واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

باز هم اعتیاد عامل تشدید جرمها


رنگ لباس‌های جوان معتاد که با ربودن ۳ پسر و یک دختر، آنها را تسلیم نیت شوم خود کرده بود او را به دام پلیس انداخت.

به گزارش همشهری، پنجم تیرماه شکایتی در اختیار مأموران کلانتری 144جوادیه تهرانپارس قرار گرفت که از ربودن و آزار و اذیت نوجوانی 14ساله حکایت داشت. پسر نوجوان وقتی مقابل مأموران قرار گرفت در تشریح ماجرا گفت: ظهر بود که برای خرید از خانه‌مان حوالی خیابان جشنواره بیرون آمدم. داخل کوچه چشمم به پسرجوانی افتاد. او از من آدرسی پرسید و من داشتم راهنمایی‌اش می‌کردم که یکدفعه چاقویی از جیبش در آورد و زیرگلویم گذاشت. از ترس همه بدنم می‌لرزید و او با تهدید گوشی موبایل مرا گرفت. بعد مرا کشان‌کشان با خود برد تا اینکه به خرابه‌ای در آن حوالی رسیدیم و در آنجا مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و پس از آن پا به فرار گذاشت.

زورگیری خونین

با این شکایت تحقیقات مأموران برای شناسایی جوان شیطان‌صفت شروع شد تا اینکه 3روز بعد شکایت دیگری در اختیار مأموران قرار گرفت. این‌بار پسر18ساله‌ای هدف حمله متهم تحت تعقیب قرار گرفته و اموالش به سرقت رفته بود اما با مقاومت او، متهم موفق به اجرای نقشه سیاهش نشده بود. با این حال با چاقو ضربه‌ای به کتف شاکی زده و پس از مجروح کردن او و سرقت اموالش متواری شده بود.

سومین شکایت

درحالی‌که هر دو شاکی مشخصات یکسانی از مرد شیطان‌صفت ارائه کرده بودند گزارش سومین حادثه نیز به مأموران کلانتری اعلام شد. سومین قربانی که پسر17ساله‌ای است درباره جزئیات حادثه گفت: ساعت 21:30نوزدهم تیرماه بود و همراه دوستم در پارکی در شرق تهران بودیم که پسرجوانی به سمت ما آمد. او با تهدید چاقو موبایل‌های من و دوستم را گرفت و به دوستم گفت که به خانه برود و برایش مقداری پول تهیه کند. دوستم هم پا به فرار گذاشت و از ترسش برنگشت. همزمان با رفتن او مرد جوان با تهدید چاقو مرا به داخل یک کامیون اسقاطی برد و در آنجا مورد آزار و اذیت قرار داد و فرار کرد.

ربودن دختر جوان

جرائم سیاه متهم تحت تعقیب همچنان ادامه داشت و درحالی‌که هنوز ردی از او به‌دست نیامده بود، وی چهارمین طعمه‌اش را هم ربود. این بار شاکی دختری 29ساله بود. او ظهر 20تیرماه هنگام رفتن به خانه، در بین راه به جوان شیطان صفتی برخورد که چاقویی زیر گلویش گذاشت و از او خواست تا موبایل و هرچه پول دارد را تحویلش بدهد. متهم با تهدید موبایل و 3هزار تومان پولی را که داخل کیف دختر جوان بود دزدید و بعد از آن او را کشان کشان به پشت یک کامیون برد و مورد آزار و اذیت قرار داد.

دستگیری

نکته مشابهی که همه شاکیان مطرح کردند مشخصات ظاهری متهم بود؛ مردی با پیراهن مشکی و شلوار قهوه ای. مأموران گشت کلانتری جوادیه تهرانپارس با در اختیار داشتن مشخصات ظاهری و تصویر چهره‌نگاری شده متهم به جست‌وجوهای خود ادامه دادند تا اینکه عصر یکشنبه 21تیرماه او را در یکی از خیابان‌ها شناسایی و دستگیر کردند.

این پسر 26ساله به نام ابوطالب روز گذشته به شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و وقتی در برابر قاضی بستان‌زاده قرار گرفت خیلی خونسرد به جنایت سیاه، زورگیری و آدم ربایی اعتراف کرد. او همچنین در گفت‌وگو با همشهری از جزئیات جنایاتش گفت که در ادامه می‌خوانید:

    چرا دختر و پسرها را می‌ربودی؟

نمی‌دانم. من خودم قربانی تجاوز بودم. سال88 جوانی با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و از آن به بعد زندگی من نابود شد.

    یعنی در پی انتقام بودی؟

شاید. اما از آن به بعد بود که این فکرها به سرم زد.

    سرقت چطور. دلیل آن‌چه بود؟

اعتیاد. من شیشه و قرص‌های روانگردان مصرف می‌کردم و برای به‌دست آوردن پول اموال طعمه‌هایم را سرقت می‌کردم.

    در این سرقت‌ها چقدر گیرت آمد؟

پول نقد فقط همان 3هزار تومانی که از دختر جوان دزدیدم. مابقی گوشی موبایل بود که آنها را در ازای دریافت مواد می‌فروختم. شاید یکی از دلایلی که به آنها تجاوز می‌کردم، همین اعتیاد و توهم ناشی از مصرف مواد بود. آن موقع مغزم هنگ کرده بود و نمی‌دانستم چه می‌کنم.

    اهل کجایی؟

اهل یکی از شهرستان‌های غربی کشور هستم و 5سال پیش برای کار به تهران آمدم.

    چه کار می‌کردی؟

مدتی نصاب داربست بودم اما وقتی با یک دختر آشنا شدم و می‌خواستم با او ازدواج کنم متوجه شدم که اعتیاد به شیشه دارد که از طریق او من هم معتاد شدم و به این روز افتادم. اعتیاد زندگی‌ام را تباه کرد و هر چیزی که داشتم را از دست دادم تا جایی که کارتن‌خوابی می‌کردم. باورتان می‌شود که من فقط همین یک دست لباس را دارم که از روی همان هم شناسایی شدم؟ هرچه هم پول گیرم می‌آمد به قاچاقچی می‌دادم و مواد می‌خریدم.

    سابقه داری؟

2بار پیش از این دستگیر شدم. یک‌بار به‌خاطر اعتیادم پدرم را کتک زدم که به‌خاطر آن 2‌ماه زندان بودم. بعد از آن هم بر سر مواد‌مخدر با یک قاچاقچی درگیر شده و با چاقو او را زدم که به اتهام ضرب و جرح در آن پرونده هم 3‌ماه زندان بودم.


ادامه ماجرای دو معتاد متجاوز در ظاهر مسافرکش

17 زن و دختر جوان با مراجعه به پلیس آگاهی، شیاطین پایتخت را شناسایی و از آنها شکایت کردند. یکی از متهمان و آخرین قربانی دو پسر شرور در گفت‌و‌گو با جام‌جم، جزئیات اقدامات سیاه متجاوزان را تشریح کرد.

به گزارش جام جم، در این پرونده دو پسر به نام های سعید و فرهاد 21 و 25 ساله متهم هستند از اوایل فروردین امسال با استفاده از یک دستگاه پراید مشکی رنگ در قالب مسافربر اقدام به ربودن و آزار و اذیت زنان و دختران جوان می کردند.

رسیدگی به این پرونده همزمان با شکایت دختر جوانی آغاز شد. فریبا 22 ساله با مراجعه به ماموران کلانتری سنایی در شکایتی گفت: شامگاه 20 فروردین قصد رفتن به خانه را داشتم که خودروی پراید مشکی رنگی با دو سرنشین در میدان هفت تیر مقابلم توقف کرد. وقتی سوار خودرو شدم، پسر جوانی که در صندلی جلو نشسته بود با تهدید چاقو مرا به زیر صندلی برد و پس از رفتن به بیابان های شرق تهران مرا مورد آزار و اذیت قرار داده و در تهرانپارس رها کردند.

در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری دو شیطان پایتخت ادامه داشت، زن دیگری با مراجعه به دادسرای جنایی از دو سرنشین خودروی پراید مشکی رنگ به اتهام تجاوز شکایت کرد. لیلا 32 ساله در شکایتش گفت: 25 خرداد از خانه ام در تهرانسر خارج شدم. قصد داشتم به سه راه آذری بروم که یک خودروی پراید مشکی رنگ مقابلم توقف کرد. در میانه راه راننده مسیرش را به سمت اسلامشهر تغییر کرد. وقتی به او اعتراض کردم، پسر جوانی که جلو نشسته بود، با تهدید چاقو مرا به زیر صندلی برد. آنها به بیابان های فیروزبهرام رفتند و پس از مصرف شیشه در خودرو مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند.

با ثبت دومین شکایت، ماموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی، دو متهم را هشتم تیرماه شناسایی و دستگیر کردند.

سعید و فرهاد با انتقال به دادسرا به هشت فقره ربودن و آزار و اذیت زنان اعتراف کردند. همزمان با اعترافات متهمان و انتشار چهره آنها در رسانه ها 9 زن و دختر جوان به دادسرا و پلیس آگاهی مراجعه و دو پسر شیطان صفت را شناسایی کردند.

2 پسر شرور کابوس شب و روزم هستند

نیوشا 20 ساله آخرین قربانی دو پسر شیطان صفت است که از لحظات دلهره آور آن روز می گوید. گفت وگویی را با او انجام دادیم که می خوانید:

از روز حادثه بگو؟

دوم تیرماه قصد داشتم از خانه مان در غرب تهران به دانشگاه بروم. منتظر تاکسی بودم، اما هرچه انتظار کشیدم خبری از تاکسی نبود. یک پراید مشکی شیشه دودی مقابلم توقف کرد. دو پسر سرنشین آن بودند. مسیرم طولانی نبود، به همین دلیل سوار شدم. ناگهان راننده مسیرش را به سمت کن تغییر داد. هرچه به او اعتراض کردم، فایده ای نداشت و در ادامه به سمت عوارضی آزادگان رفت.

برای نجات تلاش نکردی؟

درهای خودرو قفل بود. فرهاد راننده بود و سعید کنارش نشسته بود. یک لحظه سعید با چاقو به صندلی عقب آمد و مرا تهدید کرد. نمی توانستم کاری کنم. او برای این که مرا بیشتر بترساند، دندان های مصنوعی اش را از دهانش خارج کرد و حتی مرا گاز گرفت.

آنها حالت طبیعی نداشتند و من فکر می کنم مواد مصرف کرده بودند. هرچه التماس کردم و گفتم هرچه بخواهید به شما می دهم، گوششان بدهکار نبود. تا این که به بیابان رسیدیم، یک لحظه نمی دانم چه اتفاقی افتاد که آنها از آزار و اذیت من منصرف شدند، اما بشدت از آنها کتک خورده بودم و آنها تهدیدم کردند با قمه مرا می کشند.

بعد چه شد؟

فرهاد سریع پیاده شد و هر دو پلاک خودرو را با پارچه پوشاند و دوباره به داخل خودرو آمد.

از تو سرقت کردند؟

آنها با قمه تهدید کردند اگر پول و اموالم را به آنها ندهم، مرا می کشند. من هم مجبور بودم به حرفشان گوش بدهم. می ترسیدم که هر لحظه با قمه مرا به قتل برسانند.

چقدر سرقت کردند؟

گوشواره، دستبند و گردنبندم را همراه یک حلقه انگشتر به ارزش شش میلیون تومان سرقت کردند. آنها تلفن همراه و 60 هزار تومان پول نقدم را از من گرفتند و بعد مرا در بیابان رها کرده و رفتند.

چگونه از بیابان نجات پیدا کردی؟

قدرت فکر کردن نداشتم. چند دقیقه ای در بیابان سرگردان بودم تا این که توانستم بسختی خودم را به کنار اتوبان برسانم. در آنجا پسر جوان موتورسواری مرا سوار کرد و به یافت آباد رساند، در آنجا با پلیس تماس گرفتم و موضوع را اعلام کردم و به خانواده ام خبر دادم.

چطور متوجه دستگیری متهمان شدی؟

چند روز قبل متوجه شدم روزنامه ها خبر دستگیری دو شیطان صفت را منتشر کرده اند و از طریق روزنامه ها متوجه موضوع دستگیری آنها شدم.

توانستی متهمان را شناسایی کنی؟

چهره آنها کابوس من بود، حتی جزئیات صورت آنها را یادم هست. صبح و شب صورتشان جلوی چشمانم بود. آن روز متوجه شدم فرهاد خالکوبی دارد و سعید هم روی دستش جای چاقو هست. وقتی قصد داشت مرا بزند، متوجه زخم هایش شدم.

بعد از آن حادثه چگونه زندگی می کنی؟

همیشه ترس همراهم است. خیلی مواقع می ترسم تنهایی بیرون بروم و وقتی هوا تاریک می شود، وحشتم بیشتر می شود. دیگر از همه خودروهای شخصی ترس دارم و حتی اگر 20 دقیقه هم طول بکشد، منتظر می مانم تا تاکسی سوار شوم. هیچ وقت التماس هایم به آن دو پسر و کتک هایی را که زدند، از یاد نمی برم. زندگی من دیگر با ترس همراه شده و حتی چند بار به روان شناس مراجعه کردم تا این حادثه را فراموش کنم.

تاکسی نباشد، سوار خودروی متجاوز می شوی

سعید 21 ساله خیلی خونسرد است و ادعا می کند هدف اصلی او و همدستش سرقت از زنان بوده اما تحت تاثیر موادمخدر، زنان و دختران را مورد آزار و اذیت قرار می دادند.

چند وقت است مواد مصرف می کنی؟

حدود یک سالی می شود. ابتدا با قرص شروع کردم و به شیشه رسیدم.

نقشه ربودن زنان را تو طراحی کردی؟

نه. یک روز در مورد بی پولی با فرهاد صحبت می کردم که دو نفری تصمیم به سرقت از زنان گرفتیم.

اگر هدفتان سرقت بود، پس چرا زنان را مورد آزار و اذیت قرار می دادید؟

بعد از مصرف شیشه، دست به سرقت می زدیم و تحت تاثیر توهم آن، زنان و دختران را مورد آزار و اذیت قرار می دادیم.

چطور طعمه ها را شناسایی می کردید؟

ابتدا در شرق تهران زنی را سوار کرده و نقشه خود را اجرا کردیم. در خیابان پرسه می زدیم و زنان تنها را در محل های خلوت به عنوان مسافر سوار می کردیم. شرق تهران هم شلوغ بود و هم راه فرار کم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در غرب تهران به جرایم خود ادامه دهیم. اغلب قربانیان را در بلوار آبشناسان و میدان دانشگاه سوار می کردیم. خیلی از آنها دانشجو بودند و بعد از آزار و اذیت وسایل باارزش آنها را سرقت و زنان را با همان وضع رها می کردیم.

وقتی التماس قربانیان را می دیدی، پشیمان نمی شدی؟

نه. همه آنها التماس می کردند و اگر می خواستم توجه کنم، باید تمام زنان را رها می کردم. تعدادی از آنها پول و طلاهایشان را می دادند و از ما می خواستند رهایشان کنیم اما ما تحت تاثیر موادمخدر بودیم و هیچ کنترلی بر رفتارمان نداشتیم.

با پول و طلاهای سرقتی چه می کردید؟

آنها را به یک موادفروش می دادیم و به جای آن شیشه می گرفتیم.

بیشتر چه زمانی به دنبال طعمه می گشتید؟

ظهر بهترین زمان برای این کار بود.

قربانیان به شما مشکوک نمی شدند؟

این همه مسافربر شخصی چه کسی به اینها شک می کند؟ ما هم یکی از آنها. وقتی در گرما منتظر تاکسی باشی و ماشین نباشد سوار درشکه هم می شوی.

پشیمان نیستی؟

پشیمانم، اما ما کنترلی بر رفتارمان نداشتیم و در زمان ربودن زنان توهم داشتیم.