واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

آشنایی با فلسفه و اندیشه های مونتنی

فلسفه و اندیشه های مونتنی
مونتنی می‌گوید من هویتی «چهل‌تکه» دارم که بی‌ساختمان و بی‌شکل است و هرلحظه مثل بُتِ عیّار به شکلی در می‌آیند. یعنی، «من یک منِ واحد و ثابت نیستم»، بلکه بی‌شمار «من» هستم که تنها تعدادی از آنها را می‌شناسم؛ من‌هایی متکثّر که در لحظه متغیّر هم هستند. و این واقعیت یعنی اینکه ما متعلّق به خودمان نیستیم، از خودْ بیگانه‌ایم، و بدین معنا، بَرده و حتی مُرده‌ایم؛ و اساساً زندگی نمی‌کنیم.

یادداشت زیر، متن مکتوب سخنرانی مسعود زنجانی، پژوهشگر فلسفه و ادبیات درباره‌ی کتاب «تَتَبُّعات» از مونتنی است. این سخنرانی در نشست هفتگی موسسه‌ی فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. متن کامل را در ادامه می‌خوانید.
 
«ترجمه‌ی مرحوم احمد سمیعی‌گیلانی از کتاب جُستارها/مقالاتِ مونتنی با عنوان «تَتَبُّعات» شاید یکی از ترجمه‌های معیار از آثار کلاسیکِ جهان به زبان فارسی است. دریغ آنکه حدوداً یک‌بیستم کلِ کتاب را در برمی‌گیرد، با اینهمه گزیده‌ای است که می‌تواند شیوه‌ی نگرشی و نگارشی مونتنی را تا حدِّ قابل‌قبولی نمایندگی کند.
 امیدواری دیگر اینکه خانم لاله قدک‌پور سالیانی است که متناسب با چنین اثرِ سترگی مشغول برگردان و ترجمه‌ی آن است و تاکنون ترجمه‌ی سه مقاله/جُستار از ایشان منتشر شده که از همان می‌توان حدس زد که در آینده‌ای که امیدوارم خیلی دور نباشد، ما ترجمه‌ای ارزنده و زیبنده خواهیم داشت که البته مقالات/جُستارها را هم به طور کامل در بَرخواهد داشت. نظرگاه‌های مونتنی و اندیشه‌های او درباره‌ی «تعلیم و تربیت» همواره حائز اهمیت بوده است.
 
به همین سبب در کتاب‌های «فلسفه‌ی تعلیم و تربیت» که به ویژه رویکردی تاریخی دارند، غالباً درباره‌ی مونتنی می‌توان مطالبی ارزنده و آموزنده یافت. همچنین، از آنجا که رشته‌ی پداگوژی در ریشه‌های تاریخی و نظری خودش با روانشناسی بسیار درهم‌تنیده است، آنگاه آن دسته از کتاب‌های «تاریخ روان‌شناسی» نیز که به ریشه‌های اندیشگیِ خود برمی‌گردند و آن روان‌شناسیِ فلسفی و نظری که به اصطلاح «نفس‌شناسی» یا «علم‌النفس» خوانده می‌شد را هم بررسی می‌کنند، اغلب به مونتنی بسیار اهمیت می‌دهند.
 
من هم امروز، در این فرصت کوتاه، قصد دارم به اهمیت مونتنی در حوزه‌ی «تعلیم و تربیت» بپردازم، چرا که دیدگاه‌های مونتنی در این حوزه بسیار کارآمد، پیشرو و به‌نوعی شگفت‌انگیز است. طرفه اینکه امروز، در تقویم رسمی ما، «روز معلم» است. امروزه به فلسفه و اندیشه‌های مونتنی توجه بیشتری شده است تا آنجا که برخی ناقدان و صاحب‌نظران به درستی می‌گویند که او فیلسوفی پُست‌مدرن پیش از فلسفه‌ی مدرن است. اما در حوزه‌ی تعلیم و تربیت چه چیزی می‌توان از او آموخت؟
 
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم که درک و برداشتِ مونتنی از مقوله‌هایی مانند «علم» و «معرفت» و «آگاهی» به شکلِ رادیکالی متفاوت با آن چیزی است که هم پیش از خودش و هم بعد از خودش، حتی تا به امروز، درباره‌ی آنها وجود داشته است.
 
همین است که سبب می‌شود نظرگاه او درباره‌ی «تعلیم و تربیت» بسیار بدیع و متفاوت باشد. مونتنی فیلسوف و جُستارنویسِ فرانسوی عهدِ رنسانس است، ولی آنقدر به لحاظِ فرهنگی و معنوی از زمان و مکان خود دور است که من می‌خواهم بگویم او یک فیلسوف شرقِ دور است.
 
البته به هیچ‌وجه نمی‌خواهم مشغله‌ای لفظی ایجاد کنم که آن موضوع توجّهِ ما شود و ما را به حاشیه ببَرد. بلکه می‌خواهم با این شگرد به غریب بودن و استثنایی بودن او در تاریخِ فرهنگِ اروپا اشاره بکنم. چنان‌که اگر ما او را همان‌گونه که شایع است «اومانیست» و «فرزند رنسانس» بخوانیم، این نسبت بسیار گمراه‌کننده است، چراکه مونتنی به فرهنگ و نگرش‌های غالب در دورهٔ رنسانس مانند «انسان‌گرایی» و «عقلگرایی» رویکردی انتقادی دارد و با اومانیست‌ها تفاوتی جدّی دارد. اگر این غرابت‌ها و تفاوت‌ها را معیار قرار بدهیم، مونتنی بیشتر شبیه و قریب (نزدیک به) فرزانه‌ای چون بودا است. گویی بودا در عصرِ رنسانس فرانسه دوباره زندگی می‌کند.
 
مونتنی به خردمندان و فرزانگانی مثل بودا بسیار شبیه‌تر است تا اخلاف و اسلافِ خودش، چه برویم تا افلاطون و ارسطو و چه بیاییم به دکارت و کانت و هگل و فیلسوفان بعد از او (هرچند استثناهایی هست).
 
نقل است که وقتی بودا افکار و تعالیم خودش را علنی کرد، روحانیونِ هندو به او گفتند تو چه می‌توانی بکنی که ما قادر نیستیم؟ ما روی آب راه می‌رویم، پشت دیوار را می‌بینیم و طی‌الارض می‌کنیم، تو چه می‌کنی؟ و گفته‌اند بودا از این سخنان شگفت‌زده نشد و گفت: «وقتی می‌خوابم می‌خوابم، وقتی راه می‌روم راه می‌روم، وقتی که حرف می‌زنم حرف‌ می‌زنم، و وقتی سکوت می‌کنم سکوت می‌کنم.»
 
و این دقیقاً سخت‌ترین کار و البته ضروری‌ترین کار، یعنی «در حال بودن» و «خاطرِ مجموع» داشتنی است که در همان دنیای باستان یک چالش بزرگی بوده است. و صد البته دنیای امروز آن را بسی بیشتر زیاده‌خواهانه می‌شمارد و حتی گزاف می‌انگارد، گرچه در عمل با دست پَس می‌زند و پا پیش می‌کِشد، چراکه اگر صادق باشیم این آرامش عمیق‌ترین نیاز آدمی است.
 
فلسفه و اندیشه های مونتنی
 
حال، با در نظر داشتن اینکه در قرن شانزدهم آشنایی جدی با فرهنگ و آثار شرق دور، در اروپا و به طور خاص در فرانسه، بسیاربسیار کم بوده است و چندین قرن دیرتر است که فیلسوفی مثل شوپنهاور می‌تواند با اوپانیشادها و بودا آشنا شود، جالب است وقتی می‌بینیم که مونتنی از مسیر دیگری همان تجربهٔ بودا را در خود پرورده است، چنانکه در کلماتی با شباهتی شگفت‌انگیز با بودا در وصفِ خود می‌گوید: «وقتی که می‌خوابم می‌خوابم، وقتی که می‌رقصم می‌رقصم.»
 
این مورد را نباید اتفاقی و جزئی تلقی کنیم، برعکس، اگر دقیق‌تر و عمیق‌تر بنگریم، می‌بینیم که مونتنی و بودا در بینش، روش و منش پیشنهادی خود گویی یک‌چیز می‌گویند و بینش و اندیشه‌هایی بسیار شبیه هم دارند. البته برای درک و کشف این شباهت و نزدیکی، ابتدا باید از بسیاری از بدفهمی‌ها و نگاه‌های سطحی در مورد تعالیم و تمرین‌های معنویِ شرقی مانند«مراقبه»،«مدیتیشن» یا با زبان امروزی‌تر«ذهن‌آگاهی» (مایندفولنس) دور شویم.
 
چنانکه، در غیابِ درکی عمیق از آموزه‌هایی مانند «در حال زندگی کردن» و «به دنیای درون رفتن»، آنها را واهی و تهی می‌خوانیم و می‌پنداریم که اگر کسی کمی روحیه‌ی علمی و اندیشه‌ی انتقادی داشته باشد و اندکی از آن مداقّه‌های عمیق که نزد فلسفه‌ورزانِ غربی رایج است بهره بُرده باشد، هرگز چنین توصیه‌های شعاری نخواهد داشت.
 
ادعا می‌کنیم آنها که می‌گویند «به درون خودت برگرد»، اصلاً انسان را به درستی نمی‌شناسند و نمی‌دانند اصلاً «درونی وجود ندارد» و هرآنچه «درون» می‌خوانیم یک برساخته است که محلِّ تلاقیِ نیروهای متعدد، متقابل و موقتیِ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی است.
 
یا اینکه می‌پنداریم کسانی که از تمرین‌هایی چون «ذهن‌آگاهی» سخن می‌گوید هنوز بی‌خبرند که ذهنِ ما (مغز) یک محصول اجتماعی و تطوّریافته به لحاظ زیست‌شناختی است.
 
باری، ما درحالی که هنوز غوطه‌ور و گرفتار در آن نخوت و فضل‌فروشی هستیم که مونتنی در غربیان دورانِ خود می‌دید، به آنچه «معنویتِ شرقی» می‌خوانیم، نگاهی عاقل اندر سفیه داریم؛ به طور کلی، آن را فسون و افسانه می‌دانیم که در تشخیص‌های تخصصی‌ترمان، مثلاً از یک «فردگرایی» سطحی و «درون‌گرایی» خام، یا به اصطلاح از یک تقلیلِ نابه‌جا و ناموجّه که «روانشناسی‌گرایی» می‌نامیمش، رنج می‌بَرد و مغالطه می‌کُند.
 
برای مثال، امروزه تلقّی شایع از آموزه‌هایی مثل «مراقبه» این است که آنها همان تجربه‌های آشنایی برایمان چون «حضورِ قلب»، «در حال زیستن» و «خاطرِ مجموع داشتن» هستند. در حالی‌که این بدفهمی بزرگی است تا آنجا که می‌توان گفت کسی که چنین برداشتی دارد، آشکارا آنچه را جهت و نتیجه‌ی مراقبه‌ی واقعی است، با آنچه مبدأ و ماهیت آن است اشتباه گرفته‌ و آنگاه بر اساس فهم نادرست و در واقع مغالطه‌ی خویش است که ژستِ نقّادانه و روشنفکرانه می‌گیرد.
 
در مقابل، باید گفت که شالودهٔ مراقبه‌ی واقعی مشاهدهٔ ذهن و به اصطلاح «خودمشاهده‌گری» است؛ مشاهده‌ی خویشتنی که از قضا در آغاز پراکنده و از هم گسیخته است؛ ذهنی که آشفته و شلخته می‌باشد و غالباً، نه در حال، بلکه در گذشته و آینده اسیر است. اما آنچه مونتنی و جُستارهای او را چنان‌که خود به صراحت می‌گوید متفاوت می‌کند یک چنین «خودمشاهده‌گری» است که گویی او سالیان متمادی تجربه‌ای شبیه یک استادِ ذن و مراقبه‌گرِ حرفه‌ای داشته است.
 
مونتنی به صراحت می‌گوید همگان نگاهشان به بیرون است، اما من این نگاه را بازپس می‌گیرم و به درون خودم هدایت می‌کنم تا خودم را به دقت نظاره کنم و بشناسم. اما این «خودشناسی»، برای او، «یکبار برای همیشه» نیست و تأکید می‌کند که او دایماً در حال مشاهده‌ی خودش است و خودش را نه هفت‌سال به‌ هفت‌سال، نه ‌سال‌به‌سال، نه ماه‌به‌ماه، نه روزبه‌روز، بلکه لحظه‌به‌لحظه مشاهده می‌کند و آنگاه آن را با صراحت و صداقت می‌نویسد، دقیقاً آنچنانکه استادان «طریقت ذن» می‌گویند: «تنها شاهد و ناظر ذهنِ خویشتن باش! هر روز، از آن زمان که چشم باز می‌کنی تا آن زمان که می‌خوابی، فقط خودت را ببین! خطورات و نوساناتِ اندیشه و احساساتِ خود، عادات، خلقیات و منیت‌های خودت را مشاهده کن، بدون آنکه قضاوت کنی، برچسب بزنی، و توجیه و تفسیر کنی.»
 
مونتنی می‌گوید من هویتی «چهل‌تکه» دارم که بی‌ساختمان و بی‌شکل است و هرلحظه مثل بُتِ عیّار به شکلی در می‌آیند. یعنی، «من یک منِ واحد و ثابت نیستم»، بلکه بی‌شمار «من» هستم که تنها تعدادی از آنها را می‌شناسم؛ من‌هایی متکثّر که در لحظه متغیّر هم هستند. و این واقعیت یعنی اینکه ما متعلّق به خودمان نیستیم، از خودْ بیگانه‌ایم، و بدین معنا، بَرده و حتی مُرده‌ایم؛ و اساساً زندگی نمی‌کنیم.
 
اما، از سوی دیگر، مونتنی عاشقِ زندگی است و عاشق اینکه حتی شده به اندازه‌ی سرِ سوزنی خودش را پیدا کند و جان و روح بگیرد. در نظرگاه او، ما به سانِ عروسک‌های چوبی هستیم و آنگاه جانمان از لحظه‌ای شروع می‌شود که بتوانیم بی‌جانیِ خودمان و ازخودبیگانگی‌مان را ببینیم.
 
باری، تنها اینگونه است که تدریجاً انسانیت به ما بر می‌گردد. بنابراین، از نظر مونتنی چنانکه بعداً تحت تاثیر او در نظر پاسکال، تنها چیزی که برای آدمی باقی مانده، همین آگاهی او است به وضعیتِ مصیبت‌بارِ ناآگاهی و بی‌پناهی خود. و الّا از این که بگذریم، دیگر هیچ چیز نیست که انسان بخواهد آن را مایه‌ی تفاخر خود بخوانَد.
 
مونتنی می‌گوید مهم نیست که بفهمیم فلان رفتار یا گفتارمان ابلهانه بوده است، بالاتر از این، باید بفهمیم که اساسا ابلهی بیش نیستیم. چنانکه می‌گوید «تصادف محض است اگر اشتباه نکنیم». یعنی ما نه «جایز الخطا» بلکه «واجب‌الخطا» هستیم. و این آموزه، بر خلاف آنکه در ظاهر برداشت می‌شود، خیلی روشنگر و درمانگر است.
 
مونتنی می‌گوید «وجدان زاییده‌ی محیط و طبیعت است». ما مثل عروسک‌های کوکی هستیم و از زمانی که زاده می‌شویم پدرو مادر، دوستان، مربّیان، رسانه‌ها و تمام سیستم‌های اقتصادی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی، آموزشی و درمانی، همه و همه، اختیار ما را سلب کرده‌اند و ما، نه از سرِ آگاهی و آزادی، بلکه تنها بر اساس شرطی‌شدگی‌ها عمل می‌کنیم. تنها با آگاهی از این وضعیتِ ناآگاهی و عدمِ آزادی است که متوجه می‌شویم که چقدر برده و مرده هستیم؛ از این نظاره، مشاهده، و لحظه‌لحظه در کمین و شکارِ خود بودن است که بیدار و جاندار می‌شویم و زندگی ما شروع می‌شود.
 
برای مونتنی فلسفه و فلسفه‌ورزی هم جز این نیست و لذا آنجا که فلسفه معنایی جز این داشته باشد، به صراحت می‌گوید «من فیلسوف نیستم». اگر مونتنی به آموختن «فلسفه» در «تعلیم و تربیت» توصیه می‌کند و از فضیلتِ «خودشناسی» یاد می‌کند، در واقع، ضرورتِ این «خودمشاهده‌گری» است و این در واقع چیزی است که باید به کودکان خود یاد بدهیم نه معلوماتی که عملاً به هیچ دردشان نمی‌خورد و حتی مایهٔ گمراهی و تباهی آنها است.
 
از نظر مونتنی، پرورشِ آگاهی به مثابه‌ی چنین کیفیتی که گفته شد، در کنار فضیلت‌های دیگری مثل شجاعت و شرافت برای کودکان ضرورت دارد و سودمند است، نه انباشتِ اطلاعات و معلوماتی که به تعبیر او، تنها «الاغهای تحصیل‌کرده» به بار می‌آورَد. چنانکه می‌گوید: «ذهن‌های پرورده باید نه کلّه‌های پُرشده». «تحصیلات بیشتر به جیب استفاده میرسانَد تا روح».
 
در پایان، تنها یک نکته را می‌خواهم بیافزایم و آن اینکه از نظر مونتنی، مهمترین لازمهٔ چنین «سلوک» و «تعلیم و تربیتی» توانایی «تنهایی» و «خلوت‌گزینی» است و لذا می‌بایست از کودکی «فضیلتِ خلوت‌گزینی» و «هنرِ تنها بودن» را به کودکان آموخت. آدمی بیش و پیش از هر چیز، نیاز به «زندگیِ آهسته»، فراغت و خلوت، و گفت‌و‌گو با خویشتن دارد.
 
مونتنی، خیلی جلوتر از نیچه که از ستایشگرانِ بزرگ او بود، بر این باور است که آنکه آهستگی ندارد، پُرمشغله است، و فرصت و فراغتی برای پرداختن به احوالِ خویش ندارد، به تعبیرِ نیچه؛ اگر حداقل یک‌سوم روزش برای خودش نیست، بَرده است.
 
بنابراین، مونتنی از ما می‌خواهد اگر میخواهیم «تغییری واقعی» داشته باشیم ابتدا خودمان را با کنار گذاشتنِ مشغله‌های غیرضروری و غربال کردن روابطمان از روابطِ سرکوبگر، سرگرم‌کننده، و غیرسازنده، حتی‌الامکان از «بردگی‌های بیرونی» نجات دهیم تا آنگاه آمادگی پیدا کنیم که با مراقبه و خودمشاهده‌گریِ مُدوام، آرام‌آرام، از آنچه «بردگی‌های درونی و فردی» می‌خوانیم، که آن هم در واقع بازتابِ همان بردگی‌های بیرونی و اجتماعی است، آگاه و آزاد شویم.»
 
منبع: انصاف نیوز

بیشتر بخوانید:

فلسفه تحلیلی و غیرتحلیلی؛ «مقابله با نزاعی معروف»

کانت از روشنگری می‌‌گوید

معنویت در جهان بی‌معنا؛ مصاحبه با بیژن عبدالکریمی

آیا دوران فلسفه به پایان رسیده است؟

شادکامی؛ از راهنمایی عملی تا تأملی در مبانی نظری



چیزهایی که سوخت و ساز (متابولیسم ) بدن را کند می کنند

۱۴عاملی که باعث کُندشدن سوخت و ساز می‌شود

۱۴عاملی که باعث کُندشدن سوخت و ساز می‌شود
گروه سلامت: تغذیه کلید متابولیسم است. مسیرهای متابولیسم تکیه بر مواد مغذی دارد که برای تولید انرژی تجزیه می‌شوند. این انرژی به نوبه خود توسط بدن برای تولید پروتئین‌های جدید و... مورد نیاز است. مواد مغذی ضروری انرژی و مواد شیمیایی ضروری که بدن خود نمی‌تواند بسازد (سنتز کند) را تامین می‌کنند.به گزارش ایسنا، متابولیسم به این معناست که چگونه بدن شما غذا را به انرژی تبدیل می‌کند. غذا مواد مختلفی را مهیا می کند که برای ساخت، نگهداری و بازسازی (ترمیم ) بافت های بدن و همچنین عملکرد مناسب آن به کار می رود. در ادامه به چند مورد از عواملی که متابولیسم را کند می کنند، خواهیم پرداخت.
 
* ژن‌های شما
اگر بدن شما در سوزاندن کالری هنگام استراحت یا خواب کند است، احتمالاً این ویژگی را از والدین خود و از طریق ژن‌هایتان دریافت کرده‌اید.کاری که می توانید انجام دهید: از آنجایی که نمی توانید ژن های خود را تغییر دهید، روی عادات خود تمرکز کنید. یکی از بهترین راه‌ها برای تقویت متابولیسم، ورزش بیشتر است. به دنبال راه هایی باشید که فعالیت های روزانه خود را بیشتر کنید.

* هورمون‌ها
تغییر در هورمون‌های شما می‌تواند مصرف انرژی بدن شما را کند، کند که می تواند شما را خسته کند. برخی از شرایط مانند کم کاری یا پرکاری تیروئید و دیابت، بیماری های هورمونی هستند که بر متابولیسم شما تأثیر می گذارند. همچنین استرس نیز در این زمینه موثر است.کارهایی که می توانید انجام دهید: اگر شرایط خاص پزشکی دارید به درمان خود ادامه دهید و استرس خود را نیز کاهش دهید.

* کم‌خوابی
خوب خوابیدن به متابولیسم شما کمک می کند تا ثابت بماند. وقتی شب‌ها بیدار بمانید، برای بدنتان سخت‌تر می‌شود که از انرژی به خوبی استفاده کند که می‌تواند احتمال ابتلا به شرایطی مانند دیابت و چاقی را بیشتر کند.آنچه می توانید انجام دهید: بیشتر بزرگسالان به ۷-۹ ساعت خواب در طول شبانه روز نیاز دارند. اگر روزانه این مقدار نمی‌خوابید، یک هفته آن را امتحان کنید و ببینید چقدر احساس بهتری خواهید داشت.

* رژیم‌های غذایی سخت
نحوه کاهش وزن مهم است. اگر به اندازه کافی غذا نمی خورید، متابولیسم شما به آرامی تغییر می کند. رژیم های غذایی سخت به خصوص زمانی که ورزش می کنید به بدن شما می آموزد که به کالری کمتر بسنده کند. این وضعیت می تواند نتیجه معکوس داشته باشد، زیرا بدن شما به سختی آن کالری را از دست می‌دهد که کاهش وزن را سخت تر می کند.کاری که می توانید انجام دهید: اگرچه ممکن است بیشتر طول بکشد اما برنامه کاهش وزن خود را به جای شدید، واقع‌بینانه تنظیم کنید.

* نمک دریا
نمک دریا مورد علاقه بسیاری از افراد است. نمک دریا فاقد ید است که تیروئید برای مدیریت متابولیسم به آن نیاز دارد.کاری که می توانید انجام دهید: تنها کمی نمک خوراکی یددار این نیاز را برآورده می کند. همچنین می‌توانید از یک غذای غنی از ید مانند میگو نیز استفاده کنید.

* کم‌آبی بدن
بدون H۲O کافی، متابولیسم شما می تواند متوقف شود. برخی مطالعات نشان می دهد که آب به بدن در سوزاندن انرژی کمک می کند و باعث کاهش وزن می شود. در هر دمایی، آب همچنین به سیر شدن شما کمک می کند، بنابراین کمتر غذا می خورید.کاری که می توانید انجام دهید: آب کافی بنوشید. همچنین می توانید غذاهایی که به طور طبیعی غنی از آب هستند مانند هندوانه یا خیار، بیشتر بخورید.

* کافئین‌زدایی
کافئین باعث افزایش متابولیسم می شود و در صورت مصرف زیاد محصولاتی که کافئین زدایی شده‌اند، کافئین را که موتور متابولیک شما را به کار می‌اندازد از دست خواهید داد. با این حال به یاد داشته باشید که باید در مصرف کافئین هم محتاط بود چون برخی تحقیقات نشان می دهد که قهوه می تواند بر سطح قند خون تأثیر بگذارد. بنابراین اگر دیابت دارید، ممکن است لازم باشد تا مصرف آن را محدود کنید.کارهایی که می توانید انجام دهید: اگر نمی توانید مصرف کافئین را مدیریت کنید، روی توصیه‌های دیگر تمرکز کنید. عوامل زیادی می توانند به متابولیسم شما کمک کنند.

* کمبود کلسیم
کلسیم یک ماده مغذی کلیدی برای متابولیسم سریع است. با این حال، بسیاری از مردم آن را به اندازه کافی دریافت نمی کنند.کاری که می توانید انجام دهید: می توانید کلسیم را از شیر و لبنیات دریافت کنید. همچنین با خوردن بسیاری از غذاها نیز می‌توان کلسیم دریافت کرد.

* داروها
برخی داروها می توانند متابولیسم شما را کاهش دهند. اینها شامل بسیاری از داروهای ضد افسردگی و برخی از داروهای ضد روان پریشی است که پزشکان برای درمان اسکیزوفرنی تجویز می کنند. بسیاری از داروهای دیگر مانند داروهایی که ضربان قلب را کاهش می دهند نیز می توانند چنین تأثیری داشته باشند.چه کاری می توانید انجام دهید: اگر فکر می کنید داروهای های شما ممکن است مشکل ساز باشند، به پزشک خود اطلاع دهید. ممکن است چیزی وجود داشته باشد که بتوانید به جای آن دارو استفاده کنید.

* کاهش کربوهیدرات‌ها
مطمئنا کاهش کربوهیدرات های ناسالم می تواند به شما در مدیریت وزن و سوزاندن سریعتر چربی کمک کند اما بدن شما برای ساختن انسولین به آنها نیاز دارد. اگر همیشه از کربوهیدرات کم استفاده کنید، این هورمون کلیدی را کمتر می‌سازید. در نتیجه متابولیسم شما متوقف می‌شود و به اندازه گذشته کالری نمی سوزانید.کاری که می توانید انجام دهید: کربوهیدرات های خود را از میوه ها، سبزیجات و غلاتی که سرشار از مواد مغذی هستند مانند سیب زمینی شیرین و آرد گندم کامل دریافت کنید. آنها متابولیسم شما را کنترل می کنند.

* شب‌گرد بودن
شب‌گردی چرخه طبیعی خواب و بیداری بدن شما را به هم می زند. این تغییرات می تواند منجر به متابولیسم کند و مشکلات دیگری مانند دیابت و چاقی شود.کاری که می توانید انجام دهید: ساعت بدن خود را تنظیم کنید. با پزشک خود در مورد حل این عارضه و روش‌های بهبودی مشورت کنید.

* تغییر زمان غذا خوردن
«زمانِ» غذا خوردن به اندازه نوع مواد غذایی که می خورید، مهم است. نادیده گرفتن وعده های غذایی یا خوردن یک لقمه در حال حرکت باعث ایجاد مشکل می‌شود. تغییر تایم وعده های غذایی می تواند متابولیسم شما را خراب کند و خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش دهد.کاری که می توانید انجام دهید: وعده‌های غذایی منظم با خانواده خود در نظر بگیرید و به آن پایبند باشید.

* استرس مزمن
هنگامی که در شرایط استرس زا هستید، بدن شما هورمونی به نام «کورتیزول» می سازد. این به معنای افزایش سریع انرژی است اما اگر در یک موقعیت پراسترس گیر کرده اید، بدن فکر می کند هنوز باید بجنگید، بنابراین به تولید کورتیزول ادامه می دهد. سطوح بالای این هورمون استفاده از انسولین را برای بدن دشوارتر می کند. این شرایط متابولیسم شما را کند می کند و باعث افزایش وزن می شود.کاری که می توانید انجام دهید: راه هایی را بیابید که بتوانید استرس را از بین ببرید. نفس عمیق بکشید و کاری را که دوست دارید، انجام دهید.

* رژیم غذایی پرچرب
خوردن غذاهای چرب مانند همبرگرهای چرب و شیرینی ها هرگز ایده‌ خوبی برای یک رژیم غذایی سالم نیست. غذاهای چرب چگونگی تبدیل غذاها و مواد مغذی را در بدن شما تغییر می‌دهند. توانایی بدن شما برای بهره بردن از انسولین نیز دچار دگرگونی می شود. این وضعیت، مقاومت به انسولین نامیده می شود و با چاقی و دیابت مرتبط است و در نهایت این اختلال به کند شدن متابولیسم منجر می‌شود. کاری که می توانید انجام دهید: میوه ها و سبزیجات بیشتری بخورید و آب بیشتری بنوشید. لوبیا و فلفل نیز گزینه های خوبی هستند.

خوردن ویتامین سی یک راه ضد پیری

دانشمندان چینی مکمل ضد پیری را کشف کردند
در حالی که دانشمندان هنوز در مراحل اولیه درک کاربردهای عملی این کشف هستند، معتقدند که مصرف دوز روزانه مکمل ویتامین C ممکن است به کند کردن روند پیری کمک کند.

دانشمندان چینی ادعا می‌کنند که به موفقیتی کلیدی در حوزه مطالعات ضد پیری دست یافته‌اند و ضمن تشریح تحقیقات خود می‌گویند مصرف روزانه مکمل ویتامین C برای افراد مسن می‌تواند بسیار مفید باشد.


به گزارش ایسنا و به نقل از آی‌ای، سال‌هاست که روند پیری دانشمندان را گیج کرده و اسرار گذر عمر، آنها را به فکر فرو برده است.

تاکنون همه چیز از معجون‌های جوانی گرفته تا تزریق خون جوان برای معکوس کردن روند پیری آزمایش شده است، اما اکنون یک کشف دیگر به بارقه‌ای از امید در این زمینه اشاره می‌کند.

گروهی از دانشمندان چینی گروهی از سلول‌ها به نام CHIT۱ را در نخاع شناسایی کرده‌اند که با روند پیری مرتبط است.

در حالی که دانشمندان هنوز در مراحل اولیه درک کاربردهای عملی این کشف هستند، معتقدند که مصرف دوز روزانه ویتامین C ممکن است به کند کردن روند پیری کمک کند.

CHIT۱ نشانگری برای درمان مشکلات پیری نخاع؟

ویتامین C به عنوان یک آنتی اکسیدان اغلب دارای خواص ضد پیری بالقوه در نظر گرفته می‌شود. آنتی اکسیدان‌ها به محافظت از پوست در برابر آسیب‌های ناشی از رادیکال‌های آزاد کمک می‌کنند.

رادیکال‌های آزاد مولکول‌های ناپایداری هستند که می‌توانند روند پیری را تسریع کنند و به مشکلاتی مانند چین و چروک، خطوط ریز و افتادگی پوست کمک کنند.

چشم انداز به کارگیری قدرت ویتامین C برای کند کردن پیری مطمئناً در دهه گذشته در جامعه علمی سر و صدا به پا کرده است.

افزایش سن نیز تأثیر قابل توجهی بر مشکلات مربوط به نخاع دارد، اما ما به طور کامل نمی‌دانیم که چگونه عمل می‌کند.

دانشمندان برای کشف تاثیر گذشت زمان بر نخاع، مطالعه خود را در یک مدل حیوانی انجام دادند و دریافتند که با افزایش سن نخاع، دو اتفاق مهم رخ می‌دهد. اول اینکه نورون‌های حرکتی که به حرکت ما کمک می‌کنند، پیر می‌شوند و سلول‌های ایمنی در نخاع بیش از حد فعال می‌شوند.

لیو گوانگهوی نویسنده ارشد این مطالعه می‌گوید: این خوشه‌های سلولی متمایز باید هدف زندگی خاصی داشته باشند. تحقیقات بیشتر ما نشان داد که آنها یک پروتئین سمی ترشح می‌کنند که به تسریع پیری نورون‌های حرکتی کمک می‌کند.

دومین اتفاقی که می‌افتد این است که مقدار ماده‌ای به نام CHIT۱ در نخاع افزایش می‌یابد. سپس این سلول‌ها در اطراف نورون‌های حرکتی جمع می‌شوند و آنها را سریع‌تر پیر می‌کنند.

با این حال، پژوهشگران راهی برای مقابله با این موضوع یافته‌اند.

مطالعه آنها می‌گوید که اسید اسکوربیک که به کاهش سرعت پیری شناخته می‌شود، می‌تواند با اثرات CHIT۱ مقابله کند و به حفظ سلامت نورون‌های حرکتی کمک کند.

گفتنی است که ویتامین C با نام اسید ال-اسکوربیک نیز شناخته می‌شود.

مقابله با پیری با مصرف ویتامین C

پژوهشگران اثرات ویتامین C را بر روی ۱۰ میمون مسن در مدت سه سال آزمایش کردند. آنها میمون‌ها را به دو گروه تقسیم کردند. یک گروه دوز روزانه ویتامین C دریافت کردند، در حالی که گروه دیگر گروه کنترل بودند.

آنها دریافتند که میمون‌هایی که ویتامین C دریافت کرده‌اند، بهبود قابل توجهی در علائم پیری در نورون‌های حرکتی خود نشان دادند. این نشان می‌دهد که مصرف مکمل‌های خوراکی ویتامین C می‌تواند برای افراد مسن مفید باشد.

اگرچه پژوهشگران اکتشافات خود را با مطالعه روی حیوانات انجام دادند، اما می‌گویند سطوح بالاتری از CHIT۱ را در مایع اطراف مغز انسان و در خون افراد مسن یافته‌اند.

این مطالعه در مجله معتبر «نیچر»(Nature) منتشر شده است.

تحلیل توماس فریدمن از جنگها در اسراییل و اوکراین

توماس فریدمن : اکنون یک لحظه بزرگ برای آمریکاست، قابل مقایسه با سال ۱۹۴۵ یا ۱۹۸۹ / باید محور ایران و روسیه را تضعیف کنیم / دو نکته ای که مقامات نظامی در واشنگتن به من درمورد جنگ اسرائیل گفتند
امروز آمریکا باید به اسراییل و اوکراین کمک کند تا محور روسیه-ایران را تضعیف کند. اما صبح روز بعد از جنگ، اسرائیل و اوکراین باید با انتخاب‌های بسیار سختی روبرو شوند. اگرچه ممکن است امروز برای هر دو چک بزرگی بنویسیم، اما چک سفید نخواهد بود. هر کدام از این چک ها، یک تاریخ انقضا دارند و همچنین تصمیمات سیاسی بسیار دردناک.

 توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: به اندازه کافی به عقب برگردید؛ دقیقاً می‌توانید ببینید که چه چیزی باعث این همه اتفاقات ژئوپلیتیکی شده است: اوکراین در تلاش است تا به غرب بپیوندد. اسرائیل در تلاش است تا به خاورمیانه جدید بپیوندد؛ و روسیه و ایران با هم متحد شده اند تا هر دو مسیر را مسدود کنند.
 
به گزارش انتخاب در ادامه این مطلب آمده است: متاسفانه مایک جانسون جمهوریخواه، رئیس مجلس نمایندگان، یا آنقدر بی‌تجربه است یا خیلی ایدئولوژیک (یا هر دو) که نمی‌تواند این را ببیند (یا برایش مهم نیست). او در تلاش برای تخصیص بودجه‌ای است که به اسرائیل کمک می‌کند بهتر از خود دفاع کند، اما اوکراین را از کمک‌های اقتصادی و نظامی ضروری ایالات متحده برای مقابله با یورش روسیه محروم می‌کند؛ و او حتی ۱۴.۳ میلیارد دلاری را که دولت می‌خواهد به اسرائیل بفرستد، مشروط کرده است که بایدن با حذف همان مبلغ از بودجه‌های اضافه شده به خدمات درآمد داخلی موافقت کند تا بتواند بهتر از متقلبان مالیات بگیرد. (لابی اسرائیل توجه کند: با این بازی همراهی نکنید. دفعه بعد، کمک به اسرائیل به مواضع افراطی جمهوریخواهان در مورد سقط جنین یا اسلحه گره خواهد خورد.)

اگر اوکراین بتواند از چنگ روسیه فرار کند و در نهایت به ناتو و اتحادیه اروپا بپیوندد (با آن ارتش قدرتمند، صادرات محصولات کشاورزی و قدرت فناوری اش) این به تقویت اروپای آزاد خواهد انجامید؛ و اگر بتوان اسرائیل را به میز مذاکره برای راه‌حل دو کشوری با تشکیلات خودگردان فلسطین بازگرداند - تا راه را برای عادی‌سازی بین دولت تل آویو و عربستان سعودی هموار شود- این یک پرش بزرگ برای خاورمیانه جدید و متکثرتر خواهد بود.

اگر این تغییرات رخ دهد، جهان پس از جنگ سرد شانس بسیار بیشتری برای مقابله با سایر چالش‌های جهانی مانند تغییرات آب و هوا خواهد داشت تا اینکه این تغییرات متوقف شود.

اما لازم نیست عربی، عبری، فارسی، روسی یا اوکراینی صحبت کنید تا بفهمید که حماس مورد حمایت ایران، نبرد خود را برای ممانعت از عادی سازی عربستان و اسرائیل و جلوگیری از منزوی شدن تهران آغاز کرد و ولادیمیر پوتین جنگ خود را برای متوقف کردن اوکراین و گسترش اروپای آزاد و جلوگیری از منزوی شدن مسکو.

لئون آرون، کارشناس روسیه، نویسنده کتاب «سوار بر ببر: روسیه‌ی ولادیمیر پوتین و کاربرد‌های جنگ»، استدلال می‌کند که روسیه تحت رهبری پوتین و تهران اشتراکات زیادی دارند.

در همین حال، عادی سازی روابط بین دولت اسرائیل و عربستان سعودی، به احتمال زیاد راه را برای عادی سازی بین اسرائیل و پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان، اندونزی، و همچنین مالزی و شاید بعداً پاکستان هموار خواهد کرد.d

همانطور که گفتم هیچ چیز بیشتر از این ایران را منزوی نمی‌کرد؛ و حماس می‌دانست که اگر اسرائیل می‌توانست با عربستان سعودی با شرایطی عادی‌سازی کند که بتواند تشکیلات خودگردان میانه‌رو در کرانه باختری را راضی کند و مزایای مالی و مشروعیت بیشتری برای آن به ارمغان آورد، الگوی مقاومت ابدی حماس کاملاً منزوی می‌شد.

همه این‌ها فرصت بزرگی را برای پوتین ایجاد کرده است. او هفته گذشته از یک هیئت حماس در مسکو استقبال کرد و روابط وی با ایران در حال گسترش است. ایران به پوتین پهپاد و موشک در مقابل اوکراینی‌ها می‌دهد و در ازای آن، فناوری‌های سایبری، هواپیما‌های پیشرفته و احتمالا تجهیزات ضدهوایی دریافت می‌کند. این یک بازی برد-برد-برد برای پوتین است. پوتین با کمک به ایران به آتش جنگ بین اسرائیل و نیرو‌های نیابتی تهران در خاورمیانه، می‌دمد و می‌داند که ایالات متحده را مجبور می‌کند قطعات یدکی، موشک‌های پاتریوت و گلوله‌های توپخانه ۱۵۵ میلی‌متری را به جای اوکراین به اسرائیل بفرستد؛ و اگر این جریان تسلیحات به کیف توسط جانسون و مجلس قطع شود، تنها کاری که پوتین باید انجام دهد این است که روز‌ها را برای انتخاب مجدد دونالد ترامپ و تعلق اوکراین به او بشمارد - یا احتمالاً او چنین فرض می‌کند. به علاوه تمام بی ثباتی‌ها قیمت نفت را بالا می‌برد!

در حالی که جمهوری‌خواهان بازی‌های خطرناکی را با کمک‌های نظامی و اقتصادی انجام می‌دهند، دو مسئله وجود دارد که مقامات نظامی ایالات متحده به من می‌گویند نگران آن هستند: آن‌ها معتقدند که اسرائیلی‌ها می‌خواهند فقط «شهر غزه» را که هسته زیرساخت‌های نظامی و نیروی انسانی حماس در آن قرار دارد، تصرف کنند؛ و سپس از آن به عنوان سکوی پرتاب برای حملات تاکتیکی بیشتر علیه رهبری حماس و پرتابگر‌های موشک در سایر نقاط غزه استفاده کنند. اما پیشروی نظامی اسرائیل در حال حاضر با یک چالش در جنگ شهری مواجه شده است: وقتی در کوچه پس کوچه‌ها متوقف می‌شوید، نیروی هوایی را فرا می‌خوانید تا دشمن و هر کس دیگری را که در نزدیکی است منفجر کند، که منجر به تلفات غیرنظامی قابل توجهی می‌شود. مقامات آمریکایی برای همین می‌گویند که ایالات متحده نمی‌تواند این استراتژی را برای مدت طولانی تری نادیده بگیرد یا از آن دفاع کند.

دوم، ایالات متحده یک حفره بزرگ در قلب استراتژی اسرائیل می‌بیند: چه کسی غزه را در صورت بیرون راندن حماس و زمانی که حماس بیرون رانده شود، اداره خواهد کرد؟ تنها احتمال ممکن تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله در کرانه باختری است. اما تنها راهی که آن رهبران فلسطینی این نقش را بر عهده می‌گیرند این است که اسرائیل اجازه دهد کنترل آن‌ها بیشتر شود و اینکه اسرائیل راه حل دو کشوری را جلو ببرد. اما در عین حال و برعکس، دولت بنیامین نتانیاهو به دنبال الحاق کرانه باختری به اسرائیل است؛ بنابراین به نظر می‌رسد که انگار ارتش اسرائیل در حال اشغال مجدد غزه است تا در نهایت آن را به نوعی تشکیلات خودگردان مشروع فلسطین بسپارد - در حالی که سیاستمداران و شهرک نشینان راست افراطی اسرائیل در حال تلاش برای مشروعیت زدایی از این جریان و بیرون راندن فلسطینی‌ها از کرانه باختری هستند. این یک تناقض استراتژیک است. اسرائیل در واقع به یک پروسه صلح در حین جنگ با تشکیلات خودگردان فلسطین نیاز دارد.

حقیقت دشوار این است: اسرائیل نمی‌تواند از غزه خارج شود و حمایت غرب را در اختیار داشته باشد بدون آنکه شریک معتبر فلسطینی برای حکومت در آنجا باشد، و اوکراین نمی‌تواند حمایت غرب را حفظ کند، مگر اینکه در زمستان امسال دستاورد‌های قابل توجهی علیه ارتش پوتین به دست آورد یا تصمیم بگیرد که غیرممکن است و با نوعی معامله کثیف موافقت کند. نوعی معامله کثیف یعنی نوعی سازش ارضی با پوتین در ازای تضمین امنیتی ناتو و مسیری برای الحاق به اتحادیه اروپا. هیچ رهبر غربی حاضر نیست این را با صدای بلند به کیف بگوید، اما همه آن‌ها این را می‌دانند و معتقدند: حمایت غرب از اوکراین نمی‌تواند و ادامه نخواهد داشت، اگر جنگ یک جنگ فرسایشی بی پایان شود

به همین دلیل است که امروز آمریکا باید به اسراییل و اوکراین کمک کند تا محور روسیه-ایران را تضعیف کند. اما صبح روز بعد از جنگ، اسرائیل و اوکراین باید با انتخاب‌های بسیار سختی روبرو شوند. اگرچه ممکن است امروز برای هر دو چک بزرگی بنویسیم، اما چک سفید نخواهد بود. هر کدام از این چک ها، یک تاریخ انقضا دارند و همچنین تصمیمات سیاسی بسیار دردناک.

نور به تنهایی بدون بودن گرما می‌تواند آب را تبخیر کند!

نور به تنهایی بدون حضور گرما می‌تواند آب را تبخیر کند!
نتیجه شگفت‌انگیز یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که آب بدون گرما و فقط با نور می‌تواند تبخیر شود و حتی این کار را با کارایی بیشتری انجام می‌دهد.

عصر ایران- برخلاف آنچه که همه ما در کلاس علوم دبستان یاد گرفتیم، اکنون معلوم شده که ممکن است گرما برای تبخیر آب لازم نباشد.

دانشمندان موسسه فناوری ماساچوست(MIT) به کشف شگفت انگیزی دست یافته‌اند که نشان می‌دهد نور به تنهایی می‌تواند آب را تبخیر کند و حتی از وجود گرما در این فرآیند، کارآمدتر است. این یافته می‌تواند درک ما از پدیده‌های طبیعی را بهبود بخشد یا سیستم‌های نمک‌زدایی را تقویت کند.

تبخیر زمانی اتفاق می‌افتد که مولکول‌های آب در نزدیکی سطح مایع، انرژی کافی را جذب می‌کنند تا به صورت گاز(بخار آب) به هوا فرار کنند. به طور کلی، گرما منبع انرژی است و در مورد چرخه آب زمین، این گرما در درجه اول از نور خورشید می‌آید.

اما در چند سال اخیر، گروه‌های مختلف دانشمندان متوجه اختلافاتی در آزمایش‌های خود در مورد آب موجود در هیدروژل‌ها شده‌اند. به نظر می‌رسد که آب نسبت به میزان گرمایی که در معرض آن قرار می‌گیرد، با سرعتی بسیار بالاتر تبخیر می‌شود که گاهی اوقات بیشینه‌ سرعت از لحاظ نظری را سه برابر می‌کند.

بنابراین دانشمندان MIT برای این مطالعه جدید، شروع به تحقیق در مورد آنچه ممکن است رخ دهد، کردند. آنها پس از چند آزمایش اساسی مشکوک شدند که نور خود به تنهایی موجب تبخیر اضافی می‌شود. این ایده تعجب آور است، زیرا آب واقعاً نور را جذب نمی‌کند، بنابراین اگر آب تمیز باشد می‌توانید در صورت تابش نور به آن، تا عمق مناسبی از آن را دید.

دانشمندان برای بررسی واقعی فرضیه خود، یک نمونه هیدروژل را در یک ظرف قرار دادند و آن را به ترتیب در معرض طول موج‌های مختلف نور قرار دادند و مقدار جرمی را که در طول زمان در اثر تبخیر از دست داد، اندازه گرفتند. این آزمایش به دقت کنترل می‌شد و طوری محافظت می‌شد که از وارد شدن هرگونه گرما به سیستم و به هم ریختن نتایج جلوگیری شود.

در نهایت مشاهده شد که آب با سرعتی بسیار بالاتر از آنچه «حد حرارتی» اجازه می‌دهد، در حال تبخیر بود. به نظر می‌رسید درجه تبخیر بر اساس طول موج نور متفاوت است و در طول موج نور سبز به اوج می‌رسد. این وابستگی به رنگ شواهدی را اضافه می‌کند که نشان می‌دهد به گرما مربوط نیست.

سپس پژوهشگران این آزمایش را در تاریکی تکرار کردند و با استفاده از الکتریسیته، همان مقدار گرمایی را به هیدروژل اعمال کردند که در آزمایش نور انجام شد. در نهایت دیده شد که میزان تبخیر آب به خوبی در محدوده حرارتی باقی ماند و آب بسیار کمتر از میزانی که با قرار گرفتن در معرض نور تبخیر شد، بخار شد.

پژوهشگران این پدیده جدید را «اثر فوتومولکولی»(photomolecular effect) نامیدند و فرض کردند که فوتون‌های نور می‌توانند به طور بالقوه خوشه‌هایی از مولکول‌های آب را در نزدیکی سطح مایع جدا کنند.

در حالی که تاکنون فقط تحت شرایط آزمایشگاهی با دقت کنترل شده مشاهده شده است، پژوهشگران می‌گویند که ممکن است در طبیعت نیز مانند ابرها یا روی سطح دریا این اتفاق رخ دهد. اگرچه در این شرایط گرما هنوز هم احتمالا بیشتر کار را انجام می‌دهد.

این گروه همچنین پیشنهاد می‌کند که اثر فوتومولکولی می‌تواند به طور بالقوه برای بهبود کارایی سیستم‌هایی مانند نمک‌زدایی یا خنک کننده تبخیری مورد استفاده قرار گیرد.

پژوهشگران برای مطالعه استفاده از این اثر در نمک‌زدایی با انرژی خورشیدی کمک مالی دریافت کرده‌اند. آنها تخمین می‌زنند که این اثر می‌تواند کارایی این سیستم‌ها را سه یا چهار برابر افزایش دهد.

آنها همچنین بودجه‌ای برای بررسی اینکه آیا این اثر می‌تواند مدل‌های آب و هوایی را برهم بزند، در اختیار دارند.

این پژوهش در مجله PNAS منتشر شده است.

منبع: ایسنا