واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

وظایف منتظران در عین آگاه نبودن انسان به نصاب شرایط ظهور

 
حسین الهی‌نژاد (استادیار گروه آینده‌پژوهی پژوهشگاه علوم‌وفرهنگ‌اسلامی)
ظهور به عنوان یک پدیده اجتماعی، با رویکرد جامعه شناختی قابل تعریف است. رویکرد جامعه شناختی دارای اقتضائاتی است که در حوادث اجتماعی، از جمله حادثه ظهور ساری و جاری است.
 
به گزارش خبرگزاری رضوی، ظهور به عنوان یک پدیده اجتماعی، با رویکرد جامعه شناختی قابل تعریف است. رویکرد جامعه شناختی دارای اقتضائاتی است که در حوادث اجتماعی، از جمله حادثه ظهور ساری و جاری است.
چیستی شرایط ظهور
«شرایط ظهور» با مقولاتی چون ارکان ظهور، علل ظهور، قواعد ظهور، عوامل ظهور، بنیان‌های ظهور و اساس ظهور مترادف است.
در تطورات و تحولات تاریخیِ مهدویت، بحث شرایط ظهور همیشه مورد گفت وگوی اندیشمندان و عالمان گذشته، نظیر سید مرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر الدین طوسی بوده است و در دوران معاصر نیز بزرگانی چون سید محمد صدر به آن پرداخته‌اند.
شیخ طوسی در کتاب غیبت چنین آورده است:
آن چه در این‌جا بیان می‌کنیم، مواردی است که سید مرتضی ; آن را در کتاب الذخیره و ما در کتاب تلخیص الشافی به بیان آن پرداخته‌ایم که تصرف امام (ظهور امام) با وجود سه مولفه اساسی تحقق پیدا می‌کند:
اول: آن چه به خدا ارتباط دارد، ایجاد ‎آ‎فرینش امام است؛
دوم: آن چه به امام ارتباط دارد، مسؤلیت رهبری و امامت و به انجام رساندن آن است؛
سوم: آن چه به ما مردم ارتباط دارد، تصمیم به یاری و پشتیبانی امام و تسلیم بودن در برابر فرمان اوست (طوسی، 1417: ص41).
ایشان در ادامه تأکید دارند که شرط اول و دوم تحقق پیدا کرده و تنها یک شرط مانده است تا بستر ظهور فراهم شود که آن، همان وظیفه و رسالت مردم است؛ یعنی اگر یاری و آمادگی مردم (که تکمیل شرط کافی است) تحقق پیدا کند، ناگزیر ظهور نیز تحقق پیدا می‌کند.
همین مطلب را خواجه نصیرالدین طوسی; با بیان دیگر در کتاب تجرید الاعتقاد مطرح کرده است.
علامه حلی; در کشف المراد در شرح سخن خواجه بحث لطف بودن امام را مطرح کرده و می‌گوید:
اصل وجود امام برای بشر لطف است و تصرفات امام (ظهور امام) در امور اجتماعی مردم، لطف دیگری است و اگر می‌بینیم الان مردم از این لطف الاهی محروم هستند؛ به‌خاطر کوتاهی و عدم آمادگی است که به مردم باز می‌گردد: « فکان منع اللطف الکامل منهم، لا من الله تعالی و لا من الامام» (حلی،1413: ص28).
در طول تاریخ اسلام نمونه‌های بارزی در این خصوص وجود دارد؛ مثلا این که چرا امامت و ولایت امیر مومنان(ع) در طول بیست و پنج سال در جامعه اجرایی نشد؟؛ و چرا ولایت و امامت ایشان به منصه ظهور نرسید؟؛ و حال این‌که خداوند در واقعه غدیر ایشان را به امامت منصوب کرده بود؛ پس چرا حضرت امیر خانه نشین شد و سرپرستی جامعه را بر عهده نگرفت؟ در پاسخ می‌توان گفت همه این محرومیت‌ها دارای یک منشأ است و آن نیست جز عدم آمادگی مردم. پس آمادگی و اقبال عمومی مردم، از جمله شروط اساسی و شروط کافی در به ظهور رساندن امامت در جامعه و مهیا شدن زمینه‌های تصرف و سرپرستی امام در جامعه است. بر این اساس، آمادگی و اقبال مردم شرط ظهور است.
شیخ طوسی در جای دیگر از کتاب الغیبه تنها عاملی را که مانع ظهور امام زمان4 می‌شود، «خوف» می‌داند: «لاعلة تمنع من ظهوره الا خوفه علی نفسه من القتل» (طوسی، 1417: ص329) به تعبیری وقتی مردم آماده ظهور نباشند و با اقبال و اشتیاق با امام برخورد نکنند، در واقع نسبت به امام که آخرین حجت خدا بر روی زمین است، بی مهری کرده و جان او را به مخاطره می‌اندازند و به‌سان حجج گذشته یا او را مسموم می‌کنند و یا مقتول. از این روست که امام خوف عقلی دارد از این‌که قبل از آمادگی کامل مردم در میان شان حضور و ظهور عادی پیدا کند.
سید محمد صدر ; در کتاب غیبت کبرا، شرایط و ارکان ظهور را به اقسام چهارگانه تقسیم کرده و یکی را به خدا و دیگری را به امام و دوتای دیگر را به مردم مربوط دانسته است و اذعان می‌دارد چیزهایی که به خدا و امام مربوط است، تحقق پیدا کرده؛ ولی آنچه به مردم مربوط است، هنوز تحقق پیدا نکرده (صدر، 1383: ص400)؛ زیرا اگر تحقق پیدا کرده بود، یعنی مردم، به تمام معنا آماده ظهور امام بودند، حتما غیبت و پنهان زیستی امام به ظهور تبدیل شده بود.
پس بسیاری از اندیشمندان و علمای گذشته و معاصر تحقق ظهور امام را به آمادگی مردم مشروط کرده‌اند که در صورت تحقق آن‌ها که تداعی گر شرط کافی است، ظهور لحظه‌ای تأخیر نمی‌افتد؛ زیرا اصل فلسفه وجودی امام این است که ظهور کرده، در میان مردم باشد و از طرفی وقتی به مسئله غیبت و عوامل پیدایش آن نگاه می‌کنیم و نیز آنچه از روایات این باب و از داده‌های مفهومی و منطوقی آن‌ها برداشت می‌شود، برخی عوامل نقش مهمی بر پیدایش غیبت دارند، یعنی نقششان به‌سان نقش علت فاعلی است، نظیر قدر نشناسی مردم نسبت به جایگاه امام و پیروی نکردن از فرامین امام و خوف قتل و آزار و عدم مصونیت امام در میان مردم که همه آن‌ها در قالب یک مقوله به نام «عدم آمادگی مردم» باز می‌گردد.
پس وقتی مردم عوامل اساسی غیبت را که در واقع نقش خاستگاه و توجیه گر غیبت است، باز شناسی کنند و در صدد رفع آن‌ها بر آیند و آمادگی خود را به حد نصاب برسانند؛ چرا خداوند حکیم و دائم الفیض، فیض ظهور را از مردم دریغ دارد؟
پس آمادگی مردم جزء العله تکمیل کننده علل ظهور و تحقق بخش آن است. روایات مختلفی که در این خصوص از حضرات معصومین: صادر شده نیز به نحوی به این نکته اشاره دارند. مثلا اگر می‌بینیم ظهور متفرع بر آمادگی یاران خاص شده (نعمانی، 1397: ص307) و یا امتحان و تمحیص شرط ظهور عنوان گردیده (صدوق، 1377: ج2، ص346) و یا معرفت و شناخت منتظران، شرط ظهور بر شمرده شده است؛ همه و همه به نحوی به آمادگی مردم مشعر است و در واقع آمادگی مردم آخرین شرط و علتی است که ظهور را به ارمغان می‌آورد. امیر مومنان علی(ع) در این زمینه می‌فرماید:
و اعلموا أن الأرض لا تخلو من حجة الله عز و جل و لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم على أنفسهم؛ بدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند؛ اما خداوند، بر اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (= گناهان) مردم، آنان را از دیدن او کور و محروم خواهد ساخت؛ یعنی حجتش را از چشم‌های خلق پنهان می‌کند (نعمانی، 1379: ص146).
 
حقیقی بودن ظهور و شرایط آن
شرط و مشروط به دو قسم اعتباری و حقیقی تقسیم می‌شود. اعتباری و حقیقی بودن شرط و مشروط یک بار به ماهیت آن دو باز می‌گردد؛ نظیر شروطی که در مقولات اعتباری، مانند زوجیت و مالکیت بر قرار است و بار دیگر به روابطِ حاکمه میان شرط و مشروط باز می‌گردد؛ نظیر مواردی که خود شرط و مشروط از امور حقیقی هستند. ولی روابطی که میان آن دو بر قرار است، روابط اعتباری می‌باشد؛ نظیر قانون راهنمایی و رانندگی که مثلا هنگام چراغ قرمز لازم است ماشین توقف نماید.
 در این‌جا اصل چراغ قرمز که واقعیت خارجی است، به عنوان شرط، و توقف ماشین که واقعیت خارجی دیگر است، به عنوان مشروط، تلقی می‌گردد. پس میان دو واقعیت به نام چراغ قرمز و توقف ماشین که از امور واقعی هستند، روابط اعتباری بر قرار است که سند آن، به اعتبار معتبِر(قانون گذار) باز می‌گردد.
هر کدام از شرط و مشروط حقیقی و اعتباری دارای شاخصه‌ها و مولفه‌هایی است که از یک دیگر متمایز می‌گردند؛ مثلا در شرط و مشروط حقیقی، عقل و الزامات عقلی معیار سنجش است؛ ولی در شرط و مشروط اعتباری، اعتبار معتبر معیار سنجش می‌باشد. برایند عدم رعایت الزامات عقلی در شرط و مشروط حقیقی، استحاله عقلی را به همراه دارد؛ ولی برایند عدم رعایت اعتبار در شرط و مشروط اعتباری، به لغویت قول معتبر منتج می‌شود.
 آری، با نگرش تطبیقی و تحلیلی، موارد مذکور را می‌توان در خصوص ظهور و شرایط آن، به عنوان یک پدیده اجتماعی نیز ساری و جاری دانست و آن را در قالب پرسش‌های سه گانه مطرح کرد: 1٫ ظهور و شرایط آن از قبیل امور اعتباری است یا امور حقیقی؟ 2٫ روابط حاکمه میان ظهور و شرایط آن حقیقی است یا اعتباری؟ 3٫ یا این‌که یکی از آن دو اعتباری باشد و دیگری حقیقی؟ مثلا ظهور و شرایط آن حقیقی باشد؛ ولی رابطه میان آن دو اعتباری و بر عکس.
چنان‌که بیان شد، مقوله ظهور دارای شرایط و عواملی است که با تحقق آن‌ها ظهور ضروری و مسجل می‌شود. این شرایط و عوامل در قالب مقولات سه گانه فعل خدا، فعل امام و فعل مردم توجیه می‌شود. یعنی ظهور به‌سان مثلثی است که هر ضلع آن، به فعل و فاعل خاصی معطوف است که با تحقق آن‌ها ظهور محقق می‌شود. خدا با آفرینش امام و تعیین او برای منصب امامت، ضلع اول را اجرایی کرده است و امام نیز با پذیرش این منصب و قبول مسئولیت و اجرای آن، ضلع دوم را تحقق بخشیده است.
 این دو ضلع که یکی به خدا و دیگری به امام مربوط است؛ به منزله شرط لازم برای تحقق ظهور شناخته می‌شود. اما ضلع سوم که در واقع به انسان و جوامع انسانی معطوف بوده و به نوعی مسئولیت پذیری و وظیفه خطیر مردم را تداعی می‌کند؛ با «آمادگی» کامل، «آگاهی» کامل و «شایستگی» کامل مردم به حد نصاب رسیده و در واقع مردم با اجرای این مسئولیت و رسالت که به عنوان شرط کافی تلقی می‌شود، به مقوله ظهور لباس قطعیت و ضرورت می‌پوشانند.
پس در این بیان، ظهور به عنوان مشروط و افعال سه گانه، یعنی فعل خدا، فعل امام و فعل مردم به عنوان شرایط و عوامل آن تلقی می‌شوند. بسی روشن است که ظهور افعال سه گانه که از امور وجودی و تکوینی بوده و ما به ازای خارجی دارند؛ امر واقعی و حقیقی تلقی می‌شوند؛ یعنی در جهان هستی موجودی به نام مهدی (ع) 4 از طرف خدا آفریده شده و برای ایشان منصب به نام امامت در نظر گرفته شده است؛ گر چه امامت به عنوان یک امر تشریعی و اعتباری شناخته می‌شود؛ وجود امام مهدی
(ع)4 امری حقیقی و خارجی به حساب می‌آید و در مرحله بعد، فعل امام مهدی (ع) قرار دارد که ایشان با مسئولیت پذیری معصومانه، بدون درنگ امامت و هدایت جامعه را به عهده گرفته و در انتظار فرمان الاهی و رسیدن زمان موعود به‌سر می‌برد و این مورد، یعنی هدایت جامعه با نفوذ معنوی و ایصال الی المطلوب نیز امری حقیقی و واقعی تلقی می‌شود و در مرحله سوم، فعل مردم (که همان آگاهی کامل، آمادگی کامل و شایستگی کامل باشد) قرار دارد که این نیز امر واقعی و خارجی است.
 پس، شرایط و عوامل ظهور متشکل از سه امر واقعی، یعنی «فعل خدا»، «فعل امام» و «فعل مردم» است و برایند این افعال سه گانه، مقوله ظهور است که پدیده‌ای واقعی است و سرنوشت بشر و جوامع بشری را دگرگون می‌نماید. پس در این‌جا منظومه ظهور از فرایند تا برایند، متشکل از چهار امر واقعی و تکوینی است که سه امر به مقدمه مربوط است که از آن به «شرایط و عوامل ظهور» یاد می‌شود و یک امر به نتیجه مربوط است که از آن به «ظهور» یاد می‌شود. بعد از آن که به تکوینی و حقیقی بودن منظومه ظهور پی بردیم، از روابط حاکمه میان این فرایند و برایند پرسیده می‌شود که آیا آن، امری واقعی و حقیقی است یا امری اعتباری و قرار دادی؟ برای پاسخ به پرسش مورد نظر، توجه به مطلب ذیل ضروری می‌نماید.
برخی از اندیشمندان در خصوص ارتباط افعال انسان با نتایج آن، فرض سه گانه‌ای را مطرح کرده‌اند: «فرض اعتباری»، «فرض علیت» و «فرض عینیت». یعنی میان افعال انسان با نتایج آن‌ها، رابطه قرار دادی است، و یا رابطه علت و معلولی است، و یا رابطه تجسم اعمالی است. شهید مطهری در این‌جا رابطه سوم را که عالی‌ترین رابطه میان افعال انسان و نتیجه آن است، پذیرفته و برای آن دلیل و برهان ارائه کرده است (مطهری، 1379: ج1، ص230). فرض اول که همان رابطه قرار دادی و اعتباری است، چندان مورد قبول اندیشمندان و بزرگان دین واقع نشده و دو نظریه دیگر که نظریه علیت و عینیت باشد و دارای طرفداران بسیاری در میان اندیشمندان اسلامی است و در اثبات اصل نظریه (که همان رابطه تکوینی میان فعل مردم و ظهور است) به‌کار گرفته می‌شود.
 پس چه نظریه رابطه علیت و چه نظریه رابطه عینیت را بپذیریم، به مقصود، که همان رابطه تکوینی و حقیقی میان ظهور و شرایط ظهور باشد، خواهیم رسید و در واقع، فعل مردم که همان آگاهی کامل، آمادگی کامل و شایستگی کامل باشد، با ظهور، رابطه وجودی و حقیقی بر قرار کرده و به عنوان شرط کافی، تحقق بخش ضرورت برای ظهور تلقی می‌گردد.

 آگاه نبودن انسان به نصاب شرایط ظهور
بی‌تردید از آن‌جایی که زمینه‌سازی و بستر‌سازی ظهور جزو وظایف اصلی منتظران است و اجرای این وظیفه نیز بدون آگاهی و معرفت ممکن نیست؛ لازم است منتظران واقعی به شرایط و عوامل ظهور، ماهیت، چیستی، انواع و اقسام آن، علم و آگاهی کامل داشته باشند. پس منتظران باید با آگاهی کامل به‌سوی آمادگی کامل حرکت کنند تا به اوج آمادگیِ کامل، که شایستگی کامل است، برسند.
اما این‌که چه زمانی به شایستگی کامل که نتیجه آن ظهور است، می‌رسند و چه زمانی حد نصاب شرایط ظهور فراهم شده و ظهور به وقوع می‌پیوندد؛ باید گفت درک این مسئله در توان فکری و معرفتی بشر نیست؛ چنان‌که برخی از اندیشمندان به ناتوانی بشر اذعان کرده و بر اساس همین پیش‌بینی حوادث اجتماعی را ناممکن می‌دانند (مصباح یزدی،1390: ص156) و به بیان دیگر، آیا بشر با آن همه محدودیت‌های فکری و معرفتی، می‌تواند به این آمادگی و به این آگاهی توفیق کامل یابد؟
پاسخ منفی است؛ زیرا اگر ادعا شود که بشر توان علم پیدا کردن به این نقطه اوج را دارد؛ به نحوی برای ظهور تعیین زمان شده است؛ زیرا وقتی فرایند طولیِ شرایط و عوامل ظهور که در قالب آگاهی کامل، آمادگی کامل و شایستگی کامل تبلور یابد و نقطه اوج این شرایط که شایستگی کامل است و به عنوان شرط کافی و علت تامه برای ظهور تلقی می‌شود قابل شناسایی باشد در این صورت، به نحوی توان راه‌یابی بشر به زمان ظهور ثابت می‌شود و این کار با روایت «کذب الوقاتون» در تهافت است؛ چنان‌که امام صادق(ع) در این مورد به محمد بن مسلم می‌فرماید:
مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً فَلَا تَهَابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتا؛ هر کس وقت ظهور را براى تو معین نمود، از تکذیب آن ملاحظه مکن؛ چه که ما (در این خصوص) براى کسى وقت معین نمى کنیم (نعمانی، 1379: ص426).
در این زمینه از امام رضا(ع) نیز نقل شده که از رسول اکرم(ص) در باره زمان ظهور پرسیده شد که:
متى یخرج القائم من ذرِّیتک فقال(ص) مثله مثل السّاعهِ الَّتی لا یجلّیها لوقتها إِلَّا هو ثقلت فی السَّماوات و الْأَرضِ لا تأْتیکم إِلَّا بغتة؛ چه زمانی فرزند شما، حضرت مهدی ظهور می‌کند؟ فرمود: مثل او مثل قیامت است که آشکار نکند وقتش را جز خداوند عز و جل و نیاید شما را جز ناگهانی (صدوق، 1377: 260، ص3733).
برایند این سخنان، این که تعیین وقت ظهور چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم، امری مذموم و ناپسند است و حضرات معصومین: شدیدا از آن نهی کرده‌اند.

 نتیجه گیری
برایند مباحث و مطالب پیش گفته، این‌که مقوله ظهور، به عنوان یک پدیده اجتماعی قابل تعریف بوده و رخ دادن هر پدیده اجتماعی به علل و عوامل ایجادی نیاز دارد. ظهور نیز از این قاعده و قانون مستثنا نیست و دارای علل و عوامل ایجادی است. قانون علیت، با شاخصه «عمومیت»، «سنخیت» و «حتمیت»، همه پدیده‌های جهان، اعم از مادی و معنوی، طبیعی و انسانی، فردی و اجتماعی را در نوردیده و الزامات تکوینی این قانون همه آن‌ها را شامل می‌شود.
مقوله ظهور نیز به عنوان یک رخداد اجتماعی که دارای عوامل و اقتضائات تکوینی است، با این قانون تعریف و توجیه پذیر می‌شود. آری، عوامل ظهور که همان شرایط ظهور است، از سه مولفه اساسی، «فعل خدا»، «فعل امام» و «فعل مردم» شکل می‌گیرد که با شکل‌گیری این سه مولفه، زمینه اجرای قانون شرطیت و علیت مهیا شده و فوریت و ضرورت دامنگیر رخداد ظهور می‌شود.
 آنچه از روایات و اقوال اندیشمندان دین برداشت می‌شود، این که علل اول و دوم، یعنی فعل خدا و امام در زمان مقتضی به وقوع پیوسته است؛ زیرا امام آفریده شده و منصب امامت برای او در نظر گرفته شده و ایشان نیز این مسئولیت را پذیرفته است. اما علت سوم که همان مسئولیت و رسالت پذیری مردم می‌باشد، هنوز محقق نشده است: زیرا فعل مردم (آگاهی کامل، آمادگی کامل و شایستگی کامل) به عنوان شرط کافی و علت تامه برای ظهور تلقی شده و با تحقق آن، ظهور فوریت و ضرورت پیدا می‌کند؛ عدم تحقق ظهور، گویای عدم تحقق شرط سوم است.

منابع
قرآن کریم.
آرون، ریمون (1384ق). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران،  انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
ابن منظور، لسان العرب (1416ق). داراحیاء التراث العربى، بیروت، مؤسسه التاریخ العربى.
ایجی، میر سید شریف (1325ق). شرح المواقف، بی‌جا، الشریف الرضی.
جوادی آملی، عبدالله (1389). انتظار بشر از دین، تحقیق: محمد رضا مصطفی پور، قم، اسراء.
ــــــــــــــــــ (1383). توحید در قرآن، قم، اسراء.
راغب الاصفهانی (1412ق). المفردات القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدارالشامیه.
زرین‌کوب، عبدالحسین (1362). تاریخ در ترازو، تهران، انتشارات امیرکبیر.
صدر، سید محمد (1382). تاریخ غیبت کبری، تهران، نیک معارف.
صدرای شیرازی، محمد (1417ق). الشواهد الربوبیه، بیروت، موسسه التاریخ العربی.
صدوق، محمد (1377). کمال الدین و تمام النعمه، تهران، اسلامیه.
طباطبائی، محمد حسین (1364). اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا.
ـــــــــــــــــــــ (بی‌تا). المیزان، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
طوسی، محمد (1417ق). الغیبه، قم، الموسسه المعارف الاسلامیه.
عبدالجبار، قاضی (1962م). المغنی، قاهره، الدارالمصریه.
علامه حلی، حسن بن یوسف (1413ق). کشف المراد، تحقیق: حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر  الاسلامی.
غزالی، ابو حامد محمد (1375). احیاء علوم الدین، ترجمه: محمد خوارزمی، تهران، علمی و فرهنگی.
غزالی، محمد (بی‌تا). تهافت الفلاسفه، قاهره، دارالمعارف.
قرشی، سید علی اکبر (1371). قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
کار، ئی. ایچ (1378). تاریخ چیست؟، ترجمه: حسن کامشاد، تهران، انتشارات خوارزمی.
کلینی، محمد (1362). کافی، تهران، اسلامیه.
مرتضوی، جمشید (بی‌تا). ضرورت و فلسفه تاریخ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
مصباح یزدی، محمد تقی (1383). آموزش فلسفه، تهران، امیرکبیر.
ــــــــــــــــــــــ (1390). جامعه و تاریخ، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
ــــــــــــــــــــــ (1391). شرح نهایه الحکمه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
مطهری، مرتضی (1379). مجموعه آثار، تهران، صدرا.
نعمانی، محمد (1397ق). غیبت نعمانی، تهران، نشر صدوق.
بررسی تسامح در نقل روایات نشانه‌های ظهور با تأکید بر کتاب مأتان و
منبع: مجله انتظار موعود.




بی مرگی: ترک خودآزاری

شنبه ۰۴ شهریور ۱۳۹۶

از مهمترین دلایلی که روز به روز ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را عقب می اندازد، ظلم انسانها به انسانهای دیگر، به خدا، و خودشان است. به طور کلی انجام آنچه که خدا برای انسان حرام کرده است، و به طور ساده «گناه»، انسان آخرالزمان را از بهره مندی وجود صاحب الامر خویش محروم کرده است.


خواجه نصیرالدین طوسی درباره ی امام زمان (علیه السلام) می گوید:
«وُجودُهُ لُطفٌ وَ عَدمُهُ مِنّا؛ یعنی وجود حضرت لطف و عنایت بر ماست و غیبت ایشان به خاطر اعمال و رفتار بد ماست.(1)

امیرمومنین علی (علیه السلام)  می فرمایند:
«زمین خالی از حجت خدا نیست ، لکن خداوند متعال ، خلقش را از اینکه حجت را بشناسند نابینا و محروم می نماید و این بخاطر ظلمی است که بر خودشان روا داشتند.» (2)

با انجام هر گناه، ظهور موعود، به عقب می افتد. گناه به معنای کاری است که ولی خدا از انجام آن کراهت و نفرت دارد. علت تاخیر ظهور و ناشناخته ماندن امام زمان (ع) از زبان امیرالمومنین (ع) به خوبی روشن می گردد:

«ظلم و جور با بصیرت سنخیت ندارد و کسی که در کلاس گناه و معصیت بسر می برد هم سنخ با اولیای خدا نیست. لذا دیده اش از شناخت حضرت نابیناست»(3)
باید دانست که شیعیان و دوستداران امام زمان (عج)، با انجام محرمات، نه تنها به خود ستم می کنند، بلکه به خاطر تاخیر در نابودی باطل، انتقام خون مظلومان و عقب افتادن ظهور، قلب امام خود را می شکنند و محبوب خود را در قفس انتظار گرفتار می کنند.

حضرت بقیة الله الاعظم (عج) خود در این باره می فرمایند:
«محبوس نکرده ما را از دوستان، مگر خبرهای ناگواری که همواره از ناحیه آنان به ما می رسد که ناخوشایند است، در حالیکه ما آن کارها را از ایشان نخواستیم»(4)

به همین جهت یکی از وظایف منتظران چنین است: «دوری از محرمات»

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسی، شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات حدیث، ص 362.
2. بحار الانوار ، ج 51، ص 113.
3. مشعل هدایت ، ج 2 ، ص 126 ، مقاله امکان تشرف.
4. احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص 322.

 
مجموعه مربوطه اخبار فرهنگی و مهدوی

برچسب ها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد