عصر ایران؛ امید جهانشاهی-
همه میدانیم و خوانده و شنیدهایم که اگر یک جوان، هدفی نداشته باشد تا
برای آن بکوشد آیندهای هم نخواهد داشت و آن که آیندهای سزاوار و مطلوب را
برای خود متصور نباشد، انگیزهای برای تلاش ندارد و در نتیجه آیندهای
برای خود نمیسازد.
آینده در گرو تلاش هدفمند است و این تلاش مستلزم داشتن تصویری مطلوب از آینده برای خود.
این «تصویر مطلوب از آینده» اما بر اساس عوامل مختلفی در ذهن فرد شکل میگیرد و از جمله میتوان به این سه اشاره کرد: درکی که از خودش دارد، درکی که از دیگران دارد و درکی که از محیط خود دارد ( جامعهای که در آن زندگی میکند).
این سه درک بر اساس ویژگیهای شخصیتی، میزان دانستهها یا دانش زمینهای،
خاطرهها و مانند اینها شکل میپذیرد و با روایتها و داستانهایی که از
خود و از دیگران و از شهر و کشورش تعریف میکند، به بحث میگذارد و تأیید
میگیرد؛ به تدریج در ذهن و باور او تهنشین می شود. به تعبیر «باربارا تاچمن»
انسان چیزی را که با الگوهای ذهنیاش منطبق نباشد، نمیتواند بپذیرد و
باور کند. تصویر ذهنی هر کس از آینده نیز مثل هر ذهنیت دیگری به شدت متاثر
از درک از خود، از دیگران و از جامعه شکل میگیرد.
از سوی دیگر پژوهش های ویلیام کالوین نشان داده ذهن انسان به طور مداوم در حال روایتسازی دربارۀ آینده است. مدام آینده میسازد، گاهی بیمناک و ناامیدکننده و گاهی دلگرم کننده و انگیزهبخش.
آنچه در مورد فرد و آیندهاش گفته شد در مورد ملت هم صدق میکند: ملتها
هم مدام در حال روایتسازی از آیندهاند و بر آن اساس نگران یا امیدوار
میشوند. ملتها هم خاطره دارند. گفتوگوی ملی و مدنی و دانش و فهم جمعی و
گفتوگو شده دارند.
بر این اساس آنچه انتظار میرود
مقامات و کار به دستان روی آن حساس باشند درک شهروندان نسبت به ایران و
ایرانی بودن، زندگی در ایران و تلقی آنها از دیگر جوامع و کشورهاست. چون
همه اینها برای اینکه مردم بتوانند تصویر مطلوبی از آینده داشته باشند مهم
است حال آن که همه میدانیم متأسفانه در این موارد دچار کاستی هایی جدی
هستیم.
متاسفانه به دلایلی (که بماند) ایران و ایرانیت و هویت
ایرانی مغفول مانده و کمرنگ شده است. همچنین واقعیت این است که درک بسیاری
از شهروندان از غرب بیش از آنکه واقع بینانه باشد، متاثر از بازنماییهای
رسانهای، ستایش گرانه است.
به هرحال کشوری آینده دارد که مردمش بتوانند یک آینده مطلوب را تصور کنند و تحققش را باور داشته باشند.
آیا چنین تصوری در قاطبه مردم وجود دارد و مردم آینده مطلوبی متصور هستند؟ این سوالی است که البته با تحقیق باید به پاسخ آن رسید.
آخرین پژوهش ملی در مورد وضعیت اجتماعی
فرهنگی ایرانیان با عنوان وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایرانی است
در سال 1395 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با
همکاری دانشگاه تهران انجام شده و مجریان آن دانشیاران دانشگاه تهران
-آقایان دکتر غلامرضا غفاری ودکتر محمد رضا جوادی یگانه- بودند. در این
پروژه ملی بین 82 هزار و پانصد نفر در 426 شهر پرسشنامه توزیع شده است.
در این پژوهش ملی آمده است که حدود 37 درصد پاسخگویان معتقدند که «نسل های آینده وضع شان بدتر خواهد بود.»
اگر بخواهیم بدانیم مردم چه تصوری از دیگران دارند: بر اساس این پژوهش،
پاسخگویان در مورد «کشورهای مورد تمایل برای زندگی» به ترتیب: کشورهای
اروپایی (با حدود 46 درصد)، امریکا و کانادا (19 درصد)، ترکیه (حدود 11
درصد) و اقیانوسیه و کشورهای حوزه خلیج فارس (هر کدام با حدود 3 درصد) را
انتخاب کرده اند.
لازم به ذکر است که این پژوهش ملی مربوط به سال
1395 است که وضعیت اقتصادی و معیشتی و قدرت خرید مردم به نسبت امروز بسیار
بهتر بود.
فارغ از این آمار و یافته ها همه می دانیم وضع امید
به آینده در میان شهروندان مطلوب نیست. یکی از ریشه ای ترین دلایل میل به
مهاجرت در جوانان و نخبگان کشور نیز همین است.
برای مواجهه با
این چالش جدی، مسئولان باید دغدغه اقناع مردم را داشته باشند که سیاست
گذاری ها، اقدامات و موضع گیری هایشان در راستای تحقق آینده مطلوب است و
اقتصاد و فرهنگ را بهتر می کند. این اقناع قطعا و به تجربه با شعار حاصل
نمی شود بلکه تنها و تنها محصول عملکرد رسانه های توانمند و دارای استقلال
حرفه ای می تواند باشد.
وقتی برنامه ها و موضع گیری های مسئولان
در ظرف گفت و گوی ملی مورد تحلیل و نقد و بررسی کارشناسان و روزنامه نگاران
رسانه های موافق و مخالف دولت مستقر قرار گیرد، در نهایت آنچه در سطح به
عنوان برآیند نقد و نظرها قرار می گیرد اعتماد به سلامت و صلاحیت مسئولان و
اقناع عمومی نسبت به مسیر درست کشور برای آینده مطلوب است. این ظرف گفت
وگوی ملی چیزی جز رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای و دانشگاه
مستقل از سیاست و جامعه مدنی نیست. اینها ابزار ساختن آینده مطلوب هستند.
نکته دیگری که برای مقابله با این چالش لازم است ترویج و به اصطلاح فرهنگ
سازی «نگاه به آینده» است. نه تنها در سطح سازمانی و شرکتی، مدیریت مبتنی
بر سناریو و تفکر آینده نگری باید در همه سازمان ها و ارگان ها ترویج شود
بلکه در سطح عموم شهروندان هم «عادت رو به جلو بودن» و نماندن در گذشته و
«تاکید بر آینده» باید فرهنگ سازی شود. این مهم را باید در مدارس جدی گرفت.
دانش آموزان همیشه به آینده فکر می کنند، چیزی که مدام باید آنرا تحلیل
کرد چون به شدت برای آینده کشور مهم است.
در کشوری از کودکان
خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات هایی را در آشپزخانه کشیدند.
تحلیلش آن بود که آنها می خواستند مادران شان زمان بیشتری با آنها بازی کند
و کارهای خانه را ربات ها انجام دهند. از این رو، آموزش و پرورش یکی از
استراتژیک ترین سازمانها برای ساختن آینده است.
باور کنیم که
آینده چیزی نیست که با گذشت زمان از راه می رسد، بلکه چیزی است که یک ملت
با ذهنیت و اقدام خود می سازد. اگر نسبت به آن بی تفاوت باشیم آینده
خوشایندی نخواهیم داشت.
عصر ایران؛ محمدرضا نظری نژاد* - حمایت از تولید داخل و تضمین اشتغال جوانان این مرزبوم، خواسته برحقی است که با تمسک به این دست خواستههای برحق، هر از گاهی طرحهایی تهیه و اقداماتی ایجابی یا سلبی انجام میشود. ارزیابی طرحها و اقدامات در گرو طرح دو پرسش بنیادین است؛ نخست این که آیا سازِ کارهای حمایت از تولید و ایجاد شغل برقرار است؟ و دوم اینکه آثار طرحهای تهیه شده و اقدامات انجام شده با شعار حمایت از تولید داخلی، بر زندگی شهروندان چه بوده است و یا چه خواهد بود؟
_در همه کشورهای توسعه یافته، بزرگترین سرمایه، سرمایه انسانی است. سرمایه انسانی با تولید فکر، امکان اشتغال زایی و تولید را فراهم میکند. حمایت از سرمایه انسانی مستلزم آن است که از یک سو امکانات آموزش رایگان و همگانی شهروندان فراهم شود و از سوی دیگر با فراهم ساختن بسترهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، راهی به وجود آید تا این سرمایه انسانی از دلگرمی و دلخوشی لازم برخوردار باشد تا در کشور بماند و بحران فرار مغزها شکل نگیرد.
_حمایت از تولید همچنین مستلزم آن است که جهتگیری اقتصادی در راستای غلبه اقتصاد مولد بر اقتصاد غیر مولد باشد و این مهم در گرو آن است که ثبات و امنیت پایدار حاکم و تولید کننده توان پیشبینی آینده (بخوانید فردا) را داشته باشد و این، به دست نخواهد آمد مگر با حاکمیت قانون و شفافیت. در فضای شفافیت و حاکمیت قانون است که انجام امور غیر قانونی، زیانآور و نامولد، پرهزینه میشود و در نتیجه، ثروت جامعه افزایش مییابد و کیک اقتصاد به ناگزیر بزرگتر خواهد شد.
_حاکمیت قانون و شفافیت که از شرایط رونق تولید است رابطه وثیقی دارد با اقسام آزادیها از جمله آزادی بیان، رسانه و تجمع از یک سو و حمایت نهاد قدرت از نهادهای مدنی واحزاب سیاسی از سوی دیگر. با این شرایط است که میتوان امیدوار بود قدرت سیاسی از انحصار گرایی اجتناب کرده،حقوق شهروندان را محترم خواهد شمرد و منفعت عمومی را بر منافع فردی و گروهی ترجیح خواهد داد.
_حمایت از تولید همچنین مستلزم درک این بدیهی است که بسترهای جذب سرمایه داخلی و خارجی موجود باشد و این مهم نیز متضمن این شرط است که امنیت سرمایهگذاری موجود بوده و فرار سرمایه را شاهد نباشیم.
با در نظر گرفتن مقدمات فوق، پرسش این است که:
۱- آموزش رایگان هماکنون چه میزان در اختیار همگان قرار دارد و چه اندازه قبول شدگان مراکز دانشگاهی با کیفیت، استعدادهای انسانی موجود در گوشه و کنار کشور هستند و نه فرزندان مرفهین برخوردار از امکانات آموزشی پر هزینه؟ به عبارت بهتر، رابطه هزینه با قبولی در دانشگاههای خوب چگونه است و فقر چه اندازه محرومیت کشور از استعدادهای انسانی ناب را موجب شده است؟
۲- چه امکانات و شرایطی برای حفظ استعدادهای انسانی وجود دارد و چرا سرمایههای انسانی از این کشور مهاجرت کردهاند و علت پدیده فرار مغزها چیست؟
۳- چرا در این کشور واردات، دلالی زمین و مسکن و تجارت پول بیش از هر کار مولد، ارزش افزوده دارد و بسیاری از صاحبان پول، سرمایه خود را در امور غیر مولد سرمایهگذاری میکنند؟
۴- چه اندازه در این کشور، اقسام رانتها موثر در جلب منفعت و تحصیل سود است؟
۵- رابطه ویژه خواری، فساد و اقسام انحصارها با نبود شفافیت و فقدان حاکمیت قانون چیست و آیا این رابطه مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است؟
۶- رابطه متقابل قدرت با ثروت در این کشور چگونه است؟ چرا برای رسیدن به اقسام مسئولیتها، سمتها و عناوین دولتی و حاکمیتی، هزینههای نجومی صرف میشود؟
۷- تا چه اندازه چارچوبهای سیاسی و حاکمیتی موجود، امکان حاکمیت شایستهسالاری را فراهم و تا چه اندازه، اقسام محدودیتها، نظارتها و انحصارات، راه را برای نخبگان وطنپرست مسدود کرده است؟
۸- امید به آینده، شادی امیدآفرین ،اعتماد اجتماعی و همبستگی عمومی که پایههای کار مولد و تلاش انگیزهمندانه است، وجود دارد یا سازمانیافته در معرض تحدید و تهدید است؟
۹- آزادیهای عمومی، سیاسی و حتی مدنی که زمینهساز امید، همبستگی عمومی و اعتماد اجتماعی است تا چه اندازهای مورد حمایت سیستم سیاسی قرار دارد؟
۱۰- نهادهای مدنی هویتآفرین که توان تقویت اعتماد عمومی و همبستگی صنفی، مدنی و اجتماعی را دارند، آیا مورد حمایت هستند یا در معرض مخاطره و تهدید؟
توجه به شرایط اجتماعی پیرامونی، نگارنده را بینیاز از پاسخ به پرسشهای فوق میکند. متاسفانه بیتوجه به شرایط مبنایی لازم برای حمایت از تولید، به نام حمایت از تولید، تامین مقاصد و منافع برخوردارن از قدرت را شاهدیم که به یقین نتیجه آن را نمیتوان در بر دارندهٔ خیر عمومی دانست. آنچه فاجعه ملی کرونا را سبب شد اتفاقا همین نگرش اشتباه بود که با نام حمایت از تولید و به کام ارباب ثروت و قدرت، وعده داده شد که به جای واکسن خارجی واکسن در داخل تولید شود. [...] به عبارت بهتر بیتوجهی به مبانی رونق تولید، این ترس و واهمه را بر میانگیزد که اقدامات و طرحهای پر ادعا، در بر دارندهٔ رانت و ویژهخواری عدهای و تضمین کننده انحصار آنها در حوزههای مختلف باشد.
طنز ماجرا آن جاست که وزیر اقتصاد دولت فعلی به نام مخالفت با انحصار، در زمان نمایندگی در مجلس، متصدی تهیه طرحی شده است که عنوان آن طرح “تسهیل کسب و کار” است. در دل این طرح در نظر است که درب وکالت برای هرکس با هر استعداد و دانش اندک باز گردد! انحصار، رانت و ویژهخواری با از بین بردن نخبهگزینی موجود در نهاد وکالت زایل نمیشود. انحصار و رانت با تعدی به یک نهاد آبرومند مانند کانون وکلا که پاسدار حاکمیت قانون است، محقق نمی شود. انحصار و رانت رابطه زیادی با انحصار قدرت دارد. انحصار و رانت، در غیاب حاکمیت قانون و در نبود شفافیت و با ضعف نهادهای مدنی و صنفی ایجاد میشود که حداقل بخشی از طرح تسهیل ظاهرا در پی این هدف است!
اگر قرار بر سهلگیری در حوزههایی و سختگیری در دیگر حوزهها به منظور توسعه باشد بهتر است که چرخ را دوباره اختراع نکنیم و تجارب جامعه بشری را از نظر دور نداریم. سهل گیری در حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدنی، امیدآفرین است و مولد اما در حوزههای تخصصی و علمی باید سختگیری داشت و با جان، مال و آبروی شهروندان قمار نکرد. تجربه تلخ تقدم تعهد بر تخصص را از نظر دور نداریم که چه بلایی بر سر کشور آورده و شایستهسالاری را به مسلخ برده است.
* عضو هیات علمی دانشگاه گیلان , رئیس کانون وکلای دادگستری گیلان
دبیرکل سازمان ملل متحد نسبت به تشدید تهدید و تفرقه در جهان هشدار داد و گفت ما در لبه پرتگاه هستیم و در جهت اشتباه حرکت میکنیم، جهان باید بیدار شود.
به گزارش ایرنا، آنتونیو گوترش روز سهشنبه در سخنرانی افتتاحیه هفتاد و ششمین نشست سران عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد، افزود: من اینجا هستم تا زنگ خطر را به صدا درآورم؛ جهان ما هرگز بیش از این، تهدید یا متفرق نشده است.
وی ادامه داد: ما با بزرگترین آبشار بحران در طول عمر خود روبرو هستیم. همه گیری کووید -۱۹ نابرابریهای خیرهکننده را افزایش داده، بحران آب و هوا این سیاره را به شدت درگیر و تحول از افغانستان و اتیوپی تا یمن و فراتر از آن، صلح را خنثی کرده است.
دبیرکل سازمان ملل متحد اضافه کرد: موج بیاعتمادی و اطلاعات غلط، مردم را دو قطبی و جوامع را فلج کرده است. حقوق بشر زیر رگبار است. علم مورد حمله قرار گرفته است و راههای اقتصادی اگر رخ دهند، برای آسیبپذیرترین افراد، بسیار کم و خیلی دیر پیش میرود. همبستگی عملی در حال از بین رفتن است، درست زمانی که ما به آن بیشتر نیاز داریم.
تراژدی عدم اراده سیاسی در واکسیناسیون
گوترش توضیح داد: شاید یک تصویر گویای آنچه باشد که در حال رخ دادن است، تصویری که از برخی از نقاط جهان از واکسنهای کووید -۱۹ در سطل زباله دیدهایم؛ منقضی شده و استفاده نشده. از یک سو، ما شاهد تولید واکسنها در زمان بی سابقه هستیم که پیروزی علم و نبوغ بشری است و از سوی دیگر، میبینیم که این پیروزی با تراژدی عدم اراده سیاسی، خودخواهی و بیاعتمادی ناتمام میماند.وی اظهار کرد: مازاد در برخی از کشورها، قفسههای خالی در کشورهای دیگر، بیشتر کشورهای ثروتمند جهان واکسینه شدهاند اما بیش از ۹۰ درصد آفریقاییها هنوز منتظر نخستین دُز واکسن خود هستند. این یک کیفرخواست اخلاقی برای وضعیت جهان ما و قباحت است. ما در آزمون علوم قبول اما در اخلاق رد شدیم.
فاصله سالهای نوری تا اهداف آب و هوایی
دبیرکل سازمان ملل متحد با هشدار نسبت به خطر تغییرات آب و هوایی گفت: گزارش اخیر هیات بین دولتی تغییرات آب و هوا یک زنگ قرمز برای بشریت بود. ما علائم هشدار دهنده را در هر قاره و منطقه مشاهده میکنیم؛ دمای سوزان، از دست دادن تنوع زیستی، هوای آلوده، آب و فضاهای طبیعی و بلایای مرتبط با آب و هوا در هربار.
گوترش با بیان اینکه حتی این شهر (نیویورک) به عنوان پایتخت اقتصادی جهان نیز مصون نیست، افزود: دانشمندان آب و هوا به ما میگویند هنوز برای زنده نگه داشتن هدف ۱.۵ درجه توافق آب و هوایی پاریس دیر نیست اما پنجره به سرعت بسته میشود.
وی ادامه داد: ما به کاهش ۴۵ درصدی انتشار گازهای گلخانهای تا سال ۲۰۳۰ نیاز داریم. با این حال ، گزارش اخیر سازمان ملل متحد نشان میدهد که با تعهدات ملی آب و هوایی فعلی، انتشار این گازها تا سال ۲۰۳۰، ۱۶ درصد افزایش مییابد. این ما را به جهنم افزایش دما حداقل ۲.۷ درجه بالاتر از سطح پیش از صنعتی شدن، محکوم میکند. دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین با استناد به گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) از فاصله ۲۰ میلیارد دلاری در منابع ضروری و وعده داده شده به کشورهای در حال توسعه، انتقاد کرد.
گوترش اضافه کرد: فاصله تا کنفرانس آب و هوایی سازمان ملل در گلاسکو چند هفته است اما به نظر میرسد سالهای نوری تا رسیدن به اهدافمان فاصله داریم. باید جدی بگیریم و سریع عمل کنیم.
وی خاطرنشان کرد: همهگیری کووید-۱۹ و بحران آب و هوا، شکنندگیهای عمیقی را به عنوان جوامع و به عنوان یک سیاره نشان داده است. با این حال، به جای فروتنی در برابر این چالشهای عظیم تهاجمی، غرور را میبینیم. به جای راه همبستگی، ما در بن بست نابودی هستیم.
بیماری بیاعتمادی
دبیرکل سازمان ملل متحد تاکید کرد: همزمان بیماری دیگری در جهان امروز در حال گسترش است؛ بیماری بی اعتمادی. وقتی مردم میبینند که وعدههای پیشرفت توسط واقعیتهای سخت روزمره زندگی آنها انکار شده است،
وقتی میبینند که حقوق و آزادیهای اساسی آنها محدود شده است، وقتی میبینند که فساد کوچک و بزرگ در اطراف آنها وجود دارد، وقتی میبینند که میلیاردرها به فضا میروند و میلیونها نفر بر روی زمین گرسنه میمانند، وقتی والدین آیندهای غمافزاتر از تلاش امروزشان برای فرزندان خود میبینند.
گوترش عنوان کرد: و هنگامی که جوانان اصلاً آیندهای نمیبینند، افرادی که به آنها خدمت میکنیم و نماینده آنها هستیم، ممکن است ایمان خود را نه تنها به دولتها و نهادهای خود بلکه به ارزشهایی که برای بیش از ۷۵ سال محرک سازمان ملل متحد بوده است، از دست بدهند.
وی، صلح، حقوق بشر، کرامت برای همه، برابری، عدالت و همبستگی را در کانون ارزشها دانست که شکست اعتماد منجر به شکست آنها میشود.
دبیرکل سازمان ملل متحد تصریح کرد: اگر مردم در زندگی روزمره خود نتیجهای نبینند، ارزش نمی یابند. فضا ندادن برای خلاقیت به افراد، انگیزههای بشریت را تباه میکند. این اکسیژن را برای اصلاح آسان، راه حلهای کاذب و نظریههای توطئه فراهم میسازد.
تاکید بر چندجانبهگرایی
گوترش در بخش دیگری از سخنان خود به چالشهای موجود جهانی اشاره و اظهار کرد: سیستم چندجانبه امروزی در ابزارها و ظرفیتهای خود ، نسبت به آنچه برای مدیریت موثر مدیریت کالاهای عمومی جهانی مورد نیاز است، بسیار محدود است. ما باید حکومت جهانی را تقویت، بر آینده تمرکز، قرارداد اجتماعی را تمدید و اطمینان حاصل کنیم که سازمان ملل متحد برای دوره جدید مناسب است.
وی یادآور شد: دستور کار مشترک ما بر اساس منشور سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، دستور کار ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار و توافق آب و هوایی پاریس است.
چالشهای امنیتی جهان
دبیرکل سازمان ملل متحد با تاکید بر اینکه در وهله نخست باید شکاف صلح را پر کنیم، افزود: برای بسیاری از مردم در سراسر جهان، صلح و ثبات یک رویای دور باقی مانده است. در افغانستان، جایی که ما باید کمکهای بشردوستانه را تقویت و از حقوق بشر به ویژه زنان و دختران دفاع کنیم.
گوترش ادامه داد: در اتیوپی، جایی که ما از همه طرفها میخواهیم که فوری خصومتها را متوقف، دسترسی بشردوستانه را تضمین و شرایط را برای شروع گفتوگوی سیاسی به رهبری اتیوپی ایجاد کنند. در میانمار، جایی که ما حمایت بیدریغ مردم را در پی دستیابی به دموکراسی، صلح، حقوق بشر و حاکمیت قانون تاکید میکنیم.
وی اضافه کرد: در ساحل عاج، جایی که ما متعهد به بسیج کمکهای بینالمللی برای امنیت، توسعه و حکمرانی منطقه هستیم. در مناطقی چون یمن، لیبی و سوریه، جایی که باید از بنبست عبور و برای صلح تلاش کنیم.
دبیرکل سازمان ملل متحد اظهار کرد: در اسرائیل و فلسطین، جایی که ما از سران آن میخواهیم گفتوگوی معناداری را از سر بگیرند، راه حل دو کشور را به عنوان تنها راه صلح عادلانه و همه جانبه به رسمیت بشناسند. در هائیتی و بسیاری از نقاط دیگر باقی مانده، جایی که ما در هر مرحله از بحران همبستگی قرار داریم.
بازگشت کودتاها و تصرف قدرت با زور
گوترش از انفجار تصرف قدرت با زور هم سخن گفت و افزود: کودتای نظامی برمی گردد. عدم وحدت بین جامعه بینالمللی کمکی نمیکند. تقسیمات ژئوپلیتیکی همکاری بینالمللی را تضعیف و ظرفیت شورای امنیت را برای اتخاذ تصمیمات لازم محدود میکند.
وی با بیان اینکه احساس معافیت از مجازات در حال گسترش است، گفت: در عین حال ، پرداختن به چالشهای اقتصادی و توسعه چشمگیر غیرممکن خواهد بود در حالی که دو اقتصاد بزرگ جهان با یکدیگر در تضاد هستند.
نگرانی از اختلاف قدرتهای جهانی
دبیرکل سازمان ملل متحد افزود: با این وجود، میترسم جهان ما در حال خزیدن به سمت دو مجموعه متفاوت از قوانین اقتصادی، تجاری، مالی و فناوری، دو رویکرد متفاوت در توسعه هوش مصنوعی و در نهایت دو استراتژی نظامی و ژئوپلتیک متفاوت باشد.
گوترش اظهار کرد: این دستورالعملی مشکلدار و بسیار پیشبینی پذیرتر از جنگ سرد است. برای بازگرداندن اعتماد و القای امید به همکاری نیاز داریم. ما به گفتوگو، به مفاهمه نیاز داریم و باید در زمینه پیشگیری، حفظ و ایجاد صلح سرمایهگذاری کنیم.
وی تصریح کرد: ما به پیشرفت در زمینه خلع سلاح هستهای و تلاشهای مشترک خود برای مقابله با تروریسم نیاز داریم. ما برای مبارزه با خشونت جنسیتی در هر کشوری به یک برنامه اضطراری نیاز داریم. برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار و ایجاد دنیایی بهتر، ما میتوانیم و باید شکاف جنسیتی را بر هم بزنیم.
تهدیدهای سایبری و سوءاستفاده از دادهها
دبیرکل سازمان ملل متحد چالش جهانی دیگر را موضوع دیجیتال دانست و توضیح داد: بازگرداندن اعتماد و الهام بخشیدن به امید به معنای رفع شکاف دیجیتالی است. نیمی از بشریت به اینترنت دسترسی ندارند و ما باید همه را تا سال ۲۰۳۰ به هم متصل کنیم.
گوترش خاطرنشان کرد: این چشمانداز نقشه راه من برای همکاری دیجیتال است تا از وعده فناوری دیجیتال در عین محافظت از مردم در برابر خطرات آن استقبال کنم. یکی از بزرگترین خطراتی که ما با آن روبرو هستیم دسترسی روزافزون بسترهای دیجیتالی و استفاده و سوء استفاده از دادهها است.
وی اضافه کرد: یک کتابخانه وسیع از اطلاعات در مورد هر یک از ما جمع آوری شده است اما ما کلیدهای آن کتابخانه را نداریم. ما نمی دانیم این اطلاعات چگونه، توسط چه کسی یا با چه اهدافی جمع آوری شده است اما میدانیم که دادههای ما به صورت تجاری برای افزایش سود شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد.
دبیرکل سازمان ملل متحد یادآور شد: الگوهای رفتاری ما همچون قراردادهای آتی، کالا شده و فروخته میشود. دادههای ما همچنین برای تأثیر بر ادراک و نظرات ما استفاده میشود. دولتها و دیگران میتوانند از آن برای کنترل یا دستکاری رفتار مردم، نقض حقوق بشر افراد یا گروهها و تضعیف دموکراسی سوء استفاده کنند. این یک داستان علمی تخیلی نیست؛ یک واقعیت علمی است.
گوترش حمله سایبری را سرآغاز جنگ احتمالی آتی دانست و گفت: من مطمئن هستم که هرگونه رویارویی بزرگ آینده - خدای ناکرده - با یک حمله سایبری بزرگ آغاز خواهد شد. چارچوبهای قانونی برای رسیدگی به این مساله کجاست؟ سلاحهای خودمختار، امروزه میتوانند اهداف را انتخاب کرده و افراد را بدون دخالت انسان بکشند. آنها باید ممنوع شوند.
انتصاب یک نماینده ویژه
وی با انتقاد از اینکه در مورد چگونگی تنظیم این فناوریها اجماع وجود ندارد، نسل جوان را محور تحولات آتی دانست و افزود: ما به استعدادها، ایدهها و انرژی نسل جدید نیاز داریم. من یک نماینده ویژه برای نسلهای آینده تعیین و دفتر جوانان سازمان ملل متحد را ایجاد میکنم.
دبیرکل سازمان ملل متحد وابستگی متقابل را منطق قرن ۲۱ خواند و اظهار کرد: در این وابستگی، ستاره اصلی سازمان ملل متحد است. این زمان ما است. لحظه ای برای تحول، عصری برای شعله ور شدن مجدد چند جانبه گرایی و امکانات. اجازه دهید اعتماد را بازگردانیم؛ بگذارید امید را القا کنیم و بگذارید همین حالا شروع کنیم.
عصر ایران - علی میری متولد شهریور 1355 در مشهد است و در همین شهر زندگی میکند. از کودکی به نقش و نقاشی علاقه مند بوده و به گفته خودش: « از وقتی به یاد میآورم نقاشی میکردم »دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک گذرانده و رشته کارشناسی طراحی صنعتی را نیمه کاره رها کرده است.
خودش در مصاحبه ای اشاره کرده است: « مادرم تعریف میکند وقتی یک تکه
نان هم میخوردم آن را جوری گاز میزدم که نان شکل چیزی دربیاید. تقریبا
هیچ لحظهای از زندگی را یادم نمیآید که از دنیای نقاشی دور بوده باشم.
این اصطلاح مادرم است که میگوید من پیش از قاشق دست گرفتن، قلم دست گرفتن
را یاد گرفتهام. دوران تحصیل هم سر کلاس نقاشی میکشیدم و طبیعتا تمرکز
لازم برای فراگیری درسها را هم نداشتم. به همین دلیل توبیخ و به دفتر
فرستاده شدن زیاد برایم پیش آمده است»
دامنه فعالیت او در
تصویرسازی شامل کتاب کودک، پوستر، انیمیشن، مجلات، تبلیغات و غیره است که
دراین میان، کار برای کودک را به خاطر آزادی و طراوتی که دارد بیشتر
میپسندد.
از تقربا 2 سال پیش که مجموعه ای تحت عنوان« مرور خاطرات قدیم» منتشر کرد، آثار او با استقبال زیادی مواجه شد و دامنه این توجه به فراتر از مرزهای ایران هم رسید به گونه ای که جدا از ترکیه و تاجیکستان و کشورهای همسایه حتی در مالزی، هندوستان، تونس، فلسطین، کشورهای اروپایی و ... از کارهای او استقبال شد.
علی میری درباره شکل کارها و ارتباط خودش با گذشته و نوستالژی میگوید: «من در این بین سعی میکنم به اندازه خودم به عنوان یک تصویرگر حس خوب بدهم تا مردم بتوانند برای مسائل امروزشان با انرژی و فکر درست راه حلهایی پیدا کنند. چیزی که دوست دارم مردم به آن فکر کنند، این است که از خودشان بپرسند چرا در گذشته حالشان خوب بود و امروز نه، از خودمان باید بپرسیم چه کارهایی باید انجام دهیم تا حال امروزمان بهتر شود. این بهترین کاری است که برای امروزمان میتوانیم انجام دهیم تا این پرداخت به نوستالژی در حد یک سرگرمی باقی نماند. اگر مردم به این مسائل فکر کنند من مزد خود را گرفتهام و به هدفم رسیدهام.»
به مناسبت این توجه و استقبال از آثار علی میری بهترین کار را این دانستیم که مصاحبه ای با او انجام دهیم و اندکی بیشتر از او درباره فعالیت و نوع نگاهش به آنها بپرسیم. لازم است یک اشاره داشته باشم بیشتر مباحث این مصاحبه در حول و حوش کتاب "یادش بخیر" است و یا آن مجموعه تصاویری که به عنوان نوستالژی معروف شده است و البته به دلیل حفظ پروتکلهای کرونایی از راه دور.
عصر ایران؛ امید جهانشاهی- شورای عالی انقلاب فرهنگی سالروز درگذشت محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)، یعنی امروز بیست و هفتم شهریور را به پیشنهاد و پیگیری مجدانه آقای شعردوست - از شخصیتهای فرهنگی اهل تبریز - «روز ملی شعر و ادب پارسی» نام نهاده است.
شهریار از اوان کودکی طبع شاعرانه داشت؛ هنوز هفتساله بود که شعری سرود با مضمون گناه و ثواب: «من گنهکار شدم وای به من/ مردمآزار شدم وای به من» و 13 ساله بود که شعرهایش با تخلص «بهجت» که برگرفته از نام خانوادگیاش بود در مجله «ادب» منتشر میشد.
عاشق حافظ بود و این علاقه را فریاد میکرد:
ثناخوان توام تا زندهام اما یقین دارم
که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ
روح حافظ بر بسیاری اشعار او سایه دارد و از این رو برخی او را را «حافظ ثانی» خوانده اند. دیرپاترین و مشهورترین تخلص او یعنی شهریار هم حاصل تفأل به دیوان حافظ بود.
در سالهای آخر عمر که از تهران خسته شده بود دوست داشت به شیراز برود تا
در جوار آرامگاه حافظ باشد اما به دلایلی منصرف شد و به تبریز بازگشت.
منظومه «حیدربابا سلام»
شاهکاری در ادبیات آذری است. شعری روان با بیانی عامیانه به کوهی کوچک به
نام حیدربابا، که به آن سلام می کند و وصف دلاویزی از چشمه و آب و مردمانی
سبزتر از برگ درخت به دست می دهد. وصفی چشم نواز، چنان زیبا و گیرا که گویی
تبسم طبیعت را نقاشی کرده است.
حیدربابا سلام چنان ترنمانگیز است که گویی صدای باریدن می گیرد، هم از این رو ترانهها از او ساختهاند.
حیدربابا ترنم یاد باران و چشمه و دامنه است و مردمان نجیب زادگاهش و چنان از دل برآمد که سخت بر دلها نشست. به دهها زبان ترجمه شد و مردمان سرزمینهای جدا افتاده همچنان آنرا عزیز میدارند و زمزمه میکنند. با حیدربابا سلام به تعبیر حسین منزوی در آذربایجان «محبت روزگاری تازه» یافت.
شهریار در سرودن انواع گونههای شعر
فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز مهارت داشت و
بسیاری از اهل شعر و ادب او را برجسته ترین شاعر معاصر می شناسند.
اما راز محبوبیت شهریار را نه فقط در شعرهایش که در منش و مرام او باید
جست. سه ویژگی بارز داشت که سخت مورد احترام مردم است: نجابت، فروتنی و
ساده زیستی. بسیاری از آنچه ایرانی از اصالت و بزرگی می شناسد در او بود:
دیندار بود و عمیقاً اخلاقی و عاشق مولا علی (ع). ایرانی بود و عاشق ایران و
وطن.
در جوانی عاشق شد و در عشق سوخت، اما خود در نباخت و
نجابت ورزید. دوری می جست از منسب و مقام، و زندگیش عاشقانه با شعر و هنر
درآمیخته بود؛ هم خوشنویسی می کرد و خط نــسـتعلیق و تحریر را خوب می نوشت و
هم با سهتار انسی داشت و چنان تبحری که دلبری می کرد. و همه این عشق ورزی
ها در اشعارش جاری بود آنهم در اوج.
در ستایش حضرت رسول می سراید:
ستون عرش خدا قائم از قیام محمد
ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد
به جز فرشته عرش آسمان وحی الهی
پرنده پر نتوان زد به بام محمد
وصفش در ستایش مولا علی (ع) شهره عام شد:
علی ای همای رحمت توچه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
و هم در سوگ شهادت جانسوز سرور راستان و نگین آزادگان، امام حسین (ع) سروده است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
اما
مسلمانی و دینداری شهریار چنان نبود که ایران را ندیده بگیرد یا به حاشیه
ببرد. همچنانکه مسلمانی راستین بود، عاشق خانه و خاک هم بود و در وصف این
عشق به تعبیر بیهقی بسیار «سخن بگشاد و دُر پاشید و شکر شکست»:
گرم خون ریخت دشمن، شهریارا
به خون دانی چه بندم نقش، ایران
در «حماسه ایران» عشق به ایران را چنین نشان می دهد:
سال ها مشعل ما پیشرو دنیا بود
چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود
درج دارو همه در حکم حکیم رازی
برج حکمت همه با بوعلی سینا بود
قرنها مکتب قانون و شفای سینا
با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود
عطر عرفان همه با نسخه شعر عطار
اوج فکرت همه با مثنوی ملا بود
داستان های حماسی به سرود و بسزا
خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود
او ایران را به قبل و بعد از اسلام تقسیم نمی کرد. همه خشتهای خانه را گرامی میداشت. چندان که در ستایش کورش کبیر گفته است:
تاج تاریخ جهان کورش اهخامنشی است
کز قماش و منشی محتشم و اولا بود
در مورد تخت جمشید سروده است:
تخت جم ای سرای سراینده داستان
ای یادگار شوکت ایران باستان
جام جهان نمایی و دستان سرای جم
آئینه گذشته و آینده جهان
از عهد حشمت و عظمت یاد میدهی
ای مهد داریوش کبیر عظیم شان
یادآوری اشعار او در ستایش ایران تنها از این رو نیست که بدانیم تا چه
پایه شاعری ملی بود و نگاه ملی داشت، بلکه شناخت عاطفه و آگاهی شهریار نسبت
به وطن و یادآوری پاسخهایش به جداییطلبان دورانش برای امروز بسیار مهم و
درسآموز است. چراکه امروز بر خلاف گذشته، سرویس های اطلاعاتی و امنیتی
برخی قدرتهای منطقه و جهانی حمایت از تجزیه طلبی را به صورت مخفیانه و
غیرمستقیم در دستور کار دارند.
در دوران شهریار اما حمایت از
تجزیه طلبی از سوی دشمن خارجی صریح و بی پرده بود. شوروی فرقه تجزیه طلب
دموکرات آذربایجان را ایجاد کرد و با این ابزار تبریز را اشغال کردند که
شرح درد ماجرا و جنایتهایی که کردند در این مجال نمیگنجد اما لازم است این
قصه را به دقت دنبال کنیم و بر پایه آنچه رفت، داستانها نوشته شود و فیلم
و سریال ساخته شود تا امروزیان شرح مقاومتهای مردم تبریز بدانند و درایت
احمد قوام را دریابند که «سیاستمدار بزرگ شرق» لقب گرفت.
در ماجرای ایستادگی قوام،
نخست وزیر وقت، در برابر سفیر تامالاختیار شوروی، مذاکرات سنگینش در مسکو
برای حل این بحران و فضاسازی سیاسی او در داخل کشور در برابر تخریبها و
تهدیدهای احزاب چپ که فضایی ساخته بودند برای امتیاز گرفتن به نفع شوروی و
وطن فروشی.
بخشی از تحرکات و سمپاشیهای امروز تجزیه طلبان به
دلیل ناآگاهی ما از این دوران تاریخی است. شهریار در سال 1325 در مورد خروج
نیروهای شوروی از تبریز و شکست توطئه تجزیه طلبی فرقه دموکرات آذربایجان
به هدایت و حمایت شخص استالین سروده است:
خوان به یغما برده آن ناخوانده مهمان می رود
آن نمک نشناس بشکسته نمکدان می رود
از حریم بوستان باد خزانی بسته بار
یا سپاه اجنبی از خاک ایران میرود
قحط و ناامنی و بیماری و فقر آورده است
گو بماند زخم، باز از سینه پیکان میرود
شهریار در برابر دروغ و تحریف تجزیه طلبان که از آن زمان در دستور کار
نیروهای مزدور بود یعنی مردم آذربایجان ملتی جدا از ایران هستند و باید که
جدا شوند، دلگیر می شد:
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم
و البته به آنها پاسخی سخت و سنگین داد و آذربایجان را مهد زردشت خواند:
تو همــایون مهـد زرتشتی و فرزندان تو
پــور ایـراننـد و پاکآئیـن نـژاد آریــان
اختلاف لهجــه ملیـت نزایــد بهـر کس
ملتـی با یک زبان کمتـر به یـاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتنـد ایرانی نـهای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
او عاشق ایران بزرگ بود. فرزندش در مصاحبهای تصریح کرده بود که «شهریار، ایران را وطن دل و فراتر از مرزهای سیاسی میدانست.»
شعر او در سوز جدایی قفقاز در شرایط امروز که برخی تجزیه طلبان حتی این
ادعای مضحک را مطرح می کنند که قفقاز هیچ وقت جزء ایران نبوده است، خواندنی
و غیرت او ستودنی است. او در این شعر وطن را شیری خوابیده و روس را به
گرگی درنده تشبیه می کند:
گـله گـرگ به مکر و تزویر
شیر خوابیده کنـد غافلگیر
گـویی آنهـا که فـرا میرفتنــد
گـاه برگشتــه چنین میگفتنـد:
الـوداع ای افــق روشــن و بـاز
شهــره گهـــواره گیتــی قفقــاز
ای که تا بازپسین تیر و تفنـگ
بــود بـا دشمـن ایرانت جنـگ
مثل هر ایرانی آبادی و آزادی وطن را در گرو همت جوانان وطن می دانست:
دستی به اتحــاد برآرید و عـدل و داد
با دست اتحـــاد تــوان دادِ عـــدل داد
ایران به معنــویت جاوید زنــده بـود
این زنده مرده است که آن مرده زنـده باد
و در مثالی دیگر:
پیام من به گــردان و دلیران
جوانـان و جوانمــردان ایران
یک جنبش پدید آید اساسی
در این کشور مدارش با مدیران
یکی از اوجهای شهریار در عشق به ایران را باید در شعر شیون شهریور دید:
روح زرتـشــــت سحـــرگـه به لـبـاس خورشید
ســـر بـرآورد در آفــــاق ز تـخـــت جـمـشـیـــد
جـام جـم دید کز او خـــون جگــــر می جوشید
اشـک چـون پـرتـو خـورشیــــد به مژگان پاشید
گویی از اشــــک صـفــــای دل دارا می جست
زنگ اسـکـنــــدر از آن لوح دل آرا می جـســت
آمد افســوس کـنــــان بر سـر مهــد زرتـشــت
با همان خاک کـه از گـریـه به خون می آغشت
گفـت آتشکـــــده ی آذر گشتسب که کشت ؟
دیدم آنـگــاه کـه بر سـیـنـــه نهـــادی انگـشت
یعنی آتشکده در سیـنـه نهـــان داشتــــــه ام
ایمن از سرزنش خلــق جهـــان داشتــــــه ام
دید زخمـی است نهان کشـور جـم را به جگــر
سـخـت آسیمه سر از حادثه می جست خبــر
کسی از شــرم نیــارســت بـرآوردن ســــــــر
مـگــــر از خـنـجـــر بـیــگــانه در او یـافـــت اثر
کاسـه ی چشـم ندامت شد و در وی نگریست
همه ی روز در آن کاسه ی خون دید و گریست
دیده خورشید چو می یافت به تشییـع غـــروب
دل در آن قافــله می دیــــد وداع مـحـبــــــوب
روشنی در افق آن گوشه گریـزان، مـرعـــوب
زین سو اهریمن و تاریکــی و خوف و آشـــوب
اهرمن در افق غــرب چو این همهمه داشــت
دیدم آن آتش رحمـت به لب این زمزمه داشـت
ای وطــــــن آمـــــده بـودم بـه ســــلام نـوروز
مـگــرم کـوکــب اقـبــــــال تـو تــابـد پـیــــــروز
آمــدم در پــی آن کـوکــــب آفـــاق افــــــــروز
لیک از این غمکده رفتم همــه درد و همه سوز
دگــر ای مــادر غمــدیده به خــــون زیــور کــن
جشــن نوروز بهــل، شیــون شهــریــــــور کن
چــون چــراغ رخ زرتشــت نمـــودی خامــــوش
بـود ماتمـکـــده ی دهـــــر سیـــــه بالاپــــوش
کـز افـق جامه ی مهتـاب به بر کـرده ســروش
سـر برآورد و همــی گفت وطــن را در گـــوش
کـه بــری دامـــن نامـوس تو از هــر لــــک بــاد
ویـن حــوادث همــه در کـــام تو مستهـلک بــاد
این میهنیمرد شریف در 82 سالگی در تهران درگذشت و پیکرش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.