10 بهمن 1395
توصیه ها و دستورالعمل هایی بفرمایید که دنیا ما را از آخرت غافل نکند و سنگینی مسئولیت ها و تکالیف دنیایی، لطافت قلب و نشاط معنوی ما را در سیر و سلوک کم نکند و در عین کثرت، وحدت وجودی مان را حفظ نماییم؟
نمازتان و حضور قلب تان را درست کنید و یک عده دوست اهل الله داشته باشید. « وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا = و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند شکیبایى پیشه کن و دو دیده ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده روى است اطاعت مکن»(کهف/28).
این راه تنهایی نمی شود رفت. مثلا یک مجموعه آتش اینجاست، یک مقداری ریگ هم این طرف است. این ریگ ها انسان های دلمرده ی دنیایی هستند. دل زنده هایی که یاد خدا هستند، مثل همین مجموعه آتش هستند. شما اگر از داخل آتش بیرون آمدید و وارد ریگ ها شدید، یک مدت که ماندید، ذغال می شوید، سرد می شوید. چرا گفتند 5 وقت نماز بخوانید؟ برای اینکه می روید در عالم مُلک و ملک زده می شوید و باید بیایید در نماز و در عالم ملکوت. نمازت با حضور قلب باشد. همه «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ» هستند اما همه «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ» نیستند. وقتی می خواند خدا را، خدا را می خواهد؛ نه که چیزی از خدا می خواهد. اگر با اینها (که مثل آتشند) ضمیمه شدی همه همدیگر را گرم نگه می دارید. اگر همین آتش ها را متفرق کنید، همه سرد می شوند. «یدالله مع الجماعه» این راهش است.
10 بهمن 1395
آیا در تفسیر «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء» می توان مصرع دوم شعر حافظ را بیان نمود؟ «عشق و شباب و رندی مجموعه ی مراد است/ چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد»
خیر، دو مطلب متفاوتند، بحث حافظ بحث صادرات است و بحث روایت بحث واردات است. روایت می گوید: «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء = علم، نورى است که خدا آن را در دل هر کس که بخواهد مى افکند.» (مصباح الشریعة،ص16) معادل این روایت این بیت از حضرت حافظ است:
سکندر را نمی بخشند آبی به زور و زر میسر نیست این کار
ای سکندر بنشین و غم بیهوده مخور که نبخشند ترا آب حیات از چاهی
تو در فقر ندانی زدن از دست مده مصدر خواجگی و دولت توران شاهی
مضمون این روایت این است، علم نور است و انسان را از ظلمت به نور می برد که با تلاش میسر است. ولی کافی نیست. باید دل نورانی شود. این نور امانت است به قلب کسی می اندازند که در امانت های قبلی خیانت نکرده باشد. امانتِ علم را به کسی که به علمش عمل کرده می دهند. کسی که به علمش عمل می کند، مصداق این روایت می شود: «مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ، عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَم یَعلَمُ = کسی که به آنچه علم داشت عمل کرد آنچه نمی داند به او می آموزند» (الفصول المختارة : ص 107). قانون این است که هر وقت امانت داری کردید، ظرفیت تان بیشتر می شود در نتیجه امانت بزرگتری به شما می دهند. این قانون در مال، علم، محبوبیت و شهرت ... و در تمام ابعاد معنوی و مادی صدق می کند. «مَن یَشاء» دل بخواهی نیست. خدا حکیم است و مشیت هایش رو حساب کتاب است. «یهدی من یشاء» و «یضل من یشاء» حساب دارد. خداوند به اعمال انسان نگاه کرده و متناسب با اعمال انسان با انسان رفتار می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
کسب علم در بیان امام صادق(ع)
امام صادق ـعلیهالسلامـ در حدیث عنوان بصری میفرمایند: فأن اردت العلم فاطلب اولاً فی نفسک حقیقة العبودیة واطلب العلم باستعماله فاستفهم الله بفهمک...؛[1] «اگر علم میخواهی، نخست حقیقت عبودیت را در نفس خود طلب کن و با عمل به آن، علم را بجوی؛ آن گاه از خداوند طلب فهم کن».
علم پیامبران و امامان، علم افاضهای از جانب خدا
علم دارای درجات و مراتبی است. شرایع دینی و مکاتب الهی که از وحی نشئت میگیرند، اموری واقعی هستند و احکام و عقایدی را موجب شدهاند که به وسیله پیامبران الهی به ما رسیدهاند. اگر پیامبران و حجج الهی نبودند، عقل ما بهتنهایی نمیتوانست این حقایق را کشف کند. بسیاری از علوم هستند که با تعلیم و تعلم نمیتوان به آنها دست یافت. البته تعلیم و تعلم، مقدمه و زیربنای کسب علم است؛ اما با صرف تعلیم و تعلم، آن آگاهی و نوری[2] که باید وجود انسان را روشن کند، حاصل نمیشود.
به تعبییر دیگر، علم پیامبران و امامان، از جانب خداوند افاضه میشود. این علمِ افاضهای، حد و حدودی دارد و بسته به ظرف وجودی آن بزرگواران، متفاوت است و هرگز با علم معطی ـجلشأنهـ قابل قیاس نیست؛ زیرا علم باری، مطلق است. این اطلاق، هنگام افاضه به غیر، به دلیل امکان وجودی اغیار میشکند. وقتی علم با امکان همراه شد، ظروف وجودی پیدا میشود. برخی از این ظروف چنان بزرگاند که از نظر ما بینهایت جلوه میکنند؛ مانند ظرف وجودی رسول اکرم ـصلیاللهعلیهوآلهـ و ائمه معصومین ـعلیهمالسلامـ ؛ ولی علم ایشان نیز محدود است؛ چون اطلاق ندارند. اطلاق فقط برای معطی است که علم را به پیامبران و امامان اعطا کرده است.
علم تحصیلی بشر، و افاضه الهی
ظرف وجودی بیشتر انسانها بسیار محدود و کوچک است و در نتیجه، بهرهمندی این ظروف از علم افاضهای خداوند، چنان اندک است که ناچیز جلوه میکند. ازاینرو، انسانهای عادی برای کسب علم، باید به تعلیم و تعلم بپردازند. چنانکه در روایت آمده است: «یتعلمون احادیثنا». بنابراین فرق ما با پیامبران و امامان این است که علوم آنها افاضهای و بسیار گسترده است؛ ولی علوم ما تحصیلی و بسیار محدود؛ با این وجود، ظرف وجودی ما نیز میتواند مورد افاضه قرار گیرد. علم برای انسانهای عادی نیز باید افاضه شود؛ هرچند به مقدمات دیگری همچون تحصیل هم نیاز دارد. انسان باید علم را تحصیل کند؛ اما نتیجه آن، افاضه از جانب خداست.
عبودیت شرط اول افاضه الهی
افاضه علم الهی به بشر، ظرف قابل میخواهد. برای دستیابی به این ظرفیت و قابلیت، باید به حقیقت عبودیت که کمال خضوع است، دست یافت. مقام عبودیت، حتی بر مقام رسالت نیز تقدم دارد؛ چنانکه در نماز هنگام تشهد میگوییم: «اشهد أن محمداً عبده و رسوله». پیامبر خدا که گل سرسبد آفرینش و عقل اول است و ظرف وجودیاش در عالم امکان، بزرگترین ظرف است، پیش از آنکه رسول خدا باشد، عبده و بنده اوست و عبودیتش بر رسالت مقدم است.
بنابراین کسب حقیقت عبودیت، مقدمه کسب علم است. چنانکه در روایت آمده است: «لیس العلم بکثرة التعلم والتعلیم أنما هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده.[3] علم بکثرت تعلم نیست، بلکه نوری است در قلب آنکه خدای تعالی هدایتش را اراده کرده است، پیدا می شود» البته این حدیث، تعلیم و تعلم را نفی نمیکند؛ بلکه درصدد بیان این نکته است که گاهی از اوقات، کثرت تعلم موجب افاضه علم نمیشود، اما قلت تعلم میتواند موجب این افاضه شود.
بنابراین، طبق فرموده امام، برای کسب علم باید ابتدا حقیقت عبودیت را در درون خودمان بیابیم و بدانیم که این افاضه از رحمت خداست و رحمت خدا زمانی شامل حال ما میشود که نهتنها در توحید اعتقادی، بلکه در توحید عملی به حد کمال رسیده باشیم. در این صورت، ما وجود خود را در برابر قدرت مطلقی که همه هستی و تمام تأثیر و تأثرات در دست اوست، چنان کوچک مییابیم که خود را قابلیت محض میبینیم و فاعلیت مطلق را از او میدانیم. در این صورت است که افاضه الهی صورت میگیرد و ما به فهم و علم دست مییابیم. از همین روست که میبینیم برخی از افراد، با اینکه قدرت فهم و درک عالی نداشتند، به مراتب بالای علم دست یافتند.
عمل به علم، شرط دوم افاضه الهی
نکته دیگری که در روایت یادشده درباره طلب علم وجود دارد، تلازم علم و عمل است: «واطلب العلم باستعماله». علم مسئولیتآور است و هر کلمه آن، مسئولیت ما را بیشتر میکند. اگر تحمل این مسئولیت را نداریم، به دنبال علم نرویم؛ و اگر رفتیم و علم را به دست آوردیم، باید به مسئولیتها و تعهدات آن پایبند باشیم.
سپس امام ـعلیهالسلامـ در ادامه این روایت میفرمایند: «فاستفهم الله بفهمک»؛ آنگاه از خداوند طلب فهم کن. ابتدا باید حقیقت عبودیت را پیدا کنیم؛ سپس با عمل کردن به علم، درهای علم به روی ما باز میشود و ظرف وجودی ما قابلیت افاضه علم را پیدا میکند. آنگاه پس از گذراندن این مراتب، از خداوند بخواهیم که به ما فهم بدهد.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
[1] . علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ص224 و 225، ح17.
[2] . در روایات معصومین ـعلیهمالسلامـ از علم به «نور» تعبیر شده است.