
خبری که برای اولین در وبنا منتشر شده بود، را بازنشر کردم که به سرعت توجه زیادی از دوستان را در فیسبوک و توییتر به خود جلب کرد.
محتوای خبر اشاره ایی بود به صحبت های آقای سعید محمدی یکی از بنیانگذران فروشگاه اینترنتی دیجیکالا که در دوازدهمین همایش مدیریت کسب و کار های هوشمند در سازمان مدیریت صنعتی٬ گزارش عملکرد و اطلاعات مربوط به فروش دیجیکالا را برای اولین بار اعلام کرده است.
او گفته است که در حال حاضر تعداد فروش روزانه دیجی کالا روزانه 2000 سفارش است با متوسط 600هزار تومان. با یک ضرب ساده، به عدد فروش (درآمد ناخالص) 1.200.000.000 تومان در روز می رسیم. ( بله، اشتباه نمی کنید: یک 12 با 8 تا 0!)
این سایت فروش اینترنتی کالاهای دیجیتالی که در سال ۱۳۸۵ یک استارتاپ با ۵ نیرو بوده است، در حال حاضر بیش از ۲۰۰ نفر پرسنل دارد. در ماه های ابتدایی کار، این سایت، قطعات کامپیوتر و تعداد محدودی پرینتر را عرضه می کرد. در سال های اخیر با افزایش میزان نفوذ اینترنت در مردم، و جلب تدریجی اعتماد مردم به بانکداری اینترنتی و سپس خرید از اینترنت، فضا برای گسترش فعالیت چنین سایت هایی بازتر شد.
یکی از مهمترین رازهای موفقیت دیجیکالا از لحاظ فنی، 2 ویژگی مهم «مقایسه» و «نظرات کاربران» است. به اعتقاد من، به عنوان یک کاربر، و هم به عنوان کسی که در این حوزه چندین سال فعالیت حرفه ایی می کند، این دو ویژگی، برگ های برنده ی دیجی کالا در برابر دیگر رقبانش بوده و هستند.
اگر چه این دو ویژگی تنها مزایای این سایت نیستند و توسط دیجی کالا هم ابداع نشده اند اما پیاده سازی درست آن، توانسته است، این سایت را به عنوان اولین و موثقترین مرجع خرید اجناس الکترونیکی (بخصوص گوشی های همراه) برای من و بسیاری دیگر از دوستان، آشنایان و همکاران مان تبدیل کند.
چندی پیش، ( به نظر می رسد پس از جذب سرمایه ای کلان) این کسب و کار اینترنتی، پوست انداخت. هم در معنای واقعی کلمه، یعنی ظاهر و رابط کاربری اش مدرنتر و زیباتر شد و هم تعدد و تنوع اجناس و کالاهای ارائه شده را بالا برد. حالا شما می توانید ریش تراش و یا بیگودی هم از دیجی کالا بخرید.
به نظر من، استارتاپی ها باید دیجیکالا را زیر نظر داشته باشند. مسیری که این کسب و کار (نوپا در سال 1385) تا امروز طی کرده است، راه آسانی نبوده است. مشکلات متعدد فنی به دلیل نبود زیرساخت های مناسب فناوری اطلاعات در کشور، مسائل و معضلات ناشی از عدم وجود قوانین مشخص و روشن درباره اینترنت، و تجارت الکترونیکی، گریبانگیر هر کسب و کاری در این حوزه بوده و هست.
آنچه مهم است، پایداری بنیانگذاران و گردانندگان یک کسب و کار اینترنتی، و ناامید نشدن از اتفاقات و ناملایمات، و ادامه کار است.
به راستی، این موفقیت، یک شبه روی نداده است. به قول بیز استون، از بنیانگذاران تویتر: « گذر زمان، پشتکار و ۱۰ سال تلاش، به تدریج شما را به صورت یک موفقیت یک شبه جلوه می دهد! »
شاید یکی از دلایل مهم دیگر در موفقیت دیجیکالا بخصوص در بخش تلفن های همراه، بازار کاذب و غیرقابل اعتمادی است که به دلیل عدم صداقت، کلاهبرداری های مختلف، تبلیغات گمراه کننده و عدم دانش کافی فروشندگان خرده فروش در میان مردم بوجود آمده است.
خیلی ها، ترجیح می دهند، به جای اینکه چند روز وقتشان را صرف رفتن از این مغازه به آن مغازه، و شنیدن حرف های ضد و نقیض کنند، در خانه خود پشت کامپیوترشان بنشینند و با آرامش و بدون دغدغه، کالای مورد علاقه شان را بررسی، مقایسه و سپس خریداری کنند.
با وجود تنوع بسیار در انواع کالاهای مصرفی الکترونیکی بخصوص موبایل ها،
سرعت بالای ورود مدل های جدید به بازار، رقابت شدید میان تولید کنندگان،
بالا و پایین رفتن قیمت ها، بازی های روانشناختی تولید کنندگان با قیمت
گذاری های مختلف، انتخاب و خریدن بهترین گوشی ممکن به نسبت بودجه مورد نظر
را به کاری پر از استرس تبدیل کرده است.
کاری که دیجی کالا کرده است،
کاهش این استرس، از طریق ارائه طیف وسیعی از اطلاعات مختلف درباره کالاها،
به شکل متن و تصویر و فیلم، و همچنین نترسیدن از به اشتراک گذاری تجربه
خرید کاربرانش است.
وقتی این آمار فروش را برای بار اول دیدم، فورا به این فکر افتادم که غول های فروش اینترنتی مانند آمازون ممکن است چقدر در روز فروش داشته باشند؟!
جالب است بدانید آمازون در سال 2012 هر ثانیه بیش از 300 آیتم می فروخته است.
درآمد (فروش) سالانه آمازون، در سال 2013 چیزی نزدیک به 75 میلیارد دلار بوده است که پیش بینی می شود در سال 2014 به 100 میلیارد دلار برسد.
مساله تحریم بانکی و مالی کشور، تهدیدی است که توسط کسب و کارهایی مانند دیجیکالا به فرصت های طلایی تبدیل شده است. به دلیل وجود تحریم ها، کمپانی های بزرگ و چند ملیتی مانند Amazon.com و eBay.com نمی توانند در ایران فعالیتی مانند کشورهای دیگر داشته باشند.
ورود Amazon به هر کشور جدیدی، قلب صاحبان کسب وکارهای محلی آن کشور را پایین می ریزد. مناطق قابل دسترسی این غول تجارت الکترونیکی بسیار وسیع شده است. دوستان من در منطقه خودگردان کردستان عراق کوچکترین چیزهایی که در بازار پیدا نمی شود یا گران به نظر می رسد را از آمازون می خرند که اغلب با احتساب هزینه های ارسال هم ارزانتر از بازار محلی به دستشان می رسد.
دیجیکالا توانسته است بازارهای سنتی کسب و کارها را بر هم بزند. حالا دیگر هیچ شرکت یا مغازه فروش محصولات الکترونیکی از گزند دیجیکالا در امان نیست و آن چیزی که روزی دست کماش می گرفتند به تهدیدی جدی تبدیل شده است. قطعا به دلیل الکترونیکی بودن، عدم وابستگی به زمان و مکان خاص و دلایل بسیار دیگر، هزینه های اداره و نگه داری دیجیکالا به نسبت شرکت ها یا مغازه هایی در آن سطحِ از فروش، بسیار پایینتر است.
دیجیکالا به کل کشور دسترسی دارد حالی که برای یک کسب و کار محلی، این کار امکان پذیر نیست.
نمونه جهانی این نوع برهم زدن بازارهای سنتی،
آمازون است. فروشگاه های زنجیره ای بزرگ کتاب و محصولات فرهنگی در آمریکا
این سایت را که در سال 1995 لانچ شد، خیلی جدی نگرفتند اما آمازون در عرض 2
سال آنقدر پیشرفت کرد که وارد بورس شد.
یکی از مهمترین نتایج حاصل از انتشار چنین آمار جالبی این است که توجه بسیاری از جوانان به مزایا و فرصت های بازار فناوری اطلاعات جلب می شود. اما، مهمتر از آن این است که سرمایه ها را به سمت این حوزه هدایت خواهد کرد.
به قول وزیر اقتصاد آقای دکتر طیب نیا درهمایش بهبود فضای کسب و کار ایران، یکی از مشکلات اقتصادی کشور این است که سرمایه ها در خاک و دیوار اسیر شده اند. حال، با شنیدن چنین آماری، سرمایه گذاران بخش مسکن و انبوه سازی، به فکر فرو خواهند رفت.
تعداد فروشگاه های اینترنتی در ایران کم نیستند اما برخی از آن ها، توانسته اند اسم و رسم بزرگتری به هم بزنند. از جمله مشهورترین آن ها، غیر از دیجیکالا، می توان به چاره، فینال، ورچین، زنبیل، تهرانکالا و … اشاره کرد.
شاید هیچ کدام از این فروشگاه ها، که هر کدام سیاست های متفاوتی در کارشان در پیش گرفته اند نتوانسته جایگاه دیجی کالا را در ذهن کاربران ایرانی بدست آورند.
در مقایسه ی دیجی کالا با فروشگاه های همهچیز فروش مانند چاره و فینال که از نظر تنوع محصولات و پشتیبانی، استانداردهای بالایی را رعایت می کنند، می توان 3 تا از مزیت های رقابتی مهم دیجی کالا را به شرح زیر نام برد:
تمرکز دیجی کالا از ابتدای شروع به کار، بر این بازار Niche به آن کمک کرد تا هزینه های عملیاتی و همچنین دردسرهای تامین، انبار، نگه داری و ارسال کالاهای حساس را نداشته باشد. دیجی کالا توانسته است کاری کند که در مدت زمان کوتاهی، محصولاتی که در جهان فروششان شروع می شود را با قیمتهای رقابتی عرضه کند.
دیجی کالا که اکنون در مسیر رشد پرشتاب قرار گرفته است می خواهد تا پایان سال ۱۳۹۳ بیش از ۵۰۰ نفر نیروی جدید را در این شرکت استخدام کند. امیدوارم این سرعتِ پرشتاب، روح صمیمی، چابک و منعطف دیجی کالا را تضعیف نکند و بتواند بیش از پیش اعتماد مشتریان را به خود جلب کند. همچنین امیدواریم اخبار موفقیت های دیگر کسب و کارهای اینترنتی را بیشتر بشنویم. موفقیت دیجیکالا، و امثال آن، می تواند بر موفقیت و موقعیت فضای کسب و کارهای اینترنتی در کشور تاثیر بسزایی داشته باشد.
دوستان شما چه فکر می کنید؟ لطفا نظرتان را با من و دیگر خوانندگان «خوشفکری» در میان بگذارید.
گردآوری و تالیف: سهیل عباسی
منبع:http://www.khoshfekri.com
6 مهارتی که در دانشگاه نمی آموزند
کلاس های کسب وکار تنها می تواند به شما نحوه ی راه اندازی کسب وکار موفق را آموزش دهد. شکست ها وموفقیت های دنیای واقعی جایی است که شما واقعا می توانید خود را در بوته آزمایش قرار دهید. در اینجا به چند نکته مفید اشاره می شود که در هیچ کتاب درسی نمی خوانید وبه شما کمک می کند تا کسب وکار خود را از وضعیتی که تلاش می شود" کسب وکار زنده بماند"به "موفقیت و رونق کسب و کار" انتقال دهید.
1. کانون توجه خود را بیابید.
کارآفرینان تمایل به داشتن چیزی را دارند که من اسمش را می گذارم "اختلال کمبود توجه کارآفرینانه". آن ها همه جا هستند،آن ها سندروم اهداف درخشان دارند... و این به این دلیل است که آن ها خلاق هستند .کارآفرینان رویاپرداز هستند.گویی یک چیزی را گم کرده اند و به دنبال آن می گردند. اگر شما یک نانوایی دارید و یا یک مربی کسب وکار هستید و یا جواهر می سازید،شور واشتیاقتان کجاست ؟ کجا قادرید تا جایی پیش برویدکه بهترین نتیجه و بهترین خروجی آن را ببینید؟ شما مطمئنا در طول عمر خود می توانید بیش از یک کسب وکار پررونق را ایجاد کنید، اما اگر تلاش می کنید همه آن ها را در یک زمان انجام دهید ، به هیچ کدام به طور کامل نمی رسید.
2. جواب "نه " را در نظر نگیرید.
زمانی که شروع به برنامه ریزی برای یک موضوع بزرگ می کنیم ،باید انتظار مواجهه با مقاومت بزرگ را هم داشته باشیم- مردم در این مواقع می گویند که هرگز نمی توانی روی این موضوع کار کنی و ایده ما را رد می کنند .تسلیم نشوید! جواب "نه " را در نظر نگیرید.زمانی که مردم به شما "نه" می گویند ویا این که می گویند ایده شما قابل اجرا نیست ،توجه داشته باشید که در مسیر، شما با مانع روبه رو شده اید، اما در این مواقع تمرکز خود را حفظ کنید و یک راه جدید رو به جلو پیدا کنید. شاید محصول شما نیاز به کار دارد. شاید بازار اشتباهی را در نظر گرفته اید و راجع به آن حرف می زنید. شاید بسته بندی درست نیست.هیچ یک از این مفاهیم به این معنی نیست که ایده موفق نمی شود؛ به این معناست که شما باید به خانه اول برگردید و برای شنیدن "بله" روی بعضی ابعاد ایده دوباره کار کنید.
3. با دو پا بپرید.
همانند کارآفرینان ،همواره باید مشتاق به رفتن به قلمروهای ناشناخته ای باشیم که دیگران از آن اطلاع ندارند و حتی ممکن است ما را از انجام آن دلسرد کنند. به طور کلی انسان ، از تغییر می ترسد.مغز ما به گونه ای طراحی شده است که از ما محافظت می کند به طوریکه ، هنگام مواجهه با چیزی خارج از قلمرو آسایش خود به صورت ستیز و یا گریز از خود واکنش نشان می دهیم - حتی اگر مفید و خوب باشد!
در ازای به دست آوردن پاداش بزرگ برای خود وکسب وکارمان باید حاضر به انجام کارهایی باشیم که حس می کنیم کاری مخاطره آمیز وپر ریسک است .معمولا ریسک بزرگ ، جایزه ی بزرگ وارزشمندی خواهد داشت .آب را تست نکنید ، جفت پا بپرید! اگر به میزان متوسط از روی تخته شیرجه بپرید ، با شکم فرود می آیید. نگران نباشید تایید و پشتیبانی که نیاز دارید ، خواهد رسید.
4. یاد بگیرید به خودتان "نه" بگویید.
ما به این موضوع پرداختیم که چقدر مهم است کارآفرینان بدانند چطور "بله" بگویند . با ایمان جهش کنند و در تصمیم گیری خود شجاع باشند،اما ما همچنین نیاز داریم که یاد بگیریم چطور "نه" بگوییم. وقتی مسئله هایی که موجب حواس پرتی می شوند سر می رسند ،مانند پروژه های جانبی هیجان انگیز که توجه شما را به خود جلب می کند ، خیلی مهم است که بتوانید تمرکز خود را بر روی اهداف اصلی حفظ کنید. "نه" بگویید تا در نتیجه زمان بیش تری برای "بله" گفتن به چیزهایی را داشته باشید که انرژی و خلاقیت را صرف دستیابی به اهدافتان می کنند.
5. بلوغ و به حد کمال رسیدن را فراموش کنید.
بسیاری از صاحبان کسب و کار بر روی کمال و نبوغ کسب وکار می مانند و گیر می افتند، تنها این نیست که کسب وکار چگونه کار می کند.شما واقعا نیاز دارید که روبه جلو حرکت کنید . با اشتباه کردن مشکلی نداشته باشید . درغیر این صورت شما برای همیشه در فاز توسعه می مانید وگیر می افتید و هرگز نمی توانید محصول وخدمت خود را تهیه کنید. اغلب کارآفرینان موفق قبل از این که موفق شوند شکست های متعددی داشته اند و سرانجام به موفقیت نهایی خود دست یافته اند.درست مثل اینکه نوشته و مقاله خود را برای مولفان می فرستید و بارها رد می شود و پس از برگشت های مکرر در نهایت نوشته شما چاپ می شود.راه بیفتید وتسلیم نشوید!
6. بر فروش تمرکز کنید.
خیلی ساده است که چون در حال انجام کاری هستید که به آن علاقه دارید ،در علاقه به کسب وکارتان گیر بیفتید و این واقعیت ساده را که کسب وکار باید سود آور هم باشد ،از یاد ببرید.شما باید پول کافی برای پرداخت به تیم پشتیبانی خود داشته باشید چراکه شما نمی توانید همه کارها را خودتان انجام دهید. شما به پول نیاز دارید تا برای پیشرفت آزاد باشید، چراکه شما بر استعدادهای خود تمرکز کرده اید.
صراحتا ، شما باید هر روز به موضوع درآمد بپردازید.سعی کنید هر روز از 8:30 تا11:30 صبح بر فروش تمرکز کنید،اگر تیم فروش دارید ،آن ها می توانند این کار را طی روز انجام دهند،اما هم چنان شما "مدیر متقاعدکننده هستید " . تلفن را بردارید و با کسانی که در گذشته با آن ها ارتباط داشتید تماس بگیرید. پیگیری کنید و سرموقع حضور بیابید.به طور مداوم بر روی ایجاد روابط کار کنید و درآمد فروش خود را بهبود دهید.
دوره حضور سازمانها در فضای پردازش ابری به سر رسیده است و از هماکنون میتوانید شاهد روی کار آمدن عرصه جدیدی موسوم به Cloud 2.0 بود.
«دایان گرین» مدیر مرکز توسعه خدمات پردازش ابری گوگل این مسئله را مطرح کرد و توضیح داد نسل دوم محیط پردازش ابری در راه است.
فاز نخست فضای پردازش ابری ارائه سرویسهای اولیه بود و آزمایش این اتفاق که سازمانها چگونه میتوانند در فضای داخلی خود سرورهای ابری را در اختیار بگیرند و اپلیکیشنها و نرمافزارهای مورد نیاز خود را روی این سرورها اجرا کنند.
در این مرحله بزرگترین نگرانی سازمانها امنیت و قابلیت اعتماد به فضای ابری بود که بتوانند اطلاعات محرمانه و مهم خود را روی آن قرار دهند.
از زمان عرضه این خدمات چند سالی میگذرد و فضای ابری توانسته است اطمینان سازمانها را به خود جلب کند.
هماکنون مدیران اطلاعاتی در سازمانها به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند حجم گستردهای از دادههای خود را به فضای ابری بسپارند و تمام اپلیکیشنهای خود را روی آن اجرا کنند.
هماکنون فضای پردازش ابری با سیستمهای یادگیری ماشینی و خدمات تحلیل کلان داده ادغام شده است و گوگل بر این باور است که طی چند سال آینده نسل دوم فضای پردازش ابری با نام Cloud 2.0 روی کار میآید.
منبع: رایورز
دیگر زمانش رسیده است که تمرکز زندگیتان را از دیگران روی خودتان برگردانید و قربانی خوب بودن نشوید.
۱. برای خودتان الگو شوید. پنج مورد پیدا کنید که چیزی گفتید یا کاری انجام دادید که واقعاً منعکسکننده خواست و نیاز خودتان نبوده و برای خوشحال و راضی کردن دیگران بوده باشد.
آنها را یادداشت کنید.
برای هرکدام از این موقعیتها، تجسم کنید که اگر انتخاب میکردید که
خودتان را راضی کنید، چطور رفتار میکردید! بدترین اتفاقی که ممکن بود
بیفتد چه بود؟
بدترین ترسهایتان را یادداشت کنید.
۲. ترسهایتان را بررسی کنید. آیا واقعبینانه هستند؟ آیا وحشتناکاند؟ از این میترسید که هیچکس دوستتان نداشته باشد، که کسی ترکتان کند، یا اینکه همه تنهایتان بگذارند. این زندانی است که خودتان را در آن اسیر کردهاید و الان وقتش رسیده که قفل آن را شکسته و خودتان را از آن نجات دهید.
اطرافیانتان ممکن است به این تسلیمپذیری شما عادت کرده باشند، اما اگر نتوانند قبول کنند که شما هم نیازهای خودتان را داشته باشید، آیا واقعاً ارزش این را دارند که در زندگی شما باشند؟
۳. مرزها و محدودیتهایتان را بررسی کنید. آنها را با مرزهایی که برای دیگران قائل میشوید مقایسه کنید.
چه رفتارهایی برای شما قابلقبول و چه رفتارهایی غیرقابلقبول است؟
این رفتارها برای خودتان و دیگران یکسان است؟
ایا چیزهای غیرقابلتحمل را تحمل میکنید؟ چیزهای غیرعادی را عادی جلوه میدهید؟ چیزهای غیرقابلقبول را قبول میکنید؟ آیا میدانید اینکه کسی با احترام و عزت با شما رفتار کند چه حسی دارد؟
یاد بگیرید که رفتارهای غیرقابلقبول برای دیگران را تشخیص داده و بدانید که وقتی مرزهایتان را میشکنند، چطور برای آنها محدوده تعیین کنید.
۴. منبع را در نظر بگیرید. خیلی از آدمهایی که عادت به خوشنود کردن دیگران دارند، در محیطهایی بزرگ شده و تربیت یافتهاند که نیازها و احساساتشان در آن کنار گذاشته شده بوده است.
آیا همیشه از شما انتظار میرفته است که برای برآوردن نیازهای دیگران، نیازهای خود را کنار گذاشته و نادیده بگیرید؟
آیا یاد گرفتهاید که تنها راه گرفتن یک واکنش مثبت از دیگران این است که خواستههایشان را برآورده کنید؟
اگر اینطور است، باید بدانید که با متمرکز شدن بر خوشنود کردن دیگران، خود را در معرض سوءاستفاده قرار میدهید. وقتی همیشه پشت انتظارات دیگران پنهان باشید، هیچوقت به نهایت توانایی و قدرت خود بعنوان یک انسان نخواهید رسید.
۵. ارزش خود را با کارهایی که برای دیگران میکنید ارزیابی نکنید. این خیلی خوب است که دوست داشته باشید به دیگران کمک کنید، اما این کار را چون میخواهید باید انجام دهید نه چون احساس میکنید باید انجام دهید. میل به کمک کردن دیگران باید بعد از این باشد که بفهمید چطور میتوانید به خودتان کمک کنید.
بهترین محبتها آنهایی است که با انتخاب شما انجام شوند نه از روی ترس از احساس گناه. اگر به این خاطر کاری برای دیگران انجام میدهید که اگر انجام ندهید احساس بدی پیدا میکنید، آیا آن عمل واقعی است؟ آیا دوست دارید دیگران هم تحت همان شرایط برایتان کاری انجام دهند؟ و آیا وقتی تا حدی به دیگران کمک میکنید که خودتان را فراموش کنید، آیا عاقلانه است؟
۶. «نه» گفتن را یاد بگیرید. بهانهتراشی نکنید–برای نخواستن چیزی دلیل بیاورید.
مثلاً شوهرتان دوست دارد کل خانوادهاش برای شب عید خانه شما باشند و این برای شما غیرقابلتحمل است. بگویید، «متاسفم عزیزم. من واقعاً نمیتونم از این تعداد مهمان آن شب خوب پذیرایی کنم.»
دوستتان از شما میخواهد با او به میهمانی بروید که کسانی در آن هستند که خوشتان نمیآید. به او بگویید، «مرسی. اونجا واقعاً جای من نیست.» لازم نیست که برای رد کردن پیشنهاد او دوستانش را زیر سوال ببرید، همین یک نه متشکرم کافی است.
سعی کنید نههایتان را مودبانه و قاطع بگویید. تعجب خواهید کرد وقتی ببینید که بر خلاف انتظارتان دنیا با نه شما فرو نمیپاشد. آدمها معمولاً ناراحت نمیشوند و آنهایی هم که میشوند ارزش خوشنود کردن را ندارند.
۷. چیزهایی که میخواهید را طلب کنید. اگر همه میخواهند به سینما بروند و اکثر افراد گروه میخواهند که یک فیلم خاص را ببینند اما شما فیلم دیگری را دوست دارید. به زبان بیاورید. به این معنی نیست که باید همه را مجبور کنید فیلمی که دوست دارید را ببینند، اما کسی چه میداند، ممکن است کسان دیگری هم در گروه باشند که ترجیح دهند نظر شما را اجرا کنند و خوشنودتان کنند!
به زبان آوردن نظراتتان اصلاً ایرادی ندارد و به این معنی نیست که چیزی خواستهاید. همین که به دیگران یادآور شوید که شما هم یک انسان هستید و اولویتهای خودتان را دارید عالی است.
حتی اینکه از کسی بخواهید که در کاری به شما کمک کند هم میتواند کمکتان کند. باید بدانید که هیچکس نمیتواند ذهن شما را بخواند. اگر احساس میکنید که خیلی برای دیگران کار انجام میدهید، اما آنها هیچ کاری برای شما انجام نمیدهند، شاید به این دلیل باشد که شما نیازها و خواستههایتان را مطرح نمیکنید. عادلانه نیست که توقع داشته باشید آنها حدس بزنند. اگر از شما بپرسند که چه میخواهید یا اگر قرار است تصمیمی گرفته شود، نظرتان را حتماً مطرح کنید.
۸. برای خودتان کاری انجام دهید. یک کاری که همیشه دوست داشتید انجام دهید، اما از اینکه کسی دیگر دوست نداشته باشد میترسیدید آنرا انجام دهید.
موهایتان را رنگ کنید. ظاهرتان را تغییر دهید، به تعطیلات بروید، یا به
تماشای آن فیلمی بروید که فقط خودتان دوست داشتید و هیچکس دوست نداشت
ببیند.
هر کاری که میکنید، آن را فقط بخاطر خودتان انجام دهید، بدون اینکه نگران باشید که دیگران چه فکر میکنند.
یادتان باشد که حتماً باید کارهایی باشد که دوست داشته باشید واقعاً برای خودتان، بدون در نظر گرفتن فکر دیگران، انجام دهید. نظرات دیگران یک فاکتور در زندگی ماست اما نباید عامل تعیینکننده باشد.
۹. مصالحه کنید. نه افراط خوب است نه تفریط. نباید آنقدرها هم خودخواه شوید. درواقع آنهایی که پی خوشنود کردن دیگران هستند، اعتمادبهنفس پایینی دارند. سعی کنید مهارتهای مراقبت از خود را یاد بگیرید.
میتوانید به حرفهای دیگران گوش کنید اما نهایتاً انتخاب خودتان را داشته باشید. سعی کنید تعادل را حفظ کنید!
گاهیاوقات نیاز دیگران باید اول قرار گیرد. وقتی تعارض نیازها و خواستهها در میان است سعی کنید راهحلی پیدا کنید که هر دو نیاز را در نظر بگیرد.