واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

ادعای تیمی از پژوهشگران: محل سکونت اولین انسان‌ها بر روی زمین مشخص شد

محققان ادعا می‌کنند مکان دقیقی را که اولین انسان‌های مدرن در آن سکونت داشته‌اند و از آنجا مهاجرت کرده‌اند را کشف کرده‌اند.

به گزارش ایسنا و به نقل از ساینس دیلی، این دانش پذیرفته شده است که نخستین انسان‌های از لحاظ آناتومیکی مدرن، حدود ۲۰۰ هزار سال پیش از قاره آفریقا مهاجرت کرده‌اند، اما مکان دقیق آن مدت‌ها است که محل بحث و گفتگو است.

محققان به سرپرستی پروفسور "ونسا هایز" از انستیتوی تحقیقات پزشکی گاروان گویا به پاسخ این سوال رسیده‌اند. آن‌ها از طریق تحقیقاتشان نتیجه گرفتند که نخستین اجداد انسان‌های مدرن در یک منطقه در جنوب آفریقا سکونت داشته‌اند و توانسته‌اند ۷۰ هزار سال در آنجا زندگی کنند.

این منطقه در جنوب منطقه حوضه رودخانه بزرگ زامبزی (Zambezi) قرار داشته است که تمام شمال بوتسوانا را در بر می‌گرفته و از غرب تا نامیبیا و از شرق تا زیمبابوه امتداد داشته است.

این منطقه دارای بزرگترین سیستم دریاچه آفریقا به نام دریاچه ماکگادیکگادی" (Lake Makgadikgadi) بوده است که اکنون خشک شده و بخشی از صحرای کالاهاری است. این دریاچه به دلیل تغییر صفحات تکتونیکی که در زیر آن قرار دارد، پیش از ظهور انسان‌های مدرن شروع به خشک شدن کرد.

یافته‌های محققان حاکی از آن است که انسان‌های باستان به دلیل ایجاد تالاب‌ها در این منطقه که محیط پایدار و مناسبی را فراهم می‌کردند، سکنی گزیده‌اند.

"هایز" گفت: ما واکنش ژنتیکی قابل توجهی را در اولین زیرشاخه‌های انسان مدرن مشاهده کردیم. این نشان می‌دهد که اجداد ما بین ۱۳۰ تا ۱۱۰ هزار سال پیش از آنجا مهاجرت کرده‌اند.

وی افزود: نخستین مهاجران به شمال شرقی سفر کردند و به دنبال آن موج دوم مهاجران به جنوب غربی سفر کردند. یک سوم جمعیت آنان نیز تا به امروز در آنجا باقی مانده‌اند.

برای تعیین اینکه چه چیزی باعث مهاجرت شده است، پروفسور "اکسل تیمرمن" مدیر مرکز فیزیک اقلیم در دانشگاه ملی پوسان، شبیه سازی‌های رایانه‌ای مدل جوی و داده‌های زمین شناختی تاریخ اقلیم آفریقای جنوبی را در ۲۵۰ هزار سال گذشته مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.

وی گفت: شبیه سازی‌های ما نشان می‌دهد که انحراف و تکان آهسته محور گردش زمین، تابش خورشید تابستانی را در نیم‌کره جنوبی تغییر می‌دهد و منجر به تغییر دوره‌های بارندگی در جنوب آفریقا می‌شود. این تغییرات آب و هوایی توانست سبزی و پوشش گیاهی را ابتدا ۱۳۰ هزار سال پیش در شمال شرقی آن منطقه و سپس حدود ۱۱۰ هزار سال پیش در جنوب غربی آن به ارمغان بیاورد تا نخستین اجداد ما برای اولین بار از وطن خود کوچ کنند.

هایز و تیم محققان برای نتیجه گیری، نمونه‌های خون را جمع آوری کردند تا یک کاتالوگ از اولین میتوژنوم انسان مدرن از نسب LO که اولین جمعیت شناخته شده بشر مدرن هستند، ایجاد کنند. محققان به لطف مشارکت جوامع محلی و شرکت کنندگان در مطالعه در نامیبیا و آفریقای جنوبی، زیر شاخه‌های کمیاب و جدیدی از LO را یافتند. آن‌ها با ادغام ۱۹۸ میتوژنوم جدید به پایگاه داده فعلی توانستند اولین انسان‌های مدرن را ردیابی کنند.

هایز گفت: مدتی است که مشخص شده است که انسان‌های مدرن آناتومیک تقریباً ۲۰۰ هزار سال پیش در آفریقا ظاهر شده‌اند. آنچه مدتهاست مورد بحث است، محل دقیق این ظهور و متعاقباً پراکندگی نخستین اجداد ما است. دی‌ان‌ای میتوکندریال مانند کپسول زمان مادران اجدادی ما عمل می‌کند که به آرامی در طول نسل‌ها تغییر می‌کند. مقایسه کد کامل دی‌ان‌ای یا میتوژنوم افراد مختلف، اطلاعاتی در مورد چگونگی ارتباط آن‌ها با اجدادشان ارائه میدهد.

این مطالعه در ژورنال Nature منتشر شده است.

تحلیل دکتر رضا داوری اردکانی از اوضاع کنونی: ایران و مسائل و مشکلاتش

مقاله جدید دکتر رضا داوری اردکانی
شاید کشور ما هرگز و در هیچ زمانی تا این اندازه از بیرون تحت فشار و از درون دچار تفرقه و اختلاف‌های مخرب نبوده است.

جدیدترین مقاله دکتر رضا داوری اردکانی معطوف به وضعیت کنونی کشور است. هرچه بحران‌های پیش‌روی کشور عیان‌تر می‌شود، قلم این فیلسوف نیز تیزتر می‌شود و زبانش صریح‌تر.
 
به گزارش عصرایران به نقل از روزنامه سازندگی، داوری در توضیحی که برای مقاله خود با عنوان «ایران و مسائل و مشکلاتش» در شماره شصت و هشتم خبرنامه فرهنگستان علوم نوشته، به یک نکته اشاره می‌کند و می‌نویسد:
 
«در پانزده شانزده سال اخیر که من در این نشریه قلم می‌زنم، بارها به صراحت یا به‌صورت سربسته خداحافظی کرده‌ام اما مثل اینکه همچنان باید آماده نوشتن خداحافظی‌های دیگر باشم. مگر آنکه مجالی برای آن نماند.
 
نوشته‌ای که می‌خوانید نه خداحافظی است و نه گله و شکایت از مشکلات اداری بلکه ادامه کوششی است که در طی دهه‌های اخیر برای درک وضع موجود کشور و اندیشیدن به آینده امور داشته‌ام و کمتر به آن التفات شده است.
 
شاید لحن نوشته اندکی تلخ باشد و کسانی بگویند یأس‌آور است. اندیشیدن به مشکلات و سعی در طرح مسائل نباید مایه یأس شود بلکه نور امید در دل‌ها می‌افروزد. سخن روشن‌کننده، یأس‌آور نیست.

در این نوشته روزن هیچ امیدی بسته نشده است اصلاً اگر جایی امیدی باشد با حرف بدبینان از میان نمی‌رود ولی جایی که امید نیست، آن را پدید باید آورد.
 
شاید توجه و تذکر به وضع خود و کشور و آنچه دارد می‌گذرد و پیش می‌آید و خردی که کارها با آن صورت می‌گیرد، بسیار دشوار و اندکی دردآور باشد ولی مگر با گریز از درد و پناه بردن به مسکّن، بیماری علاج می‌شود؟ مسکّن لازم است اما مسئله یا مسائل کشور را باید شناخت. همه باید مسئولیت وضع کشور را هر چه باشد خوب یا بد به عهده بگیرند و بیندیشند که ایران چگونه می‌تواند ایرانی که ایرانیان آن را دوست می‌دارند بشود.
 
آنچه می‌خوانید نه خوش‌بینانه است نه بدبینانه. کوششی است برای آشنایی با وضع کنونی زندگیمان و دعوت به اندیشیدن در باب آینده ایران.» رئیس فرهنگستان علوم با این مقدمه مخاطبان را دعوت به خواندن سرمقاله‌اش می‌کند. در ادامه می‌توانید خلاصه‌ای از این سرمقاله را مطالعه کنید.»

***

۱- ایران پر از مشکل است اما مسئله ندارد. در این کشور کمتر جایی را می‌توان سراغ گرفت که مشکل و گرفتاری نداشته باشد یا لااقل من هر چه فکر کرده‌ام جایی و کاری را بی‌مشکل نیافته‌ام.
 
ما در سراسر ایران مشکل نان و آب و خاک و هوا و آشفتگی در کارها و راه‌ها و منزل‌ها داریم و چون به عمق و ریشه این مشکل‌ها کمتر توجه می‌کنیم نمی‌پرسیم که چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد و نمی‌خواهیم بدانیم که رفع آنها تا چه اندازه دشوار است و احیاناً می‌پنداریم که رفع مشکل‌ها در هر شرایطی به‌آسانی از عهده دولت و حکومت برمی‌آید (قدرت دولت و حکومت را ناچیز نمی‌انگارم و معتقدم که اگر حکومت عزم اصلاح داشته باشد و همت صرف آن کند به نتیجه می‌رسد) ما مسئله نداریم ولی مشکل‌هایمان فراوان است. هوا و آب و خاک آلوده است.

از سلامت غذایی که می‌خوریم اطمینان نداریم. در خانه‌ها نمی‌دانیم چه می‌گذرد اما وقتی به کوچه می‌آییم کوچه عبوس است و نشاط ندارد و بیشتر جولانگاه و عرضه آشوب ترافیک است.
اگر کار داشته باشیم و به سرکار برویم شاید زحمت بکشیم اما چون نه پیوستگی و همبستگی طولی در نظام اجتماعی وجود دارد و نه پیوستگی عرضی.... وقتی در گفتارهای سیاسی نظر می‌کنیم، در آنها از مشکل‌های کشور چیزی گفته نمی‌شود و اگر گفته شود محض خالی نبودن عریضه است.
 
ما ایده‌آل را دوست می‌داریم و این دوستی چندان است که گاهی برای علایق عملی و اصلاح امور عمومی جایی در دل و جان باقی نمی‌ماند.

از مردم زیاد می‌گویند اما مراد از مردم کسانی هستند که به حرف‌های خوشایند گوینده و نویسنده دلخوشند و آنها را بی‌چون و چرا و بدون تأمل تأیید و تکرار می‌کنند وگرنه مردمی که با سختی‌های زندگی دست به گریبانند منظور نیستند.
 
اینکه کشور در چه وضعی است و به کجا می‌رود و چه نیازی دارد و چه می‌تواند و باید بکند اصلاً مطرح نیست. باید ایدئولوژی را محقق کرد.
 
کاش می‌دانستیم که ایدئولوژی چگونه و از چه راه محقق می‌شود و اندکی به شرایط امکان و تحقق امور می‌اندیشیدیم.

۲- وقتی سیاست از زمین و زمان جدا می‌شود، چون ماهی بیرون افتاده از آب است. این سیاست نظم و تعادل را از دست می‌دهد و به مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های پراکنده مبدل می‌شود... سیاستی که همه کاره است، وقتی به خرد زمان پشت کند، همه کارها معطل می‌ماند.
 
در جهان توسعه‌نیافته چگونگی دخالت سیاست در کارها اهمیت بسیار دارد و اگر این دخالت با خرد کارساز صورت نگیرد، پریشانی‌ها بیشتر و مردمان بیش از پیش نومید و بی‌اعتماد و اهمال‌کار و ندانم کار می‌شوند.

۳- برگردیم به بحث مشکلات و مسائل. مشکلات را همه کم‌وبیش حس می‌کنند و آنها را به درجات با درک حسّی و قیاسی می‌شناسند اما کمتر می‌پرسند که این مشکلات چرا هستند و از کجا آمده‌اند.
 
گاهی هم اگر چنین پرسش‌هایی به زبان می‌آید، برای این است که مثلاً بگویند متصدیان امور نالایقند و هر مشکلی هست نتیجه بی‌تدبیری و اهمال و غفلت یا سوءنیت آنان است.
 
شاید حرفشان در مواردی نادرست نباشد اما همه که نالایق نیستند و اگر نالایقند پس لایق‌ها کجا هستند و چرا نمی‌آیند؟ آیا بهتر نیست فرض کنیم که اشخاص لایق هم هستند اما کارها چندان دشوار و پیچیده است که به صرف اعمال لیاقت آسان نمی‌شود.
 
به نظر می‌رسد که مدعیان بی‌لیاقتی مدیران، به پریشانی امور اهمیت نمی‌دهند و برای مخالفت حرف می‌زنند. بی‌مسئله بودن در کار کشور نشانه بدی است. 

۴- مشکل بزرگ و اصلی، مشکل چشم‌انداز تاریخی و روابط و مناسبات و نظم است. کارشناسان معمولاً امور را تخصصی می‌بینند و می‌پندارند که با تصمیم‌های موضعی می‌توان مشکل‌های کلی و ساختاری را رفع کرد ولی سازمانی که به‌درستی نمی‌داند برای چه به وجود آمده و چه می‌تواند و باید بکند و چه جایگاهی دارد از عهده چه کاری می‌تواند برآید.
 
ما هر چه را که در جهان تجدد پدید آمده خواسته و در حد توانایی اخذ کرده و همه را در کنار هم قرار داده‌ایم. گویی اینها اشیاء مستقل از یکدیگرند و مهم نیست که در کجا قرار گیرند.

مثلاً در نظر ما دانشگاه هر جا باشد کار خود را می‌تواند انجام دهد و ارتباطش با فرهنگ کشور و زندگی و نیازهای مردم و توجه به فرهنگ و تاریخ اهمیت ندارد بلکه مهم آموختن و اخذ تکنولوژی است ولی وقتی شئون تجدد بی‌توجه به جایگاه و پیوستگی‌های آنها در جایی که نمی‌دانیم مناسب است یا نه، قرار گیرند راه به تحقق تجدد نمی‌برند زیرا تجدد و توسعه مجموعه اشیاء و سازمان‌ها و گفتارها و رسوم نیست بلکه یک نظم و وحدت و صورتی از فهم و خرد قابل تحقق در تاریخ است که در پانصد سال اخیر اوج و حضیض و قوت و ضعف داشته است.

۵- در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است.
 
برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق‌های باز خداحافظی می‌کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن (که نمی‌دانیم چگونه ممکن است) متصوّر نمی‌شود.
 
زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با درد تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود.

ما امروز به هر جا بخواهیم برویم، باید از همین جا که ایستاده‌ایم آغاز کنیم.
اکنون، اقتصاد ما پریشان است. سازمان‌های اداری‌مان کارآیی و توانایی ندارند. علم‌مان تمرین پژوهش شده است.
 
بانک و بازارمان بلاتکلیف و فاسد است. اعتماد عمومی از میان رفته و احساس تنهایی کم‌کم دارد همه‌جا را می‌گیرد.
 
در این شرایط چگونه می‌توان از امید و آینده سخن گفت. وقتی کوشش نمی‌شود که از فرو‌رفتن در باتلاق فساد که همه‌چیز را در خود می‌کشد جلوگیری کنند، چگونه می‌توان به مقصد صلح و صلاح و آزادی و عدالت رسید.
 
اگر کار به مدد مبدأ غیبی باید صورت گیرد، دیگر به سیاست چندان نیاز نیست یا به قدرت و قهر سیاسی تکیه نباید کرد و سیاست آماده‌گر را باید پیش گرفت.

در هوای جهل و غرور و تعصّب هیچ جهانی ساخته نمی‌شود. متجددان هم با اراده به اصلاح و درک وجهی از صلاح و رعایت نظم، بنای جهان علم و تکنولوژی و سیاست پیشرفت و توسعه را گذاشته و وقتی در راه تاریخ خود با مسائل مواجه شده، کوشیده‌اند که آنها را حل کنند.
 
ما نیز که نظم اداری و آموزشی و سازمان‌ها و شیوه زندگی را از غرب وام کرده‌ایم، باید با توجه به آنچه در جهان جدید روی داده است یاد بگیریم که آن وام‌کرده‌ها را با توجه به شرایط تاریخی‌مان در جای مناسب قرار دهیم و تأمل کنیم که با چه برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و با کدام سازمان اداری و مدرسه و دانشگاه و با چه روحیه و اخلاقی می‌توان بر انبوه و انباشته‌ای از مشکلات تاریخی دویست سیصدساله غلبه کرد.

اروپاییانی که ما را سست عهد و متظاهر و بی‌حمیت و چاپلوس و تسلیم قهر و استبداد و... خوانده‌اند، خود و فهم و خرد خود را میزان قرار داده و ما را محروم و دور از خرد عملی پدید آمده در دوران جدید یافته و به بی‌خردی منسوب کرده‌اند.
 
درست است که اروپای متجدد از خردی بهره داشته و هنوز هم کم‌وبیش بهره دارد که جهان پیش از تجدد آن را نمی‌شناخته است اما این بدان معنی نیست که دوران پیش از تجدد با خرد آشنایی و انس نداشته است. عقل تجدد، مطلق عقل و عقل مطلق نیست و اگر مردمی واجد آن نباشند نمی‌توان بی‌خردشان دانست.
 
اما از آنجا که خرد قدیم خرد توسعه نیست، برای رفتن در راه تجدد باید از عقل جدید راهنمایی خواست.
 
به‌خصوص که این عقل، عقل قدیم را به تاریکی افکنده و تاحدودی از اثر انداخته است و تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود، نمی‌توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم‌اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی‌باکی تحقیر شود.

اکنون همه جهان برای پیشرفت و توسعه به آن خرد نیاز دارد و دست یافتن به آن البته آسان نیست. تکرار این معنی لازم است که اولین شرط این دست یافتن شناخت خود و درک و توان موجود و آشنایی با ماهیت و شأن و جایگاه و قدرت خرد کارساز است. ما در دوران پیش از تجدد با خرد دیگری آشنا بوده‌ایم.
 
آن خرد مستقیماً گفتار و رفتار عمومی را سامان نمی‌داده و خلق و خوی مردمان را راه نمی‌برده است.
 
احکام و رسوم شریعت هم برای اینکه حسن رفتار و اخلاق عمومی را ضمان شود، باید پیروان را به اصل و آغاز متذکر سازد و به راه معرفت ببرد وگرنه صرف اعتقادات و آداب و مناسک ضامن پایبندی به راستی و درستی در گفتار و کردار نمی‌شود.

۶- یکی از راه‌های شناخت وضع خود، نگاه کردن در آئینه دیگران است. پس بد نیست که به کتاب‌ها و مقالات غربیان راجع به خلقیات و اوصاف اخلاقی ایرانیان توجه کنیم.
 
در همه این آثار وضع اروپا و اروپاییان ملاک و میزان حکم است و چه بسا به ایرانیان از آن لحاظ نظر شده است که در رسیدن به مراحل تجدد ناتوانند.
 
پیداست که ما در قیاس با اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن توسعه نیافته‌ایم و باید پاسخ بدهیم که چرا راه پیشرفت و توسعه را نتوانسته‌ایم بپیماییم.
 
غربی‌هایی که در باب خلقیات ما چیزی گفته و نوشته‌اند به استثنای معدودی مثل ادوارد براون نیاکان ما را سست‌عنصر و ریاکار و مطیع زور و قدرت و … دانسته و بعضی از آنها هیچ صفت خوبی برای آنها قائل نشده‌اند.

هموطنان در این راه دورتر رفته و احیاناً مردم ایران را در تمام طول تاریخ چند‌هزار‌ساله سست‌عنصر و دروغگو و ریاکار خوانده‌اند. ازجمله محمدعلی جمال زاده نوشته است که در ملت ایران هیچ صفت نیکویی ندیدم.
 
این اتفاق نظر تقریبی و اصرار در نسبت دادن کج‌رفتاری و بدکرداری به ایرانیان در طول تاریخ پانصد ساله از کجاست؟ البته دروغگویی و ریا و چاپلوسی و بلهوسی و دمدمی‌مزاجی و نااستواری در رفتار و گفتار ما در چندین قرن اخیر جای انکار ندارد ولی معلوم نیست چه اصراری داریم که آن را به نژاد ایرانی نسبت دهیم.

مگر این نژاد چیست و از کی بوده و علائم و نشانه‌ها و فصل‌های ممیزش چیست؟ می‌گویند ایرانیان تاریخ پرفراز و نشیب داشته و در معرض جنگ‌ها و کشتارهای بزرگ قرار گرفته و ترس در جانشان رسوخ کرده است یا ایرانیان مردمی کشاورز بوده‌اند و ناگزیر می‌بایست با طبیعت کنار آمده و برابر مصائب و حوادث صبر پیشه کنند.
 
آیا جنگ و کشتار فقط در منطقه جغرافیایی ایران روی می‌داده و کشاورزی اختصاص به ایران داشته و مردم مناطق دیگر در همه زمان‌ها صاحب تکنولوژی پیشرفته بوده‌اند و آیا درست است که همه عیب‌های ایرانیان را به یک صفت مثل سازگاری و سازشکاری یا ترسویی نسبت دهیم؟
 
ممکن است در یک مطالعه و پژوهش پژوهشگر به نتیجه برسد که عمومی‌ترین صفت مردم ترس یا سازشکاری است اما اینکه سرنوشت این صفت را به ما هدیه کرده و بقیه صفات از آن ناشی شده‌اند، موجه به نظر نمی‌رسد.

هر انسانی هر وقت چشم‌انداز امیدش تیره شود و ناهماهنگ باشد و از خرد همسازکننده بی‌بهره بماند، پریشان‌خاطر و پراکنده‌دل می‌شود و نادرستی در زبان و رفتارش‌ راه می‌یابد. هیچ صفتی، ذاتی هیچ قومی نیست.
 
تقدیر تاریخی ما هم در داستان‌های رستم و اسفندیار و رستم و سهراب و در جنگ ماراتن معین نشده است.
 
اما چون در دویست سال اخیر در راه تاریخ تجدد درماندیم و اراده گشودن و پیمودن آن راه را نداشتیم، هر چه اروپا در حقمان گفت تصدیق کردیم و به خود بستیم. یعنی پذیرفتیم که آنچه او می‌گوید باشیم.

۷- در دوران قدیم و قبل از تجدد مسائل تاریخی وجود نداشت که لازم باشد حکومت‌ها و مردم به آنها بیندیشند. در جهان جدید است که آدمی عهده‌دار ساختن جهان برای خود (و این خود، بشری است که تقدیرش تسخیر جهان و تصرف مالکانه در آنست) شده است.
 
اگر نویسندگان دوران رنسانس و مخصوصاً اوتوپی‌نویسان و فیلسوفانی چون بیکن و دکارت و هابز و لاک و روسو و کانت و... این طرح را درنینداخته باشند، لااقل در آزمایش دشوار درک و دریافت و تحمل بار سنگین آن شریک بوده‌اند. تاریخ غرب جدید به یک اعتبار تاریخ طرح و حلّ مسائل است.

مسئله تاریخی در راه ساختن و اندیشیدن به آینده پیش می‌آید و پیداست که مسائل فراوان و گوناگونند و در نظر صاحبنظران طرح می‌شوند.
 
با گوناگون شدن مسائل و درک تفاوت‌هاست که حوزه‌های علمی از هم جدا می‌شوند و هر یک به مسائل خاص می‌پردازند اما جهان علم از یاد نمی‌برد و نباید از یاد ببرد که علم و سیاست و اخلاق متعلق به یک نظام و عضو یک پیکرند و از یک روح مدد می‌گیرند و توفیقشان در طرح و حل مسائل محتاج به پشتیبانی فهم و خرد است و این توفیق در عین حال در وضع شئون دیگر نیز اثر دارد.
 
با توجه به آنچه گفته شد مسئله داشتن را با مشغولیت‌های علمی و غیرعلمی و مخصوصاً با حدیث آرزومندی اشتباه نباید کرد.

شاید ما از آن جهت با مسائل ایران چندان آشنایی نداریم که نمی‌پرسیم یا به این پرسش فکر نمی‌کنیم که ایران چه می‌خواهد و به کجا می‌رود و آینده‌اش چه خواهد بود و برای آن چه می‌توان و باید کرد مسلماً سیاستمداران در یافتن پاسخ این پرسش باید بکوشند و بدانند که پاسخ در صورتی امیدبخش و کارساز است که چشم انداز آینده و مراحل راه و وضع هر منزل و مرحله در آن روشن باشد.
 
اکنون ایران بیش از هر زمان به تذکر تاریخی و خودآگاهی ملی و توجه و دلداری و همنوایی دولت و حکومت و دانشمندان و صاحبنظران و اصحاب قلم نیاز دارد. جهان کنونی پر از انواع خطرها و مصیبت‌هاست و ایران در کانون خطرها قرار دارد. در این شرایط خطیر باید از ایران پاسداری کرد.

شاید کشور ما هرگز و در هیچ زمانی تا این اندازه از بیرون تحت فشار و از درون دچار تفرقه و اختلاف‌های مخرب و بنیان سوز و غفلت از آنچه روی داده است و روی می‌دهد و پریشانی و دوری مردمان از یکدیگر و سرگرمی به اوهام و حرف‌های بیهوده و غالباً دور از فهم و خرد و سرگردانی در کارها و راه‌ها نبوده است.
 
اختلاف‌های موجود حتی اگر به فرض قریب به محال به غلبه یک گروه بینجامد، سودی برای غالب ندارد اما به ایران زیان و آسیب می‌رساند.
 
ایران در شرایط کنونی به ترمیم و التیام زخم جدایی‌ها و گسست‌های روحی و تاریخی و اخلاقی و به وحدت و همبستگی و اعتماد و امید نیاز دارد و حصول اینها به تدبیرها و تصمیم‌هایی بسته است که دانایان و صاحبان خرد و تدبیر و سیاست و بزرگان قوم باید اتخاذ کنند.
 
پیداست که پیش از آن باید بتوان شرایط جهان و کشور را با فهم و خرد سیاسی دریافت و در کار و بار و کارنامه خود به دیده انصاف نگریست تا اندکی در درد ایران تنها و دردکشیده و دردمند و نگران آینده‌اش شریک شد. آیا راه دیگری مانده است و کار دیگری می‌توان کرد؟

امیرالمؤمنین علی (ع) در اشعار پارسی

امیرالمؤمنین علی(ع) در اشعار پارسی


امیرالمؤمنین علی(ع) در اشعار پارسی


شخصیت والای بزرگ پرچمدار عبادت، دیانت، عدالت، سخاوت، مروت، کرامت، شجاعت، معرفت، بصیرت، حقیقت، ذکاوت، فضیلت و شهادت و کلام آسمانی او که دنیای بشریت را به حیرت واداشته است، بهترین توشه و دستمایه برای سرودن اشعار استادان کلام بوده و هر کدام با آفرینش های ادبی، فضایل و مناقب آن حضرت را به رشته نظم درآورده اند.


سخنوران و استادان بزرگ ادب فارسی با کند و کاو در زوایای مختلف زندگی شخصیت بی بدیل عالم خلقت- مولای متقیان علی (ع)- و با توجه فصاحت، بلاغت و حکمت سخنان گهربار آن بزرگوار، اشعار نغز و زیبایی سروده و ارادت خود را به آن امام همام ابراز داشته اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: مختار مسعود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شخصیت والای بزرگ پرچمدار عبادت، دیانت، عدالت، سخاوت، مروت، کرامت، شجاعت، معرفت، بصیرت، حقیقت، ذکاوت، فضیلت و شهادت و کلام آسمانی او که دنیای بشریت را به حیرت واداشته است، بهترین توشه و دستمایه برای سرودن اشعار استادان کلام بوده و هر کدام با آفرینش های ادبی، فضایل و مناقب آن حضرت را به رشته نظم درآورده اند.

برخی بزرگان ادب فارسی نیز با اقتباس سخنان گهربار مولا، از آنها در اشعار خود بهره جسته و سروده های خود را به فصاحت و بلاغت کلام امیر مزین کرده اند.

غزل و قصیده های بسیاری در وصف میلاد علی در کعبه، غدیر خم، دلاوری، جوانمردی، ایثارگری، زهد و تقوای مولای متقیان سروده شده است که در چند کتاب نیز نمی گنجد. برای پرهیز از اطاله کلام، فقط به اشعار شاعران نامدار و شاخص ادب فارسی اشاره می کنیم.

* «رودکی» پدر شعر فارسی به شمار می رود که اینگونه در مدح و ثنا و فضایل حضرت علی(ع) لب به سخن گشوده است:

«ای شاه نبی سیرت ایمان تو محکم/‌ ای میر علی، حکمت عالم به تو در غال»
و همچنین:
«کسی را که باشد به دل مهر حیدر/‌ شود سرخ رو در دو گیتی به آور»


* «ابوالحسن شهید بن حسین» معروف به «شهید بلخی» از پیشگامان ادب فارسی، نیز ‌گفته است:‌

«ابر چون چشم هند بنت عتبه است/‌ برق مانند ذوالفقار علی»(کذا)

* حکیم «کسایی مروزی» شاعر بزرگ قرن چهارم، یکی دیگر از سرآمدان سرایش مدیحه و مرثیه اهل بیت (ع) در زبان فارسی است که در چند قصیده شخصیت والا و یگانه مولا علی (ع) را می ستاید و چنین می سراید:

«مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر/ بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد/ جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار؟
این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان/ پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر/ چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار»

و همچنین در قصیده دیگری می‌گوید:

«فهم کن گر مومنی فضل امیرالمومنین/ فضل حیدر شیر یزدان مرتضای پاک دین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست/ فضل آن رکن مسلمانی امام المتقین»

* «خاقانی شروانی» بزرگ ترین قصیده سرای تاریخ شعر و ادب فارسی ملقب به «حسان العجم»، با وجود اعتقاد به مذهب شافعی در اشعار متعددی به حضرت علی (ع) و خاندان پیامبر ابراز ادب، احترام و اخلاص کرده و سروده است:

«به بوتراب که شاه بهشت قنبر اوست/ فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب»
و                 «مانند بوده در شهر علم، حیدر/ وین سید دین کلید آن در»
و همچنین                    «مصطفی عزم و علی رزمی که هست/ ذوالفقارش پاسبان مملکت»

* «مولانا جلال الدین محمد» مشهور به «مولوی» صاحب مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی، شاعر و عارف بزرگ ایرانی در قرن هفتم، در سروده های مختلفی به ذکر فضایل بیکران مولای متقیان علی (ع) پرداخته و بارها ارادت خود را به آن حضرت ابراز داشته است.

وی در شعر معروف «از علی آموز اخلاص عمل» به ماجرای توهین «عمروبن عبدود» به مولا علی (ع) در مصاف با او پرداخته و شمه ای از معارف الهی را برای درس آموزی به تاریخ بشریت برمی شمارد:

«از علی آموز اخلاص عمل/ شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت/ زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی/ افتخار هر نبی و هر وَلی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه/ سجده آرد پیش او در سجده گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی/ کرد او اندر غزایش کاهلی
...

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای/ شمّه‌ای واگو از آنچه دیده ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد
گفت من تیغ از پی حق می‌زنم/ بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم، نیستم شیر هوا/ فعل من بر دین من باشد گوا»

مولوی در دیوان شمس، ابیات متعددی در مدح حضرت علی (ع) می سراید و در برخی اشعارش از کلام نورانی آن بزرگوار بهره می جوید:
«آن شاه که با دانش و دین بود، علی بود/ مسجود ملک، ساجد و معبود علی بود
خورشید ضیاءگستر و جمشید دو کشور/ ماه فلک و موهبت و جود، علی بود
آن شاه فلک مرتبه کز عز و جلالت/ بر سایر مخلوق بیفزود، علی بود
آن نکته تحقیق حقائق به حقیقت/ کز روی یقین مظهر حق بود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن/ هم موعد و هم وعده و موعود، علی بود»

مولانا در ابیات دیگری وجود امام علی (ع) را خورشید جهان گستر و ماه جود و موهبت می داند و با اشاره به جوانمردی و دلاوری، باب علم و همدمی با پیامبر، او را امین و رازدار حضرت محمد(ص) معرفی می کند:
«شاه ما، شاه است و نامش مرتضاست/ در دو عالم، شاه ما شیر خداست
شاه ما را بر همه شاهان شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان پادشاست
غیر او دیگر تو خود شاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاست
شاه ما آن شه که نامش حیدر است/ بر همه شاهان، یقین فرمانرواست
گنج حق در سینه آن شاه دان/ باب علمش گر همی خوانم رواست
شاه سلطانان عالم چون علیست/ یادگار مصطفای با صفاست
مصطفی را غیر او همدم نبود/ در حقیقت رازدار مصطفی است
جمله ی شاهان عالم سر به سر/ بر در این شاه ما همچون گداست
گر جدا دانی علی از مصطفی/ دشمن جانت خدای کبریاست»

مولوی وجود مبارک امام علی (ع) را نقطه آفرینش و خلقت و او را ولی و جانشین پیامبر و یگانه پادشاه سخاوت و کرامت می داند.
«تا صورت پیوند جهان بود، علی بود/ تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود/ سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است/ تا هست علی باشد و تا بود علی بود»

* حماسه سرای بزرگ ایران «فردوسی طوسی» خالق شاهنامه و داستانسرای پهلوانان ایرانی، مولای متقیان را قهرمان واقعی می داند و فضایل و صفات مروت و جوانمردی او را برمی شمارد.

فردوسی، کلام گهربار پیامبر اکرم (ص) که «من شهر دانشم و علی در و گشاینده آن» را، چنین به نظم می کشد:
«که من شهر علمم، علی ام در است/ درست این سخن گفت پیغمبرست
علی را چنین گفت و دیگر همین/ کز ایشان قوی شد به هر گونه دین
سر انجمن بد ز یاران علی/ که خواندش پیمبر، علی ولی
به مدح علی خامه سر می کنم/ زمین تا فلک پرگهر می کنم»

فردوسی آشکارا عشق و ارادت خود را به علی (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) ابراز می دارد و خود را پیرو آنان و دشمنان مولا را نالان ترین افراد جهان معرفی می کند.
«منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است/ چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم
هر آنکس که در جانش بغض علی است/ ازو زارتر در جهان زار کیست»

* «نظامی گنجوی» شاعر و داستان‌سرای بزرگ قرن ششم هجری که درسرودن اشعار تمثیلی و بزمی سرآمد سخنوران ادب فارسی است، درباره مولا علی (ع) می گوید:

«ز بعد معرفت کردگار لم یزلی/ نبی شناسم، وانگه علی و آل علی»

* «فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری» از عرفا و شعرای بلندمرتبه ادب فارسی، نیز در اشعار خود با القاب مختلف، صفات والای مولای متقیان را بیان کرده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

«ای پسر؛ تو بی نشانی از علی/ عین، یا و لام دانی از علی
خواجه حق، پیشوای راستین/ کوه علم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنما/ ابن عم مصطفی، شیرخدا
مقتدا بی شک به استحقاق اوست/ مفتی مطلق علی الاطلاق اوست
قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست/ «وال من والاه»اندر شأن اوست»

* «حکیم سنایی غزنوی» از مشاهیر بزرگ عرفان و تصوف و قصیده گو و مثنوی سرای بزرگ زبان فارسی، با اشاره به انتخاب جانشین پیامبر(ص) در واقعه غدیر خم، اینگونه ارادت خود را به ساحت مقدس امیرالمومنین (ع) نشان می دهد:

«مر نبی را وصی و هم داماد/ جان پیغمبر از جمالش شاد
نایب مصطفی به روز غدیر/ کرده در شرع، مر او را به امیر
خوانده در دل و ملک، مختارش/ هم در علم و هم علمدارش
جانب هر که با علی نه نکوست/ هر که گو باش، من ندارم دوست»

و در قصیده دیگری می سراید:
«ای امیرالمومنین، ای شمع دین، ای بوالحسن/ ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن
...این جدال و این کمال و این جمال و منزلت نیست/ کس را در جهان جز مر تو را ای بوالحسن»

* «حافظ شیرازی» بزرگ ترین شاعر غزلسرای ایران زمین، اشعار خود را به توصیف فضایل حضرت علی(ع) مزین کرده است و می سراید:

«حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف»
یا در جای دیگری، ولایت علی و خاندان وی را به کشتی نوح مثل می کند و می گوید:

«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح/ ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت»

* «صائب تبریزی» غزلسرا و شاعر نامدار دوره صفویه، احساسات و عواطف خود را به امام(ع) چنین بیان می کند:

«بهترین خلق بعد از بهترین انبیا/ ابن عم مصطفی، داماد خیرالمرسلین
تا ابد چون طفل بی مادر به خاک افتاده بود/ ذوالفقار او نمی برید اگر ناف زمین
خانه زنبور دل بی شهد ایمان مانده بود/ گر نمی شد باعث تعمیر او یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر، نگردد آسمان/ تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین»

* «محتشم کاشانی» شاعر مشهور سده دهم هجری، ترکیب بندی دارد که با «السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین/ وارث علم پیمبر، فارِس میدان دین» آغاز می شود و چند بیت ترکیب آن در زیر می آید:

«آن یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود/ گر کسی همتاش باشد هم رسول‌الله بود»
و همچنین        «لافتی الا علی گویند اهل روزگار/ ساکنان آسمان لاسیف الا ذوالفقار»
و       «حق‌شناسان گر به دست آرند معیار تو را/ حد فوق ماسوی دانند مقدار تو را»

* «وحشی بافقی» شاعر بزرگ قرن دهم که در سرودن اشعار پرسوز و گداز عاشقانه دست بالایی دارد، این چنین به توصیف مولای متقیان می پردازد:

«علی سپهر معالی که در معارج شأن/ کنند کسب مراتب ز نام او القاب
مگر خبر شد ازین اهل کفر و طغیان را/ که فارغند ز بیم عقاب و خوف عذاب
که تا معاند او باشد و مخالف او/ به دیگری نرسد نوبت عذاب و عقاب»
وی قصیده دیگری دارد که در بخشی از آن آمده است:
«...تا کند حرف های رنگین درج/ بر وی از مدح آل حیدر گل
شاه دین مرتضا علی که شدش/ به هزاران زبان ثناگر گل
بس که در دشت خیبر از تیغش/ رست از گل ز خون کافر گل
گر خزان ریاض دهر شود/ نشود کم ز دشت خیبر گل»
در منظومه عاشقانه‌ «ناظر و منظور» نیز آورده است:
«از آن رو صبح این روشندلی یافت/ که چون ما در دلش مهر علی تافت
ز مهر او منور خانه خاک/ به نام او مزین مهر افلاک»

* «قاآنی شیرازی» نیز در اشعار خود به دلاوری و ایثار آن حضرت در پیشبرد دین اشاره می کند و می سراید:

«اسلام شد مشیّد و دین گشت استوار/ از بازوی یدالله و از ضرب ذوالفقار
«... ختم ولایتی تو سزدکز ولای تو/ یکباره ختم‌ گردد شاهی به شهریار»

* «ابوسعید ابوالخیر» از بزرگان عرفان و تصوف، در قالب رباعی ارادت خود را به حضرت علی (ع) ابراز داشته است:

«ای شیر سرافراز زبردست خدا/ ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
آزادم کن ز دست این بی‌دستان/ دست من و دامن تو ای دست خدا»
وی همچنین سروده است:
«یا رب به دو نور دیده‌ پیغمبر/ یعنی به دو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر/ دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر»

* استاد بزرگ سخن «سعدی شیرازی» که قصاید حکمی، اخلاقی و تعلیمی وی زبانزد است، اشعار خود را به فضایل حضرت علی (ع) متبرک کرده و سروده است:

«کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/ جبار در مناقب او گفته «هل اتی»
زورآزمای قلعه خیبر که بند او/ در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/ جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه‌ مروت و سلطان معرفت/ لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی»

* «ناصرخسرو قبادیانی» سخنسرای نامی قرن پنجم، در قصیده‌ای 47 بیتی به توصیف کرامات و فضایل آن حضرت پرداخته و می گوید:

«بهار دل دوستدار علی/ همیشه پر است از نگار علی
از امت سزای بزرگی و فخر/ کسی نیست جز دوستدار علی
به صد سال اگر مدح گوید کسی/ نگوید یکی از هزار علی
شریعت کجا یافت نصرت مگر/ ز بازوی خنجر گزار علی؟»

وی در جای دیگر واقعه غدیر و انتخاب مولا علی (ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر را به رشته نظم در آورده و می سراید:
«بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت/ روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش/ گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر»

* به اعتقاد برخی سخن شناسان، استاد «محمدحسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهریار» نغزترین اشعار را درباره فضایل مولای متقیان سروده است. وی با وجود بهره مندی از هنر و مهارت سخنوری و تسلط بر کلام شعری، خود را در توصیف آن امام بزرگوار عاجز و متحیر می خواند و می گوید:

«نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را؟»

شهریار، همچنین عظمت، کرامت و عدالت حضرت علی (ع) را در برخورد با قاتلش که در تاریخ بشریت غیرقابل تکرار است، می ستاید و با اشاره به دستور آن حضرت درباره نوشاندن شیر به «ابن ملجم» می سراید:
«می زند پس، لب او کاسه شیر/ می کند چشم اسارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست/ تو خدایی مگر ای دشمن دوست؟
در جهان این همه شر و همه شر/ ها علی بشر کیف بشر»


نوروز در روایات

نوروز در روایات

نوروز در روایات

احمد محیطی اردکانی

با آن که بسیاری از سنّت های ایرانیان بعد از ظهور اسلام در ایران از بین رفت و سنّت های اسلامی جای آن ها را گرفت، عیدنوروز کم و بیش در میان آن ها باقی ماند. شاید به خاطر این باشد که در این روز امور معنوی و حوادث مذهبی متعددی به وقوع پیوست که آن را جاودانه ساخت. حتّی بنابر بعضی از روایات، قبل از ظهور اسلام نیز این روز مورد توجّه انبیا و اولیای الهی بوده است. (1)
در این جا بعضی از روایات را مورد توجّه قرار می دهیم.

1 - روز پیمان با خدا
علامّه مجلسی می گوید: «در بعضی از کتب معتبره دیدم که معلّی بن خنیس می گوید: روز نوروز خدمت امام صادق علیه السلام رفتم. پرسید: این روز را می شناسی؟
گفتم: روزی است که عجم آن را بزرگ می شمرند و در آن به یکدیگر هدیه می دهند.
حضرت فرمود: قسم به بیت عتیق که در مکّه است. این نیست مگر به جهت موضوعی قدیمی که برای تو تفسیر می کنم... نوروز، روزی است که خداوند از بندگان پیمان گرفت به این که جز او را نپرستند... و آن از اوّلین روزی است که خورشید طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین پر از شکوفه شد، سفینه (کشتی) حضرت نوح علیه السلام بر «جودی» قرار گرفت... و پیامبر گرامی اسلام علیه السلام به اصحاب امر فرمود: با علی علیه السلام به عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت کنند... و هیچ روزی نوروز نیست مگر این که در آن روز ما انتظار فرج داریم، زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ماست، عجم آن را حفظ کردند و شما آن را ضایع نمودید... و آن اوّلین روز سال پارسیان می باشد...» (2)

2 - روز ولایت
در بعضی از روایات تحقق حاکمیت حقّ و ولایت الهی در جامعه مهم ترین عید شمرده شده است:
امام صادق علیه السلام می فرماید: «فإنّ الانبیاء - صلوات اللّه علیهم - کانت تأمر الاوصیاء بالیوم الّذی کان یقام فیه الوصی ان یتّخذ عیدا...» (3)
سیره انبیا همواره این چنین بوده که به جانشینان خود امر می نمودند تا روز تعیین و نصب وصی و جانشین را عید بگیرند.
آن گونه که در بعضی از روایات آمده و عدّه ای از علمای بزرگوار تصریح نموده اند (4) و در گاهنامه تطبیقی (5) به روشنی مشخّص گردیده روز عید غدیرخم با اوّل فروردین سال دهم هجری شمسی مطابق بوده است. عید نوروز به برکت ولایت، رنگ الهی به خود گرفت و در بین شیعیان و ایرانیان شهرت و استمرار یافت.
«المعلّی بن خنیس عن الصّادق علیه السلام: انّ یوم النّیروز، هو الیوم الّذی اخذ فیه النّبی صلی الله علیه وآله لامیرالمؤمنین علیه السلام العهد بغدیرخم، فاقرّوا له بالولایة، فطوبی لمن ثبت علیها، والویل لمن نکثها... (6) ؛ 

نوروز، روزی است که پیامبرصلی الله علیه وآله از مردم برای امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم پیمان ولایت گرفت و مردم به ولایت او اقرار کردند. خوش به حال کسی که بر آن پیمان ثابت بماند. وای بر کسی که آن عهد را بشکند...»

با این بیان پاسخ این سؤال که چرا اعراب نوروز را ضایع کردند؟ نیز روشن می شود.
اعراب به پیروی از دستگاه خلافت بنی امیه و بنی عباس چون نوروز را روز ولایت و خلافت الهی می شناختند، سخت کوشیدند که اهمّیت این روز را مخفی کرده، ضایع سازند. لذا برای لکه دار کردن نوروز، این روز را بازمانده های مجوس معرّفی کرده اند. تا جایی که می بینیم حضرت امام موسی بن جعفرعلیه السلام نیز در مقام «تقیه» به منصور دوانیقی می فرماید: «... از رسم های فرس است و اسلام آن را از بین برده است...» (7)
بعضی افراد این روایت را دلیل بر عدم مشروعیت نوروز گرفته اند امّا با توجه به روایات معارض، حمل بر تقیه شده است و بهترین دلیل بر عظمت نوروز است و گویای این است که خلفا تا چه اندازه برای از بین بردن نوروز می کوشیده اند و پس از یک دوره تبلیغات خلفا که نوروز کاملاً مسخ و در افکار عمومی مسلمین از سنّت های مجوس معرّفی شد، منصور دوانیقی حضرت امام موسی بن جعفرعلیهما السلام را در این روز وادار به جلوس می کند تا از طرفی (مانند مأمون) برای خود موفقیت کسب کند و از طرفی حضرت را در معرض اعتراض اعراب قرار دهد.
به هر حال شکّی نیست در این که از نظر اهل بیت علیهم السلام نوروز از روزهای مهمّ مذهب معرّفی شده، تجلیل آن البته با آداب و رسومی که در روایات بیان شده است، بسیار پسندیده می باشد.

3 - آداب نوروز
معلّی بن خنیس به نقل از امام صادق علیه السلام درباره نوروز می گوید: «و اذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون صائما ذلک الیوم... (8) ؛ هنگام نوروز غسل کن، پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش و به خوش بوترین عطرهایت خود را خوش بو نما و در آن روز، روزه باش.»
در دنباله روایت، دستور چهار رکعت نماز بعد از اقامه نماز ظهر و عصر، و سجده شکر و دعای مخصوص در این روز ذکر شده است. که بر عظمت و کرامت و فضیلت نوروز دلالت دارد.
مرحوم شیخ بهایی در جامع عبّاسی می نویسد: «بعد از سلام (نماز) به سجده می رود و این دعا را در سجده بخواند: اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد الاوصیاء المرضیین و علی جمیع اسمائک و رسلک افضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک و صلّ علی ارواحهم و اجسادهم. اللّهمّ بارک علی محمّد و آل محمّد و بارک لنا فی یومنا هذا الّذی فضّلته و کرّمته و شرّفته و عظّمت خطره، اللّهمّ بارک لی فیما أنعمت به عَلَیَّ حتّی لا اشکر أحدا غیرک، و وسّع
عَلَیَّ فی رزقی یا ذاالجلال و الاکرام» (9)
این حدیث مورد استناد بسیاری از فقها برای استحباب غسل و روزه و نماز در روز نوروز قرار گرفته است.
صاحب وسائل الشیعه این روایت را در سه مورد نقل کرده و به آن تمسّک نموده است. (10)
صاحب جواهرالکلام همین روایت را از مصباح و مختصر آن نقل کرده و دلیل استحباب این اعمال در روز نوروز دانسته است و فرموده است که غسل کردن در روز نوروز بین علمای متأخرین مشهور می باشد بلکه هیچ مخالفی برای این حکم پیدا نکردم. (11)
مرحوم علّامه مجلسی در زاد المعاد می فرماید: «به سندها معتبر از معلّی بن خنیس که از خواصّ حضرت امام صادق علیه السلام بود (این روایت) منقول است.» (12)

هدیه نوروزی
ابراهیم کرخی می گوید: «از امام صادق علیه السلام درباره مرد ثروتمندی که روز مهرگان یا نوروز، مردم به او هدیه می دهند ولی او در عوض، احسانی نمی کند سؤال کردم، امام علیه السلام فرمود: آیا آن ها اهل نماز هستند؟
گفتم: آری.
فرمود: هدیه آن ها را باید بپذیرد و او نیز در مقابل برای آن ها هدیه ای بفرستد...» (13)
در روایتی دیگر می خوانیم: «اتی علی علیه السلام بهدیة النیروز، فقال علیه السلام: ما هذا؟ قالوا: یا امیرالمؤمنین الیوم النّیروز، فقال علیه السلام: اصنعوا لنا کلّ یوم نیروزا؛ (14) 

هدیه نوروزی برای علی علیه السلام آورده شد حضرت پرسید: این چیست؟

گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز نوروز است.
فرمود: هر روز را برای ما نوروز بسازید.»
شایان ذکر است که علی علیه السلام هدیه نوروزی را قبول کرد و بعد از او از زمان حجّاج بن یوسف ثقفی جشن نوروز و مهرگان نزد خلفا و رجال حکومتی و عامّه مردم به طور یکسان رسمیت یافت. (15)

دعای تحویل سال
در کتب ادعیه برای روز نوروز و هنگام تحویل سال دعاهای گوناگونی نقل شده است.
از آن جمله: این که در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانند و بعضی می گویند 366 مرتبه به تعداد روزهای سال این دعا را تکرار کنند:
«یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول والاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال» (16)
امام خمینی قدس سره بعد از قرائت این دعا و تبریک عیدسعید نوروز، به همه مسلمانان و ملّت شریف ایران فرمودند: «تمام قلوب و تمام ابصار و بصیرت ها در دست خدای تبارک و تعالی و ید قدرت اوست، اوست که تدبیر می کند جهان را، لیل و نهار را و اوست که قلوب را متحوّل می کند و بصیرت ها را روشن می کند و اوست که حالات انسان را متحوّل می کند و ما آن را در ملّت عزیز خودمان در زن و مرد، در کوچک و بزرگ یافتیم، این تقلیب قلوب که قلب ها را از آمال دنیوی و از چیزهایی که در طبیعت است بریده بشود و به حق تعالی پیوسته بشود و بصیرت ها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسیله بصیرت بفهمند، در ملّت ما بحمداللّه تا حدود چشمگیری حاصل شده است و من امیدوارم که در این سال جدید به اعلا مرتبت خودش برسد.» (17)



پی نوشت:
1) ر، ک، به النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، مرکز المعجم الفقهی، صص 36 و 24 و بحارالانوار، ج 59، صص 91 و 92.
2) بحارالانوار، ج 59، صص 91 و 92 و مستدرک الوسایل - طبع جدید، ج 6، ص 352.
3) الفروع فی الکافی، کلینی، ج 4، ص 149.
4) ر،ک. به النوروز، صص 17 و 18 به نقل از کشف اللثام، ج 1، ص 11 و جواهر الکلام، شیخ محمدحسن نجفی. ج 5، ص 43 و بحارالانوار، ج 59، صص 119 و 123.
5) گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله، احمد بیرشک، ص 60.
6) بحارالانوار، ج 59، ص 119.
7) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، صص 318 و 319 «حکی ان المنصور تقدم الی موسی بن جعفر بالجلوس للتّهنیة فی یوم النیروز و قبض ما یحمل الله. فقال انّی قد غتشت الاخبار عن جدّی رسول اللّه صلی الله علیه وآله فلم اجد لهذا العمد خبرا. و انّه سنّة الفرس و محاها الاسلام و معاذاللّه ان یحیی ما محاه الاسلام، فقال المنصور: انّما نفعل هذا سیاسة للجند فسألتک باللّه العظیم الا جلست، فجلس»
8) مرحوم شیخ انصاری رحمه الله در کتاب طهارت، ص 328 و صاحب جواهر الکلام در جلد 5، ص 42 می گوید این روایت را باید حمل بر «تقیه» نمود و یا این که این روز، عید نوروز دیگری است. و روایات معلّی بن خنیس را به علّت شهرت بیشترش اختیار نمود. بعضی از علمای دیگر نیز چنین عقیده دارند. ر،ک: النوروز، ص 24 و بحارالانوار، ج 59، صص 100 و 101.
9) وسائل الشیعه، ج 5، ص 288، باب 48، حدیث 1.
10) النوروز، ص 16 از جامع عباسی، ص 78.
11) ر،ک. وسائل الشیعه، شیح حرّ عاملی، ج 2، ص 960؛ ج 5، ص 288 و ج 7، ص 346.
12) جواهرالکلام، محمدحسن نجفی، ج 5، ص 41.
13) زاد المعاد، علّامه مجلسی، ص 573.
14) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 378، ح 1108 و فروع کافی ج 5، ص 141.
15) وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 12، ص 214، باب 88، ح 14.
16) بزرگداشت ها در اسلامی، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمّد سپهری، ص 155.
17) مفاتیح الجنان، محدّث قمی، با ترجمه، ص 604 و زاد المعاد، علّامه مجلسی رحمه الله، ص 575.
18) صحیفه نور، چاپ وزارت ارشاد اسلامی، ج 16، ص 87، از پیام رادیو تلویزیونی امام خمینی قدس سره به مناسبت فرا رسیدن سال نو، 61/1/1.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 14.


8237624192


احتمال فوران مجدد "دماوند"

بر اساس شواهد، آتشفشان‌شناسان، کوه دماوند را آتشفشان فعالی می‌دانند و وجود چشمه‌های آب گرم و خروج گازهای خروجی تنها شواهدی بر این گفته است، ولی احتمال فوران این آتشفشان در آینده وجود دارد؛ البته اخیرا گرم‌تر شدن هوا، این "ببر خفته" را با چالش دیگری مواجه کرده است، به گونه‌ای در سال گذشته شاهد روان‌شدن سیلی در این منطقه بودیم و محققان نیز هشدار دادند با ادامه یافتن این روند باید منتظر ذوب شدن یخچال‌های طبیعی دماوند باشیم.

به گزارش ایسنا، "دماوند" بلندترین کوه ایران و خاورمیانه و بلندترین قله آتشفشانی اوراسیاست. قدیمیان بر این باور بودند که "فریدون" ضحاک را در آنجا، در غاری به بند کشیده و زندانی است تا وقتی که بند بگسلد و کشتن خلق آغاز کند و سرانجام به دست گرشاسپ کشته شود. این باور هنوز برجا مانده و شنیدن صداهایی از این کوه را ناله‌های او می‌دانند.

دماوند آتشفشان نیمه‌فعالی است؛ چراکه بر اساس تعریف آتشفشان‌شناسان جهانی، آتشفشان‌های فعال آتشفشان‌هایی هستند که بعد از دوره "یخچالی" (۱۰ هزار سال اخیر که دوران "هولوسن" نامیده می‌شود) فعال بوده‌اند. این آتشفشان خفته نیز با یک فوران ثابت شده ۷ هزار ساله، یک آتشفشان فعال محسوب می‌شود و این گفته به این معنی است که این آتشفشان در آینده هم می‌تواند فعال باشد، ولی زمان فوران و فعالیت آن برای کسی مشخص نیست و این سوال که "زمان این فوران چه موقعی است"، محققان را وادار به انجام مطالعات بیشتر کرده است.

این مطالعات آنجا اهمیت می‌یابد که به گفته محققان در شعاع ۱۰۰ کیلومتری این قله آتشفشانی، ۱۶ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در مناطق شهری و دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در مناطق روستایی ساکن هستند. از این رو انتظار می‌رود فعال‌شدن این آتشفشان بسته به جهت وزش باد، این جمعیت را تحت تأثیر قرار دهد.

بر این اساس با فعال‌شدن این آتشفشان یک چهارم جمعیت کشور تحت تأثیر مخاطرات آتشفشان دماوند قرار خواهند گرفت، علاوه بر آن، فعالیت‌های آتشفشانی، همراه با وقوع زلزله خواهد بود و از سوی دیگر در اطراف این قله گسل‌های زیادی وجود دارد.

دو تاریخ تولد برای ببر خفته دماوند

مطالعات آتشفشان‌شناسان نشان می‌دهد حیات این آتشفشان دارای دو دوره منفک از همدیگر بوده است. در دوره اول مخروط دماوند قدیمی که شکل‌گیری آن از ۱.۸ میلیون سال قبل آغاز شده بود، در حدود ۴۵۰ هزار سال پیش در سمت شمال و شرق دستخوش یک فروریزش مهیب و ویرانی بزرگ شد و بر اثر آن بخش‌های داخلی آتشفشان در سطح زمین هویدا شد.

اکنون می‌توان بخش‌هایی از دل دماوند قدیمی را که مملو از مواد گوگردی است، در جاهایی چون دره "گزانه" از "جاده هراز" تا پناهگاه "تخت فریدون" و زیر یخچال‌های طبیعی "یخار" در شرق قله دماوند در سطح زمین مشاهده کرد. مواد گوگرد دار داخل این آتشفشان اکنون به شکل سنگ‌هایی به رنگ‌های زرد، نارنجی و قرمز در نواحی‌ای چون روستای "وانا" در مسیر جاده "هراز" پراکنده است. این سنگ‌ها و خاک حاصل از آنها مملو از سولفید است که بر اثر هوازدگی در محیط، بوی باروت متصاعد می‌کنند و در ضمن اسید سولفوریک طبیعی نیز از آن تولید می‌شود.

اما ۱۰۰ هزار سال بعد از آن فروریزش و فرسایش بزرگ، سازندگی مجدد این آتشفشان با برقراری فوران‌های جدید آغاز شد و از ۴۵۰ هزار تا ۷ هزار سال قبل مخروط فعلی دماوند بر ویرانه‌های قبلی آن بر پا شد. به گونه‌ای که دکتر جمشید حسن‌زاده، محقق مؤسسه فناوری کالیفرنیا و محقق آتشفشان‌شناسی با استناد به نتایج مطالعاتش اعلام کرد که جریان گدازه‌های مربوط به ۷ هزار سال پیش در دامنه غربی دماوند در نزدیکی پناهگاه "سیمرغ" که راه کوهنوردی است، دیده می‌شوند. شکل اصلی این روانه‌های گدازه آن چنان به خوبی حفظ شده است که گویا همین اواخر جریان آتشفشانی رخ داده است.

اما این مطالعات در آنجایی که قرار بود حفاری‌های عمقی انجام شود، به دلیل پر هزینه بودن و فقدان اعتبارات پژوهشی متوقف شد، اما این محققان امیدوارند با سایر روش‌های زمین‌شناسی موجود بدون انجام حفاری و مغزه‌برداری اطلاعات مورد نظر خود را به دست آورند.

بررسی دره‌هایی که از طریق فرسایش یا بریدگی رودخانه‌ها ایجاد شده‌اند و یا مناطقی که بر اثر فعالیت گسل‌ها موجب اختلاف سطح شده‌اند، از جمله نقاطی هستند که می‌توانند محققان آتشفشان‌شناسی را برای دستیابی به لایه‌های زیرسطحی یاری کنند.

 این‌که آیا آتشفشان نیمه‌خفته در آینده فوران خواهد داشت یا خیر، اطلاعاتی در زمینه بازگشت فعالیت این آتشفشان در اختیار نداریم. برای یافتن پاسخ سوالاتمان در این زمینه نیاز است تقویمی از فوران‌های ۱۰ تا ۲۰ هزار سال گذشته این آتشفشان در اختیار داشته باشیم تا بتوانیم زمان فوران بعدی این آتشفشان را برآورد کنیم. این همان مطالعاتی است که برای برآورد دوره بازگشت زلزله، انجام می‌شود.

حسن‌زاده در این باره تاکید می‌کند: فوران آتشفشانی که در گذشته رخ داده و مواد آتشفشانی آن تا "نکا" پرتاب شده است، در صورتی که در زمان ما رخ دهد، فاجعه انسانی را رقم خواهد زد؛ چون تأثیرات زیست محیطی آن گسترده خواهد بود و ویرانگری آن در دراز مدت باقی خواهد ماند؛ چراکه بر اثر فعال شدن این آتشفشان بخش‌های بزرگی از "البرز" در زیر قشری از خاکستر داغ مدفون می‌شود، چرخه طبیعی غذا مختل شده و حیات در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت. از این رو مطالعات آتشفشان دماوند مطالعاتی از روی تفنن و تفریح نیست، بلکه جنبه کاربردی در سطح ملی دارد.

۵ گسل پیرامون دماوند

دکتر مهدی زارع، عضو هیأت علمی پژوهشگاه زلزله در خصوص گسل‌های پیرامون آتشفشان دماوند، گفت: در اطراف دماوند، گسل‌های "مشا"، "بلده"، "لار"، "کندوان" و گسل "فیروزکوه" قرار دارند و فعالیت‌های آتشفشان در جابه‌جایی و لرزه‌خیزی این گسل‌ها و تغییر شکل زمین در راستای گسل‌ها بر فعالیت سامانه آتشفشانی اثر می‌گذارد.

به گفته وی، به لحاظ نظری، هم لرزه‌خیزی می‌تواند بر فعالیت‌های آتشفشانی اثر بگذارد و هم فعالیت آتشفشانی می‌تواند روی تغییر آهنگ لرزه‌خیزی گسل‌ها اثرگذار باشد.

زارع ادامه داد: در مورد دماوند، چون آتشفشانی فعال است و اینکه پرسیده می‌شود که فعالیت‌های فعلی مثل خروج گاز از دماوند، آیا می‌تواند روی فعالیت گسل‌ها و لرزه‌خیزی و خطر زمین لرزه، اثر داشته باشد، باید گفت که به لحاظ نظری، پاسخ مثبت است.

وی در این باره توضیح داد: در حاشیه ورقه‌های زمین ساختی بزرگ و در نواحی‌ای مانند فیلیپین و ژاپن، زمین‌لرزه‌ها و آتشفشان‌های زیادی رخ می‌دهد و علت آن، ویژگی‌های زمین‌شناختی و فعالیت بالای لایه‌های زمین در آن مناطق است که شرایطی کاملاً متفاوت با فلات ایران دارند. در کشورهای پیشرفته و از نظر ژئودینامیکی فعال، مانند آمریکا، ایتالیا و ژاپن، رصدهای مختلف هم در حوزه علم زمین‌شناسی و هم نصب دستگاه‌های متعدد مثل دستگاه‌های لرزه‌نگاری در اطراف سیستم آتشفشانی انجام می‌شود. این پایش‌های علمی به درک بهتر از نحوه فعالیت و پیش‌بینی فعالیت‌های بعدی کمک می‌کند.

به گفته این محقق در این مطالعات بیش از چند ده ایستگاه زلزله‌شناسی به صورت دائمی در اطراف هر کدام از این قله‌های آتشفشانی نصب شده و رصد دائمی انجام می‌شود.

زارع اضافه کرد: رصدهای دیگر مانند امکان بهره‌برداری از انرژی ژئوترمال (زمین‌گرمایی) و رصدهای آنومالی‌های (ناهنجاری) مغناطیسی، جاذبه، الکتریکی، سطح آب و سطح گاز و کیفیت آنها نیز در این مطالعات انجام می‌شود. همه این مطالعات به طور مداوم در رصدخانه‌هایی در ایالت کالیفرنیا در آمریکا و ایتالیا و ژاپن انجام می‌شود.

افزایش گرما، گرفتاری دیگر دماوند

روز چهارشنبه ۷ شهریورماه سال گذشته سیل مخربی در مسیر دره "گزنک" به قله دماوند (دره "تلو" نیز نامیده می‌شود) رخ داد و این مهم دو روز بعد از آن نیز ادامه داشت. این سیل همچنین در روستای "گزانه" موجب تخریب کامل پارک این مرکز جمعیتی شد و در تلاقی با رود "هراز" و مسیر جاده هراز که توأم با تلاطم گسترده آب گل‌آلود شده (به دلیل تغییر ۹۰ درجه‌ای مسیر)، به باغات منطقه گزنک آسیب وارد کرد.

از نظر ریخت‌شناسی مسیل این رویداد، مسیر عبوری سیل، دره نه چندان وسیع گزنک به قله "دماوند" در محدوده بخش "لاریجان" استان مازندران بوده که این مسیر دسترسی به قله دماوند از یال شرقی است و به حالت کمانی از قله به سمت شرق و جنوب شرق تا جاده هراز و رودخانه هراز ادامه دارد. در میانه این جریان، دره مسیر رودخانه محلی "تلخاب" قرار دارد که مسیر سیل نیز در راستای همین رودخانه بوده است.

مسیر سیل شهریور ۹۷

مسیر رودخانه از "گزنک" در کناره جاده هراز تا قله دماوند که مسیر آبراهه‌ای مشرف به گزانه و گزنک را تشکیل می‌دهد، دارای طولی معادل ۱۳ کیلومتر است.

دلیل جاری شدن سیل در دماوند، افزایش دما در ارتفاعات قله دماوند در تیرماه سال گذشته اعلام شد، به گونه‌ای که بر اساس داده‌های سازمان هواشناسی در تیرماه سال گذشته دمای قله دماوند ۴ درجه بالاتر از میانگین بوده است. این افزایش دما به اندازه‌ای بود که اوایل شهریور و روز وقوع سیل دما در ارتفاع ۳ هزار کیلومتری به ۳۵ درجه رسیده بود.

گروهی از محققان این حوزه بعد از وقوع سیل به قله دماوند صعود کردند و در قله صدای شدیدی شنیدند و بررسی‌های آنها نشان داد این صدا ناشی از ریزش دیواره یخی دره "یخار" بوده است.

به دلیل گرمای بی‌سابقه در قله دماوند در مرداد ماه سال گذشته حجم قابل توجهی از یخچال‌های طبیعی دماوند ذوب شد و همین امر باعث شد که برخی از اهالی منطقه و کارشناسان، فعال و گرم‌شدن آتشفشان دماوند را دلیل ذوب یخچال‌های دائمی فرض کنند.

این در حالی است که به گفته دکتر جلیل قلمقاش، دانشیار پژوهشکده علوم زمین با بیان اینکه هیچ داده مستندی در رابطه با حرکت ماگما در اعماق دماوند و گرم شدن مخروط آتشفشانی ارائه نشده است، افزود: پس از ارسال این خبر ضمن بررسی داده‌های سازمان هواشناسی مشاهده شد که منطقه دماوند در تابستان سال گذشته تقریباً ۵۰ تا ۶۰ روز دمای بالاتر از میانگین بیشینه و کمینه سال‌های گذشته را داشته و تداوم روزهای گرم تابستان ۹۷ باعث ذوب یخچال‌های دماوند شده است‌.

روند گرم‌شدن دماوند در ماه‌های خرداد، تیر، مرداد و شهریور ۹۷

قلمقاش با اشاره به آب شدن یخچال‌های طبیعی در ارتفاعات "توچال" و "دنا"، خاطرنشان کرد: این ارتفاعات آتشفشانی نیستند، ولی با این وجود ذوب یخچال‌های طبیعی در این مناطق نیز به دلیل گرم شدن کلی هوا مشاهده و ثبت شده است.

فرضیه جدید محققان ایرانی و فرانسوی درباره دماوند

دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته شاخه زمین‌شناسی فرهنگستان علوم نیز در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به اتاقک ماگمایی آتشفشان دماوند، توضیح داد: اتاقک ماگما در حداقل ژرفای ٣ هزار متری در قله دماوند واقع است و بررسی آن به این دلیل با اهمیت است که جا به جا شدن ماگما می‌تواند با فشار به سنگ‌های در برگیرنده ماگما راهی را برای خروج ماگما به سطح زمین ایجاد کند. ضمن آنکه نزدیک شدن ماگما به سطح زمین می‌تواند به داغ‌تر شدن ناحیه‌ای در سطح زمین در محدوده سامانه آتشفشانی دماوند بینجامد.

وی از اجرای طرح مطالعاتی مشترک بر روی آتشفشان دماوند خبر داد و خاطرنشان کرد: اکنون پژوهش‌هایی با همراهی مؤسسه و رصدخانه علوم زمین "استراسبورگ" فرانسه و با هدایت و همکاری مشترک من و دکتر "ژک هیندرر" (Jacques Hinderer) استاد و پژوهشگر برجسته "گرانی‌سنجی" در حال اجرا است.

به گفته این محقق، نتایج اولیه این تحقیقات نشان می‌دهد که ناهنجاری‌های مغناطیسی و گرانشی به صورت روند شمالی -جنوبی در پیرامون قله در ژرفای ٣ تا ٧ کیلومتری وجود دارد.

وی در این باره توضیح داد: مواد مذاب (ماگما) از راه شکستگی‌ها به دلیل چگالی کمتر نسبت به سنگ‌های در برگیرنده پیرامون خود به سمت بالا حرکت می‌کند. زمانی که ماگما نمی‌تواند به بیرون از اتاقک راه بیابد، فشار با افزایش جابه‌جایی در شکستگی‌ها می‌تواند رخ دهد.

زارع تاکید کرد: این امر یکی از منشاهای تولید و رخداد خردلرزه‌ها در محدوده قله آتشفشانی است.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی با بیان اینکه موقعیت اتاقک‌های ماگما را می‌توان با مطالعات لرزه‌شناسی مشخص کرد، یادآور شد: امواج لرزه‌ای ناشی از زمین‌لرزه در ماگما با سرعت کمتر از سنگ‌های پیرامونی عبور می‌کنند و این تغییر سرعت امواج لرزه‌ای که از جنس امواج صوتی هستند، می‌تواند محل و موقعیت دقیق اتاقک ماگمایی را برای ما مشخص کند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا سیل هفته اول شهریور ۹۷ گزنک که به صورت سیلاب ناگهانی موجب خسارت شد، می‌تواند با فعالیت‌های ماگمایی کوه آتشفشان دماوند مرتبط باشد یا خیر، پاسخ داد: هفته اول شهریور ۹۷ در دره "هراز" و پیرامون قله دماوند باران نبارید؛ ولی اولین مشاهدات، ذوب بخشی از یخ‌های دماوند در ارتفاع ۳ هزار متری و در نتیجه وقوع سیل‌های ناگهانی را در پی داشت.

زارع خاطر نشان کرد: اولین ارزیابی‌ها دلیل این ذوب شدن را گرم بودن هوای مازندران و ناحیه پیرامون قله دماوند در تابستان ۹۷ (حدود ۲ تا ۳ درجه بیش از متوسط سال‌های دیگر) بیان می‌کرد. بنابراین در یکی از دره‌های قله دماوند، یخ‌ها آب شدند و این موضوع باعث ایجاد سیل شد.

وی در عین حال از بررسی فرضیه جدیدی در این زمینه خبر داد و در این باره توضیح داد: فرضیه دیگری که اکنون مشغول بررسی آن هستیم، گرم‌تر شدن سطح زمین (در ناحیه قرارگیری یخچال‌ها) به دلیل جابه‌جا شدن مواد مذاب در اتاقک ماگمایی و احتمالاً در راستای شکستگی‌هایی است که با روش‌های ژئوفیزیکی پی‌جویی شده‌اند.

به گفته زارع، بر اساس این فرضیه جابه‌جایی مواد مذاب آتشفشان دماوند منجر به ایجاد پدیده‌های مختلف از جمله ذوب یخ‌ها و یخچال‌ها و سیل "گزنک" شد.