همچنین شهر شناور اوشنیکس به گونه ای طراحی شده تا در برابر بلایای طبیعی مانند سونامی و طوفان مقاومت کند. تمام سازه ها هفت طبقه به زیر، بلندی خواهند داشت تا مرکز ثقل پایینی ایجاد کنند.
عصر ایران - اوشنیکس (OCEANIX)، یک طرح مفهومی معماری بلندپروازانه است که توسط گروه بیارکه اینگلس (بیگ) برای ساخت در سواحل کره جنوبی ارائه شده است. از این طرح برای نخستین بار در سال 2019 رونمایی شد و اکنون چراغ سبز برای آغاز ساخت و ساز را از سوی برنامه اسکان بشر ملل متحد (UN-Habitat) و شهر بوسان دریافت کرده است. این شهر شناور آیندهنگر می تواند در برابر طوفان های درجه 5 نیز مقاومت کند.
با توجه به تداوم روند افزایش سطح آب دریاها، شهرهای ساحلی به ایجاد زمین های جدید با استفاده از ریختن شن و ماسه در آب روی آورده اند که می تواند به زیست بوم های دریایی موجود آسیب بزند. شرکت بیگ با راه حلی بهتر در قالب پروژه ای به نام اوشنیکس وارد میدان شده که یک سامانه طراحی ماژولار را ارائه کرده و امکان زندگی پایدار و ایمن به صورت شناور روی آب را برای مردم فراهم می کند.
مجموعه اوشنیکس از محله های دو هکتاری با 300 سکنه تشکیل شده که به هم متصل می شوند تا دهکده هایی 1650 نفره دارای سامانه هایی مانند کشاورزی زیر آب و گلخانه ها برای خودکفایی هرچه بیشتر شکل بگیرند. طراحی ماژولار این امکان را فراهم می کند تا شهری به وسعت 18900 هکتار با 2.52 میلیون نفر سکنه نیز شکل بگیرد.
شهرهای شناور پایدار بخشی از راهبردهای سازگاری با تغییرات آب و هوایی در دسترس ما هستند. در واقع، به جای جنگیدن با آب، می توانیم زندگی هماهنگ با آن را بیاموزیم. توسعه راهکارهای سازگاری با تغییرات آب و هوایی و مبتنی بر طبیعت از طریق طرح مفهومی شهر شناور مورد توجه برنامه اسکان بشر سازمان ملل قرار گرفته و شهر بوسان برای استقرار نمونه اولیه آن مکانی ایده آل بوده است.
ساکنان این شهر شناور می توانند به راحتی در اطراف پیادهروی کرده یا بین جوامع شناور که شامل اقامتگاه ها و همچنین یک میدان عمومی، سازه های هنری، بازارها، باشگاه های ورزشی، مدارس و موارد دیگر می شوند، قایقسواری کنند.
همچنین شهر شناور اوشنیکس به گونه ای طراحی شده تا در برابر بلایای طبیعی مانند سونامی و طوفان مقاومت کند. تمام سازه ها هفت طبقه به زیر، بلندی خواهند داشت تا مرکز ثقل پایینی ایجاد کنند.
به گفته بیارکه اینگلس، بنیانگذار شرکت بیگ، از هر 10 شهر بزرگ جهان، 9 مورد از آنها تا سال 2050 تحت تاثیر افزایش سطح آب دریاها قرار خواهند گرفت. در حال حاضر، این آینده ای اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. پروژه اوشنیکس با فناوری های آبی خود می تواند صنعتی جدید را شکل دهد که نیازهای بشر به سرپناه، انرژی، آب و غذا را بدون از بین بردن زیستبوم های دریایی پاسخ می دهد.
این مجموعه به گونه ای طراحی شده تا با گذشت زمان همراه با انسان ها و شرایط آب و هوایی به صورت ارگانیک رشد کند، سازگار شود و تغییر کند، در شرایطی که تعادل بین نیازهای هر دو را برقرار می کند.
اروپا با وجود اینکه در زمینه تحقیقات هوش مصنوعی حرف اول را میزند اما وقتی سخن از کاربردهای این فناوری در عرصههای صنعتی به میان میآید، نام اروپا بعد از آمریکا و چین قرار میگیرد. به این منظور، پروژه جدید افق ۲۰۲۰ به دنبال کاهش و حذف این شکاف بین تحقیقات هوش مصنوعی و کاربردهای آن در صنایع است.
به گزارش ایسنا، روزنامه «فرهیختگان» در ادامه نوشت: سیستمهای حیاتی ایمنی هوش مشترک(CISC) در قالب این پروژه، بورسیههای تحصیلی را با رویکرد هوش مصنوعی انسان محور اتحادیه اروپا در سطح بالایی به ۱۴ دانشمند در کلاس جهانی ارائه میدهد و مجموعهای از مهارتهای میانرشتهای را برای توسعه سیستمهای اطلاعاتی مشترک و ارتباط تحقیقات با کاربردهای صنعتی ایجاد میکند. درحال حاضر، بسیاری از فناوریهای روز دنیا با استفاده از هوش مصنوعی کار میکنند و نبود این فناوری سرعت انجام و پیشبرد بسیاری از کارها را با کندی مواجه کرده است.
زمانبندی ۹ ساله تا ابرقدرتی در هوش مصنوعی
در یک دهه آینده، هوش مصنوعی در آستانه ایجاد یک اثر دگرگونکننده در حوزه تجاری و اجتماعی است و ملتهای دنیا خواستار آن هستند که بهعنوان کشوری موفق و برتر در زمینه هوش مصنوعی فعالیت کنند و حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. در استراتژی ملی هوش مصنوعی انگلیس که به تازگی منتشر شده، محققان بر این اساس درنظر گرفتهاند که انگلیس تا سال ۲۰۳۰ بتواند به ابرقدرت جهانی در حوزه هوش مصنوعی تبدیل شود. این پیشبینی جز با رشد اکوسیستم هوش مصنوعی، گذار به اقتصاد مبتنیبر هوش مصنوعی و گرفتن حق حاکمیت هوش مصنوعی برای محافظت از شهروندان در عین بهبود نوآوری محقق نخواهد شد. «ریشی سوناک» صدراعظم انگلیس همراستا با این استراتژی، بهتازگی یک بسته جدید ۳۴ میلیون پوندی جهت تامین مالی ۲۰۰۰ بورسیه تحصیلی برای دورههای تبدیل کارشناسیارشد هوش مصنوعی و علوم داده برای دانشجویان محروم اعلام کرده است.
سرمایهگذاری عظیم انگلیسیها
استراتژیها چگونه عمل میکنند؟
به نظر میرسد نخستین مرحله از این استراتژی بر جمعآوری دادهها برای اطلاع از سیاستهای آینده هوش مصنوعی متمرکز است. برخی استانداردهای ژئوپلیتیکی هم وجود دارند که پیرامون مقررات هوش مصنوعی در معاملات تجاری است و مشخص میکند که آیا انگلیس میتواند تا این اندازه در صحنه جهانی در این زمینه تلاش کند یا خیر. در این راستا، دولت انگلیس همچنین قرار است طرح ملی نوآوری و پژوهش هوش مصنوعی را بهمنظور هماهنگی و همکاری میان محققان کشور اجرایی کند که از این طریق به تحول توانمندیهای هوش مصنوعی در این کشور کمک خواهد کرد. این طرح، پذیرش فناوریهای هوش مصنوعی در بخش دولتی و تجاری و نیز توانایی آنها برای عرضه به بازار را تقویت میکند. در این مسیر، انگلیس قرار است دفتر مشترک هوش مصنوعی و برنامه تحقیقات و نوآوری انگلیس را با هدف تداوم توسعه این فناوری در بخشهای مستقر در خارج از لندن و جنوب شرق آن راهاندازی کند. این امر بر تجاریسازی ایدهها تمرکز کرده و میتواند شاهد تمرکز دولت بر سرمایهگذاری در این حوزه باشد که پتانسیل بالایی در حوزههای مختلف ازجمله انرژی و کشاورزی دارد. این دولت همچنین یک مرکز استاندارد هوش مصنوعی را برای هماهنگی مشارکت انگلیس در تنظیم قوانین در سطح جهانی راهاندازی کرده و با موسسه آلن تورینگ همکاری میکند تا دستورالعملهای مربوط به اخلاق و ایمنی هوش مصنوعی را در بخش دولتی بهروزرسانی کنند. استراتژی ملی انگلیس برای استارتاپهای فعال در این حوزه نیز شامل برنامهای برای ارزیابی نیازها و چالشهای تامین بودجه خصوصی طی ۶ تا ۱۲ ماه آینده است. در این مسیر، دولت این کشور درنظر دارد طرح ویزای جدیدی را برای جذب برترین استعدادهای دنیا در حوزه هوش مصنوعی به انگلیس جذب کند.
نیاز به همکاری صنعت و دانشگاه
به گزارش timeshighereducation، تمام اینها اخبار خوشایندی هستند اما با وجود این، برای اطمینان از اینکه سرمایهگذاری در پژوهش و آموزش هوش مصنوعی پتانسیل لازم را برای تغییر جوامع و منافع اقتصادها در اختیار دارد، همکاری صنعت و دانشگاه ضروری است. در این میان، با وجود همکاری دانشگاه و صنعت باز هم مشکلاتی پیش روی رویکردهای دولت انگلیس در چنین همکاریهایی وجود دارد. یکی از چالشهای کلیدی، درک محدودی است که صنعت ممکن است از چگونگی مشارکت دانشگاهها داشته باشد. بیشتر دانشگاهها و مراکز آموزشی در انگلیس، فهرستی از فرصتهای همکاری، استخدام فارغالتحصیلان، پروژههای مشترک کارشناسیارشد، مشاوره و پروژههای تامینشده را ارائه میدهند که یکی از نمونههای آن، مشارکت در انتقال دانش است که برای همکاری با یک شرکت، در چالشی که با آن روبهرو میشود، بهصورت پارهوقت از سوی دانشگاه تحت نظارت قرار گرفته و عملیات انتقال دانش را تامین مالی میکند. چنین برنامههایی نهتنها انتقال دانش از دانشگاه به تجارت را امکانپذیر میکند، بلکه دانشگاهیان را هم برای کار روی مشکلات عملی ترغیب میکند. اما حتی اگر این فهرست از امکانات و قابلیتها برای شرکتها ارتقا مییافت، برای اجرای موفقیتآمیز استراتژی هوش مصنوعی ملی، هم صنعت و هم دانشگاه ممکن است برای همکاری نیاز به اتخاذ روشهای جدید و انعطافپذیر پیدا کنند.
موانع موجود بر سر راه دانشگاه و صنعت
یکی از روشهایی که در مسیر همکاری صنعت و دانشگاه باید اتفاق بیفتد گسترش کاربردهای هوش مصنوعی است که برای تحقق این امر، طیف وسیعی از ذینفعان و رشتههای مرتبط با این حوزه باید جمع شوند تا بتوان به شیوهای کاربردی از این حوزه استفاده کرد که نهتنها از نظر فنی مناسب هستند، بلکه الزامات اخلاقی و قانونی را نیز برآورده میکنند. برای این منظور، دانشگاهها باید فعالیتهای میانرشتهای را تشویق کنند که از آن جمله میتوان به ایجاد پیوند میان ریاضیدانان و دانشمندان حوزه کامپیوتر با متخصصان علوم انسانی و اجتماعی بهمنظور تولید سیستمهای قابل اعتماد و مستقلی اشاره کرد که منصفانه و مسئولانه بوده و حریم خصوصی را حفظ میکنند. چند پیشرفت بزرگ در حوزه تعامل هوش مصنوعی و یک رشته متفاوت به تازگی اتفاق افتاده که میتوان به استفاده موفق از هوش مصنوعی برای حل مسائل درازمدت در حوزه زیستشناسی اشاره کرد. شاید دانشگاهها نیز در شرایطی قرار گیرند که مجبور به برداشتن موانع صنعت شوند. فراتر از دسترسی به دانشگاهها و پژوهش، برخی شرکتها ممکن است از دسترسی به منابع دانشگاهی مانند فضای کاری، منابع کتابخانهای، محاسبات با کارایی بالا یا مجموعه سخنرانیهای عمومی نیز بهرهمند شوند. درحال حاضر، نه دانشگاهها و نه شرکتها، هیچ کدام بهطور انحصاری برای این کار راهاندازی نشدهاند.
کاهش حضور دانشجویان در صنعت
مشکل دیگری که در رویارویی دولت انگلیس برای رسیدن به ابرقدرتی در حوزه هوش مصنوعی وجود دارد، عدم حضور کافی فارغالتحصیلان و دانشجویان فعال در این حوزه است و کارشناسان پیشبینی کردهاند که با ورود محققان و مغزهای فعال در حوزه هوش مصنوعی از دانشگاه به صنعت میتوان انتظار داشت این حوزه به مرور و طی چند سال رونق بالایی پیدا کند. شرکتهای فناورانه بزرگ اغلب مجهز به منابع محاسباتی و انسانی هستند که تحقیقات هوش مصنوعی را در مقیاسی مورد ارزیابی قرار داده و امکانپذیر میکند که محاسبات آن برای دانشگاهیان دشوار یا غیرممکن است و همین امر میتواند باعث فرار دانشگاهیان از دانشگاهها شده و اینگونه ممکن است یک شکاف دانشی هوش مصنوعی در دانشگاه ایجاد کند. این درحالی است که دولت باید تلاش کند تا متخصصان هوش مصنوعی را در موسسات آموزشی شامل دانشگاهها نگه دارد؛ متخصصان این حوزه بخش مهمی از اکوسیستم نوآوری این فناوری را تشکیل میدهند. اما بهترین اقدامی که در این میان میتوان انجام داد، برقراری رابطهای قوی میان دانشگاه و صنعت است که به دانشگاهیان اجازه میدهد بهطور نیمهوقت هم در دانشگاه و هم در صنعت مشغول به فعالیت شوند و هر دو حوزه بتوانند از توانمندیهای این متخصصان بهرهمند شوند. این اقدام میتواند اقدامات شرکتها را با استفاده از جدیدترین تحقیقات دانشگاهی بهبود بخشد اما همچنین، ورود تجربه کاری محققان و متخصصان به دنیای واقعی کلاسهای درسی دانشگاهی، به نفع دانشگاه هم تمام میشود و دانشجویان را برای فعالیت در حرفههای مرتبط با هوش مصنوعی آمادهتر میکند.
مشارکت دانشگاه و صنعت در مهارتآموزی به دانشجویان
هوش مصنوعی به سرعت درحال تکامل است و بنابراین، یک هدف متحرک بهشمار میرود. از این رو، متخصصان در قالب دانشگاه باید بهطور مداوم پیشنهادهای ارائه شده را بررسی کرده تا اطمینان حاصل کنند که در قالب همکاری صنعت و دانشگاه، نسل بعدی متخصصان هوش مصنوعی و دانشمندان حوزه داده با مهارتهای موردنیاز برای جامعه و صنعت تربیت میشوند. البته تربیت این گروه از دانشمندان نباید تنها محدود به حوزهها و تخصصهای موجود باشد و باید نیاز جامعه و صنعت را هم درنظر داشت تا بتوان به درستی نیازها را برآورده کرد. بهعنوان مثال، در دانشگاه «کوئین مری»، به تازگی بودجههایی ازسوی شورای تحقیقات بیوتکنولوژی و علوم زیستی برای مشارکت صنعتی جدید با هدف پرکردن شکاف مهارتهای شناخته شده به محققانی تعلق گرفته است که بهطور همزمان مهارتهای محاسباتی عمیق و درک کلیدی دارند. همچنین صنعت و دانشگاه میتوانند از نظر آموزشی بهطور مشارکتی اقدام کنند. صنعت و دانشگاه قادرند سخنرانیها و کل دورههای آموزشی را با همکاری هم طراحی کنند و نهتنها برای تجهیز بهتر دانشجویان فعلی بلکه از طریق دورههای آنلاین رایگان، آنها را برای زندگی آماده کنند و نیز برای الهامبخشیدن به نسل بعدی یا از طریق دورههای توسعه حرفهای مستمر عمل کنند که کارمندان شرکتها را از آخرین پیشرفتهای هوش مصنوعی مطلع میکنند. اگرچه چالشهای زیادی که در مسیر تبدیل شدن انگلیس به ابر قدرت هوش مصنوعی وجود دارد، اما زمان حاضر، مناسبترین زمان برای همکاری صنعت و دانشگاه بهمنظور رفع شکاف مهارتهای هوش مصنوعی و تقویت نوآوریهای تحقیقاتی در سطح جهانی است.
مجمع جهانی اقتصاد هم زمان با برگزاری نشست اقلیمی گلاسکو، به نقل از دانشمندان هشدار داده که در صورت ادامه افزایش دمای زمین ناشی از تغییرات آب و هوایی، نزدیک به یک سوم انسان های روی زمین وادار به ترک خانه هایشان و آوارگی برای مهاجرت به سوی نقاط خنک تر خواهند شد.
به گزارش روز شنبه ایرنا از تارنمای مجمع جهانی اقتصاد (WEF)؛ اما خبر امیدوارکننده این است که بخش بزرگی از این اثرات زیانبار با موفقیت و پیشرفت در کاهش تغییرات اقلیمی توسط انسان به نصف میزان کنونی یا کاهش تاثیرهای زیانبار آن، قابل پیشگیری است.
تازه ترین ارزیابی گروهی از دانشمندان جهان درباره آوارگی احتمالی سه میلیارد و ۵۰۰ میلیون انسان در ۵۰ سال آینده در پی تغییرات آب و هوایی، همه پیش بینی های پیشین را تحت الشعاع قرار می دهد. بانک جهانی در سپتامبر ۲۰۲۱ این شمار را ۲۱۶ میلیون تَن اعلان کرده بود.
این دانشمندان می گویند: حتی اگر گرم شدن دمای زمین به ۲ درجه سانتیگراد محدود شود که نیم درجه بالاتر از هدف تعیین شده در پیمان اقلیمی ۲۰۱۵ پاریس خواهد بود، بازهم نزدیک به یک میلیارد و ۵۰۰ هزار تن از ساکنان بخش های گرم تر زمین، وادار به ترک خانه هایشان خواهند شد که بیشتر در کم برخوردارترین و فقیرترین بخش های جهان اقامت دارند.
به نوشته روزنامه ال اکونومیستا اسپانیا،هفته نخست از اجلاس بینالمللی اقلیمی موسوم به کاپ۲۶ (COP۲۶) در گلاسکوی اسکاتلند با امضای 2 قرارداد بزرگ چند میلیون دلاری به پایان رسید: از یک طرف تاسیس صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری توافق شده توسط کشورها به پیشنهاد آلمان و کانادا و دیگری صندوق ۱۳۰ میلیارد دلاری موسسات مالی و سرمایه گذاران نهادی. به این مبلغ میبایست قراردادهای دوجانبه و چندجانبه میان کشورهای توسعه یافته و اقتصادهای نوظهور به ارزش ۳۵ میلیارد دلار را اضافه کردکه تنها نقطه آغاز واقعبینانه این مسئله خواهد بود که مدیریت فرآیند انتقال «سبز» در مقیاس جهانی تا چه میزان هزینه خواهد داشت. این ارقام اگر چه به طور چشمگیری بالا است اما همچنان از آنچه تا پیش از آغاز گلاسکو انتظار میرفت، کمتر است.
جف بزوس، بنیانگذار میلیاردر آمازون که اخیراً به فضا پرواز کرده نیز قول داد ۲ میلیارد دلار برای بازسازی زیستگاه های طبیعی و تغییر سیستم های غذایی سرمایه گذاری کند. او همچنین گفت که آمازون قصد دارد تا سال ۲۰۲۵ فعالیت های خود را با انرژی های تجدیدپذیر تقویت کند.
تنش بر سر پول در حالی ادامه خواهد داشت که کشورهای فقیرتر خواستار کمک بیشتر از سوی کشورهای ثروتمندتر هستند؛ چرا که بر این باورند که بخش زیادی از افزایش دمای زمین بر عهده کشورهای ثروتمندتر است. هند خواستار تعهد یکتریلیون دلاری کشورهای ثروتمند برای کمک به توسعه کشورهای ضعیفتر و گذار آنها از سوخت فسیلی به سوختهای تجدیدپذیر شده است.
خبرگزاری افه اسپانیا نیز به تازگی در گزارشی نوشت: شاید منصفانهترین خواسته از نشست گلاسکو این باشد که بار دیگر از کشورهای ثروتمند بخواهیم که به صورت مستقیم، بودجه مبارزه با تغییرات آبوهوایی را تامین کنند و سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار در اختیار کشورهای با درآمد پایین که با کمک به آنها در توافق پاریس موافقت شده است، بگذارند.
کاپ ۲۶ زنگ خطر را به صدا درآورد که جهان با هدف محدود کردن افزایش متوسط دمای جهانی به ۱.۵ درجه سانتیگراد یا ۲.۷ درجه فارنهایت تا پایان این قرن در مقایسه با آغاز قرن جدید فاصله زیادی دارد. این آستانه دمایی است که فراتر از آن شدیدترین تأثیرات آب و هوایی به طور قابل توجهی محتمل تر می شود.
در حال حاضر، حتی اگر همه کشورها به برنامههای اقلیمی داوطلبانه خود دست یابند، میانگین دمای کره زمین به مراتب از افزایش ۱.۵ درجهای فراتر میرود و چشمانداز موجهای گرما، آتشسوزی و سیلهای شدیدتر و بزرگتر را افزایش میدهد. اجلاس آب وهوایی گلاسکو تا ۲۱ آبان ادامه خواهد داشت.
هومان دوراندیش
پیامبر
گرامی اسلام فرموده است: «مؤمن هر صفتی تواند داشت مگر دروغ و خیانت.» نیز
از آن حضرت است که «از شرک و دروغ بپرهیزید.» در قرآن هم که به یک معنا
کتابی است علیه شرک، "ویل للمکذبین" از قلم نیفتاده است. پس اینکه پیامبر
فرموده است از شرک و دروغ بپرهیزید، به خوبی نشان میدهد دروغ در عالم
رذیلت تا چه حد بلندپایه است.
با این حال بین دروغ و شرک تفاوتی هست. شرک در اسلام مطلقا ممنوع و چیزی همردیف انکار نبوت پیامبر است. یعنی شرک با هیچ حیله و توجیهی از هیچ در و پنجرهای وارد "خانۀ اسلام" نمیشود اما دروغ گاهی موجه است.
سالها پیش یکی از دوستانم بیکار شده بود ولی هر روز صبح از خانه خارج میشد و به دروغ به زنش میگفت: «خداحافظ؛ من رفتم سر کار!» بندهخدا هر روز صبح از هشت صبح تا دو بعد از ظهر در پارک مینشست و بعد به خانه بازمیگشت. در پارک هم صفحات آگهی روزنامۀ همشهری را زیر و رو میکرد بلکه کار تازهای پیدا کند. خلاصه، قصدش از دروغ گفتن و فریفتن همسرش این بود که مبادا او هول کند که شوهرم بیکار شده و کرایهخانه و خرج زندگی را چه کنیم؟
دوستم البته دین چندانی نداشت ولی بر اساس عقل و شهودش عمل میکرد. یعنی دروغ میگفت برای حفظ آرامش و خشنودی همسرش. همۀ ما هم احتمالاً دروغ گفتن برای آشتی دادن این و آن را کم و بیش تجربه کردهایم. کسانی هم که در جبهۀ جنگ بودهاند، خوب میدانند در مواجهه با دشمن، دروغ گفتن گاهی از نان شب واجبتر است. اسیری که بخواهد از درِ راستگویی درآید، چه بسا بسی از دوستانش را به باد فنا بدهد!
دربارۀ ضرورت پرهیز از دروغ، فیلسوفان اخلاق هم آرای متفاوتی دارند. کانت که رأس و رئیس "وظیفهگرایان اخلاقی" بود، دروغ گفتن را مطلقا ناروا میدانست. اما نیازی نبود که "پیامدگرایان اخلاقی" از راه برسند و رأی خشک کانت را نقد کنند؛ آدمیزاد با عقل سلیم و با تکیه بر شهود اخلاقی و تجربۀ زیستهاش درمییابد که گاهی دروغ گفتن بهتر از راست گفتن است.
فیلم «لینکلن»، اثر استیون اسپیلبرگ، داستان تلاش آبراهام لینکلن برای برانداختن بردهداری در آمریکاست. لینکلن و یارانش برای "ممنوع ساختن بردهداری در آمریکا" دروغ گفتند و تهدید کردند و رشوه هم دادند. اینکه آیا آنها حق داشتند بردهداری را با دروغگویی لغو کنند یا نه، سؤالی است که قطعاً با پاسخ منفی جان لاک و کانت و پاسخ مثبت جان استوارت میل و جرمی بنتام روبرو میشود؛ چراکه لاک و کانت فقط به وظایف اخلاقی انسان توجه داشتند ولی میل و بنتام غایت عمل را مهمتر از ماهیت آن میدانستند و در واقع اخلاق را خادم انسان میخواستند نه مخدوم او.
در قرن بیستم، سِر ویلیام دیوید راس سعی کرد با امتزاج وظیفهگرایی و پیامدگراییِ اخلاقی به این نزاع تئوریک خاتمه دهد. مطابق فلسفۀ اخلاق راس، در مواردی که چند ارزش اخلاقی در تقابل با هم قرار میگیرند، باید در همان سیاق خاص بسنجیم که کدام ارزشها مهمترند و جانب کفۀ سنگینتر ترازو را بگیریم. مطابق این نگاه، لینکلن و یارانش حق داشتند دروغ بگویند تا بردهداری لغو شود و میلیونها برده از استثمار وارهند.
بنابراین جدا از استثنائات وارد شده در روایات دینی و همچنین دلالت عملی فضیلتگرایی اخلاقی و همین طور شهود اخلاقی بقال و دستفروش و من و شما، فلسفۀ اخلاق مهم و معتبر ویلیام راس نیز دروغ گفتن را گاهی موجه میداند.
در کتاب «چرا سیاستمداران دروغ میگویند؟»، اثر جان جی مرشایمر، موارد متعددی از دروغگویی سیاستمداران نقل و واکاوی شده است. جان کلام این کتاب، به یک معنا، این بیت مشهور حافظ است: «رند عالمسوز را با مصلحتبینی چه کار؟/ کار مُلک است آن که تدبیر و تأمل بایدش».
شاید یک انسان منزوی فقط با منافع خودش سر و کار داشته باشد ولی سیاستمدار صرفاً حافظ منافع خودش نیست. سیاستمداری که برای منافع شخصی خودش دروغ میگوید و قول و گفتارش معطوف به تأمین مصلحت عمومی نیست، حسابش با کرامالکاتبین است اما سیاستمداری را که برای حفظ مصالح عمومی ناچار میشود دروغ بگوید، نمیتوان به سادگی با برچسبهای اخلاقی منفی از میدان مقبولیت و وجاهت بیرون راند.
عنوان فرعی کتاب مرشایمر «حقایقی دربارۀ دروغپردازی در سیاست بینالملل» است. کافی است دروغگویی جرج بوش برای حمله به عراق را با دروغگویی احمد قوام برای جدا نشدن آذربایجان از ایران مقایسه کنیم. بوش برای توجیه حملۀ آمریکا به عراق، به دروغ مدعی شد رژیم صدام سلاح اتمی دارد؛ دروغی که بعدها با هیچ استدلالی موجه نشد.
اما قوام برای اینکه ارتش شوروی از آذربایجان خارج شود و کمونیستها و تجزیهطلبانِ ایرانی به پشتوانۀ ارتش استالین، آذربایجان ایران را از ایران جدا نکنند، به دروغ به استالین گفت در صورت خروج ارتش سرخ از آذربایجان، دولت ایران امتیاز استخراج نفت شمال را به روسها واگذار خواهد کرد. استالینها هم که به انگلیسیها غبطه میخورد بابت امتیاز استخراج نفت جنوب، حرف قوام را پذیرفت و ارتش شوروی را از آذربایجان ایران خارج کرد.
آندره فونتن در کتاب «تاریخ جنگ سرد» نوشته است که قوام با این دروغش چنان کلاهی بر سر استالین گذاشت که هیچ کس تا آن موقع نتوانسته بود چنان کاری کند و بعدها هم نتوانست. اما به نظر میرسد تفاوت دروغپردازی قوام و بوش در سیاست بینالملل روشن باشد. دروغ بوش نزد آمریکاییها و ناظران بینالمللی موجه نشد ولی دروغ قوام نزد ایرانیها و مورخان موجه شد. و «توجیه چیزی است که ذهن از آن آرامش مییابد.»
باری، قوام در مقام نخستوزیر ایران فقط حافظ منافع شخصی خودش نبود و برای تأمین مصلحت یک ملت دروغ گفت و امروزه کمتر کسی دروغگویی او را غیر اخلاقی میداند.
دکتر بشیریه در کتاب «احیای علوم سیاسی»، با عنوان فرعی «گفتاری در پیشۀ سیاستگری»، مفهوم "تفکر سیاسی" را پیش میکشد و آن را به عنوان چیز متمایز از تفکر حقوقی یا تفکر تاریخی و تفکر اخلاقی مطرح میکند. نه اینکه تفکر سیاسی به کلی با تفکر اخلاقی و حقوقی و تاریخی بیگانه باشد، ولی به هر حال این نکته مهم است که تفکر سیاسی منطق و مختصات خودش را دارد و همین امر موجب میشود دروغ مصلحتآمیز خردمندانهتر از راست فتنهانگیز به نظر آید.
با توسعۀ اینترنت در جهان و ظهور شبکههای اجتماعی گوناگون، آنچه این روزها دغدغهبرانگیز شده، دسترسی عموم مردم به تریبونهایی پرمخاطب است. و وقتی چنین تریبونهایی در کار باشد، امکان نشر دروغ در فضای عمومی جامعه بیشتر میشود؛ چراکه اگر تا دیروز مشتی نویسنده و سیاستمدار و خطیب در عرصۀ عمومی دروغ میگفتند، امروزه دیگر همۀ مردم میتوانند در عرصۀ عمومی دروغ بگویند و دروغشان به اطلاع هزاران و بلکه میلیونها نفر میرسد.
این دغدغه البته فینفسه مهم است؛ چنانکه عدهای نیز در غرب نگران تاختوتاز داعش و القاعده در فضای مجازیاند. اما اولاً تاریخ به عقب برنمیگردد و ما در "عصر اینترنت" به سر میبریم؛ بنابراین اینکه در گوشهای بنشینیم و دائماً مثل پیرمردها غر بزنیم که عجب دنیای بدی شده و جهان قبلاً چه جای بهتری بود، عملاً بیفایده است.
ثانیاً چنین دغدغهای ناشی از این فرض اساسی است که در جهان انسانی، شُرور بر خیرات غلبه دارند و حال که همه صاحبِ تریبون شدهاند، دیر یا زود بدی پشت خوبی را به خاک میمالد. اما این مفروض لیبرالیستی را باید جدی گرفت که «انسان موجودی نیکطبع است.»
نیکطبعی انسان به معنای آلوده نبودنش به بدی و رذیلت نیست، بلکه یعنی وجود آدمی غالباً محل رویش و پرورش خوبیهاست تا بدیها. بله، انسان شیشهخرده هم دارد ولی آیا فقط شیشهخرده دارد یا عواطف مثبت و عقلانیت مفید هم دارد؟
به زبان دینی، باید گفت که در قرآن آمده است «قل اعوذ برب الفلق من شرّ ما خلق». انسان هم جزو مخلوقات خداست و قطعا آلوده به شرارت است و ما آدمها باید از شر یکدیگر به خداوند پناه ببریم؛ اما همین خدایی که پشت و پناه ما در برابر شُرور همنوعانمان است، به فرشتگان دستور داده که در برابر انسان سجده کنند. حتی وقتی فرشتگان، مثل مخالفان امروزی لیبرالیسم، بر بدیهای آدمی انگشت تأکید نهادند، خدایتعالی فرمود: «انّی اعلمُ ما لا تعلمون».
چیزی که خدا میدانست و فرشتگان نمیدانستند چه بود؟ الله اعلم؛ ولی شاید آن نکته همین بوده باشد که کاروان بشریت در مجموع در طریق تکامل و پیشرفت و بهروزی و نیکی حرکت میکند و چنگیز و هیتلر و بمباران اتمی ژاپن نباید ما را به ورطۀ این خطا بیندازد که به آدمی هیچ امیدی نیست.
بله، قرن بیستم هیتلر و بمب اتمی داشت ولی پزشکی مدرن و حقوق بشر هم داشت. سطح رفاه و میانگین طول عمر انسان در قرن بیستم به میزان چشمگیری افزایش یافت و این تحول نیکو به دست موجودی که بدیاش بر نیکیاش غلبه میکند، رقم نخورده است.
کسانی که با نیکطبعی انسان مخالفت بنیادی دارند، اصلاً با چه امیدی در عرصۀ عمومی فعالیت میکنند؟ وانگهی، اگر واقعاً باور داریم «انّا لله و انّا الیه راجعون»، چرا این قدر علیه حرکت کلی بشر در سیر تاریخی خودش منبر میرویم و آیۀ یأس میخوانیم؟
انّا لله و انّا الیه راجعون یعنی بشریت و کل عالم هستی در حال حرکت به سوی خداوند است. خداوند هم که خیر مطلق است. فرمان هدایت تاریخ بشر هم از دست خدا خارج نشده و نخواهد شد. پس زیاد نگران مسیر تاریخ نباشیم و مدام افسوس از دست رفتن گذشته را نخوریم. کسی که چنین روحیهای داشته باشد، حتی اگر به قرنهای قبل بازگردد، باز طالب پسروی است و خواهان برگشتن به قرنهای قبلتر میشود!
ثالثاً این دغدغه که چرا در عصر اینترنت همۀ مردم میتوانند آرای خودشان را مکتوب کنند و به سمع و نظر دیگران برسانند، ریشه در نوعی "اشرافیت فکری" دارد. گوهر اشرافیت "تمایز" است. تا همین چند قرن پیش که اشراف هنوز جزو نیروهای اجتماعی مؤثر جوامع اروپایی بودند، اشرافیت به لایههای گوناگونی تقسیم میشد که مهمترین انقسامات آن عبارت بودند از اشرافیت زمیندار و تجاری و فکری.
سرمایۀ اصلی اشرافیت فکری "سواد و قلم" بود. دانایی و نگارش به افرادی که اشرافیت فکری را تشکیل میدادند، قدرت میبخشید و متمایزشان میکرد از دیگران. روحانیت در جهان قدیم مهمترین مصداق اشرافیت فکری بود. در جهان جدید هم روشنفکران و اهل قلم کم و بیش از همان منزلت اشرافیت فکری جهان قدیم برخوردار بودهاند.
طنز ماجرا اینجاست که امروزه، علاوه بر سنتگرایانِ مدافعِ جهان قدیم، پارهای از میراثخوارانِ روشنفکران و فیلسوفان و دانشمندانی که چندصد سال قبل به روحانیان انتقاد میکردند که چرا فقط شما باید از حق گفتن و نوشتن برخوردار باشید، اکنون خودشان از گفتن و نوشتنِ دیگرانی شاکی هستند که تا دیروز فاقد تریبون بودند.
گفتن و نوشتن و تریبون داشتن در عصر اینترنت به امکانی عمومی بدل شده است. اگر صدای ما در روزگار کنونی چنانکه باید به گوش خلقالله نمیرسد، شاید یک علتش هم این باشد که ما حرف چندان مهم و جذابی نداریم و صدایمان فقط در بیصداییِ دیگران مشتری پیدا میکند.
اگر در عرصۀ عمومی بساط خفقان اکثریت و چهچهه زدن اقلیت جمع (برچیده) شد و همه امکان حرف زدن پیدا کردند و صدای ما همچنان به گوش رسید، آن وقت است که میتوانیم به خودمان ببالیم که اقبال ما ناشی از ادبار دیگران نبوده است.
انصاف، حاقّ دموکراسی است و به حکم انصاف، همگان باید از حق گفتن و نوشتن در عرصۀ عمومی برخوردار باشند. عصری که اقلیتی قلیل در نشریات مینوشتند و مردم چیزی برای خواندن نداشتند مگر نوشتههای آن اقلیت، سپری شده است.
نوشتههای اقلیتِ صاحب قلمِ دهههای قبل نیز چندان خالی از گزارههای کاذب نبود. کافی است نشریات دهههای شصت و هفتاد شمسی را تورق کنیم تا ببینیم در آن دوران نیز اسب دروغ بهتاخت میتاخت و تازه دروغگویانِ مهم و مؤثر به سرعت و سهولت دوران کنونی رسوا نمیشدند.
رابعاً این دغدغه که اینترنت امکان انتشار گستردۀ "دروغ" را فراهم کرده، نباید ما را از این حقیقت مهم غافل کند که اینترنت امکان توزیع گستردۀ "حقیقت" را هم مهیا کرده است. الان امکان نظارت افکار عمومی بر گفتار و کردار مقامات سیاسی و چهرههای شاخص اجتماعی و فرهنگی به مراتب بیشتر شده است.
در چنین فضایی، راست و دروغِ سخنِ افرادِ تاثیرگذار در جامعه، سریعتر از قبل معلوم میشود. در دورانی که اینترنتی در کار نبود، سالها باید میگذشت تا عاقبت معلوم شود نامۀ چارلی چاپلین به دخترش صحت ندارد ولی الان جعلی بودن چنین نامهای ظرف بیستوچهار ساعت معلوم میشود.
پیامبر اسلام فرموده است" «حسبُک مِن الکذبِ ان تُحَدِّثَ بکلِّ ما سَمِعتَ» (در دروغگویی تو همین قدر بس که هرچه شنیدهای نقل کنی). منتقدین اینترنت آزاد میگویند فضای مجازی عرصۀ تبادل و تکثیر چنین نقل قولهایی است. بله، ولی چنین خصلتی در ما آدمها نوظهور نیست. در دهههای شصت و هفتاد هم در محافل خانوادگی و دوستانه، در صف نان و مرغ، داخل تاکسی و اتوبوس، شنیدههای ناموثق زیاد رد و بدل میشد.
اصلاً رسانۀ "شایعه" در ایران و در کل جهان، محصول "تمایل آدمی به نقل شنیدهها" بود؛ شنیدههایی که بعضی از آنها طبیعتا کاذب بودند. امروزه که اینترنت در دسترس اکثر مردم جهان قرار دارد، گزارههای کاذب در گسترهای وسیعتر پراکنده میشوند اما گزارههای صادق هم با شدت و وسعت بیشتری در جهان توزیع میشوند.
اینترنت اسبی نیست که فقط به دروغگویان سواری بدهد؛ راستگویان را هم به کار میآید. در قیاس با عصر حجر و عصر قجر، امروزه ماه زودتر از پشت ابر بیرون میآید. مهم نحوۀ استفاده از رسن اینترنت است. اینترنت تنها طنابی نیست که با آن قومی درونِ چَه شدهاند.
خامساً اگرچه حساسیت به دروغپردازی عامۀ مردم حساسیتی نیکو است، ولی آیا دروغپردازی فقط حق قدرتمندان است؟ همین دو دهه قبل، فلان روزنامۀ مشهور جریان راست رادیکال برای افشای "نیمۀ پنهان" زندگی روشنفکران و هنرمندان این دیار مستمراً دروغپردازی میکرد.
کسانی که امروز نسبت به دروغپردازی خواسته یا ناخواستۀ مردم علیه نهادهای رسمی انتقاد دارند، آیا زمانی که نشریاتِ همسو با این نهادها علیه افرادِ فاقدِ مقام و مسند دروغپردازی میکردند، این قدر به دروغ گفتن حساسیت داشتند؟
آیا انتقاد از فراگیر شدن دروغ در جامعه در اثر دسترسی روزافزون مردم به اینترنت، نوعی اعتراض به خارج شدن انحصار دروغگویی از دست جریان سیاسی و فرهنگی غربستیزِ این کشور نیست؟
اگرچه نقد غالباً نیکوست ولی چون "نقد صوفی نه همه صافیِ بیغش باشد"، هیچ بد نیست که مدافعان محدودیت اینترنت در ایران، پاسخ این سؤال را برای افکار عمومی روشن کنند که خمپارۀ دروغ کلاً بد است یا فقط وقتی بد است که به سمت علائق و منافع آنها هدفگیری شده باشد؟