عصر ایران؛ مهرداد خدیر-
درست 35 سال پیش و در دانشگاه شهید بهشتی در درسی که استادی نام دار تدریس
آن را بر عهده داشت، واژهای به صورت «اِمترا» خوانده و محل مناقشه شد و
چون معنی آن را پرسیدند استاد هم از پاسخ بازماند.
از جست و جوی
اینترنتی خبری نبود و گوشی تلفن همراهی هم در کار نبود تا هوشمند باشد یا
نباشد. پس یکی از دانشجویان مأمور شد معنی را در لغتنامۀ دهخدا در
کتابخانه بیابد. تا او برود و بازگردد گفتم «اِمترا» نیست. «اُمّت را»ست
که سر هم نوشتهاند!
غرض البته اظهار فضل نبود. ندانستن این نکته هم
از دانش استاد نمیکاست؛ که استادی باسواد بود و هنوز محصولات تحولات
فرهنگی مناصب را در اختیار نگرفته بودند و کرسی استادی هر کس را
نمیبرازید. اما این بارقه را در ذهنم روشن کرد که چسبیده نویسی، خواندن
متون کلاسیک را دشوار کرده است.
35 سال بعد از آن و اوایل همین
امسال که به سبب کرونا واقعا خانه نشین شده بودیم هر شب غزلی از حافظ
میخواندم و یک شب به این غزل زیبا رسیدم:
اگر چه باده فرح بخش و باد، گل بیز است
به بانگِ چنگ، مخور مِی که محتسب، تیز است
صُراحییی و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل، نوش که ایام فتنه انگیز است
این ابیات جدای زیبایی معنی روشنی هم دارد. یعنی اوضاع تغییر کرده و به اندازه شادخواری کن که مأموران هوشیارند.
تا می رسد به این بیت:
سپهر، بر شده پرویزنیست خونافشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است
در
نگاه اول و اگر با این شعر آشنا نباشیم میپرسیم یعنی چه که « پرویز نیست»
یا چرا پرویز، خون افشان نیست. آیا دفاع از خسرو پرویز است؟
حال آن که شکل درست نوشتن آن چنین است:
سپهر، برشده پرویزَنی است خون افشان
و در واقع: پرویزَن + ی
در
بیت دوم صحبت از پرویز است ولی در بیت اول صحبت از پرویز نیست. سپهر
(آسمان) به یک پرویزَن (الک/ غربال) ماننده شده است که مدام الک میکند و
سر و تاج خسرو پرویز دانههای ریز غربال شدهاند!
حالا به این صورت مینویسیم:
سپهر، برشده «پرویزَن»ی است خون افشان
آیا روانتر و روشنتر نمیخوانید؟
اگر
در خواندن برخی ابیات غزل های حافظ مشکل یا تردید دارید در تارنمای راسخون
با صدای آقای موسوی گرمارودی گوش کنید. بی هیچ صدای اضافی یا موزیک متن،
خوانده و درست و رسا هم خوانده است و چنانچه در داخل خودرو یا از طریق
امکانات گوشی ها و حین انجام کارهای دیگر بارها بشنوید آرام آرام در ذهن و
ضمیرتان مینشیند.
-----------------------------------
بیشتر بخوانید: ( 6 نوشتۀ پیشین)
*1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!
*2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته شدن
*3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!
*4.میر جلالالدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!