واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

گروه اقتصادی: تورم 100و200درصدی در بازار اجاره، واقعیتی است که راه را برای اخراج گسترده مستأجران ضعیف و متوسط هموار کرده و در این وضعیت، به گواه مشاوران املاک، مستأجرانی که نتوانند از محل پس‌انداز و قرض یا فروش خودرو و طلا، هزینه اضافه شده به قرارداد اجاره را تأمین ‌کنند، به‌راحتی از متن شهر به بافت حاشیه‌ای و شهرهای حومه‌ای اخراج می‌شوند.
اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!
به‌گزارش همشهری، کوچ اجباری مستأجران به محلات پایین‌تر که چند سالی است در فصل تابستان داغ می‌شود، حالا با شدتی بیشتر و ابعادی بزرگ‌تر در حال تکرار است؛ بنا به مشاهدات میدانی، حالا دیگر بحث کوچ به محله یا خیابان پایین‌تر مطرح نیست و دایره این کوچ تا بیرون از شهر نیز کشیده شده است. البته این روایت‌ها در نگاه اول می‌تواند انگ سیاه‌نمایی بخورد اما حداقل از نگاه نگارنده که علاوه بر گزارش‌های میدانی مکرر، شاهد بروز این اتفاق برای بخشی از بدنه تحریریه روزنامه نیز بوده، این گزارش نمایی گویا از وضعیت واقعی مستأجران در کلانشهرهاست.
مستأجران؛ درآمد ریالی و خرج دلاری
در 3سال اخیر، قیمت‌ها در اقتصاد ایران فارغ از وضعیت درآمدی و قدرت خرید مصرف‌کنندگان، عمدتا براساس هم‌سنجی با ارزش دلار رشد کرده و اگرچه ازنظر ریالی چندین برابر قبل شده است، ازلحاظ ارزش دلاری، چندان بالاتر از ارزش 3تا4سال پیش قرار ندارد؛ بااین‌وجود، به‌واسطه ریالی بودن درآمد در اقتصاد ما، بخش عمده جامعه ایرانی باید تاوان تورم 700درصدی نرخ ارز را بپردازند و به‌خصوص در طبقات ضعیف و متوسط، گرانی بی‌سابقه‌ای را تجربه ‌کنند. بزرگ‌ترین دام هزینه‌ای اقتصاد ایران برای این دهک‌ها، هزینه تأمین مسکن است که گاه بیش از تمام درآمد شغل اصلی خانوار را می‌بلعد و آنها را وادار به پذیرش شغل دوم و سوم می‌کند.
وضعیت فعلی بازار اجاره، تصویر تمام‌قد از فشاری است که در اقتصاد ایران به طبقه اجاره‌نشین وارد شده یا به‌زودی به آنها تحمیل خواهد شد؛ واقعیتی که مشاوران املاک نیز به آن اشاره می‌کنند، بی‌رحمی عجیب و بی‌سابقه بازار اجاره است که فقط بر مبنای ارزش مسکن و بازدهی مورد‌انتظار موجران از این سرمایه‌گذاری کلان تعیین می‌شود و آمار و ارقام آن با درآمد و پس‌انداز هیچ مستأجری جور درنمی‌آید. به گزارش همشهری، دستمزد مصوب قانون کار برای یک کارگر سرپرست خانوار 4نفره حدود 4.2میلیون تومان است و حتی در کلانشهرها نیز میانگین مزد کارگران و حقوق‌بگیران از 7تا10میلیون تومان در‌ ماه فراتر نمی‌رود اما با شرایط فعلی بازار اجاره، بحران درآمد ریالی و خرج دلاری مستأجران بالا گرفته و کل این مبالغ نیز کفاف پرداخت هزینه اجاره را نمی‌دهد.
قهر کلانشهرها با طبقه متوسط
با قیمت‌های فعلی بازار اجاره، دخل‌وخرج طبقه متوسط به‌خصوص در کلانشهرها همخوانی ندارد؛ به همین واسطه، مشاوران املاک معتقدند در دوره پیش‌رو و پس از اتمام دوره کرونا که مصوبه تمدید اجباری قراردادهای اجاره نیز ابطال می‌شود، اخراج مستأجران ضعیف و طبقه متوسط از شهرها با سرعت بیشتری اجرا خواهد شد. یکی از مشاوران املاک تهران در گفت‌وگوی تلفنی با همشهری می‌گوید: بازار اجاره فعلا به‌شدت کساد است و فقط مستأجران خانه‌اولی و کسانی که به هر دلیلی موفق به تمدید اجباری قرارداد قبلی خود نشده‌اند به‌دنبال یافتن مورد اجاره هستند؛ اما در همین بازار کساد نیز تورم بازار به‌قدری است که کمتر کسی می‌تواند در محله قبلی خود یا مناطقی که قبلا با طبقه درآمدی او متناسب بود، خانه اجاره کند.
او می‌افزاید: بازار اجاره در مواجهه با قشر حقوق‌بگیر، شمشیر را از رو بسته و اغلب مستأجران ناچار به شکست در این مصاف هستند؛ چراکه قیمت اجاره فعلا نسبت به سال قبل 3تا4برابر شده و عملا قدرت خرید هیچ‌یک از مستأجران طبقه متوسط شهری با این میزان افزایش همخوانی ندارد. به عقیده او، مستأجران قربانی پروژه گران‌سازی کلانشهرها شده‌اند و در حال اخراج از کلانشهرها به‌خصوص تهران هستند. این اتفاق، به‌نوعی نسل‌کشی مستأجران طبقات ضعیف و متوسط در شهرهاست که بدون کمترین دخالت از سوی دولت و مسئولان در حال اجراست.

گذشته هرگز نگذشته؛ با تاریخ‌مان منصفانه آشتی کنیم

  چرا سریال هایی مثل کریم‌خان زند با محبوبیت کم‌‌نظیر تکرار نمی‌شود؟ پادشاهی مردم‌دار که هرگز تاج بر سر نگذاشت و از تجملات پرهیز کرد و همۀ عمر خود را وکیل رعایا نامید.

عصر ایران؛ امید جهانشاهی - بدون برخورداری از درکی جامع و واقع‌بینانه از تاریخ و روند تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، نه می‌توان از چیستی مسایل امروز ایران سخن گفت و نه برای چرایی این مسایل تحلیلی به دست داد. حتی ترسیم تصویر مطلوبی از آینده کشور در گرو درک وضعیت امروز و دیروز است.

  جامعه‌ای که فهم درستی از گذشتۀ خود ندارد هرگز نمی‌تواند درک درستی از امروز خود بیابد، چراکه به قول ادوارد سعید، «گذشته هرگز نگذشته‌» و روایتِ گذشته، نگاه به امروز را می‌سازد و در امروز جاری است.

  ذهنیت اغلب ما از تاریخ سیاهه‌ای است از سلسله‌های پرمصیبتِ شاهانِ پُرمعصیت. همین ذهنیت، بر نحوۀ نگاه و قضاوت ما بر رویدادهای امروزمان بیشترین تأثیر را بر جای گذاشته است.

   تاریخ اما سرشار است از فرازهای غرورانگیز در کنار لغزش‌های خسارت‌خیز و در گذارهای حساس هم انسان‌های راستین را به خود دیده و هم دغل‌کاران و بدکاران را.

  تحلیل این که چرا ذهنیتِ ته‌نشین شدۀ جامعۀ ما از تاریخ، تلخ و سیاه است، مجالی فراخ می‌طلبد اما ردپای آن را هم در مُبلّغان رژیم پهلوی اول می‌توان جُست که می‌خواستند رضاخان را پایه‌گذار همۀ مظاهر مدرن از مدرسه و ارتش و ... معرفی کنند (حال آن که مدرنیسم ایرانی ولو با شتاب کمتر با جنبش مشروطه و بعضا از عصر ناصری شروع شده بود) و هم در مبلغان پهلوی دوم و بعد از آن و هم البته پروپاگاندای دروغین گفتمان چپ که گفتمان غالب روشنفکری چند دهه در تاریخ متأخر بوده است. تاریخ، ریشه است و از جامعۀ ریشه سوخته، چگونه می‌توان انتظار هویت ملی و دینی داشت؟

  ژان پل سارتر در رمان تهوع می‌نویسد: «انسان همواره روایت‌گر است و در میان روایت‌های خود و دیگران زندگی می‌کند.» روایت‌های عمدتاً نفرت‌انگیز و تحقیرآمیز از تاریخ بر نحوۀ قضاوت‌های امروزمان تاثیر نمی‌گذارد؟ با هویت ملی و غیرت و پای‌بندی به آداب و سنت‌های ملی و دینی چه می‌کند؟

  آیا وقت آن نرسیده است که با تاریخ آشتی کنیم و به جای روایت‌هایی سراسر سیاه، نگاهی خاکستری داشته باشیم و البته فرازهای غرورانگیز را برکشیم و به آنها ببالیم تا بدانیم چه بزرگانی در چه شرایطی چه مرارت‌هایی کشیده‌اند؟

  استاد عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «تاریخ در ترازو» توضیح می‌دهد که چگونه آشنایی با تاریخ به تمامی آنچه پیرامون انسان است معنی می‌بخشد و می‌نویسد: «آشنایی با تاریخ انسان را از بسیاری فریب‌های حقارت‌آمیز، از بسیاری از دل‌خوشی‌های بی‌حاصل نگه می‌دارد و نگاه انسان را آن مایه، قدرت تعمق می‌بخشد که در ورای حوادث، آنجا که چشم عادی چیزی نمی‌بیند نفوذ می‌کند و زندگی محدود و کوتاه خویش را از طریق تاریخ با زندگی دراز گذشتۀ انسانیت پیوند دهد و آن را عمیق‌تر و پرمعنی‌تر کند.»

  بی‌تردید از مهم‌ترین رسالت‌های رسانه‌ها تقویت همبستگی ملی و انتقال میراث ملی به نسل حاضر است و یکی از مهم‌ترین ابزارهای آن گفتن از تاریخ کشور است. آنچه استاد زرین‌کوب عمق بخشیدن به درک و قضاوت جامعه خوانده آشنایی جامعه با تاریخ است که در گام نخست مستلزم آشتی با تاریخ است.

  برنامه‌های مستند و به ویژه سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی نقش پررنگی در ایفای این خویش‌کاریِ اساسی و تقویت هویت ملی و دینی و همبستگی ملی دارند.

  چرا سریال هایی مثل کریم‌خان زند با محبوبیت کم‌‌نظیر تکرار نمی شود؟ پادشاهی مردم‌دار که هرگز تاج بر سر نگذاشت و از تجملات پرهیز کرد و همۀ عمر خود را وکیل رعایا نامید.گذشته هرگز نگذشته؛ با تاریخ‌مان آشتی کنیم

 وضعیت عمومی در دوره او به مراتب بهتر بود از آنچه ایران تجربه کرده بود. او راه‌ها را از راهزنان پاک و گزمه ها مستقر کرد. شهرها را سامان داد و امور دیوانی را نظم بخشید. 

  از تلاش‌های شاه عباس برای صلابت ایران در عهد صفوی، فاخرتر سوژه‌ای هست؟ برای نخستین بار ارتشی ۴۰ هزار نفری را سامان داد و به بیش از ده سال بی‌ثباتی و جنگ داخلی پایان داد. سپس روابط بازرگانی خود را با اروپا گسترش داد به گونه‌ای که هیچ کشوری در آسیا و حتی اروپا وجود نداشت که بازرگانانش را به اصفهان نفرستد. داستان این شکوه، یادکردنی نیست؟

  تاریخ البته فقط تاریخ پادشاهان نیست. گذر به گذرِ تاریخ بسیارند مردان و زنانی که سهمی در تاریخ ثبت کرده‌اند. چرا داستان جذاب اسدالله معرفت تصویر نشود که بی‌سواد بود و اولین مدرسه غیر مکتبی را در ۱۲۷۵ بنا بر آنچه در روسیه دیده بود بنا کرد؛ با تخته سیاهی که نبود و او خود از روسیه آورد. داستان عاشقیِ او ستودنی است که تا بود حتی حقوق معلم با خودش بود و پس از فوتش چند باب مغازه وقف روشنای چراغ مدرسه کرد.

  یا داستان زندگی مرتضی‌قلی خان هدایت معروف به صنیع‌الدوله که داستان تلاشی است امیدآفرین و انگیزه بخش برای ایران امروز.

  او در زمان ناصرالدین‌شاه در آلمان درس معدن خواند و متأثر از آنچه در اروپا دیده بود همۀ زندگی خود را وقف «صنعتی‌سازی» ایران کرد. همۀ همت او صرف احداث معدن و کارخانه شد. این ایده که هزینۀ ساخت راه‌آهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود از اوست.

   ایده‌هایش را هم در رساله‌ای جمع کرد به نام «راه نجات» و در آن بر صنعتی شدن و اهمیت آموزش و پرورش تأکید کرد: «امنیت، فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راه‌های مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد.» 


  هم او اما چهار سال پس از مشروطه ترور شد. از داستان تلاش مردی کاردان برای ایران، جذاب‌تر هم داستانی هست؟ خاصه ماجرای ترور او. همین‌قدر بدانیم که ضارب او فردی بود گرجی‌روس به نام ایلاریون که همدستی داشت ارمنی به نام ایوان. ضارب طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شد و از مجازات او خبری باز نیامد.

  اینها مشتی نشانه خروار است. گذر به گذر سند گذار سخت به امروز است. با تاریخ آشتی کنیم تا خود را بشناسیم. حق با ادوارد سعید است: گذشته هرگز نگذشته است!

اقتصاد، در راه هندی شدن/محمد طبیبیان

اگر بگویم در مسیر «هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسان‌ها هم دارد هندی می شود، چهره‌ها در اثر ضعف تغذیه مستمر به دلیل گرانی مواد غذایی و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.

محمد طبیبیان*؛ اقتصاددان - روزنامه آرمان ملی
 این که یک ملت فقیر شود رخداد دردناکی است اما عجیب و غریب نیست؛ همان‌طور که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشورها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.

می‌توان این راه را طی کرد بدون سر و صدا، فقط گاه‌گاهی با یک رخداد چشم باز می‌کنیم و متوجه می‌شویم به آنجا نزدیک‌تر شده‌ایم.
 
اخیراً اتوبوسی واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی کشته شدند و بسیار خانواده‌هایی عزادار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیک‌ها و قطعات یک عامل مهم بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل، قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند یعنی موجودی امکانات حمل‌ونقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کارگاه‌ها و کارخانه‌ها هم با مشکل فرسایش ماشین‌آلات و ابزار روبه‌رو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.

 این فقیر شدنِ خاموش در بسیاری از خانه‌های ما هم در جریان است. مصداقی بگویم:
سه سال پیش سماوری خریدم ۲۲۰ هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم می‌گوید ۳۵۰ هزار تومان. خود سماور اگر پیدا کردید ۲.۵ میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم.
 
یک سطل کف‌شور پدالی سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار تومان بود که شکست، امروز صبح فروشنده گفت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از ۲۰ سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از ۶۰ میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد؛ نخواهم خرید.
 
جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه بازنشسته هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید درآمد ماهانه بسیاری از ما  طی سه چهار سال به یک‌سوم رسیده. وقتی به زیر ۱۰۰ دلار در ماه رسید چشم باز می‌کنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.

 اگر بگویم در مسیر «به سمت هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسان‌ها هم دارد هندی می شود، چهره‌ها در اثر ضعف تغذیه مستمر که گرانی مواد غذایی به تدریج سبب می‌شود. و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.

سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه فعالیت‌هایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیده‌ایم گفته‌ای هدف برنامه این است که طی ۲۰ سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زود تر از ژاپن جلو بزنیم.
 
گفتم من چنین مطلبی را بیان نکرده‌ام تصور هم نمی‌کنم تا ۵۰ سال دیگر هم به ژاپن برسیم. اکنون ۴۰ سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیده‌ایم به سمت هند. آن دانشجویان را هم خبر دارم در کانادا زندگی می‌کنند، به ژاپن‌شان رسیده‌اند. هند هم دارد پیشرفت می‌کند، نگرانی من این است که به سمت پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقب‌تر بیابیم.

 دقت کردید در مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری کسی از بلندنظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ همه در حد قول تامین مقداری پول کمک معاش یا قول‌های محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند.

 شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مسمتر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.

برای پیشگیری یا پس از سکته مغزی چه ورزش‌هایی باید انجام داد؟ ورزش پیوسته

بعد از سکته مغزی چه ورزش‌هایی باید انجام داد؟

بعد از سکته مغزی چه ورزش‌هایی باید انجام داد؟
گروه علمی: پیاده روی، دوچرخه سواری، انجام حرکات موزون از فعالیت‌ های بدنی مناسب برای کاهش خطر سکته مغزی است و شنا در آب گرم نیز یک ورزش بسیار مفید در بازگرداندن فعالیت حرکتی عضلات محسوب می شود.به گزارش ایسنا، تکنیک های ورزشی مختلفی برای بازگرداندن نیروی حرکتی افراد پس از سکته مغزی وجود دارد و این فعالیت ها باعث بهتر شدن حرکات عضلانی و افزایش جریان خون شده و تنش، انقباض عضلانی و سفتی عضلات که در اثر سکته مغزی ایجاد شده اند را تا حد زیادی بهبود می بخشد، بنابراین تداوم فعالیت‌ با شدت متوسط برای پیشگیری از سکته مغزی بسیار بیشتر از شدت فعالیت اهمیت دارد.
 
پیاده روی، دوچرخه سواری، باغبانی، حرکات موزون و انجام کارهای مربوط به گل و گیاهان منزل از فعالیت‌های مناسبی برای کاهش خطر سکته مغزی است و شنا در آب گرم نیز یک ورزش بسیار مفید در بازگرداندن فعالیت حرکتی عضلات محسوب می شود و تا حد زیادی می‌تواند مانع تحلیل رفتن عضلات آسیب دیده شود. ورزش‌هایی که باعث رفع انقباض و سفتی عضلات می‌شود شامل یوگا، ماساژ، تای چی، چی کونگ و پیلاتس، شیاشو (نوعی ماساژ ژاپنی که با فشار روی نقاط خاصی صورت می‌گیرد) است.
در یک مطالعه محققان دریافتند که بروز سکته مغزی در افرادی که با شدت متوسط و بیشتر ورزش می کنند، در مقایسه با کسانی که کم ورزش می کنند یا ورزش نمی کنند کمتر از نصف است و در سال ‌های اخیر نیز مطالعاتی به‌ منظور پی بردن به این نکته که چگونه می‌توان مغز را از آسیب سکته مغزی نجات داد، انجام گرفته است، علاوه بر این محققان همواره به‌ دنبال ارائه راهکارهایی برای تقویت شناخت در مغز بوده‌اند.
در همین زمینه اخباری منتشر شده مبنی بر اینکه غوطه ‌ورشدن در آب گرم می‌ تواند در باز شدن عروق و جریان بهتر خون در مغز و حتی قلب تأثیرگذار باشد و این اخبار برگرفته از نتیجه تحقیقاتی است که اخیرا در دانشگاه آلابامای آمریکا انجام گرفته است و محققان اعلام کرده‌اند که شنا در آبگرم می ‌تواند قدرت شناختی انسان را افزایش دهد.
شواهد نشان می دهند که برای دستیابی به منافع ورزش در کاهش خطر سکته مغزی به ورزش سنگین نیازی نیست و پیاده روی، دوچرخه سواری، باغبانی، حرکات موزون و انجام کارهای مربوط به گل و گیاهان منزل نیز فعالیت های مناسبی هستند و مطالعات نشان می دهد که تداوم فعالیت با شدت متوسط برای پیشگیری از سکته مغزی، بسیار بیشتر از شدت فعالیت اهمیت دارد.

نتایج تحقیق دانشگاه آلاباما دربیرمنگام
براساس این مطلب که از سوی محسن داوودی و مریم السادات میری دو متخصص پزشکی ورزشی تهیه شده و از سوی فدراسیون پزشکی ورزشی در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است: محققین دانشگاه آلاباما دربیرمنگام (UAB) ارتباط بین ورزش و سکته را در دو نژاد سفید و سیاه و بین زنان ومردان بررسی کردند و نتایج این تحقیق نشان داد ۲۷ هزار زن و مرد سیاه وسفید پوست ۴۵ سال و بالاتر دراین تحقیق شرکت کردند و این افراد قبلا هیچ وقت حادثه سکته را تجربه نکرده بودند.

شرکت کنندگان درابتدای تحقیق در سه گروه غیرفعال (هیچ ورزشی درطول هفته انجام نمی دهند)، نسبتا فعال (یک تا  سه جلسه درهفته) و بسیار فعال (بیش از چهار جلسه در هفته) تقسیم بندی شدند و همه آن ها به مدت ۵.۷ سال مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج نشان داد که ۳۳ درصد از شرکت کنندگان که فعالیت فیزیکی نداشتند با افزایش ۲۰ درصدی خطر سکته روبروی شدند.

افرادی که حداقل چهار جلسه درهفته به ورزش می پرداختند، بسیار کمتر سکته را تجربه کرده بودند و درمیان مردان تنها کسانی که چهار بار یا بیشتر درهفته به ورزش می پرداختند با کمترین خطر سکته روبر بودند و درمیان زنان ارتباط بین سکته و تعداد دفعات ورزش چندان واضح نبود.

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید

در مقابل پرخاشگری نوجوانان سکوت کنید
گروه جامعه: عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور با اشاره به پرخاشگری نوجوانان، گفت: در لحظه عصبانیت نوجوان به دلیل اینکه غیر قابل کنترل و ممکن است حرفی بزند یا رفتاری داشته باشد که حرمت میان او و والدین شکسته شود؛ بهتر است والدین موقعیت را ترک کرده، سکوت کنند و به هیچ عنوان عصبانی نشده و با او مقابله به مثل نکنند.
 
دکتر آسیه اناری  اظهار کرد: پس از فروکش کردن عصبانیت و خشم نوجوان، باید والد دیگر _والدی که نوجوان با او بحث نکرده است_ درباره موضوع مورد بحث با نوجوان صحبت کند. نکته مهم آن است که به هیچ عنوان در لحظه عصبانیت نوجوان، والدین نباید عصبانی شوند و با نوجوان بحث کنند بلکه پس از فروکش کردن خشم باید والد دیگر درباره تبعات رفتار و گفتار نوجوان با او صحبت کند.
این مدرس و عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور تصریح کرد: والدین نباید در چنین موقعیت‌هایی پا به پای نوجوان عصبانی شوند. والدین خواهر یا برادر و یا دوست نوجوان نیستند که با او مقابله به مثل کنند بلکه افراد بزرگسالی هستند بنابراین باید در جایگاه بالاتری بایستند و به عنوان افرادی بالغ از موقعیت فاصله بگیرند تا نوجوان آرام شود. اناری با بیان اینکه پرخاشگری نوجوان لزوما ربطی به عدم ارتباط دوستانه والدین با او ندارد، این را هم گفت که در دوران بلوغ شاهد پرخاشگری نوجوانان هستیم که در این مواقع بهتر است والدین برای حفظ حرمت و حریم خود از موقعیت فاصله بگیرند.

رابطه صمیمانه به معنای درد دل کردن با نوجوان نیست
وی همچنین در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به اینکه برخی والدین تصور می‌کنند برقراری رابطه صمیمانه با فرزندان به معنای درد دل کردن با آنها است، ادامه داد: درد دل کردن با فرزندان برای رسیدن به صمیمت تصور اشتباهی است. فرزندان تا سن ۱۸، ۲۰ سالگی صلاحیت شنیدن درد دل والدین را ندارند، کمااینکه چنین کاری مصداق کودک آزاری نیز هست.

این مدرس و عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور، افزود: به هیچ عنوان برای ایجاد رابطه صمیمی نباید نوجوان را در جریان تمام موضوعات قرار دهیم بلکه کلید رابطه صمیمانه والدین با نوجوان در همدلی، درک، احترام به استقلال و شخصیت و هویت یابی نوجوان است. ارتباط صمیمانه با نوجوان به این معنا نیست که والدین بچه‌ها را در جریان تمامی موضوعات بگذارند بلکه باید وقت گذرانی مثبت با نوجوان داشته باشند. نباید با نوجوان درد دل کرد و یا از او خواست مشکلات والدین را حل کند.

وی تصریح کرد: کلید رابطه صمیمانه در همدلی و گوش کردن فعال به نوجوان و عدم نصیحت، سرزنش و انتقاد اوست. اگر بتوانیم رابطه مثبتی با نوجوان برقرار کنیم در عین حال نوجوان نیز به قوانین خانواده احترام گذاشته و آنها را زیر پا نمی‌گذارد. از سوی دیگر نوجوان می‌داند در صورت زیر پا گذاشتن قوانین نیز تنبیهی برای او در نظر گرفته می‌شود.

حضور موثر "یاور کمکی" برای انتقال غیر مستقیم سخنان والدین به نوجوان
اناری با اشاره به اهمیت حضور یک فرد قابل اعتماد بزرگسال و دوستی او با نوجوان، گفت: حضور فردی که با نوجوان رابطه خوبی دارد، نوجوان به او اعتماد دارد و در عین حال همانند والدینش برای او قوانینی وضع نمی‌کند بسیار اثرگذار است و می‌تواند بسیاری از مسائل مد نظر والدین را غیر مستقیم به نوجوان منتقل کند که می‌توان نام او را "یاور کمکی" گذاشت.

عضو تیم تخصصی کودک و نوجوان انجمن ازدواج و خانواده کشور ادامه داد: این "یاور کمکی" به شرط آنکه حداقل پنج سال از نوجوان بزرگتر باشد و دارای هدف و مسیر زندگی مشخص و یا شغل و درس مشخصی باشد؛ نقش بسیار اثرگذار و کمک کننده‌ای خواهد داشت. بهتر است این فرد ساعاتی را در هفته با نوجوان سپری کند و غیر مستقیم حرف‌های والدین را به نوجوان منتقل کند. چنین فردی حتی می‌تواند یک مشاور یا روانشناس دلسوز باشد.

وی در پایان به والدین توصیه کرد: در کلاسهای آموزش فرزندپروری شرکت کنند. سعی کنند دوران نوجوانی را بشناسند چراکه با نحوه صحیح قانون گذاری و نحوه صحیح ارتباط با نوجوان می‌توان از بسیاری مسائل دوران نوجوانی پیشگیری کرد. متاسفانه مهارت فرزند پروری در والدین بسیار ضعیف است درحالی که این آموزشها باید پیش از تولد فرزندان به والدین ارائه شوند.