وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، تُعَزّی أَباک َ أَمیرَالْـمُـؤْمِنینَ،

ودسته هاىِ ملائکه مقرّبین در آمدوشد بودند، پدرت امیرمؤمنان را تعزیت میگفتند،

وَ اُقیمَتْ لَک َ الْمَـاتِمُ فی أَعْلا  عِلِّیّینَ،

مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعلیّین برپا شد،

وَ لَطَمَتْ عَلَیْک َ الْحُورُ الْعینُ،

و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند،

وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها،

(در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها،

وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها،

دریا ها و ماهیانش، فردوس ها و جوانانش،

وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ،

کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند،

أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَکانِ الْمُنیفِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد،

بار خدایا! به حُرمتِ این مکانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحمت فرست ،

وَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ

و مرا در زمره آنان محشور فرما، و به شفاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان،

أَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْک یا أَسْرَعَ الْحاسِبینَ ، وَ یاأَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ،

بار خدایا! من به تو توسّل مى جویم اى سریعترینِ حسابگران، و اِى بخشنده ترینِ کَریمان،

وَ یاأَحْکَمَ الْحاکِمینَ، بِمُحَمَّدخاتَِمِ النَّبِیّینَ، رَسُولِکَ إِلَى الْعالَمینَ أَجْمَعینَ،

و اِى فرمانرواى حاکمان، به (حقِّ) محمّد آخرینِ پیامبران، و فرستاده تو بسوىِ تمامِ جهانیان،

وَ بِأَخیهِ وَابْنِ عَمِّهِ الاَْنْزَعِ الْبَطینِ، الْعالِمِ الْمَکینِ، عَلِىّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ،

وبه (حقِّ)برادرش و پسرعمویش آن بلندپیشانىِ، دانشمندِ عالى مرتبه، علىّ فرمانرواىِ مؤمنان،

وَ بِفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعـالَمینَ ، وَ بِالْحَسَنِ الزَّکِىِّ عِصْمَةِ الْمُتَّقینَ ،

وبه (حقِّ)فاطمه سروَرِ بانوانِ جهان، وبه (حقِّ)حسنِ مجتبى که پاک و مبرّا پناهگاه مُتّقین است،

وَ بِأَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَیْنِ أَکْرَمِ الْمُسْتَشْهَدینَ ، وَ بِأَوْلادِهِ الْمَقْتُولینَ ،

و به (حقِّ) أبی عبدالله الحسین گرامیترینِ شهداء ، و به (حقِّ) فرزندانِ مقتولش،

وَ بِعِتْرَتِهِ الْمَظْلُومینَ ، وَ بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعابِدینَ،

و خانواده مظلومش، و به (حقّ) على بن الحسین زیورِ عابدان،

وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ قِبْلَةِ الاَْوّابینَ ، وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد أَصْدَقِ الصّادِقینَ،

و به محمّد بن على قبله توبه کنندگان، وجعفر بن محمّد راستگوترینِ صادقان،

وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر مُظْهِرِ الْبَراهینِ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُوسى ناصِرِالدّینِ،

و موسى بن جعفر آشکار کننده دلائل و براهین، و على بن موسى یاورِ دین،

وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ قُدْوَةِ الْمُهْتَدینَ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّد أَزْهَدِ الزّاهِدینَ،

و محمّد بن على اُسوه و الگوىِ هدایت شوندگان، و على بن محمّد زاهدترینِ پارسایان،

 وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ وارِثِ الْمُسْتَخْلَفینَ، وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعینَ،

و حسـن بن على وارثِ جانشینان ، و حُجّتِ خدا بر تمامِ آفریدگان،

أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدوَالِ مُحَمَّد الصّادِقینَ الاَْبَرّینَ ، الِ طه وَ یس ،

اینکه درود فرستى بر محمّد و آلِ او، آن راستگویانِ نیکوکار ، همان آلِ طه و یس،

وَ أَنْ تَجْعَلَنی فِى الْقِیامَةِ مِنَ الاْمِنینَ الْمُطْمَئِنّینَ،

و مرا در قیامت از کسانى قرار دهى که(از عذابِ تو)ایمن و با آرامشِ  خاطرند،

الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، أَللّهُمَّ اکْتُبْنی فِى الْمُسْلِمینَ،

رستگار و مسرور و بشارت یافـته اند، بارخدایا! (نامِ) مـرا در زُمـره مسلـمین نگاشته،

وَأَلْحِقْنی بِالصّالِحینَ، وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِى الاْخِرینَ،

و مرا به صالحین ملحق فرما، و نامِ مرا بر زبان اُمّتهاى آتیه نیکو قرار ده،

وَانْصُرْنی عَلَى الْباغینَ، وَاکْفِنی کَیْدَ الْحاسِدینَ ،

و مـرا بر علـیه ظالمین یارى ده ، و از مکرِ حسـودان حفـظ فرما،

وَاصْرِفْ عَنّی مَکْرَ الْماکِرینَ، وَاقْبِضْ عَنّی أَیْدِىَ الظّالِمینَ،

و حیله حیله گران  را از من برگردان ، و دست ستمکاران را از من (دور) نگهدار،

وَاجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ السّادَةِ الْمَیامینِ فی أَعْلا عِلِّیّینَ،

و بینِ من و آن سـرورانِ با میمنت در اعلاعلیّین جمع بفرما،

مَعَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ

همراه باکسانیکه برآنها اِنعام فرمودى یعنى پیامبران وراستگویانِ درعمل

وَالشُّهَدآءِ وَالصّالِحینَ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ،

وگفتار و شهداء و نیکویان، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان،

أَللّهُمَّ إِنّی اُقْسِمُ عَلَیْک َ بِنَبِیِّک َ الْمَعْصُومِ، وَ بِحُکْمِک َ الْمَحْتُومِ،

بارخدایا! تورا سوگند میدهم به حقّ پیامبرِمعصومت، وبه حقّ حُکمِ حتمى و قطعى ات،

وَنَهْیِک َ الْمَکْتُومِ ، وَ بِهذَا الْقَبْرِ الْمَلْمُومِ ، الْمُوَسَّدِ

و به حقّ نهىِ پنهانى ات ، و بحقّ این آرامگاهى که مردم بر او گِرد مى آیند،

فی کَنَفِهِ الاِْمامُ الْمَعْصُومُ، الْمَقْتُولُ الْـمَظْلُومُ،

 واین امامِ معصومِ مقتولِ مظلوم در جانبِ آن تکیه زده،

أَنْ تَکْشِفَ ما بی مِنَ الْغُمُومِ، وَ تَصْرِفَ عَنّی شَرَّ الْقَدَرِ الْمَحْتُومِ،

اینکه غم و غصّه ها را از من برطرف فرمائى، و شُرورِ قضا و قَدَرِ حتمى را از من برگردانى،

 وَ تُجیرَنی مِنَ النّارِ ذاتِ السَّمُومِ،

و مرا از آتش(عذابت) که داراى بادهاى سوزان است پناه دهى (و نگاهدارى)،

أَللّــهُمَّ جَلِّلْنی بِنِعْمَتِک، وَ رَضِّنی بِقَسْمِک،

بارخدایا! مرا با نعمت خود بپوشان، و به عطایاى خود راضى وخوشحال فرما،

وَ تَغَمَّدْنی بِجُودِک َ وَ کَرَمِک، وَ باعِدْنی مِنْ مَکْرِک َ وَ نِقْمَتِک َ ،

وبه جود و کَرَمَت مرا بپوشان، و از مکر و انتقام خود دورَم ساز،

أَللّهُمَّ اعْصِمْنی مِنَ الزَّلَلِ ، وَ سدِّدْنی فِى الْقَوْلِ وَالْعَمَلِ،

بارخدایا مرا از لغزش و خطا حفظ فرما، و در گفتاروکردار به راه صحیح هدایتم فرما،

وَافْسَحْ لی فی مُدَّةِ الاَْجَلِ ، وَ أَعْفِنی مِنَ الاَْوْجاعِ وَالْعِلَلِ،

و در مدّت زندگى ام وسعت ده، و مرا از دردها و بیماریها عافیت بخش،

وَ بَلِّغْنی بِمَوالِىَّ وَ بِفَضْلِک َ أَفْضَلَ الاَْمَلِ،

مر ابه موالى وسرورانم برسان وبه فضل خویش مرابه بالاترینِ درجات آرزو شده نائل فرما،

أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَاقْبَلْ تَوْبَتی ،

بارخدایا برمحمّد و آلِ او رحمت فرست و توبه مرا قبول فرما،

ارْحَمْ عَبْرَتی ، وَ أَقِلْنی عَثْرَتی ، وَ نَفِّسْ کُرْبَتی ،

و بر اشکِ چشمم ترحّم نما، و لغزش مرا چشم پوشى فرما، و حُزن واندوه مرا زائل کن،

 َاغْفِرْلی خَطیئَتی، وَ َصْلِـحْ لی فی ذُرِّیَّتی،

و گناهم را برمن ببخشاى، و خاندان و نسلِ مرا برایم اصلاح فرما،

 أَللّهُمَّ لاتَدَعْ لی فی هذَاالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ، وَالْمَحَلِّ الْمُکَرَّمِ ذَنْباً إِلاّ غَفَرْتَهُ،

بارخدایا در این مشهدِوالامقام و در این محلّ گرامى، برایم وامَگُذار گناهى مگرآنکه ببخشى،

وَ لاعَیْباً إِلاّ سَتَرْتَهُ، وَ لاغَمّاً إِلاّ کَشَفْتَهُ،

و نه عیبى را مگر آنکه مستورنمائى، و نه غم وغصّه اى را مگربرطرف فرمائى،

وَ لارِزْقاً إِلاّ بَسَطْتَهُ، وَ لاجاهاً إلاّ عَمَرْتَهُ،

و نه رزقى را مگر گسترش دهى ، ونه قدر و منزلتى را مگر باقى بدارى،

وَ لافَساداً إِلاّ أَصْلَحْتَهُ ، وَ لاأَمَلا إِلاّ بَلَّغْتَهُ،

ونه فسادى را مگر اصلاح فرمائى، ونه آرزوئى را مگرنائل کنى،

وَ لادُعآءً إِلاّ أَجَبْتَهُ، وَ لامَضیقاً إِلاّ فَرَّجْتَهُ،

ونه دعائى را مگر اجابت فرمائى، ونه تنگنائى را مگر بگشائى،

وَ لاشَمْلا إِلاّ َمَعْتَهُ، وَ لاأَمْراً إِلاّ أَتْمَمْتَهُ ،

ونه امور مُتشتّتى را مگر جمع و برقرار نمائى، ونه امرى را مگر تمام فرمائى،

وَ لامالا إِلاّ کَثَّرْتَهُ ، وَ لاخُلْقاً إِلاّ حَسَّنْتَهُ،

ونه مالى را مگر فراوانى بخشى، ونه خُلق وصفتى را مگرنیکوگردانى،

وَ لاإِنْفاقاً إِلاّ أَخْلَفْتَهُ ، وَ لاحالا إِلاّ عَمَرْتَهُ،

ونه انفاقى را مگرجایگزین فرمائى، ونه حالى را مگر آباد فرمائى،

وَ لاحَسُوداً إِلاّ قَمَعْتَهُ ، وَ لاعَدُوّاً إِلاّ أَرْدَیْتَهُ ،

ونه حسودى را مگر ذلیل نمائى، ونه دشمنى را مگر هلاک گردانى،

وَلاشَرّاً إِلاّ کَفَیْتَهُ، وَ لامَرَضاً إِلاّ شَفَیْتَهُ،

ونه شرّى را مگر منع فرمائى، ونه بیماریى رامگرشفابخشى،

وَ لابَعیداً إِلاّ أَدْنَیْتَهُ، وَ لاشَعَثاً إِلاّ لَمَمْتَهُ،

ونه(امرِ)دورى را مگر  (دردسترسم ) نزدیک فرمائى، ونه اختلالى رامگر (اصلاح)نمائى،

وَلا سُؤالا إِلاّ أَعْطَیْتَهُ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ خَیْرَ الْعاجِلَةِ،

ونه  خواسته اى را مگر عطا فرمائى، بارخدایا! من از تودرخواست میکنم خیرِ دنیا

 وَ ثَوابَ الاْجِلَةِ، أَللّهُمَّ أَغْنِنی بِحَلالِک َ عَنِ الْحَرامِ،

و ثوابِ آخرت را، بارخدایا! مرا به سبب حلالت از حرام مستغنى کن،

وَ بِفَضْلِک َ عَنْ جَمیعِ الاَْنامِ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ عِلْماً نافِعاً،

وبه فضلت از جمیع خلق بى نیاز فرما، بارخدایا! از تو درخواست میکنم دانشى مفید، 

وَ قَلْباً خاشِعاً، وَ یَقیناً شافِیاً، وَ عَمَلا زاکِیاً، وَصَبْراً جَمیلا،وَ أَجْراً جَزیلا،

قلبى خاشع، یقینى سلامت بخش ، عملى صالح و پاک ، صبرى زیبا ، و اجرى عظیم را ،

أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شُکْرَ نِعْمَتِک َ عَلَىَّ، وَ زِدْ فی إِحْسانِک َ وَ کَرَمِک َ إِلَىَّ،

بارالها! شکر نعمتت برمن را روزیَم کن ، و احسان و کَرَمَت برمن زیاد فرما

 وَاجْعَلْ قَوْلی فِى النّاسِ مَسْمُوعاً، وَ عَمَلی عِنْدَک َ مَرْفُوعاً،

و گفته مرا درمیان مردم شنوده نما ، و عمل مرا به نزد خویش بالا بَر،

وَ أَثَری فِى الْخَیْراتِ مَتْبُوعاً،وَعَدُوّی مَقْمُوعاً،

و سنّت باقیمانده مرا در امورِ خیر مورد پیروى قرارده ، و دشمنم را خوار و ذلیل گردان،

أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاَْخْیارِ، فی اناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافِ النَّهارِ،

بارخدایا! بر محمّدوآلِ او که نیکانند، درتمامى لحظات شبانه روز رحمت فرست،

وَاکْفِنی شَرَّ الاَْشْرارِ، وَ طَهِّرْنی مِنَ الذُّنُوبِ وَ الاَْوْزارِ،َ

و مرا از شرّ بَدان محفوظ بدار، و از (کثافاتِ)گناهان و سنگینىِ و وَبال پاک و مبرّا گردان،

أَجِرْنی مِنَ النّارِ، وَ أَحِلَّنی دارَالْقَرارِ،وَ اغْفِرْلی وَ لِجَمیعِ إِخْوانی فیک َ وَأَخَواتِىَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِرَحْمَتِک َیاأَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

واز آتش (عذابت) پناهم ده، و در سراى جاوید واردفرما، و(گناهانِ) مرا و تمامى خواهران و برادران مؤمنِ مرا ببخشاى، به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.

پس از تمام شدن زیارت ، رو به قبله کن و دو رکعت نماز بجاى آور به این ترتیب که در رکعت اول بعد از حمد سوره انبیاء ، و در رکعت دوم بعد از حمد سوره حشر را بخوان و آنگاه در قنوت نماز بگو:

لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ الاَْرَضینَ السَّبْعِ، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ ، خِلافاً لاَِعْدآئِهِ، وَ تَکْذیباً لِمَنْ عَدَلَ بِهِ ، وَ إِقْراراً لِرُبُوبِیَّتِهِ ، وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ ، الاَْوَّلُ بِغَیْرِ أَوَّل ، وَالاْخِرُ إِلى غَیْرِ اخِر، الظّـاهِرُ عَلى کُلِّ شَىْء بِقُدْرَتِهِ ، الْباطِنُ دُونَ کُلِّ شَىْء بِعِلْمِهِ وَ لُطْفِهِ ، لا تَقِفُ الْعُقُولُ عَلى کُنْهِ عَظَمَتِهِ، وَ لاتُدْرِکُ الاَْوْهامُ حَقیقَةَ ماهِیَّتِهِ ، وَ لاتَتَصَوَّرُ الاَْنْفُسُ مَعانِىَ کَیْفِیَّتِهِ، مُطَّلِعاً عَلَى الضَّمآئِرِ ، عارِفاً بِالسَّرآئِرِ ، یَعْلَمُ خآئِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ ، أَللّهُمَّ إِنّی اُشْهِدُک َعَلى تَصْدیقی رَسُولَک َصَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ إیمانی بِهِ، وَ عِلْمی بِمَنْزِلَتِهِ ، وَ إِنّی أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِىُّ الَّذی نَطَقَتِ الْحِکْمَةُ بِفَضْلِهِ ، وَ بَشَّرَتِ الاَْ نْبِیآءُ بِهِ، وَ دَعَتْ إِلَى الاِْقْرارِ بِما جآءَ بِهِ، وَ حَثَّتْ عَلى تَصْدیقِهِ، بِقَوْلِهِ تَعالى: «اَلَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْریةِ وَ الاِْنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهیهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِـلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاَْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ» ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد رَسُولِک َإِلَى الثَّقَلَیْنِ ، وَ سَیِّدِ الاَْنْبِیآءِ الْمُصْطَفَیْنَ ، وَ عَلى أَخیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ، اللَّذَیْنِ لَمْ یُشْرِکا بِک َطَرْفَةَ عَیْن أَبَداً ، وَ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ سَیِّدةِ نِسآءِ الْعالَمینَ ، وَ عَلى سَیِّدَىْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ، صَلاةً خالِدَةَ الدَّوامِ ، عَدَدَ قَطْرِ الرِّهامِ ، وَ زِنَةَ الْجِبالِ وَ الاْکامِ ، ما أَوْرَقَ السَّلامُ، وَ اخْتَلَفَ الضِّیآءُ وَ الظَّلامُ، وَ عَلى الِهِ الطّاهِرینَ، الاَْئِمَّةِ الْمُهْتَدینَ، الذّآئِدینَ عَنِ الدّینِ ، عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ جَعْفَر وَ مُوسى وَ عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ عَلِىّ وَالْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ الْقَوّامِ بِالْقِسْطِ ، وَ سُلالَةِ السِّبْطِ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َبِحَقِّ هذَا الاِْمامِ فَرَجاً قَریباً ، وَ صَبْراً جَمیلا ، وَ نَصْراً عَزیزاً ، وَ غِنىً عَنِ الْخَلْقِ ، وَ ثَباتاً فِى الْهُدى ، وَ التَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ وَ تَرْضى ، وَ رِزْقاً واسِعاً حَلالا طَیِّباً ، مَریئاً دارّاً سآئِغاً ، فاضِلا مُفَضَِّلا صَبّاً صَبّاً ، مِنْ غَیْرِ کَدّ وَ لا نَکَد ، وَ لا مِنَّة مِنْ أَحَد ، وَ عافِیَةً مِنْ کُلِّ بَلآء وَ سُقْم وَ مَـرَض ، وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعافِیَةِ وَ النَّعْمآءِ ، وَ إِذا جآءَ الْمَوْتُ فَاقْبِضْنا عَلى أَحْسَنِ ما یَکُونُ لَک َطاعَةً ، عَلى ما أَمَرْتَنا مُحافِظـینَ حَتّى تُؤَدِّیَنا إِلى جَنّـاتِ النَّعیمِ، بِرَحْمَتِک َیا أَرْحَمَ الرّاحِـمینَ ، أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَـــمَّد، وَ أَوْحِـشْنـی مِنَ الـدُّنْیا وَ انِسْـــنی بِالاْخِـــرَةِ، فَإِنَّهُ لایُوحِشُ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ خَوْفُکَ، وَ لایُؤْنِسُ بِالاْخِرَةِ إِلاّ رَجآ ؤُک َ، أَللّهُمَّ لَک َالْحُجَّةُ لاعَلَیْک َ، وَ إِلَیْک َالْمُشْتَکى لامِنْک َ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِهِ وَ أَعِنّی عَلى نَفْسِىَ الظّالِمَةِ الْعاصِیَةِ، وَ شَهْوَتِىَ الْغالِبَةِ، وَاخْتِمْ لی بِالْعافِیَةِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ اسْتِغْفاری إِیّاک َوَ أَنَا مُصِرٌّ عَلى مانَهَیْتَ قِلَّةُ حَیآء، وَ تَرْکِىَ الاِسْتِغْفارَ مَعَ عِلْمی بِسَِعَةِ حِلْمِک َتَضْییـعٌ لِحَقِّ الرَّجآءِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ ذُنُوبی تُؤْیِسُنی أَنْ أَرْجُوَک َ، وَ إِنَّ عِلْمی بِسَِعَةِ رَحْمَتِک َیَمْنَعُنی أَنْ أَخْشاک َ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ صَدِّقْ رَجآئی لَک َ، وَ کَذِّبْ خَوْفی مِنْک َ، وَ کُنْ لی عِنْدَ أَحْسَنِ ظَنّی بِک َیا أَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ أَیِّدْنی بِالْعِصْمَةِ ، وَ أَنْطِقْ لِسانی بِالْحِکْمَةِ ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ یَنْدَمُ عَلى ما ضَیَّعَهُ فی أَمْسِهِ ، وَ لایَغْـبَنُ حَظَّهُ فی یَوْمِهِ ، وَ لا یَهُمُّ لِرِزْقِ غَدِهِ ، أَللّهُمَّ إِنَّ الْغَنِىَّ مَنِ اسْتَغْنى بِک َوَ افْتَقَرَ إِلَیْک َ، وَ الْفَقیرَ مَنِ اسْتَغْنى بِخَلْقِک َعَنْک َ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ أَغْنِنی عَنْ خَلْقِک َبِک َ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ لا یَبْسُطُ کَفّاً إِلاّ إِلَیْک َ، أَللّـهُمَّ إِنَّ الشَّقِىَّ مَنْ قَنَطَ وَ أَمامَهُ التَّوْبَـةُ وَ وَرآءَهُ الرَّحْمَـةُ ، وَ إِنْ کُنْتُ ضَعیفَ الْعَمَلِ فَإِ نّی فی رَحْمَتِک َقَوِىُّ الاَْمَلِ ، فَهَبْ لی ضَعْفَ عَمَلی لِقُوَّةِ أَمَلی ، أَللّـهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنْ ما فی عِبادِک َمَنْ هُوَ أَقْسى قَلْباً مِنّی وَ أَعْظَمُ مِنّی ذَنْباً ، فَإِ نّی أَعْلَمُ أَنَّهُ لامَوْلى أَعْظَمُ مِنْک َطَوْلا ، وَ أَوْسَعُ رَحْمَةً وَ عَفْواً، فَیامَنْ هُوَ أَوْحَدُ فی رَحْمَتِهِ، إِغْفِرْ لِمَنْ لَیْسَ بِأَوْحَدَ فی خَطیئَتِهِ، أَللّـهُمَّ إِنَّک َأَمَرْتَنا فَعَصَیْنا، وَ نَهَیْتَ فَمَا انْتَهَیْنا، وَ ذَکَّرْتَ فَتَناسَیْنا ، وَ بَصَّرْتَ فَتَعامَیْنا، وَ حَذَّرْتَ فَتَعَدَّیْنا ، وَ ما کانَ ذلِک َجَزآءَ إِحْسانِک َإِلَیْنا ، وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِما أَعْلَنّا وَ أَخْفَیْنا ، وَ أَخْبَرُ بِما نَأْتی وَ ما أَتَیْنا ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ لاتُؤاخِذْنا بِما أَخْطَأْنا وَ نَسینا ، وَ هَبْ لَنا حُقُوقَک َلَدَیْنا ، وَ أَتِمَّ إِحْسانَک َإِلَیْنا، وَ أَسْبِلْ رَحْمَتَک َعَلَیْنا، أَللّهُمَّ إِنّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِهذَا الصِّدّیقِ الاِْمامِ، وَ نَسْئَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذی جَعَلْتَةُ لَهُ وَ لِجَدِّهِ رَسُولِک َوَ لاَِبَوَیْهِ عَلِىّ وَ فاطِمَـةَ ، أَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ ، إِدْرارَ الرِّزْقِ الَّذی بِهِ قِوامُ حَیاتِنا، وَ صَلاحُ أَحْوالِ عِیالِنا، فَأَنْتَ الْکَریمُ الَّذی تُعْطی مِنْ سَِعَة، وَ تَمْنَعُ مِنْ قُدْرَة، وَ نَحْنُ نَسْئَلُک َمِنَ الرِّزْقِ مایَکُونُ صَلاحاً لِلـدُّنْیا، وَ بَلاغاً لِلاْخِرَةِ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَ اغْفِرْلَنا وَ لِوالِدَیْنا، وَ لِجَمیعِ الْمُـؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ،وَ الْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ، الاَْحْیاءِ مِنْهُمْ وَالاَْمْواتِ، وَاتِنا فِى الدُّنْیاحَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ.

 

پس از تمام شدن قنوت ، رکوع و سجود و تشهّد و سلام نماز را انجام ده ، پس چون تسبیح حضرت فاطمه زهراء(س) را خواندى ، دو طرف صورت را بر خاک بگذار و چهل مرتبه این تسبیحات را بگو:سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَکْبَرُ.

 سپس خود را به ضریح بچسبان و ببوس و بگو:زادَ اللهُ فی شَرَفِکُمْ ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

سپس براى خود و والدین خود و هرکس که خواهد دعا کند

تحلیلی برای شناخت عربستان و آینده اش و تأثیر آن بر منطقه و جهان -1


انتقال پادشاه ۹۰ ساله عربستان به بیمارستان و انتشار اخبار ضد و نقیض در مورد زنده بودن یا مرگ وی، بار دیگر مساله آینده عربستان و چگونگی انتقال قدرت پس از ملک عبدالله مورد توجه رسانه های مختلف قرار داد.

به گزارش مهر، در حقیقت با توجه به نقش و جایگاه عربستان در معادلات و تحولات جهانی، آینده این کشور از چند منظر برای بخش قابل توجهی از افکار عمومی جهان مهم و تاثیرگذار است. 

عربستان زادگاه اسلام و میزبان کعبه به عنوان مقدس ترین محل نزد مسلمانان است. در عین حال منابع سرشار نفتی، این کشور را به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان بدل کرده است و ریاض با هشت میلیون بشکه تولید روزانه به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان نقش مهمی در تعیین قیمت نفت ایفا می کند. از سوی دیگر این کشور داعیه رهبری جهان اسلام را دارد و در عین حال با قرائت خاص خود از اسلام به عنوان اصلی ترین حامی وهابیت، سلفی گری و جریان های تکفیری شناخته می شود. از سوی دیگر با توجه به نقش انگلستان در روی کار آمدن حکومت آل سعود، این کشور همواره به عنوان متحدی راهبردی برای آمریکا و انگلیس، در جهت پیشبرد اهداف کشورهای غربی در منطقه عمل اقدام کرده است. موضوع دیگر طرح دیدگاه هایی است که مرگ فردی به نام عبدالله را به عنوان نشانه ای از رویدادهای آخرالزمان و مقدمه ظهور حضرت صاحب الزمان مطرح می کنند. برآیند همه این مسائل در کنار شرایط خاص عراق و سوریه و بازار نفت موجب شده تا مرگ پادشاه کهنسال عربستان مقدمه رویدادهای سترگی باشد که برای دوست و دشمن مهم است. به همین منظور قصد داریم طی چند سلسله یادداشت، ابعاد مختلف جامعه عربستان و ساختار قدرت و پیامدهای مرگ ملک عبدالله بر آینده این کشور را مورد بررسی قرار دهیم. 

عربستان از نمای نزدیک

عربستان سعودی یکی از عجیب ترین نظام های سیاسی دنیاست. یک نظام قبیله ای بسیار سنتی که سرشار از تناقض است. این کشور که برآمده از تغییر معادلات قدرت پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و جنگ جهانی اول است به رغم پیوند نزدیک خود با کشورهای غربی به ویژه انگلستان و آمریکا، یکی از سیاه ترین کارنامه ها را در زمینه نقض حقوق بشر دارد. این کشور به رغم داعیه رهبری جهان اسلام، با هرگونه نمادهای مذهبی مبارزه و آنها را تخریب می کند. از سوی دیگر با وجود درآمدهای هنگفت نفتی و گردشگری مذهبی، یکی از بالاترین نرخ فقر در عربستان وجود دارد و منابع رسمی آمار بیکاری را ۳۶.۴ درصد اعلام می کنند. بیکاری گسترده عربستانی ها در حالی است که به دلیل عدم تخصص مردم و به ویژه جوانان در حوزه های مد نظر بخش خصوصی، حدود هشت میلیون کارگر خارجی بیش از نود درصد فرصت های شغلی بخش خصوصی را به خود اختصاص داده اند و خود این موضوع به تشدید فقر و بحران بیکاری در این کشور پرتناقض دامن زده است.  بر همین اساس با وجود میلیاردها دلار ذخیره ارزی عربستان در بانک های کشورهای غربی، هفتاد درصد شهروندان این کشور قادر به خرید منزل شخصی نیستند. نرخ بالای بی سوادی از دیگر مصائب این شبه جزیره است و به دلیل بافت عشیره ای و تعصبات غلط مذهبی، حدود ۶۳ درصد مردم از این معضل رنج می برند. 

عدم قانون شفاف و مدون در این پادشاهی مطلقه از دیگر چالش هایی است که ضمن محدود کردن شهروندان به لحاظ سیاسی و اجتماعی، زمینه برخورد سلیقه ای و اعمال انواع تبعیض ها را فراهم کرده است. برای مثال با وجودی که قانون اساسی صراحتاً رانندگی زنان را منع نکرده است، اما به دلیل عدم صدور گواهینامه برای زنان، این قشر از جامعه عملاً از این امکان محروم می شوند.

شیعیان عربستان

وضعیت اسفناک شیعیان از دیگر فجایعی است که در این نظام سیاسی بسته در حال جریان است. شیعیان با وجودی که پانزده درصد جمعیت ۲۹ میلیونی عربستان را تشکیل می دهند، به دلیل دشمنی سرسختانه حکومت وهابی با انواع تبعیض های شغلی و اجتماعی دست به گریبان هستند و حتی در زمینه احداث یا ترمیم مساجد و حسینیه های خود نیز با محدودیت مواجه هستند. در کنار این تبعیض های اجتماعی، به دلیل عدم دسترسی و طرد شیعیان از عرصه های سیاسی، حکومتی و حتی نظامی، میزان فقر و بیکاری در این بخش از جامعه به مراتب بیش از دیگر بخش هاست و با وجودی که این گروه اغلب در نواحی نفت خیزی همچون میدان نفتی حفل الغورا (از بزرگترین میادین نفتی جهان)ساکن هستند، به دلیل تبعیض های گسترده، سهم اندکی از نیروی انسانی شرکت ارامکو را تشکیل می دهند و اغلب افراد شاغل در این بخش یا طی سال های اخیر اخراج شده اند و یا در مناصب میانی و پایین به کار گمارده شده اند. به همین دلیل بر اثر اعمال این سیاست ها مناطق شیعه نشین اغلب جز فقیرترین مناطق به شمار می روند. بنابر آمار موجود، شهر جازان با ۱۹ هزار و ۷۰۰ خانواده نیازمند، یا به عبارتی نرخ فقر ۳۴ درصد، فقیرترین منطقه عربستان شناخته می شود. پس از آن نیز منطقه نجران با ۲۴.۵۳ درصد، مدینه منوره با ۲۴.۰۷ درصد و الحدود با ۲۳ درصد جزء محروم ترین مناطق شبه جزیره شناخته می شوند. 

مجموعه این ظلم ها، سبب شده تا شیعیان بیش از دیگر گروه های اجتماعی عربستان از حکومت آل سعود متنفر بوده و به دنبال فرصتی برای بهبود شرایط باشند. به همین دلیل در بحبوحه وقوع انقلاب های عربی، شیعیان نیز حضور پررنگی در سازمان دهی حرکت های اعتراضی در عربستان داشتند ولی به دلیل اختناق شدید، این حرکت ها خیلی زود سرکوب شد و در آخرین مورد با بازداشت و صدور حکم اعدام برای شیخ باقر النمر از رهبران برجسته این گروه درصدد کنترل اوضاع برآمد. 

عربستان همچنین در زمینه دیگر شاخص های حقوق بشر نیز کارنامه سیاهی دارد و تضییع حقوق زنان، قاچاق انسان، وضعیت اسفناک کارگران خارجی، سرکوب اقلیت های دینی و قومی، عدم آزادی بیان و قلم، و به طور کلی عدم پایبندی به حداقل ارزش ها و حقوق پذیرفته شده در دنیای مدرن، این کشور را به جهنمی پر تناقض و بی تعهد ترین کشور جهان به حقوق بشر بدل کرده است.

لقب امام‌صادق(ع) را چه‌کسی به‌ایشان عطا کرد؟

حضرت صادق در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی سرآمد بود و با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه‌ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده‌اند.

به گزارش ایسنا، امام‌ جعفر صادق‌ (ع) رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ (شیعه‌) در روز 17 ربیع‌الاول‌ سال‌ 83 هجری‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابی‌ بکر است.

نام آن حضرت جعفر (به معنی نهر جاری پرفایده) و کنیه‌ آن‌ حضرت‌: "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌.

حضرت‌ صادق‌(ع) تا سن‌ 12 سالگی‌ معاصر جد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربیت اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ (ع‌) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چینی‌ کرده‌ است‌.

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) زندگی‌ کرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود که‌ هر یک‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند و از مبدأ فیض‌ کسب‌ نور می‌نمودند گذرانید.

بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهی‌ و افاضات‌ رحمانی‌ که‌ هر امامی‌ آن‌ را دار می‌باشد، بهره‌مندی‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد که‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتی‌ و شم‌ علمی‌ و ذکاوت‌ بسیار، به‌ حد کمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ شد.

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود که‌ در این‌ مدت‌ "مکتب‌ جعفری‌" را پایه‌ریزی‌ فرمود و موجب‌ بازسازی‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شریعت‌ محمدی‌ (ص‌) گردید.

کنیه‏‌ها و القاب امام(ع)

امام صادق (ع) کنیه‌های متعددی داشته، مانند: ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسی، که مشهورتر همان نخستین آنهاست و القاب چندی هم داشته، چون: صادق، فاضل، قائم، کافل، منجی و غیر اینها که اولین، مشهورترین آنها است.

لقب صادق را جدش پیامبر(ص) به او داده است، چنانکه ابوهریره در روایتی از رسول خدا نقل کرده که فرمود: ... و خداوند از نسل فرزندم محمد باقر پسری آورد که کلمه حق و زبان صدق و راستی است. ابن مسعود می‌پرسد: نام او چیست؟ پیامبر(ص) می‏‌فرماید: جعفر صادق که راستگو و درست کردار است و هر کس به او طعن زند و بد گوید و هر که دست رد بر سینه او زند، به من بد گفته و دست رد بر سینه من زده است .

دوران امامت و حاکمان زمان حضرت

دوران امامت ایشان ۳۴ سال بوده که با اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان مصادف بوده‌ است. او با پنج تن از خلفای بنی امیه، هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید بن عبدالملک، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ملقب به حمار و دو تن از خلفای بنی عباس ابوالعباس (عبدالله بن محمد) معروف به سفاح و ابوجعفر معروف به منصور دوانیقی معاصر بود.

شاگردان این امام بزرگوار

امام جعفر صادق بیش از ۴۰۰۰ هزار شاگرد داشته‌ است که برخی از بزرگانشان بدین قرارند: ابان بن تغلب، اسحاق بن عمارصیرفی کوفی، برید بن معاویه بن العجلی، ابوحمزه ثمالی، حریربن عبدالله سجستانی، زرارة بن اعی شیبانی، صفوان بن مهران جمال اسدی، عمران بن عبدالله سعد اشعری قمی، عیسی بن عبدالله سعد اشعری قمی، فیض بن مختارالکوفی، محمد بن علی بن نعمان کوفی معروف به مؤمن الطّاق، محمد بن مسلم بن ریاح، معاذ بن کثیر،هشام بن محمد بن السائب،مفضل بن عمر،جابر بن حیان ،مالک بن انس.

امام و فقه اسلامی

فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نشده است.

در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین و محدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می‌کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

شهادت حضرت صادق علیه السلام

پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشارها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی‌ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره‌ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون شد.

احادیثی گهربار از امام جعفر صادق (ع)

صبر سر ایمان است.

عاقل‌ترین مردم خوش خلق‌ترین آنهاست.

چون خدا خیر بنده‌ای خواهد، او را در دین دانشمند کند.

با یکدیگر مصافحه کنید، زیرا مصافحه کینه را می‌برد.

از جمله دوست داشتنی‌ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهی‌اش.

شرافت مؤمن به شب زنده‌داری و عزتش به بی نیازی از مردم است.

-------------------------------
منابع:

خرائج و جرائح، بحارالانوار، علل الشرایع و کفایأ الاثر در شرح حال و ترجمه امام صادق (ع)

اصول کافی، ج 3 ، ص 140

اصول کافی، ج 1 ، ص 27

اصول کافی، ج 1 ، ص 39

اصول کافی، ج 3 ، ص 264

اصول کافی، ج 3 ، ص 276

اصول کافی، ج 3 ، ص 218