واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

معرفی کتاب "فیزیک از آغاز تا امروز" ا


فیزیک از آغاز تا امروز - نسخه الکترونیکی

Hossein Javadi


در نسخه الکترونیکی کتاب، ضمن به روز رسانی تا سال 2018، تصاویر کتاب نیز بصورت رنگی منتشر شده است

امکان خرید کتاب الکترونیکی در ایران و خارج از ایران فراهم است

 کتاب فیزیک از آغاز تا امروز

https://www.ketabrah.ir/go/book/24981

پیشگفتار:

این که نیوتن با مشاهده سقوط سیب، قانون جهانی گرانش را کشف کرد، داستانی تخیلی بیش نیست. اما اگر گفته شود که نیوتن تنها کسی بود که وجه مشترک سقوط سیب و گردش ماه به دور زمین را درک کرد، واقعیتی انکارناپذیر است. اندیشه های مربوط به قانون جهانی گرانش، سال ها قبل از تولد نیوتن نیز وجود داشت و برخی نظریه های ارائه شده توسط دیگر فیزیکدانان با دست آورد نیوتن، تنها گامی فاصله داشت و آن ذره ای فرض کردن زمین و خورشید بود و این گام مهم را نیوتن برداشت. روند مشابهی در پیدایش مکانیک کوانتوم و نسبیت نیز مشاهده می شود. زمینه های فکری نسبیت را می توان در کارهای لورنتس مشاهده کرد و آنگاه خواهیم دید که چگونه اینشتین گام نهایی را برداشت و با نفی دستگاه مطلق اتر، انسان را با دنیایی جدید آشنا کرد که در آن فضا مستقل از ماده نیست و زمان با فضا در آمیخته است. مکانیک کوانتوم نیز آنطور که ماکس پلانک ارائه داده بود، قادر به توجیه پیدیده های زیر اتمی نبود و چند گام مناسب توسط اینشتین، بور، کمپتون و دوبروی و ... برداشته شد تا سرانجام توسط شرودینگر، دیراک و فاینمن و ... مکانیک کوانتوم جدید شکل گرفت. با این وجود هنوز مکانیک کوانتوم نیاز بکارهای زیادی دارد تا بتواند مشکلات و ابهامات موجود در فیزیک ذرات را برطرف کند.  

کتاب حاضر برای مشخص کردن این گامها و توضیح نحوه‌ی اندیشیدن به پدیده های فیزیکی به رشته ی تحریر در آمده است. هرچند که سعی شده رویدادهای تاریخی فیزیک در تحریر کتاب فیزیک از آغاز تا امروز نیز مد نظر قرار گیرد، اما این کتاب، تاریخ فیزیک نیست. اما در این کتاب چنان به روند تکامل علم فیزیک توجه شده است که زمینه ی رشد اندیشه های منجر به کشفیات فیزیکی تشریح گردد. بحث های فلسفی در کنار رویدادهای تاریخی مطرح شده است تا فلسفه ی علم فیزیک، زینت بخش محتوای علمی آن گردد. با این وجود نمی توان این کتاب را فلسفی قلمداد کرد. درک عمیق دانش فیزیک، بدون توجه به روند تاریخی و نگرش های فلسفی آن، از جذابیت این دانش بنیادی می کاهد. به همین دلیل هرجا که لازم دیده شد، محتوای علمی کتاب با تاریخ و فلسفه فیزیک در هم آمیخته است تا زوایای تاریک و مبهم فیزیک برای خواننده روشن گردد.

کتاب در سطحی تهیه شده است که برای همه ی گروه‌های سنی با هر پایه‌ای از معلومات فیزیکی، مفید واقع شود. با این وجود کتاب حاضر برای دانشجویان رشته های فیزیک، ریاضی و مهندسی مناسبتر است. تلاش شده جهت گیری مطالب کتاب به گونه ای باشد که انگیزه پژوهش دانشجویان و دانش آموزان عزیز را تقویت کند. اگر دانشجویان و دانش آموزان، مطالب این کتاب را متناسب با مطالب درسی انتخاب و مطالعه کنند، مطالب کتب درسی بیشتر قابل لمس و درک خواهد شد. علاوه بر آن، خواننده کتاب درگیر اندیشه های منجر به نظریه های علمی می‌شود و پس از مدتی می تواند موشکافانه نظریه های فیزیکی را با نگاهی نقادانه مورد مطالعه قرار دهد. 

هریک از فصول کتاب تکمیل کننده فصل قبلی است، بنابراین پیشنهاد می شود کتاب با فصل بندی ارائه شده مطالعه شود تا پیوستگی و ارتباط نظریه های فیزیکی و اهمیت آنها مشخص شود. در این صورت خواننده مشاهده خواهد کرد که هیچ نظریه ای کامل نیست و هر نظریه جدیدی با اشکالات و ابهامت خاص خود رو به رو است که زمینه ی اندیشه و پژوهش های بعدی را فراهم می سازد.

در پایان لازم است از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه تهران، به ویژه آقای دکتر فرشید فروز بخش که با مساعدت خویش، تدوین و تکمیل کتاب را امکان پذیر کردند، تشکر و قدردانی شود. از راهنمایی ارزنده آقایان دکتر بهزاد مشیری و دکتر حسن زند سپاس گزاریم. همچنین از استاد عزیز آقای دکتر محمود قرآن نویس که در تدوین رئوس اصلی کتاب به‌ویژه بخش پلاسما راهنمایی های ارزنده ای مبذول داشتند و استاد گرامی آقای دکتر پرویز تاجداری که همواره از راهنمایی و همکاری ایشان در جهت انتشار کتاب برخوردار بوده ایم، سپاس‌گزاری می شود. از آقایان نوید علیزاده، مهندس رشید معموری و سید امین مرادی سالاری که در تدوین صفحات و تصاویر کتاب همکاری داشتند، سپاس‌گزاری می شود.

امید است این گام کوچک مورد قبول جامعه ی علمی کشور عزیزمان قرار گیرد و زمینه انتشار آثار ارزشمند و غنی تری را فراهم سازد. همچنین از خوانندگان عزیز تقاضا می شود نقطه نظرهای خود را همراه با ذکر نارسایی های کتاب یادآور شوند تا در چاپ های بعدی رعایت گردد. هرگونه نظر و انتقاد و پیشنهاد یا ذکر غلط های تحریری کتاب با کمال میل پذیرفته می شود و موجب سپاس گزاری است. مطالب بیشتری در زمینه مباحث این کتاب را می توانید در آدرس زیر ملاحظه کنید.

 http://cph-theory.persiangig.com

با آرزوی بهروزی

حسین جوادی   


امکان خرید کتاب الکترونیکی در ایران و خارج از ایران فراهم است

 کتاب فیزیک از آغاز تا امروز

https://www.ketabrah.ir/go/book/24981

 کتاب آنسوی مدل استاندارد: مشکلات فیزیک مدرن و راه‌حل‌ها

https://www.ketabrah.ir/go/book/24977

تحلیل دکتر رضا داوری اردکانی از اوضاع کنونی: ایران و مسائل و مشکلاتش

مقاله جدید دکتر رضا داوری اردکانی
شاید کشور ما هرگز و در هیچ زمانی تا این اندازه از بیرون تحت فشار و از درون دچار تفرقه و اختلاف‌های مخرب نبوده است.

جدیدترین مقاله دکتر رضا داوری اردکانی معطوف به وضعیت کنونی کشور است. هرچه بحران‌های پیش‌روی کشور عیان‌تر می‌شود، قلم این فیلسوف نیز تیزتر می‌شود و زبانش صریح‌تر.
 
به گزارش عصرایران به نقل از روزنامه سازندگی، داوری در توضیحی که برای مقاله خود با عنوان «ایران و مسائل و مشکلاتش» در شماره شصت و هشتم خبرنامه فرهنگستان علوم نوشته، به یک نکته اشاره می‌کند و می‌نویسد:
 
«در پانزده شانزده سال اخیر که من در این نشریه قلم می‌زنم، بارها به صراحت یا به‌صورت سربسته خداحافظی کرده‌ام اما مثل اینکه همچنان باید آماده نوشتن خداحافظی‌های دیگر باشم. مگر آنکه مجالی برای آن نماند.
 
نوشته‌ای که می‌خوانید نه خداحافظی است و نه گله و شکایت از مشکلات اداری بلکه ادامه کوششی است که در طی دهه‌های اخیر برای درک وضع موجود کشور و اندیشیدن به آینده امور داشته‌ام و کمتر به آن التفات شده است.
 
شاید لحن نوشته اندکی تلخ باشد و کسانی بگویند یأس‌آور است. اندیشیدن به مشکلات و سعی در طرح مسائل نباید مایه یأس شود بلکه نور امید در دل‌ها می‌افروزد. سخن روشن‌کننده، یأس‌آور نیست.

در این نوشته روزن هیچ امیدی بسته نشده است اصلاً اگر جایی امیدی باشد با حرف بدبینان از میان نمی‌رود ولی جایی که امید نیست، آن را پدید باید آورد.
 
شاید توجه و تذکر به وضع خود و کشور و آنچه دارد می‌گذرد و پیش می‌آید و خردی که کارها با آن صورت می‌گیرد، بسیار دشوار و اندکی دردآور باشد ولی مگر با گریز از درد و پناه بردن به مسکّن، بیماری علاج می‌شود؟ مسکّن لازم است اما مسئله یا مسائل کشور را باید شناخت. همه باید مسئولیت وضع کشور را هر چه باشد خوب یا بد به عهده بگیرند و بیندیشند که ایران چگونه می‌تواند ایرانی که ایرانیان آن را دوست می‌دارند بشود.
 
آنچه می‌خوانید نه خوش‌بینانه است نه بدبینانه. کوششی است برای آشنایی با وضع کنونی زندگیمان و دعوت به اندیشیدن در باب آینده ایران.» رئیس فرهنگستان علوم با این مقدمه مخاطبان را دعوت به خواندن سرمقاله‌اش می‌کند. در ادامه می‌توانید خلاصه‌ای از این سرمقاله را مطالعه کنید.»

***

۱- ایران پر از مشکل است اما مسئله ندارد. در این کشور کمتر جایی را می‌توان سراغ گرفت که مشکل و گرفتاری نداشته باشد یا لااقل من هر چه فکر کرده‌ام جایی و کاری را بی‌مشکل نیافته‌ام.
 
ما در سراسر ایران مشکل نان و آب و خاک و هوا و آشفتگی در کارها و راه‌ها و منزل‌ها داریم و چون به عمق و ریشه این مشکل‌ها کمتر توجه می‌کنیم نمی‌پرسیم که چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد و نمی‌خواهیم بدانیم که رفع آنها تا چه اندازه دشوار است و احیاناً می‌پنداریم که رفع مشکل‌ها در هر شرایطی به‌آسانی از عهده دولت و حکومت برمی‌آید (قدرت دولت و حکومت را ناچیز نمی‌انگارم و معتقدم که اگر حکومت عزم اصلاح داشته باشد و همت صرف آن کند به نتیجه می‌رسد) ما مسئله نداریم ولی مشکل‌هایمان فراوان است. هوا و آب و خاک آلوده است.

از سلامت غذایی که می‌خوریم اطمینان نداریم. در خانه‌ها نمی‌دانیم چه می‌گذرد اما وقتی به کوچه می‌آییم کوچه عبوس است و نشاط ندارد و بیشتر جولانگاه و عرضه آشوب ترافیک است.
اگر کار داشته باشیم و به سرکار برویم شاید زحمت بکشیم اما چون نه پیوستگی و همبستگی طولی در نظام اجتماعی وجود دارد و نه پیوستگی عرضی.... وقتی در گفتارهای سیاسی نظر می‌کنیم، در آنها از مشکل‌های کشور چیزی گفته نمی‌شود و اگر گفته شود محض خالی نبودن عریضه است.
 
ما ایده‌آل را دوست می‌داریم و این دوستی چندان است که گاهی برای علایق عملی و اصلاح امور عمومی جایی در دل و جان باقی نمی‌ماند.

از مردم زیاد می‌گویند اما مراد از مردم کسانی هستند که به حرف‌های خوشایند گوینده و نویسنده دلخوشند و آنها را بی‌چون و چرا و بدون تأمل تأیید و تکرار می‌کنند وگرنه مردمی که با سختی‌های زندگی دست به گریبانند منظور نیستند.
 
اینکه کشور در چه وضعی است و به کجا می‌رود و چه نیازی دارد و چه می‌تواند و باید بکند اصلاً مطرح نیست. باید ایدئولوژی را محقق کرد.
 
کاش می‌دانستیم که ایدئولوژی چگونه و از چه راه محقق می‌شود و اندکی به شرایط امکان و تحقق امور می‌اندیشیدیم.

۲- وقتی سیاست از زمین و زمان جدا می‌شود، چون ماهی بیرون افتاده از آب است. این سیاست نظم و تعادل را از دست می‌دهد و به مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های پراکنده مبدل می‌شود... سیاستی که همه کاره است، وقتی به خرد زمان پشت کند، همه کارها معطل می‌ماند.
 
در جهان توسعه‌نیافته چگونگی دخالت سیاست در کارها اهمیت بسیار دارد و اگر این دخالت با خرد کارساز صورت نگیرد، پریشانی‌ها بیشتر و مردمان بیش از پیش نومید و بی‌اعتماد و اهمال‌کار و ندانم کار می‌شوند.

۳- برگردیم به بحث مشکلات و مسائل. مشکلات را همه کم‌وبیش حس می‌کنند و آنها را به درجات با درک حسّی و قیاسی می‌شناسند اما کمتر می‌پرسند که این مشکلات چرا هستند و از کجا آمده‌اند.
 
گاهی هم اگر چنین پرسش‌هایی به زبان می‌آید، برای این است که مثلاً بگویند متصدیان امور نالایقند و هر مشکلی هست نتیجه بی‌تدبیری و اهمال و غفلت یا سوءنیت آنان است.
 
شاید حرفشان در مواردی نادرست نباشد اما همه که نالایق نیستند و اگر نالایقند پس لایق‌ها کجا هستند و چرا نمی‌آیند؟ آیا بهتر نیست فرض کنیم که اشخاص لایق هم هستند اما کارها چندان دشوار و پیچیده است که به صرف اعمال لیاقت آسان نمی‌شود.
 
به نظر می‌رسد که مدعیان بی‌لیاقتی مدیران، به پریشانی امور اهمیت نمی‌دهند و برای مخالفت حرف می‌زنند. بی‌مسئله بودن در کار کشور نشانه بدی است. 

۴- مشکل بزرگ و اصلی، مشکل چشم‌انداز تاریخی و روابط و مناسبات و نظم است. کارشناسان معمولاً امور را تخصصی می‌بینند و می‌پندارند که با تصمیم‌های موضعی می‌توان مشکل‌های کلی و ساختاری را رفع کرد ولی سازمانی که به‌درستی نمی‌داند برای چه به وجود آمده و چه می‌تواند و باید بکند و چه جایگاهی دارد از عهده چه کاری می‌تواند برآید.
 
ما هر چه را که در جهان تجدد پدید آمده خواسته و در حد توانایی اخذ کرده و همه را در کنار هم قرار داده‌ایم. گویی اینها اشیاء مستقل از یکدیگرند و مهم نیست که در کجا قرار گیرند.

مثلاً در نظر ما دانشگاه هر جا باشد کار خود را می‌تواند انجام دهد و ارتباطش با فرهنگ کشور و زندگی و نیازهای مردم و توجه به فرهنگ و تاریخ اهمیت ندارد بلکه مهم آموختن و اخذ تکنولوژی است ولی وقتی شئون تجدد بی‌توجه به جایگاه و پیوستگی‌های آنها در جایی که نمی‌دانیم مناسب است یا نه، قرار گیرند راه به تحقق تجدد نمی‌برند زیرا تجدد و توسعه مجموعه اشیاء و سازمان‌ها و گفتارها و رسوم نیست بلکه یک نظم و وحدت و صورتی از فهم و خرد قابل تحقق در تاریخ است که در پانصد سال اخیر اوج و حضیض و قوت و ضعف داشته است.

۵- در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است.
 
برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق‌های باز خداحافظی می‌کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن (که نمی‌دانیم چگونه ممکن است) متصوّر نمی‌شود.
 
زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با درد تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود.

ما امروز به هر جا بخواهیم برویم، باید از همین جا که ایستاده‌ایم آغاز کنیم.
اکنون، اقتصاد ما پریشان است. سازمان‌های اداری‌مان کارآیی و توانایی ندارند. علم‌مان تمرین پژوهش شده است.
 
بانک و بازارمان بلاتکلیف و فاسد است. اعتماد عمومی از میان رفته و احساس تنهایی کم‌کم دارد همه‌جا را می‌گیرد.
 
در این شرایط چگونه می‌توان از امید و آینده سخن گفت. وقتی کوشش نمی‌شود که از فرو‌رفتن در باتلاق فساد که همه‌چیز را در خود می‌کشد جلوگیری کنند، چگونه می‌توان به مقصد صلح و صلاح و آزادی و عدالت رسید.
 
اگر کار به مدد مبدأ غیبی باید صورت گیرد، دیگر به سیاست چندان نیاز نیست یا به قدرت و قهر سیاسی تکیه نباید کرد و سیاست آماده‌گر را باید پیش گرفت.

در هوای جهل و غرور و تعصّب هیچ جهانی ساخته نمی‌شود. متجددان هم با اراده به اصلاح و درک وجهی از صلاح و رعایت نظم، بنای جهان علم و تکنولوژی و سیاست پیشرفت و توسعه را گذاشته و وقتی در راه تاریخ خود با مسائل مواجه شده، کوشیده‌اند که آنها را حل کنند.
 
ما نیز که نظم اداری و آموزشی و سازمان‌ها و شیوه زندگی را از غرب وام کرده‌ایم، باید با توجه به آنچه در جهان جدید روی داده است یاد بگیریم که آن وام‌کرده‌ها را با توجه به شرایط تاریخی‌مان در جای مناسب قرار دهیم و تأمل کنیم که با چه برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و با کدام سازمان اداری و مدرسه و دانشگاه و با چه روحیه و اخلاقی می‌توان بر انبوه و انباشته‌ای از مشکلات تاریخی دویست سیصدساله غلبه کرد.

اروپاییانی که ما را سست عهد و متظاهر و بی‌حمیت و چاپلوس و تسلیم قهر و استبداد و... خوانده‌اند، خود و فهم و خرد خود را میزان قرار داده و ما را محروم و دور از خرد عملی پدید آمده در دوران جدید یافته و به بی‌خردی منسوب کرده‌اند.
 
درست است که اروپای متجدد از خردی بهره داشته و هنوز هم کم‌وبیش بهره دارد که جهان پیش از تجدد آن را نمی‌شناخته است اما این بدان معنی نیست که دوران پیش از تجدد با خرد آشنایی و انس نداشته است. عقل تجدد، مطلق عقل و عقل مطلق نیست و اگر مردمی واجد آن نباشند نمی‌توان بی‌خردشان دانست.
 
اما از آنجا که خرد قدیم خرد توسعه نیست، برای رفتن در راه تجدد باید از عقل جدید راهنمایی خواست.
 
به‌خصوص که این عقل، عقل قدیم را به تاریکی افکنده و تاحدودی از اثر انداخته است و تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود، نمی‌توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم‌اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی‌باکی تحقیر شود.

اکنون همه جهان برای پیشرفت و توسعه به آن خرد نیاز دارد و دست یافتن به آن البته آسان نیست. تکرار این معنی لازم است که اولین شرط این دست یافتن شناخت خود و درک و توان موجود و آشنایی با ماهیت و شأن و جایگاه و قدرت خرد کارساز است. ما در دوران پیش از تجدد با خرد دیگری آشنا بوده‌ایم.
 
آن خرد مستقیماً گفتار و رفتار عمومی را سامان نمی‌داده و خلق و خوی مردمان را راه نمی‌برده است.
 
احکام و رسوم شریعت هم برای اینکه حسن رفتار و اخلاق عمومی را ضمان شود، باید پیروان را به اصل و آغاز متذکر سازد و به راه معرفت ببرد وگرنه صرف اعتقادات و آداب و مناسک ضامن پایبندی به راستی و درستی در گفتار و کردار نمی‌شود.

۶- یکی از راه‌های شناخت وضع خود، نگاه کردن در آئینه دیگران است. پس بد نیست که به کتاب‌ها و مقالات غربیان راجع به خلقیات و اوصاف اخلاقی ایرانیان توجه کنیم.
 
در همه این آثار وضع اروپا و اروپاییان ملاک و میزان حکم است و چه بسا به ایرانیان از آن لحاظ نظر شده است که در رسیدن به مراحل تجدد ناتوانند.
 
پیداست که ما در قیاس با اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن توسعه نیافته‌ایم و باید پاسخ بدهیم که چرا راه پیشرفت و توسعه را نتوانسته‌ایم بپیماییم.
 
غربی‌هایی که در باب خلقیات ما چیزی گفته و نوشته‌اند به استثنای معدودی مثل ادوارد براون نیاکان ما را سست‌عنصر و ریاکار و مطیع زور و قدرت و … دانسته و بعضی از آنها هیچ صفت خوبی برای آنها قائل نشده‌اند.

هموطنان در این راه دورتر رفته و احیاناً مردم ایران را در تمام طول تاریخ چند‌هزار‌ساله سست‌عنصر و دروغگو و ریاکار خوانده‌اند. ازجمله محمدعلی جمال زاده نوشته است که در ملت ایران هیچ صفت نیکویی ندیدم.
 
این اتفاق نظر تقریبی و اصرار در نسبت دادن کج‌رفتاری و بدکرداری به ایرانیان در طول تاریخ پانصد ساله از کجاست؟ البته دروغگویی و ریا و چاپلوسی و بلهوسی و دمدمی‌مزاجی و نااستواری در رفتار و گفتار ما در چندین قرن اخیر جای انکار ندارد ولی معلوم نیست چه اصراری داریم که آن را به نژاد ایرانی نسبت دهیم.

مگر این نژاد چیست و از کی بوده و علائم و نشانه‌ها و فصل‌های ممیزش چیست؟ می‌گویند ایرانیان تاریخ پرفراز و نشیب داشته و در معرض جنگ‌ها و کشتارهای بزرگ قرار گرفته و ترس در جانشان رسوخ کرده است یا ایرانیان مردمی کشاورز بوده‌اند و ناگزیر می‌بایست با طبیعت کنار آمده و برابر مصائب و حوادث صبر پیشه کنند.
 
آیا جنگ و کشتار فقط در منطقه جغرافیایی ایران روی می‌داده و کشاورزی اختصاص به ایران داشته و مردم مناطق دیگر در همه زمان‌ها صاحب تکنولوژی پیشرفته بوده‌اند و آیا درست است که همه عیب‌های ایرانیان را به یک صفت مثل سازگاری و سازشکاری یا ترسویی نسبت دهیم؟
 
ممکن است در یک مطالعه و پژوهش پژوهشگر به نتیجه برسد که عمومی‌ترین صفت مردم ترس یا سازشکاری است اما اینکه سرنوشت این صفت را به ما هدیه کرده و بقیه صفات از آن ناشی شده‌اند، موجه به نظر نمی‌رسد.

هر انسانی هر وقت چشم‌انداز امیدش تیره شود و ناهماهنگ باشد و از خرد همسازکننده بی‌بهره بماند، پریشان‌خاطر و پراکنده‌دل می‌شود و نادرستی در زبان و رفتارش‌ راه می‌یابد. هیچ صفتی، ذاتی هیچ قومی نیست.
 
تقدیر تاریخی ما هم در داستان‌های رستم و اسفندیار و رستم و سهراب و در جنگ ماراتن معین نشده است.
 
اما چون در دویست سال اخیر در راه تاریخ تجدد درماندیم و اراده گشودن و پیمودن آن راه را نداشتیم، هر چه اروپا در حقمان گفت تصدیق کردیم و به خود بستیم. یعنی پذیرفتیم که آنچه او می‌گوید باشیم.

۷- در دوران قدیم و قبل از تجدد مسائل تاریخی وجود نداشت که لازم باشد حکومت‌ها و مردم به آنها بیندیشند. در جهان جدید است که آدمی عهده‌دار ساختن جهان برای خود (و این خود، بشری است که تقدیرش تسخیر جهان و تصرف مالکانه در آنست) شده است.
 
اگر نویسندگان دوران رنسانس و مخصوصاً اوتوپی‌نویسان و فیلسوفانی چون بیکن و دکارت و هابز و لاک و روسو و کانت و... این طرح را درنینداخته باشند، لااقل در آزمایش دشوار درک و دریافت و تحمل بار سنگین آن شریک بوده‌اند. تاریخ غرب جدید به یک اعتبار تاریخ طرح و حلّ مسائل است.

مسئله تاریخی در راه ساختن و اندیشیدن به آینده پیش می‌آید و پیداست که مسائل فراوان و گوناگونند و در نظر صاحبنظران طرح می‌شوند.
 
با گوناگون شدن مسائل و درک تفاوت‌هاست که حوزه‌های علمی از هم جدا می‌شوند و هر یک به مسائل خاص می‌پردازند اما جهان علم از یاد نمی‌برد و نباید از یاد ببرد که علم و سیاست و اخلاق متعلق به یک نظام و عضو یک پیکرند و از یک روح مدد می‌گیرند و توفیقشان در طرح و حل مسائل محتاج به پشتیبانی فهم و خرد است و این توفیق در عین حال در وضع شئون دیگر نیز اثر دارد.
 
با توجه به آنچه گفته شد مسئله داشتن را با مشغولیت‌های علمی و غیرعلمی و مخصوصاً با حدیث آرزومندی اشتباه نباید کرد.

شاید ما از آن جهت با مسائل ایران چندان آشنایی نداریم که نمی‌پرسیم یا به این پرسش فکر نمی‌کنیم که ایران چه می‌خواهد و به کجا می‌رود و آینده‌اش چه خواهد بود و برای آن چه می‌توان و باید کرد مسلماً سیاستمداران در یافتن پاسخ این پرسش باید بکوشند و بدانند که پاسخ در صورتی امیدبخش و کارساز است که چشم انداز آینده و مراحل راه و وضع هر منزل و مرحله در آن روشن باشد.
 
اکنون ایران بیش از هر زمان به تذکر تاریخی و خودآگاهی ملی و توجه و دلداری و همنوایی دولت و حکومت و دانشمندان و صاحبنظران و اصحاب قلم نیاز دارد. جهان کنونی پر از انواع خطرها و مصیبت‌هاست و ایران در کانون خطرها قرار دارد. در این شرایط خطیر باید از ایران پاسداری کرد.

شاید کشور ما هرگز و در هیچ زمانی تا این اندازه از بیرون تحت فشار و از درون دچار تفرقه و اختلاف‌های مخرب و بنیان سوز و غفلت از آنچه روی داده است و روی می‌دهد و پریشانی و دوری مردمان از یکدیگر و سرگرمی به اوهام و حرف‌های بیهوده و غالباً دور از فهم و خرد و سرگردانی در کارها و راه‌ها نبوده است.
 
اختلاف‌های موجود حتی اگر به فرض قریب به محال به غلبه یک گروه بینجامد، سودی برای غالب ندارد اما به ایران زیان و آسیب می‌رساند.
 
ایران در شرایط کنونی به ترمیم و التیام زخم جدایی‌ها و گسست‌های روحی و تاریخی و اخلاقی و به وحدت و همبستگی و اعتماد و امید نیاز دارد و حصول اینها به تدبیرها و تصمیم‌هایی بسته است که دانایان و صاحبان خرد و تدبیر و سیاست و بزرگان قوم باید اتخاذ کنند.
 
پیداست که پیش از آن باید بتوان شرایط جهان و کشور را با فهم و خرد سیاسی دریافت و در کار و بار و کارنامه خود به دیده انصاف نگریست تا اندکی در درد ایران تنها و دردکشیده و دردمند و نگران آینده‌اش شریک شد. آیا راه دیگری مانده است و کار دیگری می‌توان کرد؟

ثبت اولین تصویر از یک سیاه‌چاله فضایی توسط ستاره‌شناسان

این سیاه چاله ۴۰ میلیارد کیلومتر قطر دارد که سه میلیون برابر قطر زمین است و توسط دانشمندان به "هیولا" تشبیه شده است.

ستاره شناسان برای اولین بار در تاریخ تصویری از یک سیاه چاله فضایی را در یک کهکشان دور با دوربین شکار کردند.

به گزارش ایسنا به نقل از بی بی سی، این تصویر توسط گروهی از دانشمندان از سیاه چاله موسوم به ساگیتاریوس A گرفته شده است.

این سیاه چاله ۴۰ میلیارد کیلومتر قطر دارد که سه میلیون برابر قطر زمین است و توسط دانشمندان به "هیولا" تشبیه شده است.

سیاه چاله شکار شده توسط دوربین ستاره شناسان در ۵۰۰ میلیون تریلیون کیومتری کره زمین قرار دارد و تصویرش توسط شبکه ای از هشت تلسکوپ در سراسر جهان ثبت شده است.

جزئیات این دستاورد بزرگ امروز در نشریه استروفیزیکال ژورنال لترز (Astrophysical Journal Letters) منتشر شده است.

پروفسور هینو فالک از دانشگاه رودبود هلند و مسئول این تجربه علمی به بی بی سی گفت: این سیاه چاله در کهکشانی به نام M87 کشف شده است.

وی افزود: آنچه که ما می‌بینیم از کل منظومه شمسی بزرگ‌تر است.

جرم این سیاه چاله ۶.۵ میلیارد برابر خورشید است و یکی از سنگین‌ترین سیاه چاله‌هایی است که گمان می‌رود وجود داشته باشد. این سیاه چاله واقعاً یک "هیولای واقعی" و سنگین وزن ترین سیاه چاله موجود در هستی است.

درباره کتاب «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری»، نوشته سید حسین نصر

کتاب «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری»، نوشته سید حسین نصر با ترجمه مهدی کفائی - حسین کرمی اخیرا از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.کتاب «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری»، نوشته سید حسین نصر با ترجمه مهدی کفائی - حسین کرمی اخیرا از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.

به گزارش ایبنا، «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری» کتابی است در دفاع از اجزاء و ارکان سنت اسلامی و نقد علم و تکنولوژی مدرن. کتاب حاوی هفت فصل است که چهار فصل آن به گفت‌وگوهای مظفر اقبال با سید حسین نصر اختصاص دارد. مظفر اقبال اندیشمندی اسلامی و نویسنده‌ای پاکستانی-کانادایی است که حدود بیست سال از سید حسین نصر ٨٤ ساله جوان‌تر است.مظفر اقبال در فصل اول کتاب «بستر بحث» را برای خواننده تبیین کرده، در فصل دوم مقاله‌ای از سید حسین نصر می‌خوانیم با عنوان «مساله منشأ کیهان-کیهان به‌مثابه موضوع مطالعه علمی»، چهار فصل بعدی حاوی گفت‌وگوهای نصر با اقبال است و فصل هفتم نیز متن یکی از سخنرانی‌های سید حسین نصر است با عنوان «جهان‌بینی اسلامی و علم مدرن».

سنت‌گرایی اسلامی، روح منتشر در سراسر کتاب است و این ویژگی کتاب، هیچ عجیب نیست؛ چراکه سید حسین نصر «پیامبر سنت‌گرایی در جهان اسلام» است. با این حال، خواننده کتاب حتی اگر مدرنیستی شش‌آتشه هم باشد، پس از مطالعه نکته‌های عمیقی که پروفسور نصر در نقد جهان مدرن مطرح می‌کند، اگر سنت‌گرا نشود دست کم لختی سر در جیب تامل فرو می‌برد یا آهی از سر حسرت برمی‌کشد که چرا زندگی مدرن امروزی‌اش عاری از آرامش و معنویت جهان قدیم است.


تاملی بر کتاب «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری» اثر سید حسین نصر

اما جان کلام سید حسین نصر درباره نسبت مسلمانان با علم و تکنولوژی جدید چیست؟ نصر در فصل سوم کتاب می‌گوید بیشتر مراکز قدرت در جهان اسلام، معتقدند علم بیشتر یعنی قدرت بیشتر؛ بنابراین جهان اسلام باید در فراگیری علم و تکنولوژی جدید کوشا باشد و حتی بکوشد که در این زمینه، همانند ژاپن، از غرب پیش افتد. اما «تمدن اسلامی نمی‌تواند بدون تخریب خود کاملا از علم و تکنولوژی غربی تقلید کند.» پس، با توجه به گریزناپذیر بودن پاره‌ای از وجوه زندگی تکنولوژیک جهان مدرن، «مسلمانان باید در تسلط بر علوم غربی بکوشند، ولی چنین تسلطی باید با یک دید انتقادی مبتنی بر سنت عقلانی اسلامی همراه شود.»


نصر رفتن از راهی جز این راه را سرآغاز مرگ تمدن اسلامی می‌داند. او شناخت مبانی علم و تکنولوژی جدید و سنجیدن آن‌ها در چارچوب جهان‌بینی اسلامی را شرط تداوم حیات اصیل اسلامی در روزگار کنونی می‌داند. نصر مثال می‌زند که تلفن همراه خلوت انسان با خدا را از بین می‌برد؛ چراکه «این وسیله کوچک کاربرانش را ملزم می‌کند همیشه به آشوب جهان خارج وصل باشند. »
 
نصر نیز همانند رضا داوری در مواجهه با جهان غرب، قائل به جراحی و تفکیک نیست. وی می‌گوید: «من جزو کسانی‌ام که اصلا عقیده ندارند تمدن اسلامی می‌تواند قسمتی از تکنولوژی غربی را که خوب پنداشته می‌شود، انتخاب و ادعا کند که کاملا بی‌ضرر است و سپس قسمت‌های دیگر را رد کند. هر صورتی از تکنولوژی مدرن که اتخاذ شود، حتی اگر در سطح خاصی مثبت باشد، با خود آثار منفی خواهد آورد، اگرچه می‌توان برای کاهش این تاثیرات عاقلانه عمل کرد.»

اینکه گزینش از تمدن غرب امکان‌ناپذیر است، سخنی نیست که فقط نصر آن را بیان کرده باشد. غرب‌شناسی احمد فردید و رضا داوری هم‌ چنین مدعایی را مطرح می‌کند. اما آنچه نصر را در این زمینه تا حدی از فردید و داوری جدا و به روشنفکران دینی نزدیک می‌کند، همین ایده است که می‌توان برای کاهش از تاثیرات منفی اخذ تکنولوژی مدرن، عاقلانه عمل کرد.
 
اما آنچه نصر را از روشنفکران دینی دور و به فردید و داوری نزدیک می‌کند، این نکته است که صورت‌های تکنولوژی مدرن از سوی جوامع اسلامی، از سر اجبار و ضرورت اتخاذ می‌شوند نه با شوق و رغبت. نصر می‌گوید: «ابعاد مشخصی از تکنولوژی غربی وجود دارد که دولت‌های مسلمان قصد اخذ آنها را دارند... آرزو داشتم که اوضاع چنین نمی‌بود، ولی شرایط حاضر اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین حداقل باید برای فراهم آوردن نقد تکنولوژی مدرن و کاهش تاثیر منفی‌اش تا حد ممکن تلاش کرد. »

سید حسین نصر به چیزی به نام «علم اسلامی» اعتقاد دارد اما مثل سایر افرادی که از این مفهوم دفاع می‌کنند، به درستی نمی‌گوید که علم اسلامی چیست. او در توضیح منظورش می‌گوید: «هیچ فیزیکدان مسلمانی نخواهد گفت که به کشفیات مکانیک کوانتوم بی‌توجه است... باید مکانیک کوانتوم را فهمید و سپس آن را مجددا به صورت کاملا متفاوتی با شیوه مکتب کپنهاگی تفسیر کرد. تفسیر این مکتب بر مبنای دوگانگی یا همان ثنویت فلسفه دکارتی است که خود این ثنویت، زیربنای تمام رویه علم مدرن را تشکیل داده است.» اما اینکه آن «تفسیر جدید و متفاوت» چیست، سوالی است که نصر پاسخی به آن نمی‌دهد.
 
در واقع نصر می‌گوید فیزیک اسلامی مبانی‌اش با فیزیک جدید فرق دارد اما نمی‌گوید فیزیک اسلامی را چطور می‌توان تاسیس کرد. او حتی خطوط کلی «تفسیر متفاوت مکانیک کوانتوم» را نیز برای خواننده ترسیم نمی‌کند تا ما بدانیم وجه ایجابی سخنش دقیقا چیست. ولی نصر با امید رسیدن به علم اسلامی، دو تجویز هم در آستین دارد: «باید به اندازه کافی برای نشان دادن ایرادات علم مدرن شجاع باشیم... سپس قدم بعدی را‌ برداریم، یعنی ایجاد یک علم اسلامی بر مبنای سنت علمی خودمان.» او اگرچه نحوه این ایجاد و زایش را نمی‌تواند تشریح کند، اما احتمال را در تقویت آموزش سنتی بازمی‌جوید و می‌گوید: «ما به جای تقلید از موسسات آموزشی غربی... احتیاج داریم موسسات آموزشی اسلامی سنتی خودمان را تقویت کنیم... این همان چیزی است که باید در جهان اسلام، از مدارس مالزی گرفته تا مراکش، انجام شود». 

Physicists make rapid progress in bounding the speed of gravity

Artist’s illustration of two merging neutron stars. Credit: NSF/LIGO/Sonoma State University/A. Simonnet

(Phys.org)—Recent gravitational wave detections have allowed physicists to confirm with greater and greater precision what Einstein predicted over 100 years ago in the theory of general relativity: that gravity does not act instantaneously as Newton thought, but instead propagates at the speed of light.

"The speed of gravity, like the speed of light, is one of the fundamental constants in the Universe," Neil Cornish, a physicist at Montana State University, told Phys.org. "Until the advent of gravitational wave astronomy, we had no way to directly measure the speed of gravity."

Over the past few months, physicists have made very rapid progress in bounding the speed of gravity using gravitational wave observations.

Initially, the first LIGO detections of gravitational waves constrained the speed of gravity to within 50% of the speed of light.

In a paper published last week in Physical Review Letters, Cornish and his coauthors Diego Blas at CERN and Germano Nardini at the University of Bern have combined the first three gravitational wave events reported by the LIGO and Virgo collaborations, allowing them to improve the original bounds to within roughly 45% of the speed of light.

Just two days later (and after the physicists mentioned above wrote their paper), another paper was published in The Astrophysical Journal Letters by the LIGO and Virgo collaborations, whose authors are affiliated with nearly 200 institutions around the world. By using data from the gravitational waves emitted by a binary neutron star merger detected in August, they were able to constrain the difference between the speed of gravity and the speed of light to between -3 x 10-15 and 7 x 10-16 times the speed of light.

The reason for the huge leap in precision is that the neutron star event did not emit only gravitational waves, but also electromagnetic radiation in the form of gamma rays. The simultaneous emission of both gravitational waves and light from the same source allowed the scientists to set bounds on the speed of gravity that is many orders of magnitude more stringent than what could be set using gravitational wave signals alone.

Depending on whether an astrophysical source emits both gravitational waves and light or only the former, scientists take different approaches to constraining the speed of gravity. When a source emits both gravitational waves and light, scientists can measure the difference (if any) in the arrival times of the two different types of signals at a single detector. In the AJL paper, the scientists measured an arrival delay of just a few seconds between signals that traveled a distance of more than one hundred million light years. Such a small delay across this distance is considered virtually nothing.

On the other hand, when a source emits only gravitational waves, scientists must detect the same signal in multiple Earth-based detectors and measure the (very slight) difference in arrival times. The scientists of the PRL paper did this by comparing signals detected by two LIGO detectors located 1800 miles apart: one in Hanford, Washington, and the other in Livingston, Louisiana.

As the physicists explain, it's possible to greatly improve the bounds on the speed of gravity using sources that emit only gravitational waves. For example, using four detectors located at different places on Earth, with five gravitational wave events for comparison, the constraints could improve to within 1% of the speed of light. But they could still not reach the degree of precision of experiments that have access to both gravity and light.

Overall, bounding the speed of light has many significant implications for fundamental physics and cosmology. One of the biggest implications is that the tight bounds provide a more precise test of general relativity and rule out proposed alternatives to general relativity.

"Many alternative theories of gravity, including some that have been invoked to explain the accelerated expansion of the Universe, predict that the speed of gravity is different from the speed of light," Cornish said. "Several of those theories have now been ruled out, thereby restricting the ways in which Einstein's theory can sensibly be modified, and making dark energy a more likely explanation for the accelerated expansion."


Explore further: Stronger tests of Einstein's theory of general relativity with binary neutron stars

More information: Neil Cornish, Diego Blas, and Germano Nardini. "Bounding the Speed of Gravity with Gravitational Wave Observations." Physical Review Letters. DOI: 10.1103/PhysRevLett.119.161102

B.P. Abbott, et al. (LIGO Scientific Collaboration and Virgo Collaboration, Fermi Gamma-ray Burst Monitor, and INTEGRAL.) "Gravitational Waves and Gamma-Rays from a Binary Neutron Star Merger: GW170817 and GRB 170817A." The Astrophysical Journal Letters. DOI: 10.3847/2041-8213/aa920c


Journal reference: Physical Review Letters search and more info website Astrophysical Journal Letters search and more info website