واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

چطور استارتاپها می توانند جایگزین یا مکمل رزومه سنتی هم بشوند


گروهی 5 نفره از مهندسین  و متخصصین محصول دور هم جمع شدند مقداری سرمایه از سرمایه گذاران فرشته جذب نمودند، استارتاپی به وجود آوردند، مقدار کمی درآمد کسب نموده و آن را به مبلغ 10 میلیون دلار می فروشند. چه اتفاقی افتاده است؟ باور عموم این است که این یک حباب تکنولوژی است؛ خریدی ناشیانه که غیر عقلانی می باشد. 

البته شاید بتوان ماجرا را بگونه ای دیگر تفسیر کرد: تغییر اساسی در چگونگی قدردانی از نیروهای بسیار کارآمد. 

پس در ادامه با اسکیل ما، همراه باشید تا این مورد را دقیق تر بررسی نماییم.

حدود یک دهه پیش، قبل از تحولات اخیر در تکنولوژی، بسیاری از بهترین و باهوش ترین فارغ التحصیلان دانشگاهی، حرفه و کسب و کار خود را در خیابان وال استریت شروع می کردند. اما امروزه، این فارغ التحصیلان به طور روز افزونی  اهداف خود را در سیلیکون ولی (Silicon Valley) یعنی در مرکز اقتصادی نوین آمریکا دنبال می کنند. در سیلیکون ولی هم مانند وال استریت با وجود تاکیدات و دغدغه های فرهنگی مانند آرمان گرایی و تغییر دادن جهان، از وعده پول و قدرت برای جذب کردن جوانان و افراد باهوش استفاده می شود. 

البته شباهت های این دو در این جا خاتمه نمی یابد. مانند سرمایه گذاری های وال استریت، تکنولوژی نیز برای پیشرفت و ادامه حیات به نرخ بازگشت سرمایه  متکی است. در وال استریت صندوق های سرمایه گذاری یا پوشش ریسک با ارزش چند میلیارد دلار اغلب توسط پنج یا شش نفر اداره می شوند. به طور مشابه چند مهندس در سیلیکون ولی هم می توانند محصولی میلیارد دلاری ایجاد کنند. با این وجود، هر دو صنعت از نیروی کاری فوق العاده بهره ور استفاده می کنند،

 همانطور که می گویند یک مهندس عالی به اندازه 10 مهندس خوب می ارزد. این موضوع انگیزه زیادی را ایجاد می کند تا بهترین ها را استخدام کنید و از طرف دیگر، به این معنی است که استخدام افراد ضعیف هزینه عظیمی برای سازمان به وجود می آورد. علاوه بر این، جهان هنوز در مراحل اولیه انقلاب تکنولوژیکی است و در این شرایط که کمپانی های بزرگ حوزه تکنولوژی برای ارتباط و سهم بازارِ بیشتر در دراز مدت مبارزه می کنند تصمیمات استخدامی می تواند اثرات بلند مدتی داشته باشد که در آینده کم کم خودش را نشان می دهد.


برخلاف طرح های سرمایه گذاری وال استریت، در حوزه تکنولوژی شناسایی و پاداش دادن به عاملان ایجاد ارزش یعنی مهندسان، طراحان و دیگر افرادی که مرتبط با خلق محصول هستند بسیار سخت تر است. در وال استریت بانکداران و مبادله کنندگان سهام مراکز درآمدزایی سرمایه گذاری ها هستند در حالی که مهندسان و طراحان مراکز هزینه بشمار می آیند. در دنیای بانکداری و صندوق های سرمایه گذاری، مشارکت هر کسی در خط سود به راحتی اندازه گیری می شود. در بسیاری از موارد شناسایی کردن ستاره ها در کسب و کار به اندازه نشان دادن پول به یکدیگر ساده است.

از سوی دیگر در دنیای فناوری و تکنولوژی اندازه گیری مشارکت یک مهندس در موفقیت یک پروژه و نقش آن در دوام کسب و کار بسیار مبهم و پیچیده است. ارزش یک مبادله کننده سهام به اندازه  پولی است که در آخر تجارت اش بدست می آورد. اما ارزش یک مهندس خاص در تیم تجزیه و تحلیل زیرساخت چقدر است؟

تصمیم های استخدام کننده می تواند اثرات طولانی مدتی داشته باشد که کم کم در آینده خودش را نشان می دهد.

جهان تکنولوژی هنوز در حال کشف کردن و بررسی چگونگی پاداش دهی به نخبگانش است.  پیش از این هرگز مرکز هزینه ای، اختیار نفوذ و قدرت چندانی در خط سودِ (یا حد سودآوری) کلی یک صنعت نداشت. به عنوان مثال، صنعت داروسازی نیز بر فعالیت های تیم تحقیق و توسعه محصول اش استوار است اما از آنجایی که مشکلات و هزینه های راه اندازی یک صنعت تولید دارو بسیار بالا بوده و نمی توان به آسانی آن را در یک گاراژ راه اندازی نمود تیم تحقیق و توسعه با وجود بالا بودن مشارکتِ شان، از قدرت چانه زنی بالایی برای در اختیار گرفتن پاداش بیشتر برخوردار نیستند.

همه اینها باعث ایجاد سیسم تشویقی جالبی می شود. کارفرمایان می خواهند تا بهترین ها را استخدام کنند و حاضرند حقوق ماهیانه بیشتری بابت کارشان بدهند، اما اطلاعات نامتقارن و قدرت چانه زنی کارکنان نخبه باعث چالش می شودگوگل حاضر به پرداخت مبالغ گزاف به کد نویسان ستاره می باشد، اما گوگل نمی تواند درمورد کسانی که تازه از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شده اند، اندازه گیری داشته باشد و تنها بر پیش بینی تکیه می کند که چه کسی می تواند ستاره شود و ارزش مزایای شغلی یک میلیون دلاری گوگل را خواهد داشت.

انگیزه ها و ارزش های افراد جوان، بلند همت و باهوش در تکنولوژی با ارزش های حاکم بر مدل های کار معمولی یا سنتی نا هماهنگ و در تضاد است.  در این نگاه شما می توانید به شرکت ها و کمپانی های بزرگ دیگر بپیوندید و سالها وقت تان را برای اثبات کردن ارزش تان صرف کنید و با سیاست اطمینان حاصل کنید که ارزش تان بالاخره به رسمیت شناخته می شود یا به جای آن در نگاهی جاه طلبانه شما می توانید استارتاپی را راه اندازی کنید که در آن اگر موفق شوید ارزش تمام حقوق طول عمرتان را در عرض چند سال یکجا به دست خواهید آورد.

اما در بسیاری از موارد، مزایای استارتاپ ها به شاخص های سنتی همچون میزان درآمد محدود نمی شوند بسیاری از آنها در وهله اول، تبدیل به کسب و کاری میلیارد دلاری نمی شوند. ولیکن آنها محصولات خاصی هستند که می توانند در لوای کمپانی های بزرگتر با تیم فروشی حرفه ای قرار بگیرند که موجب رشد آنها شود. یعنی محصولاتی که گره ای از گره های کمپانی های بزرگتری را باز می کنند. بنابراین استارتاپ شما اگر تبدیل به یک استارتاپ میلیارد دلاری نشود در بدترین حالت، اثبات می کند شما تیمی هستید که می توانید محصولی با ارزش را بسازید. استارتاپ شما رزومه زنده و حی و حاضر شماست که در آینده نه چندان دور معیاری برای جذب شما به عنوان یک مهندس نخبه با مزایا و پاداش اغوا کننده در کمپانی های بزرگی چون گوگل می تواند بشود.

بنابراین در آینده استارتاپ ها شروع به پرکردن جاهای خالی در بازار کار می کنند. آنها روشی هستند که اثبات می کنند شما برای استخدام با ارزش هستید و روشی که موجب می شود شما ارزش واقعی خود را به دست بیاورید. یک شرکت نمی تواند سابقه درخشان کسی را استخدام کند اما آنها می توانند محصولی را به خدمت بگیرند که کسی سالها وقت برای ساختنش صرف کرده است و سپس حقوق مناسبی را برای مغزی در نظر بگیرند که آن محصول را خلق کرده است.    

رایج ترین سرنوشت استارتاپ ها چیست؟ اگر صادق باشیم شکست. در بین داستان استارتاپ های موفق نیز افراد و بنیانگذاران تاثیر گذار که آرمان هایی فراتر از مسائل مالی را دنبال می کنند بسیار کمیاب هستند و جدا از همه صحبت ها و شعارها در مورد آرمان گرایی و لزوم تغییر دادن جهان، اکثر بنیانگذاران استارتاپ صرفا می خواهند به منابع مالی خوبی برسند و چند میلیونی دلاری پول به جیب زده و از این راه غرور و کیف های پولشان را پر کنند.

بنابراین اگر ارزش استارتاپ را تنها بر اساس داستان افراد تاثیر گذار و موفق و درصد استارتاپ های موفق بررسی کنیم با توجه به حجم بالای شکست ها در سیلیکون ولی، بسیاری از تلاش هایی که در آنجا اتفاق می افتد غیر معقول به نظر می رسد. اما اگر در عوض به استارتاپ ها به عنوان مکمل های کاربردی بازار کار و عاملی برای جذب شما با مزایا و پاداش فوق العاده در کمپانی های مانند گوگل، اپل ، آمازون و ... نگاه کنیم، بیشتر منطقی به نظر می رسند.




منبع: https://techcrunch.com

 

روشهایی برای بازدهی بیشتر هنگام کار در منزل

4 روش برای بازدهی بیشتر هنگام کار در منزل


ترکیب متضاد «دفتر خانگی» مثل یک میدان مین پر از وسوسه و دودلی است. در اینجا می‌خواهیم راه‌حلی برای نجات از این میدان مین معرفی کنیم.

یک شروع عالی! می توانید تنها ده دقیقه قبل از کار ازخواب بلند شوید، لازم نیست نگران دوش گرفتن یا لباس پوشیدن باشید و البته از تردد در ساعات شلوغی هم در امان هستید. فریلنسری لذت خاص خود را دارد، با این حال ممکن است خیلی سریع به تن‌پروری عادت کنید و از کارهای مهم غفلت ورزید.   من نیمی از هفته را در خانه کار میکنم و همیشه در تلاشم تا در مسیر بمانم و فریب تخت و تلویزیونم را نخورم و حواسم پرت نشود.

چگونه می‌توانید اطمینان یابید که هنگام کار در راحتی خانه، با تمرکز و پربازده باقی بمانید بدون اینکه بیش از حد احساس راحتی کنید؟

من واقعا باید مصمم می‌شدم و به خودم یاد میدادم تا مفیدتر در آپارتمان خودم کار کنم. پیروی از این چهار روش به من کمک کرد تا با انگیزه بمانم. در ادامه این مطلب با اسکیل ما همراه باشید.


1. سحرخیز باشید 
برخاستن از خواب درست کمی قبل از شروع کار شاید وسوسه انگیز باشد. با این‌حال چه کسی از بیشتر خوابیدن خوشش نمی آید؟ ولی آیا میدانستید که بیش از دو ساعت زمان برای بیداری کامل بدنتان لازم است تا به بهترین سطح تمرکزش برسد؟


وقتی از خواب برمیخیزید، سطح ملاتونین بدنتان همچنان بالاست، که اغلب دلیل کسلی اول صبح نیز می‌باشد. وقتی مستقیماً به سوی کار روانه میشوید و هنوز زمان مناسبی به ذهن و بدنتان نداده اید تا خودش را تنطیم کند، مانع بازدهی خود  می‌شوید. 

بخشی از دلیل اینکه در کار اداری بازدهی بیشتری داریم این است که هنگام رفتن به محل کار به تدریج هوشیارتر میشویم.

راه حل؟ به سحرخیزی عادت کنید. هر بار که پس از خاموشی آلارم از خواب برخاستید برای خودتان پاداشی در نظر بگیرید تا انگیزه و تشویقی برای شروع روزتان باشد. من دوست دارم به جای عصر، صبح ها ورزش کنم. پس اگر قرار باشد تا برنامه ورزشی‌ام را قبل از کار انجام دهم، باید حداقل دو ساعت زودتر از خواب بیدار شوم.

همکارم هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود تا بتواند صبحانه دلپذیری برای خود تدارک ببیند و خانه‌اش را تمیز کند. نکته این است: زمان جداگانه ای را در صبح برای خود اختصاص دهید. بدین ترتیب وقتی زمان کار کردن میرسد، مقدار زمانی را برای خود اختصاص داده اید و می‌توانید با تمرکز بیشتری به کار خود بپردازید.

 


2. برای روز خود برنامه بریزید

من اغلب فراموش میکنم چه کارهایی باید انجام دهم. معمولا به یاد دارم که کارهای زیادی هست، اما به هر دلیل هیچگاه موفق نمیشوم تا آنها را در ذهنم نگه دارم. در نتیجه، مجبور به داشتن برنامه ای بسیار سخت شدم که در آن هر جنبه از روزم برنامه ریزی شده است. پیشنهاد نمیکنم که برای هر دقیقه روزتان برنامه بریزید، اما توصیه میکنم تا حداقل لیستی از کارهایی که باید انجام شوند تهیه کنید.

یکی از برنامه های مورد علاقه من استفاده از Pomodoro Timer است. این افزونه Chrome  به شما امکان افزودن کارهایتان و برنامه ریختن با زمان تقریبی برای انجام آنها را به شما میدهد. هر کار به طور خودکار در بازه زمانی 25 دقیقه ای اضافه میشود. چرا؟ چون کار در بازه های زمانی کوتاه با زمان استراحت پنج دقیقه ای میزان تمرکز را بالا میبرد. چگونه؟ با وادار کردن شما به کار با شدت بیشتر و خستگی کمتر. همچنین احتمال اینکه وقتتان را در اینترنت تلف کنید وچیزهای احمقانه ای ببینید کمتر است.




وقتی برای وقفه های استراحتتان برنامه بریزید، استرستان به هنگام این وقفه ها نیز کمتر میشود. در این 5 دقیقه به جای اینکه به خاطر اتلاف‌ وقت بر سر خود بزنید، فرصتی برای استراحت واقعی به خود میدهید. ترجیح میدهید تا در بازه زمانی طولانی تری کار کنید؟ این هم فکر خوبیست! استراحتی کمی طولانی‌تر داشته باشید و به پیاده روی بپردازید. از خانه خارج شوید تا واقعاً برای مدتی از آن محیط به دور باشید.


3. روی کاناپه کار نکنید

من عاشق کار کردن روی کاناپه هستم. می‌توانم روی آن دراز بکشم و احساس راحتی کنم، اما مشکلی که اغلب رخ میدهد این است که زیادی احساس راحتی میکنم. اینگونه فکر کنید: وقتی بعد از یک روز خسته‌کننده به خانه میرسید، اولین کاری که میکنید چیست؟ برای بسیاری چنین است که روی کاناپه می‌نشینند و برای دقایقی استراحت میکنند. از آنجا که ما با این قطعه از مبلمان تعامل کاری نداریم، فکر کار کردن و پربازده بودن بر روی کاناپه سختی های خودش را دارد. هرچه باشد، کاناپه جاییست که ما اغلب بر روی آن چرت میزنیم ، مطالعه میکنیم، تلویزیون تماشا میکنیم و یا غذا میخوریم.

در عوض باید جای خاصی را در نطر بگیرید که فقط مخصوص کار کردن باشد. اگر دورکاری میکنید و جای جداگانه یا دفتر کاری ندارید، حداقل میزی تهیه کنید. بخش بزرگی از بازدهی با تمرکز فکری در ارتباط است.



4. برای ساعات پس از کار برنامه بریزید

یکی از اثرات جانبی کار در منزل این است که میتواند به سرعت شما را به تنبلی گوشه‌گیر تبدیل کند. این را از روی تجربه می‌گویم. پس سعی کنید در صورت امکان برای بعد از کارتان برنامه بریزید. نیازی نیست تا هر شب هفته را بیرون بروید و مشغول خوشگذرانی و تفریح باشید، اما بهانه ای برای بیرون رفتن از خانه برای خود داشته باشید. به پیاده روی یا باشگاه بروید. روزی را به فیلم دیدن یا شام خوردن با دوستان اختصاص دهید. این کار به شما اجازه میدهد تا زمان کار را از زمان استراحت جدا کنید.

وقتی در اداره مشغول کار هستید، به محض به پایان رسیدن روز کاری آنجا را ترک میکنید. این کار به ذهنتان اجازه می‌دهد تا تمرکز دوباره ای بیابد و دیدتان را نیز تغییر می‌دهد. کار از راه دور مرز بین تعریف محل کار و خانه را از بین می‌برد. گفته می شود که این موضوع خود منجر به افزایش استرس و کاهش توانایی حفظ تمرکز میشود. خیلی مهم است که هراز گاهی از خانه به دور باشید تا وارد چرخه بی‌بازدهی نشوید.

تنهایی و گوشه‌گیری مداوم اثرات روانی منفی در پی دارد. کار کردن در خانه بدین معنا نیست که هر روز بر روی کاناپه و با پیژامه کار کنید. خیلی مهم است که روزهایتان را سازماندهی کنید و برای بازدهی بیشتر از خانه به دور باشید.




منبع:  www.entrepreneur.com



دروسی که شما در کلاس و دانشگاه در مورد کارآفرینی یاد نخواهید گرفت


5 درسی که شما در کلاس و دانشگاه در مورد کارآفرینی یاد نخواهید گرفت

 اشتباه نکنید در این مقاله قصد بی احترامی به تحصیلات بالاتر نیست. نویسنده به گرفتن مدرک دانشگاهی اعتماد دارد همانطور که خود او هم در رشته بازرگانی و اقتصاد درس خوانده است. اما تا حالا چه کسی به شما گفته که اگر می خواهید کسب و کاری را شروع کنید به مدرسه بازرگانی یا دانشگاه بروید؟ نویسنده اولین کسب و کار خود را قبل از اینکه به دانشگاه برود آغاز کرد و به اداره آن در طول تحصیل ادامه داد کار سخت و عجیبی است اما هزاران کار آفرین وجود دارند که کسب و کار خود را شروع کرده و پیش برده اند بدون اینکه حتی مدرک دیپلم داشته باشند.

این به این معنی نیست که رفتن به دانشگاه هدر دادن وقت و زمان است. بلکه به این معنی است که چیزهای بسیاری در مورد کار آفرینی وجود دارد که شما سر کلاس درس یاد نخواهید گرفت.

در ادامه با اسکیل ما همراه باشید تا با 5 درس مهم کار آفرینی که در دانشگاه یاد نمی گیرید، آشنا شوید.

 

1. لازم نیست برای موفقیت کامل باشید

 نیک پتری نویسنده business2community در این مورد می نویسد:

"بیشتر مطالعات موردی در مورد کارآفرینی به گونه ای هستند که یک مدیرعامل سوپراستار ایده بسیار جالب و بکری به ذهنش خطور می کند، یک تیم ضربتی با تجربه عالی و دقیقا در زمینه کاری درست گرد آوری می کند، کالای بی نقصی می سازد  و راهی بازار می کند تا مشکلی را برطرف کند و بر بازارش تسلط می یابد."

 می توان گفت این سناریو بسیار نادر است. استارت آپ ها دارای کاستی هایی هستند. البته واقعاً چیز خوبی است.  به این معنی که ما اشتباه می کنیم، از آنها درس می گیریم و رشد می کنیم و دفعه بعدی قادر خواهیم بود هر چیزی را بهتر انجام دهیم چرا که ما از تجربه قبلی خود درس گرفته ایم. این فرایند ما را قویتر و سازگارتر می سازد.

گذشته از این زمانی که رقبای شما بر ایجاد محصولی تمام عیار متمرکز می شوند شما پیشرو هستید چرا که از قبل محصول تان در بازار است این یعنی که پول در میاورید تا با تمام تلاش خود کسب و کار خود را به خوبی پیش ببرید.


2. چگونه با دیگران در زمینه های کاری دیگر کار کنید

به روزهای تحصیلی خود فکر کنید. چند بار با دانشجویان دیگر رشته ها تعامل داشته اید؟ جز اینکه در یک گروه اجتماعی مشابه بوده اید. خیلی ندیده اید که دانشجویان رشته ریاضی با دانشجویان رشته تاریخ وقت بگذارنند.

اگرچه ممکن است این حالت در دانشگاه مورد قبول باشد اما در دنیای کسب و کار رایج نیست. برای یک استارتاپ شما باید با افراد مختلفی که دارای مهارت های متنوع هستند، کار کنید. چه  طراحان UX، تولید کنندگان محصول، مدیران رسانه های اجتماعی یا حسابدار، باید یاد بگیرید که چگونه با این افراد در سطوح مختلف کار کنید تا هر کسی نقش دیگران را درک کند.

به همین دلیل است که اکثر کار آفرینان موفق به یادگیری مداوم معروف هستند. لازم نیست متخصص باشید. حداقل شما و کسی که متخصص است می بایست قادر باشید با یکدیگر صحبت کنید تا بتوانید کسب و کارموفقی داشته باشید.



3. هم بنیانگذار درستی را انتخاب کنید

یک واقعیت درمورد کارآفرین جسور و بی تجربه وجود دارد، شما سوپرمن نیستید و حتی اگر معتقد باشید که هستید بدانید که حتی سوپرمن ها نیز گهگاهی به سوپر من دیگری احتیاج دارند.

به عبارت دیگر براحتی نمی توانید خودتان همه چیز را راه بیاندازید. به این دلیل، ضروری است که شما یک هم بنیانگذار انتخاب کنید. و چون میخواهید زمان زیادی با این فرد بگذرانید باید مطمئن شوید که کاملا با یکدیگر تفاهم دارید و مناسب کسب و کار شماست.

به دنبال شریکی باشید که مهارت ها و شخصیت های شما را تکمیل کند و با تجربه باشد. و مهمتر اینکه کسی را بیابید که از کنار او بودن، لذت ببرید.


4. توانایی های ذاتی رهبری را ارتقا دهید

مارتی زولینگ  در نشریه فوربزمی نویسد " اکثر کارآفرینان احساس می کنند استعداد رهبری ذاتی دارند اما در تقلای پرورش این توانایی ها و سنجش اثر بخشی خود هستند" و بدتر ازآن این توانایی ها را  به ندرت می توان در کلاسی آموخت.

با این حال می توانید این مهارت ها را خود از طریق پیروی گام های زیر بیاموزید:

·        با راستگو بودن و خود آگاهی، قابل اعتماد باشید.

·        با یک چشم انداز شروع به کار کنید آن را با دیگران در میان بگذارید و اجرایش کنید.

·        مهارت های تفکر بحرانی را تمرین کنید.

·        تیم مناسب تشکیل دهید و آن را ارتقا دهید.

·        با گرفتن بازخورد از مشتریانتان، به کسب و کار خود از دید مشتریانتان بنگرید.

·        مطمئن شوید که همه هدایت می شوند.

·        رهبری را با قدم زدن و فکر کردن در دفتر کار تمرین کنید.

·        برای راه حل ها زمان بگذارید.

·        احساسات خود را کنترل کنید.

 

5. چگونه در محیط تحت فشار زندگی کنید

کیم کوپ هم بنیانگذار شرکت زینپاک می گوید " در دانشگاه احساسات وهیجاناتی که به همراه استرس بروز می باید به آزمون ها و تکالیف درسی مرتبط است. شما استرس دارید، امتحان می دهید و بعد از آن آزاد هستید تا نفس راحتی بکشید و احساس راحتی کنید."

" کار آفرینی با این حقیقت همراه است که هیچ آمد و رفتی برای احساس راحتی وجود ندارد. در عوض یاد می گیرید که چگونه با استرس زندگی کنید، آن را می پذیرید و تایید می کنید، و یاد می گیرید چگونه روزانه با آن کنار بیاید. آموختن زندگی با استرس و فشار چیزی نیست که بتواند کسی به شما بیاموزد بلکه چالشی است که باید خود با آن روبرو شده و برآن غلبه کنید"

البته گفتن اینکه با استرس زندگی کنید خیلی آسان است. ولی شما می توانید کارهای کوچکی انجام دهید که به یک فرد با استرس کمتر تبدیل شوید؛ مانند انجام یک کار در یک زمان، فعال بودن فیزیکی، سازمان یافته و منظم بودن، قرار دادن فعالیت های کمتر در برنامه خود، به تفریح رفتن و استراحت مناسب داشتن.

اکثر مواقع این درسها را در دانشگاه یاد نخواهید گرفت اما دلیل نمی شود تا این تمرین ها در زندگی خود به کار نبندید. امروزه تقریبا هر چیزی که شما نیاز دارید تا بدانید چگونه یک کسب و کار را راه اندازی کنید، را می توانید از طریق اینترنت بخوانید و یاد بگیرید. از فرصت بزرگ؛ اینترنت، بهترین استفاده را ببرید چه می خواهید به دانشگاه و تحصیل در رشته  کسب و کار بروید چه نروید.

 

منبع: www.huffingtonpost.com


ناخوداگاه شما، روی افکار تکراری شما کار می کند


افکارتان، شما را به ذهن ناخودگاه متصل می کند. ناخوداگاه شما، روی افکار شما کار می کند و دستورات لازم را دریافت می نماید. البته روی تمامی فکرها فعالیت نمی کند بلکه روی افکاری که به کرات تکرار می شوند . این نوع افکار ، همان باورهای شما هستند.
باورهای شما چیزی هستند که ناخودآگاه شما طبق آن عمل می کند. باورهای ذهنی شما همانند دستورالعملی هستند که زندگی شما بر اساس آن ساخته می شود. همان دستوراتی که در قالب باورها به ناخودآگاه شما داده می شود.
افکار مثبتی که چندین بار در ذهن شما تکرار شوند ، به باورهای مثبت تبدیل خواهند شد. وقتی شما باورهای مثبتی داشته باشید، ناخودآگاه شما روی این باورهای مثبت کار می کند و زندگی شما را بر پایه این باورهای مثبت ایجاد می کند، بنابراین زندگی شما بسیار لذت بخش تر و شادتر خواهد بود.
باروهای مثبت است که باعث می شود شما دست به عمل بزنید و در جهت رسیدن به اهداف حرکت کنید و ایده ها و طرحهای موفقیت آمیز به ذهن تان خطور کند.
و اما افکار منفی نیز هر وقت تکرار شوند تبدیل به باورهای منفی شده و ناخوداگاه شما آن باورهای منفی را می پذیرد و بر اساس دستورالعملی که در قالب این باورهای منفی دریافت می کند ، یک زندگی پر از سختی و مشکلات برای شما ایجاد خواهد کرد.
به عنوان مثال، زمانی که شما بر این باور هستید که پول سخت بدست می آید. این باور منفی باعث می شود ناخودآگاه شما بپذیرد که راه  سختی برای کسب پول خواهید داشت . در پی این باورهای منفی شما مطمئناً اگر سرمایه گذاری کنید حتما جای اشتباهی سرمایه گذاری خواهید کرد یا اینکه ممکن است شغلی پیدا کنید که پول زیادی نتوانید کسب کنید و همیشه پول بدست آوردن برایتان مشکل خواهد بود.
ناخودآگاه شما به سادگی همه چیز را می پذیرد و کلید موفقیت شما در این است که افکار مثبت را بیشتر تکرار کنید تا تبدیل به باورهای مثبت شوند و ذهن شما در جهت موفقیت برنامه ریزی شود.

داستان امید عامل بقای گل رز

گل رز

روزی روزگاری یک گل رز به مدت طولانی منتظر پروانه بود. میدونید که میان گل و پروانه ارتباط عجیبی وجود دارد و داستان های عشق آن دو را همه می دانند. اگر چه او شب و روز در خواب و رویا پروانه می دید اما هیچ پروانه ای نمی آمد تا روی گلبرگ های او بنشیند. گل رز همچنان امیدوار بود و به رویاهای خود ادامه میداد با این امید که روزی پروانه ای روی گلبرگهای او خواهد نشست. آسمانی در رویا میدید که پر از پروانه های رنگارنگ است و این پروانه به سمت او می آیند و گلبرگ های او را می بوسند. شاید همین امید بود که باعث شده بود او تنها بازمانده گل رز در آن وقت سال باشد. با همین امید فردا صبح شکوفه ی زیبای خود را باز میکرد و منتظر می ماند.

یک شب ماه که از خیلی وقت پیش حال او را تماشا میکرد با او به سخن آمد و گفت: باید خیلی از این انتظار طولانی خسته شده باشی؟
گل رز جواب داد: آره من خیلی خسته و تنها هستم اما از تلاش خود دست نخواهم کشید.
ماه ریشخندی زد و گفت: چرا خودتو اینقدر اذیت می کنی؟
رز گفت: چونکه اگر شکوفه ام را باز نکنم به راحتی نابود خواهم شد.




این داستان به بحث ویژه ای در ان ال پی اشاره می کند که شاید به پیش خورد بتوان ترجمه کرد یعنی برخلاف بازخورد (feedback) در ان ال پی که از تجربه های گذشته استفاده می شود در این بحث از تجربه های آینده استفاده می شود واژه انگلیسی آن  در ان ال پی، فیدفوروارد (feed forward)  است.