واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering
واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار»     (HT-CSURE)

واحد مشترک کمکی پژوهش و مهندسی «هوش یار-تواندار» (HT-CSURE)

Hooshyar-Tavandar Common Subsidiary Unit for Research & Engineering

فیلم: به تماشای خلاصه «بچگی» بهترین فیلم ۲۰۱۴ بنشینید

اگر قرار باشد در سینمای جهان، روایتی تازه را به تصویر کشید که جلوه‌های ویژه نقشی حداقلی در آن داشته باشد و بر مبنای داستان و بازی‌ها پیش ‌رود، ایده‌های تازه‌ای نظیر آنچه «ریچارد لینکلیتر» فیلمساز آمریکایی به سراغش رفته مورد نیاز است؛ ایده‌هایی که منجر به خلق یک سه‌گانه و همچنین فیلمی تازه شد.

به گزارش «تابناک»، «بچگی یا پسربچگی / Boyhood»، تازه‌ترین اثر «ریچارد لینکلیتر» فیلمساز آمریکایی، کار بزرگی است که این کارگردان برای ساختش دوازده سال زمان صرف کرده است. لینکلیتر که با ساخت سه‌گانه پیش از طلوع (۱۹۹۵)، پیش از غروب (۲۰۰۴) و پیش از نیمه شب (۲۰۱۳) نشان داده تا چه حد در تولید فیلم صبور است، این بار یک پرده دیگر رو کرد و آن ‌به تصویر کشیدن دوازده سال زندگی مستمر یک کودک در قالب یک فیلم است. 

ظاهراً فیلم نباید اثر خاصی باشد؛ اما این کارگردان، یک نابازیگر را از کودکی تا جوانی همراهی کرده و اثری داستانی خلق کرده که منتقدان را شگفت زده کرده است. «بچگی» نشان داد، هنوز می‌توان خارج از ساختار معمول استودویی و با کار سخت و مستمر در بسترهایی که ظاهراً بار‌ها مورد استفاده قرار گرفته، آثاری متفاوت ‌خلق کرد و از کلیشه مرسوم تولید سریع به نفع تولید باکیفیت‌تر گذشت و البته این استمراربخشی تولید به منزله قیمت بالای فیلم تمام نشود.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

گاه‌ ساده‌ترین داستان‌ها می‌توانند به شدت تأثیرگذار باشند و مخاطب را غرق در خود کنند؛ این‌‌ همان ویژگی پسر بچگی است که باعث می‌شود نتوان از دیدنش دست کشید. مخاطب‌ حتی از نوع ایرانی‌اش، احتمالاً با این اثر ارتباط برقرار می‌کند، زیرا فضا کاملاً طبیعی است و روایت مستندگونه‌ «بچگی»، یادآور حس و حال خود ما و اطرافیانمان است. 

جیمز براردینلی، منتقد برجسته سینما درباره این فیلم می‌نویسید: یک چیز در طول تماشای «پسر بچگی/ Boyhood» مشخص می‌شود: کارگردان فیلم «ریچارد لینک لیتر» به شدت مجذوب ایدهٔ دنبال کردن یک شخصیت داستانی در گذر زمان واقعی شده است. بیشتر فیلم‌سازان از صبر و حوصلهٔ لازم برای چنین کاری بی‌بهره هستند. «پسر بچگی» از لحاظ روحیهٔ جاری در فیلم‌ و شاید حتی برخی ویژگی‌های خاص، یادآور سه‌گانهٔ «پیش از» لینک لیتر است: «پیش از طلوع»، «پیش از غروب» و «پیش از نیمه شب». 

آن فیلم‌ها زوج عاشقی را در یک دورهٔ زمانی هجده ساله دنبال می‌کنند و با فواصل زمانی نه ساله طی سه فیلم دوباره به سراغ آن‌ها می‌رود؛ زمانی که در واقعیت می‌گذرد، با زمان سپری شده روی پرده سینما برابر است.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

«پسر بچگی» چیزی شبیه به این انجام می‌دهد و شخصیت‌ها را در یک دورهٔ دوازده ساله دنبال می‌کند، سالی یک بار به سراغ آن‌ها می‌رود اما به جای آنکه این لحظات ثبت شده را در قالب چند فیلم ارائه کند، همه چیز را به شکل یک فیلم مستقل در‌می‌آورد. با این حال ایدهٔ اصلی یکسان است: بگذاریم بالا رفتن سن بازیگران دربارهٔ تصویر شخصیت‌ها اطلاعات بدهد و آن را ارزشمند‌تر کند. 

اگر این ویژگی تنها چیزی بود که «پسر بچگی» به تماشاگر ارائه می‌کرد، ممکن بود آن را به عنوان اثری که تنها با به کاربستن ترفند و حقه جلب توجه می‌کند، تلقی کرد. خوشبختانه این فیلم علاوه بر این داستانی است به طرز استثنایی خوش‌ساخت دربارهٔ بالا رفتن سن. تجربهٔ تماشای بازیگری که روی پردهٔ سینما بزرگ می‌شود، آنقدر از پایه با آنچه به آن عادت کرده‌ایم متفاوت است که شیوهٔ تماشا کردن فیلم را تغییر می‌دهد. 

قطعاً فیلم‌هایی که در آن‌ها شخصیت‌ها بزرگ می‌شوند برای ما معمول و عادی هستند اما این امر معمولاً توسط تصاویر کامپیوتری یا استفاده از بازیگران متفاوت انجام می‌شود. شیوه‌ای که لینک لیتر به کار بسته آنقدر انقلابی است که مورد توجه قرار بگیرد. ضمناً این رویه‌ای نیست که احتمال داده شود توسط افراد زیادی اقتباس و الگو گرفته شود. ساخت «پسر بچگی» دوازده سال طول کشید. در عصر مطلوب بودنِ موفقیت فوری و بلافاصله، استودیوهای کمی پیدا می‌شوند که حاضر شوند چنین زمان طولانی‌ منتظر بمانند.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

این فیلم یک جنبه مستند‌وار نیز دارد. ما نه تنها بزرگ شدن بازیگر اصلی فیلم «الار کول‌ترین» و رسیدن او از ‌شش سالگی تا اوایل جوانی را دنبال می‌کنیم، بلکه همین امتیاز دربارهٔ دختر لینک لیتر، لورلی‌ هم به ما داده می‌شود. آن طور که کارگردان می‌گوید، لورلی خودش تقاضای این نقش را کرد و بعد از چند سال علاقه خود را از دست داد و سپس دوباره سرسختانه نقش را مطالبه کرد. این فرصت به ما داده شده است تا تغییرات چهره‌های آشنایی مانند «پاتریشیا آرکت» و «ایتن هاوک» را طی‌‌ همان دوره زمانی مشاهده کنیم، هر چند ‌تأثیر این مسأله به‌‌ همان اندازه مهیج نیست، زیرا هر دو بازیگر طی دوره‌ای که در ساخت «پسر بچگی» حضور داشتند در مرکز توجه عموم ‌ماندند. 

کول‌ترین نقش میسون را بازی می‌کند و «لورلی لینک لیتر» در نقش خواهر بزرگ‌تر او، سامانتا، حاضر شده است. وقتی برای اولین بار با آن‌ها ملاقات می‌کنیم آن‌ها نزد مادر تنهای خود (آرکت) زندگی می‌کنند؛ زنی که به سختی تلاش می‌کند با یک حقوق ماهیانهٔ نازل و محقرانه مخارج زندگی را تأمین کند. پدر آن‌ها (هاوک)، به این دلیل که به دنبال کار به آلاسکا رفته است‌ در تصویر حضور ندارد. 

طی گذشت دوازده سال بعدی، مادر ازدواج می‌کند و برای بار دوم طلاق می‌گیرد، پدر تابستان‌ها یک هفته در میان تعطیلات آخر هفته را با بچه‌هایش می‌گذراند، میسون و سامانتا دورهٔ بلوغ خود را می‌گذرانند، جنس مخالف را کشف می‌کنند، مشروب می‌نوشند و ماری جوانا می‌کشند. میسون دل شکستگی حاصل از یک مورد قطع رابطه را در کنار آزادی تلخ و شیرینی که از جدا کردن محل سکونتش از خانواده ایجاد شده تجربه می‌کند.

فیلم: به تماشای «بچگی» بهترین فیلم 2014 بنشینید

تماشای «پسر بچگی» مانند این است که از درون دریچه‌ای به جزئیات خصوصی زندگی دیگران سرک بکشیم. گاه‌ ساده‌ترین داستان‌ها می‌توانند از همه تکان دهنده‌تر باشند، زیرا خیلی آسان می‌شود با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. شخصیت‌های «پسر بچگی» می‌توانستند همسایه‌های شما، دوستان شما و حتی خود شما باشند. اثری از ملودرام در فیلم دیده نمی‌شود. 

دوربین لینک لیتر بی‌آنکه حالتی آراسته کننده و یا ناخوانده و فضولانه پیدا کند، دقایق زندگی روزمره را ثبت می‌کند. هیچ چیز اغراق شده نیست. بزرگ‌ترین «اتفاق» فیلم زمانی رخ می‌دهد که همسر دوم مادر، تحت تأثیر فزایندهٔ الکل، کنترل خود را سر میز شام از دست می‌دهد و چیزهایی را می‌شکند و خرد می‌کند. کمی بعد میسون و سامانتا از خانه فراری می‌شوند. ما دیگر شخصیت الکلی یا فرزندانش را نمی‌بینیم. مانند خود زندگی، داستان دیگران اغلب ناتمام می‌ماند. 

ما می‌بینیم که زندگی چقدر گذرا و شکننده است. تغییر و تحولاتی که از سالی تا سال دیگر اتفاق می‌افتد ،یکپارچه و منسجم است و چون بازیگران عوض نمی‌شوند همه چیز ‌‌واقع‌گرایانه در هم آمیخته می‌شود. «پسر بچگی» در طول زمان تقریباً سه ساعتهٔ خود، ما را به سفر می‌برد. این فیلم به جای آنکه سفری جاده‌ای در گذر از مناطق مختلف جغرافیایی باشد، سفری در طول زمان است. 

وقتی فیلم تمام می‌شود از اینکه توانسته‌ایم با خانواده‌ای به شکلی آشنا شویم که در کمتر فیلم سینمایی‌ امکانش وجود دارد، احساس رضایتمندی عمیقی در ما ایجاد می‌شود. به دلیل فداکاری و تلاشی که برای ساخت فیلمی مانند «پسر بچگی» به کار رفته است، به احتمال زیاد در آیندهٔ نزدیک چیزی شبیه به آن را نخواهیم دید؛ اما من از فرصتی که برای تماشای نتیجهٔ آزمایش جسورانه و موفق لینک لیتر دست داده است، به شدت احساس خوشحالی و رضایت می‌کنم.

به تماشای خلاصه «بچگی» از «تابناک» بنشینید

مطالب مرتبط

فیلم «هابیت: سفرغیرمنتظره»

«هابیت: سفرغیرمنتظره» یکی از پر جزئیات ترین تریلوژی های تولید شده در تاریخ و یکی از پرفروش ترین فیلم تاریخ، جزو بهترین فیلم هایی است که سال 2012 بر پرده سینماهای جهان به نمایش درآمد تا پیتر جکسون فیلمنامه نویس، تهیه کننده و کارگردان سه گانه «ارباب حلقه ها» با آغاز یک موفقیت تازه به مدد داستانی پیچیده و تصاویر مملو از جلوه های ویژه نوظهور و کم نظیر مواجه شود؛ فیلمی طولانی که لحظه به لحظه با اتفاقات پیاپی مخاطب را مقابل پرده سینما میخکوب می سازد و فروش قسمت های بعدی این سه گانه که اوج داستان را در دل خود خواهد داشت، تضمین می نماید.

به گزارش «تابناک»؛ جان رونالد روئل تالکین نویسنده و زبان‌شناس بریتانیایی سه کتاب نوشته که از یکی از آنها تاکنون سه فیلم در قالب یک تریلوژی (سه گانه) ساخته شده که مجموع فروش این سه فیلم چند میلیارد دلار درآمد در پی داشته است. تالکین کتاب «هابیت» را که اصل داستانش نیز از ریتم تندی برخوردار است، 17 سال پیش از «ارباب حلقه ها» نوشته بود و نخستین بار در سال 1937، یعنی پیش از آنکه طوفان جنگ سراسر اروپا را فرا بگیرد، منتشر شد. «ارباب حلقه ها» بعد از اینکه جهان (یا حداقل قسمتی از آن) درگیر نیم دهه کشتار و خونریزی بود پا به عرصه نشر گذاشت. 


پیتر جکسون در پشت صحنه «هابیت: سفرغیرمنتظره»


این فروش البته تنها مدیون کیفیت خیال پردازی و تازگی این داستان ها نیست که بسیاری از آثار کلاسیک وقتی به تصویر کشیده شدند، نتوانستند فروش آبرومندانه ای داشته باشند و در واقع این پیتر جکسون بود که از دل کتاب «ارباب حلقه ها» سه فیلم موفق در گیشه و نزد منتقدان را بر اساس سه سناریویی که خود نوشته و کارگردانی کرده بود، را عرضه کرد و خوش درخشید و اثر مطرح «ارباب حلقه ها» و دیگر کتاب های این مجموعه را به عنوان واجد فرمی جدید از داستان های حماسی عمومیت بخشید.

پس از درخشش «ارباب حلقه ها»، کتاب دیگری از تالکین توسط پیتر جکسون بازنویسی شد تا در قالب فیلمنامه ای با جذابیت های بصری تازه، بار دیگر تماشاچی را در بهت فرو برد. «هابیت» که عنوان دومین سه گانه است، در واقع بخشی از داستان پیش از «ارباب حلقه ها» را روایت می کند و در کنار این دو کتاب، کتاب سومی تحت عنوان «سیلماریلیون» نیز وجود دارد که داستان تخیلی را تا پیش از «هابیت ها» روایت می کند و در صورت موفقیت سه گانه «هابیت»، یک سه الی پنچ گانه نیز از این کتاب ساخته خواهد شد. در واقع در صورتی که پیتر جکسون همچنان در این داستان ها گام به گام موفق ظاهر شود، بر روی یک کوه طلا نشسته است!



«هابیت: سفرغیرمنتظره» به عنوان نخستین بخش از این سه گانه جدید با بودجه ای بالغ بر 500 میلیون دلار ساخته شد و در نهایت فروشی یک میلیارد دلاری را تجربه کرد. پس از فروش بالای نخستین قسمت «هابیت»، «هابیت: ویرانی اسموگ»‌ به عنوان قسمت دوم و «هابیت: رفت و برگشت» نیز که علی الظاهر مراحل پس از تولیدشان را سپری می کنند در صف اکران قرار گرفته و در 2013 و 2014 شاهد اکران این دو بخش خواهیم بود. البته برخی فروش قسمت نخست این فیلم را ناامیدکننده خوانده و توقع فروش 1.3 میلیارد دلاری این فیلم را داشتند، اتفاقی که شاید در اوج این داستان در قسمت های دوم و سوم به وقوع بپیوندد.

یکی از اتهاماتی که به پیتر جکسون بسته می شود، آب بستن در داستان «هابیت» بود. جکسون کتاب 400 صفحه ایِ «یاران حلقه» را در یک فیلم سینمایی سه ساعته جای می دهد اما فیلم «هابیت: سفری غیرمنتظره» داستان 100 صفحه اول یک کتاب 270 صفحه ای را روایت می کند و نسخه سینمایی اش تنها 10 دقیقه از «یاران حلقه» کوتاه تر است و در واقع به زعم منتقدان «هابیت: سفری غیرمنتظره» ارزش یک فیلم 168 دقیقه ای را ندارد. در واقع ادیتور «تابناک» کار دشواری برای حفظ 30 دقیقه از این فیلم نداشت اما واقعاً پس از تخلیص فیلم به 120 دقیقه، کاهش دقایق حساس این اثر به دشواری می انجامد.



«هابیت» داستان یک هابیت کوچک به نام بیلبو (مارتین فریمن) است که به خوشی و خرمی در سرزمین شایر، در حال گذران ایام می باشد. او در این مکان سبز و دوست داشتنی، زندگی آرامی دارد و به نظر می رسد که زندگی به کام باشد. اما وقتی که وی با یک جادوگر به نام گاندولف ( ایان مک کلن ) و سیزده کوتوله ملاقات می کند، مسیر زندگی راحتش دستخوش تغییراتی می شود. گاندولف و یارانش به رهبری یک جنگجوی قدرتمند به نام ثورین ( ریچارد آرمیتج )، در جستجوی بازپس گیری پادشاهی کوتوله ها هستند و برای اینکار می بایستی با یک اژدهای مهیب به نام اسماگ، مبارزه کنند.

اما در کمال تعجب، بیلبو که فردی ترسو می باشد، با این گروه همراه می شود و این بر خلاف خواسته اعضای گروه است که معتقدند او توانایی3 جنگجو بودن را ندارد. با این حال گاندولف با اصرار بر اینکه او می تواند به گروه کمک کند، وی را با خود همراه می کند. این گروه در سفر با موجودات مختلفی از جمله اُرگ ها و غول ها و جن ها برخورد می کنند و البته بیبلو بزودی به موجودی به نام گالوم (با بازی منحصر به فرد اندی سرکیس) می رسد که حلقه مشهور ارباب حلقه ها را در اختیار دارد و این حلقه را از او می رباید و... .



بازیگران «هابیت» که تقریباً همگی آنها همان بازیگران «ارباب حلقه ها» هستند، توانسته اند بازی یک دستی را ارائه دهد و وقفه زمانی رخ داده میان سری «ارباب حلقه ها» و «هابیت» باعث تغییر ملموس رفتار این کاراکترها برای مخاطب نشده است. بهترین بازیگر فیلم بدون شک اندی سرکیس است که در نقش گالوم، همچون «ارباب حلقه ها» بر پرده سینماها می درخشد و اگرچه تمام بدنش با جلوه های ویژه پوشانده شده اما علی رغم زمان محدودی که در «هابیت» نقش آفرینی می کند، جذابیت های کاراکتری که ایفا می کند را به نمایش گذاشته است.

فیلم «هابیت» به چهار شکل مختلف اکران شد: دیجیتال دو بعدی، سه بعدی 24 فریم بر ثانیه، سه بعدی 48 فریم بر ثانیه و سه بعدی آیمکس اما آنچه در تابناک مشاهده می کنید، 49 دقیقه از نسخه دیجیتال این فیلم است و حقیقتاً تخلیص بیش از این «هابیت: سفری غیرمنتظره» ناممکن بود. 

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم

فیلم «غیر قابل کنترل / Haywire»

به همان میزان که قرار گرفتن امضای استیون سودربرگ در پای یک فیلم اکشن عجیب به نظر می رسد، ساخت فیلمی ضعیف توسط او بعید تصور می شود و به همین دلیل وقتی «غیر قابل کنترل / Haywire» با کارگردانی این آمریکایی ساخته شد، همگان منتظر تماشای اثری بودند که حرف های بیشتری نسبت به آثار پیشینش در این ژانر داشته باشد و حداقل یک اثر تکراری شبیه یازده یار اوشن نباشد و سودربرگ نیز خواسته ها را برآورده کرد، هرچند گیشه به آن در حد انتظار استقبال نشان نداده است.

به گزارش «تابناک»، کارگردان جریان موسوم سینمای مستقل آمریکا، تاکنون آثار پیچیده ای ساخته که برخی از آنها به شدت جریان ساز بوده اند و نکته جالب اینکه برخی از این آثار با بودجه ای بیش از یک میلیون دلار ساخته شده که در سینمای آمریکا عدد کوچکی برای یک فیلم بلند سینمایی است. با این حال «غیر قابل کنترل / Haywire» با بودجه 23 میلیون دلاری بدون بهره برداری از جلوه های تصویری پرهزینه و صحنه های شلوغ را نمی توان آنچنان مستقل تصور کرد و طبیعتاً انتظار می رفت این اثر که نسبت به اثری چون یازده یار اوشن از حداقل ستاره برخوردار است، فروش بالایی داشته باشد اما حتی امتیاز 6 تا 8.8 منتقدان به این فیلم نیز باعث فروش مورد انتظار نشد.



سودبرگ برخلاف دیگر آثارش در این فیلم سراغ نماهای طولانی نرفته و به ریتم تند به عنوان قواعد فیلم های اکشن مبتنی بر قواعد جاسوسی و ترور پایبند بوده است. داستان ساده و سرراست فیلم توان برقراری ارتباط با مخاطب عام را دارد اما سادگی و عدم پرداختن به جلوه های ویژه منجر به عدم اقبال اندک مخاطبان و فروش 33 میلیون دلاری منجر شد و در واقع این اثر به لحاظ تجاری شکست خورد. با این حال از این تریلر می توان درس های بزرگی گرفت و مهم ترین آنها فراگیری شیوه ساخت چنین سبک آثاری بدون هدر دادن حتی یک دقیقه از فیلم است و حقیقتاً سکانس به سکانس این فیلم بر اساس یک داستان حساب شده و نفس گیری پیش می رود.

اگر در پی یک فیلم اکشن یک دست با تعدادی فراوانی از صحنه های تعقیب و گریز و درگیری رزمی هستید و از فیلم های پردیالوگ نظیر «لینکلن» خسته شده اید، سودبرگ قطعاً معجون قابل هضمی پیش رویتان قرار داده است؛ معجونی که تا انتهایش را نخورید، نمی توانید نتیجه اش را حدس بزنید و داستان علی رغم سادگی به طور کامل لو نمی رود و شاید تجربه ای شبیه هویت بورن را بتوانید با این فیلم تکرار کنید، هرچند امیدی به ساخت قسمت دوم و سوم این فیلم نیست.



باید این نکته را نیز متذکر شد که شاید نقش آفرینی جینا کارانو تا حدودی طبیعی به نظر نرسد. این مشتزن که نقش اول این فیلم را بازی می کند، علی رغم آنکه یک رزمی کار حرفه ای است، در درگیری های زنانه ظاهر می شود و مخاطب نمی تواند بپذیرد که این کاراکتر از سابقه حضور رزمی در نیروی دریایی برخوردار است و اصولاً بازیها در سطح متوسطی قرار دارد و حتی مایکل داگلاس هم که در این فیلم نقشی فرعی و حاشیه ای دارد، حضور تاثیرگذاری مقابل دیدگان تماشاچی ندارد.

داستان این فیلم پیرامون  زن مزدور به نام مالوری کین با بازی «جینا کارانو» که مستقیماً برای سازمان جاسوسی آمریکا/CIA یا سازمان جاسوسی انگلیس/MI6 کار نمی کند اما از طریق شرکت های عامل پروژه های ترور و جاسوسی که برای این سازمان ها از طریق استخدام مزدور، پروژه های تروریستی انجام می دهد، فعالیت های اینچنینی را به عنوان شغل پی میگیرد و می بایست شغلش را به گونه بدون ردگذاری پی بگیرد که ماموران امنیتی آمریکا نظیر کوبلنز با بازی «مایکل داگلاس» بتوانند بی اطلاعی اش و عدم دخالت دولت شان را در این عملیات ها باور پذیر جلوه دهند. 



بعد از به انجام رساندن مأموریتی در بارسلونا، مافوقِ مالوری به نام کنت با بازی «ایوان مک گرگور» که در واقع رئیس کمپانی خصوصی طرف قرارداد MI6 و CIA است، او را به دوبلینِ ایرلند می فرستد تا آنجا با همکاری پاول با بازی «مایکل فاسبندر»، مأموریت جدیدی را تکمیل کنند اما کل ماجرا توطئه و ظاهرسازی است. 

مالوری در سناریویی مشخص، سوژه CIA و MI6 را می دزد و چنین صحنه سازی می شود که او شوریده است تا هم شرکت طرف قرارداد با این سازمان درگیر نشود و هم با سر به نیست کردن این زن جاسوس، داستان مختومه به نظر آید اما مامور MI6 که مسئول کشتن این زن شده، خود کشته می شود و ماجرا به گونه ای دیگری پیش می رود.




خلاصه فیلم «غیرقابل لمس ها / The Intouchables»

فرانسوی‌ها در سالهای 2011 و 2012 پرمخاطب ترین فیلم فرانسوی زبان تاریخ سینما را تماشا کردند و البته دیگر کشورهای اروپایی و آسیا نیز در لذت بردن از تماشای این اثر سهیم شدند تا «غیرقابل لمس ها» رکورد تاریخی پرفروش‌ترین و پرتماشاگرترین فیلم فرانسوی تاریخ که پیش از این در اختیار «سرنوشت شگفت انگیز املی پولن» بود و همچنین پرفروش ترین فیلم غیرانگلیسی زبان تاریخ که متعلق به «ببر خیزان، اژدهای پنهان» بود، را بشکند. با این اوصاف آیا می توان از کنار چنین فیلمی به سادگی گذر کرد و تماشایش را از دست داد؟

به گزارش «تابناک»، در سالی که «آرتیست» فیلم بلند صامت فرانسوی ها در اسکار درخشید و توجه منتقدان را به خود جلب کرد، فرانسوی درگیر یک فیلم بلند دیگر نیز بودند؛ فیلمی که هم در گیشه و هم از نگاه بسیاری از منتقدان نه تنها مهم تر از «آرتیست» که یکی از برترین فیلم های تاریخ این کشور طبقه بندی شد و منتقدان امتیازات بالایی برای این فیلم در نظر گرفتند. «غیرقابل لمس ها / The Intouchables» همان فیلمی است که در سال 2011 برای نخستین بار به نمایش درآمد اما اوج توجه به این کمدی-درام به سال 2012 باز می گردد. 



فیلم «غیرقابل لمس ها / The Intouchables» به کارگردانی الیور ناکاشه و اریک تولدانو در سینمای تخیلی آمریکا که فیلم های فاقد داستان و فانتزی به فروش های غیرقابل باور دست می یابند، تنها 10 میلیون دلار برابر با 2.4 درصد فروش داشت اما دنیا نگاه متفاوتی به اثر مهم داشت و این فیلم بیش از 416 میلیون دلار در دیگر نقاط جهان به ویژه اروپا و آسیا فروش داشت تا با 265 میلیون و پانصدهزار دلار، پرفروش ترین فیلم غیرانگلیسی زبان تاریخ لقب بگیرد؛ رکوردی که بعید است به همین زودی ها شکسته شود.

در فرانسه حدود 40 میلیون نفر به تماشای این اثر نشستند و 160 میلیون دلار از فروش این فیلم در گیشه های فرانسه ثبت شد و آلمانی ها با 79 میلیون دلار، اسپانیایی ها با 21 میلیون دلار، ایتالیایی ها با 19 میلیون دلار، ژاپنی ها با 18 میلیون دلار، هلندی ها با 12 میلیون دلار و مردم کره جنوبی با یازده میلیون دلار، با فروش های هشت رقمی بیشترین استقبال را از این اثر کردند. 



کمدی درام «Intouchables» اقتباسی از یک داستان واقعی است و قصۀ زندگی نویسندۀ اشراف زاده ای به نام فیلیپ پوتزو دی بورگو را بازگو می کند که در اثر سقوط با چتر معلول می شود و برای پرستاری از خود یک مرد جوان سیاهپوست را استخدام می کند. او که مردی بدخلق است، تا پیش از پرستاران بسیاری را جواب کرده و به گفته مدیر خانه اش، بسیاری از پرستاران بیش از یک هفته نتوانسته اند دوام بیاورند. با این حال این پسر سیاه پوست که از جوان های حاشیه نشین پاریس بوده و سابقه سرقت و شش ماه حبس را دارد، به گونه ای متفاوت پرستاری می کند و به نوعی، آقای اشراف زاده را «اهلی» می کند.

فیلمنامه «غیرقابل لمس ها» علاوه بر آنکه واجد داستانی با ویژگی ها بین المللی و قابل درک توسط ملل مختلف است، دارای اطلاعات کافی برای تماشاچی درباره نقش ها، موقعیتشان نسبت به دیگران و البته محیط این مواجهه است و تقریباً تمامی کاراکترهای اصلی در طول 112 دقیقه زمان این فیلم معرفی می شوند و به شخصیت و فرجامشان پرداخته می شود. 



بی شک این فیلمنامه توسط کارگردانان توانمندی نیز پرداخته شده که اتفاقاً فیلمنامه نویسان نیز همان ها هستند. الیور ناکاشه و اریک تولدانو بزرگ ترین موفقیت دوران کاری شان را با ساخت این فیلم تجربه کرده اند و بر این پیش فرض خط بطلانی کشیدند که آشی با دو آشپز، آن هم در صنعت سینما مخاطب پسند از آب در نمی آید.

در کنار فیلمنامه و کارگردانی قابل تحسین این کمدی-درام که مملو از نگاه های خلاقانه و دست اول است، بازیهای درخشان زوج «فرانسوآ کلوزه» بازیگر نقش مرد اشراف زاده و «عمر سی» بازیگر نقش سیاه پوست، سهم بسیار بالایی در ریتم مناسب این فیلم داشته و تضاد این دو شخصیت به مدد تغییر رفتار نامحسوس و آهسته آهسته شان بدون آنکه برای مخاطب ناملموس و غیرطبیعی جلوه کند، به رفاقت و دوستی عمیقی مبدل می شود که تماشاچی نه تنها باورش می کند که حتی هم ذات پنداری با شخصیت ها دارد.



به همان میزان که فیلم تکان دهنده «خاکستری / The Grey» که دیروز «تابناک» منتشر کرد میتواند برای بیننده یک فیلم بهت آور و حتی ناامیدکننده باشد، «غیرقابل لمس ها / The Intouchables» فیلمی دلگرم کننده و امیدبخش است که قطعاً پس از تماشایش حس خوبی خواهید داشت و از صرف وقت تان پشیمان نخواهید بود.

قطعاً پس از تماشای نسخه کاملش به این نتیجه خواهید رسید که نقدهای غیرمنصفانه نشریات آمریکایی نظیر ورایتی که در تخریب گیشه این فیلم در آمریکا سهم اساسی داشتند و در یکی از آنها بازی «عمر سی» را به میمونی دست آموز برای خنداندن اربابش تمثیل کرده بودند، تا چه حد بی رحمانه بوده است.


الیور ناکاشه و اریک تولدانو زوج کارگردانی «غیرقابل لمس ها»


دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم



فیلم «زمین دیگر / Another Earth»

«زمین دیگر / Another Earth» یکی از مهم‌رین فیلم‌های سال ۲۰۱۱ بود که به رغم داستان منحصر به فرد و پرداخت متفاوت دیده نشد و فروش اندکی در سینمای آمریکا داشت؛ فیلمی مستقل که به شدت مخاطب را تکان می‌دهد و پیرامون این پرسش همیشگی بشریت رفته که آیا زمینی همچون کره زمین ما هست و آیا در آن زمین انسان‌هایی شبیه ما در حال زندگی هستند؟ داستانی که به استقبال این مجهولات رفته و بدون تخیل‌پردازی افراطی و گرایش به فانتزی، خط داستانی پیچیده‌ای را پیش گرفته است.

به گزارش «تابناک»، «زمین دیگر / Another Earth» فیلمی است که بر پایه ایده‌ای عجیب پیش می‌رود؛ داستانی که شاید به ذهن هر یک از ما برسد، اما هیچ‌گ اه به ذهنمان نرسیده است! یک سیاره جدید که اندازه‌اش چهار برابر ماه است در آسمان زمین دیده می‌شود و آهسته آهسته همزمان با خط اصلی داستان، مشخص می‌شود که هر آنچه در این کره هست، عیناً در آن کره وجود دارد و هر اتفاقی در این کره رخ می‌دهد، با اختلاف چهار سال در آن کره نیز رخ می‌دهد.



دختری که بر اثر مصرف بیش از اندازه مشروبات با خودرویش تصادف کرده و همسر مردی را کشته، اینک پس از چهار سال زندان آزاد شده و می‌خواهد تا زندگی این مرد را احیا کند و به همین دلیل تصمیم می‌گیرد، بلیت سفر به کره تازه پیدا شده در آسمان را که در قرعه کشی برنده شده، به این مرد هدیه کند و این خط داستانی است که بریت مارلینگ و مایک کاهیل پیش گرفته‌اند و اثری بی‌همتا آفریده‌اند که خود مایک کاهیل کارگردانی‌اش کرده و البته این داستان است که فیلم را پیش برده و کارگردانی سهم کمتری نسبت به سناریو دارد. 

فیلم، از ریتم ویژه‌ای برخوردار است و مخاطبی که عادت به دیدن ملودرام دارد، از نگاه کدن این اثر نه تنها خسته نمی‌شود، بلکه در‌می‌یابد همچنان فیلم سازی مستقل، حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که حداقل توسط منتقدان دیده می‌شود و امتیاز بالای منتقدان به این فیلم نیز از همین موضوع حکایت دارد.


با این حال، ‌به کار نگرفتن بازیگران مشهور که ویژگی پروژه‌های مستقل و نسبتاً کم هزینه غربی است و همچنین عدم اکران این فیلم در سالن‌های متعدد پخش‌های بزرگ نظیر سونی و تبلیغات محدود حین اکران، باعث شد این فیلم فروش بالایی نداشته باشد و با یک میلیون و هفتصدهزار دلار فروش، در حد یک اثر مستقل در گیشه ظاهر شود. 

این فیلم با «سولاریس» تارکوفسکی توسط راجر ایبرت مقایسه شده و شاید همین مسأله تا حدودی اهمیت این اثر را نیز به تصویر بکشد. فیلم به خوبی بیننده را در این موقعیت قرار می‌دهد که آیا هر آنچه ما انجام می‌دهیم، ممکن است بر اتفاقاتی در دیگر نقاط این کهکشان آثاری عمیق بگذارد و تاوانی بیش از آنچه در نظر می‌آید، برایش پرداخت شود؟ همچنین اگر امکان جبران چنین خطایی باشد، درصدد جبرانش برخواهیم آمد و هزینه‌هایی را که ‌خواهد داشت، پرداخت خواهیم کرد؟



شاید بهتر باشد، درباره این شاهکار کمتر نوشت و دعوت کرد تا این اثر ۹۴ دقیقه‌ای را که ۴۶ دقیقه از آن در بیستمین «سی دقیقه» تقدیمتان می‌کنیم، ببینید..

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم