عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر بگویم خبر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی همان قدر تلخ است که احتمال سقوط «پنجشیر» و ورود طالبان به حریم احمد شاه مسعود در بیستمین سالگرد شهادت او، مپندارید که قصد اغراق دارم و گزاف است چرا که هر دو از چیرگی تعصب بر خِرَدورزی و رواداری حکایت میکند.
اعتبار یک دانشگاه به استادان و مدرسان و پژوهشگران
آن است که در کار تولید اندیشهاند نه به صرف تعداد مقالات منتشره و مدارک
صادره و اگر دیگران به استادی و تدریس و تحقیق در دانشگاهی میبالند به
سبب آن است که استادان و مدرسان و محققانی پیش از آنان بدان اعتبار و منزلت
بخشیدهاند و بر این سیاق میتوان گفت آن که در این میان آسیب میبیند و
اعتبار از کف میدهد نه دکتر بیژن عبدالکریمی که اعتبار دانشگاه آزاد
اسلامی است چندان که امثال دکتر حسین بشیریه به دانشگاه امام صادق اعتبار افزونتری بخشیدند.
امروز اعتبار دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران بیشتر است یا 60 سال قبل؟
دانشگاه و ساختمان که همان است و بودجه و شمار دانشجویان هم که بسیار بیشتر
شده. پس چه بود و چه داشت که حالا نیست و ندارد؟ اسلامی ندوشن و جلالالدین همایی و فروزانفر و ملکالشعرای بهار و امثال آنها و همین حالا باز شفیعی کدکنی
است که اعتبار میدهد نه در و پنجره. یا در جاهای دیگر استادانی که یک
جزوه را سیسال درس میدهند و سؤال کردن بلدند و پاسخدادن نه و دغدغۀ
اجتماعی ندارند. این که دیگر دانشگاه نیست. دبیرستان است.
بیژن عبدالکریمی مسلمانی ایران دوست و آزاده است و اندیشۀ خود را در پستو پنهان نکرد و در برنامۀ «زاویه» شبکه چهار سیما به مردم شناسانده شد. سیمای جمهوری اسلامی ایران نه تلویزیون فارسی بیبیسی.
اهمیت استاد چنان است که روحانیون نمیگویند در فلان حوزه یا مدرسۀ علمیه
درس خواندهاند بلکه به نام استاد اشاره میکنند و اخراج استاد یعنی
سرمایهسوزی و اهانت به جایگاه علم و استقلال فکری. «شرف المکان بالمکین».
اعتبار هر جای، به جایگیران آن است.
سرمایۀ دانشگاه آزاد، ساختمانها و املاکی نیست که به پشتوانۀ نفوذ و حمایت و اعتبار هاشمی رفسنجانی و سبک خاص مدیریت دکتر جاسبی
گرد آمد. سرمایۀ دانشگاه آزاد، استادان آن و دانش آموختگانی است که اگر
دانش و مهارت داشته باشند اعتبار میآفرینند و اگر نه برند آسیب میبیند.
نخستین نکتهای که به ذهن متبادر میشود این است که دانشگاه آزاد با استاد خود مثل کارمند تحت امر رفتار میکند. مرحوم شیخ محمد یزدی هم البته میخواست حوزه را چنین زیر تیول دربیاورد و به مرجع محبوبی چون آیتالله موسی شبیری زنجانی هم تشر میزد اما حوزه تا توانسته زیر بار نرفته است.
نهاد دانشگاه باید مستقل بماند و در عصر کالاییشدن فرهنگ و تجاری شدن
همه چیز و غیر سیاسی شدن دانشجویان، امثال دکتر عبدالکریمی را باید حفظ کرد
نه آن که برانید چون اعتبار خودتان زایل و ضایع میشود.
به یاد آوریم که اعتبار و وجهۀ دکتر غلامعلی افروز
رییس وقت دانشگاه تهران به خاطر اخراج دو استاد از دانشکدۀ حقوق چگونه
آسیب دید در حالی که به سبب برنامههای روانشناسی در تلویزیون محبوب بود.
دکتر افروز البته به نویسندۀ این سطور لطف فراوان دارد و 17 سال قبل در سوگ عموی من چندان میگریست که از دو رفیق شفیق، در داغ فراق دیگری انتظار میرود اما این که در روز معارفۀ رییس جدید از بیم اعتراض دانشجویان از درِ پشتی خارج شد یک واقعیت است و من هم آن روز سخت برای او اندوهگین شدم. او که در جریان اشغال سفارت ایران در لندن در سال 1359 اگر اسکاتلندیارد دیرتر اقدام میکرد سومین قربانی گروگانگیری میشد و اینگونه از مرگی چنان دهشتناک رسته بود اعتبار خود را به خاطر اخراج دو استاد چنین به مخاطره انداخت.
از این رو امیدوارم در سطح عالی این
خطا جبران شود چرا که دستور به بازگشت دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد عقب
نشینی نیست. پاسداشتِ سرمایه و اعتبار و تکرار نکردن آن تجربه در دانشگاه
مادر است.
در غیر این صورت چه نیاز به اندیشیدن و فلسفیدن؟ یک
جزوه به همه بدهید همان را از رو بخوانند. اصلا شهریه بگیرید مدرک بدهید.
خلاص.
اخراجی این گونه این شایبه را هم ایجاد میکند که کرسیهای
تدریس را خالی میکنند تا نیروهایی که با سهمیه و سفارش و رابطه تحصیلات
تکمیلی را تمام کردهاند بر جای آنان بنشینند و در واقع جا را برای آنها
باز میکنند.
هر چند ترجیح اغلب کسانی که چندان پرمایه نیستند
استفاده از مدرک برای تصدی مناصب آب و ناندارتر است. چرا که در دانشگاه،
میزان سواد استاد در مواجهه و محاجه با دانشجویان و در کلاس و سخنرانی محک
میخورد و از حتی از دستخط او میتوان دریافت چه در چنته دارد و در واقع
چقدر ندارد ولی در اداره با زیردستانی سرو کار دارد که در گیر و دار زندگی و
تأمین معیشت کاری به او ندارند. (کما این که یکی دو ماه است یک کانال
تلگرامی به پروپای استادان تاریخ میپیچد و ادعاهایی دربارۀ سواد و نوع
اخذ مدرک و تعداد مقاله هاشان مطرح میکند هر چند میتواند ناشی از
پارهای خرده حسابهای شخصی هم باشد اما از این واقعیت حکایت میکند که زیر
ذرهبین قضاوت بضاعت علمیاند).
همچنین بهانهای به دستگاههای تبلیغی مخالف جمهوری اسلامی میدهد تا بگویند در رژیم پهلوی، آیتالله مرتضی مطهری (که اگرچه اهل مبارزه علنی به سبک طالقانی و منتظری
نبود اما همه میدانستند که با حکومت نیست) بدون تحصیلات دانشگاهی جذب و
عضو هیأت علمی دانشکده الهیات (معقول و منقول) دانشگاه تهران میشود و رییس
پرآوازۀ دانشگاه تهران که دانشمندی بینالمللی بود در پاسخ به برخی
انتقادات و اعتراضات، به داوری استاد دیگر دانشگاه - دکتر عبدالحسین زرینکوب- ارجاع میدهد که خود، استادِ استادان بود و چند روز دیگر سالگرد درگذشت اوست.
مطهری هم توان و بنیۀ علمی خود را چنان بروز میدهد که روزی پرفسور رضا
رییس دانشگاه وقتی او را منتظر اتوبوس یا تاکسی میبیند توقف میکند تا
سوار شود و شخصا به خانه میرساندش و روز بعد دستور میدهد حقوق مطهری چنان
افزایش یابد تا بتواند بهترین اتومبیل را خریداری کند و پس از آن استاد
دانشکده، بنز سوار میشود.
تا آن زمان سابقه نداشت یک روحانی نه
از ارث پدری یا خرید و فروش املاک یا درآمد منبر یا به خاطر حمایت تاجر و
کاسبی یا مسؤولیت یک موقوفه که با پول تدریس و حقالتالیف و نه هیچ درآمد
دیگر اتومبیلی در حد بنز سوار شود. نهایت فولکس قورباغهای بود و اگر
محضردار بودند پژو 504 و تیپهایی مثل ناطق نوری هم با پیکان رفت و آمد میکردند و اغلب البته فاقد خودرو شخصی بودند.
بیژن عبدالکریمی بنز که ندارد هیچ، یک بار جایی گفته بود خانه هم ندارد و
مستأجر است و بعید است در این چند سال که امکان خرید خانه جز با مالکیت
املاکی دیگر سلب شده خانهدار شده باشد. پس او نیست که از دست میدهد.
دانشگاه است که خود را محروم میکند و نسلی که از اندیشه و تفکر دورتر
میشوند و اگر قرار است استاد، مستقل نباشد و طوطیوار هر چه را گفتند
تکرار کند چه نیاز به استاد؟ در هر کلاس دانشجویان را بنشانند و شبکههای
متعدد تلویزیون را برای آنان روشن کنند و یکی را هم مراقب بگذارند تا چشم
برندارند.
«ناوالنی» رهبر اپوزسیون روسیه و مشهورترین زندانی مخالف پوتین در مصاحبۀ اخیر خود با «نیویورک تایمز»
دربارۀ این که روزها را در زندان چگونه میگذراند گفته است هر روز باید 8
ساعت پای تلویزیون بنشینیم تا آگاهیمان زیاد شود: «مطالعه و نوشتن و هر
کار دیگری ممنوع است. شما باید روی یک صندلی بنشینید و فقط تلویزیون تماشا
کنید و اگر خوابتان ببرد نگهبان فریاد میزند: نخواب! تلویزیون تماشا
کن».
در این واقعیت که سوء عملکردها و جذاب نبودن صدا و سیما و
جوان بودن اکثریت جمعیت جوان موجب اثرگذاری نگاه تلویزیون «من و تو» به
تاریخ و گذشته شده تردیدی نیست ولی با حذف امثال عبدالکریمی نه تنها اصلاح
نمیشود که به مثابه گزاره ای در تأیید به میدان میآید.
برای آن که بدانیم بیژن عبدالکریمی کیست و چقدر در حق این انسان شریف جفا شده بخش آخر سخنرانی اخیر او در «نشست عاشورا و امروز ما» در همین محرم امسال که به همت انجمن اندیشه و قلم و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار و خبر آن در عصر ایران هم منتشر شد بهترین گواه است:
«روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق به امام حسینع
یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای
ماست. این عشق در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست
و از دل سنت عاشورایی هرگز قبیلهپرستی، ستیزه جویی و تجاوز به حقوق
دیگران در نمیآید. از این رو شبه روشنفکران نباید به نام عقل و عقلانیت
مدرن، نمادهای یک ملت را از او بگیرند و در برهوت بیهویتی رها کنند. این
ملت، ملت امام حسین است و تا پیرو حسین است نه قدرت داخلی و نه خارجی
نمیتواند با این ملت کاری کند.»
این سخنان را همین
امسال و یک ماه پیش گفته و منتشر شده است. به آنچه به صورت تقطیع شده در
فضای مجازی منتشر میشود یا شبه دانشجویی حسب وظیفه یا نادانی گزارش یا ضبط
یا سعایت میکند اعتماد نکنید.
نه به خاطر بیژن عبدالکریمی که به تعبیر بامداد شاعر «نوالۀ ناگزیر را گردن کج نمیکند» که به خاطر اعتبار خودتان این خطا را اصلاح کنید.
عصر ایران - دکتر الن لانگر، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد از چهره های شناخته شده در زمینه فعالیت خود محسوب شده و جایزه نابغه مرکز لیبرتی ساینس را برای پژوهش های پیشگامانه و ارائه رویکردهایی متفاوت دریافت کرده است.
دکتر لانگر طی یک مطالعه نشان داد که امکان به عقب برگرداندن زمان، معکوس کردن روند پیری و همچنین بهبود سلامت از طریق قدرت ذهن وجود دارد. وی آن را به عنوان "روانشناسی امکان" ارجاع می دهد.
ایده این است که ذهن خود را به روی امکانات باز کنیم، به جای این که آن را به دیدگاه ها و انتظارات کم و از پیش تعیین شده محدود کنیم. همانگونه که پژوهش وی نشان داد، این تغییر در ذهنیت و طرز فکر می تواند به شکل گیری افرادی سالمتر و حتی با ظاهری جوانتر منتج شود که از بهبود کیفیت زندگی خود لذت می برند.
در سال 1979 و طی یک مطالعه متفاوت، دکتر لانگر و تیم پژوهشی وی تصمیم گرفتند تا آنجا که ممکن است این موضوع را بررسی کنند.
نتایج فوق العاده بودند، اما این پژوهش به اندازه ای نامتعارف و در مقیاس کوچک بود که تفسیر نتایج آن نیز باید با احتیاط صورت بگیرد.
تصور کنید در خانه سالمندان زندگی می کنید. وعده های غذایی خود را در رستوران این مرکز می خورید، انجام تفریحات در زمان های مقرر برنامه ریزی شده اند، و توسط افراد مسن دیگر، بیشتر غریبه ها، احاطه شده اید. به نوعی استقلال و شاید حتی هویتتان از شما سلب شده که همان چیزهایی هستند که شاید شما را هرچه بیشتر به گذشته و نه زمان حال پیوند می دهد و دیگر هیچکس انتظارات زیادی از شما ندارد.
صرف نظر از سن، این محیطی نیست که بیشتر مردم در آن رشد کرده و شکوفا شوند. اما دکتر لانگر فکر می کرد شاید اگر افراد را از نظر روانی در شرایط بهتری قرار دهیم – جایی که آنها می توانند با نسخه بهتر و جوانتر خود مرتبط شوند – بدن آنها نیز ممکن است از این شرایط پیروی کند. دکتر لانگر سال ها بعد در یک مصاحبه تلویزیونی این گونه توضیح داد: "هر جایی که ذهن خود را قرار دهید، لزوما بدن خود را آنجا قرار می دهید."
از آنجایی که دکتر لانگر نمی توانست افراد پیر را واقعا به گذشته بفرستد، تصمیم گرفت تا گذشته را به زمان حال بیاورد. لانگر و تیم پژوهشی وی دنیای 1959 را در یک ساختمان بازآفرینی کرده و از شرکت کنندگان که شامل هشت مرد که در دهه هفتم زندگی خود قرار داشتند، خواست با این ذهنیت که 20 سال جوانتر هستند در آن زندگی کنند. هر چیزی در این دنیا از تلویزیون تا کتاب های موجود در کتابخانه و مجلاتی که در اطراف قرار داشتند به گونه ای طراحی شده بودند تا یادآور سال 1959 باشند. هیچ آینه یا وسیله دیگری که یادآور زمان حال باشد در این محیط قرار نداشت. گروه کنترل نیز در محیطی مشابه زندگی می کردند اما به آنها گفته نشده بود به گونه ای رفتار کنند که انگار 20 سال جوانتر هستند.
شرکت کنندگان درباره رویدادهای تاریخی به گونه ای بحث می کردند که گویی اخبار روز هستند و هیچ تدارکی که تاییدی بر ضعف جسمانی آنها باشد، در نظر گرفته نشده بود. کسی به حمل وسایل شرکت کنندگان یا بالا رفتن از پله ها کمک نمی کرد یا شبیه افرادی پیر و ناتوان با آنها رفتار نمی شد.
دکتر لانگر در کتاب "خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت" این گونه می نویسد: یک هفته بعد، هر دو گروه آزمایشی و کنترل بهبودهایی در قدرت جسمانی، چالاکی، راه رفتن، وضع اندامی (پوسچر)، درک، حافظه، شناخت، حساسیت چشایی، شنوایی، و بینایی را نشان دادند.
به گفته دکتر لانگر، بیشتر این بهبودها در گروهی که به آنها گفته شده بود فکر کنند 20 سال جوانتر هستند و در سال 1959 زندگی می کنند، بسیار چشمگیرتر بود. در پایان این مطالعه، 63 درصد افراد این گروه در آزمون هوش نمرات بهتری نسبت به آزمون گرفته شده پیش از آغاز مطالعه کسب کردند. این رقم برای گروه کنترل 44 درصد بود. همچنین، عکس های گرفته شده از مردان حاضر در گروه آزمایشی پیش و پس از پایان مطالعه به چهار داوطلب مستقل که هیچ اطلاعی از این مطالعه نداشتند، نشان داده شد و طبق نظر آنها عکس های پس از مطالعه به طور میانگین دو سال جوانتر تشخیص داده شد.
دکتر لانگر در کتاب خود این گونه می نویسد: "مردانی که چند روز پیش ضعیف و شکننده به نظر می رسیدند، در آخرین روز مطالعه در زمین چمن جلوی ساختمان مشغول بازی فوتبال شدند."
به گفته بروس گریسون، نویسنده فعال در زمینه علوم اجتماعی، نتایج کسب شده شاید از جهاتی شگفت انگیز باشند. زمانی که بر این باور هستید که چیزی به روشی خاص بر شما تاثیر می گذارد، اغلب این اتفاق رخ می دهد. بر همین اساس است که گروه های کنترل که دارونما دریافت می کنند، در هر کارآزمایی بالینی بکار گرفته می شوند.
دکتر لانگر درباره مطالعه "خلاف جهت حرکت عقربه های ساعت" طی سال های گذشته بارها صحبت کرده و نوشته است. وی در فصلی از یک کتاب Oxford University Press که به عنوان یکی از ویرایشگران در آن حضور داشت، پر جزئیاتترین رکورد را ارائه کرد.
اگرچه یافته های این مطالعه شگفت انگیز بودند، اما هرگز در یک نشریه معتبر برای بررسی توسط دانشمندان دیگر منتشر نشد و تا همین اواخر نیز که تیمی متشکل از پژوهشگران ایتالیایی مطالعه ای مشابه را انجام دادند، هرگز تکرار نشده بود.
بروس گریسون در یک مصاحبه به این نکته اشاره داشت که اگرچه تکنیک های نامتعارف لانگر ممکن است شگفت انگیز باشند، اما می توانند شک برانگیز نیز باشند.
در شرایطی که دلایل قانع کننده زیادی برای ایجاد شک و تردید درباره مشهورترین آزمایش دکتر لانگر وجود دارند اما نکته ها و حقایق کلیدی مطالعه وی همچنان قانع کننده هستند:
ذهنآگاهی اهمیت دارد؛ آثار دارونما را نمی توان نادیده گرفت؛ و شواهد از فواید حفظ استقلال افراد با افزایش سن پشتیبانی می کنند.
پس اگر واقعاً نتوانیم زمان را به عقب برگردانیم چه؟ در پاسخ می توان گفت که زندگی ما نباید توسط آن دیکته شود.
--------------------------------------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
*روانشناسی رنگ ها/ روانشناسی رنگ در زندگی
*راز عمر طولانی از نظر روانشناس کانادایی/ ارائه نمودار "عوامل موثر در کاهش احتمال مرگ افراد" (+عکس)
سخنگوی وزارت بهداشت درباره گسترش و شیوع ویروس کرونا در شرایط فعلی و احتمال تعطیلی و ایجاد محدودیتها در روزهای آتی گفت.
به گزارش ایلنا؛ دکتر سیماسادات لاری سخنگوی وزارت بهداشت در گفتگوی تلفنی با برنامه «در انتهای الوند» درباره گسترش ویروس دلتای هندی و بالا رفتن تعداد فوتیها در روزهای اخیر گفت: در کل دنیا با توجه به شیوع و گسترش ویروس دلتا، ابتلا به شدت افزایش یافته و به همان نسبت مرگ و میر هم زیاد شده است.
وی ادامه داد: در کشور ما متاسفانه با توجه به اینکه هنوز بالای ۷۰٪ از مردم واکسینه نشدهاند، امنیت خاطری وجود ندارد. در عین حال رعایت پروتکلهای بهداشتی در پایینترین حد خود قرار دارد و هر هفته نسبت به هفته قبل این درصد کاهش پیدا کرده و عادی انگاری شدید رخ داده، در صورتی که بیماری به اوج خود رسیده است.
او با اشاره به اینکه تعداد بستریها به شدت افزایش پیدا کرده است، ادامه داد: شاخصهای بستری به صورتی است که میتوانیم بگوییم وضعیت قرمز تیره یا سیاه است و سرعت انتقال به شدت افزایش یافته و در محیط بسته و حتی باز میتواند به راحتی منتقل شود.
لاری درباره مدت زمان قرنطینه فرد مبتلا به ویروس دلتا نسبت به انواع دیگر این ویروس گفت: در ویروس دلتا گاهی بعد از دو هفته علائم ویروس شدید میشود! ممکن است حتی تا روز دهم هم فرد مبتلا بیماری را به صورت خفیف گرفته باشد و بعد از آن درگیری ریه شدید شود. دوران قرنطینه برای هر فرد متفاوت است و مدت زمان دو هفته، حالت نرمالی است که هر فرد مبتلا باید خود را قرنطینه کند.
وی درباره پیشبینی وضعیت شیوع ویروس کرونا با توجه به افزایش سرعت واکسیناسیون در روزهای آتی بیان کرد: در یک سال و نیم اخیر، به همه ما ثابت شده که رفتار این ویروس با رفتار ما ارتباط مستقیم دارد و بسیار با صداقت و هوشمندانه رفتار میکند. کرونا تغییری نکرده و ما هستیم که تغییر کردیم! با این اوضاعی که من میبینیم، حتی کسانی که واکسن میزنند هم میتوانند درگیر شوند و حتما باید رعایت کنند. تجمعات میتواند عامل منفی باشد که ویروس را گسترش دهد. استانهای شمالی و جنوبی وضعیت بسیار اسفناکی دارند و هر هفته روند افزایشی بسیار شدید است. تصور نمیکنیم که این قله پیک باشد و روند رو به رشد همچنان در حال افزایش است.
لاری بیان کرد: توصیه میشود در ایام محرم، عزاداریها در منازل باشد که تجمعات باعث اتفاقات بدی نشود. باید ستاد ملی مقابله با کرونا در شرایط موجود بازنگری انجام دهد تا از این شرایط رهایی پیدا کنیم.سخنگوی وزارت بهداشت درباره واکسیناسیون دانشآموزان و نوجوانان با توجه به نزدیک شدن به بازگشایی مدارس گفت: هنوز بین واکسنهایی که تزریق میشود، واکسنی که برای تزریق افراد زیر ۱۸ سال توصیه شده باشد، وجود ندارد. البته واکسن کوباپاستور این پتانسیل را دارد که هنوز به تولید قابل قبول و مرحله تزریق نرسیده است، ولی تزریق معلمها در حال انجام است.
لاری درباره موجودی واکسنهای فعلی در کشور ایران بیان کرد: فعلا محمولههای واکسن خوب است و ما روزانه بیش از ۴۰۰ هزار دوز واکسن تزریق میکنیم. در حال حاضر واکسیناسیون افراد متولد ۱۳۴۷ به قبل در حال انجام است و در بعضی از استانها هم متولدین ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ در حال واکسینه شدن هستند. در حال حاضر مسیر ورود واکسن بسیار خوب است و انشاءالله توقفی در آن صورت نگیرد.
سخنگوی وزارت بهداشت درباره کمبود دارو در بازار و مشکلات پیش آمده پیرامون آن، گفت: نمیتوانیم کمبود دارو را کتمان کنیم. ما هر قدر هم موجودی داشته باشیم، زمانی که مصرف بیش از موجودی باشد با کمبود مواجه خواهیم شد. با همه سختیها سعی در تامین دارو و سرم داریم. مردم باید بدانند که اگر پروتکلها را رعایت نکنند و با افزایش بیشتر مبتلایان مواجه شویم، با توجه به تحریمها قطعا با این کمبودها روبرو شده و روزهای خوبی نخواهیم داشت.
وی در پایان درباره برنامهریزی برای تعطیلی و محدودیتها نیز گفت: صحبتهایی شده است و وزیر بهداشت برای رئیس جمهور نامهای نوشته و وضعیت بیماری را در آن شرح داده است. اگر قرار است تعطیلی صورت بگیرد، حتما باید با نظارت باشد و اگر تعطیلی همراه با سفرهای طولانی، مهمانیهای خانوادگی و عزاداری در زیر سقفها باشد، به نظر میآید هیچ نتیجهای نداشته باشد، ولی با توجه به نامه وزیر بهداشت به رئیس جمهور، به نظر میآید تعطیلیهایی در پیش باشد.
ایران
تلنت با دعوت از نمایندگان اتاقهای بازرگانی اصفهان، قم، کرمان، کرمانشاه
و خراسان جنوبی و همینطور صنایع و شرکتهای معتبری چون ایرانسل،
دیجیکالا، علی بابا، کاله، بهروز، همراه اول، آپ، اسنپ، کافه بازار،
هایوب، گلرنگ، سنایچ در تیرماه 1400 تلاش کرد فضایی برای گفتمان صنعت با
نمایندگانی از دانشگاههای تهران، امیرکبیر، علامه طباطبایی، تربیت مدرس،
شهید بهشتی، خوارزمی، فردوسی و ... ایجاد کند.
این رویداد که با عنوان «مواجهه با بحران نیروی انسانی در ایران» به صورت مجازی برگزار شد، ضمن واکاوی ابعاد مختلف این بحران که امروز اغلب کسبوکارها را با معضل مواجه کرده، به بررسی راهکارها و تجربیات موفق صنایع و شرکتها در تعامل با دانشگاه پرداخت.
«معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری»، «وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی»، «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری»، «انجمن بهرهوری ایران» و «اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی تهران و اصفهان» از سیاستگذاران این رویداد بودند. در ادامه گزارش کوتاهی از این رویداد را میخوانید و میتوانید برای مطالعه گزارش تفصیلی آن، به بلاگ تلنتکوچ مراجعه کنید.
عدم تناسب فارغالتحصیلان با صنعت، نداشتن مهارتهای نرم شغلی و موجهای مهاجرت؛ عوامل اصلی بحران نیروی انسانی
امروز بحران نیروی انسانی بیش از پیش در ایران جدی شده و به یکی از معضلات اصلی صنایع و کسبوکارها تبدیل شده است. بحرانی که بر روند تولیدات مختلف صنایع و شرکتها، سایه انداخته و سازمانها و نهادهای بسیاری را با چالش مواجه کرده است.
آسیه حاتمی موسس و مدیر عامل ایران تلنت، در ابتدای این رویداد به طرح مسئله «بحران نیروی انسانی در ایران» پرداخت و گفت: برای حل هر بحران، مسئله یا مشکل، باید در ابتدا آن را به خوبی شناخت. باید این موضوع را از منظر مسئولان و مدیران دست اندرکار بررسی کنیم تا بتوانیم در ادامه به راهکاری مشخص برای این معضل برسیم.
در ادامه حمید پورجم، مدیر منابع انسانی «کافه بازار»، با بیان اینکه بحران نیروی انسانی به یکباره به وجود نیامده و باید در مورد تصمیمات و اتفاقاتی که موجب این بحران شدهاند تحقیق کرد، گفت: «مشکلات اقتصادی ایران دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست و مهاجرت در اثر این مشکلات، باعث بحران نیروی انسانی در کشور میشود. البته که مهاجرت، همیشه وجود داشته اما تشدید مشکلات، باعث موج جدید مهاجرتها شده و با بهبود وضعیت شیوع کرونا، باز هم موج جدیدی از مهاجرتها را خواهیم داشت و این مساله، بحران را جدیتر میکند.»
وی با اشاره به این که با توانمند نبودن نیروی کار برای اشتغال در صنعت مواجه هستیم، عنوان کرد: «وقتی دانشگاه خودش را نسبت به سنجش صحیح خروجی دانشگاه پاسخگو نمیداند؛ این موضوع را بررسی نمیکند که آیا خروجی دانشگاه، متناسب با صنعت است یا خیر. به روز نبودن سیلابس درسی و عدم ارتباط آنها با صنعت را هم میتوان ریشههای دیگر این بحران دانست.»
علی ارضپیما، مدیر سیستمها و نرم افزار شرکت قطعهسازی کروز، دیگر سخنران این رویداد بود. او با بیان اینکه شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر هیچ کس پوشیده نیست، عنوان کرد: «ریشه این بحران از نظر ما این است که سطح انتظارات کارجویان و کارفرماها از یکدیگر با توجه به کاستیهایشان متناسب نیست. انتظارات کارفرما از کارجویان، مهارتهای تخصصی و فنی و مهارتهای رفتاری است. کارجویان هم با توجه به شرایط موجود، خواهان نظام جبران خدمت بهروز و مبتنی بر شرایط واقعی اقتصادی کشور هستند و یک برنامه توسعه فردی از جانب شرکت یا کارفرما میخواهند.»
علی ارضپیما در ادامه موضوع بحران نیروی انسانی در ایران را از زاویهای دیگر مورد بررسی قرار داد و گفت: «شرکتها به ویژه شرکتهای بزرگ با مقوله محدودیتهای هرم سازمانی مواجه هستند. محدودیتهای این هرم از یک سو و صبر کم نسل جدید از سوی دیگر باعث میشود تا افراد مسیر پیشرفت شغلی را برای خود نمیبینند؛ چرا که جایگاههای بالاتر اشغال شدهاند و فرد، رسیدن به آن جایگاهها را دور از ذهن میداند. بنابراین نیاز به مدلهای کاربردی و عملی برای ارتقای افقی داریم که دانشگاه میتواند برای ارائه این مدلها بر اساس واقعیتهای بومی جامعه ایران وارد عمل شود. با ارائه این مدلها به شرکتها بخشی از دغدغههای کارجوها و ماندگاری آنها در شرکتها حل خواهد شد.»
در پنلهای دیگر این رویداد نمایندگان اتاقهای بازرگانی و شرکتها تجربیات موفق خود برای مواجهه با این بحران را شرح دادند.
دکتر محسن لوح موسوی، عضو شورای راهبردی سرای نوآوری اتاق بازرگانی و دانشگاه، در این نشست هماندیشی گفت: «در نتیجه بحران منابع انسانی، به فکر راههایی برای تعامل اتاق بازرگانی و دانشگاه افتادیم. در این راستا، پویشی به نام کار همزمان با تحصیل به وجود آمد که در جریان آن دانشجو علاوه بر درس خواندن در دانشگاه، هفتهای دو تا سه روز را هم به کار در صنایع اختصاص میداد. این حرکت با همراهی دانشگاه آزاد اصفهان و کمک مجموعه ایرانتلنت شکل گرفت که با امکانات فنی که ایرانتلنت در اختیار اتاق بازرگانی اصفهان قرار داد ما یک پل ارتباطی بین اعضای اتاق بازرگانی اصفهان و دانشگاهها شدیم. این طرح، باعث شد انگیزه خوبی بین دانشگاهیان و بنگاههای اقتصادی به وجود بیاید.
در بخش دیگر این پنل تجربه ایرانسل در جذب کارآموز در قالب همکاری مشترک ایرانسل و ایرانتلنت یاد شد. طی این فرایند ایرانتلنت در زمینه معرفی طرح، ارزیابی کارآموز، گرفتن آزمونهای خاص و پس از جذب در حوزه آموزش و پرورش افراد همواره در کنار شرکتهاست. برای جذب کارآموز در ایرانسل یک صفحه اختصاصی برای برند ایرانسل ایجاد شد که افراد با فرآیند جذب کارآموز برای ایرانسل آشنا شوند و رزومه خود را برای دسته شغلی مورد نظر ارسال کنند. با توجه به اهمیت مهارت زبان انگلیسی، سطح زبان متقاضیان، سنجیده شد و در نهایت با توجه به نتیجه آزمون زبان و ارزیابی رزومهها براساس معیارهای اعلامی شرکت ایرانسل، متقاضیان رتبهبندی شدند و 50 نفر نهایی به عنوان کارآموز به ایرانسل معرفی و در 5 دسته شغلی در مجموعه پذیرفته شدند. با برگزاری این طرح علاوه بر پاسخگویی به نیاز شرکت، برند کارفرمایی ایرانسل در جامعه دانشگاهی و بین نیروهای جونیور تقویت شد و نمونه ای از یک همکاری موفق میان صنعت و دانشگاه شکل گرفت.
در انتهای این رویداد آسیه حاتمی از مجموعه «تلنت کوچ» به عنوان بستری که برای اتصال صنایع و شرکتها به دانشگاهها و همچنین کمک به کارآموزان و هدایت نیروهای تازه فارغالتحصیل به سمت اشتغال راهاندازی شده، یاد کرد. تلنتکوچ تلاش میکند تا به سهم خود بتواند صنعت و دانشگاه را هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیک کند. از طرفی این مجموعه با ایجاد سامانههای اشتغال برای دانشگاههای کشور، ضمن راهنمایی مدیران دانشگاهها برای جذب فرصتهای شغلی از شرکتها، برای دانشجویان نیز بستری ایجاد کرده تا درپایان دوران تحصیلی خود به سرعت جذب بازار کار شوند و مسیر حرفهای خود را آغاز کنند.