واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

آینده، کدام آینده؟!/ جای خالیِ روایت‌سازیِ آینده در جامعۀ ایران

در کشوری از کودکان خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات‌ در آشپزخانه کشیدند. می‌خواستند مادران‌شان با آنها بازی کنند و کارهای خانه را ربات‌ها انجام دهند.

عصر ایران؛ امید جهانشاهی-  همه می‌دانیم و خوانده و شنیده‌ایم که اگر یک جوان، هدفی نداشته باشد تا برای آن بکوشد آینده‌ای هم نخواهد داشت و آن که آینده‌ای سزاوار و مطلوب را برای خود متصور نباشد، انگیزه‌ای برای تلاش ندارد و در نتیجه آینده‌ای برای خود نمی‌سازد.

    آینده در گرو تلاش هدف‌مند است و این تلاش مستلزم داشتن تصویری مطلوب از آینده برای خود.

  این «تصویر مطلوب از آینده» اما بر اساس عوامل مختلفی در ذهن فرد شکل می‌گیرد و از جمله می‌توان به این سه اشاره کرد: درکی که از خودش دارد، درکی که از دیگران دارد و درکی که از محیط خود دارد ( جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند).
 
  این سه درک بر اساس ویژگی‌های شخصیتی، میزان دانسته‌ها یا دانش زمینه‌ای، خاطره‌ها و مانند اینها شکل می‌پذیرد و با روایت‌ها و داستان‌هایی که از خود و از دیگران و از شهر و کشورش تعریف می‌کند، به بحث می‌گذارد و تأیید می‌گیرد؛ به تدریج در ذهن و باور او ته‌نشین می شود. به تعبیر «باربارا تاچمن» انسان چیزی را که با الگوهای ذهنی‌اش منطبق نباشد، نمی‌تواند بپذیرد و باور کند. تصویر ذهنی هر کس از آینده نیز مثل هر ذهنیت دیگری به شدت متاثر از درک از خود، از دیگران و از جامعه شکل می‌گیرد.

آینده، کدام آینده؟!/ آینده را به متن گفت و‌گوها بیاوریم

      از سوی دیگر پژوهش های ویلیام کالوین نشان داده ذهن انسان به طور مداوم در حال روایت‌سازی دربارۀ آینده است. مدام آینده می‌سازد، گاهی بیم‌ناک و ناامیدکننده و گاهی دل‌گرم کننده و انگیزه‌بخش.

    آنچه در مورد فرد و آینده‌اش گفته شد در مورد ملت هم صدق می‌کند: ملت‌ها هم مدام در حال روایت‌سازی از آینده‌اند و بر آن اساس نگران یا امیدوار می‌شوند. ملت‌ها هم خاطره دارند. گفت‌وگوی ملی و مدنی و دانش و فهم جمعی و گفت‌و‌گو شده دارند.

     بر این اساس آنچه انتظار می‌رود مقامات و کار به دستان روی آن حساس باشند درک شهروندان نسبت به ایران و ایرانی بودن، زندگی در ایران و تلقی آنها از دیگر جوامع و کشورهاست. چون همه اینها برای اینکه مردم بتوانند تصویر مطلوبی از آینده داشته باشند مهم است حال آن که همه می‌دانیم متأسفانه در این موارد دچار کاستی هایی جدی هستیم.

     متاسفانه به دلایلی (که بماند) ایران و ایرانیت و هویت ایرانی مغفول مانده و کمرنگ شده است. همچنین واقعیت این است که درک بسیاری از شهروندان از غرب بیش از آنکه واقع بینانه باشد، متاثر از بازنمایی‌های رسانه‌ای، ستایش گرانه است.

  به هرحال کشوری آینده دارد که مردمش بتوانند یک آینده مطلوب را تصور کنند و تحققش را باور داشته باشند.
آیا چنین تصوری در قاطبه مردم وجود دارد و مردم آینده مطلوبی متصور هستند؟ این سوالی است که البته با تحقیق باید به پاسخ آن رسید.

  آخرین پژوهش ملی در مورد وضعیت اجتماعی فرهنگی ایرانیان با عنوان وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایرانی است در سال 1395 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری دانشگاه تهران انجام شده و مجریان آن دانشیاران دانشگاه تهران -آقایان دکتر غلامرضا غفاری ودکتر محمد رضا جوادی یگانه- بودند. در این پروژه ملی بین 82 هزار و پانصد نفر در 426 شهر پرسشنامه توزیع شده است.
در این پژوهش ملی آمده است که حدود 37 درصد پاسخگویان معتقدند که «نسل های آینده وضع شان بدتر خواهد بود.»

  اگر بخواهیم بدانیم مردم چه تصوری از دیگران دارند: بر اساس این پژوهش، پاسخگویان در مورد «کشورهای مورد تمایل برای زندگی» به ترتیب: کشورهای اروپایی (با حدود 46 درصد)، امریکا و کانادا (19 درصد)، ترکیه (حدود 11 درصد) و اقیانوسیه و کشورهای حوزه خلیج فارس (هر کدام با حدود 3 درصد) را انتخاب کرده اند.

   لازم به ذکر است که این پژوهش ملی مربوط به سال 1395 است که وضعیت اقتصادی و معیشتی و قدرت خرید مردم به نسبت امروز بسیار بهتر بود.

   فارغ از این آمار و یافته ها همه می دانیم وضع امید به آینده در میان شهروندان مطلوب نیست. یکی از ریشه ای ترین دلایل میل به مهاجرت در جوانان و نخبگان کشور نیز همین است.

   برای مواجهه با این چالش جدی، مسئولان باید دغدغه اقناع مردم را داشته باشند که سیاست گذاری ها، اقدامات و موضع گیری هایشان در راستای تحقق آینده مطلوب است و اقتصاد و فرهنگ را بهتر می کند. این اقناع قطعا و به تجربه با شعار حاصل نمی شود بلکه تنها و تنها محصول عملکرد رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای می تواند باشد.

   وقتی برنامه ها و موضع گیری های مسئولان در ظرف گفت و گوی ملی مورد تحلیل و نقد و بررسی کارشناسان و روزنامه نگاران رسانه های موافق و مخالف دولت مستقر قرار گیرد، در نهایت آنچه در سطح به عنوان برآیند نقد و نظرها قرار می گیرد اعتماد به سلامت و صلاحیت مسئولان و اقناع عمومی نسبت به مسیر درست کشور برای آینده مطلوب است. این ظرف گفت وگوی ملی چیزی جز رسانه های توانمند و دارای استقلال حرفه ای و دانشگاه مستقل از سیاست و جامعه مدنی نیست. اینها ابزار ساختن آینده مطلوب هستند.

   نکته دیگری که برای مقابله با این چالش لازم است ترویج و به اصطلاح فرهنگ سازی «نگاه به آینده» است. نه تنها در سطح سازمانی و شرکتی، مدیریت مبتنی بر سناریو و تفکر آینده نگری باید در همه سازمان ها و ارگان ها ترویج شود بلکه در سطح عموم شهروندان هم «عادت رو به جلو بودن» و نماندن در گذشته و «تاکید بر آینده» باید فرهنگ سازی شود. این مهم را باید در مدارس جدی گرفت. دانش آموزان همیشه به آینده فکر می کنند، چیزی که مدام باید آنرا تحلیل کرد چون به شدت برای آینده کشور مهم است.

  در کشوری از کودکان خواستند آینده را نقاشی کنند. آنها ربات هایی را در آشپزخانه کشیدند. تحلیلش آن بود که آنها می خواستند مادران شان زمان بیشتری با آنها بازی کند و کارهای خانه را ربات ها انجام دهند. از این رو، آموزش و پرورش یکی از استراتژیک ترین سازمانها برای ساختن آینده است.

   باور کنیم که آینده چیزی نیست که با گذشت زمان از راه می رسد، بلکه چیزی است که یک ملت با ذهنیت و اقدام خود می سازد. اگر نسبت به آن بی تفاوت باشیم آینده خوشایندی نخواهیم داشت.

آفت‌های توسعه: سهل گیری نابجا، سخت گیری اشتباه

سهل گیری در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدنی، امیدآفرین است و مولد اما در حوزه‌های تخصصی و علمی باید سخت‌گیری داشت و با جان، مال ‌و آبروی شهروندان قمار نکرد.

عصر ایران؛ محمدرضا نظری نژاد* - حمایت از تولید داخل و تضمین اشتغال جوانان این مرزبوم، خواسته برحقی است که با تمسک به این دست خواسته‌های برحق، هر از گاهی طرح‌هایی تهیه و اقداماتی ایجابی یا‌ سلبی انجام می‌شود. ارزیابی طرح‌ها و اقدامات در گرو طرح دو پرسش بنیادین است؛ نخست این که آیا سازِ کارهای حمایت از تولید و ایجاد شغل برقرار است؟ و دوم این‌که آثار طرح‌های تهیه شده و اقدامات انجام شده با شعار حمایت از تولید داخلی، بر زندگی شهروندان چه بوده است و یا چه خواهد بود؟

_در همه کشورهای توسعه یافته، بزرگ‌ترین سرمایه، سرمایه انسانی است. سرمایه انسانی با تولید فکر، امکان اشتغال زایی و تولید را فراهم می‌کند. حمایت از سرمایه انسانی مستلزم آن است که از یک‌ سو امکانات آموزش رایگان و همگانی شهروندان فراهم شود و از سوی دیگر با فراهم ساختن بسترهای فرهنگی، اجتماعی ‌و اقتصادی، راهی به وجود آید تا این سرمایه انسانی از دلگرمی ‌و دلخوشی لازم برخوردار باشد تا در کشور بماند ‌و بحران فرار مغزها شکل نگیرد.

_حمایت از تولید همچنین مستلزم آن است که جهت‌گیری اقتصادی در راستای غلبه اقتصاد مولد بر اقتصاد غیر مولد باشد و این مهم در گرو آن است که ثبات ‌و امنیت پایدار حاکم و تولید کننده توان پیش‌بینی آینده (بخوانید فردا) را داشته باشد و این، به دست نخواهد آمد مگر با حاکمیت قانون و شفافیت. در فضای شفافیت و حاکمیت قانون است که انجام امور غیر قانونی، زیان‌آور و نامولد، پرهزینه می‌شود و در نتیجه، ثروت جامعه افزایش می‌یابد و کیک اقتصاد به ناگزیر بزرگ‌تر خواهد شد.

_حاکمیت قانون و شفافیت که از شرایط رونق تولید است رابطه وثیقی دارد با اقسام آزادی‌ها از جمله آزادی بیان، رسانه و تجمع از یک سو و حمایت نهاد قدرت از نهادهای مدنی واحزاب سیاسی از سوی دیگر. با این شرایط است که می‌توان امیدوار بود قدرت سیاسی از انحصار گرایی اجتناب کرده،حقوق شهروندان را محترم خواهد شمرد و  منفعت عمومی را بر منافع فردی و گروهی ترجیح خواهد داد.

_حمایت از تولید همچنین مستلزم درک این بدیهی است که بسترهای جذب سرمایه داخلی و خارجی  موجود باشد و این مهم نیز متضمن این شرط است که امنیت سرمایه‌گذاری موجود بوده و فرار سرمایه را شاهد نباشیم.

با در نظر گرفتن مقدمات فوق، پرسش این است که:

۱- آموزش رایگان هم‌اکنون چه میزان در اختیار همگان قرار دارد و چه اندازه قبول شدگان مراکز دانشگاهی با کیفیت، استعدادهای انسانی موجود در گوشه ‌و کنار کشور هستند و نه فرزندان مرفهین برخوردار از امکانات آموزشی پر هزینه؟ به عبارت بهتر، رابطه هزینه با قبولی در دانشگاه‌های خوب چگونه است و فقر چه اندازه محرومیت کشور از استعدادهای انسانی ناب را موجب شده است؟

۲- چه امکانات و شرایطی برای حفظ استعدادهای انسانی وجود دارد و چرا سرمایه‌های انسانی از این کشور مهاجرت کرده‌اند و علت پدیده فرار مغزها چیست؟

۳- چرا در این کشور واردات، دلالی زمین و مسکن و تجارت پول بیش از هر کار مولد، ارزش افزوده دارد و بسیاری از صاحبان پول، سرمایه خود را در امور غیر مولد سرمایه‌گذاری می‌کنند؟

۴- چه اندازه در این کشور، اقسام رانت‌ها موثر در جلب منفعت و تحصیل سود است؟

۵- رابطه ویژه خواری، فساد و اقسام انحصارها با نبود شفافیت و فقدان حاکمیت قانون چیست و آیا این رابطه مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است؟

۶- رابطه متقابل قدرت با ثروت در این کشور چگونه است؟ چرا برای رسیدن به اقسام مسئولیت‌ها، سمت‌ها و عناوین دولتی و حاکمیتی، هزینه‌های نجومی صرف می‌شود؟

۷- تا چه اندازه چارچوب‌های سیاسی و حاکمیتی موجود، امکان حاکمیت شایسته‌سالاری را فراهم و تا چه اندازه، اقسام محدودیت‌ها، نظارت‌ها و انحصارات، راه را برای نخبگان وطن‌پرست مسدود کرده است؟

۸- امید به آینده، شادی امیدآفرین ،اعتماد اجتماعی و همبستگی عمومی که پایه‌های کار مولد و تلاش انگیزه‌مندانه است، وجود دارد یا سازمان‌یافته در معرض تحدید و تهدید است؟

۹- آزادی‌های عمومی، سیاسی و حتی مدنی که زمینه‌ساز امید، همبستگی عمومی ‌و اعتماد اجتماعی است تا چه اندازه‌ای مورد حمایت سیستم سیاسی قرار دارد؟

۱۰- نهادهای مدنی هویت‌آفرین که توان تقویت اعتماد عمومی و همبستگی صنفی، مدنی ‌و اجتماعی را دارند، آیا مورد حمایت هستند یا در معرض مخاطره و تهدید؟

توجه به شرایط اجتماعی پیرامونی، نگارنده را بی‌نیاز از پاسخ به پرسش‌های فوق می‌کند. متاسفانه بی‌توجه به شرایط مبنایی لازم برای حمایت از  تولید، به نام حمایت از تولید، تامین مقاصد و منافع برخوردارن از قدرت را شاهدیم که به یقین نتیجه آن را نمی‌توان در بر دارندهٔ خیر عمومی دانست. آنچه فاجعه ملی کرونا را سبب شد اتفاقا همین نگرش اشتباه بود که با نام حمایت از تولید و‌ به کام ارباب ثروت و قدرت، وعده داده شد که به جای واکسن خارجی واکسن در داخل تولید شود. [...] به عبارت بهتر بی‌توجهی به مبانی رونق تولید، این ترس و واهمه را بر می‌انگیزد که اقدامات و طرح‌های پر ادعا، در بر دارندهٔ رانت و ویژه‌خواری عده‌ای و تضمین کننده انحصار آن‌ها در حوزه‌های مختلف باشد.

طنز ماجرا آن جاست که وزیر اقتصاد دولت فعلی به نام مخالفت با انحصار، در زمان نمایندگی در مجلس،‌ متصدی ‌تهیه طرحی شده است که عنوان آن طرح “تسهیل کسب و کار” است. در دل این طرح در نظر است که درب وکالت برای هرکس با هر استعداد و دانش اندک باز گردد! انحصار، رانت و ویژه‌خواری با از بین بردن نخبه‌گزینی موجود در نهاد وکالت زایل  نمی‌شود. انحصار و رانت با تعدی به یک نهاد آبرومند مانند کانون وکلا که پاسدار حاکمیت قانون است، محقق نمی شود. انحصار و رانت رابطه زیادی با انحصار قدرت دارد. انحصار و رانت، در غیاب حاکمیت قانون و در نبود شفافیت و با ضعف نهادهای مدنی ‌و صنفی ایجاد می‌شود که حداقل بخشی از طرح تسهیل ظاهرا در پی این هدف است!

اگر قرار بر سهل‌گیری در حوزه‌هایی ‌و سخت‌گیری در دیگر حوزه‌ها به منظور توسعه باشد بهتر است که چرخ را دوباره اختراع نکنیم و تجارب جامعه بشری را از نظر دور نداریم. سهل گیری در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدنی، امیدآفرین است و مولد اما در حوزه‌های تخصصی و علمی باید سخت‌گیری داشت و با جان، مال ‌و آبروی شهروندان قمار نکرد. تجربه تلخ تقدم تعهد بر تخصص را از نظر دور نداریم که چه بلایی بر سر کشور آورده و شایسته‌سالاری را به مسلخ برده است.

* عضو هیات علمی دانشگاه گیلان , رئیس کانون وکلای دادگستری گیلان

بیشتر بخوانید:

دبیرکل سازمان ملل: در لبه پرتگاه هستیم/ جهان بیدار شود

موج بی‌اعتمادی و اطلاعات غلط، مردم را دو قطبی و جوامع را فلج کرده است./ علم مورد حمله قرار گرفته است و راه‌های اقتصادی اگر رخ دهند، برای آسیب‌پذیرترین افراد، بسیار کم و خیلی دیر پیش می‌رود

دبیرکل سازمان ملل متحد نسبت به تشدید تهدید و تفرقه در جهان هشدار داد و گفت ما در لبه پرتگاه هستیم و در جهت اشتباه حرکت می‌کنیم، جهان باید بیدار شود.

به گزارش ایرنا، آنتونیو گوترش روز سه‌شنبه در سخنرانی افتتاحیه هفتاد و ششمین نشست سران عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد، افزود: من اینجا هستم تا زنگ خطر را به صدا درآورم؛ جهان ما هرگز بیش از این، تهدید یا متفرق نشده است.

وی ادامه داد: ما با بزرگترین آبشار بحران در طول عمر خود روبرو هستیم. همه گیری کووید -۱۹ نابرابری‌های خیره‌کننده را افزایش داده، بحران آب و هوا این سیاره را به شدت درگیر و تحول از افغانستان و اتیوپی تا یمن و فراتر از آن، صلح را خنثی کرده است.

دبیرکل سازمان ملل متحد اضافه کرد: موج بی‌اعتمادی و اطلاعات غلط، مردم را دو قطبی و جوامع را فلج کرده است. حقوق بشر زیر رگبار است. علم مورد حمله قرار گرفته است و راه‌های اقتصادی اگر رخ دهند، برای آسیب‌پذیرترین افراد، بسیار کم و خیلی دیر پیش می‌رود. همبستگی عملی در حال از بین رفتن است، درست زمانی که ما به آن بیشتر نیاز داریم.

تراژدی عدم اراده سیاسی در واکسیناسیون

گوترش توضیح داد: شاید یک تصویر گویای آنچه باشد که در حال رخ دادن است، تصویری که از برخی از نقاط جهان از واکسن‌های کووید -۱۹ در سطل زباله دیده‌ایم؛ منقضی شده و استفاده نشده. از یک سو، ما شاهد تولید واکسن‌ها در زمان بی سابقه هستیم که پیروزی علم و نبوغ بشری است و از سوی دیگر، می‌بینیم که این پیروزی با تراژدی عدم اراده سیاسی، خودخواهی و بی‌اعتمادی ناتمام می‌ماند.

وی اظهار کرد: مازاد در برخی از کشورها، قفسه‌های خالی در کشورهای دیگر، بیشتر کشورهای ثروتمند جهان واکسینه شده‌اند اما بیش از ۹۰ درصد آفریقایی‌ها هنوز منتظر نخستین دُز واکسن خود هستند. این یک کیفرخواست اخلاقی برای وضعیت جهان ما و قباحت است. ما در آزمون علوم قبول اما در اخلاق رد شدیم.

فاصله سال‌های نوری تا اهداف آب و هوایی

دبیرکل سازمان ملل متحد با هشدار نسبت به خطر تغییرات آب و هوایی گفت: گزارش اخیر هیات بین دولتی تغییرات آب و هوا یک زنگ قرمز برای بشریت بود. ما علائم هشدار دهنده را در هر قاره و منطقه مشاهده می‌کنیم؛ دمای سوزان، از دست دادن تنوع زیستی، هوای آلوده، آب و فضاهای طبیعی و بلایای مرتبط با آب و هوا در هربار.

گوترش با بیان اینکه حتی این شهر (نیویورک) به عنوان پایتخت اقتصادی جهان نیز مصون نیست، افزود: دانشمندان آب و هوا به ما می‌گویند هنوز برای زنده نگه داشتن هدف ۱.۵ درجه توافق آب و هوایی پاریس دیر نیست اما پنجره به سرعت بسته می‌شود.

وی ادامه داد: ما به کاهش ۴۵ درصدی انتشار گازهای گلخانه‌ای تا سال ۲۰۳۰ نیاز داریم. با این حال ، گزارش اخیر سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که با تعهدات ملی آب و هوایی فعلی، انتشار این گازها تا سال ۲۰۳۰، ۱۶ درصد افزایش می‌یابد. این ما را به جهنم افزایش دما حداقل ۲.۷ درجه بالاتر از سطح پیش از صنعتی شدن، محکوم می‌کند. دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین با استناد به گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) از فاصله ۲۰ میلیارد دلاری در منابع ضروری و وعده داده شده به کشورهای در حال توسعه، انتقاد کرد.

گوترش اضافه کرد: فاصله تا کنفرانس آب و هوایی سازمان ملل در گلاسکو چند هفته است اما به نظر می‌رسد سالهای نوری تا رسیدن به اهدافمان فاصله داریم. باید جدی بگیریم و سریع عمل کنیم.

وی خاطرنشان کرد: همه‌گیری کووید-۱۹ و بحران آب و هوا، شکنندگی‌های عمیقی را به عنوان جوامع و به عنوان یک سیاره نشان داده است. با این حال، به جای فروتنی در برابر این چالش‌های عظیم تهاجمی، غرور را می‌بینیم. به جای راه همبستگی، ما در بن بست نابودی هستیم.

بیماری بی‌اعتمادی

دبیرکل سازمان ملل متحد تاکید کرد: همزمان بیماری دیگری در جهان امروز در حال گسترش است؛ بیماری بی اعتمادی. وقتی مردم می‌بینند که وعده‌های پیشرفت توسط واقعیت‌های سخت روزمره زندگی آنها انکار شده است،

وقتی می‌بینند که حقوق و آزادی‌های اساسی آنها محدود شده است، وقتی می‌بینند که فساد کوچک و بزرگ در اطراف آنها وجود دارد، وقتی می‌بینند که میلیاردرها به فضا می‌روند و میلیون‌ها نفر بر روی زمین گرسنه می‌مانند، وقتی والدین آینده‌ای غم‌افزاتر از تلاش امروزشان برای فرزندان خود می‌بینند.

گوترش عنوان کرد: و هنگامی که جوانان اصلاً آینده‌ای نمی‌بینند، افرادی که به آنها خدمت می‌کنیم و نماینده آنها هستیم، ممکن است ایمان خود را نه تنها به دولت‌ها و نهادهای خود بلکه به ارزش‌هایی که برای بیش از ۷۵ سال محرک سازمان ملل متحد بوده است، از دست بدهند.

وی، صلح، حقوق بشر، کرامت برای همه، برابری، عدالت و همبستگی را در کانون ارزش‌ها دانست که شکست اعتماد منجر به شکست آنها می‌شود.

دبیرکل سازمان ملل متحد تصریح کرد: اگر مردم در زندگی روزمره خود نتیجه‌ای نبینند، ارزش نمی یابند. فضا ندادن برای خلاقیت به افراد، انگیزه‌های بشریت را تباه می‌کند. این اکسیژن را برای اصلاح آسان، راه حل‌های کاذب و نظریه‌های توطئه فراهم می‌سازد.

تاکید بر چندجانبه‌گرایی

گوترش در بخش دیگری از سخنان خود به چالش‌های موجود جهانی اشاره و اظهار کرد: سیستم چندجانبه امروزی در ابزارها و ظرفیت‌های خود ، نسبت به آنچه برای مدیریت موثر مدیریت کالاهای عمومی جهانی مورد نیاز است، بسیار محدود است. ما باید حکومت جهانی را تقویت، بر آینده تمرکز، قرارداد اجتماعی را تمدید و اطمینان حاصل کنیم که سازمان ملل متحد برای دوره جدید مناسب است.

وی یادآور شد: دستور کار مشترک ما بر اساس منشور سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، دستور کار ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار و توافق آب و هوایی پاریس است.

چالش‌های امنیتی جهان

دبیرکل سازمان ملل متحد با تاکید بر اینکه در وهله نخست باید شکاف صلح را پر کنیم، افزود: برای بسیاری از مردم در سراسر جهان، صلح و ثبات یک رویای دور باقی مانده است. در افغانستان، جایی که ما باید کمک‌های بشردوستانه را تقویت و از حقوق بشر به ویژه زنان و دختران دفاع کنیم.

گوترش ادامه داد: در اتیوپی، جایی که ما از همه طرف‌ها می‌خواهیم که فوری خصومت‌ها را متوقف، دسترسی بشردوستانه را تضمین و شرایط را برای شروع گفت‌وگوی سیاسی به رهبری اتیوپی ایجاد کنند. در میانمار، جایی که ما حمایت بی‌دریغ مردم را در پی دستیابی به دموکراسی، صلح، حقوق بشر و حاکمیت قانون تاکید می‌کنیم.

وی اضافه کرد: در ساحل عاج، جایی که ما متعهد به بسیج کمک‌های بین‌المللی برای امنیت، توسعه و حکمرانی منطقه هستیم. در مناطقی چون یمن، لیبی و سوریه، جایی که باید از بن‌بست عبور و برای صلح تلاش کنیم.

دبیرکل سازمان ملل متحد اظهار کرد: در اسرائیل و فلسطین، جایی که ما از سران آن می‌خواهیم گفت‌وگوی معناداری را از سر بگیرند، راه حل دو کشور را به عنوان تنها راه صلح عادلانه و همه جانبه به رسمیت بشناسند. در هائیتی و بسیاری از نقاط دیگر باقی مانده، جایی که ما در هر مرحله از بحران همبستگی قرار داریم.

بازگشت کودتاها و تصرف قدرت با زور

گوترش از انفجار تصرف قدرت با زور هم سخن گفت و افزود: کودتای نظامی برمی گردد. عدم وحدت بین جامعه بین‌المللی کمکی نمی‌کند. تقسیمات ژئوپلیتیکی همکاری بین‌المللی را تضعیف و ظرفیت شورای امنیت را برای اتخاذ تصمیمات لازم محدود می‌کند.

وی با بیان اینکه احساس معافیت از مجازات در حال گسترش است، گفت: در عین حال ، پرداختن به چالش‌های اقتصادی و توسعه چشمگیر غیرممکن خواهد بود در حالی که دو اقتصاد بزرگ جهان با یکدیگر در تضاد هستند.

نگرانی از اختلاف قدرت‌های جهانی

دبیرکل سازمان ملل متحد افزود: با این وجود، می‌ترسم جهان ما در حال خزیدن به سمت دو مجموعه متفاوت از قوانین اقتصادی، تجاری، مالی و فناوری، دو رویکرد متفاوت در توسعه هوش مصنوعی و در نهایت دو استراتژی نظامی و ژئوپلتیک متفاوت باشد.

گوترش اظهار کرد: این دستورالعملی مشکل‌دار و بسیار پیش‌بینی پذیرتر از جنگ سرد است. برای بازگرداندن اعتماد و القای امید به همکاری نیاز داریم. ما به گفت‌وگو، به مفاهمه نیاز داریم و باید در زمینه پیشگیری، حفظ و ایجاد صلح سرمایه‌گذاری کنیم.

وی تصریح کرد: ما به پیشرفت در زمینه خلع سلاح هسته‌ای و تلاش‌های مشترک خود برای مقابله با تروریسم نیاز داریم. ما برای مبارزه با خشونت جنسیتی در هر کشوری به یک برنامه اضطراری نیاز داریم. برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار و ایجاد دنیایی بهتر، ما می‌توانیم و باید شکاف جنسیتی را بر هم بزنیم.

تهدیدهای سایبری و سوءاستفاده از داده‌ها

دبیرکل سازمان ملل متحد چالش جهانی دیگر را موضوع دیجیتال دانست و توضیح داد: بازگرداندن اعتماد و الهام بخشیدن به امید به معنای رفع شکاف دیجیتالی است. نیمی از بشریت به اینترنت دسترسی ندارند و ما باید همه را تا سال ۲۰۳۰ به هم متصل کنیم.

گوترش خاطرنشان کرد: این چشم‌انداز نقشه راه من برای همکاری دیجیتال است تا از وعده فناوری دیجیتال در عین محافظت از مردم در برابر خطرات آن استقبال کنم. یکی از بزرگترین خطراتی که ما با آن روبرو هستیم دسترسی روزافزون بسترهای دیجیتالی و استفاده و سوء استفاده از داده‌ها است.

وی اضافه کرد: یک کتابخانه وسیع از اطلاعات در مورد هر یک از ما جمع آوری شده است اما ما کلیدهای آن کتابخانه را نداریم. ما نمی دانیم این اطلاعات چگونه، توسط چه کسی یا با چه اهدافی جمع آوری شده است اما می‌دانیم که داده‌های ما به صورت تجاری برای افزایش سود شرکت‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دبیرکل سازمان ملل متحد یادآور شد: الگوهای رفتاری ما همچون قراردادهای آتی، کالا شده و فروخته می‌شود. داده‌های ما همچنین برای تأثیر بر ادراک و نظرات ما استفاده می‌شود. دولتها و دیگران می‌توانند از آن برای کنترل یا دستکاری رفتار مردم، نقض حقوق بشر افراد یا گروه‌ها و تضعیف دموکراسی سوء استفاده کنند. این یک داستان علمی تخیلی نیست؛ یک واقعیت علمی است.

گوترش حمله سایبری را سرآغاز جنگ احتمالی آتی دانست و گفت: من مطمئن هستم که هرگونه رویارویی بزرگ آینده - خدای ناکرده - با یک حمله سایبری بزرگ آغاز خواهد شد. چارچوب‌های قانونی برای رسیدگی به این مساله کجاست؟ سلاح‌های خودمختار، امروزه می‌توانند اهداف را انتخاب کرده و افراد را بدون دخالت انسان بکشند. آنها باید ممنوع شوند.

انتصاب یک نماینده ویژه

وی با انتقاد از اینکه در مورد چگونگی تنظیم این فناوری‌ها اجماع وجود ندارد، نسل جوان را محور تحولات آتی دانست و افزود: ما به استعدادها، ایده‌ها و انرژی نسل جدید نیاز داریم. من یک نماینده ویژه برای نسل‌های آینده تعیین و دفتر جوانان سازمان ملل متحد را ایجاد می‌کنم.

دبیرکل سازمان ملل متحد وابستگی متقابل را منطق قرن ۲۱ خواند و اظهار کرد: در این وابستگی، ستاره اصلی سازمان ملل متحد است. این زمان ما است. لحظه ای برای تحول، عصری برای شعله ور شدن مجدد چند جانبه گرایی و امکانات. اجازه دهید اعتماد را بازگردانیم؛ بگذارید امید را القا کنیم و بگذارید همین حالا شروع کنیم.

نقاشی‌های نوستالژی آقای علی میری با طرفدارانی فراتر از ایران

گفتگوی عصرایران با علی میری
همین باعث تعجب من شده که چطور فرد یا افرادی در کشورهای شمال آفریقا، در مکزیک، برزیل، آلمان، پرتغال، اندونزی، مالزی… و حتی در ژاپن با این تصاویر ارتباط گرفته‌اند و با آن، دوران کودکی خود را به یاد می‌آورند؟!

عصر ایران - علی میری متولد شهریور 1355 در مشهد است و در همین شهر زندگی می‌کند. از کودکی به نقش و نقاشی علاقه مند بوده و به گفته خودش: « از وقتی به یاد می‏آورم نقاشی می‏‌کردم »دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک گذرانده و رشته کارشناسی طراحی صنعتی را نیمه کاره رها کرده است.

خودش در مصاحبه ای اشاره کرده است: « مادرم تعریف می‌کند وقتی یک تکه نان هم می‌خوردم آن را جوری گاز می‌زدم که نان شکل چیزی دربیاید. تقریبا هیچ لحظه‌ای از زندگی را یادم نمی‌آید که از دنیای نقاشی دور بوده باشم‌. این اصطلاح مادرم است که می‌گوید من پیش از قاشق دست گرفتن، قلم دست گرفتن را یاد گرفته‌ام. دوران تحصیل هم سر کلاس نقاشی می‌کشیدم و طبیعتا تمرکز لازم برای فراگیری درس‌ها را هم نداشتم. به همین دلیل توبیخ و به دفتر فرستاده شدن زیاد برایم پیش آمده است»

دامنه فعالیت او در تصویرسازی شامل کتاب کودک، پوستر، انیمیشن، مجلات، تبلیغات و غیره است که دراین میان، کار برای کودک را به خاطر آزادی و طراوتی که دارد بیشتر می‌‏پسندد.

مصاحبه عصر ایران با علی میری ؛ خالق نوستالژی ایرانی

از تقربا 2 سال پیش که مجموعه ای تحت عنوان« مرور خاطرات قدیم» منتشر کرد، آثار او با استقبال زیادی مواجه شد و دامنه این توجه به فراتر از مرزهای ایران هم رسید به گونه ای که جدا از ترکیه و تاجیکستان و کشورهای همسایه حتی در مالزی، هندوستان، تونس، فلسطین، کشورهای اروپایی و ... از کارهای او استقبال شد.

علی میری درباره شکل کارها و ارتباط خودش با گذشته و نوستالژی می‌گوید: «من در این بین سعی می‌کنم به اندازه خودم به عنوان یک تصویرگر حس خوب بدهم تا مردم بتوانند برای مسائل امروزشان با انرژی و فکر درست راه حل‌هایی پیدا کنند. چیزی که دوست دارم مردم به آن فکر کنند، این است که از خودشان بپرسند چرا در گذشته حال‌شان خوب بود و امروز نه، از خودمان باید بپرسیم چه کارهایی باید انجام دهیم تا حال امروزمان بهتر شود. این بهترین کاری است که برای امروزمان می‌توانیم انجام دهیم تا این پرداخت به نوستالژی در حد یک سرگرمی باقی نماند. اگر مردم به این مسائل فکر کنند من مزد خود را گرفته‌ام و به هدفم رسیده‌ام.»

به مناسبت این توجه و استقبال از آثار علی میری بهترین کار را این دانستیم که مصاحبه ای با او انجام دهیم و اندکی بیشتر از او درباره فعالیت و نوع نگاهش به آنها بپرسیم. لازم است یک اشاره داشته باشم بیشتر مباحث این مصاحبه در حول و حوش کتاب "یادش بخیر" است و یا آن مجموعه تصاویری که به عنوان نوستالژی معروف شده است و البته به دلیل حفظ پروتکل‌های کرونایی از راه دور.

نوستالژی ایرانی


جناب میری ابتدا ممنون از این فرصت که به ما دادید، نمی خواهم پرسش اول "همان همیشگی" باشد که از کجا شروع کردید و ... می خواهم بپرسم از چه زمانی احساس کردید آثار شما مورد توجه مخاطبان (علی الخصوص در فضای مجازی) قرار گرفته است و تاثیر آن در زندگی و کار شما چه بود؟ 
سلام و احترام خدمت شما و همچنین همراهان محترم «عصر ایران» ؛ یکی از برتری‌های نسبی ارائه اثر در شبکه‌های اجتماعی در قیاس با روش‌هایی که از قدیم مرسوم بوده‌اند، مانند نشر در مطبوعات و رسانه‌ها یا عرضه در نمایشگاه، این است که آمار نسبتا دقیق و قابل اعتنایی از بازخورد مخاطبین را در اختیار قرار می‌دهد. بنابراین فهم اقبال مخاطب به یک اثر، یا یک موضوع کار سختی نیست.
 
همچنین جدای از اعداد و آمار، به دلیل وجود امکان ارتباط مستقیم با صاحب اثر، کیفیت و محتوای پیام‌های مخاطبین هم درک شهودی نسبتاً درستی از دیدگاه آن‌ها در دسترس قرار می‌دهد. و این روند از حدود دو سال پیش که اولین اثر من با موضوع مرور خاطرات قدیم منتشر شد مشهود بود.
در مورد تاثیر استقبال مخاطبین باید عرض کنم؛ می‌دانید که یک اثر هنری همانند یک «کلام» آن هنگام از دنیای ذهنی و فردی خارج شده و وارد دنیای اثربخشی می‌شود که مخاطبی با آن مواجه شود. به بیان دیگر اثربخشی یک اثر متکی به دو رکن «خلق شدن» و «دیده شدن» است. بخش اول در ید اختیار هنرمند است. ولی بخش دوم وابسطه به عوامل دیگری است. بهبود کیفیت در هر کدام از این دو بخش، به تاثیرگذاری بیشتر یک اثر منجر خواهد شد. با این توضیح، تاثیر استقبال مخاطبین از اثر یا آثار یک هنرمند، بر شئون مختلف زندگی او  قابل درک است. 
 
حدس می‌زنم مخاطبان در پیامهای زیادی برای شما نوشته اند که این تصویر عین زندگی و تجربه شخصی خود من است آیا پیام یا اتفاق با مزه ای در این زمینه دارید که بخواهید به آن اشاره کنید؟ یا اساسا بازتابی از عکس العمل مخاطبان به این آثار چه در قالب کتاب یادش بخیر و یا چه تصاویری که در شبکه های اجتماعی منتشر شده است؟ 
بله، همین طور است! طبیعتا در این مدت پیام‌های بسیار زیادی از همین جنس به دست من رسیده که اغلب جذاب و به قول شما بامزه‌اند. ولی چند موضوع در بین بازخوردها توجه من را به خود جلب کرد. اولین آن که حتما شما هم متوجه آن شده‌اید، تعجب از شباهت بسیار عجیب شکل زندگی در بازه بزرگی از جامعه مخاطبین است. با این جمله بارها و بارها مواجه شده‌ام که انگار همه ما در یک محله و حتی یک منزل بزرگ شده‌ایم.

موضوع دوم که البته در راستای عرض اخیرم هست، استقبال عجیب و پیش‌بینی نشده‌ی تعداد بسیار زیاد مخاطبین خارج از ایران است. جالب است بدانید اگر چه دامنه‌ی این گروه مخاطبین، از کشورهای همجوار مانند ترکیه شروع می‌شود ولی محدود به همین جغرافیا نمانده است. و همین باعث تعجب من شده که چطور فرد یا افرادی در کشورهای شمال آفریقا، در مکزیک، برزیل، آلمان، پرتغال، اندونزی، مالزی… و حتی در ژاپن با این تصاویر ارتباط گرفته‌اند و با آن، دوران کودکی خود را به یاد می‌آورند؟!
 
نوستالژی ایرانی 2
 
گروه دیگری از پیام‌ها هم هست که برای من بسیار جذابند و اگر بگویم بخش بزرگی از انگیزه و انرژی‌ام برای ادامه تصویرسازی خاطرات قدیم معطوف به همین گروه پیامهاست دروغ نگفته‌ام. در طی این مدت عزیزان زیادی به من پیام دادند و از تصمیمات و انتخاب‌های جدید خود گفتند که متاثر از دیدن این تصاویر بوده است. اغلب نوشته‌های این دوستان با این عبارت شروع می‌شود که: «چطور می‌شود زندگی دوباره همانقدر شیرین شود؟» و من عاشق ایجاد تفکر و سوالات بنیادین هستم! سوالات درستی که فرد از خود می‌پرسد و جایگاه خود را از یک عنصر منفعل و تاثیرپذیر که قربانی شرایط زندگی است، به شخصی تغییر می‌دهد که واقعیت‌های موجود را شناخته و مسئولانه برای تغییر دست به تلاش می‌زند.
 
من انسان را یک موجود انتخابگر می‌دانم و ارزش هر کسی را از انتخابهایش می‌سنجم. با این تعریف، وقتی نقش آثارم در ایجاد زمینه تفکر و منتج شدن انتخابهای جدیدی مثل پرهیز از تجمل‌گرایی بیهوده، دانستن قدر زندگی و زیستن در زمان حال، اهمیت دادن بیشتر به ارکان واقعی زندگی مثل خانواده، تلاش بیشتر برای همدلی با دیگران، درک بهتر دنیای کودکان، مغتنم شمردن دوستان، احیای ارتباط سالم با دیگران، و… را می‌بینم، احساس خوشحالی و افتخار می‌کنم.
 
البته این بازخوردها تا کنون بصورت عمومی منتشر نشده‌اند.
 
این تصاویر بسیار نزدیک به واقعیت‌های زندگی گذشته چند نسل از جامعه کنونی کشور است، مثلا تجربیات بچه ها در داخل خانه، مدرسه و ... یا نوجوانی و جوانی و ... خلق این فضاها و تجربیات از کجا شروع شد؟
بطور کلی کاری که یک هنرمند انجام می‌دهد، ترجمه یک محتوا اعم از یک شعر، یک خاطره، یک احساس و…- به یک اثر هنریست. او درونیات یا دغدغه‌های خود را با زبان گویا و موثر هنر بیان و ارائه می‌کند. جدای از جذابیت کلی موضوع نوستالژی در سراسر جهان، و سوای از علاقه و گرایش شخصی خودم به خاطرات گذشته، اتفاقی کاملا عادی در چرخه حیات، باعث بروز و ظهور این مجموعه شد.
 
فوت ناگهانی پدربزرگ و با فاصله کمی پس از آن مادربزرگم. کسانی که من پیوند عاطفی ویژه‌ای با آن‌ها داشتم. 
 
همزمانی تقریبی این فقدان بزرگ، با تخریب حجره قدیمی پدربزرگم در طرح توسعه‌ی حرم و همچنین تخریب منزل قدیمی اسبق آن‌ها و تبدیل آن به زمینی مسطح برای پارکینگ خودرو ناگهان من را با این بخش کاملا طبیعی ولی مغفول مانده از زندگی مواجه کرد: «مهم نیست چقدر دلبستگی داری… در این دنیا هیچ چیز دائمی نیست». این جریان و این دیدگاه جدید محرکی شد برای بازبینی گذشته و تلاش برای ثبت آن چه دیگر در بین ما وجود خارجی ندارد.
 
نوستالژی ایرانی 3
 
شکل کارها متفاوت است در بعضی از آنها نگاه دانای کل به یک اتفاق وجود دارد، در برخی نگاه ناظر یک کودک و یا حتی نگاه اول شخص به موقعیت (مانند آن توالت با شلنگ سبز و ...) بیشتر آثار از کدام منظر به تصویر کشیده شده است؟
علت این تفاوت به مسایل تکنیکی تصویرسازی بر‌می‌گردد. می‌دانید که برای انتقال هر چه بهتر محتوا و پیام یک تصویر، باید فرم مناسب به کار گرفته شود. یک تصویرگر همانند یک کارگردان، باید متناسب با موضوع یا حسی که قرار است به مخاطب ارائه دهد عناصر بصری مانند رنگ، نور، و البته زاویه دوربین را به شکل درستی به خدمت بگیرد. همچنین رسیدن به ترکیب بندی درست، برای نمایان بودن تمامی عناصر دخیل در ماجرای تصویر، به طوری که امکان بیان خاطره در یک فریم فراهم شود تصویرگر را وادار می‌کند از زوایای مختلفی تصویر را دیده و خلق کند.
 
در تصاویر علاوه بر شخصیت سازی‌ها که مثبت و دلنشین هستند، فضای رنگ‌ها هم گرم است، همیشه نور هم به عنوان یک عنصر اصلی در این تصاویر وجود دارد که در کل یک فضای دلنشین و خوشایند ساخته می‌شوند، توضیحی در این مورد دارید؟  لطفا بفرمایید چرا و چگونه به این دنیای با مزه رسیدید؟ 
فکر می‌کنم پاسخ این پرسش را نیز در جواب به سوال قبلی بیابید. طبیعی است که وقتی قرار است از یک خاطره‌ی خوشایند و شیرین صحبت کنیم، همه عناصر باید در خدمت همین کانسپت(مفهوم) قرار گرفته و از هماهنگی و هم‌افزایی همه این عناصر با هم، تصویری شکل بگیرد که مخاطب را به همان نقطه‌ای ببرد که منظور تصویرگر بوده. با همین هدف من حتی موقعیت زمانی یا مکانی خاطره‌ای که تصویر کردم را تغییر داده‌ام. مثلا در تصویری که خاطره تصادف در جاده را بیان کرده‌ام، شاهد هستید که خورشید در حال غروب است و رنگ و بوی غم‌آلودی کل اتمسفر تصویر را در برگرفته. در حالی که ماجرای واقعی کمی بعد از ظهر اتفاق افتاده بود.
 
نوستالژی ایرانی 5
 
شاید دلیل این استقبال هم نزدیکی زیاد تصاویر به واقعیت است مثلا مادران در خانه روسری ندارند و ... آیا موردی بوده که دچار تذکر یا سانسور شده باشید و یا خودتان به دلایلی آنرا حذف کرده باشید؟
اجازه بدید پیش از پاسخ به این سوال کمی به سقف نگاه کنم و در سکوت چند نفس عمیق بکشم و لبخند بزنم!
چالش بزرگی که هر صاحب اثر یا اندیشه‌ای در هر جامعه‌ای با آن روبروست، باورهای عرفی آن جامعه است. در کشور ما هم این خط‌کشی‌ها بسیار پررنگ هستند. یکی از این خط و مرزها، مساله حجاب و پوشش خانم‌هاست. مستقل از دیدگاه فقهی و دینی به این موضوع، باورهای شخصی احاد جامعه به آن (که بعضا مبنای دینی هم ندارد!) شرایط را بغرنج می‌کند.

استانداردهای چندگانه‌ای که در صدا و سیما، سینما، و حتی شهرهای مختلف وجود دارد شاهدی بر وجود سلیقه‌های شخصی و فرادینی و بعضا فراقانونی است که طبیعتا حدود آن هم مشخص نیست. لذا در همان مقطع زمانی که یک تصویرگر برای اخذ مجوز چاپ کتابش مجبور به اضافه کردن روسری روی سر یک مادر نقاشی شده در خانه است، از تلویزیون شاهد پخش انیمیشنی هستیم که در آن مادری حجاب ندارد. سوال ساده‌ای که همیشه ذهن من را مشغول کرده این است که آیا یک نقاشی کودکانه از یک مادری که در کنار همسر و فرزندانش سر سفره سحری ماه رمضان نشسته (و طبعا مانند همه مادران در خانه موهایش پوشیده نیست) بیشتر محرک است یا مثلا تصویر خانم های سوپر استارخانم فیلم‌های هالیوودی (که در تلویزیون ایران مستمر در حال پخش است)؟
نوستالژی ایرانی 4
 
البته بسیار بی‌انصافی است اگر به درک بالا و همکاری صمیمانه مسئولان سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی برای چاپ کتابم اشاره نکنم. از جایی که من، حساسیت و نگرانی زیادی روی اصلاح یا سانسور کردن تصاویر کتاب «یادش به خیر» داشتم، این همکاری و همراهی بسیار برایم ارزشمند بود و هست و جا دارد مراتب تشکر خودم را ابراز کنم.
 
دوست دارم بپرسم استفاده از وسایل جدید امروزی مانند کامپیوتر، قلم نوری و ... تا چه اندازه کار را تاثیرگذارتر کرده است ، سهل تر نه بلکه تاثیرگذارتر منظورم است؟ آیا با همان شکل سنتی مانند بوم، رنگ روغن یا آکریلیک،  قلم مو و ... باز می‌توانستید به این چنین دست آوردی برسید؟ اساسا نظرتون درباره این تغییر در شکل تولید و ارائه و یا کلی تر دیجیتال آرت چیست؟  
با توجه به تاکیدی که بر حذف مقوله سهولت دارید، حقیقتا در خلق یک تصویر تفاوتی بین کار دیجیتال و غیر اون نمی‌بینم. حتی در بسیار موارد کار غیر دیجیتال حسی‌تر و دلچسب‌تر است. بویژه وقتی در حال تصویر خاطراتی از جنس قدیم هستیم، شاید بهتر باشد که سراغ تکنیک‌های سنتی‌تری برویم. این عرایضم ناظر به خلق یک اثر بود.
ولی در مورد مجموعه‌ای مثل «یادش به خیر» واقعیت غیر قابل انکار این است که تعداد آثار در واحد زمان یکی از عوامل موثر در وایرال شدن مجموعه است. بویژه در عصر حاضر که ضرباهنگ تند زندگی روی همه شئون تاثیر گذاشته. بنابراین تکنیک دیجیتال اگر روی سرعت خلق آثار تاثیر بگذارد (که معمولا همین طور است) می‌شود انتظار داشت که با موفقیت بیشتری توام شود. ولی مایلم روی این مساله تاکید کنم که ابزار دیجیتال در نهایت فقط ابزار هستند و مانند یک جفت کفش ورزشی برای یک ستاره فوتبال، اگرچه موثر هستند ولی تعیین کننده نیستند. در نهایت همه چیز بستگی به مهارت فردی هنرمند دارد.
 
 
کتاب شما یک جایزه معتبر گرفت و به چاپ چندم رسید، لطفا در این زمینه توضیحی بدید و آیا  انتشار کتاب های جدیدی هم در نظر دارید؟  
بله خوشبختانه کتاب «یادش به خیر» موفق به کسب عنوان کتاب برگزیده سال ۱۳۹۹ از سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی شد که اگر چه باعث افتخارم است ولی آن چه بیش از آن باعث رضایت و خوشحالی من شده، استقبال عالی مخاطبین از کتاب و (بر اساس بازخوردهای فراوانی که به دستم رسیده) احساس خوبیست که هنگام ورق زدن کتاب تجربه می‌کنند.
خوشحالم که اعلام کنم بعد از شش بار چاپ شدن کتاب در مدت زمان تقریبی یک سال، اکنون جلد دوم کتاب «یادش به خیر» آماده شده و ان‌شاالله به زودی، بعد از اخذ مجوز چاپ، ارائه و در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت.
 
آیا پیشنهاد ساخت انیمشن یا فیلم نداشته‌اید؟ براساس همین فضای آثار شما و البته با داستان یا فیلمنامه ای مشخص؟ 
ممکن است عموم مردم مرا صرفا با آثار نوستالژیکم بشناسند که طبیعی هم هست. ولی جدا از این مجموعه، زندگی شغلی من بعنوان یک تصویرگر، با پروژه‌های مختلفی از جمله انیمیشن گره خورده است. بعنوان مثال پروژه انیمیشن «همه ایمان» که من بعنوان تهیه کننده و یکی از عناصر تیم تولید افتخار همکاری داشتم. طبیعتا پیشنهاد و سفارشهای زیادی برای تولید داشته‌ام.
ولی پروژه خاص نمایشی مبتنی بر آثار نوستالژیکم، در دست ندارم. چند موردی بود که به دلایل فنی توافقی صورت نگرفت.
 
حرف آخر و نکته‌ای که دوست دارید با مخاطبان در میان بگذارید؟
متشکرم از همه هموطنان عزیز که چه در صفحه شخصی‌ام و چه از طرق دیگر، به بنده ابراز لطف کردند و می‌کنند. امیدوارم لیاقت این همه محبت را داشته باشم و توانسته باشم با آثارم برای لحظاتی حال خوب تقدیمشان کنم.
همچنین از عصر ایران بابت این گفتگو صمیمانه متشکرم.

با آرزوی موفقیت و شادکامی برای تمام انسان‌ها.
 

«ایران» در شعر شهریار ایران

‍‍‍27 شهریور، روز ملی شعر و ادب پارسی به یاد شهریار
در سال 1325 دربارۀ شکست تجزیه‌طلبی فرقه دموکرات آذربایجان با حمایت شخص استالین سرود: خوان به یغما برده آن ناخوانده مهمان می‌رود/  آن نمک نشناس بشکسته نمکدان می‌رود


  عصر ایران؛ امید جهانشاهی- شورای عالی انقلاب فرهنگی سالروز درگذشت محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)، یعنی امروز بیست و هفتم شهریور را به پیش‌نهاد و پی‌گیری مجدانه آقای شعردوست - از شخصیت‌های فرهنگی اهل تبریز - «روز ملی شعر و ادب پارسی» نام نهاده است.

«ایران» در شعر شهریار ایران

   شهریار از اوان کودکی طبع شاعرانه داشت؛ هنوز هفت‌ساله بود که شعری سرود با مضمون گناه و ثواب: «من گنه‌کار شدم وای به من/ مردم‌آزار شدم وای به من» و 13 ساله بود که شعرهایش با تخلص «بهجت» که برگرفته از نام خانوادگی‌اش بود در مجله «ادب» منتشر می‌شد.

   عاشق حافظ بود و  این علاقه را فریاد می‌کرد:

   ثناخوان توام تا زنده‌ام اما یقین دارم

   که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ

  روح حافظ بر بسیاری اشعار او سایه دارد و از این رو برخی او را را «حافظ ثانی» خوانده اند. دیرپاترین و مشهورترین تخلص او یعنی شهریار هم حاصل تفأل به دیوان حافظ بود.

  در سال‌های آخر عمر که از تهران خسته شده بود دوست داشت به شیراز برود تا در جوار آرامگاه حافظ باشد اما به دلایلی منصرف شد و به تبریز بازگشت.

  منظومه «حیدربابا سلام» شاهکاری در ادبیات آذری است. شعری روان با بیانی عامیانه به کوهی کوچک به نام حیدربابا، که به آن سلام می کند و وصف دلاویزی از چشمه و آب و مردمانی سبزتر از برگ درخت به دست می دهد. وصفی چشم نواز، چنان زیبا و گیرا که گویی تبسم طبیعت را نقاشی کرده است.

  حیدربابا سلام چنان ترنم‌انگیز است که گویی صدای باریدن می گیرد، هم از این رو ترانه‌ها از او ساخته‌اند.

  حیدربابا ترنم یاد باران و چشمه و دامنه است و مردمان نجیب زادگاهش و چنان از دل برآمد که سخت بر دل‌ها نشست. به      ده‌ها زبان ترجمه شد و مردمان سرزمین‌های جدا افتاده هم‌چنان آنرا عزیز می‌دارند و زمزمه می‌کنند. با حیدربابا سلام به تعبیر حسین منزوی در آذربایجان «محبت روزگاری تازه» یافت.


  شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی نیز مهارت داشت و بسیاری از اهل شعر و ادب او را برجسته ترین شاعر معاصر می شناسند.

   اما راز محبوبیت شهریار را نه فقط در شعرهایش که در منش و مرام او باید جست. سه ویژگی بارز داشت که سخت مورد احترام مردم است: نجابت، فروتنی و ساده زیستی. بسیاری از آنچه ایرانی از اصالت و بزرگی می شناسد در او بود: دیندار بود و عمیقاً اخلاقی و عاشق مولا علی (ع). ایرانی بود و عاشق ایران و وطن.

   در جوانی عاشق شد و در عشق سوخت، اما خود در نباخت و نجابت ورزید. دوری می جست از منسب و مقام، و زندگیش عاشقانه با شعر و هنر درآمیخته بود؛ هم خوشنویسی می کرد و خط نــسـتعلیق و تحریر را خوب می نوشت و هم با سه‌تار انسی داشت و چنان تبحری که دلبری می کرد. و همه این عشق ورزی ها در اشعارش جاری بود آنهم در اوج.

   در ستایش حضرت رسول می سراید:

ستون عرش خدا قائم از قیام محمد
ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد

  به جز فرشته عرش آسمان وحی الهی
  پرنده پر نتوان زد به بام محمد

وصفش در ستایش مولا علی (ع) شهره عام شد:

  علی ای همای رحمت توچه آیتی خدا را
  که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

  و هم در سوگ شهادت جان‌سوز سرور راستان و نگین آزادگان، امام حسین (ع) سروده است:

   شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
   روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

اما مسلمانی و دینداری شهریار چنان نبود که ایران را ندیده بگیرد یا به حاشیه ببرد. همچنان‌که مسلمانی راستین بود، عاشق خانه و خاک هم بود و در وصف این عشق به تعبیر بیهقی بسیار «سخن بگشاد و دُر پاشید و شکر شکست»:

گرم خون ریخت دشمن، شهریارا
به خون دانی چه بندم نقش، ایران

  در «حماسه ایران» عشق به ایران را چنین نشان می دهد:

  سال ها مشعل ما پیش‌رو دنیا بود
  چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود

  درج دارو همه در حکم حکیم رازی
  برج حکمت همه با بوعلی سینا بود

  قرن‌ها مکتب قانون و شفای سینا
  با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود

  عطر عرفان همه با نسخه شعر عطار
  اوج فکرت همه با مثنوی ملا بود

  داستان های حماسی به سرود و بسزا
  خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود

او ایران را به قبل و بعد از اسلام تقسیم نمی کرد. همه خشت‌های خانه را گرامی می‌داشت. چندان که در ستایش کورش کبیر گفته است:

تاج تاریخ جهان کورش اهخامنشی است
کز قماش و منشی محتشم و اولا بود

  در مورد تخت جمشید سروده است:

  تخت جم ای سرای سراینده داستان
  ای یادگار شوکت ایران باستان

  جام جهان نمایی و دستان سرای جم
  آئینه گذشته و آینده جهان

  از عهد حشمت و عظمت یاد می‌دهی
   ای مهد داریوش کبیر عظیم شان

  یادآوری اشعار او در ستایش ایران تنها از این رو نیست که بدانیم تا چه پایه شاعری ملی بود و نگاه ملی داشت، بلکه شناخت عاطفه و آگاهی شهریار نسبت به وطن و یادآوری پاسخ‌هایش به جدایی‌طلبان دورانش برای امروز بسیار مهم و درس‌آموز است. چراکه امروز بر خلاف گذشته،  سرویس های اطلاعاتی و امنیتی برخی قدرتهای منطقه و جهانی حمایت از تجزیه طلبی را به صورت مخفیانه و غیرمستقیم در دستور کار دارند.

   در دوران شهریار اما حمایت از تجزیه طلبی از سوی دشمن خارجی صریح و بی پرده بود. شوروی فرقه تجزیه طلب دموکرات آذربایجان را ایجاد کرد و با این ابزار تبریز را اشغال کردند که شرح درد ماجرا و جنایتهایی که کردند در این مجال نمی‌گنجد اما لازم است این قصه را به دقت دنبال کنیم و بر پایه آنچه رفت، داستان‌ها نوشته شود و فیلم و سریال‌ ساخته شود تا امروزیان شرح مقاومت‌های مردم تبریز بدانند و درایت احمد قوام را دریابند که «سیاستمدار بزرگ شرق» لقب گرفت.

  در ماجرای ایستادگی قوام، نخست وزیر وقت، در برابر سفیر تام‌الاختیار شوروی، مذاکرات سنگینش در مسکو برای حل این بحران و فضاسازی سیاسی او در داخل کشور در برابر تخریبها و تهدیدهای احزاب چپ که فضایی ساخته بودند برای امتیاز گرفتن به نفع شوروی و وطن فروشی.

  بخشی از تحرکات و سمپاشی‌های امروز تجزیه طلبان به دلیل ناآگاهی ما از این دوران تاریخی است. شهریار در سال 1325 در مورد خروج نیروهای شوروی از تبریز و شکست توطئه تجزیه طلبی فرقه دموکرات آذربایجان به هدایت و حمایت شخص استالین سروده است:

  خوان به یغما برده آن ناخوانده مهمان می رود
  آن نمک نشناس بشکسته نمکدان می رود

   از حریم بوستان باد خزانی بسته بار
   یا سپاه اجنبی از خاک ایران می‌رود

   قحط و ناامنی و بیماری و فقر آورده است
   گو بماند زخم، باز از سینه پیکان می‌رود

   شهریار در برابر دروغ و تحریف تجزیه طلبان که از آن زمان در دستور کار نیروهای مزدور بود یعنی مردم آذربایجان ملتی جدا از ایران هستند و باید که جدا شوند، دلگیر می شد:

   بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
   تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم

   و البته به آنها پاسخی سخت و سنگین داد و آذربایجان را مهد زردشت ‌خواند:

   تو همــایون مهـد زرتشتی و فرزندان تو
    پــور ایـراننـد و پاک‌آئیـن نـژاد آریــان

   اختلاف لهجــه ملیـت نزایــد بهـر کس
   ملتـی با یک زبان کمتـر به یـاد آرد زمان

   گر بدین منطق تو را گفتنـد ایرانی نـه‌ای
   صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان

   او عاشق ایران بزرگ بود. فرزندش در مصاحبه‌ای تصریح کرده بود که «شهریار، ایران را وطن دل و فراتر از مرزهای سیاسی می‌دانست.»

   شعر او در سوز جدایی قفقاز در شرایط امروز که برخی تجزیه طلبان حتی این ادعای مضحک را مطرح می کنند که قفقاز هیچ وقت جزء ایران نبوده است، خواندنی و غیرت او ستودنی است. او در این شعر وطن را شیری خوابیده و روس را به گرگی درنده تشبیه می کند:

  گـله گـرگ به مکر و تزویر
  شیر خوابیده کنـد غافلگیر

  گـویی آنهـا که فـرا می‌رفتنــد
  گـاه برگشتــه چنین می‌گفتنـد:

   الـوداع ای افــق روشــن و بـاز
  شهــره گهـــواره گیتــی قفقــاز

   ای که تا بازپسین تیر و تفنـگ
   بــود بـا دشمـن ایرانت جنـگ

   مثل هر ایرانی آبادی و آزادی وطن را در گرو همت جوانان وطن می دانست:

   دستی به اتحــاد برآرید و عـدل و داد
   با دست اتحـــاد تــوان دادِ عـــدل داد

     ایران به معنــویت جاوید زنــده بـود
    این زنده مرده است که آن مرده زنـده باد

و در مثالی دیگر:

   پیام من به گــردان و دلیران
   جوانـان و جوانمــردان ایران

   یک جنبش پدید آید اساسی
   در این کشور مدارش با مدیران

   یکی از اوج‌های شهریار در عشق به ایران را باید در شعر شیون شهریور دید:

   روح زرتـشــــت سحـــرگـه به لـبـاس خورشید
   ســـر بـرآورد در آفــــاق ز تـخـــت جـمـشـیـــد

   جـام جـم دید کز او خـــون جگــــر می جوشید
    اشـک چـون پـرتـو خـورشیــــد به مژگان پاشید

   گویی از اشــــک صـفــــای دل دارا می جست
   زنگ اسـکـنــــدر از آن لوح دل آرا می جـســت

   آمد افســوس کـنــــان بر سـر مهــد زرتـشــت
   با همان خاک کـه از گـریـه به خون می آغشت

   گفـت آتشکـــــده ی آذر گشتسب که کشت ؟
   دیدم آنـگــاه کـه بر سـیـنـــه نهـــادی انگـشت

   یعنی آتشکده در سیـنـه نهـــان داشتــــــه ام
   ایمن از سرزنش خلــق جهـــان داشتــــــه ام

   دید زخمـی است نهان کشـور جـم را به جگــر
   سـخـت آسیمه سر از حادثه می جست خبــر

   کسی از شــرم نیــارســت بـرآوردن ســــــــر
   مـگــــر از خـنـجـــر بـیــگــانه در او یـافـــت اثر

   کاسـه ی چشـم ندامت شد و در وی نگریست
   همه ی روز در آن کاسه ی خون دید و گریست

   دیده خورشید چو می یافت به تشییـع غـــروب
   دل در آن قافــله می دیــــد وداع مـحـبــــــوب

  روشنی در افق آن گوشه گریـزان، مـرعـــوب
  زین سو اهریمن و تاریکــی و خوف و آشـــوب

  اهرمن در افق غــرب چو این همهمه داشــت
   دیدم آن آتش رحمـت به لب این زمزمه داشـت

  ای وطــــــن آمـــــده بـودم بـه ســــلام نـوروز
   مـگــرم کـوکــب اقـبــــــال تـو تــابـد پـیــــــروز

  آمــدم در پــی آن کـوکــــب آفـــاق افــــــــروز
  لیک از این غمکده رفتم همــه درد و همه سوز

  دگــر ای مــادر غمــدیده به خــــون زیــور کــن
  جشــن نوروز بهــل، ‌شیــون شهــریــــــور کن

  چــون چــراغ رخ زرتشــت نمـــودی خامــــوش
  بـود ماتمـکـــده ی دهـــــر سیـــــه بالاپــــوش

  کـز افـق جامه ی مهتـاب به بر کـرده ســروش
  سـر برآورد و همــی گفت وطــن را در گـــوش

  کـه بــری دامـــن نامـوس تو از هــر لــــک بــاد
  ویـن حــوادث همــه در کـــام تو مستهـلک بــاد

     این میهنی‌مرد شریف در 82 سالگی در تهران درگذشت و پیکرش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.