عشق بهتر است یا دوستی؟ شاید هیچوقت نتوانیم جواب قاطعی به این سوال بدهیم، بااینحال، تحقیقات فراوانی دربارۀ احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی نشان میدهند که روابطِ دوستانۀ پایدار و امن نقش بیبدیلی در سلامت ما انسانها دارند.
در واقع، بیراه نیست اگر بگوییم که ماجراجوییهای عاشقانۀ دوران جوانی، بیشتر به درد فیلمها و رمانهای رمانتیک میخورد، تا زندگی واقعبینانه. معنایش این نیست که نباید عاشق شد، اما عشق بدون ایجاد نوعی دوستیِ عمیق و آرامشبخش، معمولاً به جایی نمیرسد.
به گزارش عصرایران به نقل از ترجمان علوم انسانی، آرتور بروکس در آتلانتیک نوشت:
تلفنی به پدرم گفتم: «فکر کنم همسر آیندهام را دیده باشم، اما مشکلاتی در میان است». دقیقش این بود: بانوی مورد نظر را در سفری یکهفتهای به اروپا ملاقات کردم، در اسپانیا زندگی میکرد، چند باری همدیگر را دیدیم، اما یک کلمه حرف مشترک نداشتیم.
مشخص است که به پدر متعجبم گفتم: «فکرش را هم نمیکند که بخواهم با او ازدواج کنم». اما بیستوچهار ساله بودم و عاشق، و هیچ یک از این موانع نمیتوانست جلوی ورود من به یک ماجراجویی افسانهای خیالانگیز را بگیرد. بعد از گذشت یک سال با تنها دو دیدار کوتاه دلسردکننده، کارم را در نیویورک کنار گذاشتم و به بارسلونا رفتم تا زبان اسپانیایی یاد بگیرم و امید داشتم وقتی حرفم را بفهمد، دوستم داشته باشد.
عاشقشدن «طوفانوطغیان»۱ بود: گاه سراسر سرمستی و گاه پرخطر و دلهرهآور و فرساینده. رابطۀ دورادوری که پیش از نقلمکانم به اسپانیا داشتیم، حالا پر شده بود از تماسهای تلفنی پرهولوولا، نامههای ناخوانا و سوءتفاهمهای همیشگی.
بیشک نیاز نبود یک متخصص علوم اجتماعی با مدرک دکتری -منِ آیندهام- پیدا شود و برای منِ آن روزم سخنرانی کند و شواهد علمی بیاورد که در اولین مراحل عشقوعاشقیهای افسانهایْ ناکامی بسیار است. برای نمونه، اگر به من نشان میدادند که «باورهای قضاوقدری» دربارۀ نیمۀ گمشده و پیوندهای عاشقانۀ آسمانی، وقتی با اضطرابِ وصال۲ همراه شود، باعث میشود نتوانیم همدیگر را ببخشیم و با هم کنار بیاییم، میگفتم: «خب، به درک».
عاشقشدن ممکن است شورانگیز باشد، اما بهخودیِ خود، کلید رسیدن به خوشبختی نیست. شاید دقیقتر آن باشد که بگوییم عاشقشدن هزینۀ اولیهای است که برای به دستآوردن خوشبختی میپردازیم: مرحلهای شورانگیز، اما پرتنش که برای رسیدن به روابطی واقعاً رضایتبخش باید آن را تحمل کنیم.
عشق شورمندانه -دورهای که در عشق غرق میشویم- اغلب عنان مغز را در دست میگیرد، به گونهای که هم قادر است فرد را تا قلۀ غرور بالا بکشد و هم او را در درۀ نومیدی بیفکند. بله، هیجانآور است، اما به ندرت با رضایتمندی همراه است؛ در واقع، طی برخی دورههای تاریخی، عشق با خودکشی هم ارتباط نزدیکی داشته است.
و البته، علم نشان داده که عشق افسانهای از بهترین نویدها برای رسیدن به خوشبختی است. تحقیقات در زمینۀ رشد انسان در دانشگاه هاروارد از اواخر دهۀ ۱۹۳۰، ارتباط میان عادات افراد و سلامت آیندۀ آنها را تأیید کرده است. بسیاری از الگوهایی که در این مطالعه کشف شدهاند، مهم اما پیشبینیپذیر بودند: شادترین و سالمترین آدمها در کهنسالی هرگز لب به سیگار نزده بودند (یا در جوانی آن را ترک کرده بودند)، ورزش میکردند، کم مینوشیدند یا اصلاً نمینوشیدند و از نظر ذهنی خود را فعال نگه میداشتند و بسیاری الگوهای دیگر. اما این عادتها در مقایسه با یک عادت بزرگ رنگ میبازند: مهمترین نویدبخشِ شادی در کهنسالی داشتنِ روابط باثبات است؛ و بهویژه، برخورداری از یک همراهیِ افسانهای بلندمدت. سالمترین هشتادسالهها کسانی هستند که در پنجاهسالگی بیشترین رضایت را از روابط خود داشتهاند.
به بیان دیگر، رمزِ خوشبختی عاشقشدن نیست؛ عاشق ماندن است. نه به آن معنا که از نظر حقوقی به یکدیگر وصل باشیم: تحقیقات نشان میدهند که متأهلبودن تنها دو درصد سعادت ذهنی آیندۀ زندگی را تأمین میکند. عنصر مهم احساس خوشبختیْ رضایت از رابطه است و رضایت به چیزی وابسته است که روانشناسان «عشق همراهانه» مینامند؛ عشقی که بیش از آنکه بر پستی و بلندیهای شورمندی متکی باشد، بر مهرورزی باثبات، درک متقابل و تعهد متکی است.
شاید فکر کنید «عشق همراهانه» کمی توی ذوق میزند. من هم اولینباری که آن را شنیدم همین حس را داشتم، همان زمان که در پی کمدی افسانهای بچگانهای بودم که پیشتر توصیفش کردم. خیالتان را راحت کنم، مانند شوالیهای سرگردان به بارسلونا نرفتم تا به «عشق همراهانه» دست یابم.
اما داستانم را برایتان کامل تعریف میکنم: بله را گرفتم؛ در واقع، گفت: سی (در زبان اسپانیایی به معنی «بله»)۳، و حالا سی سال است که در کمال خوشبختی کنار هم زندگی میکنیم. میزان ارتباط ما افزایش یافته است –دستِکم بیست بار در روز برای هم پیام میفرستیم- و انگار همهاش این نیست که یکدیگر را دوست داشته باشیم؛ از هم خوشمان نیز میآید. او که عشقِ افسانهایِ اول و همیشۀ من بوده، بهترین دوستم نیز هست.
اینکه عشق همراهانه در دوستی ریشه دارد سبب میشود شادی حقیقی به بار آورد. عشق شورمندانه که مبتنی بر جذابیت است اغلب بعد از دوران تروتازگی رابطه دوامی ندارد. عشق همراهانه روی آشنایی تکیه دارد. پژوهشگری خلاصۀ این شواهد را در ژورنال مطالعات خوشبختی۴ بهشکلی بیپرده بیان میکند: «مزایای ازدواج برای احساس خوشبختی در افرادی بسیار بالاتر است که همسرشان را بهترین دوست خود نیز میدانند».
بهترین دوستها از همراهی یکدیگر لذت میبرند، راضی هستند و معنا مییابند. آنها سبب میشوند دیگری بهترینِ خود باشد؛ مهربانانه سربهسر یکدیگر میگذارند؛ از با هم بودن کیف میکنند. معروف است که رئیسجمهورِ سیاُم ایالات متحده، کالوین کولیج و همسرش، گریس، چنین رفاقتی با هم داشتند. طبق یکی از داستانها (که شاید ساختگی باشد)، وقتی رئیسجمهور و همسرش در حال گردش در یک مزرعۀ پرورش طیور بودند، خانم کولیج -آنقدر بلند که صدایش به گوش رئیسجمهور هم برسد- به مرغدار گفته است: چقدر جالب که این همه تخممرغ را فقط یک خروس بارور کرده است. مرغدار پاسخ داده که خروسها این کار را هر روز بارها و بارها انجام میدهند.
آنگاه گریس کولیج با لبخندی به کشاورز گفته است: «لطف میکنی اگر این را برای آقای کولیج هم توضیح بدهی». رئیسجمهور، با اشاره به این حرف، پرسیده آیا خروس هر بار فقط به یک مرغ خدمات میدهد؟ مرغدار پاسخ داده خیر، هر خروس مرغهای بسیار زیادی دارد. رئیسجمهور گفته است: «لطف میکنی اگر این را برای خانم کولیج هم توضیح بدهی».
بحث خروسهای هوسران به کنار، گویا افسانۀ عشق همراهانه زمانی بیشترین شادی را برای افراد به ارمغان میآورد که تکهمسری در میان باشد. این ادعا را در مقام یک دانشمند علوم اجتماعی مطرح میکنم، نه در مقام یک آموزگار اخلاق: در سال ۲۰۰۴، تحقیقی روی ۱۶۰۰۰ بزرگسال امریکایی نشان داد از نظر مردان و زنان به یک میزان، « بالاترین میزان خوشبختی در سال گذشته در روابطی تجربه شده بود که فقط یک شریک جنسی داشتند».
البته دوستی عمیق همراهانه میتواند انحصاری نباشد. در سال ۲۰۰۷، محققان دانشگاه میشیگان دریافتند افراد متأهل ۲۲ تا ۷۹سالهای که میگفتند دستکم دو دوست صمیمی دارند -یعنی دستکم یک دوست به جز همسر خود- در مقایسه با زوجهایی که خارج از رابطۀ با همسرشان، دوست صمیمیای نداشتند، رضایت از زندگی و عزتنفس بیشتر و افسردگی کمتر است. به عبارت دیگر، عشق همراهانۀ بلندمدت شاید برای احساس خوشبختی ضروری باشد، اما کافی نیست.
تعجبی ندارد که من دوست دارم آثار شکسپیر، پابلو نرودا و الیزابت برت براونینگ دربارۀ عشق شورمندانه را بخوانم ولی افسانۀ اسپانیایی خودم را میگل دو سروانتس بهتر از همه وصف میکند. سروانتس در دُن کیشوت این ترانه را از زبان قهرمان داستانش برای معشوقش، دولسینی، میخواند:
کبوتر توبوزی آسمانی، دولسینی رویایی
تو هست و نیست من را برای خود میخواهی؛
تصویر تو همینجاست، حکشده در روح من؛
با هم یکی گشتهایم، یک روح در دو بدن.
این ترانه شدت عشق شورمندانه را بهخوبی نشان میدهد. اما وقتی پای خوشبختی به میان آید، باید جلوی فردریش نیچهای سر تعظیم فرود آورد که شاعر نیست و مینویسد: «نبود عشق نیست که ازدواجهایی سرشار از ناخشنودی به بار میآورد، نبود دوستی است که چنین میکند». درست است، نیچه هرگز ازدواج نکرد و گفتهاند در سه بار خواستگاری از یک زن دست رد به سینهاش خورد (انگار، نیهیلیسم چندان هم جذاب نیست). بااینهمه، حرف او درست است.
تمام این دادهها و مطالعات را هم که کنار بگذارم، بهترین شاهدی که دربارۀ شادی و عشق شورمندانه دارم زندگی خودم است. سه دهه از شمشیربازی در آن آسیاب بادی افسانهای باورنکردنی میگذرد و در این مدت، دولسینی من در روزهای خوب و بد بسیاری کنارم بوده است. با هم لذت میبریم و با هم میترسیم؛ مثلاً میترسیم یکی از سه فرزندمان کار احمقانهای انجام دهد، برای نمونه به دنبال عشقی شورمندانه راه خود را بگیرد و به اروپا برود. امیدواریم دهههای بعدی زندگی را نیز با عشق و دوستی در کنار هم سپری کنیم. و دعا میکنم، چهرۀ زیبای او آخرین چیزی باشد که قبل از چشم بستن از این جهان میبینم: تصویر تو همینجاست، حکشده در روح من.
***
پینوشتها:
• این مطلب را آرتور بروکس نوشته و در تاریخ ۱۱ فوریه
۲۰۲۱ با عنوان «The Type of Love That Makes People Happiest» در وبسایت
آتلانتیک منتشر شده است. و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
با عنوان «خوشبختشدن بدون عشق سخت است، بدون دوست، ناممکن» با ترجمۀ نجمه
رمضانی منتشر کرده است.
•• آرتور بروکس (Arthur Brooks) استاد مدرسۀ
کسبوکار دانشگاه هاروارد، عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ آتلانتیک و میزبان
پادکست «هنر خوشبختی» است.
[۱] جنبش ادبی در آلمان در نیمۀ دوم قرن هجده میلادی که به مقابله با نویسندگان جبهۀ روشنگری برخاست [مترجم].
[۲]
attachment anxiety: نوعی از استرس و فشار روانی که در رابطه با دیگرانِ
مهم تجربه میشود و در مراحلِ اولیۀ روابط عاشقانه در اوج خود است [مترجم].
[۳] Sí، در زبان اسپانیایی به معنی «بله».
[۴] Journal of Happiness Studies
عصرایران؛ دکتر محمود سریع القلم ( استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر توسعه) - چاپلوسی
در ذاتِ بشر است؟ بررسی جوامعی مانند کرۀ جنوبی، دانمارک، سنگاپور و سوئیس
شکی به جای نمیگذارد که انسان ها چاپلوسی را می آموزند.
شاید چاپلوسی با دروغ، حیله گری، اغراق، ترس و عصبانیت فرقی نداشته باشد زیرا که عموم این ویژگیهای منفی را انسانها در ساختارهایی که زندگی میکنند، میآموزند، به آن عادت میکنند، در ناخودآگاهشان به طور خودکار وارد مینمایند و سپس به نسلهای بعدی منتقل میکنند.
از این رو، اگر بخواهیم ساختار چاپلوسی را واکاوی کنیم ضرورتاً باید
محیطی را مطالعه کنیم که انسانها در آن پرورش یافته و این عادت را درونی
میکنند. تعریفِ استاندارد چاپلوسی (Sycophancy)، بزرگ نشان دادن، خاص
معرفی کردن و موفق جلوه دادن یک مقام دولتی یا معروف برای کسبِ امتیاز است.
هرچند امتیاز میتواند شامل موارد مختلفی باشد ولی انتهای
چاپلوسی، دسترسی به پول و امکانات مادی است. اگر هدفِ اولیه چاپلوسی را به
قدرت رسیدن وسِمَت پیدا کردن تلقی کنیم، خودِ سِمت و مقام نیز به پول،
امکانات و تسهیلات منتهی میشوند. به نظر میرسد چاپلوسی را میتوان در دو
علتِ زیر واکاوی کرد:
تقریباً عموم کشورهای جهانِ سوم دارای اقتصاد دولتی هستند. به این معنا
که فرصتهای ثروتمند شدن، سرمایهگذاری، دسترسی به امکانات و تضمین معاش در
زندگی با نوعی ارتباط با دستگاه دولتی آمیخته است.
اگر شهروندی در
نروژ، آلمان، ژاپن و کره جنوبی، که کشورهای توسعه یافته قلمداد میشوند،
بخواهد ثروتمند شده یا از امکانات مالی و تضمین معاش بهرهمند شود، ضروری
است که خود به تاسیس و مدیریت یک بنگاه اقتصادی مبادرت ورزد. دولت و حاکمیت
در این کشورها، قانونگذار و مجری قانون و ناظر بر مقررات هستند و ثروت
توزیع نمیکنند.
اما در نیجریه، اردن یا بولیوی، ثروت و امکاناتِ کشور
در اختیار دستگاه دولتی است. اقتصادِ دولتی و گسترۀ وسیع امکانات دولتی در
ذات خود، چاپلوسی را پرورش میدهند.
اتفاقاً دولتهای جهان سوم به
خوبی متوجه شده اند که آبراهام مازلو سخن دقیقی میگوید که اولین و
فوریترین نیاز انسانها به پول، اشتغال، مسکن و غذا است. اگر دولتی این
نیازهای اولیه را به دست گیرد و کنترل و شدت و ضعف تامین این نیازها در
اختیار دستگاههای دولتی باشد به راحتی میتواند جامعه را تحت قیمومیت خود
در آورد.
این ساختار اقتصادی به عنوان مثال در کوبا، تفاوتهای
کهکشانی با ژاپن دارد که هزاران کارآفرین فکر میکنند، نوآوری میکنند و در
بنگاههای خود، دهها هزار نفر را به موجب مهارت و تخصص استخدام میکنند
به طوری که 92 درصد مردم ژاپن برای بخش خصوصی کار میکنند.
این در حالی
است که معاش و زندگی اقتصادی 77 درصد مردم کوبا در بخش دولتی است. کرۀ
جنوبی هماکنون یکی از رقابتیترین، حرفهایترین و تخصصیترین کشورها در
جهان محسوب میشود. بی دلیل نیست که 90 درصد مردم آن برای بخش خصوصی کار
میکنند.
در آلمان و آمریکا نیز حدود 87 درصد مردم در استخدامِ بخش
خصوصی هستند. البته این تحلیل به آن معنا نیست که در سوئیس، آلمان یا کرۀ
جنوبی، چاپلوسی تعطیل است بلکه فرهنگ و رفتارِ مسلط نیست (Mainstream) و
درصدِ قابل توجهی از مردم میآموزند و در ناخودآگاه آنها ثبت میشود که
معیشت و امکانات در زندگی، نتیجۀ کار، زحمت و رقابتِ فکری است.
سرنوشتِ
ملتها با فرهنگ، خُلقیات و اندیشههای اکثریت آنها شکل میگیرد. در همه
کشورها، متقلب، حیلهگر، فاسد، چاپلوس، دروغگو، قانون شکن، ناجوانمرد و بی
پِرنسیپ وجود دارد اما سوال این است که آیا این گروه 80 درصد جامعه است یا
10 درصد جامعه؟ طبعاً با 80 درصد حیلهگر نمیتوان جامعه ای سالم بنا کرد.
ب: فرصتهای شهرت و کسب اعتبار
اگر فرصت شهرت و اعتباریابی در هنر، علم، نویسندگی، ادبیات و هر نوع
فعالیتِ اجتماعی و مدنی با نظارت، امکانیابی و منابع مالی انحصاری نهادهای
دولتی آمیخته شده باشد خود به خود در ذات خود درجهای از تمجیدهای
بیپایه، استفاده از واژگان اغراق آمیز و چاپلوسی را به همراه خواهد داشت.
موقعیتِ
ملی و جهانیِ فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، ارتباطی به دولت آلمان ندارد.
موقعیت بازیگر سینما آنتونی هاپکینز، ارتباطی به دولت انگلستان یا آمریکا
ندارد. موقعیت رمان نویس ژاپنیها روکی موراکامی، ارتباطی به دولت ژاپن
ندارد. توماس فریدمن اعتبار روزنامه نگاری خود را از دولت آمریکا اخذ نکرده
است. دولت انگلستان در شوکتِ تاریخی آلفرد هیچکاک نقشی ایفا نکرد.
اگر
در ناخودآگاه جامعۀ هنرمندان، نویسندگان، دانشگاهیها و حرفهایهای دیگر
رسوب کرده باشد که راهِ دستیابی به پول و شهرت از طریق ارتباطات دولتی است،
خود به خود توجیههای اغراقآمیز، موفق خطاب کردن مدیران ناکارآمدِ دولتی،
نادیده گرفتن Fact ها، تحریفِ آمار، طرح ارادتهای غیر واقعی و تایید
بیپایۀ مدیران دولتی، به فرهنگ عمومی تبدیل میشود. افراد میآموزند که
پلههای ترقی را با استفاده از واژگان پر طمطراق و تعظیم و قیام در برابر
مدیران، میتوان راحت و بی هزینه طی نمود.
در کشورهای جهان سوم که
نهادِ دولت بر هر نوع ارتقایی تسلط و نظارت دارد، این فرهنگ به تدریج عمومی
شده و شهروندان با محافظه کاری و لطیفه گویی از آن عبور میکنند. در
دستگاهها و وزارتخانههایی که منابع مالی قابل توجه و ارزهای خارجی در
اختیار دارند، صنعتِ چاپلوسی پیشرفتهتر شده و غلظتِ فریب و میزانِ تمجید
پیچیده تر میشوند. متملق مثلاً مدیر را در خواب میبیند یا موفقیتهایی را
به او نسبت میدهد که اصلاً وجود خارجی ندارند. بعد از مدتی، متملق و
دریافت کنندۀ تملق هر دو در توهم زندگی میکنند.
این در حالی است که
خانم مِرکل با مدیریتی آرام و محاسبه شدهای در شرایط بحرانی اعم از سیاسی
و اقتصادی اروپا، در معرض چنین تملقاتی قرار نگرفته است. مردم آلمان بر
اساس وظایف قانونی، خانم مرکل را ارزیابی میکنند و معمولاً در جامعه ای
مانند آلمان، متملق طرد میشود.
چند نکته:
چاپلوسی محصول ساختارهای ناکارآمد و متمرکز است. به میزانی که در یک
جامعه، امکانات، منابع و فرصتها متمرکز و نزد دولت باشند، به همان میزان
میتوان انتظار داشت چاپلوسی در فرهنگ، عمومی گردد.
تمرکز در ذات
خود، بی عدالتی میآورد؛ چه این تمرکز نزد دولت باشد چه تمرکزِ ثروت نزد یک
درصدِ جامعه. از این رو برای اندازه گیری پیچیدگی و غلظتِ چاپلوسی، فهمِ
ساختارِ اقتصادی یک جامعه، قدمِ اولِ شناخت است.
متملق به یک امیدی
تملق میکند: یا میخواهد به سمت و مقام و قدرت برسد یا در نهایت به پول و
امکانات و ثروت و منابع ارزی و حقِ ماموریت. در هر دو صورت، چاپلوس
میخواهد نیازهای خود را برآورد کرده و احیاناً به امکانات و قدرت بیشتر،
طمع دارد.
در عین حال، در کشورهای جهانِ سوم که تمرکز ثروت و قدرت
وجود دارد، یک اتفاقِ تعیین کنندۀ دیگری نیز شکل میگیرد: ظهورِ یک اکثریتِ
ضعیف با اعتماد به نفس بسیار پایین. چاپلوس در عین اینکه طمع دارد و محتاج
است از مناعت طبع و شخصیت والا برخوردار نیست. حاضر است به هر رفتاری تن
دهد، تا سمت خود را حفظ کند و به رقمهای بالاتری برسد. چاپلوس آگاهانه
دروغ میگوید و حیله به کار میبرد. چاپلوس و دریافت کنندۀ چاپلوسی، هردو
محصولِ یک ساختار معیوبِ اقتصادی و فرهنگی هستند.
یک نظامِ اقتصادی
سالم، شهروندانِ سالم به ارمغان خواهد آورد. اقتصادِ سالم، ثبات سیاسی نیز
به همراه میآورد. عدالت اجتماعی نیز در سایه اقتصادی سالم به دست میآید.
مادامی که کشورهای جهان سوم، پارادایم حکمرانی خود را بر تمرکز ثروت، قدرت و
رانت بنا کرده باشند نه تنها نمیتوان در انتظارِ شهروندانِ مدنی نشست،
بلکه اهدافی مانند آزادی فکری و دموکراسی نیز رویایی بیش نخواهند بود.
کارِ
لازم فرهنگی در جهان سوم این است که تملق و فرصت طلبی در فرهنگ عمومی
مذموم شناخته شوند. اما کلیدِ تقابل با چاپلوسی، سالم سازی ساختار اقتصادی
از یک طرف و اعتباریابی اشخاص از طریق زحماتِ خود آنها از طرف دیگر است.
عصر ایران -آنگاه که امام علی (ع) ، مالک اشتر را به حکوت مصر گمارد، نامه ای به او نوشت که عهدنامه حکومتگری است. این نامه، حاوی اصول حکومت و مدیریت است و خواندن آن به هر که مسوولیتی در هر سطحی دارد - از عالی ترین مناصب حکومتی تا مدیریت یک شرکت کوچک - افق بازتری می دهد.
بند بند نامه، که 14 قرن پیش نوشته شده است، چنان تازه و بدیع است که آن را به دستورالعملی برای مدیریت در همه زمان ها و مکان ها تبدیل کرده است.
مالک اشتر، در مسیر مصر توسط عوامل معاویه مسموم شد و به شهادت رسید. مالک اشتر در سریال امام علی(ع)
خلاصه ای از این نامه را که در برگیرنده مهم ترین بخش های این سند پر افتخار انسانی است، می خوانید:
به نام خداوند بخشاینده مهربان
این فرمانی است از بنده خدا، علی امیرالمؤمنین به مالک بن حارث اشتر نخعی در پیمانی که با او می نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد.
او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها فرمان می دهم. او را فرمان می دهم که زمام نفس خویش در برابر شهوت ها به دست گیرد و از سرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.
ای مالک! مهربانی به مردم و دوست داشتن آن ها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز.
چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان (مردم) دو گروهند یا هم کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.
از مردم خطاها سر خواهد زد و لغزش هایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.
هر گاه کسی را بخشودی، از کرده خود پشیمان مشو و هر گاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش.
هرگز به خشمی، که از آن، امکان رهایی هست، مشتاب و مگوی که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود. زیرا، چنین پنداری سبب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست.
هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آن ها توانایی نیست.
هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خدا دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.
باید که محبوب ترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانه روی سازگارتر بود و با عدالت دم سازتر و خشنودی مردم را در پی داشته باشد زیرا خشم توده های مردم، خشنودی نزدیکان را زیر پای بسپرد و حال آن که، خشم نزدیکان اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد.
خواص و نزدیکان کسانی هستند که به هنگام فراخی و آسایش بر دوش والی باری گران اند و چون حادثه ای پیش آید کمتر از هر کس به یاری اش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والی می طلبند و اگر عطایی یابند، کمتر از همه سپاس می گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش می پذیرند. در برابر سختی های روزگار، شکیبایی شان بس اندک است. اما ستون دین و انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد.
تا توانی عیب های دیگران را بپوشان، تا خداوند عیب های تو را که خواهی از مردم مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر کینه ای را بگشای و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مکن. زیرا سخن چین، خیانتکار است، هر چند،خود را چون نیک خواهان وانماید.
با بخیلان رای مزن که تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان، زیرا حرص و طمع را در چشم تو می آرایند.
باید که برگزیده ترین وزیران
تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایی
که خداوند بر دوستانش نمی پسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این
سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند، سپس،
از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشده ای،
شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد.
بهترین چیزی که حسن ظن والی را نسبت به مردمش سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق مردم و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایی که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن مردم برای تو فراهم آید. زیرا حسن ظن آنان، رنج بسیاری را از تو دور می سازد.
با دانشمندان و حکیمان، فراوان، گفتگو کن.
بدان، که مردم را صنف هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و از یکدیگر بی نیاز نباشند:
- لشکریان، به فرمان خدا دژهای استوار مردم اند و زینت حاکمان.
دین به آن ها عزت یابد و راه ها به آن ها امن گردد و کار مردم جز به آن ها
استقامت نپذیرد. و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای
ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان
آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد.
- این دو صنف، برپای نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان و کارگزاران و دبیران اند، اینان عقدها و معاهده ها را می بندند و منافع حکومت را گرد می آورند و در هر کار، چه خصوصی و چه عمومی، به آن ها متکی توان بود.
- این ها که برشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران
که گردهم می آیند و تا سودی حاصل کنند، بازارها را برپای می دارند و به
کارهایی که دیگران در انجام دادن آن ها ناتوان اند امور مردم را سامان می
دهند.
- آن گاه، صنف فرودین، یعنی نیازمندان و مسکینان اند و سزاوار است که والی آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند.
در
نزد خداوند، برای هر یک از این اصناف، گشایشی است. و هر یک را بر والی حقی
است، آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد.
از لشکریان خود آن را که در نظرت نیک خواه ترین آن ها به خدا و پیامبر او و امام توست، به کار برگمار. اینان باید پاکدامن ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آن ها پوزش خواهند، آرامش یابند. به ناتوانان، مهربان و بر زورمندان، سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیزد و نرمیشان برجای ننشاند.
باید که بهترین مایه شادمانی والیان برپای داشتن عدالت
در بلاد باشد و پدید آمدن دوستی در میان افراد مردم. و این دوستی پدید
نیاید، مگر به سلامت دل هاشان. ونیکخواهی شان درست نبود، مگر آنگاه که برای
کارهای خود بر گرد والیان خود باشند و بار دولت ایشان را بر دوش خویش
سنگین نشمارند.
پس امیدهایشان را نیک برآور و پیوسته به نیکیشان
بستای و رنج هایی را که تحمل کرده اند، همواره بر زبان آر، زیرا یاد کردن
از کارهای نیکشان، دلیران را برمی انگیزد و از کارماندگان را به کار ترغیب
می کند ان شاء الله.
در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی با آن ها. و بی مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رای خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، گونه ای از ستم و خیانت است.
کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربه و حیا
هستند...در ارزاقشان بیفزای، زیرا فراوانی ارزاق، آنان را بر اصلاح خود
نیرو دهد و از دست اندازی به مالی که در تصرف دارند، باز می دارد و
جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان بگمار. زیرا مراقبت
نهانی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق مردم وامی
دارد.
هر گاه یکی از کارگزاران دست به خیانت گشود
باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده
است، بازخواست نمایی. سپس، خوار و ذلیلش سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ
تهمت را بر گردنش آویزی.
در کار خراج (مالیات) نیکو نظر کن، به گونه ای که به
صلاح خراجگزاران باشد... ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشی،
زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین را
آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر
اندکی. هرگاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا
دگرگون شدن زمین، چون در آب فرو رفتن آن یا بی آبی، شکایت نزد تو آوردند،
از هزینه و رنجشان بکاه، آنقدر که امید می داری که کارشان را سامان دهد.
چه
بسا کارها پیش آید که اگر رفع مشکل را بر عهده خود مردم گذاری، به خوشدلی
به انجامش رسانند. زیرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش نهی،
انجام دهند.
سپس، به دبیرانت نظر کن و بهترین آنان را بر کارهای خود بگمار و نامه هایی را که در آن تدبیرها و اسرار حکومتت آمده است، از جمع دبیران، به کسی اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر باشد... دبیر باید به پایگاه و مقام خویش در کارها آگاه باشد زیرا کسی که مقدار خویش را نداند، به طریق اولی، مقدار دیگران را نتواند شناخت. مباد که در گزینش آن ها بر فراست و اعتماد و حسن ظن خود تکیه کنی. زیرا مردان با ظاهر آرایی و نیکوخدمتی، خویشتن را در چشم والیان عزیز گردانند. ولی، در پس این ظاهر آراسته و خدمت نیکو، نه نشانی از نیکخواهی است و نه امانت... بر سر هر کاری از کارهای خود از میان ایشان، رئیسی برگمار. کسی که بزرگی کار مقهورش نسازد و بسیاری آن ها سبب پراکندگی خاطرش نشود. اگر در دبیران تو عیبی یافته شود و تو از آن غفلت کرده باشی، تو را به آن بازخواست کنند.
اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه وران بپذیر و درباره آن ها به کارگزارانت نیکو سفارش کن. خواه آن ها که بر یک جای مقیم اند و خواه آن ها که با سرمایه خویش این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج خود زندگی نمایند...اینان مردمی مسالمت جوی اند که نه از فتنه گری هایشان بیمی است و نه از شر و فسادشان وحشتی. در کارشان نظر کن، خواه در حضرت تو باشند یا در شهرهای تو. با این همه بدان که بسیاری از ایشان را روشی ناشایسته است و حریص اند و بخیل. احتکار می کنند و به میل خود برای کالای خود بها می گذارند، با این کار به مردم زیان می رسانند و برای والیان هم مایه ننگ و عیب هستند.
پس از احتکار منع کن که رسول الله(صلی الله علیه و آله) از آن منع کرده است و باید خرید و فروش به آسانی صورت گیرد و بر موازین عدل، به گونه ای که در بها، نه فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود. پس از آن که احتکار را ممنوع داشتی، اگر کسی باز هم دست به احتکار کالا زد، کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب عبرت دیگران گردد ولی کار به اسراف نکشد.
خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودین: کسانی که بیچارگان اند از مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمین گیران.در این طبقه، مردمی هستند سائل و مردمی هستند، که در عین نیاز روی سؤال ندارند. خداوند حقی برای ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که آن را رعایت کنی، پس، در نگهداشت آن بکوش. برای اینان در بیت المال خود حقی مقرر دار و نیز بخشی از غلات اراضی خالصه اسلام را، در هر شهری، به آنان اختصاص ده. زیرا برای دورترینشان همان حقی است که نزدیکترینشان از آن برخوردارند... کسانی از امینان خود را که خدای ترس و فروتن باشند، برای نگریستن در کارهای فقیران برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.
تیماردار یتیمان باش و غمخوار پیران از کار افتاده که بیچاره اند و دست سؤال پیش کس دراز نکنند.
برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان پردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد و بفرمای تا یاران و نگهبانان به یک سو شوند، تا مراجعه کنندگان بی هراس و بی لکنت زبان
سخن خویش بگوید که من از رسول الله(صلی الله علیه و آله) بارها شنیدم که
می گفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیردست نتواند بدون لکنت
زبان حق خود را از قوی دست بستاند.
اگر چیزی می بخشی، چنان بخش که گویی تو را گوارا افتاده است و اگر منع می کنی، باید که منع تو با مهربانی و پوزش خواهی همراه بود.
کار هر روز را در همان روز به انجام رسان، زیرا هر روز را کاری است خاص خود.
باید در اقامه فرایضی، که خاص خداوند است، نیت خویش خالص گردانی و در اوقاتی باشد که بدان اختصاص دارد. پس در بخشی از شبانه روز، تن خود را در طاعت خدای بگمار و اعمالی را که سبب نزدیکی تو به خدای می شود به انجام رسان و بکوش تا اعمالت بی هیچ عیب و نقصی گزارده آید، هر چند، سبب فرسودن جسم تو گردد. چون با مردم نماز می گزاری، چنان مکن که آنان را رنجیده سازی یا نمازت را ضایع گردانی، زیرا برخی از نمازگزاران بیمارند و برخی نیازمند. از رسول الله(صلی الله علیه و آله)هنگامی که مرا به یمن می فرستاد، پرسیدم که چگونه با مردم نمازگزارم؟ فرمود: به قدر توان ناتوان ترین آن ها و بر مؤمنان مهربان باش.
به هر حال، روی پوشیدنت از مردم به دراز نکشد، زیرا روی پوشیدن والیان از مردم خود، گونه ای نامهربانی است به آن ها و سبب می شود که از امور ملک آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختی ها و رنج های آنان آگاه شود؟
و بدان، که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در
ایشان خوی برتری جویی و گردنکشی است و در معاملت با مردم رعایت انصاف
نکنند. ریشه ایشان را با قطع موجبات آن صفات قطع کن. به هیچیک از اطرافیان و
خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده، مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی
بندند که صاحبان زمین های مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که
باید به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش
آنان نهند. پس لذت و گوارایی، نصیب ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره
تو گردد.
اجرای حق را درباره هر که باشد، چه
خویشاوند و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایی به خرج ده که خداوند
پاداش شکیبایی تو را خواهد داد.هر چند، در اجرای عدالت، خویشاوندان و
نزدیکان تو را زیان رسد.
اگر مردم بر تو به ستمگری گمان برد، عذر خود را به آشکارا با آنان در میان نه و با این کار از بدگمانی
شان بکاه، که چون چنین کنی، خود را به عدالت پروده ای و با مردم مدارا
نموده ای. عذری که می آوری سبب می شود که تو به مقصود خود رسی و آنان نیز
به حق راه یابند.
اگر دشمن ات تو را به صلح فراخواند، از آن روی برمتاب که خشنودی خدای
در آن نهفته است. صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج
برهاند و کشورت را امنیت بخشد. ولی، پس از پیمان صلح، از دشمن برحذر باش و
نیک برحذر باش. زیرا دشمن، چه بسا نزدیکی کند تا تو را به غفلت فرو گیرد.
پس دوراندیشی را از دست منه و حسن ظن را به یک سو نه و اگر میان خود و
دشمنت پیمان دوستی بستی و امانش دادی به عهد خویش وفا کن و امانی را که داده ای، نیک، رعایت نمای.
در برابر پیمانی که بسته ای و امانی که داده ای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک از واجبات خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید، در آن همداستان و همرای هستند، بزرگ تر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای به عهد را در میان خود لازم می شمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی را دریافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفته ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان مفریب. زیرا تنها نادانان شقی در برابر خدای تعالی، دلیری کنند.
پیمانی مبند که در آن تاویل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار کردن پیمان برای بر هم زدنش به عبارت های دو پهلو که در آن ها ایهامی باشد، تکیه منمای.
بپرهیز از خون ها و خونریزی های بناحق. زیرا هیچ چیز، بیش از خونریزی بناحق، موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد.
خداوند
سبحان، چون در روز حساب به داوری در میان مردم پردازد، نخستین داوری او
درباره خون هایی است که مردم از یکدیگر ریخته اند. پس مباد که حکومت خود را
با ریختن خون حرام تقویت کنی، زیرا ریختن چنان خونی نه تنها حکومت را
ناتوان و سست سازد، بلکه آن را از میان برمی دارد یا به دیگران می سپارد.
از خودپسندی و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگی به ستایش و چرب زبانی های دیگران، پرهیز کن، زیرا یکی از بهترین فرصت های شیطان است برای تاختن تا کردارهای نیکوی نیکوکاران را نابود سازد.
زنهار از این که به احسان خود بر مردم منت گذاری یا آنچه برای آن ها کرده ای، بزرگش شماری یا وعده دهی و خلاف آن کنی...خدای تعالی می فرماید: خداوند سخت به خشم می آید که چیزی بگویید و به جای نیاورید.
از شتاب کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آن ها بپرهیز و نیز، از سستی در انجام دادن کاری که زمان آن فرا رسیده است و از لجاج و اصرار در کاری که سررشته اش ناپیدا بود و از سستی کردن در کارها، هنگامی که راه رسیدن به هدف باز و روشن است، حذر نمای. پس هر چیز را به جای خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام رسان.
و بپرهیز از این که به خود اختصاص دهی، چیزی را که همگان
را در آن حقی است یا خود را به نادانی زنی در آنچه توجه تو به آن ضروری
است و همه از آن آگاه اند. زیرا بزودی آن را از تو می ستانند و به دیگری می
دهند.زودا که بینی که داد مظلومان را از تو می ستانند.
به هنگام خشم
خویشتندار باش و از شدت تندی و تیزی خود بکاه و دست به روی کس بر مدار و
سخن زشت بر زبان میاور و از این همه، خود را در امان دار باز ایستادن از
دشنام گویی و به تاخیرافکندن قهر خصم، تا خشمت فرو نشیند و زمام اختیارت به دستت آید.
از خدای می طلبم که به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هر مطلوبی مرا و تو را توفیق دهد به چیزی که خشنودیش در آن است، از داشتن عذری آشکار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیک در میان بندگانش و نشانه های نیک در بلادش و کمال نعمت او و فراوانی کرمش. و اینکه کار من و تو را به سعادت و شهادت به پایان رساند، به آنچه در نزد اوست مشتاقیم.
عصر ایران- بر اساس گزارشی از مایو کلینیک که یکی از معتبرترین مراکز و دانشگاه های علوم پزشکی جهان به شمار می رود، ورزش و فعالیت فیزیکی منظم به صورت روزانه قادر به ایمن سازی بدن در برابر ابتلا به نوع شدید کووید و به دنبال آن کاهش احتمال بستری شدن در بیمارستان است.
اخیرا مطالعه ای توسط مجله پزشکی ورزشی انگلیس به چاپ رسیده که در آن ابعاد متفاوت همین موضوع مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش به صورت مشترک و با همکاری تعدادی از دانشمندان آمریکایی به انجام رسیده است. طبق یافته های مطالعه می توان به این نتیجه رسید: آن دسته از بیماران مبتلا به کووید که قبل از ابتلا، به طور منظم ورزش می کردند، با پایین ترین احتمال بستری در بیمارستان و بخش مراقبت های ویژه و همین طور فوت رو به رو بودند.
در این پژوهش از داده های تقریبا 50 هزار نفر بیمار بزرگسال در
کالیفرنیا که از ژانویه سال 2020 تا پایان اکتبر همین سال مبتلا به کووید
شده بودند، استفاده شد.
به منظور اندازه گیری نسبتا دقیق سطح فعالیت،
محققان از هر بیمار خواستند که گزارشی از زمان ورزش خود طی بازه یک هفته
ارائه دهد. سپس تیم مطالعاتی فعالیت بدنی هفتگی را با پاسخ بدن هر یک از
بیماران به کووید- 19 تجزیه و تحلیل کردند. در ادامه مشخص شد که بیماران
غیر فعال (فعالیت بدنی کمتر از 10 دقیقه در هفته) با خطر بستری، پذیرش در
بخش مراقبت های ویژه و مرگ و میر بالاتری در مقایسه با بیماران فعال (حداقل
150 دقیقه فعالیت بدنی هفتگی) مواجه هستند.
حتی پس از کنترل متغیرهای اثرگذار دیگری مانند چاقی و مصرف سیگار در تجزیه و تحلیل داده ها نیز دیده شد که عدم تحرک به طرز قوی تری با افزایش احتمال بستری در بیمارستان، بستری در بخش مراقبت های ویژه و مرگ در ارتباط است. در این میان وضعیت بیمارانی که فعالیت بدنی متوسط داشتند، به مراتب از گروه بی تحرک ها بهتر بود.
دکتر رابرت ای سالیس پزشک خانواده و پزشکی ورزشی توضیح می دهد: برای آن که بتوانیم بدون استفاده از مکمل های غذایی و دارویی ایمنی بدن خود را در برابر کووید شدید و یا تهدید کننده حیات بالا ببریم، ورزش منظم و فعالیت بدنی روزانه از هر روشی بهتر خواهد بود.
به گفته سالیس بزرگسالان باید حداقل 150 دقیقه و حداکثر 300 دقیقه در هفته فعالیت بدنی با شدت متوسط یا 75 الی 150 دقیقه در هفته فعالیت بدنی شدید هوازی داشته باشند. به نظر می رسد که این میزان تحرک فیزیکی برای کاهش ریسک بستری در بیمارستان به دنبال ابتلا به کووید- 19 کفایت کند.
البته به کسانی که به پیاده روی علاقه مند هستند نیز پیروی از یک روتین 30 دقیقه ای روزانه به صورت منظم و برای 5 روز در هفته توصیه می شود. این عادت پسندیده نه تنها از انواع شدت یافته کووید- 19 پیشگیری خواهد کرد، بلکه می تواند در کاهش احتمال ابتلا و درمان شمار زیادی از بیماری های دیگر هم موثر واقع شود.
پژوهش دیگری در ماه ژوئن سال 2020 توسط موسسه ملی سلامت (یکی از شاخه های وزارت بهداشت و خدمان انسانی آمریکا) منتشر شد که ورزش منظم را به افزایش پاسخ سیستم ایمنی بدن مرتبط می دانست.
همچنین
در مطالعه ای مربوط به ماه مارس سال 2020 می خوانیم که شدت ورزش هم در عدم
ابتلا به انواع خطرناک کووید- 19 تعیین کننده است. برای مثال، پیاده روی
تند، 4 برابر بیشتر از پیاده روی کُند، احتمال ابتلا به کرونا را کاهش می
دهد. در این پژوهش بیش از 400 هزار بزرگسال انگلیسی با رده سنی میانسال
شرکت داشتند. اطلاعات کامل این بررسی علمی در وبگاه خبری ساینس دیلی منتشر شده است.
یکی از محققان و استادان تربیت بدنی دانشگاه لستر می گوید: ما پیش تر از
این می دانستیم که چاقی و ضعف بدنی از فاکتورهای تاثیرگذار اصلی در بروز
عوارض جدی ناشی از کووید- 19 هستند. اما این نخستین مطالعه ای است که نشان
می دهد حتی سرعت پیاده روی و در واقع شدت تحرک بدنی نیز بر کاهش خطر ابتلا
به بیماری کووید- 10 موثر خواهد بود. بله درست است، اگر می خواهید بدن خود
را علیه این پاندمی بیمه کنید، ورزش منظم مانند پیاده روی با سرعت بالا
بهترین گزینه محسوب می شود!
توجه پایانی: ورزش و پیاده روی، ریسک کرونا را صفر نمی کند؛ بلکه احتمال ابتلا را کاهش می دهد، یا در صورت ابتلا، از شدت آن می کاهد و احتمال مرگ را کاهش می دهد.
بیشتر بخوانید:
*7 عارضه جانبی تزریق واکسن کرونا
*«آسپرین» داروی معجزهآسای کرونا
*بایدها و نبایدهای خوراکی پس از دریافت واکسن کووید-19