فردین علیخواه
مدرس جامعه شناسی در دانشگاه گیلان گئورگ
زیمل، جامعه شناس آلمانی- که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست- از
جمله جامعه شناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در
آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. در این نوشته کوتاه
با تأثیر از میراث زیمل، تیپ اجتماعی « بیشرف» معرفی خواهد شد.
تیپِ اجتماعی بیشرف در همه عرصههای جامعه، از بالا تا پایین، قابل شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست. «بیشرفی» در کردار مهمترین ویژگی این تیپ است. در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ و در اجتماع می توان مصداقهای بیشرفی را یافت.
در عرصه اقتصاد، «آدم بیشرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصتساز می داند. او بیشعور نیست بلکه همه شعورش را در جهت تحکیم منافع فردی بکار میگیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا میشود او تلفن را برمیدارد و با جاهای مختلف تماس میگیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونیکننده را به انبارها منتقل میکند و بعد با فروش آنها میلیونها تومان به جیب میزند.
او به فرصتسازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی میاندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمیگنجد چون فکر میکند نردبانی برای صعود یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسینآمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا میکند و به خاطر شکار فرصتها با چشمک زدن در آینه به خودش میگوید « مخلصیم قربان» و خرکیف میشود.
سلبریتیهایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده میپردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایاننامه دانشجو را نخوانده ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعفهای پایاننامه پرحرفی میکند، مأموری که علیرغم تأکید فرماندهاش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامی های شخصیاش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک میزند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانهها میایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفتهحال از آنان اخّاذی می کند، مقامی که صحبتهایش را در جلسات با خواندن سورهای آغاز میکند و بعد در حالی که دندانش را خلال میکند به دوستانش میگوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است، مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولعآمیز اسکناسهای داخل پاکت، آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب میکند، پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار میدهد و به آنان میگوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیستوهشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید، جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع میکند و به دکههای همانجا میفروشد نمونههایی از تیپ بیشرفاند.
بین «بیشرفی اولیه» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگیاش بیشرف شود. در اینجا «بیشرفی» میآید و میرود. در بیشرفی اولیه فرد هنوز میتواند بیشرفی خود را تشخیص دهد. او میداند که بیشرفی ناپسند است و هنگام نگاه کردن به خودش در آینۀ روشویی، از بیشرفبودن شرمگین میشود و خودش را سرزنش می کند. ولی در بیشرفی ثانویه، «بیشرفی» بخشی از شخصیت فرد میشود. بیشرفی میآید و نمیرود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بیشرفی ثانویه مرز بین فرد و بیشرفی مشخص نیست. بیشرفی میشود فرد و فرد میشود بیشرفی. در اینجا فرد بیشرفیاش را با افتخار اعلام هم میکند. برای اینان، بیشرفی نه یک روش بلکه منش میشود.
جامعه ایران شکافهای اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جملهاند. ولی به باور من مهمترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است. منظور آنکه در همه شکافهای اجتماعی یادشده میتوان آدم بیشرف یافت. این روزها همانطور که ثروتمندان بیشرف داریم فقرایی داریم که شدیدا بیشرفند و برای مثال با زخمی کردن دست کودکانِ گریان و هراسان طلای آنان را می دزدند.
به دلیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسههای گوناگونی به سراغ مان می آید. وسوسههایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعهای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعهای بیشرف باشیم.
سرفه ناشی از بیماری کووید-۱۹ خشک و مداوم است و فرد را دچار تنگی نفس میکند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، متخصصان میگویند سرفههای گاه به گاه نگران کننده نیست. اما زمانیکه سرفهها برای هفتهها ادامه پیدا کند، همراه با خون باشد، موجب تغییر رنگ خلط شده، با تب، احساس منگی و خستگی همراه باشد ضرورت دارد بیمار به پزشک مراجعه کند.
بیماری که دچار سرفه، بدن درد، ضعف، تب، اختلال بویایی و چشایی شده است احتمالا به کرونا مبتلا شده است. اما برای نمونه فردی اعلام میکند در اثر برخورد با دود دچار سرفه شده است؛ در نتیجه ما میگوییم این دیگر نشانه ابتلا به کرونا نیست و بیشتر منشأ آلرژی است.
سرفه، تب و احساس خستگی از علائم شایع کرونا
سرفه، تب و احساس خستگی از جمله علائم شایع بیماری کوویدـ۱۹ است و به همین دلیل بیمار احساس میکند دچار سرماخوردگی یا آنفلوآنزا شده است.
تشخیص به موقع ابتلا به کوویدـ ۱۹ به منظور پیشگیری از انتقال آن و جلوگیری از بروز دیگر پیامدهای آن حائز اهمیت است. یکی از راهها بررسی چگونگی سرفه کردن است تا مشخص شود سرفه از بیماری کوویدـ۱۹ نشئت گرفته یا عوامل و بیماریهای دیگر موجب سرفه شده است.
سرفه ناشی از بیماری کوویدـ۱۹ خشک و مداوم است و فرد را دچار تنگی نفس میکند. به همین دلیل است که این بیماری بافتهای ریه را تحریک میکند. با پیشروی بیماری در بافتهای آسیبدیده ریه مایع جمع میشود و در این شرایط فرد احساس تنگی نفس بیشتری را تجربه میکند زیرا بدن قادر به تامین اکسیژن مورد نیاز خود نیست.
سرفه خشک یا مرطوب؟
افراد ممکن است بر اثر شرایط و بیماریهای دیگر و نه بیماری کوویدـ۱۹ دچار علائم سرفه شوند. سرفه مرطوب با خلط همراه است، اما سرفه خشک مشابه با آنچه در بیماران مبتلا به کوویدـ۱۹ مشاهده میشود با خلط همراه نیست و معمولا از قسمت پشت گلو آغاز میشود. همچنین در سرفه خشک مجرای تنفسی باز نمیشود و اغلب افراد این سرفه را آزاردهنده توصیف میکنند.
هرچند ممکن است ابتدا سرفه خشک باشد و در نهایت به سرفه مرطوب تبدیل شود. این شرایط در بیماران مبتلا به ذاتالریه مشاهده میشود که اغلب فرد دچار سرفههای خشک شده اما با پیشرفت بیماری کیسههای هوایی ریه با ترشحات التهابی پر شده و موجب بروز سرفه مرطوب میشود.
در صورتی که برای بررسی وضعیت سلامت خود به پزشک مراجعه کنید معمولا این سوالات از شما پرسیده میشود:
ـ سرفه چه مدت زمان به طول میانجامد؟
ـ شدت سرفه در چه موقع از شبانهروز بیشتر است؟
ـ سرفه با چه صدایی همراه است؟
ـ آیا سرفه موجب بروز علائمی از قبیل استفراغ، سرگیجه یا بیخوابی میشود؟
ـ سرفه چه شدتی دارد؟ آیا در فعالیتهای روزانه خلل ایجاد میکند؟
به گزارش عصر ایران به نقل از شرق؛ هرچند آمار دقیق قابل استنادی از سال 1396 به این سو، در این زمینه وجود ندارد و آمارهای اعلامی نیز تنها گمانهزنی است، اما بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران حوزه مسکن، خبر از گسترش «سکونت در حاشیه آرامستانها»، «پشتبامخوابی» و «مغازهخوابی»، بهویژه در بین کارگران میدهند. اجاره هر شب خوابیدن زیر آسمان هم از سال گذشته تا امسال، 25 هزار تومان افزایش یافته و به گفته علی نوذرپور، شهردار منطقه 22، به 50 هزار تومان رسیده است؛ اتفاقی که تأییدی بر شیوه «بدمسکنی» در کشور به شمار میرود.
ناصر ذاکری، پژوهشگر حوزه مسکن، در
گفتوگو با «شرق» با اشاره به گسترش پدیده بدمسکنی در ایران میگوید:
«بدمسکنی یا فقر مسکن را میتوان وضعیتی دانست که یک خانوار ناگزیر از
اقامت دائم در خانهای فاقد حداقل امکانات ایمنی و رفاه باشد. فقر مسکن
ارتباط نزدیکی با مفهوم فقر دارد. یک خانوار گرفتار فقر طبعا به دلیل داشتن
درآمد اندک، ناگزیر از حذف برخی موارد هزینه یا کاستن از هزینههای ضروری
زندگی خویش است. ازاینرو میتوان انتظار داشت میزان شیوع وضعیتهایی مانند
فقر مسکن، فقر آموزش و بهداشت و سوءتغذیه رابطه نزدیکی با میزان گستردگی
فقر در یک جامعه داشته باشند».
ذاکری با بیان اینکه حداقل امکانات
ایمنی و رفاه واحد مسکونی را میتوان «خط فقر مسکن» نامید، میافزاید: «اصل
43 قانون اساسی بر تأمین نیازهای اساسی ازجمله مسکن تأکید کرده است و
قبل از آن، اصل 31 داشتن مسکن متناسب با نیاز را حق هر فرد میداند و دولت
را موظف به فراهمکردن زمینه تحقق این مهم میکند. با عنایت به این دو اصل،
شناخت ابعاد بدمسکنی بهمنظور برآورد حدود تعهد دولت امری ضروری است».
وزیر
سابق راه و شهرسازی در شهریور سال 96 تعداد افراد گرفتار معضل بدمسکنی را
19 میلیون نفر (هشت میلیون نفر در بافت فرسوده شهری و 11میلیون نفر در
حاشیه شهرها) اعلام کرده بود که این آمار به زمان تدوین طرح جامع مسکن در
سال 1393 بازمیگردد. با توجه به افت جدی قدرت خرید و معیشت خانوار، بسیاری
از کارشناسان معتقدند حاشیهنشینی و بدمسکنی در کشور به ارقامی بیش از 19
میلیون رسیده است.
چندی پیش، محمدرضا محبوبفر، عضو انجمن آمایش
سرزمین ایران، گفته بود میزان حاشیهنشینی در کشور به 38 میلیون نفر رسیده
که از این تعداد، 7.6 میلیون نفر در نزدیکی آرامستانها زندگی میکنند.
هرچند این آمار به گفته تحلیلگران، قابل استناد نیست؛ زیرا بررسی جامعی از
سال 1393 تاکنون صورت نگرفته، اما افزایش بدمسکنی در کشور مورد تأیید همه
کارشناسان است.
درعینحال، منطقه 22 تهران نیز با پدیده
«پشتبامخوابی» روبهرو است که روز به روز کارگران بیشتری درخواست اجاره
آن را دارند. سال گذشته رقم اجاره این پشتبامها 25 هزار تومان بود و
اکنون به 50 هزار تومان افزایش یافته است.
ذاکری در این زمینه به
نکته مهمی اشاره میکند: «دولت مانند یک بنگاه اقتصادی، ناگزیر از برآورد
میزان بدهیها و تعهدات خود و تدوین برنامه زمانبندیشده برای ایفای این
تعهدات است. نبود اطلاعات پایه در این مورد را میتوان نشانه بیاعتنایی
دولتمردان به پرونده فقر مسکن و عدم تعهدشان به تسویه این بدهی دانست».
او با اشاره به مصادیق بدمسکنی
میافزاید: «استفاده از مصالح نامرغوب و ناایمن مانند آلونک، کپر و
حلبیآباد و همچنین واحدهای مسکونیای که خارج از ضوابط شهری، بدون رعایت
طرح تفصیلی و در حاشیه شهرها هرچند از مصالح بهتر و باکیفیتتر ساخته
میشوند، مصداق بدمسکنی تلقی میشود. باید مناطقی از شهرها را هم که با
عنوان بافت فرسوده شهری شناسایی میشوند، یا حداقل بخش بزرگی از این مناطق
را نیز جزء مصادیق بدمسکنی تلقی کنیم؛ زیرا ساختمانی که چند دهه از عمرش
گذشته، به دلیل فرسودگی، حداقل ایمنی و امکانات رفاهی را نیز ندارد».
به
گفته او، درحالحاضر بیش از 30 درصد کل واحدهای مسکونی کشور عمری بالای 25
سال دارند. در این رابطه، بسیاری از ساختمانهایی که در قالب مسکن مهر
ساخته شدهاند، به دلیل تلاش برای کاهش هزینه ساخت، متهم به فقدان ایمنی
لازم هستند.
این پژوهشگر با بیان اینکه «مشترک یا کوچکبودن سرانه
فضای مسکونی» یکی دیگر از مصادیق بدمسکنی است، تصریح میکند: سکونت دو یا
چند خانواده در یک واحد مسکونی یا سکونت یک خانواده پرجمعیت در واحد مسکونی
با متراژ کم، بهگونهای که اتاق کافی در اختیار اعضای خانوار نباشد، حتی
اگر ساختمان از نظر مصالح و شیوه ساخت فاقد ایراد باشد نیز باید از مصادیق
بدمسکنی تلقی شود. در سرشماری سال 95، تعداد خانوارها از تعداد واحدهای
مسکونی 1.366.000 مورد بیشتر بوده و از کل واحدهای مسکونی در حال
استفاده، 114 هزار واحد هرکدام پذیرای سه یا چهار خانوار و حتی بیشتر
بودهاند.
به بیان دیگر، بیش از دو میلیون خانوار، یعنی نزدیک به
8.5 درصد از کل خانوارهای کشور، تجربه زیستن در یک واحد مسکونی به صورت
اشتراکی و غیرمستقل را دارند. از سوی دیگر، در همین سال 31.4 درصد واحدهای
مسکونی در حال استفاده مساحتی کمتر از 75 مترمربع داشتهاند؛ این در حالی
است که متوسط مساحت واحدهای مسکونی در حال استفاده در سال 95 در دامنه 90
تا صد مترمربع قرار داشت».
ذاکری به شاخص «افزایش درصد اجارهنشینی» بهعنوان یکی دیگر از مصادیق اشاره کرده و میافزاید: «از سال 1397 به این سو، با رشد درخور توجه درصد اجارهنشینی روبهرو بودهایم که در کنار افزایش جدی اجارهبها، فشار مضاعفی را بر خانوار وارد کرده است. با این اوصاف، اجارهنشینی را هم تحت شرایطی باید جزء مصداقهای فقر مسکن یا بدمسکنی تلقی کرد. ممکن است واحد مسکونی استیجاری از نظر ایمنی، اندازه و سایر معیارها حداقل کیفیت لازم را داشته باشد، اما در شرایط حاکمیت تورم دورقمی، بسیاری از مستأجران نگران آینده خواهند بود که آیا سال بعد هم میتوانند اقامت خود را در واحد مسکونی فعلی تمدید کنند یا ناگزیر از نقلمکان به محلهای پایینتر هستند.
در سرشماری سال 85 سهم خانوارهای مالک واحد مسکونی از کل خانوارها 67.9 درصد بود، اما این رقم در سال 95 به 60.5 درصد کاهش یافته است. همچنین در این فاصله 10ساله، تعداد خانوارها 6.843.000 واحد افزایش یافته که فقط کمتر از 42 درصد آنها موفق به تملک واحد مسکونی شدهاند. این به آن معناست که جامعه در حال پیشروی به سمت مستأجرشدن است و با شکلگیری نسخه جدیدی از نظام ارباب و رعیتی در عرصه املاک شهری و رشد تدریجی جمعیت مستأجر با سرعت درخور توجه، ابعاد بدمسکنی هم در حال گسترش است.
فردین یزدانی، کارشناس اقتصاد مسکن، در
گفتوگو با «شرق» میگوید: «با وجودی که برآورد آمار جدیدی در رابطه با
بدمسکنی از سال 1393 به این سو وجود ندارد، اما به دلیل تحولات اقتصادی،
گسترش فقر، رشد تورم و ... که بیشتر از سال 1397 به این سو رخ داده، قطعا
آمار بدمسکنی در کشور افزایش شایان توجهی یافته است و ضرورت دارد دولت برای
بررسی این وضعیت، نسبت به بررسی و تهیه آمار بهروز اقدام کند».
یزدانی
با بیان اینکه نرخ اجارهنشینی در کشور افزایش یافته، ادامه میدهد: «با
گسترش اجارهنشینی در کشور، قطعا وضعیت بدمسکنی در کشور تقویت شده است و
افراد بیشتری به حاشیه شهرها رانده شدهاند».
بااینحال او تأکید
میکند: «با وجودی که تأیید میکنم با گسترش حاشیهنشینی و بدمسکنی
روبهرو هستیم، اما حضور 38 میلیون حاشیهنشین، پایه و اساس کارشناسی
ندارد؛ زیرا با فرض پذیرش این رقم، اکنون باید شهرهای کشور خلوت باشند.
درحالحاضر، 65 میلیون نفر شهرنشین داریم که منطقی نیست از این رقم، 38
میلیون نفر حاشیهنشین باشند».
به گفته او، بااینحال، اکنون تعداد
زیادی از کارگران، «پشتبامخواب» و «مغازهخواب» شدهاند و این مسئله
بههیچوجه کتمانشدنی نیست.
بیشتر بخوانید:
*واکاوی نقش حاشیهنشینی در حوادث اخیر: اعتراضات از «تله فضایی فقر»بیرون زد
*زاهدان؛ پر حاشیه ترین شهر کشور
*آخوندی: 32درصد جمعیت کشورحاشیهنشین است/ بدمسکنی اصلیترین مسئله ایران است
نظام
سرمایه داری آمریکا پس از سال 2008 یکی از همین مراحل اختلال در روند
گسترش عمقی و سطحی بازتولید سرمایه دارانه را دچار شد؛ سپس این اختلال به
صورت زیگزاکی تداوم حرکت داشت و به همین علت گرایش به سمت راست گرایی و
ناسیونالیزم و تقویت نژادپرستی در آن پیش آمده است. روی کار آمدن ترامپ یکی
از نمونه های تقویت آن چیزی هست که می توان وجه ناسیونالیستی این رخداد
نامید.
اما
در حوادث اخیر آمریکا که در پی قتل یک فرد سیاه پوست توسط افسر پلیس
سفیدپوست رخ داده، با یک پدیده مواجه هستیم که حداقل باید در دو سطح با آن
مواجه شویم؛ لایه سطحی و نخست که همه رسانه ها بر روی آن تمرکز کرده اند،
لایه و وجه نژادپرستانه ماجرا و مبارزه با خشونت و نژادپرستی نهادینه شده
در سیستم پلیس یا دولت آمریکاست؛ البته این رویکرد یک واقعیت است و در بخش
هایی از جامعه آمریکا و بدنه پلیس آمریکا و نظامات دولتی آمریکا روحیه
نژادپرستی و خشونت وجود دارد.
اما
این ماجرا یک لایه دوم و عمیق تر هم دارد که مغفول مانده است؛ لایه دوم
همان مشکلات اقتصادی آمریکا است؛ وقتی می بینیم مردم ایالتهایی مانند
نیویوریک و مینوسوتا و برخی نقاط دیگر آمریکا که دارای گروه ها و تجمعات
طرفدار نژاد پرستی هستند هم درگیر اعتراضات شده اند، عملکرد معترضین در
خسارت زدن به اموال و غارت فروشگاه ها حکایت از این دارد که یک لایه دومی
غیر از مساله نژادپرستی وجود دارد و آن لایه همان مشکلات اقتصادی است.
اگر
این تظاهرات و اغتشاشات فقط در اعتراض به یک حرکت نژادپرستانه بود باید در
همان ایالتهایی که معمولا اعتراضات ضدنژادپرستی آمریکاییها در آنها صورت
می گیرد و جمعیت سیاه پوست قابل توجهی دارد، محدود می ماند و پیشروی نمی
کرد اما مساله این است که دامنه این اعتراضات به سمت و سوی ایالتهایی رفته
که اکثریت سفیدپوست دارند و گروههایی از ترکیب جمعیتی آنها در مظان داشتن
گرایشهای نژادپرستانه هستند.
در واقع مرگ یک سیاه پوست توسط پلیس سفیدپوست، کبریت زدن به یک انبار باروت بوده است. محرک ماجرا اعتراض به خشونت و تبعیضِ نهادینه شده در پلیس آمریکا علیه سیاه پوستهاست اما تداوم و مرحله دوم و مهمتر، اعتراض مردم به شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی جامعه آمریکاست. روندی که با سکته سال 2008 به تدریج شروع شد و زیگزاگی عمل کرد و منجر به اختلال در گسترش سطحی و عمقی بازتولید سرمایه گردید و در ادامه مدت کوتاهی در دو سه سال اخیر با برخی تغییراتی که ترامپ ایجاد کرده بود موقتا این روند اختلال، شیب نزولی پیدا کرده بود اما در پی فشار ناشی از شیوع ویروس کرونا بر اقتصاد آمریکا دوباره این روند اختلالی شدت گرفته و فشار اقتصادی روی لایه های میانی و پایینی طبقه متوسط و بخشی از طبقه فرودست و محرومین گسترش پیدا کرده و منجر به آثار اعتراضی شده که بهانه آن اقدام پلیس علیه یک سیاه پوست است.
این
لایه اجتماعی اقتصادیِ اعتراض به وضعیت نظام سرمایه داری در میان جمعیت
معترض هست که وجه مهمتر ماجراست اما رسانه ها آگاهانه یا ناآگاهانه این
مساله را نمی بینند و به آن نمی پردازند.
یکی
از پیامهای این اعتراض، نه گفتن به مناسبات اقتصادی سرمایه داری نئولیبرال
در جامعه آمریکاست. همچنین این حادثه نشان می دهد سیستم سرمایه داری
نئولیبرالی در روند حرکت خود دچار اختلال شده است و ناخشنودیهای مردم نسبت
به مشکلات اقتصادی، ترکیب جمعیتی معترضین خشمگین در خیابان را متنوع و
متکثر و دامنه و سطح اعتراضات را گسترده کرده است.
مدیران
دو مرکز مشاوره روان شناسی در مشهد به دلیل گستردگی جرایم هولناک در حالی
با اتهام سنگین افساد فی الارض از سوی بازپرس پرونده روبه رو شدند که هنوز
تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان این ماجرا ادامه دارد.
این پرونده حساس از چندین ماه قبل، هنگامی روی میز دادستان مرکز خراسان رضوی گشوده شد که اخبار محرمانه از اغفال زنان جوان توسط مدیر 40 ساله یکی از مراکز مشاوره روان شناسی در مشهد حکایت داشت.
اهمیت این گزارش ها از منابع موثق، موجب شد قاضی غلامعلی صادقی (دادستان وقت مشهد) دستورات ویژه ای را برای پیگیری غیرمستقیم همراه با رصدهای اطلاعاتی این ماجرا صادر کند. به دنبال دستورات صریح دادستان وقت مرکز خراسان رضوی، تلاش های گسترده ای در این باره آغاز و مشخص شد مرد 40 ساله عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه های کشور است و با راه اندازی مرکز مشاوره روان شناسی ، زنان و دختران جوان دارای مشکلات احساسی ، خانوادگی یا اجتماعی را با توسل به ترفندهای خاص، فریب می دهد و آنان را طعمه نیات پلید و شیطانی خود می کند.
گزارش خراسان حاکی است درهمین اثنا با انتصاب قاضی صادقی به سمت ریاست کل دادگستری خراسان رضوی، قاضی محمدحسین درودی (دادستان مرکز خراسان رضوی) با مطالعه دقیق گزارش های مذکور،بی درنگ دستور گسترش دامنه تحقیقات را صادر کرد و از سربازان گمنام امام زمان (عج) اداره کل اطلاعات خراسان رضوی خواست رسیدگی به این پرونده حساس را در دستور کار قرار دهند.
این گونه بود که تلاش ها و رصدهای اطلاعاتی شبانه روزی نتیجه داد و مرد 40 ساله در حالی دستگیر شد که بررسیها نشان داد زن دیگری که او نیز تحصیلات عالیه دارد ، مرد 40 ساله را در ارتکاب جرایم اتهامی همراهی می کند.
وقتی عمق هولناک این پرونده لو رفت و مشخص شد بیش از ۴۰ زن طبق اطلاعات به دست آمده ، طعمه اهداف شوم و شیطانی شده اند، حساسیت ماجرا چندین برابر شد. بنابراین گزارش، با صدور دستوری از سوی قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) رسیدگی قضایی به بازپرس شعبه 204 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد واگذار شد و بدین ترتیب قاضی دکتر حسن زرقانی با قدرت قانون دست به قلم برد و حکم به جلب متهمان داد.
این گزارش حاکی است با دستگیری دو مرد و زن مذکور که عنوان «دکتر» نیز دارند، این پرونده وارد مرحله جدیدی شد. تحقیقات محرمانه که زیر نظر قاضی زرقانی و توسط سربازان بی ادعای امام زمان(عج) صورت می گرفت ابعاد جدیدی از این فاجعه را فاش کرد. بررسی ها بیانگر آن بود مرد 40 ساله که چون اختاپوسی روی مراجعان مرکز مشاوره چنگ انداخته است، زنان دارای مشکلات روحی و تالمات روانی را با ادعاهای دروغین ارتباط با امام زمان (عج) به مکان های خاصی میکشاند و آن ها را طعمه هوسرانی های خود قرار می دهد.
از سوی دیگر بررسی های دقیق و محرمانه درباره نقش خانم دکتر در این ماجرا نشان داد او نیز با راه اندازی مرکز مشاوره در مشهد و با استفاده از تخصص هیپنوتیزم، روح و روان زنان جوان را طی یک دقیقه به تسخیر خودش درمی آورد و آن چه به زنان دارای مشکل تلقین می کرد، آن ها نیز خواسته او را انجام می دادند. همچنین با افشای راز این مرکز مشاوره ای مشخص شد که او زنان زیادی را به مرکز مشاوره مرد 40 ساله معرفی کرده است.
در اجرای دستور قاطع قاضی دکتر حسن زرقانی، دو مرکز مشاوره ای پلمب شدند و اسناد و مدارک موجود در این دفاتر برای بررسی های دقیق به اداره کل اطلاعات خراسان رضوی انتقال یافت. از سوی دیگر با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا و لو رفتن زوایای پنهان دیگری از اتهامات هولناک این افراد، قاضی شعبه 204 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد اتهام افساد فیالارض را به آنان تفهیم کرد تا بررسیهای گسترده ای درباره جرایم احتمالی دیگر آنان صورت گیرد.