به نظر میرسد کمپانی هوش مصنوعی Cycorp رویکرد متفاوتی پیش گرفته و تبدیل نمودن دانش و قوهی ادراک بشری به کدهای قابل درک توسط رایانه را هدف کار خود قرار داده است تا کامپیوترها بتوانند به بهره گرفتن از آن بپردازند. توسعهدهندگان Cycorp زحمت ساختاردهی به میلیونها قطعه از دادههایی که ما بعنوان انسان برای فهم جهان بر آنها متکی هستیم و جهانبینی ما را شکل میدهند را به روشی قاعدهمند درآوردهاند تا ماشینها را قادر سازند که از این دانش بعنوان منطق و دلیل استفاده نمایند. جالب است بدانید که به هیچ عنوان با یک استارت آپ تازه کار روبرو نیستیم و این کمپانی از سال ۱۹۸۴ تا کنون مشغول فعالیت بر روی این پروژه بوده و بزودی تولد ۳۰ سالگی خود را جشن خواهد گرفت! مدیرعامل Cycorp، داگ لینات میگوید:
ما روال کاری خود را بصورت عمدی بی سر و صدا پیش بردیم؛ بدون سرمایهگذاری خارجی، بدون قرض و بدهی. ما مقالات زیادی در خصوص کارهای خود ننوشتیم و در کنفرانسهای چندانی نیز شرکت نکردیم. اما برای اولین بار پس از ۳۰ سال، به اندازهی کافی به آنچه میخواستیم نزدیک شدهایم و پروژهی خود را سرانجام در حدی میبینیم که بخواهیم در خصوص آن با شما صحبت کنیم. بسیاری از افرادی که در اینجا حاضر هستند از سی سال پیش تا کنون این پروژه را همراهی کردهاند. مری شپرد و من در آگوست سال 1984 شرکت Cycorp را تشکیل دادیم و هر دوی ما نیز همچنان در آن مشغول به کار هستیم. این مهمترین پروژهای است که هر کسی ممکن است بخواهد روی آن کار کند. این پروژه موجب تقویت هوش انسانی خواهد بود.
داگ لینات، مدیرعامل Cycorp
اگر به سادهترین شکل ممکن قصد بیان فعالیت این پروژه را داشته باشیم، میتوان گفت که Cycorp تلاش داشته بوسیلهی نرمافزار به خلق یک مغز بپردازد؛ آن هم کاملا از پایه.
هر بار که شما به هر نوعی از متن یا سخنی که یک انسان برای انسان دیگر نوشته یا به زبان آورده در دنیای واقعی نگاه میکنید با اندکی تحلیل متوجه خواهید شد که این تکهی متن سرشار است از شباهتها، توجیه منطق، باور، توقع، ترس، مفاهیم کیفی، مقادیر بسیار متغیرها و معرفهای کمی... در چنین مواقعی همگان به دنبال راهی هستند که بدون صرف هزینه به استفاده از این مسئله بپردازند. سیستمهای متعددی که هیچ عمقی ندارند تلاش کردهاند جلایی از هوشمندی یا یادگیری آماری از مقادیر فراوان دادهها را به نمایش بگذارند و به کسب سود بپردازند. آمازون و نتفلیکس به شکل بسیار عالی به ارائهی پیشنهاد در خصوص کتاب و فیلمهای مورد نظر کاربر میپردازند بدون آنکه سیستمهای آنها هیچگونه درکی از فعالیتی که انجام میدهند یا اینکه چرا شخصی باید از چیزی خوشش بیاید داشته باشد. این همان تفاوت میان شخصی است که درک میکند چه فعالیتی را انجام میدهد و شخصی که تنها به انجام حرکات به اجرای آنها میپردازد.
داگ لینات، مدیرعامل Cycorp
محصول توسعه یافته توسط Cycorp که Cyc نامیده شده بر اساس روال معمول "برنامهنویسی" نشده است. در حقیقت واژهی برنامهنویسی برای این پروژه چندان صحیح نبوده و اگر بخواهیم بشکلی دقیقتر بیان خود را تصحیح کنیم، باید گفت که این پروژه به سیستم "آموخته" شده است. لینات میگوید که اغلب افراد برنامههای کامپیوتری را رویههای از پیشتعیین شدهای تصور میکنند که یک روند کاملا مشخص در دل خود دارد. اما ساختن Cyc برخلاف این حالت بوده و بسیار به آموزش دادن به یک کودک شباهت داشته است. او در ادامه میگوید:
ما از یک زبان یکپارچه و پایدار برای ساختن مدلی از دنیای واقعی استفاده میکنیم. این بدان معناست که Cyc قادر است در آنچه که افراد میخوانند یا برای یکدیگر مینویسند بجای دیدن فضای مشکی، فضای سفید را مشاهده کند.
یک نویسنده ممکن است به صراحت به انتخاب لغتها و جملات مشخصی برای ارائهی منظور در حین نوشتن بپردازد، اما در میان جملات، ممکن است خواننده نسبت به دریافت هرگونه استنباطی اقدام کند. Cyc نیز بهگونهای شکل گرفته که قادر به انجام اینگونه استنباطها باشد. برای مثال این جمله را در نظر بگیرید: "جان اسمیت اولین بانک ملی را مورد سرقت قرار داد و در نتیجهی آن به سی سال زندان محکوم شد". این جمله جزییات زیادی را فاش نمیکند و اطلاعاتی در خصوص نحوهی دستگیر شدن جان اسمیت، بازداشت وی، محاکمه و گناهکار شناخته شدن بیان نمیکند. یک انسان هیچگاه خود را درگیر فهم این موارد از جملهی ارائه شده نمیکند چراکه مسلما بسیار حوصله سر بر، گیجکننده یا حتی گاهی توهینآمیز خواهد بود. شما هنگام ادای جملات به راحتی میتوانید روی درکِ صحبت خود از سوی مخاطب حساب کنید. چنین مسالهای همانند استفاده از ضمیرها خواهد بود که شما با ادای هر یک در سخنان خود انتظار دارید شنونده به خوبی متوجه مرجع ضمیر مورد نظر شما بشود. حال باید بدانیم که متوجه شدن و اعمال برداشت صحیح چنین مواردی هرچند برای آدمی بسیار ساده است، اما برای یک کامپیوتر بسیار دشوار و دور از انتظار خواهد بود. با این حال پروژهی Cyc قادر است به خوبی از پس انجام این موضوع برآید. لینات میگوید:
در صورتی که به کامپیوترها ماهیت انسانی داده شود، آنها به یقین خود را به شکل موجوداتی متوهم، مبتلا به اسکیزوفرنی یا هر شکل دیگری از عدم پایداری به نمایش میگذاشتند. شما هیچگاه نگهداری از یک کودک یا پختن غذا را به چنین شخصیتی واگذار نخواهید کرد چراکه از خطرات و غیرعاقلانه بودن این عمل آگاهی دارید. اما میبینیم که در دنیای امروز تلاش میکنند چنین فعالیتهایی را در افق تواناییهای رباتهای خانگی به نمایش بگذارند و به آن سو حرکت کنند. واگذاری اعمال مهم زندگی به چنین رباتهایی که هیچ فهم و درکی ندارند و همه چیز را به زبان خود صرفا پردازش میکنند درست مثل واگذار کردن مسائل به حیوانات خانگی خواهد بود!
اگر شما رباتهای فعلی و رباتهایی که دنیا تصور میکند باید وجود داشته باشند را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد که وجود آنها به شدت وابسته به پروژهای نظیر Cyc خواهد بود تا بتوانند به موجب آن درک صحیحتری از دنیای پیرامون خود داشته باشند. درست همانگونه که بر روی رایانههای خود به نصب سیستمعامل میپردازیم، ممکن است روزی Cyc را بر روی رباتهای خانگی خود نصب کنیم تا دنیایی از دانش و فهم را از آنها انتظار داشته باشیم. همچنین درست به همین دلیل که Cycorp پروژهی خود را از صفر شروع کرده و تلاش نموده تقریبا دانش همهچیز را تحت پوشش خود قرار دهد، میتوان انتظار کاربردهای فوقالعاده گستردهای را از آن متصور بود. این سیستم هماکنون در آموزش ریاضیات به دانشآموزان کلاس ششم مورد استفاده قرار میگیرد!
Cyc قادر است چنین وانمود کند که یک دانش آموز کلاس ششمی است که گیج شده و در این میان وظیفهی کاربران این خواهد بود که به این هوش مصنوعی برای یادگیری ریاضیات ششم کمک کنند. در این میان نیاز به سرمایهگذاری احساسی و نیاز به تفکرات اساسی و... وجود دارد. برنامهی ما مشخصا ریاضیات را درک میکند اما برخلاف نمونههای مشابه، به سادگی به صحبتهای دانش آموزان گوش کرده و وجود ابهام در فهم آنها را تشخیص میدهد. این برنامه قادر است رفتاری که موجب میشود بهترین یادگیری در اشخاص حاصل شود را تشخیص داده و به کار گیرد. یکی از مسائلی که ممکن است شاهد آن باشیم، ایجاد انقلابی در ریاضیات ششم است که البته سایر زمینههای علوم در ردههای دیگر نیز میتوانند از آن منتفع شوند. هیچ دلیلی برای عدم استفاده از این روش در پایهی برنامه درسی وجود ندارد.
بیزینس اینسایدر در ادامه از لینات پرسیده که داگلاس هافستادر، نویسنده و متفکر مشهور ممکن است در خصوص Cyc چه نظری داشته باشد:
هافستادر ممکن است بداند برای هوشمند شدن سیستمها چه کاری لازم است انجام شود، اما دست یافتن به این موضوع برای شخصی که متاسفانه من بودهام دههها به طول انجامیده تا به گونهای علمی و عملی به پیادهسازی این پروژه بپردازیم و طرحی عملی را ارائه نماییم. این پروژه با هیچ قصد و منظوری ایجاد نشده مگر آنکه کاربردی و مفید بوده باشد.
سیستمی چنین هوشمند، با برخورداری از جهانبینی و دانش، همان اندازه که میتواند بسیار مفید و پیشرفتی عظیم باشد؛ باعث رعب و ترس از این سطح هوشمندی خواهد بود. سیستمهایی که همچون انسان درک میکنند، تشخیص میدهند و با دانش خود پیشرفت خواهند کرد...