واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

درباره شناخت یاران حضرت قائم ‏ (عج)

یاران قائم ‏

دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ 

خلیل منتظر قائم‏
گویا که قائم، علیه ‏السلام، و یاران او را مى ‏بینم که در نجف (کوفه) اجتماع کرده و پرندگانى بر سر آنها پرواز مى ‏کنند. توشه‏ هاى آنها کاستى گرفته، جامه ‏هاى آنها کهنه شده و نشان سجده بر پیشانى آنها نقش بسته است. آنها شیران روز و زاهدان شب‏اند. دلهایشان مانند پاره‏ هاى آهن [محکم و استوار] است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را دارا هستند. هیچ‏یک از آنها کشته نمى ‏شود مگر به دست کافر یا منافق. خداوند تعالى در کتاب عزیز خود از آنها با عنوان اهل بصیرت و تیزبینى یاد کرده است. آنجا که مى ‏فرماید: در این [عذاب‏] براى اهل بصیرت نشانه‏ هایى نهفته است 1. 2

 


امام صادق، علیه‏ السلام‏
شیعیان و منتظران قدوم حضرت صاحب ‏الامر، علیه ‏السلام، در راز و نیازهاى صبح و شام خود همواره از خداوند مى ‏خواهند که آنان را از جمله یاوران آن امام قرار دهد و به آنان این توفیق را عطا کند که در رکاب آن حضرت شمشیر زنند:
بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمان و بیعتى را که از آن حضرت برگردن دارم با او تجدید مى ‏کنم؛ که هرگز از آن عهد و پیمان برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بار خدایا مرا از یاران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پى انجام خواسته‏ هاى او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهى او و حمایت کنندگان از وجود او و پیشى گیرندگان به سوى خواسته‏ هاى او و شهید شدگان در حضور او قرار ده. 3
امّا در وراى این آرزو و درخواست، پرسش هایى چند نیز مطرح است مانند اینکه:
یاران قائم کیانند و چه کسانى به فیض همراهى آن امام عدالت گستردست مى ‏یابند؟ تعداد آنها چند نفر است و چگونه برگزیده مى ‏شوند؟ از چه ویژگیهاى برجسته ‏اى برخوردارند؟ و پرسش هایى دیگر از این دست.
در این مقاله بر آنیم که با استفاده از روایات، برخى از پرسش هاى یاد شده را پاسخ گوییم. پس ابتدا با این پرسش شروع مى ‏کنیم که: یاران قائم از چه ویژگیها و خصایل روحى و جسمى برخوردارند؟
1. خصال و ویژگیهاى یاران قائم‏
در روایات خصایل و ویژگیهاى متعددى براى یاران آن حضرت بر شمرده شده است که برخى از آنها مربوط به ویژگیها و صفات ظاهرى و جسمانى و برخى دیگر مربوط به ویژگیها و خصایل اخلاقى و روحى ایشان است.
الف- خصال روحى ‏
شاید بتوان گفت در میان همه ویژگیهایى که براى یاران امام منتظَر بر شمرده شده یک ویژگى از همه بارزتر و بااهمیت‏تر است و آن اینکه آنها مصداق کامل اولیاءاللّه (دوستان خدا) هستند که در قرآن کریم بدان ها اشاره شده است. آنجا که‏ مى ‏فرماید:
(أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ) 4
آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمى نیست و غمگین نمى ‏شوند.
امام صادق، علیه ‏السلام، در روایتى خصال شیعیان قائم آل محمد، صلّى ‏اللَّه‏ علیه ‏وآله، را چنین بیان مى ‏کنند:
خوشا به حال شیعیان قائم، که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولیاء خدا هستند، همانها که نه ترس آنها را فرا مى ‏گیرد و نه اندوهگین مى ‏شوند. 5
اینکه انسانى از هیچ چیز ترسى به دل راه ندهد و از هیچ چیز اندوهگین نشود، تنها زمانى امکان‏پذیر است که جز خدا نبیند و جز به خدا نیندیشد و این اوج کمال آدمى و بالاترین مرتبه ‏اى است که یک انسان مى ‏تواند بدان دست یابد.
امام على ، علیه‏ السلام، نیز در وصف یاران مهدى ، علیه‏ السلام، مى ‏فرماید:
خداوند تعالى مردمى را براى [یارى ‏] او گرد مى ‏آورد، همچنانکه پاره‏ هاى ابر گرد آمده و به هم مى ‏پیوندند. خداوند دلهاى آنان را به هم نزدیک مى ‏کند. آنها از هیچ‏کس ترسان نمى ‏شوند، و از اینکه کسى بدانها بپیوندد شادمان نمى ‏گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هیچ‏کس از پیشینیان از آنها سبقت نمى ‏گیرد و هیچ‏کس از آیندگان به آنها نمى ‏رسد. 6
از روایت هاى مفصلّى که در باره تعداد یاران امام عصر، علیه السلام، و کشور و سرزمین آنها نقل شده، چنین برمى ‏آید که آنها عصاره فضائل همه ملتها و برترینهاى همه اقوام روى زمین هستند. 7
موضوع یاد شده از روایات زیر که از امام محمد باقر، علیه ‏السلام، نقل شده نیز استفاده مى ‏شود:
سیصد و اندى ، به عدد اهل بدر، بین رکن و مقام با قائم بیعت مى ‏کنند. در میان آنها برگزیدگانى (نجباء) از اهل مصر، مردان صالح و پرهیزکارى (ابدال) از اهل شام و نیک مردانى (اخیار) از اهل عراق وجود دارند. 8
یاران قائم همچنانکه در بالاترین درجه تقوى و پرهیزکارى قرار دارند، از نظر کمال علمى نیز در بالاترین درجه قرار گرفته و از جام حکمت الهى و معرفت دینى ، چنانکه باید، سیراب گشته ‏اند.
امیر بیان، على ، علیه ‏السلام، در سخنان زیبایى مراتب فضل و کمال علمى یاران موعود آخرالزمان را چنین توصیف مى ‏کنند:
... پس گروهى در آن فتنه ‏ها صیقلى مى ‏شوند، مانند صیقل دادن آهنگر شمشیر را، دیده‏ هاى آنها به نور قرآن جلا داده و تفسیر در گوشهایشان جا گرفته شود. در شب، جام حکمت را به آنها بنوشانند، بعد از اینکه در بامداد هم نوشیده باشند. 9
خلاصه کلام اینکه یاران قائم در چنان مرتبه ‏اى از زهد و تقوى و علم و معرفت قرار دارند که همه کائنات در برابر آنها سر تسلیم فرود مى ‏آورند، و زمین و آسمان به وجود آنها افتخار مى ‏کند.
چنانکه در روایات نقل شده از امام محمد باقر، علیه‏ السلام، به این نکته تصریح شده است:
گویى که یاران قائم را مى ‏بینم که شرق و غرب [جهان را] درنوردیده‏ اند. همه چیز دربرابر آنها سر تسلیم فرود مى ‏آورد. حتى درندگان زمین و آسمان به دنبال خوشنود ساختن آنها هستند. قطعه ‏اى از زمین به قطعه ‏اى دیگر مباهات کرده و مى ‏گوید: امروز مردى از یاران قائم از من گذر کرد. 10


ب- ویژگیهاى جسمانى ‏
یاران مهدى ، علیه ‏السلام، از نظر صفات جسمى و نیروى بدنى نیز سرامد روزگار هستند و کسى را یاراى مقابله با آنها نیست. در اینجا به تعدادى از روایاتى که به اوصاف ظاهرى یاران آن حضرت پرداخته ‏اند، اشاره مى ‏کنیم:
امام صادق، علیه ‏السلام، در وصف توان جسمى و قدرت بدنى یاران قائم، علیه‏ السلام، مى ‏فرماید:
لوط، علیه‏ السلام، که مى ‏فرمود: کاش در برابر شما قدرتى مى ‏داشتم، یا مى ‏توانستم به تکیه‏ گاهى استوار پناه ببرم 11 در آرزوى نیرو و توان قائم، علیه‏ السلام، و به یاد قدرت و استوارى یاران او بود. زیرا به هر کدام از آنها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محکمتر از پاره‏ هاى آهن است. اگر به کوه هایى از آهن برخورد کنند آنها را از جا بر مى ‏کنند و شمشیرهاى آنان از حرکت بازنمى ‏ایستد مگر زمانى که خداوند عزوجل، خشنود شود. 12


2. تعداد یاران‏
قول مشهور در مورد تعداد یاران امام عصر، علیه‏ السلام، این است که آنها 313 نفر هستند؛ و در روایتهاى متعددى به این موضوع اشاره شده است. از جمله روایت زیر که مفضل بن عمر از امام صادق، علیه‏ السلام، نقل کرده است:
مثل این است که قائم‏ علیه‏ السلام را بر منبر [مسجد] کوفه مى ‏بینیم در حالى که 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته‏ اند. آنها مردان جنگاور و حاکمان خدا در زمین او و بر خلق اویند. 13
اما با توجه به روایات دیگر به این نتیجه مى ‏رسیم که یاران آن حضرت منحصر به تعداد یادشده نبوده و این تعداد، کسانى هستند که از آغاز حرکت حضرت مهدى ، علیه‏ السلام، او را همراهى مى ‏کنند، اما بتدریج بر این تعداد افزوده مى ‏شود. البته، ناگفته نماند که این 313 نفر به دلیل خصایل برجسته‏ اى که دارند؛ نقش فرماندهى و رهبرى را در لشکر آن حضرت برعهده دارند.
در روایتى که در این زمینه از امام صادق، علیه‏ السلام، نقل شده، چنین آمده است:
هنگامى که خداوند عزوجل به قائم اجازه قیام مى ‏دهد آن حضرت بر بالاى منبر رفته، مردم را به سوى خود فرا مى ‏خواند آنگاه آنها را به خدا سوگند داده و از آنها مى ‏خواهد که حقش را پاس دارند، تا او هم سیره رسول خدا، صلّى ‏اللّه‏ علیه‏ وآله، را در میان آنها جارى کند و با آنان همانگونه رفتار نماید که آن حضرت رفتار مى ‏کرد. پس آنگاه خداوند، جل‏ّ جلاله، جبرئیل، علیه‏ السلام، را به سوى او مى ‏فرستد، جبرئیل بر حطیم فرود آمده و خطاب به قائم مى ‏گوید: مردم را به چیز مى ‏خوانى ؟ و قائم هم پاسخ او را مى ‏گوید. سپس جبرئیل، علیه‏ السلام، مى ‏گوید: من نخستین کسى هستم که با تو بیعت مى ‏کنم؛ دستان خود را بگشا! سپس جبرئیل دست خود را بر دست او مى ‏کشد. سپس سیصد و اندى مرد به پیشگاه آن حضرت آمده و با او بیعت مى ‏کنند. بعد از آن قائم، علیه‏ السلام، در مکه اقامت مى ‏کند تا زمانى که تعداد یارانش به ده هزار نفر مى ‏رسد و آنگاه با آنان به سوى مدینه حرکت مى ‏کند. 14
در روایت دیگرى که در همین زمینه وارد شده است، چنین مى ‏خوانیم:

مردى از اهل کوفه از اباعبدالله [امام صادق‏] علیه ‏السلام، پرسید: چند نفر به همراه قائم، علیه‏ السلام، قیام مى ‏کنند؟ برخى مى ‏گویند همان تعدادى که در بدر حضور داشتند؛ یعنى 313 نفر، به همراه او برمى ‏خیزند. آن حضرت فرمود: او قیام نمى ‏کند مگر با همراهى صاحبان قدرت (اولى قوة) و صاحبان قدرت کمتر از ده‏ هزار نفر نیستند. 15
مرحوم مجلسى در ذیل این روایت مى ‏فرماید:
معناى روایت این است که یاران قائم منحصر در 313 نفر نمى ‏باشد، بلکه این تعداد کسانى هستند که در ابتداى قیام آن حضرت به گرد او جمع مى ‏شوند. 16
در روایتى که ابوبصیر از امام صادق، علیه ‏السلام، نقل کرده است، آن حضرت خروج قائم، علیه ‏السلام، از مکه را منوط به تکمیل تعداد یاران ایشان دانسته و مى ‏فرماید:
قائم از مکه خارج نمى ‏شود مگر زمانى که تعداد کسانى که به گرد او جمع آمده‏ اند؛ تکمیل شود. پرسیدم: این تعداد چند نفر است؟ آن حضرت فرمود: ده هزار نفر، جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او حرکت مى ‏کند و .... 17
با امید به اینکه خداوند همه‏ ما را از یاوران مهدى موعود، ارواحناله الفداء، قرار دهد، در همین جا اولین قسمت از بحث یاران قائم را به پایان برده و دنبال مطالب را به فرصتى دیگر وامى ‏گذاریم.
ادامه دارد ....
پى ‏نوشتها:
__________________________________________________
(1). سوره حجر (15)، آیه 75.
(2). المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 202: کأنّی أنظر إلی‏ القائم، علیه‏ السلام، و أصحابه فی نجف‏ الکوفة کأنّ علی رؤسهم ‏الطیر قدفنیت أزوادهم و خلقت ثیابهم، قد أثرالسّجود بجباههم، لیوث بالنهار، رهبان بالیل، کأنّ قلوبهم زبرالحدید، یعطی ‏الرجل منهم قوة أربعین رجلًا، لا تقتل أحداً منهم إلّا کافر أو منافق و قد وضعهم ‏اللّه تعالی بالتوسّم فی کتابه ‏العزیز بقوله: إن فی ذلک لآیات للمتوسمین.
(3). همان، ج 102، ص 111: أللهم إنّی أجدّد له فی صبیحة یومی هذا و ماعشت من أیام حیاتی عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی لا أحول عنها و لا أزول ابداً. ألّلهم اجعلنی من أنصاره و أعوانه والذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لأوامره و نواهیه والمحامین عنه والسابقین إلی ارادته والمستشهدین بین یدیه.
(4). سوره یونس (10)، آیه 62.
(5). الصدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمدبن علی بن‏الحسین، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج 2، ص 357، ح 54: طوبی لشیعة قائمناالمنتظرین لظهوره فی غیبتة والمطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیاءالله‏الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
(6). الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین فی‏الحدیث، ج 4، ص 554، به نقل از: معجم احادیث الامام المهدی، علیه‏ السلام، ج 3، ص 100: ... فیجمع‏الله تعالی له قوماً قَزع کقزع‏السحاب، یولّف‏اللّه بین قلوبهم، لایستوحشون إلی أحد، ولا یفرحون باحد یدخل فیهم، علی عدة أصحاب بدر، لم یسبقهم ألاولون و لا یدرکهم‏الاخرون ....
(7). ر. ک: معجم احادیث الامام المهدی، علیه السلام، ج 3، ص 104- 108 و ج 4، ص 22- 32.
(8). المجلسی، محمدباقر، همان، ج 52، ص 334، ح 64: عن جابرالجعفی قال: قال ابوجعفر، علیه‏ السلام: یبایع القائم بین‏الرکن والمقام ثلاثمائة و نیف عدة أهل بدر، فیهم‏النجباء من اهل مصر، والأبدال من اهل‏الشام، والأخیار من اهل‏العراق، ....
(9). فیض ‏الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، خطبه 150، ص 458- 459: ... ثم لیشحذنّ فیها قوم شحذالقین‏النصل، تجلی بالتنزیل أبصارهم، ویرمی یالتفسیر فی مسامعهم، و یغبقون کأس‏الحکمة بعدالصبوح.
(10). المجلسی، محمدباقر، همان، ج 52، ص 327، ح 43: عن جابر، عن ابی جعفر، علیه‏السلام، قال: کأنّی باصحاب‏القائم و قد أحاطوا بما بین‏الخافقین، لیس من شی إلّا و هو مطیع لهم، حتی سباع‏الارض و سباع‏الطیر تطلب و رضاهم‏] فی [کل شی، حتی تفتحرالأرض علی‏الأرض، و تقول: مربی‏الیوم رجلٌ من اصحاب‏القائم.
(11). سوره هود (11)، آیه 80.
(12). المجلسی، محمدباقر، همان، ح 44: عن ابی بصر قال: قال ابوعبداللّه، علیه‏السلام، ما کان یقول لوط، علیه‏السلام: لوأنّ لی بکم قوة او آوی إلی رکن شدید إلّا تمنیاً بقوّةالقائم، علیه‏ السلام، و لا ذکر إلّا شدة أصحابه فإنّ‏الرجل منهم یعطی قوة أربعین رجلًا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبرالحدید، و لو مروّا بجبال‏الحدید تعطعوها، لا یکفّون سیوفهم حتی یرضی‏الله عزّوجل.
(13). همان، ص 326، ح 42: عن‏المفضّل‏بن عمر قال: قال‏الصادق، علیه‏السلام،: کأنّی أنظر إلی‏القائم علی منبرالکوفة و حوله أصحابه ثلاث مائة و ثلاثه عشر رجلًا أهل بدر، و هم اصحاب‏ الألویة، و هم حکام‏اللّه فی أرضه علی خلقه.
(14). همان، ص 337- 338: مفضل‏بن‏عمر قال: سمعت أباعبدالله، علیه‏السلام، یقول: إذا أذن عزوجل للقائم فی‏الخروج، صعدالمنبر، و دعاالناس إلی نفسه و ناشدهم بالله و دعاهم إلی حقّه، و أن یسیرفیهم بسیرة رسول‏الله، صلّی اللّه و علیه و آله، و یعمل فیهم بعمله، فیبعث اللّه جلّ جلاله، جبرئیل، علیه‏السلام، حتی یأتیه فینزل علی‏الحطیم ثم یقول له: إلی أی شی تدعو؟ فیخبره‏القائم، علیه‏السلام، فیقول جبرئیل، علیه‏السلام، أنا أول من یبعایک أبسط یدک، فیمسح علی یده و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلًا فیبایعونه و یقیم بمکة حتی یتمّ اصحابه عشرة آلاف أنفس ثم یسیرمنها الی‏المدینة.
(15). همان، ص 323، ح 3: عن ابی بصیر قال: سأل رجل من أهل‏الکوفة أبا عبداللَّه، علیه‏السلام، کم یخرج مع‏القائم، علیه‏ السلام، فإنّهم لیقولون إنّه یخرج معه مثل عدَّة أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثه عشر رجلًا قال: ما یخرج إلّا فی اولی قوَّة، و ما یکون اولوالقوة أقل من عشرة آلاف.
(16). همان.
(17). همان، ص 367- 368، ح 152: عن ابی بصیر قال: قال ابو عبداللّه، علیه‏السلام: لایخرج‏القائم من مکّة حتی تکمل‏الحلقة. قلت: و کم‏الحلقة؟ قال: عشرة آلاف: جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره ....

ادامه مطلب ...

یاران امام مهدی (عج) چند دسته هستند؟

یاران امام چند دسته هستند؟

دسته اول
یاران خاص و ستاد فرماندهی آن حـضـرت(ع) هستند که تعدادشان 313 نفر است و همان هایی هستند که قرآن کریم در آیه 8 سوره هود از آنان به عنوان امت معدوده  یاد می کند.

"وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیقُولُنَّ مَا یحْبِسُهُ أَلَا یوْمَ یأْتِیهِمْ لَیسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ"

"و ما اگر عذاب آنها را تا مدتى اندک و معین تأخیر بیندازیم حتماً به عنوان مسخره مى گویند: علت بازداشتن عذاب چیست؟ آگاه باشید که روزى که قرار است بیاید خواهد آمد و از ایشان بر نخواهد گشت، و ایشان را همان عذابى که به آن استهزاء مى کردند فرا می گیرد."

امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهم السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:

"امت معدوده، همان اصحاب مهدی در آخرالزمان می باشند که شمارشان به تعداد اصحاب بدر، سیصد و سیزده نفر است. همگی در یک زمان مانند ابرهای پراکنده پاییزی گردهم می آیند."

هـرگاه زمان ظهور برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی در مکّه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام مهدی (ع ) شروع نمی شود.

امیرالمؤمنین علی (علیه اسلام) می فرمایند:

"او (حضرت مهدی(عج)) در آخر الزمان، زمانی که اگر کسی نام خدا را ببرد، کشته خواهد شد؛ ظهور خواهد کرد و خداوند گروهی (یاران) پراکنده همچون ابرها را برایش جمع می کند و دل هایشان را با یکدیگر الفت می دهد. آن ها نه از کسی هراس دارند و نه به کسی دل خوش اند، تعداد آن ها به شمار اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگ بدر می باشد که کسی بر آن ها پیشی نگرفته و نخواهد گرفت، و نیز به تعداد اصحاب طالوت که به همراه او از نهر عبورکردند..."

ادامه دارد...


8199084076

بررسی بعضی سرزمینهای درگیر در واقعه آخر الزمان

7868522040

سرزمینهای درگیر در واقعه اخر الزمان


نوشته شده در سه شنبه یازدهم تیر ۱۳۹۲ توسط گمنام

مصر

یکی از نشانه های ظهور، حرکت عمومی مردم منطقه و یا مردم کشورهای عربی بر ضد حاکمان است. حاکمانی که استبداد، زورگویی و ظلمشان چنان مردم را بر آشفته که جز به کشتن آنان راضی نخواهند شد. 

اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند. 


امام زمان (عج) 

ظهور منجی آخر الزمان از جمله مسایلی است که شیعه و سنی به آن معتقدند و در منابع روایی هر دو، روایات متعددی در این باره وجود دارد. 

پیامبر خدا و اهل بیت، نشانه هایی را که پیش از ظهور حضرت ولی عصر(عج) رخ می دهد، ارائه کرده اند تا مردمی که در دوران پیش از ظهور زندگی می کنند خود را برای این اتفاق بزرگ آماده سازند و همچنین مردم دوران های دیگر مدعیان دروغین را بشناسند. 

یکی از این نشانه ها که اخبار فراوانی را به خود اختصاص داده، رخدادهای مرتبط با کشور مصر است. ناآرامی های کنونی این کشور و جنبش مردم مسلمان این دیار، نگاه ها را بیش از گذشته به سوی این پیش گویی ها جلب کرده است. چرا که برخی از این نشانه ها همچون جنبش های پی در پی مردمی در کشورهای عربی و کشیده شدن این حرکت های مردمی به کشور مصر، با حوادث کنونی این سرزمین قابل تطبیق است. 

اما به راستی آیا حوادث کنونی مصر همان است که در روایات اهل بیت برای ظهور حضرت ولی عصر پیش بینی شده؟ 

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید همه روایاتی را که در زمینه نشانه های ظهور به دست ما رسیده و به نوعی با مصر در ارتباط است، مورد کنکاش قرار دهیم و نمایی کلی از این دسته از روایات ارائه نماییم. اما مهمتر آن است که بتوانیم تحلیلی دقیق بر این گروه از روایات، داشته باشیم و نتیجه ای شایسته از آن بگیریم. 

 

 

حوادث مصر در آستانه ظهور 

اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند. 

با مراجعه و بررسی این دسته از روایات می توان رخدادهای مرتبط با ظهور را به هفت دسته تقسیم کرد که در نگاه اول، ترتیب روشنی برای این حوادث دیده نمی شود. اما با اندکی تامل می توان به یک ترتیب منطقی اما احتمالی دست یافت.

این اتفاقات عبارتند از: 

 

1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی 

2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم 

3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا 

4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر 

5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور 

6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی 

7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور 

 

 

1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی 

یکی از نشانه های ظهور، حرکت عمومی مردم منطقه و یا مردم کشورهای عربی بر ضد حاکمان است. حاکمانی که استبداد، زورگویی و ظلمشان چنان مردم را بر آشفته که جز به کشتن آنان راضی نخواهند شد. شیخ مفید هنگام برشمردن نشانه های ظهور در این باره می گوید: 

خُرُوجُ الْعَبِیدِ عَنْ طَاعَۀِ سَادَاتِهِمْ وَ قَتْلُهُمْ مَوَالِیهُم. (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ بردگان(مردم و پابرهنگان جامعه) از فرمانبرداری بزرگان خود بیرون رفته و آنان را می کشند. 

گویا این حادثه بیشتر در کشورهای عربی رخ می دهد و حاکمان این کشورها به خاطر وابستگی به قدرت های دیگر و گرایشات غیر بومی مورد نکوهش مردم قرار می گیرند: 

وَ خَلْعُ الْعَرَبِ أَعِنَّتَهَا وَ تَمَلُّکُهَا الْبِلَادَ وَ خُرُوجُهَا عَنْ سُلْطَانِ الْعَجَمِ. (همان)؛ و مردم عرب از قید و بند (ذلت) آزاد می گردند و شهرها را تصرف می کنند و از فرمان پادشاه عجم (غیر عرب یا با گرایشاتی غیر بومی) بیرون می آیند.


امام زمان 

بنابر روایتی از امیرمومنان علی(علیه السلام) دایره این جنبش ها و اختلافات به تمامی کشورهای عربی کشیده خواهد شد. از امام علی علیه السلام نقل شده که در ضمن بیان نشانه هایی از ظهور فرمودند: 

... اخْتِلَافٍ فِی کُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَب. (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 64)؛ اختلاف و درگیری در تمامی سرزمین عرب رخ خواهد داد. 

نکته پر اهمیت این است که ظاهرا برخی از این انقلاب های مردمی به ثمر می نشیند و رنگ پیروزی را به خود خواهد دید: 

وَ غَلَبَۀُ الْعَبِیدِ عَلَى بِلَادِ السَّادَات‏. (الارشاد، همان)؛ نوکران (مردم عادی) بر شهرهاى بزرگان خود غلبه می کنند. 

مصر نیز همچنانکه خواهیم گفت از این قاعده در کشورهای عربی مستثنی نخواهد بود و علیه حاکم خود برخواهد آشفت. 

  

2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم 

از روایات ظهور برمی آید که ناآرامی ها و انقلاب مردمی در کشورهای عربی به مصر نیز کشیده خواهد شد. تا به آنجا که مردم، فرمانروای خود را خواهند کشت: 

وَ قَتْلُ أَهْلِ مِصْرَ أَمِیرَهُمْ. (الارشاد، همان)؛ "مردم مصر، فرمانروای خود را می کشند." 

برخی از منابع اهل تسنن حاکی از آن است که این حادثه با کشته شدن فرمانروای شام، همزمان خواهد بود: 

"قبل از وى فرمانرواى شام و حاکم مصر کشته مى شوند. " (ر.ک: عصر ظهور، ص 158)

 

۳ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا 

یکی از حوادثی که پیش از ظهور حضرت برای کشور مصر پیش بینی شده است، هرج و مرج و نابسامانی است. 

از ابوذر نقل شده که گفت: 

امنیت از مصر رخت بر مى بندد. راوی می گوید به او گفتم: در آن هنگام که امنیت از دست مى رود، پیشوایى نیست که آن را فراهم آورد. گفت: خیر، بلکه نظام آن از هم پاشیده مى شود. (کتاب الفتن، نعیم بن حماد، ص 174) 

بنابراین ریشه این نابسامانی نداشتن پیشوا و جلوداری است که بتواند حرکت انقلابی مردم را رهبری نماید. این ناامنی و هرج و مرج به آنجا خواهد رسید که عده ای فرصت طلب از این اوضاع، نهایت سوء استفاده را می کنند و بر قسمتی از این سرزمین سیطره پیدا می نمایند. از امیر مومنان(علیه السلام) درباره نشانه های ظهور نقل شده که فرمود: 

و غلبۀ القبط على أطراف مصر. (المناقب، ج 2، ص 274)؛ قبطیان بر اطراف مصر غلبه می کنند. 

اما قبطیان چه کسانی هستند؟

در تاریخ می خوانیم که فرعون و فرعونیان و همچنین جالوت (فرمانروای ستمگری که نامش در قرآن آمده) از قبطیان بوده اند. بنابراین ممکن است که مقصود از قبطیان، بازمانده حاکمان فرعونی این سرزمین و یا به طور کلی فرعون صفتان باشد. 

البته باید در نظر داشت که قبطیان کنونی مصر مسیحی اند و جمعیتی حدود 15 میلیونی دارند که ممکن است، مراد حدیث همین گروه از جمعیت مصر باشد. 

اگر مراد از اطراف مصر در این روایت، مرزهای داخلی مصر باشد، نتیجه این خواهد شد که کمی قبل از ظهور حضرت، نابسامانی و هرج و مرج، عده ای از فرعون صفتان سودجو و یا مسیحیان ضد اسلام را بر شهرهای حاشیه ای این کشور حاکم خواهد کرد. 

اما ممکن است مقصود از اطراف مصر، سرزمین های همسایه این کشور نظیر فلسطین، اردن, لیبی یا سودان باشد که اسیر حاکمانی فرعون صفت می باشند. 


 

4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر 

یکی از نشانه های ظهور که در روایات مطرح شده، ورود نیروهای غربی یا مغربی به مصر است. شیخ طوسی در کتاب الغیبۀ، ص 463، از عمار یاسر نقل می کند که گفت: 

دولت اهل بیتِ پیغمبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهور آن دولت علاماتى دارد: (از آن جمله) ... غربیان به مصر حمله می آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است. 

بنابراین ورود این نیروها به مصر اندکی قبل از خروج سفیانی در شام است و با توجه به آنکه سفیانی چند ماه پیش از ظهور حضرت خروج می کند، پس ورود غربی ها به مصر در همان سال ظهور و یا اندکی پیش از آن خواهد بود. 

نکته دیگر اینکه این نیروها پس از مصر و غلبه بر آن به سوی شام حرکت خواهند کرد. تبیع که یکی از راویان حدیث است می گوید: إذا دخلت الرایات الصفر مصر فغلبوا علیها و قعدوا على منبرها فلیحفر أهل الشام اسرابا فی الأرض فإنه البلاء. (کتاب الفتن, ص 433)؛ وقتى که پرچم هاى زرد وارد مصر شدند و بر مصر غلبه کردند و بر منبر آن نشستند (و دستگاه تبلیغاتی مصر را در دست گرفتند)، اهل شام باید در زمین سرداب هایى بکنند (و خود را پنهان کنند). زیرا که این واقعه، (نشانه) بلا است. 

چنین لشکری مسلما با تجهیزات فراوان و ابزارآلات جنگی پیشرفته به این کشور وارد خواهد شد و پس از آن شام را تحت سیطره خود قرار خواهد داد. از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: 

... فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ... (الغیبه للنعمانی، ص 305)؛ هنگامى که دو نفر مدعى حکومت در شام به جان هم افتادند، علامتى از علائم الهى است. ... وقتى آن روز فرا رسید، خواهى دید که سواران مرکب های غیر عربی سفید و سیاه و پرچم هاى زرد، از سمت مغرب می آیند تا به شام می رسند. در این موقع فرزند هند جگر خوار (سفیانى) خروج می کند و پس از آن باید منتظر خروج مهدی علیه السلام باشید. 

نکته قابل توجه در این دسته از روایات این است که در برخی از آنها تعبیر «اهل الغرب» و در برخی دیگر از آنها تعبیر «اهل المغرب» دیده می شود. این دو تعبیر، ممکن است یکی باشد و یا اشاره به دو گروه مجزا داشته باشد. بنابراین سه احتمال وجود دارد. 

نخست اینکه هر دو تعبیر یکی باشد و مقصود از آن نیروهای شمال غرب افریقا باشد. زیرا از دیرباز به منطقه شمال افریقا یعنی مراکش، الجزایر و لیبی مغرب گفته می شده که امروزه نیز به کشور مراکش، مغرب می گویند. 

موید این احتمال، روایاتی است که در آن به جای «اهل مغرب» از «بربر» استفاده شده است. (الملاحم و الفتن، ص 56 و بحار الأنوار، ج 51، ص 163) «بربر» به قبایل فراوانی که در غرب افریقا قرار دارند، گفته می شود. (معجم البلدان، ج 1، ص 368) 

احتمال دوم این است که مقصود از هر دو تعبیر، نیروهای غربی یعنی «اهل الغرب» است و در برخی از کتاب ها به اشتباه «اهل المغرب» آمده است.  

شیخ علی کورانی, دانشمند بزرگ مهدویت بر این باور است که روایات ورود مغربیان به مصر دو دسته هستند. دسته اول که شامل بسیاری از این قبیل روایات می شود، ربطی به دوران ظهور ندارد و در دوره فاطمیان به حقیقت پیوسته است. اما دسته دوم به دلیل آنکه به صراحت سخن از ظهور حضرت ولی عصر دارد، مربوط به همین دوران است. 

با بررسی دقیق این دسته روایت خواهیم فهمید که دسته اول مربوط به ورود مغربیها به مصر و دسته دوم مربوط به ورود غربیها است. 

وی در ادامه روایتی را که از کتاب الغیبه شیخ طوسی نقل کردیم، شاهد می گیرد که مقصود روایات این باب «اهل الغرب» بوده و تعبیر «اهل المغرب» که در برخی از روایات ظهور آمده تعبیری اشتباه است. (عصر ظهور، ص 160) 

توضیح آنکه کتاب الغیبه از معتبرترین و قدیمی ترین منابع روایی ما است که توسط محدثی بزرگ چون شیخ طوسی (متوفی 460) نگاشته شده است. بنابراین تعبیر «اهل الغرب» صحیح بوده و برخی از محدثان بعدی و یا مستنسخان اینگونه احادیث به اشتباه آنرا به «اهل المغرب» تبدیل کرده اند. 

احتمال سوم این است که اهالی «غرب» و «مغرب» دو گروه مجزا اما با هدفی واحد می باشند که یکی متعلق به غرب عالم و دیگری متعلق به غرب قاره آفریقا است. بنابر این احتمال، نیروهای غربی و نیروهای مغربی به همراه یکدیگر وارد مصر خواهند شد و آنجا را تصاحب خواهند نمود. 

موید این احتمال یکی از نشانه های ظهور است که اشاره به ورود دو پرچم یعنی دو گروه مجزا به این کشور دارد: 

«دُخُولُ رَایَاتِ قَیْسٍ وَ الْعَرَبِ إِلَى مِصْرَ.» (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ «وارد شدن پرچم های قیس و عرب به مصر» 

 

5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور 

یکی دیگر از نشانه های ظهور، قیام مردی مصری است که پیش از خروج سفیانی خواهد بود. محمد بن مسلم که یکی از یاران درجه اول امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است، می گوید: 

«یَخْرُجُ قَبْلَ السُّفْیَانِیِّ مِصْرِیٌّ وَ یَمَانِیٌّ.» (الغیبۀ للطوسی، ص 447)؛ قبل از سفیانی مردی مصری و مردی یمانی قیام می کنند. 

احتمالا این مرد مصری همان است که در روایت عمار یاسر خواندیم که: 

یَخْرُجُ أَهْلُ الْغَرْبِ إِلَى مِصْرَ فَإِذَا دَخَلُوا فَتِلْکَ أَمَارَۀُ السُّفْیَانِیِّ وَ یَخْرُجُ قَبْلَ ذَلِکَ مَنْ یَدْعُو لِآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ. (الغیبۀ، ص 463)؛ غربیان به مصر حمله می آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است. قبل از آن کسى قیام می کند که مردم را دعوت به پیروى از آل محمد صلّى اللَّه علیه و اله می نماید. 

اما ممکن است مردی که دعوت به پیروی از اهل بیت می کند در شام یا نقطه دیگری از بلاد اسلامی باشد و یا آنکه او کسی جز مرد مصری باشد. اما اگر او همان مرد مصری باشد، می توان چنین نتیجه گرفت که پیش از دوران ظهور در مصر شاهد حرکتی انقلابی با رویکردی متناسب با اهل بیت خواهیم بود که این نکته با وجود علاقه مصریان به اهل بیت از دوران فاطمیون، مساله عجیبی نخواهد بود. 

با آنکه روشن است قیام اسلامی مرد مصری اندکی پیش از خروج سفیانی است، اما روشن نیست که زمان دقیق آن پیش از ورود نیروهای خارجی یا در دوره آنها و یا پس از خروج احتمالی آنان است.  

6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی 

قیام سفیانی در شام یکی از نقاط پر رنگ دوران پیش از ظهور است که روایات، به حتمی بودن آن اذعان دارند. اما نکته جالب اینجا است که او با حمایت و یا زمینه سازی نیروهای خارجی خواهد توانست اوضاع را در دست گیرد و فتنه ای بزرگ به پا کند. این مطلب را می توان از سه روایتی که در باب ورود نیروهای خارجی به مصر بیان شد، نیز فهمید. 

بنابراین نیروهای خارجی برای جنگ با سفیانی به شام وارد نمی شوند. بلکه زمینه را برای قیام او فراهم خواهند نمود. 

اما نکته مهم این است که در این روایات روشن نیست که آیا تمامی نیروهای خارجی مستقر شده در مصر از این کشور به سمت شام حرکت خواهند کرد و یا اینکه برخی از آنها در مصر خواهند ماند؟ 

 

7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور 

روایات ظهور حاکی از آن است که حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور وارد مصر خواهند شد و برای مردم آن دیار سخن خواهند گفت. نقل شده که امیر مومنان علیه‌السلام در خطبه ای در باب حوادث آخر الزمان فرمود: ثُمَّ یَسِیرُ إِلَى مِصْرَ فَیَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَیَخْطُبُ النَّاسَ. (بحار الأنوار، ج 53، ص 85)؛ سپس (مهدى و یارانش) به سوى مصر رهسپار مى شوند و حضرت از منبر آنجا بالا مى رود و مردم را مخاطب قرار می دهد و برایشان سخن مى گوید. 

از این روایت استفاده می شود که مصر در دوران حکومت جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف تبدیل به پایگاه تبلیغاتی امام زمان خواهد شد و این بدون آمادگی مردم انقلابی این دیار صورت نخواهد پذیرفت. 

این روایت گویای آن است که ورود امام به مصر در شرایطی هماهنگ و بستری آماده از سوی مردم برای استقبال از حضرت صورت می گیرد. چرا که در این روایت هیچ سخنی از فتح و پیروزی به میان نیامده است. 

حال که نمایی کلی از روایات مصر در دوران پیش از ظهور پدیدار شد، باید این روایات را مورد تحلیل و بررسی قرار داد. 

 

سید مصطفی بهشتی

منبع: خبرگزاری فارس


  

حجاز

  

پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث کاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی دربارة کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طیّ الارض، طیّ الهواء و طیّ الماء یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها می‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند. 

 

اشاره:

شبه جزیرة حجاز و کشور عربستان افتخار ظهور اسلام را قرن‌ها پیش یافت و از همین رو، در سال‌های متمادی پس از آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. سالانه در ایام حج مسمانان جهان، از هر رنگ و زبانی، چند روزی را کنار هم گرد آمده، به انجام مناسک حج می‌پردازند. با توجه به روایاتی که در دست داریم، در آستانة ظهور و پس از آن، این کشور به جهت اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد توجه بیشتری را به خویش معطوف خواهد ساخت و نقش قابل توجهی خواهد یافت. در این نوشتار به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

 

 1. پیش از ظهور 

بخشی از تحولات و اتفاقاتی که در عربستان رخ می‌دهد، ناشی از حوادث اجتماعی و طبیعی داخلی است و بخشی متأثر از حملات و هجوم بیگانگان، به ویژه سفیانی است که مجموعاً شرایط ملتهب و کاملاً بی‌ثباتی را در عربستان به وجود می‌آورند و این دیار را مهیّای ظهور امام عصر(ع) می‌کنند. 

1ـ 1. تحولات داخلی عربستان: روایات منابع شیعه و سنی در مورد طلیعة ظهور حضرت مهدی(ع) در حجاز، بر پیدایش خلأ سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروایی همداستانند. این حادثه در پی مرگ پادشاه یا خلیفه‌ای رخ می‌دهد که با مردن او گشایش و توسعه در امور به وجود می‌آید. نام وی در برخی روایات، «عبدالله» ذکر شده است. بعضی از روایات مرگ او را در روز عرفه تعیین می‌کنند، که حوادثی پیاپی آن، در حجاز تا خروج سفیانی، ندای آسمانی، درخواست نیرو از سوریه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدی(ع) به وقوع می‌پیوندد. 1

 از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است، که فرمود: «سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته می‌شود؛ پرچمی در مغرب، پرچمی در عربستان و پرچمی در شام. فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول می‌کشد» 2

 امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: «هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم(ع) را برای او ضمانت می‌کنم»، سپس فرمود: «وقتی عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با کسی برای حکومت توافق نمی‌کنند. و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب‌الامر(ع) ادامه می‌یابد و فرمانروایی‌های چند ساله پایان یافته و حکومت چند ماهه و چندین روزه فرا می‌رسد»، سؤال کردم: آیا این ماجرا به‌طول می‌انجامد؟ فرمود: «هرگز».3

  نیز فرمود: «زمانی‌که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف می‌باشند، سواری بر شتری سبک سیر به آنجا وارد می‌شود و مرگ خلیفه را خبر می‌دهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشایش کار تمام مردم فرا می‌رسد». 4

 روایاتی که درگیری بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن این فرمانروا توصیف می‌کند فراوان است. اینک نمونه‌هایی از آن را یادآور می‌شویم. حضرت رضا(ع) فرمود: «از جمله نشانه‌های فرج، حادثه ای است که بین حرم مکه و مدینه رخ می‌دهد»، پرسیدم: آن حادثه چیست؟ فرمود: «تعصّب قبیله‌ای بین دو حرم به وجود می‌آید و فلانی از خاندان فلان، پانزده رئیس قبیله را به قتل می‌رساند».5

 احادیث شریف ما از آشوبی که در میان حاجیان طیّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر می‏دهند که در واقع دنبالۀ اختلافات اهالی حجاز بر سر پادشاهی آن دیار است. 

امام صادق(ع) فرمودند: «مردم با هم حج می‏کنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همدیگر و بدون امام انجام می‏دهند. هنگامی که در منا هستند، فتنة سختی برمی‏خیزد و همة قبایل برهم می‏شورند. جمرة عقبه از خون رنگین می‏شود. مردم وحشت‏زده گشته، به کعبه پناهنده می‏شوند».6 

از این حدیث می‏توان فهمید که مردم در آن زمان چندان روابط صمیمانه‏ای با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج یا حتی پیش از اتمام آنها طیّ انجام «رمی جمرات در منا» که بخشی از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورش‌ها شکل می‏گیرد. حاجیان غارت می‏شوند، اموالشان به تاراج می‏رود و خودشان هم کشته می‏شوند و پرده‏ های نوامیس مردم دریده می‏شود. 

سهل بن حوشب از رسول مکرم(ص) نقل کرده است که: «در ماه رمضان صدایی خواهد بود و در ماه شوال درگیری و در ذیقعده قبایل با هم به جنگ می‏پردازند و نشانة آن تاراج (در) حج است. جنگی در منا به پا می‏شود و کشتار زیادی طیّ آن رخ می‏دهد و چنان خونی به جریان می‏افتد که به جزیره (جمره) می‏رسد».7

 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است: «مردم چنان دچار مرگ و کشتار می‏شوند که به حرم پناه می‏برند پس (از آن) منادی راست‌گویی ندا در می‏دهد که برای چه جنگ و کشتار به پا کرده ‏اید؟ سرور شما فلانی است».8 

1ـ2. حملة اجانب و بیگانگان به عربستان: علاوه بر آشوب‌های داخلی، اتفاقی که تحولات عربستان را جدی‌تر می‌کند حملۀ بیگانگان است که در دو قالب سپاه خیر و شر به این کشور روانه می‌شوند. بخشی از سپاه سفیانی، پس از جنایاتی که از شام تا عراق انجام داده‌اند،9 به شبه جزیرة عربستان و به خصوص شهر مدینه رو می‌کنند. در نسخة خطی «فتن» ابن حماد، از ابی قبیل نقل شده است که گفت: «سفیانی، سپاه خود را به مدینه، می‌فرستد و به آنها دستور می‌دهد، هر کس از بنی‌هاشم در آنجاست، حتی زنان باردار را بکشند! و این کشتار در برابر عملکرد شخصی‌هاشمی است که با یاران خود از مشرق خروج کرده است. سفیانی می‌گوید: تمام این بلاها و کشته شدن یاران من فقط از ناحیة بنی‌هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان می‌دهد به طوری‌که دیگر کسی از آنها در مدینه شناخته نمی‌شود، آنان و حتی زنانشان سر به بیابان‌ها و کوه‌ها می‌گذراند و به سوی مکه می‌گریزند. چند روزی دست به کشتار آنها می‌زند سپس دست نگه می‌دارد و هر کس از آنان یافت شود وحشت زده است تا اینکه نهضت مهدی(ع) در مکه آشکار شود و هر کس که به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع می‌شود».10 هتّاکی سفیانی به مسجد النبی(ص) نیز کشیده می‌شود.11 امام صادق(ع) در جای دیگر فرمودند: «سفیانی لشکری را به مدینه گسیل می‏دارد که آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم می‏کنند و استران و چهارپایان آنها در مسجدالنبی(ص) مدفوع خود را می‏ریزند».12 

سپاه سفیانی به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانة مدینه شده بود و به دنبال ایشان می‌گشتند. در ادامه بیشتر به موضوع خواهیم پرداخت.

 

  2. ظهور امام عصر(ع):  

مهم‌ترین حادثه ای که در این ایام اتفاق می‌افتد ظهور امام عصر(ع) است. 

2ـ 1. صیحة آسمانی و ظهور اصغر: پیش از این، در مقالة «از ظهور تا قیامت» به تفصیل دربارة آغاز و زمان ظهور امام عصر(ع) سخن گفته‌ایم. در اینجا به اجمال یادآور می‌شویم که، ظهور امام(ع) با صیحة آسمانی جناب جبرئیل، فرشتة آسمانی در بامدادان بیست و سوم ماه مبارک آغاز شده و عده‌ای محدود از یاران و اطرافیان حضرت از این موضوع با خبر می‌شوند و نام و یاد ایشان بر زبان‌ها جاری شده، مردم از این موضوع با هم به گفت‌و‌گو می‌پردازند. دربارة مکان و مسکن امام عصر(ع) در این روزها، روایات سخنی نگفته‌اند اما با توجه به آنکه پس از اطلاع سفیانی از اینکه ایشان در مدینه هستند و به این شهر حمله‌ور می‌شوند، می‌توان گفت: این روزها امام(ع) در مدینه‌اند و به برقراری رابطه و مذاکره با اطرافیان و آشنایان می‌پردازند و پردة حجاب را از رخسار خویش و چشم دیگران برداشته‌اند. 

به تصریح برخی از محققان، در شرایطی که به سر می‌بریم، پروندة کاملی از امام عصر(ع) نزد سیستم‌های اطلاعاتی جهان وجود دارد.13 با توجه به روایاتی که بیان کنندة شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند14و اوصافی که به زیبایی و دقت دربارة این دو معصوم(ع) در روایات بیان شده است15 می‌توان تصویری دقیق از امام عصر(ع) را ترسیم نمود و به دنبال ایشان به جست‌وجو پرداخت. 

2ـ 2. وهابیت و تشیع: نکتة بسیار مهمی که پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روایات می‌توان برداشت نمود، موضوع تقابل جهانی و گفتمانی تشیع و و‌هابیت است. محتوای صیحة آسمانی و جهانی جناب جبرئیل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشیع و همچنین ندای ابلیس در شامگاه همان روز در دفاع از سفیانی و جریان مشابه وهابیت، می‌تواند این احتمال را به طور جدی به ذهن متبادر می‌کند که در آن هنگام جریان‌های مختلف فکری شرق و غرب جایگاه چندانی نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومی مردم به اسلام و دو گرایش غالب شیعی و وهابی معطوف خواهد بود. 

ابوحمزه می‏گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانی از علایم حتمی ظهور است؟ حضرت فرمودند: «آری، ندا هم حتمی است... از حضرت پرسیدم: این ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: «یک منادی اول روز ندا می‏دهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و در انتهای روز شیطان ندا می‏دهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوه‏ گویان (باطل‏گرایان) دچار تردید می‏شوند».16 

2ـ3. شهادت نفس زکیه اول و خروج امام از مدینه: از روایات چنین بر می‌آید که حکومت رو به زوال حجاز در تعقیب بنی‌هاشم و پیروانشان در حجاز و به ویژه در مدینه، دست به تلاش و کوشش می‌زند و جوانی را که به عنوان نفس زکیه می‌باشد تنها به جرم اینکه نامش «محمد بن حسن» است و حضرت مهدی(ع) نزد مردم به این نام مشهور است، می‌کشد یا بدین جهت که وی از مؤمنان شایسته‌ای است که با حضرت مهدی(ع) ارتباط دارد: «سپاه سفیانی، مردی را که نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دلیل اینکه نام او محمد و نام پدرش حسن است به قتل می‌رساند»! 

در چنین موقعیتی بحرانی، امام مهدی ـ روحی فداه ـ مانند حضرت موسی(ع) بیمناک و نگران از مدینه خارج می‌شود و طبق روایات رسیده، یکی از یارانش آن حضرت را همراهی می‌کند که نام او در روایتی «منصور» و در روایتی دیگر «منتصر» آمده است. روایتی نیز می‌گوید: «حضرت مهدی(ع) با میراث رسول الله، در حالی‌که شمشیر او را در دست و زره وی را بر تن و پرچم در دست دیگر و عمامة پیامبر را بر سر و ردای او را در بردارد، از مدینه خارج می‌گردد».17  

2ـ4. ظهور اکبر و قیام

الف ـ ورود امام(ع) به مکه: امام(ع) پس از خروج از مدینه به مکه وارد می‌شوند. مفضل بن عمر در روایت طولانی، از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: «سوگند به خدا ای مفضل، گویا اکنون او ـ حضرت مهدی(ع) ـ را می‌بینیم که وارد مکه می‌شود، در حالی‌که عمامه‌ای زرد فام بر سر نهاده، کفش مخصوص پیامبر(ص) را پوشیده، چوبدستی او را در دست گرفته و چندین بزغالة لاغر را پیشاپیش خود می‌برد تا آنها را به خانة خدا می‌رساند، اما هیچ‌کس او را در آنجا نمی‌شناسد».18 سند این روایت ضعیف است، مگر اینکه بسیج شدن تجهیزات و عوامل دشمنان جهت جستجوی آن حضرت و در حالت اختفا و پنهانی به سربردن وی، که شباهت به غیبت صغرا و پنهانی آن دارد، بتواند دلالت این روایت و مانند آن را جبران کند.19 در جایی دیگر آمده: «وقتی بازار تجارت کساد، راه‌ها ناامن و فتنه‌ها زیاد شود، هفت تن از علمای مناطق مختلف که با هر یک از آنان بیش از سیصد و اندی نفر، دست بیعت داده‌اند، بدون قرار قبلی رهسپار مکه می‌شوند و در آنجا یکدیگر را ملاقات کرده، از هم می‌پرسند: انگیزة آمدن شما به مکه چیست؟ می‌گویند: به جست‌وجوی این مرد آمدیم که امید است این فتنه‌ها به دست با کفایت او آرام گیرد و خداوند قسطنطنیه را به دست او آزاد نماید، ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ویژگی‌هایش می‌شناسیم. این هفت دانشمند بر سر این گفته با یکدیگر توافق می‌کنند و به جستجوی آن حضرت در مکه می‌پردازند. (او را دیده) از او می‌پرسند: آیا شما فلانی پسر فلان هستی؟ می‌گوید: «نه، بلکه من مردی از انصار هستم» تا آنکه از آنها جدا می‌شود. اوصاف او را برای اهل اطلاع برمی‌شمرند و می‌گویند: او همان دوست و محبوب شماست که در جستجویش هستید و اکنون رهسپار مدینه گشته است، در پی او به مدینه می‌روند ولی او به مکه باز می‌گردد، به دنبال او به مکه می‌آیند و او را در مکه می‌یابند و می‌پرسند: شما فلانی فرزند فلان هستی و مادر تو فلانی دختر فلان است و دربارة شما این نشانه‌ها آمده است و شما را یک بار از دست دادیم، اکنون دست‌تان را بدهید تا با شما بیعت کنیم. می‌گوید: «من صاحب الأمر شما نیستم، من فلانی فرزند فلان انصاری هستم با ما بیایید تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمایی کنم»، آنگاه از ایشان جدا می‌شود و آنها او را در مدینه می‌جویند ولی او بر عکس خواستة آنها به مکه رفته است. از این رو به مکه می‌آیند و حضرت را در کنار رکن می‌یابند و می‌گویند: گناه ما و خون‌های ما به گردن توست اگر دستت را ندهی که با تو بیعت کنیم، زیرا ارتش سفیانی در تعقیب ماست و مردی حرام زاده بر آنها فرمانروایی دارد، آنگاه حضرت بین رکن و مقام می‌نشیند و دست خود را جهت بیعت به آنان می‌دهد و با وی بیعت می‌کنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم می‌افکند و با گروهی که شیران روز و زاهدان شب اند به حرکت خود ادامه می‌دهد».20 

ب ـ شهادت نفس زکیه (دوم): طبق روایات و وضع اجتماعی و روند آن، هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) نیروهای فعال و مؤثری بدین ترتیب در مکه وجود دارد: 

1. حکومت حجاز؛ با وجود ضعفی که دارد نیروهای خود را جهت رویاروئی با ظهور احتمالی آن حضرت بسیج می‌کند، ظهوری که مسلمانان چشم انتظار آن از مکه هستند و فعالیت‌های خود را بدین جهت در موسم حج افزایش می‌دهند. 

2. شبکه‌های امنیتی ابر قدرت‌ها؛ که در راستای تأیید و پشتیبانی از حکومت حجاز و نیروهای سفیانی فعالیت می‌کنند یا به صورت مستقل اوضاع حجاز، به ویژه مکه را مراقب‌اند. 

3. نیروهای امنیتی سفیانی؛ که در تعقیب فراریان مدینه از چنگال حکومت وی می‌باشد و پیوسته اوضاع را جهت ورود لشکر سفیانی در موقعیت مناسب، زیر نظر داشته تا هرگونه قیام و نهضت امام مهدی(ع) را از ناحیة مکه، سرکوب نماید. 

در برابر این تحرکات مخالف، ناگزیر یمنی‌ها در مکه و حجاز دارای نقش خواهند بود، به ویژه از آن رو که حکومت زمینه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تأسیس می‌شود، همچنان‌که یاران ایرانی امام(ع) نیز در مکه حاضر می‌شوند، بلکه حضرت دارای یارانی از خود مردم حجاز و مکه و حتی بین نیروهای رژیم حجاز می‌باشد. 

در چنین فضای موافق و مخالف، امام مهدی ـ ارواحناه فداه ـ برنامة نهضت خویش را از حرم شریف اعلان نموده، بر مکه استیلا پیدا می‌کند. البته طبیعی است که روایات، جزئیات این برنامه را مشروحاً بیان نمی‌کند، مگر آن مقدار که در پیروزی انقلاب مقدس، سودمند و مؤثر است یا لااقل ضرر و زیانی به بار نیاورد. 

بارزترین حادثه‌ای که روایات آن را بیان می‌کند، این است که حضرت مهدی(ع) در 24 یا 23 ذیحجه یعنی پانزده شب پیش از ظهور خویش جوانی از یاران و خویشان را جهت ایراد بیانیة خود به سوی اهل مکه اعزام می‌دارد، اما طولی نمی‌کشد بعد از نماز در حالی که پیام حضرت مهدی(ع) یا فرازهایی از آن را برای مردم خوانده، دشمنان به او حمله‌ور شده و به طرز وحشیانه‌ای وی را در داخل مسجد الحرام بین رکن و مقام به قتل می‌رسانند و این شهادت فجیع در آسمان و زمین اثر می‌گذارد. 

این واقعه حرکتی آزمایشی است که فایده‌های بسیاری را در بر دارد از جمله چهرة درنده خوئی حکّام حجاز و نیروهای کافر حامی وی را برای مسلمانان آشکار می‌سازد و نیز این حادثة تلخ، زمینه را برای نهضت حضرت مهدی(ع) که بیش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد کشید فراهم می‌سازد و در اثر این جنایت وحشیانه و شتاب‌زده، پشیمانی و ضعف بر تمام تشکیلات حکومتی آن سامان، سایه می‌افکند. 

خبرهای مربوط به شهادت این جوان نیک سرشت در مکه، در منابع شیعه و سنی به طور متعدد و در منابع شیعه بیشتر است که نام او را غلام (نوجوان) و نفس زکیه نامیده است و برخی روایات نام وی را محمد بن حسن ذکر کرده.21 در روایتی مرفوع22 و طولانی که آن را ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است که فرمود: «قائم به یاران خود می‌فرماید: ای دوستان من، اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من برای اتمام حجت، نمایندة خود را به سوی آنان می‌فرستم تا آن‌گونه که شایستة من است، حجت را بر آنها تمام کند... از این‌رو یکی از یاران خود را فرا خوانده، بدو می‌گوید به مکه برو و این پیغام را به مردم آن سامان برسان و بگو: ای مردم مکه من پیام‌آور فلانی به سوی شما هستم، که چنین می‌گوید: ما خاندان رحمت و کانون رسالت و خلافت الهی و از سلالة محمد(ص) و از تبار انبیا می‌باشیم. از آن زمان که پیامبر ما به ملکوت اعلا پیوست تا امروز در حقّ ما ظلم شد و بر ما ستم‌ها رفت و حقوق مسلم ما پایمال گردید اینک ما از شما یاری می‌خواهیم و شما ما را یاری نمایید. وقتی آن جوان این سخنان را ابلاغ می‌کند، بر او هجوم می‌آورند و او را بین رکن و مقام به شهادت می‌رسانند، او همان «نفس زکیه» است. چون این خبر به اطلاع امام می‌رسد به یاران خود می‌فرماید: نگفتم به شما که اهل مکه ما را نمی‌خواهند؟ یاران، حضرت را رها نمی‌کنند تا آنکه قیام می‌نماید و از کوه طوی با سیصد و سیزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود می‌آید تا آنکه وارد مسجدالحرام شده، در مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می‌گزارد و آنگاه به حجرالاسود تکیه می‌دهد و پس از حمد و ستایش خدا و ذکر نام و یاد پیامبر و درود بر او، لب به سخن می‌گشاید، به گونه‌ای که کسی از مردم چنین سخن نگفته باشد».23  

ج ـ سرآغاز قیام: با شهادت نفس زکیه و پیامی که او ابلاغ کرده بود، موضوع ظهور اهمیت و جایگاه بالاتری نسبت به قبل نزد مردم منطقه و جهان پیدا می‌کند. در پی آن، فراخوان گردهم‌آیی سیصد و سیزده یار اصلی و ممتاز امام عصر(ع) داده می‌شود. یونس ‏بن ظبیان نقل می‏کند که امام صادق(ع) فرمودند: «شب جمعه، خداوند متعال مَلَکی را به آسمان دنیا می‏فرستد. وقتی که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالای بیت المعمور قرار گرفته، می‏نشیند و برای هر کدام از پیامبر، حضرت علی، امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانی می‏گذارد و ایشان هم از آنها بالا می‏روند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع می‏گردند و به دنبال آن درهای آسمان گشوده می‏شود و پس از زوال خورشید (هنگام ظهر) پیامبر(ص) می‏فرمایند: بار پروردگارا! این وعده‏ ای است که در کتاب خویش دادی و گفتی: «خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده ‏اند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان حاکمان زمین و دین مرضیّ خویش کند».24 پس از ایشان، ملائکه و پیامبران هم، چنان می‏گویند. آن چهار نور مقدس به سجده می ‏افتند و رسول خدا (ص) می‏فرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد می‏کند که آن روز معلوم است.25 

د ـ اجتماع لایۀ اصلی یاران امام(ع): امام علی(ع) در این زمینه تعبیر جالبی دارند که به ما در درک چگونگی اجتماع یاران قائم(ع) یاری می‌کند. ایشان می‌فرمایند: «چون وقت آن برسد، آقای بزرگوار و پیشوای دین مستقر و پا برجا گردد. پس [یاران] نزد آن بزرگوار گرد آیند، چنان‌که پاره‌های ابر در فصل پاییز گرد آمده و به هم می‌پیوندند». 26 

تشبیه جمع شدن یاران آن حضرت به جمع شدن ابرهای پاییزی، نشان از سرعت اجتماع و به هم پیوستن آنها دارد؛ چنان‌که در روایتی که در همین زمینه از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: «یاران قائم(ع) سیصد و سیزده مرد از فرزندان عجم (غیر عرب) هستند. گروهی از آنان به هنگام روز به وسیلة ابر حرکت می‌کنند و با نام خود و نام پدر و خصوصیات نسبشان شناخته می‌شوند. گروهی دیگر از آنها در حالی‌که در بستر خود آرمیده‌اند، بدون قرار قبلی در مکه بر آن حضرت وارد می‌شوند».27 

ه‍ ـ گونه شناسی یاران امام(ع) از حیث عرب و عجم: به تصریح روایات، اکثر یاران امام عصر(ع) عجم و غیر عرب هستند و یکی از مشکلات جدی امام(ع) در نبردها با اعراب خواهد بود تا جایی که از ایشان با تعبیر شمشیر برّان عرب یاد شده است.28  

و ـ اعلان جهانی: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است: «در آن روز (عاشورا) وقتی خورشید طلوع کرد و نورافشانی نمود، کسی از قرص خورشید به زبان عربی فصیح، خطاب به مردم فریادی می‏کشد که تمام آنها که در آسمان‌ها و زمین‌ها هستند، می‏شنوند: «تمامی مخلوقات! این مهدی آل محمد(ع) است» و او را به نام و کنیۀ جدش رسول‌الله(ص) و نسبش می‏خواند و گوش هر زنده ‏ای این صدا را می‏شنود. تمام مخلوقات در بیابان‌ها، شهرها، دریاها و خشکی‌ها بدان روی می‏کنند و با هم در این رابطه گفت‌وگو می‏کنند و از هم دربارۀ آنچه شنیده ‏اند می‏پرسند».29 

صبح شنبۀ عاشورای موعود که بناست حضرت ظهور کنند، وارد مسجدالحرام می‏شوند و دو رکعت نماز، رو به کعبه و پشت به مقام به جا می‏آورند و پس از دعا به درگاه الهی، نزدیک کعبه رفته، با تکیه بر حجرالاسود، رو به جهانیان کرده، اولین خطبة تاریخی خویش را چنین انشاء می‏کنند: پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان ـ سلام ‏الله علیهم اجمعین ـ ایشان چنین می‏فرمایند: « ای مردم! ما برای خداوند [از شما] یاری می‏ طلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ آری، ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجّه کند، من سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به اویم و همین‏طور راجع به نوح، ابراهیم، محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:«به درستی که خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید؛ خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست».30 من بازماندة آدم و ذخیرة نوح و برگزیدة ابراهیم و عصارة وجود محمد(ص) هستم. ... هر کس دربارة سنت رسول ‏الله(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم. 

هر کس را که امروز کلام مرا می‏شنود، به خداوند متعال قسم می‏دهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حقّ خداوند متعال و رسول گرامی‏ش و حقّ خودم، از شما می‏خواهم [به ما رو کنید] که من حقّ قرابت و خویشاوندی رسول‏ الله(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می‏کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند. ... از خدا بترسید و خدا را دربارة ما در نظر داشته باشید، ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند».31 

 سپس حضرت دست‌هایشان را به آسمان بلند کرده، با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می‏دارند: «أمّن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء؛ کیست آنکه وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند؟32 

 

3. پس از ظهور 

3ـ1. بیعت یاران

پس از آنکه حضرت گفتار خویش را به پایان می‏برند، شرطه‏ های حرم تلاش می‏کنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت، قدم پیش نهاده، شرّ آنها را از امام(ع) دفع می‏کنند. جناب جبرئیل هم پشت به کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت می‏کند و پس از او، سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان می‏بندند. امام صادق(ع) به مفضل‌بن عمر فرمودند: «ای مفضل! حضرت مهدی(ع) پشتش را به حرم می‏کند و دستش را که سفیدی خیره کننده‏ ای دارد، جهت بیعت دراز می‏کند و می‏فرماید: این دست خدا و از سوی خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت می‏کنند: «آنها که با تو بیعت می‏کنند، در حقیقت با خدا بیعت کرده ‏اند، دست قدرت الهی مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است».33 اوّلین کسی که دست حضرت(ع) را می‏بوسد، جبرئیل است و به دنبال او، ملائکه و نجبای اجنّه و سپس برگزیدگان. مردم هنگام صبح در مکه می‌پرسند: این مردی که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتی که با او هستند کیانند و آن نشانۀ بی‏ سابقه ‏ای که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حوالی طلوع آفتاب اتفاق می‏ افتد».34 

محمدبن مسلم نیز از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: «گویی جبرئیل که به صورت پرنده ‏ای سفید درآمده، اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت می‏کند و پس از آن، سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت می ‏آید، که برخی در رختخواب‏شان ناپدید می‏شوند که حضرت علی(ع) فرمودند: «ناپدید شدگان در رختخواب‏هایشان» و این گفتۀ الهی است: «در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همة شما را می‏آورد». 35 

مفادّ این پیمان نامه و بیعت را حضرت علی(ع) چنین بیان کرده ‏اند: «از یارانش پیمان می‏گیرد که: دزدی، زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنند، خون کسی را به ناحق نریزند، به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند، به خانه‏ ای حمله نبرند، تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا، نقره، گندم یا جویی را [برای خویش] انبار نکنند، مال یتیم را نخورند، به آنچه نمی ‏دانند شهادت ندهند، هیچ مسجدی را خراب نکنند، آنچه را که مست کننده است، ننوشند، خز و ابریشم نپوشند، در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنس‏بازی نکنند، گندم و جو را انبار نکنند، به کم، راضی و طرفدار پاکی و گریزان از نجاسات باشند، امر به معروف و نهی از منکر کنند، لباس‏های خشن بپوشند و خاک را متّکای خویش سازند و آن‏گونه که شایستة خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود نیز متعهد می‏شود که همانند آنها قدم برداشته، لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آنگونه باشد که آنها می‏خواهند و به کم راضی باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان‌طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آنگونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانی اختیار نکند».36 

پس از اتمام مراسم بیعت، جبرئیل برخاسته، به نام حضرت در دنیا بانگ می‏زند. ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است: «اولین کسی که با حضرت مهدی(ع) بیعت می‏کند جبرئیل است. به صورت پرنده ‏ای سفید رنگ فرود آمده، با ایشان بیعت می‏کند. سپس یک پایش را روی کعبه و پای دیگرش را روی بیت ‏المقدس می‏ نهد و با صدایی گویا و فصیح ندا در می‏دهد: فرمان خداوند رسید، دربارۀ آن شتاب نکنید».37 

پس از بیعت جناب جبرئیل(ع) دیگران نیز با آن حضرت(ع) بیعت کرده، مهیای اقدامات جهانی می‌شوند. 

3ـ2. فراخوان لایۀ دوم یاران (سپاه ده هزار نفری): مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنین روایت کرده است: «خداوند متعال جبرئیل را می‏فرستد تا اینکه به نزد او بیاید؛ بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده، به او می‏گوید: به چه دعوت می‏کنی؟ حضرت مهدی(ع) او را باخبر کرده، جبرئیل پاسخ می‌دهد: من اولین کسی هستم که با تو بیعت می‏کنم، دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] می‏کشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او می‏آیند و با او بیعت می‏کنند. او هم آنقدر در مکه می‏ماند که ده ‏هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت می‏کند».38 

3ـ 3. خسف بیدا: یکی از نشانه‌های حتمی و قطعی ظهور که‌اندکی پس از اعلان جهانی (صیحه) اتفاق می‌افتد، فرورفتن بخشی از سپاه سفیانی در بیابانی نزدیک مکه است. حدیفة بن یمان از وجود مقدس پیامبراکرم(ص) نقل می‏کند: «... سپاه دوم وارد مدینه می‏شوند و سه شبانه‏ روز آنجا را تاراج می‏کنند. سپس به قصد مکه از آن شهر خارج می‏شوند تا اینکه به بیابان (بیداء) می‏رسند. خداوند متعال جبرئیل را می‏ فرستد و به او می‏گوید: برو آنها را محو کن. او هم ضربه ‏ای با پایش به زمین می‌زند و خداوند متعال آنها را در زمین فرو می‏ برد. جز دو نفر از آنها نجات نمی‏یابند که هر دو از قبیلۀ جهینه هستند و برای همین گفته ‏اند خبر یقینی و مسلّم نزد جهینه‏ ای‏ هاست. سپس حضرت این آیة قرآن کریم را تلاوت کردند: «ولوتری إذ فزعوا...».39 

3ـ4. حرکت به سمت مدینه: بعد از وقوع حادثۀ فرو رفتن لشکریان سفیانی، روایات نقش نظامیِ دیگری را برای سفیانی در حجاز ذکر نمی‌کند، با توجه به اینکه این ماجرا پایان‌بخش نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نیروهایی برای او در مدینه باقی بماند که با قوای حکومت (خاندان فلان) کار زار کند و روایات خاطرنشان می‌سازد که حضرت مهدی(ع) پس از معجزة فرو رفتن قوای دشمن، با سپاه خود که متشکّل از چند ده هزار نفر رزمنده است برای آزاد سازی مدینه راهی آنجا شده، با دشمنان خود در آنجا درگیر می‌شود. به هر حال آن حضرت مهدی(ع) مدینه را فتح و حجاز را آزاد و نیروهای دشمن را منکوب می‌سازد و لشکر سفیانی هر کجا که رویاروی او باشد، از حجاز تا عراق و شام، شکست می‌خورد. روایات یک نبرد یا بیشتر را یاد می‌کند که در عراق بین لشکر سفیانی از طرفی و سپاهیان مهدی(ع) و یاران خراسانی وی از ناحیة دیگر اتفاق می‌افتد.40 

3ـ 5. حرکت به سمت عراق و بقیة نقاط جهان: امام(ع) پس از بازپس‌گیری شبه جزیره، رو به منطقة بین‌النهرین و عراق نموده، با همراهی ایرانیان این منطقه را از سفیانیان بازپس می‌گیرند. 

حضرت باقر(ع) فرمود: «قائم ما، نهضت خویش را از مکه آغاز می‌کند. پرچم و شمشیر رسول خدا(ص) و دیگر نشانه‌های پیامبر و درخشش گفتار محمدی(ص) با اوست. پس از نماز شامگاه فریاد بر می‌آورد: ای مردم! شما که در دیدگاه خدا و زیر فرمان و ارادة او هستید، به هوش باشید. به خدا ایمان آورید که پیامبران را با مشعل کتاب و قانون و برهان‌های روشن، فرستاده است. خدا شما را فرمان می‌دهد که برای او شریک قرار ندهید و پاسدار دین و گفتار پیامبر باشید. زنده بدارید آنچه را قرآن زنده کرده است و نابود سازید آنچه را قرآن از بین برده است. قلبتان به خاطر هدایت و نجات گمراهان بتپد. من شما را به سوی خدا و پیامبر می‌خوانم، که برنامه‌های قرآن را اجرا کنید. باطل را بکوبید و راه و روش پیامبر را به پا دارید. پس از این گفتار، یارانش که 313 نفر می‌باشند، مانند ابر‌های پراکندة پاییزی، به هم می‌پیوندند. آنها مردانی هستند که در شب به راز و نیاز با خدا زنده‌اند و در روز، شیران بیشة شجاعت‌اند. خداوند نخست حجاز را برای او می‌گشاید و او زندانیان بنی‌هاشم را آزاد می‌سازد، پرچم‌های سیاه کوفه به زیر می‌آید، و به عنوان نشانة بیعت، به سوی امام قائم فرستاده می‌شود. در این هنگام است که امام سپاه را به شرق و غرب جهان می‌فرستد تا بیداد و بیدادگران را ریشه‌کن سازند، و کشورها برای او گشوده می‌گردد و به دست او استانبول (دروازة غرب) فتح می‌شود».41 

 

4. دورة استقرار حکومت جهانی 

پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث کاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی دربارة کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طیّ الارض،42 طیّ الهواء43 و طیّ الماء44 یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها می‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. علاوه بر این، حتی طیّ طریق عادی با چنان امنیتی خواهد بود که یک زن بدون آنکه دچار مشکلی شود و کسی متعرض او شود، مسیر شام تا حجاز را پیاده در می‌نوردد و به بیت الله الحرام می‌رسد. به همین دلیل در ایام حج، شهر مکه مملو از جمعیت خواهد بود؛ از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.45 

 

ماهنامه موعود شماره 106 

پی‌نوشت‌ها:‌

1. ر. ک:‌ کورانی، عصر ظهور، ص293.

2. ص84، باب 1، 33.

3. بحارالانوار، ج52، ص210.

4. همان، ج52، ص240.

5. همان، ج52، ص210.

6. الممهدون للمهدی(ع)، ص60؛ یوم‌الخلاص، ص570.

7. منتخب‌الاثر، ص451؛ بشارةالاسلام، ص34، یوم‌الخلاص، ص532؛ بیان‌الائمّه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.

8. الغیبـ[ نعمانی، ص178؛ در این زمینه ر. ک: عصر ظهور، ص293.

9. تفصیل این مطلب و جنایات و کشتارگاه‌هایی را که سفیانی در شهرهای مختلف عراق از خون شیعیان به راه می‌اندازد در کتاب شش ماه پایانی، نوشتة استاد مجتبی الساده مطالعه نمایید.

10. نسخة خطی، فتن، ابن حماد، ص89، به نقل از: عصر ظهور، ص 145.

11. تفصیل بیشتر این مطلب را در ضمن حوادث ماه محرم کتاب شش ماه پایانی مطالعه نمایید.

12. الزام الناصب، ج2، ص166؛ یوم الخلاص، ص701.

13. برای نمونه ر.ک: عصر ظهور،ص17.

14. برای نمونه ر. ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ص398.

15. ر. ک: فصل‌نامة انتظار، شمارة پنجم.

16. الارشاد، ج2، ص371؛ الغیبـة، شیخ طوسی، ص266؛ إعلام الوری، ص 429.

17. تفصیل این مطلب را در کتاب عصر ظهور، ص300 به بعد مطالعه کنید.

18. بشارةالاسلام ص267، به نقل از: بحارالانوار.

19. عصر ظهور، ص301.

20. عصر ظهور، ص302 به نقل از: نسخه خطی ابن حماد، ص95.

21. عصر ظهور، ص311.

22. روایتی است که از بین سلسله سند و یا آخر آن یک یا چند نفر راوی حذف شده باشد.

23. نسخه خطی ابن حماد، ص91 بنابر نقل عصر ظهور، ص312.

24. اشاره به آیة نازل شده در روز غدیر: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتمیت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً» یعنی اسلام را مسلط و خوف آنها به آرامش تبدیل کند.

25. الغیبـة نعمانی، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.

26. فیض‌الاسلام، ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، ص1202، ح1.

27. همان، ص369، ح157.

28. ر. ک: الغیبـة نعمانی، ص235.

29. یوم الخلاص، ص543؛ المهدی(ع) من المهد الی الظهور، ص341.

30. سورة آل عمران(3)، آیة‌33.

31. الغیبـة نعمانی، ص 121؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ بشارةالاسلام، ص 102.

32. سورة نمل (27)، آیة 62.

33. سورة فتح (48)، آیة 10.

34. بشارةالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ یوم الخلاص، ص320.

35. الغیبـة نعمانی، ص21؛ منتخب الاثر،‌ص422؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص265.

36. منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ یوم‌الخلاص، ص292؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص244.

37. بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشارة الاسلام، ص259؛ یوم الخلاص، ص319؛ المهدی(ع) من المهد الی الظهور، ص340؛ السفیانی، ص145.

38. بشارة الاسلام، ص227؛ منتخب‌الاثر، ص468.

39. بحارالانوار، ج52، ص187؛ منتخب الاثر، ص456؛ بشار\الاسلام، ص21؛ یوم‌الخلاص، ص673.

40. عصر ظهور، ص150.

41. ابن حماد، الفتن (نسخه خطی)، ص59، به نقل از: معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج3، ص295، ح832.

42. کرامتی از بزرگان که به سبب آن مسافتی زمینی در مدّتی کوتاه در نور دیده می‌شود.

43. همانند طیّ‌الارض با این تفاوت که حرکت در آسمان خواهد بود.

44. همانند طیّ‌الارض با این تفاوت که حرکت بر روی آب خواهد بود.

45.تفصیل بیشتر این مطلب را در کتاب چشم‌اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)، نوشتة حجّت‌الاسلام و المسلمین طبسی مطالعه نمایید.


 سوریه

 

وقتی برای آگاهی از اوضاع آخرالزمان و حوادث سال های قبل از ظهور کبرای امام عصر(عج) به منابع و احادیث مراجعه می کنیم، علاوه بر حوادث و نشانه ها، به نام مکان هایی بر می خوریم، که در آن روز ها صحنه ی کشمکش و درگیری خواهند بود.

حوادث و فتنه های آخرالزمان چون طوفانی، تمامیت جغرافیای شرق اسلامی را فرا می گیرد و پنج منطقه «شامات، حجاز، عراق، یمن و ایران» در آن روزها درگیر خواهند شد.


دمشق

در مورد فتنه‌ها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق می‌افتد، روایات بسیاری از شورش‌ها، جنگ‌ها و زلزله‌ها در شام و دمشق، خبر می‌دهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج می‌کند، نقش آنجا پررنگ‌تر می‌شود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور می‌کند و در برخی دیگر از دمشق می‌آید.

 

دمشق، پایگاه سفیانی

در کتاب «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر علیه‌السلام آمده است:

«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می‌شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست.(1)

در مورد حوادث زمینه‌ساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله روایت شده است: «هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام می‌کند و تسخیر مرکز، بر او سخت می‌شود و طولی نمی‌کشد که او نیز کشته می‌شود...»(2)

 

کامل سلیمان نویسنده کتاب «یوم الخلاص» می‌گوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت می‌رسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنی‌عباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتون‌های شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می‌کند و همه سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود می‌سازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق می‌نشیند»(3)

منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است.

در مورد اولین سرزمینی که سفیانی اشغال می‌کند، در روایات به نقل از امیرمۆمنان، علی علیه‌السلام چنین آمده است: «[سفیانی] روز جمعه خروج می‌کند و بر فراز منبر دمشق، قرار می‌گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می‌کند، خطبه می‌خواند، و مردم را به جهاد فرمان می‌دهد، و از آنها بیعت می‌گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه مطابق میلشان باشد چه نباشد.(4)

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می‌گذارد، و قبایل عرب بر گرد او می‌آیند؛ ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران علیه او می‌شورند ولی سفیانی بر آنها غلبه می‌کند، و بر شام سیطره می‌یابد.(5)

 

مدت حکومت سفیانی

رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله  در مورد مدت حکومت سفیانی می‌فرمایند: «هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه (کُوَر خمس): دمشق، حمْص، حلب، اردن، قنّسرین تسلط بیابد، نه ماه برای او بشمارید.(6)

 

ظهور حضرت مهدی(عج)، پایان کار سفیانی

در احادیث آمده است که سپاه سفیانی، پس از ظهور امام زمان علیه‌السلام، به فرمان خداوند در بیابانی به نام بیداء فرو می‌روند و تنها دو نفر از آنها باقی می‌ماند که فرشته‌ای به آنها سیلی می‌زند و چهره هر دو به پشت برمی‌گردد، یکی را نزد دشمنان حضرت مهدی علیه‌السلام می‌فرستد که به آنها انذار بدهد، و دیگری را با نام «بشیر» نزد سپاه امام می‌برد و نابودی سپاه سفیانی را به امام بشارت می‌دهد.

امام علی علیه‌السلام درباره پایان کار سفیانی این‌گونه می‌فرمایند: « ... ساعتی نمی‌گذرد که تمام سپاهیانش (سفیانی) نابود می‌شود، پس مهدی علیه‌السلام او (سفیانی) را گرفته و در زیر درخت پرباری که شاخه هایش به دریاچه طبریه متمایل شده سر می‌برد و شهر دمشق را به تصرف خویش در می‌آورد.» (7)

همچنین امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «برای مصر منبری می‌سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می‌کنم. یهود را از همه سرزمین‌های عربی بیرون می‌نمایم، و جامعه عرب را با این عصایم می‌رانم، همه اینها را مردی از تبار من انجام می‌دهد.(8)

بنابراین همان گونه که مشاهده شد، دمشق یکی از کُوَر خمس است که سفیانی آن را تصرف می‌کند و همچنین در وقایع آخرالزّمان نقش به سزایی دارد.

 

پی نوشت:

1.  غیبت نعمانی، ص 149 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1106.

2. روزگار رهایی، ج2، ص 992.

3. الحاوی للفتاوی، ج2، ص 141به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 995

4. الزام الناصب، ص 198 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1088.

5. روزگار رهایی، ج2، ص 1116.

6. غیبت نعمانی، ص 163به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1129.

7. الملاحم و الفتن، ص123، به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 471.

8. بحارالانوار، ج53، ص60به نقل از: روزگار ر رهایی، ج1، ص 472.

 

منبع: دانشستان سرزمین های درگیر، به کوشش اسماعیل شفیعی سروستانی، ص501

سایت موعود

  

 

 

اردن

 

وقتی برای آگاهی از اوضاع آخرالزمان و حوادث سال های قبل از ظهور کبرای امام عصر(عج) به منابع و احادیث مراجعه می کنیم، علاوه بر حوادث و نشانه ها، به نام مکان هایی بر می خوریم، که در آن روز ها صحنه ی کشمکش و درگیری خواهند بود.

حوادث و فتنه های آخرالزمان چون طوفانی، تمامیت جغرافیای شرق اسلامی را فرا می گیرد و پنج منطقه «شامات، حجاز، عراق، یمن و ایران» در آن روزها درگیر خواهند شد. 


جایگاه اردن در تحولات آخرالزمان

یکی از مناطق مهم در وقایع آخرالزمان «اردن» است. موقعیت اردن در ابتدای روایاتی که به «کُور خمس» (مناطق پنج گانه) پرداخته اند، آمده است. کُور خمس مناطقی هستند که توسط سفیانی تصرف می شوند. سفیانی از «وادی یابس» (بیابانی در مرز اردن و سوریه) ظهور می کند،ابتدا بر « دمشق» تسلط می یابد و آنگاه از بنی کلب بیعت می گیرد.

در حدیثی از حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) آمده است:

پسر هند جگرخوار(سفیانی) از سرزمین خشکیده بیرون می‌آید، او مردی متوسط القامة است، قیافه‌اش وحشتناک و سرش ضخیم است و رویش آبله دارد. اگر او را ببینی خیال می‌کنی یک چشم دارد. سفیانی از اولاد ابوسفیان می‌باشد.(1)

سفیانی خروج می کند، به نجف (یا کوفه) می آید و بر منبر می نشیند. وی گروه کثیری از مردم را فریب می دهد، آنان را با خود هم دست می کند و مناطق پنج گانه: شام، دمشق، فلسطین، اردن و قنّسرین را تصرف می نماید. در تفاسیر آمده که منظور از سرزمین خشکیده، « در عا» یا «اذرعان» است که در مرز سوریه و اردن قرار دارد.

از امام صادق(علیه السلام) نیز روایت شده که: سه نفر از سران شام: ابقع (فردی که سیاه و سفید است)، اصهب (فردی غیر مسلمان و کافر) و سفیانی با هم درگیر می شوند؛ سفیانی بر آنها چیره می شود، بر سوریه و اردن استیلا می یابد و منطقه تحت فرمانروایی او یکپارچه می شود.

یکی از مناطقی که به نحوی با اردن مرتبط می باشد،«دریاچه طبریه» است. این دریاچه در فلسطین قرار دارد و رود اردن آن را از جنوب به «بحر المیت» پیوند می دهد. دریاچه طبریه محلی است که دجال از آن ظهور می کند. حضرت مهدی(عج) در آنجا، زیر درختی که شاخه های آن در این دریاچه افتاده، سر از بدن سفبانی جدا و با یاران خود بیعت می کند.

از آنچه که از احادیث بر می آید، می توان نتیجه گرفت که اردن یکی از میادین جنگ در آخرالزمان است و اوضاع نا آرامی را پیش رو دارد. 

 

پی نوشت:

محرمی، غلام حسن، جلوه های اعجاز معصومین(ع)، ص800

 

منبع: دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه شریف ظهور، ج1، به کوشش اسماعیل شفیعی سروستانی.

سایت موعود

 

حوادث ایران ، عراق و سایر کشور ها به زودی .

بیانی و تحلیلی از مفهوم دجال آخرالزمان

7741729565

واحد: تابحال تفسیرها و تطبیقهای احتمالی زیادی برای احادیث و مباحث آخرالزمان و ظهور امام زمان (عج) با وقایع هر زمان انجام شده است که بسیار با عدم قطعیت همراه است، همچنین همیشه همراه با نگرش نویسنده و گوینده نسبت به جهان و تفسیر و اطلاع او از واقعیتهای جهان است که می تواند با تحلیلها و تفسیرهای خواننده و شنونده موافق یا متفاوت باشد. تحلیل زیر نیز همینطور است. همچنین بسیاری مسائلی که مطرح شده است گاهی بسیار دشوار است برای ذهن و شاید تا نزدیک شدن به وقوع آنها نتوان درک درستی از آنها بدست آورد، با اینحال به نظر واحد باید تحلیلها و سخنان متفاوت را خواند و شنید و تفکر و تعقل کرد تا بتوان به تحلیل و درک خود از بعضی واقعیتها و علوم مربوطه رسید. نوشته زیر با این نگرش قرار داده شده است. 



چکیده
ما در این تحقیق برآنیم که یکی از دشمنان مهدی موعود(عج) که فساد و فتنه‌ی او سراسر عالم را فرا می‌گیرد، را بشناسیم. این دشمن که همان دجّال نام دارد، در روایات شیعه از نشانه‌های ظهور از آن یاد شده است. در فصول ابتدایی به بررسی انواع فتنه و دیدگاه‌ها و ویژگی‌ها و صفات دجّال از نظر مسیحیت، یهودیت و اسلام مورد بررسی قرار می‌گیرد.
در فصول میانی به شناسایی دجّال در زمان کنونی و نمونه‌ها و مصادیق آن در حال حاضر می‌پردازیم و همچنین شیطان‌پرستی که یکی از حامیان سرسخت دجّال می‌باشد مورد بررسی قرار می‌گیرد. در فصل پایانی به بررسی چگونگی مبارزه با فتنه و فساد دجّال و راهکارهای عملی مبارزه با این فتنه‌ی بزرگ مورد تحلیل قرار می‌گیرد.
واژه‌های کلیدی : دجّال ، فتنه ، تک چشمی ، شیطان ، مهدویت
مقدمه
سلام ودرود بی پایان بر آن راه خدا که تنها راه سعادت، رهپویی در راه ولایت و هدایت اوست. سلام بر آستان شهیدان و درود به محضر امام شهیدان. همان طور که می دانیم اصلی ترین دشمن مهدی موعود که گسترده‌ترین فتنه‌ها، و انحرافات و ریزش‌ها را در آخر الزمان میان مردم جهان ایجاد می‌نماید، دجال است. از طرفی در عرصه‌ی «مهدی شناسی» با هفت شاخه اصلی و بنیادین مواجه می‌شویم که به صورت خلاصه عبارتند از:

1- چهره شناسی :

شناسایی ویژگی‌های ظاهری و جسمانی مهدی موعود(روحی فداه)

2- تبار شناسی :

شناسایی سلسله‌ی پدران و مادران مهدی موعود(عج) تا حضرت آدم و حوا(علیهما السلام)

3- تاریخ شناسی :

شناسایی تاریخ ولادت، تاریخ غیبت صغری و تاریخ غیبت کبرای مهدی موعود(عج)

4- شأن و مقام شناسی :

شناسایی شئونات و مقامات مهدی موعود (عج) و جایگاه حقیقی او در نظام هستی

5- اخلاق شناسی :

شناسایی سیره‌ی اخلاقی مهدی موعود(عج) در عرصه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی

6- حکومت شناسی :

شناسایی ارکان سیاست و حکومت در دولت کریمه مهدوی

7- دشمن شناسی :

شناسایی دشمنان اصلی مهدی موعود (عج) و شناخت فتنه‌ها و فساد انگیزی های ایشان.
در شاخه‌ی هفتم و در عرصه‌ی دشمن شناسی مهدوی، با نام دو چهره‌ی اصلی مواجه هستیم: سفیانی و دجّال. چهره‌ی اول شخصیتی حقیقی و یهودی از آل ابی‌سفیان است که هم زمان با ظهور مهدی موعود(عج) از دو جبهه‌ به سوی سپاهیان و هواداران آن حضرت لشگرکشی می‌کند امّا چهره‌ی دوم شخص یا جریان عجیب و پر رمز و رازی است که فتنه گری و فساد انگیزی خویش را از سالیان پیش از ظهور و با استفاده از ابزارهایی پیشرفته و کارآمد در عرصه جهانی آغاز می نماید و بیشتر مردم جهان را از فضای معنوی و آرمان‌های مهدوی دور می‌سازد. بنابراین اصلی‌ترین دشمن منجی موعود که فساد و فتنه‌ی ایشان شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد دجّال و دجّال‌صفتان عالمند. از این رو شناسایی حقیقت دجّال و دجّالیان و آگاهی از بنیان‌های فتنه‌گری و ابزارهای فسادانگیزی ایشان از چند جهت ضرورت دارد:

« دجّال‌شناسی » راهی به « مهدی‌شناسی » :

یکی از راه‌های شناخت هر چیز، شناسایی ضد آن چیز است. مثلاً برای شناخت «روز» می بایست از ویژگی‌های ضد آن که «شب» باشد آگاه باشیم. در غیر اینصورت به شناختی دقیق از «روز» دست نمی‌یابیم. از این رو، یکی از راه‌های شناخت هر شخصیت، شناخت دشمنان او و ویژگی‌های آنان است. بدین‌سان، شناخت دشمنان مهدی موعود(عج) و بررسی ویژگی آنان می‌تواند ما را به شناختی دقیق‌تر از مهدی موعود(عج) و ویژگی‌های اخلاقی او رهنمون کند تا معیاری باشد برای ایجاد نزدیکی و تناسب اخلاقی میان ما و آن حضرت و نیز ملاکی باشد برای ایجاد دوری و ستیز اخلاقی با دشمنان آن حضرت.

« دجّال‌شناسی » زنگ هشداری جدی :

با شناسایی دجّال و جلوه‌های رنگارنگ و فراگیر او در سطح جهان، زنگ هشداری جدی برای تمام دوستداران مهدی موعود(عج) به صدا در می‌آید که ای وای چه غافل نشسته‌ایم، در حالی که فتنه‌ی دجَال به متن جامعه، رسانه، مدرسه، خانه و خانواده‌های ما نفوذ کرده و آرمان‌های شیطانی خویش را در ذهن و جان جوانان ما رسوخ داده و ما را به ستیزی آشکار با آرمان‌های مهدوی وادار ساخته است.

« دجّال‌شناسی » مانع زدایی تربیت مهدوی :

با شناسایی دجّال و بنیان‌های فسادانگیزی او، باید همه‌ دست در دست هم به فکر چاره بر آییم، کودکان و نوجوانان خود را در یابیم، خانه‌ها و خانواده‌ها را از غرقاب فراگیر فساد دجّال نجات دهیم و راهکارهای عملی ستیز با فتنه‌ها و فسادها‌ی فراگیر او را دریابیم ودر متن جامعه، رسانه، مدرسه و خانواده‌ها نهادینه نماییم تا بتوانیم با مانع‌زدایی تربیتی، غسل پاک و عفیف را برای مجاهدت و جان‌فشانی در عرصه‌ی مهدی یاوری تربیت نماییم.
فصل اول : دجّال اصلی ترین دشمن منجی موعود
ظهور دجّال در فرجام زمان، به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان، از آموزه‌های مشترک بین یهودیت، مسیحیت و اسلام است. ردپای دجّال را از دو قرن قبل از میلاد مسیح، در تورات و آموزه‌های موسوی و آن‌گاه در انجیل و آموزه‌های عیسوی و پس از آن در قرآن و روایات محمدی(صلی الله علیه و اله) می‌توان یافت.

الف) دجّال از دیدگاه مسیحیت و یهودیت ( دیدگاه اول )

واژه‌ی دجّال در زبان عِبری و درآموزه‌های یهودی به معنای «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه‌ی «دج:دشمن، ضد» و «آل: خدا»(1) تشکیل شده است. واژه‌ی دجّال در الهیات مسیحی، به معنای ضد مسیح«Antichrist» می باشد. از منظر الهیات مسیحی دجّال کسی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند و پرچم ضدیت و دشمنی با تمام آموزه‌های عیسی مسیح را بر می افرازد. به علاوه عدّه‌ای از اندیشمندان مسیحی بر این باورند که دجّال شخصی خاص و دشمن برجسته‌ی مسیح است. برخی دیگر دجّال را مجموعه‌ی کامل کسانی می‌دانند که با عیسی مسیح مخالفند.

ب) دجّال از دیدگاه اسلام ( دیدگاه دوم )

واژه‌ی دجال در زبان عربی، صیغه‌ی مبالغه از ماده‌ی «دَجَلَ» به معنای «کذاب و حیله‌گر و بسیار دروغ‌گو» است.(2) واژه‌ی دجّال همچنین می تواند از مصدر«تدجیل» به معنای «پوشاندن با طلا» و «آب طلاکاری» ‌باشد. از آن جا که فرآیند آب طلاکاری فلزی غیر از طلا با ظاهر طلا عرضه می‌شود و در آن نوعی دغل و ظاهرفریبی صورت می‌پذیرد، به همین دلیل افراد بسیار دروغگویی که باطل را حق جلوه می دهند و به زشتی‌ها صورتی زیبا و فریبنده می‌پوشانند، دجّال نامیده می‌شوند.
طبق آموزه‌های اسلامی، دجّال با استفاده از هر نوع دروغ و حیله و سحر و جادو به امور باطل لباس حق می‌پوشاند. او زشتی را زیبایی، بدی را خوبی و جهنم را بهشت جلوه می‌دهد. فساد و فتنه‌ی او شرق و غرب عالم را فرا می‌ گیرد و به تمام خانه‌های مردم جهان وارد می‌گردد. اساس فسادگستری و فسادانگیزی‌های او بر موسیقی و استفاده از جذابیت‌های زنان استوار است. در روایات نبوی از فتنه‌ی دجّال با عنوان «أشّدُّ الْفِتَن: سخت‌ترین فتنه‌ها»(3) یاد شده است! پیامبراسلام از امت خویش خواسته است که دجّال و ویژگی‌های او را به خوبی بشناسند، در فتنه‌انگیزی‌های او به دقت بیندیشند و خطر خیزی آن را به یکدیگر و آیندگان خویش یادآور شوند و در همه حال بر ضد دجّال و آرمان‌هایش عمل نمایند:
«ویژگی‌های دجّال را برایتان گفتم تا در آن بیندیشید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد او عمل نمایید. آیندگان خویش را ازفتنه‌ی دجّال با خبر سازید و یکدیگر را بدان یادآور شوید!! پس همانا فتنه‌ی دجّال، سخت‌ترین فتنه‌ها و شدیدترین آزمایش‌هاست.»

ج) دجّال از منظر روایات ( دیدگاه سوم )

به طور اساسی درباره‌ی دجّال و خروج وی ، دیدگاه‌های متفاوتی براساس روایات ارائه شده است:
1- دیدگاه اول :
برخی بر این باورند که دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکسی با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حلیه‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این که در روایات از دجّال‌های فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «قیامت برپا نمی‌شود تا وقتی که مهدی(عج) از فرزندانم قیام کند و مهدی قیام نمی‌کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگویند: من پیامبرم»(4).
هم چنین برخی از اندیشمندان اسلامی و کارشناسان معارف مهدوی، دجّال و ویژگی‌های شگفت‌انگیز او را که در روایات اسلامی بیان شده است، اشاراتی کنایی و استعاری می دانند که به صورت رمزگونه از جریان ضدخدایی و شیطانی‌ در آخرالزمان خبر می‌دهد که بر قلب و ذهن مردم عالم، تسلط می یابد و فسادگستری و فتنه‌انگیزی را در سطح جهان به نهایت درجه‌ی ممکن می‌رساند. این جریان فراگیر، تمام آموزه‌های الهی را به سُخره می‌گیرد، همه‌ی ارزش‌های اخلاقی را زیر پا می‌نهد و تمام فضیلت‌های انسانی را درهم می‌کوبد. طبق این دیدگاه، دجّال می‌تواند نمادی از نظام مادی‌گرایی حاکم بر جهان باشد که با مظاهر فریبنده و خیره‌کننده خود چشم انسانی و معنویت‌گرای مردم عالم را کور کرده و تنها چشم حیوانی و مادی‌گرای آنان را گشوده است از این منظر، دجّال یک فرد نیست بلکه عنوانی است کلی برای افراد حیله‌گر و پُر تزویری که بر سر راه انقلاب جهانی منجی موعود ظاهر می شوند و مانع می‌تراشند و برای فریب مردم و کشاندن آنان به سوی فساد و طغیان و خداستیزی از همه وسیله و حیله‌ای استفاده می کنند.
2- دیدگاه دوم :
گروهی دیگر او را فردی معین می دانند که با عنوان«دجّال» خروج می کند و مردم را به انحراف می‌کشاند. برخی به اسنتاد روایاتی او را زنده می دانند. برای مثال گفته می‌شود او در زمان حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهد ماند. هم چنین برخی از دانشمندان اسلامی دجّال را شخص معینی دانسته‌اند که هرچند یهودی الاصل است اما هویت اصلی او تا زمان ظهور منجی موعود ناشناخته باقی می‌ماند. طبق این دیدگاه، دجّال مردی یک چشمی با توانمندی فوق‌العاده است که در آخر الزمان ظهور می‌کند. او با ابزارها و مرکب‌های شگفت‌انگیزی که در اختیار دارد، فوج فوج مردم عالم را از گرایش به آرمان‌های منجی موعود باز می‌دارد و با حیله و تزویر مردم را به سوی شقاوت و جهنم ابدی سوق می‌دهد.
3- دیدگاه سوم :
این دیدگاه که در واقع دیدگاه برگزیده‌ی ماست، در حقیقت جمع میان دو دیدگاه قبلی است: یعنی همان‌گونه که از ریشه‌ی لغوی دجّال و از منابع حدیثی معتبر استفاده می شود، دجّال منحصر به یک شخص آن هم با یک چشم در میان پیشانی و با جثه‌ای افسانه‌ای و مرکبی رویایی نیست بلکه عنوانی کلی است برای تمام سردمداران دروغ‌گو و فریبکار از رهبران مادی دنیا در آخرالزمان و نیز نمادی سمبلیک است برای تمام افراد پر ترویز و حیله‌گر که برای کشاندن توده‌های مردم جهان به دنبال ایده‌های شیطانی و هواهای نفسانی خود از هر مکر و دروغ و فریبی استفاده می‌کند(دیدگاه اول) اما در واقع دجّال یک مفهوم کلی است که می‌تواند بر مصادیق بی‌شمار منطبق گردد. از میان این مصادیق بی‌شمار، دجّال دارای یک مصداق اصلی با توانمندی‌های شگفت‌انگیز شیطانی است که چهره و هویت اصلی‌اش در زمان ظهور آشکار می گردد و نیز دارای مصادیق فراوان فرعی از پیروان و هم قطاران اوست(دیدگاه دوم) پس دجّال براساس دیدگاه سوم، در واقع یک مفهوم کلی و یک جریان عظیم است که سرپرستی این جریان را یک فرد پر ترویز و حیله‌گر بر عهده دارد. که هویت او تا زمان ظهور ناشناخته باقی می‌ماند.
از این نظر، واژه‌ی دجّال، همانند واژه‌ی «شیطان» خواهد بود. (5) چنانچه شیطان نیز یک مفهوم کلی است که دارای یک مصداق اصلی و مصادیق بی‌شمار فرعی می‌باشد. مصداق اصلی مفهوم «شیطان»، همان «ابلیس اعظم» است و مصادیق فرعی آن، تمام پیروان و فرمانبران ابلیس از جنیان و انسیان در طول تاریخ می باشد.
فصل دوم : جلوه های آخرالزمانی دجّال
طبق دیدگاه سوم که در فصل قبل گذشت، معرفت و شناخت دجّال مستلزم سه مولفه است :
1- دجّال دارای مصادیق فراوان فرعی است که تمام پیروان دجّال و دجّال‌صفتان عالم را در بر می گیرد.
2- دجّال دارای یک مصداق اصلی و ناشناس است که هویت حقیقی‌اش تا زمان ظهور ناشناخته باقی می‌ماند و پس از ظهور برای همگان آشکار می‌گردد.
3- دجّال دارای جلوه‌های گوناگون و رنگارنگی است که با آن بیشتر مردم جهان را می‌فریبد و آنان را از گرایش به آرمان های الهی منجی دور و گریزان می‌سازد.
براساس این دیدگاه جلوه‌های آخرالزمانی دجال را می توان این گونه برشمرد:
الف) تسلط نظام مادی‌گرایی که خود شامل تمام مظاهر فریبنده‌ی دنیوی « از ثروت جویی و زن پرستی و جاه طلبی تا شراب خواری و استفاده مواد مخدر » می گردد. نظامی که چشم خدابین و معنویت‌گرای آن از اصل و اساس از بین رفته و چشم ظاهربین و دنیاگرای آن به صورت افراطی گشوده شده است.
ب) تسلط نظام رسانه‌ای که ابزار آن ماهواره‌ها، اینترنت، سینما، تلویزیون، موبایل و... است و بنیان کار آن بر فیلم‌ها و موسیقی‌های حرام با تکیه بر سکس و خشونت و لااُبالی‌گری استوار است. نظامی که از طریق امواج، ذهن و اندیشه‌ی مردم جهان را در چنبره‌ی خویش گرفته و آنان را با تک چشم جادویی خویش سحر کرده و به هر سویی که می‌خواهد، می‌کشاند.
ج) فراگیری طاغوت‌های سیاسی، ناتوهای فرهنگی و عرفان‌های دروغین نوظهور که خود شامل ابرقدرت‌های شیطانی، لابی های صهیونستی، تیم‌های فراماسونری، کابالا، شیطان‌پرستی و... می‌گردد. فرقه و گروهای اهریمنی که بر ارکان قدرت و ثروت جهان چنگ انداخته و بیشتر مردم جهان را در جولان‌گاه فتنه و فساد خویش تار و مار ساخته‌اند.

1- دجّال ، از نشانه های ظهور

همان‌طور که می دانیم، یکی از نشانه‌های ظهور که فراوان از آن سخن به میان آمده، «خروج دجّال» است. اگرچه این رخداد در شمار نشانه‌های حتمی ظهور ذکر نشده است، اما تعداد روایات آن در منابع روایی، به ویژه در منابع اهل سنت، به مراتب از تعداد روایات درباره‌ی نشانه‌های حتمی ظهور بیشتر است.
از روایات اسلامی استفاده می‌شود که دجّال فردی ستمکار، دروغ‌گو، حیله‌گر و پر تزویر است که در آخرالزمان مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از دجّال سخن به میان آمده است. در روایاتی، از خروج دجّال به عنوان نشانه‌های ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از «أشْراطْ الساعَة: نشانه‌های قیامت»(6) یاد شده است. در کتاب‌های اهل‌سنت بیشتر با عنوان یکی از نشانه‌های برپایی قیامت معرفی شده است اما منابع روایی شیعه، اغلب از آن به عنوان حادثه‌ای مهم و فراگیر که هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج) رخ خواهد داد، در شمار نشانه‌های ظهور یاد کرده‌اند.

2- ویژگی و نشانه‌های دجّال

أصبغ بن نباته از حضرت علی(علیه السلام) پرسید: یا امیرالمومنین! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمودند:«--- بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت کسی است که اور را تکذیب کند. بدان که نشانه‌های او این است که :
1- چشم راستش کور شده [ از اصل خلقت، چشم راست ندارد. به گونه‌ای که گودی حدقه‌اش نیست] و چشم دیگرش در وسط پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد و در آن گوشت بسته شده‌ای است که با خون درآمیخته است.
2- میان دو چشمش نوشته است:«کافر» که هر با سواد و بی‌سوادی آن را می خواند.
3- در دریاها فرو می‌رود.
4- مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می کنند طعام است.
5- در زمان قحطی سختی خروج می‌کند در حالی که بر مرکبی خاکستری سوار است.
6- هر قدم از مرکب او یک میل است و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده می‌شود و بر آبی نگذرد جزء آن که فرو رود و جای آن تا روز قیامت خشک بماند.
7- به آوازی که تمام جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: «ای دوستان من، نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما!».
8- دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی‌ای است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود. براستی که پروردگار شما نه یک چشمی است ونه غذا می خورد نه راه می‌ررود و نه زوال دارد و برتر است خداوند از این اوصاف، برتری بزرگی!
9- آگاه باشید بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند.
10- خداوند او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را «افیق» نامند، به دست کسی که عیسی(علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشیدکه پس از آن، حادثه‌ای بزرگ واقع خواهد شد و آن خروج دابّه (7) از زمین است. (8)
1- از نکات شگفت‌آور و تأمل‌برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط بسیار شدیدی است که بین دجّال و یهود مطرح شده است. چنانچه در روایات آمده است که: « بیشتر پیروان دجّال یهودی‌ها هستند».
2- نکته‌ی مهم‌تر این که فضای بیشتر روایات در برشماری ویژگی‌های دجّال، فضایی کنایی و استعاری است که سمبل‌ها و کدهایی رمزگونه را برای شناسایی دجّال فرا روی مخاطبان خویش قرار می دهد. چنین فضایی بیشتر از هر چیز نیازمند دقت و تأملی فراوان و تحلیلهای عمیق و دقیق براساس کیاست و زیرکی‌های مومنانه است چنانچه پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) بر این امر مهم تأکید ورزیده و نسبت به آن متذکّر شده‌اند.(9)
فصل سوم : بنیان‌های فتنه‌ی دجّال
فتنه‌ی دجّال، بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین فتنه‌ای خواهد بود که جهان آفرینش و نسل آدمی به خود دیده است. به عبارتی بهتر، فتنه‌ی دجّال، تکامل یافته‌ی تمام فتنه‌ها در طول تاریخ بشر و پیشرفته‌ترین و گمراه کنده‌ترین فتنه‌هاست. تا جایی که می‌توان گفت: تمام فتنه‌های پیشین در طول تاریخ بشری، هرکدام قطعه‌ای برای ساختن و تکمیل «پازل فتنه‌ی دجّال» بوده است. از طرفی پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: « هیچ فتنه‌ی کوچک و بزرگی در دنیا به وجود نیامده است مگر آن که برای شکل‌گیری فتنه‌ی دجّال آمده است».(10).
قتل عام ملت ها ، چپاول ثروت ها ، لجام گسیختگی شهوت ها
بنیان‌های فتنه‌ی دجّال بر قتل عام و خونریزی، چپاول وغارت اموال، شهوت‌پرستی و فساد جنسی استوار گشته است. بنابراین می توان گفت که چهار فتنه در پیش روی ماست: در فتنه‌ی نخست خونریزی حلال شمرده می‌شود. در فتنه‌ی دوم علاوه بر خونریزی، چپاول اموال حلال شمرده می‌شود. در فتنه‌ی سوم علاوه بر خونریزی و چپاول اموال، تجاوز به عنف و ناموس حلال شمرده می‌شود. آن‌گاه فتنه چهارم، فتنه‌ی دجّال خواهد بود. در حقیقت، قتل عام ملت‌ها، چپاول ثروت‌ها و لجام گسیختگی شهوت‌ها، قطعه‌های اصلی در شکل‌گیری «پازل دجّال» همان عظیم‌ترین فتنه‌ها خواهند بود.

زن پرستی ، عقل ستیزی ، ثروت طلبی

امام علی(علیه السلام) در حدیثی هشدار بخش، بنیان فتنه‌هایی را که عظیم‌ترین آنها دجّال است، در سه امر معرفی فرموده‌اند: «بنیان فتنه‌ها سه چیز است: زن‌دوستی که شمشیر شیطان است. شراب خواری که دام شیطان است. ثروت‌دوستی که نیزه‌ی شیطان است»(11)
«حُبُّ النِّساء» به معنای محبت و گرایش افراطی نسبت به زنان و جذابیت‌های زنانگی است که در دوران معاصر با گرایش (فیمینیسم: زن‌گرایی و زن‌سالاری» در نظام مادی‌گری و با گرایش افراطی «زن‌پرستی و لذت‌جویی» در آیین شیطان‌پرستی مطابقت دارد. «شُربُ الخمر» به معنای گرایش به سوی «عقل‌ستیزی» با استفاده از مست کننده‌ها می‌باشد که می‌تواند تمام مشروبات الکلی مست کننده و تمام گونه‌های مواد مخدر و روان‌گردان را در بربگیرد.
«حُبُّ الدرهم و الدینار» به معنای محبت افراطی به ثروت‌طلبی است که مهم‌ترین مصداق آن را می‌توان نظام مادی‌گرایی محض که بر مردم جهان سیطره یافته است برشمرد. بنابراین بنیان‌های اصلی فتنه‌ی دجّال را تا بدین جا می‌توان چنین برشمرد:‌
1- خونریزی عمومی و قتل عام ملت‌ها.
2- ثروت‌طلبی و چپاول اموال و ثروت‌ها.
3- لذت‌جویی و لجام گسیختگی شهوت‌ها.
4- عقل‌ستیزی با استفاده از مشروبات مست کننده، مواد تخدیر کننده و روان‌گردان‌ها.
فتنه‌ی عظیم دجّال دارای بنیان‌ها و محورهای مهم دیگری است که در ادامه‌ی نوشتار به تفصیل بدان‌ها خواهیم پرداخت. بنیان‌های شگفت که خلاصه‌وار عبارتند از:
5- ادعای خدایی و ربوبیت.
6- استخدام جنیان وشیاطین.
7- استفاده‌ی گسترده از سحر و شعبده و جادو.
8- ترویج شکم‌پرستی و سوء استفاده از عنصر غذا.
9- بهره‌گیری از تصویرسازی‌های دروغ دجّال که با آنها زشت را زیبا و زیبا را زشت، بهشت را جهنم و جهنم را بهشت و در یک کلام حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد.

دجّال و ادعای ربوبیت

داعیه‌ی خدایی و پندار ربوبیت، از اصلی‌‌ترین ویژگی‌های دجّال است. دجّال در ابتدا داعیه‌دار نبوت و پیامبری می‌‌گردد و آن‌گاه به تدریج ادعای خدایی می نماید. تا جایی که با بالاترین اوج صدایش در میان تمام مردم جهان ندای«أنا ربُّکُمُ الأعلی» را سر می‌دهد.
دجّال با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، این ندای فراگیر را به گوش تمام جنیان و انسیان و تمام شیاطین در شرق و غرب عالم می‌رساند تا هریک از آنان به زبان خویش این پیام و ندا را دریابد.
دجّال با استفاده از سحر و شعبده و جادو و با تصرف در چشم مردمان کارهای شگفت‌انگیزی به انجام می‌رساند و با تکیه و استناد بدان کارها، خود را پروردگار جهان برمی‌شمارد. او به ظاهر در حرکت خورشید تصرف می نماید و به ظاهر آن را به حرکت یا سکون وا می‌دارد و ندا می‌دهد: « من پروردگار جهانیانم. این خورشید به اجازه و رخصت من حرکت می کند. آیا مایلید آن را از حرکت باز دارم؟» آن گاه خورشید را به ظاهر آن چنان از حرکت باز می‌دارد که یک روز مانند یک ماه جلوه می‌کند. سپس می‌گوید: «آیا مایلید که اینک آن را به حرکت وادار نماییم؟» پس خورشید را چنان به حرکت در می‌آورد که یک روز همچون یک ساعت جلوه می‌نماید.(12).
در مقامی دیگر، دجّال بر شخصی تسلط می‌یابد، به ظاهر او را می کشد و زنده می‌نماید. آن گاه می گوید: «آیا من پروردگارتان نیستم که زنده می‌نمایم و می‌میرانم؟» در این میان آنان که داعیه‌ی ربوبیت و خدایی دجّال را می‌پذیرند، در دریای فساد و تباهی و فتنه غرق می‌گردند و آنان که از وی روی برمی‌تابند، از فتنه و فساد دجّال محفوظ نگه داشته می‌شوند.(13)
زنی پس از باور به خدایی دجّال نزد او می‌آید و از او می‌خواهد همسرش را زنده گرداند. دجّال شیطانی را فرا می خواند تا به چهره‌ی همسر آن زن پیش روی او ظاهر شود. آن زن، شیطان ممثّل شده را به جای همسر زنده شده‌ی خویش باور می‌کند... تا جایی که با آن شیطان ادامه‌ی زندگی می‌دهد و با او هم بستر می‌شود، غافل از اینکه با شیطان هم آغوش و همبستر گشته است... و بدین سان پیروان دجّال و اقرار کنندگان به خدایی او، با شیطان قرین و همنشین می‌گردند و خانه‌هایشان از حضور شیاطین پر و لبریز میگردد:
[و هرآن که از یاد خدای رحمان دوری گزیند، شیطانی را برای او برمی‌گماریم تا همواره قرین و همنشین او باشد.](14)
مردان عرب پس از اقرار به ربوبیت دجّال از او تمنا می کنند شتران و گوسفندانشان را که در طول دوران قحطی و خشکسالی تلف شده‌اند را زنده کند و به آنها بازگرداند. دجّال گروهی از شیاطین را که به چهره شتران و گوسفندانشان در آمده‌اند، به آنها می‌بخشد و آنان با سرور و شادمانی می‌گویند: «اگر او خدای ما نبود، شتران و گوسفندان مرده‌ی ما را زنده نمی ساخت!!»(15)
فصل چهارم : دجّال و استخدام جنیّان و شیاطین

جنیّان و شیاطین و بیعت با دجّال

از جمله نعمت‌هایی که پروردگار هستی در اختیار حضرت سلیمان(علیه السلام) نهاد، قدرت تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن ایشان در راستای اهداف و رسالت‌های الهی‌اش بود: « و مِنَ الشّیاطینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ و یَعملُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ: وبرخی از جنیان را مسخر سلیمان کردیم تا برای او به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگری در دستگاه او بپردازند».(16) در فرهنگ قرآنی و روایی از جنیان با عنوان شیاطین یاد می‌شود.
پس از خروج دجّال، انبوهی از جنیان و شیاطین جهان با او بیعت می‌کنند و در خدمت او قرار می‌گیرند و با تمام وجود وی را در تحقق اهداف شیطانی‌اش یاری می‌رسانند. آنان با تمثّل به صورت‌های انسان‌هایی که دجّال اراده می‌کند، او را در اثبات خدایی‌اش یاری و کمک می‌کنند. دجّال خطاب به مرد اعرابی می‌گوید: «اگر اینک با چشمان خود ببینی که پدر و مادرت را زنده می‌کنم، آیا شهادت می‌دهی که من پروردگار توام؟» او قبول می‌کند و آن‌‌گاه دو شیطان به دستور دجّال، در چهره‌ی پدر و مادر وی تمثّل می‌یابند و در مقابلش ظاهر می‌شوند و خطاب به او می‌گویند: « ای فرزند از او پیروی کن که همانا او پرودگار توست!» آن‌گاه به مردی دیگر که پدر و برادرش مرده‌اند، می‌گوید: «اگر بنگری که پدر و برادرت را برایت زنده می‌گردانم، آیا یقین خواهی یافت که من پروردگار توام؟» می‌گوید: «بله» پس شیطانی هم چهره‌ی پدرش و شیطانی همانند برادرش در مقابل او تمثّل می‌یابند تا او به ربوبیت دجّال اقرار نماید.
شیاطین، به دستور دجّال، حتی به صورت حیوانات نیز تمثّل می‌یابند. دجّال از مردی بادیه‌نشین برای اقرار به ربوبیت خویش در مقابل زنده‌سازی شترش اقرار می‌گیرد و آن‌گاه از شیطانی می خواهد تا به صورت شتر اعرابی ظاهر گردد. آن شیطان همانند شتر بادیه‌نشین، بلکه چاق‌تر و شیرده‌تر تمثّل می‌یابد و همین باعث گمراهی او و اقرارش به خدایی دجّال می گردد.
جنیانی که با دجّال بیعت کرده و در خدمت او قرار گرفته‌اند، گنج‌های زمین را برای او استخراج می‌کنند و حتی در قتل عام مردم به دستور او شرکت می‌کنند.

تصویرسازی با حیله و دروغ

از دیگر فتنه‌های دجّال که در روایات فراوان به آن تاکید شده است، « تصویرسازی‌های دروغین» و بهره‌گیری‌های شیطانی و ضد الهی از این تصاویر است: « ... وهمراه دجّال تصاویری از بهشت‌های سرسبز است که در آن نهرها جاری است و تصاویری از آتش سیاه که لهیب و دودش شلعه می‌کشد.»(17)
اساس تصویر سازی‌های دجّال، براساس حیله و نیرنگ و فریب استوار است. در واقع دجّال با تصویر پردازی‌های دروغین خویش، جهنم را بهشت و بهشت را جهنم جلوه می‌دهد. باطل را لباس حق و حق را لباس باطل می‌پوشاند. او زشتی‌های آتشین را زیبایی‌های بهشتی و زیبایی‌های بهشتی را زشتی‌های آتشین می‌نمایاند. فلذا پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «همانا دجّال به همراه تصویری به مثال بهشت و آتش می‌آید اما حقیقت آن چه را که بهشت می‌خواند آتش است».2 بدین سان آن چه را که دجّال بهشت و آسایش و خرمی جلوه می‌دهد، دارای چنان هویت حرام و گناه‌آلودی است که فرجامش جزء آتش جهنم و عذاب دردناک الهی نیست. از سوی دیگر، آن چه را که دجّال به عنوان جهنم و عذاب و ناراحتی نمایش می‌دهد، دار ای هویتی الهی و ضدشیطانی است که حقیقتش جزء بهشت و آسایش و خرمی نیست.
شاید به توان «تصویرسازی‌های دروغین دجّال» را بر «فیلم‌سازی‌های غیرالهی و شیطانی» در جهان معاصر تطبیق داد.

حجت های الهی بر ضد دجّال

پروردگار هستی، برای اتمام حجت بر مردم جهان رسولانی را برمی‌انگیزاند تا در هر زمان و مکان، کذب و دروغ‌گویی دجّال را در ادعای خدایی‌اش بر ملا سازند و مردم را از فساد و فتنه‌انگیزی او انذار دهند. رسولان برانگیخته شده برای تکذیب دجّال عبارتند از:
1- حضرت یَسَع، پیامبرالهی که همه جا به دنبال دجّال می‌رود و مردم را از او برحذر می‌دارد و می‌گوید: « این فرد، مسیح دروغ‌گوست از او دوری کنید لعنت خدا بر او باد»
2- رسول ویژه الهی برای رسوا سازی دجّال که نذیر نامیده می‌شود، با سفر به تمام نقاط جهان همگان را به ظهور دجّال و فتنه‌گری و فسادانگیزی او خبر می‌دهد. همانا اوست که خبر خروج دجّال و لشگریان او را به سپاه مهدی(عج) در بیت‌المقدس می‌رساند. آنان به نذیرالهی اعلام می‌دارند که به طور کامل برای جهاد و قتال با لشگریان دجّال آماده‌اند و از او می‌خواهند که نزد آنان بماند. او رسالت خویش را آگاه‌سازی مردم جهان از فتنه‌ی دجّال معرفی می‌نماید و از نزد ایشان باز می‌گردد. به هنگام بازگشت از بیت‌المقدس، نیروهای دجّال نذیر را شناسایی و دستگیر می‌کنند و به نزد دجّال می‌برند. دجّال می‌گوید: «این مرد می‌پندارد که من از غلبه‌ی بر او ناتوانم. اینک او را با بدترین و دردناک‌ترین نوع مرگ به قتل برسانید!» پس از صدور این فرمان، جلادان دجّال نذیر را با ارّه قطعه قطعه می کنند. آن‌گاه دجّال رو به لشگریان و پیروان خود می‌کند و می‌گوید: « اینک اگر او را زنده سازم آیا یقین می‌یابید که من پروردگار شمایم؟» آنان می‌گویند: «ما باور داریم که تو پروردگار مایی و دوست می‌داریم بر یقین ما افزوده گردد». نذیر با اشاره‌ی دجّال، اما به اذن و رخصت الهی از جا بر می‌خیزد در حالی که خداوند چنین رخصتی را به دجّال برای زنده ساختن احدی دیگر نمی‌دهد. در آن هنگام دجّال خطاب به نذیر می‌گوید: «آیا من نبودم که تو را می‌راندم و زنده ساختم؟ نیک دریافتی که من پروردگار توام!» او می‌گوید: « اینک یقینم به پروردگار یکتای خویش افزون گشت. من همانم که رسول‌خدا مرا بشارت داد که به دست تو به قتل می‌رسم و آن‌گاه به اذن و رخصت خداوند زنده می‌شوم. خداوند احدی دیگر را به جزء من برای تو زنده نخواهد کرد». پس از آن خداوند پوششی کامل و نامرئی از سُرب برای نذیر قرار می‌دهد. به گونه‌ای که شمشیر و خنجر و سنگ و هیچ سلاحی از لشگریان دجّال بر او اثر نمی‌کند و هیچ آسیبی به او نمی‌رساند.
دجّال دستور می‌دهد که او را در آتش بیفکنید. او را به دستور وی در کوهی از آتش گداخته می‌افکنند اما خداوند کوه آتش را برای او به بهشتی خرم و سرسبز تبدیل می‌گرداند. واین جاست که مردم در صداقت و حقانیت دجّال تردید پیدا می کنند.
فصل پنجم : تک چشم جادویی دجّال
دجّال آخرالزمان و ساحره‌ی قرن بیست و یک، با تک چشم جادویی‌اش، همه را سحر می‌کند. جام جهان‌نمایی که هرثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می‌کند. بچه‌ها، با صدای او از خواب بیدار می‌شوند و پای حرف‌هایش می‌خوابند. مادرها، موقع دیدن فیلم محبوبشان، دیگر حوصله‌ی بچه و سرو صدایش را ندارند. مردها با فوتبال‌هایش، قرار از کف می‌دهند و هیچ کسی را نمی شناسند. تلویزیون تیشه‌ای شده بر درخت رابطه‌ی آنها. تیشه‌ای نامرئی که ریشه‌های درخت رابطه و عاطفه را یکی‌یکی قطع می‌کند. شاید آن دجّال وعده داده شده‌ی آخرالزمان را که یک چشم دارد و موهای بسیار و از هر مو آهنگ‌هایی تولید می‌کند، بتوان از باب «کلّم الناس علی قدر عقولهم» بر همین رسانه‌های کنونی تطبیق داد که ابزار گسترش بندگان شیطان شده‌اند و مردمان را از آسمان دور می‌سازند و به انواع لذایذ دنیوی جذب می‌کنند.

نسل رسانه

نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی را با رسانه‌های جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، رایانه، سی‌دی و دی‌وی‌دی‌ها، فیلم‌ها، گیم‌نت، بازی‌های رایانه‌ای، موبایل وحتی ماهواره‌ها دلیلی براین مدعاست تا جایی که امروز معضلی به نام تلفن همراه در بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی نیز به چشم می‌خورد. رسانه‌های جدید از آن جا که عامل غفلت‌زایی و سرگرمی‌اند، به گونه‌ای شگفت‌انگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سوالات اساسی و روحیه‌ی تلاش و جستجو، در ذهن نوجوانان و جوانانی که در این سن دچار تغییرات طبیعی روحی و روانی وشکل‌گیری شخصیتی هستند، جلوگیری می‌کنند و فضایی سرشار از آلودگی و تنهایی و احساسات درونی و تحریکات جنسی را جایگزین آن‌ها می‌کنند و این چنین است که نسل رسانه‌ها را پر آسیب و بحران‌زا می بینیم.
در عصر پرترافیک تکنولوژی و موج‌های الکترونیکی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده با مهره‌های بی‌جان و رنگارنگ در چشم جادویی دجّال؟! ورود به چشم جادویی، کارت ورود نمی‌خواهد، هرچند نفر که باشید، آماده‌ی پذیرایی از شماست. فرقی هم نمی‌کند، کجایی باشید، شهری یا روستایی، شمالی یا جنوبی، ایرانی یا... چه بپوشید! بهایی که از شما می خواهد این است: « توجه و تمرکز به تشعشات و امواج چشم پرفروغ جادویی» فقط ببین و بشنو! هویت خود را فراموش کن و پیروی نما.

داعیه‌ی خدایی دجّال

اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکه‌های اطلاعاتی و همگرایی ماهواره‌ای و فیبر نوری محقق شد و در این میان، فناوری با نفی اختیار و اراده‌ی بشر بر او لگام می‌زند وبا فریب و نیرنگ، وی را خدا می‌نامد! فیلم‌ها از طریق بازیابی ستاره‌ (ظهور ستاره‌های سینمایی و ورزشی) رگ خواب توده‌ها را به دست گرفتند. حباب سرگردان فناوری، زمانی کره‌ی خاکی را در برگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی ـ فنی در زمینه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات را «میکروچیپ‌ها»(18) به وجود آورند. به کارگیری میکروچیپ‌ها در ساختمان موبایل، انعطاف‌پذیری چشم‌گیری را به دنبال داشت. تولید موبایل‌هایی که می‌توانند به اینترنت و ماهواره وصل شوند، فاصله‌ها را بی معنی کرد. چرا که تمام دنیا را می‌شد در یک صفحه‌ی کوچک مانیتوری جای داد.
غافل از این که فناوری برتر به بهانه‌ی کارآیی و اثربخشی بیشتر با راه‌اندازی سامانه‌ای، کارمندانش را از طریق تلفن‌های همراهشان ردیابی می‌کند. خدایان فناوری و سرمایه با استفاده از فناوری سنجش از راه دور و ماهواره‌ای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند و با استفاده از این اطلاعات گران قیمت، روابط اقتصادی و نظامی خود را با سایر کشورها تنظیم می‌کنند.
احاطه بر فضا و راهپیمایی بر سطح کره‌ی ماه، ادعای مالکیت و ربوبیت را بار دیگر در او زنده کرد و فناوری‌ای که حیات انتزاعی‌اش را مرهون انسان لجام گسیخته بود، به خدمتی بزرگ در خدمت بشر نائل آمد: «کهکشان‌ها نیز خدایی به شایستگی انسان نخواهند داشت». امروزه ماهواره‌ها نیز به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین(19) ، سرویس‌های مخابراتی و تلویزیونی بین قاره‌ای را در تمام ساعت‌های شبانه روز تأمین می‌کند. اکنون سرعت بی سابقه‌ی اطلاعات، انسان را در خود غرق کرده است.

سجده بر پای محراب شیشه ای

عصری را که ما درآن قرار داریم، می‌توان عصر هویت رسانه‌ای نام نهاد. انسان عصر ما مانند یک قایق کوچک و شکست خورده‌ای که در اقیانوس بزرگ رسانه گرفتار شده و امواج سهمگین آن این قایق را به این طرف و آن طرف می‌کشاند. هرآن موجی می‌آید و ضربه‌ای شکننده به آن وارد می‌سازد و این روال ادامه دارد تا او را از صحنه‌ی وجود محو کند و چیزی از آن باقی نماند. حال در چنین شرایطی که تمامی عوامل دست به دست هم داده‌اند تا قایق هویت ما را نابود سازند، برما لازم است تا با بازگشت به«خود» دست به دامان خداوند متعال و جانشین او در روی زمین شویم و انسانیت خود را از هلاکت و غرق شدن در دریای پرتلاطم رسانه نجات دهیم.

رسانه ، ابزار تهاجم فرهنگی

رسانه، جاده صاف کن فرهنگ‌ها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شب‌بازی آن به شمار می آید. نظام سلطه، بیشترین مدد را از رسانه می‌گیرد. دیگر پیام‌ها فقط از طریق گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمی‌گردند که تصاویر، نمادها، علامت‌ها و نشانه‌هایند و مخاطب را به قول «پاولف» به پیامی شرطی می‌سازد یا به تعبیر ما پیامی را برای ما تداعی می‌کند.
«زیگفرید کراکور» نویسنده آلمانی، واژه‌ی بمباران تصاویر را برای سیاست‌های نظام غرب و آمریکا به کار می‌برد که آنان قبل از هرگونه احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی، عالم را با تصاویر بمباران می‌کنند. نگاهی به فیلم‌ها، بازی‌ها و آثار دیگر، گستره‌ای از تخریب‌ها و تحریف‌های آخرالزمان، خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت می‌کند.

بندگان رسانه

امروزه کم‌تر انسانی را می‌توان یافت که در روز چندین ساعت وقت خود صرف مطالعه‌ی کتاب‌ها، مجلات، روزنامه‌ ها و یا مشاهده‌ی تلویزیون، ماهواره‌ و... نکند و دیده و شنیده‌ها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تاثیر قول رسانه قرار نگیرد. اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانه‌ها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سر و کار دارد که آنها تحت سلطه‌ی مستقیم رسانه هستند. پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقریباً تمامی ما تحت تاثیر رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت می‌دهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوه‌ی نگرش به خدا و قیامت که همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما می‌سازد.

رسانه و بحران هویت

انسانی که مخاطب فیلم‌ها، رُمان‌ها، مجلات و شبکه‌هایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، سکس و لاابالی‌گری، شیطان‌پرستی، انسان‌پرستی، زن‌پرستی و... هستند، به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا می‌کند. امروزه به دنبال شهوت‌پرستی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز به دنبال خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مصرف مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر....چنین انسانی توازن شخصیتی ندارد و هنر پیشه‌ای است که در سکانس‌های مختلف زندگی نقش‌های متعدد ایفا می‌کند.
در خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقش دیگری را اجرا می‌کند.
اصول حاکم بر رسانه
اصول حاکم بر رسانه‌های غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از:
1- لذت‌پرستی و لذت‌جویی (آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته، لذت‌گرایی و تمتع است).
2- دنیا‌پرستی.
3- اُمانیسم و خودپرستی.
4- فیمینیسم و زن‌پرستی.
5- سودپرستی اقتصادی یا ثروت‌پرستی.
6- ترویج بی‌بند و باری، اباحه‌گری یا شهوت‌پرستی.
فصل ششم : نیروهای دجّال مستقر بر بام دنیا
دجّال‌صفتان جهان در جنگ رسانه‌ای و ناتوی فرهنگی، می‌کوشند تا با سیطره‌ی فرهنگی، اهداف و مقاصد شیطانی خویش را بر مردم جهان تحمیل کنند. ابزارهای مورد استفاده‌ی دجّالیان در آخرالزمان عبارتند از:

1- شبکه های ماهواره ای :

در کل جهان دویست و سه ماهواره‌ی تلویزیونی فعال در یکصدو پنجاه و نه مدار قرار گرفته‌اند که تنها در ایران امکان دیدن هشت هزار و ششصد شبکه تلویزیونی و یکهزار و سیصد و نه شبکه رادیویی را فراهم می‌آورند.
این حجم جدای از سی و پنج میلیون سایت فعال اینترنتی ، بروزترین بازی‌های کامپیوتری، رشد میلیونی استفاده از تلفن همراه، اس‌ام‌اس و بلوتوث، انتشار هزاران عنوان رمان، مجله و ژورنال در گرایش‌ها و غالب‌های متنوع و جذاب و صدها فعالیت تأثیرگذار رسانه‌ای دنیا در داخل کشورمان بشمار می‌رود که شبانه روز سرزمین بکر حاصل‌خیز، فکر و ذهن جوانان را آماج بمباران نرم خود قرار می‌دهد. بمبارانی از فرکانس‌ها و امواجی که همه روزه عوارض و تبعات آن را در گوشه و کنار شهرها با دو چشم می‌توان به نظاره نشست. بمبارانی با نشانه‌گیری هویت و اصالت جوانان و گرفتن تلفات از موثرترین نیروهای پرتحرک، فعال و پویای انقلاب. شنیدن این نکته تأسف‌انگیز است ولی شنیدنی، اینکه رژیم اسرائیل تنها با داشتن بیست و دو صدم درصد جمعیت دنیا دارنده‌ی دویست و چهارده شبکه‌ی ماهواره‌ای بصورت شبانه‌روزی است. آمار ذیل فعالیت فراوان شبکه‌های ماهواره‌ای در کشورمان را نشان می‌دهد:
*تعداد کل ماهواره‌های مستقر در فضای ایران : شصت و هفت ماهوراه
*تعداد کل شبکه‌های ماهواره‌ای (اعم از تلویزیونی، رادیویی و دیتا) قابل دریافت در ایران: بیش از سیزده هزار و دویست و یازده شبکه
*تعداد کل شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای قابل دریافت در ایران : بیش از هشت هزار و پانصد و نود ویک شبکه
*تعداد کل شبکه‌های فعال اسرائیل قابل دریافت در ایران : بیش از هفتاد و هفت شبکه
*تعداد شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای فارسی زبان قابل دریافت در ایران : بیش از سی و دو شبکه. (20)
از این سی و دو شبکه، چهار شبکه به عنوان تجزیه طلب و بیست شبکه به عنوان ضد فرهنگی و هشت شبکه فعالیت‌های سیاسی برانداز دارند. از جمله آسیب‌های فرهنگی ماهواره را می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف) هویت شکنی :
آنچه تا کنون ما را در برابر تهدیدات و توطئه‌ها مقاوم نگه داشته «هویت دینی» ماست و اکنون ماهواره‌ها این سرمایه بزرگ را هدف قرار داده‌اند.
ب) تغییر اخلاق :
نمایش و ترویج وقاحت، بی‌عفتی، بهره‌وری بیش از حد از تن، برهنگی مفرط، شهوت‌پرستی و زن‌پرستی از جمله سوغات‌های ماهواره محسوب می‌شوند. مبارزه با نمادهای مذهبی و دینی، بی اهمیت نشان دادن ارزش‌های خانواده و روابط خانوادگی، ترویج مادی‌گرایی، غفلت ‌زدایی و بی توجهی به عواطف و معنویات و بی ثباتی سیاسی از دیگر آسیب‌های فرهنگی ماهواره به شمار می‌آید.

2- اینترنت

اینترنت، واقعیتی انکار ناپذیر است که مطالب مفید و ارزشمندی را در خود جای داده و در عین حال بسیاری از آن‌ها با محتوای آلوده همراه است. امروزه وجود بیش از دویست و هشتاد میلیون صفحه حاوی میلیاردها عکس و تصویر مستهجن در کنار آغاز به کار روزانه‌ی پانصد سایت پورنوگرافی (سکس)، اینترنت را به منبع فساد جهانی تبدیل کرده است. طبق بررسی‌ها، افراد متصل به اینترنت دچار نوعی وابستگی روحی به این شبکه‌ی جادویی می‌شوند. به همین سبب، اینترنت به یکی از وسایل مورد استفاده طراحان ناتوی فرهنگی برای تهاجم فرهنگی مبدّل شده است. به جرات می‌توان گفت که در کشورمان اینترنت بعد از رسانه ملی، دومین رسانه مورد توجه جوانان بشمار می‌آید. در کشورمان بیش از پانزده میلیون صفحه به دنیای اینترنت گشوده شده است و اگر این رسانه کنترل نشود، راهی خطرناک به سوی ابتذال و گسترش فرهنگ غرب و ناتوی فرهنگی خواهد بود.
ورای اینترنت
پژوهشگران از کشف این نکته تعجب کرده‌اند که با مردم با دسترسی به «www»، احساس نا امیدی و انزوا می‌کنند و استفاده بیش از حد از اینترنت، کاهش ارتباط با اعضای خانواده و کم شدن گستره‌ی حضور اجتماعی آنها را در پی داشته است. آنها نتیجه می‌گیرند که حضور واقعی انسان برای دیگران از بین رفته است. کار اینترنت در مورد معنا آن است که زندگیمان را بدتر می‌کند. زندگی روی وب جذّابیت دارد. چون آسیب‌پذیری و تعهد را حذف می‌کند. امّا این نبود شور و شوق، معنا را از میان خواهد برد. باید دانست که ابزارها خنثی نیستند و اینترنت، تعهد شخص را در دنیای خانوادگی و اجتماعی‌اش کم می‌کند. این کاهش تعهد، به نوبه خود درک از واقیت و معنا را در زندگی شخص کاهش می‌دهد. در واقع گویا هر چه از اینترنت بیشتر استفاده کنیم، بیشتر به دنیای غیرواقعی، تنها و بی‌معنای کسانی کشانده می‌شویم که می‌خواهند از دردسرهای دنیای واقعی بگریزند. گریزی نافرجام که ره به گورستان‌های مجازی خواهد برد.

آسیب رسانی اینترنت به روابط خانوادگی

اینترنت، اخلاق و منش و عملکردکاربران را متحول می‌کند. مشاهده‌ی تصاویر مغایر اخلاق عمومی، ایجاد عشق مجازی بین کاربران، آموزش‌های مبتنی بر ایدئولوژی منفی‌گرایانه و یا افراطی و یا اساساً روبه رو شدن با اطلاعاتی که افکار را به هم می‌ریزد، می‌تواند سطح خویشاوندی و روابط خانوادگی را متزلزل کند. امروزه اینترنت یک عالم مجازی برای مردم به حساب می‌آید. به سبب شرایط اقتصادی و همچنین فراغ بال بیشتر کاربران، امکان بهره‌برداری از اینترنت در ساعات پایانی شب فراهم‌تر و مناسبتر به نظر می‌رسد از این رو اینترنت، شب را که مایه آرامش همسران است، مایه اضطراب و بوجود آوردن فکرهای مزاحم می‌کند. اینترنت زمینه‌های مخرب «من» و «تو»ی همسران را افزایش می‌دهد و دنیای آنان را از یکدیگر جدا می‌سازد.
دسترسی کودکان و نوجوانان به اینترنت و استفاده از تصاویر و اطلاعاتی که اغلب برای بزرگسالان مناسبتر است، باعث می‌شود نسل‌های بعدی که از آن فرزندان بوجود می‌آیند، اهمیت زناشویی و استحکام خانواده را ناچیز و بیهوده ارزیابی کنند.
اینترنت به مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیراخلاقی و... می‌ماند اما آیا این گونه ارتباط آزاد به سود خانواده و نسل‌های امروز است و آیا آنان با وجود این فناوری، با ارزش‌ها همچنان معامله ارزشمندی می‌کنند یا نه؟، چندان روشن نیست. اینترنت میان خانواده‌ها چندگانگی فرهنگی بوجود می‌آورد.
کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که«براساس روند موجود» تا چند سال آینده، اینترنت وسیله‌ای خواهد شد که تمامی مراکز و وسایل‌گذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد کرد.
فصل هفتم : عالم مجازی
وبلاگ
وبلاگ، یکی از همان موجودات ناشناخته مجازی است که دایره جذّابیتش روز به روز گسترش می‌یابد، تا آنجا که امروزه بیش از هفتاد و پنج هزار وبلاگ در هر دقیقه به روز می‌شود. سرعت رشد و فراگیر این پدیده به اندازه‌ای است که برخی از صاحب نظران ارتباطات آن را به تبی تند تشبیه می‌کنند که سرانجام به عرق سرد مرگ خواهد نشست.
وبلاگ‌ها امروزه به مهمترین منابع انتشار شایعات و اخبار بی‌اساس و همچنین اطلاعات بی‌ارزش(به لحاظ خبری) تبدیل شده‌‌اند که می‌تواند ذهن مخاطبان خویش را بمباران اطلاعاتی و جان آنان را منفعل و درمانده نماید. ارتباطات سیار، به دو میلیارد مشترک در سال2006 رسیده است. تعداد وبلاگ‌ها در سال 2006، بیست و شش میلیون بوده که در اکتبر همان سال به هفت میلیون و سیصد هزار وبلاگ رسیده است. در مجموع می‌توان گفت که هر شش‌ماه، فضای وب در جهان دو برابر می‌شود. هر وبلاگ در ایران یک رسانه است و هر رسانه سعی می‌کند یک پیام مشخص را از مبدأ به مقصد برساند. اینترنت دیگر از مرزهای شخصی روابط انسان‌ها گذشته است.
پیام کوتاه
افزایش چشم‌گیر مشترکان تلفن همراه و آمار میلیونی ارسال پیام کوتاه(روزانه چهل و پنج میلیون پیام) توسط کاربران سبب تبدیل پیام کوتاه به نوعی رسانه‌ی نوشتاری دیجتال شده است. این پیام‌های میلیونی پیرامون چهار محور اصلی مناسبت‌ها، طنز، عاشقانه و خیر اخلاقی قرار دارند. تمسخر و تضعیف شخصیت‌ها و قومیت‌های گوناگون و نسبت دادن اتهام‌های ناروا و خلاف شأن به اقوام مختلف، اساس پیامک‌های طنز را تشکیل می‌دهند. این روند در دراز مدت به تخریب شخصیت‌ها و قومیت‌ها انجامیده و نوعی تفرقه‌افکنی در میان اقوام فارس، لر، ترک، بلوچ و... که دارای مذهب و ملیت مشترک هستند، پدید می‌آورد. در حالی که از طریق ابزار پیام رسانی، می‌توان جدیدترین اخبار جهان بویژه جهان اسلام، پیام‌های دینی، نکات اخلاقی و... را به دیگران انتقال داد.

باربی ، آموزگار ابتذال

رهبر معظم انقلاب در جمله‌ای تأمل برانگیز می‌فرمایند: « اگر یک انقلاب تحت فشار اقتصادی، سیاسی و تبلیغی قرار گیرد، قابل ملامت نیست ولی اگر این انقلاب نتواند فرزندانش را تربیت کند، قابل ملامت و سرزنش است».
شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم زنان و دختران، تجربه‌ی تلخ تاریخی در اندلس بود که به خارج شدن اسپانیا از جهان اسلام پس از هشتصد سال حاکمیت اسلام انجامید. برنامه‌ریزان آمریکایی و اروپایی که به نقش بی دلیل زنان و دختران در ترویج فرهنگ برهنگی پی برده‌اند عروسک باربی را برای رسیدن به اهداف خود طراحی کردند. عروسکی که برای لحظه لحظه‌ی زندگی مردم برنامه دارد. لباس‌های ظریف، خوش‌رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و تفکر بزرگ‌ترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل، گردهم آمده‌اند. هیچ عروسکی تاکنون به اندازه‌ی باربی، لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این خوش پوشی، به دختری اختصاص دارد که نماینده‌ی فرهنگ غرب و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است. عریان‌گرایی، اشراف‌گرایی و مصرف‌گرایی سه مولفه‌ی اصلی لباس‌های باربی محسوب می‌شوند.
یکی دیگر از کارکردهای باربی، پررنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران است. به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، این عروسک آموزگار سکس و ابتذال است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد. عروسک برتز را، نسل جدید باربی نامیده‌اند. برتز همراه خود یک جهیزیه‌ی کامل دارد. انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی با تنوع چشمگیر.
تولد دارا و سارا، برادر و خواهر نجیب و پاکدامن و مسلمان ایرانی، خبر تکان دهنده‌ای بود که پس از نیم قرن تخت پادشاهی پرنس باربی را به لرزه درآورد و بازتابی گسترده در عرصه‌ی جهانی یافت. برخی رسانه‌های جمعی بیگانه القاب گوناگونی به دارا و سارا داده‌اند. ازجمله: باربی ایرانی، عروسک ضدباربی، جنگ فرهنگی، عروسک‌های دوقلوی اسلامی، جنگ عروسک‌ها و... پس از دارا و سارا، فولا و لیلا عروسک‌های محجبه‌ی و رزانه، باربی مسلمان، میان کودکان مسلمان خاورمیانه و آمریکا و کانادا طرفداران بسیاری یافت.
کودکان ، بردگان خردسال رسانه
به چشم‌هایش نگاه کنید. چطور پای تلویزیون میخکوب شده، چگونه به تک چشم جادویی خیره شده و نگاهش به راست و چپ می‌چرخد. برنامه‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای، کودک را به نوعی به خواب مصنوعی فرو می‌برد، او را سحر می‌کند و عقل و هوش و حواس را از او می‌ستاند. کودک برای فیلم‌ها و انیمیشن‌ها جنبه‌ی تصویری و خیالی قائل نیست و هرچه را می‌بیند، واقعیت محض تصور می‌کند.
براساس تحقیقی در فرانسه کودکان و نوجوانانی که بیش از یک بار در هفته فیلم می‌بینند، نیازمند مراقبت روان‌پزشک هستند. آنها معمولاً بعد از دیدن انیمیشن‌های پرتحرک به تقلید می‌پردازند و با شخصیت‌ فیلم همذات پنداری می‌کنند و شخصیت او را پایه‌ریزی می‌کنند.(20) قهرمانان فیلم از نگاه کودک قوی‌ترین انسان‌ها هستند. در اکثر اوقات شخصیت‌ها و قهرمانان دوران کودکی، شخصیت آینده‌ی او را شکل می‌دهد.
امروزه هشتاد کانال به کودکان اختصاص دارد و مشغول شکل دهی شخصیت نسل آینده‌ی بشر است.
هم اکنون هفت شرکت بزرگ و عمده‌ی جهان به ساخت انواع سرگرمی و انیمیشن برای کودکان مشغولند. تأثیر منفی رسانه‌ها بر کودکان در تمام کشورها امری مشترک است.
باربی‌های جدید که در سنین چهار تا شش ساله با لباس‌های برهنه و دامن‌های کوتاه در دسترس کودکان قرار گرفته‌اند، عرصه را برای آشنایی کودکان با مسائل سکس و حتی تجربه‌ی آن در سن زیر دوازده سال مهیا کرده است.
در آمریکا سهم سرگرمی‌های دیجیتال در بازار کودکان بیش از درآمد ناخالص فیلم‌های هالیوودی و هفت برابر بیش‌تر از هزینه‌ی تولید فیلم‌های تلویزیونی کودکان بوده است. در بازارهای الکترونی، کودکان(بیش‌تر از همه پسران) ژانرهای پر زد و خورد جنگی، رزمی، ورزشی و ماجراجویی را ترجیح می‌دهند که اکثر آن‌ها حاوی خشونت است.
غرق شدن در شهوت و خشونت این بازی‌ها، یکی از مهم‌ترین عوامل محرک استفاده از این بازی‌هاست. بازی‌های رایانه، دنیایی را برای کودک فراهم می‌کنند که او را می‌تواند در آن امپراطور کند و برهمه چیز کنترل داشته باشد.
اعتیاد کودکان به بازی و آسیب‌هایی چون تأثیرات مخرب روانی ـ تربیتی از جمله تقویت حس پرخاشگری در کودکان، انزواطلبی، افت تحصیلی و آسیب جسمانی، مانند: عوارض بصری هرگز قابل چشم‌پوشی نیستند.
فصل هشتم : شوکرانی که کودکانمان می‌نوشند

دجّال های مجازی

مردم اروپا برای نشان دادن نفرت خود، یهودیان را به موش تشبیه کردند. متفکران و سران یهود هم به فکر راهکارهای اساسی برای این نوع از یهود ستیزی افتادند.
لابی صهیونیسم با استفاده از ابزار قدرتمند سینما و تلویزیون وارد عمل شد و با ساخت انیمیشن‌هایی که ستاره‌های آن موش‌ها بودند، این حیوان را موجودی دوست داشتنی جلوه داد. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره‌ی این گروه از آثار قرار دارد. مادر دامبو بر خلاف سایر فیل‌ها که کلاهی زنگوله‌دار به سر دارد، کلاه عرق چین مانند، مخصوص یهودیان را به سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد. دامبو نیز طی عملیاتی، پرچمی را در سیرک به اهتزاز در می‌آورد که بی‌شباهت به پرچم رژیم اشغالگر قدس نیست!
عبارت رفتن به سوی خورشید در تورات بیان شده و در بین یهودیان این گونه رایج است که منظور از آن، بازگشت به سرزمین موعود می‌باشد. در کارتون «لوک خوش‌شانس» خانه‌ی لوک کجاست؟ چرا او همیشه با اسبش به سوی خورشید در حال غروب، آرام و خسته حرکت می‌کند؟ چرا همیشه این ترانه را زیر لب زمزمه می‌کند: «من گاو چرانی تنها هستم که از خانه‌ام دور افتاده‌ام؟» شخصیت لوک، تداعی‌گر یهودی مظلوم و دور مانده از سرزمین مادری خویش است. داستان «هاچ زنبور عسل»، «بنر» و... به کودک یهودی می‌فهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خود باشد و غیر یهودیان موجوداتی ترسناک، بدجنس و حتی بدبو هستند که می‌خواهند او را از بین ببرند.
در کارتون شیرشاه ( Lion king )، شیر نماد سلطه‌ی جهانی یهود است. در تورات آمده است: « یعقوب در میان امت و قوم‌های بسیار، مثل شیر در میان جانوران جنگل و مانند شیر درنده میان گله‌های گوسفند خواهد بود که هنگام عبور پایمال می‌کند و می‌درد. قوم اسرائیل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد».

بازی‌های رایانه‌ای و پیامدهای منفی آن

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «بازی‌های رایانه‌ای به شوالیه‌های مجازی قدرتمند و جذاب ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب تبدیل شده‌اند که در حال تخریب و تغییر تدریجی ارزش‌ها و هنجارهای انقلاب اسلامی و جهان اسلام هستند». این شوالیه‌های رایانه‌ای در جنگ‌های صلیبی قرن جدید بدون هیچ‌گونه حساسیتی تا عمق خانه‌هایمان نفوذ کرده‌اند و ما در بی خبری با آغوش باز به استقبال آنها رفته‌ایم و هزینه‌هایی برای آن‌ها می‌دهیم.
برخی بازی‌های رایانه‌ای با محتوای صهیونیستی و آمریکایی طراحی شده و اسلام ستیزی در شکل، فرم و محتوای آن‌ها موج می‌زند. کودکان در گیر و دار خشونت بازی‌ها، شلیک خود را به سمت سربندهایی با نام‌های مقدس برطرف مسلمانان متوجه کرده‌ و به مراحل بالاتر صعود می‌کنند. تکرار و حتی گاهی آشنایی با چنین باز‌هایی کافی است تا فرهنگی غنی شده از اسطوره‌های صهیونیستی و یهودی را به روان کودک تزریق کند. در این میان، مادرانی که در دنیای فیمنیست روانه بازار کار شده، کودک را با چاقویی خطرناک تنها می‌گذارند.

زنان رایانه‌ای ، اهداف جنسی

صاحبان قدرت و سرمایه با ترویج فساد اخلاقی، سکس و آزادسازی روابط جنسی و نفی ارزش‌های دینی و انسانی، بستر و زمینه‌های استثمار زنان را فراهم ساخته‌اند. بازی‌های رایانه‌ای از سویی ضمن تهی ساختن زن از عواطف سرشار، او را در اوج کینه‌جویی و تخاصم تصویر می‌کنند و از سویی دیگر با نادیده گرفتن ارزش‌های انسانی و به نمایش گذاشتن جذابیت جنسی، به وی هویت کالایی می‌بخشند و در اصل او را دچار شخصیت منفی می‌کنند. این بازی‌ها نوعی ابزار مدرن برای زدودن قبح اعمال چون جنایت، قتل، سرقت، قمار، اعمال منافی عفت، استعمال مواد مخدر و... هستند. در زندگی قهرمانان این بازی‌ها، خانواده وجود ندارد و فقط قدرت و جذابیت جنسی و کشت و کشتار ارزش شمرده می‌شود که خطرناک است.
فصل نهم : آیین دروغین شیطان پرستی

شیطان‌پرستی

یکی از آیین‌های انحرافی و عرفان‌های دروغین نوظهور که از مصادیق آشکار دجّال آخر الزمان به حساب می‌آید، آیین دروغین شیطان‌پرستی است. ارکان اصلی و بنیادین این آیین عبارتند از: 1- ارتباط عمیق و ریشه‌دار با صهیونیسم و یهودیت انحرافی. 2- اعتقاد و باور به قدرتی شکست ناپذیر و فراگیر برای شیطان. 3- شهوت‌پرستی، فساد جنسی و زن‌پرستی. 4- استفاده‌ی گسترده از مشروبات الکلی، مواد مخدر و مواد روان‌گردان. 5- مادی گرایی و ثروت طلبی محض. 6- استفاده‌ی فراگیر از فیلم‌ها، تصاویر و موسیقی‌های حرام. 7- مسیح ستیزی و ضدیت با آموزه‌های الهی عیسی مسیح.
نمادهای شیطان پرستان و تطبیق آن بر ویژگی‌ های دجّال
آنتوان لاوی، مأمور شناخته‌ شده‌ی سازمان جاسوسی آمریکا و بنیان‌گذار شیطان‌پرستی، بعد از تالیف دو کتاب انجیل شیطان‌پرستی و آیین شیطان‌پرستی و نوشتن یک سری مناجات‌ها با شیطان، به فکر پیاده کردن این افکار مخصوصاً دستورات آیین شیطان‌پرستی در قالب نمادهای جالب و تازه افتاد در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی، خط بسیار روشنی از ارتباط سهیون(یهودیت انحرافی) و سیتنیسم(شیطان‌پرستی) به وضوح قابل مشاهده است. در ذیل برخی از نمادهای شیطان‌پرستی که به عنوان نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر بر روی دست بندها، پیراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و... درج شده و به ایران اسلامی نیز راه یافته است، مورد بررسی و معرفی قرار می‌گیرد:
1- نماد عددی « 666 » :
این سمبل با عنوان شماره تلفن شیطان، توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده است اما در حقیقت علامت انسان و نشانه‌ی جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود. از سال‌های پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلفی بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده می‌شود. «666» بر اساس حروف ابجد، حروف شیطان نیز می‌باشد. «666» در الهیات مسیحی، کد عددی «دجّال ضد مسیح» است که پیش از ظهور منجی موعود به دشمنی و ستیز با تمام آرمان‌ها و آموزه‌های الهی عیسی مسیح، می‌پردازد.
2- نماد صلیب شکسته شده :
این نماد با هدف به مسخره گرفتن مسیحیت و دشمنی آشکار با آموزه‌های الهی عیسی مسیح، وارد شیطان‌پرستی شده است.
3- نماد صلیب وارونه :
این نماد حکایت از وارونه شدن مسیحیت دارد و عمدتاً برای استهزاء و به سخره گرفتن این دین است. صلیب وارونه در گردنبدهای بسیاری مشاهده شده و خواننده‌های راک، انواع مختلف آن را به همراه دارند.
دجّال در الهیات مسیحی، «ضد مسیح» و در الهیات اسلامی، «مسیح دروغین» خوانده می‌شود و این از آن روست که دجّال هرچند ادهای قدرت و کرامت‌های مسیحایی را دارد اما در عمل به جنگ و ستیز با تمام نمادها و آموزه‌های عیسوی می‌پردازد.
4- نماد هرج و مرج ( Anarchy ) :
این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که «هرچه تخریب کننده است تو انجام بده» این نماد مورد استفاده‌ی گروه‌های هوی متال است.
5- نماد تک چشم فراگیر :
چشم در برخی نمادهای روشن فکری نیز به کار می‌رود. اما شیطان‌پرستان اعتقاد دارند که چشم در بالای هرم، چشم شیطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد. این علامت در پیشگویی‌ها، جادوگری و کنترل مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد. گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکا نیز به کار رفته است.
6- نماد پنتاگرام یا ستاره‌ی پنج پر :
اگر نوشته‌ی وسط نماد یعنی «Satanism» به معنای شیطان‌گرایی را به همراه دایره حذف کنیم، آن وقت یک ستاره‌ی پنج ضلعی می‌ماند که همان نشانه‌ی ستاره صبح یهود یا پنتاگرام است. دجّال دارای تک چشم پرفروغ و درخشان است که همانند ستاره‌ی صبح می‌درخشد.
7- نماد شهوت :
این نماد به انگلیسی،«Ankh» انشاء می‌شود که سمبل شهوت‌رانی و باروری است. این نماد به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر می‌شود. امروزه نماد «فیمینیسم» و زن‌پرستی نیز در واقع نمادی برداشته شده از سمبل‌های شیطانی است.
8- نماد پرچم رژیم صهیونیستی :
رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان، حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان‌گرایان نیز پرهیز ندارد. بیشتر پیروان و حمایت کنندگان دجّال در آخرالزمان یهودی‌ها هستند.
9- نماد ضد عدالت :
با توجه به این که تبر رو به بالا، در روم باستان نماد عدالت بشمار می‌آمده، شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان ضد عدالت انتخاب کرده‌اند.
10- نماد چشم شیطان :
این نماد نیز به معنای چشم شیطان و نظارت و اقتدار است. دجّال، دارای تک چشم جادویی، افسون‌گر و شیطانی است که خیره شوندگان خود را تحت اقتدار و سیطره‌ی کامل خویش می‌گیرد.

اسرائیل و ترویج شیطان پرستی

رژیم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها را همواره به منزله‌ی تهدیدی جدی برای منافع ملی خود می‌بیند، در اقداماتی گوناگون و پیاپی مبادرت به ساخت جریان‌های مسموم فرهنگی کرده است و این جریانات مسموم را به رگ‌های حیاتی جوامع(از طریق جاذبه‌های مجازی) تزریق می‌کند. در نگاهی جامع، ارتباط رژیم صهیونیستی و نقش آن در سازماندهی گروه‌های شیطان‌پرست در محورهای زیر قابل اشاره است:
الف) این گروه‌ها به لحاظ پیوند با آموزه‌های یهودیت انحرافی (صهیونیسم)، ارتباط ریشه‌دار گسترده‌ای با این رژیم داشته و خواهند داشت.
ب) فرقه‌های مختلف شیطان‌پرستی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی، یعنی CIA و موساد، هدایت و تغذیه می‌شوند.
ج) بودجه، نظارت و پشتیبانی شیطان‌پرستان فعال در جمهوری اسلامی ایران، به طور مستقیم از سوی سازمان موساد تأمین شده و این سلسله اقدامات با اهداف امنیتی دنبال می‌شود.
د) رژیم صهیونیستی از اعضای این گروه‌ها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره می‌برد به گونه‌ای که انجام خشونت بارترین اعمال به این گروه‌ها واگذار می‌شود.

موسیقی و شیطان پرستی

شیطان‌پرستان با استفاده‌ی از موسیقی توانسته‌اند به نفوذ خود در اقسا نقاط جهان بیفزایند. بیشتر این اقدامات در فضای تأسیس و فعالیت گروه متالیکا دنبال شده است. متالیکا در حقیقت ضد ارزش‌هایی را ارائه می‌کند که شامل بازگشت به تاریکی(محور اصلی تفکرات شیطان‌پرستی)، بی‌رحمی و تجاوز جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن است. خوانندگان گروه متالیکا روی صحنه و در کلیپ‌های خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه‌های فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار می‌زنند و از کثیف‌ترین گروه‌های موسیقی جهان به شمار می‌آیند. متالیکا از هم جنس بازی نیز دفاع می‌کند و آلبومی را در سالروز مرگ «کوئین» هم جنس باز بنام آمریکایی، منتشر کرد.
برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از ده میلیون و دویست هزار کپی از آلبوم‌های این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است.

مرلین منسون ، دجّال ساختگی آمریکا

استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید همانند شیاطین نو، ظرفیت‌های جدیدی را در اختیار شیطان‌پرستان قرار داد.
پس از انجام اقدامات جسورانه‌ی گروه منسون در انتخاب رنگ بندی صحنه، نوع اجرا، گستاخی در استفاده از الفاظ رکیک و ترویج فحشا در آثارشان، منسون به ستاره‌ی مبتذل اما پرمخاطب در رسانه‌های آمریکایی مبدل شد. ناگفته نماند که حضور معنادار روزنامه‌های آمریکایی در چهره سازی این عنصر نامطلوب فرهنگی نیز بی‌تأثیر نبوده است.
منسون در سال 1997 به یکی از خبر سازترین چهره‌های جهان مبدل شد. محصول این فعالیت‌ها، شهرت و ثروت بسیار زیادی است که حداقل پنج نسل بعد از این خواننده‌ی متالیکا را بیمه کرده است و بسیاری از آگاهان، نامبرده را از سوپر میلیونرها یا بهتر بگوییم میلیاردرهای جهان می‌شناسند که به کمک تسلط بر احساسات جوانان دور مانده از معنویت و به مددکارهای شنیع توانسته است ثروت کلانی را جذب حساب‌های بانکی‌اش نماید. خبر تکان دهنده‌ای از پاره کردن انجیل در اجرای کنسرت زنده‌ی منسون و پرتاب کردن آن به سوی جمعیت در سراسر جهان منتشر شد. منسون انجیل را پاره کرد و خطاب به جمعیت با صدای سنگین و خشکیده فریاد زد: « این است خدای شما». باز خبری می‌رسد و به سرعت در تمامی سایت‌های خبری پخش می‌شود که او در هنگام برگزاری یکی دیگر از کنسرت‌هایش، مدفوع را بر روی صحنه‌ی اجرا بلیعده و سپس مست و لایعقل به نعره کشیدن‌های مداوم ادامه داده است. این اخبار علی رغم زشتی خیره کننده‌اش، به سرعت در جهان گسترش می‌یابد. طبیعی است که در جامعه‌ی ویران آمریکا، انجام چنین اقداماتی صرفاً تندروی‌های کودکانه یک جوان آمریکایی است که حتی تا سی و هفت سالگی نیز در وجودش مانده است.
منسون در بسیاری از کشورها توانسته است گروه‌های مختلفی از جوانان را تحت تأثیر فضای عمومی رایج در آمریکا مبنی بر داشتن حلقه‌های هوادار برای خوانندگان مطرح نظیر مایکل جکسون و... را ایجاد نماید. تغذیه‌ی این گروه‌ها با ترتیب دادن دکورهای ویژه (ساخت کلیپ‌های پرهزینه و فوق فنی و...) و به مدد انجام امورات خلاف اخلاق امکان‌پذیر می‌شود. ارائه‌ی آثار متناوب و بودن وقفه‌های طولانی از دیگر عواملی است که کمک می‌کند این خواننده‌ی متالیکا، همواره گروه‌های کوچک و بزرگ از هواداران را به خود اختصاص دهد.
تمام افرادی که با این شیطان مدرن بر خورد داشته‌اند، چنانچه مورد سوال قرار بگیرند، اولین موردی را که از منسون نقل خواهند کرد، نوع آرایش سر و صورت و نحوه‌ی لباس پوشیدن، راه رفتن و حتی و وسایل نقیله ی مورد استفاده ی او خواهد بود. اگر چه این شیطان ساخته شده توسط نظام سلطه و استحاله ی فرهنگی آمریکا، فلسفه‌بافی‌هایی را نیز در خصوص ظاهر نامتعارفش ارائه کرده است، مانند اینکه می‌خواهد « با انجام چنین چهره آرایی‌ها، باطن انسان‌ها را به تصویر بکشد» و... اما آن چه حقیقی به نظر می‌رسد وجود بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی است که در درون وی به وجود آمده و این گونه راه به جهان خارج گشوده است.
چشم چپ منسون اولین نمادی است که از آن به عنوان «Marilyn Manson Look» یاد می‌شود. این چشم با لنز پر رنگ روشن از چشم دیگر وی که معمولاً با رنگ سیاه پوشیده می‌شود، متمایز شده است. این ویژگی منسون، با
ویژگی تک چشمی بودن دجّال مطابقت دارد. دجّال دارای مرکبی است که از هر تار موی مرکب او آوای موسیقی حرامی بلند است که هرکدام گروهی از مردم جهان را گمراه کرده و به تباهی می‌کشاند. دجّال دارای تک چشم شیشه‌ای سبز رنگی است که با آن همگان را افسون و جادو می‌کند و نگاه‌ها را به سوی خویش خیره می‌گرداند.
فصل دهم : بنای خانه در دامنه ی آتشفشان
نیچه خطاب به فیلسوفان می‌گوید: «خانه‌هایتان را در دامنه‌های کوه آتشفشان بنا کنید.» و ما همه‌ی کسانی را که در جستجوی حقیقت هستند، مخاطب این سخن می‌یابیم. گریختن مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می‌اندیشند وگرنه مرگ یکبار، زاری هم یکبار.
دهکده‌ی جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم ماهواره‌ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده‌اند. این همان دهکده‌ای است که در تلویزیون‌هایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می‌دهند، همان دهکده‌ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسانهایی با سر خوک به دنیا می‌آیند. این همان دهکده‌ای است که در آن دویست و چهل وشش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب این جاست که باز هم این همان دهکده‌ی جهانی است که در نیمه شبهایش ماه، هم بر میکده‌ها، کاباره‌ها و کازینوهای «لاس وگاس» تابیده است و هم بر حسینیه‌ی « دو کوهه» و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می‌گریسته‌اند. دنیای عجیبی است، نه؟!
... واکنون که با وجود ماهواره‌ها، مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده است و آیینه جادو در یکایک خانه‌های این دهکده‌ی بهم پیوسته جهانی نفوذ کرده است، عقل سطحی چنین حکم می‌کند که دیگر هیچ چیز نمی‌تواند حکومت جهانی رسانه را حتی به لرزه بیاندازد، چه رسد به آنکه آن را به انقراض بکشاند اما چنین نیست. اکنون در غرب مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی‌آید به فردا می‌نگرند. آنها هر لحظه انتظار می‌کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است، با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن غرب آشکار گردد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم، بنیان‌های بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و نا آگاهی‌های جمعی که انقلاب‌زا هستند به یکباره روی می‌آورند. همچون انفجار یک منبع نور.
... اما درباره‌ی خودمان [در مقابل سیطره‌ی جهانی رسانه‌ها] نباید بترسیم. حصارها تا زمانی مفید فایده هستند که دزدان شب را بر زمین می‌زند اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود می‌آیند، چگونه می‌توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارها بتوانند ما را از شر ماهواره‌ها محفوظ دارند، بیرون شد. و «خانه را در دامنه‌ی آتشفشان بنا کرد». باید در روبرو شدن با واقعیت به اندازه‌ی کافی جرات و شجاعت داشت.

استخدام تبلیغی ‌ـ‌ تربیتی رسانه

همان کسی که از جهانی شدن خبر داد، ما را به قدرت رسانه‌ای نیز رهنمون ساخت در این میان عده‌ای به خوبی دریافتند که باید خانه‌ی خود را در دامنه‌ی آتشفشان بنا کنند. و گرنه آن که گمان می‌کند که این سیل همه را با خود می‌برد، خواهد رفت، از هر کیش و قوم و مذهبی که باشد. این عده، شهروندانی مطیع برای دهکده‌ی جهانی نیستند و از همین رو از تهدید سیل، فرصتی برای جرات و شجاعت و مقاومت یافته‌اند.
اگر کنترل ویدیو، تلویزیون و ماهواره برای ما چندان آسان نباشد، برای غرب نیز چنین است. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو ریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ به ظاهر مستحکم حصارهایی پوسیده دارد. ماموریت مهم رسانه‌ها از همین جا و از مدت‌ها پیش آغاز شده است. سیاستمداران هالیوود برآنند تا با معرفی منجی دروغین، روح امید را در مردم بدمند. چرا که مردمشان به اضطرار رسیده و در انتظار منجی به فردا می‌نگرند. تسلط و سیطره‌ی جهالت آمیز غرب بر جهان با آگاهی بخشی بر مردم جهان به تدریج از میان خواهد رفت. ما از نقطه عطف تاریخ گذشته‌ایم و از این پس به سمت فرو پاشی تمدن غرب می‌رویم این تفکر الهی ـ مهدوی اسلام است که در سراسر گیتی مردم را به سوی آرمان‌هایی برتر و فردایی روشن جذب می‌کند.
رسالت رسانه های اسلامی
قطار انقلاب در حرکت است و رسانه‌ها وظیفه‌ی سنگینی بر عهده دارند. سکوت در رسانه‌ها معنی ندارد و ایستایی از ویژگی‌های رسانه‌های خاموش است. پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد: «هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی دغدغه، کوله بار مسئولیت و امانتشان را بر زمین بگذارند که مطمئن باشند که مردمشان بدون اتکا بغیر و در چهارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‌ و هنرمندان ما در جبهه‌های مقدسمان این گونه بوده‌اند.» (22) در این عصر فولادین رسانه‌ای و آماج فرکانس‌ها، رسانه‌هایی که سخن از حقیقت می‌رانند، به سان منبرهایی نورانی‌اند که کلام خدا را در برابر نفیر گوساله‌ی طلایی دجّال، این سامری زمان، طنین‌انداز می‌کند. از همین روست که دنیای مدعی اطلاعات آزاد، تاب شنیدن و دیدن شبکه‌ای به کوچکی المنار را نیز ندارد. این نشان از آن دارد که قدرت تأثیر و آسیب‌پذیری دنیای جدید از شنیدن این کلام تا کجاست که کوچکترین صداها نیز می‌توانند سونامی خطرآفرینی برای قدرت‌ها بشمار بیایند. ولی برای انعکاس نور حق. در دنیایی که بر قوانین مادی بنا شده فرکانس‌های شبکه‌ی کوچکی چون المنار می‌تواند تأثیر طوفانی در دنیای سیاست نوین داشته باشد همچون بال زدن پروانه‌ای در کالیفرنیا که با انرژی آزاد شده از بال زدنش طوفانی مهیب را در جزایر اندونزی ایجاد می‌کند.
دجّالان زمانی که استر و مرکب خود را با گوهر و آهنگ و نوا و رنگ، فریبنده و زیبا ساخته‌اند به خوبی می‌دانسته‌اند که منبر حق تا چه اندازه می‌تواند تأثیر خود را درمیان توده‌ها بگذارد و از همین روست که منبر و کلاه حق، این شمشیر دو دم را، بزرگترین خطر در برابر منبر شیطان یعنی رسانه‌های نوین در خدمت قدرقدرت‌ها می‌دانند. این مهم، کار رسانه‌های امت اسلام را دو چندان می‌سازد تا به جای غفلت و مستی و سرگرمی، انسان را به حقیقت و معنویت بخوانند.
زیبنده نیست حتی در ماه خدا و شهر اتصال انسان به آسمان رسانه‌های تصویری ما، بر اساس نگاه اهل کتاب و به ویژه مبانی هالیوود و غرب، سازه‌ها و مجموعه‌های خود را در لحظه‌هایی که باید همه را به معنویت بخوانند، به سرگرمی و تفریح و قهقهه دعوت نمایند. رسانه‌ها بهترین راهنمایان جامعه‌اند. افسون‌گرایی و دین‌گرایی مرزی نزدیک بهم دارند که تمییز و تبیین آن از عهده فرهیختگان متعهد عرصه‌ی هنر بر خواهد آمد. اگر چه به دور از انصاف است که جهاد و تلاش اصحاب رسانه را در انعکاس حقیقت در این سیاه بازار پرآشوب و فتنه‌ی دنیا نادیده گرفت.
استفاده تبلیغی ‌ـ‌ تربیتی از اینترنت
شبکه جهانی اینترنت با در بر گرفتن حجم انبوهی از اطلاعات و گستردگی زبان‌های انتقال پیام، مسیر ارتباطی قدرتمندی را برای تبلیغ ادیان و آیین‌های مختلف فراهم کرده است. در طول سالهای حضور این پدیده در کشورمان، قدم‌های خوبی از سوی قشر متدین برای انتقال مفاهیم دینی از مجرای این تکنولوژی برداشته شده است که اگرچه در مقایسه با گستردگی جهان اینترنت بسیار کوچک بوده اما شروع نیکی به حساب می‌آید. برخی کسانی که دغدغه‌ی دین را دارند، به پدیده‌ی وبلاگ‌نویسی روی آورده و دانسته‌ها و دغدغه‌های خود را از این راه به اطلاع دیگران می‌رسانند. البته آمار وبلاگ‌نویس‌های مذهبی در مقایسه با سایر وبلاگ‌نویسان که بدلیل ناشناس بودنشان، بی رحمانه می‌نویسند و همه چیز را نقد می‌کنند، کم است. و امید می‌رود این روند درآینده شکل معکوس به خود بگیرد.
ضرورت فیلترینگ
غول عظیم الجثه اینترنت، در عین سودمندی، خطرهای بزرگی را نیز به همراه دارد. عمده‌ترین این خطرها، دسترسی آسان جوانان و نوجوانان به اطلاعاتی نامتناسب با شرایط سنی و بایسته‌های دینی آنهاست. مهمترین این آفت‌ها و خطرها پیرامون انحرافی‌های جنسی و اخلاقی است که از طریق ویروسهای از پیش تعیین شده‌ی غرب جهت مذهب‌زدایی و دوری جوانان از آموزه‌های دینی، گریبان‌گیر ‌آنها می‌شود. ذهن هر انسان عاقل و منصف، فیلترینگ سایت‌ها و بلاگ‌های منحرف کننده و مستهجن و مبتذل را تأیید می‌کند.
فصل یازدهم : راهکارهای عملی « دجّال ستیزی »
قرآن محوری
«فَأقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ: آن مقدار که می‌توانید از قرآن تلاوت کنید.» (23)
دجّال، اصلی‌ترین دشمن امام زمان(عج) و قرآن در فرجام زمان است. قرآن و امام زمان(عج)، هر دو یک حقیقت واحدند، دارای رسالت و آرمان‌های مشترکند و دجّال، دشمن این دو حقیقت واحد است و با تمام آرمان‌های قرآنی و مهدوی سر ستیز و جنگ بر می‌دارد. از این رو یکی از مهمترین راهکارهای عملی دجّال ستیزی، رویکرد حقیقی و عملی به قرآن و در یک کلام «قرآن محوری» است.
بذر فطرت، با آب ادب و حکمت جوانه می‌زند و بادوام جرعه نوشی از چشمه سار معرفت و معنویت به بار می‌نشیند و این در حالی است که سرچشمه معرفت و معنویت و منبع ادب و حکمت، قرآن است:«بدانید که این قرآن اندرز دهنده‌ای است که در اندرز آن رنگ فریب نیست و راه نماینده‌ای است که گمراه نمی‌کند، سخن‌گویی است که دورغ نمی‌گوید. هرکس با قرآن همنشینی کند، چون برخیزد چیزی بر او افزوده شده و چیزی از او کاسته شده است. به هدایتش افزوده شده و از کور دلی‌اش کاسته گشته است.»2 این در حالی است که دجّال، اصلی ترین دشمن قرآن و امام زمان(عج) هزار رنگ و هزار چهره‌ای است فریبکار. راه نماینده‌ای است گمراه کننده. سخن‌گویی است کذاب و دروغ‌زن. هر که از دجّال پیروی نماید و با دجّال‌صفتان نشست و برخاست نماید، در ظلمت و گمراهی و کور دلی‌اش افزوده و از هدایت و فضیلت و نورانیتش کاسته گردد.
احساس زیبای رها شدن از فتنه‌ی زمینیان و پر گشودن به سوی آسمان و هم‌پروازی با فرشتگان، از آرزوهای فرا دنیایی هر انسانی برای داشتن یک زندگی نورانی و خدایی است. فرار از جلوه‌فروشی‌های هزار رنگ دجّالی و گشودن راهی به سوی هدایت‌های ویژه‌ی مهدوی، هنر رادمردان برگزیده الهی است که در پرتو انس با معارف قرآن و عملی ساختن دستور العمل‌های الهی آن تحقق می‌یابد.
از سعادتمندی‌های مردان و زنان بزرگ، استفاده‌ی چند منظوره از محیط خانه و خانواده است و از بهترین بهره‌برداری‌ها از یک مسکن خاکی، تبدیل آن به خانه‌ای افلاکی، فرودگاهی نورانی و عروج‌گاهی ربانی است که این همه تنها از انس خانه و خانواده با قرآن رقم می خورد: «خانه‌ای که در آن قرآن خوانده می‌شود و از خداوند بلند پایه در آن یاد می‌گردد، برکتش بسیار می‌گردد، فرشتگان در آن حضور می‌یابند، شیاطین آنجا را ترک می کنند و آن خانه برای آسمان نشینان چنان می‌درخشد که ستاره برای زمینیان. و خانه‌ای که در آن قرآن خوانده نمی‌شود و نامی از خداوند والا به میان نمی‌آید، کم برکت می‌شود، فرشتگان از آنجا می‌روند و شیاطین حضور می‌یابند.»(24) بر این اساس تلاوت قرآن در هر خانه‌ای باعث فراری شدن شیاطین از حریم آن خانه می‌گردد. این است رمز فاصله گرفتن خانه و اهل آن از دجّال و شیاطین او. چرا که مهمترین نشانه‌ی خانه‌های پیروان دجّال، لبریزی و سرشاری آن خانه‌ها از حضور شیاطین است: « بُیوتُهُم مَملُوَّةً شَیاطینَ: خانه‌های پیروان دجّال از شیاطین لبریز می‌گردد.»(25)

دجّال ستیزی در پرتو قرآن محوری

در میان سوره‌های قرآنی، این نسخه‌ی شفاء بخش آسمانی، تلاوت سوره‌های قارعه و کهف و عمل به پیام‌های تربیتی آن برای «دجّال ستیزی» و «دجّال گریزی» فراوان مورد تاکید واقع شده است:
الف) انس با سوره‌ی کهف :
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) برای ایمن ماندن از فتنه و فساد دجّال و جلوه‌گری‌های آن، بر تلاوت مداوم سوره‌ی کهف بویژه در شب و روز جمعه و در اندیشیدن در مضامین عالی آن و بر عمل کردن به معارف نورانی آن تاکید ویژه‌ای فرموده‌اند: « هرکس سوره‌ی کهف را در شب و روز جمعه تلاوت کند، از فتنه و فساد دجّال در امان می‌ماند.»(26) همچنین فرموده‌اند: « هرکس سوره‌ی کهف را بر طبق آن حقیقتی که نازل شده است، قرائت نماید، دجّال هرگز بر او مسلط نخواهد شد و برای نفوذ در او راهی نخواهد یافت.»(27) نکته‌ی مهم و حیاتی در این مقام این است که حقیقت هر تلاوت و قرائتی، اندیشه ورزی و عمل‌گرایی است. به دیگر سخن، قرائتی ما را به حقیقت آیات رهنمون می‌کند که همراه با تأمل و تدبر باشد ودر رفتار و گفتار ما جلوه‌گر شود.
رسیدن به فضلیت وآثار حقیقی آیات به طور کامل، در گرو تلاوت همراه با اندیشه و عمل است. از این رو برای ایمن ماندن از فتنه‌ی دجّال و رسیدن به مقام دجّال ستیزی، تلاوت همراه با تدبر در سوره‌ی کهف و عمل کردن به پیام‌های تربیتی و هدایتی آن لازم و ضروری است. در این سوره سخن از جوانمردانی است که با نور فطرت خویش، به تمام جلوه‌های رنگارنگ و مظاهر فریبنده‌ی دنیایی پشت کردند و از فتنه و فساد طاغوت زمانه به سوی پروردگار خویش گریختند و دل غاری تنگ و تاریک را بر ظلمت‌های شیطانی و لذت‌های زودگذر حیوانی ترجیح دادند و سرانجام به سعادت دنیا و آخرت رسیدنند.
ب) انس با سوره‌ی قارعه :
امام باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: « هر کس سوره قارعه را بسیار تلاوت کند، خداوند او را از فتنه‌ی دجّال و ایمان آوردن به او در امان می‌دارد.»(28) پرودرگار هستی در سوره قارعه بیش از هر چیز به «معادباوری» و «عمل‌گرایی» به عنوان رمز رسیدن به زندگانی سعادتمندانه در دنیا و آخرت تاکید می‌ورزد: « پس هرگاه عمل هرکس در میزان حق با ارزش و گران سنگ باشد، او در بهشت به زندگانی آسوده، خشنود خواهد بود و عمل هرکس بی قدر و سبک وزن باشد، جایگاهش در قعر هاویه(همان آتش بسیار سوزنده و گدازنده) است.»(29) براین اساس، با « معاد باوری اندیشمندانه» و « عمل‌گرایی خالصانه» می‌توان از فتنه‌ها و فساد انگیزی‌های دجّال و دجّال‌صفتان جهان رهید و به سوی خداوند و جانشین او در روی زمین ره پویید.

ولایت مداری

یکی دیگر از راهکارهای عملی دجال ستیزی، ولایت مداری و امام سالاری است. در این همین راستا، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: « فرزندانتان را براساس محبت من و محبت اهل بیتم و بر محور قرآن تربیت نمایید.»2 همچنین می‌فرمایند: «هر که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات نماید که ایمانش کامل و اسلامش نیکو شده باشد، باید ولایت حجت صاحب الزمان را بپذیرد.»3 آنان« یاران امام زمان(عج)» با تمام توان امامشان را در میان گیرند و جان خویش را در نبردها سپر بلای او سازند و هرچه را اراده کند با جان و دل انجام دهند. ...ایشان در مقابل او از کنیز نسبت به اربابش مطیع‌تر و فرمان‌بردارترند.
شناخت و اعتقاد ‌یاوران مهدی(عج)، نسبت به امام خویش در رژفای وجودشان ریشه دوانیده و سراسر وجودشان را فراگرفته است. این شناختی فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است که همان معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در نظام هستی است. این همان معرفتی است که آنها را از محبت او سرشار کرده و مطیع و گوش به فرمان او قرار داده است. زیرا که می‌دانند سخن امام، سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست.
چنانچه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در وصف آنان فرموده است: « آنان مجاهدانی تلاش گر در فرمانبرداری خداوند و فرمانبرداری امام خویشند.»(30) بدین سان یکی از محورهای اصلی، در فرآیند «مهدی‌گرایی» و «دجّال ستیزی»، ولایت مداری و امام سالاری است. در طول تمام دوره‌های تربیتی، برانگیختن محبت، معرفت و ولایت‌پذیری نسبت به امام زمان(عج) از مهمترین محورها و بنیان‌های تربیتی است. روح و حقیقت خانواده باید به احرام درآید و همواره دور کعبه ولایت و امامت طواف نماید چرا که وجود امام، چون کعبه است که مردم باید به گردش طواف نمایند نه او به گرد مردم!
در پایان موارد دیگری از راهکارهای عملی دجّال ستیزی را به طور فهرست وار بیان می‌کنیم:

1- عفت‌گرایی. 2- پرهیز از ثروت‌جویی. 3- سلوک مهدوی. 4- پرهیز از شک‌گرایی. 5- غیرت‌ورزی. 6- تقوا و گناه‌گریزی. 7- پرهیز از حرام‌خواری. 8- خردگرایی. 9- پرهیز از پرخوری و پرخوابی. 10- انس با مناجات. 11- پرهیز از سخنان شیطانی. 12- پرهیز از موسیقی حرام. 13- پرهیز از حب دنیا و مظاهرآن. 14- پرهیز از ریاست‌طلبی و رباخواری. 15- توکل، انابه، استعاذه و... .

پی نوشت ها :

* مطالب ارائه شده در این نوشتار از سررسید سال 1389 کانون طلیعه ظهور ویژه نامه دجال شناسی و دجال ستیزی می باشد که بصورت مقاله تنظیم و با هماهنگی این کانون جهت نشر معارف مهدوی و استفاده عموم ارائه میگردد .

1-در زبان عِبری، «آل» و «ایل» به معنای خدا می باشد. به عنوان مثال واژه‌ی «اسرائیل» که لقب حضرت یعقوب(علیه السلام) است، که از واژه‌ی«اسرا» و «ایل» ترکیب یافته و به معنای «مجاهد خدا» است. البته بنابر آموزه‌های تحریف یافته‌ی تورات، «اسرائیل» به معنای «غلبه کننده بر خدا» به دلیل غلبه‌ی یعقوب در کُشتی با خدا می باشد.
2 - ر.ک: لسان العرب،ج4،ذیل واژه‌ی دجال.
3– متقی هندی، کنزالعمال،ج14.
4- شیخ مفید، ارشاد،ج2.
5- جالب توجه اینکه در انجیل و الهیات مسیحی واژه‌ی «دجّال» در پاره‌ای از موارد بر «شیطان» و نیز در برخی موارد بر شخص «ابلیس» تطبیق شده است. جالب‌تر اینکه کّد دجّال در انجیل، عدد666 معرفی گشته است که این عدد نماد و کد شیطان در آیین شیطان‌پرستی است(مکاشفات یوحنا، فصل 13).
6 – أشراط «جمع شرط» به معنای علامت است. و «الساعه» مقصود رستاخیز بزرگ است. بنابراین «اشراط الساعه» به معنای [نزدیک شدن] قیامت است. این اصطلاح بر مجموع حوادثی اطلاق می شود که پیش از واقعه عظیم قیامت، اتفاق خواهد افتاد.(مجمع البحرین،ج4)
7 – دابّه یا دابّه الارض، موجودی عظیم الجثه است که در آخرالزمان پدید می‌آید و نشانه نزدیکی قیامت است.(ابن ابی بیشه، المصنف، ج8).
8- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2.
9– ر.ک: صفحه‌ی 12، ذیل دیدگاه دوم.
10– مسند احمد، ج5.
11- ری‌شهری، میزان‌الحکمه،ج9،ح15611.
12 – ابن حمّاد، الفتن،ج2.
13- مسند احمد، ج5.
14 – سوره زخرف، آیه 36.
15 – کورانی، معجم احلدیث المهدی، ج3.
16 – سوره انبیاء، آیه82.
17 – مسند احمد، ج1.
18 – صحیح بخاری، ج4.
19 – به مجموعه‌ی ترانزیستورها و ای‌سی‌های که در کنار هم قرار گرفته‌اند و مسئولیت پردازش داده‌ها و برون داده‌ها را دارند میکروچیپ می‌گویند
20 – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره8و9.
21 – فصلنامه فرهنگ پویا، شماره 8و9
22 – سایت آفتاب، مقاله‌ی تأثیر تلویزیون بر کودک و نوجوان.
23 – پیام امام خمینی(ره) به هنرمندان متعهد، صحیفه‌ی نور، ج21.
24 - سوره مزمل، آیه 20.
25- سید رضی، نهج البلاغه، خطبه‌ی175.
26 – کلینی، اصول کافی، ج2.
27- کورانی، معجم احادیث المهدی، ج3.
28 – کفعمی، المصباح.
29 – کورانی، معجم احادیث المهدی، ج2.
30 – شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص 269.
31 – سوره قارعه، آیه 6-9.
32 – نورالله قاضی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل.
33 – سیدبن طاووس، الملاحم و الفتن.
34 - سیدمصطفی کاظمی، بشاره الاسلام.

منابع و مأخذ :
1- آیتی نصرت الله، سفیانی از اوج تا افول، انتشارات موسسه‌ی آینده روشن
2- آوینی مرتضی(شهید)، مقاله‌ی انفجار اطلاعات
3- حیدری کاشانی محمدباقر، دجّال و جلوه‌های آخرالزمانی آن، انتشارات سبط النبی
4- مکارم شیرازی ناصر(آیت الله)، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، انتشارات طلیعه‌ی ظهور
5- کارنیا بوکت، کودک و رسانه، مرکز تحقیات و مطالعات برنامه‌ای(چاپ 84)
6- سایت آفتاب: www.Aftab.ir
7- فصلنامه‌ی فرهنگ پویا، شماره‌های 8 و9
8- کورانی، معجم احادیث المهدی

بیانی از ارتباط قوم سلمان (ع) و ظهور حضرت امام منتظر (عج) (1)

7740902789

واحد: تابحال تفسیرها و تطبیقهای احتمالی زیادی برای احادیث و مباحث آخرالزمان و ظهور امام زمان (عج) با وقایع هر زمان انجام شده است که بسیار با عدم قطعیت همراه است، همچنین همیشه همراه با نگرش نویسنده و گوینده نسبت به جهان و تفسیر و اطلاع او از واقعیتهای جهان است که می تواند با تحلیلها و تفسیرهای خواننده و شنونده موافق یا متفاوت باشد. تحلیل زیر نیز همینطور است. به نظر واحد باید تحلیلها و سخنان متفاوت را خواند و شنید و تفکر و تعقل کرد تا بتوان به تحلیل خود از واقعیتها و علوم مربوطه رسید. نوشته زیر با این نگرش قرار داده شده است. 

انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور (1) (از راسخون)

نویسنده: دکتر محمّد هادی همایون

1.ایران در زمان آخرین شاه

محمّدرضا شاه پهلوی، در پی استعفا و اخراج پدرش رضاشاه از ایران، به کمک ذکاء الملک فروغی بر تخت سلطنت نشست. کامل سلیمان(1) با ذکر روایتی سلطنت محمّدرضا را با عنوان "شاهنشاه" یکی از نشانه های ظهور دانسته است. بر اساس این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که مردی به نام "جهجاه" از موالی بر مردم پادشاهی کند. وی موالی را ایرانیان و جهجاه را همان شاهنشاه دانسته است.
نخستین مسأله محمّدرضا شاه خروج نیروهای اشغالگر از ایران بود. در این خصوص اگرچه انگلیسی ها مأموریت خود را در کشور انجام داده و آماده خروج بودند، اما ظاهراً روس ها هنوز کارهای نیمه تمامی در ایران داشتند. در این میانه فرقه ی دموکرات آذربایجان با حمایت شوروی دولتی خودمختار را به ریاست جعفر پیشه وری تشکیل داد. این دولت نیز با روی کار آمدن قوام السلطنه در بهمن ماه 1324 و مذاکره با روس ها و امضای موافقت نامه تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی، از حمایت دوستان روس خود محروم ماند و با خروج شوروی از ایران، سقوط کرد. بدین گونه شرایط به ظاهر برای شاه جوان آماده شد.
پس از سقوط کابینه ی قوام و چند نخست وزیر دیگر، در زمان نخست وزیری ساعد، موضوع نفت و سلطه انگلستان بر ایران جدی شد. این جریان منجر به امضای قراردادی الحاقی به قرارداد 1933 ایران و انگلیس به نام "گس-گلشائیان" شد که مجلس پانزدهم آن را تصویب نکرد. فشار انگلیس برای اجرای قرارداد، ساعد را مجبور به استعفا و علی منصور را به نخست وزیری رساند. اما مجلس شانزدهم نیز نتوانست آن را زیر فشار مردم و نمایندگان اقلیت تصویب کند. سرانجام دولت رزم آرا، رئیس ستاد ارتش برای تکمیل مأموریت در 5 تیرماه 1329 روی کار آمد.
محمّد مصدق در مجلس به عنوان رئیس کمیسیون نفت به مخالفت با قرارداد برخاست و خواستار ملی شدن صنعت نفت در همه کشور شد. آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نیز که آن زمان در تبعید بود، به حمایت از مصدق برخاست و مردم را با این نهضت ضد استعماری جدید همراه ساخت. با قرائت پیام تاریخی کاشانی در مجلس از سوی مصدق، همکاری این دو رهبر مذهبی و ملی افزایش یافت. انگلیس و رزم آرا تمام قامت در مقابل نهضت ایستادند. در این هنگام بود که "جمعیت فدائیان اسلام" به رهبری شهید سید مجتبی نواب صفوی (میرلوحی) تشکیل شد و در اقدامی انقلابی و غیر منتظره در روز 16 اسفند 1329 رزم آرا را اعدام انقلابی کرد. با اعدام رزم آرا فردای آن روز کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن این صنعت را تصویب کرد و سرانجام با تصویب مجلس شورای ملی در 24 اسفند و مجلس سنا در 29 اسفند 1329 صنعت نفت ملی شد و مبارزات ضد استعماری مردم به پیروزی رسید.
با شکست حسین علا که پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود. در الغای قانون، مصدق به نخست وزیری رسید و مورد حمایت آیت الله کاشانی و مردم واقع شد. از اینجا بود که اختلافات میان شاه و مصدق بالا گرفت و رد درخواست مصدق از سوی شاه، برای موافقت با تصدی همزمان وزارت جنگ، مصدق را در 25 تیر 1331 به استعفا کشاند. با استعفای مصدق، قوام دوباره نخست وزیر شد. آیت الله کاشانی به حمایت مصدق برخاست و قوام را به اعلام جهاد تهدید کرد. بدین ترتیب حادثه 30 تیر 1331 به وقوع پیوست که طی آن عده زیادی از مردم به شهادت رسیدند. این حادثه سبب نخست وزیری مجدد مصدق شد.
دوره دوم نخست وزیری مصدق یکی از تلخ ترین مقاطع تاریخ ایران است. در این دوره ابزار قدیمی شیطان دوباره به کار آمد و با نفوذ مزدوران و جاسوسان و اجانب در میان اطرافیان هر دو رهبر نهضت، اختلاف میان آنان بالا گرفت. مدنی (2) که خود داماد آیت الله کاشانی است، مدیریت این جریان را در جهت خارج ساختن مبارزات مردم از مسیر اصلی آن-همانند آنچه بنابر یک تحلیل در مشروطه اتفاق افتاد-و به دست فراماسون ها می داند. وی با ارائه مدارکی ادعا می کند که مصدق نیز عضوی از شبکه فراماسونری بوده و قسم نامه داشته است.
پیچیدگی عمل این گروه مخفی و سطح تحلیل کلان و تمدنی این مقاله ما را از ورود به ماهیت واقعی افراد و نیات آنان برحذر می دارد، اما به عنوان یک نکته کلی در خصوص همه کسانی که در تاریخ ایران پس از استقرار فراماسونری منشأ اثر بوده اند، می توان گفت که ورود به صحنه سیاست در آن دوره غالباً از راه هایی ممکن بوده که ناچار انسان ها را به این گونه مجامع آلوده می کرده است. بنابر یک اصل کلی، میزان درافتادن ما به دام های شیطان تابع خلأهای معنوی وجود خودمان است . به هر میزان که در تزکیه نفس خود کوشیده باشیم از این دام ها بیشتر در امان خواهیم بود. روحانیت در طول این تاریخ آنجا موفق بود که خود را از قید و بند این مجامع و دام ها رهانده و مستقیماً با خداوند و مردم پیوند خورده بود. قیام امام خمینی رحمه الله نمونه بارز و اعلای این ارتباط بود.
به هر حال فضای مخاصمه میان دو رهبر زمینه را برای کودتای 28 مرداد 1332 فراهم کرد. مدیریت این کودتا به آمریکا واگذار شد که اینک در راه تبدیل شدن به ابرقدرتی بی رقیب گام برمی داشت. با شکست در عرصه مبارزات نفت، از این زمان به بعد انگلیسی ها از صحنه رقابت کنار رفتند و امریکا به عنوان نماینده حزب شیطان وارد عمل شد. کودتای سیا در حالی صورت گرفت که مصدق پایگاه مردمی گسترده خود را به دلیل اختلاف با آیت الله کاشانی از دست داده بود. در عرض چند ساعت یک حکومت مصدق سرنگون شد و سرلشگر زاهدی به نخست وزیری رسید. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز، همچون مشروطه، در تاریخ مبارزات ملت ایران تبدیل به عبرتی شد برای انقلاب اسلامی.

2. انقلاب اسلامی ایران، انفجار نور

جریان اصیل تمدن اسلامی پس از شهادت امام رضا علیه السّلام بر عهده امامزادگانی بزرگوار گذاشته شد که با تدبیر امام کاظم علیه السّلام برای این روز تربیت شده بودند. سرآمد این امامزادگان بزرگوار بانویی بود که در اقتدای به مادر فداکار خویش حضرت هاجر علیها السّلام در سفری پررمز و راز پایه گذار عبادت خداوند و حکومت اسلام در سرزمینی غریب شد. حضرت فاطمه معصومه علیها السّلام از فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام همانی بود که پیش از این در کلام امام صادق علیه السّلام از ایشان سخن به میان آمده و به وفات ایشان در شهر قم اشاره شده بود.(3) تمامی روایاتی که در اهمیت شهر قم به عنوان پایگاه اهل بیت علیهم السّلام و مرکز قیام آخرالزمانی شیعیان از وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیها السّلام به دست ما رسیده، (4) در این راستا قابل تحلیل می باشد. اما آنچه که در این سیر برای ما مهم است، روایاتی است که به انتقال پایگاه دانش از کوفه (نجف) به شهر مقدس قم در آستانه ظهور اشاره دارد، از جمله این حدیث که از وجود مقدس امام صادق علیه السّلام روایت شده است:
"ستخلو الکوفه من المؤمنین و یأزر العلم عنها کما تأزر الحیه فی حجرها ثم یظهر العلم ببلده یقال لها قم و تصیر معدناً للعلم و الفضل... و ذلک عند قرب ظهور قائمنا."(5)
این روایت در تاریخ ما با ورود مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم در سال 1340 قمری و بنیانگذاری حوزه علمیه این شهر به دست ایشان صورت واقعیت به خود گرفت و سندی شد بر حقانیت آنچه از آینده نگری از ناحیه وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السّلام به دست ما رسیده است. نکته جالب در این تاریخ این است که علیرغم اقدام ایشان به این عمل سرنوشت ساز، آنچه در تاریخ از ایشان نقل شده پرهیز از ورود به سیاست و درگیری با حکومت است. اما دقت بیشتر در اسناد نشان می دهد که مأموریت ایشان پایه گذاری حوزه قم و تربیت شاگردانی بوده است که صدها سال پیش از آن وعده داده شده بودند. در این خصوص سندی وجود دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست:
"در جریان قانون لباس متحد الشکل، رژیم درصدد برآمد تا برای دخالت در حوزه قم، وزارت معارف راساً اقدام به آزمون گیری از طلاب کند، ولی آیت الله حائری در مقابل این دخالت مستقیم ایستاد."(6)
به هر حال با مجاهدت های بسیار، حوزه علمیه قم از این مراحل دشوار گذشت و با ظهور مرحوم آیت الله بروجردی در این حوزه در سال 1363 قمری برابر با 1323 شمسی وارد مرحله تازه ای از جریان پیوند میان نهضت علمی و تربیت شیعیان زمینه ساز شد. در راستای بازسازی حوزه اقدامات بی شماری را به دوران زعامت ایشان نسبت داده اند (7) که از آن جمله می توان به مواردی چون ایجاد تحول علمی، توسعه مراکز علمی و مذهبی، برگزاری آزمون در حوزه، اعزام مبلغ، ساده نویسی رساله عملیه، مبارزه با بهائیت، مبارزه با احیای سنت های غیراسلامی، مخالفت با ترویج لا ابالیگری و گنجاندن تعلیمات دینی در برنامه آموزش و پرورش به عنوان اقداماتی بیشتر علمی در کنار اقدامات مهم سیاسی اشاره کرد. اما آنچه در جریان مباحث ما بیشتر قابل طرح و تأمل می نماید اقدام جدی ایشان در ایجاد تقریب بین مذاهب و برقراری ارتباط با دانشگاه الازهر در این خصوص است:
"آیت الله بروجردی، حاج شیخ محمّدتقی قمی را به عنوان نماینده خود معرفی کرد و حوزه علمیه قم و دانشگاه الازهر را با یکدیگر مرتبط کرد... سرانجام تلاش آیت الله بروجردی در نزدیکی بین مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت به نتیجه رسید و شیخ محمود شلتوت رئیس الازهر و مفتی اعظم مصر در 1337/7/17 مطابق با 17 ربیع الاول 1378 تشیع را به رسمیت شناخت...".(8)
دست تقدیر خداوند و تدابیر ائمه معصومین علیها السّلام این چنین مقدر نموده بود که انقلابی را که بنا بود دو دهه بعد، از پایگاه شیعی ایران اسلامی ابتدا در کشورهای اسلامی و سپس در سراسر جهان طنین انداز شود، مؤید این تأیید از سوی مسلمانان اهل سنت نماید.
و این چنین بود که پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی در سال 1340 شخصیت پرفروغ تاریخ تشیع و رهبر اصلی زمینه سازان ظهور، امام خمینی رحمه الله در میان قوم سلمان فارسی ظهور کرد. جای تعجب نیست که در روایات آخرالزمان به قیام مردی از قم با این ویژگی وعده داده شده است.(9)
نام امام خمینی رحمه الله با مبارزه با "لایجه انجمن های ایالتی و ولایتی" بر سر زبان ها افتاد که توطئه ای بود برای تسهیل نفوذ بهائیان در ارکان حکومت. سرانجام با لغو این لایحه در 7 آذر 1341 نخستین پیروزی امام خمینی رحمه الله در جریان قیام ثبت شد. اما امام با سرمشق قراردادن نهضت های گذشته و عبرت از آسیب های آن، مبارزه را رها نکرده و به جد وارد میدان شدند. مرحله دوم، مخالفت با "انقلاب سفید" سفارشی آمریکا به شاه و برگزاری رفراندوم فرمایشی در تاریخ 6 بهمن 1341 برای تثبیت آن بود. حکومت شاه که تازه متوجه شرایط جدید شده بود، خود را برای خفه کردن این قیام در نطفه آماده کرد.
روز دوم فروردین 1342 در حالی که آن سال از سوی روحانیت و در رأس آن امام خمینی رحمه الله عزای عمومی اعلام شده بود، مجلس عزاداری به مناسبت شهادت امام صادق علیه السّلام در مدرسه فیضیه مورد تهاجم مأموران رژیم شاه قرار گرفت که طی آن تعدادی از طلاب به شهادت رسیدند. امام خمینی رحمه الله در نامه ای به علمای تهران، شخص شاه را مورد حمله قرار دادند و خواستار زنده نگه داشتن این واقعه از راه برگزاری چهلم برای شهدای آن شدند.
سرانجام محرم آن سال فرا رسید. علیرغم تدابیر ساواک و مخالفت های رژیم، عصر عاشورا امام خمینی رحمه الله طی نطقی پرهیجان حمله مستقیم خود را متوجه شخص شاه و اسرائیل نمودند. مورد حمله قرار گرفتن شاه و رژیم صهیونیستی از موارد ممنوعه ای بود که رژیم را به واکنشی عجولانه واداشت. در سحرگاه پانزدهم خرداد امام رحمه الله را دستگیر کردند و به تهران بردند. در واکنش به دستگیری امام خمینی رحمه الله بود که قیام خونین 15 خرداد به عنوان سرآغاز انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. با افزایش فشار علما و مردم، امام رحمه الله در 16 فروردین 1343 آزاد شده و به قم بازگشتند، اما از پی گیری مبارزه دست برنداشتند.
مخالفت امام رحمه الله با شاه و اربابانش در جریان کاپیتولاسیون به اوج خود رسید.(10) امام خمینی رحمه الله در 4 آبان ماه 1343 در این خصوص سخنرانی مهمی ایراد کردند و حمله خود را به شاه ادامه دادند. در پی این سخنرانی بود که رژیم تصمیم گرفت این بار به جای برخورد قهرآمیز، ایشان را به ترکیه تبعید کند. امام خمینی رحمه الله در تاریخ 13 آبان 1343 ابتدا به ترکیه و یازده ماه بعد به عراق تبعید شد.
با خروج امام از ایران، رژیم شاه عرصه را برای اجرای برنامه های ماسونی خود‌ آماده دید. پس از عَلَم، حسن علی منصور در اسفند 1342 به نخست وزیری رسید. در این زمان، "هیأت های مؤتلفه ی اسلامی" که در جریان قیام 15 خرداد شکل گرفته بود، پس از تبعید امام، با الهام از نحوه عمل فدائیان اسلام، اقدام به تشکیل شاخه ای نظامی کرد و در اولین عملیات در بهمن 1343 به دست شهید محمّد بخارایی، منصور را اعدام انقلابی کرد. با ترور منصور، امیرعباس هویدا که هم ماسون و هم بهایی بود (11)، به نخست وزیری رسید.
دوره طولانی 13 ساله ی نخست وزیری هویدا در سال 1356 و با آغاز انقلاب اسلامی پایان یافت، از تاریک ترین دوره های حکومت در این سرزمین است. در این دوره ماسون ها و بهائیان با حمایت انگلیس و آمریکا بر همه ارکان کشور خیمه زده و عملاً اداره امور را در قبضه خود درآوردند. شاه نیز که کاملاً تحت سلطه انگلستان و آمریکا بود، نه تنها در دولت که در مجالس شورا و سنا و دیگر مشاغل و مناصب کلیدی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز این دو گروه شیطانی را بر سرنوشت کشور مسلط کرده بود.
در این دوره طولانی و تاریک، از سویی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، "ساواک" برای سرکوب مبارزان با کمک "سیا" و "موساد"، سازمان های امنیتی و جاسوسی آمریکا و اسرائیل، تجهیز شد و دست به کشتار روحانیون و جوانان مبارز زد، و از سویی دیگر هجمه فرهنگی وسیعی برای تغییر شیوه زندگی ایرانیان و استقرار غربزدگی از سوی حزب شیطان آغاز شد. برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350 و تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی در سال 1354، دو نمونه بارز از این اقدامات است. منشأ هر دو اقدام، تلاش برای زنده نگه داشتن خاطره و تاریخ ورود حزب شیطان به ایران، در جریان آزادسازی یهودیان بابل از سوی کوروش بود. بر اثر این اقدامات، بخش بزرگی از تاریخ ایران نادیده گرفته شد و در تاریخ گم شد تا ایران بتواند تنها از زمان حضور یهود در این سرزمین تاریخ داشته باشد. این یکی از بزرگ ترین جنایات حزب شیطان در ایران بود که از چندی قبل آغاز شده و در این دوره به ثمر رسید.
از آنجا که بر اساس سنت الهی، سلطه حزب شیطان نمی تواند دوام و عمقی داشته باشد، و با رسیدن به قدرت باید وارد عمل شده و به ناچار چهره واقعی خود را نمایان سازد، حکومت های دست نشانده آمریکا و به ویژه رژیم شاه به سرعت مورد تنفر ملت ها قرار گرفته و لذا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر در امریکا، دستور ایجاد فضای باز سیاسی را در کشور به عنوان سوپاپ اطمینان برای مقابله با انفجار قریب الوقوع مردم گرفتند. به دنبال این دستور هویدا برکنار و به ظاهر بازداشت شد و جمشید آموزگار جای او را گرفت.
در زمان آموزگار بود که حزب شیطان مرتکب اشتباهی فاحش شد و آتش انقلاب اسلامی را شعله ور ساخت. در آبان 1356 شهید مصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام رحمه الله، در نجف اشرف و به طرزی مشکوک، همچون همیشه تاریخ حزب شیطان، به شهادت رسید. این عملیات ظاهراً با این قصد طراحی و اجرا شده بود که ضمن تهدید مستقیم امام و اجبار ایشان به دست کشیدن از مبارزه، امکان استمرار آن را پس از امام منتفی ساخته باشند. مجالس ترحیم این روحانی بزرگ در ایران و سخنرانی امام در دی ماه 1356 به این مناسبت، و ذکر این حادثه به عنوان یکی از الطاف خفیه ی الهی، نام ایشان را دوباره بر سر زبان ها اندخت و با دعوت امام به وحدت و مبارزه با طاغوت، کانون انقلاب و مبارزه علیه شاه گرم شد.
رژیم شاه که مهار اوضاع را در برابر امام از دست داده بود، همچون آمریکا و دیگر مستکبران امروز، مرتکب اشتباهی دیگر شد. در تاریخ 1356/10/17 مقاله ای سراسر توهین به امام به نام "استعمار سرخ و سیاه" در روزنامه ی اطلاعات با نام مستعار احمد رشیدی مطلق چاپ شد که منجر به قیام طلاب و مردم قم در 19 دی ماه شد. چهلم شهدای این قیام، تبریز را به یاد قیام ستارخان و باقرخان انداخت و مردم قهرمان آن را به قیام در 29 بهمن ماه کشاند. کشور وارد سال 1357 شده بود که چهلم شهدای تبریز، مردم یزد، جهرم و کازرون را به قیام واداشت. با فرارسیدن چهلم شهدای این قیام در نوزدهم اردیبهشت 1357، ایران به یک باره گُر گرفت و انقلاب وارد مرحله ای جدی شد.
با فرا رسیدن ماه رمضان در شهریور 57 و آماده شدن شرایط برای مبارزه ای گسترده تر، رژیم شاه ناچار به تغییر موضع شد و شریف امامی را که خود استاد اعظم فراماسونری بود، با شعار "آشتی ملی" به نخست وزیری گماشت. نماز و تظاهرات عید فطر در روز 13 شهریور، راهپیمایی 16 شهریور و سرانجام کشتار وسیع و بی رحمانه 17 شهریور در زمان این ماسون حقیر صورت گرفت و با کشتار دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 57، عمر دولت آشتی ملی نیز پایان یافت و نوبت به دولت نظامی ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد ارتش شاه رسید.
پیشتر و در دوران نخست وزیری شریف امامی، شاه و صدام حسین رئیس جمهور عراق که با کودتا روی کار آورده شده بود، با این که به ظاهر با هم دشمنی داشتند، اما از آنجا که هر دو دست نشانده یک ارباب بودند، برای مقابله با امام و انقلاب اسلامی با یکدیگر همدست شدند و امام را از عراق و نجف نیز تبعید نمودند. امام در نجف، با این که به ظاهر از کانون مبارزه داخل کشور دور بودند، اما به خوبی مدیریت جریان انقلاب را در دست داشتند. ایشان ضمن تثبیت جایگاه علمی متداول حوزه در تدریس خارج، در سال 1348 نظریه مترقی "حکومت اسلامی و ولایت فقیه" را با انتشار کتابی به همین نام مطرح ساختند. در کنار این فعالیت های علمی تمدن ساز، مبارزات اما نیز از طریق صدور اعلامیه و سخنرانی و انتشار آن در قالب نوارهای صوتی در داخل کشور ادامه داشت. نجف اندک اندک کانون مبارزه شد و گروه ها و شخصیت های مختلف برای ملاقات با امام بدانجا رفت و آمد داشتند. این اقدامات موجب وحشت صدام و شاه و اخراج امام از عراق گردید.
با منع ورود امام به خاک کویت که همراه با سیاست های آمریکا و حزب شیطان در منطقه صورت گرفت، امام تصمیم سرنوشت سازی گرفتند و در 15 مهرماه 57 به فرانسه عزیمت کرده و در دهکده ای در نزدیکی پاریس به نام "نوفل لوشاتو" ساکن شدند. دولت فرانسه از سویی با ادعای برخورداری از عنوان "مهد آزادی" در جهان نمی توانست مانع این هجرت سرنوشت ساز شود و از سویی دیگر نیز کشورهای غربی مکان بهتری برای کنترل و مهار انقلاب اسلامی از سوی دشمنان تلقی می شدند. این چنین بود که پایگاه مبارزه به غرب منتقل شد و عملاً تمامی امکانات رسانه ای غرب در خدمت انقلاب اسلامی قرار گرفت. خبرنگاران و مبارزان سراسر دنیا اینک می توانستند آزادانه تر به امام دسترسی داشته باشند. در این دوره رفت و آمد مبارزان داخل کشور نیز به محضر امام شدت گرفت و خود سبب اعمال مدیریت بیشتر ایشان بر جریان حوادث شد. این اتفاق همان دوره به طلوع خورشید از مغرب (12) که یکی از نشانه های ظهور است تعبیر شد.
با نخست وزیری ازهاری ایران، پس از رمضان اینک وارد محرم شد. امام خمینی رحمه الله به خوبی توانستند از این مناسبت های دینی استفاده کرده از تمام ظرفیت تاریخی آن برای به پیروزی رساندن انقلاب بهره برند. فریادهای "الله اکبر" مردم از روی پشت بام ها در شب اول محرم و استمرار آن که به دستور امام خمینی رحمه الله صورت گرفت، و راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 57، به رژیم شاه و اربابانش نشان داد که دولت نظامی نیز نمی تواند کاری از پیش برد. از همین رو در ترفندی شیطانی دولت شاهپور بختیار با هدف کنار گذاشتن شاه و ایجاد حکومتی به ظاهر ملی و نه اسلامی در 15 دی ماه 57 بر سر کار آمد تا شاید بتواند بر اوضاع مسلط شود. اما امام با غیرقانونی اعلام کردن دولت بختیار زمینه این نقشه را نیز از بین برده و در 23 دی ماه تشکیل "شورای انقلاب" را اعلام نمودند.
شاه در 26 دی ماه از ایران فرار کرد و سرانجام در 12 بهمن 1357 علیرغم مخالفت های بختیار، امام به ایران بازگشتند. در 15 بهمن ماه مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری رسید و در 20 بهمن با قیام همافران نیروی هوایی درگیری مردم با گارد شاهنشاهی و ارتش شاه آغاز شد. در 21 بهمن، دولت بختیار به عنوان مقدمه ی اجرای کودتایی دیگر، ساعت حکومت نظامی را گسترش داد و آغاز آن را به چهار بعدازظهر رساند. امام به این اطلاعیه توجهی نکردند و فرمان دادند که مردم به خیابان ها بریزند. از مرحوم آیت الله طالقانی جریانی نقل شده که بر اساس آن معلوم می شود امام این دستور را از ناحیه مقدس امام زمان ارواحنا فداه گرفته بودند.(13)این نقل نشان می دهد که برای برخی از بزرگان در دوران غیبت نه تنها مشاهده و ملاقات امام ارواحناه فداه، که گرفتن دستور و اجرای آن نیز ممکن و جایز است. البته ادعا و پذیرفتن صرف ادعا همیشه در تاریخ خطرناک بوده و امام نیز هیچ گاه به آن متوسل نشدند.
سرانجام در روز یکشنبه 22 بهمن ماه 1357 معجزه بزرگ قرن به وقوع پیوست و انقلاب اسلامی ایران که حاصل هزاران سال تلاش اولیا و پیامبران بزرگ الهی و نتیجه قرن ها تمدن سازی از سوی امامان معصوم علیهم السّلام و علمای بزرگ اسلام و تشیع بود، به ثمر رسید.
در یک تحلیل کلی از انقلاب اسلامی و نحوه مدیریت امام خمینی رحمه الله در این واقعه بزرگ تمدنی، و با نگاهی به آنچه پیش از آن به عنوان عبرت در اختیار ایشان قرار گرفته بود چند نکته قابل تأمل و تاکید است.
مهمترین عامل در پیروزی انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی رحمه الله و اصلاح رابطه او با خداوند بود. از میان انسان های آن دوره یکی توانست به مقام دریافت فیض الهی رسیده و بقیه را نیز بر همان اساس قاعده امامت و ولایت به دنبال خود بکشد. رهبری و به پیروزی رساندن چنین جریان عمیق، گسترده و بزرگی بدون ارتباط جدی و صاف با خداوند متعال و اولیای الهی و به ویژه وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ممکن نیست. خود ایشان در آغاز نهضت به این موضوع اشاره می کنند:
"به خدا متوجه شو تا دلهای مردم به تو متوجه شود... راه به دست آوردن قلوب ملت این است. دل مردم مسلم با اسلام به دست می آید. رگ خوابشان را ما فهمیدیم. قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد. الی الله تطمئن القلوب. تمام قلوب دست خدا است. مقلب القلوب خدا است."(14)
امام خمینی رحمه الله در آغاز مبارزه ابتدا رابطه خود را با خدا اصلاح نمود و سپس فقط برای خدا قیام کرد. این علو مقام و نیت خالص تا پایان کار با امام بود و انقلاب را به پیش برد. در کنار این جریان معنوی، که یادآور نخستین مرحله تمدن سازی بعد از عاشورا و در زمان امام سجاد علیه السّلام است. موضوع تثبیت جایگاه علمی ایشان پیش آمد. این مرحله بندی در ضمن به ما نشان می دهد که مراحل خودسازی و شکل گیری یک رهبر در بینش اسلامی با مراحل سه گانه تهذیب نفس، توسعه علمی و غیبت برای تربیت نسل در فرایند تمدن سازی اسلامی همسان و همراستا است.
در مرحله علمی، امام تا زمانی که به مرجعیت نرسیده بودند و تا زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی در قید حیات و در رأس حوزه علمیه قم بودند، حرکتی جدی از خود نشان ندادند. حتی می دانیم که پس از فوت ایشان، اصرار و تلاش های اطرافیان برای مطرح کردن امام با واکنش ایشان مواجه می شد. اما پس از آن که امر مرجعیت و زعامت به طور طبیعی در اختیار امام قرار گرفت، درخشش بی نظیر ایشان در عرصه علم و مبارزه آشکار شد. دوران توقف امام در حوزه علمیه قم در این مقطع چندان طولانی نشد و فعالیت های علمی تمدن ساز ایشان در حوزه نجف به ظهور و بروز رسید. این دوره برای امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی همان کارکرد دوران غیبت را برای تمدن اسلامی داشت که پس از اوج گرفتن و دانش پیش آمده بود.
در این مرحله امام خمینی رحمه الله با برقراری جلسات درس خارج، جایگاه علمی خود را بر اساس قواعد حوزوی تثبیت کرده و در کنار آن به نوآوری در عرصه علم دست زدند. نظریه ولایت فقیه دستاورد مهم این دوره بود که ضمن اثبات برتری امام در زمینه علمی، مبانی نظری انقلاب و حکومت پس از آن را نیز کاملاً روشن کرد، اتاقی که در جریان مشروطه نیفتاد. تنها سند علمی مشروطه کتاب میرزای نایینی بود که خود ایشان پس از برملاشدن اهداف مشروطه دستور جمع آوری آن را داد. نظریه ولایت فقیه توانست همچنین مشکل تعدد در نظام مرجعیت و لزوم وحدت در رهبری انقلاب و حکومت را با متانت حل کند. پیشتر نظریه رکن رابع شیخ احمد احسایی با حذف مرجعیت درصدد این کار برآمده بود که سرانجام آن به شکل گیری بابیت و بهائیت کشید. در نظریه ولایت فقیه ضمن ایجاد تمرکز در مدیریت نظام، جایگاه و شأن مراجع نیز در تصمیم گیری ها و فرایند مدیریت امور مؤمنان حفظ می شود.
از لحاظ مشرب های علمی، تا پیش از این همواره حوزه های علمیه با غلتیدن به سوی اخباریون در مقطعی و اصولیون در مقطعی دیگر، از اختلاف میان این دو گروه ضربه خورده بودند. امام خمینی رحمه الله که از سنتی صدرایی برخاسته بود، توانست در وجود خویش عرفان و ادراکات شهودی را با فلسفه و حکمت و ظرایف عقلی جمع نموده و قرآن کریم و روایات اهل بیت را بر آن حاکم کند. مجموعه این نظام ادراکی و شهودی هماهنگ در جمع با فقه و تفقه، آسمان را با زمین و عرش را با فرش پیوند می زد و به حل مشکلات و مسائل روز جامعه موفق می شد. سلسله منظم و معنی دار شناخت، از قرآن و حدیث تا عرفان و فلسفه، و سپس فقه و سیاست در وجود امام خمینی رحمه الله جمع شده و به تبلور رسیده بود. البته در این مرحوم علامه سید بزرگوار سید محمّدحسین طباطبایی با ایشان همراه و شریک بود و توانست بار قابل توجهی از شکستن حصارهای دانش را بر دوش کشد.
با این جایگاه و نقش علمی بود که امام خمینی رحمه الله برای تضمین استمرار انقلاب و حکومت دست به تربیت شاگردانی فداکار و آگاه زد. و شاید اگر شهید شیخ فضل الله نوری فرصت چنین اقدامی را یافته بود هیچگاه مشروطه به آن سرنوشت دجار نمی شد. این شاگردان با درکی روشن از اهداف مبارزه و انقلاب به صحنه وارد شده و توانستند در کنار ایشان و حتی پس از ایشان به خوبی از عهده پیش بردن انقلاب و امور حکومت برآیند. خلأ عدم حضور امام در ایران در دوران انقلاب به وسیله همین شاگردان فاضل و انقلابی پر می شد.
از دیگر اموری که امام در جریان رهبری انقلاب به شدت از آن محافظت کردند، جلوگیری از ورود گروه های گوناگون و با اندیشه های متفاوت به جایگاه رهبری انقلاب و خالص نگه داشتن این جایگاه بود. مخالفت با دیدگاه های سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) و انجمن حجتیه در نجف اشرف از نمونه های این امر است. منافقین گروهی از جوانان مسلمان وابسته به نهضت آزادی بودند که پس از 15 خرداد وارد مرحله جنگ مسلحانه با رژیم شدند. این گروه سرانجام با کنار گذاشتن مرجعیت به دام التقاط افتادند و در جریان انقلاب اسلامی به سقوط کامل دچار شدند. در اواخر سال 1349 منافقین یکی از اعضای کادر مرکزی خود را به نجف فرستادند تا تأیید و حمایت امام را کسب کند که با مخالفت و عدم تأیید از سوی ایشان روبرو شد. انجمن حجتیه نیز که در سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد و با هدف مبارزه با بهائیت شکل گرفته بود، پس از آن که با اتخاذ خط مشی مصالحه با رژیم برای مبارزه با بهائیت، توان بسیاری از نیروهای جوان و مؤمن را در جریان انقلاب در خود هضم نمود، سرانجام در اول مردادماه 1362 و با برخورد امام، اعلام تعطیلی نمود. این گروه نیز پس از آن که در همان اواخر سال 1349 اجازه امام را برای مصرف سهم امام علیه السّلام گرفته بودند، در سال 1351 با لغو این اجازه روبرو شدند. شاید تنها نمونه خلاف این ادعا موضوع نهضت آزادی و نخست وزیری مرحوم مهندس بازرگان باشد که امام در مورد آن نیز پس از واقعه خلع آقای منتظری از قائم مقامی رهبری روشنگری نموده و مخالفت همان روز خود را با آن اعلام کردند. این موضوع مهم از آسیب های جدی مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.
امام خمینی رحمه الله با درایتی الهی، خلأ حضور گروه های گوناگون را با مردم پر کردند. در این راستا تمامی اقشار و اصناف مردم با شعار وحدت کلمه امام، مردانه به صحنه آمدند و نقش خود را در پیروزی انقلاب ایفا نمودند. این انقلاب نه انقلاب دانشجویان بود و نه انقلاب روحانیان، نه انقلاب بازاریان و نه انقلاب کارگران و نه انقلاب مختص به هیچ قشر و طبقه ای. از همین رو بود که پس از پیروزی انقلاب نیز هیچ صنف و قشری نتوانست انقلاب را از آن خود کرده و از اهداف اصلی منحرف سازد.
در روش مبارزه نیز امام با شناخت عمیق از جریان تمدن سازی پس از عاشورا، بنا را بر رساندن جامعه به بلوغ و آگاهی لازم داشتند و از ورود به عرصه مبارزه نظامی و اجازه به دیگران برای مبادرت به آن اجتناب کردند. عملیات نظامی در آن شرایط تنها پاک کردن صورت مسأله بود که مسأله ای دیگر را به دنبال خود می آفرید. امام روش حل مسأله را به مردم آموخت و این تعلیم در سال های پس از پیروزی انقلاب نیز از ویژگی های منحصر به فرد رهبری امام بود. در مقابل، امام پی گیری و جدیت را در مبارزه اصل قرار داده و تا زمان پیروزی هیچ گاه به دشمن اجازه استراحت و تجدید قوا ندادند. شاید اگر این جدیت پس از فتوای تحریم تنباکو نیز ادامه می یافت، جریان تاریخ به نحو دیگری رقم می خورد.
در مجموع، این عوامل و بسیاری عوامل پیدا و پنهان دیگر، در انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی رحمه الله و مردم ایران مع شد تا توانست دنیا را با مشاهده انفجار نور بکشاند.

3. انقلاب اسلامی در آیینه آیات و روایات

در روایات اهل بیت به قیامی در آخرالزمان از سوی مردم فارس اشاره شده که از ابتدای انقلاب مورد توجه علما و مردم قرار گرفت. قیام مردی از قم(15)، قیام خراسانی (16)، ظهور شعیب بن صالح(17)، خروج پرچم های سیاه از خراسان (18) از مواردی بود که در مقاطع گوناگون-علیرغم میزان صحت و سقم ظاهری روایات آن-با انقلاب اسلامی و حوادث و شخصیت های آن تطبیق داده شد. اگرچه از ابتدا تمرکز این جریان بر روایات وارده بود، اما بررسی بیشتر نشان داد که ریشه این روایات در آیات قرآن کریم است و روایات نیز به همانی اشاره دارد که در آیات ذکر آن رفته است. در ادامه به بررسی این آیات با توجه به روایات ذیل و ارتباط آیات با یکدیگر می پردازیم. بی شک به جز مواردی که گفته ما مستند به روایات محکم اهل بیت علهیم السّلام باشد، در بقیه موارد همه نکات به عنوان احتمال مطرح خواهد شد، چرا که هیچ انسانی معمولی را یارای درک مفاهیم بلند قرآن کریم به نحو استقلال نیست.
در سوره فجر در آیه نخست، خداوند متعال به فجر قسم می خورد. در تفسیر ظاهری آیه، فجر پدیده ای طبیعی است که پیش از گسترده شدن روز اتفاق می افتد و با شکافتن شب، رسیدن روز را بشارت می دهد. اما می دانیم که قرآن کریم، هماهنگ با نظام خلقت که دارای طبقات و عوالم مرتبط با یکدیگر است، دارای بطون متعدد و تفاسیر گوناگون است که ضمن ارتباط با هم، هیچ کدام دیگری را نفی نمی کند. در قرآن کریم آیاتی که در آن واژه "نهار" به معنای روز به کار رفته و به روز ظهور تأویل شده و همچنین "لیل" به معنای شب، در تأویل خود به دوران تاریک پیش از ظهور (19) تفسیر شده است. با این ترتیب جریان ظهور در قرآن کریم بدین شکل بیان شده که در مرحله ای جهان پر از تاریکی و ظلم می شود و سرانجام پس از طی این مرحله، خورشید ولایت و امامت طلوع کرده و نور را بر همه زمین ارزانی می دارد.
اما می دانیم که در انتهای شب و با فاصله اندکی از طلوع خورشید، در طبیعت اتفاقی می افتد که "فجر" نام دارد. تاریکی با رشته ای از نور شکافته شده و طلوع خورشید را بشارت می دهد. پس در سطح تأویلی آیه نیز بایستی در انتهای دوران غیبت و اندکی پیش از ظهور، نوری در جهان درخشیدن گیرد که مقدمات ظهور را فراهم نماید. این نور انسان ها را متوجه تاریکی مطلقی می کند که غافلانه در آن به سر می برند و آنان را مشتاق و شیفته یافتن نور واقعی می کند. این واقعه در لسان روایات، خروج قومی از مشرق است که به زمینه سازی ظهور می پردازند.(20) خداوند در قرآن کریم به این قیام و انقلاب قسم می خورد. انقلاب ما انفجار نور بود.
نکته جالب این است که در دومین آیه خداوند به شبهای ده گانه ای قسم می خورد (21) که در ادبیات انقلاب اسلامی بر این اساس "دهه فجر" نام گرفت. این ده شب به دهه اول ذی الحجه نیز تأویل شده است.(22) آیات پایانی این سوره نیز به نفس مطمئنه اشاره می کند (23) که در تأویل به کاملترین مصداق یعنی وجود مقدس سیدالشهداء و سپس شیعیان ایشان معنی شده است.(24) تأمل در آیه در سطحی دیگر، شباهت زیاد آن را با جملات پایانی وصیت نامه امام نشان می دهد.(25)
با بازگشت به ابتدای قرآن کریم و فاتحة الکتاب، دومین مورد در این کتاب آسمانی در سوره حمد آمده است. ما در این سوره از خداوند می خواهیم که ما را به "صراط مستقیم" هدایت کند.(26) این صراط در لسان روایات به ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام تأویل شده (27) البته تحقق کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. اما در خود سوره نیز این واژه معنی شده است.(28) بنابر یکی از دو تفسیر، این صراط راه کسانی است که خداوند به آنها نعمت داده، اما به واسطه کفران نعمت بر آنها غضب نکرد. در برخی از تفاسیر و ترجمه ها این آیه بدین گونه معنی شده است: راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتی و نه راه گمراهان. اما به نظر می رسد تفسیر نخست دقیق تر باشد.
بر این اساس باید به دنبال دو قوم در قرآن کریم و تاریخ بشریت بود: یکی قومی که خداوند به آنان نعمت داد، اما کافران نعمت کرده و به غضب الهی دچار شدند و دیگری قومی که شکر نعمت کرده و به صراط مستقیم رهنمون خواهند شد. با مراجعه به قرآن کریم و تفاسیر آن روشن می شود که قوم بنی اسرائیل قومی است که خداوند بر آنان نعمت خود را ارزانی داشت (29)، اما آنان در ادامه مأموریت سست شده و با کفران نعمت خود مورد غضب خداوند قرارگرفتند.(30) بنی اسرائیل مهمترین و منسجم ترین قومی بود که در معرض مأموریت جهانی سازی دین خداوند قرار گرفت و در آن شکست خورد. این مأموریت بر اساس آیات و روایات دیگر، پس از بنی اسرائیل بر عهده اهل فارس در آخرالزمان گذاشته شده است. روایات اهل بیت نیز "مغضوب علیهم" را یهود، و "ضالین" را نصاری معرفی کرده است.(31) بر اساس این تفسیر تمامی مسلمانان دست کم در طول هر شبانه روز ده بار در نمازهای خود از خداوند می خواهند که آنان را در زمره قومی آخرالزمانی قرار دهد که مقدمات ظهور را فراهم می کنند.
سومین مورد از آیات قرآن کریم، مربوط به قومی است که به وسیله آنان بر عرب احتجاج می شود. در آیه 54 سوره مائده (32) خداوند از قومی سخن می گوید که در برابر ارتداد عرب و خروج آنان از دین، در آینده می آیند و با برخورداری از ویژگی هایی منحصر به فرد، دین خداوند را یاری می کنند. این قوم در روایات معصومین علیهم السّلام، اهل فارس در آخرالزمان دانسته شده اند.(33) پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر اساس همین واقعیت بود که در مناسبت های گوناگون به بهانه حضور سلمان فارسی، از این قوم سخن می گفت و حتی آنان را در برابر اصحاب، برادران خویش می خواند.(34) جالب است که این آیه شریفه در قرآن کریم، درست پیش از آیه ولایت (35) قرار دارد که به طور روشن مصداق آن امیرالمؤمنین علیه السّلام معرفی شده است.(36) در آیه بعدی (37) نیز مجموعه این گروه "حزب الله" نام گرفته که بر اساس روایات نام مختص شیعیان علی علیه السّلام است. (38) آیات 89 انعام(39)، 39 توبه(40)، 38 محمّد(41)، و 3 جمعه (42) نیز همراه با روایات ذیل آن (43) به همین قوم اشاره دارد.
چهارمین مورد در آیات قرآن کریم ذکر ویژگی های این قوم است که در آیه سوره انعام نیز بدان پرداخته شده بود. در آیه 22 سوره مجادله (44) سخن از قومی است که در راه دین خدا از پدران، برادران و عشیره خود نیز می گذرند. خداوند بدین سبب ایمان را در قلوب آنان حک کرده و آنان را یاری می کند. نکته جالب این آیه ذکر عامل این نصرت الهی است که روحی از جانب خداوند دانسته شده است. اگر منظور قرآن کریم از این روح، حضرت روح القدس بود، می بایست آن را به صورت معرفه و با "ال" بیاورد. آوردن این واژه به شکل نکره، معنی آن را "روح اللهی از جانب خداوند" می کند. این شخصیت در روایات نیز به همین عنوان معرفی شده است.(45) حضرت لسان الغیب نیز در بیت مشهور خویش به همین شخصیت و نقش زمینه سازی وی اشاره دارد:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید***که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
بر اساس این پیشگویی جناب حافظ، ابتدا مسیحا نفسی ظهور می کند که از انفاس خوش او، زمینه برای ظهور "کسی" فراهم می شود. استفاده از واژه "بو" می تواند نشان دهد که این ظهور در زمان خود او واقع نخواهد شد. جالب است که لقب حضرت مسیح نیز که ترکیب مسیحانفس از آن ساخته شده، "روح الله" است. این قوم در پایان آیه دوباره به عنوان"حزب الله" معرفی شده اند. آیه 29 سوره فتح (46) نیز بر اساس این تفسیر که قوم آخرالزمانی فارس برادران و مؤمنان حقیقی به دین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم دانسته شده اند، به ویژگی های این قوم اشاره می کند.
سرانجام، مأموریت و نقش اصلی این قوم در تاریخ، در آیه 8-4 سوره مبارکه اسراء(47) بیان شده است. و بر اساس روایت ذیل آیه پس از آن که یهود، سبب شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام و ضربت خوردن امام مجتبی علیه السّلام شده و در ادامه به علو کبیر خود یعنی ایجاد واقعه عاشورا دست می زنند، در آخرالزمان نوبت انتقام از آنان می رسد.(48) این انتقام به وسیله ایرانیانی صورت می گیرد که قیامشان متصل به ظهور حضرت خواهد شد. انتقام دوم و محو کامل این گروه شیطانی از صفحه روزگار در زمان رجعت سید الشهداء و باز با کمک همین ایرانیان صورت خواهد گرفت، چرا که خداوند متعال در نوبت دوم از گروهی دیگر سخن به میان نمی آورد و انتقام دوم را نیز از سوی همان گروه اول می داند.
نکته قابل توجه در این آیه این است که در هر نوبت، گروه انتقام گیرنده وارد "مسجد" شده و آن را به تصرف در می آورند. مقصود از مسجد در آین آیات، بر اساس آیه نخست سوره،‌(49) همان مسجدالاقصی است که معراج در آن واقع شده است. اگر این مسجد را بیت المقدس فرض کنیم، حمله قوم ایرانی به فلسطین اشغالی امروز مد نظر آیه شریفه است، که در روایات جنگ آخرالزمان با یهود بدان اشاره شده، و اگر آن را-آن گونه که بعضی گفته اند- مسجد کوفه بدانیم، منظور ورود ایرانیان به عراق و کوفه است که در روایت پرچم های سیاه از خراسان (50) مؤید آن است. این ورود به عراق نیز با توجه به حضور سفیانی در این کشور، می تواند جنگ با یهود تلقی شده و جامع هر دو گونه روایات باشد. ظاهراً آیات 5-2 سوره روم (51) و 2 حشر (52) نیز-در عین حفظ شأن نزول خود-به همین واقعه اشاره دارد، که بررسی بیشتری را می طلبد.
در پایان این بررسی مختصر تنها می توان امیدوار و مشتاق بود که انقلاب اسلامی ایران، همان خروج اهل فارس از مشرق باشد که زمینه مُلک مهدوی را فراهم خواهد ساخت. با ایستادگی و پایمردی این آرزو تحقق یافتنی است، اما اگر همانند بنی اسرائیل گمان کنیم که خداوند ما را قومی برگزیده و تافته ای جدا بافته صرف نظر از اعمال و رفتارمان قرار داده است، بی گمان به دام شیطان خواهیم غلتید و خود عبرتی خواهیم شد برای گروهی دیگر از اهل فارس که پس از ما خواهند آمد و مأموریت را به انجام خواهند رساند. جریان انقلاب اسلامی ما را امیدوار می کند که این چنین نخواهد شد.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- روزگار رهایی، ص 1027-1026.
2- مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 34.
3-عَنْ تاریخِ قُمَّ لِلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ عَنِ الصَّادِقِ ع اِنَّ للهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً و هُو الْمَدینَةُ وَ لِامیرالمُومنیَنَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرماً وَ هُوَ قُمٌّ وَ سَتُدْفَنُ فیهِ امْراةٌ مِنْ وُلْدیِ تُسَمِّی فاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ؛ (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج48، ص 317)
خدا را حرمی است که مکه است و پیامبر نیز حرمی دارد که مدینه است و امیرالمؤمنین نیز حرمی دارد که کوفه است و حرم ما قم است. بزودی زنی از فرزندان من در آنجا دفن می شود و هر کس او را زیارت کند بهشت برین او را واجب می شود.(این فرمایش را حضرت صادق موقعی فرمود که هنوز مادر موسی بن جعفر به موسی حامله نشده بود.)
4- عصر ظهور، ص 239.
از زمره روایات ظهور، بپا خاستن مردی از قم و یاران وی می باشد، از امام کاظم علیه السّلام روایت شده است که فرمود: مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند، افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث، آنان را نمی لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (بحار ح60 ص 216 چاپ ایران)
از روایاتی که درباره قم و برتری و آینده آن از اهل بیت (ع) نقل شده است به خوبی روشن است که این شهر نزد آن بزرگواران از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردار است، بلکه می توان گفت مؤسس و بنیانگذار این شهر و طرح و ایجاد آن در قلب ایران در سال 73 هجری، به دست با کفایت امام باقر علیه السّلام بوده است که بعد از آن نسبت به این شهر عنایت خاصی داشته اند. آنان با دانشی که از جد بزرگوارشان داشته اند، خبر داده اند که در آینده، این شهر مقدس از جایگاه والا برخوردار خواهد شد و اهالی این شهر، از یاران با وفای حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود. برخی روایات تصریح دارد به اینکه فلسفه نامگذاری این شهر مقدس به قم مناسب با نام حضرت مهدی که قائم به حق است می باشد و مناسب با قیام و بپاخاستن اهل قم و منطقه جغرافیایی آن شهر در زمینه سازی و یاری نمودن آن حضرت است از طرفی وجود یک آبادی، در نزدیکی این شهر در زمان تأسیس آن بنام کمندان یا کمد، به این معنی نیست که در نام گذاری به قم عربی بودن این کلمه ملاحظه نشده است جز این مناسبت که نام آن قم گذاشته شده و یا تغییر و دگرگونی در نام فارسی آن بوجود آمده است به ویژه زمانی که تأسیس این شهر از ناحیه علماء و روایت کنندگان حدیث، از امام باقر و صادق علیه السّلام و زیر نظر آن دو بزرگوار بوده است.
عفّان بصری از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که گفت: امام علیه السّلام به من فرمود: آیا می دانی از چه رو این شهر را قم می نامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاهترند فرمود: همانا قم نامگذاری شده برای اینکه اهل قم اطراف قائم علیه السّلام گرد آمده و با وی قیام می نمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری می کنند.(بحار، ج60، ص 216)
ظاهر برخی روایات این است که امامان علیه السّلام نسبت به شهر قم عنایت خاصی داشته اند و مفهومی را برتر و وسیع تر از یک شهر و توابع آن، به این شهر بخشیده اند، لذا نام این شهر را به معنای خط و روش و اسلوب قم، نسبت به ولایت اهل بیت علیهم السّلام و قیام آنان با مهدی آل پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بکار برده اند.
عده ای از بزرگان وی نقل کرده اند که حضور امام صادق علیه السّلام رسیدند و عرض کردند: ما از اهل ری هستیم که خدمت رسیده ایم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما، سپس عرض کردند ما اهل ری هستیم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما. مجدداً عرض کردند: ما اهالی ری هستیم، امام نیز کلام اول خود را تکرار کرد، آنان گفته خود را چند بار یادآور شدند، اما نیز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنین فرمود: خداوند دارای حرمی است که...
از روایت بعدی که از امام رضا (علیه السّلام) نقل شده است، ظاهر می شود که امامان (علیه السّلام)، از بدو تأسیس شهر قم، مردم این شهر را به عنوان یاران حضرت مهدی (علیه السّلام) شمار آورده اند و دوستی و محبت مردم این شهر نسبت به حضرت مهدی، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است.
از صفوان بن یحیا نقل شده است که گفت: روزی خدمت امام رضا (علیه السّلام) بودم، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبت به حضرت مهدی (علیه السّلام) به میان آمد، آن حضرت برای آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد، آنگاه فرمود: بهشت دارای هشت در است که یکی از آنها مخصوص اهل قم می باشد، آنان بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند خداوند سبحان محبت و دوستی ما را در سرشت آنان قرار داده است. (بحار ج60، ص 216)
برخی روایات دلالت دارد که بلا و گرفتاری از اهل قم دور است و خداوند سبحان کسانی را که بدخواه این شهر باشند، نابود می گرداند. از ابان بن عثمان و حماد بن ناب روایت شده که گفتند: خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودم که عمران پسر عبدالله قمی وارد شد، خدمت امام رسید و از او سئوال کرد. حضرت با وی بسیار با ملاطفت برخورد کرد، پس از رفتن آن مرد از امام (علیه السّلام) سئوال کردم این شخص که با او این همه خوشرفتاری فرمودی که بود؟ حضرت فرمود: او از خانواده بزرگواران یعنی اهل قم بود. هیچ ستمگری درباره ی آنان نیت سوء نمی کند، مگر اینکه خداوند او را در هم می شکند.(بحار ج60 ص 211)
در روایت دیگری آمده است که بلاء از قم دفع شده است.(بحار ج60 ص 214)
در جای دیگر نقل شده است که: اهل قم از ما و ما از آنان هستیم، هر ستمگری که درباره آنان اراده سوء داشته باشد مرگ او را فرا می رسد، تا زمانی که به یکدیگر خیانت نکنند (و در نسخه دیگر: تا زمانی که تغییر روش ندهند) اما زمانی که آلوده به چنین اعمالی شدند، خداوند سبحان، ستمگران را بر آنان حاکم می کند، ولی آنان (اهل قم) یاران قائم و بازگو کنندگان مظلومیت ما و رعایت کنندگان حقوق ما هستند، آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا آنان را از شر هر فتنه ای نگهدار و از هر گزندی نجات ببخش.(بحار ج 60 ص 218)
از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که فرمود: بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد، اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد، فرشته های الهی بلاها را از این شهرها و اهل آن دفع می کنند هر ستمگری که در حق آنان اراده بد داشته باشد، خداوند در هم کوبنده ستم پیشگان او را در هم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی مبتلا می گرداند، خداوند سبحان، قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که ظالمان یاد خدا را فراموش کردند.(بحار ج60 ص 213)
صاحب بحارالأنوار دو روایت را، از امام صادق (علیه السّلام) که بیان کننده آینده شهر قم و نقش مکتبی آن پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) می باشد آورده است. روایت اول بیان می دارد:
خداوند بوسیله شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال می کند، همچنین به مؤمنان آن شهر بر سایر مؤمنین و به شهر قم بر سایر شهرها و به واسطه اهل قم بر جهانیان اعم از جن و انسان، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکری قرار نداده بلکه همواره آنان را موفق و تأیید کرده است. سپس فرمود: دینداران این شهر در مضیقه زندگی می باشند اگر غیر این باشد مردم به سرعت به آنجا روی می آورند و آنجا خراب می گردد و اهل آن تباه می شوند و آنگونه که باید نمی تواند بر سایر سرزمین ها حجت باشد، زمانی که موقعیت قم بدینا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظه ای باقی نمی مانند و بلا و گرفتاری از قم و اهل آن دفع گردیده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد. اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد. فرشته های الهی مأمور دور نمودن بلاها از این شهر و اهل آن می باشند هر ستمگری که درباره آنان اراده بد داشته باشد خداوند درهم کوبنده ستم پیشگان او را در هم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی مبتلا می گرداند، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که آنها یاد خدا را فراموش کردند.
و روایت دوم می گوید:
بزودی شهر کوفه از مؤمنان خالی می گردد و به گونه ای که مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری بنام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد بنحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری بسر نمی برد حتی نوعروسان در حجله گاه خویش. و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما به وقوع می پیوندد، خداوند سبحان، قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجت می گرداند اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند، دانش از این شهر به شوق و غرب جهان منتشر می گردد، بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و یکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد آنگاه قائم (علیه السّلام) ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود. زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند.(بحار ج 60 ص 213)
5- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج57، ص 213. بزودی کوفه از مؤمنان خالی و علم از آن برچیده می شود، آنچنان که مار در لانه خود درهم پیچد. آنگاه در شهری به نام قم ظاهر می شود. و آنجا معدن علم و فضیلت می گردد... و آن در نزدیکی ظهور قائم ما است.
6- حسینیان روح الله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 427.
7- حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1340 -1320)، صص 432-378.
8- همان، ص 392-391.
9-عَنْ ابِی الحَسَنِ الأوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ اِلَی الحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهٌ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ وَ لا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لا یَجبُنُونَ وَ عَلَی اللهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین (بحار الأنوار، ج57، ص 216):
مردی از قم مردم را به سوی خداوند دعوت می کند، افرادی گرد او جمع می شوند که قلبهایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث آنان را نمی لغزاند. از جنگ خسته نشده و نمی ترسند. اعتماد آنان بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است.
10-مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته در مورد تجار و اتباع اروپایی رعایت می شد، اما به صورت قانون، از دوران قاجار و متعاقب جنگ های ایران و روس به اجرا درآمد. این مقرارت برای اولین بار در 1828م. به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد. پس از آن بود که انگلستان و سایر کشورهای اروپایی رسماً از این امتیاز بهره مند شدند. فصل هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسائل حقوقی و جزایی اتباع روسیه در ایران مربوط است، مهمترین قسمت عهدنامه بود؛ چرا که با اجرای این فصول رژیم کاپیتولاسیون به نفع روسها برقرار شد. اگرچه در 1921 م. یک روز قبل از کودتای سید ضیاء، روسیه شوروی به طور یک جانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری تزارها لغو کرد، اما معاهده کاپیتولاسیون منعقده با تزارها 99 ساله بود و دستور رضاخان برای لغو این امتیاز درست در پایان دوره -1927-صادر شد. به هر حال، آنچه که از 1307ش. توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه علیه این پدیده ظالمانه استعماری در برنداشت. به ویژه آن که در دوران فرزند وی، گام های بلندتری با هدف احیا این پدیده شوم در ایران برداشته شد.
بانی اصلی بازشدن پای آمریکایی ها به ایران پس از جنگ جهانی دوم و واگذاری امتیازات قضایی و امنیتی به آنان قوام السطنه بود. اولین دسته از نیروهای نظامی امریکا تحت عنوان «میسیون نظامی»، آذر 1321-دوره نخست وزیری قوام السلطنه-با مصونیت های قضایی وارد ایران شدند.
در دوران حکومت سهیلی نیز قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران امریکایی، به بهانه اصلاح سیستم اداری ارتش به امضا رسید که هر یک از آنها در برگیرنده امتیازات خاصی برای خانواده ها و وابستگان نظامیان امریکایی بود. اما نقطه اوج این امتیازدهی ها، به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور و امیراسدالله علم باز می گردد.
یکی از بزرگترین خیانت های حکومت پهلوی پس از قیام 15 خرداد 1342، که زمینه ساز تبعید امام خمینی رحمه الله به خارج از کشور به شمار می رود، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که هر دو با موضع گیری امام خمینی رحمه الله روبه رو شد، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای امریکایی در ایران و تضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت. به ویژه آن که وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی مورد نظر کاخ سفید، زیر فشار آمریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیاء نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع امریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت. پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند 1340 از سوی سفارت آرمیکا به دولت امیراسدالله علم داده شد. این پیشنهاد در 13 مهر 1342 در کابینه علم و در مرداد 1343 در مجلس سنا به تصویب رسید. سپس در 21 مهر 1343 حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند.
در پی این مصوبه امام خمینی در چهارم آبان 1343 اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد. پیش از سخنرانی امام، شاه برای بازداشتن ایشان از ایران سخنرانی در چنین روزی، نماینده ای را به قم اعزام کرد، اما امام نماینده شاه را به حضور نپذیرفت و در روز موعود یکی از مهمترین سخنرانی های خود را در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد. این نطق به منزله محاکمه دخالت های غیرقانونی هیأت حاکمه آمریکا در ایران اسلامی بود. سخنرانی امام با این جملات آغاز شد: «... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر می کنم، برای ارتش ایران من اعلام خطر می کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می کنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...»
در همین سخنرانی امام خمینی جملات معروف خود-امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سرو کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این امریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست-را بیان داشت.
همچنین، امام رحمه الله در همین روز-4 آبان ماه 1343-بیانیه ای صادر کرد: «دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.» در این بیانیه از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» یاد شده است.
کاپیتولاسیون سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 23 اردیبهشت 1358، توسط نظام جمهوری اسلامی ایران رسماً لغو گردید. در بیانیه وزارت خارجه چنین آمده بود:
به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون و مصوب 21 مهرماه 1343 راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیت ها و معافیت های قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 58/2/23 لغو شد.(منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی).
11- طباطبایی، محمّدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران در دهه ی 1340، ص 244.
12- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 389: عَنِ الثُّمَالِیُّ قالَ قُلْتُ لِأبی عَبْدِ اللهِ ع اِنَّ اَبَا جَعْفَرٍ ع کَانَ یَقُولُ خُرُوجُ السُّفیانِیَّ مِنَ المَحْتُومِ وَ النَّداءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ المَغْرِبِ مِنَ المَحْتُومِ وَ اشْیاءُ کَانِ یَقُولُهَا مِنَ المَحْتُومِ فَقالَ ابُوعبْدِاللهِ ع وَ اخْتِلافُ بَنی فُلانِ مِنَ المَحْتومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّةِ مِنَ المَحْتُومِ وَ خُرُوجُ القَائِمِ مِنَ الْمَحتُومِ قُلتُ وَ کَیْفَ یَکُونُ النِّداءُ قالَ یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهارِ یَسْمَعُهُ کُلُّ قَومٍ بِالسِنَتِهمْ الا اِنَّ الحَقَّ فِی عَلِیٍّ وَ شیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادی اِبْلیِسُ فی آخِرِ النَّهارِ مِنَ الارضِ ألا انَّ الحقَّ فی عُثْمَانَ وَ شَیعَتِهِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَرْتابُ المُبطِلُون.
در غیبت شیخ طوسی از حسن بن محبوب از ثمالی از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کند که به آن حضرت عرض کردم: امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: خروج سفیانی از امور حتمی است و ندای آسمانی نیز از امور حتمی است، و طلوع خورشید از مغرب نیز از امور حتمی است و چیزهای دیگری که همه را می فرمود: از امور حتمی است. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: و اختلاف بنی فلان (عباس) نیز حتمی است. عرض کردم: صدای آسمانی چگونه است؟ فرمود: اول روز گوینده ای از آسمان صدا می زند، بطوری که همه مردم با لغات مختلف خود آن را می شنوند، و می گوید: آگاه باشید که حق در پیروی از علی و شیعیان اوست، آنگاه شیطان در آخر همان روز از زمین صدا می زند، آگاه باشید! که حق در پیروی از عثمان و پیروان اوست و در آن وقت است که اهل باطل دچار تردید می شوند.
13- مسئله دیگر در همین موضوع، خاطره آقای مرتضایی فر است که در یکی از مجلات سپاه نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به امام خمینی (رحمه الله ) را تأیید می کند. ایشان در آن خاطره می گوید: "ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: امام پیام داده که مردم در خانه های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند. آقای طالقانی گفت: امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند. همه را قتل عام می کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می شود. بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفت و گو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه هایشان بیرون نیاورند. ما حرف های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هر طور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نمایند. تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه ای زانویش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. اما چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سرش از زانوانش برداشت و به حالت طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟ آقای طالقانی گفت نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه هایش را پس بگیرد و امام هر چه می گفت، من قانع نمی شدم. در آخر فرمود: آقای طالقانی اصرار نکن، احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. تا امام این جمله را گفت: من به خود لرزیدم و بی اختیارگوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد." (خاطرات آیت الله سید علی اکبر قرشی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات، 133 تا 136).
14- صحیفه امام، ج1، ص 121.
15- عن ابی الحسن الاول علیه السّلام قال: رجل من قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم قلوبهم کزبر الحدید لاتزلهم الریاح و العواصف لا یملون من الحرب و لا یجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین (بحار الأنوار، ج6، ص 296).
امام علی علیه السّلام فرمودند: مردی از قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند، گروهی با او همراه می شوند که همانند پاره های آهن هستند، که بادهای تند آنان را نمی لغزاند و از جنگ خسته نمی شوند. به خدا توکل می کنند و عاقبت خیر برای پرهیزکاران است.
16- قَالَ ع خُرُوجُ السُّفْیاَنِیِّ وَ الْیَمانِیِّ وَ الْخُراسانِیِّ فی سَنَةٍ وَاحِدةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَومِ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظامِ الْخَرزِ یَتْبَعُ بَعْضُهٌ بَعضا (الغیبة للنعمانی، ص 255)
امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند: خروج سفیانی و یمانیّ و خراسانیّ در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود با نظامی که گوئی برشته کشیده شده است بدنبال هم شود.
17- عَنْ أبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع انَّهُ قَالَ قَبْلَ هَذَا الْاَمْرِ السُّفْیَانِیُّ وَ الیَمَانیُّ وَ المَروَانِیُّ وَ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ فَکَیْفَ یَقُولُ هذَا هَذَا (الغیبة للنعمانی، ص 253)
«پیش از این امر، سفیانیّ و یمانیّ و مروانیّ و شعیب بن صالح باید ظاهر شوند، پس چگونه این شخص (یعنی محمّد بن ابراهیم بن اسماعیل که معروف بن ابن طباطبا است) چنین ادّعا می کند؟ (یعنی ادّعای مهدویت می کند و خود را قائم آل محمّد می داند؟)»
18- پیامبر اکرم صلی لله علیه و آله و سلم فرمود: گروهی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی علیه السّلام را فراهم می سازند. علیه السّلام نیز فرمود: صاحبان پرچم های سیاهی که از خراسان قیام می کنند، در کوفه فرود می آیند و آن گاه که مهدی علیه السّلام ظهور کند با او بیعت می کنند. در این زمینه ر.ک: بحار الأنوار 208/52 حدیث 45، 217/52 حدیث 77، 87/51، 119/52، حدیث 48، 208/52 حدیث 45، 217/52 حدیث 77، 87/51، 87/51.
19- عَنْ جابِرِ عَن أبی عَبْدِ اللهِ ع فِی قَوْلِ اللهِ تَعَالی وَ اللَّیْلِ اِذا یَغْشی قالَ دَوْلَةُ اِبْلیسَ اِلَی یَوْمِ الْقِِیامَةِ وَ هُوَ یَوْمِ قِیَامِ الْقائِمِ وَ النَّهارِ اِذا تَجَلَّی وَ هُوَ القائِمُ اذا قَام (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج24، ص 398)
جابر از حضرت صادق درباره آیه وَ اللَّیل إذا یغَشی فرمود دولت ابلیس تا روز قیامت است که آن روز قیام قائم است وَ النَّهارِ إذَا تَجَلَّی و آن روز درخشان حضرت قائم است وقتی قیام کند.
20- یخرج قوم من المشرق یوطئون للمهدی سلطانه،‌(سن ابن ماجه، 4088/2، البدء و التاریخ 174/2؛ مجمع الزوائد، 318/7)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: قومی از مشرق قیام می کنند که زمینه را برای حکومت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) فراهم می سازند.
عَنْ اَبِی جَعْفَرِ ع انَّهُ قالَ کَانَّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطلُبُونَهُ فَلا یُعْطَوْنَهُ فَاذا رَأوْا ذلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَیُعطَوَن ما سَالُوهُ فَلا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لاَ یَدْفَعُونَهَا اِلَّا اِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءُ أمّا اِنِّی لَوْ ادْرَکْتُ ذلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذا الامْر.(الغیبة للنعمانی، ص 273)
ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: گوئی می بینیم که قومی در مشرق خروج کرده اند و خواستار حقّ اند ولی به ایشان داده نمی شود، باز خواستار آن می شوند و به آنان داده نمی شود، پس چون چنین می بینند شمشیرهای خود را برگردن خویش می افکنند (آماده کارزار می شوند) پس آنچه می طلبند به ایشان بدهند ولی ایشان از پذیرفتن آن خودداری می کنند تا اینکه قیام نمایند و آن را به کسی باز ندهند مگر به صاحب شما، گشتگانشان شهیدند، بدانید اگر خود آن را در می یافتم حتماً خود را برای صاحب این امر نگاه می داشتم»
21- سوره فجر، آیه 2؛ وَ لیَالِ عَشرٍ؛ قسم به شبهای دهگانه
22- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص 351؛ بحارالأنوار لجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج55، ص 140.
23-یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ (29) وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‌
اى نفس مطمئنّه ،(27) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد ،(28)و در میان بندگان من درآى ،(29) و در بهشت من داخل شو.
24- قَالَ ابُو عَبْدِ الله ع اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِی فَرائِضِکُم وَ نَوافِلِکُم فَإنَّهَا سُورَةُ الْحُسَیْنِ وَ ارْغَبُوا فِیها رَحِمَکُمُ اللهُ فَقالَ لَهُ ابُو اُسَامَةَ وَ کانَ حاضِرَ المَجْلِسِ کَیْفَ صارَتْ هَذِهِ السُّورَةُ لِلْحُسیِْنِ ع خاصَّةً فَقالَ ألَا تَسمَعُ اِلَی قَولِهِ تَعَالی یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‌ اِنَّمَا یَعْنی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ المُطْمَئنَّةٍ الرَّاضِیَةِ الْمَرْضیَّةِ وَ أصْحابُهُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضوُنَ عَنِ اللهِ یَومَ الْقِیامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُم وَ هَذِهِ السُّورَةُ فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ شیعَتِهِ وَ شِیعة آلِ مُحَمَّدٍ خاصَّةً فَمَنْ ادْمَنَ قَراءَةً الْفَجْرِ کانَ مَعَ الحُسَیْن ع فِی درَجَتِهِ فِی الجَنَّةِ اِنَّ الله عَزیزٌ حَکیمٌ (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج24، ص 93)
ابن فرقد گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید زیرا آن سوره حسین علیه السّلام است با آن سوره کمال اشتیاق را داشته باشید خدا شما را رحمت کند. ابو اسامه که حضور داشت عرض کرد چه شد که این سوره اختصاص به حضرت حسین علیه السّلام یافت، فرمود مگر این آیه را نشنیده ای در آن سوره یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی منظور از نفس مطمئنه حسین علیه السّلام است چون او دارای نفس مطمئن و راضی و مرضی بود. و اصحاب او از آل محمّد علیهم السّلام راضی از خدایند و خداوند نیز روز قیامت از ایشان راضی است این سوره درباره حسین بن علی و پیروان او و پیروان آل محمّد است. هر که ادامه دهد خواندن سوره فجر را با حضرت حسین علیه السّلام خواهد بود در بهشت همان درجه ای که او هست خداوند عزیز و حکیم است.
25- با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است (وصیتنامه، متن، ص 91).
26- اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.‌
27- برای نمونه ر.ک: أمالی الصدوق، ص 288
حَدَّثَنَا أبِی رَحِمَهُ اللهُ قالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَن العَبَّاسِ بْنِ مَعْروفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزیدَ عَنِ الْیَعْقُوبیِّ عَن عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللهِ العَلَوِیِّ عَنْ أبیهِ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بنْ عَلِیِّ البَاقِرِ ع عَنْ أبیهِ عَن جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص مَنْ سَرَّهُ أنْ یَجُوزَ عَلَی الصِّراطِ کَالرِّیحِ العَاصِفِ وَ یَلِجَ الجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ فَلْیتَوَلَّ وَلیِّی وَ وَصِیِّی وَ صَاحِبی وَ خَلیِفَتی عَلی أهْلِی وَ اُمَّتِی عَلِیَّ بْنَ أبِی طَالِبٍ وَ‌ مَنْ سَرَّهُ انْ یَلِجَ النّارَ فَلْیَتْرُکْ وَلایَتَهُ فَوَعِزَّةِ ربِّی وَ جَلالِهِ اِنَّهُ لَبابُ اللهِ الَّذی لا یُوْتَی اِلَّا مِنْهُ وَ اِنَّهُ الصِّرَاطُ المُستقیمُ وَ إنَّهُ الَّذِی یَسْالُ اللهُ عَنْ وَلایَتِهِ یَومَ القِیامَهِ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر که را خوش آید که چون برق جهنده بر صراط گذرد و بی حساب به بهشت رود باید ولایت ورزد با ولی و وصی و رفیق و خلیفه من بر خاندان و امتم علی بن ابی طالب علیه السّلام و هر که را خوش آید به دوزخ رود ترک ولایتش کند. به عزت و جلال پروردگارم که او است باب الله که جز از آن نیایند و او است صراط مستقیم و او است که روز قیامت از ولایتش پرستش شود.
28- صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌؛ آیه 7.
29- سوره بقره، آیه 47: یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ‌.
ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم.
30- قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکَاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ‌ (سوره مائده، آیه60)
بگو: «آیا شما را به بدتر از [صاحبانِ] این کیفر در پیشگاه خدا، خبر دهم؟ همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده، و آنان که طاغوت را پرستش کرده‏اند. اینانند که از نظر منزلت، بدتر، و از راه راست گمراه‏ترند.»
31-فِی قَولِهِ تَعََالَی غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ قالَ امیرُ المُومِنینَ ع امَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ اَنْ یَسْالُوهُ طَریقُ المُنْعِمِ عَلَیْهِمْ وَ هُمُ‌ النَّبیُّونَ و الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءَ وَ الصَّالِحُونَ وَ انْ یَستَعیذُوا مِنْ طَریقِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ هُمُ الْیَهُودُ الَّذینَ قالَ اللهُ فِیهِم هَلْ اُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِن ذلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللهِ منْ لَعَنَهُ اللهُ وَ غَضِبَ عَلَیهِ وَ انْ یَسْتَعیذوُا مِنْ طَریقِ الضَّالَّینَ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللهُ فِیهِمْ قُلْ یا أهْلَ الکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دینِکُم غَیْرَ الحَقَّ وَ لا تَتَّبُعُوا أهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ اَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عنْ سَواءِ السَّبیلِ وَ هُمُ النَّصارَی ثُمَّ ‌قَالَ امیرُالمُوْمِنینَ ع کُلٌّ مَنْ کَفَرَ بِاللهِ فَهُو مَغْضُوبٌ عَلَیْهِ وَ ضالٌّ عَنْ سَبیلِ اللِهِ وَ قَالَ الرِّضَا ع کَذلِکَ وَ زادَ فیهِ فَقالَ وَ منْ تجَاوَزَ بِأمیرِالمؤمنینَ ع العُبُودیَّةَ فَهُو مِنَ المَغضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ مِنَ الضَّالینَ(بحارالأنوار لجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج25، ص 274)
تفسیر امام حسن عسکری در آیه غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌ امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود خداوند عزیز دستور داده به بندگان که درخواست نمایند راه کسانی را که به آنها نعمت عنایت کرده وآنها پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین هستند و بخدا پناه برند از راه کسانی که مورد خشم خدا قرار گرفته-و آنها یهود هستند همان کسانی که خداوند درباره آنها فرمود هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ و پناه برید به خدا از راه گمراهان و آنها کسانی هستند که خداوند درباره ایشان فرموده قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ‌ و آنها نصاری هستند. سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود هر که به خدا کافر شود او مورد خشم خداست و از راه خدا گمراه است و حضرت رضا علیه السّلام همین را فرمود و اضافه نمود هر کس امیرالمؤمنین علیه السّلام را از حد بندگی خارج کند او نیز از مغضوب علیهم و از گمراهان است.
32- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ .
33- تفسیرالعیاشی عَن بَعْضِ أصْحَابِهِ عَنْ رَجُلٍ عَن أبِی عَبْدِ اللهِ ع قالَ سَالتُهُ عَن هَذهِ الایةٍ فَسَوْفَ یَاتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّة عَلَی المُومِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکافِرینَ قالَ الموالِیَ (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج64، ص 181)
از امام صادق علیه السّلام درباره آیه 54 سوره مائده پرسیدم فرمود منظور موالی است.
انَّ ناساً مِنْ اصْحابِ رَسُولِ اللهِ ص قَالُوا یاَ رَسُولَ اللهِ مَنْ هُولاءِ الَّذینَ ذَکَرَ اللهُ فِی کِتابِهِ وَ کانَ سَلْمانُ اِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللهِ فَضرَبَ ص یَدَهُ عَلَی فَخِذِ سَلْمانَ فَقالَ هَذاَ وَ قَوْمُهُ وَ الذِی نَفسِی بِیدِهِ لَوْ کانَ الایمانُ مَنُوطاً بِالثُّرَِیَّا لَتناوَلَهُ رَجالٌ مِنْ فَارِسَ وَ رَوَی ابُو بَصیرٍ عَنْ ابی جعْفَرٍ ع قَالَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یا مَعشَرَ العَرَبِ-یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرکُمْ یَعْنِی المَوَالی.(بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج64، ص 168)
34-قالَ رَسُولُ اللهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهٌ جَمَاعَةٌ مِن اصْحابِهِ اللهُمَّ لَقِّنِی اِخْوانِی مَرَّتَینِ فَقالَ مِنْ حَوْلَهُ مِنْ اصْحابِهِ أ ماَ نَحْنُ اِخْوانَکَ یَا رَسُولَ اللهِ فَقالَ لاَ اِنَّکُمْ اصْحابی وَ اِخْوانِی قَوْمٌ فِی آخرالزَّمانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنی لَقَدْ عَرَّفَنیهِمُ اللهُ بِاسْمائِهِمْ وَ اسْماءِ آبائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یُخْرجَهُمْ مِنْ اصْلابِ آبائِهِمْ وَ ارْحامِ اُمَّهاتِهِمْ لَاحَدُهُمْ اَشدُّ بَقیَّةً عَلی دینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیلَةِ الظَّلْماءِ اوِ کَالْقابِضِ عَلَی جَمْر الغَضَا اُولئِکَ مَصَابیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللهُ مِن کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْراءَ مُظْلِمَه.(بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 124)
روزی در مجمعی از اصحاب دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من صلی الله علیه وآله و سلم پیغمبر اکرم بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر ما برادران شما نیستیم! فرمود: نه! شما اصحاب من می باشید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می آورند، با اینکه مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، بمن شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است. و یا مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاهدارد. آنها چراغهای شب تار می باشند، پروردگار آنها را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.
35- سوره مائده، آیه 55: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ‌
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏اند: همان کسانى که نماز برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند.
36- این مطلب از متواترات است. برای نمونه ر.ک: الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص 59.
37- وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ‌ (56)
و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آورده‏اند ولىّ خود بداند [پیروز است، چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند.
38- برای نمونه ر.ک: التوحید للصدوق، ص 166.
عَنْ ابِی عَبْدِ اللهِ ع قالَ یَجِی ءُ رَسُولُ اللهِ ص یَوْمَ الْقیامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَِّبهِ وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجزَهِ نَبیِّنَا وَ شِیعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا فَنَحْنُ وَ شِیَعتُنَا حِزْبُ اللهِ وَ حِزْبُ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ و اللهِ مَا نَزْعُمُ انَّهَا حُجْزَةُ الإزَارِ وَ لَکِنَّهَا اعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ یَجیءُ رَسُولُ اللهُ ص آخِذاً بِدینَ اللهِ وَ نَجِیءُ نَحْنُ آخِذِینَ بِدینَ نَبِیِّنَا وَ تَجِیءُ شیعَتُنَا آخِذینَ بِدیِننَا.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت می آید و حجزه پروردگارش را گرفته و ما حجزه پیغمبر خود را می گیریم و شیعیان ما حجزه ما را می گیرند پس ما و شیعیان ما گروه خدائیم و گروه خدا ایشانند که غالبند به خدا سوگند که ما نمی گویئم که آن حجزه و بندگاه زیر جامه است و لیکن آن از این بزرگتر است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آید و دین خدا را گرفته و ما می آئیم و دین پیغمبر خدا را گرفته ایم و شیعیان ما می آیند و دین ما را گرفته اند.
39- أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ‌.
آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم و اگر اینان [مشرکان] بدان کفر ورزند، بى‏گمان، گروهى [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند.
40-إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ.
اگر بسیج نشوید، [خدا] شما را به عذابى دردناک عذاب مى‏کند، و گروهى دیگر به جاى شما مى‏آورد، و به او زیانى نخواهید رسانید، و خدا بر هر چیزى تواناست.
ر.ک: روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص 362.
41- هَا أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ؛‌
شما همان [مردمى] هستید که براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‏اید. پس برخى از شما بخل مى‏ورزند، و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده، و [گرنه] خدا بى‏نیاز است و شما نیازمندید و اگر روى برتابید [خدا] جاى شما را به مردمى غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود
42- وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛‌ و [نیز بر جماعت هایى] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته‏اند. و اوست ارجمند سنجیده‏کار.
ر.ک: الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج2، ص 218.
43- وَ رُوِیَ انَّ النَّبِیَّ ص قَرَا هَذِهِ الایَةَ فَقِیلَ لَهُ مَن هَؤلاءِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلِی کَتِفِ سَلْمانَ وَ قالَ لَوْ کانَ الدِّینُ فی الثُّرَیَّا لَنَالَتْهُ رَجالٌ مِنْ هؤلَاء (بحارالأنوار، ج16، ص 310)
روایت شده وقتی این آیه از سوره جمعه نازل شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دست بر شانه سلمان نهاده و فرمود اگر دین در ثریا باشد باز عده ای از اینان به آن دست خواهند یافت.
همچنین ر.ک: بحارالأنوار ج 27 ص 49(درباره آیه 89 انعام)؛ بحارالأنوار ج21 ص 189 (درباره آیه 39 سوره توبه)؛ بحارالأنوار ج22 ص 52 (درباره آیه 38 سوره محمّد صلی الله علیه و آله).
44- لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌
قومى را نیابى که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانى را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‏اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند. در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشت هایى که از زیر [درختان] آن جوی هایى روان است در مى‏آورد همیشه در آنجا ماندگارند. خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند اینانند حزب خدا. آرى، حزب خداست که رستگارانند.
45- «عن احمد بن سالم، عن محمّد بن یحیی بن ضریس، عن محمّد بن جعفر، عن نصر بن مزاحم و ابن ابی الحماد، عن ابی داود عن عبدالله بن شریک، عن ابی جعفر علیه السّلام قال: اقبل ابوبکر و عمر و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، جلسوا فناء رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فخرج الیهم النبی صلی الله علیه و آله و سلم: فجلس الیهم، فانقطع شسعه، فرمی بنعله الی علی بن ابی طالب علیه السّلام ثم قال: ان عن یمین الله عز وجل، او عن یمین العرش، قوماً منا علی منابر من نور، وجوههم من نور، و ثیابهم من نور، تغش وجوههم ابصار الناظرین دونهم، قال ابوبکر: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال الزبیر: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال: عبدالرحمن: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال علی علیه السلام. من هم یا رسول الله؟ فقال: هم قوم تحابوا بروح الله علی غیر انساب و لا اموال، اولئک شیعتک و انت امامهم یا علی.»(بحارالأنوار، ج65، ص 139)
«از احمد بن سالم، از محمّد بن یحیی بن ضریس، از محمّد بن جعفر، از نصربن مزاحم ابن ابی حماد، از ابی داود از عبدالله بن شریک از ابی جعفر علیه السّلام که فرمود: ابوبکر و عمر و زبیر و عبدالرحمن بن عوف به درگاه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزدیک شدند و نشستند، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آنها وارد شد، کنارشان نشست، دمپایی اش گسیخته شد و آن را (برای ترمیم) به علی بن ابی طالب داد، سپس فرود: همانا از سمت راست خداوند عز وجل-یا از سمت راست عرش-قومی از ما برخاستند که بر منابری از نورند، صورت هایشان نورانی است و لباسهایشان نورانی است، صورتهایشان بر چشم ناظرین دیگر پرده می اندازد. ابوبکر گفت: ای پیامبر، خدا آنها کیستند؟ پس ایشان سکوت کردند: زبیر گفت: ای پیامبر خدا، آنها کیستند؟ پس ایشان سکوت کردند. سپس حضرت علی علیه السّلام فرمودند: ای پیامبر خدا آنها چه کسانی هستند؟ پس ایشان فرمودند: آنها قومی هستند که به واسطه ی روح الله به یکدیگر محبت می ورزند (دلهایشان به هم نزدیک می شود)، در حالی که هیچ نسب یا اموال مشترکی ندارند؛ آنها شیعه ی تو هستند و تو امامشان هستی ای علی.»
46-مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً
محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر خداست و کسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود مى‏بینى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخّصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است. این صفت ایشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجیل چون کِشته‏اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
47- وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً (4) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَ کَانَ وَعْداً مَفْعُولاً (5) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً (6) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً (7) عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً (8)
و ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جویی بزرگی خواهید نمود.(4) هنگامی که نخستین وعده فرا رسید، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه ها را جستجو می کنند؛ و این وعده ای است قطعی!(5)سپس شما را بر آنها چیره می کنیم؛ و شما را به وسیله دارایی ها و فرزندانی کمک خواهیم کرد؛ ونفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار می دهیم.(6) اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می کنید؛ واگر بدی کنید باز هم به خود می کنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر می شود؛ و داخل مسجد (الاقصی) می شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود می گیرند، در هم می کوبند.(7) امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هرگاه برگردید، ما هم باز می گردیم و جهنم را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم.(8)
48- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الحسن بن شمون، عن عبدالله به عبدالرحمن الأصم، عن عبدالله بن القاسم البطل، عن أبی عبدالله (علیه السّلام) فی قوله تعالی: وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ. قال: «قتل علی بن أبی طالب (علیه السّلام) و طعن الحسن (علیه السّلام) وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً -قال-قتل الحسین (علیه السّلام) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا فإذا جاء نصر دم الحسین (علیه السّلام) بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم (علیه السّلام)، فلا یدعون وترا لآل محمّد إلا قتلوه وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً خروج القائم (علیه السّلام) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ خروج الحسین (علیه السّلام) فی سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب، لکل بیضة و جهان، المؤدون إلی الناس: أن هذا الحسین قد خرج.[حتی] لا یشک المؤمنون فیه، و أنه لیس بدجال و لا شیطان، و الحجة القائم بین أظهرهم، فإذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین أنه الحسین (علیه السّلام)، جاء الحجة الموت، فیکون الذی یغسله و یکفنه و یحنطه و یلحده فی حفرته الحسین بن علی (علیهم السّلام)، و لا یلی الوصی إلا الوصی».(تفسیر برهان، ج3، ص 503)
عبدالله بن قاسم بطل درباره آیه شریفه: وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ ... از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که فرمود: این آیه به کشتن علی بن ابی طالب علیه السّلام و نیزه زدن به حسن علیه السّلام نظر دارد، و آیه ...وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً حاکی از کشته شدن امام حسین علیه السّلام است، و آیه فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا ... حکایت از ریخته شدن خون حسین علیه السلام دارد، و آیه: بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ ... بر مردمی دلالت دارد که خداوند پیش از ظهور امام قائم علیه السّلام می فرستد و هیچ کس را مسئول خونی است در خاندان محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وانگذارند مگر آنکه او را بکشند... و کانَ وعداً مَفْعُولاً یعنی ظهور امام قائم علیه السّلام، و مقصود از آیه شریفه: ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ...رجعت امام حسین علیه السّلام است با هفتاد تن از یاران وفادار خود که کلاه خودهای زرّین بر سر دارند از دو سو به مردم خبر می دهند که این حسین علیه السّلام است که رجعت کرده و بیرون آمده تا هیچ مؤمنی درباره آن حضرت شک و تردید نکند و بدون تردید، او دجّال و شیطان نیست و هنوز حجت بن الحسن علیه السّلام میان مردم است، و چون در دل مؤمنان استوار شود که او حسین علیه السّلام است اجل امام دوازدهم که حجت است فرا رسد، همان امام حسین علیه السّلام خواهد بود که او را غسل می دهد و کفن و حنوط می کند و به خاکش می سپارد، و عهده دار تجهیز جنازه وصی نشود مگر وصی و امام.
49-سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی-که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم-برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.
50- عَنْ ابِی جَعْفَرٍ ع قالَ تَنْزِلُ الرَّایَاتُ السُّودُ الَّتِی تَخْرُجُ مِنْ خُراسانَ اِلَی الْکُوفَهِ فَاِذا ظَهَرَ المَهْدِیُّ بُعِثَ اِلَیهِ بالْبَیعَهِ (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 217)
پرچمهای سیاه خراسان آمده در کوفه فرود می آیند، وقتی چون مهدی آشکار شد آنها را طلبیده با وی بیعت می کنند.
51- غُلِبَتِ الرُّومُ‌ (2) فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ‌ (3) فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ‌ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (5)
رومیان شکست خوردند،(2) در نزدیکترین سرزمین، و [لى] بعد از شکستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پیروز خواهند گردید.(3) [فرجامِ] کار در گذشته و آینده از آنِ خداست، و در آن روز است که مؤمنان از یارى خدا شاد مى‏گردند. (4) هر که را بخواهد یارى مى‏کند ، و اوست شکست‏ناپذیر مهربان.
52-هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ. &&&
اوست کسى که، از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد. گمان نمى‏کردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و [لى] خدا از آنجایى که تصوّر نمى‏کردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند، [به طورى که] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‏هاى خود را خراب مى‏کردند. پس اى دیده‏وران، عبرت گیرید.

منبع مقاله : 
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.1.ایران در زمان آخرین شاهمحمّدرضا شاه پهلوی، در پی استعفا و اخراج پدرش رضاشاه از ایران، به کمک ذکاء الملک فروغی بر تخت سلطنت نشست. کامل سلیمان(1) با ذکر روایتی سلطنت محمّدرضا را با عنوان "شاهنشاه" یکی از نشانه های ظهور دانسته است. بر اساس این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که مردی به نام "جهجاه" از موالی بر مردم پادشاهی کند. وی موالی را ایرانیان و جهجاه را همان شاهنشاه دانسته است.
نخستین مسأله محمّدرضا شاه خروج نیروهای اشغالگر از ایران بود. در این خصوص اگرچه انگلیسی ها مأموریت خود را در کشور انجام داده و آماده خروج بودند، اما ظاهراً روس ها هنوز کارهای نیمه تمامی در ایران داشتند. در این میانه فرقه ی دموکرات آذربایجان با حمایت شوروی دولتی خودمختار را به ریاست جعفر پیشه وری تشکیل داد. این دولت نیز با روی کار آمدن قوام السلطنه در بهمن ماه 1324 و مذاکره با روس ها و امضای موافقت نامه تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی، از حمایت دوستان روس خود محروم ماند و با خروج شوروی از ایران، سقوط کرد. بدین گونه شرایط به ظاهر برای شاه جوان آماده شد.
پس از سقوط کابینه ی قوام و چند نخست وزیر دیگر، در زمان نخست وزیری ساعد، موضوع نفت و سلطه انگلستان بر ایران جدی شد. این جریان منجر به امضای قراردادی الحاقی به قرارداد 1933 ایران و انگلیس به نام "گس-گلشائیان" شد که مجلس پانزدهم آن را تصویب نکرد. فشار انگلیس برای اجرای قرارداد، ساعد را مجبور به استعفا و علی منصور را به نخست وزیری رساند. اما مجلس شانزدهم نیز نتوانست آن را زیر فشار مردم و نمایندگان اقلیت تصویب کند. سرانجام دولت رزم آرا، رئیس ستاد ارتش برای تکمیل مأموریت در 5 تیرماه 1329 روی کار آمد.
محمّد مصدق در مجلس به عنوان رئیس کمیسیون نفت به مخالفت با قرارداد برخاست و خواستار ملی شدن صنعت نفت در همه کشور شد. آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نیز که آن زمان در تبعید بود، به حمایت از مصدق برخاست و مردم را با این نهضت ضد استعماری جدید همراه ساخت. با قرائت پیام تاریخی کاشانی در مجلس از سوی مصدق، همکاری این دو رهبر مذهبی و ملی افزایش یافت. انگلیس و رزم آرا تمام قامت در مقابل نهضت ایستادند. در این هنگام بود که "جمعیت فدائیان اسلام" به رهبری شهید سید مجتبی نواب صفوی (میرلوحی) تشکیل شد و در اقدامی انقلابی و غیر منتظره در روز 16 اسفند 1329 رزم آرا را اعدام انقلابی کرد. با اعدام رزم آرا فردای آن روز کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن این صنعت را تصویب کرد و سرانجام با تصویب مجلس شورای ملی در 24 اسفند و مجلس سنا در 29 اسفند 1329 صنعت نفت ملی شد و مبارزات ضد استعماری مردم به پیروزی رسید.
با شکست حسین علا که پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود. در الغای قانون، مصدق به نخست وزیری رسید و مورد حمایت آیت الله کاشانی و مردم واقع شد. از اینجا بود که اختلافات میان شاه و مصدق بالا گرفت و رد درخواست مصدق از سوی شاه، برای موافقت با تصدی همزمان وزارت جنگ، مصدق را در 25 تیر 1331 به استعفا کشاند. با استعفای مصدق، قوام دوباره نخست وزیر شد. آیت الله کاشانی به حمایت مصدق برخاست و قوام را به اعلام جهاد تهدید کرد. بدین ترتیب حادثه 30 تیر 1331 به وقوع پیوست که طی آن عده زیادی از مردم به شهادت رسیدند. این حادثه سبب نخست وزیری مجدد مصدق شد.
دوره دوم نخست وزیری مصدق یکی از تلخ ترین مقاطع تاریخ ایران است. در این دوره ابزار قدیمی شیطان دوباره به کار آمد و با نفوذ مزدوران و جاسوسان و اجانب در میان اطرافیان هر دو رهبر نهضت، اختلاف میان آنان بالا گرفت. مدنی (2) که خود داماد آیت الله کاشانی است، مدیریت این جریان را در جهت خارج ساختن مبارزات مردم از مسیر اصلی آن-همانند آنچه بنابر یک تحلیل در مشروطه اتفاق افتاد-و به دست فراماسون ها می داند. وی با ارائه مدارکی ادعا می کند که مصدق نیز عضوی از شبکه فراماسونری بوده و قسم نامه داشته است.
پیچیدگی عمل این گروه مخفی و سطح تحلیل کلان و تمدنی این مقاله ما را از ورود به ماهیت واقعی افراد و نیات آنان برحذر می دارد، اما به عنوان یک نکته کلی در خصوص همه کسانی که در تاریخ ایران پس از استقرار فراماسونری منشأ اثر بوده اند، می توان گفت که ورود به صحنه سیاست در آن دوره غالباً از راه هایی ممکن بوده که ناچار انسان ها را به این گونه مجامع آلوده می کرده است. بنابر یک اصل کلی، میزان درافتادن ما به دام های شیطان تابع خلأهای معنوی وجود خودمان است . به هر میزان که در تزکیه نفس خود کوشیده باشیم از این دام ها بیشتر در امان خواهیم بود. روحانیت در طول این تاریخ آنجا موفق بود که خود را از قید و بند این مجامع و دام ها رهانده و مستقیماً با خداوند و مردم پیوند خورده بود. قیام امام خمینی رحمه الله نمونه بارز و اعلای این ارتباط بود.
به هر حال فضای مخاصمه میان دو رهبر زمینه را برای کودتای 28 مرداد 1332 فراهم کرد. مدیریت این کودتا به آمریکا واگذار شد که اینک در راه تبدیل شدن به ابرقدرتی بی رقیب گام برمی داشت. با شکست در عرصه مبارزات نفت، از این زمان به بعد انگلیسی ها از صحنه رقابت کنار رفتند و امریکا به عنوان نماینده حزب شیطان وارد عمل شد. کودتای سیا در حالی صورت گرفت که مصدق پایگاه مردمی گسترده خود را به دلیل اختلاف با آیت الله کاشانی از دست داده بود. در عرض چند ساعت یک حکومت مصدق سرنگون شد و سرلشگر زاهدی به نخست وزیری رسید. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز، همچون مشروطه، در تاریخ مبارزات ملت ایران تبدیل به عبرتی شد برای انقلاب اسلامی.

2. انقلاب اسلامی ایران، انفجار نور

جریان اصیل تمدن اسلامی پس از شهادت امام رضا علیه السّلام بر عهده امامزادگانی بزرگوار گذاشته شد که با تدبیر امام کاظم علیه السّلام برای این روز تربیت شده بودند. سرآمد این امامزادگان بزرگوار بانویی بود که در اقتدای به مادر فداکار خویش حضرت هاجر علیها السّلام در سفری پررمز و راز پایه گذار عبادت خداوند و حکومت اسلام در سرزمینی غریب شد. حضرت فاطمه معصومه علیها السّلام از فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام همانی بود که پیش از این در کلام امام صادق علیه السّلام از ایشان سخن به میان آمده و به وفات ایشان در شهر قم اشاره شده بود.(3) تمامی روایاتی که در اهمیت شهر قم به عنوان پایگاه اهل بیت علیهم السّلام و مرکز قیام آخرالزمانی شیعیان از وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیها السّلام به دست ما رسیده، (4) در این راستا قابل تحلیل می باشد. اما آنچه که در این سیر برای ما مهم است، روایاتی است که به انتقال پایگاه دانش از کوفه (نجف) به شهر مقدس قم در آستانه ظهور اشاره دارد، از جمله این حدیث که از وجود مقدس امام صادق علیه السّلام روایت شده است:
"ستخلو الکوفه من المؤمنین و یأزر العلم عنها کما تأزر الحیه فی حجرها ثم یظهر العلم ببلده یقال لها قم و تصیر معدناً للعلم و الفضل... و ذلک عند قرب ظهور قائمنا."(5)
این روایت در تاریخ ما با ورود مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم در سال 1340 قمری و بنیانگذاری حوزه علمیه این شهر به دست ایشان صورت واقعیت به خود گرفت و سندی شد بر حقانیت آنچه از آینده نگری از ناحیه وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السّلام به دست ما رسیده است. نکته جالب در این تاریخ این است که علیرغم اقدام ایشان به این عمل سرنوشت ساز، آنچه در تاریخ از ایشان نقل شده پرهیز از ورود به سیاست و درگیری با حکومت است. اما دقت بیشتر در اسناد نشان می دهد که مأموریت ایشان پایه گذاری حوزه قم و تربیت شاگردانی بوده است که صدها سال پیش از آن وعده داده شده بودند. در این خصوص سندی وجود دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست:
"در جریان قانون لباس متحد الشکل، رژیم درصدد برآمد تا برای دخالت در حوزه قم، وزارت معارف راساً اقدام به آزمون گیری از طلاب کند، ولی آیت الله حائری در مقابل این دخالت مستقیم ایستاد."(6)
به هر حال با مجاهدت های بسیار، حوزه علمیه قم از این مراحل دشوار گذشت و با ظهور مرحوم آیت الله بروجردی در این حوزه در سال 1363 قمری برابر با 1323 شمسی وارد مرحله تازه ای از جریان پیوند میان نهضت علمی و تربیت شیعیان زمینه ساز شد. در راستای بازسازی حوزه اقدامات بی شماری را به دوران زعامت ایشان نسبت داده اند (7) که از آن جمله می توان به مواردی چون ایجاد تحول علمی، توسعه مراکز علمی و مذهبی، برگزاری آزمون در حوزه، اعزام مبلغ، ساده نویسی رساله عملیه، مبارزه با بهائیت، مبارزه با احیای سنت های غیراسلامی، مخالفت با ترویج لا ابالیگری و گنجاندن تعلیمات دینی در برنامه آموزش و پرورش به عنوان اقداماتی بیشتر علمی در کنار اقدامات مهم سیاسی اشاره کرد. اما آنچه در جریان مباحث ما بیشتر قابل طرح و تأمل می نماید اقدام جدی ایشان در ایجاد تقریب بین مذاهب و برقراری ارتباط با دانشگاه الازهر در این خصوص است:
"آیت الله بروجردی، حاج شیخ محمّدتقی قمی را به عنوان نماینده خود معرفی کرد و حوزه علمیه قم و دانشگاه الازهر را با یکدیگر مرتبط کرد... سرانجام تلاش آیت الله بروجردی در نزدیکی بین مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت به نتیجه رسید و شیخ محمود شلتوت رئیس الازهر و مفتی اعظم مصر در 1337/7/17 مطابق با 17 ربیع الاول 1378 تشیع را به رسمیت شناخت...".(8)
دست تقدیر خداوند و تدابیر ائمه معصومین علیها السّلام این چنین مقدر نموده بود که انقلابی را که بنا بود دو دهه بعد، از پایگاه شیعی ایران اسلامی ابتدا در کشورهای اسلامی و سپس در سراسر جهان طنین انداز شود، مؤید این تأیید از سوی مسلمانان اهل سنت نماید.
و این چنین بود که پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی در سال 1340 شخصیت پرفروغ تاریخ تشیع و رهبر اصلی زمینه سازان ظهور، امام خمینی رحمه الله در میان قوم سلمان فارسی ظهور کرد. جای تعجب نیست که در روایات آخرالزمان به قیام مردی از قم با این ویژگی وعده داده شده است.(9)
نام امام خمینی رحمه الله با مبارزه با "لایجه انجمن های ایالتی و ولایتی" بر سر زبان ها افتاد که توطئه ای بود برای تسهیل نفوذ بهائیان در ارکان حکومت. سرانجام با لغو این لایحه در 7 آذر 1341 نخستین پیروزی امام خمینی رحمه الله در جریان قیام ثبت شد. اما امام با سرمشق قراردادن نهضت های گذشته و عبرت از آسیب های آن، مبارزه را رها نکرده و به جد وارد میدان شدند. مرحله دوم، مخالفت با "انقلاب سفید" سفارشی آمریکا به شاه و برگزاری رفراندوم فرمایشی در تاریخ 6 بهمن 1341 برای تثبیت آن بود. حکومت شاه که تازه متوجه شرایط جدید شده بود، خود را برای خفه کردن این قیام در نطفه آماده کرد.
روز دوم فروردین 1342 در حالی که آن سال از سوی روحانیت و در رأس آن امام خمینی رحمه الله عزای عمومی اعلام شده بود، مجلس عزاداری به مناسبت شهادت امام صادق علیه السّلام در مدرسه فیضیه مورد تهاجم مأموران رژیم شاه قرار گرفت که طی آن تعدادی از طلاب به شهادت رسیدند. امام خمینی رحمه الله در نامه ای به علمای تهران، شخص شاه را مورد حمله قرار دادند و خواستار زنده نگه داشتن این واقعه از راه برگزاری چهلم برای شهدای آن شدند.
سرانجام محرم آن سال فرا رسید. علیرغم تدابیر ساواک و مخالفت های رژیم، عصر عاشورا امام خمینی رحمه الله طی نطقی پرهیجان حمله مستقیم خود را متوجه شخص شاه و اسرائیل نمودند. مورد حمله قرار گرفتن شاه و رژیم صهیونیستی از موارد ممنوعه ای بود که رژیم را به واکنشی عجولانه واداشت. در سحرگاه پانزدهم خرداد امام رحمه الله را دستگیر کردند و به تهران بردند. در واکنش به دستگیری امام خمینی رحمه الله بود که قیام خونین 15 خرداد به عنوان سرآغاز انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. با افزایش فشار علما و مردم، امام رحمه الله در 16 فروردین 1343 آزاد شده و به قم بازگشتند، اما از پی گیری مبارزه دست برنداشتند.
مخالفت امام رحمه الله با شاه و اربابانش در جریان کاپیتولاسیون به اوج خود رسید.(10) امام خمینی رحمه الله در 4 آبان ماه 1343 در این خصوص سخنرانی مهمی ایراد کردند و حمله خود را به شاه ادامه دادند. در پی این سخنرانی بود که رژیم تصمیم گرفت این بار به جای برخورد قهرآمیز، ایشان را به ترکیه تبعید کند. امام خمینی رحمه الله در تاریخ 13 آبان 1343 ابتدا به ترکیه و یازده ماه بعد به عراق تبعید شد.
با خروج امام از ایران، رژیم شاه عرصه را برای اجرای برنامه های ماسونی خود‌ آماده دید. پس از عَلَم، حسن علی منصور در اسفند 1342 به نخست وزیری رسید. در این زمان، "هیأت های مؤتلفه ی اسلامی" که در جریان قیام 15 خرداد شکل گرفته بود، پس از تبعید امام، با الهام از نحوه عمل فدائیان اسلام، اقدام به تشکیل شاخه ای نظامی کرد و در اولین عملیات در بهمن 1343 به دست شهید محمّد بخارایی، منصور را اعدام انقلابی کرد. با ترور منصور، امیرعباس هویدا که هم ماسون و هم بهایی بود (11)، به نخست وزیری رسید.
دوره طولانی 13 ساله ی نخست وزیری هویدا در سال 1356 و با آغاز انقلاب اسلامی پایان یافت، از تاریک ترین دوره های حکومت در این سرزمین است. در این دوره ماسون ها و بهائیان با حمایت انگلیس و آمریکا بر همه ارکان کشور خیمه زده و عملاً اداره امور را در قبضه خود درآوردند. شاه نیز که کاملاً تحت سلطه انگلستان و آمریکا بود، نه تنها در دولت که در مجالس شورا و سنا و دیگر مشاغل و مناصب کلیدی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز این دو گروه شیطانی را بر سرنوشت کشور مسلط کرده بود.
در این دوره طولانی و تاریک، از سویی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، "ساواک" برای سرکوب مبارزان با کمک "سیا" و "موساد"، سازمان های امنیتی و جاسوسی آمریکا و اسرائیل، تجهیز شد و دست به کشتار روحانیون و جوانان مبارز زد، و از سویی دیگر هجمه فرهنگی وسیعی برای تغییر شیوه زندگی ایرانیان و استقرار غربزدگی از سوی حزب شیطان آغاز شد. برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350 و تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی در سال 1354، دو نمونه بارز از این اقدامات است. منشأ هر دو اقدام، تلاش برای زنده نگه داشتن خاطره و تاریخ ورود حزب شیطان به ایران، در جریان آزادسازی یهودیان بابل از سوی کوروش بود. بر اثر این اقدامات، بخش بزرگی از تاریخ ایران نادیده گرفته شد و در تاریخ گم شد تا ایران بتواند تنها از زمان حضور یهود در این سرزمین تاریخ داشته باشد. این یکی از بزرگ ترین جنایات حزب شیطان در ایران بود که از چندی قبل آغاز شده و در این دوره به ثمر رسید.
از آنجا که بر اساس سنت الهی، سلطه حزب شیطان نمی تواند دوام و عمقی داشته باشد، و با رسیدن به قدرت باید وارد عمل شده و به ناچار چهره واقعی خود را نمایان سازد، حکومت های دست نشانده آمریکا و به ویژه رژیم شاه به سرعت مورد تنفر ملت ها قرار گرفته و لذا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر در امریکا، دستور ایجاد فضای باز سیاسی را در کشور به عنوان سوپاپ اطمینان برای مقابله با انفجار قریب الوقوع مردم گرفتند. به دنبال این دستور هویدا برکنار و به ظاهر بازداشت شد و جمشید آموزگار جای او را گرفت.
در زمان آموزگار بود که حزب شیطان مرتکب اشتباهی فاحش شد و آتش انقلاب اسلامی را شعله ور ساخت. در آبان 1356 شهید مصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام رحمه الله، در نجف اشرف و به طرزی مشکوک، همچون همیشه تاریخ حزب شیطان، به شهادت رسید. این عملیات ظاهراً با این قصد طراحی و اجرا شده بود که ضمن تهدید مستقیم امام و اجبار ایشان به دست کشیدن از مبارزه، امکان استمرار آن را پس از امام منتفی ساخته باشند. مجالس ترحیم این روحانی بزرگ در ایران و سخنرانی امام در دی ماه 1356 به این مناسبت، و ذکر این حادثه به عنوان یکی از الطاف خفیه ی الهی، نام ایشان را دوباره بر سر زبان ها اندخت و با دعوت امام به وحدت و مبارزه با طاغوت، کانون انقلاب و مبارزه علیه شاه گرم شد.
رژیم شاه که مهار اوضاع را در برابر امام از دست داده بود، همچون آمریکا و دیگر مستکبران امروز، مرتکب اشتباهی دیگر شد. در تاریخ 1356/10/17 مقاله ای سراسر توهین به امام به نام "استعمار سرخ و سیاه" در روزنامه ی اطلاعات با نام مستعار احمد رشیدی مطلق چاپ شد که منجر به قیام طلاب و مردم قم در 19 دی ماه شد. چهلم شهدای این قیام، تبریز را به یاد قیام ستارخان و باقرخان انداخت و مردم قهرمان آن را به قیام در 29 بهمن ماه کشاند. کشور وارد سال 1357 شده بود که چهلم شهدای تبریز، مردم یزد، جهرم و کازرون را به قیام واداشت. با فرارسیدن چهلم شهدای این قیام در نوزدهم اردیبهشت 1357، ایران به یک باره گُر گرفت و انقلاب وارد مرحله ای جدی شد.
با فرا رسیدن ماه رمضان در شهریور 57 و آماده شدن شرایط برای مبارزه ای گسترده تر، رژیم شاه ناچار به تغییر موضع شد و شریف امامی را که خود استاد اعظم فراماسونری بود، با شعار "آشتی ملی" به نخست وزیری گماشت. نماز و تظاهرات عید فطر در روز 13 شهریور، راهپیمایی 16 شهریور و سرانجام کشتار وسیع و بی رحمانه 17 شهریور در زمان این ماسون حقیر صورت گرفت و با کشتار دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 57، عمر دولت آشتی ملی نیز پایان یافت و نوبت به دولت نظامی ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد ارتش شاه رسید.
پیشتر و در دوران نخست وزیری شریف امامی، شاه و صدام حسین رئیس جمهور عراق که با کودتا روی کار آورده شده بود، با این که به ظاهر با هم دشمنی داشتند، اما از آنجا که هر دو دست نشانده یک ارباب بودند، برای مقابله با امام و انقلاب اسلامی با یکدیگر همدست شدند و امام را از عراق و نجف نیز تبعید نمودند. امام در نجف، با این که به ظاهر از کانون مبارزه داخل کشور دور بودند، اما به خوبی مدیریت جریان انقلاب را در دست داشتند. ایشان ضمن تثبیت جایگاه علمی متداول حوزه در تدریس خارج، در سال 1348 نظریه مترقی "حکومت اسلامی و ولایت فقیه" را با انتشار کتابی به همین نام مطرح ساختند. در کنار این فعالیت های علمی تمدن ساز، مبارزات اما نیز از طریق صدور اعلامیه و سخنرانی و انتشار آن در قالب نوارهای صوتی در داخل کشور ادامه داشت. نجف اندک اندک کانون مبارزه شد و گروه ها و شخصیت های مختلف برای ملاقات با امام بدانجا رفت و آمد داشتند. این اقدامات موجب وحشت صدام و شاه و اخراج امام از عراق گردید.
با منع ورود امام به خاک کویت که همراه با سیاست های آمریکا و حزب شیطان در منطقه صورت گرفت، امام تصمیم سرنوشت سازی گرفتند و در 15 مهرماه 57 به فرانسه عزیمت کرده و در دهکده ای در نزدیکی پاریس به نام "نوفل لوشاتو" ساکن شدند. دولت فرانسه از سویی با ادعای برخورداری از عنوان "مهد آزادی" در جهان نمی توانست مانع این هجرت سرنوشت ساز شود و از سویی دیگر نیز کشورهای غربی مکان بهتری برای کنترل و مهار انقلاب اسلامی از سوی دشمنان تلقی می شدند. این چنین بود که پایگاه مبارزه به غرب منتقل شد و عملاً تمامی امکانات رسانه ای غرب در خدمت انقلاب اسلامی قرار گرفت. خبرنگاران و مبارزان سراسر دنیا اینک می توانستند آزادانه تر به امام دسترسی داشته باشند. در این دوره رفت و آمد مبارزان داخل کشور نیز به محضر امام شدت گرفت و خود سبب اعمال مدیریت بیشتر ایشان بر جریان حوادث شد. این اتفاق همان دوره به طلوع خورشید از مغرب (12) که یکی از نشانه های ظهور است تعبیر شد.
با نخست وزیری ازهاری ایران، پس از رمضان اینک وارد محرم شد. امام خمینی رحمه الله به خوبی توانستند از این مناسبت های دینی استفاده کرده از تمام ظرفیت تاریخی آن برای به پیروزی رساندن انقلاب بهره برند. فریادهای "الله اکبر" مردم از روی پشت بام ها در شب اول محرم و استمرار آن که به دستور امام خمینی رحمه الله صورت گرفت، و راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 57، به رژیم شاه و اربابانش نشان داد که دولت نظامی نیز نمی تواند کاری از پیش برد. از همین رو در ترفندی شیطانی دولت شاهپور بختیار با هدف کنار گذاشتن شاه و ایجاد حکومتی به ظاهر ملی و نه اسلامی در 15 دی ماه 57 بر سر کار آمد تا شاید بتواند بر اوضاع مسلط شود. اما امام با غیرقانونی اعلام کردن دولت بختیار زمینه این نقشه را نیز از بین برده و در 23 دی ماه تشکیل "شورای انقلاب" را اعلام نمودند.
شاه در 26 دی ماه از ایران فرار کرد و سرانجام در 12 بهمن 1357 علیرغم مخالفت های بختیار، امام به ایران بازگشتند. در 15 بهمن ماه مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری رسید و در 20 بهمن با قیام همافران نیروی هوایی درگیری مردم با گارد شاهنشاهی و ارتش شاه آغاز شد. در 21 بهمن، دولت بختیار به عنوان مقدمه ی اجرای کودتایی دیگر، ساعت حکومت نظامی را گسترش داد و آغاز آن را به چهار بعدازظهر رساند. امام به این اطلاعیه توجهی نکردند و فرمان دادند که مردم به خیابان ها بریزند. از مرحوم آیت الله طالقانی جریانی نقل شده که بر اساس آن معلوم می شود امام این دستور را از ناحیه مقدس امام زمان ارواحنا فداه گرفته بودند.(13)این نقل نشان می دهد که برای برخی از بزرگان در دوران غیبت نه تنها مشاهده و ملاقات امام ارواحناه فداه، که گرفتن دستور و اجرای آن نیز ممکن و جایز است. البته ادعا و پذیرفتن صرف ادعا همیشه در تاریخ خطرناک بوده و امام نیز هیچ گاه به آن متوسل نشدند.
سرانجام در روز یکشنبه 22 بهمن ماه 1357 معجزه بزرگ قرن به وقوع پیوست و انقلاب اسلامی ایران که حاصل هزاران سال تلاش اولیا و پیامبران بزرگ الهی و نتیجه قرن ها تمدن سازی از سوی امامان معصوم علیهم السّلام و علمای بزرگ اسلام و تشیع بود، به ثمر رسید.
در یک تحلیل کلی از انقلاب اسلامی و نحوه مدیریت امام خمینی رحمه الله در این واقعه بزرگ تمدنی، و با نگاهی به آنچه پیش از آن به عنوان عبرت در اختیار ایشان قرار گرفته بود چند نکته قابل تأمل و تاکید است.
مهمترین عامل در پیروزی انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی رحمه الله و اصلاح رابطه او با خداوند بود. از میان انسان های آن دوره یکی توانست به مقام دریافت فیض الهی رسیده و بقیه را نیز بر همان اساس قاعده امامت و ولایت به دنبال خود بکشد. رهبری و به پیروزی رساندن چنین جریان عمیق، گسترده و بزرگی بدون ارتباط جدی و صاف با خداوند متعال و اولیای الهی و به ویژه وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ممکن نیست. خود ایشان در آغاز نهضت به این موضوع اشاره می کنند:
"به خدا متوجه شو تا دلهای مردم به تو متوجه شود... راه به دست آوردن قلوب ملت این است. دل مردم مسلم با اسلام به دست می آید. رگ خوابشان را ما فهمیدیم. قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد. الی الله تطمئن القلوب. تمام قلوب دست خدا است. مقلب القلوب خدا است."(14)
امام خمینی رحمه الله در آغاز مبارزه ابتدا رابطه خود را با خدا اصلاح نمود و سپس فقط برای خدا قیام کرد. این علو مقام و نیت خالص تا پایان کار با امام بود و انقلاب را به پیش برد. در کنار این جریان معنوی، که یادآور نخستین مرحله تمدن سازی بعد از عاشورا و در زمان امام سجاد علیه السّلام است. موضوع تثبیت جایگاه علمی ایشان پیش آمد. این مرحله بندی در ضمن به ما نشان می دهد که مراحل خودسازی و شکل گیری یک رهبر در بینش اسلامی با مراحل سه گانه تهذیب نفس، توسعه علمی و غیبت برای تربیت نسل در فرایند تمدن سازی اسلامی همسان و همراستا است.
در مرحله علمی، امام تا زمانی که به مرجعیت نرسیده بودند و تا زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی در قید حیات و در رأس حوزه علمیه قم بودند، حرکتی جدی از خود نشان ندادند. حتی می دانیم که پس از فوت ایشان، اصرار و تلاش های اطرافیان برای مطرح کردن امام با واکنش ایشان مواجه می شد. اما پس از آن که امر مرجعیت و زعامت به طور طبیعی در اختیار امام قرار گرفت، درخشش بی نظیر ایشان در عرصه علم و مبارزه آشکار شد. دوران توقف امام در حوزه علمیه قم در این مقطع چندان طولانی نشد و فعالیت های علمی تمدن ساز ایشان در حوزه نجف به ظهور و بروز رسید. این دوره برای امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی همان کارکرد دوران غیبت را برای تمدن اسلامی داشت که پس از اوج گرفتن و دانش پیش آمده بود.
در این مرحله امام خمینی رحمه الله با برقراری جلسات درس خارج، جایگاه علمی خود را بر اساس قواعد حوزوی تثبیت کرده و در کنار آن به نوآوری در عرصه علم دست زدند. نظریه ولایت فقیه دستاورد مهم این دوره بود که ضمن اثبات برتری امام در زمینه علمی، مبانی نظری انقلاب و حکومت پس از آن را نیز کاملاً روشن کرد، اتاقی که در جریان مشروطه نیفتاد. تنها سند علمی مشروطه کتاب میرزای نایینی بود که خود ایشان پس از برملاشدن اهداف مشروطه دستور جمع آوری آن را داد. نظریه ولایت فقیه توانست همچنین مشکل تعدد در نظام مرجعیت و لزوم وحدت در رهبری انقلاب و حکومت را با متانت حل کند. پیشتر نظریه رکن رابع شیخ احمد احسایی با حذف مرجعیت درصدد این کار برآمده بود که سرانجام آن به شکل گیری بابیت و بهائیت کشید. در نظریه ولایت فقیه ضمن ایجاد تمرکز در مدیریت نظام، جایگاه و شأن مراجع نیز در تصمیم گیری ها و فرایند مدیریت امور مؤمنان حفظ می شود.
از لحاظ مشرب های علمی، تا پیش از این همواره حوزه های علمیه با غلتیدن به سوی اخباریون در مقطعی و اصولیون در مقطعی دیگر، از اختلاف میان این دو گروه ضربه خورده بودند. امام خمینی رحمه الله که از سنتی صدرایی برخاسته بود، توانست در وجود خویش عرفان و ادراکات شهودی را با فلسفه و حکمت و ظرایف عقلی جمع نموده و قرآن کریم و روایات اهل بیت را بر آن حاکم کند. مجموعه این نظام ادراکی و شهودی هماهنگ در جمع با فقه و تفقه، آسمان را با زمین و عرش را با فرش پیوند می زد و به حل مشکلات و مسائل روز جامعه موفق می شد. سلسله منظم و معنی دار شناخت، از قرآن و حدیث تا عرفان و فلسفه، و سپس فقه و سیاست در وجود امام خمینی رحمه الله جمع شده و به تبلور رسیده بود. البته در این مرحوم علامه سید بزرگوار سید محمّدحسین طباطبایی با ایشان همراه و شریک بود و توانست بار قابل توجهی از شکستن حصارهای دانش را بر دوش کشد.
با این جایگاه و نقش علمی بود که امام خمینی رحمه الله برای تضمین استمرار انقلاب و حکومت دست به تربیت شاگردانی فداکار و آگاه زد. و شاید اگر شهید شیخ فضل الله نوری فرصت چنین اقدامی را یافته بود هیچگاه مشروطه به آن سرنوشت دجار نمی شد. این شاگردان با درکی روشن از اهداف مبارزه و انقلاب به صحنه وارد شده و توانستند در کنار ایشان و حتی پس از ایشان به خوبی از عهده پیش بردن انقلاب و امور حکومت برآیند. خلأ عدم حضور امام در ایران در دوران انقلاب به وسیله همین شاگردان فاضل و انقلابی پر می شد.
از دیگر اموری که امام در جریان رهبری انقلاب به شدت از آن محافظت کردند، جلوگیری از ورود گروه های گوناگون و با اندیشه های متفاوت به جایگاه رهبری انقلاب و خالص نگه داشتن این جایگاه بود. مخالفت با دیدگاه های سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) و انجمن حجتیه در نجف اشرف از نمونه های این امر است. منافقین گروهی از جوانان مسلمان وابسته به نهضت آزادی بودند که پس از 15 خرداد وارد مرحله جنگ مسلحانه با رژیم شدند. این گروه سرانجام با کنار گذاشتن مرجعیت به دام التقاط افتادند و در جریان انقلاب اسلامی به سقوط کامل دچار شدند. در اواخر سال 1349 منافقین یکی از اعضای کادر مرکزی خود را به نجف فرستادند تا تأیید و حمایت امام را کسب کند که با مخالفت و عدم تأیید از سوی ایشان روبرو شد. انجمن حجتیه نیز که در سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد و با هدف مبارزه با بهائیت شکل گرفته بود، پس از آن که با اتخاذ خط مشی مصالحه با رژیم برای مبارزه با بهائیت، توان بسیاری از نیروهای جوان و مؤمن را در جریان انقلاب در خود هضم نمود، سرانجام در اول مردادماه 1362 و با برخورد امام، اعلام تعطیلی نمود. این گروه نیز پس از آن که در همان اواخر سال 1349 اجازه امام را برای مصرف سهم امام علیه السّلام گرفته بودند، در سال 1351 با لغو این اجازه روبرو شدند. شاید تنها نمونه خلاف این ادعا موضوع نهضت آزادی و نخست وزیری مرحوم مهندس بازرگان باشد که امام در مورد آن نیز پس از واقعه خلع آقای منتظری از قائم مقامی رهبری روشنگری نموده و مخالفت همان روز خود را با آن اعلام کردند. این موضوع مهم از آسیب های جدی مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.
امام خمینی رحمه الله با درایتی الهی، خلأ حضور گروه های گوناگون را با مردم پر کردند. در این راستا تمامی اقشار و اصناف مردم با شعار وحدت کلمه امام، مردانه به صحنه آمدند و نقش خود را در پیروزی انقلاب ایفا نمودند. این انقلاب نه انقلاب دانشجویان بود و نه انقلاب روحانیان، نه انقلاب بازاریان و نه انقلاب کارگران و نه انقلاب مختص به هیچ قشر و طبقه ای. از همین رو بود که پس از پیروزی انقلاب نیز هیچ صنف و قشری نتوانست انقلاب را از آن خود کرده و از اهداف اصلی منحرف سازد.
در روش مبارزه نیز امام با شناخت عمیق از جریان تمدن سازی پس از عاشورا، بنا را بر رساندن جامعه به بلوغ و آگاهی لازم داشتند و از ورود به عرصه مبارزه نظامی و اجازه به دیگران برای مبادرت به آن اجتناب کردند. عملیات نظامی در آن شرایط تنها پاک کردن صورت مسأله بود که مسأله ای دیگر را به دنبال خود می آفرید. امام روش حل مسأله را به مردم آموخت و این تعلیم در سال های پس از پیروزی انقلاب نیز از ویژگی های منحصر به فرد رهبری امام بود. در مقابل، امام پی گیری و جدیت را در مبارزه اصل قرار داده و تا زمان پیروزی هیچ گاه به دشمن اجازه استراحت و تجدید قوا ندادند. شاید اگر این جدیت پس از فتوای تحریم تنباکو نیز ادامه می یافت، جریان تاریخ به نحو دیگری رقم می خورد.
در مجموع، این عوامل و بسیاری عوامل پیدا و پنهان دیگر، در انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی رحمه الله و مردم ایران مع شد تا توانست دنیا را با مشاهده انفجار نور بکشاند.

3. انقلاب اسلامی در آیینه آیات و روایات

در روایات اهل بیت به قیامی در آخرالزمان از سوی مردم فارس اشاره شده که از ابتدای انقلاب مورد توجه علما و مردم قرار گرفت. قیام مردی از قم(15)، قیام خراسانی (16)، ظهور شعیب بن صالح(17)، خروج پرچم های سیاه از خراسان (18) از مواردی بود که در مقاطع گوناگون-علیرغم میزان صحت و سقم ظاهری روایات آن-با انقلاب اسلامی و حوادث و شخصیت های آن تطبیق داده شد. اگرچه از ابتدا تمرکز این جریان بر روایات وارده بود، اما بررسی بیشتر نشان داد که ریشه این روایات در آیات قرآن کریم است و روایات نیز به همانی اشاره دارد که در آیات ذکر آن رفته است. در ادامه به بررسی این آیات با توجه به روایات ذیل و ارتباط آیات با یکدیگر می پردازیم. بی شک به جز مواردی که گفته ما مستند به روایات محکم اهل بیت علهیم السّلام باشد، در بقیه موارد همه نکات به عنوان احتمال مطرح خواهد شد، چرا که هیچ انسانی معمولی را یارای درک مفاهیم بلند قرآن کریم به نحو استقلال نیست.
در سوره فجر در آیه نخست، خداوند متعال به فجر قسم می خورد. در تفسیر ظاهری آیه، فجر پدیده ای طبیعی است که پیش از گسترده شدن روز اتفاق می افتد و با شکافتن شب، رسیدن روز را بشارت می دهد. اما می دانیم که قرآن کریم، هماهنگ با نظام خلقت که دارای طبقات و عوالم مرتبط با یکدیگر است، دارای بطون متعدد و تفاسیر گوناگون است که ضمن ارتباط با هم، هیچ کدام دیگری را نفی نمی کند. در قرآن کریم آیاتی که در آن واژه "نهار" به معنای روز به کار رفته و به روز ظهور تأویل شده و همچنین "لیل" به معنای شب، در تأویل خود به دوران تاریک پیش از ظهور (19) تفسیر شده است. با این ترتیب جریان ظهور در قرآن کریم بدین شکل بیان شده که در مرحله ای جهان پر از تاریکی و ظلم می شود و سرانجام پس از طی این مرحله، خورشید ولایت و امامت طلوع کرده و نور را بر همه زمین ارزانی می دارد.
اما می دانیم که در انتهای شب و با فاصله اندکی از طلوع خورشید، در طبیعت اتفاقی می افتد که "فجر" نام دارد. تاریکی با رشته ای از نور شکافته شده و طلوع خورشید را بشارت می دهد. پس در سطح تأویلی آیه نیز بایستی در انتهای دوران غیبت و اندکی پیش از ظهور، نوری در جهان درخشیدن گیرد که مقدمات ظهور را فراهم نماید. این نور انسان ها را متوجه تاریکی مطلقی می کند که غافلانه در آن به سر می برند و آنان را مشتاق و شیفته یافتن نور واقعی می کند. این واقعه در لسان روایات، خروج قومی از مشرق است که به زمینه سازی ظهور می پردازند.(20) خداوند در قرآن کریم به این قیام و انقلاب قسم می خورد. انقلاب ما انفجار نور بود.
نکته جالب این است که در دومین آیه خداوند به شبهای ده گانه ای قسم می خورد (21) که در ادبیات انقلاب اسلامی بر این اساس "دهه فجر" نام گرفت. این ده شب به دهه اول ذی الحجه نیز تأویل شده است.(22) آیات پایانی این سوره نیز به نفس مطمئنه اشاره می کند (23) که در تأویل به کاملترین مصداق یعنی وجود مقدس سیدالشهداء و سپس شیعیان ایشان معنی شده است.(24) تأمل در آیه در سطحی دیگر، شباهت زیاد آن را با جملات پایانی وصیت نامه امام نشان می دهد.(25)
با بازگشت به ابتدای قرآن کریم و فاتحة الکتاب، دومین مورد در این کتاب آسمانی در سوره حمد آمده است. ما در این سوره از خداوند می خواهیم که ما را به "صراط مستقیم" هدایت کند.(26) این صراط در لسان روایات به ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام تأویل شده (27) البته تحقق کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. اما در خود سوره نیز این واژه معنی شده است.(28) بنابر یکی از دو تفسیر، این صراط راه کسانی است که خداوند به آنها نعمت داده، اما به واسطه کفران نعمت بر آنها غضب نکرد. در برخی از تفاسیر و ترجمه ها این آیه بدین گونه معنی شده است: راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتی و نه راه گمراهان. اما به نظر می رسد تفسیر نخست دقیق تر باشد.
بر این اساس باید به دنبال دو قوم در قرآن کریم و تاریخ بشریت بود: یکی قومی که خداوند به آنان نعمت داد، اما کافران نعمت کرده و به غضب الهی دچار شدند و دیگری قومی که شکر نعمت کرده و به صراط مستقیم رهنمون خواهند شد. با مراجعه به قرآن کریم و تفاسیر آن روشن می شود که قوم بنی اسرائیل قومی است که خداوند بر آنان نعمت خود را ارزانی داشت (29)، اما آنان در ادامه مأموریت سست شده و با کفران نعمت خود مورد غضب خداوند قرارگرفتند.(30) بنی اسرائیل مهمترین و منسجم ترین قومی بود که در معرض مأموریت جهانی سازی دین خداوند قرار گرفت و در آن شکست خورد. این مأموریت بر اساس آیات و روایات دیگر، پس از بنی اسرائیل بر عهده اهل فارس در آخرالزمان گذاشته شده است. روایات اهل بیت نیز "مغضوب علیهم" را یهود، و "ضالین" را نصاری معرفی کرده است.(31) بر اساس این تفسیر تمامی مسلمانان دست کم در طول هر شبانه روز ده بار در نمازهای خود از خداوند می خواهند که آنان را در زمره قومی آخرالزمانی قرار دهد که مقدمات ظهور را فراهم می کنند.
سومین مورد از آیات قرآن کریم، مربوط به قومی است که به وسیله آنان بر عرب احتجاج می شود. در آیه 54 سوره مائده (32) خداوند از قومی سخن می گوید که در برابر ارتداد عرب و خروج آنان از دین، در آینده می آیند و با برخورداری از ویژگی هایی منحصر به فرد، دین خداوند را یاری می کنند. این قوم در روایات معصومین علیهم السّلام، اهل فارس در آخرالزمان دانسته شده اند.(33) پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر اساس همین واقعیت بود که در مناسبت های گوناگون به بهانه حضور سلمان فارسی، از این قوم سخن می گفت و حتی آنان را در برابر اصحاب، برادران خویش می خواند.(34) جالب است که این آیه شریفه در قرآن کریم، درست پیش از آیه ولایت (35) قرار دارد که به طور روشن مصداق آن امیرالمؤمنین علیه السّلام معرفی شده است.(36) در آیه بعدی (37) نیز مجموعه این گروه "حزب الله" نام گرفته که بر اساس روایات نام مختص شیعیان علی علیه السّلام است. (38) آیات 89 انعام(39)، 39 توبه(40)، 38 محمّد(41)، و 3 جمعه (42) نیز همراه با روایات ذیل آن (43) به همین قوم اشاره دارد.
چهارمین مورد در آیات قرآن کریم ذکر ویژگی های این قوم است که در آیه سوره انعام نیز بدان پرداخته شده بود. در آیه 22 سوره مجادله (44) سخن از قومی است که در راه دین خدا از پدران، برادران و عشیره خود نیز می گذرند. خداوند بدین سبب ایمان را در قلوب آنان حک کرده و آنان را یاری می کند. نکته جالب این آیه ذکر عامل این نصرت الهی است که روحی از جانب خداوند دانسته شده است. اگر منظور قرآن کریم از این روح، حضرت روح القدس بود، می بایست آن را به صورت معرفه و با "ال" بیاورد. آوردن این واژه به شکل نکره، معنی آن را "روح اللهی از جانب خداوند" می کند. این شخصیت در روایات نیز به همین عنوان معرفی شده است.(45) حضرت لسان الغیب نیز در بیت مشهور خویش به همین شخصیت و نقش زمینه سازی وی اشاره دارد:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید***که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
بر اساس این پیشگویی جناب حافظ، ابتدا مسیحا نفسی ظهور می کند که از انفاس خوش او، زمینه برای ظهور "کسی" فراهم می شود. استفاده از واژه "بو" می تواند نشان دهد که این ظهور در زمان خود او واقع نخواهد شد. جالب است که لقب حضرت مسیح نیز که ترکیب مسیحانفس از آن ساخته شده، "روح الله" است. این قوم در پایان آیه دوباره به عنوان"حزب الله" معرفی شده اند. آیه 29 سوره فتح (46) نیز بر اساس این تفسیر که قوم آخرالزمانی فارس برادران و مؤمنان حقیقی به دین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم دانسته شده اند، به ویژگی های این قوم اشاره می کند.
سرانجام، مأموریت و نقش اصلی این قوم در تاریخ، در آیه 8-4 سوره مبارکه اسراء(47) بیان شده است. و بر اساس روایت ذیل آیه پس از آن که یهود، سبب شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام و ضربت خوردن امام مجتبی علیه السّلام شده و در ادامه به علو کبیر خود یعنی ایجاد واقعه عاشورا دست می زنند، در آخرالزمان نوبت انتقام از آنان می رسد.(48) این انتقام به وسیله ایرانیانی صورت می گیرد که قیامشان متصل به ظهور حضرت خواهد شد. انتقام دوم و محو کامل این گروه شیطانی از صفحه روزگار در زمان رجعت سید الشهداء و باز با کمک همین ایرانیان صورت خواهد گرفت، چرا که خداوند متعال در نوبت دوم از گروهی دیگر سخن به میان نمی آورد و انتقام دوم را نیز از سوی همان گروه اول می داند.
نکته قابل توجه در این آیه این است که در هر نوبت، گروه انتقام گیرنده وارد "مسجد" شده و آن را به تصرف در می آورند. مقصود از مسجد در آین آیات، بر اساس آیه نخست سوره،‌(49) همان مسجدالاقصی است که معراج در آن واقع شده است. اگر این مسجد را بیت المقدس فرض کنیم، حمله قوم ایرانی به فلسطین اشغالی امروز مد نظر آیه شریفه است، که در روایات جنگ آخرالزمان با یهود بدان اشاره شده، و اگر آن را-آن گونه که بعضی گفته اند- مسجد کوفه بدانیم، منظور ورود ایرانیان به عراق و کوفه است که در روایت پرچم های سیاه از خراسان (50) مؤید آن است. این ورود به عراق نیز با توجه به حضور سفیانی در این کشور، می تواند جنگ با یهود تلقی شده و جامع هر دو گونه روایات باشد. ظاهراً آیات 5-2 سوره روم (51) و 2 حشر (52) نیز-در عین حفظ شأن نزول خود-به همین واقعه اشاره دارد، که بررسی بیشتری را می طلبد.
در پایان این بررسی مختصر تنها می توان امیدوار و مشتاق بود که انقلاب اسلامی ایران، همان خروج اهل فارس از مشرق باشد که زمینه مُلک مهدوی را فراهم خواهد ساخت. با ایستادگی و پایمردی این آرزو تحقق یافتنی است، اما اگر همانند بنی اسرائیل گمان کنیم که خداوند ما را قومی برگزیده و تافته ای جدا بافته صرف نظر از اعمال و رفتارمان قرار داده است، بی گمان به دام شیطان خواهیم غلتید و خود عبرتی خواهیم شد برای گروهی دیگر از اهل فارس که پس از ما خواهند آمد و مأموریت را به انجام خواهند رساند. جریان انقلاب اسلامی ما را امیدوار می کند که این چنین نخواهد شد.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- روزگار رهایی، ص 1027-1026.
2- مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 34.
3-عَنْ تاریخِ قُمَّ لِلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ عَنِ الصَّادِقِ ع اِنَّ للهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً و هُو الْمَدینَةُ وَ لِامیرالمُومنیَنَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرماً وَ هُوَ قُمٌّ وَ سَتُدْفَنُ فیهِ امْراةٌ مِنْ وُلْدیِ تُسَمِّی فاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ؛ (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج48، ص 317)
خدا را حرمی است که مکه است و پیامبر نیز حرمی دارد که مدینه است و امیرالمؤمنین نیز حرمی دارد که کوفه است و حرم ما قم است. بزودی زنی از فرزندان من در آنجا دفن می شود و هر کس او را زیارت کند بهشت برین او را واجب می شود.(این فرمایش را حضرت صادق موقعی فرمود که هنوز مادر موسی بن جعفر به موسی حامله نشده بود.)
4- عصر ظهور، ص 239.
از زمره روایات ظهور، بپا خاستن مردی از قم و یاران وی می باشد، از امام کاظم علیه السّلام روایت شده است که فرمود: مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند، افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث، آنان را نمی لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (بحار ح60 ص 216 چاپ ایران)
از روایاتی که درباره قم و برتری و آینده آن از اهل بیت (ع) نقل شده است به خوبی روشن است که این شهر نزد آن بزرگواران از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردار است، بلکه می توان گفت مؤسس و بنیانگذار این شهر و طرح و ایجاد آن در قلب ایران در سال 73 هجری، به دست با کفایت امام باقر علیه السّلام بوده است که بعد از آن نسبت به این شهر عنایت خاصی داشته اند. آنان با دانشی که از جد بزرگوارشان داشته اند، خبر داده اند که در آینده، این شهر مقدس از جایگاه والا برخوردار خواهد شد و اهالی این شهر، از یاران با وفای حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود. برخی روایات تصریح دارد به اینکه فلسفه نامگذاری این شهر مقدس به قم مناسب با نام حضرت مهدی که قائم به حق است می باشد و مناسب با قیام و بپاخاستن اهل قم و منطقه جغرافیایی آن شهر در زمینه سازی و یاری نمودن آن حضرت است از طرفی وجود یک آبادی، در نزدیکی این شهر در زمان تأسیس آن بنام کمندان یا کمد، به این معنی نیست که در نام گذاری به قم عربی بودن این کلمه ملاحظه نشده است جز این مناسبت که نام آن قم گذاشته شده و یا تغییر و دگرگونی در نام فارسی آن بوجود آمده است به ویژه زمانی که تأسیس این شهر از ناحیه علماء و روایت کنندگان حدیث، از امام باقر و صادق علیه السّلام و زیر نظر آن دو بزرگوار بوده است.
عفّان بصری از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که گفت: امام علیه السّلام به من فرمود: آیا می دانی از چه رو این شهر را قم می نامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاهترند فرمود: همانا قم نامگذاری شده برای اینکه اهل قم اطراف قائم علیه السّلام گرد آمده و با وی قیام می نمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری می کنند.(بحار، ج60، ص 216)
ظاهر برخی روایات این است که امامان علیه السّلام نسبت به شهر قم عنایت خاصی داشته اند و مفهومی را برتر و وسیع تر از یک شهر و توابع آن، به این شهر بخشیده اند، لذا نام این شهر را به معنای خط و روش و اسلوب قم، نسبت به ولایت اهل بیت علیهم السّلام و قیام آنان با مهدی آل پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بکار برده اند.
عده ای از بزرگان وی نقل کرده اند که حضور امام صادق علیه السّلام رسیدند و عرض کردند: ما از اهل ری هستیم که خدمت رسیده ایم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما، سپس عرض کردند ما اهل ری هستیم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمی ما. مجدداً عرض کردند: ما اهالی ری هستیم، امام نیز کلام اول خود را تکرار کرد، آنان گفته خود را چند بار یادآور شدند، اما نیز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنین فرمود: خداوند دارای حرمی است که...
از روایت بعدی که از امام رضا (علیه السّلام) نقل شده است، ظاهر می شود که امامان (علیه السّلام)، از بدو تأسیس شهر قم، مردم این شهر را به عنوان یاران حضرت مهدی (علیه السّلام) شمار آورده اند و دوستی و محبت مردم این شهر نسبت به حضرت مهدی، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است.
از صفوان بن یحیا نقل شده است که گفت: روزی خدمت امام رضا (علیه السّلام) بودم، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبت به حضرت مهدی (علیه السّلام) به میان آمد، آن حضرت برای آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد، آنگاه فرمود: بهشت دارای هشت در است که یکی از آنها مخصوص اهل قم می باشد، آنان بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند خداوند سبحان محبت و دوستی ما را در سرشت آنان قرار داده است. (بحار ج60، ص 216)
برخی روایات دلالت دارد که بلا و گرفتاری از اهل قم دور است و خداوند سبحان کسانی را که بدخواه این شهر باشند، نابود می گرداند. از ابان بن عثمان و حماد بن ناب روایت شده که گفتند: خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودم که عمران پسر عبدالله قمی وارد شد، خدمت امام رسید و از او سئوال کرد. حضرت با وی بسیار با ملاطفت برخورد کرد، پس از رفتن آن مرد از امام (علیه السّلام) سئوال کردم این شخص که با او این همه خوشرفتاری فرمودی که بود؟ حضرت فرمود: او از خانواده بزرگواران یعنی اهل قم بود. هیچ ستمگری درباره ی آنان نیت سوء نمی کند، مگر اینکه خداوند او را در هم می شکند.(بحار ج60 ص 211)
در روایت دیگری آمده است که بلاء از قم دفع شده است.(بحار ج60 ص 214)
در جای دیگر نقل شده است که: اهل قم از ما و ما از آنان هستیم، هر ستمگری که درباره آنان اراده سوء داشته باشد مرگ او را فرا می رسد، تا زمانی که به یکدیگر خیانت نکنند (و در نسخه دیگر: تا زمانی که تغییر روش ندهند) اما زمانی که آلوده به چنین اعمالی شدند، خداوند سبحان، ستمگران را بر آنان حاکم می کند، ولی آنان (اهل قم) یاران قائم و بازگو کنندگان مظلومیت ما و رعایت کنندگان حقوق ما هستند، آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا آنان را از شر هر فتنه ای نگهدار و از هر گزندی نجات ببخش.(بحار ج 60 ص 218)
از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که فرمود: بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد، اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد، فرشته های الهی بلاها را از این شهرها و اهل آن دفع می کنند هر ستمگری که در حق آنان اراده بد داشته باشد، خداوند در هم کوبنده ستم پیشگان او را در هم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی مبتلا می گرداند، خداوند سبحان، قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که ظالمان یاد خدا را فراموش کردند.(بحار ج60 ص 213)
صاحب بحارالأنوار دو روایت را، از امام صادق (علیه السّلام) که بیان کننده آینده شهر قم و نقش مکتبی آن پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) می باشد آورده است. روایت اول بیان می دارد:
خداوند بوسیله شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال می کند، همچنین به مؤمنان آن شهر بر سایر مؤمنین و به شهر قم بر سایر شهرها و به واسطه اهل قم بر جهانیان اعم از جن و انسان، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکری قرار نداده بلکه همواره آنان را موفق و تأیید کرده است. سپس فرمود: دینداران این شهر در مضیقه زندگی می باشند اگر غیر این باشد مردم به سرعت به آنجا روی می آورند و آنجا خراب می گردد و اهل آن تباه می شوند و آنگونه که باید نمی تواند بر سایر سرزمین ها حجت باشد، زمانی که موقعیت قم بدینا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظه ای باقی نمی مانند و بلا و گرفتاری از قم و اهل آن دفع گردیده است، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت بر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد. اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد. فرشته های الهی مأمور دور نمودن بلاها از این شهر و اهل آن می باشند هر ستمگری که درباره آنان اراده بد داشته باشد خداوند درهم کوبنده ستم پیشگان او را در هم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی مبتلا می گرداند، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروائی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که آنها یاد خدا را فراموش کردند.
و روایت دوم می گوید:
بزودی شهر کوفه از مؤمنان خالی می گردد و به گونه ای که مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری بنام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد بنحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری بسر نمی برد حتی نوعروسان در حجله گاه خویش. و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما به وقوع می پیوندد، خداوند سبحان، قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، قائم مقام حضرت حجت می گرداند اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند، دانش از این شهر به شوق و غرب جهان منتشر می گردد، بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و یکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد آنگاه قائم (علیه السّلام) ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود. زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند.(بحار ج 60 ص 213)
5- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج57، ص 213. بزودی کوفه از مؤمنان خالی و علم از آن برچیده می شود، آنچنان که مار در لانه خود درهم پیچد. آنگاه در شهری به نام قم ظاهر می شود. و آنجا معدن علم و فضیلت می گردد... و آن در نزدیکی ظهور قائم ما است.
6- حسینیان روح الله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 427.
7- حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1340 -1320)، صص 432-378.
8- همان، ص 392-391.
9-عَنْ ابِی الحَسَنِ الأوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ اِلَی الحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهٌ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ وَ لا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لا یَجبُنُونَ وَ عَلَی اللهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین (بحار الأنوار، ج57، ص 216):
مردی از قم مردم را به سوی خداوند دعوت می کند، افرادی گرد او جمع می شوند که قلبهایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث آنان را نمی لغزاند. از جنگ خسته نشده و نمی ترسند. اعتماد آنان بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است.
10-مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته در مورد تجار و اتباع اروپایی رعایت می شد، اما به صورت قانون، از دوران قاجار و متعاقب جنگ های ایران و روس به اجرا درآمد. این مقرارت برای اولین بار در 1828م. به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد. پس از آن بود که انگلستان و سایر کشورهای اروپایی رسماً از این امتیاز بهره مند شدند. فصل هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسائل حقوقی و جزایی اتباع روسیه در ایران مربوط است، مهمترین قسمت عهدنامه بود؛ چرا که با اجرای این فصول رژیم کاپیتولاسیون به نفع روسها برقرار شد. اگرچه در 1921 م. یک روز قبل از کودتای سید ضیاء، روسیه شوروی به طور یک جانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری تزارها لغو کرد، اما معاهده کاپیتولاسیون منعقده با تزارها 99 ساله بود و دستور رضاخان برای لغو این امتیاز درست در پایان دوره -1927-صادر شد. به هر حال، آنچه که از 1307ش. توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه علیه این پدیده ظالمانه استعماری در برنداشت. به ویژه آن که در دوران فرزند وی، گام های بلندتری با هدف احیا این پدیده شوم در ایران برداشته شد.
بانی اصلی بازشدن پای آمریکایی ها به ایران پس از جنگ جهانی دوم و واگذاری امتیازات قضایی و امنیتی به آنان قوام السطنه بود. اولین دسته از نیروهای نظامی امریکا تحت عنوان «میسیون نظامی»، آذر 1321-دوره نخست وزیری قوام السلطنه-با مصونیت های قضایی وارد ایران شدند.
در دوران حکومت سهیلی نیز قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران امریکایی، به بهانه اصلاح سیستم اداری ارتش به امضا رسید که هر یک از آنها در برگیرنده امتیازات خاصی برای خانواده ها و وابستگان نظامیان امریکایی بود. اما نقطه اوج این امتیازدهی ها، به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور و امیراسدالله علم باز می گردد.
یکی از بزرگترین خیانت های حکومت پهلوی پس از قیام 15 خرداد 1342، که زمینه ساز تبعید امام خمینی رحمه الله به خارج از کشور به شمار می رود، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که هر دو با موضع گیری امام خمینی رحمه الله روبه رو شد، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای امریکایی در ایران و تضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت. به ویژه آن که وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی مورد نظر کاخ سفید، زیر فشار آمریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیاء نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع امریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت. پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند 1340 از سوی سفارت آرمیکا به دولت امیراسدالله علم داده شد. این پیشنهاد در 13 مهر 1342 در کابینه علم و در مرداد 1343 در مجلس سنا به تصویب رسید. سپس در 21 مهر 1343 حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند.
در پی این مصوبه امام خمینی در چهارم آبان 1343 اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد. پیش از سخنرانی امام، شاه برای بازداشتن ایشان از ایران سخنرانی در چنین روزی، نماینده ای را به قم اعزام کرد، اما امام نماینده شاه را به حضور نپذیرفت و در روز موعود یکی از مهمترین سخنرانی های خود را در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد. این نطق به منزله محاکمه دخالت های غیرقانونی هیأت حاکمه آمریکا در ایران اسلامی بود. سخنرانی امام با این جملات آغاز شد: «... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر می کنم، برای ارتش ایران من اعلام خطر می کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می کنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...»
در همین سخنرانی امام خمینی جملات معروف خود-امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سرو کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این امریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست-را بیان داشت.
همچنین، امام رحمه الله در همین روز-4 آبان ماه 1343-بیانیه ای صادر کرد: «دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.» در این بیانیه از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» یاد شده است.
کاپیتولاسیون سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 23 اردیبهشت 1358، توسط نظام جمهوری اسلامی ایران رسماً لغو گردید. در بیانیه وزارت خارجه چنین آمده بود:
به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون و مصوب 21 مهرماه 1343 راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیت ها و معافیت های قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 58/2/23 لغو شد.(منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی).
11- طباطبایی، محمّدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران در دهه ی 1340، ص 244.
12- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 389: عَنِ الثُّمَالِیُّ قالَ قُلْتُ لِأبی عَبْدِ اللهِ ع اِنَّ اَبَا جَعْفَرٍ ع کَانَ یَقُولُ خُرُوجُ السُّفیانِیَّ مِنَ المَحْتُومِ وَ النَّداءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ المَغْرِبِ مِنَ المَحْتُومِ وَ اشْیاءُ کَانِ یَقُولُهَا مِنَ المَحْتُومِ فَقالَ ابُوعبْدِاللهِ ع وَ اخْتِلافُ بَنی فُلانِ مِنَ المَحْتومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّةِ مِنَ المَحْتُومِ وَ خُرُوجُ القَائِمِ مِنَ الْمَحتُومِ قُلتُ وَ کَیْفَ یَکُونُ النِّداءُ قالَ یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهارِ یَسْمَعُهُ کُلُّ قَومٍ بِالسِنَتِهمْ الا اِنَّ الحَقَّ فِی عَلِیٍّ وَ شیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادی اِبْلیِسُ فی آخِرِ النَّهارِ مِنَ الارضِ ألا انَّ الحقَّ فی عُثْمَانَ وَ شَیعَتِهِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَرْتابُ المُبطِلُون.
در غیبت شیخ طوسی از حسن بن محبوب از ثمالی از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کند که به آن حضرت عرض کردم: امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: خروج سفیانی از امور حتمی است و ندای آسمانی نیز از امور حتمی است، و طلوع خورشید از مغرب نیز از امور حتمی است و چیزهای دیگری که همه را می فرمود: از امور حتمی است. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: و اختلاف بنی فلان (عباس) نیز حتمی است. عرض کردم: صدای آسمانی چگونه است؟ فرمود: اول روز گوینده ای از آسمان صدا می زند، بطوری که همه مردم با لغات مختلف خود آن را می شنوند، و می گوید: آگاه باشید که حق در پیروی از علی و شیعیان اوست، آنگاه شیطان در آخر همان روز از زمین صدا می زند، آگاه باشید! که حق در پیروی از عثمان و پیروان اوست و در آن وقت است که اهل باطل دچار تردید می شوند.
13- مسئله دیگر در همین موضوع، خاطره آقای مرتضایی فر است که در یکی از مجلات سپاه نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به امام خمینی (رحمه الله ) را تأیید می کند. ایشان در آن خاطره می گوید: "ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: امام پیام داده که مردم در خانه های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند. آقای طالقانی گفت: امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند. همه را قتل عام می کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می شود. بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفت و گو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه هایشان بیرون نیاورند. ما حرف های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هر طور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نمایند. تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه ای زانویش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. اما چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سرش از زانوانش برداشت و به حالت طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟ آقای طالقانی گفت نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه هایش را پس بگیرد و امام هر چه می گفت، من قانع نمی شدم. در آخر فرمود: آقای طالقانی اصرار نکن، احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. تا امام این جمله را گفت: من به خود لرزیدم و بی اختیارگوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد." (خاطرات آیت الله سید علی اکبر قرشی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات، 133 تا 136).
14- صحیفه امام، ج1، ص 121.
15- عن ابی الحسن الاول علیه السّلام قال: رجل من قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم قلوبهم کزبر الحدید لاتزلهم الریاح و العواصف لا یملون من الحرب و لا یجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین (بحار الأنوار، ج6، ص 296).
امام علی علیه السّلام فرمودند: مردی از قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند، گروهی با او همراه می شوند که همانند پاره های آهن هستند، که بادهای تند آنان را نمی لغزاند و از جنگ خسته نمی شوند. به خدا توکل می کنند و عاقبت خیر برای پرهیزکاران است.
16- قَالَ ع خُرُوجُ السُّفْیاَنِیِّ وَ الْیَمانِیِّ وَ الْخُراسانِیِّ فی سَنَةٍ وَاحِدةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَومِ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظامِ الْخَرزِ یَتْبَعُ بَعْضُهٌ بَعضا (الغیبة للنعمانی، ص 255)
امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند: خروج سفیانی و یمانیّ و خراسانیّ در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود با نظامی که گوئی برشته کشیده شده است بدنبال هم شود.
17- عَنْ أبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع انَّهُ قَالَ قَبْلَ هَذَا الْاَمْرِ السُّفْیَانِیُّ وَ الیَمَانیُّ وَ المَروَانِیُّ وَ شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ فَکَیْفَ یَقُولُ هذَا هَذَا (الغیبة للنعمانی، ص 253)
«پیش از این امر، سفیانیّ و یمانیّ و مروانیّ و شعیب بن صالح باید ظاهر شوند، پس چگونه این شخص (یعنی محمّد بن ابراهیم بن اسماعیل که معروف بن ابن طباطبا است) چنین ادّعا می کند؟ (یعنی ادّعای مهدویت می کند و خود را قائم آل محمّد می داند؟)»
18- پیامبر اکرم صلی لله علیه و آله و سلم فرمود: گروهی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی علیه السّلام را فراهم می سازند. علیه السّلام نیز فرمود: صاحبان پرچم های سیاهی که از خراسان قیام می کنند، در کوفه فرود می آیند و آن گاه که مهدی علیه السّلام ظهور کند با او بیعت می کنند. در این زمینه ر.ک: بحار الأنوار 208/52 حدیث 45، 217/52 حدیث 77، 87/51، 119/52، حدیث 48، 208/52 حدیث 45، 217/52 حدیث 77، 87/51، 87/51.
19- عَنْ جابِرِ عَن أبی عَبْدِ اللهِ ع فِی قَوْلِ اللهِ تَعَالی وَ اللَّیْلِ اِذا یَغْشی قالَ دَوْلَةُ اِبْلیسَ اِلَی یَوْمِ الْقِِیامَةِ وَ هُوَ یَوْمِ قِیَامِ الْقائِمِ وَ النَّهارِ اِذا تَجَلَّی وَ هُوَ القائِمُ اذا قَام (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج24، ص 398)
جابر از حضرت صادق درباره آیه وَ اللَّیل إذا یغَشی فرمود دولت ابلیس تا روز قیامت است که آن روز قیام قائم است وَ النَّهارِ إذَا تَجَلَّی و آن روز درخشان حضرت قائم است وقتی قیام کند.
20- یخرج قوم من المشرق یوطئون للمهدی سلطانه،‌(سن ابن ماجه، 4088/2، البدء و التاریخ 174/2؛ مجمع الزوائد، 318/7)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: قومی از مشرق قیام می کنند که زمینه را برای حکومت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) فراهم می سازند.
عَنْ اَبِی جَعْفَرِ ع انَّهُ قالَ کَانَّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطلُبُونَهُ فَلا یُعْطَوْنَهُ فَاذا رَأوْا ذلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فَیُعطَوَن ما سَالُوهُ فَلا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لاَ یَدْفَعُونَهَا اِلَّا اِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلاهُمْ شُهَداءُ أمّا اِنِّی لَوْ ادْرَکْتُ ذلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذا الامْر.(الغیبة للنعمانی، ص 273)
ابو خالد کابلی از امام باقر علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: گوئی می بینیم که قومی در مشرق خروج کرده اند و خواستار حقّ اند ولی به ایشان داده نمی شود، باز خواستار آن می شوند و به آنان داده نمی شود، پس چون چنین می بینند شمشیرهای خود را برگردن خویش می افکنند (آماده کارزار می شوند) پس آنچه می طلبند به ایشان بدهند ولی ایشان از پذیرفتن آن خودداری می کنند تا اینکه قیام نمایند و آن را به کسی باز ندهند مگر به صاحب شما، گشتگانشان شهیدند، بدانید اگر خود آن را در می یافتم حتماً خود را برای صاحب این امر نگاه می داشتم»
21- سوره فجر، آیه 2؛ وَ لیَالِ عَشرٍ؛ قسم به شبهای دهگانه
22- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص 351؛ بحارالأنوار لجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج55، ص 140.
23-یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ (29) وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‌
اى نفس مطمئنّه ،(27) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد ،(28)و در میان بندگان من درآى ،(29) و در بهشت من داخل شو.
24- قَالَ ابُو عَبْدِ الله ع اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِی فَرائِضِکُم وَ نَوافِلِکُم فَإنَّهَا سُورَةُ الْحُسَیْنِ وَ ارْغَبُوا فِیها رَحِمَکُمُ اللهُ فَقالَ لَهُ ابُو اُسَامَةَ وَ کانَ حاضِرَ المَجْلِسِ کَیْفَ صارَتْ هَذِهِ السُّورَةُ لِلْحُسیِْنِ ع خاصَّةً فَقالَ ألَا تَسمَعُ اِلَی قَولِهِ تَعَالی یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‌ اِنَّمَا یَعْنی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ المُطْمَئنَّةٍ الرَّاضِیَةِ الْمَرْضیَّةِ وَ أصْحابُهُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضوُنَ عَنِ اللهِ یَومَ الْقِیامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُم وَ هَذِهِ السُّورَةُ فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ شیعَتِهِ وَ شِیعة آلِ مُحَمَّدٍ خاصَّةً فَمَنْ ادْمَنَ قَراءَةً الْفَجْرِ کانَ مَعَ الحُسَیْن ع فِی درَجَتِهِ فِی الجَنَّةِ اِنَّ الله عَزیزٌ حَکیمٌ (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج24، ص 93)
ابن فرقد گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید زیرا آن سوره حسین علیه السّلام است با آن سوره کمال اشتیاق را داشته باشید خدا شما را رحمت کند. ابو اسامه که حضور داشت عرض کرد چه شد که این سوره اختصاص به حضرت حسین علیه السّلام یافت، فرمود مگر این آیه را نشنیده ای در آن سوره یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی منظور از نفس مطمئنه حسین علیه السّلام است چون او دارای نفس مطمئن و راضی و مرضی بود. و اصحاب او از آل محمّد علیهم السّلام راضی از خدایند و خداوند نیز روز قیامت از ایشان راضی است این سوره درباره حسین بن علی و پیروان او و پیروان آل محمّد است. هر که ادامه دهد خواندن سوره فجر را با حضرت حسین علیه السّلام خواهد بود در بهشت همان درجه ای که او هست خداوند عزیز و حکیم است.
25- با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است (وصیتنامه، متن، ص 91).
26- اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.‌
27- برای نمونه ر.ک: أمالی الصدوق، ص 288
حَدَّثَنَا أبِی رَحِمَهُ اللهُ قالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَن العَبَّاسِ بْنِ مَعْروفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزیدَ عَنِ الْیَعْقُوبیِّ عَن عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللهِ العَلَوِیِّ عَنْ أبیهِ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بنْ عَلِیِّ البَاقِرِ ع عَنْ أبیهِ عَن جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص مَنْ سَرَّهُ أنْ یَجُوزَ عَلَی الصِّراطِ کَالرِّیحِ العَاصِفِ وَ یَلِجَ الجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ فَلْیتَوَلَّ وَلیِّی وَ وَصِیِّی وَ صَاحِبی وَ خَلیِفَتی عَلی أهْلِی وَ اُمَّتِی عَلِیَّ بْنَ أبِی طَالِبٍ وَ‌ مَنْ سَرَّهُ انْ یَلِجَ النّارَ فَلْیَتْرُکْ وَلایَتَهُ فَوَعِزَّةِ ربِّی وَ جَلالِهِ اِنَّهُ لَبابُ اللهِ الَّذی لا یُوْتَی اِلَّا مِنْهُ وَ اِنَّهُ الصِّرَاطُ المُستقیمُ وَ إنَّهُ الَّذِی یَسْالُ اللهُ عَنْ وَلایَتِهِ یَومَ القِیامَهِ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر که را خوش آید که چون برق جهنده بر صراط گذرد و بی حساب به بهشت رود باید ولایت ورزد با ولی و وصی و رفیق و خلیفه من بر خاندان و امتم علی بن ابی طالب علیه السّلام و هر که را خوش آید به دوزخ رود ترک ولایتش کند. به عزت و جلال پروردگارم که او است باب الله که جز از آن نیایند و او است صراط مستقیم و او است که روز قیامت از ولایتش پرستش شود.
28- صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌؛ آیه 7.
29- سوره بقره، آیه 47: یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ‌.
ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم.
30- قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکَاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ‌ (سوره مائده، آیه60)
بگو: «آیا شما را به بدتر از [صاحبانِ] این کیفر در پیشگاه خدا، خبر دهم؟ همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده، و آنان که طاغوت را پرستش کرده‏اند. اینانند که از نظر منزلت، بدتر، و از راه راست گمراه‏ترند.»
31-فِی قَولِهِ تَعََالَی غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ قالَ امیرُ المُومِنینَ ع امَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ اَنْ یَسْالُوهُ طَریقُ المُنْعِمِ عَلَیْهِمْ وَ هُمُ‌ النَّبیُّونَ و الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءَ وَ الصَّالِحُونَ وَ انْ یَستَعیذُوا مِنْ طَریقِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ هُمُ الْیَهُودُ الَّذینَ قالَ اللهُ فِیهِم هَلْ اُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِن ذلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللهِ منْ لَعَنَهُ اللهُ وَ غَضِبَ عَلَیهِ وَ انْ یَسْتَعیذوُا مِنْ طَریقِ الضَّالَّینَ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللهُ فِیهِمْ قُلْ یا أهْلَ الکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دینِکُم غَیْرَ الحَقَّ وَ لا تَتَّبُعُوا أهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ اَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عنْ سَواءِ السَّبیلِ وَ هُمُ النَّصارَی ثُمَّ ‌قَالَ امیرُالمُوْمِنینَ ع کُلٌّ مَنْ کَفَرَ بِاللهِ فَهُو مَغْضُوبٌ عَلَیْهِ وَ ضالٌّ عَنْ سَبیلِ اللِهِ وَ قَالَ الرِّضَا ع کَذلِکَ وَ زادَ فیهِ فَقالَ وَ منْ تجَاوَزَ بِأمیرِالمؤمنینَ ع العُبُودیَّةَ فَهُو مِنَ المَغضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ مِنَ الضَّالینَ(بحارالأنوار لجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج25، ص 274)
تفسیر امام حسن عسکری در آیه غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌ امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود خداوند عزیز دستور داده به بندگان که درخواست نمایند راه کسانی را که به آنها نعمت عنایت کرده وآنها پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین هستند و بخدا پناه برند از راه کسانی که مورد خشم خدا قرار گرفته-و آنها یهود هستند همان کسانی که خداوند درباره آنها فرمود هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ و پناه برید به خدا از راه گمراهان و آنها کسانی هستند که خداوند درباره ایشان فرموده قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ‌ و آنها نصاری هستند. سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود هر که به خدا کافر شود او مورد خشم خداست و از راه خدا گمراه است و حضرت رضا علیه السّلام همین را فرمود و اضافه نمود هر کس امیرالمؤمنین علیه السّلام را از حد بندگی خارج کند او نیز از مغضوب علیهم و از گمراهان است.
32- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ .
33- تفسیرالعیاشی عَن بَعْضِ أصْحَابِهِ عَنْ رَجُلٍ عَن أبِی عَبْدِ اللهِ ع قالَ سَالتُهُ عَن هَذهِ الایةٍ فَسَوْفَ یَاتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّة عَلَی المُومِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکافِرینَ قالَ الموالِیَ (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج64، ص 181)
از امام صادق علیه السّلام درباره آیه 54 سوره مائده پرسیدم فرمود منظور موالی است.
انَّ ناساً مِنْ اصْحابِ رَسُولِ اللهِ ص قَالُوا یاَ رَسُولَ اللهِ مَنْ هُولاءِ الَّذینَ ذَکَرَ اللهُ فِی کِتابِهِ وَ کانَ سَلْمانُ اِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللهِ فَضرَبَ ص یَدَهُ عَلَی فَخِذِ سَلْمانَ فَقالَ هَذاَ وَ قَوْمُهُ وَ الذِی نَفسِی بِیدِهِ لَوْ کانَ الایمانُ مَنُوطاً بِالثُّرَِیَّا لَتناوَلَهُ رَجالٌ مِنْ فَارِسَ وَ رَوَی ابُو بَصیرٍ عَنْ ابی جعْفَرٍ ع قَالَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یا مَعشَرَ العَرَبِ-یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرکُمْ یَعْنِی المَوَالی.(بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج64، ص 168)
34-قالَ رَسُولُ اللهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهٌ جَمَاعَةٌ مِن اصْحابِهِ اللهُمَّ لَقِّنِی اِخْوانِی مَرَّتَینِ فَقالَ مِنْ حَوْلَهُ مِنْ اصْحابِهِ أ ماَ نَحْنُ اِخْوانَکَ یَا رَسُولَ اللهِ فَقالَ لاَ اِنَّکُمْ اصْحابی وَ اِخْوانِی قَوْمٌ فِی آخرالزَّمانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنی لَقَدْ عَرَّفَنیهِمُ اللهُ بِاسْمائِهِمْ وَ اسْماءِ آبائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یُخْرجَهُمْ مِنْ اصْلابِ آبائِهِمْ وَ ارْحامِ اُمَّهاتِهِمْ لَاحَدُهُمْ اَشدُّ بَقیَّةً عَلی دینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیلَةِ الظَّلْماءِ اوِ کَالْقابِضِ عَلَی جَمْر الغَضَا اُولئِکَ مَصَابیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللهُ مِن کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْراءَ مُظْلِمَه.(بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 124)
روزی در مجمعی از اصحاب دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من صلی الله علیه وآله و سلم پیغمبر اکرم بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر ما برادران شما نیستیم! فرمود: نه! شما اصحاب من می باشید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می آورند، با اینکه مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، بمن شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است. و یا مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاهدارد. آنها چراغهای شب تار می باشند، پروردگار آنها را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.
35- سوره مائده، آیه 55: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ‌
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏اند: همان کسانى که نماز برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند.
36- این مطلب از متواترات است. برای نمونه ر.ک: الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص 59.
37- وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ‌ (56)
و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آورده‏اند ولىّ خود بداند [پیروز است، چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند.
38- برای نمونه ر.ک: التوحید للصدوق، ص 166.
عَنْ ابِی عَبْدِ اللهِ ع قالَ یَجِی ءُ رَسُولُ اللهِ ص یَوْمَ الْقیامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَِّبهِ وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجزَهِ نَبیِّنَا وَ شِیعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا فَنَحْنُ وَ شِیَعتُنَا حِزْبُ اللهِ وَ حِزْبُ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ و اللهِ مَا نَزْعُمُ انَّهَا حُجْزَةُ الإزَارِ وَ لَکِنَّهَا اعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ یَجیءُ رَسُولُ اللهُ ص آخِذاً بِدینَ اللهِ وَ نَجِیءُ نَحْنُ آخِذِینَ بِدینَ نَبِیِّنَا وَ تَجِیءُ شیعَتُنَا آخِذینَ بِدیِننَا.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت می آید و حجزه پروردگارش را گرفته و ما حجزه پیغمبر خود را می گیریم و شیعیان ما حجزه ما را می گیرند پس ما و شیعیان ما گروه خدائیم و گروه خدا ایشانند که غالبند به خدا سوگند که ما نمی گویئم که آن حجزه و بندگاه زیر جامه است و لیکن آن از این بزرگتر است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آید و دین خدا را گرفته و ما می آئیم و دین پیغمبر خدا را گرفته ایم و شیعیان ما می آیند و دین ما را گرفته اند.
39- أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ‌.
آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم و اگر اینان [مشرکان] بدان کفر ورزند، بى‏گمان، گروهى [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند.
40-إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ.
اگر بسیج نشوید، [خدا] شما را به عذابى دردناک عذاب مى‏کند، و گروهى دیگر به جاى شما مى‏آورد، و به او زیانى نخواهید رسانید، و خدا بر هر چیزى تواناست.
ر.ک: روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص 362.
41- هَا أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ؛‌
شما همان [مردمى] هستید که براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‏اید. پس برخى از شما بخل مى‏ورزند، و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده، و [گرنه] خدا بى‏نیاز است و شما نیازمندید و اگر روى برتابید [خدا] جاى شما را به مردمى غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود
42- وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛‌ و [نیز بر جماعت هایى] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته‏اند. و اوست ارجمند سنجیده‏کار.
ر.ک: الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج2، ص 218.
43- وَ رُوِیَ انَّ النَّبِیَّ ص قَرَا هَذِهِ الایَةَ فَقِیلَ لَهُ مَن هَؤلاءِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلِی کَتِفِ سَلْمانَ وَ قالَ لَوْ کانَ الدِّینُ فی الثُّرَیَّا لَنَالَتْهُ رَجالٌ مِنْ هؤلَاء (بحارالأنوار، ج16، ص 310)
روایت شده وقتی این آیه از سوره جمعه نازل شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دست بر شانه سلمان نهاده و فرمود اگر دین در ثریا باشد باز عده ای از اینان به آن دست خواهند یافت.
همچنین ر.ک: بحارالأنوار ج 27 ص 49(درباره آیه 89 انعام)؛ بحارالأنوار ج21 ص 189 (درباره آیه 39 سوره توبه)؛ بحارالأنوار ج22 ص 52 (درباره آیه 38 سوره محمّد صلی الله علیه و آله).
44- لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌
قومى را نیابى که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانى را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‏اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند. در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشت هایى که از زیر [درختان] آن جوی هایى روان است در مى‏آورد همیشه در آنجا ماندگارند. خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند اینانند حزب خدا. آرى، حزب خداست که رستگارانند.
45- «عن احمد بن سالم، عن محمّد بن یحیی بن ضریس، عن محمّد بن جعفر، عن نصر بن مزاحم و ابن ابی الحماد، عن ابی داود عن عبدالله بن شریک، عن ابی جعفر علیه السّلام قال: اقبل ابوبکر و عمر و الزبیر و عبدالرحمن بن عوف، جلسوا فناء رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فخرج الیهم النبی صلی الله علیه و آله و سلم: فجلس الیهم، فانقطع شسعه، فرمی بنعله الی علی بن ابی طالب علیه السّلام ثم قال: ان عن یمین الله عز وجل، او عن یمین العرش، قوماً منا علی منابر من نور، وجوههم من نور، و ثیابهم من نور، تغش وجوههم ابصار الناظرین دونهم، قال ابوبکر: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال الزبیر: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال: عبدالرحمن: من هم یا رسول الله؟ فسکت، فقال علی علیه السلام. من هم یا رسول الله؟ فقال: هم قوم تحابوا بروح الله علی غیر انساب و لا اموال، اولئک شیعتک و انت امامهم یا علی.»(بحارالأنوار، ج65، ص 139)
«از احمد بن سالم، از محمّد بن یحیی بن ضریس، از محمّد بن جعفر، از نصربن مزاحم ابن ابی حماد، از ابی داود از عبدالله بن شریک از ابی جعفر علیه السّلام که فرمود: ابوبکر و عمر و زبیر و عبدالرحمن بن عوف به درگاه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزدیک شدند و نشستند، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آنها وارد شد، کنارشان نشست، دمپایی اش گسیخته شد و آن را (برای ترمیم) به علی بن ابی طالب داد، سپس فرود: همانا از سمت راست خداوند عز وجل-یا از سمت راست عرش-قومی از ما برخاستند که بر منابری از نورند، صورت هایشان نورانی است و لباسهایشان نورانی است، صورتهایشان بر چشم ناظرین دیگر پرده می اندازد. ابوبکر گفت: ای پیامبر، خدا آنها کیستند؟ پس ایشان سکوت کردند: زبیر گفت: ای پیامبر خدا، آنها کیستند؟ پس ایشان سکوت کردند. سپس حضرت علی علیه السّلام فرمودند: ای پیامبر خدا آنها چه کسانی هستند؟ پس ایشان فرمودند: آنها قومی هستند که به واسطه ی روح الله به یکدیگر محبت می ورزند (دلهایشان به هم نزدیک می شود)، در حالی که هیچ نسب یا اموال مشترکی ندارند؛ آنها شیعه ی تو هستند و تو امامشان هستی ای علی.»
46-مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً
محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر خداست و کسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود مى‏بینى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخّصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است. این صفت ایشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجیل چون کِشته‏اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
47- وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً (4) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَ کَانَ وَعْداً مَفْعُولاً (5) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً (6) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً (7) عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً (8)
و ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جویی بزرگی خواهید نمود.(4) هنگامی که نخستین وعده فرا رسید، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه ها را جستجو می کنند؛ و این وعده ای است قطعی!(5)سپس شما را بر آنها چیره می کنیم؛ و شما را به وسیله دارایی ها و فرزندانی کمک خواهیم کرد؛ ونفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار می دهیم.(6) اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می کنید؛ واگر بدی کنید باز هم به خود می کنید. و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر می شود؛ و داخل مسجد (الاقصی) می شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود می گیرند، در هم می کوبند.(7) امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هرگاه برگردید، ما هم باز می گردیم و جهنم را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم.(8)
48- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الحسن بن شمون، عن عبدالله به عبدالرحمن الأصم، عن عبدالله بن القاسم البطل، عن أبی عبدالله (علیه السّلام) فی قوله تعالی: وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ. قال: «قتل علی بن أبی طالب (علیه السّلام) و طعن الحسن (علیه السّلام) وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً -قال-قتل الحسین (علیه السّلام) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا فإذا جاء نصر دم الحسین (علیه السّلام) بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم (علیه السّلام)، فلا یدعون وترا لآل محمّد إلا قتلوه وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً خروج القائم (علیه السّلام) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ خروج الحسین (علیه السّلام) فی سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب، لکل بیضة و جهان، المؤدون إلی الناس: أن هذا الحسین قد خرج.[حتی] لا یشک المؤمنون فیه، و أنه لیس بدجال و لا شیطان، و الحجة القائم بین أظهرهم، فإذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین أنه الحسین (علیه السّلام)، جاء الحجة الموت، فیکون الذی یغسله و یکفنه و یحنطه و یلحده فی حفرته الحسین بن علی (علیهم السّلام)، و لا یلی الوصی إلا الوصی».(تفسیر برهان، ج3، ص 503)
عبدالله بن قاسم بطل درباره آیه شریفه: وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ ... از امام صادق علیه السّلام روایت می کند که فرمود: این آیه به کشتن علی بن ابی طالب علیه السّلام و نیزه زدن به حسن علیه السّلام نظر دارد، و آیه ...وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً حاکی از کشته شدن امام حسین علیه السّلام است، و آیه فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا ... حکایت از ریخته شدن خون حسین علیه السلام دارد، و آیه: بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ ... بر مردمی دلالت دارد که خداوند پیش از ظهور امام قائم علیه السّلام می فرستد و هیچ کس را مسئول خونی است در خاندان محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وانگذارند مگر آنکه او را بکشند... و کانَ وعداً مَفْعُولاً یعنی ظهور امام قائم علیه السّلام، و مقصود از آیه شریفه: ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ...رجعت امام حسین علیه السّلام است با هفتاد تن از یاران وفادار خود که کلاه خودهای زرّین بر سر دارند از دو سو به مردم خبر می دهند که این حسین علیه السّلام است که رجعت کرده و بیرون آمده تا هیچ مؤمنی درباره آن حضرت شک و تردید نکند و بدون تردید، او دجّال و شیطان نیست و هنوز حجت بن الحسن علیه السّلام میان مردم است، و چون در دل مؤمنان استوار شود که او حسین علیه السّلام است اجل امام دوازدهم که حجت است فرا رسد، همان امام حسین علیه السّلام خواهد بود که او را غسل می دهد و کفن و حنوط می کند و به خاکش می سپارد، و عهده دار تجهیز جنازه وصی نشود مگر وصی و امام.
49-سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی-که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.

50- عَنْ ابِی جَعْفَرٍ ع قالَ تَنْزِلُ الرَّایَاتُ السُّودُ الَّتِی تَخْرُجُ مِنْ خُراسانَ اِلَی الْکُوفَهِ فَاِذا ظَهَرَ المَهْدِیُّ بُعِثَ اِلَیهِ بالْبَیعَهِ (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج52، ص 217)
پرچمهای سیاه خراسان آمده در کوفه فرود می آیند، وقتی چون مهدی آشکار شد آنها را طلبیده با وی بیعت می کنند.

51- غُلِبَتِ الرُّومُ‌ (2) فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ‌ (3) فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ‌ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‌ (5)
رومیان شکست خوردند،(2) در نزدیکترین سرزمین، و [لى] بعد از شکستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پیروز خواهند گردید.(3) [فرجامِ] کار در گذشته و آینده از آنِ خداست، و در آن روز است که مؤمنان از یارى خدا شاد مى‏گردند. (4) هر که را بخواهد یارى مى‏کند ، و اوست شکست‏ ناپذیر مهربان.

52-هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ. &&&
اوست کسى که، از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد. گمان نمى‏ کردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و [لى] خدا از آنجایى که تصوّر نمى‏ کردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند، [به طورى که] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه ‏هاى خود را خراب مى‏کردند. پس اى دیده‏ وران، عبرت گیرید.

منبع مقاله : 
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.