واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

نابودی منابع آبی کشور برای چند دلار بیشتر


«با کشت محصولات آب‌بر با آبیاری سنتی همچون هندوانه و سیب‌زمینی در حال نابود کردن منابع آبی کشور هستیم، درحالیکه ارز حاصل از صادرات این محصولات به هیچ عنوان ارزش نابودی منابع آبی را ندارد».

اصغر خدادادی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با بیان این مطلب اظهار کرد: با وجود اینکه ایران جزو کشورهای خشک و نیمه خشک جهان محسوب می‌شود و تدوین الگوی کشت بر اساس اقلیم مناطق و محدودیت منابع آبی نیاز ضروری کشور است، هم‌چنان شاهد کشت محصولات آب‌بر با آبیاری سنتی در نقاط خشک و نیمه خشک هستیم.

وی افزود: ارز حاصل از صادرات محصولاتی همچون هندوانه و سیب زمینی به هیچ عنوان ارزش نابودی منابع آبی را ندارد. اما مادامی که الگوی کشت تعریف نشود، کشاورزان سردرگم هستند و با توجه به نیاز بازار و دسترسی نامحدود به منابع آبی، محصولات آب‌بر تولید می‌کنند.

این کارشناس کشاورزی با بیان این‌که متخصصان کشاورزی از تولید دور مانده‌اند و کشاورزانی که دانش و تکنیک لازم را ندارند به تولید می‌پردازند، گفت: کشاورزی باید از حالت معیشتی به اقتصادی تبدیل شود اما ساختار این بخش برای به‌کارگیری نیروهای زبده و متخصص آماده نشده و کشاورزی ایران هم‌چنان با ساختار سنتی به حیات خود ادامه می‌دهد.

خدادادی ادامه داد: بسیاری از نیروهای اهل فن و متخصصین کشاورزی بیکار هستند. درصورتیکه می‌توان آنها را وارد کشاورزی کرد و از آنها استفاده کرد. تحقق این امر نه تنها به ایجاد اشتغال می‌انجامد بلکه راندمان کشاورزی را بالا می‌برد. نگرشی که در حال حاضر غالب شده این است که می‌گوید هرکس کاری از دستش برنمی‌آید برود کشاورزی کند؛ در حالی که کشاورزی یک فعالیت کاملا تخصصی و مهندسی است.

وی تصریح کرد: به بحث آموزش و ترویج باید بسیار توجه شود. آموزش در مزرعه را باید جدی بگیریم و روی آن کار کنیم. تخصص آکادمیک لازم است اما مهم‌تر از آن آموزش تجربی بر روی زمین است.

این کارشناس کشاورزی با اشاره به نبود خرید تضمینی محصولات کشاورزی گفت: برای جلوگیری از هدررفت آب باید الگوی کشت بر اساس نوع خاک، اقلیم و منابع آبی ترسیم شود. این مساله هم نیازمند برنامه‌ریزی مدون از تولید تا بازار است که خرید تضمینی یکی از ضروریات آن محسوب می‌شود. هم‌اکنون سیاست‌های خرید تضمینی به شکلی بی‌ثبات انجام می‌شود و بعضا خریدهای تضمینی متناسب با قیمت واقعی محصولات نیست.

تخریب آثار باستانی برای جستجوی گنج


در دنیای قصه‌های قدیمی معمولا پای گنج‌های افسانه‌ای وسط است که با یافتن آنها زندگی افراد زیر و رو می‌شود. اما یافتن گنج برای رسیدن به ثروت‌های افسانه‌ای به دنیای قصه‌ها محدود نمانده است. این روزها برخی برای حل مشکلات خود یافتن گنج‌های افسانه‌ای را تجویز می‌کنند؛ گنج‌هایی که بود و نبود آنها در‌هاله‌ای از ابهام است. انگار هنوز هم کسانی را می‌توان یافت که در دنیای قصه‌ها زندگی می‌کنند و با امید به یافتن این گنج‌ها بیل و کلنگ را در دست می‌گیرند و شروع به کندن زمین می‌کنند.
 
به گزارش آرمان، در کشور ما هم از افسانه گرفته تا واقعیت داستان‌های یافتن گنج‌ها نسل به نسل در بین مردم رواج داشته است و به‌ویژه با توجه به قدمتی که کشور ما دارد احتمال اینکه این افسانه‌ها رنگ واقعیت داشته باشند بیشتر قوت می‌گیرد. 

یافتن افرادی که به‌دنبال این گنج‌ها باشند کار سختی نیست. به سراغ یکی از این جویندگان طلا می‌رویم. نامش سامان است و 24 سال سن دارد. او می‌گوید: یک سال پیش در معامله‌ای ضرر زیادی کردم و قرض فراوانی بالا آوردم. برای حل مشکل هیچ چاره‌ای به‌نظرم نمی‌رسید. ما در یکی از مناطق غربی کشور زندگی می‌کنیم. شایعه‌های زیادی درباره وجود گنج در این مناطق وجود دارد. شنیده بودیم که در اطراف باغمان یک گنج چندهزار ساله دفن است. برای همین با کمک یکی از فامیل‌ها توانستیم یک دستگاه فلزیاب بیاوریم؛ دستگاه دو میلیون قیمت داشت. وقتی درحال حرکت دادن فلزیاب در منطقه مورد نظر بودیم در یک نقطه آلارم دستگاه شروع به زدن کرد. ما هم شروع به کندن آن نقطه کردیم. برای اینکه کسی به ما شک نکند سه شب تا صبح آنجا کار کردیم. حدود سه متر که حفاری کردیم یک استخوان پیدا کردیم که کنارش یک کوزه بود. یک خنجر فلزی هم درون کوزه بود. در حقیقت هیچ‌کدام از چیزهایی که یافتیم ارزش نداشتند و فلزیاب هم برای آن خنجر فلزی علامت داده بود. او می‌افزاید: این نخستین‌باری نبود که به دنبال گنج رفتیم. قبلا یک‌بار دیگر هم این کار را کرده بودیم. در همان حوالی یک ورودی غار وجود داشت که خیلی شبیه غارهای قدیمی بود. بعد از مشورت با یک فرد مطلع در زمینه آثار باستانی در آن ناحیه شروع به کندن کردیم. مدتی طولانی آنجا کار کردیم. یک چاه 20 متری حفر کرده بودیم. در اواخر به حدی چاه عمیق شده بود که خاک را با کاسه از آن بیرون می‌آوردیم ولی باز نتوانستیم هیچ چیزی پیدا کنیم. حرف‌های سامان این جمله قدیمی را یادم می‌آورد که «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود» اما رنج کشیدن باید در مسیر درست باشد وگرنه با هیچ‌کدام از این کوره‌راه‌ها نمی‌توان به مقصد رسید. 

 نام قانونی و مستعار گنج‌یاب‌ها!

تبلیغات برای فلزیاب‌ها در و دیوار شهر را پر کرده است. از پشت قوطی‌های کبریت گرفته تا دیوار خانه‌ها و پشت کامیون‌ها می‌توان تبلیغات فلزیاب‌ها را مشاهده کرد. دیدن این همه تبلیغات برای فلزیاب‌ها این سوال را در ذهن تداعی می‌کند که چه خبر است که این‌همه فلزیاب تبلیغ می‌شود؟ شاید بیننده‌ای که زیاد با اوضاع آشنا نباشد احساس کند که به یک سرزمین فلزی پا نهاده است. اما در حقیقت خیلی از افراد در پستوی ذهن خود جواب سوال را می‌دانند. کاربرد فلزیاب نه برای یافتن لوله یا فلز بلکه برای یافتن گنج‌های باستانی است. فلزیاب، نام قانونی و مستعار گنج‌یاب‌هاست. تبلیغات برای فلزیاب‌ها محدود به در و دیوارهای شهر نمانده بلکه این روزها در فضاهای مجازی هم این تبلیغات رونق زیادی پیدا کرده است. در این سایت‌های مجازی دیگر لاپوشانی‌های دنیای واقعی وجود ندارد و با صراحت از گنج‌یاب‌ها به‌جای فلزیاب سخن گفته می‌شود. قدم به یکی از این سایت‌های مجازی می‌گذاریم. سایت در یک قالب چند رسانه‌ای حرفه‌ای طراحی شده است که امکانات مختلفی برای بازدیدکننده وجود دارد. در این سایت انواع گنج‌یاب‌ها تبلیغ می‌شوند. مشخصات گنج‌یاب و مزایای آن شرح داده شده است. حتی برای اجناس گارانتی‌های یک یا دو ساله وجود دارد. از انواع تبلیغات برای جذب افراد استفاده شده است. فیلم‌های آموزشی هم برای افراد وجود دارد تا نحوه استفاده از گنج‌یاب را یاد بگیرند و خود بتوانند دست به حفاری بزنند. گذاشتن ایمیل و شماره ارتباط را با سازندگان سایت راحت کرده است. در معرفی سایت ذکر شده است که به شما انواع مشاوره‌ها را می‌دهیم فقط کافی است از ساعت سه بعد از ظهر تا 12شب با ما تماس بگیرید. با شماره‌ای که در سایت گذاشته شده است تماس می‌گیریم. مرد میانسالی گوشی را برمی‌دارد. با نخستین سوال‌ها شروع به دادن اطلاعات درباره انواع گنج‌یاب‌ها می‌کند. او به آرمان می‌گوید: گنج‌یاب‌ با قیمت‌های متفاوتی داریم ولی هر چقدر بیشتر حاضر به هزینه کردن باشید گنج‌یاب بهتری را می‌خرید؛ از قیمت‌های خیلی پایین یکی دو میلیونی تا قیمت‌های متوسط سی چهل میلیونی و بهترین جنس‌هایی هم که می‌توان یافت قیمت‌های میلیاردی دارند. بسته به نوع حفاری و عمقی که می‌خواهید کاوش کنید نوع گنج‌یاب فرق می‌کند. او ادامه می‌دهد: ما هر نوع مشاوره دیگری هم در این زمینه می‌دهیم و اگر با سند به ما ثابت شود در منطقه‌ای گنج وجود دارد حاضر هستیم با شریک شدن در قیمت آن خودمان در آن منطقه دست به کاوش بزنیم. علاوه بر مشاوره در زمینه یافتن گنج می‌توانیم خریدار خوبی هم به آنها معرفی کنیم. شماره خریدار را نمی‌دهد. می‌گوید ما خودمان واسط فروشنده و خریدار هستیم. درباره غیرقانونی‌ بودن این عمل از او می‌پرسیم که می‌گوید: خریدن گنج‌یاب کاری غیرقانونی است و باید بااحتیاط در این زمینه عمل کرد وگرنه در صورتی که ثابت شود فرد گنج‌یاب دارد برایش مجازات قانونی تعیین می‌شود. در پایان هم آدرس ایمیلش را می‌دهد و می‌گوید اطلاعات تکمیلی را در این زمینه برایتان می‌فرستم. 

 اینها در حال ویران‌کردن بناهای باستانی هستند

یک کارشناس میراث‌فرهنگی به «آرمان» می‌گوید: نوع استفاده‌ای که از فلزیاب‌ها صورت می‌گیرد تقریبا صددرصد برای حفاری غیرمجاز است. در موارد بسیار نادری پیش می‌آید که برای کارهای ساختمانی از آنها استفاده شود. این دستگاه‌ها را به محوطه بناهای تاریخی می‌برند و با شلختگی و بی‌دقتی زیادی در این مناطق شروع به حفاری می‌کنند. مهدی حجت می‌افزاید: این حفاری‌های غیراصولی و نادرست تمام محوطه آثار باستانی را به‌هم می‌ریزد. این حفاری‌ها به حدی به محوطه آثار باستانی ضرر می‌زنند که حتی باستان‌شناسان هم دیگر نمی‌توانند در آن محیط دست به حفاری بزنند. روی در و دیوار، فلزیاب‌ها تبلیغ می‌شوند. این تنها صورتی از تبلیغات برای این کالاست. سایت‌های مختلفی هم در این زمینه وجود دارند. سایت‌هایی که با صراحت تمام از گنج‌یابی، آدرس گنج و... در آنها صحبت شده است. او تاکید می‌کند: اینها درحال ویران‌کردن بناهای باستانی هستند ولی هیچ برخورد جدی با آنها صورت نمی‌گیرد. در این زمینه قوانین بسیاری وجود دارد که باید طبق آنها عمل شود. کسی که این وسیله را دارد باید از وزارت نیرو یا سازمان میراث‌فرهنگی و آثار باستانی مجوز داشته باشد. واردکنندگان فلزیاب‌ها، سازندگان آنها و مصرف‌کنندگان آنها کارشان غیرقانونی است و لازم است که برخورد جدی با آنها صورت گیرد. 

تحلیلی از وضعیت رضایت زنان ایرانی

زنان و دختران علی‌رغم رشد تحصیلات‌شان بعضاً یا وارد زندگی تأهلی نشده‌اند که در این صورت از وضعیت‌شان ناراضی‌اند و یا به خاطر توانمندشدن بعد از ورود در زندگی، فقط زندگی خانوادگی آن‌ها را اقناع نمی‌کند و در بسیاری موارد از گران‌باری نقش رنج می برند و یا همسران‌شان را در حد و قواره خود نمی‌دانند. به این مسایل رو به رشد اعتیاد و خیانت هم اگر اضافه شود، نارضایتی صدچندان خواهد شد.

پایین‌بودن سطح سلامت روان زنان و نارضایتی عمومی از زندگی در زنان با هویت‌های گوناگون، بیش از هر چیز می‌تواند نشانه این موضوع باشد که هر یک از زنان نگاهی بالادست به زنان در دیگر اشکال هویتی داشته و بعضاً این انگاره ذهنی در آن‌ها وجود دارد که مثلاً به‌عنوان یک زن متأهل، افرادی را که تجرد گزیده‌اند یا جدا شده‌اند، خوشبخت‌تر می‌دانند؛ یا بالعکس دختران مجردی که به نظرشان زنان متأهل از زندگی راضی‌ترند و یا زنانی‌که از درد خیانت یا ناباروری رنجیده و منتهی‌الیه آروزهای‌شان برای رسیدن به خوشبختی حل این مسائل است؛ همگی بدون درک موقعیت دیگری تنها به دلایل نارضایتی خود از زندگی می‌اندیشند؛ نارضایتی که چاره‌اش لزوماً قرارگرفتن در جایگاه دیگری نیست و پس از آن هم‌ گویی تنها شکل و نوع مشکلات‌شان تغییر می‌یابد. 

به گزارش مهرخانه، در دهه‌های اخیر در اثر گسترش نوگرایی و نوسازی در عرصه جهانی، تحولاتی در زمینه‌های فرهنگی و ساختاری روی داده که سبب دگرگونی نقش‌های اجتماعی و آگاهی‌های زنان شده است. افزایش تحصیلات و اشتغال در میان زنان از سویی سبب کاهش مطلوبیت الگوی زن سنتی می‌شود و از سوی دیگر موجب دشواری در هماهنگ‌کردن نقش‌های سنتی با نقش‌های جدید، شده و به بحران هویت زنان منتهی می‌گردد. 

در عین حال اصلی‌ترین مسئله‌ای که در جمیع زندگی زنان با هر نوع هویت خانوادگی و در سطوح مختلف سنی، تحصیلی و شغلی دریافت می‌شود، موضوع سطح بالای نارضایتی در آن‌ها است. در واقع این حجم نارضایتی ناشی از بحران هویتی در زنان، منجر به سطح پایین سلامت روان و میزان بالای افسردگی 20 تا 40 درصدی در زنان شده است. 

به همین دلیل طی بررسی‌های انجام‌شده احساس تنهایی و سرخوردگی معضلاتی هستند که در بین زنان و دختران ما روند افزایشی را طی کرده و در آن‌ها عوامل سبب‌سازی مانند اختلافات خانوادگی و زناشویی، بیکاری و اختلالات روانشناختی که در بسیاری از موارد نادیده گرفته می‌شوند، نقش اساسی دارند.

مفهوم هویت و منابع هویت ساز
مریم رفعت‌جاه؛ جامعه شناس و استاد دانشگاه در رابطه با تعریف هویت معتقد است: هویت فردی زنان از مجموع هویت‌های اجتماعی و هویت شخصی آن‌ها تشکیل می‌شود. هویت اجتماعی تعریفی است که فرد از خودش براساس عضویت در رده‌ها و گروه‌های گوناگون اجتماعی می‌کند و هویت شخصی به تعریف بازاندیشانه فرد از "خود" ش اطلاق می‌شود. خود و تعریفی که فرد از خودش می کند، یعنی هویت شخصی، هویت بنیادی و الگویی برای فهم همه هویت‌های بعدی است. شاخساری برای پیوندزدن این هویت‌هاست و جنسیت مهم‌ترین عاملی است که به تجربه فرد سامان می‌دهد و آن را در خویشتن ادغام می‌کند. 

وی ادامه داد: معمولاً افراد و به‌ویژه زنان نقش‌های اجتماعی متعددی دارند که تابع عضویت آن‌ها در نهادها و گروه‌های گوناگون است و هرکدام وجهی از هویت آن را می‌سازد، اما برخی از این نقش‌ها و هویت‌ها وزن و اهمیت بیش‌تری برای آن‌ها دارد. هویت اجتماعی غالب یا هویت نقشی مسلط همانی است که ارزش و اهمیت بیش‌تری برای او دارد و غالب اوقات خود را با آن نقش و هویت تعریف می‌کند. به‌علاوه هویتی که برای بازنمایی خود مورد استفاده قرار می‌گیرد، با تجربیات، ارزش‌ها و نگرش‌ها، انتظارات، اهداف، نیازهای جاری و دانش پس‌زمینه‌ای فرد در ارتباط است. خودی که در موقعیت‌های واقعی نمود می‌یابد، خود موقعیت‌یافته نسبتاً سیال و تغییرپذیر است؛ یعنی دارای ترجیحات تغییرپذیر است، اما خود آرمانی پایدارتر است. بنابراین خود آرمانی که مبتنی بر ارزش‌ها و نگرش‌های او است، هم در هویت نقشی مسلط و هم در هویت شخصی نفوذ دارد.

این جامعه‌شناس هم‌چنین در رابطه با منایع هویت‌بخش عنوان کرد: یکی از منابع مهم ارزشی و نگرشی باورهای دینی است. هم‌چنین سبک زندگی با هویت شخصی ارتباط دارد؛ زیرا روایت خاصی را که فرد برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران مجسم می‌سازد و مستلزم تصمیم‌گیری‌های روزانه درباره نحوه پوشش، مصرف، کار و فراغت است. به‌ویژه در فرهنگ مصرف‌گرای دوران معاصر به علت تکثریافتن زمینه‌های عمل و مراجع انتخاب، سبک زندگی بیش از پیش در ساخت هویت شخصی اهمیت یافته است.

وی ضمن ارائه الگویی از منابع هویت‌ساز تأکید کرد: در سطح نهادی، نهادها و سازمان‌ها کارگزاران تعیین هویت‌اند و قدرت و سیاست مستتر در آن‌ها در رده‌بندی و گروه‌بندی و هویت‌سازی افراد نقش مهمی دارد. 

در این الگو منابع هویت‌ساز در دو سطح هویت شخصی و ساختاری تعریف شده‌اند. در سطح شخصی منابع هویت‌ساز عبارت‌اند از: هویت نقشی مسلط، ارزش‌ها و نگرش‌ها، باورهای دینی، سبک زندگی و مصرف، نظارت و کنترل بدن، اعتماد بنیادین. هم‌چنین در موقعیت‌های ساختاری این عوامل شامل: دارایی‌ها، درآمد، تحصیلات، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل و سن می‌شوند.

وضع‌سنجی سلامت روان زنان
رئیس انستیتو روانپزشکی تهران در گفتگو با مهرخانه درخصوص وضع‌سنجی سلامت روان زنان ایرانی تصریح کرد: مطالعاتی که به صورت خاص در رابطه با سلامت روان زنان باشد، انجام نشده است، اما در مطالعات کلی‌تر شیوع‌شناسی، مطالعات پایان نامه‌ای، استانی و کشوری به صورت مقایسه‌ای وضعیت سلامت روان زنان و مردان مورد بررسی قرار گرفته است.

وی ادامه داد: برای مثال اگر ماکسیموم اختلالات را 20 تا 30 درصد بدانیم، این عدد در رابطه با افسردگی در زنان 2 تا 3 برابر مردان، در اختلال اضطراب 2 برابر و در شکایات روان‌تنی 10 برابر بیش از مردان است، اما در اختلالات شدید روانی این اختلاف خیلی بارز نیست. البته به‌وضوح حضور زنان در تخت‌های بیمارستانی و به صورت بستری بسیار کمتر از مردان است که این موضوع نباید باعث تحلیل ساده‌انگارانه و اشتباه در بررسی شود؛ زیرا با توجه به عدم تفاوت در میزان اختلالات شدید، عدم بستری زنان نشانه غفلت از آن‌ها است که کسی زنان را برای بستری نمی‌آورد. در واقع توجه کم‌تری به آن‌ها برای مراجعه و بستری‌شدن می‌شود.

جعفر بوالهری افزود: هم‌چنین در رابطه با مصرف مواد و سیگار این میزان در زنان گرچه در حال حاضر پایین‌تر است، اما در حال رقابت با مردان است و از این لحاظ باید زنگ خطری برای جامعه تلقی شود؛ چرا که سال‌به‌سال در حال افزایش است. بحث دیگر PMS "سندروم روان‌شناختی ماهیانه" زنان است که مشکلات خلقی ماهیانه آزاردهنده برای زنان ایجاد کرده و معمولاً هم روی آن کمتر کار می‌شود. 

رئیس انستیتو روانپزشکی تهران دلایل وضعیت نه‌چندان مثبت سلامت روان زنان در ایران را چندعلی و چندبعدی خواند و اظهار داشت: پرواضح است که دلایل چنین وضعیتی نمی‌تواند تنها یک عامل باشد و ما با مسئله‌ای چندعلی روبه‌رو هستیم. اولین دلیل می‌تواند مسائل هورمونی و بیولوژیکی باشد که قطعاً بخشی از دلایل وضعیت سلامت روان زنان است. مسئله‌ای که بیشتر ژنتیکی است و چندان قابل دسترسی نیست و تنها دارودرمانی می‌تواند مؤثر واقع شود، اما واقعیت آن است که بخش اعظم دلایل وضعیت سلامت روان زنان، مسائل تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، شغلی، خانوادگی و اجتماعی است. 

تأثیر هویت های زنان بر سلامت روان آنان 
رابطه میان سلامت روان زنان و هویت آن‌ها در واقع مسئله‌ای است که بررسی آن می‌تواند پاسخ روشنی به این سؤال باشد که آیا سلامت روان زنان می‌تواند متأثر از وضعیت هویتی آن‌ها باشد. از همین جهت برای شناخت و بررسی هویت زنان ایرانی، خواسته‌ها، انتظارات، آرزوها، تعریفشان از خود و میزان رضایت‌شان از زندگی؛ تا به حال بررسی‌های گوناگونی انجام شده است. دغدغه زنان متأهل، مجرد، مطلقه یا بیوه چه میزان متفاوت است و می‌تواند افزایش‌دهنده یا کاهش‌دهنده رضایت زنان از زندگی باشد، سؤال دیگر این مبحث است.  

پایین‌بودن سطح سلامت روان زنان و نارضایتی عمومی از زندگی در زنان با هویت‌های گوناگون، بیش از هر چیز می‌تواند نشانه این موضوع باشد که هر یک از زنان نگاهی بالادست به زنان در دیگر اشکال هویتی داشته و بعضاً این انگاره ذهنی در آن‌ها وجود دارد که مثلاً به‌عنوان یک زن متأهل، افرادی را که تجرد گزیده‌اند یا جدا شده‌اند، خوشبخت‌تر می‌دانند؛ یا بالعکس دختران مجردی که به نظرشان زنان متأهل از زندگی راضی‌ترند و یا زنانی‌که از درد خیانت یا ناباروری رنجیده و منتهی‌الیه آروزهای‌شان برای رسیدن به خوشبختی حل این مسائل است؛ همگی بدون درک موقعیت دیگری تنها به دلایل نارضایتی خود از زندگی می‌اندیشند؛ نارضایتی که چاره‌اش لزوماً قرارگرفتن در جایگاه دیگری نیست و پس از آن هم‌ گویی تنها شکل و نوع مشکلات‌شان تغییر می‌یابد. 

به‌عبارتی دیگر زنان و دختران علی‌رغم رشد تحصیلات‌شان بعضاً یا وارد زندگی تأهلی نشده‌اند که در این صورت از وضعیت‌شان ناراضی‌اند و یا به خاطر توانمندشدن بعد از ورود در زندگی، فقط زندگی خانوادگی آن‌ها را اقناع نمی‌کند و در بسیاری موارد از گران‌باری نقش رنج می برند و یا همسران‌شان را در حد و قواره خود نمی‌دانند. به این مسایل رو به رشد اعتیاد و خیانت هم اگر اضافه شود، نارضایتی صدچندان خواهد شد.

در همین راستا نگاهی به دست‌نوشته‌ها و دل‌نوشته‌های زنانه در وبلاگ‌های اینترنتی شاید منبع خوب و دست اولی برای بررسی سطح رضایت زنان از زندگی باشد. برای نمونه یکی از دختران وبلاگ‌نویس در وبلاگ خود چنین می نویسد: "چرا حوصله ندارم؟ چرا زندگی اینقدر برام تلخ و طاقت‌فرسا شده؟ چرا اینقدر ترسو شدم؟یه حداقل‌هایی تو زندگیم دارم که چسبیدم بهشون از ترس....... از ترس این‌که همین‌ها رو هم از دست ندم و این افتضاح‌ترین حالت ممکنه..... قرارمون این نبود..... باید تو این سن قوی‌تر از این حرف‌ها می‌بودم، من الان همون آدم بزرگی‌ام که هر وقت تو بچگی بهش فکر می‌کردم، ازش توقع داشتم، قوی می‌دیدمش، خیلی کارا از دستش برمیومد. پس اون آدم کجاست؟ ‌چرا این‌قدر خسته است؟ چرا این‌قدر ناتوانه؟ چرا این‌قدر ناامیده؟ چرا این‌قدر ترسوئه؟ چرا این‌قدر قانع است به این‌که هیچی نداره، ‌هیچی برای از دست دادن نداره، ولی جرأت بلندشدن از جاشم نداره..... می‌ترسه تکون بخوره و همون‌ها رو هم از دست بده."

یا در نمونه دیگری زنی که چند سال از زندگی زناشویی‌اش می‌گذرد، می‌نویسد: "وقتی برمی‌گردم و پست‌های پارسال همین موقع را می‌خوانم دلم برای خودم می‌سوزد... سال‌های طولانی سختی را گذرانده بودم و اندک آرامشی که به دست آورده بودم برایم بسیار غنیمت بود..... خواستم تا گنجم را با شما شریک شوم و شکر نعمت به جای آورده باشم، .اما این شکر، نعمت مرا زایل کرد. امروز می‌بینم که عملاً چیز زیادی در زندگی من تغییر نکرده.... این من هستم که عوض شده‌ام و آن‌قدر سطح توقعم را از زندگی پایین آورده‌ام که هر کار خوب کوچکی برای من دل‌خوشی بزرگی محسوب می‌شود.... اما حقیقت غیر از این است. حقیقت این است که همسر من همان مرد بهانه‌گیر و لج‌باز و مغرور سال‌های قبل است.... حقیقت این است که سال‌هاست خواسته‌ها و آرزوهایم را در قلبم پنهان کرده و به زبان نمی‌آورم.... حقیقت این است که در این زندگی به مرگ گرفته‌ شده‌ام تا به تب راضی شوم."

همچنین در نمونه دیگری دختری می نویسد: "هرکسی راهکارش را ارائه می‌داد، دختر دلشکسته از غم معشوق دور از دسترسش اشک می‌ریخت و من به این فکر می‌کردم که خیلی از ما هنوز در این سن و سال نمی‌دانیم چگونه دل مردی را که دوست داریم به‌دست بیاوریم؛ چون همیشه فکر می‌کردیم او باید دل ما را به‌دست بیاورد و هیچ‌وقت از این بازی پیچیده سر در نیاوردیم. به ما یاد دادند دختر خوب خانه می‌نشیند تا یکی بیاید و ببردش. دختر خوب عاشق نمی‌شود. دختر خوب به مرد رو نمی‌دهد. دختر خوب بداخلاق است. دختر خوب دل ندارد. دختر خوب تسلیم است. دختر خوب سرش به درس و مشقش گرم است. دختر خوب منفعل است. حالا نسل جدید آمده‌اند و تمام این قواعد را به‌هم ریخته‌اند. بی‌تعارف و رودربایستی، شرم و حیا؟ بروبابا! مردها هم لذت می‌برند از این فضای شیطنت‌بار و مفرح. ما هنوز بین باید‌ها و نبایدها، اما و اگرها سرگردانیم."

با توجه به نمونه‌های یادشده به نظر می‌رسد جستجو برای رسیدن به یک حس "خوشبختی مطلق تعریف‌نشده‌ای" که بیشتر ایده‌آلی برگرفته از رسانه‌ها و خواسته‌های جامعه و نه خود افراد در دنیای واقعی است، منجر به عدم احساس رضایت دائمی ‌در زنان شده است

هم‌چنین شرایط سخت اقتصادی در کنار تظاهری‌شدن مصرف ثروت در جامعه، بالارفتن آمار آسیب‌های اجتماعی و ناامن‌شدن زندگی عاطفی زنان، افزایش آگاهی زنان نسبت به تفاوت‌های اجتماعی، کم‌رنگ‌شدن پیوندهای خانوادگی، افزایش طلاق و کاهش ازدواج، و در نهایت تنهاترشدن افراد در جامعه مدرن، همگی منجر به کاهش کیفیت زندگی، سلامت روان و رضایت از زندگی در زنان است. 

بازتعریف هویت زنانه؛ مهم‌ترین راهبرد حل تعارضات هویتی
مریم رفعت‌جاه؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در رابطه با راهکارهای حل تعارضات هویتی زنان در راستای ارتقای سلامت روان آن‌ها بازتعریف هویتی زنان را بهترین رویکرد دانست و اظهار داشت: از آن‌جاکه هویت شرط لازم زندگی اجتماعی است و ارتباط معنادار و مستمر زنان با یک‌دیگر و با جامعه بدون آن ممکن نیست، تنها راه‌حل بازتعریف و بازسازی هویت زنان توسط خود آن‌هاست. از این‌رو هویت‌یابی که پیش از این تحولات جامعه مدرن و در جامعه سنتی عمدتاً منفعلانه و مبتنی بر عوامل انتسابی به‌ویژه جنسیت بوده، حال تحت‌تأثیر عرضه انبوه منابع اجتماعی و فرهنگی هویت‌آفرین، وسعت یافتن روابط اجتماعی و تعلقات گروهی و آزادی و استقلال نسبی آن‌ها در خانواده، صورتی فعالانه و غالباً آگاهانه و تأملی (بازاندیشانه) به خود گرفته است.

این استاد دانشگاه در نهایت تصریج کرد: به‌نظر می‌رسد در بازتعریف هویت اجتماعی، تحصیلات که زنان را به منابع فرهنگی یعنی ارزش‌ها و نگرش‌های جدید و آگاهی‌های بیشتر مجهز می‌سازد، نقشی به مراتب تعیین‌کننده‌تر از اشتغال که تأمین‌کننده منابع مادی است، ایفا می‌کند. به علاوه موقعیت ساختاری که تأمین‌کننده منابع فرهنگی و مادی است، در مجموع نقشی بیشتر از هویت شخصی در بازتعریف هویت اجتماعی زنان داشته است. 

اهمیت "مراقبت" در بهبود سلامت روان
هم‌چنین رئیس انستیتو روان‌پزشکی مهم‌ترین راهکار برای بهبود وضعیت سلامت روان زنان را "مراقبت" دانست و تأکید کرد: در رابطه با چگونگی بهبود این وضعیت به نظر من بهترین راهکار توجه به مفهوم "care" یا همان مراقبت است؛ چون معتقدم ما نمی‌توانیم کل جامعه را تغییر بدهیم، پس بهتر است با سمینار و آموزش و کارگاه، به آگاهی‌رسانی به پزشکان و روان‌پزشکان و مددکاران و ... بپردازیم.

بوالهری در نهایت گفت: باید به افراد آموزش بدهیم هرکس در هر جایگاهی که هست وظایف سازمانی خود را به عنوان استراتژی جهت جلوگیری از شیوع اختلالات روانی به بهترین شکلی انجام دهد. افراد در جایگاه‌های شغلی مختلف در مواجهه با افراد آسیب‌دیده از آن‌ها مراقبت کرده و نسبت به مسائل چندوجهی آن‌ها آگاه باشند. برای مثال یک پزشک متخصص جدا از تخصص درمانی‌اش بداند با یک زن خشونت‌دیده چگونه برخورد کند. در واقع واژه مراقبت " care" شامل پیش‌گیری، درمان، توان‌بخشی، حمایت، پرستاری، بیمه و امکانات مالی در رابطه با فرد آسیب‌دیده می شود. این استراتژی به این می‌پردازد که در سه سطح هرکس وظیفه خودش را بشناسد، بداند چه سرویسی باید ارائه دهد و چه کمکی می‌تواند از متخصصان حوزه‌های دیگر بگیرد.

انتهای پیام/ 901201

مشکل کهن تحصیل مدرک و کار در جامعه نفتی-مصرفی

مدرک‌هایی برای دم کوزه! (از تابناک)


ابتکار در گزارشی نوشت:

گذشت آن زمانی که با شادمانی به انتظار روزهای تقریبا رو به اتمام تابستان می نشستیم. روبروی کیوسک های مطبوعاتی پر می شد از دختران و پسران هفده هجده ساله ای که از صبح علی الطلوع صف می بستند تا روزنامه بیاید و یکی یکی با دستان لرزان بخرند و با اضطراب، سرکی در صفحات بکشند و نام خود را بر اساس نام خانوادگی خود بجویند و باقی ماجرا... گذشت آن زمان. البته نه به واسطه اینترنت و غیره و ذالک بلکه به این دلیل که دیگر رفتن به دانشگاه، تمامی آن تمامیت خواهی یک جوان ایرانی نیست. ترس و دلهره و اضطراب از آینده نامعلوم رشته قبول شده، چنان چنگ به جانش می اندازد که گاهی همین همنوایی چنگ و جان و روح و روان، بن بستی را پیش رویش می گذارد به نام ناامیدی... البته پربیراه نگفته اند آنهایی که لطیفه ها ساختند از رشته های من درآوردی به نام آبیاری گیاهان دریایی و هویج شناسی و خوردن آب دریا با چنگال و ... هرازگاهی دردهایی را از میان لطیفه هایی که برای چند لحظه، لبخند بر لب مان می آورد می توان یافت و جست!

هشتگ هایی که ساخته می شود

کمی فاصله بگیریم از حرف هایی که خواندنش شاید به تعبیر بسیاری از مخاطبان، حرف های کلیشه ای باشد. اما تکرار کلیشه گاهی اوقات می تواند خوب باشد. کلید واژه های بسیاری را در مورد جوانان این روزها شنیده ایم و جستجو کرده ایم. از جمله # تحصیل # اشتغال # ازدواج و # ... اما این روزها، کلیدواژه دیگری به جمع دیگر کلمات اضافه شده است: # ناامیدی # خودکشی دانشجو... نه بحث بر سر سیاه نمایی است و نه جنجال و نه اضافه دیگری که بخواهد ذهن را تشویش کند و به بیراهه بکشاند. معضلی که دولت ها درگیرش بوده اند و امروز به این مساله رسیده اند که عدم تناسب بین رشته های دانشگاهی و بازار کار وجود دارد.

زیاد دور نرویم

باز هم دورتر برویم. البته نه زیاد دور... همین چند روز اخیر! خبر خودکشی دانشجوی دختری در دانشگاه شیراز، تیتر یک اخبار حوادث شد. آخرین پیامک دختری که در خوابگاه دانشگاه خودکشی کرد: پدر، مادر، خداحافظ! حلالم کنید. دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی بامداد پنجشنبه در اتاق خود در خوابگاه دانشگاه، آخرین بار از گوشی همراه خود استفاده کرد و در پیامکی از خانواده خود خداحافظی و حلالیت خواست. این دانشجو که در ترم دوم رشته مهندسی آب دانشکده فناوری های کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی تحصیل می کرد ، پس از ارسال آخرین پیامک خود به خانواده اش از راه دور، چهار قرص برنج مصرف کرد... . 

اصلا منظور ما نه خودکشی است و نه دلیل خودکشی... نکته ای که در این خبر نهفته است، نظرات بسیاری از مخاطبان است که از دل خبر بیرون آمده و شاید درددل بسیاری از جوانان باشد. علی در این مورد می گوید: دختران آینده خودشان را می بینند. میلیون ها دختر مجرد بیکار تو سری خور در کشور وجود دارند. رحمان نظر متفاوت تری دارد. وی در گفتگو با خبرنگار ابتکار می گوید: من در رشته دکترای مهندسی آب درس می خوانم. متاسفانه باید بگویم که اگر دلیل خودکشی این دختر رشته و تحصیلش بود، حق داشته است. چون هیچ آینده ای ندارند. این رشته نه مهندسی است و نه کشاورزی. سالی یک بار هم عنوانش عوض می شود. سیالات و مقاومت و مصالح را در کنار هویج شناسی و زراعت می خوانیم. دوست دیگرش که در کنار رحمان ایستاده می گوید: به رحمان حق می دهم. من در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی عمران آب و سازه های هیدرولیکی درس می خوانم. باید هم کشاورزی و هم هواشناسی و زمین شناسی و سیالات و سازه بخوانی، آن وقت که تمام کردی، ببینی چقدر عقب هستی. از کشوری که با معضل بی آبی دست و پنجه نرم می کند، توقع داریم که در رشته آب برای مان کارآفرینی کند؟ مریـــم می گوید: با این وضعیتی که برای دانشجویان درست کرده اند، باید هم این اتفاقات بیفتد. در این کشور، فقط سه هزار فارغ التحصیل دکترای تخصصی بیکار داریم...

ترس از آینده نامعلوم

ترس از آینده نامعلوم، بیکار نشستن آنهایی که در کلاس های مقاطع مختلف مثل کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا روزگار گذرانده اند. اما در اینجا نظر علیرضا متفاوت تر از بقیه است. وی می گوید: باید از آنهایی که دایم می گویند، بیکاری علت ناامیدی جوان هاست، پرسید، فارغ التحصیلی که خوب درس خوانده و دکتر شده، باید بتواند برای خودش و هزاران نفر کار ایجاد کند. کجا رفته است روحیه کارآفرینی؟ این کیفیت پایین تحصیـــلات دانشــگاهی را در ایران نشان می دهد. مساله بورسیه های غیر قـــانـــونی اعطایی به برخی از دانشجویان، شاید گرم ترین مساله ای بود که ذهن بسیاری را به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری معطوف کرد ولی کمتر کسی از این وزارت پرسید که چرا تناسب بین رشته های دانشگاهی و بازار کار وجود ندارد؟

آماری که دردی درمان نمی کند

طبق آماری که در سال 1392 منتشر شد، حدود 9/5 میلیون نفر جمعیت دارای تحصیلات عالی یا در حال تحصیل را مردان تشکیل می دادند که تعداد 3/2 میلیون نفر یعنی حدود 39 درصد آنان، غیر فعال بودند. از این میان، حدود 1/5 میلیون نفر جمعیت دارای تحصیلات عالی یا در حال تحصیل به زنان اختصاص دارد که از این آمار 4/3 میلیون نفر، یعنی 6/65 درصد آنان بیکار هستند. بیشترین آمار بیکاری در میان مردان را رشته های تحصیلی علوم کامپیوتر، صنعت و فناوری و همچنین معماری و ساختمان سازی و در بین زنان، رشته های حفاظت محیط زیست، کشاورزی، جنگلداری و شیلات و باز هم معماری و ساختمان سازی تشکیل می دهد. تمامی این آمار و ارقام شاید تکراری به نظر برسد اما تداوم در کاربرد این تکراری ها، تکرار مکرراتی را پیش روی ما به نمایش می گذارد به نام عدم تناسب بین رشته های دانشگاهی و بازار کار موجود.

کار نداریم

کارشناسان بر این باور هستند که آنچه جوانان از دانشگاه ها می آموزند، منطبق بر نیازهای روز بازار کار کشور نیست. سئوال در اینجا مطرح می شود که با توجه به تکرار این موضوع از سوی کارفرمایان در خارج از دانشگاه، یا اساتید در داخل دانشگاه، ادامه این روند آیا از نرخ بیکاری می کاهد یا به نرخ آن اضافه می کند؟ آیا امکان توقف برخی از رشته ها به دلیل اشباع بازار وجود ندارد؟ آیا پیگیری قضیه بورسیه های غیر قانونی همچنان در صدر دستور کارها قرار دارد؟ سالیان سال است که دانشگاه ها رشته های گوناگونی را طرح ریزی کرده اند که هیچ تناسبی با بازار کار بیرونی ندارند. جوانان نیز به دلیل آنکه در کشوری زندگی می کنند که به به و چه چه ها بر سر ورود به دانشگاه و مدرک گرایی در آن موج می زند، بدون توجه آینده رشته آن را انتخاب می کنند. رشته هایی که نتیجه ای جز عریض و طویل کردن صف بیکاری برای آنان به ارمغان نخواهد گذاشت. به راستی مشکل کار کجاست؟ چشیدن تلخی بیکاری به کام میلیون ها فارغ التحصیل دانشگاهی را چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

گزینه مناسب را انتخاب کنید

آمار مهاجرت جوانان نخبه در کشور، این حقیقت تلخ را می نمایاند که در ایران، کمبود شغل و امکانات تحقیقاتی موج می زند. نیازسنجی به صورت درست و اصولی در رشته های دانشگاهی صورت نمی گیرد. رییس مجلس شورای اسلامی، در این خصوص می گوید: متاسفانه مسئولان دانشگاه‌های مطرح ایران از به روز نبودن امکانات گلایه‌مند هستند و به حمایت مالی جهت بروز کردن وسایل تحقیقاتی خود نیاز دارند. مراکز پژوهشی دانش‌بنیان متعددی به وجود آمده، اما بین آن‌ها پیوند لازم برقرار نشده و حرکت خیلی از این موسسات هدفمند نیست. اما با توجه به تمامی صحبت های دکتر علی لاریجانی، این حقیقت همچنان پای برجاست که فاصله زیاد میان ایجاد علوم جدید و اجرایی شدن آن در کشور، بلاتکلیف ماندن ایجاد 33 مرکز پارک علمی- فناوری که تعدادی از آن به طور ناقص ایجاد شده، تمامی مراحل رشد و شکوفایی استعداد جوانان را زخمی کرده و چاره ای جز دغدغه بیکاری و ... را پیش روی شان نمی گذارد. 

زنگ خطر به نام سرگردانی در میان رشته و کار چندی است که به صدا درآمده است. اما همچنان با معضل توسعه نیافتگی رشته های دانشگاهی به تناسب بازار کار بیرونی روبرو هستیم. معضلی که نه تزریق بودجه درمانش می کند و نه راهکارهای دیگر، به این زودی ها، گرد ناامیدی را از روان دانشجویانی که با علاقه زمان و انرژی خود را در رشته هایی گذاشته اند که نمی دانستند روزگاری، به بحران بیکاری اش برسند، می زداید. رشته هایی همچون مهندسی کشاورزی، مهندسی آب و آبیاری و بسیاری از رشته های پزشکی که امکان تحقیقات علمی در کشور برایش فراهم نشده است. آیا مشکل در انتخاب این رشته هاست؟ آیا وجود این رشته با کرسی های خالی در کلاس هایی که روزی گرد و غبار رویش را می پوشاند، کار درستی است؟ وجود این رشته برای پر کردن دفترچه های کنکور برنامه ریزی شده است؟ از دانشجویان خواسته شده که آینده کاری خود را در رشته خود ترسیم کنند؟ همه موارد؟ هیچ کدام؟

گفتى میان جان ما

گفتى بیا , گفتم کجا؟ گفتى میان جان ما

گفتى مرو , گفتم چرا؟ گفتى که میخواهم ترا


گفتى که وصلت میدهم . جام الستت میدهم

گفتم که درمانم بده , گفتى چو رستى ...میدهم


گفتى پیاله نوش کن . غم در دلت خاموش کن

گفتم مرا مستى دهى؟ با باده اى هستى دهى؟


گفتى که مستت میکنم , پر زانچه هستت میکنم

گفتم چگونه از کجا؟ گفتى که تا گفتى خود ا


گفتى که درمانت دهم , بر هجر پایانت دهم

گفتم کجا , کى خواهد این؟ گفتى صبورى باید این


گفتى تویى دردانه ام , تنها میان خانه ام

ما را ببین , خود را مبین در عاشقى یکدانه ام


گفتى بیا ... گفتم کجا؟ گفتى در اغوش بقا

گفتى ببین , گفتم چه را؟ گفتى خدا را در خود ا

مولانا