خواننده محبوب دو دهه از موسیقی پاپ کشورمان هیچگاه در نفوذ به قلبهای مردم عقبگرد نداشته و به جرات میتوان گفت جزو معدود هنرمندانی است که طیف های مختلف مردم از پیر تا جوان به صدایش و رفتارش در مواجه با مسئولیت های اجتماعی علاقه مند هستند.
به گزارش تیتر کوتاه؛ او اخیرا در صفحه شخصی خود ضمن تشکر از هوادارانش، آماری از فعالیت های خیرخواهانهای که انجام داده، ارائه کرد و نوشت: صحبت از مردمانیست که بلندطبعیشان در هنگام فعالیتهای نوعدوستانه، صحنهای غرورآفرین بهنمایش میگذارد. مردمانی که دست در دست مشکلات، زندگیشان را سپری میکنند، دست یاریشان زنجیرهای ناگسستنی بهوجود آورده است.
به همین منظور لازم است بهاطلاع شما همدلان و مخاطبان محسن چاوشی برسانیم که مجموع کمکهای مردمی دریافتشده تاکنون، منجر به آزادی ۱۵۵۶ زندانی جرایم غیرعمد، تأمین هزینهٔ درمان ۱۲۵۰ بیمار، تأمین دیهٔ ۷۵ زندانی محکوم به اعدام و تأمین کمکهزینهٔ ۲۵ مسکن شده است.
همچنین به آگاهیتان میرسانیم که آزادی ۸۵۱ زندانی جرایم غیرعمد با همکاری ستاد دیهٔ کشور و آزادی ۷۰۵ زندانی دیگر با همراهی انجمن حمایت زندانیان بوده است.
آنچه که این اعداد را ارزشمند میکند، حضور تحسینبرانگیز مردم است؛ نور امید در دلهایتان جاری
رییس سازمان جهاد دانشگاهی با انتقاد از روند رو به رشد مهاجرت نخبگان، اعلام کرد این رویه اکنون در سایه حمایتهایی که از شرکتهای دانشبنیان در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه و عربی میشود و در غفلت مسوولان، به مهاجرت دستهجمعی نخبگان در قالب شرکتهای دانشبنیان رسیده است.
روح الله دهقانی فیروزآبادی رییس جدید سازمان جهاد دانشگاهی که معتقد است مسیر زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل مسیر و سیکل تولید اندیشه، تولید دانش، تولید فناوری، تولید نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار در ایران بخوبی کار نمی کند و دو حلقه آن شامل تولید اندیشه و همچنین تولید نوآوری از فناوری است معیوب و حتی غیرفعال است.
وی معتقد است کشورمان نیازمند شکل گیری یک نظام تولید ارزش و ثروت و قرار گرفتن هر یک از اجزای این زنجیره سرجای خود است و می گوید: در حال حاضر در کشورمان همه اجزای یک زنجیره تولید ارزش شامل اندیشکده، کرسی آزاداندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار وجود دارند اما اینها به شکل منظم پشت سر یکدیگر قرار نگرفته اند.
وقتی یکدفعه گفته میشود شرکتهای دانش بنیان باید افزایش یابند!
رییس جهاد دانشگاهی در این میزگرد با تاکید براینکه، در کشورمان باید در ابتدا چرخه تولید ارزش و ثروت به شکل صحیح تعریف، ایجاد و بر اساس آن حرکت کنیم، افزود: این در حالی است که متاسفانه برخی بدون توجه به مسیر زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه می گویند که تعداد شرکت های دانش بنیان باید افزایش یابد.
دهقانی فیروزآبادی با یادآوری سیکل و زنجیره اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار اذعان داشت: متاسفانه در حال حاضر در این زنجیره در کشورمان اتصال اندیشه به علم و همچنین اتصال فناوری به نوآوری فعال نیست و کار نمی کند. لذا با افزایش شرکت های دانش بنیان تنها افزایش فناوری هایی را خواهیم داشت که به نوآوری یا محصول آماده مصرف تبدیل نشده اند و به فروش نمی رسند.
وی افزود:البته در زنجیره تولید ارزش بخش علم به فناوری، بخش نوآوری به تجاری سازی و تولید و بخش تولید به بازار و فروش به شکل مناسب فعال است اما در این زنجیره بخش فناوری به نوآوری فعال نیست.
وی معتقد است: هنوز نتوانسته ایم نظامی را وسط بگذاریم که فناوری هایی را که دانش بنیان ها و آزمایشگاه ها و پژوهشگاه های کاربردی تولید می کنند، به هم بچسبانیم و به یک محصول نوآورانه دارای نقشه و آماده تولید و دارای استانداردهای کیفی(QC) تبدیل کنیم.
افزایش جوانان تحصیلکرده و غیرفعال بودن اتصال فناوری به نوآوری فاجعه است
رییس سازمان جهاد دانشگاهی در ادامه با یادآوری آنکه در دوره ای در دهه های گذشته و هنگامی که آمار بچه دبیرستانی ها بالا بود، برای جلوگیری از ایجاد مشکلات اجتماعی بعدی و مهاجرت، بنگاه های تولید علم مثل دانشگاه ها افزایش یافت و کلی دانشگاه در کشور راه اندازی کردیم افزود:خروجی این اقدام در حال حاضر بسیاری از فارغ التحصیلانی هستند که عده ای مشغول بکار شده اند و برای عده زیادی نیز شغلی نداشته ایم که بخشی از آنها شروع به مهاجرت به خارج از کشور کردند.
دهقانی فیروزآبادی افزود: بعد از این مشکل یکسری مسوولان مربوطه نزد رهبر معظم انقلاب رفتند و برای جلوگیری از خروج نخبگان از کشور درخواست راه اندازی بنیادی تحت عنوان بنیاد نخبگان کردند.
وی اضافه کرد: به دنبال آن نیز معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری برای جلوگیری از هدررفت دانشمندان یا همان فارغ التحصیلان به عنوان محصول خروجی خط نخست تولید زنجیره تولید ارزش و ثروت، یک زیرساخت برای اتصال فارغ التحصیلان دانشگاهی در قالب شرکت های دانش بنیان و فناور به یکدیگر به منظور تولید فناوری راه اندازی کرد.
عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف درادامه تاکید کرد: البته با وجود رشد مناسب شرکت های دانش بنیان و فناور و فعالیت نخبگان در کشورمان اتصال فناوری به نوآوری در ایران لنگ می زند و در صورتی که پازل زنجیره تولید ارزش به شکل کاملی مورد توجه قرار نگیرد، با اَشکال دیگر مهاجرت و البته فاجعه مواجه خواهیم شد.
از مهاجرت نخبگان به مهاجرت شرکتهای دانشبنیان رسیدهایم
ریس جهاد دانشگاهی با بیان اینکه در حال حاضر کشورمان پر شده از شرکت های دانش بنیان اسمی و غیراسمی افزود: البته زیاد به کلمه اسمی اعتقاد ندارم، چراکه تعداد زیادی شرکت دانش بنیان در حال تولید فناوری هستند و شاید عنوان دانش بنیانی هم نداشته باشند.
دهقانی فیروزآبادی با یادآوری زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار تاکید کرد: حالا اینجا اگر به زنجیره مابین تبدیل فناوری به نوآوری طراحی و فکری نداشته باشیم با مشکل مواجه می شویم چراکه در این مرحله دانشمندانی (فارغ التحصیلان دانشگاهی) تربیت کرده ایم که در شرکت های دانش بنیان و فناور در حال تولید فناوری هستند اما در همین جا درجا می زنند.
وی افزود: چراکه فناوری های تولیدی آنها باید برای استفاده، تبدیل به نوآوری شود و به دلیل همین مشکل، اتفاقی مانند آنچه که درحال رخ دادن است، خواهد افتاد؛ به طوری که حالا نه مهاجرت نخبگان بلکه با معضل مهاجرت شرکت های دانش بنیان روبرو شده ایم.
فیروزآبادی تصریح کرد: درحال حاضر کشوری مانند امارات ۱۰۰ هزار ویزای طلایی به فناوران می دهد و ترکیه و کشورهای دورتر جوانان ما را جذب می کنند. سال های پیش هنگامی که یک جوان نخبه تحصیلات خود را به پایان می رساند، به یکی از کشورهای پیشرفته مهاجرت می کرد و ممکن بود در این بین چند دوست خود را نیز برای مهاجرت تشویق کند اما هم اکنون یک شرکت دانش بنیان به ترکیه یا امارات مهاجرت می کند و این مساله بسیار جای تامل دارد چراکه ممکن است شرکت های دانش بنیان دیگر را تشویق به مهاجرت کند.
رییس سازمان جهاد دانشگاهی ادامه داد: علت بروز این مساله نیز مشخص است چراکه دانش بنیان های ما فناوری هایی تولید می کنند که در کشورمان مشتری ندارد.
معاون سابق تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی گفت: درحال حاضر اگر حواسمان به این خانه خالی که همان اتصال فناوری به نوآوری است، نباشد و پیش از این که این خانه خالی را پر کنیم، فشار بیاوریم برای افزایش و توسعه شرکت های دانش بنیان در واقع آب در آسیاب دشمن ریخته ایم.
نیازمند یک نظام منسجم برای تولید نوآوری از فناوری هستیم
این عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف گفت: آمریکایی ها حدود چهاردهه پیش مکانی به نام پارک های علم و فناوری راه اندازی کرده اند، دلیل این کار نیز این بود که آمریکا درگیر جنگ سرد با شوروی بود و تمام آزمایشگاه ها و پژوهشگاه ها و مراکز صنعتی و دکترین علم در اختیار بخش دفاعی این کشور بود و وضع اقتصاد عمومی این کشور ۳۵ سال پیش درخشان نبود. در واقع سایه جنگ سرد همه جا گسترده شده و تمام علم در اختیار دفاع بود.
دهقانی فیروزآبادی افزود: هنگامی که ۳۰ سال پیش شوروی فروپاشید و سایه جنگ سرد برداشته شد، صداهای اقتصادی در جامعه آمریکا بلند شد و بهانه ای هم مثل شوروی و بمب اتم وجود نداشت لذا دکترین آمریکا تغییر کرد و از علم برای دفاع، به علم برای اقتصاد تغییر رویکرد داد.
لذا آمریکایی ها با دو شاخصه اقتصاد خصوصی و نظام سرمایه داری و همچنین نداشتن قیود ایدئولوژیک مراکزی تحت عنوان تکنولوژی سنترها مانند «سیلیکون ولی» (Silicon Valley) در کنار دانشگاه ها راه اندازی کردند و دلیل اینکه اسم آنجا را پارک گذاشتند این بود که در واقع این مراکز محلی برای آشنایی و گپ و گفت و دورهمی های فناوران و نخبگان دانشگاهی با یکدیگر برای ملاقات فناوران برای تولید نوآوری از فناوری بود.
لذا موسسات و صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه داران بزرگ نیز در این تکنولوژی پارک دعوت شدند.
معاون سابق تحقیقات، فناوری و نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی افزود: این درحالی است که ما آمده ایم فرمول پارک های فناوری مربوط به آمریکایی ها را که برای اقتصاد خصوصی غیرایدئولوژیک آنها طراحی شده است، اینجا و در ایران کپی کرده ایم. سوال اینجاست که انصافا چقدر پارک های علم و فناوری موفق بوده اند؟
وی در ادامه با یادآوری آنکه، زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه شامل اندیشه، دانش، فناوری، نوآوری، تجاری سازی و تولید و بازار است، تاکید کرد: در این مسیر هر کسی باید سرجای خود باشد اگر همه سرجای خود باشند و کار به شکل صحیحی انجام شود، به این مجموعه نظام ملی نوآوری یا نظام خلق ارزش گفته می شود.
رییس جهاد دانشگاهی با ذکر مثالی ادامه داد: این زنجیره مانند اجزای یک کامپیوتر است که هر کدام باید سرجای خود قرار گرفته و برای بهره برداری توسط کاربر به صورت صحیح به یکدیگر متصل شوند.
وی با تاکید بر اینکه، کشورمان نیازمند شکل گیری یک نظام تولید ارزش و ثروت و قرار گرفتن هر یک سرجای خود است، اذعان کرد: درحال حاضر ما در کشورمان همه اجزای یک زنجیره تولید ارزش شامل اندیشکده، کرسی آزاد اندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار وجود دارند اما اینها به شکل منظم پشت سر یکدیگر قرار نگرفته اند.
دانشبنیانها و پژوهشکدههای کاربردی مشتری مقالات دانشگاهها
رییس جهاد دانشگاهی در ادامه با بیان اینکه، دانشگاه ها در دنیا مشتری خروجی های اندیشکده ها شامل تئوری یا فرضیات هستند، افزود: دانشگاه ها این تئوری ها و فرضیات را تبدیل به مقالات علمی می کنند. مشتری مقالات علمی که اعلام می شوند و دانلود هر مقاله امروز ۳۰ تا ۴۰ دلار است نیز مراکز علمی و تحقیقاتی و دانش بنیان ها هستند. پس مشتری علم دانشگاه ها برای تولید فناوری، پژوهشکده های کاربردی و مراکز فناوری و دانش بنیان ها بوده اند.
دهقانی فیروزآبادی با بیان اینکه، مراکز نوآوری خریدار فناوری هستند، افزود: به عنوان مثال کار مراکزی همچون مرکز نوآوری اپل، مرکز نوآوری سامسونگ و مرکز نوآوری تسلا خرید فناوری است. این مراکز به عنوان مراکز نوآوری خصوصی یا مراکز نوآوری صنعتی در واقع مشتری دانش بنیان ها و پژوهشگاه های کاربردی هستند و هیچ شرکت دانش بنیانی در دنیا فناوری خود را نمی برد در بازار بفروشد؛ بنابراین تولیدکننده نیز مثل خودروساز می رود به مراکز نوآوری مثل شرکت هایما و نوآوری مربوط به خودرو را پس از بررسی لازم خریداری کرده و در ادامه در کارخانه خود اقدام به تولید خودرو می کند.
جهاد دانشگاهی چه اقدام اساسی می تواند در اصلاح ساختار نظام نوآوری ایران انجام دهد؟
رییس جهاد دانشگاهی در ادامه با اشاره به اجزا یک زنجیره تولید ارزش و ثروت در جامعه که شامل اندیشکده، کرسی آزاد اندیشی، دانشگاه ها و مراکز علمی، مراکز فناوری، پژوهشکده های فناوری و شرکت های دانش بنیان، مراکز نوآوری و تولیدکنندگان و بازار هستند تاکید کرد: در ایران در بحث بنگاه های تولیدی علم ما بسیار خوب کار کرده ایم به طوریکه دانشگاه های کشورمان بسیار توسعه یافته اند و همچنین در بنگاه های تولید فناوری نیز بسیار خوب عمل کرده ایم به طوریکه در حال حاضربسیار از شرکت های دانش بنیان و آزمایشگاه های کاربردی در کشور در حال توسعه فناوری هستند.
فیروزآبادی افزود: البته در همه دنیا تجارت در حوزه فناوران و دانش بنیان ها به شکل B۲B تعریف شده است یعنی باید یک زنجیره بعدی باشد که فناوری را خریداری و تبدیل به نوآوری کند.
وی با اشاره به اینکه، نوآوری در ایران نیز خریدار و مشتری دارد، با ذکر مثالی ادامه داد: اگر در حال حاضر خط تولید استاندارد شده ای به ایران خودرو ارائه شود به طور حتم آنها بعنوان تولید کننده سریع استقبال خواهند کرد و مشکلی ندارند.
عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در پاسخ به این سوال که بعضا گفته می شود که طرح های مناسبی به شرکت های خودرو ساز برای تولید محصولات جدید ارائه شده اما استقبال نکرده اند، به سابقه ۴ سال خدمت خود در یکی از شرکت های خودروسازی اشاره کرد و افزود: اینکه یک جوانی عکس یک خودرو را در اینستاگرام طراحی و ادعا می کند خودرویی طراحی کرده است و شرکت خودروساز ایرانی از آن استقبال نکرده پذیرفتنی نیست.
فیروزآبادی با تاکید براینکه، طراحی عکس خودرو به هیچ وجه به معنی نوآوری نیست گفت: در واقع نوآوری در صنعت خودرو شامل نقشه، طراحی، ساخت نمونه اولیه، راه اندازی ماشین آلات تولید و پرس، بهترین اتاق رنگ و خطوط تولید و مونتاژ و طی کردن تمامی مراحل تست های فنی و اخذ استانداردهای کیفی (QC) است.
عصر ایران؛ دکتر محمود سریع القلم - کانونی ترین علّتی که یک کشور بین المللی می شود، ساختار اقتصادی آن است.
به
محض اینکه دولتی تصمیم گرفت و مقرر کرد مسؤولیت تولید، توزیع، کسب درآمد،
ایجاد اشتغال و معاش مردم نزد او باشد، ضرورت بین المللی شدن اقتصاد و کشور
خود را از میان برداشته است.
نمونۀ بارز این وضعیت، اتحادِ جماهیرِ شوروی است.
در مقابل، وقتی دولتی زنجیرۀ تولید، مصرف، درآمد و اشتغال را به بخش خصوصی محوّل کند، «مجبور» می شود نظام اقتصادی خود را در معرض اقتصاد بین الملل قرار دهد.
بخش خصوصی به قیمت، فروش، بهینه سازی مواد اولیه، رقابت، کیفیت خدمات، زمان، کارآمدی و وضعیت بازار حساس است.
بخش خصوصی ساختاری دارد که اجازه نمی دهد کارمند تا ساعتِ 10 صبح مشغول صرف صبحانه باشد یا با مشتری بد رفتاری کند یا کالای نا مرغوب عرضه کند. هر لحظه و هر رفتار با اهمیت است.علاوه بر بازار و رقابت داخلی، بخش خصوصی به محض ورود به بازارهای خارجی «مجبور» است کارآمد و رقابتی باشد.
اگر صنعت خودرو در 10 کشور دیگر فروش داشت و با هیوندای و تویوتا رقابت می کرد، آیا می توانست به تولید خودروی بی کیفیت ادامه دهد؟
زیمنس در 80 کشور فعالیت می کند. در محافل صنعتی جهان، دقت، زمان شناسی، کیفیت و برنامه ریزی زیمنس زبانزد همگان است. چه در صحنۀ داخلی و چه بین المللی، اگر ساختار رقابتی نباشد، چه دلیلی دارد شرکتی به کیفیت اهمیت دهد؟
وقتی رقابت نباشد، چه اهمیتی دارد که مشتری رضایت داشته باشد؟ صنعت
خودروی کره جنوبی بیست سال در صحنۀ جهانی زحمت کشید تا در کنار صنعت خودروی
آمریکا، ژاپن و آلمان قرار گیرد.
شرکت هواپیمایی ترکیه، هتل داری،
صنعت رستوران و مراکز خرید این کشور چند دهه با فرانسه و ایتالیا رقابت
کردند تا کشورشان را در 10 کشور اول مقصد توریسم جهان قرار دهند.
بین المللی شدن اقتصاد یک کشور، پی آمد بسیار تعیین کنندهای نه تنها در
تولید و معاش، بلکه در شخصیت و رفتار آحاد یک جامعه دارد: شفافیت قوانین،
مقررات، سیاست گذاری ها و آیین نامه ها.
به محض اینکه شرکتی بین المللی
شد، باید عملیات و گردش کار خود را شفاف سازی کند چون به محض کوچک ترین
تقلب، حیله گری، حساب سازی و تزویر، اعتماد، جایگاه و ارزش سهام خود را در
بازار از دست می دهد.
رقابت و بازار، درستکاری را هم به دنبال می آورد نه ضرورتاً به واسطه مبانی اخلاقی بلکه به موجب اعتماد سازی، جلب مشتری و با هدف افزایش فروش وسهم بازار.
شفاف سازی سازمانی، شفافیت رفتاری افراد را به دنبال می آورد. اقتصادِ یک کشور نمی تواند بین المللی شود ولی در هاله ای از ابهام، مدیریت سازمان های موازی، گیر و دار بوروکراسی، بازی با آمار و تغییر خلق الساعه سیاست گذاریها بماند.
همین که اقتصاد بین المللی شد، «مجبور» است شفاف باشد. جالب توجه اینکه حکومتِ ویتنام، متمرکز، اقتدارگرا و کمونیستی ولی اقتصاد آن بین المللی، شفاف و رقابتی است. مالزی، سنگاپور، ترکیه، اندونزی و مکزیک نیز در این چارچوب قرار می گیرند.
استنتاج مقایسه ای این کشورها، این اصل را اثبات می کند که دموکراسی ضرورتاً مقدمۀ رشد و توسعۀ اقتصادی نیست.
در کلِ جهان ظاهراً فقط در یک کشور، تقدم و تأخر توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی بحث می شود. بقیۀ حاکمیت ها عموماً مستقل از ماهیت نظام سیاسی آنها، «تصمیم» گرفته اند اقتصاد و بین المللی شدن اقتصاد را مبنا قرار دهند.
چندین دهه است در کشور بحث «شایسته سالاری» می شود. وقتی 85 درصد اقتصاد یک کشور نزد نهاد دولت است، تحقق «شایسته سالاری» در نظام اجتماعی امری نزدیک به محال است.
چندین دهه است در کشور بحث می شود چگونه از «مدیریت های فردی به مدیریت های سیستمی» حرکت کنیم. تنها با اقتصادِ غیر دولتی و بین المللی شدن اقتصاد، مهارت و سیستم اولویت پیدا می کنند.
چندین دهه است در کشور بحث «کارآمدی و مبارزه با فساد مالی و اداری» در جریان است. اگر فعالیت و نظام بانکی به معنای دقیق و عملیاتی کلمه، خصوصی باشد، هیچ گاه بانک خصوصی 65 میلیون یورو بدون وثیقه به فردی وام نمی دهد و وقتی هم وام داد آنقدر مکانیزم های نظارتی دارد که پروژه ها را تا سه سال به اتمام می رساند.
چندین دهه است نسبت به «فرار سرمایه» ابراز نگرانی می شود. ناکارآمدی ها و دخالت های دولتی است که اقتصاد ناسالم و «بی ثباتی» به بار می آورد و زمینه های فرار سرمایه را فراهم می کند.
اتفاقِ مهمِ دیگری که به موازاتِ بین المللی شدنِ اقتصاد می افتد، این است که مردم به کار و فعالیت در کشورشان علاقمند می شوند چون فضا و ساختار لازم برای درآمدزایی و زندگی معقول وجود دارد.
قابل اتکاءترین حامیان ناسیونالیسم و علاقه به وطن در میان طبقۀ متوسط و بخش خصوصی است. در چنین جوامعی، نفوذ سیاسی خارجی در حداقل خود می باشد. این طبقه به کشورش نیاز دارد تا بهتر زندگی کند.
اسراییلی ها در دهۀ 1960 به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به درجۀ فقر در جامعه و دولت خاورمیانه ای، با همان انگیزۀ اول (یعنی مالی) می توانند افراد را به خدمت بگیرند و نیازی به توسل به مشّوق های بعدی نیست. فقر، تعهد به خاک و کشور را به شدت ضعیف می کند.
مردم مالزی، اندونزی، ویتنام و سنگاپور لزومی ندارند به فکر مهاجرت به کشور دیگری باشند چون در میهن خود فرصت رشد، رقابت و بهبود زندگی خود را دارند.
برای ظهور ناسیونالیسم، طبقۀ متوسط و بخش خصوصی که عمدتاً اقتصاد را در دست داشته باشند، یک ضرورت حیاتی است.
ناسیونالیسم
یک موضوع انتزاعی و احساسی نیست، بلکه امری واقعی و کمّی است. به موازات
رشد تعلقِ خاطر به خاک به موجب بین المللی شدن اقتصاد، اندیشۀ سیاسی هم
متعادل می شود زیرا عمومِ افراد متوجه می شوند زندگی آنها در گروی رقابت در
داخل و خارج است و سخنان تند، عمدۀ مشتریان خود را از دست می دهد کما
اینکه رادیکالیسم در امارات و ترکیه در حداقل خود قرار دارد.
رانت نباشد افراطی گری به حداقل خود می رسد. چرا درصدِ قابل توجهی از اقشار مختلف در روسیه از الیگارشی این کشور بدون آنکه در قلب خود کوچک ترین اعتقادی داشته باشند دفاع و حمایت می کنند؟ چون از نظر مالی به آن وابسته اند و رانت حکومتی در اختیار آنهاست.
عراق دارای قانون اساسی دموکراتیک است ولی به اذعان خود مقامات عراقی، سیستمی فاسد به لحاظ اداری و مالی دارد زیرا که اقتصاد، دولتی است و داشتنِ مقام در این کشور به معنای دسترسی به رانت و امکانات و احتمال سوءاستفاده، فساد مالی و فرصت طلبی های سیاسی است. سیاست سالم در گروی اقتصاد غیر دولتی است.
چرا رغبت به کار دولتی در آمریکا همیشه ضعیف بوده؟ چون در بخش خصوصی حداقل پنج برابر حقوق و مزایا بیشتر است. بی دلیل نیست که بالای 95درصد نیروی کار این کشور برای بخش خصوصی کار می کند. در مصر هم بخش خصوصی هست ولی در دالان های دولت تنفس می کند، استقلال ندارد و در خدمت حاکمیت است که به آن سرمایه داری اَنگَلی می گویند (Parasite Capitalism).
باز از مزایای بین المللی شدن اقتصاد این است که ساختار عمرانی یک کشور چون در معرض جهان قرار دارد، اصلاح شده و کارآمد می شود. جاده ها، فرودگاه ها، بنادر، هتل ها و حفاظت از محیط زیست اهمیت پیدا می کنند.
کشوری که اقتصاد بین المللی دارد نمی تواند هوای آلوده داشته باشد. در کشوری که اقتصادِ بین المللی دارد مردم «مجبور» می شوند زبان های خارجی بیاموزند. در دوبی 125 ملیت زندگی می کنند و امارات پنج برابر جمعیت خود شهروند خارجی دارد. طیف وسیعی از آداب، فرهنگ ها و زبان ها در کنار هم کار و زندگی می کنند. مردم می آموزند که باید به ملت ها و فرهنگ ها و قرائت های مختلف گوش فرا داد، احترام گذاشت و آموخت.
بین المللی شدن اقتصاد به اصلاح مهارت های روابط عمومی می انجامد و همزیستی در عین تکثر فرهنگی، امری عادی می شود.
در مباحث کلاب هاوس که بعضاً 7 – 8 ساعت هم به طول می انجامد، نوعی «سردرگمی تئوریک» به مشام می رسد. مشکل چیست؟ از کجا باید شروع کرد؟ قانون مشکل دارد یا فرهنگ؟ به چه کسانی باید توجه کرد؟ مشورت داد؟ نصیحت کرد؟ مشکل از دولت است یا مردم؟ تاریخ است یا جامعه؟ حملۀ مغول مقصر است یا حملۀ عثمانی؟ چرا آمریکا حرف گوش نمی کند؟ اِشکال در این تیم مذاکره کننده است یا آن تیم؟ ایراد در روشنفکران است یا فعالین سیاسی؟ این دولت مقصر است یا آن دولت؟ ساختارباید اصلاح شود؟ یاافکار؟ یا افراد؟ و ترتیب کدام است؟
البته این سردرگمی تئوریک از زمان مشروطه وجود داشته است. به عبارت دیگر، اجماعی در تعیین تقدم و تأخر قدم هایی که باید برای اصلاح امور برداشته شود، نیست. به بیان دیگر، «تئوری توسعه مورد اجماع» نداریم.
در مباحث کلاب هاوس به ندرت از تجربیات کشورهای دیگر مثال آورده می شود.
برزیل چه کار کرده که از روسیه در تولید ناخالص ملی جلوتر است؟
چرا
اندونزی با سرعت نور در حال پیشرفت است؟ الگوی امارات چیست؟ چرا سنگاپور
شفاف ترین نظام بانکی جهان را دارد؟ چگونه چین فقط در 20 سال به گونه ای
عمل کرد که 60 درصد آنچه مردم آمریکا مصرف می کنند چینی است؟
چگونه مکزیک در بسیاری موارد به آمریکا «نه» می گوید و در عین حال حدود 650 میلیارد دلار با آن کشور تجارت دارد؟
روسیه
اولین دشمن آمریکاست که در عموم عرصه ها با آن در تضاد بوده و مقابله می
کند، ولی مکزیک با مسکو، هم روابط خوبی دارد و هم در جنگ اوکراین، روسیه را
محکوم نکرد. مکزیک چین را به شریک دوم تجاری خود تبدیل کرد تا از آمریکا
امتیاز اقتصادی و سیاسی بگیرد.
به نظر می رسد این کشورها و شهروندان آنها در سردرگمی تئوریک به سر نمی برند زیرا به عنوان اولین و تعیین کننده ترین قدم در تئوری توسعه، اقتصاد خود را غیر دولتی کرده اند و با ابزار مالی، اداری و سیاست گذاری از فعایت بخش خصوصی خود در داخل و صحنۀ جهانی حمایت می کنند.
همین طور با محدود کردن دولت به امر قانون گذاری و نظارت، از ظهور اختلاس، دروغ، حیله گری، تقلب، احتکار، فرصت طلبی و خروج سرمایه جلوگیری کرده اند.
هم اکنون تولید کنندگان خودرو در صف ایستاده اند تا مکزیک به آنها مجوز تولید در خاک خود را صادر کند. البته عموم این کشورهایی که از سردرگمی تئوریک عبور کرده اند، یک پیش شرط را قبول کرده و به آن عمل کرده اند: «با داخلی ها قدرت را share {تسهیم} می کنند و با خارجی ها ثروت را».
در سال 2016 گروه HNA چینی با حدود 6.5 میلیارد دلارتوانست 25 درصد از گروه هتل هیلتون را خریده و دو نفر از ده نفر هیات مدیره را چینی کند. از سال 2002 تا کنون، چینی ها با هزینه کردن حدود 120 میلیارد دلار شرکت های آمریکایی را خریده اند.
در عین حال، معلوم نیست این پیش شرط با فرهنگ سیاسی خاورمیانه ای ها که کنترل را به جای مدیریت ارزش گذاری می کنند تا چه حد سنخیت داشته باشد. سردرگمی ها از آنجا شروع می شود که تجربۀ بشری چه در گفت و گوها و چه در مدیریت ها تقریباً تعطیل است.