واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

سقوط مرگبار مایک هیوز در آزمایش پروازیش با موشک ساخت خودش

این اتفاق طی سومین پرتاب مایک هیوز در یکی از موشک های دست ساز خود که بخشی از برنامه نهایی وی برای صعود در آسمان و بررسی شکل کره زمین بود، رخ داد.

عصر ایران - مایک هیوز ملقب به "مایک دیوانه" فردی بود که جان خود را برای بررسی این باور شخصی که کره زمین گرد نبوده بلکه تخت است از دست داد. وی طی یکی از آزمایشات پرتاب موشک خود دچار سانحه شد که سقوطی مرگبار را در پی داشت.

مایک دیوانه؛ فردی که فرضیه تخت بودن کره زمین جانش را گرفت!

این اتفاق طی سومین پرتاب مایک هیوز در یکی از موشک های دست ساز خود که بخشی از برنامه نهایی وی برای صعود در آسمان و بررسی شکل کره زمین بود، رخ داد.  

در این پرتاب، یک نردبان فلزی به سطح شیب‌دار موشک متصل شده بود تا ورود هیوز به کابین خلبان راحت‌تر صورت بگیرد. اما زمانی که موشک به سمت آسمان حرکت کرد، برخورد با نردبان موجب تغییر مسیر پرتاب به سمت یک فاجعه را موجب شد.

این برخورد موجب آزاد شدن چتر نجات مایک هیوز در همان ابتدای پرتاب شد که حرکت موشک را اندکی از مسیر اصلی خود منحرف کرد. موشک حامل هیوز کمتر از یک دقیقه بعد با زمین برخورد کرد.

تا پیش از این سقوط مرگبار، هیوز دو بار دیگر این کار را انجام داده بود. یک بار در مارس 2018، هیوز تقریبا 1,875 فوت (571 متر) در آسمان بیابان موهاوی صعود کرد، پیش از آن که با باز شدن چتر نجات موشک به سمت زمین بازگردد. وی آسیب چندانی در این پرتاب تجربه نکرد و فقط اعلام کرد که با احساس درد در کمر خود مواجه شده است.

دانلود فیلم


هیوز برای نخستین بار در سال 2014 در وینکلمن، آریزونا به سمت آسمان پرواز کرده و تا ارتفاع 1,374 فوتی (419 متر) صعود کرد.

پیش از آن که مایک هیوز ایده سفر به فضا برای بررسی تخت بودن شکل کره زمین را آغاز کند، به عنوان یک بدلکار مشغول به کار بود. رکورد طولانی‌ترین پرش از سطح شیب‌دار با لیموزین در اختیار وی دارد و در کتاب های رکورد گینس ثبت شده است. هیوز در سال 2002 با یک لیموزین لینکلن به وزن 6,500 پوند (2,948 کیلوگرم) پرشی 103 فوتی (31.39 متر) را در پیست Perris Auto Speedway انجام داد.

مایک دیوانه؛ فردی که فرضیه تخت بودن کره زمین جانش را گرفت! (+عکس و فیلم)

مایک هیوز از موشک هایی که از بخار نیرو می گرفتند برای صعود در آسمان استفاده می کرد و به گفته جاستین چپمن، روزنامه نگار آزاد، وی قصد نداشت با استفاده از آنها به فضا برود، بلکه این اقدامی در راستای دستیابی به تبلیغات و تامین بودجه برای هدف نهاییش یعنی استفاده از یک راکون (Rockoon) - محصولی متشکل از موشک و بالون - بود که وی را حدود 62 مایل (حدود 100 کیلومتر) در آسمان بالا برده و به مرز فضا، جایی که قصد داشت شکل کره زمین را ببیند، می رساند.

به گفته چپمن، هیوز کاملا از خطرات پرتاب با موشک آگاه بود و می دانست که این کار می تواند موجب مرگ وی شود. اما هیوز فردی جسور بود و این انگیزه لازم برای انجام کارهایی خارق العاده را در وی ایجاد می کرد.

علل اُفول دموکراسی/ دکتر سریع القلم

شرایط سختِ زیست محیطی، اقتصادی و زندگی، اولویت‌های جوامع را جابجا کرده­‌اند.
عصرایران؛ دکتر محمود سریع القلم ( استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر توسعه)
- از ۱۹۱۳ تا ۲۰۲۱ و در کمتر از یک قرن، ۶ میلیارد نفر به جمعیت کرۀ زمین اضافه شده است به طوری که از ۱.۶ میلیارد نفر به ۷.۷ میلیارد نفر رسید. از ۱۹۸۰ تا کنون و طی چهل سال، نصفِ ذخائر نفت جهان استفاده شده است.
 
حدود ۱.۱ میلیارد وسیلۀ نقلیه در جهان وجود دارد که پیش‌­بینی می‌شود تا ۲۰۴۰ به دو میلیارد وسیله برسد. مصرف آب نسبت به نیم قرن گذشته ۶ برابر افزایش یافته به گونه‌ای که برای تولید یک شلوار جین، ۱۱۰۰۰ لیتر آب مصرف می‌شود. طی یک دهۀ گذشته، ۲۶۱ میلیون نفر در چین، ویتنام، هند، اندونزی، بنگلادش، ژاپن، آمریکا، مصر، برزیل و هلند به علت بالا آمدن سطح آب دریا، مجبور به ترک خانه‌­های خود در مناطق ساحلی شده‌­اند.
علل اُفول دموکراسی
توریسم در شرایط عادی، ۲۳۵ میلیون نفر اشتغال ایجاد می‌کند که حدودِ ۹ درصد تولیدِ ناخالص جهانی است. ۴۵ درصد آلودگی هوا در کرۀ زمین ناشی از مصرف زغال سنگ است. چین و هند، ۶۰ درصد زغالِ سنگ سالانۀ جهان را مصرف می‌کنند. حدود ۵۵ درصد انرژی (زغال سنگ، نفت و گاز) سالانه را چین، آمریکا، هند و اتحادیۀ اروپا مصرف می‌کنند. ۴۵۰ نیروگاه هسته‌ای در جهان وجود دارد که تا یک دهه دیگر، این عدد دو برابر خواهد شد. فقط ۱۶ کشور در حال ساخت ۶۰ نیروگاه هستند. اقیانوس‌ها روزانه ۲۲ میلیون تن گاز کربُنیک جذب می‌کنند. در نیم قرن گذشته، تعداد سونامی، زلزله و طوفان در جهان دو برابر شده است.

این شرایط سختِ زیست محیطی، اقتصادی و زندگی، اولویت‌های جوامع را جابجا کرده­‌اند. به خاطرِ رقابتِ شدید ناشی از جهانی شدن و عقب ماندن بسیاری کشور‌ها از این کاروان به خاطر فقدانِ مزیتِ نسبی، پیش بینی می‌شود تعدادِ قابل توجهی از کشور‌ها در حد بقا سقوط کنند. حتی کشوری مانند مصر نیمی از مواد غذایی مورد نیاز ۹۰ میلیون نفر جمعیت را با اعاناتی که از آمریکا و کشور‌های عربی می‌گیرد، وارد می‌کند و فقر اقتصادی آن طی دو دهۀ اخیر به افولِ قابل توجه سیاسی این کشور در خاورمیانه منجر شده است. افزایشِ جمعیت و کانالیزه شدن امکانات اقتصادی باعث شده که اکثریت شهروندان در کشور‌های مختلف بیشتر به «ثباتِ اقتصادی» فکر کنند تا «توسعۀ سیاسی.»

طی حدودِ یک قرن (۱۹۹۰-۱۸۸۰)، تقابل سرمایه داری با کمونیسم، زمینه­‌های «مبارزۀ سیاسی» را به مهم‌ترین جریان اجتماعی در جهان تبدیل کرد به طوری که استعمار زدایی میانۀ قرن بیستم با این نوع مبارزۀ چپ علیه راست آمیخته شد و انقلاب­های جهان سومی با اتکا به کانونِ تئوریک «مبارزه» ظهور نمودند. اما امروز، موضوع اساسی در آفریقا، آمریکای مرکزی و آسیا معیشت است. طی چهاردهۀ گذشته، یک میلیون نفر از مکزیک به آمریکا مهاجرت کرده ­اند. این گروه از مهاجران نه انگیزۀ سیاسی دارند و نه مبارزاتی بلکه در پی کار و تامین مالی خانواده‌­های خود بوده­‌اند. ۹ میلیون نفر هندی در شش کشور حوزۀ خلیج فارس کار می‌کنند و مبلغی بالغ بر ۳۵ میلیارد دلار برای خانواده‌های خود ارسال می‌کنند. دولت‌­های عربی هم از ناحیۀ این تعداد خارجی قابل توجه، احساس ناامنی نیز نمی­‌کنند.

یک بررسی مقایسه‌ای از عموم کشور‌های در حال رشد و توسعه یافته حاکی از این واقعیت است که عصر «مبارزه سیاسی» به معنایِ دهۀ ۱۹۶۰ آن پایان یافته است. ملت­ها عموماً به دو علت به خیابان­ها می‌آیند: فقدانِ ثباتِ اقتصادی و محدودیت‌های مربوط به آزادی‌های اجتماعی. مادامی که حکومتی بتواند این دو موضوع را مدیریت کند، ظاهراً مورد مؤاخذه نقصان‌های دیگر از جمله دموکراسی، انتخابات آزاد، رقابتِ حزبی و رسانه‌­های آزاد قرار نمی­گیرد. تمایل اساسی مردم در اکثر کشورها، به ثبات سیاسی است تا به توسعۀ سیاسی. دموکراسی در چین، ویتنام و سنگاپور خیلی مشتری ندارد و عامۀ مردم در این سه کشور که ثروت و ثبات اقتصادی قابل توجهی را به دست آورده­‌اند راضی و بعضاً مانند سنگاپور بسیار راضی هستند. در ۱۵ سال گذشته، دموکراسی در جهان به شدت افول کرده است. در میان ۱۹۳ کشور جهان، فقط ۲۲ کشور دموکراتیک محسوب می‌شوند به این معنا که در آن ها: رقابت حزبی، رسانه‌های آزاد، انتخابات آزاد، گردش قدرت، آزادی‌های مدنی و سیاسی و قوه قضاییۀ مستقل وجود دارد. در ۱۳۴ کشور، تئاتر دموکراسی وجود دارد و ۷۵ درصد مردم جهان در سیستم­‌های اقتدارگرا زندگی می‌کنند.

به جز کشور‌های اسکاندیناوی، تقریبا در همه کشور‌ها در قدرت بودن فرصت­‌های فراوانی برای ثروت، شهرت و دسترسی به امکانات فراهم می‌­آورد. هم اکنون حتی در کشور‌های دموکراتیک، افراد مدتی با حقوق متوسط در دولت مشغول به کار می‌شوند، شبکه سازی می‌کنند، با زیر و بم مسائل آشنا می­شوند و سپس با حقوق ۶-۵ برابر به بخش خصوصی رفته و از شبکه­‌های ارتباطی خود بهره­‌برداری حداکثری می‌کنند. عمدۀ نسل جدید سیاست ­مداران در جهان در پی دیده شدن، ثروت­ یابی، شبکه قدرت، شهرت و تضمین آیندۀ مالی خود در دنیایی آشوب­زده هستند. پایبندی به پِرنسیپ‌های فردی، اخلاقی و سیاسیِ سابق به شدت کاهش یافته است. بسیاری از افراد جوان و میان سال سریع می‌آموزند خود را با هر نوع جهان بینی وفق دهند.
 
در عین حال، تنوعِ لذت بردن از زندگی آنقدر گسترش یافته و آنچنان در شبکه‌­های اجتماعی به نمایش گذاشته می­شوند که به طور طبیعی افراد را با هر روش و فرآیندی به سوی قدرت و ثروت‌­یابی سوق می‌دهند. به عبارتی نه در میان عامۀ مردم در اکثرِ کشور‌ها تمایلی به اصولِ دموکراتیک وجود دارد و نه در لایه­‌های قدرت. نیم قرن پیش، تحصیلات عالی، ضمانتی برای شغل و درآمد بود، اما امروز با توجه به جمعیت فراوان و فرصت­‌های محدود، چنین تضمینی وجود ندارد. لذت بردن از زندگی جای مبارزه و دموکراسی را گرفته است. حتی ناسیونالیسم و تعهد به منافع ملی در جهانِ آغشته به مشکلات زیست محیطی و محدودیت‌های اقتصادی کمرنگ شده اند.

یکی از شانس­‌های مهم سیستم‌­های اقتدارگرا در جهان فعلی، رشد قابل توجه خواست­ه‌های فردی و غرق شدن افراد در اولویت­‌های خود است به طوری‌که تجمعاتِ گسترده و پایدار به شدت کاهش پیدا کرده است. آنقدر افراد به فکر خود هستند که «خواست­‌های جمعی»، «عضویت در تشکل­ها» و «مصالح ملی» به حاشیه رفته‌­اند. محافظه کاری به خصوص در نسل‌های جوان­تر جای رادیکالیسم و مبارزۀ سابق را گرفته است.
جوان ِ امروزی می‌خواهد خوب زندگی کند در حالی که جوان ۵۰ سال پیش به فکر مبارزۀ سیاسی بود. تا زمانی که فرد درآمد مناسبی داشته باشد، به فرصت­ها دسترسی پیدا کند و شهرت پیدا کند، بقیۀ مسائل حاشیه به حساب می‌آیند. در دهه‌های آتی، حفظ انسجام اجتماعی، هویت ملی و ارزش­های جمعی، از چالش­های جدی حکومت­ها خواهد بود.

از یک منظر، تکنولوژی‌های جدید و تلفن همراه ضمن افزایش آگاهی، به گسترشِ فرد گرایی نیز کمک کرده است. به موازات این خود محوری جدید، تکنولوژی نیز به کمک حکومت­‌ها آمده است. زمانی بود به کشور‌های علاقمند به توسعه گفته می­ شد حکومت­‌های توسعه­‌گرا (Developmentalist State) یا حکومت­‌های رفاه (Welfare State)، اما امروز اصطلاح حکومت­‌های مُبصری (Surveillance State) ظهور پیدا کرده ­است.
هم اکنون از طریقِ تلفن همراه، به تمامِ تمایلات فکری، ارتباطات و برنامه­‌های افراد (Predictive Tools) می‌توان پی‌­برد. با طراحی Algorithms، می‌توان به بسیاری از دوتایی­‌ها (Binaries) و انتخاب­‌های افراد دسترسی پیدا کرد. هرچند Algorithms در علوم انسانی با چالش مواجه است و به بخش­‌های خاکستری ذهن نمی­‌تواند دسترسی پیدا کند، ولی با توجه به اینکه تکنولوژی، انسان جدید را Program کرده است بسیاری از تحرکات او را می‌توان تشخیص داد. تکنولوژی و Algorithms حتی در پرورش انسان­‌های دوگانه که از شخصیت با ثبات برخوردار نیستند نیز بسیار کمک کرده است (Borderline Personality Disorders).
بعضی حکومت‌های مُبصر از فرصت به دست آمده به خاطر کرونا استفاده کرده و شهروندان خود را مجبور کرده اند که App‌های کرونا را نصب کنند تا تشخیص چهره (Facial Recognition) و تب سنجی (Thermal Scanning) میسر شود، ولی غیر مستقیم به همه تحرکات فرد نیز دسترسی پیدا می‌کنند. یک موضوع بسیار پیچیده جدی مورد بحث در محافل آکادمیک و پارلمان­‌های غربی، رابطه نوین میان تکنولوژی و آزادی است.
به عنوان یک واقعیت، افراد با Algorithms، برنامه ریزی می‌شوند و انتخاب‌های آن­ها محدود شده و توان تجزیه و تحلیل را از آن‌ها می‌گیرند. پارلمان اروپا مباحث بسیار جدی فکری، فلسفی و حقوقی در این رابطه را دنبال می‌کند.

انسانِ امروز چه در جاکارتا، چه در آتن، چه در قاهره و چه در ریودوژانیرو، می‌خواهد خوب زندگی کند و از آن نهایت لذت را ببرد. علاوه بر این، انسان امروز تعهدی پایدار به وقف خود برای جریان‌های اجتماعی، اهداف کلان و در اوج آن‌ها به ناسیونالیسم و دموکراسی، چندان نشان نمی‌دهد، زیرا که در ذهن و قلب خود به این نتیجه رسیده که صاحبانِ سمت نیز در پی همین افق هستند و با واژه‌­های جذاب و ادا‌های دلنشین، شخصیتِ واقعی خود را استتار می‌کنند. به عنوانِ یک پرسشِ چالشی، آیا می‌شود هم پرنسیپ داشت و هم وزیر شد؟ آیا می‌شود هم پرنسیب داشت و هم به ثروت قابل توجه رسید؟ شاید عصر پرنسیپ فعلاً به سر آمده و تکنولوژی، صنعتِ حیله گری و تزویر را پر رونق کرده است.

هرچند دموکراسی متاعی پر ارزش است، ولی انسانِ امروز در کشور‌های درحال توسعه، اولویت‌­های دیگری دارد. دموکراسی به صورت فزاینده‌ای در جهان پر از چالش­‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی در مسیری حرکت می‌کند که بیشتر شبیه به یک کالای لوکس است. چالشِ کانونی حکمرانان در دهۀ آینده، ایجاد تناسبی معقول میان سه عنصر است: فرصت‌های رشد اقتصادی، بهره برداری منطقی از تکنولوژی و محافظت از هویت ملی. در عین حال، مطالعۀ مقایسه‌ای تاریخ دموکراسی در غرب، ژاپن، کرۀ جنوبی و شیلی به وضوح معرف این fact است که بدون طبقۀ متوسط قابلِ توجه، رسانه‌های آزاد، رشد اقتصادی حداقل سه درصد و گسترش تشکل‌ها، ایجاد سنت­‌های دموکراتیک، دوامی نخواهند داشت. باز شدنِ فضای عمومی یک جامعه را نباید با دموکراسی اشتباه کرد.
 
یک سیستمِ دموکراتیک با قاعده و تعددِ نهاد‌ها مدیریت می‌شود: افراد دیده نمی‌شوند و مبنای تصمیم گیری، اجماع سازی و قرارداد اجتماعی است. تحققِ این اهداف سهمگین فکری، بسیار زمان بر و محتاج نهایت انسجام در میان نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است

ساختارِ چاپلوسی در جهانِ سوم

نوشتاری از دکتر محمود سریع القلم
92 درصد مردم ژاپن برای بخش خصوصی کار می‌کنند. این در حالی است که معاش و زندگی اقتصادی 77 درصد مردم کوبا در بخش دولتی است.

عصرایران؛ دکتر محمود سریع القلم ( استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر توسعه) - چاپلوسی در ذاتِ بشر است؟ بررسی جوامعی مانند کرۀ جنوبی، دانمارک، سنگاپور و سوئیس شکی به جای نمی‌گذارد که انسان ها چاپلوسی را می آموزند.ساختارِ چاپلوسی در جهانِ سوم

شاید چاپلوسی با دروغ، حیله گری، اغراق، ترس و عصبانیت فرقی نداشته باشد زیرا که عموم این ویژگی‌های منفی را انسان‌ها در ساختارهایی که زندگی می‌کنند، می‌آموزند، به آن عادت می‌کنند، در ناخودآگاهشان به طور خودکار وارد می‌نمایند و سپس به نسل‌های بعدی منتقل می‌کنند.

از این رو، اگر بخواهیم ساختار چاپلوسی را واکاوی کنیم ضرورتاً باید محیطی را مطالعه کنیم که انسان‌ها در آن پرورش یافته و این عادت را درونی می‌کنند. تعریفِ استاندارد چاپلوسی (Sycophancy)، بزرگ نشان دادن، خاص معرفی کردن و موفق جلوه دادن یک مقام دولتی یا معروف برای کسبِ امتیاز است.

هرچند امتیاز می‌تواند شامل موارد مختلفی باشد ولی انتهای چاپلوسی، دسترسی به پول و امکانات مادی است. اگر هدفِ اولیه چاپلوسی را به قدرت رسیدن وسِمَت پیدا کردن تلقی کنیم، خودِ سِمت و مقام نیز به پول، امکانات و تسهیلات منتهی می‌شوند. به نظر می‌رسد چاپلوسی را می‌توان در دو علتِ زیر واکاوی کرد:

الف: ساختار اقتصادی یک کشور

تقریباً عموم کشورهای جهانِ سوم دارای اقتصاد دولتی هستند. به این معنا که فرصت‌های ثروتمند شدن، سرمایه‌گذاری، دسترسی به امکانات و تضمین معاش در زندگی با نوعی ارتباط با دستگاه دولتی آمیخته است.

اگر شهروندی در نروژ، آلمان، ژاپن و کره جنوبی، که کشورهای توسعه یافته قلمداد می‌شوند، بخواهد ثروتمند شده یا از امکانات مالی و تضمین معاش بهره‌مند شود، ضروری است که خود به تاسیس و مدیریت یک بنگاه اقتصادی مبادرت ورزد. دولت و حاکمیت در این کشورها، قانونگذار و مجری قانون و ناظر بر مقررات هستند و ثروت توزیع نمی‌کنند.
اما در نیجریه، اردن یا بولیوی، ثروت و امکاناتِ کشور در اختیار دستگاه دولتی است. اقتصادِ دولتی و گسترۀ وسیع امکانات دولتی در ذات خود، چاپلوسی را پرورش می‌دهند.

اتفاقاً دولت‌های جهان سوم به خوبی متوجه شده اند که آبراهام مازلو سخن دقیقی می‌گوید که اولین و فوری‌ترین نیاز انسان‌ها به پول، اشتغال، مسکن و غذا است. اگر دولتی این نیازهای اولیه را به دست گیرد و کنترل و شدت و ضعف تامین این نیازها در اختیار دستگاه‌های دولتی باشد به راحتی می‌تواند جامعه را تحت قیمومیت خود در آورد.

این ساختار اقتصادی به عنوان مثال در کوبا، تفاوت‌های کهکشانی با ژاپن دارد که هزاران کارآفرین فکر می‌کنند، نوآوری می‌کنند و در بنگاه‌های خود، ده‌ها هزار نفر را به موجب مهارت و تخصص استخدام می‌کنند به طوری که 92 درصد مردم ژاپن برای بخش خصوصی کار می‌کنند.
این در حالی است که معاش و زندگی اقتصادی 77 درصد مردم کوبا در بخش دولتی است. کرۀ جنوبی هم‌اکنون یکی از رقابتی‌ترین، حرفه‌ای‌ترین و تخصصی‌ترین کشورها در جهان محسوب می‌شود. بی دلیل نیست که 90 درصد مردم آن برای بخش خصوصی کار می‌کنند.

در آلمان و آمریکا نیز حدود 87 درصد مردم در استخدامِ بخش خصوصی هستند. البته این تحلیل به آن معنا نیست که در سوئیس، آلمان یا کرۀ جنوبی، چاپلوسی تعطیل است بلکه فرهنگ و رفتارِ مسلط نیست (Mainstream) و درصدِ قابل توجهی از مردم می‌آموزند و در ناخودآگاه آن‌ها ثبت می‌شود که معیشت و امکانات در زندگی، نتیجۀ کار، زحمت و رقابتِ فکری است.

سرنوشتِ ملت‌ها با فرهنگ، خُلقیات و اندیشه‌های اکثریت آن‌ها شکل می‌گیرد. در همه کشورها، متقلب، حیله‌گر، فاسد، چاپلوس، دروغگو، قانون شکن، ناجوانمرد و بی پِرنسیپ وجود دارد اما سوال این است که آیا این گروه 80 درصد جامعه است یا 10 درصد جامعه؟ طبعاً با 80 درصد حیله‌گر نمی‌توان جامعه ای سالم بنا کرد.

چاپلوسی

ب: فرصت‌های شهرت و کسب اعتبار

اگر فرصت شهرت و اعتباریابی در هنر، علم، نویسندگی، ادبیات و هر نوع فعالیتِ اجتماعی و مدنی با نظارت، امکان‌یابی و منابع مالی انحصاری نهادهای دولتی آمیخته شده باشد خود به خود در ذات خود درجه‌ای از تمجید‌های بی‌پایه، استفاده از واژگان اغراق آمیز و چاپلوسی را به همراه خواهد داشت.

موقعیتِ ملی و جهانیِ فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، ارتباطی به دولت آلمان ندارد. موقعیت بازیگر سینما آنتونی هاپکینز، ارتباطی به دولت انگلستان یا آمریکا ندارد. موقعیت رمان نویس ژاپنی‌ها روکی موراکامی، ارتباطی به دولت ژاپن ندارد. توماس فریدمن اعتبار روزنامه نگاری خود را از دولت آمریکا اخذ نکرده است. دولت انگلستان در شوکتِ تاریخی آلفرد هیچکاک نقشی ایفا نکرد.

اگر در ناخودآگاه جامعۀ هنرمندان، نویسندگان، دانشگاهی‌ها و حرفه‌ای‌های دیگر رسوب کرده باشد که راهِ دستیابی به پول و شهرت از طریق ارتباطات دولتی است، خود به خود توجیه‌های اغراق‌آمیز، موفق خطاب کردن مدیران ناکارآمدِ دولتی، نادیده گرفتن Fact ها، تحریفِ آمار، طرح ارادت‌های غیر واقعی و تایید بی‌پایۀ مدیران دولتی، به فرهنگ عمومی تبدیل می‌شود. افراد می‌آموزند که پله‌های ترقی را با استفاده از واژگان پر طمطراق و تعظیم و قیام در برابر مدیران، می‌توان راحت و بی هزینه طی نمود.

در کشورهای جهان سوم که نهادِ دولت بر هر نوع ارتقایی تسلط و نظارت دارد، این فرهنگ به تدریج عمومی شده و شهروندان با محافظه کاری و لطیفه گویی از آن عبور می‌کنند. در دستگاه‌ها و وزارت‌خانه‌هایی که منابع مالی قابل توجه و ارزهای خارجی در اختیار دارند، صنعتِ چاپلوسی پیشرفته‌تر شده و غلظتِ فریب و میزانِ تمجید پیچیده تر می‌شوند. متملق مثلاً مدیر را در خواب می‌بیند یا موفقیت‌هایی را به او نسبت می‌دهد که اصلاً وجود خارجی ندارند. بعد از مدتی، متملق و دریافت کنندۀ تملق هر دو در توهم زندگی می‌کنند.

این در حالی است که خانم مِرکل با مدیریتی آرام و محاسبه شده‌ای در شرایط بحرانی اعم از سیاسی و اقتصادی اروپا، در معرض چنین تملقاتی قرار نگرفته است. مردم آلمان بر اساس وظایف قانونی، خانم مرکل را ارزیابی می‌کنند و معمولاً در جامعه ای مانند آلمان، متملق طرد می‌شود.

چند نکته: چاپلوسی محصول ساختارهای ناکارآمد و متمرکز است. به میزانی که در یک جامعه، امکانات، منابع و فرصت‌ها متمرکز و نزد دولت باشند، به همان میزان می‌توان انتظار داشت چاپلوسی در فرهنگ، عمومی گردد.

تمرکز در ذات خود، بی عدالتی می‌آورد؛ چه این تمرکز نزد دولت باشد چه تمرکزِ ثروت نزد یک درصدِ جامعه. از این رو برای اندازه گیری پیچیدگی و غلظتِ چاپلوسی، فهمِ ساختارِ اقتصادی یک جامعه، قدمِ اولِ شناخت است.

متملق به یک امیدی تملق می‌کند: یا می‌خواهد به سمت و مقام و قدرت برسد یا در نهایت به پول و امکانات و ثروت و منابع ارزی و حقِ ماموریت. در هر دو صورت، چاپلوس می‌خواهد نیازهای خود را برآورد کرده و احیاناً به امکانات و قدرت بیشتر، طمع دارد.

در عین حال، در کشورهای جهانِ سوم که تمرکز ثروت و قدرت وجود دارد، یک اتفاقِ تعیین کنندۀ دیگری نیز شکل می‌گیرد: ظهورِ یک اکثریتِ ضعیف با اعتماد به نفس بسیار پایین. چاپلوس در عین اینکه طمع دارد و محتاج است از مناعت طبع و شخصیت والا برخوردار نیست. حاضر است به هر رفتاری تن دهد، تا سمت خود را حفظ کند و به رقم‌های بالاتری برسد. چاپلوس آگاهانه دروغ می‌گوید و حیله به کار می‌برد. چاپلوس و دریافت کنندۀ چاپلوسی، هردو محصولِ یک ساختار معیوبِ اقتصادی و فرهنگی هستند.

یک نظامِ اقتصادی سالم، شهروندانِ سالم به ارمغان خواهد آورد. اقتصادِ سالم، ثبات سیاسی نیز به همراه می‌آورد. عدالت اجتماعی نیز در سایه اقتصادی سالم به دست می‌آید. مادامی که کشورهای جهان سوم، پارادایم حکمرانی خود را بر تمرکز ثروت، قدرت و رانت بنا کرده باشند نه تنها نمی‌توان در انتظارِ شهروندانِ مدنی نشست، بلکه اهدافی مانند آزادی فکری و دموکراسی نیز رویایی بیش نخواهند بود.

کارِ لازم فرهنگی در جهان سوم این است که تملق و فرصت طلبی در فرهنگ عمومی مذموم شناخته شوند. اما کلیدِ تقابل با چاپلوسی، سالم سازی ساختار اقتصادی از یک طرف و اعتباریابی اشخاص از طریق زحماتِ خود آنها از طرف دیگر است.

بحران انباشت سرمایه؛ پایدارترین بحران/ عباس عبدی

در باره بحران‌های هر جامعه باید به چند نکته بسیار مهم توجه کرد. اول پایداری بحران است. کرونا یک بحران جهانی است. حدود ۱۶ ماه طول کشیده و احتمالاً تا پایان سال جاری نیز کمابیش در همین ابعاد باشد ولی در هر صورت و به احتمال قوی با افزایش استفاده از واکسن، این بحران حل یا از شدت آن بسیار کم خواهد شد. 
بحران انباشت؛ پایدارترین بحران/ عباس عبدیعباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هر جامعه‌ای در برخی از مقاطع تاریخی خود با بحران مواجه می‌شود. عبور از این بحران‌ها هدف اصلی سیاست‌گذاران خواهد بود. مشروط بر اینکه در درجه اول به اصل وجود آن پی ببرند، و سپس راه‌حل مناسب آن را پیدا کرده و مردم را به پیمودن آن راه قانع و همراه کنند. 
 
در باره بحران‌های هر جامعه باید به چند نکته بسیار مهم توجه کرد. اول پایداری بحران است. کرونا یک بحران جهانی است. حدود ۱۶ ماه طول کشیده و احتمالاً تا پایان سال جاری نیز کمابیش در همین ابعاد باشد ولی در هر صورت و به احتمال قوی با افزایش استفاده از واکسن، این بحران حل یا از شدت آن بسیار کم خواهد شد. 
 
در مقابل گرم شدن هوا، یک بحران به نسبت پایدار است و گمان نمی‌رود که در کوتاه‌مدت تغییری کند و باید برنامه‌های به نسبت طولانی‌مدت برای آن تدوین و اجرا کرد.
 

گستره بحران

 
ویژگی دوم، گستره بحران است. بحران سیل سال ۱۳۹۸ بسیار جدی و عمیق بود ولی گستره آن نه بین‌المللی بود و نه حتی کشوری، چند استان را درگیر خود کرد. در حالی که کرونا هم بین‌المللی است و هم فراگیر ملی، و هیچ نقطه‌ای از کشور مصون از آن نخواهد بود.
 

زنجیره بحران‌ها

 
ویژگی سوم زنجیره بحران‌ها است. گرم شدن آب و هوا یک اثر یک‌نواخت بر زندگی بشر دارد و در شرایط عادی موجب بحران‌های دیگر نمی‌شود. ولی کرونا فرق دارد. به سرعت موجب فقر و بیکاری می‌شود و این مشکلات خود نیز بحران‌های جدیدی هستند و ممکن است به منشاء شکل‌گیری زنجیره بحران‌های جدید ختم شوند. 
 
برخی از کشورها قدرت کافی برای جلوگیری از انتقال بحران را دارند. کشورهای با اقتصاد قدرتمند، می‌توانند برای مدتی مانع از شکل‌گیری فقر در اثر کرونا شوند و اجازه ندهند که بحران بیکاری و فقر نیز به کرونا اضافه شود ولی بسیاری از کشورها قادر نیستند که مبارزه موثری با بحران کرونا داشته باشند، بدون اینکه تن به بحران فقر و بیکاری بدهند، در نتیجه با شکل‌گیری زنجیره‌ای از بحران‌ها مواجه خواهند شد.
 
ویژگی بعدی، وجود تعدد و تلاقی بحران‌های مستقل از یکدیگر است. مثل جامعه‌ای که با کرونا مواجه باشد، هم‌زمان فقر و بیکاری نیز در وضعیت قرمز باشد، یا دچار بحران اجتماعی و بی‌اعتمادی یا فقدان انسجام سیاسی و اجتماعی یا تحریم و مشکل روابط خارجی نیز باشد و...
 
بحران کرونا

جامعه ما با مجموعه‌ای از بحران‌ها مواجه است

 
با این مقدمه طولانی باید گفت که جامعه ما با مجموعه‌ای از بحران‌ها مواجه است که از یک سو متعدد هستند و یکدیگر را تشدید می‌کنند. از سوی دیگر عدم حل هر کدام منجر به بحران‌های دیگر می‌شود. به علاوه بحران‌هایی هستند که سراسری بوده و گستره بزرگی را درگیر می‌کنند ولی از حیث پایداری تا حدی متفاوت هستند. 
 
هدف این یادداشت معرفی بحرانی است که از همه پایدارتر و دارای اثرات عمیق‌تر و ایجادکننده زنجیره‌ای از بحران‌های دیگر است. این بحران چیزی نیست، جز بحران انباشت سرمایه. که با توجه به شرایط فعلی و عمومی کشور در کوتاه‌مدت قابل حل نیست، و نیز همه ابعاد زندگی مردم و جامعه را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. سرعت و قدرت انتقالش به زمینه‌ها و زنجیره بحران‌های دیگر بسیار بالا است. 
 
در حقیقت اگر بخواهیم چند شاخص مهم برای توصیف یک جامعه معرفی کنیم، به طور قطع یکی از آنها شاخص پس‌انداز و سرمایه‌گذاری است. شاخصی که نشان‌دهنده کیفیت سلامت اقتصادی جامعه، امید به آینده و کارکرد درست اقتصاد نیز هست. شاخصی که حداقل مقدار آن برای جبران استهلاک لازم است تا جامعه در وضعیت رشد صفر حفظ شود. 
 
جامعه‌ای که نرخ انباشت سرمایه و سرمایه‌گذاری آن حتی نتواند استهلاک را جبران کند به قهقرا میل خواهد کرد. به طور معمول نرخ استهلاک را در بیش‌تر موارد حدود ۱۰ درصد منظور می‌کنند.
 
اگر بخواهیم رشد اقتصادی متعارفی داشته باشیم به طوری که رشد جمعیت را پوشش دهد و سالانه به طور متوسط تا ۵ درصد نیز به بهبود وضع مردم کمک کند، باید دو اقدام اساسی را انجام داد. اول بالا بردن پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری، دوم بالا بردن بهره‌وری. 
 
اکنون در وضعی هستیم که این دو شاخص در مسیر عقب‌گرد هستند. برخی معتقدند که در سطح جبران استهلاک نیز نیستیم. برای تحقق این دو هدف نیازمند تغییرات بزرگ در سیاست خارجی، مدیریت اقتصادی و حکمرانی داخلی هستیم. اینها هم انجام شود سال‌ها طول خواهد کشید که مسأله انباشت سرمایه در مسیر درست قرار گیرد و جامعه از بحران آن خارج شود. 
 
در غیر این صورت آثار این بحران هر روز عمیق‌تر شده و به سایر حوزه‌ها نیز سرایت کرده و آنها را عمیق‌تر می‌کند. یکی از اهداف توافق با چین حل این بحران است. در حالی که با توجه به وضعیت موجود و فقدان چشم‌اندازی در تغییر، این توافق اگر هم به نتیجه برسد می‌تواند یک آرام‌بخش موقتی باشد و بحران را تشدید کند.

دعوت به کار در تسلا، حتی بدون مدرک تحصیلی

ایلان ماسک روز یکشنبه در توییتی اعلام کرد که حتی کسانی که مدرک دانشگاهی ندارند، می‌توانند برای کار به تسلا بیپوندند.

ایلان ماسک، بنیان گذار تسلا
دیلان ماسک

به گزارش آی‌تی‌من، ایلان ماسک، بنیان‌گذار تسلا در توییتر، از متخصصان هوش مصنوعی برای پیوستن به تیم این شرکت دعوت کرد.

وی نوشت: به تیم هوش مصنوعی تسلا بپیوندید. این تیم مستقیما به من گزارش می‌دهند و ما تقریبا هر روز از طریق جلسه حضوری، ایمیل و پیامک در ارتباط خواهیم بود.

اما از آن مهم‌تر اینکه برای کار کردن در واحد هوش مصنوعی تسلا، هیچ مدرک تحصیلی خاصی الزامی نیست.

رییس شرکت تسلا روز دوم فوریه در توییت خود نوشت: مدرک دکترا اصلا لازم نیست. من اهمیت نمی‌دهم حتمی اگر از دبیرستان فارغ التحصیل نشده باشید.

به جای دارندگان مدرک تحصیلی، ماسک به دنبال کسانی با درک عمیق از هوش مصنوعی می‌گردد. او نوشته است: اگرچه سوابق تحصیلی مهم نیست؛ تمامی کاندیداها باید در آزمون‌های سخت کدنویسی موفق شوند.

ماسک پیش از این نیز نظر خود را مبنی بر بی‌اهمیت بودن مدارک تحصیلی ابراز کرده بود.

وی در سال 2014 در گفت‌وگویی با نشریه خودرویی آلمانی Auto Bild درباره ترجیحات و اولویت‌هایش در استخدام افراد گفته بود: اصلا نیازی نیست که کسی دانشنامه یا حتی دیپلم دبیرستان داشته باشد. اگر کسی از یک دانشگاه بزرگ فارغ التحصیل شده باشد، ممکن است نشان دهنده این باشد که ظرفیت کارهای بزرگ را دارد؛ اما ضرورتا این‌گونه نیست. افرادی مانند بیل گیتس یا لری الیسون و استیو جابز از کالج فارغ التحصیل نشده‌اند؛ اما اگر بتوانید آنها را استخدام کنید، فرصتی عالی خواهد بود.

ماسک در آن مصاحبه گفته بود که به دنبال شواهدی از توانایی‌های استثنایی می‌گردد و اگر به نمونه‌ای از دستاوردهای فوق‌العاده بربخورد، می‌تواند امیدوار باشد که این دستاوردها در آینده نیز ادامه بیابد.

تسلا به استعدادهای هوش مصنوعی برای پیش‌برد اهدافش در زمینه خودروهای خودران نیاز دارد. خودروهای تولیدی این شرکت دارای سخت‌افزار لازم برای ارایه امکانات خودرانی در آینده هستند. اما این سخت‌افزارها به نرم‌افزارهای متنوعی نیاز دارند که هدف خودران شدن کامل را تامین کنند.

ماسک اعلام کرده که استخدام شدگان برای تیم هوش مصنوعی تسلا، در دفاتر این شرکت در سان‌فرانسیسکو یا آستین تکزاس مستقر خواهند شد؛ اما امکان حضور در هر یک از گیگافکتوری‌های تسلا نیز فراهم است.

گیگافکتوری‌، به کارخانه‌هایی گفته می‌شود که در آن موتورهای الکتریکی و باتری‌های خودرو تسلا ساخته می‌شود. هم اکنون تسلا در اسپارکس نوادا، بوفالو نیویورک و شانگهای چین دارای گیگافکتوری است و در ماه نوامبر نیز ایلان ماسک خبر از راه‌اندازی چهارمین کارخانه گیگافکتوری در برلین آلمان در آینده نزدیک داد.