واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

سرگذشت تلخ دو بیمار در بیمارستانی مشهور

سرگذشت تلخ دو بیمار در بیمارستانی مشهورفرزند یک بیمار ۶۸ ساله که در پی کارگذاری اشتباه یک شنت در مغزش جان باخته و همچنین فرزند بیماری دیگر که بعد از چند روز سرگردانی در بخش کرونای بیمارستان فوت کرده، به روایت سرگذشت تلخ پدران خود پرداختند.

«مسعود» به ایسنا می‌گوید: اواسط سال گذشته بدلیل اختلال در راه‌رفتن و حافظه، پدرم را نزد یک پزشک متخصص بردم که پس از معاینه و چند مرحله مختلف انجام آزمایش‌های فنی اعلام کرد نیاز به کارگذاری شنت مغزی توسط یک جراح مغز و اعصاب است. برای همین پدرم را به یکی از بیمارستان‌های مشهور تهران و نزد یکی از پزشکان جراح آن بیمارستان بردم تا با نامه دکتر متخصص، این عمل انجام شود.

او ادامه می‌دهد: مهرماه سال قبل نهایتا عمل شنت‌گذاری انجام و پنج روز بعد پدرم از بیمارستان مرخص شد اما چند روز بعد با بازگشت علایم سابق و حتی شدیدتر، با شماره‌ای که توسط جراح برای مواقع اضطراری در اختیارمان بود تماس گرفتیم و منشی، حرف‌های ما را به پزشک منتقل کرد. پزشک جراح گفت چیز مهمی نیست و کاملا طبیعی است. بعد هم گفت همینطور بماند تا چند روز دیگر که نوبت معاینه اول است بررسی کنم.

مسعود می‌گوید: روز معاینه که پدرم را به بیمارستان بردیم، با واقعیتی تلخ مواجه شدیم. پزشک جراح گفت متاسفانه اشتباهی رخ داده و باید سریعا بصورت اورژانسی شنت را از سر خارج کنیم. سپس در تماس با دستیار خود گفت بیماری که در جریان کارش هستی آمده، شما شنت را خارج کن چون من عازم سفر خارج هستم و نمی‌توانم حضور داشته باشم. بعد هم بابت این موضوع عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید!

او ادامه می‌دهد: وقتی پرس و جو کردیم مشخص شد که شنت تأمین‌شده برای این عمل از نوع دیگری غیر از آن چیزی بوده که پزشک جراح در نسخه دستور داده و بجای شنت مغزی، شنت کمری تامین و جاگذاری شده است!

مسعود با بیان اینکه در این پروسه، پیمانکار تأمین‌کننده، مسئول مربوطه در اتاق عمل که شنت را تحویل گرفته و پزشک جراح مقصر بوده‌اند، می‌افزاید: ما که از این اتفاق شوکه شده بودیم، نمی‌دانستیم دقیقا چه کاری از دستمان برمی‌آید. پزشک گفت دو بار دیگر باید جراحی انجام شود تا یک بار شنت اشتباه را بصورت اورژانسی خارج کنند و بعد از یک ماه، شنت دیگری مطابق همان نسخه اول که مناسب بیمار بوده است، جاگذاری شود.

مسعود ادامه می‌دهد: واقعا چاره دیگری جز پذیرش دستور پزشک نداشتیم چون هیچ جراح دیگری با توجه به شرایط پیش‌آمده حاضر به پذیرش و اصلاح کار جراح قبلی نبود. نهایتا پدرم برای بار دوم زیر تیغ جراحی رفت و شنت خارج شد و بعد از یک ماه هم برای عمل سوم مطابق همان نسخه قبلی، شنت صحیح تهیه و مجددا شنت‌گذاری انجام شد ولی از عمل دوم به بعد، پدرم روز به روز اندام و اعضای بدنش یکی پس از دیگری از کار افتاد و در نهایت هم با از کار افتادن ریه بر اثر ایست تنفسی ناشی از فشار بالای مغز (براساس گزارش کالبدشکافی) جان باخت.

او درباره اقدامات خود پس از این اتفاق نیز می‌گوید: با توجه به اینکه خود پزشک صراحتا به اشتباه در کارگذاری شنت اقرار کرده بود، شکایتی را در خود بیمارستان تنظیم کردیم که معاونت درمان بیمارستان در پاسخ، ضمن عذرخواهی گفت بیمارستان بدلیل اشتباه صورت‌گرفته هیچگونه هزینه‌ای از شما یا بیمه تکمیلی شما در عمل دوم و سوم دریافت نمی‌کند و تنها هزینه بیمه تامین اجتماعی را برای دو عمل اضافه منظور می‌کنیم. از آنجا که رسیدگی بیشتر در اختیار بیمارستان نبود، بابت قصور عوامل دخیل در این اتفاق از شرکت تأمین‌کننده تجهیزات پزشکی تا خود پزشک، به دادسرای جرایم پزشکی مراجعه و شکایتی را تقدیم مقام قضایی کردیم.

مسعود که در حال حاضر با گذشت بیش از یک سال از درگذشت پدرش همچنان پیگیر این پرونده است، با اشاره به نظریه کارشناسی کمیسیون سه‌نفره اظهار می‌کند: این کمیسیون، مجموعا ۱۴ درصد تقصیر را متوجه دو نفر از عوامل این ماجرا دانست و زمانی که به این نظریه اعتراض کردیم، کمیسیون پنج‌نفره همین میزان تقصیر را هم نپذیرفت و عوامل دخیل را بکلی مبری از قصور اعلام کرد.

او که حالا به نظریه این کمیسیون نیز اعتراض کرده و منتظر تشکیل جلسه کمیسیون هفت‌نفره و ارائه توضیحات لازم است، می‌گوید: من در جلسه این کمیسیون یک سوال پرسیدم که البته هنوز هم کسی به این سوالم پاسخ نداده است. سوال من این بود که آیا خود این پزشکان راضی می‌شوند عزیزشان، سه بار - که البته دوبار آن هم بخاطر اشتباه کادر درمان بوده - تحت عمل جراحی سنگینی مثل جراحی مربوط به مغز قرار بگیرد؟ آیا چنین تعدد عمل اضافه‌ای برای یک شخص ۶۸ ساله یا دیگران اساسا قابل تحمل است؟

مسعود می‌گوید: برای من و خانواده‌ام تنها چیزی که اهمیت داشت جان پدرم بود که از دست رفت و حتی اگر همه عوامل این حادثه هم محکوم شوند، پدرم زنده نمی‌شود اما در حال حاضر تنها انگیزه‌ام از پیگیری این پرونده آن است که جان عزیزان مردم بخاطر برخی اشتباهات جبران‌ناپذیر در معرض خطر قرار نگیرد و کسانی که با سلامتی مردم سر و کار دارند بدانند که مسئولیت سنگینی بر عهده‌شان است.

او می‌افزاید: از طرفی مردم باید هوشیار باشند که شهرت بیمارستان، ضامن جان عزیزانشان نیست و نهایت پاسخی که بابت اعتراض خانواده بیمار می‌دهند این است که «برو هر جا دلت می‌خواهد شکایت کن» چون می‌دانند کسانی که باید درباره کار آنان به مرجع قضایی نظر کارشناسی بدهند هم‌صنف و همکار خودشان هستند و همین موضوع نوعی پشت‌گرمی برایشان ایجاد می‌کند.

مسعود در پایان خاطرنشان می‌کند: در این ایام که مدافعان سلامت، جان خودشان را کف دستشان گذاشته‌اند و واقعا برای نجات مردم فداکاری می‌کنند، دور از انصاف است که عده‌ای پزشک با بی مبالاتی و بی‌مسئولیتی خود تمام زحمات همکاران خود را در کادر درمان تحت‌الشعاع قرار دهند و چهره پزشکان و عوامل بهداشت و درمان کشور را مخدوش کنند. ما هم فقط منتظر نظر مرجع قضایی هستیم تا ببینم واقعا قرار است عدالت اجرا شود یا چون طرف شکایت پزشک است و همکارانش باید درباره او نظر بدهند، این پرونده هم می‌رود کنار سایر پرونده‌های بی‌نتیجه قصور پزشکی.

اما «وحید» هم تجربه دیگری را از همین بیمارستان روایت می‌کند؛ سرگذشت تلخ پدری که جان باخت و آخرش هم نفهمیدند کرونا داشته یا نداشته: بیشتر از ۶ ماه پیش پدرم را به دلیل تهوع خونی و با دستور اورژانس به بیمارستان بردیم. همان اول، اسکن ریه انجام شد و گفتند کرونا ندارد بلکه مشکل گوارشی است.

او ادامه می‌دهد: در بخش پست سی‌سی‌یو اعلام کردند باید اندوسکوپی یا کلونوسکوپی انجام شود. روز پنجم یا ششم بعد از کلی آزمایش و ... به بخش گوارش منتقل شد و با وجود شدت ضعف جسمانی که داشت، اندوسکوپی انجام شد و گفتند مشکل گوارشی ندارد!

وحید می‌افزاید: همان شب پزشک متخصص آمد و گفت علائم بیمار بشدت به کرونا شبیه است و باید در بخش کرونا بستری شود. گفتم اسکن ریه‌اش مشکلی را نشان نداده و اکسیژن خونش هم که خوب است. تست پی‌سی‌آر هم که نگرفتید. چطور با قاطعیت می‌گویید کرونا دارد؟ بدون اینکه به این سوال‌ها پاسخی بدهد، گفت قطعا کروناست و باید به بخش کرونا منتقل شود.

او با بیان اینکه پدرم به بخش کرونا منتقل شد و به ما هم اجازه نمی‌دادند که پیش او بمانیم، اظهار می‌کند: از فردای آن شب افتادیم دنبال داروهای کرونا. تست پی‌سی‌آر گرفتند و بعد از دو روز هم زنگ زدند گفتند پدرتان فوت کرده است. جواب پی‌سی‌آر هم همان روز فوتش آمد که منفی بود!

وحید می‌گوید: وقتی با برادرم رفتیم پیکر پدرم را از سردخانه بیمارستان تحویل بگیریم، فردی که آنجا بود نه ماسک داشت و نه تجهیزات خاصی. به من گفت بیا کمک کن جنازه را ببریم. من تعجب کردم چون اگر پدرم واقعا کرونا داشت، چرا باید به همین راحتی به همراه بیمار می‌گفتند برای جابجایی جنازه کمک کن؟ اصلا چرا خود متصدی آنجا ماسک نداشت؟ مگر کرونا به سرعت منتقل نمی‌شود؟ از طرف دیگر، اگر پدرم کرونا داشت چرا تدفین او طبق پروتکل انجام نشد؟

او به پیگیری‌ها و اعتراض‌هایش هم اشاره می‌کند: پرونده را به هر پزشکی نشان دادیم گفت مگر می‌شود ریه بیمار سالم باشد، اکسیژن خونش ۹۵ درصد باشد، تست پی‌سی‌آر هم منفی باشد اما کرونا داشته باشد؟ از طرفی، من و خانواده‌ام دائم پیش پدرم بودیم؛ پس چرا هیچکدام از ما مبتلا نشدیم؟ واقعا آخر هم نفهمیدیم که پدرم کرونا داشت یا نه. اگر مبتلا به کرونا بود، چرا از روز اول وارد فاز درمان کرونا نشدند؟ اگر هم کرونا نداشت که چرا بخش کرونا بردند و داروهای کرونا دادند؟ من چیزی از پزشکی نمی‌دانم اما از کجا معلوم که همان داروها باعث ایست قلبی‌اش نشده باشد و هزار سوال دیگر که الان نزدیک هفت ماه است مثل خوره به جان من و خانواده‌ام افتاده است.

وحید درباره شکایت از بیمارستان و پزشک هم می‌گوید: خود پزشکانی که بعد از فوت پدرم با آنها مشورت کردم، ‌گفتند شکایت فایده‌ای ندارد. راست هم می‌گفتند چون پدر من که دیگر زنده نمی‌شد و با رفت و آمد به دادگاه، سلامتی سایر اعضای خانواده‌ام هم در این شرایط کرونایی به خطر می‌افتاد.

او هم البته منکر زحمات بخش عمده پزشکان و اعضای کادر درمان نیست اما می‌گوید: شما تصور کنید وقتی در این بیمارستان مجهز و مشهور پایتخت چنین اتفاقاتی می‌افتد، در جاهای دیگری که امکانات خیلی کمتری دارند و از طرفی مردم هم آنقدرها پیگیر قضیه نیستند، چه بلایی سر بیمار و خانواده‌اش می‌آید. دقیقا برای همین است که همیشه می‌گویند خدا هیچکس را گرفتار بیمارستان نکند. نه بخاطر بیماری و درد بلکه بخاطر همین اتفاقات تلخ که هیچوقت هم جبران نمی‌شوند.

به گزارش ایسنا، تمامی اسناد مربوط به ادعاهای مطرح‌شده در این دو گفت‌وگو جهت ارائه به وزارت بهداشت، سازمان تامین اجتماعی و سایر مراجع ذیربط، موجود و قابل ارائه است.

پیش بینی های جدید بیل گیتس: پس از "کرونا" احتمالا دو فاجعه مرگبار دیگر رخ خواهد داد

کسی که می‌خواهد صدمه بزند می تواند یک ویروس را مهندسی کند و این به معنی است که احتمال بروز این بیماری بیشتر از شیوع اپیدمی‌های طبیعی مانند شیوع بیماری فعلی است.

"بیل گیتس" بنیان‌گذار شرکت "مایکروسافت" و یکی از مشهورترین و ثروتمندترین افراد جهان فجایع مهم بعدی که احتمالا بشر در آینده با آن روبرو خواهد شد را پیش بینی کرده است.

به گزارش ایسنا و به نقل از آی ای، بیل گیتس که تقریبا شش سال پیش به مردم درباره شیوع جهانی ناشی از یک ویروس تنفسی هشدار داده بود اکنون در مصاحبه‌ای که با دِرِک مولِر، مدیر کانال یوتیوب وریتاسیوم داشت، درباره دو فاجعه مرگبار دیگر که به اعتقاد او زندگی بشر را در آینده تهدید خواهند کرد صحبت کرد.

بیل گیتس با اشاره به پیش بینی قبلی خود درباره شیوع یک بیماری همه گیر گفت پیش بینی می‌کند که گرمایش جهانی و بیوتروریسم می‌تواند فجایعی باشد که در آینده جهان با آن روبه رو خواهد شد.

در سال ۲۰۱۵ بیل گیتس در یکی از نشست‌های همایش جهانی تد درباره موضوعی با عنوان "شیوع بعدی؟ ما آماده نیستیم" صحبت کرد که این موضوع در ماه مارس سال ۲۰۲۰ و پس از شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت. به دنبال جلوگیری از شیوع جهانی ویروس ابولا در سال ۲۰۱۴ ، گیتس به مردم در مورد شیوع یک بیماری در آینده و اینکه چگونه دنیا باید برای مقابله با این بیماری مجهز باشد هشدار داده بود.

اخیراً در ۴ فوریه ، گیتس طی تماس تلفنی با درک مولر اظهار داشت که از پیشگویی خود احساس خوبی ندارد. گیتس گفت: هیچ احساسی خوبی درباره اینکه چنین چیزی را پیش بینی کردم ندارم.مولر همچنین از گیتس سوال کرد که چگونه دقیقاً شیوع جهانی یک ویروس را در سال ۲۰۱۵ پیش بینی کرده بود. گیتس توضیح داد که با وجود ویروس‌های تنفسی بسیاری در جهان، شیوع یک بیماری همه گیر تنفسی اجتناب ناپذیر است.

وی گفت: تعدادی ویروس تنفسی در جهان وجود دارد و هر از گاهی نیز بر تعداد آنها افزوده می‌شود.بیماری‌های تنفسی بسیار ترسناک هستند زیرا افراد ممکن است گرچه به آن مبتلا هستند در هواپیما و اتوبوس بروند و این بر خلاف برخی دیگر از بیماری‌ها مانند ابولا است که در صورت ابتلا و تا زمانی که ویروس در بدن فرد است و ممکن است افراد دیگر را آلوده ‌کند، افراد مبتلا در بیمارستان بستری خواهند بود.

وقتی از گیتس در مورد اینکه چه فاجعه‌ای دیگری می‌تواند در آینده رخ دهد که بشر برای آن آماده نیست سوال شد وی گفت که می‌تواند دو مورد را ذکر کند و نگرانی‌های خود را درباره وقوع آنها و نحوه مقابله بشر با آنها ابراز کرد.

وی گفت: یکی از آن حوادث گرمایش جهانی است. هر ساله میزان تلفات این رویداد ناگوار حتی بیشتر از تلفاتی است که ما در این بیماری همه گیر داشته‌ایم. وی گفت که احساس می کند درباره پیش بینی دیگرش به اندازه کافی صحبت نشده است و آن بیوتروریسم است. کسی که می‌خواهد صدمه بزند می تواند یک ویروس را مهندسی کند و به این معنی است که احتمال بروز این بیماری بیشتر از شیوع اپیدمی‌های طبیعی مانند شیوع بیماری فعلی است.

مولر همچنین از گیتس پرسید: آیا بشر به لطف درس‌هایی که در این شیوع آموخته است آیا قادر به جلوگیری از همه گیری بعدی خواهد بود؟ اما متأسفانه پاسخ وی "خیر" بود.

گیتس گفت: همه گیری‌های بیشتری وجود خواهد داشت. وی اظهار کرد که به اعتقاد او همه گیری دیگر نیز همچنان می‌تواند هرج و مرج ایجاد کند اما امیدوار است که اگر مردم از این همه گیری آموخته و خود را سازگار کنند ، اوضاع می‌تواند روند بهتری داشته باشد.

گیتس گفت: ما می‌توانیم آمادگی خود را افزایش دهیم بنابراین اگر این کار را انجام دهیم میزان تلفاتمان به اندازه تلفات امروزه ناشی از این بیماری نخواهد بود.

داستان تکنسین اورژانس هوایی یاسوج؛ جوان‌مردی در کنار ما

می‌خندیم اما خوشحال نیستیم، باهم هستیم ولی لذت نمی‌بریم، زنده هستیم ولی زندگی نمی‌کنیم و همه اینها به خاطر شرایط سخت این سال‌هاست.

عصرایران؛ مصطفی داننده- این روزها تقریبا هر سایتی را باز می‌کنی، هر روزنامه‌ای را ورق می‌زنی، در هر شبکه اجتماعی می‌گردی، خبر بد می‌شنوی. آخرین نمونه آن درگذشت مهرداد میناوند و علی انصاریان بود. واقعا با این سیل خبرهای تلخ و جانکاه، حال خوبی برای‌مان نمانده است.

می‌خندیم اما خوشحال نیستیم، باهم هستیم ولی لذت نمی‌بریم، زنده هستیم ولی زندگی نمی‌کنیم و همه اینها به خاطر شرایط سخت این سال‌هاست. کرونای زبان نفهم آمده است، گرانی و تورم هم کمرمان را خم کرده است و دیگر نایی برای ایستادن نداریم.

در میان همه این بدی‌ها و سختی‌ها اما گاهی یک نور کوچک، چنان حالمان را خوب می‌کند که نگو.شاید تجربه بودن در یک مکان کاملا تاریک را داشته باشید. آنقدر تاریک که فکر می‌کنید یک نابینای مطلق هستید. ناگهان نوری از دور، چشم شما را متوجه خود می‌کند. همه جا تاریک است اما آن نور که به نقطه‌ای کوچک می‌ماند، همه حواس شما را به خود جلب می‌کند.

داستان تکنسین اورژانس هوایی یاسوج؛ جوانمردی در کنار ما

 یکی از این نورها در منطقه سیلاب کلوار در استان  کهگیلویه و بویراحمد، به چشم‌مان خورد. خانم بارداری نمی‌تواند سوار بالگرد امداد شود و یکی از نیروهای اورژانس کنار بالگرد خم می‌شود و این خانم با گذاشتن پای خود بر کمر این تکنسین اورژانس سوار بالگرد می‌شود.

آقای «صادق حیدری زاده»، تکنسین اورژانس هوایی یاسوج دمت گرم. نفست حق. زندگی‌ات پر لبخند. مرسی که به ما نشان دادی که در روزگار تلخ تر از تلخ، انسان‌هایی مثل تو هستند که هوای هم نوع‌شان را دارند.

تو می‌توانستی بر سر این زن فریاد بزنی که «خانم وقت نداریم، هلکوپتر جای بدی است، سوار شو دیگه!»تو مردانگی به خرج دادی، زانوهایت خاک را لمس کرد، تا زن باردار این قصه سوار شود. حال‌مان را خوب کردی، خدا حالت را خوب کند.

بیایید به هم یک قولی بدهیم. تا می‌توانیم این جنس خبرها را برای هم بفرستیم. خبرهای بد و تلخ جذاب هستند در این شکی نیست اما برای نجات انسانیت و برای فرار از دست ناامیدی و این جمله که انسانیت مُرده، این کلیپ‌ها را دست به دست کنیم.

امثال صادق حیدری زاده در کشور زیاد هستند. کافی است آنها را ببینم. همین که هنوز جوانانی هستند که صندلی خود را به پیران می‌دهند و یا وقتی زن بارداری می‌بینند سریع، صندلی خود را ترک می‌کنند تا او بنشیند، یعنی انسانیت هست، گرد سیاهی رویش نشسته است اما هست.

باید سعی کنیم به هم نشان بدهیم که وجدان بیدار در این کشور زیاد است. باید مثل بازی مافیا یک اتوبوس شهروندی راه بیندازیم وهمه انسان‌ها را علیه مافیا و سیاه متحد کنیم.

به قول صائب:

در سد سکندر بتوان رخنه فکندن

گر داعیه همت مردانه زند موج

در روزهای سخت کرونایی و در روزهای کمر شکن تورم، هوای همدیگر را داشته باشیم و سعی کنیم حداقل حال هم‌دیگر را خراب نکنیم.

پوریای ولی، تختی و حتی فردین فیلم‌های فارسی در کنار ما زندگی می‌کنند کافی است تنها و تنها آنها را ببینم. دیدن «دیوها» که کاری ندارد.

بیشتر بخوانید:

در برابر کرونا سست و خسته شده ایم/ شاید این 6 پست زندگی تان را نجات دهند

آمار رسمی فوتی های کرونا در مقطعی به بیش از 400 نفر در روز رسید و بعد از مدتی به زیر 100 بازگشت. لذا ابهت اعداد شکست و فکر می کنیم که این روند به صفر میل می کند کرونا در حال ته کشیدن است!

عصر ایران - به چند علت، در مواجهه با کرونا دچار سستی شده ایم و همین باعث شده که موج بعدی کرونا در راه باشد:
1 - فراگیری کرونا به درازا کشیده است و خسته شده ایم.
2 - خبرهایی که از واکسن می رسد، باعث شده که تصور کنیم به انتهای ماجرای کرونا نزدیک شده ایم و به زودی همه چیز عادی می شود.
3 - کسانی هم که تا حالا مبتلا نشده اند، بعضاً دچار نوعی توهم شده اند که از این پس هم کرونا نخواهند گرفت!
4 - آمار رسمی فوتی های کرونا در مقطعی به بیش از 400 نفر در روز رسید و بعد از مدتی به زیر 100 بازگشت. لذا ابهت اعداد شکست و فکر می کنیم که این روند به صفر میل می کند کرونا در حال ته کشیدن است!

واقعیت اما چیز دیگری است: کرونا همچنان می کُشد. در بهترین حالت، یک سال طول می کشد تا واکسیناسیون در ایران به اتمام برسد و تازه، معلوم نیست واکسن های موجود و آتی، چقدر اثرگذار خواهند بود.

پس چاره ای نداریم جز تقویت دیوارهای دفاعی مان در برابر کرونا ، که جنگ هنوز ادامه دارد. با توجه به این که حتی با رعایت پروتکل های بهداشتی هم ممکن است ویروس وارد بدن مان شود، بهترین استراتژی تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن است تا بتواند عامل مهاجم خارجی را شکست دهد.

*مجموعه عکس های مرگ به وقت تنهایی؛ عکاس: مرتضی خیری
در برابر کرونا سست و خسته شده ایم/ شاید این 6 پست زندگی تان را نجات دهند
تا کنون مطالب متعددی درباره روش های مقابله با کرونا و تقویت سیستم ایمنی بدن منتشر کرده ایم که به طور جدی پیشنهاد می کنیم یک بار دیگر بخوانید و عملی کنید تا به امید خدا، در دستکم یک سالی که هنوز با کرونا درگیر خواهیم بود، از شر آن در امان باشید:

1 - در این لینک، دکتر فصیحی، متخصص بیماری های نوپدید و عفونی راه هایی را به شما می گوید تا در برابر کرونا به ایمنی حداکثر برسید. او تا کنون بسیاری از بیماران کرونایی را درمان کرده است«فرمول های ضد کرونا» از زبان متخصص بیماری های عفونی: پیشگیری و کاهش فوق العاده مرگ و میر

2 - دکتر شیردل که در زمینه نمک، پژوهش می کند، می گوید که با غرغره و شست و شوی روزانه درون بینی، احتمال ابتل به کرونا به شدت کاهش می یابد: محلول آب و نمک رقیق سلاح مهم ما در برابر کرونا: در حلق و بینی تان به ویروس حمله کنید، قبل از آن که به ریه های شما حمله کند 3 - یک داروساز ایرانی از همکارش در چین این فرمول ضدکرونا را آموخته و به ما یاد داده است: دمنوش مؤثر چینی ها در برابر کرونا4 - آسپرین هم در دوران کرونا - با مشورت پزشک - توصیه می شود: «آسپرین» داروی معجزه‌آسای کرونا

5 - چند تحقیق علمی در جهان، چند گیاه دارویی تقویت کننده سیستم ایمنی را به ما معرفی می کنند: گیاهان تقویت کننده سیستم ایمنی: آویشن، سرخارگل، پونه، بابونه، دارچین، زنجبیل (+ رفرنس های علمی)

6 - این هم خلاصه ای از آموزه های مهم در برابر کرونا: 10 تجربه برای جلوگیری و درمان کرونا

به امید سلامتی برای همه انسان ها.

گفتگو باخود با صدای‌بلند، روشی برای تفکرخلاق و پردازش شناختی

در این درس می‌آموزیم که چرا و چگونه با خودْ بلند صحبت کردن باعث افزایش مهارت تفکر و گفتار می‌شود. چگونه گفتگوی شخصی نه تنها در ایجاد انگیزه و تنظیم عاطفی، بلکه در برخی عملکردهای شناختی بالاتر مانند توسعه فراشناخت و استدلال نیز نقش دارد. پس خود را آماده کنید که برخی اوقات به دیگران بگویید: "ببخشید، الان نمی توانم! فعلاً مشغول صحبت با خودم هستم ".
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی- تا به حال پیش آمده با خودتان با صدای بلند حرف زده باشید؟ گفتگوی با خود با صدای بلند شاید کاری عجیب و غیر عاقلانه به نظر بیاید اما افراد زیادی هستند که آگاهانه یا ناخودآگاه گاهی با صدای بلند با خود حرف می زنند و در جایگاه مخاطبی فرضی، ایده ها، افکار و رفتار و اندیشه های خود را مرور کرده یا به نقد می‌کشند. مطالعات علمی نشان داده اند گفتگو با خود با صدای بلند بر خلاف مکالمه درونی خاموش، نه تنها بازبینی و بررسی ایده، فکر و اندیشه را برای فرد ممکن می کند بلکه فرایندی خلاق است که به نوبه خود تفکر ایجاد می کند. به عبارت دیگر هر کلمه و جمله ای که گفته می شود فقط فکر موجود را به وجود نمی‌آورد، بلکه باعث ایجاد ارتباطات ذهنی و زبانی جدیدی می شود؛ گفتگوی شخصی اطلاعات جدیدی را به روند ذهنی اضافه  کرده و آبشارهای ذهنی جدیدی ایجاد می‌کند. 

به همین دلیل بهترین راه حل برای زمانی که فکرمان کار نمی کند این نیست که مقابل یک صفحه خالی بنشینیم تا ایده و راه حل از راه برسد، بلکه باید با بلند صحبت کردن با خود یا نوشتن (هرچیزی) موجب شکل گیری و پردازش افکارمان شویم. در این درس می‌آموزیم که چرا و چگونه با خود بلند صحبت کردن باعث افزایش مهارت تفکر و گفتار می شود. چگونه گفتگوی شخصی نه تنها در ایجاد انگیزه و تنظیم عاطفی، بلکه در برخی عملکردهای شناختی بالاتر مانند توسعه فراشناخت و استدلال نیز نقش دارد. پس خود را آماده کنید که برخی اوقات به دیگران بگویید: " ببخشید، الان نمی توانم! فعلاً مشغول صحبت با خودم هستم ". 

گفتگو باخود با صدای‌بلند

پیشینه علمی و تاریخی
این ایده که بلند صحبت کردن و تفکر با هم ارتباط نزدیک دارند موضوع جدیدی نیست. در یونان باستان و روم، سخنور بزرگی مانند مارکوس تولیوس سیسرون  با این شیوه توانست نام خود را در تاریخ به عنوان سخنور جاودانه کند. اما شاید جذاب ترین پیشرفت مدرن این ایده در مقاله "درباره شکل گیری تدریجی اندیشه ها در حین سخنرانی" (1805) توسط نویسنده آلمانی هاینریش فون کلایست ظاهر شد. در این مقاله، کلایست استفاده از گفتگو با خود با صدای بلند را به عنوان روشی برای تفکر توصیف می کند و می گوید که اگر نتوانیم چیزی را فقط با اندیشیدن در مورد آن کشف کنیم، می توانیم آن را در روند گفتگو با خود با صدای بلند کشف کنیم. او می نویسد که ما معمولاً یک فکر را به صورت انتزاعی در ذهن شروع می کنیم، اما گفتگو با خود راجع به آن فکر، به تبدیل آن اندیشۀ مبهم به یک ایده کامل کمک می کند. در واقع با صدای بلند صحبت کردن نه تنها یک وسیله ارتباطی است، بلکه یک فن آوری تفکر است که شکل گیری و پردازش افکار را تسریع می کند.  
به نوشته کلایست، این فکر نیست که تولید گفتار می کند بلکه، گفتار یک فرایند خلاقانه است که به نوبه خود تفکر ایجاد می کند. همانطور که "اشتها همراه با غذا خوردن پدید می آید."

من مانند بسیاری از ما، گاهی اوقات با صدای بلند با خودم صحبت می کنم، اگرچه غالباً این کار را در فضاهای عمومی انجام نمی‌دهم اما وقتی پیاده روی می کنم معمولا با صدای بلند با خودم حرف می‌زنم. هر زمان که بخواهم برای مسئله‌ای راه حلی پیدا کنم، یا وقتی ایده‌ای در ذهن دارم، یا روی نوشتن مقاله‌ای کار می کنم، به این روال کاری یعنی گفتگو با خود روی می آورم. این کار باعث افزایش مهارت تفکر و گفتار من می شود. 
نظریه های معاصر در زمینه شناخت و علم یادگیری، گمانه زنی‌های کلایست را مجدداً تأیید می کنند و نشان می دهند که چگونه گفتگوی شخصی نه تنها در ایجاد انگیزه و تنظیم عاطفی ، بلکه در برخی عملکردهای شناختی بالاتر مانند توسعه فراشناخت و استدلال نیز نقش دارد. در واقع همانطور که کلایست می گوید، صحبت کردن شخص با خود یک ابزار شناختی و فکری است که امکان استفاده گسترده از موارد احتمالی را فراهم می کند.

گفتگو با خود در کودکی
اگر صحبت کردن با خود بسیار مفید است، چرا ما همیشه با خودمان صحبت نمی کنیم؟ 
ارتباط بین گفتار با خود و مکالمه درونی می تواند توضیح دهد که چرا اینگونه شده و ما از گفتگوی با خود در کودکی به مکالمه درونی در بزرگسالی می رسیم. 

در دهه 1920 یک روانشناس رشد به نام لو ویگوتسکی نشان داد که خود-گفتاری در کودکان نقش ذهنی فعالی دارد. وی مشاهده کرد که کودکان در حالی که با صدای بلند با خود صحبت می کردند مشغول انجام وظایف بودند و به این نتیجه رسید که "گفتگوی خصوصی" آنها مرحله مهمی در رشد ذهنی آنهاست. گفتارِ با خود به تدریج  و با تعامل کودک با دیگران به مکالمه ای واقعی تبدیل می شود تا زمانی که در بزرگسالی دوباره تبدیل به مکالمه درونی خاموش شود.

 با این حال ، درونی شدن گفتگو با خود لزوماً شواهدی از بلوغِ شناختی نیست، بلکه می تواند نمایانگر انحطاط یک مهارت اساسی شناختی  در برابر فشار اجتماعی باشد.
 اروینگ گافمن ، جامعه شناس، میگوید که گفتگو با خود "تابو" است زیرا "تهدیدی برای میان سوژه" است و این فرض اجتماعی را که گفتار عملی ارتباطی است، نقض می کند. همانطور که او در کتابش فرم های گفتگو (1981) نوشت : "هیچ شرایطی وجود ندارد که بتوانیم بگوییم:" ببخشید ، الان نمی توانم بیایم ، من مشغول صحبت با خودم هستم ". بدین ترتیب جامعه گفتگو با خود را تنها توسط کودکان، افراد دارای معلولیت ذهنی یا در گفتگوهای تئاتری و نمایشی مجاز دانست و نتیجتاً ما عادت کردیم که در فضاهای عمومی با خودمان بلند صحبت نکنیم تا برچسب دیوانه نخوریم. 

مزایای گفت و گو با خود

در بزرگسالان گفتگو با خود با صدای بلند مزایای خاصی نسبت به مکالمه درونی دارد.
 مکالمه درونی اغلب به صورت "فشرده" و جزئی ظاهر می شود. همانطور که Fernyhough نشان داده است، ما اغلب تمایل داریم که با استفاده از تک کلمات و جملات پیچیده در سکوت با خود صحبت کنیم.  در مقابل، وقتی با صدای بلند صحبت می کنیم، افکار ما با استفاده از ریتم و لحنی که بر معنای عملی و استدلالی آنها تأکید دارد، بازیابی شده و شخص به ایجاد ایده های پیچیده و پیشرفته تشویق می شود.

گفتار نه تنها ایده های قبلی را در ذهن ما بازیابی می کند، بلکه در فرآیند بازیابی، اطلاعات جدیدی ایجاد می کند، دقیقاً مانند فرآیند نوشتن. 

 بلند صحبت کردن نوعی اختراع و خلاقیت است - هر کلمه و جمله ای که گفته می شود فقط فکر موجود را به وجود نمی‌آورد، بلکه باعث ایجاد ارتباطات ذهنی و زبانی جدیدی می شود. در هر دو حالت - گفتار و نوشتار - مادیت زبان دچار دگرگونی می شود (به اصوات شنیدنی یا نشانه های نوشتاری) که به نوبه خود باعث ایجاد تغییر ذهنی می شود. این تحول فقط ترجمه افکار به مجموعه ای دیگر از نشانه ها نیست - بلکه اطلاعات جدیدی را به روند ذهنی اضافه می کند و آبشارهای ذهنی جدیدی را پدید می آورد. 
 به همین دلیل بهترین راه حل برای زمانی که فکرمان کار نمی کند این نیست که مقابل یک صفحه خالی بنشینیم تا ایده و راه حل از راه برسد، بلکه باید با بلند صحبت کردن با خود یا نوشتن (هرچیزی) موجب شکل گیری و پردازش افکارمان شویم. اگرچه مخاطب قابل رویتی نداریم، اما صحبت با خودْ، ما را تشویق می کند تا تصویری از مخاطب بسازیم – به این ترتیب توانایی درک حالات روحی دیگران را می یابیم، و می توانیم مطابق انتظارات تصور شده آنها صحبت و رفتار کنیم. 

گفتگوی با خود با مجبور کردن ما برای بیان کاملتر خود، به ما این امکان را می دهد که با اتخاذ یک دیدگاه بیرونی نسبت به ایده های خود، انتقاد بیشتری از خود داشته باشیم.

ممکن است متوجه شده باشید که گفتگو با خود اغلب به صورت شهودی هنگام حرکت یا راه رفتن فرد انجام می‌ شود. اگر تا به حال در حالی که سعی دارید چیزی را بیان کنید در اتاق خود پایین و بالا رفته باشید، به طور شهودی از این روش استفاده کرده اید. رفتاری که فیلسوفان مشائی  از جمله ابوعلی سینا به آن مشهور بودند.
 تصادفی نیست که وقتی می خواهیم فکر کنیم راه می رویم: شواهد نشان می دهد این حرکت باعث افزایش تفکر و یادگیری می‌شود. دو عملکردی که هر دو در مرکز کنترل حرکتی در مغز فعال می شوند.
 
 در زیرمجموعه علوم شناختی که به شناخت "مجسم" مربوط می شود، یک  نظریۀ برجسته این است که اعمالْ خود سازندۀ فرایندهای شناختی هستند. یعنی اینطور نیست که فعالیت هایی مانند نواختن ساز موسیقی، نوشتن، صحبت کردن یا رقصیدن ابتدا در مغز شروع شود و سپس به عنوان عمل به بدن منتقل شود؛ بلکه این فعالیت ها کلیت ذهن و بدن را که به عنوان یک کل خلاق، یکپارچه کار می‌کنند، درگیر کرده و به نوبه خود بر یکدیگر تأثیر می گذارند. بنابراین یک مشکل قابل توجه این است که بسیاری از ما در محیطی کار و مطالعه می کنیم که به ما اجازه نمی دهد این عضلات شناختی بصری را فعال کنیم، و در واقع اغلب حتی ما را ترغیب می کنند که از آنها اجتناب کنیم.

تحولات فنی و فناوری های نوین که باعث می شود صحبت کردن زائد به نظر برسد نیز مانعی برای پذیرش کامل توانایی شناختی ماست. به تازگی، ایلون ماسک، کارآفرین فناوری، اعلام کرده است که ما در حال حرکت به سمت آینده ای نزدیک و بدون زبان هستیم ، در این حالت می توانیم مستقیماً بین ذهن دیگری و ذهن خود از طریق پیوندهای عصبی ارتباط برقرار کنیم. 
وی در مصاحبه خود می گوید: "مغز ما برای فشرده سازی یک مفهوم پیچیده و تبدیل آن به کلمات تلاش زیادی می کند و اطلاعات زیادی هنگام این فشرده سازی از دست می رود." با این حال، آنچه ماسک به عنوان "تلاش"، اصطکاک و از دست دادن اطلاعات نشان می دهد، شامل افزایش شناختی است. 

گفتار صرفاً مجرای انتقال ایده یا واسطه ای قابل تعویض برای ارتباط مستقیم نیست، بلکه فعالیتی مولد است که تفکر را تقویت می کند. 
 پیوندهای عصبی ممکن است ارتباط بین ذهنی را آسان کنند، اما آنها نمی‌توانند جایگزین فناوری تفکر هنگام گفتار شوند.

 همانطور که کلایست بیش از 200 سال پیش متوجه شد، هیچ ایده قبلی وجود ندارد، بلکه فرایندی ابتکاری است که به وسیله آن گفتار و اندیشه یکدیگر را می سازند.

بنابراین ، دفعه بعد که شخصی را در خیابان در حال گشت و گذار و صحبت با خود دیدید، قبل از قضاوت درباره او صبر کنید - ممکن است او در وسط پردازش ایده یا تفکری باشد.
 شاید آرزو کند کاش می توانست بگوید: "ببخشید ، من الان نمی توانم گپ بزنم، من مشغول صحبت با خودم هستم." و شاید، فقط شاید، ممکن است شما یک روز خود را در حال انجام  این گفتگوی شخصی پیدا کنید.


کانال سواد زندگی در تلگرام:savadzendegi@