واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

اشتراک تجربه ای از روش برنامه ریزی

چند نکته برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای سال جدید (از سایت shabanali)

دلم می‌خواست  این غزل زیبا را بنویسم که: «نوروز بمانید که ایام شمایید، آغاز شمایید و سرانجام شمایید…گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، در کوچه‌ی خاموش زمان، گام شمایید…»

متاسفانه امروز دیدم در وایبر همین غزل را برایم فرستادند و من هم از بحث کردن و نوشتن در موردش صرف نظر کردم. چیزی که در شبکه‌های اجتماعی رایج شود، از قله‌ی رفیع فاخر خود، فرو می‌آید و برای بارور کردن روح و جان، عقیم می‌شود. چشم به دیدنش عادت می‌کند و عادت کردن، فرصت شگفت زده شدن و فرو رفتن در خلسه‌ی حاصل از اندیشیدن به یک مفهوم زیبا و شگفت‌انگیز را از ما می‌گیرد.

این بود که گفتم صرفاً چند نکته درباره‌ی برنامه ریزی برای سال جدید بگویم. البته من حرف‌های رسمی‌ام را در مورد برنامه ریزی، در متمم تحت عنوان فایل صوتی نقطه شروع گفته‌ام و شنیده‌اید. اما نکاتی هست که کمی شخصی‌تر است. منظورم از شخصی بودن، این است که الزاماً در دفاع از آنها، نمی‌توانم مقاله و تحقیق و … ارائه کنم. اما از جمله‌ چیزهایی است که طی سالهای اخیر، به تجربه آموخته‌ام.

حدود هجده سال پیش بود که در یک کتاب انگیزشی خواندم تحقیقی در هاروارد (و تحقیق مشابهی در ییل) نشان داده است که نوشتن اهداف، می‌تواند شانس موفقیت در آنها را بالا ببرد. آن زمان هنوز نمی‌دانستم که این تحقیق هم (که هنوز هم در کتابهای انگیزشی و حتی در نشریاتی مانند فوربس نقل می‌شود) صرفاً یک روایت دروغین اینترنتی است. اما به هر حال، از آن سال تا کنون، همیشه هدف‌هایم را نوشته‌ام و از این کار، ناراحت و پشیمان نیستم و همچنان آن عادت مفید را ادامه می‌دهم.

چند هفته پیش، فرصتی دست داد تا سررسید کهنه‌ی قدیمی‌ام را هم پیدا کنم و با قرار دادن آن در کنار سند‌های برنامه‌ریزی که در سالهای اخیر برای خود تنظیم می‌کنم، هدف‌گذاری‌ها و برنامه ریزیهای پانزده سال اخیر را مرور کنم و در کنار دستاوردهایم بگذارم تا ببینم در کجاها موفق بوده‌ام و در کجاها به خواسته‌هایم نرسیده‌ام.

ادامه‌ی آنچه می‌خوانید، صرفاً حاصل مرور این دفترچه‌ها است. ممکن است کسان دیگری هم باشند که به شیوه‌هایی مشابه و یا حتی معکوس، نتایج ارزشمندی کسب کرده باشند و طبیعی است که در این چنین بحث‌هایی، راهکار قطعی وجود ندارد.

در اولین سالهایی که هدف گذاری را به صورت جدی و مکتوب انجام دادم، هدف‌هایم بیشتر از جنس دستاوردهای عددی بود. مثلاً آخرین سال دبیرستان، رتبه‌ی کنکور زیر صد می‌خواستم. ماهی دویست هزارتومان درآمد از محل کار پاره وقت. یک سفر یک هفته ای به خارج از ایران هم، جزو اهداف آن سال من بود که البته این آخری در آن سال برآورده نشد. آن موقع آموخته بودم که همه چیز باید عددی شود. عددها باید قابل دستیابی باشند. اما ساده هم نباشند و کمی چالش ایجاد کنند.

شیوه‌ی خوبی بود. اما عملی شدن و عملی نشدن گاه و بیگاه هدف‌ها، گاهی خوشحال و گاهی ناراحتم می‌کرد. الان که فهرست آن زمان را می‌خوانم، فکر می‌کنم شاید از فهرست سی موردی دو سال اول دانشگاه، حدود شانزده یا هفده مورد آن عملی نشدند.

به تدریج احساس کردم که این شیوه‌ی هدف گذاری و برنامه ریزی، به آن اندازه که من انتظار دارم اثربخش نیست. به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است. اما همیشه فهرستی درست می‌کنم و نیمی از آن عملی می‌شود و نیمی دیگر هم نمی‌شود و بعد هم هزار دلیل و بهانه دارم که چرا بعضی هدفهایم عملی نشدند و به هر حال همه چیز در دست من نیست و عوامل محیطی هم در کار هستند و خلاصه… سالی دیگر می‌آمد و فهرستی دیگر که من از همان ابتدا، ایمانم را به آن از دست داده بودم و می‌دانستم که بدون نوشتن هم، نیمی از فهرست عملی شده و نیمی دیگر شکست خواهد خورد!

خوب یادم هست که هدف گذاشته بودم که دومین کتابم را طی شش ماه نخست سال منتشر کنم و به خاطر کندی فرایند صدور مجوز و مشکلاتی از این دست، یک سال گذشت و هنوز این هدف عملی نشده بود. این بود که هدف گذاری بر مبنای فعالیت ها را شروع کردم. من نمی‌توانم برای انتشار شش ماهه‌ی کتابم برنامه ریزی کنم. چون بخشی از این هدف، در اختیار وزارت ارشاد و بخشی در اختیار مدیر انتشارات و بخشی در اختیار مدیر چاپخانه است. حتی بخشی در اختیار جعفر، کارگر افغانی چاپخانه بود که دو تا از زینک‌ها داخل وانت او جا مانده بود و او هم به کابل رفته بود!

منظورم از برنامه ریزی و هدف گذاری بر مبنای فعالیت، این است که: من هدف می‌گذارم که امسال، یک کتاب دویست صفحه‌ای تالیف کنم. تالیف بیشتر از انتشار، در اختیار من است و دخالت دستان بیرونی در آن کمتر. قطعاً پس از تالیف برای انتشار سریع و به موقع، تلاش خواهم کرد. اما چیزی که در فهرست اهدافم می‌نویسم «فعالیت» است و نه «دستاورد نهایی».

یادم است به همین شیوه با خودم قرار گذاشتم که کتاب استاتیک مریام را در دو هفته بخوانم و از هر فصل، نیمی از تمرین‌ها را حل کنم. دیگر برای نمره ی درس استاتیک هدف نگذاشتم (چقدر هم خوب شد که نگذاشتم. آقای امیدوار استاد درس، با همه‌ی لطف و محبتی که به من داشت، حسابی ناامیدم کرد!).

هدف گذاری و برنامه ریزی بر مبنای فعالیت خوب بود. اما احساس خوبی به من نمی‌داد. احساس می‌کردم تصویر کلان را از دست داده‌ام. شبیه کارگری که به او می‌گویند تو باید امروز دو هزار آجر جابجا کنی و وقتی می‌پرسد خانه‌ی نهایی چه شکلی خواهد بود؟ به او می‌گویند: این را نمی‌دانیم. به ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. تو آجر را جابجا کن. این تنها کاری است که در حوزه‌ی اختیار و توانمندی توست.

این تجربه‌ها همزمان با نخستین سالهای کار کردن رسمی سازمانی من بود (البته خود کار به اندازه‌ی عنوان شیک و تمیزی که من گفتم، تمیز نبود!). کم کم دیدم که هدف‌های سالهای گذشته، چقدر مسخره و بی معنی بوده‌اند. رتبه‌ی کنکور، درست در لحظه‌ی ورود به دانشگاه بی معنی شد. معدل کارشناسی پس از فارغ التحصیلی بی خاصیت شد. یکی دو سال بعد، دیگر هیچ کس رشته‌ی کارشناسی‌ام را هم نمی‌پرسید. من هم بیشتر به خاطر تعمیر و عیب یابی سیستم‌های الکترونیک و تجهیزات اتوماسیون شناخته شده بودم و کسی سوال مکانیکی از من نداشت!

کم کم دیدم که جامعه به مهارت، کار دارد و اگر مهارت داشته باشی، عملاً بدون اینکه آگاهانه تلاش کنی، هدف‌هایی که قبلاً داشتی یکی پس از دیگری برآورده می‌شود. کم کم ماشین‌ اول و دوم را خریدم و حقوق خوب را گرفتم و مسافرت‌های خارجی‌ام را یکی پس از دیگری رفتم و همه چیز خوب بود.

پول و موقعیت آن سالها، تقریباً ربط زیادی به هدف‌ گذاریها و برنامه ریزیهای قبلی‌ام نداشت. ناشی از این بود که ایراد یک سیستم پی ال سی را، شاید به جای دو روز، در دو ساعت پیدا می‌کردم و می‌توانستم در جلسات کاری، به هر ضرب و زوری بود، ترجمه همزمان انجام دهم و رابطه‌ام با کارگرها خوب بود و می‌دانستم که اگر نیمی از حقوق امروزم را به عنوان هدیه و کادو،‌ به صورت غیررسمی به آنها و فرزندانشان بدهم، آنها بیشتر کمک می‌کنند و چند ماه بعد، می‌توانم حقوق بیشتر و موقعیت بهتری داشته باشم تا دوباره بتوانم بخش بیشتری از حقوقم را به آنها و فرزندانشان بدهم…

خلاصه. کم کم، دیدم هر آن چیزی که از جنس موفقیت است، نه «عدد» است و نه «عنوان». بلکه از جنس مهارت است. الان فهرست هدف گذاری سال ۸۴ پیش چشمم است. در آن مهارت مذاکره را نوشته‌ام (اولین سالی بود که این را به عنوان مهارتی رسمی نوشتم). مهارت ارتباط با طبقه‌ی کارگر! (به معنای مارکسیستی آن نخوانید. در فضای فرهنگی کارگاه‌های ایرانی بخوانید). مهارت برنامه نویسی سیستم PLC ساخت Selectron. مهارت خواندن LC و …

برگه‌ای که در تحویل سال ۸۴ نوشته‌ام، هیچ شباهتی به این «مقلب القلوب‌های نستعلیق» و «ماهی قرمزهای اینستاگرام» و «سفره‌های هفت سین» این روزها ندارد. اگر نگویم که برنامه‌ِی آغاز سال من است، آن را با کاغذی که از جیب یک مهندس در کارگاه، بیرون افتاده یا شاید چرکنویسی که روی میز دفتری مانده و هر کس جمله‌ای یادگاری روی آن نوشته است،‌ اشتباه بگیرید!

این ماجرا هم چند سالی ادامه داشته. صادقانه بگویم، حتی امسال هم، هنوز دو سه عنوان از این جنس، در برنامه‌‌ی سالیانه‌ام دارم. اما دیگر مثل آن سالها، تم کلی برنامه‌ ریزی‌ام مهارتی نیست.

برنامه ریزی مهارتی، بیشتر برای دورانی مفید است که هنوز در شغل و موقعیت خودت تثبیت نشده‌ای. هنوز باید به فکر این باشی که رزومه‌ی پربار‌تری داشته باشی. هنوز در فضای رقابتی هستی و احساس می‌کنی که افراد دیگر، اگر چند مهارت بیشتر از تو داشته باشند، جایگاه محکم‌تری نسبت به تو خواهند داشت.

کم کم، وقتی در جای خود تثبیت شدی و مطمئن شدی که در ادامه‌‌ی زندگی، هرگز مجبور نمی‌شوی برای کسی رزومه پرکنی و تقاضا برای تو به اندازه‌ی کافی هست (که من فکر می‌کنم اگر کسی درست و حرفه‌ای برخورد کند باید در چهارمین دهه‌ی زندگی به چنین نقطه‌ای برسد و دیگر خودش رزومه‌ی افراد دیگر و سازمان‌های دیگر را بررسی کند). در این وضعیت، کم کم بحث سبک زندگی پیش می‌آید. حالا دیگر آنچه از هدف گذاری عددی و هدف گذاری مهارتی مهم‌تر است، برنامه ریزی برای سبک زندگی است.

آیا مطالعه بخشی از زندگی من است؟ خانواده قرار است چه سهمی در زندگی من داشته باشد؟ آیا کار قرار است حساب بانکی‌ام را پر کند و عصرها، آن پول را برای زندگی خرج کنم؟ یا کارم خود، نوعی زندگی است. آیا قرار است پیرو دیگران باشم یا پیشروتر از دیگران؟ آیا از بیدار شدن زودهنگام صبحگاهی لذت می‌برم یا اینکه رویایم، روزگاری است که بتوانم تا ظهر،‌ در رختخواب بمانم؟ آیا پیاده روی، بخشی از برنامه‌های من است؟ نقش ابزارها در زندگی‌ام کجاست؟ لپ تاپ من چه نقش‌هایی برای من دارد؟ مرا به اینترنت وصل می‌کند یا وایبر؟ به کتابهای الکترونیک یا پاورپوینت؟ موبایل در زندگی من چه نقشی ایفا می‌کند؟ آیا برای یادگیری، برنامه ‌ی منظمی دارم؟

همه‌ی این سوالات را، می‌توان زیر یک عنوان جمع کرد: برنامه ریزی و هدف گذاری برای عادتهای زندگی. عادتهای درست،‌ مهارتهای درست را هم پرورش می‌دهند و دستاوردهای درست را هم به همراه می‌آورند.

یکی دو سال است، بعد از برنامه ریزی برای عادت، به برنامه ریزی برای تغییر مدل ذهنی فکر می‌کنم. امسال در برگه‌ی هدف گذاری‌ام نوشتم: نمی‌دانم می‌خواهم چه کسی باشم. اما می‌دانم می‌خواهم چه کسی نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم کجا باشم. اما می‌دانم می‌خواهم کجا نباشم. نمی‌دانم می‌خواهم چه بنویسم. اما می‌دانم می‌خواهم چه ننویسم. میخواهم ذهنم فارغ از هدفها و هدف گذاری‌ها باشد. می‌خواهم دیوارها و مرزها و دره‌ها را بداند و در زمین باز زندگی، به هر سوی دیگری که می‌خواهد بدود.

فکر می‌کنم در این سالها، مدل ذهنی بزرگان می‌تواند تا حد زیادی راهگشا باشد. اگر بود، سال بعد برای شما گزارشش را می‌نویسم…

به همه‌ی عزیزانم گفته‌ام، به شما هم که عزیزترین‌های من – و اگر صادقانه بگویم تنها دوستان نزدیک من و تنها کسانی هستید که با آنها در ارتباط هستم – می‌گویم:

برایتان آرامش و امید آرزو می‌کنم و می‌دانم که سلامت و ثروت، چیزی بیش از دستاورد فرعی این دو نیست!

گزارش واشنگتن پست از راه اندازی استارت آپ در ایران

واشنگتن پست: راه اندازی یک استارت آپ در ایران چگونه است؟ (از digiato)

واشنگتن پست: راه اندازی یک استارت آپ در ایران چگونه است؟

روزنامه واشنگتن پست در مقاله ای به قلم مَت مک‌فارلند شرایط، موقعیت ها و محدودیت های راه اندازی یک استارت آپ در ایران را بررسی کرده. در این مقاله صحبت هایی از زبان برخی موسسان استارت آپ های ایرانی نقل قول شده که مراحل سخت و آسان انتخابشان در جایگاه یک کارآفرین ایرانی را به تصویر می کشد.

این مطلب ترجمه ای از مقاله مذکور است. در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.

حسام آرماندهی و نازنین دانشور احتمالا از اولین کاربران اینترنت در ایران بودند. پانزده سال پیش حسام از اولین بچه های دبیرستانی در تهران بود که به اینترنت دسترسی پیدا کرد و نازنین هم در آن زمان اوقات زیادی را در چت روم های یاهومسنجر میگذراند. امروز اما این دو صاحب دو استارت آپ موفق در تهران هستند. هر دو شغل هایشان را در اروپا رها کرده و به ایران آمده اند. کافه بازار که حسام ۲۸ ساله از موسسان آن است و تخفیفان که نازنین ۳۰ ساله آن را به شرکتی پرسود تبدیل کرده است. حالا دبیرستان حسام دارای اینترنت بی سیم است. نازنین هم دیگر وقت کافی برای چت روم ها ندارد، اما مدیرعامل فعلی یاهو -مریسا میر- الگوی اوست.

سایه های دره سیلیکون در تهران [و ایران] دیده می شود. جایی که با وجود محدودیت ها و چالش های قابل توجهی که برای راه اندازی یک شرکت تکنولوژیک دارد، با استارت آپ ها، مراکز شتابدهنده و شرکت های سرمایه گذاری تبدیل به مکانی برای رشد اکوسیستم های تکنولوژیک شده است.

به گفته Eyad Alkassae -مدیر سرمایه گذاری Rocket Internet در خاورمیانه-: «[راه اندازی شرکت در ایران] به وضوح از هر کشور دیگری سخت تر است.» 
Rocket Internet یک کمپانی آلمانی است که نسخه های مشابه از تجارت های آنلاین موفق را در کشورهای در حال توسعه راه اندازی می کند.

به گفته برخی آگاهان اما، طی دو سال گذشته نقطه عطفی در رفع این مشکلات و محدودیت ها از سر این حوزه گذشته است.

نازنین دانشور (چپ) و خواهرش (راست) - موسسان تخفیفان

نازنین دانشور (چپ) و خواهرش (راست) – موسسان تخفیفان

نازنین دانشور که پس از سه سال کار در آلمان به ایران بازگشته می گوید: «وقتی که من به ایران آمدم هیچکس واژه استارت آپ را نمی‌شناخت.»

•••

به گفته سعید رحمانی که اولین شرکت سرمایه گذاری ایران -سرآوا- را تاسیس کرده: اگر شما به موارد مصرف واژه هایی همچون کارآفرینی، استارت آپ و سرمایه گذاری نگاه کنید، به نظر من با تمایلی حداقلی در اینجا روبرو خواهید شد. برای دو سال هیچ موردی دیده نمیشد. اکنون اما شما می توانید در مورد سرمایه گذاری حرف بزنید. سرمایه گذاری اینجا مُد شده است.

سعید رحمانی متولد ایران است و در سنین نوجوانی ایران را به قصد آمریکا ترک کرده. او برای IBM کار کرده و استارت آپی را نیز در آمریکا راه اندازی کرده است. پس از آن او برای یک شرکت اینترنتی به نام Naspers کار کرد و از او خواسته شد که موقعیت های سرمایه گذاری بازار استارت آپ های ایرانی را ارزیابی کند. نهایتا Naspers تصمیم گرفت از خیر سرمایه گذاری در ایران بگذرد، اما سعید به شخصه متقاعد شد و تصمیم گرفت با توجه به پتانسیل های ایران به زادگاهش برگردد.

او و سایرین که ترکیبی از جوانان تحصیل کرده را تشکیل می دادند، متوجه شدند گسترش بازار موبایل و افزایش سرعت اینترنت می تواند دورنمای خوبی برای استارت آپ های ایرانی موفق باشد. دیجیکالا از پیشتازان صنعت استارت آپ ایران، فروشگاه آنلاینی شبیه آمازون است. به گفته بنیاد جهانی استارت آپ ارزش این شرکت ۱۵۰ میلیون دلار است.

imrs-1

مرکز توزیع ۱۰ هزار مترمربعی دیجیکالا در تهران

اما نشانه های دیگری نیز موجود است. جشنواره وب ایران که در سال ۱۳۸۷ به منظور باز شناسی بهترین وبسایت های ایرانی آغاز به کار کرد ، در ابتدا تنها ۱۰۰ شرکت کننده داشت. اما در آخرین دوره آن ۸ هزار وبسایت حضور یافتند و ۴۵۰ نفر نیز برای همایش های آن ثبت نام کردند. مرکز Start-up Grind نیز واحدی را به منظور ارتباط با کارآفرینان و آموزش آنها در تهران راه اندازی کرده است.

هم اکنون سه مرکز شتابدهنده در ایران در حال کار هستند که آواتک یکی از آنهاست. آواتک ماه گذشته اولین مرحله کار خود را آغاز کرد. آنها به افرادی همچون رضا هاشمی ۳۸ ساله که از موسسان پرشین بلاگ است پیشنهاد همکاری به عنوان مربی دادند. هاشمی ۱۳ سال پیش پرشین بلاگ را راه اندازی کرد؛ در زمانی که بخاطر عدم آشنایی سرمایه گذاران با این حوزه، هیچ امکانی برای جذب سرمایه وجود نداشت.

•••

اما حسام آرماندهی و نازنین دانشور که پیشروهای این مسیر هستند، با آگاهی از چالش ها، فرصت ها و با درک ناامیدی ها و سرخوردگی های راه اندازی یک شرکت اینترنتی در ایران، با قوانینی روبرو بودند که هم بازدارنده و هم کارساز بود.

تخفیفان -کسب و کار سودآور نازنین دانشور- [که سایتی برای خرید گروهی‌ست]، تقریبا نمونه ای کپی شده از Groupon است. سایت او بیش از ۱ میلیون مشترک ایمیل دارد و روزانه ۲۵ پیشنهاد تخفیفی در آن قرار می گیرد. در یکی از بهترین پیشنهاد های تخفیفی سایت او، ۲۰ هزار بلیط یک فیلم سینمایی فروخته شد. او همچنین سایتی شبیه سرویس Yelp راه انداخته است.

اگرچه قوانین بین المللی در مورد ایران، مانع پیشرفت اقتصادی هستند، اما از سویی، خیال کارآفرینان ایرانی را تا حدودی از بابت رقابت با شرکت ها و رقبای خارجی که با محدودیت یا ممنوعیت فروش یا خدمات دهی در ایران مواجه هستند، آسوده می کند. با این حال موفقیت یک استارت آپ ایرانی نیز نهایتا با بن بست مواجه است و کارآفرینان امکان رویا پردازی های بزرگ برای گسترش تجارتشان در عرصه جهانی را ندارند. ضمن اینکه رشد منطقه ای نیز همیشه آنقدرها هم که به نظر می رسد ساده نیست.

به علاوه دانشور به مشکل دیگری نیز اشاره می کند. او به خاطر می آورد که در یکی از جلساتش با یکی از سرمایه گذاران بالقوه از او پرسیده شد: «رئیس شما کجاست؟» نازنین به او پاسخ داد: «من خودم رئیس هستم.» اما پاسخی که نازنین شنید این بود: «لطفا برو و با رئیست برگرد. ایده شما خوب است اما فقط با رئیست بیا و در موردش صحبت کن.»

نازنین در پی دریافت این پاسخ، ناامیدانه و متاثر به خانه بازگشت و موضوع را با پدرش در میان گذاشت. پدرش در پاسخ به او گفت: «به ایران خوش آمدی.».

نازنین اما جلسه مذکور را دوباره برنامه ریزی کرد و با پدرش به جلسه رفت. بدین ترتیب معامله جوش خورد. نازنین دانشور برای یک سال پدرش را در جلسات با خود می برد. پدر نازنین در ابتدای جلسات خودش را در جایگاه رئیس تشکیلات معرفی می کرد و سپس عقب می نشست و کار توضیح جزئیات را به دخترش می سپرد.

حسام نیز مشکلات خودش را داشته و از رفتار شرکت های دره سیلیکون نسبت به ایران نا امید شده بود. پس از دانشگاه، حسام که در یک برنامه آموزشی در سوئد پذیرفته شده بود، به زادگاهش برگشت. حسام در این باره می گوید: اگر به ایران باز می گشتم همه چیز را از دست می دادم. هر چیزی که خارج از ایران به دست آورده بودم. موقعیت کار در Airbnb و اندروید مارکت را داشتم. در حال از دست دادن همه چیز بودم، اما کماکان از شرایط [ایران] خوشحال نبودم. من حس کردم که باید همه چیز را در ایران خودمان بسازم.

در آن زمان کاربران ایرانی با محدودیت هایی در دسترسی به فروشگاه اپلیکیشن های اندروید مواجه بودند. این شد که در سال ۱۳۸۹ حسام با راه اندازی کافه بازار که فروشگاهی از اپلیکیشن های اندرویدی است، درها را برای کاربران ایرانی باز کرد. او ظرف سه ماه ۱۰۰ هزار کاربر را جذب کرد. هم اکنون بیش از ۱۰ هزار اپلیکیشن اندرویدی ایرانی که توسط دوهزار توسعه دهنده تولید شده اند در کافه بازار در دسترس کاربران ایرانی است و طبق گزارش بنیاد جهانی استارت آپ، ارزش کافه بازار ۲۰ میلیون دلار است.

آرماندهی برای مدیریت میزان رشد در فروردین ۱۳۹۱ از سرویس Zendesk استفاده کرد. استارت آپی دانمارکی که امکاناتی مانند پشتیبانی بهتر را برای کافه بازار مهیا می ساخت. او تصور می کرد که به واسطه اروپایی بودن Zendesk از تحریم ها علیه ایران در امان است. اما ناگهان پس از گذشت هفت ماه، سرویس مربوطه دسترسی او را قطع کرد. همه ایمیل ها و تیکت های پشتیبانی مشتریان نابود شد. او از Zendesk خواست که یک نسخه پشتیبان از اطلاعاتش تحویل دهد. اما هرگز پاسخی دریافت نکرد.

بنابراین کافه بازار به سیستم استفاده از ایمیل برای پاسخ دهی به مشتریانش بازگشت. او قابلیت ها و امکانات Zendesk را از دست داد. قابلیت هایی که اجازه می داد میزان بازدهی سرویس پشتیبانی در پاسخگویی به مشتریان را مورد بررسی قرار دهد. و تا امروز کماکان جایگزین مناسبی نیافته است.

در همین رابطه شایان شلیله که جشنواره وب ایران را راه اندازی کرده، می گوید: اگر شما به دنبال یک تکنولوژی باشید، اگر به دنبال یک ابزار باشید، اگر به دنبال خرید یک سرور باشید، اگر قصد سرمایه گذاری در سایر کشورها را داشته باشید، با وجود تحریم ها شرایط بدی خواهید داشت.

حسام آرماندهی همچنین پیش از این حسابی در مارکت اندروید گوگل داشت که در آن یک اپلیکیشن تقویم فارسی گذاشته بود. و حساب مربوطه بعدها توسط گوگل معلق شد.

در سال ۲۰۱۲ حسام در کنفرانسی در بارسلونا از اریک اشمیت -رئیس وقت گوگل- در مورد آگاهی اش از محدودیت های دسترسی به سرویس های گوگل در ایران پرسید. 
اشمیت ابراز تاسف کرد و تنها به قوانین و تحریم ها علیه ایران استناد کرد. سپس با گفتن جمله: «جایی مثل زندان اینترنت ندارد»، جمعیت را به خنده انداخت.

آرماندهی در این باره می گوید: او حتی پاسخ سوال مرا با احترام نداد. این مساله باعث شد من انگیزه بیشتری برای آماده سازی سرویسی که گوگل به شهروندان ایران نمی داد داشته باشم.

 تمایل به کار در درون مرزهای ایران و برآورده کردن تمامی نیازهای آنلاین ایرانیان یکی از مهمترین دغدغه های کارآفرینان ایرانی است.

سینا زند کریمی ۲۰ ساله از کسانی بود که در بازار موفقیت هایی کسب کرده بود. کسی که اپلیکیشن هایی را برای کافه بازار ساخته است. او ظرف دو ماه مبلغی معادل ۲۰ هزار دلار از طریق عرضه یک بازی اندرویدی در کافه بازار به دست آورده است. او می خواسته که یک استدیوی ساخت بازی های در ایران داشته باشد اما والدینش مانع او شده اند، تا زمانیکه تحصیلاتش را در دانشگاه صنعتی شریف به اتمام رساند. تعداد زیادی از دانشجویان و دانش آموزان از جمله افراد مستعد حوزه تکنولوژی به حساب می آیند؛ مانند موسسان سرویس دوست یابی Zoosk.

اگرچه بسیاری از شاگرد اول های دانشگاه -مانند موسسان Zoosk- ایران را به منظور ادامه تحصیل و راه اندازی کسب و کارشان ترک کرده اند، اما دلایل زیادی نیز می توان برشمرد که این افراد مستعد بتوانند در کشورشان نیز موفق باشند.

برادران ۳۵ ساله و دو قلوی محمدی -حمید و سعید- شرکت عظیمشان دیجیکالا را پس از ناامیدی از خرید یک دوربین DSLR در ایران راه انداختند. آنها نزدیک به دو ماه را برای خرید یک دوربین مناسب به تحقیق در سایت های فارسی پرداختند. سرانجام تصمیم به خرید یک دوربین نیکون D70 گرفتند و هیچ سایتی برای خرید آن در ایران پیدا نکردند. نهایتا دوربینی را از یک خرده فروش خریداری کردند.

اما تصاویری که با دوربین می گرفتند مات و بلااستفاده بود. وقتی آنها از یکی از دوستان عکاسشان در مورد عکس ها پرسیدند، او متوجه شد که لنز دوربین خریداری شده با یک نسخه غیراصل جابجا شده است. حمید محمدی در این باره می گوید: «فروشنده سر ما را کلاه گذاشت.»

بنابراین برادرها پس اندازی معادل ۲۰ هزار دلار را بر روی این تجارت سرمایه گذاری کردند. آنها دفتری را از برادرشان قرض کردند و او مبلغ اجاره را برای یک سال از آنها نگرفت.

امروز اما دیجیکالا روزانه ۳ هزار سفارش جذب می کند. برادران محمدی فکر می کنند که ارزش ۱۵۰ میلیون دلاری شرکت شان بسیار بیشتر است. دیجیکالا هم اکنون ۴۵۰ کارمند دارد و انتظار می رود طی ۷ ماه آینده این تعداد به ۷۰۰ نفر برسد. این شرکت مراکز توزیعی را در ظرف ۲ ماه در ۱۶ شهر تاسیس کرده و بر روی امکان تحویل یک روزه در تمامی این شهرها مانور می دهد. تحویل تمامی اجناس فروشگاه توسط کارمندان دیجیکالا انجام می شود. 
این شرکت از ابتدا سودده بوده. اما امسال دیجیکالا روی رشدش تمرکز کرده تا بازار ایران را بیش از پیش در دست بگیرد. اگرچه برادران محمدی برنامه هایی برای تمرکز بیشتر روی بازار ایران دارند اما آنها قصد گسترش تجارتشان به افغانستان، ترکمنستان و عراق را نیز دارند.

محسن ملایری که موسس مرکز شتابدهنده آواتک است می گوید: چیزی که اتفاق افتاده ایده آل و رویایی است و حالا که آنها توانسته اند به موفقیت هایی در بازار محلی دست یابند پس می توانند آن را گسترش هم بدهند.

چند توصیه در پذیرش شکست و عبور از آن

۶ راه پذیرش شکست و عبور از آن (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
شش راه پذیرش شکست و عبور از آن

من شرکت‌های زیادی راه‌اندازی کرده‌ام. به تمام آنها عمیقاً ایمان داشتم. برای هر کدام از قلب، روح، خون، عرق و اشک خود مایه گذاشتم. ۹۰ درصد آنها شکست خوردند! ولی بودن در کنار صدها کارآفرین درس بسیار مهمی به من آموخت. "شکست امری عادی است!" پذیرش شکست به‌عنوان یک درس، از مهمترین نکاتی است که تا به حال یاد گرفته‌ام.

اما وقتی فرش از زیر پایمان کشیده می‌شود چه باید بکنیم؟ وقتی جهنم برپا می‌شود و به تنهایی و با چشمانی خیره رو به پرتگاه ایستاده‌ایم، آن لحظه چه کار کنیم؟ دوستان من! می‌خواهم در این نوشته به شما بگویم چه چیزی به من کمک کرد؛ امیدوارم که این‌ها به شما نیز کمک کنند!

۱. واقعیت را بپذیرید
فوراً بپذیرید که بعضی چیزها در کنترل شما نیستند. مسابقه‌ی ماراتن است، نه دوی سرعت. هر چه سریع‌تر از ناراحتی دست بکشید سریع‌تر می‌توانید از این تجربه به‌عنوان درسی برای حرکت رو به جلو استفاده کنید.

۲. تنها نیستید
اطراف خود را با آدم‌هایی با تفکرات مشابه پر کنید. یکی از بزرگ‌ترین ارزش‌های عضویت در جوامع کارآفرین مثل AlleyNYC این است که اطراف شما پر از آدم‌هایی‌ست که در حال تجربه‌ی مسایلی مشابه‌اند. ما در پستی‌ها و بلندی‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنیم. گروه‌های همکاری در اطراف خود را پیدا کنید و به آن‌ها سر بزنید.

۳. بی‌خیال شوید!
مهم نیست چقدر به کاری که می‌کنید باور دارید، اگر در حال شکست خوردنید، به هر حال یک چیزی درست عمل نمی‌کند! یک قدم به عقب بازگردید. نفس عمیق بکشید. مدتی از پروژه دور شوید. به دیدن خانواده و دوستان بروید و آنچه از همه مهم‌تر است را عاشقانه دوست بدارید. یک‌بار زندگی خواهید کرد، و این مرحله‌ای گذراست. شما از این مرحله عبور خواهید کرد. اما اگر قرار است برنده شوید باید ذهنتان را صاف کنید.

۴. برای جنگ آماده شوید
این بازی جایی برای قلب‌های ضعیف ندارد! باید احساساتتان را از بازی جدا کنید. کسب و کار است؛ خون ریزی است؛ جنگ است! باید دوباره و دوباره به زین اسب بازگردید. روی پروژه‌ای اشتباه کار می‌کردید؟ ... خُب؟! اگر پرانگیزه‌اید و اگر مصمم، این خصوصیات را برای پروژه‌ای مناسب صرف کنید؛ موفق خواهید شد.

۵. واقع گرا باشید.
این عبارت را خیلی دوست دارم: "۱۰ سال طول کشید تا به موفقیتی یک‌شبه تبدیل شوم!"
کسب و کارهای موفق سال‌ها زمان می‌برند. جنگجویان واقعی با سخت کار کردن دوام می‌آورند. با شما شرط می‌بندم که اگر از ۱۰۰ کارآفرین موفق سؤال کنید که آیا با محصول اول خود موفق شدند ۹۹ درصد به شما خواهند گفت: "عمراً"!

۶. روش استارتاپ ناب را یاد بگیرید
ثابت شده که این روش کار می‌کند. حکم عقل سلیم هم همین است! اعتبارسنجی فرضیاتتان، پیش از وارد شدن به لانه‌ی خرگوشی که در آن هوا وجود ندارد از واجبات است! با ابزارهایی که امروزه در اختیار دارید یادگیری این روش آسان است. یکی از این راه‌ها، پیدا کردن دوره‌های ماشین استارتاپ ناب (Lean Startup Machine) بعدی در نزدیکی محل سکونتتان و شرکت در آن است! این دورۀ سه روزه مهارت‌های گران‌بهایی را برای کمک به پرهیز از آسیب مغزی و صرفه‌جویی در وقت و پول به شما یاد خواهد داد.

شکست را بپذیرید. شکست عالی است. سریع شکست خوردن شما را به همان سرعت به موفقیت نزدیک‌تر می‌کند. امیدوارم این اطلاعات مفید باشد و موفقیت‌های بزرگ داشته باشید. در قله همدیگر را می‌بینیم!

 

منبع | ترجمه: روزآفرین

آشنایی با طرح کسب و کار (BP)

طرح کسب و کار (از persiasell)

طرح کسب و کار
طرح کسب و کارReviewed byJabbarionMar 16Rating:

تعریف: طرح کسب و کار سندی مکتوب است که جزئیات کسب و کار پیشنهادی را مشخص میکند. این سند باید ضمن تشریح موقعیت کنونی ، نیازها ، انتظارات و نتایج پیش بینی شده را شرح دهد و کلیه جوانب آن را ارزیابی کند.

طرح کسب و کار

طرح کسب و کار

 

طرح هم برای صاحب آن و هم برای حمایت کنندگان مال ی آن، به دلایل زیر لازم است:

  1.   مهم آن است که مالک درباره هدف خود از کسب و کار و منابعی که برای آن نیاز دارد به دقت فکر کند. این موضوع در برآورد میزان سرمایه مورد نیاز، به وی کمک خواهد کرد.
  2. بعید به نظر میرسد که مالک کسب و کار، برای راه اندازی آن سرمایه کافی داشته باشد. حمایت کنندگان مالی-بانکها یا سرمایه گذاران ریسکی-باید متقاعد شوند که سرمایه گذاری در کسب و کار جدید، منطقی و درست است.
  3.   فرض بر این است که اگر کسب و کار ایده خوبی نداشته باشد، هم برای صاحب آن و هم برای حمایت کنندگان مالی آن، باید این موضوع را در مرحله برنامه ریزی و قبل از هدر رفتن مقدار زیادی از زمان و هزینه، شناسایی کنند.

اهداف کلی

  1. مشخصات مجری طرح و همکاران
  2. تعریف و توصیف کسب و کار
  3.   تحلیل استراتژی بازار
  4.   تحلیل مالی
  5. خلاصه

به علاوه یک طرح کسب و کار باید به  سئوالات کلیدی زیر پاسخ گوید:

  • چه چیزی؟
  • چرا؟
  • چگونه؟
  • چه کسی؟
  • چه زمانی؟
  • چقدر؟

علاوه بر سئوالات کلیدی فوق می‌توان با استفاده از سئوالات ریز شده به نکات اساسی که باید در طرح کسب و کار منعکس شود اشاره نمود:

چه چیزی؟

هدف سازمان شما چیست؟
خدمات، محصولات یا فرآیندهای منحصر به فرد شما جیست؟
اهداف این خدمات، محصولات و فرآیندها چیست؟
چه‌چیزی را می‌خواهید به صورت متمایز انجام دهید؟

چرا؟

چرا سازمان شما متفاوت است؟
چرا سازمان شما موفق می‌شود؟
چرا سازمان شما می تواند بر موانعی مانند رقبا، قیمت بالا یا بازار کوچک فائق آید؟
چرا باید سرمایه‌گذاران به شما اعتنا کنند؟
چرا باید شرکایی با شما همراه شوند؟

چگونه؟
چگونه شما به اهدافتان دست می یابید؟
چگونه سازمان شما فن‌آوری، نیروی انسانی یا سرمایه‌های هوشمند خود را گسترش می‌دهد؟
چگونه به سودآوری می رسد؟
چگونه مشتریان خود می یابید و از رقبا پیشی می‌گیرید؟
چه زمانی؟

چه زمانی به اهدافتان می‌رسید؟
چه زمانی محصولتان بازرسی می‌شود؟
چه زمانی محصول آماده فروش و ارایه می‌شود؟
چه زمانی شروع به سود دادن می‌کنید؟
چه زمانی سازمان خود را گسترش داده و به فکر محصول جدید می‌افتید؟
چه زمانی سازمان شما یک سازمان سودده می‌شود؟

چه کسی؟

مدیر سازمان شما کیست؟
از نظر شما افراد کلیدی برای بقا و موفقیت چه کسانی هستند؟
رقبای شما جه کسانی هستند؟
سرمایه‌گذاران یا شرکای شما کیستند؟
مشتریان شما چه کسانی هستند؟

چقدر؟

چقدر سود تولید می کنید (در بازه‌های مختلف)؟
هزینه رسیدن به نقطه‌ی سر به سر چقدر است؟
سرمایه اولیه چه قدر است؟
هزینه‌های گسترش و توسعه چقدر است؟
چقدر حاضرید به سرمایه‌گذارانتان امتیاز بدهید؟

طرح کسب و کار نشان دهنده چیست؟ 
آماده‌سازی یک طرح کسب و کار مستلزم داشتن آگاهی کافی در مورد بسیاری حیطه‌های کسب و کار است. مدیریت منابع انسانی، علم مالی، مدیریت دارایی‌های معنوی، مدیریت زنجیره‌ی تأمین، مدیریت عملیات، و بازاریابی مهمترین آنها هستند. می‌توان طرح کسب و کار را به صورت مجموعه‌ای از زیربخش‌ها دانست که هریک، بخشی از موضوعات فوق را پوشش می‌دهد.
آماده کردن یک طرح کسب و کار نتیجه نهایی روند طرح ریزی نیست ، بلکه تحقق طرح ، هدف نهایی است. با این وجود نوشتن طرح یک مرحله میانی مهم است. طرح نشان می دهد که بمنظور یک کسب و کار محرز ، بررسیهای دقیق در ایجاد کسب و کار انجام شده است و برای راه اندازی آن کارآفرین ، وظیفه اش را انجام داده است.
هدف طرح
وجود یک طرح کسب و کار رسمی ، صرفنظر از اندازه کسب و کار آن ، به همان اندازه که برای راه اندازی مهم است برای یک کسب و کار برقرار ( محرز ) نیز مهم است.
این طرح چهار عمل اصلی را بصورت زیر انجام می دهد:

  1. به مدیر یا کارآفرین کمک می کند که جوانب و پیشرفت پروژه یا کسب و کارش را مشخص ، متمرکز و بررسی کنند.
  2. یک چهارچوب منطقی و حساب شده ایجاد می کند تا در آن یک حرفه بتواند توسعه یابد و تدابیر مربوط به آن حرفه را در چند سال آینده دنبال می کند.
  3. بعنوان ماخذ و مبنایی برای مذاکره با اشخاص ثالث مانند سهامداران ، دفاتر نمایندگی ، بانکها ، سرمایه گذاران و … بکار می رود.
  4. معیاری را برای سنجش وضعیت واقعی کسب و کار در برابرآنچه که باید باشد، ارائه می دهد.

همانطور که دو شغل مثل هم وجود ندارد و بنابراین طرحهای کسب و کار مانند هم نیز وجود ندارد. از آنجائیکه ، برخی موضوعات در طرح به یک طیفی از کسب و کارها مرتبط هستند بنابراین این امر مهم است که مفاد و مندرجات طرح ها با امور فردی متناسب باشد. با این حال ، بیشتر طرح ها از یک ساختار آزموده شده و نظر عمومی بر روی ( در مورد ) آماده سازی طرحی ک بطور وسیعی قابل اجراست متابعت می کنند.
طرح کسب و کار می بایست نگرشی واقع بین از پیش بینی ها ومقاصد بلندمدت داشته باشد. این دید و نگرش چهارچوبی را به وجود می آورد که طرح باید در آن فعالیت کند و نهایتا” یا موفق می شود یا شکست می خورد. برای مدیران و یا کارآفرینانی که به دنبال حمایت خارجی هستند ، آماده کردن یک طرح جامع ، موقیت را در افزایش بودجه ها یا تجهیز پشتیبان ضمانت نخواهد کرد. عدم وجود یک طرح منطقی ، یقینا شکست را حتمی خواهد کرد.

اهمیت پروسه 
ایجاد یک طرح کسب و کار رضایت بخش امری پردردسر ، اما ضروری است ، روند برنامه ریزی ، مدیران یا کارآفرینان را وادار می کند که کاملا دریابند آنچه را که می خواهند بدست بیاورند و اینکه چطور و کی آنرا انجام دهند. حتی اگر هیچ حمایت خارجی هم نیاز نباشد ، طرح کسب و کار می تواند برای دوری گزیدن از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهانی نقش حیاتی را بازی کند.
برای عده بسیار زیادی از کارآفرینان و طراحان ، روند طرح ریزی (‌ فکر ، مذاکره ، تحقیق ، تجزیه و تحلیل ) به اندازه طرح نهایی و یا حتی بیشتر از آن مفید است.
بنابراین حتی اگر به یک طرح رسمی نیاز ندارید ، درباره روند طرح ریزی بطور دقیقی فکر کند. این کار می تواند سود زیادی برای طرح کسب و کار شما داشته باشد.
هفته های بسیار زیاد کار سخت و پیش نویسهای متعدد را از زمان بروز طرح تا گرفتن حق کار پیش بینی کنید. یک طرح مکتوب واضح با بسته بندی جذاب سبب خواهد شد تا حامیان ، سرمایه گذاران و … آسانتر به آن گرایش پیدا کنند . یک طرح کسب و کار کاملا آماده نشان خواهد داد که مدیران یا کارآفرینان، کار را می شناسند و آنها را برای پیشرفت طرح بر حسب فرآوریها ، مدیریت ، سرمایه ها و مهمتر از همه بازارهای اقتصادی و رقابت اندیشیده اند.

دلایل نوشتن طرح کسب و کار

اساساً طرح کسب و کار نوشته می‌شود تا بتواند در وهله اول راهنمای سازمان در فعالیت خود برای رسیدن به اهدافش باشد. علاوه بر این، کاربرد مهم و اصلی طرح کسب و کار هنگامی است که سازمان نیاز دارد فرد یا سازمانی برای انجام کاری قانع نماید. اگرچه معمولاً طرح کسب و کار برای تأمین سرمایه استفاده می‌شود ولی در مواقع دیگر نظیر فروش کسب و کار و ادغام دو شرکت (Merger & Aquisition) و قرارداد مشارکت در پروژه‌ها (Joint Venture) نیز به کار می‌رود.

  1. اخذ وامبرای گرفتن وام چه به صورت انتشار اوراق مشارکت یا اوراق قرضه و چه به صورت دریافت پول از بانک لازم است که شرکت طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. در صورت انتشار اوراق قرضه نیز بانک یا مؤسسه منتشرکننده بر اساس طرح کسب و کار شرکت، ارزیابی مالی اعتباری (Financial Credit Rating) به عمل می‌آورد و بر این مبنا نسبت به تعیین نرخ بهره و انتشار اوراق اقدام می‌کند.
  2. جذب سرمایه‌گذار:یکی از مهم‌ترین کاربردهای طرح کسب و کار، به ویژه در مورد کارآفرینانی که در مرحله راه‌اندازی کسب و کارشان قرار دارند، جذب سرمایه اولیه از طریق سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر (Venture Capitalist) است. این سرمایه‌گذاران در ازای شریک شدن در یک کسب و کار بخشی یا تمام سرمایه اولیه راه‌اندازی یا در برخی موارد طرح‌های توسعه یک شرکت را تأمین می‌نمایند.
  3. شرکت در مسابقات طرح کسب و کارشرکت در مسابقات طرح کسب و کار (Business Plan Competition) یکی دیگر از انگیزه‌های نوشتن طرح است. چنین مسابقاتی که در سطح دانشگاهی و ملی کشورهای مختلف دنیا برگزار می‌شوند، هدف توسعه‌ی کارآفرینی را دنبال می‌کنند. افراد جوان به‌ویژه دانشجویان طرح تبدیل ایده‌های خود را به کسب و کارهای انتفاعی و غیرانتفاعی می‌نویسند و با شرکت در مسابقات از جوایز و کمک‌هایی برای راه‌اندازی کسب و کار خود بهره‌مندمی‌شوند.
  4. حضور در مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری:چند سالی است که مراکز رشد و پارک‌های فن‌آوری در کشور راه‌اندازی شده‌اند. این مراکز امکان برخورداری شرکت‌های مستقر از امکاناتی نظیر دفتر کار، خدمات مشاوره، امکانات اداری، و برخی تسهیلات مالی را فراهم می‌آورند. متقاضیان حضور در مراکز و پارک‌ها باید پیش از هر چیز طرح کسب و کار خود را آماده نمایند و بتوانند توجیه‌پذیر و فن‌آورانه بودن کسب و کار خود را نشان دهند.
  5. ورود به بورس:شرکت‌هایی که قصد عرضه سهام خود را به عموم دارند، لازم است جزئیات کاملی از وضع موجود شرکت، برنامه‌های آینده، و پیش‌بینی‌های خود از آینده‌ی شرکت را به سازمان بورس و نیز خریداران اطلاع دهند. طرح کسب و کار این شرکت‌ها باید از بخش مالی منسجم و کاملاً دقیقی شامل تحلیل‌های مالی (Financial Analysis) به ویژه ارزش‌گذاری (Valuation) سهام باشند.
  6. مذاکره و دریافت امتیازات تجاری:به دلایل مختلفی ممکن است دو شرکت با یکدیگر وارد مذاکره شوند. ممکن است شرکتی قصد داشته باشد نمایندگی یک شرکت دیگر را اخذ نماید، یا آن‌که به صورت مشترک با شرکتی وارد مناقصه شود، یا تحت لیسانس شرکتی به تولید بپردازد. در همه‌ی این موارد لازم است که شرکت پیشنهاددهنده پیش از شروع مذاکره یا حین آن طرح کسب و کار خود را ارائه دهد. طبیعتاً در چنین طرح‌هایی عمده تمرکز بر وضع موجود شرکت و قابلیت‌ها و پتانسیل‌های موجود آن است.

قالب‌های ارائه طرح کسب و کار

قالبی که یک طرح کسب و کار ارائه می‌شود نیز وابسته به شرایط ارائه است. داشتن ۳ تا ۴ شکل مختلف از یک طرح کسب و کار به ویژه در شرکت‌های نوپا غیرعادی نیست.

  1. : Elevator Pitch یک ارائه مختصر ۳ دقیقه‌ای از خلاصه‌ مدیریتی طرح کسب و کار که اغلب به عنوان یک تیزر تبلیغاتی برای جلب توجه و نظر سرمایه‌گذاران، مشتریان یا شرکای استراتژیک بااقوه به کار می‌رود.
  2. ارائه‌ی شفاهی طرح: یک ارائه‌ی جذاب با استفاده از ابزارهای بصری (اسلاید، نرم‌افزارهای گرافیکی و…) که محرک بحث و تبادل نظر می‌شود و مخاطب طرح را ترغیب به خواندن مکتوب طرح می‌نماید. محتوای جلسه‌ی ارائه‌ی شفاهی عمدتاً حول خلاصه‌ی مدیریتی طرح متمرکز است و تعدادی نمودارهای کلیدی که روند شاخص‌های مالی را نشان می‌دهند و مقایسه‌هایی که می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌ها اثرگذار باشند. علاوه بر این، در صورتی که محصول جدیدی ابداع شده باشد ارائه‌ی دموی محصول نیز می‌تواند بخشی از برنامه باشد.
  3. مستندی که در اختیار ذینفعان خارج سازمان قرار می‌گیرد، که دارای جزئیات کافی است؛ با ادبیات مناسبی نوشته، و در قالب زیبایی آماده شده است.
  4. طرح عملیاتی درون‌سازمانی: یک برنامه‌ی کاملاً دقیق و دربرگیرنده‌ی آن دسته از جزئیات برنامه‌ریزی است که به کار ذینفع برون‌سازمانی نمی‌آید ولی مدیریت برای عملیاتی ساختن برنامه به آن نیاز دارد. سبک نوشتاری این طرح غیررسمی‌تر است و صراحت بیشتری در مقایسه با طرح‌های برون ‌سازمانی دارد.

اشتباهات رایج کارآفرینان نوپا

۱۰ اشتباه قابل‌اجتنابی که کارآفرینان نوپا مکرراً مرتکب می‌شوند (از روزآفرین)

نسخه PDFنسخه PDF
ده اشتباه اجتناب‌پذیری که کارآفرینان نوپا مکرراً مرتکب می‌شوند

مرگ کسب و کارهای نوپا مشکل بزرگی‌ست. تنها در ایالات متحده سالانه بیش از ۶۰۰ هزار شرکت از چرخه‌ی کسب و کار خارج می‌شوند. لیست زیر شامل ۱۰ اشتباه قابل‌اجتنابی است که کارآفرینان نوپا به‌طور مکرر مرتکب می‌شوند:

۱. آن‌ها موفقیت را تنها در جذب سرمایه تعریف می‌کنند.

۲. از تکنیک‌های مهم "خودراه‌اندازی" (Bootstrapping) بی‌اطلاع‌اند.

۳. "تثبیت موقعیت" (Positioning) را درک نمی‌کنند.

۴. در موارد غیرضروری و کم اهمیت پول خرج می‌کنند و نقدینگی‌شان ته می‌کشد!

۵. خیلی زود دست به استخدام‌های پرتعداد و توجیه‌نشده می‌زنند.

۶. بدون اعتبارسنجی و معتبرسازی شروع به ساخت محصول/خدمات می‌کنند.

۷. به جای دنبال‌کردن مشتری به تعقیب سرمایه‌گذار می‌روند.

۸. بدون تمرکز، بی‌هدف و به‌طور تصادفی شبکه‌ی ارتباطی می‌سازند.

۹. زودتر از حد معمول با سرمایه‌گذاران صحبت می‌کنند و خشاب‌های مهم‌شان را خالی می‌کنند!

۱۰. روی مدل کسب و کار و راه کسب درآمد تمرکز نمی‌کنند.

هر جوری هست از این اشتباهات بپرهیزید! استارتاپ شما اول باید زنده بماند، سپس به موفقیت برسد! هرگز کارآفرینی ندیده‌ام که کسب و کاری یک میلیاردی ساخته باشد بدون اینکه اول کسب و کاری یک میلیونی ایجاد کرده باشد.

 

کارآفرینی مساوی است با داشتن مشتری، کسب درآمد و به دست آوردن سود!

به یاد داشته باشید، جذب سرمایه، انتخابی است؛ خروج، انتخابی است؛ و موفقیت، کسب و کاری پایدار و سودده است که نیازهای مشتری را برآورده می‌کند.

 

منبع | ترجمه: روزآفرین