واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

چرا از در و دیوار جامعه ما خشونت می‌بارد؟

از در و دیوار جامعه ما خشونت می‌بارد

از در و دیوار جامعه ما خشونت می‌بارد
گروه جامعه:روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت:  اگر مسائل و مشکلات ریشه‌کن نشوند، باید در انتظار خطری که در همین نزدیکی‌هاست باشیم:
قتل هولناک پدر توسط پسر شیشه‌ای در مشهد؛ قتل دوست به خاطر اختلافات مالی بر سر فروش یک خودرو
خواستگار شکست خورده معشوقه‌اش را به طرز فجیعی به قتل رساند
قتل مسلحانه ۵ مرد توسط برادران جنایتکار؛ مرد ۳۵ ساله‌ای که موتورسوار جوان را با ضربات چاقو به قتل رساند
قتل دختر ۱۴ ساله توسط پدر
قتل جوان ۲۵ ساله در مراغه با ضربات قمه و چاقو و...
و این داستان ادامه دارد...
قتل یکی از جرایمی است که همواره به صورت ویژه از سوی مراجع انتظامی و قضایی مورد پیگیری قرار می‌گیرد. در شروع سال ۱۴۰۱ با اخبار مربوط به قتل‌های زیادی مواجه بودیم تا جایی که تا همین الان در میان اخبار حوادث بیشترین خبر‌ها مربوط به اخبار جنایت و قتل است.
دلیل ارتکاب این قتل‌ها و افزایش آن‌ها علل و عوامل مختلفی را دربرمی گیرد که مهم‌ترین آن بالا رفتن خشم در میان افراد جامعه است که هیچ‌گونه مهارتی برای کنترل آن ندارند. «اعتماد» در این خصوص در گفتگو با یک آسیب‌شناس و رفتارشناس اجتماعی به عواملی که منجر به بیشتر شدن آمار قتل‌ها می‌شود، می‌پردازد.
حدود ۶۰درصد از قتل‌ها بدون مقدمه و برنامه‌ریزی قبلی است
«مجید ابهری»، آسیب‌شناس و رفتارشناس اجتماعی درباره افزایش جرایم منجر به قتل می‌گوید: «در میان آسیب‌های اجتماعی و بزهکاری‌ها قتل یکی از خشن‌ترین عوارض پرخاشگری و خشم است. از نگاه رفتارشناسی اجتماعی قتل را می‌توان به دو شکل با برنامه‌ریزی قبلی و بدون مقدمات و برنامه‌ریزی تقسیم کرد. قتل با برنامه‌ریزی یعنی اینکه فرد با تهیه مقدماتی نظیر ابزار کشتار، اسلحه سرد یا گرم برای انجام هدف شوم خود به سمت فرد یا افراد حرکت می‌کند.
قتل بدون مقدمه یعنی اینکه فرد به خاطر دلایل مختلف که عرض می‌کنم دست به قتل زده و مرتکب جنایت می‌شود. گاه بر سر جا‌های پارک اتومبیل بگو مگو و تقابل رفتاری اتفاق می‌افتد و ناگهان فرد کنترل خود را ازدست داده و با قفل فرمان به فرد مقابل حمله کرده و موجب مجروح شدن یا قتل او می‌شود.
گاهی یک نگاه خشن بین دو نفر در خیابان ایجاد تقابل و نزاع و نهایتا منجر به قتل می‌شود. به هر صورت قتل‌هایی که ناگهان اتفاق می‌افتند اصولا به خاطر ضعف مهارت کنترل هیجان‌های رفتاری و خشم است. فرد به دلایل مختلف عصبانی می‌شود و هنگام تهاجم به طرف مقابل منجر به قتل او و بسته شدن دفتر حیاتش می‌شود.
حدود ۶۰درصد از قتل‌ها بدون مقدمه و برنامه‌ریزی قبلی است. وقتی در زندان‌ها ملاحظه می‌کنیم فردی به خاطر وصول طلب یا تصادف مختصر خودرو یا دلایل بسیار ساده و پیش پا افتاده باعث مرگ یک نفر دیگر می‌شود باید به حال خود حسرت بخوریم، چراکه بسیاری از خانواده‌های ما مهارت‌های آموزش‌های رفتاری را خود نمی‌دانند تا چه برسد به فرزندان‌شان بیاموزند، در مدارس نیز فقط دروسی که نه به درد دنیای فرزندان ما می‌خورد و نه به درد آخرت‌شان به آن‌ها آموخته می‌شود.
مهارت‌های زندگی دارای یکی از بخش‌های پراهمیت یعنی مهارت کنترل هیجان‌های رفتاری است که لزوما در مدارس، دانشگاه‌ها و در جامعه باید به عنوان اصلی‌ترین درس زندگی به افراد آموخته شود. شوربختانه در میان اخبار حوادث در رسانه‌های مکتوب و فضای مجازی بیشترین آمار خشونت‌ها به قتل مربوط می‌شود؛ قتل‌هایی که باعث نگرانی خانواده‌ها و دلسوزان جامعه می‌شود.»
ابهری در ادامه توضیح می‌دهد: «بالا رفتن خشونت در جامعه که دارای دلایل متعدد است یکی از اصلی‌ترین دلایل افزایش آمار قتل و جرایم خشن است. این دلایل به دو گونه از دلایل محیطی و رفتاری تقسیم می‌شود.
دلایل محیطی عبارتند از: تورم، گرانی، آلودگی صوتی، آلودگی‌های تنفسی، گرمای هوا و دلایل مختلف دیگری از قبیل گرانی می‌توانند دلایل محیطی قلمداد شده و باعث تضعیف اعصاب و روان بخشی از افراد جامعه شود.
دلایل رفتاری عبارتند از: ضعف مدیریت رفتار مخصوصا در زمان هیجان‌های رفتاری و پرخاشگری و... در حال حاضر در جامعه ما از در و دیوار خشونت می‌بارد. تکرار اخبار تلخ قتل‌ها و جنایات بدون کالبدشکافی و آسیب‌شناسی خود یکی از دلایل رشد این بزهکاری است.

اگر با دقت به عوامل جامعه نگاه کنیم از زمان طفولیت فرزندان اسباب‌بازی‌های خشن دراختیار آنهاست. ۸۵ الی ۹۰درصد اسباب‌بازی‌های موجود در بازار ما اسباب‌بازی‌های خشونت‌آفرین و خشونت‌زا است.
انواع اسلحه‌ها، شمشیرها، تیرکمان‌ها و خنجرها، اسباب‌بازی‌های موجود بوده و در دست فرزندان ماست. این خود باعث تولد خشونت در ذهن فرزندان می‌شود. بیش از ۸۰درصد از بازی‌های رایانه‌ای موجود به اصطلاح بازی‌های کامپیوتری و سی‌دی‌های مرتبط با آن‌ها که به راحتی و ارزانی در دسترس کودکان و نوجوانان ماست و دارای صحنه‌های خشونت‌زا و خشن است، صحنه‌های انواع جنگ‌های افراد، کشت و کشتار‌های آن‌ها که خود مشوق اصلی خشونت‌آفرینی در جامعه است.
متاسفانه امروزه نوجوانان با کمترین بودجه و پول توجیبی خود می‌توانند انواع سی‌دی‌هایی را که به وفور در جامعه وجود دارند خریده و تماشا کرده یا بازی کنند. همین‌ها یعنی تمرین خشونت که باعث افزایش تنش‌های رفتاری می‌شود. درگیری‌های خیابانی و لفظی در مقابل چشمان کودکان و نوجوانان یکی دیگر از علل خشونت‌زایی در جامعه است.
وقتی کودکان با چشمان حیرت‌زده مشاهده می‌کنند که دو نفر بر سر کرایه خودرو یا تصادف بسیار جزیی یقه‌گیری و کتک‌کاری می‌کنند آن‌ها ضمن اینکه دچار وحشت می‌شوند الگوی منفی رفتار را برداشت کرده و همراه خود وارد زندگی می‌کنند. براساس تجربیات شخصی‌ام پس از چهل سال تجربه در زمینه مشاوره خانواده نزاع‌های لفظی والدین در مقابل فرزندان و بسیار تاسف‌انگیز‌تر از آن کتک‌کاری والدین پیش روی فرزندان یکی دیگر از دلایل رشد و افزایش خشونت در جامعه است. حتی بعضی پدران و مادران تحصیلکرده مقابل چشمان غم‌زده و حیران فرزندان خود بعد از فحاشی‌ها و بگو‌مگو‌ها و جنجال‌های صوتی کار را به نزاع و کتک‌کاری می‌رسانند. آن‌ها نمی‌دانند که با این حرکات و رفتار خود چه بلایی بر سر فرزند یا فرزندان خود در آینده می‌آورند.
خب والدین با یکدیگر در حال اصطکاک لفظی و نزاع هستند. در جامعه به شکل فراوانی نزاع در خیابان‌ها و کوچه‌ها دیده می‌شود. بازی‌های خشن و خشونت‌آفرین، اسباب‌بازی‌های خشن، سی‌دی‌های نمایشی خشونت‌زا با مجموعه‌ای از ابزار و عوامل خشونت‌آفرین فرد وارد جامعه می‌شود دیگر چه توقعی می‌توان از این طفل یا اطفال داشته باشیم درحالی که هیچ‌گونه مهارت کنترل و ابزار‌های آن به دست نوجوانان و جوانان در جامعه داده نمی‌شود.
خانواده کشی یعنی قتل پدر یا مادر به دست فرزندان یا بالعکس کشتار فرزندان به دست والدین حالا چه به صورت خودکشی یا به صورت جنایت وقتی در رسانه‌ها چه رسانه‌های نوشتاری و چه رسانه‌های تصویری بیان می‌شود و علل و دلایل آن گفته نمی‌شود در ذهن فرزندان ما خشونت نقش می‌بندد، چرا یک پدر، فرزندان خود را می‌کشد؟
چرا یک فرزند پدر و مادر خود را می‌کشد؟ اصولا قتل‌ها در جامعه با چه اهدافی دنبال می‌شوند؟ به نظر بنده باید رسانه‌ها هنگام بیان اخبار قتل و جنایات در کنار آن کالبدشکافی کرده و دلایل و علل آن را بیان کرده و آسیب‌شناسی کنند. باید برای کاهش خشونت در جامعه سریعا اقدامات عملی انجام داد.
با مقاله و همایش و سخنرانی خشونت‌ها کاهش پیدا نمی‌کنند بلکه باید دولت و نهاد‌های متولی دست به کار‌های عملی بزنند. با آمارگیری و بررسی سرانگشتی از زندان‌ها و پرونده‌های نزاع و ضرب و جرح و نقص عضو تا قتل باید به این نتیجه برسیم که آرامش ذهنی و روحی در جامعه ما کاهش یافته و خشونت به‌طور روزانه افزایش یافته است. حال برای توقف خشونت و کاهش آن باید از رفتارشناسان، روانشناسان، جرم‌شناسان و کارشناسان دینی و حتی صاحب‌نظران قضایی دعوت به همکاری کرد و در برنامه‌ریزی‌ها نکات مورد توجه را از آنان دریافت کرده و به طور کاربردی آن‌ها را تدوین کنیم و به کار بندیم.»
مصرف مواد مخدر موجب ارتکاب قتل می‌شود
او در ادامه می‌گوید: «نکته قابل توجه و مهم‌تر در دسترس بودن سلاح‌های سرد و گرم است. در حال حاضر انواع چاقو، قمه، شمشیر، نیمچه و قداره به راحتی در معابر و کنار خیابان به فروش می‌رسد. در خیابان‌ها مشاهده می‌کنیم که این‌گونه اقلام چیده شده و در دسترس همگان قرار دارد حالا سلاح‌های گرم جای خود دارد.
به خاطر آشفتگی در بعضی کشور‌های همسایه و ورود سلاح‌های گرم و خرید و فروش آن در شهر‌های مرزی این‌گونه اقلام با سهولت وارد کشور شده و در دسترس طالب‌ها قرار می‌گیرند. منظور از طالبان آن دسته‌ای نیستند که در کشور همسایه هستند بلکه منظور افرادی هستند که علاقه‌مند به خرید و نگهداری این‌گونه اقلامند.
ضمنا در جامعه ما بعضی از جرایم مخصوصا خشن بسیار ارزانند و با چند ماه زندان یا مقداری جریمه و دیه به پایان می‌رسند. باید هزینه جرایم خشن را بالا برد. همین موضوع زورگیری که بعضا منجر به قتل قربانیان می‌شود باید به شکلی برای آن‌ها مجازات در نظر گرفت که دیگر کسی جرات زورگیری نکند.
طولانی بودن مراحل قضایی رسیدگی به این‌گونه جرایم باید کوتاه شده و مجازات آنان حتی‌الامکان در محل صورت بگیرد، چراکه وقتی با سلاح سرد یا گرم به شهروندان بی‌دفاع که در عزیمت به خانه یا محل کار خود هستند حمله کرده و آن‌ها را غافلگیر کرده مجروح و زخمی کنند دیگر چگونه باید این فرد را در زندان نگه داریم که برای خود استراحت کند.
باید هزینه این‌گونه جرایم بسیار سنگین شده و بالا رود. زورگیری‌ها، سرقت‌های مسلحانه و خرید و فروش سلاح گرم همچنین آدرس‌هایی که در اینترنت و در شبکه‌های مجازی برای خرید و فروش سلاح‌های گرم قرار داده می‌شود همان‌طوری که تا امروز مورد توجه نیرو‌های امنیتی و انتظامی قرار گرفته از این به بعد نیز باید با همان دقت و دلسوزی مورد پیگیری قرار گیرند.
شهروندان نیز آماده‌اند تا ضمن همکاری با نیرو‌های ذکر شده اجازه ندهند امنیت جامعه به بازی گرفته شود. همان‌گونه که رسول اکرم (ص) فرمودند: دو نعمت است که ارزش و قیمت آن مجهول و نامعلوم است و وقتی از دست انسان رفت تازه به جایگاه و امنیت آن پی می‌بریم؛ یکی سلامت و صحت بدن و دیگری امنیت.
امنیت روانی و اجتماعی اصلی‌ترین اقلام مورد نیاز برای زندگی مسالمت‌آمیز و فعالیت‌های فرهنگی، اقتصادی و آموزشی است، چراکه اگر خدای ناکرده امنیت به مخاطره بیفتد و توسط افراد بزهکار به چالش کشیده شود دیگر نه پول ارزش دارد و نه طلا. البته بعضی همکاران دانشگاهی فقر را نیز در بروز ناامنی موثر می‌دانند.
امیرالمومنین می‌فرماید: به خدا پناه می‌برم از فقر و فساد. پس واضح است که فساد یکی از مواردی است که به دنبال آن فقر وارد جامعه و خانواده می‌شود. باید با فقر مبارزه کرد تا فساد به عنوان زاییده اصلی آن به وجود نیاید.
بیکاری و اعتیاد مخصوصا به مواد مخدر شیمیایی و صنعتی از دلایل اصلی بروز قتل‌ها و بزهکاری‌های خشن در جامعه است. کسی که دچار توهم شده به راحتی می‌تواند یک انسان را با گوسفند اشتباه بگیرد و به آسانی سر او را ببرد. به‌رغم مبارزات گسترده و اساسی پلیس مبارزه با مواد مخدر قاچاقچیان هر روز با ظاهر و اسم جدید برای فریب فرزندان ما مواد مخدر تولیدی خود را وارد جامعه می‌کنند.
یک روز به نام شیشه و روز دیگر به نام تسبیح و امثال این‌ها مواد مخدر شیمیایی را عرضه می‌کنند. ابتدا با قیمت بسیار ارزان و تبلیغات اینکه این ماده دیگر اعتیاد ندارد. مثلا در ماده مخدر گل که برخی از افرادی که دست به جنایت زده‌اند در خون‌شان آثار این ماده دیده شده یکی از موادی است که حتی در تماس با پوست باعث ایجاد توهم در فرد می‌شود.
والدین و خانواده‌ها نباید تمام مسوولیت‌ها را به دوش نهاد‌های دولتی بسپارند. باید خود نیز مراقب فرزندان‌شان باشند و نوجوانان و جوانان باید توسط صدا و سیما و رسانه‌ها آموزش داده شود که ماده مخدر گل یا شیشه که به غلط در مورد آن‌ها در زمینه عدم اعتیاد تبلیغات می‌شود اعتیادآورترین موادی هستند که تا امروز به جامعه عرضه شدند.
مافیای مواد مخدر برای آلوده‌سازی نوجوانان و جوانان با قیمت ارزان و فراوان این مواد را در اختیار فرزندان ما قرار می‌دهند، اما بعد از اعتیاد و آلوده شدن آن‌ها دیگر خبری از جنس ارزان و فراوان نخواهد بود. همین‌جا اعلام می‌کنم هیچ کس و فرزند هیچ کس در حاشیه امنیت حضور ندارد بلکه فرزندان همه ما در معرض چالش و خطرات ناشی از فعالیت مافیای کثیف تولید و عرضه مواد مخدر است.
باید دوش به دوش یکدیگر با این جرثومه فساد و ویروس‌های خطرناک فرهنگی و اجتماعی مقابله کنیم. درصد قابل توجهی از افرادی که دست به جنایت زده‌اند چه به صورت زخمی کردن خطرناک و چه در شکل قتل افرادی هستند که در حالت توهم و غیرارادی دست به جنایت زده‌اند، بنابراین باید مراقبت کنیم تا در صورت آلوده شدن فرزندان‌مان به فوریت آن‌ها را به مراکز درمانی برده و درصدد درمان‌شان باشیم.
با همکاری با یکدیگر و نهاد‌های امنیتی می‌توانیم این بلا و مرض خانمان‌سوز را از جامعه ریشه‌کن کنیم، در غیر این صورت باید در انتظار خطری که در همین نزدیکی‌هاست، باشیم.»

۱۰ عادت برخی ثروتمندان که از دید خودشان کارکرد خوب داشته است

۱۰ قانون ساده برای ثروتمندتر شدن در جوانی
"جف بزوس" مدیر عامل آمازون گفته بود که هشت ساعت خوابیدن برای او "تفاوت بزرگ" ایجاد می‌کند. بزوس در این باره افزوده بود: "من خیلی تلاش می‌کنم تا خواب را در اولویت قرار دهم. برای من، این مقدار خوابیدن به منظور داشتن احساس انرژی و هیجان لازم است".

"کوری آرنولد" میلیونر بیش از ۴۰ هزار دنبال کننده در توئیتر دارد. او مدعی شده که در سن ۴۱ سالگی میلیونر شده است. او در توئیتر نوشته بود: "اگر این ۱۰ عادت را زودتر در پیش گرفته بودم می‌توانستم تا ۳۴ سالگی میلیونر شوم".

 او به فهرستی ده گانه از قوانین و عادت‌هایی که باید برای ثروتمند شدن از آن پیروی کنید اشاره کرده است:

۱- خواندن
او می‌گوید ۸۸ درصد افرادی که از نظر مالی موفق شده‌اند دست کم ۳۰ دقیقه در روز مطالعه می‌کنند. "مارک کیوبن" سرمایه‌دار امریکایی گفته که بیش از سه ساعت در روز مطالعه می‌کند و "بیل گیتس" طبق گزارش‌ها حدود ۵۰ کتاب در سال می‌خواند.

۲- اهداف خود را یادداشت کنید
آرنولد هم چنین توصیه می‌کند که افراد اهداف خود را بنویسند. او می‌نویسد: "احتمال دستیابی به اهداف مکتوب ۴۲ درصد بیش‌تر است".

نتیجه مطالعه‌ای انجام شده توسط دکتر "گیل متیوز" استاد روانشناسی دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا نیز با این آمار همخوانی دارد. متیوز مردان و زنان ۲۳ تا ۷۲ ساله را از سراسر جهان و با پیشینه‌ها و حرفه‌های مختلف مورد مطالعه قرار داد و آنان را به دو گروه تقسیم کرد. یک گروه اهداف خود را یادداشت کردند و گروه دیگر اهداف‌شان را یادداشت نکرده بودند. یافته‌های او نشان داد شرکت کنندگانی که اهداف خود را یادداشت کردند به خواسته‌های شان در سطح قابل توجهی بیش از کسانی که این کار را نکرده بودند دست یافتند.

۳-زود از خواب بیدار شوید
به گفته آرنولد، ۵۰ درصد از میلیونر‌ها سه ساعت پیش از شروع روز کاری خود از خواب بیدار می‌شوند. نتیجه پژوهشی صورت گرفته توسط "سی کورلی" که در آن ۱۷۷ میلیونر خودساخته را در بازه زمانی ۵ ساله مورد ارزیابی قرار داده بود با این آمار همخوانی دارد. کورلی دریافت که تقریبا ۵۰ درصد از آنان تقریبا سه ساعت پیش از آغاز روز کاری از خواب بیدار می‌شدند.

۴-خواب
آرنولد می‌گوید خواب کلید موفقیت است. اکثریت قریب به اتفاق میلیونر‌ها حداقل ۷ ساعت در شب می‌خوابند.

به گفته موسسه ملی سلامت در حالی که افراد معمولی در خواب پول در نمی‌آورند استراحت کافی به حافظه، خلاقیت و تصمیم گیری کمک می‌کند.

"جف بزوس" مدیر عامل آمازون گفته بود که هشت ساعت خوابیدن برای او "تفاوت بزرگ" ایجاد می‌کند. بزوس در این باره افزوده بود: "من خیلی تلاش می‌کنم تا خواب را در اولویت قرار دهم. برای من، این مقدار خوابیدن به منظور داشتن احساس انرژی و هیجان لازم است".

پیدا کردن بهترین برنامه خواب برای خود بسیار مهم است کم خوابی می‌تواند منجر به عادت‌های ناسالم شود، اما خواب بیش از اندازه بدون دلیل موجه نیز می‌تواند به عنوان تنبلی قلمداد شود.

۵-ورزش
آرنولد می‌گوید ورزش راهی عالی برای حفظ سلامت ذهن و بدن شما است. ۷۶ درصد از میلیونر‌ها دست کم ۳۰ دقیقه در روز ورزش می‌کنند.

"ریچارد برانسون" بنیانگذار گروه ویرجین گفته که تردید دارد اگر همواره به سلامت و تناسب اندام‌اش اهمیت نمی‌داد می‌توانست در زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش موفق شود. برانسون از بازی تنیس، دوچرخه سواری، دویدن و موج سواری با کایت لذت می‌برد.

او گفته بود: "من قطعا می‌توانم با حفظ تناسب اندام دو برابر بیش‌تر پول در بیاورم. حفظ تناسب اندام مغز را به خوبی حفظ می‌کند".

در یک پرسش و پاسخ در فیس بوک نیز "مارک زاکربرگ" بنیانگذار آن گفته بود که خوش اندام بودن "بسیار مهم" است.

او گفته بود: "انجام هر کاری به خوبی نیاز به انرژی دارد و زمانیکه تناسب اندام دارید انرژی بسیار بیش تری خواهید داشت."

۶-از بدهی بد اجتناب کنید
آرنولد می‌گوید میلیونر‌ها می‌دانند که هزینه‌های بهره اتلاف پول است. او "بدهی بد" را وام خودرو و کارت اعتباری و وام دانشجویی توصیف می‌کند. او می‌گوید: "من از کارت اعتباری استفاده می‌کنم. با این وجود، من ماهانه پرداخت می‌کنم. نکته کلیدی این است که میزان بهره‌ای را که پرداخت می‌کنید به حداقل برسانید".

راه‌های دیگر برای جلوگیری از بدهی بد، تعیین محدودیت‌های اعتباری واقع بینانه و مستند سازی مناسب همه تراکنش‌ها هستند.

۷- سرمایه‌گذاری
اگر به دنبال سرمایه گذاری هستید به خاطر داشته باشید که تضمینی برای کسب درآمد نیست و ارزش دارایی‌های شما ممکن است کاهش یابد. این بدان معناست که مهم است که هرگز بیش از آن چه که می‌توانید از دست بدهید سرمایه گذاری نکنید.

۸-جریان‌های متعدد درآمد
هشتمین نکته آرنولد ایجاد چندین راه درآمد بود و ادعا می‌کرد که میلیونر‌ها معمولا هفت منبع درآمد دارند. سود سهام، چک حقوق، درآمد اجاره، حق امتیاز، سود حاصل از فروش دارایی‌ها، سود حاصل از کسب و کار و علاقه به پس انداز برخی از راه‌هایی هستند که آرنولد می‌گوید که او از طریق آن پول به دست آورده است.

۹-ریسک کن
آرنولد می‌گوید: "میلیونر‌ها برای موفقیت وارد میدان می‌شوند و از شکست نمی‌ترسند".

گزارش "بیزینس اینسایدر" نشان می‌دهد که میلیونر‌های خودساخته تحمل بیشتری در برابر ریسک دارند. افراد ثروتمند در مقایسه با افرادی که ثروتمند نیستند از سطوح بالاتری از تحمل ریسک، برون گرایی و آگاهی برخوردارند.

به همین دلیل، افراد ثروتمند معمولا تاثیر قابل توجهی بر جامعه می‌گذارند. هنگامی که یک تصمیم گیرنده مهم با قابلیت تحمل ریسک بالا برنامه‌هایی را اجرا می‌کند که ممکن است مفید، اما بسیار پر ریسک باشند. این تصمیم گیری مستعد خطر ممکن است به ضرر سایر افراد ریسک گریزتر تمام شود.

۱۰- به دنبال مشاوره باشید
به گفته آرنولد، مشاوره خواستن کلید موفقیت است. او می‌گوید: "میلیونر‌ها کارشناسان و مربیان را کنار خود دارند".

منبع: نشریه سان/فرارو


رکورد خوب آقای محسن چاووشی در وسیله شدن برای خیرخواهی و کار نیک (عمل صالح)

رکورد عجیب محسن چاووشی در آزادی زندانیان، درمان بیماران و کمک به خانه دارشدن
آن‌چه که این اعداد را ارزشمند می‌کند، حضور تحسین‌برانگیز مردم است؛ نور امید در دل‌هایتان جاری.

خواننده محبوب دو دهه از موسیقی پاپ کشورمان هیچگاه در نفوذ به قلب‌های مردم عقب‌گرد نداشته و به جرات می‌توان گفت جزو معدود هنرمندانی است که طیف های مختلف مردم از پیر تا جوان به صدایش و رفتارش در مواجه با مسئولیت های اجتماعی علاقه مند هستند.

به گزارش تیتر کوتاه؛ او اخیرا در صفحه شخصی خود ضمن تشکر از هوادارانش، آماری از فعالیت های خیرخواهانه‌ای که انجام داده، ارائه کرد و نوشت: صحبت از مردمانی‌ست که بلندطبعی‌شان در هنگام فعالیت‌های نوع‌دوستانه، صحنه‌ای غرورآفرین به‌نمایش می‌گذارد. مردمانی که دست‌ در دست مشکلات، زندگی‌شان را سپری می‌کنند، دست یاری‌شان زنجیره‌ای ناگسستنی به‌وجود آورده است.

به همین منظور لازم است به‌اطلاع شما هم‌دلان و مخاطبان محسن چاوشی برسانیم که مجموع کمک‌های مردمی دریافت‌شده تاکنون، منجر به آزادی ۱۵۵۶ زندانی جرایم غیرعمد، تأمین هزینهٔ درمان ۱۲۵۰ بیمار، تأمین دیهٔ ۷۵ زندانی محکوم به اعدام و تأمین کمک‌هزینهٔ ۲۵ مسکن شده است.


همچنین به آگاهی‌تان می‌رسانیم که آزادی ۸۵۱ زندانی جرایم غیرعمد با همکاری ستاد دیهٔ کشور و آزادی ۷۰۵ زندانی دیگر با همراهی انجمن حمایت زندانیان بوده است.

آن‌چه که این اعداد را ارزشمند می‌کند، حضور تحسین‌برانگیز مردم است؛ نور امید در دل‌هایتان جاری

دکتر محمود سریع القلم : چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟

چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟
چرا اندونزی با سرعت نور در حال پیشرفت است؟ الگوی امارات چیست؟ چرا سنگاپور شفاف ترین نظام بانکی جهان را دارد؟ چگونه چین فقط در 20 سال به گونه ای عمل کرد که 60 درصد آنچه مردم آمریکا مصرف می کنند چینی است؟

عصر ایران؛ دکتر محمود سریع القلم - کانونی ترین علّتی که یک کشور بین المللی می شود، ساختار اقتصادی آن است. چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟
به محض اینکه دولتی تصمیم گرفت و مقرر کرد مسؤولیت تولید، توزیع، کسب درآمد، ایجاد اشتغال و معاش مردم نزد او باشد، ضرورت بین المللی شدن اقتصاد و کشور خود را از میان برداشته است.
نمونۀ بارز این وضعیت، اتحادِ جماهیرِ شوروی است.

در مقابل، وقتی دولتی زنجیرۀ تولید، مصرف، درآمد و اشتغال را به بخش خصوصی محوّل کند، «مجبور» می‌ شود نظام اقتصادی خود را در معرض اقتصاد بین الملل قرار دهد.

بخش خصوصی به قیمت، فروش، بهینه سازی مواد اولیه، رقابت، کیفیت خدمات، زمان، کارآمدی و وضعیت بازار حساس است.

بخش خصوصی ساختاری دارد که اجازه نمی‌ دهد کارمند تا ساعتِ 10 صبح مشغول صرف صبحانه باشد یا با مشتری بد رفتاری کند یا کالای نا مرغوب عرضه کند. هر لحظه و هر رفتار با اهمیت است.

علاوه بر بازار و رقابت داخلی، بخش خصوصی به محض ورود به بازارهای خارجی «مجبور» است کارآمد و رقابتی باشد.
اگر صنعت خودرو در 10 کشور دیگر فروش داشت و با هیوندای و تویوتا رقابت می کرد، آیا می توانست به تولید خودروی بی کیفیت ادامه دهد؟

زیمنس در 80 کشور فعالیت می کند. در محافل صنعتی جهان، دقت، زمان شناسی، کیفیت و برنامه ریزی زیمنس زبانزد همگان است. چه در صحنۀ داخلی و چه بین المللی، اگر ساختار رقابتی نباشد، چه دلیلی دارد شرکتی به کیفیت اهمیت دهد؟

چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟

وقتی رقابت نباشد، چه اهمیتی دارد که مشتری رضایت داشته باشد؟ صنعت خودروی کره جنوبی بیست سال در صحنۀ جهانی زحمت کشید تا در کنار صنعت خودروی آمریکا، ژاپن و آلمان قرار گیرد.
شرکت هواپیمایی ترکیه، هتل داری، صنعت رستوران و مراکز خرید این کشور چند دهه با فرانسه و ایتالیا رقابت کردند تا کشورشان را در 10 کشور اول مقصد توریسم جهان قرار دهند.

بین المللی شدن اقتصاد یک کشور، پی آمد بسیار تعیین کننده‌ای نه تنها در تولید و معاش، بلکه در شخصیت و رفتار آحاد یک جامعه دارد: شفافیت قوانین، مقررات، سیاست گذاری ها و آیین نامه ها.
به محض اینکه شرکتی بین المللی شد، باید عملیات و گردش کار خود را شفاف سازی کند چون به محض کوچک ترین تقلب، حیله گری، حساب سازی و تزویر، اعتماد، جایگاه و ارزش سهام خود را در بازار از دست می دهد.

رقابت و بازار، درستکاری را هم به دنبال می آورد نه ضرورتاً به واسطه مبانی اخلاقی بلکه به موجب اعتماد سازی، جلب مشتری و با هدف افزایش فروش وسهم بازار.

شفاف سازی سازمانی، شفافیت رفتاری افراد را به دنبال می آورد. اقتصادِ یک کشور نمی تواند بین المللی شود ولی در هاله ای از ابهام، مدیریت سازمان های موازی، گیر و دار بوروکراسی، بازی با آمار و تغییر خلق‌ الساعه سیاست گذاری­‌ها بماند.

همین که اقتصاد بین المللی شد، «مجبور» است شفاف باشد. جالب توجه اینکه حکومتِ ویتنام، متمرکز، اقتدارگرا و کمونیستی ولی اقتصاد آن بین المللی، شفاف و رقابتی است. مالزی، سنگاپور، ترکیه، اندونزی و مکزیک نیز در این چارچوب قرار می ‌گیرند.

استنتاج مقایسه‌ ای این کشورها، این اصل را اثبات می کند که دموکراسی ضرورتاً مقدمۀ رشد و توسعۀ اقتصادی نیست.

در کلِ جهان ظاهراً فقط در یک کشور، تقدم و تأخر توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی بحث می شود. بقیۀ حاکمیت ها عموماً مستقل از ماهیت نظام سیاسی آنها، «تصمیم» گرفته اند اقتصاد و بین المللی شدن اقتصاد را مبنا قرار دهند.

چندین دهه است در کشور بحث «شایسته سالاری» می شود. وقتی 85 درصد اقتصاد یک کشور نزد نهاد دولت است، تحقق «شایسته سالاری» در نظام اجتماعی امری نزدیک به محال است.

چندین دهه است در کشور بحث می شود چگونه از «مدیریت های فردی به مدیریت های سیستمی» حرکت کنیم. تنها با اقتصادِ غیر دولتی و بین المللی شدن اقتصاد، مهارت و سیستم اولویت پیدا می کنند.

چندین دهه است در کشور بحث «کارآمدی و مبارزه با فساد مالی و اداری» در جریان است. اگر فعالیت و نظام بانکی به معنای دقیق و عملیاتی کلمه، خصوصی باشد، هیچ گاه بانک خصوصی 65 میلیون یورو بدون وثیقه به فردی وام نمی دهد و وقتی هم وام داد آنقدر مکانیزم های نظارتی دارد که پروژه ها را تا سه سال به اتمام می رساند.

چندین دهه است نسبت به «فرار سرمایه» ابراز نگرانی می شود. ناکارآمدی ها و دخالت های دولتی است که اقتصاد ناسالم و «بی ثباتی» به بار می آورد و زمینه های فرار سرمایه را فراهم می کند.

اتفاقِ مهمِ دیگری که به موازاتِ بین المللی شدنِ اقتصاد می افتد، این است که مردم به کار و فعالیت در کشورشان علاقمند می شوند چون فضا و ساختار لازم برای درآمدزایی و زندگی معقول وجود دارد.

قابل اتکاءترین حامیان ناسیونالیسم و علاقه به وطن در میان طبقۀ متوسط و بخش خصوصی است. در چنین جوامعی، نفوذ سیاسی خارجی در حداقل خود می باشد. این طبقه به کشورش نیاز دارد تا بهتر زندگی کند.

اسراییلی ها در دهۀ 1960 به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به درجۀ فقر در جامعه و دولت خاورمیانه ای، با همان انگیزۀ اول (یعنی مالی) می توانند افراد را به خدمت بگیرند و نیازی به توسل به مشّوق های بعدی نیست. فقر، تعهد به خاک و کشور را به شدت ضعیف می کند.

مردم مالزی، اندونزی، ویتنام و سنگاپور لزومی ندارند به فکر مهاجرت به کشور دیگری باشند چون در میهن خود فرصت رشد، رقابت و بهبود زندگی خود را دارند.

چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟

برای ظهور ناسیونالیسم، طبقۀ متوسط و بخش خصوصی که عمدتاً اقتصاد را در دست داشته باشند، یک ضرورت حیاتی است.
ناسیونالیسم یک موضوع انتزاعی و احساسی نیست، بلکه امری واقعی و کمّی است. به موازات رشد تعلقِ خاطر به خاک به موجب بین المللی شدن اقتصاد، اندیشۀ سیاسی هم متعادل می شود زیرا عمومِ افراد متوجه می شوند زندگی آنها در گروی رقابت در داخل و خارج است و سخنان تند، عمدۀ مشتریان خود را از دست می دهد کما اینکه رادیکالیسم در امارات و ترکیه در حداقل خود قرار دارد.

رانت نباشد افراطی گری به حداقل خود می رسد. چرا درصدِ قابل توجهی از اقشار مختلف در روسیه از الیگارشی این کشور بدون آنکه در قلب خود کوچک ترین اعتقادی داشته باشند دفاع و حمایت می کنند؟ چون از نظر مالی به آن وابسته اند و رانت حکومتی در اختیار آنهاست.

عراق دارای قانون اساسی دموکراتیک است ولی به اذعان خود مقامات عراقی، سیستمی فاسد به لحاظ اداری و مالی دارد زیرا که اقتصاد، دولتی است و داشتنِ مقام در این کشور به معنای دسترسی به رانت و امکانات و احتمال سوءاستفاده، فساد مالی و فرصت طلبی های سیاسی است. سیاست سالم در گروی اقتصاد غیر دولتی است.

چرا رغبت به کار دولتی در آمریکا همیشه ضعیف بوده؟ چون در بخش خصوصی حداقل پنج برابر حقوق و مزایا بیشتر است. بی دلیل نیست که بالای 95درصد نیروی کار این کشور برای بخش خصوصی کار می کند. در مصر هم بخش خصوصی هست ولی در دالان های دولت تنفس می کند، استقلال ندارد و در خدمت حاکمیت است که به آن سرمایه داری اَنگَلی می گویند (Parasite Capitalism).

باز از مزایای بین المللی شدن اقتصاد این است که ساختار عمرانی یک کشور چون در معرض جهان قرار دارد، اصلاح شده و کارآمد می شود. جاده ها، فرودگاه ها، بنادر، هتل ها و حفاظت از محیط زیست اهمیت پیدا می کنند.

کشوری که اقتصاد بین المللی دارد نمی تواند هوای آلوده داشته باشد. در کشوری که اقتصادِ بین المللی دارد مردم «مجبور» می شوند زبان های خارجی بیاموزند. در دوبی 125 ملیت زندگی می کنند و امارات پنج برابر جمعیت خود شهروند خارجی دارد. طیف وسیعی از آداب، فرهنگ ها و زبان ها در کنار هم کار و زندگی می کنند. مردم می آموزند که باید به ملت ها و فرهنگ ها و قرائت های مختلف گوش فرا داد، احترام گذاشت و آموخت.

چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟

بین المللی شدن اقتصاد به اصلاح مهارت های روابط عمومی می انجامد و همزیستی در عین تکثر فرهنگی، امری عادی می شود.

در مباحث کلاب هاوس که بعضاً 7 – 8 ساعت هم به طول می انجامد، نوعی «سردرگمی تئوریک» به مشام می رسد. مشکل چیست؟ از کجا باید شروع کرد؟ قانون مشکل دارد یا فرهنگ؟ به چه کسانی باید توجه کرد؟ مشورت داد؟ نصیحت کرد؟ مشکل از دولت است یا مردم؟ تاریخ است یا جامعه؟ حملۀ مغول مقصر است یا حملۀ عثمانی؟ چرا آمریکا حرف گوش نمی کند؟ اِشکال در این تیم مذاکره کننده است یا آن تیم؟ ایراد در روشنفکران است یا فعالین سیاسی؟ این دولت مقصر است یا آن دولت؟ ساختارباید اصلاح شود؟ یاافکار؟ یا افراد؟ و ترتیب کدام است؟

البته این سردرگمی تئوریک از زمان مشروطه وجود داشته است. به عبارت دیگر، اجماعی در تعیین تقدم و تأخر قدم هایی که باید برای اصلاح امور برداشته شود، نیست. به بیان دیگر، «تئوری توسعه مورد اجماع» نداریم.

در مباحث کلاب هاوس به ندرت از تجربیات کشورهای دیگر مثال آورده می شود. برزیل چه کار کرده که از روسیه در تولید ناخالص ملی جلوتر است؟
چرا اندونزی با سرعت نور در حال پیشرفت است؟ الگوی امارات چیست؟ چرا سنگاپور شفاف ترین نظام بانکی جهان را دارد؟ چگونه چین فقط در 20 سال به گونه ای عمل کرد که 60 درصد آنچه مردم آمریکا مصرف می کنند چینی است؟

چگونه مکزیک در بسیاری موارد به آمریکا «نه» می گوید و در عین حال حدود 650 میلیارد دلار با آن کشور تجارت دارد؟
روسیه اولین دشمن آمریکاست که در عموم عرصه ها با آن در تضاد بوده و مقابله می کند، ولی مکزیک با مسکو، هم روابط خوبی دارد و هم در جنگ اوکراین، روسیه را محکوم نکرد. مکزیک چین را به شریک دوم تجاری خود تبدیل کرد تا از آمریکا امتیاز اقتصادی و سیاسی بگیرد.

به نظر می رسد این کشورها و شهروندان آنها در سردرگمی تئوریک به سر نمی برند زیرا به عنوان اولین و تعیین کننده ترین قدم در تئوری توسعه، اقتصاد خود را غیر دولتی کرده اند و با ابزار مالی، اداری و سیاست گذاری از فعایت بخش خصوصی خود در داخل و صحنۀ جهانی حمایت می کنند.

همین طور با محدود کردن دولت به امر قانون گذاری و نظارت، از ظهور اختلاس، دروغ، حیله گری، تقلب، احتکار، فرصت طلبی و خروج سرمایه جلوگیری کرده اند.

هم اکنون تولید کنندگان خودرو در صف ایستاده اند تا مکزیک به آنها مجوز تولید در خاک خود را صادر کند. البته عموم این کشورهایی که از سردرگمی تئوریک عبور کرده اند، یک پیش شرط را قبول کرده و به آن عمل کرده اند: «با داخلی ها قدرت را share {تسهیم} می کنند و با خارجی ها ثروت را».

چرا نمی‌توانیم بین المللی شویم؟

در سال 2016 گروه HNA چینی با حدود 6.5 میلیارد دلارتوانست 25 درصد از گروه هتل هیلتون را خریده و دو نفر از ده نفر هیات مدیره را چینی کند. از سال 2002 تا کنون، چینی ها با هزینه کردن حدود 120 میلیارد دلار شرکت های آمریکایی را خریده اند.

در عین حال، معلوم نیست این پیش شرط با فرهنگ سیاسی خاورمیانه ای ها که کنترل را به جای مدیریت ارزش گذاری می کنند تا چه حد سنخیت داشته باشد. سردرگمی ها از آنجا شروع می شود که تجربۀ بشری چه در گفت و گوها و چه در مدیریت ها تقریباً تعطیل است.

هشدار دکتر افروز نسبت به «فرسودگی روانی» مردان

هشدار نسبت به «فرسودگی روانی» مردان

هشدار نسبت به «فرسودگی روانی» مردان
گروه جامعه: روانشناس و استاد ممتاز دانشگاه تهران نسبت به «فرسودگی روانی» در مردان هشدار داد و گفت: کارگزاران باید نسبت به سلامت، بهداشت و آرامش روان مردان و نشاط معنوی آنها دقت داشته باشند چراکه افسردگی‌ها و فرسودگی های روانی می‌تواند مقدمه‌ای برای خودکشی شوند.به گزارش ایسنا، دکتر غلامعلی افروز  همزمان با هفته جهانی سلامت مردان، "امنیت روانی" را بالاترین امنیت برای افراد دانست و اظهار کرد: امنیت روانی بدون حمایت‌های معیشتی، شغلی، اقتصادی و اجتماعی مقدور نمی‌شود.
 
این استاد ممتاز دانشگاه تهران با بیان اینکه بسیاری از آقایان در حال حاضر دچار اضطراب شدید و افسردگی قابل توجه شده اند، ادامه داد: برخی از مردان به دلیل احساس ناتوانی در حسن تامین معیشت خانواده فرسودگی روانی پیدا کرده‌اند و نسبت به تامین معیشت خانواده خود نگران هستند. مردان خانواده در حالی سنگربانان خانواده محسوب می‌شوند که با نگرانی‌های یاد شده بعضا احساس اقتدار لازم برای این سنگربانی را از دست داده‌اند.
به گفته این روانشناس،احساس "فرسودگی روانی" بسیار سنگین‌تر از احساس "افسردگی" است و در "فرسودگی روانی" می‌توان گفت شخصیت افراد می‌سوزد.وی معتقد است که فشارهای روانی، اقتصادی، اجتماعی، عاطفی و معیشتی می‌تواند تعارضات روانی برای مردان ایجاد و فرسودگی روانی آنها را چند برابر کنند.
افروز درباره نشانه‌های فرسودگی روانی، توضیح داد: احساس شرمندگی از ناتوانی در تامین معیشت خانواده، از دست دادن تمرکز، نگرانی‌ نسبت به آینده شغلی و خانوادگی و معیشتی، داشتن تعارضات و دوگانگی‌های روانی، اضطراب و افسردگی همگی منجر به ایجاد فرسودگی روانی می‌شود.
وی "خانواده" را باغ، زنان را باغبان و مردان خانواده را سنگربان این باغ تشبیه کرد و افزود: مردان باید مراقب آرامش و امنیت همسر و فرزندان خود باشند. تامین امنیت روانی و معیشت خانواده فراتر از تامین خوراک برای اعضا خانواده است بلکه معیشت شامل تامین حسن و آرامش در زندگی نیز می‌شود. این استاد ممتاز دانشگاه تهران با اشاره به اهمیت نقش شرایط اقتصادی و معیشتی مردان در داشتن سلامت و امنیت روان، ادامه داد: بسیاری از آقایان مراجعه کننده به روانشناسان می‌گویند وقتی به دهه سوم  ماه می‌رسند با مشکلات خواب مواجه می شوند. برخی مردان دو شغله می‌گویند نگران این هستیم که نتوانیم مخارج جاری زندگی را تامین کنیم که این امر فشار مضاعفی بر مردان وارد می‌کند. مجموعه این فشارها برای مردان نا امنی روانی ایجاد کرده است.

این روانشناس وظیفه تامین احساس امنیت روانی و معیشت مطلوب خانواده‌ها را بر عهده کارگزاران جامعه دانست و یادآور شد: این امنیت روانی و معیشت مطلوب خانواده‌ها شامل تامین تمام نیازهای معقول زندگی است. مردان مکلف‌اند آرامش خانواده را حفظ کنند اما مردی می‌تواند این آرامش را تقویت کرده و سنگربان خانواده باشد که خود آرامش داشته باشد. سنگربانی که کلافگی فکری پیدا کرده و دلمرده، مضطرب و نگران است نمی‌تواند باغ زندگی را نگه دارد. امروزه مردان بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت، آرامش و نشاط معنوی دارند.

افروز در پایان سخنان خود با بیان اینکه مهم ترین رکن هر خانواده مادر است و این پدر است که باید به مادر آرامش دهد، بیان کرد: اگر باغبان خانواده یعنی مردان و پدران نشاط نداشته باشند فرزندان و زنان نیز نشاط نخواهند داشت. نشاط و رشد فرزندان بستگی به نشاط پدر و مادر دارد و اگر  پدر دلمرده و فرسوده شود قطعا مادر نیز دلمرده شده و فرزندان احساس کسالت و خانه گریزی پیدا می کنند. حتی ممکن است در این شرایط فرزندان به اشتباه برای سرگرمی خود به فضای مجازی پناه برده و از والدین دوری کنند.