
عصر ایران؛ لیلا احمدی- باراک اوباما (رییسجمهور پیشین ایالات متحده) و استیون تپر (رییس کالج هنرهای آزاد همیلتون)، در گفتوگویی صمیمانه و پرتأمل به بررسی چالشهای جهان معاصر، ارزشهای دموکراسی، نقش جوانان در آیندۀ جهان، اهمیت آموزش و ضرورت تابآوری در مسیر پیشرفت پرداختند.
اوباما، نسبت به توان فناوریهای هوشمند در جعل واقعیت هشدار داد و گفت ابزارهایی مانند هوش مصنوعی، فیلترها و ویدئوهای ساختگی، تمایز حقیقت و بازنمایی را سختتر کردهاند. از نظر او، این تحولات میتوانند تهدیدی برای دموکراسی محسوب شوند، چراکه اگر افراد نتوانند بر سر واقعیت مشترک به توافق برسند، گفتوگو و تفاهم میسر نخواهد شد.
یکی از محورهای مهم این گفتوگو، تشخیص محتوای واقعی و غیرواقعی در فضای عمومی است. اوباما بر اهمیت آموزش، پرورش سواد رسانهای و تقویتِ تفکر انتقادی در کودکان و دانشجویان تأکید کرد. به گفتۀ او، برای بقای دموکراسی، شهروندان باید بتوانند اطلاعات معتبر را از اخبار جعلی و تبلیغات مسموم تشخیص دهند و بر مبنای واقعیتها تصمیم بگیرند.
در ادامه دربارۀ فعالیتهای بنیاد خود سخن گفت و توضیح داد که هدف از تأسیس بنیاد اوباما، پرورش نسل جدیدی از رهبران جهانی است. این بنیاد، نهفقط در آمریکا، که در تمام قارهها فعال است، زیرا چالشهای جهان امروز، مرز نمیشناسند. او با اشاره به نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، بر نقش آمریکا و متحدانش در ایجاد سیستمی مبتنی بر قوانین و همکاری متقابل تأکید کرد؛ سیستمی که به رشد اقتصادی، کاهش فقر و ارتقاء بهداشت عمومی در سراسر جهان یاری رسانده است.
او نسبت به تضعیف این نظم هشدار داد و انتقاد کرد که برخی سیاستمداران آمریکایی، بهجای تقویت همکاری جهانی، رویکردی یکسویه اتخاذ کردهاند که مبتنی بر زورگویی، تحقیر نهادهای بینالمللی و بیاعتنایی به اصول همکاری است. این نوع نگرش در بلندمدت به ضرر آمریکا و جهان خواهد بود.
او اذعان کرد نظم بینالمللی کنونی بینقص نیست و در مواردی مانند نابرابریهای ناشی از جهانیشدن یا برخوردهای دوگانه در سیاست خارجی، ناکام عمل کرده است. با اینحال، به باور او، همکاری، قانونمداری و احترام به کرامت انسانی باید در صدر ارزشهای جهان باشند. اوباما تأکید کرد نادیدهگرفتن این ارزشها و بازگشت به تفکر "زور، حق میآورد"، ما را در مسیر عقبگرد تاریخی قرار خواهد داد.اوباما در بخش دیگری از گفتوگو، به اهمیت امیدواری، واقعگرایی و تابآوری بهعنوان عناصر حیاتی در رهبری اشاره کرد. او با نقل قولی از دکتر مارتین لوتر کینگ—«قوس جهان اخلاقی بلند است، اما به سمت عدالت خم میشود»—، اشاره کرد که پیشرفت در مسیر عدالت، آهسته اما ممکن است. او تصریح کرد که تاریخ همواره خطی و رو به جلو نیست و گاهی شاهد عقبگرد هستیم، اما آنچه اهمیت دارد، پایداری و تلاش مستمر است.
گفتوگوی مفصل اوباما و تپر بر این نکته استوار است که جهان به
رهبرانی نیاز دارد که علاوه بر هوشمندی و آرمانگرایی، از واقعگرایی،
تابآوری و پایبندی به ارزشهای انسانی برخوردارند. باور به کرامت و
ارزشمندی همۀ انسانها، صرفنظر از رنگ پوست، جنسیت، گرایش جنسی، ملیت یا
مذهب، باید مبنای کنش سیاسی و اجتماعی باشد.
استیون تپر نیز با تقدیر از حضور باراک اوباما، از او بهعنوان نماد امید و الهام برای نسل آینده یاد کرد و سخنان او را یادآورِ ایمان به توان انسان در برپاییِ جهانی بهتر دانست.
بخش دوم و پایانیِ گفتگوی مفصلِ استیون تپر و باراک اوباما به قرار زیر است؛ با این توضیح همیشگی که آثار و مقالات ارائهشده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
****************
استیون تپر: هشت سال در دولت بودید و هشت سال بیرون از آن. در شرایطی قرار داریم که قطبیشدنِ جامعه به اوج رسیده و به نظر میرسد شکافهای حزبی هر روز عمیقتر میشوند. از هنجارهای واشنگتن صحبت کردید، اما گویا توان تحمل دیگری از بین رفته است. چه راهبردهایی برای ترمیم این شکافها وجود دارد؟
باراک اوباما: به مهمترین موضوع اشاره کردید؛ هنر مشتاقانه زیستن، بردبار بودن و گوشدادن به دیگران، شنیدن داستانهایشان و درک زمینههایی که در آنها بالیدهاند. در مذاکرات پیمان پاریس، قرار بود چین و هند را متقاعد کنیم مسئولیت انتشار گازهای گلخانهای را بپذیرند و استانداردهایی تعیین کنند، اما بخش اعظم گازهای گلخانهایِ موجود در جو، نتیجۀ صنعتیشدنِ طولانیمدتِ کشورهای غربی بود.
چه باید میکردیم؟ میتوانستیم به رئیسجمهور شی یا مودی بگوییم: «فقط وقتی فلان کار را میکنیم که شما هم خواستههای ما را اجابت کنید.» اما چنین برخوردی جواب نمیداد، آن هم در شرایطی که هر آمریکایی رد قابلتوجهی از کربن بر جا گذاشته بود. میدانستیم که هند در مرحلۀ متفاوتی از توسعه قرار دارد. در آن کشور، هنوز یکسوم جمعیت به برق دسترسی ندارند و به انرژی نیاز مبرم دارند.
اگر به آنها گوش ندهیم و درک شان نکنیم، اگر فکر کنیم میتوانیم با رییسجمهور هند صحبت کنم و فشارهایی که مردمش برای تأمین برق پایه متحمل شدهاند را ندیده بگیریم، چه میشود؟ پاسخی برای این سؤال وجود دارد؟ مثلا میشود به او گفت: "درک میکنم که نمیتوانید نیم میلیارد انسان را در فقر نگه دارید. شما نیاز به توسعه دارید. اما راهی هست که از انرژی ناپاک صرفنظر کنید و یکراست به سمت انرژی پاک بروید؟ میتوانیم با یارانه یا فناوریهای نو به شما کمک کنیم تا با همان سرعتی که میخواهید رشد کنید، ولی نباید سیاره را از فرط گرما بجوشانید»، اگر اینها را در نظر نگیریم، همکاری میسر نمیشود و مسئلهای که حل آن به نفع ما است، لاینحل باقی خواهد ماند.
این مثال، جهانشمول و کلان است، اما باید توجه کنیم اهمیت نگاه همهجانبه در تعاملات ما با دیگران هم صدق میکند. در روابط داخلی هم همین قاعده برقرار است. در روابط دوستانه، مناسبات خانوادگی و هر حوزه دیگری، باید چندجانبه نگریست. همۀ ما عضوی در خانواده داریم که کارهای عجیب و غریبی میکند و احتمالا میتوان او را فقط از آن زاویه ندید. او خصایص مثبتی هم دارد. شاید بعضی جاها بد عمل کرده باشد، اما ممکن است عمویی باشد که به ما هاکی یاد داده باشد. شاید در کولاک و یخبندان به دادمان رسیده. چهبسا آدم سخاوتمندی است و به صفات خوبش توجهی نشده است.
فکر میکنم این موضوع که در ادامه شرح میدهم، به قطبیشدن جامعه هم ربط دارد. البته دلیل محض این پدیده نیست، اما قطعاً به بحران دامن میزند. میخواهم از نقش رسانهها سخن بگویم. من آنقدرها پیر نیستم. مثل لودایتها (فناوریگریزان) هم فکر نمیکنم که بخواهم بگویم تلفن همراه یا حساب کاربری در شبکههای اجتماعی ندارم. (خنده حضار). چهبسا اگر استفاده زودهنگام از شبکههای اجتماعی رایج نمیشد، رییسجمهور نمیشدم.
کمپین انتخاباتی من در آغاز راه، آه در بساط نداشت و مجبور بودم به داوطلبان ۲۰ سالهای تکیه کنم که درک بهتری از این ابزارها دارند. (خنده حضار.) به آنها میگفتم: «این چیست که بهش میگید وبسایت؟ یکلحظه صبر کن، مردم میتوانند به این شیوه از ما حمایت کنند؟ یعنی فقط یک دکمه را میزنند و حتی میتوانند پول هم بفرستند؟ (خنده حضار.) بسیارخب، امتحانش کنیم.» (خنده حضار.)
همیشه ماجرای تغییرات شبکههای اجتماعی را تعریف میکنم و لحظات مفرحی ایجاد میشود. وقتی کمپین انتخاباتیام راهاندازی شد، دو پلتفرم غالب شبکههای اجتماعی «مایاسپیس» و «میتآپ» بودند. (خنده حضار). آنموقع خبری از ویدیوهای شیک و پر زرقوبرق نبود. بیشتر وقتها صفحه در حال لودشدن بود و صداهای عجیبی از گوشی درمیآمد. «میتآپ» همیشه برایم خاطره جالبی دارد.
ایالتهایی داشتیم که فاقد کارکنان انتخاباتی بودند. جمعی از داوطلبان به پشتوانه «میتآپ»، دور هم جمع شدند و اعلام کردند که «ما اهالی آیداهو طرفدار اوباما هستیم و میخواهیم همدیگر را ببینیم.» من هم با آنها در ارتباط بودم و درباره مواضع انتخاباتیام مطالبی برایشان ارسال میکردم.
برای آنهایی که با «میتآپ» آشنا نیستند، باید بگویم نام این
پلتفرم، مقصود را روشن میکند. قرار بود آدمها واقعاً با هم ملاقات کنند.
(خنده حضار) آنچه اتفاق میافتاد این بود که مثلاً طرفداران اوباما در
آیداهو، اولین جلسه را در زیرزمین کلیسا برگزار میکردند. مردم میآمدند و
دور و برشان را میپاییدند. ناگهان ممکن بود با کهنهسرباز میانسالی
مواجه شوی که موهایش را از ته زده، زن سیاهپوستی ببینی که پیرسینگ بینی
دارد و مادری که بچههایش را در کالسکه نشانده است.
میبینید؟
تصویری که از حامیان اوباما در ذهن داشتید، آنقدرها هم تروتمیز و
قابلپیشبینی نبود. اما وقتی این فرصت را پیدا کردیم که با آنها صحبت
کنیم و داستانهایشان را بشنویم، دیدگاه تازهای نسبت به رأیدهندگان پیدا
کردیم. نگاهمان به دوروبریها هم تغییر کرد. و بعد همان کسانی که در آن
محافل با هم آشنا شده بودند، با کسانی متفاوت از خودشان دیدار میکردند.
درِ خانهها را یکییکی میزدند و تبلیغ میکردند.
ولی امروز با جوامع جزیرهای و جداافتاده در فضای مجازی روبهرو هستیم. مردمی داریم که هرگز با هم دیدار نمیکنند و مدام در حال تأیید و تقویت همان باورهایی هستند که در رسانه دیدهاند. هرکس اندکی از این باورهای قالبی و دُگمهای رایج در فضای مجازی فاصله بگیرد، بهنحو خشونتآمیزی سرکوب میشود. وقتی رو در رو با کسی مواجه نیستید، راحت میتوانید حمله کنید، ولی در جهان واقعی، ممکن است طرف مقابل مشتی حواله کند یا با نگاهی سنگین و ناراحت، شرمگینتان کند.
همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که با تقویت فضاها، نهادها و شیوههای ناظر بر همکاری و تعامل در جهان واقعی، میتوانیم از شدت قطبیشدگی بکاهیم و اعتماد را بازسازی کنیم. بسیاری از نهادهای واسطهای که قبلا ایفاگر چنین نقشی بودند - مکانهای عبادی مثل کلیساها، کنیسهها، مساجد، یا اتحادیهها، باشگاهها و لیگهای بولینگ - ، امروزه افول کردهاند. دیگر حتی نیازی به خرید حضوری نیست. حتی آن برخوردهای گذرا را هم نداریم.خیلی کم پیش میآید به دیگری بگوییم: «تو هم به همان کلیسا میروی؟ ... یا ... فرزند من هم در همان لیگ بازی میکند.»
اینها همان چیزهایی بودند که ما را از انزوا بیرون میکشیدند و بدیهیست که کرونا این وضعیت را بدتر کرد. به همین دلیل، حالا باید آگاهانه و نیتمندانه، برای بازگشت به چنین تعاملاتی تلاش کنیم و عامدانه به سمت تعامل رو در رو برویم.
نمیتوانم راحت از این
قضیه بگذرم. از عموهای نازنینی حرف زدید که هاکی یاد میدهند و باید بگم
تیم هاکیِ کالج «همیلتون» امسال قهرمان لیگ شد!
(تشویق حضار)
- آفرین!
بله، کلی عموی خوب آنجا داریم.
- بهعنوان کسی که در هاوایی بزرگ شده، باید بگویم که اصلاً هاکی بازی نمیکنم. (خنده حضار) و البته اتفاقی نبود که از مثال هاکی استفاده کردم. هاکی، مثال خوبی از ارتباط مؤثر است - برای آنهایی که یادداشت برمیدارند. - (تشویق حضار) و اگر میگفتم عموی شما کسی بوده که به شما موجسواری یاد داده، توضیحاش خیلی سخت میشد! (خنده حضار)
خیلیخب، میخواهم کمی مسیر بحث را عوض کنم. آینده شتابان به ما نزدیک میشود. شما از خصایص محیرالعقول تلفن همراه گفتید که به فناوری پیچیدهای مبدل شده است، اما فناوریهای نوظهور دیگری هم هستند؛ غولهای حیرتآوری مثل هوش مصنوعی. شما تأکید میکنید که هوش مصنوعی میتواند مایه خیر و منفعت باشد و حزماندیشانه از چارچوبهای کنترلی برای امنیت، عدالت و اخلاق سخن میگویید. میخواهم بدانم، چه توصیهای برای رهبران آینده دارید؟ رهبرانی که قرار است دانشجوهایشان را رهسپار جهان هوشمند کنند؛ جوانانی که از «هوش اصیل و حقیقی» برخوردارند و میخواهند این قوه ناب را در دنیای در حال تغییری به کار بگیرند که تقریباً همه جنبههای زندگی ما را متاثر کرده است. چطور باید با این فناوری مواجه شد؟ باید پذیرا باشیم؟ مقاوم باشیم؟ کاوش کنیم؟ محتاط باشیم؟ تسریع کنیم؟ یا چه؟
- بله، تغییر شتابان رخ میدهد. در واقع، همین حالا هم در حال وقوع است و فقط این امکان وجود دارد که متوجه حضورش نشده باشید. زمانی این افتخار عجیبوغریب نصیبم شد که اولین رییسجمهور واقعیِ عصر دیجیتال باشم. وقتی در سال ۲۰۰۹ وارد کاخ سفید شدم، تلفنهای هوشمند هنوز فراگیر نشده بودند. همین نشان میدهد این تغییرات چقدر نوظهورند. (خنده حضار)
برای دانشجویان حاضر در این جمع که سن و سال کمی دارند، این فناوریها
بدیهی و همیشگی به نظر میرسند، اما دختران من که فقط ۲۷ و ۲۳ سال دارند،
مدام به من یادآوری میکنند نخستین تلفن همراهشان را در سنین ۱۳ و ۱۰ سالگی
یا ۱۴ و ۱۱ سالگی دریافت کردهاند. آنها در دهه سوم زندگیشان هستند و
همین نشان از نوظهور بودن این تحولات دارد.
فناوریهایی نظیر
تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی، تغییرات قابلتوجهی ایجاد کردهاند،
اما تأثیر هوش مصنوعی وسیعتر و مهمتر است. این فناوری حیرتانگیز شتابان
در حال گسترش است و کاربردهای فراوانی در حوزههای مختلف دارد که صرفاً به
اطلاعات و ارتباطات محدود نمیشود. هوش مصنوعی میتواند در همه حوزهها
نقشی مؤثر ایفا کند و میتوان آن را امتداد روند بلندمدتِ اتوماسیون قلمداد
کرد. این بار صرفاً در خطوط تولید یا قلمرو رباتهای صنعتی حضور ندارد.
هوش مصنوعی به پیچیدگیهای ذهن بشر پهلو میزند.
در حال حاضر، مدلهای پیشرفته هوش مصنوعی - نه لزوماً نسخههای عمومی و در دسترسی مانند ChatGPT، بلکه نسخههایی که در اختیار شرکتهای بزرگ قرار دارند -، میتوانند بهتر از ۶۰ تا ۷۰ درصد برنامهنویسان، کدنویسی کنند. این در حالی است که برنامهنویسی یکی از تخصصیترین و پردرآمدترین مشاغل بود و تا همین اواخر، در انحصار محققان زبده مراکز شاخص فناوری مثل سیلیکونولی قرار داشت.
بخش قابل توجهی از این مشاغل، بهمرور حذف خواهند شد. بهترین برنامهنویسان ما از این ابزارها بهعنوان مکمل بهره میگیرند. در بسیاری از فعالیتهای روزمره، دیگر نیازی به نیروی انسانی نخواهیم داشت. ماشین جایگزین انسان میشود و این روند در همه حرفهها اعمال خواهد شد.
به همین دلیل، همانطور پیش از حضور در این نشست نیز اشاره کردم، اگر، جزو یک درصد برتر این حوزه نباشید، تحصیل در رشتههای علوم انسانی انتخاب معقولتری است. (تشویق حضار)
چرا؟ چون وقتی این فناوری وارد حوزههایی مانند تولید، مؤسسات حقوقی، شرکتهای حسابرسی و سایر مشاغل خدماتی و اداری بشود، مهمترین مسألهای که با گسترش قابلیتهای هوش مصنوعی پیشروی جوامع قرار میگیرد، خلأ ویژگیهای انسانی است. آیا ماشین مثل انسان میتواند قادر به روایتگری، ابراز همدلی، الهامبخشی به کودکان، همکاری گروهی یا القای باور به کار جمعی باشد؟ درنتیجه تمرکز بر این حوزهها میتواند سودمند باشد.
از منظر سیاستگذاری نیز، این مسئله حائز اهمیت است. طی پنج یا ده سال آینده، شاهد تحولات بنیادینی خواهیم بود و ضرورت دارد جوامع بازآرایی شوند. آنزمان، نهفقط کارگران یدی، که همه افراد با این پرسش مواجه خواهند شد که چگونه میتوان شغلی یافت و درآمد کافی برای تأمین نیازهای خانواده را فراهم کرد؟
همه ما در معرض پرسشهای مهمی قرار میگیریم. پرسشهایی از این قبیل: حالا که تولید فراوان است، شیوه توزیع منابع چگونه باید باشد؟ چه عملکردی منصفانه است؟ چگونه میتوان معنا و هدف را در زندگی یافت؟ کار صرفا وسیله تأمین معاش نیست. کار به زندگی انسان، ساختار، سمت و سو و ارزش میبخشد. حتما بازآفرینی چنین ساختاری، دشوار و پرتنش و مستلزم تلاش و تدبیر است.
در فضایی که اکنون نیز با بحرانِ افول حقیقت، منطق و استدلال در فضای اطلاعاتی مواجه شده، لازم است راهحلهایی اندیشیده شود.
یکی از نتایجِ مفتخر گشتن به "اولین رییسجمهور عصر دیجیتال" این است که حجم عظیمی از ویدیوها، تصاویر و صداهای ضبطشده از من موجود است و یکی از اولین سوژههایی هستم که در ساخت «دیپفیک» به کار رفتهام.
الآن واقعاً خودتان هستید، درست است؟ (خنده حضار)
- بله، خودم هستم.
خیلیخوب
- اگر خودم نبودم، موهایم اینقدر خاکستری نبود و احتمالاً بدنم ورزیدهتر به نظر میرسید! (خنده حضار) این نسخهی واقعی من است. (خنده حضار)
قابلیت ساخت تصاویر متنوع از هر فردی در حال انجام هر کاری، چه در تیکتاک و چه در اینستاگرام، شدت خواهد گرفت و این بدان معناست که باید بیش از گذشته، خود را متعهد به تشخیص واقعیت از دروغ، حقیقت از مجاز و کنترل تأثیر تصاویر بر بخش غریزی مغز انسان کنیم؛ تصاویری که میتوانند خشم و نفرت را شعلهور کنند و امید را از بین ببرند.
اینها مسائلی هستند که باید با آنها مواجه شویم و این مسئولیت بر عهدهی خود ما شهروندان است؛ والدینی که به فرزندانشان آموزش میدهند و مدارسی که دانشآموزان را با تفکر انتقادی و تشخیص درست و نادرست تربیت میکنند. اگر نتوانیم در مورد واقعیتها به توافق برسیم، امکان همکاری وجود نخواهد داشت.
اگر من به شما بگویم این که میبینید، میز نیست؛ فیل است، فکر میکنید دیوانه شدهام و دیگر نمیتوانیم گفتوگو کنیم، اما اگر بگویم میز است، یا چیزی شبیه به آن (خنده حضار) - که البته ترجیح میدهم چهارگوش باشد نه پنجضلعی- آنوقت میتوانیم گفتوگو را ادامه دهیم.
دفعهی بعد که آمدید، میز چهارگوش برایتان میگذاریم! (خنده حضار) خُب، این آخرین سؤال ماست و میدانم این خبر، دوستان را ناراحت میکند. جناب اوباما، بنیاد شما بر مبنای حمایت از نسل آیندهی رهبران در سراسر جهان شکل گرفته است. هدف شما پس از ریاستجمهوری، الهامبخشیدن به دیگران برای ایجاد تغییر و تجربهی مسئولیت مدنی بوده است.
شما در جمع رهبران آینده حضور دارید. آنها همین حالا هم در حال رهبری هستند و در آینده با شتابی بیشتر، تأثیرگذار خواهند بود. با توجه به ماهیت بنیاد اوباما، چه توصیهای برای این گروه از دانشجویان دارید؟ چگونه میتوانند تفاوتی در جهان ایجاد کنند؟
- برایم مهم بود که بنیاد ما فقط در ایالات متحده فعالیت نداشته باشد، بلکه در عرصه بینالمللی فعال باشد. این مسئله به شرایط امروز هم مرتبط است.
همانطور که اشاره کردم، پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده نوعی اجماع عمومی بر سر قواعد بنیادینِ دموکراسی شکل گرفت. حتی اگر در مورد سیاستهای مالیاتی، حقوق سقط جنین، یا موضوعات دیگر اختلاف نظر وجود داشت، اما همه در مورد نحوه عملکرد جامعه و سیاست، اتفاقنظر داشتند.
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز آمریکا این بود که ما همین الگو را کموبیش در سطح بینالمللی نیز پیاده کردهایم. شما در جهانی بزرگ شدهاید که نظم بینالمللی آن عمدتاً به همت ایالات متحده و متحدانش پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است. (تشویق حضار)
از دل ویرانی و کشتاری که اروپا و بخش بزرگی از آسیا را درنوردید، جهانی سترگ و نیرومند برآمد. این جهان مردم را واداشت که عقبگرد کنند و بپذیرند که ایالاتمتحده، قدرتمندترین کشور جهان است. بسیاری از رقبا از پا درآمدند و به لطف موقعیت جغرافیایی، آسیب کمتری دیدیم.
اینگونه بود که تصمیم گرفته شد نظامی مبتنی بر قوانین در سطح بینالمللی روی کار بیاید؛ نظامی که آزادی کشتیرانی، تجارت و همکاری را تضمین میکند. ایالات متحده با اروپا، آسیا و حتی دشمنان پیشیناش، متحد شد. ما حتی در اوج قدرت، با بهرهگیری از تجربیات جنگ جهانی دوم، میدانستیم که در همکاری با دیگران منافع بیشتری داریم.
حالا در برههای حساس قرار داریم و در دو ماه گذشته شاهد بودیم که دولت ایالات متحده، همه تلاشاش را برای تخریب و بیاعتبارسازی نظم جهانی به کار بست. به نظر میرسد این تفکر در حال شکلگیری است که ما از همه قویتریم و میتوانیم دیگران را وادار به تبعیت کنیم. میتوانیم شرایط تجاری را به میل خود تعیین کنیم و اگر سرزمینی چشمگیر باشد، چه کسی جلودارمان است؟ گرینلند هم بد نیست! (خنده حضار)
رهبران کنونی از این حقیقت تاریخی غافلاند که نظم بینالمللی، تقویتکنندهی قدرتِ ما بود. حتی کشورهایی که از ما خوششان نمیآمد یا با ما اختلافنظر داشتند، با ما همراهی میکردند و نظرشان این بود: » نظام کنونی به رشد و پیشرفت ما کمک کرده است.» همین نظام به چین کمک کرد تا یک میلیارد نفر را از فقر خارج کند و معنایش این بود که اگر همهگیری بزرگی مانند ابولا یا هر بیماری دیگری رخ میداد، سیستم بینالمللی به مقابله با آن بلای عظیم برمیخاست.
به همین دلیل، در بنیاد اوباما، رهبرانی - نه فقط از ایالات متحده - که از همه قارهها گرد آوردهایم و میخواهیم این باور را در ذهن بپرورانند که اگر همهی ما بر سر ارزشهای بنیادی توافق داشته باشیم —این که هر انسانی شأنیت دارد، هر انسانی ارزشمند است و حاکمیت قانون باید اصل مسلم باشد— در آن صورت، حتی دستگیری از فرودستان، در راستای منافع شخصی ما قلمداد خواهد شد. اگر آنها را با خود همراه کنیم، کمتر احتمال دارد به ما حملهور شوند، کمتر ممکن است بیمار شوند و امراضی را گسترش دهند که به فرزندانمان آسیب میرساند.
همکاری یا دستکم رقابتی که مبتنی بر توافق برای عدم تخریب یا اشغال یکدیگر است، به نفع همگان خواهد بود
اینها را میگویم و میدانم که از زمان مقرر فراتر رفتهایم، اما همانطور که گفتم، مدتی است با مردم صحبت نکردهام! (خنده حضار) پیوسته مشغول نوشتن بودم. (تشویق حضار)
متأسفانه، دیدگاهی که میگوید "حق با زورمندان است. قدرتمندان
میتوانند بر ضعیفان مسلط شوند و اگر کسی جلودارشان نباشد، میتوانند هرچه
بخواهند تصاحب کنند"، در تاریخ بشر، قاعدهی غالب بوده است. دموکراسی
مفهومی نسبتاً نوظهور است.
نظم بینالمللی که به جای درگیری بر
همکاری مبتنی است، پدیدهای نوظهور و آسیبپذیر است و تعجبی ندارد که
وقتی شرایط ناپایدار میشود، مردم به هراس بیفتند. همانطور که در ایالات
متحده، گاهیاوقات نهادهای دموکراتیک اشتباهاتی مرتکب میشوند، در سیاست
بینالمللی نیز اشتباهاتی رخ میدهد. کشورهایی مانند چین گاهی در تجارت
تقلب میکردند و باید در برابرشان قد علم میکردیم. گاهی ما هم رفتار
نادرستی داشتیم و با وجود ادعاهای ایدهآلیستیمان، مردم را در مضیقه قرار
دادیم یا کوشیدیم کشورهایی را بازسازی کنیم که چنین کاری از ابتدا محکوم به
شکست بوده است.
اما در مجموع، پس از جنگ جهانی دوم نظامی صلحآمیز روی کار آمد که پررونقترین، سالمترین و صلحآمیزترین دوران تاریخ بشر را رقم زد. (تشویق حضار)
البته موارد زیادی وجود دارد که بهویژه در سطح بینالمللی باید اصلاح شود. یکی از چالشهای جهانیشدن این بود که نابرابری را تشدید کرد. این روند برای شرکتهایی که توان فعالیت در سطح بینالمللی داشتند، بهشدت سودآور بود و این کشورها غالباً تمایلی به تقسیم دستاوردهای مالی با مردمشان نداشتند. ما از آن افراد حمایت نکردیم.
اما این مشکل در ذاتِ جهانیشدن نبود و به ضعف سیاستگذاری در ایالات متحده مربوط میشد. ما نتوانستیم از مردمی که از مزایای جهانیشدن بیبهره بودند، حمایت کنیم.
پیام مهمی که سعی میکنیم به رهبران بنیاد منتقل کنیم این است که این
ارزشها—همکاری، حاکمیت قانون، پایبندی به حقیقت، امیدواری، باور به توان
بشر در اتحاد و رفع مشکلات و ایمان به اینکه همهی ما فرزندان خداوند
هستیم—همچنان ارزشمندند. میدانم که این روزها، تنوع، برابری و شمول
بهنحوی غیرمنطقی زیر سؤال رفته و حتی غیرقانونی جلوه داده شده است، اما
واقعیت این است که من به این مفاهیم باور دارم. (تشویق حضار)
ایمان دارم که انسانها، فارغ از رنگ، جنسیت، گرایش جنسی، ملیت، یا شیوهی پرستش خداوند، ارزشمند هستند و میتوان با آنها از در صلح درآمد. باید برای حفظ این ارزشها بکوشیم و همه با هم از مزایای صلح بهرهمند شویم.
خصیصه مهم دیگری که میخواهم از آن با شما سخن بگویم و این روزها، بهویژه در این مقطع زمانی، با رهبران بنیاد بسیار دربارهاش صحبت میکنیم، تابآوری است.
هر رییسجمهور در دفتر بیضیشکل کاخ سفید، میتواند فرشی طراحی کند که مطابق با سلیقهاش باشد. رسم عجیبی است، اما جالب است. (خنده حضار) فرشی در دفتر من وجود داشت که چند نقلقول روی آن حاشیهدوزی شده بود. یکی از این حاشیهها، عبارتی بود منتسب به دکتر مارتین لوتر کینگ. - و البته مشخص نیست که این جمله را اولینبار او بر زبان رانده باشد- نقل است از او و حکشده روی آن فرش که: «قوس جهان اخلاقی بلند است، اما به سمت عدالت خم میشود.»
این جمله بیتردید خوشبینانه است و از این باور نشأت میگیرد که اوضاع بهتر میشود. ایمان دلگرمکنندهای در این کلام نهفته است، اما مردم معمولا بخش نخست را که میگوید «قوس جهان اخلاقی بلند است» را از یاد میبرند.
در گفت وگو با رهبران و بهویژه جوانترها، بر این نکته تأکید داریم که تغییر، یکشبه اتفاق نمیافتد؛ تاریخ فراز و فرود دارد. گاهی دو گام به پیش میرانیم و یک گام به پس مینهیم.
ما در برههی تاریخی نسبتاً خوبی به سر میبریم، بهویژه اگر در ایالات متحده یا یکی از اقتصادهای پیشرفته جهان به دنیا آمده باشید، این سخن صدق میکند. تاریخ پرفراز و نشیب است. گاه ما را بر صدر مینشاند و گاه به زیر میکشد. در مقاطعی مملو از درگیری، جهالت و مخاطره است و پیشرفت را برنمیتابد.
آنچه بیش از هر چیز، بارها و بارها میخواهم به شما بگویم و پیوسته در گوش رهبرانمان هم زمزمه میکنم، این است که دلسرد نشوید. شما نمیتوانید همهچیز را یکباره اصلاح کنید. (تشویق حضار)
دلسرد نشوید که جهان هنوز دستخوش تبعیض و نژادپرستی است. اینها
بخشی از طبیعت انساناند. ما خیلی هم هوشمند نیستیم! (خنده حضار)
شامپانزههایی هستیم که در مواجهه با دیگرانِ متفاوت از خودمان، به گوشهای
میخزیم. این خصایص تاحدی در وجودمان نهادینه شدهاند. این چیزها را
فراگرفتهایم و از نسلی به نسل دیگر منتقل کردهایم، اما همهچیز بهتر از
گذشته است.
زنان در بسیاری از نقاط جهان و حتی در کشور ما،
کماکان با بیعدالتی دستوپنجه نرم میکنند. هنوز بهرغم این که - و
چهبسا دقیقاً به همین خاطر که - زنان در بسیاری از زمینهها عملکردی بهتر
از مردان دارند، موانع بزرگ و محدودکنندهای وجود دارد(تشویق حضار)
اما میدانید چیست؟ اوضاع بهتر شده است. حتی در مواجهه با مخاطراتی به عظمتِ تغییرات اقلیمی، گامهای مهمی برداشته شده است. دخترانم به من میگویند: «به دوستانمان چه بگوییم؟ برخی از آنها نمیخواهند بچهدار شوند. با چنین چشماندازی از جهان، فایده فرزندآوری چیست؟» مردم میگویند شاید به هدف مقرر برای جلوگیری از افزایش - بیش از ۲ درجهی سانتیگراد - دمای زمین نرسیم. شاید حتی از این میزان فراتر برویم. چرا تلاش کنیم؟
و من میگویم: "شاید نتوانیم دقیقاً به آن هدف برسیم، اما تفاوت میان افزایش دمای ۲.۵ درجه، ۳.۵ درجه یا حتی ۴ درجه میتواند سرنوشت یک میلیارد نفر را - که در نواحی ساحلی زندگی میکنند- ، تغییر دهد. این تفاوت میتواند بقای انسان را تضمین کند. چنین هدفی، ارزش تلاشکردن دارد. اما نمیتوان یکباره همهچیز را اصلاح کرد."
ما بیش از هر چیز، به تابآوری نیاز داریم. در پسِ این حرفها که ... حتی اگر سختکوش باشید، ممکن است شکست بخورید ... اگر درستکار باشید، ممکن است پاداشی دریافت نکنید ... ناامیدی نهفته است. انسان کامل نیست، ولی تلاشاش ارزشمند است. وقتی تلاش میکنید، نتایج خوشآیندتری بهدست میآورید و زندگی بهتری خواهید داشت. در این صورت، احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت و با افرادی همراه میشوید که ارزشهای مشترکی با شما دارند. پیمودن این مسیر و یافتن چنین همراهانی دلنشین و ارزشمند است.
دلسرد نشوید. میدانم که این روزها اوضاع کمی عجیب و غریب است، اما حالمان خوب میشود. (تشویق حضار)
امیدواری شما و کلامتان همیشه الهامبخش است. آیا میتوانیم تشویق پرشوری نثار رییسجمهور باراک اوباما کنیم که با حضورشان، مهمترین دانشکده علوم انسانیِ جهان را زینت بخشیدهاند؟
عصر ایران - در ادامه بررسی اندیشه های فلسفی، به نام پرآوازه "برتراند آرتور ویلیام راسل" می رسیم. او در ۱۸ مه ۱۸۷۲ در انگلستان، در یک خانوادهی اشرافی و سیاستمدار به دنیا آمد. خانوادهی او از نظر فکری بسیار برجسته بودند؛ پدربزرگش، جان راسل، نخستوزیر بریتانیا بود. اما زندگی در همان اول کار، روی ناخوش خود را به راسل کوچولو نشان داد و مادر و خواهرش در 2 سالگی او به دلیل دیفتری فوت کردند و کمی بعد، پدرش نیز از دنیا رفت. پس از این، او تحت سرپرستی مادربزرگ محافظهکار و مذهبیاش قرار گرفت.
با وجود محیط مذهبی خانه، راسل از همان نوجوانی شروع به شک کردن به باورهای مسیحیت کرد. او در یادداشتهایش نوشته که دوران نوجوانیاش پر از احساس تنهایی و افسردگی بوده، اما علاقهی شدیدش به ریاضیات و فلسفه باعث شد که در ذهنش دنیایی تازه بسازد. مطالعهی آثار افلاطون، کانت و لایبنیتس، او را به فلسفه علاقهمند کرد. در سن ۱۸ سالگی، به دانشگاه کمبریج رفت و در آنجا به مطالعهی منطق و ریاضیات پرداخت.
در کمبریج، او با آلفرد نورث وایتهد آشنا شد و این دو، یکی از بزرگترین کتابهای تاریخ فلسفه و ریاضیات یعنی "اصول ریاضیات" (Principia Mathematica) را نوشتند. این اثر، پایههای جدیدی برای منطق ریاضی گذاشت و تلاش کرد تمام مفاهیم ریاضی را بر اساس منطق محض تعریف کند.
اما زندگی راسل فقط به فلسفه و منطق محدود نشد. او فردی بسیار فعال در
سیاست بود. در دوران جنگ جهانی اول، به دلیل مخالفتش با جنگ، از دانشگاه
اخراج شد و حتی مدتی را در زندان گذراند.
پس از جنگ،
او سفرهای زیادی کرد و به تدریس و نویسندگی ادامه داد. در جنگ جهانی دوم،
گرچه در ابتدا با جنگیدن مخالفت میکرد، اما با دیدن خطر فاشیسم، نظرش
تغییر کرد. او همچنین در دوران جنگ سرد، یکی از بزرگترین منتقدان تسلیحات
هستهای شد و برای صلح جهانی فعالیت کرد.
راسل در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد و تا آخرین روزهای عمرش، ذهنی فعال و پرسشگر داشت. در سال ۱۹۵۰، به پاس فعالیتهایش در زمینهی فلسفه و حقوق بشر، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. در سن ۹۷ سالگی، در سال ۱۹۷۰ درگذشت، اما ایدههایش همچنان در دنیای فلسفه و علم زندهاند.
برتراند راسل یکی از پایهگذاران فلسفه تحلیلی بود. اصول فلسفی او بر پایه عقلانیت، منطق و تحلیل دقیق مفاهیم استوار است. اگر می خواهید اصول فلسفی او را بدانید ادامه این مطلب برای شماست:
راسل معتقد بود که ریاضیات و منطق از یک جنس هستند و میتوان تمام مفاهیم ریاضی را به مفاهیم منطقی تقلیل داد. او تلاش کرد تا نشان دهد که ریاضیات بر پایه اصول منطقی بنا شده است و نیازی به مفاهیم مستقل ریاضی ندارد.
در کتاب "Principia Mathematica" (که با همکاری آلفرد نورث وایتهد نوشته شد)، راسل تلاش کرد تا نشان دهد که حتی سادهترین مفاهیم ریاضی مانند اعداد را میتوان با استفاده از منطق تعریف کرد. این ایده به ما کمک میکند تا بفهمیم که چگونه مفاهیم پیچیده ریاضی از اصول سادهتر و منطقیتر نشأت میگیرند. این رویکرد در علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی نیز کاربرد دارد، جایی که منطق پایه بسیاری از الگوریتمها است.
راسل بر اساس تجربیات فردی و ادبی به این نتیجه رسیده بود که بسیاری از مشکلات فلسفی ناشی از ابهامات زبانی هستند. او معتقد بود که با تحلیل دقیق زبان و ساختار جملات، میتوان این ابهامات را برطرف کرد و به درک بهتری از مسائل فلسفی رسید.
این ایده در فلسفه زبان و تحلیل متون بسیار مفید است. برای مثال، در حقوق یا سیاست، تحلیل دقیق زبان میتواند به جلوگیری از سوءتفاهمها و تفسیرهای نادرست کمک کند.
راسل به شدت به عقلانیت و علم باور داشت و معتقد بود که انسانها باید با استفاده از عقل و منطق، مشکلات خود را حل کنند. او مخالف خرافات و باورهای غیرمنطقی بود و همواره بر اهمیت تفکر انتقادی تأکید میکرد.
این ایده در آموزش و پرورش بسیار مهم است. آموزش تفکر انتقادی به دانشآموزان کمک میکند تا به جای پذیرش بدون سؤال اطلاعات، آنها را تحلیل کنند و به درک بهتری از جهان برسند.
راسل به عنوان یک رئالیست، معتقد بود که جهان خارجی مستقل از ذهن انسان وجود دارد و ما میتوانیم از طریق علم و منطق به درک آن برسیم. او مخالف ایدهآلیسم بود که معتقد است جهان تنها در ذهن ما وجود دارد.
راسل استدلال میکرد که حتی اگر همه انسانها ناپدید شوند، جهان فیزیکی همچنان وجود خواهد داشت. این ایده بر پایه علم فیزیک و مشاهدات تجربی استوار است.
راسل نه تنها یک فیلسوف نظری بود، بلکه به مسائل اخلاقی و اجتماعی نیز علاقهمند بود. او به شدت مخالف جنگ و خشونت بود و معتقد بود که انسانها باید با استفاده از عقل و گفتوگو، اختلافات خود را حل کنند.
راسل در طول جنگ جهانی اول به دلیل مخالفت با جنگ زندانی شد. او بعدها نیز در جنبش ضد جنگ ویتنام و جنبش ضد سلاحهای هسته ای فعال بود.
راسل معتقد بود که شکگرایی سالم میتواند به پیشرفت فکری کمک کند. او از مردم میخواست که به جای پذیرش کورکورانه اطلاعات، همیشه سؤال کنند و به دنبال شواهد و استدلالهای محکم باشند.
راسل در کتاب "مسائل فلسفه" به خوانندگان یادآوری میکند که حتی سادهترین باورها، مانند وجود جهان خارجی، نیاز به بررسی و تردید دارند. او استدلال میکرد که این شکگرایی به ما کمک میکند تا به درک عمیقتری از واقعیت برسیم.
هر چند راسل به معنای واقعی کلمه، زندگی خود رابه بطالت نگذراند ولی
کتاب معروفی دارد به نام " در ستایش بطالت" ، عنوانی که حتماً نگاه شما را
در کتابفروشی به خود جلب می کند.این کتاب در سال ۱۹۳۵ منتشر شد و راسل در
آن به نقد سیستمهای کاری مدرن و تأثیر آنها بر زندگی انسانها میپردازد.
او استدلال میکند که جامعهی صنعتی و سرمایهداری بیش از حد بر کار و
تولید متمرکز شده است و این موضوع باعث شده تا انسانها از زندگی لذتبخش و
معنادار محروم شوند. در ادامه، اندیشههای اصلی راسل در این کتاب را به
زبان ساده توضیح میدهم:
۱. کار بیش از حد، زندگی را نابود میکند
راسل معتقد بود که جامعهی مدرن بیش از حد بر کار تأکید دارد و مردم مجبورند ساعتهای طولانی کار کنند تا فقط نیازهای اولیهی خود را برآورده کنند. او استدلال میکرد که این سیستم باعث میشود مردم وقت کافی برای استراحت، تفریح و رشد شخصی نداشته باشند.
راسل اشاره میکند که در گذشته، مردم زمان بیشتری برای استراحت و لذت بردن از زندگی داشتند، اما در جامعهی صنعتی، کار به یک اجبار تبدیل شده است.
۲. تقسیم ناعادلانۀ کار
راسل به این موضوع اشاره میکند که کار در جامعه به طور ناعادلانه تقسیم شده است. برخی افراد ساعتهای طولانی و سخت کار میکنند، در حالی که برخی دیگر کار کمی انجام میدهند یا اصلاً کار نمیکنند. او معتقد بود که اگر کار به طور عادلانهتری تقسیم شود، همه میتوانند ساعتهای کمتری کار کنند و زمان بیشتری برای زندگی داشته باشند.
راسل می گوید که اگر همه فقط ۴ ساعت در روز کار کنند، بیکاری کاهش مییابد و مردم وقت بیشتری برای فعالیتهای خلاقانه و لذتبخش خواهند داشت.
۳. بطالت به معنای تنبلی نیست
راسل تأکید میکند که بطالت (Idleness) به معنای تنبلی یا بیکاری نیست، بلکه به معنای داشتن زمان آزاد برای انجام کارهایی است که واقعاً به آنها علاقه داریم. او معتقد بود که انسانها باید وقت بیشتری برای تفکر، خلاقیت و لذت بردن از زندگی داشته باشند.
راسل میگوید بسیاری از پیشرفتهای بزرگ علمی و فرهنگی در تاریخ، نتیجهی زمان آزاد و تفکر افراد بوده است، نه کار سخت و طاقتفرسا.
4. بطالت به عنوان راهی برای صلح
راسل همچنین معتقد بود که کاهش ساعت کار و افزایش زمان آزاد میتواند به کاهش تنشهای اجتماعی و جنگها کمک کند. او استدلال میکرد که بسیاری از جنگها ناشی از رقابتهای اقتصادی و تلاش برای کنترل منابع هستند. اگر مردم زمان بیشتری برای تفکر و همکاری داشته باشند، احتمال درگیریها کاهش مییابد.
اگر بخواهیم خیلی مختصر و مفید بگوییم راسل در این کتاب به ما یادآوری میکند که کار نباید تنها هدف زندگی باشد. او معتقد است که انسانها باید زمان بیشتری برای استراحت، تفکر و لذت بردن از زندگی داشته باشند. راسل پیشنهاد میکند که با کاهش ساعت کار و تقسیم عادلانهتر آن، میتوانیم به جامعهای برسیم که در آن مردم شادتر، خلاقتر و صلحطلبتر باشند.
این کتاب نه تنها یک انتقاد تند به سیستمهای کاری مدرن است، بلکه دعوتی
است به بازنگری در ارزشهای جامعه و اولویتدادن به زندگی معنادار و
لذتبخش.
البته که مشخص است در جامعه ای که با چند شیفت کار هم نمی شود
نیازهای اولیه زندگی را تامین کرد، این اندیشه راسل، محلی از اعراب ندارد؛
در واقع شاید روی سخن راسل سیاستگذاران جوامع است که باید شرایطی را فراهم
کنند که انسان ها با حداقلی از کار بتوانند حداکثر لذت از زندگی را ببرند.
کاهشگرایی: برخی منتقدان معتقدند که رویکرد راسل به فلسفه، به ویژه در مورد منطقگرایی، بیش از حد کاهشگرایانه است. آنها استدلال میکنند که نمی توان تمام مفاهیم فلسفی و ریاضی را به مفاهیم منطقی ساده تقلیل داد.
عدم توجه به تجربه گرایی: برخی فیلسوفان، مانند جان دیویی، معتقدند که راسل به اندازه کافی به نقش تجربه و احساسات در شکل گیری دانش توجه نکرده است. آنها بر این باورند که فلسفه راسل بیش از حد بر عقلانیت و منطق متمرکز است و از جنبه های دیگر تجربه انسانی غافل شده است.
انتقادات مذهبی: راسل به دلیل انتقادات تندش از مذهب، مورد انتقاد قرار گرفته است. برخی معتقدند که او نتوانسته است به درستی به جنبه های مثبت و معنوی مذهب توجه کند و بیش از حد بر جنبه های منفی آن تمرکز کرده است.
راسل، نویسنده ای پرکار بود و نگاهی به عناوین کتاب هایش موید این مدعاست:
آرمانهای سیاسی
آزادی و سازمان: پیدایش و سیر تکوین سوسیالیسم، لیبرالیسم، رادیکالیسم، ناسیونالیسم
اخلاق و سیاست
امیدهای نو
پژوهشی در معناداری و صدق
تاثیر علم بر اجتماع
تاریخ فلسفه غرب
جهانبینی علمی
تحلیل علمی ـ فلسفی از اصول مارکسیسم ماتریالیسم
پیروزی سفید
زناشوئی و اخلاق
حقیقت و افسانه
جهانبینی علمی
شاهراه خوشبختی
زمینههای فلسفه
علم و مذهب
عمل و تئوری بلشویسم
قدرت
درک تاریخ
جنایات جنگ در ویتنام
مرجع قدرت و فرد
آینده بشر
اخلاق و سیاست در جامعه
تحلیل ذهن
تسخیر خوشبختی
چرا مسیحی نیستم
مفهوم نسبیت انشتین و نتایج فلسفی آن
ماده و یاد: رهیافتی به رابطه جسم و روح
زندگینامه برتراند راسل به قلم خودش
مقدمهای بر فلسفه ریاضی
جهانی که من میشناسم
آموزش و زندگی بهتر
عرفان و منطق
تکامل فلسفی من
تحلیل ذهن
اتمیسم منطقی
اصول نوسازی جامعه
قدرت و فرد
مسائل فلسفه
در ستایش بطالت
پژوهشی در معناداری و صدق
مسئله چین
بلشویسم از تئوری تا عمل
1 . ترس منبع اصلی خرافات است و یکی از بزرگترین منابع ظلم.
2 . مشکل دنیا این است که احمقها بیش از حد مطمئن هستند و عاقلان پر از تردید.
3 .علم چیزی است که شما می دانید، فلسفه چیزی است که شما نمی دانید.
4 . آزاد اندیشی یعنی آمادگی برای تغییر عقیده در برابر شواهد جدید.
5. هرگز از ابراز عقیدهی خود نترسید، حتی اگر تنها کسی باشید که آن را باور دارد.
بیشتر بخوانید:
«سهروردی» به زبان ساده : فیلسوف ایرانگرایی که تندروها تکفیر و اعدامش کردند
«هانا آرنت» به زبان ساده : هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که مردم فکر نکنند
«رنه دکارت» به زبان ساده : می اندیشم، پس هستم
«فردریش نیچه» به زبان ساده : خدا مرده است و ما او را کشته ایم!
۱. | ↑ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۳۶۲، ج ۱۲، چاپ احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره (بی تا). |
۲. | ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۷. |
۳. | ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۲۸، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. |
۴. | ↑ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۳۶۲، ج ۱۲، چاپ احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره (بی تا). |
۵. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص۱۴۲، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم ۱۴۰۸. |
۶. | ↑ گولد تسیهر، ج ۲، ص ۵۵. |
۷. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۸. | ↑ تدلیس: مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، انگلیس، اسلام و ایران، در تحولات حقوق خصوصی، ج۱، ص۲۹۷، پانویس ۱، پرویز اوصیا، زیرنظر ناصر کاتوزیان، تهران ۱۳۷۵ ش. |
۹. | ↑ اشتراط زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۰. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۶، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۱. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۱۲. | ↑ عبداللّه مامقانی، مناهج المتّقین فی فقه ائمة الحق و الیقین، ج۱، ص۳۷۰، قم: آل البیت، (بی تا). |
۱۳. | ↑ ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۰، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۴. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۱۵. | ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۱۱۰۷. |
۱۶. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۷. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۲۰، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۱۸. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۱۹. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۲۰. | ↑ عبدالرحمان صابونی، شرح قانون الاحوال الشخصیة السّوری، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۳۹۶ـ۱۳۹۹/ ۱۹۷۷ـ۱۹۷۹. |
۲۱. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۲۲. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۲۳. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۲۴. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، ج۴، ص۵۲۲، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۲۵. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، ج۴، ص۵۲۹، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۲۶. | ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷. |
۲۷. | ↑ احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۸، ص۴۳۰، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۸، قم ۱۴۱۴. |
۲۸. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۵، ص۲۰۳، قم ۱۴۱۸. |
۲۹. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۳۰. | ↑ ابن ادریس حلّی، السّرائرالحاوی لتحریر الفتاوی کتاب المتاجر و البیوع، ج۱، ص۳۳۸، در سلسلة الینابیع الفقهیة، ج ۱۴: المتاجر، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، ۱۴۱۰/۱۹۹۰. |
۳۱. | ↑ یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱۹، ص۹۷، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش. |
۳۲. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۶، قم ۱۴۱۸. |
۳۳. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۶، قم ۱۴۱۴. |
۳۴. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدتقی مروارید و علی اصغر مروارید، تهران ۱۴۰۶. |
۳۵. | ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ ۱۲۵، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷. |
۳۶. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۴ـ۴۰۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۳۷. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۳۸. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۹، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۳۹. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۷، قم ۱۴۱۴. |
۴۰. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۴۱. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۶_۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۴۲. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱ ۵۰۲، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۴۳. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۷، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۴۴. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۷، قم ۱۴۱۴. |
۴۵. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۵ـ۴۰۶، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۴۶. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۴۷. | ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ۱۲۶، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷. |
۴۸. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۶ـ ۲۷۹، قم ۱۴۱۴. |
۴۹. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۵۰. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱ ـ۵۰۴، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۵۱. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۴ـ۴۱، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۵۲. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۵۳. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۱۵۰، قم ۱۴۱۸. |
۵۴. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۱۵۸، قم ۱۴۱۸. |
۵۵. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۵، قم ۱۴۱۴ ۱۴۱۵. |
۵۶. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۶۲۲۶۳، قم ۱۴۱۴ ۱۴۱۵. |
۵۷. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۴، ص۲۸۱ـ۲۸۲، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵. |
۵۸. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۵۹ ـ۶۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۵۹. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۶۰. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۶۱. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۳۸، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۶۲. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۶۳. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۶۴. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۳۴ـ ۳۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۶۵. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۵۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۶۶. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۶۷. | ↑ حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۵۱۴، تهران ۱۳۶۸ ش. |
۶۸. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۶۹. | ↑ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۴، ص۲۱۸ـ ۲۲۰، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. |
۷۰. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۷۱. | ↑ جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۰، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸. |
۷۲. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۳۹۴ـ ۳۹۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۷۳. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۷۴. | ↑ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۷، ص۱۸۹ـ۱۹۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش. |
۷۵. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۲۸۹، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۷۶. | ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۸۲ـ ۳۸۴. |
۷۷. | ↑ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۱۹۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش. |
۷۸. | ↑ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۲۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش. |
۷۹. | ↑ حسین صفایی و اسداللّه امامی، حقوق خانواده، ج۱، ص۵۱۵، نکاح و انحلال آن، ج ۱، تهران ۱۳۶۹ ش. |
۸۰. | ↑ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۴۰، تهران ۱۳۷۶ ش. |
۸۱. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۵۳۹۶، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۸۲. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۲۸۲ـ۲۸۶، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵. |
۸۳. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۱، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۸۴. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۶ ـ۸۴، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۸۵. | ↑ ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۸۶. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۷، قم ۱۴۱۸. |
۸۷. | ↑ علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، ج۵، ص۳۲، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۳. |
۸۸. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۸۹. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۳۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۹۰. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۵۵، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۹۱. | ↑ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة فی المعاملات، ج۱، ص۱۹۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۳۷۱ ش. |
۹۲. | ↑ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۳۳ـ ۳۳۵، تهران ۱۳۷۶ ش. |
۹۳. | ↑ عبدالحی حجازی، النظریة العامّة للالتزام، ج۱، ص۱۰۴۶ـ۱۰۴۷، کویت ۱۴۰۲/۱۹۸۲. |
۹۴. | ↑ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۳۵، تهران ۱۳۷۶ ش. |
۹۵. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص۵۰۱، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۹۶. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۲۴۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۹۷. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۹، قم ۱۴۱۴. |
۹۸. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۹۹. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۳_۲۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۰۰. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۱۰۱. | ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۱۲۴ـ ۱۲۵، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷. |
۱۰۲. | ↑ حسن بن یوسف علامه حلّی، کتاب قواعدالاحکام، ج۲، ص۷۶، قم ۱۴۱۸. |
۱۰۳. | ↑ ابن قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۳۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۰۴. | ↑ ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۸۰ ـ۸۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۰۵. | ↑ عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۱، ص۳۲۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸. |
۱۰۶. | ↑ عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۳۹۲ـ ۳۹۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸. |
۱۰۷. | ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۱۱۰۸. |
۱۰۸. | ↑ محمد بن مکی شهید اول، الدّروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، ج۳، ص۲۷۹، قم ۱۴۱۴. |
۱۰۹. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۱۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۱۱۰. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۸۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۱۱. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۲۸۱، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵. |
۱۱۲. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۴۵ ـ۸۶۰، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۱۱۳. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۸ـ۳۹۹، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۱۱۴. | ↑ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قراردادها، ج۵، ص۳۵۱، تهران ۱۳۷۶ ش. |
۱۱۵. | ↑ پرویز اوصیا، «تدلیس: مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، ج۱، ص۳۲۳، انگلیس، اسلام و ایران»، در تحولات حقوق خصوصی، زیرنظر ناصر کاتوزیان، تهران ۱۳۷۵ ش. |
۱۱۶. | ↑ عبدالرزاق احمد سنهوری، النظریة العامة للالتزامات، ج۱، ص۳۹۵ـ ۳۹۸، ج ۱: نظریة العقد، بیروت ۱۳۵۳/۱۹۳۴. |
۱۱۷. | ↑ حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۵۱۴، تهران ۱۳۶۸ ش. |
۱۱۸. | ↑ علی شایگان، حقوق مدنی، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش محمدرضا بندرچی، قزوین ۱۳۷۵ ش. |
۱۱۹. | ↑ زین الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۳۹۷، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
۱۲۰. | ↑ ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشّتات، ج۲، ص۱۷۳، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ ش. |
۱۲۱. | ↑ مرتضی بن محمدامین انصاری، شرح ارشاد، ج۱، ص۳۹۹، چاپ افست قم ۱۴۱۶. |
۱۲۲. | ↑ محمدحسن بن محمدباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۰، ص۸۵۴ ـ ۸۵۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۱۲. |
۱۲۳. | ↑ علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۱۳، ص۳۰۳ـ۳۰۵، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵. |
۱۲۴. | ↑ حسین صفایی و اسداللّه امامی، حقوق خانواده، ج۱، ص۲۴۹، نکاح و انحلال آن، ج ۱، تهران ۱۳۶۹ ش. |
۱۲۵. | ↑ الموسوعة الفقهیّة، ج ۱۱، ذیل واژه، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. |
۱۲۶. | ↑ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۶۲. |
۱۲۷. | ↑ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۶۳-۳۶۵. |
۱۲۸. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۴. |
۱۲۹. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۸۴. |
۱۳۰. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۲. |
۱۳۱. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۶۴. |
۱۳۲. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص۲۸۴. |
۱۳۳. | ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص ۲۸۴. |
۱۳۴. | ↑ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶. |
۱۳۵. | ↑ مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۵. |
۱۳۶. | ↑ مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۲-۱۳۳. |
۱۳۷. | ↑ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵. |
۱۳۸. | ↑ جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۸۵-۳۸۶. |
۱۳۹. | ↑ مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۱۳۶-۱۳۷. |
۱۴۰. | ↑ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۹۵. |
۱۴۱. | ↑ منهاج الصالحین(خویی)، ج۲، ص۲۷۹. |
۱۴۲. | ↑ فقه الصادق، ج۲۲، ص۱۰۰-۱۰۶. |
۱۴۳. | ↑ جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۸۵-۳۸۶. |
۱۴۴. | ↑ مهذب الاحکام، ج۲۵، ص ۱۳۷. |