«آیهای در قرآن هست که کسی پیش از من و بعد از من بدان عمل نکرده است.»1
سپس اشاره به آیه 12 از «سوره مجادله» داشتند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه...؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که میخواهید با رسول خدا نجوا کنید، پیش از آن، صدقهای در راه خدا بدهید...»
علّت
شهرت این آیه مبارکه به «آیه نجوا» و شأن نزول آن، به واقعهای برمیگردد
که اشراف و توانگران، به کرّات پیش پیامبر اکرم(ص) میآمدند، بالادست مجلس
مینشستند و به قصد تفاخر و نشان دادن نزدیکی خود به رسول مکرّم(ص) با
ایشان در گوشی نجوا میکردند.
این جماعت ضمن آنکه به فقیران مجال
گفتوگو نمیدادند، با پرگویی و بیهودهگویی هم وقت پیامبر خدا(ص) را
میگرفتند و موجب آزار ایشان میشدند تا آنکه این آیه نازل شد.
خداوند
متعال در این آیه، برای نجوا با رسول الله(ص)، شرط پرداخت درهمی صدقه را
اعلام فرمود. اعلام این شرط، باعث شد تا مزاحمان از اطراف پراکنده شوند و
تنها یک مرد بود که به این فرمان عمل کرد.
حضرت امیرمؤمنان(ع) درباره این ماجرا فرمودند:
«دیناری داشتم، به ده درهم فروختم و هرگاه با پیامبر(ص) نجوا میکردم، درهمی صدقه میدادم تا تمام شد...»2
البتّه با نزول آیهای دیگر، آیه نجوا و حکم صدقه دادن به قصد نجوا با رسول خدا(ص) نسخ شد.
«أَ
أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ
لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا
الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما
تَعْمَلُون؛3
آیا از اینکه پیش از نجواتان صدقاتی بدهید، ترسیدید؟ حال
که عمل نکردید و خدا عفوتان کرد، پس نماز برپا دارید و زکات بدهید و مطیع
خدا و رسولش باشید که خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.»
نزول
آیه نجوا و حکم صدقه، یک آزمون بود برای سنجش مدّعیان و یک تعلیم تا
مسلمانان بدانند، ضرورتاً باید برای آنچه که طالبند و دوست دارند، هزینه
کنند و ظریفتر آنکه، اهل ذکاوت و هوشمندی دریابند، به آنکه حاضر نیست برای
رسیدن به مطلوبش هزینه کند، چیزی نباید داد؛ اعمّ از آنکه حرفهای باشد یا
دانشی یا هر چیز دیگری؛
گویی خداوند متعال که عالم بر همه اسرار و
نیّتهای درونی خلق عالم است، میخواست رجحان و برتری مردی را اعلام و
اثبات نماید که در ایشان، آمادگی و بینایی تمام موجود بوده که حاضر شدند از
مال خود برای رسیدن به علم و معرفت بگذرند.
در آن فرصت و در وقت
پرداخت صدقه، حضرت علی(ع) ده سؤال عرضه داشتند و ده پاسخ دریافت کردند.
پاسخهای مجمل به سؤالاتی کوتاه که میتوان درباره هر سؤال و جواب، ساعتها
به گفتوگو نشست؛ به عبارت دیگر، از میانه یک «آیه نجوا» از زبان رسول
مکرّم(ص)، ده آیه سر برآورد.
بدین سبب عرض میکنم اینهمه آیه سر
برآورد که هر پاسخ رسول مکرّم(ص)، حکم آیهای آسمانی داشت؛ چرا که خداوند
درباره آن وجود مبارک فرموده است:
«ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی؛4
یار
شما [رسول الله(ص)] نه گمراه شده و نه در نادانی مانده و از سر هوس سخن
نمیگوید. این سخن [او]، جز وحیای که وحی میشود، نیست...»
اعلام
دینداری و ایمان زبانی، کفایت از تحقّق ایمان در انسان و برخورداری جانش از
لقمههای نورانی نمیکند، مجاهدت با مال و جان، موجب به شکوفه نشستن نهال
دینداری، کشف حقایق مستتر، منوّر شدن جان مؤمنان و سرانجام، بسط و تعمیق
جغرافیای دینداری در گستره زمین میشود؛ مگر جز این است که قبیله ایمان،
سنن الهی و احکام آسمانی از مسیر مجاهدت مجاهدان در اقصا نقاط عالم گسترده
شده و تاریکیهای جهل را از صفحات قلب چند صد میلیون نفر از بندگان خدا
زدوده است؟ و هر کجا که مسلمانان دست از مجاهدت برداشته اند، خوار و زمینگیر
شده و مشرکان و کفّار بر جان و خاک آنان مستولی گشتند.
جهاد با مال و
جان و آمادگی برای جهاد، شرط حیات مؤمنانه و زمینهساز مبسوطالید شدن
امام برای زدودن کفر و شرک و نفاق از پهنه زمین و بسط دولت کریمه است.
خداوند متعال در «سوره توبه»، آیات 44 تا 46، مؤمنان متّقی و حیات مؤمنانه را به نحوی شگفت معرّفی میکند و میفرماید.
«لا
یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ
یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللهُ عَلیمٌ
بِالْمُتَّقینَ؛5
کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، برای اینکه
با مال و جانشان جهاد کنند، از تو اجازه نمیطلبند و خداوند به احوال
متّقیان داناست.»
مؤمنان متّقی، برای جهاد با مال و جان، منتظر اذن
رسول خدا(ص) و نیازمند صدور اذن و فرمان نمیمانند و ضرورتی برای ارائه
دلیل و برهان و ترک جهاد، با مال و جان نمیشناسند.
«إِنَّما
یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ
ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون؛6
ای
رسول! تنها کسانی از تو اجازه معافی از جهاد میخواهند که ایمان به خدا و
روز قیامت نیاورده و دلهایشان در شکّ و ریب است و آن منافقان پیوسته در
شکّ و تردید مانده و سرگردانند.»
در ادامه، خداوند با اقامه دلیل و نشانه، پرده از مرز میان ایمان و نفاق برمیدارد و میفرماید:
«وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً...؛7
اگر (اینان) میخواستند که به جنگ (جهاد) بیرون شوند، برای خویش ساز و برگی آماده کرده بودند...»
چونان
بنیاسرائیل جفاکار که پس از تجربه آنهمه داد و دهش و اعجاز از سوی رسول
مکرّم(ع)، بر دروازههای شهر ستمکاران ایستاده و به جای مجاهدت در رکاب
حضرت موسی(ع)، خطاب به ایشان گفتند:
«... یا مُوسی إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون؛8
ای
موسی! تا آن مردم (قوم عمالقه) در آن سرزمین هستند، ما ابداً داخل آن
نخواهیم شد. پس تو خودت با پروردگارت بروید و با آنان جنگ کنید. ما همینجا
نشستهایم.»
ما هم دانسته و ندانسته، بیهیچ اهتمام جدّی و قصدی
برای مجاهدت، ولو با مال، در مسیر انتظار و آمادگی برای استقبال از امام
منتظَر، به کار و بار خویش مشغول شده و به عبث، چشم انتظار معجزه
نشستهایم.
موضوع گشایش دروازههای شهر ستمکاران در دوره حیات حضرت
موسی(ع) معطّل ماند، سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در میان صحرا اتّفاق
افتاد و آن رسول مکرّم از دنیا رفت؛ در تنهایی و غربت تمام. تا آنکه در عصر
وصیّ آن رسول، حضرت یوشع بن نون(ع)، بنیاسرائیل توبهکنان کمر همّت بسته و
روی به جهاد آوردند و با گشودن دروازهها و شکست دادن عمالقه، پیروزمندانه
به شهر وارد شدند.
از آمادگی مؤمنانه منتظران برای جهاد و زمینهسازی، با عنوان «مرابطه» (مرزبانی) یاد میشود.میخواستم عرض کنم، مرزبانی منتظران و اظهار محبّت و معرفت ایشان، بدون آمادگی برای جهاد مال و جان در طریق حضرت دوست محقّق نمیشود.
هیچیک از ما، در میدان گشودهشده سالهای آخرالزّمانی، معذور و برکنار نمیماند.
آنان
که خداوند از روی لطف و کرم به ایشان زبان فصیح و قلم روان عطا کرده، به
همان اندازه موظّف و مکلّف به میدانداریاند که صاحبان جاه و مال در مسیر
نشر معارف مهدوی شیعی، تربیت جوانان و نوجوانان و سرانجام بسط عدالت و قسط
میان مؤمنان و مستضعفان این وطن ولایی و اسلامی باید قیام کرد و با تدارک
ادوات و امکانات لازم، چراغ امیدواری را در خانه دل شیعیان روشن کرد. شاید
که این اظهار آمادگی عملی دریای رحمت خداوندی را به جوش آورده، موجب تعجیل
در ظهور حضرت امام عدل و مهربانی شود.
با موعود و خانواده بزرگ موعودیان منتظر همراه شوید و با اعطای سهمی از اعتبار، وقت و مال خویش، ما را در رساندن آثار مهدوی موعود به میان طالبان و تشنگان معارف مهدوی و علوی یاری دهید.
اسماعیل شفیعی سروستانی
پینوشت:
1. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، تهران، چاپ اوّل، 1410ه .ق.، ص 470.
2. همان، ص 470.
3. سوره مجادله، آیه 13.
4. سوره نجم، آیات 2-4.
5. سوره توبه، آیه 44.
6. سوره توبه، آیه 45.
7. سوره توبه، آیه 46.
8. سوره مائده، آیه 24.