(از روزنامه شهروند به قلم آقای "متین مسلم"۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۶ مرداد)
درحالی که حاکمیت سیاسی عراق خود را شدیدا درگیر بحران جانشینی نوری مالکی کرده است، وضعیت نظامی و امنیتی این کشور و نیز منطقه متأثر از بلاتکلیفی سیاسی در بغداد روزبه روز نگران کننده تر می شود. داعش یا آنچه که خود مدعی است <<دولت اسلامی شام و عراق>> نه تنها به تحکیم مواضع اقدام، بلکه در تازه ترین تهدید، کشور کویت را یک هدف معین و مشروع برای اشغال و سرنگونی دولت آل صباح معرفی کرده است. طی هفته گذشته نیز عناصر وابسته به این سازمان تروریستی شهر عرسال لبنان را به آشوب کشانده و عملا نشان دادند اهداف آنها به عراق و منطقه خلیج فارس محدود نخواهد ماند. اما در ارتباط با تحرکات نظامی سازمان داعش آنچه امروز بیشتر از اهداف آنها جلب توجه می کند و کمتر موردتوجه قرار می گیرد در پیش گرفتن نوع و نحوه عملیات، اقدامات و اهداف میدانی نظامی است که عمدتا توسط ارتش های کلاسیک و رسمی مورد استفاده قرار می گیرد تا نیروهای شبه نظامی. یعنی <<تهدید اولیه سیاسی، انجام حمله تمام عیار نظامی و در نهایت پاکسازی و استقرار جغرافیایی>>. این مدلی کاملا کلاسیک برای ارتش های مدرن و منظم است. نیرو هایی با ساختار پارتیزانی کمتر از این روش ها و استراتژی های نظامی استفاده می کنند. دلایل آن کاملا روشن است که بدیهی ترین آنها این موارد هستند: 1- عدم وجود نیروی کافی. 2- عدم وجود امکانات پایدار و لجستیکی برای اداره یک شهر یا مکان مشخص وسیع غیرنظامی. 3- به زیر ضرب رفتن نیروی شبه نظامی به عنوان اهدافی در دسترس برای ارتش مقابل. حال به لحاظ نظامی زمانی که یک گروه شبه نظامی یا میلیتسیایی استاندارد نبرد خود را مطابق با ارتشی مجهز و رسمی تنظیم و به کار می گیرد و در موقعیت شهری و غیرنظامی استقرار می یابد، باید نتیجه بگیریم حتما پاره ای از معادلات سیاسی و میدانی حتما تغییر کرده اند و صدالبته در ارزیابی اولیه از توان دشمن اشتباه محاسباتی صورت گرفته است. سازمان داعش اینک از این منظر بیشتر موجب نگرانی است. درست یا غلط، اشتباه محاسباتی یا هر چیز دیگر، تجربه تا به امروز نشان داده کوچک انگاشتن و بی تحرک و خاصیت فرض کردن این سازمان استقراری در عراق، کمکی به یافتن راه حلی برای برخورد، مقابله یا کنترل آن نکرده است و اطلاق عبارت <<گروه>> به سازمانی خطرناک اگر با این تصور صورت گرفته و می گیرد تا کوچک و با تاریخ مصرف معین نشان داده شود، حداقل به لحاظ تحولات نظامی و ارزیابی های میدانی بی شک تصوری بسیار اشتباه و مخاطره آمیز است. این سازمان خطرناک (و موارد مشابه) تنها برای نبرد به میدان نمی آیند (کما این که داعش این گونه است) بلکه هدف اصلی آنها استقرار سیاسی با تکیه بر استانداردهای حاکمیتی و تبدیل خود به عادت منطقه ای است که شروط اولیه آن ایجاد فضای مناسب سیاسی و دوم داشتن ارتشی مجهز و ثروتمند است. مجهز برای عملیات و ثروتمند برای تهیه تجهیزات و جذب نیرو. من این نکته را در مطالب قبلی هم یادآور شده بودم که از شروع بحران فعلی و سقوط موصل در 6 ژوئن از جنبه سیاسی، نحوه برخورد بارزانی، دولت ترکیه، مواضع قطر و عربستان و از همه مهم تر نحوه مقابله دولت مرکزی بغداد با بحران و مواضع بارزانی، بسیار عجیب و غیرقابل ارزیابی به نظر می رسید. آیا بارزانی فکر می کرد با آزاد گذاشتن عوامل داعش و تضعیف دولت عراق به هدف نهایی اعلام استقلال کردستان دست خواهد یافت؟ آیا دولت های ترکیه و قطر و عربستان تصور می کردند دولت مالکی را با بحران روبه رو و وادار به کناره گیری خواهند کرد؟ یا شاید مالکی تصور می کرد با بهره گیری از بحران و ترساندن نیرو های سیاسی قادر خواهد بود اولا دولت سوم خود را تشکیل دهد. ثانیا با اعلام حالت فوق العاده نه تنها داعش، بلکه مخالفان را از صحنه سیاسی بیرون خواهد انداخت؟ (اتهامی که مخالفان خصوصا هوشیار زیباری متوجه مالکی کرده اند). می تواند همه این موارد باشد، شاید هم نه! نمی دانم! پاسخ به این سوالات مستلزم گذشت زمان است. به هرحال تصور می کنم مشکل اصلی در عدم توانایی کنترل بر بحران عراق و سازمان تروریستی داعش، به 2 عامل مهم بازمی گردد: اول، محاسبات به شدت اشتباه از ساختار حرفه ای و توانایی نظامی و امکاناتی این سازمان. دوم محاسبه پراشتباه دیگر از توانایی سیاسی و مذهبی این نیرو برای بازسازی خود. محاسبات اشتباهی که از همان ابتدا موجب شد نه دولت مرکزی عراق و نه همسایگان این کشور منجمله ایران به اهمیت و خطر تازه متولد شده پی نبرند یا حداقل خطر را آن گونه که واقعا بود ندیدند و موردتوجه قرار ندادند. برنامه ریزی ها و اهداف نظامی داعش نشان می دهد ساختار نظامی و امنیتی آن از الگو های مرسوم بر سازمان های چریکی تبعیت نمی کند. نیروی چریکی و میلیتسیایی تحت هیچ شرایطی خود را اسیر، محدود و گرفتار موقعیت نبرد برای تسخیر شهر و یا مراکز غیرنظامی نمی کند مگر آن که از قبل محاسبات سیاسی و جمعیتی مکان هدف را برای استقرار دایمی انجام داده باشد. استقرار، ویژگی یک ارتش رسمی است تا یک گروه چریکی. پس باید یک جای تحلیل های اولیه و قبلی اشتباه بوده باشد که برای مقابله آینده، لازم است این محل آسیب را شناسایی شود. شاید چندان خوشایند نباشد اما آنچه مسلم به نظر می رسد و به آن معتقدم آن است که مقابله با این سازمان خطرناک یا دولت خودخوانده اسلامی صرفا به صورت نظامی کارساز نخواهد بود و توسل صرف به این راه جز عمیق تر، طولانی تر و فرسایشی کردن جنگ نتیجه ای به دنبال نخواهد داشت. نه الزاما به دلیل قدرت نظامی این تشکیلات، بلکه بیشتر به این علت که سازمان مذکور از پشتوانه ای سیاسی و مذهبی در داخل و خارج عراق برخوردار است که راه مقابله با آن را بسیار مشکل کرده است. یافتن راه حلی جامع، فراگیر و توافقی منطقه ای و بین المللی برای مقابله با داعش حداقل برای تهران امری فوری و ضروری است. پیش از آن که این گروه رسما به عنوان یک نیروی سیاسی و استقراری به بخشی از عادت منطقه تبدیل شود.