واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

وضع بد کرونا در تهران: تهران در آستانه برپایی بیمارستان‌های صحرایی

رئیس بیمارستان بقیة‌الله(عج) نیز از پر شدن ظرفیت بیش از ۳۵۰ تخت این مرکز درمانی خبر داده و اعلام کرده که «روزانه بیش از ۶۰۰ بیمار کرونایی را بعد از ۶ ساعت بستری برای ادامه درمان به منزل می‌فرستیم.»

وضعیت تهران در برابر موج بیماری کرونا خیلی وخیم است. پیک پنجم لحظه به‌ لحظه سخت‌تر می‌شود و زمزمه‌های اشباع کامل تخت‌های بستری، کمبودهای دارویی، معطلی‌های چند ساعته در اورژانس و تریاژ بیمارستان‌ها و احتمال خوابیدن مریض‌ها پشت درهای بیمارستان‌ها از سوی رؤسای بیمارستان‌ها آژیر قرمز را در پایتخت ایران به صدا درآورده است.

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «همزمان با انتشار اخبار امیدوارکننده‌ای چون آغاز واکسیناسیون علیه کووید-۱۹ معلمان و خبرنگاران از روز عید غدیر خم و اعلام اثر بخشی چشمگیر واکسن تولید مشترک ایران و کوبا در برابر واریانت دلتا و همچنین نتایج موفقیت‌آمیز آزمون بالینی واکسن کرونای نورا، ساخت سپاه پاسداران، اخبار نگران‌کننده‌ای نیز از وضعیت قرمز پایتخت به‌ دلیل آن چه پروتکل‌شکنی عنوان می‌شود، به گوش می‌رسد. طبق دستور وزیر بهداشت گروه‌های جدید هدف همزمان با عید سعید غدیر شامل رانندگان ناوگان حمل‌ونقل عمومی شهری، ریلی، جاده‌ای، دریایی و هوایی، زندانیان سراسر کشور، معلمان، خبرنگاران و بیماران دیابتی که در سامانه مربوطه ثبت شده‌اند و همچنین باقیمانده بیماران صعب‌العلاج و بیماران خاص و نادر واکسینه می‌شوند.

از طرفی با توجه به این که تزریق واکسن کرونا به مرز ۱۱ میلیون نفر نزدیک شده است اما رؤسای بیمارستان‌ها همچنان از طغیان موج پنجم کرونا در رسانه‌ها ابراز نگرانی کردند؛ به طوری که وضعیت تهران در برابر موج بیماری کرونا خیلی وخیم است. پیک پنجم لحظه به‌ لحظه سخت‌تر می‌شود و زمزمه‌های اشباع کامل تخت‌های بستری، کمبودهای دارویی، معطلی‌های چند ساعته در اورژانس و تریاژ بیمارستان‌ها و احتمال خوابیدن مریض‌ها پشت درهای بیمارستان‌ها از سوی رؤسای بیمارستان‌ها آژیر قرمز را در پایتخت ایران به صدا درآورده است.

بستری تهران از مرز ۱۰ هزار نفر گذشت

نادر توکلی، معاون درمان ستاد کرونا در تهران، به «ایران» می‌گوید: «شاخص‌ها در حوزه مراجعات سرپایی، بستری و بیماران بدحال نیازمند به دستگاه‌های ونتیلاتور به‌شدت افزایشی است. با آن که هنوز به قله موج پنجم کرونا نرسیده‌ایم، تعداد بستری‌ها از مرز ۱۰ هزار نفر در تهران عبور کرده است، برای همین تأکید داریم چنان چه استفاده از ظرفیت مراکز درمانی تأمین اجتماعی و نیروهای مسلح پاسخگو نباشد، به‌ سمت برپایی بیمارستان‌های صحرایی می‌رویم.»

رئیس بیمارستان بقیة‌الله(عج) نیز از پر شدن ظرفیت بیش از ۳۵۰ تخت این مرکز درمانی خبر داده و اعلام کرده که «روزانه بیش از ۶۰۰ بیمار کرونایی را بعد از ۶ ساعت بستری برای ادامه درمان به منزل می‌فرستیم.»

وخیم‌شدن اوضاع تهران واکنش رئیس شورای شهر تهران را هم به‌ دنبال داشته است. محسن هاشمی گفته است تعداد فوتی‌های روزانه کرونا در پایتخت از مرز ۱۵۰ نفر عبور کرده و متأسفانه تعطیلات ۶ روزه اثر بخشی نداشته که هیچ اثر منفی و عکس داشته است. او اعلام کرده است، ستاد کرونا در تهران با همکاری شهرداری آن باید هر چه سریع‌تر جلسه ویژه‌ای برای مقابله با این وضعیت تشکیل دهد. از چند روز گذشته تقاضا برای ورود مراکز ارتشی و شهرداری و سازمان‌های دیگر برای کمک به بیمارستان‌ها بالا گرفته است.

فرسودگی و خستگی مزمن کادر درمان در مقابله با کرونا

حمیـــد ســـوری، رئیـــس کمیتـــه اپیدمیولوژی کشور، می‌گوید: منابع و تجهیزات و وسایل مورد نیاز برای رسیدگی به بیماران کرونایی رو به پایان است و کادر درمان بخش‌های عفونی با فرسودگی و خستگی مزمنی در حال ارائه خدمات به بیماران کرونایی هستند.

او به «ایران» می‌گوید: «تنها ابلاغ پروتکل‌های بهداشتی در استان تهران کفایت نمی‌کند، سازمان‌های دیگر در یک و نیم سال گذشته یا تعطیل بوده‌اند یا دور کار! وقت آن رسیده پای کار بیایند و به حوزه پیشگیری، مداخله و حتی تهیه تجهیزات درمانی از جمله ایجاد تخت‌های بستری موقت، منابع اکسیژن و ... به مراکز درمان کمک کنند.»

در همین زمینه دیروز رئیس بیمارستان سینا در تهران نیز به خبرگزاری ایسنا گفت: «من تقاضا دارم مراکز دیگر مانند مراکز ارتشی، شهرداری و ... هم به داد بیماران و بیمارستان‌ها برسند. اگر تعداد بیماران مقداری بیشتر شود دیگر پشت در بیمارستان می‌مانند. شرایط فعلی بیمارستان‌ها از هفته‌های قبل قابل پیش‌بینی بود.»

محمد طالب‌پور، دوشنبه هفته گذشته به «ایران» اعلام کرده بود: «روزانه بیش از ۱۸۰ بیمار کرونایی بستری داریم. اغلب این بیماران مریض‌های بدحال هستند و گاهی ساعت‌های طولانی در اوژانس و تریاژ برای خالی‌شدن تخت‌ها منتظر می‌مانند. برای همین به ناچار عمده درمان را به بخش سرپایی ارجاع دادیم و تزریق داروهای رمدسیویر را در کلینیک‌های سرپایی انجام می‌دهند.»

طالب‌پور درباره این که آیا تعطیلی ۶ روزه تهران تأثیری در کاهش بار مراجعات داشته است یا خیر، به ایسنا گفته است: فعلا نمی‌توانیم قضاوت کنیم اما تعداد مریض‌هایی که در این روزهای تعطیل مراجعه کردند هر روز بیشتر از روز قبل بوده است. ما هنوز به قله پیک پنجم نرسیدیم و تعطیلی توانسته یک مقدار آن را عقب بیندازد ولی نیاز به ارزیابی اپیدمیولوژیک دارد.

ضرورت بازبینی پروتکل‌های بهداشتی در مورد تهران

حمید سوری، رئیس کمیته اپیدمیولوژی کرونا، درباره وضعیت اپیدمیولوژیکی ویروس دلتا در تهران  می‌گوید: وضعیت اپیدمی در تهران به شرایط نگران‌کننده‌ای رسیده و اغلب شهرهای استان وضعیت نامناسبی دارند. چرخش سریع ویروس کرونا با واریانت جهش‌یافته جدید منجر به این شده آمار مراجعه به بیمارستان‌ها به‌شدت بالا برود و فراوانی مرگ‌ها بیشتر شود. نگرانی‌ها به حدی رسیده که ما مجبور هستیم با اقدامات سریع و مداخلات اثرگذار بار را کم کنیم.

سوری در پاسخ به این که تعطیلی چند روزه تهران در کاهش بار ناشی از اپیدمی چه تأثیری دارد، عنوان می‌کند: این تعطیلی‌ها مسکن موقتی خواهد بود و نمی‌تواند آثار درازمدت داشته باشد. اگر برنامه خاصی برای بعد از تعطیلات و به اجرا درآوردن تمام و کمال قواعد مربوط به تعطیلات نداشته باشیم، اثربخشی آن به‌شدت پایین خواهد بود و هزینه هنگفتی به جامعه تحمیل می‌شود. ما می‌بینیم با وجود پیک فزاینده جاده‌های منتهی به شمال انباشته از خودرو است، بزرگراه‌ها و خیابان‌ها پر ازدحام و تجمع بسیار بالایی در مراکز خرید شاهد هستیم. تعطیلی ادارات هم نه‌تنها کمکی به اپیدمی نمی‌کند بلکه این نوع فراغت برای کارمندان فرصتی را فراهم می‌کند که در خارج از فضای فیزیکی اداره دنبال کارهای عقب‌مانده‌شان بروند. بنابراین، این که تهران را با شیوه هفته گذشته تعطیل کنیم اقدام هوشمندانه‌ای نیست و قطعاً فقط آسیب اجتماعی به جامعه می‌رساند و آتش اپیدمی همچنان خاموش نخواهد شد.

او درباره این که چه عواملی موجب شد تهران با این شدت موج پنجم را تجربه کند، می‌گوید: رویکردهایی که برای کنترل اپیدمی داشتیم با مزمن‌شدن شرایط اثر بخشی‌شان روزبه‌روز کم‌رنگ شده. نیاز است رویکردها و مداخلات دیگری را با حفظ اصول علمی پیاده کنیم. تنوع فرهنگی، تراکم جمعیت و رفت و آمدهای متعدد در تهران باعث شده کنترل جمعیت در آن سخت باشد. اپیدمی به‌ دلیل این که با رفتار و شیوه زندگی جامعه سر و کار دارد، به‌ دلیل مزمن‌شدن و خستگی مردم موجب شده اهمیت مسأله و حساسیت نسبت به اپیدمی در جامعه پایین بیاید.

وی در ادامه می‌افزاید: لازم است با اقدامات ضربتی مناسب فضای توأم با فرسودگی مزمن و خسته جامعه را به فضایی جدید تبدیل کرد، باید در سیاست‌ها و مداخلات و برنامه‌های پیشگیری از کرونا تجدید نظر جامعی داشته باشیم. مهم‌ترین آن بازبینی پروتکل‌های فعلی است که باید بازبینی شوند. حتی نوشتن پروتکل یکدست کشوری برای کشور ما با این تنوع جغرافیایی و اجتماعی نمی‌تواند پاسخگو باشد و باید متناسب با شرایط هر استان و منطقه اصلاح شوند. اگر این اصلاحات صورت نگیرد، همین پروتکل‌ها می‌توانند دست و پا گیر باشند و روند مدیریت و کنترل اپیدمی را کاهش دهند یا حتی اثر معکوس داشته باشند. استان‌ها باید متناسب با شرایط فرهنگی‌شان پروتکل‌ها را اصلاح کنند.»

تزریق واکسن احتمال مرگ را بسیار کاهش می‌دهد

سوری واکسیناسیون را به‌ عنوان یکی از مهم‌ترین مداخلات فعال در کنترل اپیدمی می‌داند و تأکید می‌کند: تزریق واکسن احتمال مرگ را بسیار کاهش می‌دهد. نیاز است از پویش‌های مناسبی برای افزایش ظرفیت واکسیناسیون عمومی استفاده کنیم. نکته بعدی مشارکت بین بخشی است، وزارت بهداشت و دانشگاه‌های علوم پزشکی مستقر در تهران با توجه به شرایط موجود، خستگی پرسنل، فرسودگی شغلی و فشار یک و نیم ساله به‌خصوص افراد خط مقدم، به‌تنهایی قادر نیستند اپیدمی را مدیریت کنند؛ نه امکانات و تجهیزات مورد نیاز را دارند و نه کارکنان‌شان کفایت می‌کند. سازمان‌هایی که از منابع ملی استفاده می‌کنند به‌ دلیل دورکاری و تعطیلات کارایی زیادی در این مدت نداشتند، بنابراین با برنامه‌ریزی مناسب باید وارد شوند و بتوانند نقش مؤثری را در کنترل اپیدمی داشته باشند. تصور این که حوزه وزارت بهداشت همه کارهایش تخصصی است، غلط است. کمتر از دو - سوم خدمات بیماریابی و واکسیناسیون و سایر اقدامات پیشگیرانه غیر فنی است و نیاز به نیروی انسانی، خدمات اداری و اپراتور و ... دارد که از عهده سایر کارکنان دولت هم برمی‌آید و باید با برنامه‌ریزی مناسب از رویکرد انفعالی یک و نیم ساله خارج شوند.

او با بیان این که اپیدمی و شرایط تهران قابل کنترل است به شرط آن که لوازم و ابراز کافی برای این مدیریت اپیدمی حاصل شود، عنوان می‌کند: ما برای واکسیناسیون خانه‌ به خانه در محلات نیاز به وسایل نقلیه داریم. نیاز داریم پایگاه‌های محلی برای دسترسی آسان مردم ایجاد کنیم و در کنار اینها با افزایش واکسیناسیون به سطحی از ایمنی در جامعه برسیم. تصور نکنیم مسأله مدیریت اپیدمی به شکل مزمن باید توسط وزارت بهداشت انجام شود. این مسأله ملی است و همه سازمان‌ها باید به داد وزارت بهداشت برسند. وقت آن نیست سایر سازمان‌ها با دورکاری و تعطیلی کار کنند. وقتش رسیده که وارد این عرصه شوند و بتوانند با یک هماهنگی و همکاری مشترک اپیدمی را کنترل کنند. تجربه‌ای که در استان سیستان در تیرماه داشتیم که ارتش و سپاه و سایر سازمان‌ها وارد کار شدند نشان می‌دهد اگر همراهی شکل بگیرد، قطعاً می‌توانیم بار اپیدمی را تا حد زیادی کاهش دهیم. ما جزو ۱۰ کشور دنیا از لحاظ بار ناشی از بیماری هستیم در حالی‌ که برنامه و ابزار داریم ولی باید از ظرفیت سایر سازمان‌ها استفاده مطلوب شود. لازم است ضمن این که دستورالعمل‌ها را تجدید نظر می‌کنیم در اجرا و نظارت بر مقررات هم کوشا باشیم. تعطیل‌کردن به‌تنهایی پاسخگوی مشکلات نیست. ابلاغ پروتکل‌ها کفایت نمی‌کند. تلاشی که متناسب با مدیریت علمی درست نباشد هدر دادن انرژی و عدم گرفتن نتیجه مناسب خواهد بود. نسخه‌های قبلی در شرایط حاضر برای مدیریت اپیدمی جوابگو نیست.

تأثیر صد درصدی واکسن «پاستوکووک» در پیشگیری از فوتی‌های کرونا

روز گذشته همچنین رئیس انستیتو پاستور ایران با رئیس انستیتو فینلای کوبا در نشست مشترکی به ابهامات موجود حول و حوش واکسن تولید مشترک ایران و کوبا پاسخ دادند. پروفسور ویسنته ورز بنکومو، رئیس انستیتو فینلای کوبا، در این نشست به‌صراحت اعلام کرد که با وجود شرایط سخت سفر به ایران آمده است که به شبهات پاسخ دهد و این پیام را به مردم بدهد که همکاری‌های ایران و کوبا به‌خوبی در حال پیشرفت است. در این جلسه علیرضا بیگلری، رئیس انستیتو پاستور ایران، گفت: کارآزمایی واکسن در کوبا در مقابل واریانت‌های واکسن‌گریز نشان داد که اگر جهش‌های قابل توجه داشته باشیم، کافی است تا دوز یادآور تزریق شود تا کارایی واکسن به ۹۱.۲ درصد برسد و در ۷۵ درصد موارد جلوی انتقال را گرفته و در ۱۰۰ درصد موارد از مرگ و میر جلوگیری می‌کند و اکنون توجه جهانی معطوف این واکسن است.

رئیس انستیتو پاستور ایران با بیان این که در حدود ۱۲۰ هزار دوز واکسن تحویل وزارت بهداشت دادیم که طی این روزها تزریق آن در کشور آغاز می‌شود، گفت: اواخر این ماه یا اوایل شهریور که نتایج کارآزمایی بالینی ایران هم تحلیل شود، ما مجموعاً اطلاعاتمان را به سازمان بهداشت جهانی ارائه می‌دهیم تا تأییدیه سازمان بهداشت جهانی را بگیریم. مسلماً اولویت اول تأمین نیاز واکسن در دو کشور است.

بیگلری ادامه داد: برنامه‌ریزی نصب خط صنعتی اولمان نیز در شهریورماه تمام می‌شود تا از اوایل پاییز بتوانیم از این خط که ظرفیت اسمی تولید ماهی ۳ میلیون دوز دارد، استفاده کنیم و در انتهای پاییز هم امیدواریم خط دوم به بهره‌برداری برسد که آن هم ظرفیت مشابه دارد. در این بین اگر به واکسن نیاز داشته باشیم چون جمعیت کوبا از ما کمتر است؛ هرچه در کوبا تولید شود نصفش به ایران تعلق می‌گیرد تا وقتی که خودمان ظرفیت تولیدمان کفاف نیازمان را بدهد.

رئیس انستیتوفینلای کوبا گفت: این همکاری مشترک بر پایه واکسنی است که در کوبا «سوبرانا ۲» تولید و نامیده می‌شود و «پاستوکووک» که در ایران تولید و استفاده می‌شود و هدفگذاری این واکسن پیشگیری از بیماری و حتی پیشگیری از انتقال عفونت است. الان خوشحالم بگویم که توانستیم فاز سه کارآزمایی بالینی در کوبا را با موفقیت به پایان برسانیم و خیلی خوشحالم که اثربخشی واکسن در کشور کوبا و در کارآزمایی بالینی سوم ۹۱.۲ درصد نشان داده شده است. ۹۱.۲ درصد پیشگیری از فرم‌های علامتدار بیماری است و خوشحالم که این واکسن تا ۷۵ درصد در پیشگیری از عفونت و انتقال بیماری اثر داشته است.

وی در ادامه تأکید کرد: چیزی که انتظار داشتیم این بود که واکسن بی‌خطر باشد که نتایج فعلی ما هم این را نشان می‌دهد. از این نظر که ما واکسن کونژوگه را که پلتفرم تولید واکسن است به‌صورت معمول در کودکان هم استفاده می‌کنیم که نشان می‌دهد واکسن بی‌خطری است. به همین دلیل هم ما فاز یک و دو این واکسن را در کودکان در کشور کوبا آغاز کردیم و خوشبین هستیم که تا آخر تابستان بتوانیم نتایج مطالعه روی کودکان را هم داشته باشیم و این برای افرادی مثل من که پدربزرگ هستم خوشحال‌کننده است که بتوانیم بچه‌های خود را از پاییز به مدرسه بفرستیم.

ویسنته گفت: خیلی خوشحال هستم که بگویم بعد از انجام فاز یک و دو کارآزمایی بالینی در استفاده از تک دوز سوبرانا پلاس در افرادی که سابقه ابتلای قبلی به بیماری داشتند، افزایش معناداری دارد و ۱۰۰ برابر افزایش آنتی‌بادی در بدن این افراد اتفاق می افتد.

هشدار همتی درباره استقراض از بانک مرکزی و انتشار پول پرقدرت

این نکات را البته پیش از این به نوعی بصورت خصوصی به دولتمردان مستقر تذکر داده‌ام، اما به دلیل عدم مشاهده تغییر در رویه تصمیمات اقتصادی، بصورت عمومی آنها را منتشر می‌کنم شاید مؤثر افتد و گره ای از زندگی مردم بگشاید.

رییس کل سابق بانک مرکزی نسبت به روند انتشار پول پرقدرت در چهار ماه ابتدای امسال اظهار نگرانی و اعلام کرده که چنانچه این روند سریعا تغییر نکند تبعات بزرگی خواهد داشت.

به گزارش ایسنا، عبدالناصر همتی در کانال تلگرامی خود آورده است: " قصد نداشتم تا پایان دولت دوازدهم نقدی بر سیاست‌های اقتصادی دولت مستقر داشته باشم. ولی نگرانی از تأثیر عمیق برخی بی‌عملی‌ها که احتمالا به دلیل عدم وجود انگیزه کافی و وجود برخی ناهماهنگی ها در تیم اقتصادی فعلی حادث شده و تبعات ناگوار آن بر معیشت مردم و آینده اقتصاد کشور، ناگزیرم نکاتی را تذکر بدهم.

این نکات را البته پیش از این به نوعی بصورت خصوصی به دولتمردان مستقر تذکر داده‌ام، اما به دلیل عدم مشاهده تغییر در رویه تصمیمات اقتصادی، بصورت عمومی آنها را منتشر می‌کنم شاید مؤثر افتد و گره ای از زندگی مردم بگشاید.

- روند انتشار پول پرقدرت در چهار ماه ابتدایی سال ۱۴۰۰ بسیار نگران کننده است و اگر سریعا تغییر نکند تبعات بزرگی خواهد داشت. دلیل این رشد، عمدتاً استقراض بی‌رویه دولت از بانک مرکزی در قالب تنخواه هایی است که چشم‌اندازی برای تسویه آن ها وجود ندارد. در اواخر سال ۱۳۹۹ نیز تأکید کردم که منابع بودجه ۱۴۰۰ غیر واقعی است و کسری زیادی دارد و تأمین افزایش حدود ۱۰۰ درصدی هزینه‌های بودجه ۱۴۰۰ نسبت به سال قبل امکان پذیر نیست. اما چرا مجلس و دولت در خصوص کنترل هزینه های بودجه اقدام نکردند، بحث جداگانه ای است.

- مشخص بود که در بخش هزینه ها رشد بی سابقه آن قابل تأمین نیست و در سمت منابع بودجه نیز  نمی شود بر صادرات نفت خام و میعانات و درآمدهای ارزی ناشی از آن حداقل در چهار ماه ابتدایی حتی با وجود گشایش در مذاکرات حساب کرد.

- بر اقتصاددانان مسجل بود که باید فروش اوراق بدهی از سوی دولت به عنوان تنها راه تامین مالی غیرتورمی کسری بودجه در چهار ماه ابتدایی جدی گرفته شده و بایستی حداقل ماهانه بیش از ۱۲ هزار میلیارد تومان اوراق در چهار ماه اول فروخته می‌شد و البته اقدامات و واگذاری‌های دیگر هم در دستور کار قرار می‌گرفت. اما متاسفانه همانند سال ۱۳۹۹ باز این مهم در ماه‌های ابتدایی سال به دلیل تعلل جدی گرفته نشد و طی چهار ماه صرفا ۴۹۶۰ میلیارد تومان اوراق بدهی فروخته شده است. همین رقم در همین تاریخ در سال گذشته که من انتقاد می‌کردم که کم فروخته شده حدود ۱۰ برابر رقم فعلی و برابر ۴۲۶۱۵ میلیارد تومان بود.

بدیهی است که اگر پرداخت ماهانه از محل فروش اوراق به خزانه انجام نگیرد، فشار بر بانک مرکزی و انتشار پول پرقدرت قطعی خواهد آمد و شوربختانه همینطور هم شده است. من از ذکر اعداد محرمانه در این گزارش عاجزم، ولی لازم است نسبت به این رویه سریعاً تجدید نظر شود.

- نکته مهم دیگر افزایش بین ۶۰ تا ۱۰۰ درصدی قیمت بین المللی کالاهای اساسی مختلف، خصوصاً نهاده‌های کشاورزی، به دلیل تأثیر ادامه‌دار شیوع جهانی ویروس کرونا و افزایش نیاز به ارز برای تامین منابع لازم برای خرید این نهاده‌ها است. به عبارت دیگر هشت میلیارد دلار منابع  تعیین شده در بودجه ۱۴۰۰ برای تأمین کالاهای اساسی و دارو کفاف میزان ارزی را که برای واردات ضروری است، نمی‌دهد و علاوه بر فساد ارز ترجیحی، سبب ایجاد کمبود کالا در کشور خواهد شد.

- واقعیت فوق بدین معنا است که اگر هرچه زودتر موضوع تأمین ارز ۴۲۰۰ برای کالاهای اساسی تعیین تکلیف نشود تا این بخش از کالاهای بسیار ضروری کشور و مردم از طریق منابع صادرات غیرنفتی و با نرخ بازار ثانویه ارز تأمین گردد، بروز کمبود در کشور گریزناپذیر است. خصوصا که مطالعات معتبر نشان می‌دهند که علیرغم تأثیرات مثبت اولیه آن، به تدریج بخش عمده رانت ناشی از این ارز ترجیحی در طول زنجیره واردات، تولید و توزیع جذب شده و به مصرف‌کننده نهایی اصابت نکرده است.

- از دیگر سو وجود بلاتکلیفی و تعلل در تصمیم‌گیری بین دو دولت ۱۲ و ۱۳ چه در چشم‌انداز مذاکرات و چه در نحوه تأمین بودجه ریالی وارزی مورد نیاز کشور در حال دمیدن بر تنور افزایش خلق نقدینگی است که معیشت مردم را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.

- در پایان ضمن درخواست عاجزانه از سیاست‌گذاران اقتصادی برای انجام اقدامات ضروری فوق برای عدم ایجاد مشکل در زندگی و معیشت مردم در ماه‌های آتی، تذکر می‌دهم که فارغ از اینکه دولت تغییر خواهد کرد، نباید اجازه داد که ریشه اتحاد دولت - ملت در حوزه اقتصاد گسسته شود و مطمئن هستم که با تغییر حکمرانی اقتصادی ، سیاست‌ها و نیز جهت‌گیری درست، رشد سریع اقتصاد ایران در سال‌های آتی امکان‌پذیر است.

دختران در تله مخدرهای جدید

آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته.
آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود.
 
روزنامه ایران نوشت: «اعتیاد زنان و دختران جوان معضل خزنده و خاموشی است که در سال‌های اخیر در جامعه ریشه دوانده و توانسته بنیان خانواده و سلامت جامعه را با چالش‌های اساسی مواجه کند. آن طور که آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد نه‌تنها تعداد زنان گرفتار در دام اعتیاد روز به روز در حال افزایش است بلکه سن ابتلا در میان دختران نیز روندی کاهشی به خود گرفته؛ تا جایی که این معضل اجتماعی در میان برخی از دختران محصل نیز دیده می‌شود. از آنجا که دختران تربیت‌کنندگان نسل‌های آینده هر کشوری هستند و باید مهارت‌های لازم مربوط به همسرداری و فرزندپروری را به‌درستی بیاموزند، اعتیاد به عنوان عامل مختل‌کننده این آموزش‌ها می‌تواند جامعه را در معرض آسیب‌های اجتماعی پیچیده‌ای قرار دهد. از این رو در این باره با دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید:
 
در سال‌های اخیر اعتیاد به یکی از پنج معضل اساسی کشور تبدیل شده است و متأسفانه آمار نشان می‌دهد طی این سال‌ها علاوه بر این که گرایش زنان به اعتیاد بیشتر شده، سن اولین تجربه استفاده از مواد مخدر نیز در کشور کاهش یافته. به نظر شما دلیل بروز این معضل چیست؟
 
شاید حتی عنوان‌کردن اعتیاد به عنوان یکی از ۵ معضل اساسی کشور کمی مدارا و مماشات باشد؛ چرا که آمارهای اعلام‌شده نشان می‌دهد چهارمین علت مرگ و میر در کشور به طور مستقیم یا غیر مستقیم با مواد مخدر ارتباط دارد. به عنوان مثال ارتباط مستقیم بین سرطان‌های ریه، حلق، حنجره و گلو با مصرف دخانیات و مواد تدخینی وجود دارد. متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد دو پدیده نامبارک در این زمینه بوده‌ایم: نخست کاهش سن گرایش به مصرف مواد مخدر - در گذشته‌ها کسانی که سمت مواد مخدر می‌رفتند، عمدتاً سن بالایی داشتند. - هر چند این موضوع مورد تأیید نیست اما این افراد کمتر تقبیح می‌شدند. شاید به این خاطر که آنها برای رفع دردها یا بهبود بیماری از مخدرها استفاده می‌کردند یا حتی به دلیل فرهنگ پایین‌تر گمان می‌کردند مواد مخدر می‌تواند به آنها کمک کند. ولی با توجه به این که آنها نیروی جوان و فعال کشور نبودند که بخواهند چرخ‌های اجتماعی و اقتصادی را به حرکت درآورند، خیلی مورد تقبیح قرار نمی‌گرفتند. ولی یکی از مشکلات امروزه جامعه ما این است که سن ابتلا به اعتیاد بشدت کاهش یافته است. یعنی پدیده مذموم اعتیاد حتی در بین کسانی که از نظر جامعه آماری در اوایل سنین نوجوانی قرار دارند، شیوع  یافته است.
 
دومین پدیده نامبارک و در واقع موضوع دهشتناک اعتیاد زنان است. متأسفانه آمار وحشتناکی وجود دارد و آن این که تعداد خانم‌هایی که دچار اعتیاد می‌شوند، روز به روز بیشتر می‌شود. در گذشته در هر زمینه که فکر کنید هم از نظر اعتیاد به مواد مخدر و هم از نظر مصرف موادی که جامعه کمتر با آن برخورد می‌کند مانند استفاده از سیگار و قلیان و مواردی از این دست آقایان پیشرو بودند. در حال حاضر هم مردها از نظر کمیت همچنان از خانم‌ها پیشی گرفته‌اند اما متأسفانه آمارها نشان می‌دهد خانم‌ها در این زمینه در حال نزدیک‌شدن به آقایان هستند.
 
در سال‌های گذشته برخی از جرایم و رفتارهای خارج از عرف و ناهنجار مردانه بود. سیگارکشیدن و اعتیاد یکی از همین رفتارها و عادات ناپسند بود که بیشتر در میان مردان دیده می‌شد. اما در سال‌های اخیر می‌بینیم که دختران هم گرایش زیادی به استعمال دخانیات و مصرف مواد مخدر پیدا کرده‌اند و قبح این موضوع در جامعه از بین رفته است. گاهی حتی در اماکن عمومی دخترانی را می‌بینیم که سیگار به دست دارند یا از مصرف یک نوع مخدر سخن می‌گویند. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
 
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. اول از همه این که مشکلات فرهنگی، اقتصادی و مواردی از قبیل ناتوانی خانواده‌ها در برطرف‌کردن نیازمندی‌های فرزندان مانند نداشتن تفریح باعث شده برخی از اعضای خانواده به اعتیاد روی بیاورند. طبیعی است فرزندان کوچک و دخترانی که در این خانواده‌ها زندگی می‌کنند، الگویی جز این افراد ندارند و به سمت اعتیاد گرایش می‌یابند.
 
در دسترس بودن دلیل دیگری است. به این معنا که مواد مخدر نسبت به گذشته بیشتر در دسترس افراد قرار دارد و البته داستان مسائل اقتصادی باعث می‌شود خانواده‌ها برای تأمین معاش زندگی تلاش کنند. این تلاش چند برابری برای معاش خانواده به معنای حضور کمتر در خانواده و نظارت کمتر بر رفتار فرزندان است که یکی از تبعات آن به بیراهه رفتن فرزندان و حتی اعتیاد آنهاست. در چنین شرایطی حتی گاهی دختران به فکر انجام فعالیت در خارج از منزل و کسب درآمد می‌افتند. از این رو گروهی که هوش کمتری دارند، خیلی سریع در دام قاچاقچیان و سوء‌استفاده‌کنندگان می‌افتند. این افراد برای این که نوجوانان را وادار به ادامه کار کنند، آنها را آلوده می‌کنند.
 
متأسفانه گروهی از دختران هم گمان می‌کنند باید حق نداشته خود را به دست بیاورند و به همین دلیل به جای این که تلاش کنند در مسائل مهم مانند مسائل علمی، اقتصادی، معنوی و مواردی از این دست قله‌ها را درنوردند، برعکس عمل می‌کنند. یعنی به سوی سقوط و شیب‌های مشکل‌دار حرکت می‌کنند. در واقع حرکت در سرازیری همواره راحت‌تر از حرکت در سربالایی است. طبعاً یکی از راه‌های رفتن به سمت دره، گرایش به اعتیاد مواد مخدر و مواد محرک است.
 
دلیل دیگر این است که امروزه دیدگاه خانواده‌ها نسبت به فرزندان دختر در مقایسه با نسل‌های قبل مثبت‌تر شده است. قوانین خانواده در مورد آنها ساده‌تر شده و حتی می‌بینیم که برخی دختران اجازه دارند ساعت دیرتری به خانه برگردند. اینها آزادی‌های بیشتری است که اگر بستر فرهنگی آن فراهم نباشد، به بروز مشکلات زیادی منجر خواهد شد. از طرف دیگر نبود امکان تفریحات سالم برای دختران در مقایسه با پسرها به دلیل مسائل فرهنگی و اقتصادی باعث شده برخی از دختران مصرف مواد مخدر را به عنوان یک تفریح در نظر بگیرند. برای مثال پسرها می‌توانند با یک توپ در خیابان به فعالیت ورزشی و تفریح سالم بپردازند اما دختران این امکان را ندارند. از طرف دیگر خانواده‌هایی عمدتاً خانواده‌های دهه ۴۰ و ۵۰ هستند که اصطلاحاً دختران دم بخت دارند. آنها مشکلات زیادی نظیر مشکلات اقتصادی و معیشتی و ... را تجربه کرده‌اند و حالا  اصطلاحاً از آن سمت بوم افتاده‌اند و با دادن امکانات بیش از اندازه مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده‌اند. این را هم فراموش نکنیم که یکی از نظریه‌هایی که در بحث اعتیاد مطرح می‌شود از دست دادن شیء محبوب است. خیلی از مواقع این از دست دادن خیالی است مانند از دست دادن محبت، عشق و نگاه والدین که می‌تواند در پرتو اختلالات و اختلافات بین خانواده‌ها وجود داشته باشد. در حقیقت دختر خانواده حس می‌کند همه چیز را از دست داده و این ترس باعث می‌شود به دنبال جایگزین که احتمالاً مواد مخدر خواهد بود، برود.
 
برخی از آمار نشان می‌دهد بیشترین زنان معتاد در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار دارند؛ در حالی که در این سن دختران نیازمند کسب مهارت‌های مربوط به همسرداری و فرزندپروری هستند تا جامعه با آسیب‌های کمتری مواجه باشد. شما این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟
 
طبق آمار نزدیک ۹۸ درصد دروازه ورود به سمت اعتیاد از سیگار و قلیان عبور می‌کند. معمولا می‌بینیم شروع اعتیاد بین دختران جوان که عمدتا با سیگار و قلیان آغاز می‌شود، بارقه‌های خود را در دوران نوجوانی نشان می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که لزوماً و حتماً در دوران نوجوانی ابتلا صورت می‌گیرد. اما می‌توان گفت به طور عمده شروع بحث اعتیاد در اوایل  دوران نوجوانی  است و در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی به حداکثر خود می‌رسد و این زمانی است که دختر جدای از علم آموزی باید به کسب مهارت‌های زندگی بپردازد. خانه‌داری و فرزندپروری را بیاموزد و متأسفانه اعتیاد مانع از کسب این مهارت‌ها خواهد شد و چنین فردی نمی‌تواند مسئولیت سنگین خود را بخوبی انجام دهد. اینجاست که ما علاوه بر نگرانی برای او نگران نسل‌های بعدی هم خواهیم شد.
 
همان طور که اشاره کردید مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در گرایش دختران به اعتیاد مؤثر است. آیا می‌توان گفت سطح تحصیلی دختران هم در گرایش آنها به اعتیاد مؤثر است؟ اگر این گونه است، بیشتر در میان کدام قشر از جامعه می‌شود؟
 
بررسی‌ها نشان می‌دهد که عمدتاً کسانی که از قشر فرهنگی تحصیلاتی بالاتری هستند کمتر به سمت مواد مخدر کشیده می‌شوند. به عبارتی یک رابطه معکوس میان تحصیلات و ابتلا به اعتیاد وجود دارد البته این بدان معنا نیست که همه تحصیلکرده‌ها سلامت هستند و آنهایی که تحصیلاتشان پایین است یا تحصیلاتی ندارند، معتاد هستند. اما به نظر می‌رسد داشتن اطلاعات و حضور در محیط‌های علمی و ارتباط با کسانی که کرسی‌های دانشگاهی را اشغال کرده‌اند و مواردی از این دست، نگاهی فراخ‌تر و بازتر به فرد می‌دهد و باعث می‌شود با علم بیشتر به موارد متفاوت من جمله خطرات ابتلا به اعتیاد نگاه  کند و طبیعتاً به سمت اعتیاد حرکت نکند.
 
با توجه به وفور انواع مواد مخدر صنعتی در جامعه و دسترسی آسان به آنها، به خانواده‌ها چه توصیه‌ای دارید آیا خانواده‌ها باید آموزش خاصی ببینند تا مانع معتادشدن فرزندان‌شان شوند؟
 
توصیه من این است که در درجه اول خانواده‌ها باید حتی‌الامکان از نظر سلامت جسم و روان خود را پاک نگه دارند. چون اولین معلم فرزندان والدین هستند. از طرف دیگر محدودیت‌ها در خانواده باید به‌درستی تعریف شود. اگر چیزی را از فرزندمان می‌گیریم باید جایگزین مناسبی برای آن داشته باشیم. مثلاً اگر به دلیل تردیدی که نسبت به دوستان فرزندمان داریم تفریح یا زمانی را که دوست دارد با آن دوستان بگذراند حذف می‌کنیم باید با بازی و تفریح و سرگرمی که دوست دارد این خلأ را پر کنیم و اصطلاحاً اوقات فراغت فرزندمان را به‌درستی پرکنیم. نمی‌توانیم با زور و ارعاب و تهدید چیزی را از او بگیریم و برای پرکردن خلأ ناشی از آن اقدامی نکنیم. بنابراین باید شرایط مناسب را مهیا کنیم. از سوی دیگر آموزش‌ها می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. آموزش می‌تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد. برای مثال درباره موضوعی که در تلویزیون دیده‌ایم به طور غیر مستقیم با فرزندان صحبت کنیم. این رفتار در بازسازی و بهسازی ساختار تفکر او بسیار تأثیرگذار است. در حالی که نصیحت‌های مکرر می‌تواند آنها را فراری کند.
 
از سوی دیگر خانواده باید بر دانش و آگاهی‌های خود بیفزاید. برخی نشانه‌ها که از گذشته در برنامه‌های رادیو و تلویزیون برای اعتیاد یک فرد عنوان می‌شد در جامعه کنونی دیگر تاریخ مصرف ندارد. مثلاً ما همیشه فرد معتاد را به عنوان کسی می‌شناختیم که کتش روی دوشش است و نمی‌تواند درست راه برود یا حرف بزند. امروزه برخی از انواع اعتیاد چنین نشانه‌هایی دارند اما لزوماً همه آنها این گونه نیستند. خیلی از موادی که امروزه استفاده می‌شود نه بو دارد و نه دود. دیگر آن حالت‌های بی‌حالی، کرختی و خماری را به وجود نمی‌آورد بلکه شاید فرد شب‌زنده‌داری بیشتری را تجربه کند. پوستش متورم و چشمانش قرمز شوند. مشکل عدم تمرکز پیدا کند یا برعکس ساعت‌های متمادی مطالعه کند. دچار گر گرفتگی شود یا پرخاشگر و بی‌انگیزه شود. همه اینها نشانه‌هایی هستند که خانواده‌ها باید به آنها توجه و به‌موقع اقدام کنند تا از آسیب فرزندشان پیشگیری کنند.»

نمونه ای از ضرورت برقراری "نظام تأمین اجتماعی" در جامعه ای معقول و عادلانه

ماه‌ها است اجاره خانه عقب افتاده و صاحبخانه مدام تماس می‌گیرد و واقعا نمی‌دانم باید دردم را به چه کسی بگویم. بسته به وضعیت جسمی و نظر دکتر هفته‌ای سه یا چهار روز فیزیوتراپی می‌کنم و توان پرداخت هزینه‌های آن را ندارم.

هیچکس در این روز‌ها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم.

به گزارش میزان، رضا رویگری پیرامون آخرین وضعیت سلامتی خود گفت: این روز‌ها در خانه‌ام و مریض و وضع مالی خوبی هم ندارم. فیزیوتراپی و هزینه اجاره خانه و هزینه‌های روزمره زندگی توان من را گرفته و روز‌های سختی را می‌گذرانم.

وی در همین راستا افزود: هیچکس در این روز‌ها حالی از من نپرسیده است، انگار نه انگار اصلا من وجود دارم و هنوز نفس می‌کشم. تا وقتی که می‌توانستم کار کنم از من کار کشیدند و حالا که به سختی راه رسیده‌ام گوشه خانه افتاده‌ام و کسی خبری از من نمی‌گیرد. این همه سال برای هنر و فرهنگ این مملک و مردم خوبم زحمت کشیدم، اما در آخر این وضعیت من است. کار‌های خوب ارزشی و مهمی را بازی کردم که بسیاری از بازیگران در کارنامه خودشان این مجموعه‌هایی که من کار کردم را ندارند.

بازیگر سریال «خورشید شب» بیان کرد: در این شرایط اقتصادی ناشی از کرونا آن‌ها که سالم هستند با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم می‌کنند دیگر چه برسد به من که توان فعالیت و کار کردن هم ندارم. ماه‌ها است اجاره خانه عقب افتاده و صاحبخانه مدام تماس می‌گیرد و واقعا نمی‌دانم باید دردم را به چه کسی بگویم. بسته به وضعیت جسمی و نظر دکتر هفته‌ای سه یا چهار روز فیزیوتراپی می‌کنم و توان پرداخت هزینه‌های آن را ندارم.

وی همچنین ابراز کرد: در خانه که هستم گاهی سریال‌های تلویزیونی را دنبال می‌کنم و خاطرات خوب گذشته با دوستان را مرور می‌کنم. زمانیکه توان بازیگری داشتم با عشق بازی می‌کردم و میزان دستمزد و مسائل مالی که الان برای خیلی از بازیگران مهم است برایم مهم نبود.

وی با اشاره به ضرورت واکسیناسیون سراسری بیان کرد: روزانه اخباری مربوط به کرونا را دنبال می‌کنم و از این اتفاقاتی که هر روزه شاهد آن هستیم ناراحتم. متاسفانه با شیوع ویروس کرونا از ابتدا تا الان خیلی از دوستان و همکاران و مردم عزیزمان را از دست دادیم. این موج جدید هم ظاهرا کشنده‌تر است و امیدوارم واکسیناسیون سراسری با جدیت و سریع‌تر انجام شود. من واکسن کرونا نزدم و نمی‌دانم در صورت مبتلا شدن چه کاری می‌توانم بکنم.

رضا رویگری خاطرنشان کرد: امیدوارم مسئولان فرهنگی و دوستان از حال من باخبر شوند و در این وضعیت که به کمک نیاز دارم دریغ نکنند. سریال‌های «مختارنامه»، «معصومیت از دست رفته»، «سال‌های مشروطه»، سرود «ایران ایران» و ... را برای این مملکت و مردم انجام دادم. به لحاظ حرکتی مشکل دارم و هزینه‌های درمان هم بالا است. گاهی آرزو می‌کنم کاش بازیگری را کنار می‌گذاشتم تا شاید به این وضعیت دچار نمی‌شدم.

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!

گروه اقتصادی: تورم 100و200درصدی در بازار اجاره، واقعیتی است که راه را برای اخراج گسترده مستأجران ضعیف و متوسط هموار کرده و در این وضعیت، به گواه مشاوران املاک، مستأجرانی که نتوانند از محل پس‌انداز و قرض یا فروش خودرو و طلا، هزینه اضافه شده به قرارداد اجاره را تأمین ‌کنند، به‌راحتی از متن شهر به بافت حاشیه‌ای و شهرهای حومه‌ای اخراج می‌شوند.
اخراج اجاره‌نشین‌ها از شهر‌ها کلید خورد!
به‌گزارش همشهری، کوچ اجباری مستأجران به محلات پایین‌تر که چند سالی است در فصل تابستان داغ می‌شود، حالا با شدتی بیشتر و ابعادی بزرگ‌تر در حال تکرار است؛ بنا به مشاهدات میدانی، حالا دیگر بحث کوچ به محله یا خیابان پایین‌تر مطرح نیست و دایره این کوچ تا بیرون از شهر نیز کشیده شده است. البته این روایت‌ها در نگاه اول می‌تواند انگ سیاه‌نمایی بخورد اما حداقل از نگاه نگارنده که علاوه بر گزارش‌های میدانی مکرر، شاهد بروز این اتفاق برای بخشی از بدنه تحریریه روزنامه نیز بوده، این گزارش نمایی گویا از وضعیت واقعی مستأجران در کلانشهرهاست.
مستأجران؛ درآمد ریالی و خرج دلاری
در 3سال اخیر، قیمت‌ها در اقتصاد ایران فارغ از وضعیت درآمدی و قدرت خرید مصرف‌کنندگان، عمدتا براساس هم‌سنجی با ارزش دلار رشد کرده و اگرچه ازنظر ریالی چندین برابر قبل شده است، ازلحاظ ارزش دلاری، چندان بالاتر از ارزش 3تا4سال پیش قرار ندارد؛ بااین‌وجود، به‌واسطه ریالی بودن درآمد در اقتصاد ما، بخش عمده جامعه ایرانی باید تاوان تورم 700درصدی نرخ ارز را بپردازند و به‌خصوص در طبقات ضعیف و متوسط، گرانی بی‌سابقه‌ای را تجربه ‌کنند. بزرگ‌ترین دام هزینه‌ای اقتصاد ایران برای این دهک‌ها، هزینه تأمین مسکن است که گاه بیش از تمام درآمد شغل اصلی خانوار را می‌بلعد و آنها را وادار به پذیرش شغل دوم و سوم می‌کند.
وضعیت فعلی بازار اجاره، تصویر تمام‌قد از فشاری است که در اقتصاد ایران به طبقه اجاره‌نشین وارد شده یا به‌زودی به آنها تحمیل خواهد شد؛ واقعیتی که مشاوران املاک نیز به آن اشاره می‌کنند، بی‌رحمی عجیب و بی‌سابقه بازار اجاره است که فقط بر مبنای ارزش مسکن و بازدهی مورد‌انتظار موجران از این سرمایه‌گذاری کلان تعیین می‌شود و آمار و ارقام آن با درآمد و پس‌انداز هیچ مستأجری جور درنمی‌آید. به گزارش همشهری، دستمزد مصوب قانون کار برای یک کارگر سرپرست خانوار 4نفره حدود 4.2میلیون تومان است و حتی در کلانشهرها نیز میانگین مزد کارگران و حقوق‌بگیران از 7تا10میلیون تومان در‌ ماه فراتر نمی‌رود اما با شرایط فعلی بازار اجاره، بحران درآمد ریالی و خرج دلاری مستأجران بالا گرفته و کل این مبالغ نیز کفاف پرداخت هزینه اجاره را نمی‌دهد.
قهر کلانشهرها با طبقه متوسط
با قیمت‌های فعلی بازار اجاره، دخل‌وخرج طبقه متوسط به‌خصوص در کلانشهرها همخوانی ندارد؛ به همین واسطه، مشاوران املاک معتقدند در دوره پیش‌رو و پس از اتمام دوره کرونا که مصوبه تمدید اجباری قراردادهای اجاره نیز ابطال می‌شود، اخراج مستأجران ضعیف و طبقه متوسط از شهرها با سرعت بیشتری اجرا خواهد شد. یکی از مشاوران املاک تهران در گفت‌وگوی تلفنی با همشهری می‌گوید: بازار اجاره فعلا به‌شدت کساد است و فقط مستأجران خانه‌اولی و کسانی که به هر دلیلی موفق به تمدید اجباری قرارداد قبلی خود نشده‌اند به‌دنبال یافتن مورد اجاره هستند؛ اما در همین بازار کساد نیز تورم بازار به‌قدری است که کمتر کسی می‌تواند در محله قبلی خود یا مناطقی که قبلا با طبقه درآمدی او متناسب بود، خانه اجاره کند.
او می‌افزاید: بازار اجاره در مواجهه با قشر حقوق‌بگیر، شمشیر را از رو بسته و اغلب مستأجران ناچار به شکست در این مصاف هستند؛ چراکه قیمت اجاره فعلا نسبت به سال قبل 3تا4برابر شده و عملا قدرت خرید هیچ‌یک از مستأجران طبقه متوسط شهری با این میزان افزایش همخوانی ندارد. به عقیده او، مستأجران قربانی پروژه گران‌سازی کلانشهرها شده‌اند و در حال اخراج از کلانشهرها به‌خصوص تهران هستند. این اتفاق، به‌نوعی نسل‌کشی مستأجران طبقات ضعیف و متوسط در شهرهاست که بدون کمترین دخالت از سوی دولت و مسئولان در حال اجراست.