سام سکوتی بداغ
برخی تحلیلگران به درستی شیوع جهانی ویروس "کرونا" را نقطه عطفی در تاریخ زندگی بشر میدانند و پس از "پاندمی" این ویروس در جهان، دنیا را به 2 دوره "پسا و پیشا" کرونا تقسیم کردهاند.
این ویروس منجر به شکلگیری رفتارهایی نسبتا یکسان و نگران کننده در بسیاری از جوامع شده است؛ رفتارهایی که پیش از این از انسان مدرن چندان متصور نبود و در برخی از جوامع به شگلگیری دوگانه دانش و مذهب هم منجر شده است!
با شیوع این ویروس در چین و برخورد نظامی دولت در اجرای کامل قرنطینه، اگر چه دولت موفق شد در سریعترین زمان ممکن، "اپیدمی" را مهار و مدیریت کند اما ویدئوهایی از معابر و اماکن عمومی چین نشان میداد برخی از شهروندان غیر مسئول چینی سعی در اشاعه عمدی این ویروس دارند، در کشور ما هم از زمان فراگیر شدن این ویروس کشف انبارهای ماسک و مواد ضد عفونی کننده یا گرانتر شدن یکباره برخی اقلام مورد نیاز، نشان از چالشی اخلاقی( morality) میداد اما در ادامه مسیر بویژه در کشور ایران، شکلگیری گروههای مردمی و همکاری با کادر درمانی تصور وضع طبیعی " توماس هابز" (فیلسوف سیاسی قرن هفدهم بریتانیا که جمله معروفی دارد: انسان گرگ انسان است.) در ایران را منتفی کرد و شکلی متعالی از یک "آنارشیسم وطنی" را تصویر کرد.
اخلاق در علم سیاست علاوه بر معنای فوقالذکر به معیارها و کدهای اداره جامعه هم ترجمه میشود که نمونه بارز آن اخلاق قدرت در اندیشههای "ماکیاول" است که اگر چه چندان با جنس اخلاقی موعظهگرانه نسبتی ندارد اما برای حفظ سازمانِ اقتدار، بیشتر به کار شهریاران میآید.
توماس هابز فیلسوف انگلیسی قائل به جنگ همگان بر علیه همگان بود و جمله "انسان گرگ انسان است" او یکی از پر تکرار ترین جملات اندیشکدههای سیاست جهان است که کتابها و مقالات متعددی در رد و تأیید آن به چاپ رسیدهاند و پُربیراه نیست اگر بگوییم نقطه عطف دانش اندیشه سیاسی هابز است که با زایش سنت "قرارداد" که آنهم پاسخی به وضع طبیعی هابز بود، نقشی همچون کرونا در تقسیم زمانی علم سیاست داشت.
پیش از "جان لاک" و "ژان ژاک روسو" اندیشه حاکم در نسبت آغازین برخورد ما و دیگری این بود که اگر هر دوی ما خواهان چیز واحدی بودیم، یگانه تکنیک حل منازعه حذف دیگری یا قید و افسار زدن به دیگری برای رسیدن به هدف بود و این وضعیت چه در سطح کلان و دعوای مرزی کشورها و چه در روابط اجتماعی حاکم بود تا اینکه لاک به جای خشونت ذاتی انسانها، عقل و صبر را ذاتی انسان معرفی کرد و با تبدیل انسان بربر و ورود آنها به یک قرارداد اجتماعی، دست دادنهای روزمره ما را از اطمینان از مسلح نبودن به دوستی و همکاری تغییر وضعیت داد.
سنت قرارداد پس از جان لاک در اندیشههای روسو وَرز بیشتری خورد و در جهان مدرن دایر مدار تشکیل دولت ـ ملتهای قرون اخیر گشت و منجر به تشکیل اتحادیهها و سازمانهای همکاری منطقهای و شاید بهترین نمونه آن "اتحادیه اروپا" بود که با همگرایی اکثریت کشورهای اروپایی سازمان یافت، اما امروزه شاهد هستیم که در اولین بحران جدی پایههای این سازمان شل شدهاند و نه فقط مردم بلکه دولتهای متحد هم چندان وقعی به توافق نامههای بینالمللی و حتی همکاریهای درون اتحادیهای خود ندارند!
موضوع توقیف ماسکهای ارسالی که در گمرکات کشورها ضبط میشوند و یا سرقت محمولههای مورد نیاز مردم و بیمارستانها در کشورهای مختلف از جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا زنگ خطری است که به صدا در آمده است و اگر بحران ادامه پیدا کند باید با چشمانی باز صفهای طولانیتر خرید اسلحه در آمریکا و پاره شدن سندهای همکاری بینالمللی و منطقهای بیشتری را نظاره گر باشیم!
بیشتر بخوانید:
ایتالیا غرق در تابوت: برگزاری مراسم عزاداری، ممنوع/ گورستانهای شمال ایتالیا جا ندارند
عبدالله شهبازی؛ تاریخپژوه
برغم سرعت زیاد گسترش بیماری کرونا، هنوز ایران درگیر بحثهایی است که نه فقط بیحاصل است بلکه به دلیل اتلاف وقت و فلج کردن قدرت تصمیمگیری بسیار خطرناک است زیرا گذشت هر روز میتواند به بهای جان هزاران نفر تمام شود.
دعا میکنم خداوند رحم کند و به شکل طبیعی ویروس دست از سر مردم جهان و ایران بردارد و فاجعهای که کارشناسان بلندپایه فراوان در سراسر جهان پیشبینی میکنند به وقوع نپیوندد. ولی در صورت وقوع این فاجعه هیچ یک از مقامات کنونی ایران نمیتوانند از سهم و تقصیر خود در وقوع آن اعلام برائت کنند به این بهانه که دیگری مخالف بوده است.
چین کره شمالی نیست و رئیسجمهور، آقای شی، «دیکتاتور» نیست و به تنهایی تصمیم نمیگیرد. نظام سیاسی چین مبتنی بر حاکمیت حزب کمونیست است یعنی حاکمیت جمعی است نه فردی. پولیت بورو (رهبری عالی حزب کمونیست) و دولت جلسه میگذارند و به تصمیم میرسند و آقای شی مجری این تصمیمات است. برغم وجود این بوروکراسی، چینیها در مقابله با کرونا سرعت عمل و مدیریت درخشان نشان دادند. حتماً کندی هم داشتند در فاصله زمانی ۱۷ نوامبر ۲۰۱۹/ ۲۶ آبان ۱۳۹۸، که ویروس در ووهان به بدن «بیمار شماره یک» منتقل شد و یکی دو هفته بعد علائم آن ظاهر شد، تا ۳۱ دسامبر ۲۰۱۹/ ۱۰ دی ۱۳۹۸ که شیوع آن را به سازمان بهداشت جهانی گزارش دادند. قطعاً اگر زودتر اقدام میکردند تلفات کمتر میشد. برغم این، امروزه تجربه چین و دستاورد آن در مهار کروناویروس در جهان مثالزدنی شده حتی در بین مقامات ارشد بهداشتی و پزشکی ایالات متحده آمریکا مانند توصیههای مکرر دکتر آنتونی فاوچی، رئیس انستیتوی ملی بیماریهای واگیر و شاخصترین چهره علمی تیم ضربتی کاخ سفید برای مقابله با کرونا، دال بر ضرورت اتخاذ هر چه سریعتر روشهایی مانند چین. آنچه تجربه چین را به مدل و سرمشق تبدیل کرده تعلل و ناتوانی دولتهای اروپای غربی و آمریکای شمالی در مقابله با کرونا است. چرا، برغم گذشت سه ماه از ورود ویروس کرونا به ایران و شیوع گسترده آن (از اواسط ژانویه ۲۰۲۰/ اواخر دی ۱۳۹۸)، مقامات ایران، برخلاف چین، هنوز نمیتوانند به تصمیم جمعی برسند؟
بنظر میرسد هماکنون به دلیل پمپاژ انبوه طرحها و تحلیلهای متناقض و اطلاعات و اخبار بعضاً نادرست و حتی ساختگی به مقامات اصلی تصمیمگیرنده سیستم عصبی و قوه مفکره و در نتیجه قدرت تصمیمگیری ایران بکلی فلج شده و ناتوان از واکنش سریع و مناسب است. بحث نظری اصلی که قدرت تصمیمگیری ایران را سلب کرده راهکارهای بسیار گمراهکننده و خطرناک موسوم به «استراتژی تسکین» و «ایمنی گلهای» است که باید آن را «تئوری مرگ» نامید. این راهکارها محبوب رئیسجمهور است و در بیانات او به صراحت بیان شده زیرا، همچون ترامپ و بوریس جانسون، گمان میکند هم میتوان با کرونا جنگید و هم به روال عادی ادامه داد و مانع از سقوط بیشتر اقتصاد شد.
امروز، که سهشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۹ برابر با ۲۴ مارس ۲۰۲۰ است، ناکارآمدی راهکارهای موسوم به «استراتژی تسکین» عیان شده و ثابت شده که تنها راه برای مقابله با کرونا اتخاذ هر چه سریعتر «استراتژی سرکوب» است.
استراتژی تسکین Mitigation Strategy بر بنیاد تئوری «ایمنی گلهای» Herd Immunity بنا شده که در تاریخ پزشکی به کار میرود بدان معنا که در تاریخ بشر و سایر حیوانات بر اساس اصل «انتخاب طبیعی» بیماریهایی آمده و رفتهاند و با نابود شدن بخشی از جمعیت (= گله) سایرین مصون شدهاند. «ایمنی گلهای»، که در معادلگزینی فارسی آن را تزئین کرده و بجایش «ایمنی جمعی» بکار میبرند، مفهوم علمی دقیقی است ولی نمیتواند راهکار دولتها برای مبارزه با کرونا باشد به بهای مرگ بخش مهمی از جمعیت. نمونههای موفق چین و سایر کشورها، بویژه سه کشور تایوان و کره جنوبی و تایلند، ثابت میکند که ویروس مهارشدنی است، هیچ الزامی نیست بخش مهمی از جامعه مبتلا شوند و مدیریت قوی دولتها میتواند جان انسانها را نجات دهد.
«استراتژی تسکین» را اینگونه تعریف میکنند: غیرممکن است بتوانیم مانع از شیوع عام کروناویروس شویم، پس اجازه دهیم راه خود را برود و ۶۰- ۷۰ درصد مردم مبتلا شوند و در این دوره از طریق سیستم بهداشتی ویروس را مدیریت کنیم. «استراتژی سرکوب» بدان معناست که باید به فوریت و با اقدامات ضربتی و سنگین بیماری را تحت کنترل درآورد و از طریق مراعات اکید اصول «دوریگزینی» یا «فاصلهگیری اجتماعی» Social Distancing و تست گسترده بیماران و قرنطینه کردن اکید حاملان ویروس و مبتلایان و سایر اقدامات ضرور مانند بستن مرزها زنجیره انسانی انتقال ویروس را قطع کرد.
علاوه بر دولت بوریس جانسون در بریتانیا، که منادی جنجالی «استراتژی تسکین» بود ولی سرانجام مجبور شد در ۱۶ مارس ۲۰۲۰/ ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ رسماً از موضع خود به سود «استراتژی سرکوب» عدول کرده و راهکارهای ضربتی و سخت در پیش گیرد، از دیروز، ۲۳ مارس ۲۰۲۰/ ۴ فروردین ۱۳۹۹، دولتهای هلند و کانادا نیز، که «استراتژی تسکین» را دنبال میکردند، عقبنشینی کرده و «استراتژی سرکوب» را در پیش گرفتند و برخی اقدامات ضربتی مبتنی بر «دوریگزینی اجتماعی» را اعلام کردند.
نتیجه اتخاذ سه ماهه سیاست «ایمنی گلهای» و راهکارهای مبتنی بر «استراتژی تسکین» از سوی دولتهای کانادا و هلند گسترش وسیع بیماری بود در کشورهای فوق که امروز مقابله با آن را برایشان بسیار دشوارتر میکند و احتمالاً سرنوشتی نزدیک چون ایتالیا و اسپانیا را در این دو کشور رقم میزند. بحثهای نظری را درباره راهکارهای مقابله با کرونا در ایران مختومه اعلام کنیم و به اقدامات سریع و قاطع و جدی دست زنیم. جان انسانها در خطر است و هیچ کس نمیتواند خود را از گناه مرگ آنان مبری کند.
منبع: کانال تلگرامی عبدالله شهبازی- تاریخپژوه abdollahshahbazi@
"فنجان چایتان را آماده کنید، این مقاله حدود 12 دقیقه از وقت شما را میگیرد"
عصرایران؛ مرثا والا- سوئدیها معمولا بسیار زودتر از دیگر نقاط اروپا و جهان خانه والدین خود را ترک میکنند. آیا این موضوع و ترک زودهنگام خانه تاثیرات منفی روی این جوانان دارد؟
دختر جوان سوئدی در حال آب دادن به گلها- زندگی انفرادی در سوئد - عکس: بیبیسی
به گزارش عصر ایران به نقل از "بیبیسی"، در همه جای جهان رویای بسیاری از نوجوان ترک خانه و استقلال به شمار میآید، با این وجود گروهی از جوانان نسل هزاره سوم یا "نسل z" باید زمان بیشتری را برای جدا شدن از خانوادههای خود صرف کنند.
نسل Z یا نسل اینترنت (iGeneration) به معنای واقعی کلمه با یک تلفن هوشمند در دست متولدمیشوند به طور کلی دنیای کسب و کار را تغییر میدهند. متولدین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۵ میلادی، در طبقهبندی نسل Z قرار میگیرند.
براساس دادههای موسسه تحقیقاتی "پیو"، در حال حاضر تعداد بیشتری از جوانان در مقایسه با دهه 40 میلادی با والدین خود زندگی میکنند. مطالعه سال 2019 موسسه "کیویتاس" بریتانیا نیز حکایت از افزایش 37 درصدی "زندگی مستقل جوانان 23 ساله" نسبت سال 1998 و افزایش 49 درصدی آن نسبت به دهه قبل از آن (1988) دارد.
این داستان را در زیر بخوانید.
براساس گزارش اداره آمار اروپا، در سوئد سن مرسوم برای ترک خانه بین 18 تا 19 سال است. این در حالیست که میانگین ترک خانه در اروپا حدود 26 سال برآورد میشود. بیشتر جوانان سوئدی پس از ترک خانهی والدین به خوابگاه نرفته یا با کسی همخانه نمیشوند، آنها تنها زندگی میکنند و مستقل هستند.
"ایدا
استابرگ" 19 ساله که در دو سال گذشته در خانه اجارهای خودش در حومه
منطقه "ولینگبای" در شمال غربی استکهلم زندگی میکند، در باره زندگی
مستقلش میگوید: من همیشه دوست داشتم خارج از خانه والدینم زندگی کنم و
همیشه آمادگی آن را داشتم.
خانه "ایدا استابرگ" به سادگی تزئین شده است. فقط چند عکس و پروانه دکوری روی دیوارهای آن قرار دارد. ابعاد آن حدود 30 متر مربع است. قرارداد اجاره آن نیز طولانی مدت بوده و اجاره ماهیانه آن به 850 دلار (8000 کرون سوئد) میرسد. "ایدا" در یک شرکت امنیتی کار میکند و این هزینه را از حقوق خود میپردازد.
این دختر جوان سوئدی از فواید تنها زندگی کردنش میگوید: از خودم مراقبت میکنم و توانمندم.
نمایی از شهر استکهلم- حدود یک پنجم جوانان 18 تا 25 ساله در سوئد تنها زندگی میکنند/ عکس:بیبیسی
__________________________________________________________________________
"بیش از نیمی از خانوارهای سوئدی تک نفره هستند و سوئد بالاترین شاخص اروپا در داشتن خانوارهای تک نفره را از آن خود کرده است".
___________________________________________________________________
براساس
اداره آمار اروپا، سوئد بیش از هر کشور اروپایی دیگر خانوار تک نفره دارد.
براساس بررسیهای اداره آمار سوئد که در اختیار "بیبیسی" قرار گرفته،
حدود یک پنجم جوانان 18 تا 25 ساله در سوئد تنها زندگی میکنند. اگرچه
برآوردها نشان میدهد که آمار واقعی بسیار بالاتر از این میزان است. زیرا
بسیاری از این جوانان در خانههایی اقامت دارند که با عنوان والدینشان
خریداری یا اجاره شده است. بیش از نیمی از خانوارهای سوئدی تک نفره هستند و
سوئد بالاترین شاخص اروپا در داشتن خانوارههای تک نفره را از آن خود کرده
است.
هنجار
خروج جوانان از خانه والدین در دوره کمبود مِلک _در ده سال گذشته_ همچنان
ادامه یافته است. در سالهای اخیر جوانان سوئدی با گرانی ملک و افزایش قیمت
اجاره مواجه شدند. پیشبینی میشد این موضوع جدایی زود هنگام جوانان 18
تا 19 ساله از خانوادههای آنها را به تاخیر بیندازد.
با این وجود و براساس گزارش اداره آمار سوئد، از سال 2011 تا کنون نسبت جوانان سوئدی که تنها زندگی میکنند در مقایسه با سالهای قبل از آن تغییر زیادی نکرده است.
"گونار
اندرسون" استاد جمعیتشناسی دانشگاه استکهلم در این باره میگوید: این
موضوع در سوئد و کشورهای اسکاندیناوی ویژه است. در سوئد جوانان در سنین
کمتر نسبت به دیگر کشورها خانه خود را ترک میکنند.
وی
افزود: در دیگر نقاط اروپا وابستگی به خانواده مشکل بزرگی تلقی نمیشود.
در جنوب اروپا اگر جوانان با هدفی خاص (مانند تحصیل یا کار) خانواده خود را
ترک نکنند، بیاحترامی نیز تلقی خواهد شد.
هدف سوئدیها تربیت یک فرد مستقل و بومی است. بنابراین بیش از حد ماندن یک جوان در خانه کاری غلط و اشتباه محسوب میشود.
به
گفته اندرسون، "فرهنگ فردگرایی سوئد" به نسلها قبل باز میگردد. در این
فرهنگ نوجوانانِ جوامع روستایی خانه را ترک میکردند تا برای کشاورزی دیگر
کار کنند.
در
سالهای اخیر فرهنگ زندگی جوانان تنها به لطف ثروت و رفاه اقتصادی سوئد
عملی شده است. جوانان باید بتوانند بدون اتکا به والدین و دوستان خود از پس
هزینههای معمول اجاره، درمان، آموزش و خورد و خوراک برآیند.
"ایدا استاربرگ" دختر سوئدی که از 19 سالگی تنها زندگی کرده است. او کمی بعد با مسائل سلامت روان مواجه شد/ عکس: بیبیسی
"سهام
مسکن" در شهرهای بزرگ و کوچک سوئد در این راه به جوانان کمک کرده است. در
طرح سهام مسکن خانهها معمولا کوچک هستند و باعث افزایش قدرت اقتصادی
جوانان در خرید یا اجاره میشوند.
در حالیکه بسیاری از جوانان سوئدی از نوعی آزادی اقتصادی و اجتماعی غبطهبرانگیز در مقایسه با دیگر نقاط جهان بهره میبرند، اما مسئله ترک زودهنگام خانواده میتواند تا حدی نگرانکننده باشد.
خانم
"کرین شولتز" دبیرکل موسسه خیریه سلامت روان سوئد در این باره گفت: استقلال
جوانان سوئد موضوع بسیار خوبی است اما اصرار سوئدیها برای خروج نوجوان
-درست پس از دوران دبیرستان- باعث ایجاد اثرات منفی روی گروهی میشود که
آمادگی روحی برای تنها زندگی کردن را ندارند.
وی
توضیح داد: برخی از این جوانان واقعا آمادگی تنها زندگی کردن را ندارند.
آنها باید برای مسائل سختی تصمیم بگیرند که قبلا تجربه نکردهاند.
________________________________________________________________________
ایدا استابرگ دختر جوان سوئدی که در 19 سالگی خانه والدینش را ترک کرد در این باره گفت: در ابتدا نمیدانستم چگونه صورتحسابها را پرداخت کنم. چگونگی مدیریت مسائل مالی زندگی نیز مسئله دیگری بود.
_________________________________________________________________
ایدا استابرگ" که اینک 21 سال دارد در اولین روزهای زندگی مجردی در آپارتمان شخصیاش با مشکلات زیادی روبهرو شد.
او در این باره گفت: سریعا فهمیدم که باید در مورد بسیاری از مسائل بیش از حد فکر کنم. در ابتدا نمیدانستم چگونه صورتحساب و قبوض را پرداخت کنم. چگونگی مدیریت مسائل مالی نیز مسئله دیگری بود. از طرفی دریافتم که مایع ظرفشویی به خودی خود پر نمیشود و باید مراقب تمام شدن دستمال توالت باشم.
"کرین شولتز" دبیرکل موسسه خیریه سلامت روان سوئد: تنهایی عاطفی یکی از چالشهای جوانان سوئد در زندگی مستقل است/ عکس: بیبیسی
به
گفته شولتز "تنهایی عاطفی" نیز یکی دیگر از مشکلات جوانان به شمار میآید.
در حالیکه بسیاری از نوجوانان در شبکههای اجتماعی فعالند و روابط
گستردهای دارند، اما در صورت نداشتن دوست صمیمی یا روابط دوستانه با
خویشاوندان به مشکل برخواهند خورد. آنها در صورت نداشتن دوست صمیمی
نمیتوانند در مورد مشکلات زندگی و عواطف خود صحبت کنند.
گذشته از بودجه و مدیریت زندگی، تنهایی عاطفی چالش اصلی جوانانی است که در سوئد به تنهایی زندگی میکنند.
"شولتز" معتقد است که علیرغم شهرت جهانی سوئد در بخش زندگی خانوادگی، والدین در این کشور بیشتر از فرزندان خود حمایت کاربردی میکنند تا حمایت عاطفی.
تحقیقات سال 2017 موسسه آمار سوئد نشان میدهد که بیش از 55 درصد از جوانان 16 تا 24 ساله با هیچ یک از نزدیکان خود معاشرت نمیکنند.
_____________________________________________________________________________
به گفته شولتز، بسیاری از جوانان سوئدی هیچ بزرگسالی را به عنوان راهنمای خود ندارند. آنها مشوقی برای زندگی نمییابند. کسی برای جسارت دادن به آنها وجود ندارد و هیچ مرجعی برای گپ و گفت در زندگی آنها حاضر نیست.
______________________________________________________________________
شولتز میگوید ارتباط مستقیم بین تنهایی و بیماریهای خاص اعصاب و روان ثابت نشده است.
با این وجود براساس آمار و ارقام منتشر شده از سوی هیات بهداشت و رفاه ملی سوئد در سال 2018، تعداد
جوانان 16 تا 24 ساله این کشور که تحت درمان بیماریهای روانی قرار
گرفتهاند در مقایسه دهه گذشته حدود 70 درصد افزایش یافته است.
به گفته دبیرکل موسسه خیریه سلامت روان سوئد، بسیاری از جوانان سوئدی هیچ بزرگسالی را به عنوان راهنمای خود ندارند. آنها مشوقی برای زندگی خود نمییابند. کسی برای جسارت دادن به آنها وجود ندارد و هیچ مرجعی برای گپ و گفت در زندگی آنها حاضر نیست.
"کریستوفر
سنداشنورم" 26 ساله که از 21 سالگی در یک آپارتمان اجارهای در یکی از شهر
شمالی سوئد زندگی میکند در مورد تعارضاتش با زندگی فردی میگوید: "پس از جدا شدن از والدین سلامت روانم را از دست دادم و منزوی شدم".
وی در
این باره گفت: در زندگی فردی انرژی خود را از دست دادم و غم و اندوه زندگی
من را فرا گرفت. فقط میخواستم زمان سریعتر بگذرد و روزها تمام شوند.
او در سفر تفریحی در استرالیا با دوستانش در یک مکان مستقر شد و دریافت در زندگی جمعی کمتر اذیت میشود.
این پسر 26 ساله سوئدی در این باره گفت: فشار زیادی روی جوانان سوئدی وجود دارد تا آنها مانند یک فرد بالغ رفتار کنند.
این جوان سوئدی پس از پیوستن به گروه همکارانش و ورزش مرتب حال بهتری دارد اما هنوز هم احساس تنهایی میکند.
برای ایدا استابرگ نیز "جذابیتهای استقلال" سریعا از بین رفت و مشکلات سلامت روان در سنین کم جای آن را گرفت.
در یک نظرسنجی معتبر، افراد بین 16 تا 24 ساله دارای بالاترین "اختلال تنهایی" در جهان هستند. اما این نرخ بالا میتواند ناشی از گفتوگوی مکرر افراد این رده سنی در این باره باشد. (اعتبار: آلامی)
دکتر فیلیپ فورس کونلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه "اومی" (Umeå) در شمال سوئد و نویسنده یکی از بخشهای کتاب "تنهایی سوئدی" در تحلیل این عارضه گفت: درک سطح تنهایی عاطفی در میان جوانان سوئدی "بیشک" به عامل زندگی "فردی" آنها ربط دارد. آنها در سن کمتر احساس "ناامنی" بیشتری دارند.
______________________________________________________________________
"دگنز نیهتر" (Dagens Nyheter) بزگترین روزنامه سوئد در ماههای گذشته جمله " آیا تنهایی در میان جوانان سوئد اپیدمی شده است؟" را تیتر سرمقاله خود کرد. سازمان "صلیب سرخ" سوئد نیز منابع مقابله با تنهایی در گروههای مختلف را افزایش داده است.
______________________________________________________________________
در
همین حال تحقیقات دیگری نشان میدهد که تمایل به "زندگیِ تنها" در سوئد
فاصله چندانی با دیگر کشورهای اروپایی ندارد. در حقیقت آخرین نظرسنجیهای
اجتماعی اروپا در سال 2014 نشان میدهد تجربه تنهایی مکرر سوئدیها تنها 2
درصد بیشتر از میانگین این شاخص در اروپاست.
نوع جدیدی از زندگی شراکتی؟
با وجود فقدان داده در این زمینه تنهایی به عنوان یک مشکل اجتماعی و بهداشت روانی برای جوانان سوئدی مشکل است.
جوانان یک اقامتگاه اشتراکی در سوئد/ عکس: بیبیسی
"دگنز
نیهتر" (Dagens Nyheter) بزگترین روزنامه سوئد در ماههای گذشته جمله "
آیا تنهایی در میان جوانان سوئد اپیدمی شده است؟" را تیتر سرمقاله خود کرد.
سازمان "صلیب سرخ" سوئد نیز منابع مقابله با تنهایی در گروههای مختلف را افزایش داده است.
یک
استارتآپ در میان کشورهای "نوردیکز" در طرحی به نام "نه به ایزولهسازی"
به انتصاب وزیر تنهایی اشاره کرده است. (کشورهای دانمارک، نروژ و ایسلند به
نام کشورهای نوردیکز در اروپا و جغرافیای جهان معروفند).
این
موضوع همچنین روی مبحث هماهنگی و یکپارچگی نیز تاثیر دارد. سوئد در بحث
"شاخص صمیمیت و میزان آسانی در یافتن دوست جدید" در ردههای پائین جدولهای
جهانی قرار دارد.
در مورد تغییر سبک زندگی در منازل و تغییر عادتهای اجتماعی سوئد یک بحث داغ در سوئد در حال مطرح شدن است. برخی بر این باورند که عادات اجتماعی جدید میتواند به مقابله با معضل تنهایی بپردازد. در شهرهای بزرگ جنبش "قهرمانسازی از زندگی مشترک" در حال رشد است.
در سال 2011 یکی از شهرکهای مدل قرون وسطایی استکهلم به نام "هاس 24" به اولین منطقه "زندگی مشترک" نوردیکزها تبدیل شد.
در آن سال "لیزا رینندر" کارآفرین سوئدی که پس از بازگشت از "سیلیکون ولی" آمریکا احساس تنهایی میکرد، این شهرک را برای متخصصان جوان آماده کرد. 12 خانه این شهرک به متخصصانی تعلق میگرفت که به دنبال خانههای شراکتی بودند.
حدود 5 سال بعد، "k9" مجموعه خواهر "هاس 24" تاسیس شد. K9 یک هتل بازسازی شده بود که به نوعی زندگی مشترک حرفهای را ترویج میداد. در این فضا حدود 50 وکیل، مشاور، معلم، متصدی نوشیدنی و رقصنده حرفهای در کنار شاگردان و کارگران خود کار و زندگی میکنند.
جدیدترین سرمایهگذاری برای دوری از زندگی انفرادی در سوئد سوئیتی به نام "کولیو" برای زندگی مشترک است. "کولیو" ( colive) یک فضای زیر شیروانی زیبا، دلنشین، گرم و باصفا در "زودرمالم" استکهلم برای زندگی 11 نفره است. در این مرکز اجاره یک اتاق کوچک تقریبا با هزینه اجاره خانه "ایدا استابرگ" (حدود 850 دلار در ماه) برابری میکند.
"کاتریانا لیلجستام بیر" موسس اقامتگاه "کولیو" در این باره میگوید: این آپارتمان مشترک برای افراد تنها، فضای زندگی اجتماعی میسازد.
به گفته "بیر" مقابله با تنهایی اصلیترین هدف این آپارتمان اشتراکی است.
نمایی از سالن غذای موسسه کولیو /سوئد از زندگی اشتراکی را برای فرار از تنهایی جوانان حمایت میکند/ عکس: colive.se
"بیر" به عنوان مالک این آپارتمان اشتراکی گفت: عصرهای سوئد (در طول زمستان) بسیار تاریک، سرد و طولانی است و مردم تمایل زیادی به بیرون رفتن در طول هفته ندارند. این موضوع مردم این کشور را منزویتر میکند.
وی افزود: اگر شما در این شرایط در کنار دیگران زندگی کنید، میتوانید شام را در مصاحبت آنها صرف کنید و اگر نیاز به تنهایی داشتید، به اتاقتان خواهید رفت.
"کاترین بیمل" 25 ساله و طراح واقعیت مجازی یکی از اولین ساکنان آپارتمان "کولیو" است. او با وسواس زیاد و از میان صدها متقاضی برای زندگی در این فضا انتخاب شده است. این دختر جوان در مورد زندگی جمعی خود در این فضا گفت: افزایش کیفیت زندگی در کنار دیگران لذتبخشتر است.
"کاترین بیمل" امیدوار است مفهوم زندگی اشتراکی در سوئد رشد کند، اما بسیاری از مردم سوئد امیدی به رشد این پدیده ندارند/ عکس: بیبیسی
او از زمان زندگی مجردی خود در اواخر 20 سالگی "حس خوبی" داشته اما پس از نقل مکان به "کولیو" روحیاتش به شدت تغییر کرد.
به گفته این دختر جوان زندگی در خانه گروهی بسیار پررنگتر از زندگی در خانه مجردی است.
"کولیو" قصد دارد این فکر را گسترش دهد و دهها هزار واحد اشتراکی را در دهه آینده در اختیار جوانان تنهای 18 تا 30 قرار دهد. این مجموعه بر این باور است که چنین طرحی بازاری قدرتمند دارد. گزارش سال 2014 شرکت مشاور "یونایتد مایندز" نشان داد که اکثر جوانان بین 18 تا 35 سال سوئد خواستار اشتراک خانه خود با یکی از دوستان یا افرادی خارج از حیطه خانواده خود هستند.
"کاتریانا لیلجستام بیر" نیز "کولیو" را براساس همین یافتهها تاسیس کرده است.
________________________________________________________________________
جونا لوندین دختر سوئدی: به نظر من این مسئله چیز خوبی است و استقلال ما را نشان میدهد. وی افزود: ترک خانه برای من راهی برای شناخت خودم ، دوستداشتن و نداشتنهایم بود.
_______________________________________________________________________
"گونار اندرسون" استاد جمعیتشناسی در این باره گفت: بعید است پروژه زندگی جمعی سوئد به دلیل فرهنگ فردگرایی این کشور در مدت زمانی کوتاه به نتیجه برسد. نسلهای قبل نیز برای زندگی جمعی این ایده را امتحان کردهاند و تاثیرگذاری زیادی نداشتند.
او در تحلیل خود گفت: همه فوقالعادگی زندگی اجتماعی و همگانی را قبول دارند. اما در زندگی واقعی اتفاق مهمی در این رابطه رخ نداده و این موضوع به دلیل عدم هماهنگی زندگی شراکتی با فرهنگ فردگرایانه سوئد است.
از طرفی تعداد زیادی از جوانان سوئدی تجربه زندگی انفرادی خود را به چوب حراج نمیگذارند.
"جونا لوندین" که در 19 سالگی برای شرکت در دانشگاه خانه خود را ترک کرد و اینک در یک آپارتمان یک خوابه زندگی میکند، میگوید: ما در سوئد فردگرایی را دوست داریم. به نظر من این مسئله چیز خوبی است و استقلال ما را نشان میدهد. وی افزود: ترک خانه برای من راهی برای شناخت خودم، دوستداشتن و نداشتنهایم بود.
او که اخیرا با دوستش زندگی میکند نیز از زندگی انفرادی خود در گذشته راضی بوده و به ندرت احساس بیحوصلگی کرده است. این دختر جوان حتی نمیتواند زندگی دوباره با پدر و مادرش را تصور کند.
دوباره به "ولینگبای" برگردیم. ایدا استابرگ فکر میکند پس از مبارزه با تنهایی قادر به تغییر گذشته نیست. او میگوید با وجود تمام سختیها و احساس ناخوشایند تنهایی، شما در زندگی شخصی بزرگ میشوید و رشد میکنید. بنابراین این نحوه زندگی مثبت است.
سخنان وی یادآور یک ضربالمثل قدیمی سوئدی است: "ensam är stark" تنها همیشه قدرتمند است.
____________________________________________
بیشتر بخوانید:
عصر ایران؛ جعفر محمدی -
آمارهای اعلامی کرونا، کمتر از مبتلایان واقعی است چرا که مسوولان فقط می
توانند افرادی که تست کرونایشان مثبت شده را اعلام کنند، این در حالی است
که افراد بسیار بیشتری مبتلا به کرونا و ناقل ویروس هستند.
این گروه در روزهای آینده یا بدون علامت از بیماری عبور می کنند، یا با علائم خفیف در خانه بستری می شوند و یا با علائم شدید تست کرونا می دهند و بیمارستانی می شوند. آمارها ، فقط ناظر به بخش سوم است.
پس خطر، بسیار بزرگتر از آنی است که تصور می کنید. به تازگی هم اعلام شد که میزان کشندگی کرونا از انفلوآنزا پیشی گرفته است. با این حساب با ویروسی سر و کار داریم که هم قدرت شیوع بالایی دارد و هم مرگبارتر از انفلوآنزاست.
وضعیت وقتی نگران کننده تر می شود که به یاد بیاوریم کادر پزشکی و پرستاری محدودی برای مقابله با کرونا داریم.
بسیاری از پزشکان و پرستاران و سایر کادرهای درمانی، نزدیک ۲۰ روز است که شبانه روز کار می کنند و دیگر رمقی برایشان باقی نمانده است.
بسیاری از آنها ، خود به کرونا مبتلا شده اند و متاسفانه تعداد قابل توجهی از ایشان نیز جان خود را از دست داده اند.
حال بماند که برخی پزشکان نیز ترک کار کرده اند به طوری که در بعضی شهرهای کوچک حتی یک پزشک هم وجود ندارد!
پزشک و پرستار را نیز نمی توان از انبار محتکران پیدا یا در شرایط کنونی از کشورهای دیگر وارد کرد.
اگر همین کادر موجود خسته شود یا به هر ترتیبی از دست برود، فاجعه انسانی خواهیم داشت.
کمبود وسایل بهداشتی مانند ماسک و مایع ضدعفونی کننده و ... هنوز مردم را می آزارد و معلوم نیست اگر ماجرای کرونا ادامه پیدا کند، چه وضعیتی خواهیم داشت.
در این شرایط می توانیم دولت و حکومت و
این مسوول و آن مسوول را به باد انتقاد گرفت که البته جای انتقادات فراوان
هم دارند اما اولویت با خود ماست.
اصلا گیریم که با یک دولت کاملا نامسوول مواجهیم، آیا باید خودمان را با دست خودمان به دامن بیماری و مرگ بیندازیم؟
هنوز که هنوز است عده ای بی آن که کار واقعا مهمی داشته باشند از خانه بیرون می آیند، هنوز که هنوز است در برخی محلات، بازار شب عید داغ است و تراکم خریدار و فروشندگان وجود دارد . تصاویری که دیشب از منطقه تهرانپارس تهران در کانال عصر ایران منتشر شد واقعا تکان دهنده بود. پیاده روها آکنده از دستفروشان و مردمی بود که با ولع اجناس را وراندز می کردند.
یکی از دکترهای داروساز آن محل نکته تامل برانگیزی در این باره می گفت: فقط کافی است یک کرونایی با دست های آلوده از این سر خیابان راه بیفتد و به آن سرش برسد و در طول مسیر، اجناس را لمس کند. چند روز بعد با انفجار کرونا در منطقه مواجه خواهیم شد.
یا هنوز عده ای از شهرهای آلوده ای چون تهران و قم و ... به سایر جاها سفر می کنند.
اگر
امروز وضعیت گیلان و مازندران به "اضطرار" رسیده و شمال ایران شده است
کانون بحران، علتش افراد بی مبالاتی است که با تعطیل شدن مدارس به شمال
لشکرکشی کردند و کرونا را با خود به آن دیار بردند.
همین است که بسیاری از متخصصان با ناامیدی می گویند اگر هر چه زودتر مردم قرنطینه را رعایت نکنند، با یک بحران واقعی و مرگبار مواجه می شویم.
هموطنان!
رک و صریح می گویم: فاجعه بزرگ تر از آن است که تصور می کنیم:
-هم امکانات محدود است.
- هم کادر درمانی تاب و توان متعارف انسانی دارند. آنها ربات نیستند که بی وقفه کار کنند.
- هم تعداد مبتلایان واقعی بسیار بیشتر از مبتلایان شناسایی شده است.
- هم با فرا رسیدن عیدنوروز، بیم آن می رود که عید دیدنی ها، به انفجار اتمی کرونا منجر شود.
- و هم، هنوز دارویی برای کرونا کشف نشده است.
پس:
-برای این که بارِ کادر درمانی را بیشتر نکنیم
-برای این بیماری را به دیگران منتقل نکنیم
-برای این که در مصرف مواد بهداشتی که در اختیار داریم، صرفه جویی کنیم
-و برای این که بیمار نشویم و احیانا نمیریم
در خانه بمانیم، سفر نکنیم و یادمان باشد که انسان هستیم و در برابر خودمان و دیگران مسوول.
جدی بگیرید، اوضاع خراب تر از آنی است که فکر می کنید. هنوز به حد بالای (پیک ماکزیمم) کرونا نرسیده ایم... .
__________________________________
بیشتر بخوانید
یک قرار ملی: "عید ما، بعد از شکست کرونا"
نامه نمایندگان گیلان به وزیر بهداشت: وضعیت استان اضطراری است، کمکهای مقابله با کرونا را تشدید کنید
کرونا در جهان؛ قرنطینه ۶۵ میلیون نفر / ۳۰۰ میلیون کودک محروم از مدرسه
_________________________________________
« ترازوی رنج و معنا » چگونه عمل می کند؟
بپذیریم که رنج از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکلی دیگر در می آید. خودمان را در نظر بگیریم؛ مدام از رنجی به دردی دیگر منتقل شده ایم و این روند، همچنان ادامه دارد. همه همین گونه اند ولو این که بروز ندهند. حتی ممکن است، کسی رنجی داشته باشد که از نظر شما رنج نیست ولی برای او بسیار دردناک است.
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی / جعفر محمدی
- "رنج"
بخش جدایی ناپذیر زندگی انسان هاست.
در این باره نکات زیر را در زندگی مان
لحاظ کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم:
1 - یادمان نرود که زندگی هیچ انسانی،
عاری از رنج نیست؛ تاکید می کنم هیچ انسانی. به لحاظ روان شناسی، عمومیت رنج، تحمل
آن را آسان تر می کند.
یک مثال ساده: اگر هواپیمایی سقوط کند و تنها قربانی آن یکی از اعضای خانواده
ما باشد، درد بیشتری را تحمل خواهیم کرد ولی اگر همه 100 سرنشین آن کشته شوند،
کمتر درد خواهیم کشید.
حالا اگر به این باور برسیم که "رنج" همزاد
بشر است و همه ما دچار درد، رنج و مشکل هستیم و فقط نوع رنج هایمان با هم متفاوت
است، راحت تر می توانیم با چالش های زندگی مان کنار بیاییم. پس همیشه یادمان باشد
که ما تنها کسی نیستیم که رنج و مشکل داریم.
2 - بپذیریم که
رنج از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکلی دیگر در می آید.
یک مثال ساده: مشکل دانش آموز امتحان است، از امتحان که عبور می کند، کنکور
برایش دغدغه است و فکر می کند اگر از کنکور قبول شود، خوشبخت ترین انسان است، بعد
از آن پاس کردن واحدها و گرفتن لیسانس می شود رنج مستمر او به هوای این که فارغ
التحصیلی، او را سعادتمند می کند و سپس درد اشتغال، رنج کار و دستمزد و انتظار
برای بازنشستگی و ... .
خودمان را در نظر بگیریم؛ مدام از رنجی به دردی دیگر
منتقل شده ایم و این روند، همچنان ادامه دارد. همه همین گونه اند ولو این که بروز
ندهند. حتی ممکن است، کسی رنجی داشته باشد که از نظر شما رنج نیست ولی برای او
بسیار دردناک است.
وقتی بپذیریم که رنج، بخشی دائمی از زندگی ماست و همیشه
رنج و نگرانی - بزرگ یا کوچک - در زندگی وجود دارد، کنار آمدن با آن راحت تر می
شود. در این باور، رنج، چیزی زائد و تحمیلی نیست، بلکه یک همراه همیشگی است که
باید آن را پذیرفت و همراهش زندگی کرد.
البته معنای این گزاره، تلاش نکردن برای از بین بردن رنج
ها و مشکلات نیست. ما همیشه در حال مبارزه با مشکلات هستیم و باید هم این کار را
بکنیم ولی بدانیم که مشکلات و رنج های بعدی در راه اند.
3 - اما
مهم تر از دو نکته بالا ، اصل مطلب این است که برای
همراهی بهتر با رنج، بهترین و کارآمدترین راه، دادن "معنا" به آن است. در مواجهه با
رنج، اگر به خود رنج بپردازیم، رنج مان مضاعف می شود. اما اگر فراتر از رنج برویم
و معنایی به آن بدهیم، راحت تر می توانیم با آن زندگی کنیم.
چند مثال ساده:
پدر و مادری درگیر رنج بزرگ کردن فرزند بیمار خود
هستند، فراتر از رنج بیماری به این بیندیشند که در حال نجات زندگی یک انسان
و تربیت یک عضو مفید برای جامعه هستند،
کسی که در راه دفاع از آرمان و وطن اش به اسارت رفته به
جای درگیری ذهنی با اصل اسارت، به آن معنا دهد که دارد در راه آرمان و وطن مقاومت
می کند،
کسی به رنج بی پولی اش این معنا را بدهد که نمی خواهد
شرافت انسانی اش را درگیر کسب مال ناحق کند،
دانشجویی درد غربت و سختی تحصیل را این گونه معنا کند که
فردایی روشن در انتظارش هست،
روزنامه نگاری سختی ها و فشارهایی که به او وارد می شود
را این گونه معنا ببخشد که من دارم برای افزایش آگاهی مردم کشورم تلاش می کنم و ...
یک بار شنیدم که یک قاضی، روزنامه نگاری را محکوم کرده
بوده بود به رونویسی از یک کتاب قطور. برای آن روزنامه نگار رونویسی از کتابی که
دوستش نداشت، طاقت فرسا بود. پیشنهادی که دادم این بود: این رونویسی را تبدیل کن
به تمرین خوش خطی. یعنی این معنا را به کارت بده که داری تمرین خط می کنی نه این
که در حال اجرای حکم دادگاه هستی. د راین صورت راحت تر با آن کنار می آیی و در آخر
نیز بهره ای می بری.
روان شناسان می گویند معنا بخشی به رنج ها، به طور فوق العاده ای کارآمدی و رضایتمندی انسان ها از زندگی را افزایش می دهد. یکی از کارکردهای ادیان نیز همین است. دین ها می کوشند برای هر اتفاقی در زندگی پیروان شان، معنایی تعریف کنند. مثلاً اگر فرزند کسی از دنیا برود، دین به او می گوید که فرزندت امانت خدا بود که به او پس دادی و الان در معرض آزمایش الهی هستی و اجر خواهی داشت. کسی که به چنین گزاره ای باور داشته باشد، راحت تر می تواند با فقدان فرزندش کنار بیاید تا کسی که فقط به مرگ فرزندش - بی هیچ معنایی - می اندیشد.
بنابراین، فارغ از هرگونه ایدئولوژی و باوری که داریم،
بهتر است هر رنجی که بر ما وارد می شود را معنادار کنیم.
نکته اساسی این است که هر اندازه بتوانیم معنایی (البته
که معنای واقعی) که تعریف می کنیم "بزرگ تر از رنج مان"
باشد، بهتر زندگی می کنیم .
یک ترازو را در نظر بگیرید که در یک کفه آن، رنج و مشکل
تان قرار دارد و در کفه دیگر، معنایی که به آن داده اید. اگر رنج تان بزگ تر از
معنایتان باشد، عذاب بیشتری می کشید و آن را تحمل می کنید ولی اگر کفه معنا سنگین
تر باشد، درد کمتری دارید و به جای تحمل رنج، با آن همراهی می کنید. بدیهی است که
انسان عاقل، بین "عذاب و تحمل" و "درد کمتر و همراهی"، دومی
را می پذیرد چرا که حاصل اولی، فرسودگی تدریجی است و نتیجه دومی، پختگی و تعالی
مستمر.
زندگی انسان های بزرگ و تاریخ ساز نیز همواره آکنده بود
از رنج های پرمعنا. اگر گاندی و ماندلا در هند و آفریقای جنوبی، معنایی برای رنج
ها و زندان های خود نداشتند، آیا می توانستند آن حجم انبوه درد را تحمل کنند،
کشورشان را نجات دهند و اینک نامی بزرگ در تاریخ داشته باشند؟
پس: از رنج فرار نکنید که نمی توانید، بدان معنا دهید که می توانید. این، مدیریت رنج است در "سیاره
رنج".
__________________________
بیشتر بخوانید:
* اصرار بر حال خوب همیشه خوب نیست؛ حال بدمان را بپذیریم
* چگونه با تنفسِ شکمی حال بهتری داشته باشیم و بیشتر زندگی کنیم؟ (+روش تمرین و تثبیت)
* متوقف کردن مکالمه ذهنی: عملکردن بدون چشمداشت